به نام خداوند مهربان
یکی از بزرگترین موانع انسان در رسیدن به خواسته ها و آرزوهایش منطق ذهنی اش می باشد.
منطق ذهنی همان شیطان درون می باشد که همواره در تلاش است تا انسان را از حرکت برای رسیدن به آرزوهایش منصرف کند.
منطق ذهنی
منطق ذهنی من با شما و دیگران متفاوت است. هر انسانی بر اساس اطلاعاتی که در طی زندگی روزمره در ذهن خود ذخیره کرده است دارای منطق های ذهنی مختص خودش است.
این طبیعی است که همه ما به دلیل ایرانی بودن، داشتن زبان و فرهنگ یکسان برخی منطق های ذهنی مشترک و مشابه یکدیگر داشته باشیم اما هر فرد به شکل شخصی منطق های ذهنی مختص خودش دارد.
شاید همه افراد چاق این منطق ذهنی مشترک را داشته باشند که لاغر شدن کار سخت و رنج آوری است درصورتی که چاق شدن خیلی راحت و منطقی است.
اما همه افراد چاق درباره اینکه خوردن میوه ها چاق کننده هستند یا خیر نگرش مشابه و یکسان ندارند.
بنابراین در ذهن همه افراد چاق منطق های ذهنی مشترکی وجود داد که همواره به آنها گوشزد می کند: تو لاغر بشو نیستی! به این دلیل تو نمی تونی لاغر بشی! به اون دلیل تو با بقیه فرق داری و لاغر نمیشی.
آنچه درباره لاغر نشدن در ذهن ما همواره در حال مرور شدن است، همان منطق ذهنی است که در واقع مهمترین مانع لاغری می باشد که توجهی به آن نمیشود.
بنابراین برای این منظور که موانع ذهنی خود در راه رسیدن به تناسب اندام مورد نظر را کاهش دهیم لازم است که همزمان با ایجاد تصاویر ذهنی متناسب در ذهن ناخودآگاه، فرمول های ذهنی لاغر شدن در ذهن آگاه خود ایجاد و به این شکل منطق ذهنی لاغر شدن را در ذهن خود ایجاد کنیم.
برای این منظور نیاز است از طریق پاسخ دادن به پرسش های تکراری این فرمول را در ذهن منطقی خود ایجاد کنیم.
برنامه ریزی منطق ذهنی
فایل صوتی را با دقت گوش کنید.
سوالات مربوط به برنامه ریزی منطق ذهنی
۱– متناسب بودن چه حسی داره؟
۲- از چه تغییراتی در جسم خودت لذت می بری؟
۳- چه بازخوردی از اطرافیانت دریافت کردی؟
۴- چه تغییری در افکار و رفتار جدید خودت مشاهده میکنی؟
۵- چه اصلاحاتی در جهت بهبود روند متناسب شدن خودت می تونی ایجاد کنی؟
تمرین
۱- پیشنهاد می شود ابتدای روز به سوالات مطرح شده در بخش نظرات پاسخ دهید. انجام این تمرین در هر ساعتی از روز تاثیرگذار می باشد.
۲- برای سهولت در انجام کار سوالات را در بخش نظرات کپی کنید و سپس به هر سوال پاسخ دهید.
۳- می توانید در گوشی همراه خود سوالات را در بخش نوت گوشی ایجاد کرده و هر روز به آنها جواب دهید.
۴- برای ایجاد انگیزه و اشتیاق بیشتر هر روز که به سوالات جواب می دهید تعداد روزهایی که این کار را انجام داده اید ذکر کنید (روز ۱، روز ۲، روز ۳، …) و سعی کنید شمارش روزها را تا روز ۳۰ و سپس تا روز ۶۰ و به همین ترتیب ادامه دهید.
نمونه تمرین خودم
روز ۹:
۱- متناسب بودن چه حسی داره؟
متناسب بودن حس آزادی و رهایی از افکار مربوط به چاقی و خوردن داره.
متناسب بودن حس قدرتمندی و مسلط بودن بر زندگی بهم میده.
متناسب بودن حس شادابی و سرزندگی بهم میده
۲- از چه تغییراتی در جسم خودت لذت می بری؟
از اینکه شکمم صاف و جمع و جور شده لذت می برم.
از اینکه قسمت سینه و سرشانه ها خوش فرم شدن خیلی لذت می برم.
از اینکه دارم عادت های غذایی رو به شکلی که حس آزادی و رهایی بهم بده اصلاح می کنم حس خوبی دارم.
۳- چه بازخوردی از اطرافیانت دریافت کردی؟
همسرم از دیدن تناسب اندام من خیلی لذت می بره و بهم تبریک گفت.
دوستانم از دیدن اندام جدید من تعجب کردند و بهم تبریک گفتند.
بچه های سایت از اینکه اندام من بهتر از قبل و تناسب اندام من ایده آل تر شده بهم تبریک گغتن و انگیزه می گیرن که با این مسیر رو ادامه بدن.
۴- چه تغییری در افکار و رفتار جدید خودت مشاهده میکنی؟
می بینم که میلم به خوردن هله هوله کمتر شده و دیگه تمایلی به خوردن ندارم.
می بینم که ریزه خواری هام کمتر شده و دیگه راه به راه در ذهنم مرور نمیشه که یه چیزی بخورم.
می بینم که وقتی دارم برای بچه ها غذا درست می کنم خودم ناخونک نمی زنم
۵- چه اصلاحاتی در جهت بهبود روند متناسب شدن خودت می تونی ایجاد کنی؟
باید عادت خوردن های بدون برنامه رو اصلاح کنم و همیشه بر اساس میل و نیاز خودم غذا بخورم.
باید عادت ناخونک زدن به مواد غذایی موقع درست کردن غذا برای بچه ها رو اصلاح کنم.
باید عادت غذا خوردن در محدوده ساعت های مشخص رو اصلاح کنم.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
هر زمان دیدگاه های این جلسه به ۲۰۰ عدد برسد جلسه بعد بارگزاری خواهد شد.
امتیاز 4.37 از 51 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام خدمت استاد خوبم و دوستان عزیزم
من تمرین روز اول را توی دفتر جواب دادمخیلی در حین جواب دادن ذوق و شوق و احساس خوب داشتم.مخصوصا سوال ۴، وای که چقدر تغییرات در افکار و مخصوصا رفتارم ایجاد شده.خدایا شکرتاستاد ممنونم ازتون
سوال ۴- چه تغییر در افکار و رفتار جدیدت مشاهده میکنی؟
چشمم دیگه نسبت به خوراکی ها گدا نیست، شاید گفتن این حرف درست نیست ولی اون حس گشتن دنبال خوراکی و گذاشتن توی دهان، قشنگ مثل یک حس گدایی درون بود. روی میز رو نگاه نمیکنم، روی اوپن رو نگاه نمیکنم که چه خوراکی ای هست و خوراکی توی دهنم نمیذارم. دیشب با خیال راحت گز خوردم، در حالیکه این گزها همیشه با چایی میاد ولی من فکر میکردم نباید بخورم. با خیال راحت مربا خوردم، البته که خیلی کم (من همیشه غذام کم بوده، یعنی توی خوردن هیچ چیز زیاده روی نمیکردم ولی چند وقتی بود ترس از مواد غذایی مثل مربا داشتم و خودم هم خیلی متوجه نبودم). اون همه خرما توی اداره دارم ولی اصلا یکی هم نخوردم (هر روز همکارام تعارف میکنن و اصرار میکنن و من برمیدارم ولی میذارم توی یه ظرف و الان ظرف داره پر میشه). امروز رفتم فروشگاه و از کیک های مورد علاقه م خریدم، شکلات بیسکوییتی تلخ که عاشقشم، پفک، ولی اصلا به سمتشون نرفتم، نه که نخوام برم، دلم نخواست، اصلا انگار نه انگار. در حالی که قبلا با لباس بیرون در پفک رو باز میکردم، درسته زیاد نمیخوردم، ولی بی تاب خوردنش بودم، حریص بودم.
امروز سر کار شیرینی ازدواج یه همکار پخش شد و من توی اتاق نبودم، آبدارچی شیرینی م رو نگه داشته بود ولی من نرفتم ازش بگیرم.
چقدر موقع تعارف کردن شیرینی بهم، باکلاس و با شخصیت شدم (به صورت درونی، چون قبلا هم ظاهری با کلاس و متین بودم ولی توی دلم به شیرینی ولع داشتم و براش نقشه میکشیدم)، چقدر چشم و دل سیر شدم.
واقعا دیگه ریزه خواری نمیکنم، خیلی برام جالبه که اضافی نون خشک رو نخوردم (من عاشق نون خشک دو آتیشه یزدی ام و بعد از تموم شدن غذا اگه یکمی نون مونده باشه دوست دارم خالی بخورم ولی امروز دو بار پیش اومد و من نخوردم، بدون اینکه جلوی خودم را بگیرم).
خلاصه این سوال رو هر چی جواب بدم بازم جا داره
ضمن اینکه چیزهایی رو دارم مینویسم که همین الان اتفاق افتاده، و بهش رسیدم.
ممنون که خواندید
و ممنون از استاد خوبم
سلام به همه
روز 2
من امروز هم سوالات را در دفترم جواب دادم و باز هم تحت تاثیر جوابم به سوال 4 و 5 قرار گرفتم. چون واقعا تغییرات خوبی توی خودم به عینه مشاهده کردم.
۴- چه تغییری در افکار و رفتار جدید خودت مشاهده میکنی؟
غذا را با لذت و با توجه می خورم. چقدر دیروز از خوردن کیک هلو که خواهر عزیزم پخته بود و برام آورده بود لذت بردم. فوری و تند تند نخوردمش که بعدش هم فوری چایی رو بفرستم روش. وقتی وسط کیک بودم و یهو به خودم اومدم، بقیه ش رو با آرامش و با حس عالی نوش جان کردم. چقدر بافت کیک عالی و اسفنجی شده بود و دیدم خواهرم چقدر پیشرفت کرده. چقدر خوش طعم و خوش مزه بود. آردش سفید و نرم بود، هلوها بسیار خوش مزه و خوش عطر و طعم بودن و من فقط مزه نصفش را متوجه شدم، چون نصفه اول را یکجا بلعیده بودم.
دیگه درگیر ساعت و وعده غذایی نیستم، ساعتها میشه که بیدارم ولی هنوز میل به خوردن صبحانه پیدا نکردم، لزوما فقط به این دلیل که صبح شده صبحانه نمی خورم، وقتی گرسنه م شد می خورم.
به غذاها و خوراکی ها و شیرینی ها ولعی ندارم، چقدر چشم و دلم سیر شده. چقدر کارکرد روده م بهتر شده و با اینکه زیادی نمی خورم سر موقع و مرتب کارش رو انجام می ده. دیگه به این فکر نمی کنم که کم خوردن من باعث یبوست می شه.
۵- چه اصلاحاتی در جهت بهبود روند متناسب شدن خودت می تونی ایجاد کنی؟
من به این دلیل که قبلا هم گفتم که من یه ترس و قضاوتی نسبت به مواد غذایی پیدا کردم نمی خوام اصلاحاتم ربطی به خوردن و نخوردن داشته باشه، چون من واقعا واقعا زیاده خوری نمی کردم نسبت به وقتی که متناسب بودم، اتفاقا این دو سال که پیج فروش خوراکی جات داشتم و خوراکی های رژیمی هم جزو محصولاتم بود، زیادی تحقیق کردم و پیج های تناسب اندام و سبک غذایی سالم رو دنبال کردم، و همین باعث حساسیتم به خوردن خودم و به مواد غذایی شد و به نظر خودم همین دلیل اصلی اضافه شدن وزنم شد. پس از سراغ اصلاحات منعی نمی رم. من دارم سعی می کنم با مواد غذایی که آفریده های خدای مهربونه هر چه بیشتر آشتی کنم. پس اصلاحات را در سطح ذهن انجام می دم:
من امروز هم به فایل گوش کردن و کامنت خوندن و کامنت نوشتن ادامه می دم. خودم رو در جریان لاغری با ذهن قرار می دم. روزانه یکی از جلسات 100 گام رو گوش می کنم و از آگاهی هاش استفاده می کنم. نوشتن روزانه همین تمرین را جدی می گیرم، این حس جذابی که از نوشتن به دست میاد را دست کم نمی گیرم و ازش استفاده می کنم. من واقعا الان بعد از نوشتن از احساسم و بازخورد دیگران و سوالات دیگه در بهترین احساس به سر می برم. غذا را با حواس جمع تر و با تمرکز و با عشق می خورم و نوش جانم می کنم.
استاد عزیزم ممنون از این تمرین عالی و تاثیر گذار
سلام به استاد خوبم و دوستان گرامی
یه تشکر ویژه از استاد که انقدر با بیانی ساده و روان مطالب رو بهمون می گن و راحت پشت پرده رو متوجه می شیم. من توی صد گام به رسیدم به فایل نکته طلایی 1 و خیلی روان و عالی توضیح دادین که حالا بازم باید گوش بدم.
روز 3
۴- چه تغییری در افکار و رفتار جدید خودت مشاهده میکنی؟
سرعت عملم در خوردن بسیار بسیار کم شده، در یخچال را باز می کردم، کیک را دیدم، می دانستم چقدر خوشمزه است و چقدر دوستش دارم ولی اصلا عجله ای و تصمیمی بر برداشتنش نداشتم. به قدری با خیال راحت غذا می خورم که خدا می دونه، منع مصرف مواد غذایی ندارم، دیروز که صبحانه ساندویچ سوسیس بندری با سس و خیارشور نوش جان کردم و قبل و بعدش حالم عالی بود و هیچ گونه ترس و عذاب وجدانی نداشتم، این یعنی تغییر عالی. چون یکی از دوستان توی کامنت نوشته بود مواد غذایی خوبن و به ما انرژی می دن، پس بعد از خوردن انرژی ما بیشتر هم می شه، به راحتی بعد از غذا خوردن بلند شدم و سفره و وسایل را جمع کردم و بردم آشپزخانه.
حرفها و نکته ها و گفته ها به راحتی در جان من داره می شینه. پشتکارم در ادامه دادن مسیر دوره و نوشتن کامنت و خواندن کامنت کاملا مشخصه و دارم ازش لذت می برم. و این یک باب جدید برام باز می کنه. دارم به آموزش از طریق ذهن مسلط می شوم و می خوام توی همه جنبه ها ازش استفاده کنم. احساسم عالیه احساسم عالیه و احساسم عالیه.
۵- چه اصلاحاتی در جهت بهبود روند متناسب شدن خودت می تونی ایجاد کنی؟
ادامه دادن مسیر، انجام همین تمرین که بهترین حال و هوا و احساس رو بهم می ده، گوش کردن به فایل های دیگه استاد، مثل امروز که فایل 21 و نیم صد گام را گوش دادم به اسم: نکته طلایی1: از چاقتر شدن خوشحال باشید. این فایل پر از آگاهی عالی بود و انگار مثل کارتون های قدیم، یک لامپ روی کله م روشن شد. این فایل را چند بار دیگه گوش می دم. این فایل می گه چطوری این آگاهی ها می ره می شینه توی ذهن و ته نشین می شه. چطوری خاطره چاقی از توی سلول های بدن خارج می شه.
https://tanasobefekri.net/be-happy-that-you-are-getting-fatter/
دیگه چه اصلاحاتی می تونم انجام بدم؟ من اصلاحی بهتر از ادامه دادن مسیر و در جریان این رودخانه بودن سراغ ندارم.
ممنونم که خواندید
سلام به همه
یه خلاصه ای بگم
قراره از همون راه که چاق شدیم لاغر بشیم.
استاد مراحل چاق شدن رو اینطوری گفتن:
شنیدن درباره چاقی = ایجاد فرمول های چاقی ذهن = ایجاد تصاویر ذهنی چاق = انتظار چاق شدن = چاق شدن
برای لاغری هم به همین صورت است:
شنیدن درباره لاغری، که خب فرد هنوز لاغر نشده و افراد اطرافش هم هنوز دارند از چاقی حرف می زنند، پس باید خودش محیط آزمایشگاهی ایجاد کنه؟ یعنی چی؟ یعنی همین کاری که ما داریم انجام می دیم. خودمون رو در معرض 5 سوال در مورد لاغری و احساس پس از اون قرار می دیم و هر روز تکرارا می کنیم. انگار که داریم از زبان دیگران می شنویم، و تاثیر خودش رو داره.
ایجاد فرمول های لاغری: همین که فرمول های چاقی مثل چاقی ارثیه، چاقی بر اثر بی تحرکیه، چاقی بر اثر کمی سوخت و سازه و … را با منطق بی اثر کنیم، فرمول های لاغری خود به خود جایگزین می شه.
ایجاد تصاویر ذهنی لاغر: این رو که هر شب داریم با تصویر سازی انجام می دیم و هر روز طی انجام همین تمرین با احساس عالی داریم بعد از لاغر شدنمون رو تصور می کنیم.
لاغر شدن: این هم که دیگه نتیجه کارمونه. تازه استاد گفتن این نتیجه صد در صده. پس بدونید حتما متناسب می شیم.
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم
روز 4
۴- چه تغییری در افکار و رفتار جدید خودت مشاهده میکنی؟
خدا رو شکر ترس از مواد غذایی و غذاها را کلا از دست دادم. هر چیزی می خورم با خیال راحت و صد در صدیه، دیگه می دونم این غذاها نیستند که وزن من رو زیاد می کنند، چون من هیچ وقت پرخوری نکردم. خیلی خوب شد که به مواد غذایی برچسب نمی زنم. هر پستی راجع به رژیم و غذاهای رژیمی است را رد می کنم و نمی بینم، یعنی اصلا دوست ندارم و دونستنش برام جذاب نیست، نه اینکه جلوی خودم را بگیرم.
دیگه پست های آشپزی و شیرینی پزی برام جذابیت نداره. تمایلی به خوردن شیرینی و کیک و بیسکوییت به صورت عاشقانه که قبلا داشتم ندارم، کلی خوراکی جذاب توی کشو دارم که هر وقت بخوام می تونم بخورم ولی کشش خاصی بهشون ندارم. دیگه نگرانی ای از تحرک نکردن ندارم، الکی از مسیرهای دورتر برای تعدا قدم بیشتر تردد نمی کنم.
خیالم بابت لاغر شدنم کاملا راحته، یک اطمینان و اعتماد قلبی دارم که دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره.
۵- چه اصلاحاتی در جهت بهبود روند متناسب شدن خودت می تونی ایجاد کنی؟
همین نوشتن تمرین، مداومت در این تمرین که هم من رو در مسیر نگه می داره و هم بسیار حس عالی بهم می ده در حین نوشتن. قشنگ می تونم از نظر احساسی شرایط لاغری را تجربه کنم و تجسم کنم. از خواندن کامنت ها و متن های دیگه غافل نشم، کامنت بذارم و پاسخ کامنت دوستان را بدهم.
از صد گام غافل نشم و امروز مجدد جلسه 21/5 را گوش کنم و مطالب خاصش را یادداشت کنم.
توی هیچ صبحت و بحثی درباره چاقی و لاغری خودم را شرکت ندم.
حواسم به ورودی هام باشه که ساعاتی یا حتی دقایقی رو به گرفتن ورودی های ناجور اختصاص ندم
ممنون که خواندید
سلام مجدد
کامنت دوستی رو می خوانم که نوشته بودن حسشون از لاغری رهایی از قید و بند خوراک است و عجب حرف درستی.
گفتم بیام از تجربه خودم بگم
وای که این رهایی از قید و بند خوراکی ها چقدر مهمه و ما قبلا چقدر توی دامش اسیر بودیم واقعا.
اینکه توی جمع حواست به خوراکی روی میزه، خیلی از تمرکزت رو گرفته. اینکه برای یه پیکنیک قبلش و حینش خیلی از تمرکزت روی خوراکه. ببین چقدر از تمرکز ما رو به خودش اختصاص داده بود.
بقیه تمرکزمون هم که به این اختصاص داشت که این چاق کننده است، اون کربوهیدرات ساده است، اون قند ساده است یا پیچیده است.
الان بخورم یا بذارم ده به بعد، سرخ کنم یا درش رو بذارم آبپز بشه. شکر بریزم یا شیره و …
بقیه تمرکز هم به این می رفت که اونی چقدر پیاده روی کنم، چند قدم پیاپی، چقدر نفسم درگیر شد، عرق کردم یا نکردم و …
خلاصه یکی از بهترین دستاوردها همین رهایی از قید و بند خوراک است.
سلام سلام
روز 4
یه چیز پیش اومد اومدم باز بنویسمش.
۳- چه بازخوردی از اطرافیانت دریافت کردی؟
امروز دومین باره که دارم به این سوال پاسخ می دم. چون همین الان یه همکار اومد گفت لاغر شدی، یه همکار هم اتاقی م هم گفت آره لاغر شده منم بهش گفتم. بعد گفت چیکار کردی؟ گفتم هیچ کار. هم اتاقی گفت آره جالبه که خانم کشاورز اصلا غذاش زیاد نیست و زیاد هم نشده. گفتم مال فیلم های اینستاگرامیه که دیدم، هم آموزش آشپزی و هم پیج های رژیمی که بتونم تولید محتوا کنم.
هم اتاقی که ارشد روانشناسی است بدون اینکه من بگم گفت اون چاقی تو ذهنیه، الان هم ذهنی کار کردی که لاغر شدی چون غذات کم نشده. خوشم اومد که بدون اینکه چیزی بگم خودش گفت. خب هر چی باشه یه آدمیه که در زمینه روان و ذهن و … صاحب نظره و این نشون می ده مسیر از نظر اونها هم شناخته شده و درسته. ضمن اینکه دیروز هم که با حرف از خرید مانتو شد، من گفتم من که نمی خرم، این همه مانتو دارم، یا لاغر می شم همینا رو می پوشم، یا همون طور تنگ تنگ می پوشم، که خواهرم گفت به نظرم لاغر شدی.
البته می دونم این سوال مال تصور ما بعد از رسیدن به تناسب اندامه، ولی گفتم این دو مورد را از زمان حال بگم.
در آینده نزدیک که کاملا متناسب می شم، بیشترین بازخورد از یکی از همکاران طفلکمه که خیلی خیلی همدیگه رو کم می بینیم ولی توی ذهنم هر بار اون میاد که میگه چقدر لاغر شدی و حرفش برام مهمه. چون این بنده خدا چند ساله که رژیم کتوژنیک رو رعایت می کنه و واقعا داره سعی می کنه و زحمت می کشه و تا حدودی هم متناسب شده ولی خیلی درگیره. چند روز پیش هم به همکارم گفته بوده من دیگه به این نتیجه رسیدم که چاقی توی خون و بدن منه و می خوام دیگه باهاش بسازم. و البته که حق هم داره چون خیلی زحمت کشیده.
خدا به اون هم کمک کنه و راه درست رو بهش نشون بده
سلام خدمت استاد خودم و دوستان گرامی
جمله طلایی امروز من: تنظیم انرژی بدنم را به ناخودآگاهم میسپارم، چون ناخودآگاهم دیگر دارد تنظیم میشود و خیالم راحت است.
روز ۵
۴- چه تغییری در افکار و رفتار جدید خودت مشاهده میکنی؟
واقعاً میلی به خوردن هله هوله ندارم خدا را شکر که خریدم و میلی هم ندارم.همش بین کارها حساس نمیکنم باید یه چیزی بخورم یا برم در یخچال را باز کنم.حرص و طمعم کم شده و خوراکی ها را انبار و ذخیره نمیکنم.اضافه نان خشک را با اینکه خیلی نان دوستم نمیخورم، نه اینکه جلوی خودم را بگیرمها، کلاً دیگه میبینم نمیخوام بخورم .ترسم از مواد غذایی خیلی خیلی کم شده، حکم سنگین جرم و جنایت که به شکر و نبات و مربا و سایر مواد شیرین داده بودم را از روشون برداشتم، طفلکیها آزاد شدند و اتفاقاً جرم و جنایتی هم نکردند و زیاده روی ای رخ نداده. دیگه به آشپزی و شیرینی پزی مدام فکر نمیکنم و همه فکر و ذکرم را نگرفته.از خوردن در اول صبح نمیترسم. اقعاً دارم میفهمم کی گرسنه و کی سیرم خدایا شکرت.
۵- چه اصلاحاتی در جهت بهبود روند متناسب شدن خودت می تونی ایجاد کنی؟
خودم را در مسیر لاغری با ذهن نگه میدارم و به ذهنم خوراک مناسب میدهم، از طریق دیدن فایلی که استاد در گروه فرستادند و شنیدن فایل صوتی ایشان .گوش کردن مجدد نکته طلایی ۱ که دانلودش کردم. توجه به آلارمهای گرسنگی که بهتر باهاش هماهنگ باشم.حتی خانه خواهرم هم که رفتم که ترازو دارد روی ترازو نمیروم.امروز هم همین تمرین را با حس عالی نوشتم و وقتی از حسم در تناسب مینوشتم واقعاً احساس شعف درونی داشتم.عصرها و شبها فایل تجسم را گوش میدهم.کامنت مینویسم و کامنت میخوانم که همین باعث شده با انگیزه بیشتری توی مسیر بمانم.
سلام و ادب
چند جمله طلایی که برای من تاثیر گذار است:
تحقق هدف لاغری برای من امکان پذیر است.تناسب حس توانستن به من میدهد، یک هدف را انتخاب کردم و با قدرت ذهنی خودم توانستم بهش برسم بدون دخالت دادن هیچ عامل بیرونی.تناسب ذهنی برای ما رهایی از افکار چاقی انرژی بر را به همراه دارد، همش به سود و زیان غذاها توجه و تمرکز نمیکنیم، چیزی که قبلا یک بهش از مغز را گرفته بود و درز و هدر رفت انرژی داشتیم.لاغری و تناسب را برای خودت عادی کن، ما ذاتا باید متناسب باشیم، پس قراره به تناسب واقعی خودمون برگردیم، پس شدنی و آسان است.تناسب اندام با استفاده از روش ذهنی به من حس خالق بودن و قدرت میدهد.در لاغری با ذهن لازم نیست ما نوع غذا را تغییر دهیم، یا برای غذایمان اندازه، مقدار یا زمان قرار بدهید، یا فعالیت خاصی انجام بدهیم. نگرشمان را تغییر می دهیم، ودرفتار خود بخود در جهت تناسب تغییر میکند. عمل خوردن توسط مغز ما مدیریت میشود، درست مثل ضربان قلب یا تنفس که نیازی به دستکاری و تنظیمات ما ندارد.ما روی افکارمان سرمایه گذاری میکنیم و ذوق داریم که میتوانیم افکارمان را عوض کنیم و رفتارمان خودبخود عوض میشود، و در نهایت جسممان متناسب می شود.
سلام آسیه عزیز
همیشه کامنت های شما را با علاقه میخوانم
بسیار خوب و عمیق مینویسید.
چقدر زیبا بود که گفتید اشرف مخلوقات بودن خودم رو به خودم اثبات کنم و یادآوری کنم و جانشین خوبی برای خالق خودم باشم.
یعنی منم خالق شرایط خودم باشم 🥰
شکرگزاری تناسب
به پاس تغییراتی که داشتیم و داره هر روز بهتر میشه:
شما هم این شکرگزاری را کامل تر کنید 🥰
سلام به دوستان خوبم
مطلبی رو از فایل های صد گام گوش دادم که مربوط به تمرین این آدرس است:
هر فکر و حرف و تصمیمی اگر در شما تغییر احساسی ایجاد کند به راحتی در ذهن ناخودآگاه شما شکل میگیرد و در مرحله بعد که ذهن ناخودآگاه به اعضا دستور میدهد و تبدیل به رفتار میشود و در مرحله بعد رفتار تبدیل به تغییر در جسم میشود.
پس برای اینکه تناسب را در ذهن ناخودآکاه ثبت کنیم که به رفتار و تغییر جسمی تبدیل شود حتما باید احساسمون درگیر بشه.
سوالات این درس جوری تنظیم شده که اگر با تمرکز و علاقه جواب بدیم حتما احساسمون درگیر میشه و در تمام دقایق انجام تمرین احساس تناسب و یک شعف درونی در ما وجود داره، پس میتونه در ذهن ناخودآگاه ما ثبت بشه و در استمرار به رفتار و تناسب جسمی تبدیل بشه.
پس جواب دادن به این تمرین فقط نوشتن و رد شدن نیست، باید جوری روش عمیق بشیم و دل به کار بدیم و خودمون رو در اون شرایط نهایی تناسب قرار بدیم که واقعا حال و احساس خوبش رو درک کنیم و احساس کنیم.
تا اینجا که من با احساس و حال خوب این تمرین را جواب دادم و واقعا بهش علاقمندم، امیدوارم همه از این مسیر زیبا استفاده کنیم و تا رسیدن به نتایج (که صد در صدی است) تداوم داشته باشیم.
سلام مریم خانم عزیز
دقیقا من هم هر روز که این تمرین رو انجام میدم وقتی به سوالات جواب میدم قشنگ احساساتم درگیر میشه و یک احساس خیلی خیلی خوب در من ایجاد میشه و به گفته استاد وقتی آگاهی و اطلاعاتی که داریم به رهنمون میدیم با احساس همراه باشه، توی ذهن ناخودآگاه میره و میشینه. این باعث میشه خیلی احساس بهتری داشته باشم چون میدونم این که احساسمون درگیر میشه در روند آپاود در ذهن ناخودآگاه موثره.
سلام آسیه عزیز
همیشه کامنت های شما را با علاقه میخوانم
بسیار خوب و عمیق مینویسید.
چقدر زیبا بود که گفتید اشرف مخلوقات بودن خودم رو به خودم اثبات کنم و یادآوری کنم و جانشین خوبی برای خالق خودم باشم.
یعنی منم خالق شرایط خودم باشم 🥰
سلام فاطمه خانم عزیز
چه کامنت خوبی نوشتید
چقدر سوال پنجم رو جالب جواب دادین
کارها را بر اساس این که بهتون احساس خوبی نمیده میخواهید حذف کنید و این راه خوبیه.
سلام خانم سکینه عزیز
من هم هر روز صبح این تمرین رو در دفترم انجام میدم و واقعا به حس عالی میرسم.
قشنگ متناسب بودن را حس میکنم، تغییر جسمی را حس میکنم، نظرات و واکنش های دیگران را حس میکنم و تغییرات مثبت م رو حس میکنم و میبینم برای بهبود چه اصلاحی باید انجام بدم و این روی افکار و اعمال کل روزم تاثیر میذاره 🥰
سلام فهیمه عزیز
جواب سوال ۵ برام جالب بود.
واقعا سخته ها، اون همه تنوع توی صبحانه هتلی، اونم همه خوراکی هایی که ما دوست داریم. کلی انواع نون خوشمزه، کیک ها و شیرینی ها، قهوه و نسکافه، انواع خوراک گرم و سرد.
خدایی خیلی سخته این همه باشه و بخوابم خودمون رو کنترل کنیم.
حالا ماه بعد قراره ما بریم سفر و چند روز باید ببینم با صبحانه های هتل چطوری میتونم برخورد کنم.
خب تا اون موقع عادت های تناسب من هم رشد کرده و عضلات تناسبم قوی شده 🥰
سلام ساناز عزیز
چقدر کامنت خوبی بود
مطالب ابتدای کامنت واقعا دغدغه مهمیه
این که ما هر بار یک چیز پیدا میکنیم که بهش گیر باشیم و توجه کنیم که این باعث میشه از هدف اصلی خودمون که زندگی کردن در تمام جهات است غافل بشیم، از لذت بردن و رسیدن به لذت های غایی تر است غافل بشیم و به دغدغه های مثل خور و خواب بپردازیم.
این که بتونیم با روشی طبیعی و درست به تناسب برسیم، ذهنمون یکم راحت میشه و یکی از گیرهای اساسی نجات پیدا میکنیم.
البته که امیدوارم گیر بعدی دیگه فعلا به سراغمون نیاد و بتوانیم زندگی رو اون طور که شایسته یک انسان است زندگی کنیم.
سلام سحر عزیز
چه کامنت خوبی
دقیقا اینکه از چند جهت خودتون (خودمون) را در مسیر تناسب اندام قرار بدیم باعث میشه تمرکزی تر و با کیفیت و بازدهی بیشتری پیش بریم. یک جا استاد گفته بودن ما با پارو زدن مثلا ۵ در صد قایقموندرو جلو میبریم و مسیر رودخونه خودش ۹۵ درصد بهمون در پیشرفت قایق کمک میکنه همینه.
هر چقدر در مسیرهای مختلف مثل انجام تمرینات، تجسم شبانه و … خودمون رو درگیر کنیم، انکار اون موج که قراره ما رو جلو ببره پر قدرت تر میشه.
اصلا در مسیر تناسب و لاغری هستیم، توی حال و هوایش هستیم و اینطوری کار خیلی آسانتر است.
باز هم از کامنت عالی و انگیزه بخش شما ممنونم
سلام سحر عزیزم
چقدر کامنتتون و قلمتون خوبه
من هم وقتی توی دفتر مینویسم خیلی تمرکز بالایی دارم و احساس درونی بسیار خوبی پیدا میکنم، قشنگ از درون به شعف میام، صورتم پر از لبخند تجسم کردن اون حس تناسبه. قشنگ عضلات صورتم را حس میکنم که از شعف سفت شده. خیلی این حس تمرین جلسه ۴ را دوست دارم. البته بعدش برای سایت مجدد از روی نوشته م تایپ میکنم.
این مورد هم که گفتید توی تجسم شبانه فیلم داره کامل تر میشه، اون هم برام اتفاق افتاده.
من برای عکس فرد متناسب، یک عکس از دو سال پیش خودم که جلوی آینه انداخته بودم انتخاب کردم. و برای تصورم هم خودم را در خاطراتی که قشنگ در ذهنم مونده بود مرور میکردم. ولی دیشب با لباس های جدید (لباس های که در مغازه ها قبلا دیده بودم) تجسم میکردم و سناریو داشت کامل میشد و این نشون میده عضلات تجسم کردنمون هم داره قوی تر میشه.
ممنون از کامنت خوبت دوست خوبم
حتما برای ما بنویس، که قلم تأثیرگذاری داری
سلام فاطمه خانم
عزیزم عزیزم عزیزم
چقدر کامنت شما تاثیر گذار بود. از صمیم قلبم براتون آرزوهغی خوب میکنم. شما حتما به خواسته تون می رسید چون یه خواسته واقعی و شدیده.
مطمئنم به زودی هیکل متناسب شما رو در عکس های شگفتی سازان میبینیم و انگیزه و امید میگیریم.
شما لایق تمام چیزهایی هستید که دوست دارید. روی ماه و زیباتون رو میبوسم.
سلام فریبای عزیز
وای چقدر حس خوبی داره که نمودی از تجسمت رو در دنیای بیرون ببینی. خیلی قشنگ بود، ممنون که تجربه تون رو نوشتیدش.
منم با دید بازتر به دنبال نشونه های تجسمم در بیرون میگردم.
سلام لیلا خانم عزیز.
ممنون از کامنت خوبتون. جانا سخن از زبان ما میگویی. دیگه از دقت کردن روی کم چرب بودن، سرخ کردنی بودن، … راحت شدیم. انگار یه عینک بدبینی به غذاها زده بودیم که الان برش داشتیم.
خدا رو شکر
سلام محدد سحر عزیز
این پاسخ کامنت شما میشه بگیم خلاصه ای از چگونگی لاغری با ذهن است. من متن کامنت شما رو توی دفترم نوشتم که بعدا بخوانمش. توی ذهن خودم بود و بهش رسیده بودم ولی اینطور مختصر و مفید که شما بیان کردید واقعا عالی بود.
بازم ممنون
سلام فاطمه عزیز
جانا سخن از زبان ما می گویی. امان از این نقشه کشیدن برای خوراکی ها و غذاها. دقییییقا همین بود و من هم الان خیلی خیلی بهتر شدم و ذهنم آزاد شده. خدا رو شکر می کنم. و از استاد عزیز سپاسگزارم
سلام مری خانم عزیز
خوبید شما؟
آفرین چه سناریو و داستان قشنگی نوشتید. واقعا سناریو نویسی و داستان گویی خیلی حال خوبی داره. هم نوشتنش و هم خوندنش. ممنون که ما رو هم توی خواندن و حال و هواش شریک می کنید.
وای وای عجب حرف درستی. حس رهایی از قید و بند خوراک، حس رهایی از قید و بند خوراک، حس رهایی از قید و بند خوراک.
خیلی از تمرکزمون جایی که باید روی مسائل دیگه می بود روی خوراک بود و انگار داشتیم همش به اون خوراکیه فکر می کردیم.
من حتی پیش اومده بود توی جلسه، حواسم به خوراکی بود در حالی که نه خوراکی خاصی بود و نه من می خواستم چیز خاصی ازش بخورم.
حتی حواسم به بیسکوییت ها و شکلات هایی بود که نمی خواستم بخورمشون و هیچ وقت نمی خوردم، ولی خب ذهن من رو به خودشون درگیر کرده بودن.
سلام بر سهیلای عزیز
ممنون از کامنت عالی تون. دقیقا یکی از دستاوردهامون اینه که از نخوردن لذت ببریم. احساس گرسنگی رو تجربه کنیم. غذاها و خوراکی های خوشمزه که توی یخچال و کابینت و فروشگاه هست به راحتی نادیده بگیریم و ما رو مجبور به خودن یا ترغیب به برداشتن نکنن. انگار دهان ما دیگه آماده خوردن همه چیز نیست، میل نداشته باشیم، ترغیب نمی شه.
سلام خانم سکینه عزیز
چه کامنت خوبی، ممنون
چقدر زیبا بود که از خدا بابت برچسب زدن به نعمت هایش طلب بخشش کردید، واقعا این مفید و مصر کردن غذاها و نعمت های خدا یه جور ناشکریه، خدا رو شکر که آگاه شدیم.
سلام سحر عزیز
چقدر از خواندن کامنت شما لذت بردم و استفاده کردم
واقعا این ما هستیم که به هر غذا و خوراکی ای برچسب زدیم و ارزش دادیم یا بی ارزشش کردیم و این ما هستیم که به خودمون تلقین کردیم الان باید این را بخورم و الان نیاز دارم این را بخورم.
کلی چیز اضافه وارد بدنمون کردیم چون براش زیادی باید و نباید در نظر گرفتیم.
فقط کافیه به خواسته بدن هوشمند مون احترام بذاریم، نیازی به این همه باید و نباید نیست.
بازم ازت ممنونم 😇
سلام خانم صالحی عزیز
چقدر از خواندن کامنت شما حس خوبی گرفتم
چه قشنگ گفتید که حس عقابی که هنوز هم عقابها ولی بالهایش رو با باورهای غلط چسبونده بودن.
موفق باشید و همینطور عاشق و پر انرژی
سلام دوست خوبم
ممنون بابت وقتی که گذاشتی و این کامنت خوب و تاثیر گذار رو نوشتی.
من هم مثل خودت از خواندن کامنتت احساساتی شدم، چقدر خوب که مسئله خودت رو پیدا کردی و چقدر خوب که توی مسیر بهبود خودت و شخصیت هستی، خدا رو شکر میکنم که در مسیر رشد خودمون هستیم. من هم وقتی سوالات رو جواب میدادم قشنگ احساساتی شده بودم و واقعا توی همین روز اول تمرین کلی انگار درها به روم باز شد و فهمیدم چقدر توی این چند روز افکار و رفتارم عوض شده.
خدا را شکر میکنم.
می بوسمت دوست خوبم
سلام شادی عزیز
چقدر خوبه که منطق ذهنی ت رو پیدا کردی، نصف راه رو جلویی.
الان دقیقا میدونی که باید کدوم باور اشتباه رو بمباران منی، و وقتی تخریبش کردی، دیگه روند پیشرفتت سریع و آسانسوری میشه.