مسیر لاغری همان مسیر چاقی است، فقط باید در جهت مقابل به حرکت خود ادامه دهیم.
در تمام سالهایی که چاق بودم شنیده بودم که برای لاغر شدن باید رژیم بگیرم و فعالیتم را بیشتر کنم. بارها این کارها را انجام می دادم اما لاغر نمیشدم. این درحالی بود که هم کلاسی ها و دوستانم برای لاغر بودن ورزش نمی کردند و رژیم نمی گرفتند.
چگونه در مسیر لاغری قرار بگیرم
بهترین طریق قرار گرفتن در مسیرلاغری ادامه دادن در مسیر چاقی است در حالی که به دنبال مکانی برای دور زدن و ادامه دادن مسیر زندگی در سمت مقابل مسیر چاقی باشیم. به این شکل می نوانیم مسیری که از لاغری به سمت چاقی طی کرده ایم را دوباره به سمت لاغر شدن برگردیم و برای همیشه در مقصد لاغری توقف کنیم.
تصور کنید در حال رانندگی از محل سکونت خود به شهر دیگری هستید. پس از مدتی به خاطر می آورید که وسیله ای که اتفاقا خیلی ضروری است را با خود نیاورده اید. تصمیم می گیرد به خانه برگردید تا آن وسیله را بردارید.
اولین اقدامی که انجام می دهید تصمیم گیری برای برگشتن به سمت خانه است درحالی که همچنان در حال دور شدن از خانه هستید.
دومین اقدام شما پیدا کردن دوربرگردان برای برگشتن به سمت خانه است.
و در نهایت سومین اقدام شما ادامه حرکت به سمت خانه از سمت مقابل همان جاده ای ایست که شما را از خانه دور می کرد.
برای لاغر شدن نیز همین فرایند را باید در زندگی اجرا کنید.
شما در حال زندگی کردن هستید که متوجه می شوید شرایط جسمی و سلامتی شما آنطور که دوست دارید نیست.
اولین اقدام شما باید تصمیم گرفتم برای لاغر شدن باشد.
تصمیمی که همه ما بارها در دوران چاقی خود گرفته ایم.
دومین اقدام شما باید به دنبال روشی برای لاغر شدن باشد که باز هم همه ما روش های مختلفی را برای لاغر شدن استفاده کرده ایم.
سومین اقدام شما باید حرکت کردن در مسیر لاغری باشد که انتخاب کرده اید و آنقدر به حرکت خود ادامه دهید تا به تناسب اندام و سلامتی که قبلا داشته اید برسید.
نکته جالب توجه اینکه مراحلی که توضیح داده شد را همه ما بارها انجام داده این اما چرا لاغر نشدیم؟
تنها به این دلیل که از محل مناسب وارد مسیر لاغری نشده ایم.
چرا تلاش من برای لاغری نتیجه نداشته است
چاقی مسیری است که شما را از سلامتی و تناسب اندام دور می کند. هرچه بیشتر در این مسیر حرکت کنید برای شما واضح تر می شود که حرکت در این مسیر را دوست ندارید و علاقه دارید به سمت آنجایی که قبلا بودید که همان لاغری و سلامتی است برگردید.
در مسیر چاقی تابلوهای زیادی به منطور راهنمایی شما به مسیر لاغری نصب شده است اما متاسفانه این مسیرها شما را به سمت لاغری هدایت نمی کند فقط شما را به مسیر جدیدی به سمت چاق تر شدن وارد می کنند.
تصور کنید شما با تابلوی برنامه رژیمی برای لاغر شدن مواجه می شوید و به قصد لاغر شدن وارد این مسیر می شوید. مدتها در این مسیر با هر سختی و ناراحتی به حرکت خود به امید لاغر شدن حرکت می کنید و بخاطر رنجی که متحمل می شوید انتظار دارید لاغر شوید و مقداری هم لاغر می شوید اما در نهایت پس از مدتی که از ادامه مسیر خسته می شوید و احساس می کنید دیگر اراده ادامه دادن این مسیر لاغری را ندارید خیلی راحت و البته سریع به شرایط چاقی قبل بر می گردید و خود را در شرایط حتی چاق تر می بینید.
این مسیر شما را به سمت لاغر شدن هدایت نکرده است بلکه فقط شما را وارد مسیر جدیدی به سمت چاقی و چاق تر شدن کرده است و در این مدت شما تصور می کردید در حال لاغر شدن هستید اما در نهایت متوجه میشوید که در همان شرایط قبل و شاید هم چاق تر هستید.
روش صحیح لاغر شدن کدام است؟
حتما با من هم عقیده هستید که برای رفع هر مشکلی باید ابتدا مشکل و عوامل بوجود آورنده آن مشکل را شناسایی کنیم.
پس برای رفع چاقی و لاغر شدن باید ابتدا دلایل چاقی را شناسایی کنیم.
در روش صحیح لاغر شدن ابتدا باید مشخص کنیم چه عواملی باعث چاقی ما شده اند تا با شناسایی آنها راهکار مناسب برای برطرف کردن هر عامل چاق کننده پیدا کنیم و به مرور به سمت لاغری حرکت کنیم.
مسیر لاغری که به شما کمک کند به این شکل مشکل چاقی خود را برطرف کنید روش صحیح لاغر شدن می باشد و تنها مسیری که به این صورت به شما کمک می کند تا در مسیر لاغری حرکت کرده و برای همیشه لاغر شوید دوره های آموزشی لاغری با ذهن می باشند.
شناسایی عوامل تاثیرگذار بر چاقی
زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم و می خواستم عوامل چاقی خودم را پیدا کنم به آنچه در ۳۵ سال چاقی گذشته بودم فکر کردم.
آنچه درباره علت چاق بودن که از پدر، مادر و اطرافیانم شنیده بودم.
اینکه چاقی در خانواده ما ارثی است و دلیل آن هم چاق بودن همه آدم ها در خانواده پدری ام بود.
بارها شنیده بودم که من به دلیل داشتن استخوان بندی درشت چاق هستم و به همین دلیل چاق به نظر می رسم.
بعضی ها عقیده داشند به خاطر کم تحرک بودنم چاق شده ام و اگر بخوام لاغر بشم باید حتما تحرک بیشتری داشته باشم.
برخی از اقوام نزدیک به شوخی یا جدی می گفتند خونسرد بودنت باعث چاقی ات شده، چون اصلا حرص نمی خوری و آدم بی خیالی هستی.
هرچه بیشتر به عوامل چاقی خودم فکر می کردم خاطرات بیشتری از شنیده های سال های چاقی در ذهنم مرور می شد.
همه آنها را نوشتم و لیست بلندی از دلایل چاقی خودم تهیه کردم.
نام آن لیست را عوامل چاقی خودم قرار دادم، البته از ملاحظه آن همه دلیل برای چاق بودنم اصلا احساس خوبی نداشتم چون تازه متوجه شده بودم چاقی در من آنقدر سابقه دارد که این همه دلیل برای بودنش در خودم پیدا کرده بودم.
اما از طرقی خوشحال بودم که برای بار اول در زندگی از روش صحیح لاغر شدن برای لاغر شدن اقدام کرده بودم.
تفاوت لاغری با ذهن و روش های قبلی
هر بار که تصمیم می گرفتم برای لاغر شدن اقدام کنم ابتدا قد و وزن من را سوال می کردند تا میزان ااضافه وزنم را مشخص کنند و از همان ابتدا با تعیین مقداری که باید کم کنم، احساس می کردم توانایی کم کردن آن مقدار اضافه وزن را ندارم و از همان شروع مسیر لاغری احساس ناامیدی در من شکل می گرفت.
بعدها افرادی که خود را متخصص لاغری معرفی می کردند برای اندازه گیری شاخص توده بدنی، اندازه دور مچ و دور سر و چند سایز دیگر اعضای بدن را به اطلاعات اولیه خود اضافه می کردند اما نکته جالب این بود که در نهایت مقدار وزنی که باید کم می کردم را برای من مشخص می کردند.
متفاوت بودن روش لاغری با ذهن برای لاغر شدن احساس خوبی به من می داد.
دیگر خبری از عدد کذایی اضافه وزنم نبود و به جای آن لیستی از عواملی که باعث چاقی من شده بود برایم واضح شده بود.
از طرفی چون لیست بایدها و نبایدهای خوردنی برای خودم مشخص نکرده بودم احساس خیلی خوبی داشتم.
در روش لاغری با ذهن خبری از خوردن و نخوردن ها و رژیم غذایی نبود.
- برای من مشخص نکرده بودند هر روز اول صبح باید یک لیوان آب و افشره تلخ زیره را بخورم.
- به من گفته نشده بود میان وعده حق دارم فقط نصف یک سیب آنهم فقط سیب قرمز بخورم.
- برای ناهار اجازه دارم ۵ قاشق برنج با ۲ قاشق خورشت بدون روغن و یک کاسه به هر اندازه که می خواهم سالاد بدون نمک بخورم.
- برای من مشخص نکرده بودند حق خوردن شیرینی یا قند با چای را ندارم.
- به من گفته نشده بود اگر کیک و بیسکویت بخورم لاغر که نمی شوم هیچ بلکه چاق تر هم خواهم شد.
- مشخص نشده بود فقط در بعضی از روزها به اندازه یک کف دست نان سبوسدار اجازه دارم بخورم.
- برای من تعیین نکرده بودند که برای شام فقط می توانم به هر اندازه می خواهم سالاد و سبزیجات بخورم
وقتی به لیست عوامل چاقی خودم نگاه کردم خبری از نباید ها نبود، خیری از وزن کردن و جدا کردن غذا نبود.
قرار نبود در مهمانی ها ظرف غذای خودم را همراهم ببرم و فقط سعی کنم از بودن در جمع دیگران خوشحال باشم و حق ندارم از غذاهای مهمانی مصرف کنم.
اگرچه لیست عوامل چاقی من ردیف های زیادی داشت و در ابتدا از ملاحظه آن احساس ناامیدی در برطرف کردن آن عوامل پیدا کردم اما وقتی به سختی های روش های قبلی در مسیر لاغری فکر کردم خیلی زود نسبت به روش جدید لاغری که در پیش گرفته بودم احساسم بهتر شد.
همین که خبری از رژیم و ورزش کردن و … نبود خیلی عالی بود و نوید این را می داد که این روش را می توانم برای مدت بیشتری ادامه دهم.
تجربه ای که در تمام سال هایی که از چاقی رنج می بردم و از روش های مختلفی برای لاغر شدن اقدام کرده بودم به من ثابت کرده بود، بیشتر از چند روز یا هفته طاقت اجرای دستور العمل ها و برنامه های ورزشی را ندارم.
اکنون که در شروع مسیر لاغری با قدرت ذهن می دانستم خبری از رژیم و باشگاه رفتن نیست خیالم راحت بود که برای مدت بیشتری می توانم از این طریق برای تحقق رویای لاغر ادامه دهم.
شگفت انگیز بودن لاغری با ذهن
نکته قابل توجه که برای اولین بار در مسیر لاغری تجربه می کردم این بود که فرد دیگری برای من برنامه لاغری (رژیم و ورزش) تنظیم نکرده بود.
اولین بار بود که خودم دست به کار شده و برای لاغر شدن اقدام کرده بودم.
همانطور که در ۳۵ سال چاقی کسی به من نگفته بود به چه صورت باید چاق شوم و این خودم بودم که هر بار متوجه می شدم چاق تر از قبل شده ام، این بار نیز کسی به من نگفته بود باید چگونه لاغر شوم و خودم با اشتیاق قدم در مسیر لاغری با ذهن گذاشته بودم.
بنابراین شما دوست عزیزی که تصمیم گرفته اید از مسیر لاغری با ذهن برای لاغر شدن اقدام کنید باید مانند من عمل کنید اگر می خواهید نتیجه مشابه من کسب کنید.
چرا که من دقیقا به روش شما عمل کرده ام که مانند شما چاق بودم و به همین دلیل اکثر افرادی که چاق هستند علایق، عقاید و افکار مشابه یکدیگر دارند.
پس همانطور که من توانستم با عمل کردن به روش شما چاق شوم، شما هم می توانید با عمل کردن به روش من لاغر و متناسب شوید.
تنها کافی است مانند من که در عمل کردن به طریق شما ۳۵ سال استمرار داشتم، شما هم در عمل کردن به طریق من استمرار داشته باشید.
اما نکته شگفت انگیز و امیدوار کننده این است که برای لاغر شدن نیاز نیست به اندازه سال هایی که چاق بوده اید، صبر کنید.
لاغر شدن به مراتب سریع تر از چاق شدن است اما در این سریع بودن منطقی بودن را نیز مدنظر داشته باشید.
اگر یک سال است چاق شده اید انتظار نداشته باشید هفته دیگر به شرایط ایده آل برسید.
اگر سه سال است از چاقی رنج می برید انتظار نداشته باشید طی یک ماه به شرایط ایده آل برسید.
اگر ۵ سال است درگیر چاقی و عوارض آن هستید، انتظار نداشته باشید طی دو ماه به شرایط ایده آل خود برسید.
اگر ۱۰ سال یا بیشتر است که مشغول چاق شدن و تلاش برای لاغر شدن هستید، انتظار نداشته باشید طی سه ماه به شرایط ایده آل خود برسید.
اما باز هم تکرار می کنم، باور کنید لاغر شدن سریع از چاق شدن است.
با هر سرعتی در مسیر لاغری حرکت کنید، بارها و بارها سریع از زمانی که چاق شده اید، لاغر شدن را تجربه خواهید کرد.
پس با اشتیاق و احساس خوب قدم اول را بردارید.
با انگیزه و امید به متناسب شدن، فایل آموزشی این جلسه را ببینید و بارها گوش دهید تا به خوبی درک کنید چگونه باید عوامل چاق کننده خود را کشف کنید.
هرچقدر نیاز است زمان صرف کنید، بسیار مهم است که گام اول را محکم بردارید.
گرچه هر قدم به منزله یک گام واحد است و بسیار مهم و حائز اهمیت است اما با قدرت شروع کردن در ایجاد انگیزه و اشتیاق برای ادامه دادن بسیار موثر است.
منتظر خواندن نظرات شما دوست عزیزی که نور امیدی برای لاغر شدن بر قلبتان تابیده شده است هستم.
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
پیشنهاد می کنم به این صفحه مراجعه کنید و براساس توضیحات ارائه شده دیدگاه خود را ثبت کنید.
اطمینان دارم محتوای این صفحه با مشارکت شما بسیار تاثیرگذارتر خواهد شد.
توصیه مهم برای کسب نتیجه عالی
بارها در دوره های آموزشی به اهمیت نوشتن و خواندن اشاره کرده ام و باز هم بر این دو امر مهم تاکید می کنم.
تفاوت نتیجه دوستانی که شگفتی ساز می شوند با عزیزانی که به هدف نهای خود نمی رسند در یادگیری یا هوش و استعداد لاغر شدن نیست چون تا قبل از این دوره آنها هم در لاغر شدن ناتوان بوده اند.
تنها تفاوت آنها عمل کردن به آن چیزی است که در فایلهای آموزشی گفته می شود.
در طی چندسال آموزش دادن دوره لاغری با ذهن به وضوح برایم روشن شده است که عزیزانی که شگفتی ساز میشوند در نوشتن تمرینات تمرکز و دقت بیشتری دارند و همچنین برای خواندن نوشته های دیگران مشتاق هستند. در واقع آنها نحوه انجام تمرینات را بهتر مورد توجه قرار می دهند.
چگونه تمرکز بیشتری داشته باشیم
زمانی که شما در حال گوش دادن به فایل های آموزشی هستند، فقط از طریق گوش خود در حال یادگیری و توجه کردن هستید، و در فایل های تصویری از گوش و چشم خود استفاده می کنید.
در این دو حالت ذهن شما به طور آزادانه می تواند بر موضوعات دیگر توجه و تمرکز کند و شاید بارها برای شما پیش آمده باشد که در حال گوش دادن یا تماشای فایل آموزشی هستید اما تمرکز شما کاملا روی موضوع دیگری است و ناگهان به خود آمده و متوجه می شوید دقایق زیادی از محتوای آموزشی گذشته اما شما چیزی از آنچه گفته شده به خاطر نمی آورید.
این حالت طبیعی است و برای هر فردی با توجه به پراکندگی موضوعات مهم ذهنش پیش می آید.
اما همه افراد زمانی که در حال نوشتن هستند به ندرت دچار جهش تمرکز ذهنی می شوند، به احتمال زیاد به خاطر ندارید زمانی را که چند خط نوشته باشید و به خود آمده باشید و ندانید که چه نوشته اید.
وقتی شما می نویسید، چشم، ذهن، جسم (دست)، اعصاب و بسیاری از دیگر اندام شما در خدمت شما هستند و به همین دلیل تمرکز شما موقع نوشتن بارها بیشتر از زمانی است که در حال تماشا کردن یا گوش دادن هستید.
و موضوع مهم دیگر خواندن نوشته های دیگران است، با این کار به راحتی تصویرسازی ذهنی در شما شکل می گیرد و افکار و باورهای صحیح و متناسب کننده در ذهن شما تایید می شوند.
شاید برای شما پیش آمده باشد که حرفی را از یک نفر شنیده اید اما چندان اهمیت نداده باشید، اما اگر آن حرف را دو یا سه یا عده بیشتری برای شما بازگو کنند باعث می شود که شما با دقت بیشتری آن موضوع را بپذیرید و به عبارتی آن را باور می کنید.
از این رو زمانی که شما نوشته های دیگران را مطالعه می کند در حال تایید کردن محتوای تازه وارد شده به ذهن خود هستید، شاهدانی پیدا می کنید که گفته های شما را تایید و چه بسا کامل تر کنند، چون با مطالعه نوشته های دیگران مطمئن باشید به نکاتی پی خواهید برد که به ذهن خودتان نرسیده است یا برایتان اهمیت نداشته است.
از این رو توصیه میکنم، زمان بیشتری را صرف نوشتن و خواندن کنید که نتایج عالی برای شما به ارمغان می آورد.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای تمرین این جلسه باید داستان چاقی خود را بنویسید.
تصور کنید از شما خواسته شده است شرح حال مفصلی از چاقی خود بنویسید تا بر اساس آنچه می نویسید برنامه لاغری مختص شما تنظیم شود. برنامه ای که اطمینان دارید با استفاده از آن به رؤیای لاغری خود می رسید.
برای دست یابی به فرمول های ذهن ناخودآگاه خود درباره چاقی در شرح داستان خود به سوالات زیر به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- چرا شما چاق هستید؟
به این موضوع فکر کنید. پی بردن به نگرش خود درباره چاق بودنتان مهمترین قدم برای اصلاح فرمول های چاقی ذهن می باشد. حتی می توانید دیدگاه والدین تان درباره چاق بودنتان را ذکر کنید. پی بردن به اینکه چرا چاق هستم قدم اول و بسیار مهم برای کسب نتیجه عالی در مسیر لاغری با ذهن می باشد.
- از چه سنی چاقی شما شروع شد؟
پی بردن به سن چاقی برای تخمین قدرت و نفوذ چاقی در ذهن اهمیت زیادی دارد. بنابراین درباره شروع چاقی خودتان فکر کنید و شرح حال اینکه از چه سنی چاق شدید در داستان چاقی خود بنویسید.
- خاطرات شما از چاقی چیست؟
به آنچه پس از گذر مدت زمان به یاد می آوریم خاطره گفته می شود. آنچه از سفری که چند سال قبل رفته اید خاطرات شما از سفر هستند. اما در اینجا نوع جدیدی از خاطره را برای دستیابی به فرمول های چاقی ذهن نیاز داریم و آن خاطرات قبل از چاق است.
قبل از چاق شدن چه چیزی درباره چاقی شنیده بودید. خاطرات خود قبل از چاق شدن را بنویسد.
آنچه قبل از چاق شدن درباره چاقی و احتمال وقوع آن شنیده اید را در داستان چاقی خود شرح دهید.
- مشکلاتی که چاقی در زندگی برای شما ایجاد کرده است را شرح دهید.
واضح است که چاقی مهمان ناخوانده ای است که باعث بروز مشکلات و اختلال در روند زندگی ما شده است بنابراین کشف اختلالی که چاقی در زندگی ما بوجود آورده است به ما کمک می کند تا برنامه ریزی موثرتری برای خلاص شدن از دست این مهمان ناخوانده انجام دهیم.
مشکلاتی که چاق بودن در جنبه های مختلف زندگی برای شما ایجاد کرده است را به داستان چاقی خود اضافه کنید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
متن فایل تصویری برای ناشنوایان 🧏
متن فایل تصویری جلسه اول: (توسط خانم گلستان عزیز)
به نام خدای مهربان
من رضا عطار روشن هستم و خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم که این فرصت رو به من داد که همراه شما دوستان خوبم باشم.
خوش آمد میگم حضور شما رو در دوره ی فوق العاده ی لاغری با ذهن، دوره ای که شگفتی های خیلی زیادی داشته و نتایج عالی دوستانی که از این دوره استفاده کردن منو به این واداشت که بیام یک دوره ی رایگان در قالب، حالا حدود ۱۰ جلسه ی تصویری براتون آماده کنم و توضیحات کاملی درباره ی نحوه ی لاغری با ذهن ارائه بدم
تا دوستانی که با این روش آشنا میشن بتونن با استفاده از این فایل ها اطلاعات و آگاهی جامع تری از این روش داشته باشن و بتونن به شکل مطمئن تر و آگاهانه تری تصمیم بگیرن که از دوره ی آموزشی لاغری با ذهن برای رهایی از چاقی و مسائل مربوط به اون استفاده کنن.
خب ابتدا لازم می دونم که درباره ی خودم یه توضيحات کوتاهی بدم و اینکه چرا خودم رو لايق صحبت کردن وآموزش دادن لاغری با ذهن می دونم.
من متولد سال ۱۳۵۹ هستم و از همون کودکی اضافه وزن داشتم یعنی از وقتی که یادم میاد اضافه وزن داشتم و وقتی عکس های دوران کودکیم رو هم دیدم اثبات می کرد که بله من بچه ی تپلی بودم، از وقتی که به دنیا آمدم.
خب این اضافه وزن سال ها ی زیادی همراه من بود و مسائل بسیار مختلفی رو برای من به همراه داشت که لازم نیست درباره ش توضیح بدم چون همه ی شمایی که این فایل روتماشا می کنین حتما خودتون مسائل مختلف چاقی رو تجربه کردین و دیگه تکرار کردن اون خیلی خوشایند ما نیست و این مسئله باعث شده بود که سالهای زیادی از عمرم رو تلاش کنم برای لاغر شدن،
روش های خیلی زیادی رو استفاده کردم، روش هایی که حتما خیلی از شما هم اون رو تجربه کردین وشاید حتی خیلی بیشتر از من سعی و تلاش کرده باشین که لاغر بشین ولی خب نتیجه ی همه ی سعی وتلاش من برای لاغر شدن، این بود که برای یک مقطع کوتاهی، یک تغییراتی در خودم ایجاد می کردم ولی خب به مرور بعداز گذشت چند هفته يا نهایتا چند ماه، همهی اون چیزی رو که از دست داده بودم، دوباره به دست می آوردم و خیلی وقت ها، حتی یک مقدار بیشتر از قبل از اقدام برای لاغری دوباره من چاق میشدم،
این لاغر و چاق شدن های مکرر واقعا منو خسته کرده بود؛
اینکه من تلاش می کردم، خیلی سعی می کردم برای اینکه لاغر بشم اما می دیدم چقدر راحت، چقدر بدون دردسر بدون اینکه من سختی بکشم، دوباره در طی چند هفته، من به وزن قبلی بر می گشتم و دیگه هر کسی منو می دید مثلا یه مقطعی یه مقدار جمع وجور شده بودم، حتمآ می گفت، که، باز که داری تلاش بی خودی می کنی! وشنیدن این جمله واقعآ یک بار سنگینی رو، روی دوش من می گذاشت که باید این بار موفق بشم.
شنیدن این جمله که باز داری تلاش بی خود می کنی،
واقعا یک بار سنگینی رو روی دوش من می گذاشت که باید این بار موفق بشم:
اما خب هر چقدر بیشتر تلاش میکردم فقط اون مقدار، مثلا اون دوران متناسب شدنم، اون مقداری که کم کرده بودم رو می تونستم برای یک مدت زمانی حفظ کنم، هیچ وقت نتونستم با اون روش ها برای همیشه از شر چاقی خلاص بشم؛
خلاصه این تلاش من ادامه داشت تا سال ۱۳۹۴ که من با دوره های ان ال پی (NLP ) و قدرت ذهن آشنا شدم و اون دوره ها رو من شرکت کرده بودم برای ايجاد تغییر در جنبه های مختلف زندگی، اصلا موضوع لاغری نبود. ؛ موضوع تغییر فرکانس و نمی دونم مدارها و اینکه ما چه جوری بتونیم زندگی خودمون رو تغییر بدیم،؛ موضوع موفقیت فردی بود.
خب من يه مدت از این مباحث استفاده کردم، از این کلاس ها استفاده کردم و به این نتیجه رسیدم که اگر این موضوعاتی که مطرح میشه به ادعای اون افرادی که داشتن آموزش می دادن، می تونه زندگی انسان رو در تمام جنبهها تغییر بده، خب من میخوام از این آموزش ها استفاده کنم برای لاغر شدن،
نمی دونم چرا این فکر به ذهنم رسیده بود چون در اون کلاس اصلا همچین چیزهایی مطرح نمی شد که مثلا از این روش، از این آگاهی ها میشه استفاده کرد برای لاغر شدن، اما یه حسی به من می گفت که بیا از این روش استفاده کن برای لاغر شدن، چون اونا درباره ی ثروت، درباره ی موفقیت، دربارهی روابط صحبت می کردن،
اما خب هر چقدر من پیش می رفتم، می دیدم، خب مهمترین موضوع زندگی من اضافه وزنمه و هر چقدر هم می خواستم مثلآ در زمینه روابط، وضعیت خودم رو بهبود ببخشم، می دیدم اضافه وزنه مانع از این میشه که من بخوام روابطم رو بهبود ببخشم و….
هرچقدر داشتم تلاش می کردم که مثلا درآمدم رو و یا ثروتم رو یا اوضاع اقتصادیم رو تغییر بدم بازم یه جاهایی به این می رسيدم که اضافه وزنم مانع از این ميشه که من بتونم تلاش بیشتری انجام بدم یا من بتونم به شکل متفاوتی فعالیت کنم که بتونم اوضاعم رو تغییر بدم؛
به هرحال از هر راهی میخواستم تغییر کردن رو شروع کنم به مانع اضافه وزن برخورد می کردم و به این نتیجه رسیدم که واقعا اگر این روشها جواب میده؛
پس من بیام از اونها برای لاغری استفاده کنم.
سال ۱۳۹۴ بود که تمام تلاشم رو به کار گرفتم، تمام تمرکزم رو به کار گرفتم تا آموزش ها یی که دیده بودم، تمريناتی که می دادن و اطلاعاتی که در اختیار من میذاشتن رو من تبدیل کنم به تمريناتی که در رابطه با لاغری با ذهن کاربرد داشته باشه و اونها رو انجام می دادم، تست می کردم؛ خیلی مشتاق بودم که روشهای مختلفی رو تبدیل کنم تمریناتش رو به موضوع لاغری با ذهن،
خب، چون در این زمینه، کتاب خاصی هم وجود نداشت، هيچ اطلاعات دستهبندی شده ای هم وجود نداشت و اساتیدی هم نبودن که من بخوام از اونها استفاده کنم برای تجربه و یادگیری لاغری با ذهن،
خب، سبب شده بود که خودم خیلی راه های مختلفی رو تجویز کنم، خیلی تمرينات مختلفی رو انجام بدم و به لطف خدا، بعد از مدتی تغییراتی در رفتار من به وجود آمد، تغییراتی در افکار من به وجود اومد و احساس کردم که در این مدتی که دارم این کارها رو انجام میدم خیلی راحت و بدون اینکه من زحمت خاصی بکشم، بدون اینکه سختی ای متحمل بشم و بدون اینکه اعصابم خراب بشه، داره تغييراتی در جسم من شکل می گیره
و تغییرات به حدی بود که اطرافیان من داشتن می گفتن، مثلا نزدیکان من که خب همیشه، وقتی، خبر داشتن دیگه، مثلا من اقدام می کردم برای لاغر شدن، خب یا رژيم می گرفتم یا غذام رو از اونها جدا می کردم یا یک منوی خاصی رو به دیوار آشپزخونه می چسبوندم،
می گفتم، من براساس این منو باید غذا بخورم یا مثلا می دیدن، هفتهای چند روز من با دوستان میرم این زمین های اطراف شهر و ، خلاصه این پارک ها، خلاصه من میدویدم به خاطر اینکه لاغر بشم و وقتی می دیدن که هیچ کدوم از این کارا رو انجام نمی دم اما تغییراتی داره در جسم من شکل میگیره، خیلی براشون تعجب انگیز بود……
اینکه کاری انجام نمی دم ، اما تغییراتی داره در جسم من شکل میگیره، خیلی براشون تعجب انگیز بود،
میگفتن: چی شده؟ چکار کردی؟ یا حتی اوایلش فکر می کردن که مثلا من یه بیماری خاصی حتما گرفتم که دارم همین جور خود به خود لاغر می شم و خب واقعا خودم هم اون زمان ، این تأییدیه ، این اطمینان رو نداشتم که حتما این کارایی که من انجام دادم باعث لاغری من شده، چون واقعأ با همه ی کارایی که من انجام داده بودم برای لاغری، متفاوت بود،
تا جایی که یادم میومد، من همیشه عرق می ریختم، تلاش می کردم که بیشتر عرق کنم که لاغر بشم، تلاش می کردم که کمتر بخورم که لاغر بشم، سعی می کردم که دقیقا بر اساس مقدار کالری که برام در نظر گرفته شده، غذا مصرف کنم که لاغر بشم؛
اما چند وقتی بود که اصلا من از این کارها انجام نمی دادم؛ تازه در مقابل خیلی شور و اشتیاق داشتم، چیزی که در تمام روشهای قبلی اصل خبری از اون نبود؛
یعنی در تمام دفعاتی که من رژیم می گرفتم، هيچ وقت اشتیاق نداشتم برای اینکه بخوام روزهای بعد برسه و من ادامه بدم، چون هر روز کار سخت تر می شد .
درتمام دفعاتی که من از باشگاه، از دویدن در پارک ها و از خیلی از فعالیت های ورزشی استفاده میکردم، دوستانی داشتم اون زمان که ورزشکار بودن مثلا وزنه بردار بودن، خب با اونها همراه می شدم برای بالا بردن فعالیت بدنم وتصورم این بود که باید سوخت و سازم رو بیشتر کنم
ولی خب در نهایت، اون چیزی که بایستی به دست میومد، اون نتیجه ای که باید حاصل می شد که حداقل برابر با زحمت و تلاش من باشه، هيچ وقتی کسب نشد واگر هم يه نتایج کوچيکی به دست اومد، خیلی کم رنگ و خیلی ناپایدار بود و بلافاصله بعد از چند هفته از بین می رفت
و وقتی دیدم که خیلی راحت، بدون اینکه زحمت خاصی بکشم داره تغییرات در من ایجاد میشه، خیلی اشتیاقم بیشتر شد، خیلی، اصلا شگفت زده شده بودم که خدایا چه اتفاقی داره میوفته؟
چون همیشه من یک سؤالی در ذهنم بود که؛ از خیلی سال ها قبل، از زمانی که مثلآ دبستان بودم یا راهنمایی بودم همیشه با خودم فکر می کردم که:
مثلا چرا دوستانم لاغرن من چاقم؟
چرا اونها هرچی دوست دارن می خورن ولی من نمی تونم بخورم؟
چرا اوناهمیشه مثلا هربازی ای رو می تونن انجام بدن، میدوند، فوتبال بازی میکنن، نمی دونم، هربازی ای که دوست داشتن انجام ميدن ولی من نمی تونم هربازی ای رو انجام بدم؛
به خاطر اینکه اضافه وزنم مانع می شد که بتونم همپای دوستانم بدوم و بازی کنم واین سوال رو با خودم مرور می کردم که، چرا من در این وضعیت هستم واین همه آدم دیگه متناسب هستن؟….
و تازه زمانی که با روش لاغری با ذهن آشنا شده بودم و داشتم یه کارایی رو ذهن خودم انجام می دادم که خییییلی هم آگاهانه نبود؛ چون من فقط یه سری تمریناتو داشتم تبدیل می کردم و هر کجا که بیشتر خوشم میومد رو، اونجا رو گسترش می دادم و تکرارش می کردم
و وقتی دیدم نتایج اولیه داره رقم می خوره، تازه داشتم به این سؤال، یعنی به جواب این سؤال می رسيدم که واقعأ میشه انگار آدم ها متناسب باشن، اگر که بتونن ذهنشون رو تغییر بدن
درباره ی ذهن و عملکرد اون زیاد شنیده بودم ولی هیچ وقتی نشنیده بودم که فردی تونسته باشه با کنترل ذهنش، با استفاده از قدرت ذهنش، بتونه لاغر بشه؛
خیلی شنیده بودم که مثلا افرادی، بیماریهای مختلفی رو، حالا مثلا مهار کرده بودن یا شفا پيدا کرده بودن یا خیلی از کارا کرده بودن ، ولی درباره ی لاغری، من نشنیده بودم تا اون زمان؛ به خاطر همین اصلا انتظار همچین نتیجه ی خاصی ام نداشتم وقتی کارا رو انجام میدادم؛
شاید بیشتر به خاطر اینکه یه کاری کرده باشم و یه روش متفاوتی رو انجام داده باشم شروع کردم به تمرینات ذهنی برای لاغر شدن؛ اما به لطف خدا، وقتی نتایج اولیه شکل گرفت، خیلی مشتاق تر شدم که این روش رو ادامه بدم.
تمریناتش رو خیلی گسترده تر کردم، خیلی تحقیقاتم رو بيشتر کردم، خیلی مطالعات بیشتری انجام دادم و فقط هم خودم داشتم انجام می دادم چون برای هيچ کسی قابل باور نبود، برا خودم هم تازه داشت قابل باور می شد، چون نتایج اولیه خیلی کم رنگ داشت بعد از ۳_۴ ماه خودشو نشون میداد.
خلاصه ادامه دادم و ادامه دادم تا به لطف خداوند تونستم بعد از حدود فکر میکنم بین ۱۵ ماه تا ۱۷_۱۸ ماه، این حدود، خب، تغییرات خیلی ديگه خودشو نشون داده بود، طوری که هرکسی منو می دید واقعا شگفت زده می شد،که چی کار کردی ؟؟؟!!!
…بعد جالب بود، نزدیکان من می دیدن که من همهی اون کار هایی رو که قبلا انجام می دادم برای لاغر شدن رو انجام نمی دادم.
چون همیشه مادرم یکی از اون عوامل لاغری من بود که بایستی مشارکت میکرد در تهیه ی غذاهای مخصوص یا مثلا پدرم که بایستی همیشه یک سری مواد غذایی خاص روتهیه می کرد، برای اینکه من بخوام لاغر بشم :
ولی اونها میدیدن هیچ کاری انجام نمی دم و این بار من خودم دارم یک سری کارها رو انجام میدم وتغییرات خیلی خوبی در من به وجود اومده.
خلاصه این روال طی شد تا اینکه بعضی از دوستانی که گذشته ی من رو دیده بودن و حال حاضر منو می دیدن، خب براشون جای سوال بود، خیلی کنجکاوانه می پرسیدن که چکار کردی به ما هم بگو که ما هم از این روش استفاده کنیم ولی وقتی براشون توضیح می دادم، فقط می خندیدن و می گفتن: بابا راستشو بگو، چیکار کردی؟ از چه برنامه ی رژیمی استفاده کردی؟ یا مثلا کدوم باشگاه ثبت نام کردی؟
و باورشون نمی شد که واقعا من از این کارها رو انجام ندادم و بيشتر اونها منتظر بودن یعنی هی به من هم می گفتن که: حالا بزاریم یه چند وقت بگذره، ببینیم واقعا می مونی؟ توخیلی مثلا قبلا هم هی لاغر شدی، دوباره چاق شدی؛ یا خودشون هم همچین تجربه ای داشتن، بالاخره دوستان من اکثرا افرادی بودن که اضافه وزن داشتن واونا هم بارها تلاش کرده بودن و مقداری از وزنشون کم شده بود ولی دوباره چاق شده بودن،
بیشتر در حالت انتظار بودن برای اینکه دوباره چاق شدن من رو ببینن وخیالشون راحت باشه که این روش هم جواب نمی ده و ما سرنوشتمون اینه که برای همیشه چاق بمونیم ولی خب يه مدت گذشت و اونها دیگه یواش یواش مطمئن شدن که، نه، این بار يه خبر دیگه س، انگار این رضا يه کارایی کرده، يه تغییراتی ایجاد کرده که دیگه چاق نمی شه و براشون خیلی جای سوال بود که من چه کاری انجام دادم؟
و من يواش يواش شروع کردم به این دوستان براشون توضیح دادن، چون اصلا موضوع آموزش هم نبود تا اون روز، فقط من خودم از این روش استفاده کرده بودم و نتایجی کسب کرده بودم ، می خوام بگم به این شکل آموزش این روش به دیگران شروع شد.
به یکی دو نفری که براشون جذاب بود و سؤال می کردن، به اون ها گفتم؛ اون هاهم یه مدت کار کردن ولی دوباره منصرف شدن، نتونستن ادامه بدن و خلاصه؛
مراحل طی شد، من خیلی بیشتر روی این دوره کار کردم، خیلی بهتر نتیجه گرفتم تا اینکه به پیشنهاد یکی از دوستان، سال ۹۵ يا اوایل ۹۶ بود فکر می کنم، گروهی در تلگرام تشکيل شد برای اینکه من به همراه دو نفر از دوستانم،
گفتم حالا شما دوست دارین از این روش استفاده کنین، یه کانال تلگرام تشکيل بدیم، یه گروه ۳نفری تشکيل بدیم،
برا اینکه براشون توضیح بدم و اونها تمرينات رو انجام بدن، به این شکل که با هم این کار رو انجام بدیم. واقعا می خواستم، خودم، ببینم این روش برای دیگران هم تاثیر داره یا نه؟
وقتی خودم اینقدر خوب نتیجه گرفتم، می خواستم ببینم دیگران هم می تونن از این روش نتیجه بگیرن یا نمی تونن؟
خب؛ این کار رو شروع کردیم و هنوز دو سه روزی از تشکیل گروه نگذشته بود که به طرز شگفت انگیزی، این لینک گروه دست چند نفر از دوستان ديگه رسیده بود که اونها واقعا، نمی دونم هم چه کسانی بودن ولی واقعا دستان خداوند بودند برای اینکه افرادی رو که نیاز دارن از این روش استفاده کنن برای لاغر شدن رو، به سمت من هدایت کنه ؛
فکر می کنم طی یکی دو روز حدود صد وسی چهل نفر عضو این گروه شدن، افرادی که از شهر های مختلف بودن و من واقعا شگفت زده شده بودم که این افراد به چه شکلی، یک شبه یا مثلا طی دو روز و دائم هم داشت اضافه می شد،
هرچند ساعت ۳_۴ نفر داشت به گروه ما اضافه می شد و من واقعا شوکه شده بودم که اصلا چه چیزی باید بگم، واقعا، چون حالا، تا اون روز من کار آموزشی انجام نداده بودم؛ هر چی بود برا خودم انجام داده بودم و نتیجه گرفته بودم ویه جورایی می خوام بگم، هدایت شدم به این مسیر…..
که بیام برای دیگران درباره ی لاغری با ذهن صحبت کنم، چون این افراد عضو شده بودن و همش هی سؤال می کردن؛ اینجا چه خبره،
چون ما اسم گروه رو هم گذاشته بودیم “ بیندیشید و به تناسب اندام برسید ” .
خب همین اسم هم برای خیلیها جذابیت داشت که موضوع چيه؟ بیندیشید یعنی چی؟
مگه میشه با فکر کردن لاغر شد؟ و هی تند تند تند سؤال می کردن.
خب ، منم به عنوان ادمین اونجا یک سری توضیحات متنی کوتاه، چیزی که می تونستم جواب بدم رو اونجا می نوشتم، بازم هی می دیدم کنجکاوی شون بیشتر می شد، چه حرف های قشنگی می زنن! امیدوار شدن و من واقعا مونده بودم که حالا چه جوری باید شروع کنم؟ از کجا شروع کنم؟
ولی به لطف خداوند کار شروع شد و فایل های لاغری با ذهن سال ۹۵ میگم یا اواسط فکر کنم ۹۵ بود، فایل های خیلی ابتدایی بود، با موبایل خودم فایل ضبط می کردم و در گروه میذاشتم و دوستان استفاده کردن ، خب؛ نتایج اون دوره واقعا شگفت انگیزه.
دوستانی که از اون دوره نتایج عالی گرفتن، هنوز هم با ما همراه هستن، در سایت فعالیت دارن، در شبکه های اجتماعی فعالیت دارن وبه عنوان افرادی که از دوره ی لاغری با ذهن نتایج عالی گرفتن، از دوره ی اول، هنوزم همراه ما هستن.
و این لطف خداوند به من بود که مسیری رو به وجود آورد و مسیری رو ایجاد کرد که من بتونم چیزی رو که استفاده کرده بودم، یاد گرفته بودم و باعث واقعا خوشحالی، لذت و سلامتی من شده بود رو با دیگران به اشتراک بگذارم و امروز تصمیم گرفتم که بخشی از این آموزش ها رو در قالب یک دوره ی آموزشی رایگان در اختیار شما دوستان خوبم قرار بدم….
تا عزیزانی که با این روش به هر طریقی آشنا می شن اطلاعات بهتری داشته باشن، دیدگاه بهتری داشته باشن و بتونن آگاهانه تصمیم بگیرن که آیا می خوان از این روش برای لاغر شدن استفاده کنن یانه ، می خوان از روش های قبلی، از روش هایی که خیلیا دارن تلاش می کنن با استفاده از اونها لاغر بشن، اما نتیجه ای نمی گیرن ،می خوان ادامه بدن و اونها می خوان از اون طریق به خواسته ی خودشون برسن.
تمام تلاشمو می کنم که به شکل عالی شما رو در مسیر لاغری با ذهن قرار بدم و از خداوند متعال بی نهایت سپاسگذارم که دوستان زیادی رو به این مسیر هدایت می کنه تا از این آگاهی ها استفاده کنن برای تغییر زندگی خودشون!
خب:
لاغری با ذهن رو اگه بخوایم خیلی خلاصه شروع کنیم، باید به این ترتیب من برای شما توضیح بدم که:
وقتی صحبت از لاغر شدن میشه، اصلا وقتی صحبت از تغییر میشه، دو تا موضوع باید مورد بحث قرار بگیره، یعنی معمولا به این شکله:
موضوع اول اینه که چرا ما چاق هستیم و چرا خیلی ها لاغر هستن؟ چرا خیلی از آدمها چاقن؟ چرا خیلی از آدمها لاغر هستن؟ این موضوع اوله.
موضوع دوم اینه که از چه طریقی ما باید لاغر بشیم؟ چطور ما باید لاغر بشیم؟ یعنی دیگه کاری به موضوع اول نداریم فقط موضوع حل مسأله س.
دو تا موضوع باید مورد بررسی قرار بگیره؛ یکی صورت مسئله س که چرا ما چاق هستیم و دیگران لاغر هستن؟
یکی جواب مشکله که حالا چطور می تونیم لاغر بشیم؟
به نظر شما کدوم موضوع باید برای لاغری با ذهن، اول مورد بحث قرار بگیره؟؟؟
احتمال میدم که بیشتر دوستانم، گزینه ی دوم رو انتخاب کرده باشن؛ یعنی دوست داشته باشن درباره ی چگونه لاغر شدن براشون صحبت کنم و اینکه چطور ما می تونیم از چاقی و رنج و مسائل و مشکلات اون رهایی پیدا کنیم و لاغری و لذت واحساس خوب و سلامتی رو تجربه کنیم.
این جوابیه که خیلی از افرادی که با دوره ی من آشنا میشن معمولا می دن. همه ی اون ها دوست دارن که بلافاصله نحوه ی چگونه لاغر شدن رو یاد بگیرن؛ اما من می خوام به شما دوستان خوبم بگم که این انتخاب اشتباهیه و افرادی که اضافه وزن دارند مثل خودم که قبلا داشتم؛ همیشه دنبال اینن که چطور لاغر بشن، هيچ وقتی دنبال این نبودن که چرا چاق شدن؟
و به همین دلیله که هيچ وقتی نتونستن به اون نتیجه ای که دوست دارن دست پیدا کنن و لاغر بشن، چرا؟؟؟
چون همیشه می خواستن چاقی رو حل کنن، می خواستن چاقی رو از بین ببرن؟ آها...می خواستن نتیجه رو از بین ببرن، می خواستن نتیجه رو تغییر بدن؛ یعنی دنبال یک روشی بودن که چاقی رو تبدیل کنن به لاغری؛ ولی هیچ وقت به این فکر نکردن که اصلا چرا چاقن؟ دلیلش چیه که اونها افراد چاقی هستن؟
اگر صورت مسئله رو بهش فکر کنین و جوابی برای اون پیدا کنید شما برای همیشه می تونین لاغر بشین.
یکی از وجه تمایز های بسیار شگفت انگیز دوره ی لاغری با ذهن با همهی روش های دیگه، اینه که شما با استفاده از این آموزش ها می تونید برای همیشه متناسب بمونید. چرا؟؟؟
چون ما میایم صورت مسئله رو مورد بحث و کنجکاوی و تحلیل قرار میدیم وروش هایی برای تغییر صورت مسئله، من به شما ارائه می دم، نه اینکه بخوایم نتیجه رو تغییر بدیم؛ نتیجه همیشه حاصل یک سری افکار، رفتارها و یک سری مسائله که اون نتیجه ی نهایی رو رقم می زنه؛
اینکه انتظار داشته باشید بدون اینکه مسائل قبل از نتیجه رو تغییر بدید، فقط نتیجه رو تغییر بدید، یک انتظار اشتباه و دور از دسترسه و اتفاقیه که خیلی از ما تجربه ش کردیم:
در تمام دفعاتی که ما برای لاغری اقدام کردیم، از هرررر روشی اقدام کرديم، ما می خواستیم نتیجه رو تغییر بدیم….
می خواستیم یهویی بیایم چاقی رو تبدیل کنیم به لاغری کنیم ودیدید که در این کار ناموفق بودیم، حتی افرادی که اومدن به شکل خیلی ضربتی عمل کردن؛ مثلا رفتن عمل های جراحی آنچنانی و خطرناک و پیچیده انجام دادن و طی مثلا یک جلسه، دو جلسه يا چند هفته به خاطر عملی که انجام دادن ۳۰_۴۰ کیلو از وزنشون کم شده؛
اما اونها هم باز اومدن فقط نتیجه رو تغییر دادن و این نمی تونه تناسب اندام پایداری باشه، نمی تونه لاغر شدن متداومی باشه،
ما می خوایم لاغر شدن برای همیشه رو یاد بگیریم ، نمی خوایم برای یک مقطع کوتاه ، نمی خوایم برای ۶ماه لاغر بشیم ، نمی خوایم برای ۳ ماه لاغر بشیم ؛ می خوایم یک بار لاغر بشم و تا ابد لاغر بمونیم، این ارزشمنده،
خب؛ پس شما الان متوجه شدیدکه اگر می خواید لاغر بشید، این بار نباید به نتیجه کارداشته باشید، نباید هدفت این باشه که چاقی خودت رو به لاغری تبدیل کنی،
*باید هدفت این باشه که :چرا چاق شدنت روتغییر بدی 😍
و همه ی این چرا ها به صورت فرمول هایی هستن که در ذهن ما ذخیره شدن و به لطف خدا در ادامه ی دوره خیلی در این باره بیشتر براتون توضیح میدم ؛
می خوام با یک مثال براتون این موضوع رو خیلی واضح تر کنم، تصور کنید. که شما با ماشین خودتون در سطح شهر رانندگی می کنید حالا یه اتفاقی میوفته و ماشین شما از حرکت می ایسته، ماشین خراب می شه ، خب؛ شما پیاده میشید و کاپوت رو بالا می زنی و نگاه می کنی و دنبال علتش می گردی، ولی خب از اونجایی که سیستم ماشین هم خیلی پیچیده س ، به نتیجه ای نمی رسی و یه رهگذر رد میشه، میگه: ” آقا چی شده، مشکلی پیش اومده؟…
آقا چی شده،مشکلی پیش آمده؟…
…میگی که وا… داشتم رانندگی می کردم،یهو ماشین خاموش شد،نمی دونم چشه؟حالا هر چی هم دارم دستکاری می کنم به نتیجه نمی رسه،خلاصه اون آقاهه،اون رهگذره، میاد یه نگاهی میکنه،دستی می زنه،میگه که فکر میکنم از باتری ماشین باشه، به نظر باتریش خالی کرده،بهتره یه باتری نو بندازی و ان شاا… روشن میشه.
خب شما هم میری یه باتری نو تهیه می کنی، میای می بندی رو ماشین ولی بازم می بینی که استارت می زنی و ماشین روشن نمی شه،تعجب می کنی،میگی، میگی که این بابا گفت که از باتریشه،پس چرا روشن نشد؟
توی همین فکر هستی که چرا ماشین روشن نمیشه،یه نفر دیگه رد میشه و اتفاقا میگه که من مکانیکم، کمکی از دست من بر میاد؟
شما هم خیلی خوشحال میشی، آقاجون خوب شد رسیدی شما، ماشین من خراب شده، راستش یه نفر دیگم اومد گفت که از باتری ماشین منه و عوض کردم ولی باتری نبود، مکانیکه هم میگه نه بابا از باتری نیست، مشخصه، نگا میکنه و دستکاری میکنه، میگه از شمع های ماشینه، شمع های ماشینت خراب شده که ماشینت روشن نمیشه، اگه بتونی این دور و ور یه دست شمع پیدا کنی و عوض کنی ،ماشینت راه میفته،
خب اون می ره و شمام میری میگردی، یه فروشگاه لوازم یدکی پیدا میکنی و یه دست شمع نو میخری و باز هزینه میکنی و میای رو ماشین می بندی ولی باز استارت می زنی می بینی ماشین روشن نمیشه.
خیلی دیگه، یواش یواش دیگه داری به هم می ریزی، اعصابت خراب میشه، پس چرااین مشکل حل نمیشه؟
تو همین اوضاع و احوال هستی و داری با خودت کلنجار میری که یه نفر دیگه رد میشه، میگه آقا چی شده مشکلی پیش اومده؟
میگی که والله اینجوریه قضیه، ماشین من خاموش شده و یه نفر اومد و گفت باتریشه خلاصه ما عوض کردیم نشد، یه نفر دیگه اومد که ادعا میکرد مکانیکه و اومد و گفت از شمع های ماشینه و باز نشد، حالا دیگه نمی دونم چشه؟
میگه خب، پس بزار منم پس یه نگاهی کنم ببینم حالا شمع که نبوده، باتری نبوده، یه نگاه می کنه و دستی و این ور واون ور و خلاصه میگه: این از دینام ماشینته، برق تولید نمی کنه عبور نمیده و خلاصه به همین دلیله که ماشینت روشن نمیشه،
میگی مطمئنی؟ میگه آره بابا مشخصه…
… اصلا تابلو ه از دینامه، اینا بلد نبودن که گفتن از شمع و باتری شه ، اصلا از دینامشه.
خلاصه…شما میرید یه هزینه ی بیشتری انجام میدی و دینام رو تهیه می کنی و میای رو ماشین می بندی و خلاصه باز استارت می زنی و روشن نمیشه و دیگه حسابی به هم می ریزی، یه نفر دیگه میاد و میگه که چی شده و خلاصه براش یه توضیح میدی اون میگه فکر کنم از اینه ولی دیگه شما خیلی دل و دماغشو نداری که بخوای این دفعه حرف اونو گوش بگیری، چرا؟
به خاطر اینکه پذیرفتن صحبت های قبلی هام که ادعا می کردن بلد هستن ، شما رو به نتیجه ای نرسونده و شما بیشتر به این پی می بری که انگار اینا، نه نمیشه اینجوری مسئله رو حل کرد؛ تا اینکه یه نفر میاد و میگه: ” آقا خودت رو خسته نکن، بیا یک شماره بهت میدم زنگ بزن این آقا ماشین داره، میاد، یدک کشه، میاد ماشینتو می بره تعمیرگاه، میبره نمایندگی، اونا دیگه راحت همه چی رو متوجه میشن دیگه، می زنن به دستگاه برات.
تماس می گیری و ماشین میاد و یدک کش میاد ماشین شما رو حمل می کنه به مکانیک حالا یا نمایندگی، اونا ماشین شما رو وصل می کنن به کامپیوتر، یه نگاه میکنه، میگه که آقا مثلا این قسمت از ماشینتون ، این بخشش مشکل داره و یه قطعه ی خیلی ساده، خیلی کم هزینه رو خیلی سریع برات تعويض می کنن و شما استارت می زنی و ماشین روشن میشه و بر می گردی.
همه ی این توضیح که براتون دادم، می خواستم به این دو طریق عملکرد توجه کنيد؛
شما در برخورد با موضوع چاقی به این طریق عمل کردید که اینکه هر کسی از راه رسیده، به شما گفته؛ که شما به این دلیل چاقی، باید این کار رو انجام بدی؛ بیا این برنامه ی غذایی رو استفاده کن،
بیا این برنامه ی ورزشی رو استفاده کن، بیا من یه قرص رو بهت پیشنهاد میدم، این دیگه کارش درسته و از این جور چیزها،
هر کسی یه چیزی به شما پیشنهاد کرده و شما هم هزینه کردی، رفتی انجام دادی، اما متاسفانه نتیجه نگرفتی و هر بار نسبت به خودت و دیگران بد بین تر شدی که انگار واقعا نمیشه لاغر شد، من هر کاری می کنم نمیشه؛ در صورتی که اگر یکبار شما اشکال اصلی رو پیدا کرده بودی ، ایراد اصلی رو تشخیص داده بودی و به حل اون مشکل پرداخته بودی؛ خیلی راحتتر لاغر شده بودی و برای همیشه لاغر می موندی.
لاغری با ذهن ، همون کامپیوتره س، همون سیستمی که میاد عیب یابی میکنه جسم شما رو، عیب یابی میکنه ذهن شما رو و به شما میگه چه چیزهایی در ذهنتون اشتباه برنامه ریزی شده، چه فرمول هایی اشتباس، شما اون ها رو تغییر بده لاغر می شی.
کل داستان لاغری با ذهن اینه؛ تصور کنید یک کامپیوتر فوق العاده هوشمنده، که شما با انجام دادن تمریناتش، با انجام دادن، با گوش دادن به فایل های توضیحی اون، به معایب و مشکلات ذهنی خودتون، به فرمول های ذهنی اشتباهی که دارید، در مغزتون دارید و سال هاست از اونها استفاده کردید پی می برید و اونها رو با فرمول های صحيح جا به جا می کنید، تغییر میدید و می بینید که جسمتون به شکل عالی تغییر میکنه.
همهی دوستانی که اضافه وزن دارند و از هر روشی استفاده کردن برای لاغر شدن؛ داشتن از توصیه های دیگران استفاده می کردن، از توصیه ی افرادی که یا خودشون اصلا چاق نبودن یا ادعا می کردن که ما با استفاده از این محصول ، با استفاده از این قرصها، با استفاده از این برنامه، ما لاغر شدیم
ولی شما وقتی استفاده کردین نتیجه نگرفتین و متاسفانه به جای اینکه به اون شیوه ها شک کنین که اون شیوه اشتباهه، به خودتون شک کردید که نه، من نمی تونم لاغر بشم، من انگار سرنوشتم اینه که تا ابد چاق بمونم، من شانس ندارم و بيشتر ما خودمون رو سرکوب کردیم به جای اینکه فکر کنیم که بابا شاید اون روشه اشتباه بوده .
و خيليا در طول عمرشون بارها و بارها روش های متفاوتی رو برای لاغر شدن استفاده کردن و نتیجه نگرفتن و هر بار خسته تر و ناامید تر از دفعه ی قبل به دنبال روش دیگه ای بودن و تقریبا همه ی دوستانی که با سایت تناسب فکری آشنا میشن، یه جورایی دیگه ته خطن، یه جورايی دیگه خییییلی خستن از اضافه وزن، یه جورایی دیگه واقعا اعتمادی ندارن ، نه به خودشون برای اینکه بتونن لاغر بشن ، نه به هر روشی و هر برنامه ای و هر نمی دونم، توصیه ای که بتونه اونها رو لاغر کنه.
و با این شرایط با سایت تناسب فکری آشنا می شن و من خیلی خوشحالم و خدا رو شکر می کنم که اون دسته از عزیزانی که در سایت باقی می مونن، از فایل ها استفاده می کنن و از دوره ی آموزشی لاغری با ذهن استفاده می کنن، به شکل عالی نتیجه می گیرن و نتيجه ی در اصل این همه سال سختی و رنج و مشقتی که برای لاغری کشیدن وهیچ نتیجه ای نگرفتن رو به لطف خدا از گروه تناسب فکری و دوره ی لاغری با ذهن می گیرن و خستگیشون در میاد و زندگی جدیدی رو شروع می کنن.
… و به شما دوست خوبم تبریک میگم که اگه تا اینجای این فایل تصویری رو داری تماشا می کنی ، معلومه که مشتاق هستی، معلومه که متعهد هستی که لاغر بشی و خودت رو از رنج چاقی رها کنی و به لذت لاغری و تناسب اندام برسی؛
پس تا اینجا شما متوجه شدید که لاغر شدن در صورتی میتونه دائمی باشه که علت چاقی رو تشخیص بدی و برطرف کنی، نه اینکه بخوای نتیجه ش رو تغییر بدی.
هیچ کسی نتونسته با تغییر نتیجه که همون چاقی به لاغریه، برا همیشه لاغر بمونه؛ چون علت چاقی در ذهن افراد ه و تا وقتی این فرمول ها تغییر نکنه، شما هر فشاری به جسمت بیاری متاسفانه دوباره به وزن قبلی و شاید بالاتر بر می گردی به خاطر اینکه فرمول ها که تغییر نکرده، اونها داره کار خودش رو انجام میده و دوباره شما در مسیر چاقی قرار می گیری و دوباره به وضعیت قبلی بر می گردی،
خب؛ برا اینکه شما تا استفاده از فایل بعدی، تمرین خیلی خوبی داشته باشی و بيشتر آماده بشی برای اینکه درمسیر لاغری با ذهن قرار بگیری، از شما می خوام که خوب فکر کنی؛ می خوام صورت مسئله رو تحلیل کنی، می خوام به اینکه چرا شماِ چاق هستی ، فکر کنی و هر دلیلی به نظرت میرسه که دلیل چاق بودنته رو باید بنویسی، باید وقت بزاری
، ببین هيچ راهی نداره؛ شما اگر می خوای لاغر بشی باید وقت صرف یادگیری لاغری با ذهن کنی؛
نمیشه اینکه مثلا بگی: ” من یه بار این فایلو دیدم، دیگه.
دیگه حتما خودش اتفاقات رخ میده، معجزه رخ میده،
نه هیچ معجزه ای در کار نیست، همش خودتی، شما یاد می گیری با انجام دادن تمرينات، با فکر کردن به سوالات، در واقع داری برنامهریزی ذهنت رو تغییر میدی.
ببینید خیلی از ما تا حالا خیلی سختی کشیدیم برا لاغر شدن، خیلی عرق ریختیم، خیلی در مقابل مواد غذایی مقاومت کردیم و احساس رنج و اینا رو تحمل کردیم،
نخوردن و خلاصه، دور شدن از مواد غذایی و اینجور چیزها؛
الان که دیگه خبری از این رنج ها نیست،
من میگم به يک سوال باید فکر کنی.باید بنویسی، دیگه فکر کردن، فکر نمیکنم سخت تر از مثلا ورزش کردن باشه. سخت تر از نخوردن باشه. سخت تر از نمی دونم از ساعت ها پیاده روی کردن باشه.
با فکر کردن شما می تونی یواش یواش صورت مسئله چاقی رو تغییر بدی و یک فرمول لاغر کننده رو در ذهنت تثبیت کنی و ببینی که این فرمول ها چه تاثیری روی جسم شما میزاره. ؛
سوال این قسمت اینه:
خوب به موضوع چاقی فکر کن؛ ببین چه چیزی باعث چاقی شما شده؟
هیچ عجله نداشته باش برا اینکه فایل بعدی رو استفاده کنی؛
هیچ اتفاقی در فایل های بعدی قرار نیست رخ بده.
هیچ فرمول شگفت انگیزی قرار نیست به شما داده بشه که مثلا طبق این برنامه ی غذایی دیگه از امروز عمل کن ومطمئن باش مثلا ۳ماه بعد لاغر می شی. ، همچین اتفاقی نمی افته چون؛
اصلا من متخصص امور تغذیه نیستم که بتونم به شما برنامه ی غذایی بدم.
برنامه ی ورزشی هم به شما داده نمیشه چون من هیچ تخصصی در زمینه ی رشته های ورزشی من ندارم که بخوام به شما برنامه ی ورزشی بدم.
هیچ دارو و دمنوشی هم معرفی نمی کنم چون هیچ تخصصی در زمینه ی طب سنتی و خلاصه مواد دارویی و اینها ندارم.
من فقط یاد گرفتم چطور میشه با کنترل ذهن و با انجام چه تمرينات ذهنی ، فرمول های چاق کننده در ذهنمون رو به فرمول های لاغر کننده تبدیل کنیم و در نتیجه جسممون که تحت تاثیر مغز ما قرار داره تغییر شرایط میده و به وضعیت لاغر تغییر شکل میده.من فقط اینو بلدم و می خوام اینو به شما بگم؛
بنابراین عجله نداشته باشید که قسمت های بعدی رو هم ببینید تا اینکه به اون فرمول یا به اون کلید اصلی برسید، هيچ اتفاقی نخواهد افتاد، هیچ کلید خاصی به شما داده نمی شه، هيچ رمز و رموزی هم به شما گفته نمی شه؛ همش سوال و جواب، فکر کردن و فایل های آموزشی هست، توضیحی هست و من با این فایل ها شما رو وادار می کنم به فکر کردن و اون افرادی که متعهد باشن وتمریناتشو انجام بدن به نتايج اولیه ی لاغری با ذهن خواهند رسید و شگفت زده میشن.
پس سوال این قسمت اینه: خوب به موضوع چاقی خودتون فکر کنید؛
واقعأ چرا شما چاق شدید؟ از چه سنی شما چاق شدید؟
بیاید مثلآ فکر کنید از شما خواستن یک داستان درباره ی چاقی خودتون بنویسید،
از چه زمانی اضافه وزن شما شروع شده؟
اصلا چرا شما چاق شدید؟
چه خاطراتی از چاق شدن دارید؟
چه مشکلاتی با چاق شدن داشتید؟
بیاید یک انشا؛ اصلا ببین یک انشا درباره ی چرا من چاق هستم؟ بنویسید.
موضوع انشا ما اینه:
چرا من چاق هستم؟
هر چقدر می تونید وقت صرف این سوال کنید و تا می تونید درباره ی اون توضیح بنویسید که این زمانی که شما دارید فکر می کنید در واقع دارید فرمول های اشتباه ذهن خودت رو استخراج می کنی و روی کاغذ می نويسی،
حالا نمی گم، حالا فرمول اشتباه نه، شایدم کلمه ی درستی نباشه؛
فرمول ها رو کلا، حالا کار ندارم چقدرشون اشتباهه، چقدرشون صحيح ه ،
شما هر چقدر که به این موضوع فکر کنید و بنويسيد؛
در واقع داری فرمول های ذهنت رو استخراج می کنی و روی کاغذ مياری و حتما جواب این سوال رو در قسمت نظرات همین صفحه بنویسید وحتما جواب دوستان تون رو مطالعه کنید ؛
چون همه ی این کارها باعث میشه که شما تمرکز بیشتری رو داشته باشید روی موضوع لاغر شدن و ذهنتون رو بیشتر درگیر موضوع لاغر شدن وتغییر فرمول های چاق کننده به فرمول های لاغر کننده، ذهن تون رو درگیرش کنید، پس؛ بنابراین حتما جوابتون به این سؤال رو در قسمت نظرات بنویسید و جواب های دوستانتون رو هم حتما مطالعه کنید که خیلی درایجاد اشتياق و احساس خوب در شما و انگیزه برای لاغر شدن تاثیر گذاره.
منتظر خوندن نظرات وتمرینات فوقالعاده ی شما هستم و آن شا الله به لطف خداوند در جلسات بعدی موضوع لاغری با ذهن رو ادامه خواهیم داد.
هر جا که هستید در پناه خداوند متعال شاد باشید و در مسیر متناسب شدن.
امتیاز 3.81 از 529 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدایی که از رگ گردن
به من نزدیکتر است.
وسلام و درود به محضر استاد عالیقدر و عزیزان هم مسیرم!
در مورد عوامل چاق کننده من: طی ۲۳ سال و در ادامه دلایلی که قبلا نوشتم:
۱- خوردن از روی عادت
۲- خوردن به خاطر تعارف و رو دربایستی با دیگران
۳- خوردن بدون توجه به صدای بدنم
۴- نپرسیدن از بدنم و جسمم که نیاز داره یا نه؟
۵- نپرسیدن از جسمم که ” آیا این خوراکی رو دوست داری بخوری یا نه؟
۶- خوردن بدون توجه به مقدار مورد نیاز بدنم. کلا نمی دونستم چطور باید اون نیاز رو تشخیص بدم.( نا آگاهی و عدم شناخت از خود)
۷- هیچ وقت برام معلوم نشد که ، کی باید شروع به خوردن کنم ، چون آموزش الان رو نداشتم.
۸- هیچ وقت برام مشخص نبود کی باید از خوردن دست بکشم. ( هر چی به سر خودم آوردم از نشنیدن صدای درونم بوده ، شاید چون با خودم قهر بودم و خودم هم خبر نداشتم.)
۹- مزه ی غذاها و خوراکی ها رو زیاد حس نمی کردم و از خوردن اونها لذت نمی بردم.
۱۰- تمرکز زیاده از حد روی خوردن ونخوردن.
۱۱- نگرانی مدام درباره اینکه ، چی بخورم که لاغر بشم؟
۱۲- توجه زیاد به این موضوع که، چی بخورم که چاق نشم ؟
۱۳- ربط دادن چاقی و لاغری به خوردن و نخوردن در ذهنم .
۱۴- توجه زیاد به ترازو و وزن کردن مداوم خودم در فاصله های زمانی نزدیک به هم.( تازه ، چقدر هم فکر می کردم با این کار حواسم به خودم هست و دارم از خودم مراقبت میکنم. زهی خیال باطل، نگو هر بار روی مین ضد نفر میرفتم . الان که دارم بهش از این زاویه نگاه میکنم در عجبم که چطور هنوز دوام آورد؟؟؟!!!! پس من خیییییییلی مقاومم .
از این نظر جا داره به خودم تبریک بگم !
پس این ثابت میکنه که من اراده خیلی قوی ای دارم .
حالا که مسیر درست رو به من الهام کرده خدای درونم، با اطمینان میگم :
بادور زدن وتغییر مسیر وقرار گرفتن درراه درست ، که همون مسیر لاغری با ذهن هست با اراده ای که در خودم سراغ دارم ، یقین دارم که برمیگردم به تنظیمات کارخانه
ومیشم همون گلستان متناسبی که خداوند دوست داره وخودم عاشقش هستم ودوباره با خودم آشتی میکنم ، عاشق خودم میشم دوباره .
۱۵- سرزنش کردن خودم و ناراحت بودن از دست خودم ، که چرا نمی تونی بدنت رو، روی فرم و متناسب نگه داری؟!!!
۱۶- نگرانی از ناراحت شدن دیگران، که اگه نخورم و با اونها همراهی نکنم، دلخور میشن.
( توجه اشتباه و بیش از حد به برآورده کردن خواسته دیگران بدون اینکه بدونم درسته یا نه ؟ و ایجاد توقع بی جا در اون ها که همیشه در این مورد از من توقع همراهی داشته باشن.)
۱۷- توجه بیش از حد به اینکه، چیزی از غذام توی بشقابم نمونه در مواقعی که اشتباهی زیاد غذا می کشیدم.
۱۸- به این موضوع فکر نمی کردم که اون خوراکی رو دوست دارم یا نه؟ فقط اون خوراکی رو میخوردم، انتخابش نمی کردم. ( نمی دونم رو چه حسابی این کار رو میکردم ، شاید و نه ، قطعا از روی نا آگاهی و اینکه خودم رو دوست نداشتم.)
الان که مشغول نوشتن عوامل چاق کننده ی خودم هستم ساعت” ۸:۲۵ صبح گاه ۱۴ خردادماه ۱۴۰۲ هست زمین لرزه ملایمی رو حس کردم ، کمد وتختم چند بار حرکت محسوس کرد ولی به خودم گفتم:” خدا مواظب منه”. نترسیدم و بقیه رو نترسوندم وبه نوشتنم ادامه دادم.البته خیلی زمانش کوتاه بود.
جای شکر داره که هنوز مهلت دارم. خدایا شکرت ! بزرگیت رو شکر. چه لطیف به من قدرتت رو یاد آوری کردی! که می تونی در یک لحظه همه چیز رو زیر و رو کنی و هیچ چیز نمی تونه در برابر اراده تو مقاومت کنه.
خودم رو به اراده تو میسپارم و با آسودگی پشت سرت قدم بر میدارم.
سلام صبح زیباتون به خیر! امیدوارم امروز هم منتظر اتقاق های خوب باشین تا براتون اتفاق بیفته. به امید خدا!
۱- شنیده بودم و یه جورایی میشه گفت بخودم قبولانده بودم که چاقی من ارثیه، ولی خواهر و برادر هام لاغر بودن، پس این دلیل رد شد.
۲- شنیده بودم که استخوان بندی من درشته، ولی با همین استخوان بندی شبيه به من، برادرم لاغر بود.؛ پس این هم نمی تونه دلیل منطقی برای چاق بودن من باشه. این هم نیست.
۳- شنیده بودم کم تحرکی باعث چاقی میشه واگه یه مدت يه جا می نشستم عذاب وجدان میگرفتم که به این دلیل چاق شدم اما کسانی رو میدیدم که خیلی تحرکی ندارن ؛ ولی متناسبن
پس این هم نبود.
۴- شنيده بودم که بیخیالم وچون با آرامش غذا می خوردم، در نتيجه زیاد میخورم و چاق میشم ؛اما این نظر دیگران بود وقضاوتشون درباره من اشتباه بود؛ من هر وقت عصبی می شدم و حواسم از خودم پرت می شد، تازه بیشتر هم می خوردم؛ پس این دلیل هم رد میشه .
۵- فکر می کردم چون سس و بستنی و کيک و…زیاد دوست دارم ومی خورم چاق میشم؛ اما کسايی رو می دیدم و می بینم که خیلی بیشتر از من این خوراکی ها رو استفاده می کنن ولی لاغر ومتناسب هستن؛ پس این دلیل هم ازنظر من رد شد و نمی تونه دلیل قابل قبولی باشه و تو ذهنم خطش زدم.
۶- یه دلیل دیگه برای چاق شدن خودم رو آروم غذا خوردنم می دونستم ( از بس تو گوشم خونده بودن)؛ مثلا همسرم همیشه می گفت: ” چون زیاد سر سفره می مونی در نتیجه بیشتر می خوری، حواست نیست.
خلاصه از بس میخواستم راه رفتن درست رو از دیگران یاد بگيرم ، راه رفتن خودم رو هم از یاد برده بودم. دیگه تا این حد آدم چشمش به دهن دیگران باشه وبه نظر اون ها توجه کنه که یادش بره بابا ، پس خودت چی؟ تو وجود خودت دلیلش رو پیدا کن.( البته حالا به این نتیجه رسیدم که باید این طوری باشه) .پس:
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
۷- یه دلیل مهم دیگه بی توجهی به مزه و نوع غذا بود، از خوردن غذا ِلذت نمی بردم فقط می خوردم که گرسنه نمونم اما نمی دونستم کی سیر میشم و کی باید از خوردن دست بکشم، از بس که حواسم پرت دیگران و مسائل جانبی سفره بود.( يه نمونهش اینکه همهچی مرتب باشه مخصوصآ وقتی میزبان بودم. این موضوع به خودی خودش خوبه ولی از حد که بگذره وخودت آسیب ببینی بد میشه؛ )
مثلا اگه قرار بود مهمان بیاد اونقدر استرس داشتم همه چی مرتب باشه که عصبی میشدم؛ تازه وقتی هم مهمونها میومدن از ظاهرمن پیام خوبی نمی گرفتن و شاید هم پیش خودشون فکر می کردن از دیدنشون خوشحال نشدم واین در حالی بود که از درون من خبر نداشتن .بنده های خدا تقصیر نداشتن.
خدا منو ببخشه! خیلی خودم رو اذیت کردم .قول میدم جبران کنم. هم برای خودم و هم برای مهمونام.
۸- یه دلیل دیگه این بود که بلد نبودم خودم رو دوست داشته باشم. آخه فقط به من یاد داده بودن به دیگران احترام بذارم و هرکاری از دستم بر میاد براشون انجام بدم.
این خوبه ولی باید این رو هم یاد میگرفتم که خودم رو هم دوست داشته باشم و به خودم هم احترام بذارم و هر کاری از دستم بر میاد برای آرامش و لذت بردن خودم هم از زندگی انجام بدم
واین منافاتی با لذت وآرامش دیگران نداره بلکه باعث میشه زیاده ازحد خواهی های دیگران رو کنترل کنیم ویاد بگیرن که توقعاتشون رو منطقی و به جا داشته باشن ، نه اینکه از بس ما خودمون رو به خاطر رضایت اونها نادیده بگیریم که این رو حق خودشون بدونن که بر آورده کردن انتظارات اونا رو همیشه بر خواسته خودمون مقدم بدونیم وگر نه ناراحت میشن.
با بودن در این سایت یاد گرفتم ؛ یعنی بلد بودم ولی به اون عمل نکرده بودم، چه فایده؟
علم چندان که بیشتر دانی
چون عمل در تو نیست نادانی نادانی نادانی حتی اگر پروفسور باشی.
۹- یه دلیل دیگه که پیدا کردم وبه اون مشکوکم که در چاق شدن من دخالت داره : اینه که زیادی مسئولیت پذیرم البته شاید نشه اسمشو مسئولیت پذیری گذاشت؛ در هر اتفاقی خودم رو سرزنش می کردم و به خودم می گفتم: ” اگه من این حرف رو نمی زدم اینطوری نمیشد یا اگه من این کارو انجام نمی دادم این اتفاق نمی افتاد،
خلاصه همیشه خودم رو سرزنش می کردم وانگار من مسئول همه بودم و نباید اجازه می دادم چیزی و مساله ای کسی رو که دوستش دارم رو ناراحت کنه. حالا که فکرش رو میکنم، میگم آخه به چه قیمتی؟
آیا واقعا کارم درست بوده ؟ آیا اصلا لازم بوده من این کارو انجام بدم. تازه یه جاهایی دخالت تو کار خودشون حساب میکردن و ناراحت هم میشدن از دست من.
الان که دارم بهش فکر میکنم میبینم هم با این کارم خودم رو اذیت کردم و هم دیگران رو. خدامنو ببخشه!
خلاصه همیشه در حال سرزنش کردن خودم بودم ؛ حتی بعداز خوردن هر غذایی و هر خوراکی. این فکر که:ای وای چرا اینو خوردم( کاش به جای اون ، قبلش از خودم می پرسیدم چرا اینو میخوری؟ ) چاق تر میشم و….لذت خوردن اون رو هم از خودم دریغ می کردم.
و بالاخره
تنها کاری که این توجیهات کرد، طبیعی جلوه دادن چاقی من بود واین که تسلیم چاقی بشم و از ادامه دادن مسیر و تلاش برای تناسب اندام خودم دست بردارم؛ اما حالا که دارم به گذشته خودم فکر می کنم، می بینم چون راضی به این کار نشدم، بارها و بارها روش های مختلفی رو امتحان کردم: مثل پیاده روی های زیاد و طولانی، عرق کردن، دویدن، استفاده از کرم ها و داروهای لاغر کننده، ورزش، استفاده از دمنوش های گیاهی مختلف و…….وحتی
پیش متخصص تغذیه رفتم و رژیم گرفتم
ولی وقتی به اون لیست بلند بالا نگاه کردم نتونستم به خودم بقبولانم که درست باشه و فایده داشته باشه وبه قولی نتونستم باورش کنم وحتی یک روزشو هم انجام ندادم چون به نظرم غیر منطقی اومد و نتونستم خودم رو قانع کنم که این ، روش درستی باشه.؛ آخه خیلی ها رو دور وبر خودم میدیدم که این رژیم و رژیم های دیگه رو نمی گرفتن ولی متناسب بودن، تازه نمی شد رژیم من جدای از خانواده باشه وسختم بود که هر وعده دو جور غذا درست کنم از طرفی خیلی از موادی که توی اون لیست بود به طور طبیعی( یعنی فریز نشده) دراون فصل توی بازارنبود ویا خیلی گرون بود وخلاصه هزینه زیادی رو بدون رغبت وتوجیه منطقی روی دستم میگذاشت پس اون روش هم شروع نشده شکست خورد ولی ادامه داره…..
سلام به استاد عزیزم و همه عزیزان همراهم!
صبح زیباتون به خیر!
بهروز شده در ۱۴۰۲/۳/۲۵
خدا قوت استاد ! دستتون درد نکنه که با این همت بلند و شوق بی نهایت در این مسیر ادامه میدید و برای ما هم که افتخار همراهی با شما رو داریم هر روز انگیزه ی بیشتری ایجاد میکنید.
متن بروز شده خیلی روان تر وگویاتر شده ، تصاویر راهگشاست. اون تصویر که مین جنگی ( ترازو) رو خنثی میکنه خیلی از یک متن طولانی گویا تره.
من با وجود اینکه متن قبلی رو توی دفترم نوشتم باز تصمیم دارم متن جدید رو هم دوباره بنویسم و از این کار لذت میبرم.
باوجود اینکه من این دوره رو از۵ خردادشروع کردم هنوز دارم روی مقدمه و گام اول لاغری کار میکنم. وهر روز بارها متنها رو میخونم و ویدیو ها رو برای خودم تکرار می کنم. (
مصداق:قدم اول رو محکم بردارید. ) عجله ای ندارم.
استاد این برام خیلی جالبه که از روز اول که وارد سایت شدم به لطف خداوند!
ومتن هارو خوندم وسبک وسنگین کردم ومقایسه کردم هنوز تمرینها روشروع نکرده بودم، ترسم از خوراکی ها ریخت. برای اولین بار بدون ترس، بدون سرزنش کردن خودم وبدون نگرانی از چاق تر شدن ، از بودن سر میز غذا لذت بردم وچه دلنشین بود این احساس!
حتی کمر شلوارم رو هم تنگ کردم. خیلی لذت داره.
برای اولین بار در ذهنم رابطه غذا با چاقی رو در ذهنم قطع کرده بودم و خدا میدونه چقدر از این آگاهی جدید غرق لذت شدم وبه همین راحتی تغییر در من شروع شد.
امروز که در ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ هستم ، لباسهایی که قبلا بهم چسبيده بودن برام راحت شده . احساس سبکی دارم. میرم بازار لباس انتخاب میکنم برای بدن خوش تیپم وخودم رو توی اون لباس مجسم می کنم و لذت میبرم.
دیگه از آینه فرار نمی کنم. جلوش می ایستم و بامهربانی و قدرشناسی خودم رو ومخصوصا شکمم رو نوازش میکنم. بهش میگم دوستت دارم انرژی لاغری من! ازش معذرت میخوام که این همه سال با ناآگاهی خودم اون رو آزار دادم. بهش قول میدم جبران کنم.
هر روز صبح وشب فایل خدای لاغری رو بارها و بارها گوش میکنم و هر لحظه حالم رو بهتر میکنه . خیلی سریعتر و راحت تر از اون چیزی که فکرش رو بکنید این سایت جز، زندگی روزمره من شده وتوی زندگیم جای خودشو بازکرده.
وقت کم نمیارم برای انجام تکالیف.
با وجود کارهای روزمره زیادی که دارم همیشه برای گوش دادن به فایل ها وقت دارم . ورودی هام رو کنترل می کنم. هر روز باشوق وانگیزه ساعت ۵ونیم حتی قبل از زنگ بیداری گوشیم ، از خواب بیدار میشم و جالبه که اصلا برام این کار سخت نیست. از این کار لذت میبرم و فرقی برام نداره که شب قبلش ساعت چند خوابیده باشم.
ممنونم استاد عزیزم ! که اینقدر حرف هاتون دلنشینه وبدون سرزنش وبدون از بالا نگاه کردن . آخه تو این همه سالهای چاقی خیلی سرزنش شدم . خیلی دلمو شکستن. خیلی تیکه شنیدم.خیلی اذیت شدم .هر کی میخواست نصیحتم کنه کنارش یه آسیب هم بهم زد وشاید خودش هم خبر نداشت .نمیدونم.
من چوب نا آگاهی خودم رو خوردم. اما دیگه دارم تغییر میکنم .دارم یاد میگیرم.
خدای درونم ازت ممنونم. استاد آگاهم ازت ممنونم مهربان ! صداقت شما چه دلنشینه وبرای من خیلی ارزشمنده . قدر این لحظه واین موقعیت واین سایت واین دوستانم رو میدونم و همتون رو دوست دارم .
به امید خدا همه به اون زندگی که لیاقتش رو داریم میرسیم.
حس و حال خوبی دارم و… ادامه میدم….
سلام به استاد گرامی ودوستان همراهم!
تو این چند هفته ای که دارم روی گام اول لاغری با ذهن کار میکنم و تو لایه های ذهنم دنبال توجیهات بی اساسی که طی این سالها باعث چاقی بیشتر من وماندگاری چاقی در من شده میگردم
که چون اون زمان ها پذیرفتمش ، در ذهنم ماندگار بوده ، اما حالا دیگه یه مهمون ناخونده س و هرچند طی سال های گذشته محترم بوده و تو ذهنم بهش احترام گذاشتم ولی الان دیگه باید یه فکر دیگه برای خودش بکنه. دیگه تو ذهن من جایی نداره. توجه به خواب بی موقع و نامرتبه.
یعنی من قبلا فکرم این بود که خواب دیر وقت و بی نظم باعث میشه چاق بشم و هر وقت که به دلیل مهمان داشتن ویا مهمان بودن دیر می خوابیدم ویا یه شب هایی که همسرم به یه دلیلی دیرتر میومد ومن دیر تر می خوابیدم ، همش به خودم میگفتم باز که دیر خوابیدی، پس بازم چاق میشی. اما الان که فهمیدم چطور بهش فکر کنم. می بینم خود همسرم که دیر میومد وکلا خواب نامنظمی داره متناسبه و چاق هم نشده؛ پس این هم دلیل چاقی من نیست. پس میریزم دور ودورش رو خط میکشم.
یه دلیل دیگه که زیاد به خودم تذکر میدادم دیر شام خوردن بود و اگر به هر دلیلی دیر شام می خوردم اون قدر به خودم میگفتم: دیدی باز شام دیر خوردی پس بازم چاق میشی که هیچ لذتی از اون شامی هم که خورده بودم نمی بردم. اما دور وبرم به کسايی توجهم جلب شد ( البته بعد از این تمرینی که استاد داد وراهشو یاد گرفتم) که حتی دیدم دوازده شب میرن بیرون کباب وچلو کباب اونم با تمام مخلفات دور وورش یعنی دوغ و نوشابه و ماست و بعدشم یه بستنی به عنوان دسر و…
می خورن ولی متناسب هستن،
ومن وقتی به اون ها توجه کردم همش فکرم این بود این همه رو کجا میریزه وچی به سرش میاد که جسمش تکون نمی خوره وبا این رویه چطور اون چاق نیست ؟ ومتوجه شدم که این هم دلیل چاقی من نیست ورد شد. بازم میگردم تا اگه دلیل دیگه ای بود دور بریزم.
چند متن دیگه درباره دلایل چاقیم نوشتم وردشون کردم ، اما هنوزم دارم دنبال دلیل های احتمالی دیگه می گردم که شاید از نظرم دور مونده تا حالا. دلم راضی نمیشه برم گام بعدی تا وقتی حس نکنم این گام و تمریناتش رو درست وکامل انجام دادم. عجله ای ندارم .حس و حالم خوبه. ادامه میدم….
سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم!
استادبزرگوار! ایده ی نوشتن فایل های صوتی از دو نظر برام مهمه:
اول اینکه بیشتر ذهنم رو با اونها درگیر کنم و کمک کنم وارد ذهن ناخودآگاه من بشه و در تنهایی و خلوت خودم و در لحظاتی، بیشتر برام مرور بشه.
و دوم اینکه: قطعا عزیزانی هستند که از توانایی شنیدن برخوردار نیستند اما توانایی دیدن دارند و نیاز به این مطالب دارند، دوست دارم وقتی وارد این سایت میشن و به این سایت هدایت میشن، دستشون پرتر باشه و پر ثمرتر باشه براشون، استفاده از این دورهها.
من وقتی متن توضیحات رو می خونم، حسم میگه در فایل های صوتی ، قطعا آگاهی های متفاوتی وجود داره
و از طرفی، چون این تصمیم حس و حالم رو بهتر کرد، دوست دارم انجامش بدم؛ در حد توانم وبه یاری خداوند هر چقدر که بتونم این کار رو ادامه میدم.
متن فایل تصویری جلسه اول لاغری با ذهن:
به نام خدای مهربان
من رضا عطار روشن هستم و خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم که این فرصت رو به من داد که همراه شما دوستان خوبم باشم.
خوش آمد میگم حضور شما رو در دوره ی فوق العاده ی لاغری با ذهن، دوره ای که شگفتی های خیلی زیادی داشته و نتایج عالی دوستانی که از این دوره استفاده کردن منو به این واداشت که بیام یک دوره ی رایگان در قالب، حالا حدود۱۰جلسه ی تصویری براتون آماده کنم و توضیحات کاملی درباره ی نحوه ی لاغری با ذهن ارائه بدم تا دوستانی که با این روش آشنا میشن بتونن با استفاده از این فایل ها اطلاعات و آگاهی جامع تری از این روش داشته باشن و بتونن به شکل مطمئن تر و آگاهانه تری تصمیم بگیرن که از دوره ی آموزشی لاغری با ذهن برای رهایی از چاقی و مسائل مربوط به اوناستفاده کنن.
ادامه دارد….
با سلام!
شنیدن این جمله که باز داری تلاش بی خود می کنی،
واقعا یک بار سنگینی رو روی دوش من می گذاشت که باید این بار موفق بشم:
اما خب هر چقدر بیشتر تلاش میکردم فقط اون مقدار، مثلا اون دوران متناسب شدنم، اون مقداری که کم کرده بودم رو می تونستم برای یک مدت زمانی حفظ کنم، هیچ وقت نتونستم با اون روش ها برای همیشه از شر چاقی خلاص بشم؛
خلاصه این تلاش من ادامه داشت تا سال ۱۳۹۴ که من با دوره های ان ال پی (NLP ) و قدرت ذهن آشنا شدم و اون دوره ها رو من شرکت کرده بودم برای ايجاد تغییر در جنبه های مختلف زندگی، اصلا موضوع لاغری نبود. ؛ موضوع تغییر فرکانس و نمی دونم مدارها و اینکه ما چه جوری بتونیم زندگی خودمون رو تغییر بدیم،؛ موضوع موفقیت فردی بود.
خب من يه مدت از این مباحث استفاده کردم، از این کلاس ها استفاده کردم و به این نتیجه رسیدم که اگر این موضوعاتی که مطرح میشه به ادعای اون افرادی که داشتن آموزش می دادن، می تونه زندگی انسان رو در تمام جنبهها تغییر بده، خب من میخوام از این آموزش ها استفاده کنم برای لاغر شدن،
نمی دونم چرا این فکر به ذهنم رسیده بود چون در اون کلاس اصلا همچین چیزهایی مطرح نمی شد که مثلا از این روش، از این آگاهی ها میشه استفاده کرد برای لاغر شدن، اما یه حسی به من می گفت که بیا از این روش استفاده کن برای لاغر شدن، چون اونا درباره ی ثروت، درباره ی موفقیت، دربارهی روابط صحبت می کردن،
اما خب هر چقدر من پیش می رفتم، می دیدم، خب مهمترین موضوع زندگی من اضافه وزنمه و هر چقدر هم می خواستم مثلآ در زمینه روابط، وضعیت خودم رو بهبود ببخشم، می دیدم اضافه وزنه مانع از این میشه که من بخوام روابطم رو بهبود ببخشم و….
ادامه داره….صبور باشید ومشتاق عزیزانم! تا بعد
سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم!
صبح زیباتون به خیر!
درادامه پیدا کردن دلایل چاقی و رد اونها، یه موضوعی توجهم رو جلب کرد و دوست داشتم با دوستانم در میان بگذارم:
یادمه تو درس زیستشناسی می خوندیم که قند مورد استفاده درجانوران گلوکز هست وبه عبارتی سوخت سلولهای ما گلوکز هست وما هر ماده ی غذایی که می خوریم برای اینکه بدن ما بتونه از انرژی اون استفاده کنه باید در سطح سلولی بتونه اون رو بشکنه وبه واحد سازندهی اون تبدیلش کنه.البته در این جا بیشتر منظورم در مورد کربو هیدرات هاست واین مطلب حرف استاد رو تایید می کنه که مغز ما نمی دونه که ما چی داریم میخوریم واین خود مون هستیم که براش توضیح میدیم :پس وقتی ما داریم یه خوراکی می خوریم فرقی نداره از چه نوعیه، وقتی بدن ما نیاز داشته باشه به سوخت؛ دیگه اون سوخت چیپس باشه یا نون ویا ماکارونی یا سیب زمینی سرخ شده براش فرقی نداره ودر نتیجه ما خوراکی چاق کننده و یا لاغر کنند نداریم.؛
:بلکه اون انتظاری که ما از انواع خوراکی ها داریم و دسته بندی های من درآوردی که به ما تلقین شده ومعلوم هم نیست از کی شروع شده باعث میشه که مثلااز یه نوعش انتظار چاق شدن و از یه نوع دیگش انتظار لاغری داشته باشیم.
مثلا من چیپس و کلا سیب زمینی سرخ شده خیلی دوست دارم و اگر زمانی که صدای غار و غور شکمم رو شنیدم یعنی واقعا گرسنه بودم ، اگه این خوراکی رو بخورم که چاق نمیشم.
راستی الان که این مطلب رو می نویسم یادم اومد که من زمان که دبستان و راهنمایی میرفتم خیلی سیب زمینی سرخ شده می خوردم چه برای میان وعده ، چه در وعده های اصلی. خیلی وقت ها که گرسنه میشدم و مامانم نبود که برام درست کنه خودم درست می کردم . یعنی یکی از خوراکی هایی که همیشه دوشت داشتم تو خونه باشه ، سیب زمینی بود وب ای وجود من اصلا چاق نبودم وچاق هم نمی شدم والان که به این آگاهی ها رسیدم متوجه شدم دلیلش این بوده که اون موقع من از اون خوراکی ، انتظار چاقی نداشتم ، اصلا هیچ انتظاری نداشتم. فقط می خوردم چون گرسنه بودم و از خوردن اون لذت می بردم واون رفتار درست بوده حتی بدون هیچ آموزشی.
واین نشون میده که آموزش غلط میتونه چه بلایی سر ما بیاره اگه حواسمون نباشه.
خدایا همیشه ما رو در مسیر کسب آگاهی درست قرار بده!
و از وقتی با این سایت آشنا شدم کلا ترسم از خوراکی ها ریخته دیگه برا خوردنم حساب وکتاب نمی کنم ، هی به فکر کالری غذاها نیستم ونمی ترسم که چاقم کنن.
وقتی به صدای جسمم گوش میدم انگار کنترلش دستمه دیگه نگران زیاده روی در خوردنم هم نیستم وحتی اگه هر هفت روز هفته رو هم مثلا برنج بخورم خیالم راحته که چاق نمیشم .دیگه ترسم از خوراکی ها ریخته ، هروقت دلم بخواد از هر نوعی باشه ، فرقی نمی کنه، اگه میل داشتم ، می خورم وهیچ احساس حرص به خوراکی ها ویا اجبار ندارم. دیگه هر چیزی رو هم نمی خورم ، با آزادی کامل انتخابشون می کنم : حتی اگه ده نوع غذا جلوی دستم باشه، من فقط از نوعی که دلم بیشتر بخواد میخورم و از خوردنش لذت میبرم.
دیگه وقتی توی مهمونی که هستم ویه خوراکی رو بهم تعارف میکنن و میگم ممنونم میل ندارم ، لذت میبرم و وقتی در جوابم ، ازم میپرسن :رژیم داری؟ خندم میگیره وهیچ توضیحی نمیدم و فقط با خنده میگم شوخی میکنی؟ من و رژیم؟
رفتارم در برخورد با غذاها، نسبت به قبل از آشنایی با سایت ۱۸۰درجه تغییر کرده ومتفاوت شده .
خودم رو بیشتر از قبل دوست دارم. با خودم آشتی ام. به خودم بیشتر از قبل احترام میزارم .دیگه باقی مونده غذای پسرم رو نمی خورم که حیف نشه و به خودم میگم : خودم حیفم . چرا به معده خودم کار بیشتر واضافه تحمیل کنم که غذایی که بدنم نیاز نداره رو هضم کنه؟ واز این فکر حالم خوب میشه و لذت میبرم. این ها همش تغییراتی که مدیون آموزش های استاد عزیزمه.
تغییر شروع شده و مطمئن هستم که تو مسیر لاغری هستم ، از بودن در این مسیر لذت میبرم وبه آخر مسیر اصلا فکر نمیکنم چون مطمئن هستم که می رسم ، به تناسبی که حق منه و لیاقتشو دارم.
حس و حالم خوبه. ادامه میدم….
باسلام!
… می دیدم اضافه وزنه مانع ازاین میشه که من بخوام روابطم رو بهبود ببخشم …
هرچقدر داشتم تلاش می کردم که مثلا درآمدم رو و یا ثروتم رو یا اوضاع اقتصادیم رو تغییر بدم بازم یه جاهایی به این می رسيدم که اضافه وزنم مانع از این ميشه که من بتونم تلاش بیشتری انجام بدم یا من بتونم به شکل متفاوتی فعالیت کنم که بتونم اوضاعم رو تغییر بدم؛
به هرحال از هر راهی میخواستم تغییر کردن رو شروع کنم به مانع اضافه وزن برخورد می کردم و به این نتیجه رسیدم که واقعا اگر این روشها جواب میده؛
پس من بیام از اونها برای لاغری استفاده کنم.
سال ۱۳۹۴ بود که تمام تلاشم رو به کار گرفتم، تمام تمرکزم رو به کار گرفتم تا آموزش ها یی که دیده بودم، تمريناتی که می دادن و اطلاعاتی که در اختیار من میذاشتن رو من تبدیل کنم به تمريناتی که در رابطه با لاغری با ذهن کاربرد داشته باشه و اونها رو انجام می دادم، تست می کردم؛ خیلی مشتاق بودم که روشهای مختلفی رو تبدیل کنم تمریناتش رو به موضوع لاغری با ذهن، خب، چون در این زمینه، کتاب خاصی هم وجود نداشت، هيچ اطلاعات دستهبندی شده ای هم وجود نداشت و اساتیدی هم نبودن که من بخوام از اونها استفاده کنم برای تجربه و یادگیری لاغری با ذهن، خب، سبب شده بود که خودم خیلی راه های مختلفی رو تجویز کنم، خیلی تمرينات مختلفی رو انجام بدم و به لطف خدا، بعد از مدتی تغییراتی در رفتار من به وجود آمد، تغییراتی در افکار من به وجود اومد و احساس کردم که در این مدتی که دارم این کارها رو انجام میدم خیلی راحت و بدون اینکه من زحمت خاصی بکشم، بدون اینکه سختی ای متحمل بشم و بدون اینکه اعصابم خراب بشه، داره تغييراتی در جسم من شکل می گیره و تغییرات به حدی بود که اطرافیان من داشتن می گفتن، مثلا نزدیکان من که خب همیشه، وقتی، خبر داشتن دیگه، مثلا من اقدام می کردم برای لاغر شدن، خب یا رژيم می گرفتم یا غذام رو از اونها جدا می کردم یا یک منوی خاصی رو به دیوار آشپزخونه می چسبوندم، می گفتم، من براساس این منو باید غذا بخورم یا مثلا می دیدن، هفتهای چند روز من با دوستان میرم این زمین های اطراف شهر و ، خلاصه این پارک ها، خلاصه من میدویدم به خاطر اینکه لاغر بشم و وقتی می دیدن که هیچ کدوم از این کارا رو انجام نمی دم اما تغییراتی داره در جسم من شکل میگیره، خیلی براشون تعجب انگیز بود……
ادامه داره….
با سلام!
اینکه کاری انجام نمی دم ، اما تغییراتی داره در جسم من شکل میگیره، خیلی براشون تعجب انگیز بود،
میگفتن: چی شده؟ چکار کردی؟ یا حتی اوایلش فکر می کردن که مثلا من یه بیماری خاصی حتما گرفتم که دارم همین جور خود به خود لاغر می شم و خب واقعا خودم هم اون زمان ، این تأییدیه ، این اطمینان رو نداشتم که حتما این کارایی که من انجام دادم باعث لاغری من شده، چون واقعأ با همه ی کارایی که من انجام داده بودم برای لاغری، متفاوت بود،
تا جایی که یادم میومد، من همیشه عرق می ریختم، تلاش می کردم که بیشتر عرق کنم که لاغر بشم، تلاش می کردم که کمتر بخورم که لاغر بشم، سعی می کردم که دقیقا بر اساس مقدار کالری که برام در نظر گرفته شده، غذا مصرف کنم که لاغر بشم؛
اما چند وقتی بود که اصلا من از این کارها انجام نمی دادم؛ تازه در مقابل خیلی شور و اشتیاق داشتم، چیزی که در تمام روشهای قبلی اصل خبری از اون نبود؛
یعنی در تمام دفعاتی که من رژیم می گرفتم، هيچ وقت اشتیاق نداشتم برای اینکه بخوام روزهای بعد برسه و من ادامه بدم، چون هر روز کار سخت تر می شد .
درتمام دفعاتی که من از باشگاه، از دویدن در پارک ها و از خیلی از فعالیت های ورزشی استفاده میکردم، دوستانی داشتم اون زمان که ورزشکار بودن مثلا وزنه بردار بودن، خب با اونها همراه می شدم برای بالا بردن فعالیت بدنم وتصورم این بود که باید سوخت و سازم رو بیشتر کنم ولی خب در نهایت، اون چیزی که بایستی به دست میومد، اون نتیجه ای که باید حاصل می شد که حداقل برابر با زحمت و تلاش من باشه، هيچ وقتی کسب نشد واگر هم يه نتایج کوچيکی به دست اومد، خیلی کم رنگ و خیلی ناپایدار بود و بلافاصله بعد از چند هفته از بین می رفت
و وقتی دیدم که خیلی راحت، بدون اینکه زحمت خاصی بکشم داره تغییرات در من ایجاد میشه، خیلی اشتیاقم بیشتر شد، خیلی، اصلا شگفت زده شده بودم که خدایا چه اتفاقی داره میوفته؟
چون همیشه من یک سؤالی در ذهنم بود که؛ از خیلی سال ها قبل، از زمانی که مثلآ دبستان بودم یا راهنمایی بودم همیشه با خودم فکر می کردم که:
مثلا چرا دوستانم لاغرن من چاقم؟
چرا اونها هرچی دوست دارن می خورن ولی من نمی تونم بخورم؟
چرا اوناهمیشه مثلا هربازی ای رو می تونن انجام بدن، میدوند، فوتبال بازی میکنن، نمی دونم، هربازی ای که دوست داشتن انجام ميدن ولی من نمی تونم هربازی ای رو انجام بدم؛
به خاطر اینکه اضافه وزنم مانع می شد که بتونم همپای دوستانم بدوم و بازی کنم واین سوال رو با خودم مرور می کردم که، چرا من در این وضعیت هستم واین همه آدم دیگه متناسب هستن؟….
ادامه دارد….
باسلام و درود!
چرا من در این وضعیت هستم واین همه آدم دیگه متناسب هستن؟
وتازه زمانی که با روش لاغری با ذهن آشنا شده بودم و داشتم یه کارایی رو ذهن خودم انجام می دادم که خییییلی هم آگاهانه نبود؛ چون من فقط یه سری تمریناتو داشتم تبدیل می کردم و هر کجا که بیشتر خوشم میومد رو، اونجا رو گسترش می دادم و تکرارش می کردم و وقتی دیدم نتایج اولیه داره رقم می خوره، تازه داشتم به این سؤال، یعنی به جواب این سؤال می رسيدم که واقعأ میشه انگار آدم ها متناسب باشن، اگر که بتونن ذهنشون رو تغییر بدن
درباره ی ذهن و عملکرد اون زیاد شنیده بودم ولی هیچ وقتی نشنیده بودم که فردی تونسته باشه با کنترل ذهنش، با استفاده از قدرت ذهنش، بتونه لاغر بشه؛
خیلی شنیده بودم که مثلا افرادی، بیماریهای مختلفی رو، حالا مثلا مهار کرده بودن یا شفا پيدا کرده بودن یا خیلی از کارا کرده بودن ، ولی درباره ی لاغری، من نشنیده بودم تا اون زمان؛ به خاطر همین اصلا انتظار همچین نتیجه ی خاصی ام نداشتم وقتی کارا رو انجام میدادم؛
شاید بیشتر به خاطر اینکه یه کاری کرده باشم و یه روش متفاوتی رو انجام داده باشم شروع کردم به تمرینات ذهنی برای لاغر شدن؛ اما به لطف خدا، وقتی نتایج اولیه شکل گرفت، خیلی مشتاق تر شدم که این روش رو ادامه بدم.
تمریناتش رو خیلی گسترده تر کردم، خیلی تحقیقاتم رو بيشتر کردم، خیلی مطالعات بیشتری انجام دادم و فقط هم خودم داشتم انجام می دادم چون برای هيچ کسی قابل باور نبود، برا خودم هم تازه داشت قابل باور می شد، چون نتایج اولیه خیلی کم رنگ داشت بعد از ۳_۴ ماه خودشو نشون میداد.
خلاصه ادامه دادم و ادامه دادم تا به لطف خداوند تونستم بعد از حدود فکر میکنم بین ۱۵ ماه تا ۱۷_۱۸ ماه، این حدود، خب، تغییرات خیلی ديگه خودشو نشون داده بود، طوری که هرکسی منو می دید واقعا شگفت زده می شد،که چی کار کردی ؟؟؟!!!
سلام و درود!
هرکسی منو می دید واقعا شگفت زده می شد که چکار کردی؟…
…بعد جالب بود، نزدیکان من می دیدن که من همهی اون کار هایی رو که قبلا انجام می دادم برای لاغر شدن رو انجام نمی دادم.
چون همیشه مادرم یکی از اون عوامل لاغری من بود که بایستی مشارکت میکرد در تهیه ی غذاهای مخصوص یا مثلا پدرم که بایستی همیشه یک سری مواد غذایی خاص روتهیه می کرد، برای اینکه من بخوام لاغر بشم :
ولی اونها میدیدن هیچ کاری انجام نمی دم و این بار من خودم دارم یک سری کارها رو انجام میدم وتغییرات خیلی خوبی در من به وجود اومده.
خلاصه این روال طی شد تا اینکه بعضی از دوستانی که گذشته ی من رو دیده بودن و حال حاضر منو می دیدن، خب براشون جای سوال بود، خیلی کنجکاوانه می پرسیدن که چکار کردی به ما هم بگو که ما هم از این روش استفاده کنیم ولی وقتی براشون توضیح می دادم، فقط می خندیدن و می گفتن: بابا راستشو بگو، چیکار کردی؟ از چه برنامه ی رژیمی استفاده کردی؟ یا مثلا کدوم باشگاه ثبت نام کردی؟
و باورشون نمی شد که واقعا من از این کارها رو انجام ندادم و بيشتر اونها منتظر بودن یعنی هی به من هم می گفتن که: حالا بزاریم یه چند وقت بگذره، ببینیم واقعا می مونی؟ توخیلی مثلا قبلا هم هی لاغر شدی، دوباره چاق شدی؛ یا خودشون هم همچین تجربه ای داشتن، بالاخره دوستان من اکثرا افرادی بودن که اضافه وزن داشتن واونا هم بارها تلاش کرده بودن و مقداری از وزنشون کم شده بود ولی دوباره چاق شده بودن،
بیشتر در حالت انتظار بودن برای اینکه دوباره چاق شدن من رو ببینن وخیالشون راحت باشه که این روش هم جواب نمی ده و ما سرنوشتمون اینه که برای همیشه چاق بمونیم ولی خب يه مدت گذشت و اونها دیگه یواش یواش مطمئن شدن که، نه، این بار يه خبر دیگه س، انگار این رضا يه کارایی کرده، يه تغییراتی ایجاد کرده که دیگه چاق نمی شه و براشون خیلی جای سوال بود که من چه کاری انجام دادم؟ و….
ادامه دارد….
به نام خدای لاغری
سلام و درود به استاد عزیزم ودوستان همراهم!
براشون خیلی جای سوال بود که من چهکاری انجام دادم؟
و من يواش يواش شروع کردم به این دوستان براشون توضیح دادن، چون اصلا موضوع آموزش هم نبود تا اون روز، فقط من خودم از این روش استفاده کرده بودم و نتایجی کسب کرده بودم ، می خوام بگم به این شکل آموزش این روش به دیگران شروع شد.
به یکی دو نفری که براشون جذاب بود و سؤال می کردن، به اون ها گفتم؛ اون هاهم یه مدت کار کردن ولی دوباره منصرف شدن، نتونستن ادامه بدن و خلاصه؛
مراحل طی شد، من خیلی بیشتر روی این دوره کار کردم، خیلی بهتر نتیجه گرفتم تا اینکه به پیشنهاد یکی از دوستان، سال ۹۵ يا اوایل ۹۶ بود فکر می کنم، گروهی در تلگرام تشکيل شد برای اینکه من به همراه دو نفر از دوستانم،
گفتم حالا شما دوست دارین از این روش استفاده کنین، یه کانال تلگرام تشکيل بدیم، یه گروه ۳نفری تشکيل بدیم،
برا اینکه براشون توضیح بدم و اونها تمرينات رو انجام بدن، به این شکل که با هم این کار رو انجام بدیم. واقعا می خواستم، خودم، ببینم این روش برای دیگران هم تاثیر داره یا نه؟
وقتی خودم اینقدر خوب نتیجه گرفتم، می خواستم ببینم دیگران هم می تونن از این روش نتیجه بگیرن یا نمی تونن؟
خب؛ این کار رو شروع کردیم و هنوز دو سه روزی از تشکیل گروه نگذشته بود که به طرز شگفت انگیزی، این لینک گروه دست چند نفر از دوستان ديگه رسیده بود که اونها واقعا، نمی دونم هم چه کسانی بودن ولی واقعا دستان خداوند بودند برای اینکه افرادی رو که نیاز دارن از این روش استفاده کنن برای لاغر شدن رو، به سمت من هدایت کنه ؛
فکر می کنم طی یکی دو روز حدود صد وسی چهل نفر عضو این گروه شدن، افرادی که از شهر های مختلف بودن و من واقعا شگفت زده شده بودم که این افراد به چه شکلی، یک شبه یا مثلا طی دو روز و دائم هم داشت اضافه می شد ، هرچند ساعت ۳_۴ نفر داشت به گروه ما اضافه می شد و من واقعا شوکه شده بودم که اصلا چه چیزی باید بگم، واقعا، چون حالا، تا اون روز من کار آموزشی انجام نداده بودم؛ هر چی بود برا خودم انجام داده بودم و نتیجه گرفته بودم ویه جورایی می خوام بگم، هدایت شدم به این مسیر…..
ادامه دارد…
به نام خدای لاغری
سلام به دوستان عزیزم!
و یه جورایی میخوام بگم، هدایت شدم به این مسیر…
که بیام برای دیگران درباره ی لاغری با ذهن صحبت کنم، چون این افراد عضو شده بودن و همش هی سؤال می کردن؛ اینجا چه خبره،
چون ما اسم گروه رو هم گذاشته بودیم “ بیندیشید و به تناسب اندام برسید ” .
خب همین اسم هم برای خیلیها جذابیت داشت که موضوع چيه؟ بیندیشید یعنی چی؟
مگه میشه با فکر کردن لاغر شد؟ و هی تند تند تند سؤال می کردن.
خب ، منم به عنوان ادمین اونجا یک سری توضیحات متنی کوتاه، چیزی که می تونستم جواب بدم رو اونجا می نوشتم، بازم هی می دیدم کنجکاوی شون بیشتر می شد، چه حرف های قشنگی می زنن! امیدوار شدن و من واقعا مونده بودم که حالا چه جوری باید شروع کنم؟ از کجا شروع کنم؟
ولی به لطف خداوند کار شروع شد و فایل های لاغری با ذهن سال ۹۵ میگم یا اواسط فکر کنم ۹۵ بود، فایل های خیلی ابتدایی بود، با موبایل خودم فایل ضبط می کردم و در گروه میذاشتم و دوستان استفاده کردن ، خب؛ نتایج اون دوره واقعا شگفت انگیزه. دوستانی که از اون دوره نتایج عالی گرفتن، هنوز هم با ما همراه هستن، در سایت فعالیت دارن، در شبکه های اجتماعی فعالیت دارن وبه عنوان افرادی که از دوره ی لاغری با ذهن نتایج عالی گرفتن، از دوره ی اول، هنوزم همراه ما هستن.
و این لطف خداوند به من بود که مسیری رو به وجود آورد و مسیری رو ایجاد کرد که من بتونم چیزی رو که استفاده کرده بودم، یاد گرفته بودم و باعث واقعا خوشحالی، لذت و سلامتی من شده بود رو با دیگران به اشتراک بگذارم و امروز تصمیم گرفتم که بخشی از این آموزش ها رو در قالب یک دوره ی آموزشی رایگان در اختیار شما دوستان خوبم قرار بدم….
ادامه دارد….
سلام به دوستان عزیزم!
تصمیم گرفتم که بخشی از این آموزش ها رو در قالب یک دوره ی آموزشی رایگان در اختیار شما دوستان خوبم قرار بدم…
تا عزیزانی که با این روش به هر طریقی آشنا می شن اطلاعات بهتری داشته باشن، دیدگاه بهتری داشته باشن و بتونن آگاهانه تصمیم بگیرن که آیا می خوان از این روش برای لاغر شدن استفاده کنن یانه ، می خوان از روش های قبلی، از روش هایی که خیلیا دارن تلاش می کنن با استفاده از اونها لاغر بشن، اما نتیجه ای نمی گیرن ،می خوان ادامه بدن و اونها می خوان از اون طریق به خواسته ی خودشون برسن.
تمام تلاشمو می کنم که به شکل عالی شما رو در مسیر لاغری با ذهن قرار بدم و از خداوند متعال بی نهایت سپاسگذارم که دوستان زیادی رو به این مسیر هدایت می کنه تا از این آگاهی ها استفاده کنن برای تغییر زندگی خودشون!
خب:
لاغری با ذهن رو اگه بخوایم خیلی خلاصه شروع کنیم، باید به این ترتیب من برای شما توضیح بدم که:
وقتی صحبت از لاغر شدن میشه، اصلا وقتی صحبت از تغییر میشه، دو تا موضوع باید مورد بحث قرار بگیره، یعنی معمولا به این شکله:
موضوع اول اینه که چرا ما چاق هستیم و چرا خیلی ها لاغر هستن؟ چرا خیلی از آدمها چاقن؟ چرا خیلی از آدمها لاغر هستن؟ این موضوع اوله.
موضوع دوم اینه که از چه طریقی ما باید لاغر بشیم؟ چطور ما باید لاغر بشیم؟ یعنی دیگه کاری به موضوع اول نداریم فقط موضوع حل مسأله س.
دو تا موضوع باید مورد بررسی قرار بگیره؛ یکی صورت مسئله س که چرا ما چاق هستیم و دیگران لاغر هستن؟
یکی جواب مشکله که حالا چطور می تونیم لاغر بشیم؟
به نظر شما کدوم موضوع باید برای لاغری با ذهن، اول مورد بحث قرار بگیره؟؟؟
ادامه داره….
به نام خدای لاغری
متن شماره ی 11 ( ناشنوایان)
با سلام!
به نظر شما کدوم موضوع باید برای لاغری با ذهن مورد بحث قرار بگیره؟…
…
احتمال میدم که بیشتر دوستانم، گزینه ی دوم رو انتخاب کرده باشن؛ یعنی دوست داشته باشن درباره ی چگونه لاغر شدن براشون صحبت کنم و اینکه چطور ما می تونیم از چاقی و رنج و مسائل و مشکلات اون رهایی پیدا کنیم و لاغری و لذت واحساس خوب و سلامتی رو تجربه کنیم.
این جوابیه که خیلی از افرادی که با دوره ی من آشنا میشن معمولا می دن. همه ی اون ها دوست دارن که بلافاصله نحوه ی چگونه لاغر شدن رو یاد بگیرن؛ اما من می خوام به شما دوستان خوبم بگم که این انتخاب اشتباهیه و افرادی که اضافه وزن دارند مثل خودم که قبلا داشتم؛ همیشه دنبال اینن که چطور لاغر بشن، هيچ وقتی دنبال این نبودن که چرا چاق شدن؟
و به همین دلیله که هيچ وقتی نتونستن به اون نتیجه ای که دوست دارن دست پیدا کنن و لاغر بشن، چرا؟؟؟
چون همیشه می خواستن چاقی رو حل کنن، می خواستن چاقی رو از بین ببرن؟ آها...می خواستن نتیجه رو از بین ببرن، می خواستن نتیجه رو تغییر بدن؛ یعنی دنبال یک روشی بودن که چاقی رو تبدیل کنن به لاغری؛ ولی هیچ وقت به این فکر نکردن که اصلا چرا چاقن؟ دلیلش چیه که اونها افراد چاقی هستن؟
اگر صورت مسئله رو بهش فکر کنین و جوابی برای اون پیدا کنید شما برای همیشه می تونین لاغر بشین.
یکی از وجه تمایز های بسیار شگفت انگیز دوره ی لاغری با ذهن با همهی روش های دیگه، اینه که شما با استفاده از این آموزش ها می تونید برای همیشه متناسب بمونید. چرا؟؟؟
چون ما میایم صورت مسئله رو مورد بحث و کنجکاوی و تحلیل قرار میدیم وروش هایی برای تغییر صورت مسئله، من به شما ارائه می دم، نه اینکه بخوایم نتیجه رو تغییر بدیم؛ نتیجه همیشه حاصل یک سری افکار، رفتارها و یک سری مسائله که اون نتیجه ی نهایی رو رقم می زنه؛
اینکه انتظار داشته باشید بدون اینکه مسائل قبل از نتیجه رو تغییر بدید، فقط نتیجه رو تغییر بدید، یک انتظار اشتباه و دور از دسترسه و اتفاقیه که خیلی از ما تجربه ش کردیم:
در تمام دفعاتی که ما برای لاغری اقدام کردیم، از هرررر روشی اقدام کرديم، ما می خواستیم نتیجه رو تغییر بدیم….
ادامه دارد….
سلام به استاد با انگیزه وتوانایی!
که قدر نعمت هایی رو که خداوند به ایشون عطا کرده رو می دونه و باشتیاق اونها رو با دوستان خودش به اشتراک میگذاره و از این طریق سپاسگزاری خودش رو به پیشگاه خداوند عرضه میکنه!
خدا قوت استاد دستتون درد نکنه!
به روز شده در ۱۴۰۲/۴/۱۰
وقتی عبارت به روز شده رو می بینم، شوقم برام ادامه دادن ، هزار برابر میشه.
ممنونم از شما!
به نام خدای درون
سلام صبح زیباتون به خیر
( متن شماره ی ۱۲ برای ناشنوایان)
می خواستیم نتیجه رو تغییر بدیم…
…می خواستیم یهویی بیایم چاقی رو تبدیل کنیم به لاغری کنیم ودیدید که در این کار ناموفق بودیم، حتی افرادی که اومدن به شکل خیلی ضربتی عمل کردن؛ مثلا رفتن عمل های جراحی آنچنانی و خطرناک و پیچیده انجام دادن و طی مثلا یک جلسه، دو جلسه يا چند هفته به خاطر عملی که انجام دادن ۳۰_۴۰ کیلو از وزنشون کم شده ؛
اما اونها هم باز اومدن فقط نتیجه رو تغییر دادن و این نمی تونه تناسب اندام پایداری باشه، نمی تونه لاغر شدن متداومی باشه،
ما می خوایم لاغر شدن برای همیشه رو یاد بگیریم ، نمی خوایم برای یک مقطع کوتاه ، نمی خوایم برای ۶ماه لاغر بشیم ، نمی خوایم برای ۳ ماه لاغر بشیم ؛ می خوایم یک بار لاغر بشم و تا ابد لاغر بمونیم، این ارزشمنده،
خب؛ پس شما الان متوجه شدیدکه اگر می خواید لاغر بشید، این بار نباید به نتیجه کارداشته باشید، نباید هدفت این باشه که چاقی خودت رو به لاغری تبدیل کنی،
*باید هدفت این باشه که :چرا چاق شدنت روتغییر بدی😍
و همه ی این چرا ها به صورت فرمول هایی هستن که در ذهن ما ذخیره شدن و به لطف خدا در ادامه ی دوره خیلی در این باره بیشتر براتون توضیح میدم ؛
می خوام با یک مثال براتون این موضوع رو خیلی واضح تر کنم، تصور کنید. که شما با ماشین خودتون در سطح شهر رانندگی می کنید حالا یه اتفاقی میوفته و ماشین شما از حرکت می ایسته، ماشین خراب می شه ، خب؛ شما پیاده میشید و کاپوت رو بالا می زنی و نگاه می کنی و دنبال علتش می گردی، ولی خب از اونجایی که سیستم ماشین هم خیلی پیچیده س ، به نتیجه ای نمی رسی و یه رهگذر رد میشه، میگه: ” آقا چی شده، مشکلی پیش اومده؟…
…ادامه دارد….
سلام به استاد بزرگوار و شهربانوی عزیزم!
شهربانو جان ان شاا… به زودی سلامتی کاملتون رو به دست بیارید!
استاد ! منظورتون اینه که مثلا بخش مربوط به ناشنوایان در رابطه با گام اول به پایان توضیحات متنی همین گام اضافه میشه وهمینطور در مورد بخش دوم یا گام دوم باید به پایان متن گام دوم اضافه بشه و الی آخر؟
درست متوجه شدم؟
آخه من هنوز دارم گام اول رو ادامه میدم و برای متن ها شماره گذاری می کنم تا زمانی که متن اول تموم بشه.
برای متن دوم دوباره از شماره ی یک شروع میکنم و در پایان توضیحات گام دوم اضافه میشه تا انتها.
سلام استاد! وقت به خیر! یه سوال برا پیش آمده:
واون اینه که وقتی متن توضیحات رو به روز رسانی می کنید ، آيا فایل های تصویری وصوتی هم تغییر میکنه وبه روز میشه؟
آخه من هم متن ها وهم فایل ها رو دانلود کردم ومتن ها رو در دفترم نوشتم.البته فقط فایل سه جلسه ی اول رو گوش کردم .
به نام خدای لاغری
متن شماره ی ۱۳/برای ناشنوایان
آقا چی شده،مشکلی پیش آمده؟…
…میگی که وا… داشتم رانندگی می کردم،یهو ماشین خاموش شد،نمی دونم چشه؟حالا هر چی هم دارم دستکاری می کنم به نتیجه نمی رسه،خلاصه اون آقاهه،اون رهگذره، میاد یه نگاهی میکنه،دستی می زنه،میگه که فکر میکنم از باتری ماشین باشه، به نظر باتریش خالی کرده،بهتره یه باتری نو بندازی و ان شاا… روشن میشه.خب شماهم میری یه باتری نو تهیه می کنی، میای می بندی رو ماشین ولی بازم می بینی که استارت می زنی و ماشین روشن نمی شه،تعجب می کنی،میگی، میگی که این بابا گفت که از باتریشه،پس چرا روشن نشد؟
توی همین فکر هستی که چرا ماشین روشن نمیشه،یه نفر دیگه رد میشه و اتفاقا میگه که من مکانیکم،کمکی از دست من بر میاد؟شما هم خیلی خوشحال میشی،آقاجون خوب شد رسیدی شما،ماشین من خراب شده،راستش یه نفر دیگم اومد گفت که از باتری ماشین منه و عوض کردم ولی باتری نبود،مکانیکه هم میگه نه بابا از باتری نیست،مشخصه،نگا میکنه و دستکاری میکنه، میگه از شمع های ماشینه،شمع های ماشینت خراب شده که ماشینت روشن نمیشه،اگه بتونی این دور و ور یه دست شمع پیدا کنی و عوض کنی ،ماشینت راه میفته، خب اون می ره و شمام میری میگردی،یه فروشگاه لوازم یدکی پیدا میکنی و یه دست شمع نو میخری و باز هزینه میکنی و میای رو ماشین می بندی ولی باز استارت می زنی می بینی ماشین روشن نمیشه.خیلی دیگه،یواش یواش دیگه داری به هم می ریزی، اعصابت خراب میشه،پس چرااین مشکل حل نمیشه؟تو همین اوضاع واحوال هستی و داری با خودت کلنجار میری که یه نفر دیگه رد میشه،میگه آقا چی شده مشکلی پیش اومده؟میگی که وا…اینجوریه قضیه،ماشین من خاموش شده و یه نفر اومد و گفت باتریشه خلاصه ما عوض کردیم نشد، یه نفر دیگه اومد که ادعا میکردمکانیکه و اومد و گفت از شمع های ماشینه و باز نشد،حالا دیگه نمی دونم چشه؟میگه خب،پس بزار منم پس یه نگاهی کنم ببینم حالا شمع که نبوده، باتری نبوده،یه نگاه می کنه و دستی و این ور واون ور و خلاصه میگه :این از دینام ماشینته ،برق تولید نمی کنه عبور نمیده و خلاصه به همین دلیله که ماشینت روشن نمیشه ، میگی مطمئنی؟ میگه آره بابا مشخصه،…
به نام خدای لاغری
متن شماره ی ۱۴( ناشنوایان)
میگی مطمئنی؟ میگه آره بابا مشخصه…
… اصلا تابلو ه از دینامه، اینا بلد نبودن که گفتن از شمع و باتری شه ، اصلا از دینامشه.
خلاصه…شما میرید یه هزینه ی بیشتری انجام میدی و دینام رو تهیه می کنی و میای رو ماشین می بندی و خلاصه باز استارت می زنی و روشن نمیشه و دیگه حسابی به هم می ریزی، یه نفر دیگه میاد و میگه که چی شده و خلاصه براش یه توضیح میدی اون میگه فکر کنم از اینه ولی دیگه شما خیلی دل و دماغشو نداری که بخوای این دفعه حرف اونو گوش بگیری، چرا؟
به خاطر اینکه پذیرفتن صحبت های قبلی هام که ادعا می کردن بلد هستن ، شما رو به نتیجه ای نرسونده و شما بیشتر به این پی می بری که انگار اینا، نه نمیشه اینجوری مسئله رو حل کرد؛ تا اینکه یه نفر میاد و میگه: ” آقا خودت رو خسته نکن، بیا یک شماره بهت میدم زنگ بزن این آقا ماشین داره، میاد، یدک کشه، میاد ماشینتو می بره تعمیرگاه، میبره نمایندگی، اونا دیگه راحت همه چی رو متوجه میشن دیگه ، می زنن به دستگاه برات .
تماس می گیری وماشین میاد و یدک کش میاد ماشین شما رو حمل می کنه به مکانیک حالا یا نمایندگی، اونا ماشین شما رو وصل می کنن به کامپیوتر، یه نگاه میکنه، میگه که آقا مثلا این قسمت از ماشینتون ، این بخشش مشکل داره و یه قطعه ی خیلی ساده، خیلی کم هزینه رو خیلی سریع برات تعويض می کنن و شما استارت می زنی و ماشین روشن میشه و بر می گردی.
همه ی این توضیح که براتون دادم، می خواستم به این دو طریق عملکرد توجه کنيد؛
شما در برخورد با موضوع چاقی به این طریق عمل کردید که اینکه هر کسی از راه رسیده، به شما گفته؛ که شما به این دلیل چاقی، باید این کار رو انجام بدی؛ بیا این برنامه ی غذایی رو استفاده کن،
بیا این برنامه ی ورزشی رو استفاده کن، بیا من یه قرص رو بهت پیشنهاد میدم، این دیگه کارش درسته و از این جور چیزها،
هر کسی یه چیزی به شما پیشنهاد کرده و شما هم هزینه کردی، رفتی انجام دادی، اما متاسفانه نتیجه نگرفتی و هر بار نسبت به خودت و دیگران بد بین تر شدی که انگار واقعا نمیشه لاغر شد، من هر کاری می کنم نمیشه؛ در صورتی که اگر یکبار شما اشکال اصلی رو پیدا کرده بودی ، ایراد اصلی رو تشخیص داده بودی و به حل اون مشکل پرداخته بودی؛ خیلی راحتتر لاغر شده بودی و برای همیشه لاغر می موندی.
لاغری با ذهن ، همون کامپیوتره س، همون سیستمی که میاد عیب یابی میکنه جسم شما رو، عیب یابی میکنه ذهن شما رو و به شما میگه چه چیزهایی در ذهنتون اشتباه برنامه ریزی شده، چه فرمول هایی اشتباس، شما اون ها رو تغییر بده لاغر می شی.
کل داستان لاغری با ذهن اینه؛ تصور کنید یک کامپیوتر فوق العاده هوشمنده، که شما با انجام دادن تمریناتش، با انجام دادن، با گوش دادن به فایل های توضیحی اون، به معایب و مشکلات ذهنی خودتون، به فرمول های ذهنی اشتباهی که دارید، در مغزتون دارید و سال هاست از اونها استفاده کردید پی می برید و اونها رو با فرمول های صحيح جا به جا می کنید، تغییر میدید و می بینید که جسمتون به شکل عالی تغییر میکنه.
همهی دوستانی که اضافه وزن دارند و از هر روشی استفاده کردن برای لاغر شدن؛ داشتن از توصیه های دیگران استفاده می کردن، از توصیه ی افرادی که یا خودشون اصلا چاق نبودن یا ادعا می کردن که ما با استفاده از این محصول ، با استفاده از این قرصها، با استفاده از این برنامه، ما لاغر شدیم ولی شما وقتی استفاده کردین نتیجه نگرفتین و متاسفانه به جای اینکه به اون شیوه ها شک کنین که اون شیوه اشتباهه، به خودتون شک کردید که نه، من نمی تونم لاغر بشم، من انگار سرنوشتم اینه که تا ابد چاق بمونم، من شانس ندارم و بيشتر ما خودمون رو سرکوب کردیم به جای اینکه فکر کنیم که بابا شاید اون روشه اشتباه بوده .
و خيليا در طول عمرشون بارها و بارها روش های متفاوتی رو برای لاغر شدن استفاده کردن و نتیجه نگرفتن و هر بار خسته تر و ناامید تر از دفعه ی قبل به دنبال روش دیگه ای بودن و تقریبا همه ی دوستانی که با سایت تناسب فکری آشنا میشن، یه جورایی دیگه ته خطن، یه جورايی دیگه خییییلی خستن از اضافه وزن، یه جورایی دیگه واقعا اعتمادی ندارن ، نه به خودشون برای اینکه بتونن لاغر بشن ، نه به هر روشی و هر برنامه ای و هر نمی دونم، توصیه ای که بتونه اونها رو لاغر کنه.
و با این شرایط با سایت تناسب فکری آشنا می شن و من خیلی خوشحالم و خدا رو شکر می کنم که اون دسته از عزیزانی که در سایت باقی می مونن، از فایل ها استفاده می کنن و از دوره ی آموزشی لاغری با ذهن استفاده می کنن، به شکل عالی نتیجه می گیرن و نتيجه ی در اصل این همه سال سختی و رنج و مشقتی که برای لاغری کشیدن وهیچ نتیجه ای نگرفتن رو به لطف خدا از گروه تناسب فکری و دوره ی لاغری با ذهن می گیرن و خستگیشون در میاد و زندگی جدیدی رو شروع می کنن.
ادامه دارد….
بهنام خدای لاغری
متن۱۵( ناشنوایان)
سلام به همه ی دوستان عزیزم!
خستگی شون در میاد و زندگی جدید ی رو شروع می کنن…
… و به شما دوست خوبم تبریک میگم که اگه تا اینجای این فایل تصویری رو داری تماشا می کنی ، معلومه که مشتاق هستی، معلومه که متعهد هستی که لاغر بشی و خودت رو از رنج چاقی رها کنی و به لذت لاغری و تناسب اندام برسی؛
پس تا اینجا شما متوجه شدید که لاغر شدن در صورتی میتونه دائمی باشه که علت چاقی رو تشخیص بدی و برطرف کنی، نه اینکه بخوای نتیجه ش رو تغییر بدی.
منتظر خوندن نظرات وتمرینات فوقالعاده ی شما هستم و آن شا الله به لطف خداوند در جلسات بعدی موضوع لاغری با ذهن رو ادامه خواهیم داد.
هر جا که هستید در پناه خداوند متعال شاد باشید و در مسیر متناسب شدن.
خدا نگهدار
پایان قسمت اول
سلام شهربانوی بزرگوار!
از راهنمایی شما ممنونم!
پیشنهاد خوبی بود!
سلام استاد! وقت به خیر!
خوشحالم از اینکه می تونم این کار رو انجام بدم ان شاا… بقیه ی دوازده گام رو هم به یاری خداوند می نویسم وارسال میکنم.
واین نوشته ها رو هدیه ای بدونید از طرف من بابت قدر دانی از شما وسپاسگزاری از خداوند که منو به این مسیر هدایت کرد.
پاینده باشید و موفقیت شما روز افزون!
سلام استاد
منظورتون از “ یکجا” رو متوجه نشدم.
یعنی :
۱_ همه ی متن یک دیدگاه رو با هم ارسال کنم ؟
۲_یا همه ی متن رو به یک محل ارسال کنم؟
۳_ یا تمام متن ها ی سایر قسمت های دوازده گام رو هم به پایان متن اول اضافه کنم؟
میشه لطفا توضیح بدید.
سلام و درود!
ممنونم از پاسخگویی شما!
سلام استاد! شب شما به خیر!
بله متوجه بخش ناشنوایان در آخر متن شدم.
منظورم اینه که متن ناشنوایان برای قسمت دوم هم به پایان متن قسمت دوم اضافه میشه و همین طور الی آخر . درست متوجه شدم؟
سلام به بانوی سرزمین لاغری !
امیدوارم حالتون خوب باشه.
ممنونم ازشما!
در مورد شماره زدن روی متن ها پیشنهاد شما رو مد نظر قرار میدم.
از اعلام آمادگی شما برای همکاری در زمینه مطالب مربوط به ناشنوایان خوشحال شدم.
همیشه باورم اینه که وقتی خداوند بخواد کاری انجام بشه وتو از صمیم قلب ازش بخوای ، اون کار انجام میشه. چطورش رو کار ندارم . آخه عقلم قد نمیده.فقط باورم اینه که اون کار رو دیگه باید انجام شده فرض کنم و فرض میکنم.
و وقتی اجازه دادی زمان کارش رو انجام بده و متوجه شدی که اون کار انجام شده فقط می تونی سجده کنی وسر تعظیم در برابر خدای درون فرود بیاری با چشمانی پر از اشک شوق و سپاسگزاری.
واقعا وقتی دارم متن ها رو مینویسم ، لذت می برم اول از اینکه بارها متن رو گوش میکنم وبعد در دفتر می نویسم ودر مرحله ی سوم درقسمت دیدگاه سایت می نویسم وتا همین ۱۲جلسه ای که نوشتم خیلی مسائل برام واضح تر شده و بهتر یاد گرفتم وامیدوارم در عمل به آموخته ها هم سربلند باشم.
حس در کنار هم بودن وهمراهی به من انگیزه ای روز افزون میده که ادامه بدم.ممنونم که هستید.
سلام به استاد بزرگوار و شهربانوی عزیزم!
شهربانو جان ان شاا… به زودی سلامتی کاملتون رو به دست بیارید!
استاد ! منظورتون اینه که مثلا بخش مربوط به ناشنوایان در رابطه با گام اول به پایان توضیحات متنی همین گام اضافه میشه وهمینطور در مورد بخش دوم یا گام دوم باید به پایان متن گام دوم اضافه بشه و الی آخر؟
درست متوجه شدم؟
آخه من هنوز دارم گام اول رو ادامه میدم و برای متن ها شماره گذاری می کنم تا زمانی که متن اول تموم بشه.
برای متن دوم دوباره از شماره ی یک شروع میکنم و در پایان توضیحات گام دوم اضافه میشه تا انتها.
سلام استاد!
چشم ، رعایت میکنم که کلمه ی ناشنوایان رو ذکر کنم
عرض سلام خدمت استاد بزرگوار!
همکاری با شما باعث افتخار منه!
به امید خدا ادامه میدم و خوشحال میشم از اینکه ، این دوستان عزیز هم حس بهتری داشته باشن و در دنیای شادتری زندگی کنن .برای همگی آرزوی روزهایی شاد تر و سرشار از آگاهی های ناب دارم .
در آغوش خدا سعادتمند باشید!
احساس خوبی دارم …ادامه میدم….
سلام سحر خانم ! صبح زیباتون به خیر !
خوشحالم تونستم کمکتون کنم.
امیدوارم در این راه با انگیزه ای روز افزون در کنار هم ادامه بدیم ونگاهمون به روز اولی باشه که با چه حال و روزی وارد این سایت شديم. تغییراتمون غیر قابل انکاره.
واز اونجایی که قبل چاق شدن یه کارایی تو ذهن ما انجام شده و:
آرام و بی هیاهو یه ورودی های اشتباهی رو وارد ذهنمون کردیم وچون باورشون کردیم تبدیل به فرمول های چاقی شده و نگرش پیش فرض مارو تغییر داده وبعد از همه ی این مراحل ، مغز ما دستورات چاقی رو صادر کرده وبدن ما فقط دستورات مغز رو اجرا کرده وخودش رو شبیه تصویر چاقی ای که در ذهنمون بوده ، کرده و
یادمون باشه که این روند زمان برده ولی ما به اون آگاهی نداشتیم وحواسمون نبوده توی بدن ما وفکر و ذهن ما چه خبره وداره چه اتفاقی میوفته وزمانی به خودمون اومدیم که تونستیم نتیجه این همه تغییرات رو ، که چاقیمون بوده ، رو ببینیم و تازه با ترس ونفرت خودمون از جسممون ،نهال چاقی رو آبیاری کردیم.
حالا که به این آگاهی رسیدیم ، که تو مسیر چاقی افتادیم ، وتازه ما بعد از این همه مقدمه، فقط آخرش رو که چاقی بوده دیدیم.
پس وقتی دور زدیم و میخوایم بیایم تو مسیر لاغری وتناسب، زمان می بره تا ورودی های مناسب رو وارد ذهنمون کنیم واثر بذاره روی ذهن ما و نگرش وباور بشه و بعد از اون تصویر لاغری در ذهن ما ایجاد بشه ومغز ما مطابق با اون تصویر زیبا دستورات جدیدش رو که ما رو در نهایت به تناسب میرسونه صادر کنه و بدن و جسم ما که کارش فقط اطاعت از ذهن ماست تغییر کنه و بشه اون اندام رویایی که من وشما دلمون میخواد داشته باشیم .
حتی گفتن وحرف زدن درباره ی این مسیر حالمو خوب میکنه.
حالا که به لطف همت استاد عزیزمون به این آگاهی های ناب دست پیدا کردیم، تازه متوجه میشیم که تاقبل ازورود به این سرزمین آگاهی ، چقدر بلاهای عجیب و غریب سر این جسم نازنینمون آوردیم.
من که خجالت میکشم از جسمم ،
وقتی یادم میاد که چقدر بيراهه رفتم و چقدر زمان رو از دست دادم ونتیجه نگرفتم ؛
حالا که به اینجا رسیدم و باورم شده که مسیر درست رو پیدا کردم وآگاه شدم، دیگه به نظرم خییییلی زمان نمی بره ، یا حداقل دیگه ۲۳ سال وقت لازم ندارم که بدنم برگرده به تنظیمات درستی که خداوند در خلقتم ایجاد کرده و مهمتر از اون ، رو تناسب بمونه و ثابت بشه.
آگاهی داشتن ،به افزایش سرعتم در این مسیر کمک میکنه.
ایمان دارم راهم درسته پس، ادامه میدم ….
به نام خدای لاغری!
شهربانوی عزیزم سلام! صبح زیباتون به خیر!
عاشق اسمتون شدم . همه خوبی ها رو در معنی اسمتون می بینم. بانوی شهر ، بانوی سرزمین وجودتون، این از همه مهمتره.
آخه با دیدن اسمتون این تصویر در ذهنم ایجاد میشه که روی یه تخت نشستید وبر همه امور تسلط دارید. خیلی متناسب و زیبا هستید. وقتی براتون خوراکی میارن ، بعد از نیم نگاهی با دست اونو پس می زنید ،چون میل ندارید ، چون بر همه چی تسلط دارید. چون خیالتون راحته ،هر وقت گرسنه شدید هرچی اراده کنید براتون آماده س. خیالتون راحته . دغدغه ی چی بخورم، کی بخورم، چقدر بخورم، چطور بخورم رو ندارید.
مشاور تغذیه ندارید ، آخه کسی در حدی نیست که برای شما تعیین کنه که چی بخور ، چی نخور، کی بخور، چقدر بخور.
اونقدر به خودتون در این زمینه اعتماد دارید که به کسی اجازه دخالت در این موضوعات رو نمیدید.
در سرزمین شما همه چی سر جای خودشه.
در سرزمین شما فقط، مدرک داشتن، مجوز دخالت در امور نیست.
مردم حرص نمی زنن که با گرفتن چند تا مدرک برای خودشون اعتبار به دست بیارن .
در سرزمین شما اگه کسی مدرکی داره ، در حد مدرکش آگاهی وشعور داره ودر عمل نشون میده با سواده و خودش رو با عنوان ولقب بزرگ نمی بینه. ادعای پوچ و تو خالی نداره .
در سرزمین شما هیچ کی پسر خاله خدا نیست. دین رو با سلیقه ی شخصی و نظر خودش که خیلی وقت ها هم سخیف و اشتباهه تفسیر به رای نمی کنه که مردم رو از دین بیزار کنه.
در سرزمین شما همه با شخصیت هستن. کار اشتباه اشتباهه و فرقی نمی کنه از کی این اشتباه سر بزنه.
در سرزمین شما هر کی هر ادعایی داره ، باید در عمل لیاقت اون ادعا رو داشته باشه وبتونه در “ عمل” اونو ثابت کنه.
در سرزمین شما لباس آدم ها ، بهشون شخصیت نمیده بلکه این آدم ها هستند که به لباسشون حرمت میدن .
در سرزمین شما مردم کور کورانه از دیگران تقلید نمی کنن.
در سرزمین شما، حسرت جایگاه ، امکانات ، پول وموقعیت دیگران رو خوردن ممنوعه ، هیچ کی با حرف زدن در اين باره وقت خودش رو تلف نمی کنه .
در سرزمین شما ، صرف ، لباس پوشیدن شبیه یه نفر ، کسی رو شبیه اون نمی کنه هر کسی فقط خودشه وفقط نقش خودش رو بازی میکنه وخوب هم بازی میکنه چون اون بازی توی وجودشه. فقط تقلید صرف نیست . کسی نمیاد راه رفتن کبک رو تقلید کنه .
درسرزمین شما هر گلی رنگ و بوی خودش رو داره . هیچ گل رزي رو نمی بینی که دلش بخواد بوی یاس بده. هر کسی در نقش درست خودش زیباست.
در سرزمین شما هر کسی خودشه وسعی نمی کنه رفتار یکی دیگه رو فقط تقلید کنه.
براتون این بحث ها پیش پا افتاده س.
آخه به افرینش تون وسیستم بدنتان اعتماد کامل دارید. دارید به مسائل دیگه رسیدگی می کنید و مطمئن هستید که پیش فرض آفرینش شما تناسب و زیباییه ولذت بردن از نعمت های خداوند.
آره! شهر بانوی با وقار و زیبا! دلم برای سرزمین زیبایی که داری پر پر می زنه و اشک تو چشمام جمع میشه. دلم میخواد به سرزمین تو هجرت کنم و باقی عمرم رو غرق در اون همه زیبایی سپری کنم.
من مدت ها قبل همیشه این سوال درذهن بود که چرا در طبیعت یه خرگوش چاق، یه پرنده ی چاق، یه اسب چاق و کلا چرا هیچ حیوان چاقی نمی بینم. خیلی تو فیلم های حیات وحش دقت می کردم و همیشه در مقابل، از خودم میپرسیدم پس چطوره که دربین انسانها این همه تنوع اندازه وسایز وجود داره ؟ میون حیوانات بیماری نمی بینم ، یا زنده هستند ومتناسب ویا می میرند؟
خلاصه هر بار که یه فرد چاق میدیدم از خودم می پرسیدم: اینجا یه چیزی درست نیست. یه چیزی درست در نمیاد. یه ایرادی در کاره. چرا ؟ چرا؟ چرا؟
و وقتی وارد سایت تناسب فکری شدم جوابش رو پیدا کردم .
آخه از قدیم گفتن: جوینده یابنده س.
یه حرف درست دیگه هم گفتن که من قبولش دارم: سوال درست بپرسی به جواب درست می رسی.
حس فراوانی داره اسمت شهربانوی نازنینم!
سفره دلم رو باز کرد اسم نازنینت!
اینجا که هستم حس زیبایی دارم…پس…ادامه میدم….