خیلیها بعد از کلی رژیم و ورزش و برگشتن به نقطهی اول، با خودشون میگن: «دیگه کاریش نمیشه کرد، سرنوشتم چاقیه!» 😞
واقعاً قراره تا آخر عمرت توی سرنوشتی زندگی کنی که خودت ننوشتی؟!
🌱 تصور کن یه دفتر سفید جلومونه و یه قلم طلایی توی دستته… میتونی همون اولش بنویسی: “من سرنوشتم رو از نو مینویسم؛ سرنوشتی با سبکبال بودن، اندام متناسب و آرامش درونی.” ✨
شاید چاقی سرنوشت مادرت یا خالهت بوده… اما لزومی نداره سرنوشت تو هم همون باشه. تو میتونی نویسندهی جدید سرنوشت خودت باشی. 🖋️💫
بیایید با هم یاد بگیریم چطور تغییر سرنوشت چاقی با ذهن ممکنه…
سرنوشت چیست
سالهای زیادی از زندگیم با یه سوال بزرگ سپری شد: واقعاً کی سرنوشت منو نوشته؟ 🤔
از بچگی، از معلمها و بزرگترها شنیده بودم که خداوند سرنوشت هر آدمی رو مینویسه و هر چی که خدا بخواد همون میشه.

اما نکته عجیب اینجاست… با اینکه همیشه از خدا میخواستم که سرنوشتم بد نباشه، هیچوقت ازش نخواستم اتفاقات خوب برام بنویسه! 😳
تمرکزم فقط این بود که منو ببخشه، منو عذاب نده، نکشه… نه اینکه بهم شادی بده، نعمت بده، موفقیت بده. این یعنی من سرنوشت رو فقط یهجور محافظت از بلا میدیدم، نه خلق کردن آیندهای روشن! 🚫🌈
این نگرش باعث شده بود که اصلاً به تغییر سرنوشت چاقی فکر نکنم. برام تغییر سرنوشت یه چیز غیرممکن بود؛ چون تو ذهنم نوشته بودن که همهچی از قبل تعیین شده.
اما حالا، وقتی به عقب نگاه میکنم، میفهمم چقدر اون طرز فکر محدودکننده بوده. 😌
امروز میدونم که تغییر سرنوشت چاقی یعنی خودت دست به قلم بشی و اونچیزی رو که میخوای، آگاهانه بنویسی. نه با ترس و التماس، بلکه با ایمان، با آگاهی، با تصمیمگیریهای درست و فکرهای قدرتمند. 🖋️💫

نگرش من درباره تغییر سرنوشت چاقی 🌱
از وقتی که وارد مسیر تناسب فکری شدم و کمکم با قدرت ذهن و قوانین نادیدنی ولی دقیق جهان هستی آشنا شدم، انگار پنجرهای جدید به روم باز شد… پنجرهای رو به آگاهی ✨
فهمیدم چیزی بهنام سرنوشت قطعی وجود نداره! اینکه یه جایی قبلاً برای من نوشته شده باشه که قراره چاق باشم، یا فقیر بمونم، یا زندگیم پر از تنش باشه، فقط یه تصور غلطه.
🌟 تغییر سرنوشت چاقی برای من یعنی درک اینکه آیندهم توی دستهای خودمه. نه در لوحی دور از دسترس، نه در دفتر تقدیر شبهای قدر، بلکه در افکار و رفتارهای روزانهام.
قبلاً فکر میکردم چاقی، سرنوشت منه. فکر میکردم خواست خداست که من این شکلی باشم و کاری ازم برنمیاد.
اما وقتی باورم رو تغییر دادم، سبک فکر کردنم رو عوض کردم، کمکم رفتارم هم فرق کرد و نتیجهاش چی شد؟ من تونستم سرنوشت لاغری رو برای خودم خلق کنم 💪😊
سالها تصور میکردم فقر، امتحان الهیه و باید تحملش کنم تا شاید یه روزی در بهشت راحت باشم. اما حالا میدونم تغییر سرنوشت مالی من از لحظهای شروع شد که طرز فکرم رو درباره پول و لیاقت خودم تغییر دادم.
امروز شرایط مالیم اصلاً قابل مقایسه با چند سال پیش نیست 💰🌟
در مورد ازدواجم هم همینطور بود…
باور داشتم زندگی مشترک سخت و پرتنش، قسمتمه. اما وقتی فهمیدم میتونم به جای جنگیدن با سرنوشت، شروع کنم به بازنویسیش ✍️
آرومآروم نگرشم نسبت به همسرم عوض شد، رفتارم بهتر شد، و به لطف خدا الان توی رابطهای هستم که پر از حس خوب و رشد دوطرفهست 💞
💡 امروز با تمام وجود باور دارم که هرکسی میتونه با آگاهی، تمرین و اراده، دست به تغییر سرنوشت چاقی خودش بزنه؛ چه در جسم، چه در پول، چه در روابط…
سرنوشت، یه مسیر مشخص نیست که ما فقط مجری اون باشیم… بلکه یه داستان بازه، که هر روز با فکرها و انتخابهامون داریم ادامش رو مینویسیم ✨🖋️
واقعیت من درباره تغییر سرنوشت ✨
برای من، تغییر سرنوشت چاقی فقط یک ایده یا شعار نیست… یه حقیقتیه که با پوست و استخونم لمسش کردم. بارها و بارها.
مثالهای زیادی توی زندگیم دارم که نشون میده چطور تونستم از دل محدودیتها، یه دنیای جدید برای خودم بسازم. نه با شانس، نه با معجزه… فقط با تغییر فکر و عملم ✨🧠
امروز با اطمینان میگم:
💡 خداوند هیچ سرنوشت قطعیای برای بندههاش ننوشته.
در عوض، قوانین دقیق و بینقصی رو توی جهان گذاشته که همه — با هر دین، فرهنگ، یا گذشتهای — بتونن با آگاهی و تغییر نگرش، سرنوشت خودشون رو بسازن.
من یاد گرفتم که زندگی طبق سرنوشتی که از بیرون برام نوشته شده، هیچ لذتی نداره.
اما وقتی خودم با دستای خودم سرنوشتم رو نوشتم — همونی که دلم میخواست — یه لذت عجیب وارد زندگیم شد. مثل حس نقاشی کشیدن روی بوم سفید زندگی 🎨
قبلاً فکر میکردم خوشبختی یعنی خونه، ماشین، پول… و چون باورم این بود که فقط بچههای خانوادههای پولدار به اینا میرسن، خودم رو از خوشبختی محروم میدونستم.
اما حالا با گوشت و پوست حس میکنم خوشبختی یعنی تو بتونی خواستههات رو خلق کنی… یعنی از اون چیزی که ساختی، لذت ببری. یعنی بتونی به خودت بگی: “این زندگی منه، و من ساختمش!” 💛

من ارثمو خودم نوشتم ✍️✨
بارها به مادرم میگفتم: «ارث من از بابام چاقیه، کچلیه، ضعف چشم و نداریه… ولی فلانی چی؟ ارثش لاغریه، خونهست، ماشین و رفاه!» 😞
اون موقع فکر میکردم سرنوشت با ارث و ژن و شانس گره خورده؛ و چون نمیتونستم اون ارث رو تغییر بدم، ته دلم یه احساس بیپناهی و بدبختی داشتم.
اما حالا با تمام وجودم باور دارم که من تونستم تغییر سرنوشت چاقی بدم.
💪 چاقی رو به لاغری تبدیل کردم، کوری ذهنی رو به بینایی روشن، و اون چیزهایی که هیچوقت از پدرم به ارث نرسیده بود — مثل امنیت مالی یا آرامش درونی — رو با دستای خودم ساختم و بهشون رسیدم.
🎯 امروز به جرئت میگم: سرنوشت باید از سر نوشته بشه. و هر انسانی می تونه برای تغییر سرنوشت چاقی خودش اقدام کنه.
یعنی اونی که بقیه برات نوشتن، حتی اونی که توی بچگی تو ذهنت کاشته شده، باید پاک بشه. بعدش خودت دست به قلم بشی و:
- ✍️ سرنوشت لاغریات رو بنویسی
- ✍️ سرنوشت مالیات رو خلق کنی
- ✍️ سرنوشت روابطت رو بازتعریف کنی
- ✍️ و حتی سرنوشت ارتباطت با خداوند رو دوباره بسازی
🕊️ خدا این آزادی رو بهمون داده…
ما آزادیم که با تغییر افکار و احساساتمون، سرنوشتی کاملاً جدید و دلخواه خلق کنیم — همونی که با تمام وجود میخوایم توش زندگی کنیم.
فقط یه نکته مهم هست:
🚫 وقت نوشتن سرنوشت جدید، به شرایط فعلیات نگاه نکن.
اگه فقط به وزن الان، حساب بانکی یا رابطهی پرتنشت نگاه کنی، احتمالاً انگیزهات خاموش میشه. باید با چشم دلت ببینی… ببینی که چی میخوای، نه اینکه چی هست.
✨ هر وقت به سرنوشت جدیدت فکر میکنی، با یقین کامل تصور کن که قراره همونو تجربه کنی. چون باور داشتن، نیمی از خلق کردنه.
لذت خلق کردن سرنوشتی که خودت نوشتی، با شکرگزاری برای سرنوشتی که دیگران برات نوشتن، واقعاً از زمین تا آسمونه ☁️💖
باور کن، تو هم میتونی از نو بنویسی… از نو زندگی کنی… و از نو بدرخشی 🌟
🌱 از تغییر افکار تا خلق سرنوشت
چرا «ورود به سرزمین لاغرها» بهترین راه است؟
🎯 هر کسی که بخواد واقعاً تغییر سرنوشت چاقی بده، به یه نقطه شروع نیاز داره؛ یه جایی که نهتنها راه رو نشونش بده، بلکه کنارش قدم به قدم حرکت کنه.
برای من، اون نقطهی شروع، آشنایی با دورهی ورود به سرزمین لاغرها بود. جایی که یاد گرفتم چطور با ذهنم کار کنم، چطور افکار اشتباهم رو بشناسم، چطور از چاقی ذهنی عبور کنم و به سمت لاغری پایدار حرکت کنم. 🧠🌱
✨ این دوره فقط درباره لاغری نیست، درباره بازنویسی سرنوشته.
یعنی از دل باورهای قدیمی، یه نسخهی جدید از خودت بسازی — هم از لحاظ جسمی، هم احساسی، هم مالی و هم رابطهای.
وقتی توی این مسیر قرار گرفتم، فهمیدم هیچکس قراره منو نجات نده… این خودمم که باید قدم بردارم، ولی خوشبختانه این مسیر تنها نیست.
دوره «ورود به سرزمین لاغرها» مثل یه چراغ توی تاریکی بود برام… و حالا که مسیر رو پیدا کردم، با قدرت بیشتری ادامه میدم تا تغییر سرنوشت چاقی ام رو همونطور که دلم میخواد، خلق کنم ✨🖋️
🧠 تمرین آموزشی
اگر واقعاً میخوای تغییر سرنوشت بدی، باید از افکار قدیمی دست بکشی و با تمرینهای ذهنی، دیدگاههات رو از نو بسازی. تمرینات این جلسه برای رهایی از باورهای محدودکنندهای طراحی شده که سالها به ما گفتن: “سرنوشت تغییر نمیکنه!” ولی حالا وقتشه که با آگاهی، آستین بالا بزنی و نشون بدی میشه ✨💪
✍️ سوالات تمرینی برای تغییر سرنوشت چاقی 📜
- نگرش فعلی شما درباره تغییر سرنوشت چاقی چیست؟ این آگاهی را از چه طریق به دست آوردهاید؟
- چه شرایطی را صرفاً بهخاطر اینکه “سرنوشتتان بوده” پذیرفتهاید؟
- آیا تا حالا شرایطی بوده که دیگران گفتند سرنوشتت همینه ولی شما نتیجهای متفاوت خلق کردهاید؟
- در مورد چاقی، چقدر فکر میکردید سرنوشت شما چاقیه؟
- دیدگاهتان درباره تغییر سرنوشت چاقی چیست؟ چطور سرنوشت لاغری را برای خود مینویسید؟
- بر اساس محتوای ویدیوی آموزشی، برای خودتان تمرینی طراحی کرده و در بخش نظرات بنویسید.
💬 وقت مشارکت شماست!
حالا نوبت شماست که دست به قلم بشی ✍️ نظرت رو درباره تغییر سرنوشت چاقی و تجربههات رو در بخش دیدگاهها بنویس. یادت باشه، با هر جملهای که مینویسی، داری قدمی به سمت سرنوشت دلخواهت برمیداری 🌟
منتظر کامنتهای شما هستیم! 💬👇
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.27 از 79 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!


به نام خدای مهربانم
خدا رو شکر من هم از وقتی در این مسیر هستم اصلا روزهای هقته و ایام ها ی سال برام هیچ اهمیتی ندارن و روزها برام هیچ تفلوتی با هم ندارن و کاری ندارم تقویم برام چه روزی رو تعیین کرده به خودم میگم هر روز روز من هست و من هر روز در این مسیر هستم و روی خودم کار میکنم و کاری به ساعات و روزهای هفته ندارم و این همش به خاطر تغییر افکارم هست .
خیلی از آدم ها فکر میکنن سرنوشت اونها دیگه همین هست که الان دارن زندگی میکنن و فکر میکنن سرنوشت از قبل تعیین شده و چاره ای نیست .
ما انسان ها چونکه جیزی رو داریم زندگی می کنیم که مورد پسند ما نیست میگیم اون سرنو شت ما هست و میگیم اینها تقصیر دولت و حکومت و … هست و ما مورد ظام واقع شده ایم .
همه ی آدم ها دوست دارن روابط عاشقانه داشته باشن اما چون ذهن اونها مملو از فرمولهای نادرست در مورد زندگی مشترک هست هرگز طعم خوشبختی رو نمیچشن .و فکر میکنن تقصیر سرنوشت هست در حالی که افکار ما و باورهای ما زندگی ما رو خلق میکنن.مثلا بعضیا باور دارن اگر من ازدواج کنم دیگه آزادی ندارم و دقیقا این جهنم رو تجربه میکنن .
پس باید ببینم چه حرفهایی در مورد اون خواسته در ذهنم هست مهم نیست چی دوست دارم اون افکارم زندگی من رو رقم میزنه پس من باید اون باورها و افکار رو در مورد هر جیزی تغییر بدیم تا اون بخش تغییر کنه .
سرنوشت یعنی شونه خالی کردن از چیزی که دارم یعنی من خودم بلد نیستم خوب زندگی کنم و تقصیر رو گردن سرونوشت میندازم البته ایرادی هم نیست چون ما قانون های جهان رو نمیدونستیم و قدرت ذهن رو نمیدونستیم و ما خودمو ن با افکار و شنیده ها از اطرافیان زندگی میکردیم و زندگی ما ناجور بود .
هر چقدر من رشد کنم خواسته های بهتری در من شکل میگیره .
پس موضوع سرنوشت رو تغییر بدین سرنوشت ما چیزی بود که دیگران برای ما نوشتن و ما بر اساس گفته های اونها زندگی میکردیم و چون دوستش نداشتیم میند اختیم گردن سرنوشت و نمیدونستیم میشه زندگی خودمون رو اون طور که دوست داریم خلق کنیم .
عجله کردن آدمها رو شکست میده و اصلا باعث شکست خودم از خودم میشه .
من باید به تغییرات خودم تا حالا توجه کنم و کاری به نقطه ی پایان نداشته باشم تا حالم خوب باشه و بازم توان ادامه دادن داشته باشم و از خودم شکست نخورم .
وقتی از چیزی که دیگران به ما یاد دادن فاصله بگیریم یعنی داریم زندگی خودمون رو خلق میکنیم .
من هر روز با اومدن در این راه حالم بهتره و همه چیز بهتره و من با این راه خیلی فرد بهتری میشم و مطمعنم این استمرارم برای خودم خیلی ذوق و شوق داره و برام خیر و برکت داره .
جواب تمرین اول
من مدتها هست به این نتیجه رسیدم سرنوشت من چاقی نیست و اضافه وزن داشتن و سنگینی و بیماری و محدودیت و بدتیپی در لباس نیست اصلا سرنوشت من این نیست چونکه مادرم و خاله هام شکم داشتن من هم داشته باشم و بالاتته ام چاق باشه و … من مدتها هست به این باور رسیدم سرنوشت من این نیست که تا اید حرص لباسهای زیبا و اندامی و نیم تنه در دلم باشه و سرنوشت من این نیست از خواهرم و از لاغرهای اطرافم چاق تر باشم اصلا به این باور رسیدم سرنوشتی از قبل تعیین نشده من با افکار و باورهام دارم زندگی میکنم و اگر اونها رو تغییر بدم سرنوشت من تغییر میکنه .
جواب سوال دوم :
من خیلی از شرایط رو پذیرفته بودم که من ادم چاقی هستم آدمی هستم خجالتی و کم حرف آدمی هستم مطیع دیگران هر چی گفتن قبول کنم آدمی هستم که از خودم نظر خاصی ندارم با نظرات بقیه زندگی کنم من پذیر فته بودم تا ابد من جز بنده های گناه کار خدا هستم و هر کاری کنم خدا یه عده رو بیشتر از من دوست داره و من پذیرفته بودم اعتماد به نفس ندارم و این به خاطر شرایط تربیتی پدر و مادرم هست که اینطور هستم .و من پذیرفته بودم روابط با همسرم و بچه هام همیشه در حد خیلی پایین می مونه و از این بهتر نمیشه و …
جواب سوال سوم :
بله باید بگم من قبل از آشنایی با سیت در رژیم سخت بودم و همیشه خودم میگفتم سرنوشت من این هست که بدن من با متناسبها فرق داره و من باید همیشه در زجر و سختی و محدودیت باشم تا چاقتر نشم اما لاغرها به راحتی میخورن و این رو پذیرفته بودم و بدتر از این زمانی بود که چند تا از دکترها متوجه شدن من کم کاری تیرویید و مشکل هورمو نی دارم و گفتن ببین چه بخوایی چه نخوایی از این به بعد تو جاق تر میشی و من این رو واقعا پدیرفتم و اطرافیانم میگفتن ببین تو شرایطت فرق داره ممکنه به خاطر داروهات چاق بشی دیگه اینقدر ناراحت نباش و من هر ماه جاقتر میشدم در حالی که الان با قرصی که میخورم تیرویید من بسیار نرمال و زیر هست ولی چرا هنوز اصافه وزن دارم یا آشنای ما تیرویید داره و لی قرص نمیخوره و و بسیار بسیار لاغر هست و یا شخص دیگه قرص هورمونی میخوره و بسیار لاغر هست پس واقعا من به خاطر حرف پزشکان و کارشناس تغدیه و حتی اطرافیان پذیرفته بودم که چاقی سرنوشت من هست و ناراحت بودم .
جواب سوال چهارم :
در مورد چاقی من در گذشته همیشه در اعماق ذهنم یاور داشتم چاقی حق من هست چون باردار شدم چون ازدواج کردم چون قرص میخورم چون تحرکم کم هست چون غذاهای چرب میخورم چون در گذشته از خواهرم تپل تر بودم چون مادر هستم فکر میکنم من تا همیشه باید چاق تر از اطرافیانم باشم و این پذیرفتن چاقی اشتیاه هست .
جواب سوال پنجم:
من حالا با تک تک سلولهام باور دارم سرنوشت من لاغری هست من میبینم اطرافیانم در سن بالا حتی در سن یاعسگی چقدر عالی وزن کم میکنن حتی همسر خودم با وحود تحرک کم چقدر عالی لاعر تر شده و یا حتی میبینم اطرافیانم با وجود تیرویید بالا چقدر لاغرن و واقعا متوجه شدم تمام این حرفها بهانه هست و هیچ فکری در مورد چاقی رو قبول ندارم و میگم لاغری حق من هست و سرنوشت من هست من با سالم خواری و به اندازه خوردن و ترس نداشتن و حرص و ولع نداشتن خیلی راحت غدا میخورم و خیلی آرام و ساده هم لاغر میشم من با بودن در این راه با تغییر افکار و رفتارهام و انتظاراتم از خودم حتما لاغر میشم من با فایل گوش دادن و خواندن و نوشتن به جاهای عالی میرسم و میدونم لاعری رو حق خودم میکنم .
بنام خدای مهربان
ای که مرا خوانده دای راه نشانم بده
سلام استاد ودوستان هم مسیر
گام ۹۸تعییر سر نوشت چاقی برای لاغری وخلق زندکی
من سرنوشتم رو از نومی نویسم سرنوشتی با سبک بال بودن اندام متناسب ارامش درونی رهایی ازادی شادبودن
خوشبختی یعنی بتونی خواسته ات رو خلق کنی یعنی از اون چیزی که ساختی لذت ببری یعنی بتونی به خودت بگی این زندگی منه ومن ساختمش
ابن یعنی تغییر سرنوشت واقعی این یعنی ازادی قدرتوشادی ساختن ما ازادیم که با تغییر افکار وتمرین سرنوشتی کاملا جدید ودلخواه خلق کنیم همونی که با تمام وجود می خوایم توش زندکی کنیم
نگرش فعلی شما درباره تغییر سرنوشت چاقی چیست؟ این اگاهی را از چه طریق به دست اورده اید؟ قبلت نگرش من این بود که خداوند قبل از به دنیا امدن من سرنوشت مرا نوشته اما از وقتی دراین سایت هستم وبا قوانین هستی کمی اشنا شدمودیگه فهمیدم سرنوشت از قبل نوشته نشده ومن سرنوشت چاقی خودم رانوشتم ومن الان میخواهم سر نوشت لاغری خودم را هم بنویسم
چون سرنوشت من لاغری ومتناسب بودن هست
چه شرایطی را صرفا به خاطر اینکه سرنوشت تان بوده پذیرفته اید؟ من خیلی از اتفاقات زندگی ام را تقدر وسر نوشتم میدانستم ومی گفتم این سرنوشت من هست وچاره ندارم باید تا اخر عمرم اینجوری زندگی کنم وپذیرفته بودم که چاقی من هم در سرنوشت من نوشته شده ومن چاره ای ندارم
ایا تا حالا شرایطی بوده که دیگران گفتند سر نوشت همینه ولی شما نتیجه ای متفاوت خلق کرده اید؟ دیگرا همیشه میکفتن که این سرنوشت تو هست وباید ادامه بدی ومن هم قبول کرده بودم
در مورد چاقی چقدر فکر می کردید سرنوشت شما جاقیه؟ من صددرصد فکر میکردم وقلول کرده بودم که سرنوشت من چافی هست چون من بارها بارژیم ورزش های سخت وطاقت فرسا به نتیجه ای نرسیده بودم ومن من چاقی خودم را سرنوشت خودم میدپنیتم وهمیشه به خداوند بزرگ گله وشکایت میکردم که چرا مرا چاق افریده واین همه متناسب هست جی میشد مرا هم متناسب می افریدی
دیدگاه تان درباره تغییر سرنوشت چاقی چیست. جطور سرنوشت لاعری رابرای خود می نویسید. من قبلا می کفتم چاقی من ژنتیکی هست واین سرنوشت من هست که باید چاق باشم وباید تا اخر عمر تحمل کنم والان خدا راشکر با اموزشهای لاغری با ذهن می تونم لالری را یاد بگیرم وسرنوشت چاقی را خذف کنم ویرنوشت لاعری را از نو بنویسم وتا ابد لاغر ومتناسل باشم وازاد رها باشم وسبک بال باشم وشاد ومتناسب باشم واز زندگی خودم لذت ببرم وهر لباسی که دوست داشته باشم بپوشم من با یاد گیری زبان لاغری باذهن باورهای را درست کنم تا لاغر بشم ومن از این بابت خیلی خوشحالم خدا جونم سپاسگزارم
خدایاشکرت خدایاشکرت ممنون استاد ازشما
نشان های دریافت شده
باسلام وققتون بخیر
درحال حاضر صادقانه بگم گاهی لیز میخورم و بادیذن شرایط فعلیم کمی ناامید میشمو شاید بشه گفت ته این ناامیدی ی جورایی این فکرع هست ک قرارنیست چیزی تغییر کنه و تو همینی ک هستی و کلی افکار منفی و کمی طول میکشه تا لود بشم و افکار و احساساتمو کنترل کنم و خب البته ک تمام اینهایابیشتراینهارو از خانواده خودم و پدری و مادری و دکترای رژیمی و رسانه و پزشکایه مدرسه ک کارشون انگار بیشتر تحقیر ما جلو بچه ۸ا بود و فاش کردن این راز ک مابقیه متفاوتیم و مارو میکشت از استرس
من چاقی .درشت بودن.فرم مردانه داشتن.ضعیفی چشم سنگ کلیه و معده درد رو برای سرنوسشت خودم پذیرفتم و ی جورایی مظلومانه باهاش کنار اومدمو گفتم ژنتیکنو اینچیزا ولی بازد درست شه باید اصلاح شه
چیزی یادم نیست دررابطه بااینک ب دیگران اثبات کنم سرنوشتمتفاوتتری دارم ولی معمولا هرکارب ک میخوام انجام بدم و دوست دارم انجام بدم روتست میکنم
تقریبا ۱۸ سال پذیرفته بودم و مطمئن بودم و میشه گف معتقد بودم ک سرنپشت من چاقیه و اه خدای من من هرگز لاغر نمیشمو این حرفا ک خداروشکر بااین دوره خیلی شرایطا فرق کرد . دیدگاهه فرق کرد.افکاره فرق کردو حالم بهتر شد و چشمم بازشد ک خودم باید سرنوشتم و ایندمو بسازم و فطرت من چاقی نیست و من لایق اون نیستم بلکه من فطرتم و سرنوشتم لاغری هست و لایق تناسب اندام دائمی هستم
برای تغییر سرنوشت چاقی باید اراده کرد باید خواست باید انجام داد باید تلاش کرد و رقمش زد اما نه با ورزشو رژیمو زندگی متفاوت نه
باافکاردرست عقاید درست و زندگی درست و ایده آل باید جوری زندگی کرد ک ارزش فطرت خودمونو پایین نبریم و ارزش خودمونو بالا ببریم بایپ جوری زندگی کنیم ک لایقشبم و باید رقمش بزنیم این باراز ره درستش
و من خیلیی خوشحالم ک اینجام و در این مسیرم و در نلاشم ک بااستمرار از لیز خوردن و افکار منفی جلوگیری کنم و نکته مهم متن رو رعایت کنم ب الان نگاه و فکر نکنم ب هدفم نگاه و فکر کنم
و ب دستش بیارم
ممنون از اگاهیهای زیباتون