همه افراد چاق در سراسر جهان از وضعیت جسمی خود رنج می برند. آنها هر ساله اقدامات مختلفی برای لاغر شدن انجام می دهند اما عادت کردن به چاقی مانع کسب نتیجه از اقدام شان برای لاغری می شود.
عادت کردن به چاقی
هر چقدر بیشتر برای لاغر شدن تلاش کنید و نتیجه نگیرید علاوه بر اینکه باور لاغر شدن در ذهن شما کم رنگ تر می شود، عادت کردن به چاقی باعث کاهش شدید اشتیاق و انگیزه برای لاغری خواهد شد.
مغز انسان به شرایطی که برای جسم ایجاد می شود عادت می کند.
افرادی که باید از عینک طبی استفاده کنند زمانی که برای اولین بار عینک بر چشمان خود می گذارند دنیای اطراف خود را به شکل متفاوت با قبل می بینند. با تکان دادن سر به اطراف احساس میکنید زمین و اجسام در هوا معلق می شوند و این حالت باعث ایجاد سرگیجه در افراد می شود.
اما فردای آن روز حالت معلق بودن زمین کمتر شده و روزهای بعد به شکل عادی از عینک استفاده کنید.
عادت کردن به نگاه کردن با عینک تغییری است که در مغز ایجاد می شود. به عبارتی مغز با شرایط جدید هماهنگ می شود.
چاقی هم در ابتدا برای مغز حالت غیر طبیعی است اما به مرور که فرد چاق تر می شود مغز با عادت کردن به چاقی وضعیت جدید را می پذیرد.
افراد زیادی که اضافه وزن آنها در حد چند کیلو می باشد اما به شدت درگیر تلاش برای لاغر شدن هستند به این دلیل نیست که مغز آنها با وضعیت جسمی آنها هماهنگ نشده است بلکه به دلیل ترس و نگرانی هایی است که از طریق مرور افکار در ذهن فرد ایجاد می شود و در شخص احساس بد ایجاد می کند و فرد بخاطر رهایی از احساس بد چاقی مشتاق لاغر شدن است.
عادت کردن به چاقی از جنبه هایی مفید می باشد. اگر مغز انسان به وضعیت جدید جسم عادت نکند در برقراری تعادل فرد دچار مشکل می شود و فرد قادر به راه رفتن عادی نخواهد بود.
همچنین ضربان قلب، سیستم تنفسی و ارگان های مختلف در بدن بخاطر وضعیت چاقی با تغییر عملکرد از سوی مغز مواجه می شوند که این بخاطر عادت کردن به چاقی توسط مغز است.
اما از این نظر که فرد به خاطر عادت کردن به چاقی امید و انگیزه خود برای لاغر شدن را از دست می دهد و به عبارتی بی خیال وضعیت خود می شود باعث افزایش سرعت چاقی در فرد می شود.
بنابراین عادت کردن به چاقی یکی از مهم ترین موانع لاغری افراد می باشد که باید مدنظر قرار داده شود.
تحمل کردن رنج
عادت کردن به چاقی یکی از انواع عادت کردن های انسان به رنج هایی است که در مسیر زندگی خود تجربه می کند.
شاید این تجربه را داشته باشید که محل کار شما تغییر کرده باشد و هر روز باید مسافت بیشتری را تا محل کار خود طی کنید. یا به خاطر جابجایی محل سکونت فاصله ای که هر روز باید تا دانشگاه طی کنید دو برابر شده باشد.
قطعا در روزهای اول طی کردن این مسیر و سپری کردن زمانی که باید صرف رفت و آمد کنید باعث رنج و ناراحتی شما خواهد شد اما بعد از چند روز شرایط جدید برای شما رنج آور نیست چون مغز شما به شرایط جدید عادت می کند.
ممکن است در متوجه شده باشید که فردی برای رفتن به محل کار خود هر روز صبح به شهر دیگر در فاصله ۱۵۰ کیلومتری خود می رود و بعد از ظهر همان مسیر را از محل کار تا خانه طی می کند.
شنیدن این موضوع برای شما غیرقابل باور است چه برسد به اینکه بخواهید هر روز ۳۰۰ کیلومتر را طی کنید اما می بینید که آن فرد با این مساله مشکلی ندارد و هر روز دارد همین کار را تکرار می کند.
این درحالی است که آن فرد هم در روزهای اول در شرایط احساسی و تحمل رنج ناشی از تغییر شرایط زندگی قرار داشته است اما بعد از دو سه روز به مرور با تکرار این موضوع راحت شده و دیگر رفت و آمد روزانه به شهر دیگر برای او رنج آور نیست.
تکرار کردن هر شرایطی که در ابتدا رنج آور است باعث از بین رفتن رنج و ناراحتی انجام دادن آن می شود و این و اتفاق بخاطر تغییراتی است که در مغز ایجاد می شود و مغز انسان به انجام کار یا بودن در شرایط جدید عادت می کند.
عادت کردن به چاقی برای مغز انسان با عادت کردن به طی کردن مسیرهای طولانی یا کار کردن در شرایط آب و هوای گرم تفاوتی ندارد. چون مغز انسان رنج نمی کشد بلکه مرور افکار در ذهن باعث ایجاد احساس رنج در فرد می شود.
از آنجا که مغز متحمل رنج نمی شود، تکرار فرایند رنج آور به مرور باعث کاهش مرور افکار در ذهن و از بین رفتن رنج انجام کار یا شرایط جدید می شود.
معایب و مزایای عادت کردن
عادت کردن یکی از ویژگی های مغز است که در برخی از موارد ضروری و سازنده است اما در برخی موارد مضر و نابود کننده می باشد.
اگر مغز به انجام کار و بودن در شرایط جدید عادت نکند، ایجاد تغییر در شرایط زندگی افراد باعث ایجاد ناهماهنگی بین مغز و ذهن شده و فرد همواره درگیر مرور افکاری است که او را از انجام این کار منع کرده و باعث ایجاد احساس رنج می شود و اگر مغز به انجام کارها و بودن در شرایط جدید عادت نکند، مرور افکار و تداووم رنج باعث خواهد شد فرد نتواند کار جدید یا شرایط متفاوت را ادامه و تجربه های جدید کسب کند.
اما از طرفی عادت کردن مغز و کاهش مرور افکار و رنج ذهنی در مواردی مانند چاقی، اعتیاد به مواد مخدر، انجام کارهای ناشایست، تکرار اتفاقاتی که باعث تخریب شخصیت و عزت نفس فرد و … می شود سبب می شود فرد به آن شرایط عادت کرده و به برای تغییر وضعیت یا اصلاح افکار و عملکرد خود اقدام نکند.
به همین دلیل است که افراد سال های زیادی است که چاق هستند و از چاقی خود رنج می برند اما اقدامی برای تغییر وضعیت خود انجام نمی دهند.
یا افراد برای سال های متمادی در محیطی مشغول به کار یا زندگی هستند که همیشه باعث ناراحتی و نارضایتی آنهاست اما برای تغییر وضعیت خود اقدام نمی کنند.
عادت کردن به شرایط و وضعیت موجود باعث باورپذیر شدن آن شرایط و همچنین تقویت این باور می شود که چاره ای جز تحمل و سوختن و ساختن در این شرایط نیست.
معجزه لاغری با ذهن
همانطور که گفته شد مغز انسان به انجام کارهای تکراری عادت می کند بنابراین تکرار روش هایی که قبلا برای لاغری انجام داده اید و نتیجه نگرفته اید هرگز نمی تواند باعث تغییر وضعیت جسم و لاغری شما شوند.
مغز شما به رژیم گرفتن، ورزش کردن، دارو و دمنوش خوردن و هرکاری که برای لاغری انجام داده اید عادت کرده است و با انجام مجدد آنها نمی توانید عادت کردن به چاقی را در مغز خود اصلاح کنید.
لاغری با ذهن تنها روشی است که می توان از طریق آن عادت کردن به چاقی در مغز را تغییر داد.
در دوره ورود به سرزمین لاغرها از طریق انجام تمرینات ذهنی ابتدا افکار و نگرش های قبلی درباره چاقی را شناسایی و از طریق اصلاح آنها و ایجاد افکار و نگرش های صحیح قبل از اینکه مغز وارد مرحله تغییر از وضعیت چاقی به لاغری شود و از شدت گرفتن مرور افکار در ذهن برای سخت جلوه دادن لاغری عامل افزایش رنچ تغییر از چاقی به لاغری را خنثی می کنیم.
به همین دلیل است که افراد در مسیر لاغری با ذهن در عین حال که لاغر می شوند نه تنها هیچ گونه فشار ذهنی و رنج لاغر شدن را تجربه نمی کنند بلکه اشتیاق روزافزون برای تجربه شرایط لاغری دارند چرا که قبل از آنکه مغز وارد مرحله تغییر از عادت کردن به چاقی به وضعیت عادت کردن به لاغری شود ذهن فرد برای این تغییر آماده و پذیرا شده است.
از این رو لاغری با ذهن تنها روشی است که می توان با انجام تمرینات ذهنی آن عادت کردن به چاقی در مغز را بدون مواجه شدن با رنج تغییر کردن را از بین برد و مغز را همسو با لاغری کرد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.60 از 47 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
ب نام حداوند یگانه
در مورد عادت کردن مغز ب یک رفتاری،بله درست است مغز عادت ب یک رفتاری می کند.شخصی مثلا در وضعیت قرض زیاد یا مشکلات مالی قرار گرفته و هر روز وضعش بدتر می شود،بخاطر این نیست ک او توان بیرون آمدن ازین وضعیت راندارد،این ب این خاطر است ک مغز و فکر او ب این شرایط عادت کرده یعنی چنین وضعیتی را برای خودش پذیرفته است..ووقتی مدام با خود یا ب دیگران تکرار می کند وضعیت من همین ک هست وکلی بهانه و دلیل می آورد ک ب این دلیل ب آن دلیل وضع مالی من خوب نمی شود،پس وضعیتش خوب نمی شودو تغییر نمی کند.
در مورد هر مساله ای ممکن است همین موضوع پیش بیاید.ودر مورد چاقی هم همین طور است،شاید خیلی از افراد به چاقی عادت کرده باشند یا اینکه هنوز خواسته یا نا خواسته یک بهانه های پنهان یا آشکار در ذهنشان وجود داشته باشد ک این مانعی برای لاغری آنها محسوب می شود.
وقتی ک پدر من دنبال هر دارو یا درمانی برای درمان چاقی من در نظر می گرفت ومن مخالفت می کردم.پدرم بهم می گفت تو دوست نداری لاغر شوی تو چاقی خودت را دوست داری تو دلت می خواهد تو این وضعیتت بمانی تو اصلا دوست داری چاق بمانی.
در حالی ک از نظر خودم دقیقا متفاوت بودو هنوز هم هست ولی با دیدن این بخش شاید حرف پدرم درست بوده باشد،من نمیدونم با وجود اینکه خیلی خیلی از چاقیم در عذاب هستم و عذاب می کشم شابد همین عذاب هم برام عادت شده باشد،با وجود اینکه همش دنبال راهی برای لاغر شدنم بودم وهم اینکه همش دنبال دلیل لاغر نشدنم می گردم شاید هنوز بهانه هایی در مغزم است ک هنوز پاک نشده،خوب ابن همه فکر هم از اطراف ب ما القا شده،من از خانواده ام می پرسم چرا پدرم اینقدر لاغر هست و هرچه بخوره یا نخوره هیچ تاثیری بر او ندارد،می گویند ب فرض سوخت و ساز او زیاد است.
خوب ب چه دلیل سوخت و ساز بعضیها زیاد است وبرای دیگران کم است.در مورد عامل سن،ب فرض گفته می شود سن بالاتر برود فرد چاقتر می شود من ی مقدار نگران این موضوع بودم ولی باز وقتی ب پدرم نگاه می کنم وهم مادربزرگم وهم خاله های پدرم اتفاقا با افزایش سن بسیار بسیار لاغر شده اند واین موضوع باعث خوشحالی من شده ک حداقل درمورد پدرم متوجه شدم افزایش سن باعث چاقی نمی شود.
حالا در مورد اینکه بگم ب فرض ما باید حتما حتما ب شدت گرسنه باشیم غذا بخوریم در غیر این صورت چاق می شویم،اگه من بخوام مرتب ب این نکته فوکوس کنم،مشکلی در فکرم هست مثلا برادر کوچکترم من خیلی بهش توجه می کنم مثلا من براش شام داده بودم حتی غذای خودم ک لوبیا بود وهم خیلی زیاد نبود من نتونستم بخورم و مقداریش رو دادم اوبخورد ولی دقیقا نمیدونم چ مدت بعد بود نیم ساعت بعد یا یک ساعت بعد بود خواهرم یک غذای دیگه درست کرده بود چون لوبیا دوست نداشت.
ولی من با کمال تعجب دیدم اومد با چ ولعی خورد وخاهرم ب من گفت می خوری،من گفتم نه،ولی من از برادرم سوال نکردم ب روش هم نیاوردم ولی ب خودم فکر کردم یعنی واقعا این الان گرسنه هست داره غذا می خوره؟
مثلا چنین موردی امروز چن بار پیش اومده ومن اصلا فکر نمی کنم ک او گرسنه باشه،چون او تازمانی بیداره همش یا دنبال غذا می گرده یا دنبال تنقلات می گرده
فکر کنم اگز سه مرحله کسی ِغذا بیاره این باز میاد جلو می خوره،آیا او ب هیچی فکر می کنه،نه عمرا فکر نمی کنه ولی بعضی موقع خانواده ام بهش گوشزد می کنند نخور داری چاق میشی نخور داری چاق می شی ولی اون بی خیال،اصلاب این چیزا فکر نمی کنه،ب نظر ما چرا اون چاق نمیشه؟. پس شاید ی چیزایی در فکر ما مونده ک باید پاکسازی بشه،من باید باید بدون هیچ هیچ هیچ دلیلی لاغر بشم من باید بدون هیچ بهانه ای لاغر شوم من باید بدون هیچ دارویی لاغر شوم من باید بدون هیچ دردو سختی لاغر شوم من بدون درد کشیدن رو پاهام لاغر میشم من بدون درد کشیدن در کمرم لاغر می شوم من بدون هیچ ناراحتی لاغر می شوم.
من الان ممکن تو سخت ترین شرایط باشم همش دلم می خواهد ی جای خالی بدون هیچ کسی پیدا کنم گریه کنم ولی ولی،دنبال ی چیزهای هستم ک ب شدت خنده می کنم من تقریبا از خبرها خودم دور می کنم فاصله می گیرم تاب زور اطرافیان خبرها رو می رسانند ولی من دنبالش،نمی رم من برنامه های مورد علاقه ام رو می بینم تنها تنها ب این دلیل ک خیلی خیلی خیلی حال بدم رو خوب می کنه،اگه تو بدترین شرایط روحی و یا جسمی باشم وقتی اون برنامه ام رو می بینم اینقدر خندم می گیره،تو اون ساعت تمام ناراحتیهام برطرف میشه.
آرزوی قلبیم اینه ک تمام مردم جهان در شرایطی زندگی کنند ک ساعات بیشتری از عمرشان در حال و هوای شادی باشند و نه در غصه و استرس.شب و روزتان پراز شادی باشه.