0
امتیاز کاربر: 22276
سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
سن: 56 سال
فهرست گزینه های این کاربر

نشانه های موفقیت من

به نام خدای مهربان و سلام و درودی بی پایان محظر استاد گرامی و دوستان هم مسیرم

به توصیه استاد عزیزم بناست  نشانه های موفقیتم رو ثبت کنم و به اشتراک بگذارم .در ثبت نشانه ها از  فرشته مهربان وجودم کمک گرفتم ...چون  دیدن نشانه ها خوشحالی از بودن در مسیر درست  رو به دنبال داره و  رسیدن به اطمینان  که  دارم درست جلو میرم دیر یا زود به مقصد می رسم ▪︎

 

نشانه های موفقیت  در سه سطح بروز می کنه در سطح فکر ،  احساس و  رفتار ... .....

 

و مهمترین این نشانه ها مربوط به تغییر در سطح افکار ، عقاید و نگرش  نسبت به خودمون هست ...اگر تغییری در این حوزه ها ایجاد نشده باشه  تغییر در احساس که نخواهیم داشت هیچ    ،  تغییر در رفتار هم فایده ای برامون نخواهد داشت ....ما در دوران رژیم های غذایی  سعی می کردیم  برای یه مدت محدود تغییراتی در رفتارمون ایجاد کنیم و گاهی خیلی خوب به نتایج دلخواه هم می رسیدیم  ولی چون‌پایه فکری درستی نداشتیم  اون تغییرات  مثل کف روی آب ناپدید می شد و دوباره به رفتارهای اشتباه گذشته برمی گشتیم و وزن از دست رفته  آرام آرام برمی گشت   پس بیشترین  موفقیت زمانی حاصل میشه که در حوزه افکار و عقاید و باورها تغییر اتفاق بیفته ...  خوشبختانه  دو سال و نیم‌ هست که در سایت استاد روشن‌  روی تغییر باورها و تصحیح افکار دارم کار می کنم ....و از طریق گفتگوی درونی و نوشتن در سایت   روی تثبیت اونا  در ذهنم تلاش می کنم و نشانه بارز این تلاش   ، مدالهای فراوان فنی و طلایی و همیاریست که  استاد عزیز ، اعطا کردن ....

  البته گاهی به دلیل بروز شرایط خاص در اینکار وقفه افتاده  که  سعی می کنم  خیلی کمتر این اتفاق بیفته ... اما تغییر باورها ،  سبک وزنی  خاصی از نظر جسمی و روحی برام ایجاد کرده  ...وقتی جلو آینه قدی میرم  این احساس سبکی با چیزی که می بینم خیلی مطابقت نداره  یعنی  این چیزی که می بینم‌با  احساس  سبکی که دارم  همسو نیستن و  می بایست جسم لاغرتری می داشتم  این به من ثابت می کنه  اون چیزی که اضافه وزن مارو بیش از حد سنگین می کنه  فشار و سنگینی  عقاید و باورهای نادرست  ماست که وقتی درست میشن  بار سنگینی از روی جسم برداشته میشه و ما قبل اینکه  از طریق جسم فیزیکیمون لاغر و سبک شده باشیم‌  ذهنمون لاغر  و سبک میشه و از نظر فشار فیزیکی هم  به رهایی و راحتی می رسیم   ..ولی انصافا  جسمم  هم تغییرات محسوسی داشته  با نگاه کردن به خودم  به وجد می آم چون اولین نشانه های کاهش وزن و تغییرجسمانی رو  می بینم کاملا مشخصه جمع و جورترم ..و این خیلی هم به نظرم طبیعیه  چون آنقدر تغییرات فکری و رفتاری قابل ملاحظه دارم که  باید جسمم هم تغییر کنه  که  تغییر کرده ...خدارو شکر می کنم ، خوشحالم و احساس خوبی دارم  و از نظر احساسی  انتظار کاهش وزن و لاغر شدن رو از خودم  بدون هیچ رژیم سخت و محدود کننده و بدون احساس نیاز به ورزش از هر نوعش  دارم ....قانون انتظار میگه   :  منتظر هر چیزی باشی  بسته به شدت انتظار  دیر یا زود بهش خواهی رسید ….  بحث انتظار  در لاغری ذهنی  به شدت  مهم و تاثیر گذاره  و تاثیرش حتی فراتر از رفتارهای غذاییست … مثلا اگر من در ایام نوروز یا ماه رمضان باور کرده باشم که چاقتر میشم و رفتار غذاییم  هیچ فرقی با گذشته نکنه یعنی پرخوری خاصی اتفاق نیفته بازم چاقتر میشم چون  انتظار چاقی از خودم در این ایام دارم …

از نشانه دیگه اینه که  خیلی بهتر و واضحتر از قبل می تونم در تمرینات تجسمی  خودمو در یک‌جسم متناسب با شکمی صاف ببینم ….

از دیگر نشانه ها باید بگم‌ هر روز که از شروع مسیرم  گذشته  شور و اشتیاق  من  بیشتر شده ▪︎

انگیزه و امیدم برای لاغر شدن بیشتر شده ▪︎

اطمینان من  به صحیح بودن روشی که در پیش گرفتم  بیشتر  شده ▪︎

مسیر لاغری با ذهن برام واضح تر و درکم از موضوعات مطرح شده بهتر شده ▪︎

اینا  نشانه های  تغییر کردن من و سایر دوستانمه در این مسیر صحیح ▪︎ 

در مسیر لاغری با ذهن هر روز احساس می کنم که از جایی که شروع کردم یک قدم دورتر شدم ▪︎

من  هدایت خودمو باور  کردم  و قدم در این مسیر گذاشتم  از همان لحظه شروع، متوجه تغییر احساس خودم شدم ▪︎

اولین فایل آموزشی، همان دقایق اول مثل آبی  بود که بر آتش  درونم‌ ریخته شد ▪︎ و اشگم مثل ابر بهار جاری شد ..اشگ شوق بود ..اشگ رسیدن تشنه به آبی گوارا ... نمی تونم اوج احساس عالی خودمو  در اون لحظه بیان کنم ....

من از گمراهی نجات پیدا کردم و به صراط المستقیم وارد شدم ..همچنان در این مسیر زیبا  ثابت قدم به پیش میرم  و تا حالت و وضعیت  ایده آل ادامه می دم  و بعد از اون بازهم ادامه می دم و دست از استاد و سایت تناسب فکری برنمی دارم تا همیشه  ایده آل باقی بمونم ....

وقتی در سایت ثبت نام کردم احساس کردم  به جای امنی رسیدم آرامش را در وجودم احساس کردم ▪︎  آرامش به دلیل رهایی از قید و بند خوراک و خوردن  و رهایی  از باورهای غلط ،آرامش به دلیل رسیدن به باور من می توانم تغییر کنم  من می توانم  در هر سنی  کاهش وزن را بخوبی و براحتی  تجربه کنم  آرامش از امیدی که به رهایی از چاقی  دارم  ...و البته  این آرامش به تدریج  ،با بیشتر شدن آگاهی های صحیح بیشتر و بیشتر در جانم نفوذ کرده  و در حال افزایشه ...

خدایا سپاسگزارم بر این آرامشی که دارم  این بزرگترین و بهترین سرمایه من برای ادامه این مسیر و ادامه زندگیم تا  لحظه ترک این جهان خواهد بود ▪︎ 

به مرور ترس هام به اشتیاق، ناامیدیم به انگیزه و بی اراده بودنم به تصمیمی قاطع برای تغییر کردن تبدیل شده  ▪︎

این معجزه قدرت ذهن ،در خلق شرایطی است که سال هاست رویای اونو  داشتم ▪︎

تغییرات من در حوزه رفتار غذایی هم خبر  از موفقیت صد در صد من در آینده ای نزدیک داره     ..

استاد عزیز باید به عرض برسونم سال گذشته  لیست بلند بالایی از غذاهای دوست داشتنی  نوشته بودم که هرگاه با اونها مواجه می شدم کنترل رفتاریمو از دست می دادم و پرخوری می کردم به حدی که شکم درد می شدم اما   امروز که   دوباره  این لیست رو خوندم  دیدم  خیلی وقته خیلی هاشون برام  تبدیل به غذای معمولی شدن . نه اینکه دیگه دوستشون نداشته باشم بلکه حرص و ولعم برای خوردنشون از بین رفته پرخوری نمی کنم  …ولی ممکنه تحت تاثیر مزه  اونا چند قاشق بیشتر بخورم  که البته  اینم یک اشکاله  چون  اضافه خوردن با هر بهانه  ممنوعه  … 

 

قبلا زیاد تحت تاثیر کانال  بویایی و  چشایی  و در درجه بعد ، بینایی قرار می گرفتم  ولی در حال حاضر تا حد زیادی به رفتارم مسلط شدم ،اگر  احساس کنم گرسنه ام  ولی  علامت قطعی بودن‌ اون که  سر و صدای شکمم به اصطلاح همون قار و قور هست احساس نکرده باشم    می دونم که به احتمال خیلی زیاد تحت تاثیر کانالها دچار گرسنگی کاذب  شدم  و آلارمش واقعی نیست  پس تا ۹۰ درصد موفق عمل می کنم و نمی خورم  و صبر می کنم  تا  علامت سر و صدای شکم خالی  رو بوضوح  برای خوردن  احساس کنم ▪︎

گذشته از اینا  وقتی من می دونم نقطه ضعفم چیه  تا جایی که می تونم  خودمو از  موقعیت های تحریک عصبی   دور می کنم  .... دور  شدن از بوهایی که در محیط بیرون یا از خانه همسایه ها می آد که نمیشه کاریش کرد  الحمدلله  نمی رم در خونه همسایه  و تقاضا کنم از اون غذای  بودارشون به من بدن  حتی اگه گرسنه باشم .  در محیط بیرون هم   بر خودم مسلط هستم‌ اگر گرسنه نباشم   هیچ راهی جز اراده به خرج دادن نداره و من اراده کردم‌ که چیزی  نخرم برای خوردن  ...

  من خیلی علاقه به خوردن چای شیرین به وقت صبحانه داشتم  و خیلی سختم بود حذفش کنم با حرص و ولع می خوردم  خصوصا وقتی وارد سایت شدم و فهمیدم که هیچ ماده خوراکی برای چاق کردن من  قدرت نداره  بیشتر دوست داشتم که  چای شیرین  صبحانه امو حتما بخورم و حتی شیرینترش کنم  ...

اما الان یه دو سه هفته ای هست با میل و اختیار بدون احساس فشار و محدودیت کنارش گذاشتم ...
نه به این دلیل که مصرف شکر چاقم می کنه بلکه به این دلیل که حس چاقی رو خودبخود بهم منتقل می کنه چون  منع شدن از مصرف شکر همراه با  برشمردن مضرات فراوان اون در رسانه ها و کتب و مجلات  یک سابقه طولانی در ذهنم داره که به این زودیها آثارش پاک  نمیشه ...وگرنه من دارم با چشم خودم می بینم که خواهر کوچکترم روزی دو لیوان چای شیرین در وقت صبحانه می خوره  ولی  دو گرم به وزنش اضافه نمیشه و متناسب باقی مونده  ... خیلی ساله که اطلاعات غلط مربوط به مصرف شکر در ذهنم رفته و تا وقتی نتونم  نگرشم رومثل خواهرم نسبت به مصرف شکر تغییر بدم  باید در مصرفش خیلی احتیاط کنم ..برای همین  مدتیه در وقت صبحانه چای شیرین نمی خورم ... اما جالب اینجاست اگه چاییمو با  شیره انگور یا حتی نبات شیرین کنم حس بدچاق  شونده ارو ندارم  فقط روی شکر  حساسم و افکار اشتباه  ناخودآگاه  به ذهنم‌می آد و منو می ترسونه … این مشگلیه که جای کار داره  …حتی به مصرف یکی دو حب قند با چای تلخ هم حساس نیستم و فکر بدی به ذهنم نمی آد …پس چاره ای نیست فعلا با ذهنم کنار بیام  یعنی مصرف شکر رو خیلی محدود کنم تا کم کم  اون حس بد بعد از مصرف کردنش از بین بره و برام یه خوراکی عادی به حساب بیاد ..

  از متنوع کردن سفره صبحانه  خودداری می کنم  .هر روز فقط یکنوع  از ترکیبات مخصوص  برای وعده اول صبحم انتخاب می کنم  مثلا یکروز فقط نون و پنیر و گردو    ،،،   یکروز دیگه فقط نون و کره و عسل یا مربا   ،     یکروز فقط حلوا ارده و نون ....می دونم که اگه کنار اینا  چای شیرین رو بذارم بیش از معمول می خورم  پس  ازش گذشتم و این انرژی اضافه ارو  براحتی  مصرف نمی کنم ...  

وقتی یه مدت به دستور خطای مغز ترتیب اثر داده نشه  فرمولش در مغز عوض میشه  اونوقت دیگه سختی نداره ....

حالا که می دونم ممکنه با چشیدن یه غذای احتمالا خوشمزه با وجود سیری   به تله بیفتم پس دنبال بهانه برای مزه چشی  نیستم   و از اینکار صرف نظر می کنم  مگر مجبور باشم ،  در اون صورت مزه چشی رو  به  منظوره اندازه کردن نمک یا چاشنی های دیگه انجام می دم نه بهانه ای برای اضافه خوردن و لذت بردن    ..

وقتی  می بینم که از بینایی تحریک‌میشم تا می تونم  خوراکیای  خوش آب و رنگ و هوس انگیز رو در تیررس نگاهم قرار نمی دم یا روشونو  می پوشونم  .....

از همه مهمتر یک‌تغییر رفتاری جالب و مفیدی که پیدا کردم فاصله های هر وعده خوردن  رو رعایت می کنم و به این ترتیب  مسئله ریزه خوری  دیگه وجود نداره ...اگر گرسنه ام باشه می شینم یک وعده غذای کافی می خورم  و یک تایمی رو در نظر می گیرم برای فاصله گذاری  با وعده بعدی  که طبق تجربه  به دست آوردم که چقدره  اما سعی می کنم به محض احساس اولین علائم گرسنگی فورا غذا نخورم اجازه می دم علائم بیشتری ظاهر بشه  و سعی کردم  قبل غذا  آب بنوشم ...چون  بدن به آب خیلی نیاز داره چون ۷۰ درصدش از آبه و برای  سوخت و ساز غذای مصرفی و چربی های ذخیره شده به درصد مناسبی از   دریافت آب نیاز داره ...اشتهارو هم کمتر می کنه ... هنوز در نوشیدن آب مشگل دارم  ولی سعی خودمو  می کنم ...

  به نظرم با این همه تحریکات بیرونی  و بیش از همه مرور افکار درونی و ذهنی برای تشویق به خوردن  ،  تنها علامت قابل استناد برای واقعی بودن حس گرسنگی فقط سر و صدای شکم خالی  می تونه  باشه   …. و من بیشتر اوقات با همین علامت  غذا یا میوه و یا میانوعده هارو مصرف می کنم ...

یک‌تغییر جالب دیگه که برام در دوره اصلاح پرخوری در مغز اتفاق افتاد  اهمیت عصرونه خوردن بود که  در نظرم بی اهمیت شد..... همه اش قبلش اضطراب داشتم عصرونه چی بخورم ؟ حتی یه مدت تصمیم گرفتم  وعده های غذاییمو  بخاطر عصرانه  به ۴ وعده برسونم  ولی  خوشبختانه  دیگه این فکرو ندارم  و خیلی راحت باهاش برخورد می کنم  اکثرن با خوردن  میوه و چای  نیازم برطرف میشه و دیگه اضطراب خاصی در این مورد ندارم .. 

ترسی از خوردن  غذاهای سرخ شده  و بستنی ندارم  در موقع نیاز و در صورت راضی بودن  به مقدار ی که حس بد پیدا نکنم با لذت مصرف می کنم  … اما به طور کلی نسبت به خوردن بستنی  میلم  کم  شده  شاید در ماه فقط یکبار هوس کنم  و بخورم .

احساس می کنم  غذا خوردنم  داره در حال اتومات قرار می گیره  اینکه  چی بخورم  چه وقت بخورم  چقدر بخورم برام بی معنا شده دارم با موضوع خوردن راحت برخورد می کنم و این خیلی شبیه  رفتار یک فرد متناسب  طبیعیه ...تنها حساسیتی که فعلا در مسئله خوردن دارم و یه جورایی دخالت در کار مغز و ذهن ناخودآگاهمه  اینه که روی ایجاد فاصله های منطقی  در وعده های غذایی به شکل آگاهانه اعمال نظر می کنم مثلا ناهارمو کامل و به اندازه خوردم و سیر شدم خوب من نباید زودتر از سه ساعت بعد ناهار چیزی بخورم  مگر آب خالص  خوب خیلی وقتا شده که بعد از دوساعت از صرف ناهار حس گرسنگی  پیدا می کنم  اما چون این حس زودتر از سه ساعت خودشو نشون  داده به نظرم طبیعی نیست  پس چیزی جز آب نمی خورم  گاهی  بعد از نوشیدن آب موفق میشم حواسمو از خوردن چیزی منحرف کنم  ولی گاهی نه  یه لقمه نون یا یکدونه میوه می خورم  …که به نظرم این نوع خوردن از سر اجبار و فشاریه که احساس می کنم ..امیدوارم بزودی این مشگل برطرف بشه ….

 اینا همه نشانه های تغییر منه ، نشانه تغییر برنامه ریزی  مغز و ذهن من ….من به قول دوست عزیزم فریده حسنی  آهسته  وآرام و  سوت زنان و خیلی راحت و آسون  به اندام ایده آل نزدیک میشم و البته این راحتی و آسونی واسه خودش بهائی داره که پرداخت  کردم ....

    تغییر دیگه ای که کردم  کمتر  از ترکیب کردن مواد غذایی استفاده می کنم  چون اینکار  مشوق من می شد  در بیشتر خوردن  .ترکیب کردن به ذوق خوشمزه تر یا مقوی تر  کردن خوردنی ها یک‌  دستور خطای مغز چاقه  که  باید از اون پرهیز کرد … و من  خیلی وقتا  رعایتش می کنم  ..

اگر قرار باشه کنار غذای اصلیم  ماست و سالاد هم باشه  معمولا اینارو جدای از غذا  یا قبل غذا یا یه تایمی بعد از غذا می خورم  و سعی کردم  اینارو با هم نخورم …

دیروز برای ناهار تصمیم گرفته بودم  سیب زمینی نگینی رو با کمی روغن سرخ کنم و تخم مرغ بزنم و ترکیب کنم  بعد با نون بخورم  ولی وقتی سیب زمینی کوچیکی که سرخ کرده بودم آماده شد از اضافه کردن تخم مرغ منصرف شدم  ..دیدم اینجوری هم خوشمزه اس وهم  می فهمم دقیقا چه طعمی دارم  می خورم  سس هم نزدم ...

 ●دست به دور ریختنم خیلی  خوب شده  جوری که همسرم نبینه براحتی غذای مانده  یا بدطعم یا شیرینی جات خامه ای یا حتی  بستنی رو  دور می ریزم  و اصلا عذاب وجدان  ندارم و اینکارو   عین ثواب می دونم …

 

غذایی که دوست ندارم از خوردنش صزف نظر می کنم نمیگم نه باید بخوری  گناه داره اگه نخوری  حروم میشه و از این حرفا  ….

 ●خدا می دونه چقدر عاشق بستنی کاکائویی  بودم  ولی حالا  یک هفته بیشتره  از این بستنی که بهش میگن  <<کیم >>  تو فریزه  بارها در روز چشمم بهش میفته دعوت به خوردن میشم   ولی  برنداشتم بخورم براحتی اهمیت ندادم  و فشاری هم احساس نکردم   …

 ●اگر خیلی هوس کنم  میرم فقط یک سوم اونو جدا می کنم می خورم بخاطر فروکش کردن درد تغییر  شایدم بندازمش سطل زباله  که  با خطای مرور افکار و نه از سرنیاز سراغش نرم    :.... شاید بگید چرا می خری که بعد  دورش بندازی  ….باید عرض کنم  من  نمی خرم  همسرم بدون نظر خواهی  برام می خره  می آره  منم  گاهی  یواشکی  دورش میندازم   نه اینکه ازخوردن بستنی بترسم  بلکه  به این آگاهی رسیدم که بستنی یه خوراکی  تفریحیه و برای لذت از مزه خوبش  می خریم  غذا  نیست که مورد نیاز جسمم باشه …

   رسالت من اینه که با همین روش  به تدریج بدون عجله  وزنم کاهش پیدا کنه و به حد  ایده آل برسه  درکنار کلی امتیازاتی که برای شخص خودم داره  بتونم ثابت کنم که در سنین بالای پنجاه سال هم براحتی میشه لاغر شد ..کم شدن سوخت و ساز و سخت و محال شدن کاهش وزن  با بالا رفتن سن یک باور بی پایه اساسه    ...

 

از نظر علمی  میشه ثابت کرد که بدن انسان به شکل طبیعی و ۲۴ ساعته ،بدون دخالت و تصمیم گیری های ما به شکل اتوماتیک  و خیلی راحت از چهار طریق  در حال دفع چربی های اضافی بدن ماست .
یک _   از طریق  بازدم  و اکسیده شدن چربی ها
دوم  _  از طریق  دستگاه گوارش 
سوم  _  در حالت خواب 
چهارم  _  چرب  شدن  مداوم  پوست و‌مو  
من ایمان  دارم که  دفع چربی های اضافی ،   برنامه کاملا طبیعی بدن انسانه و اگر ما  با خوردنهای اضافی  و خارج از نیاز و افکار و باورهای بازدارنده  سرعت تخریب رو بالا نبریم  سیستم هوشمند بدن انسان کاملا چربی های اضافی رو بدون هیچ کار خاصی از طرف ما  دفع می کنه ...و ما می تونیم برای همیشه متناسب بمانیم ..... پس  جای هیچ گونه نگرانی  و کار اضافی و خاصی  نیست ..   پس با  اطمینان  بالا  میگم که لاغر شدن  آسانترین کار دنیاست .... لاغر نشدن هیچ ربطی به  بی تحرکی    سوخت و ساز پایین ،ارث ، استعداد   خواب زیاد   ،زیاد شدن  سن  و سال و…و…و…نداره  هر دلیل برای چاقی در ذهنمون  فقط توجیهی است برای چسبیدن به اضافه وزن و چاقی و رها نکردنش…
 

در آخر مراتب سپاسگزاری   خودم رو  به  درگاه خداوند متعال  اعلام می کنم  و بابت تک تک  جوانه ها و شبنم های مزرعه لاغری و تناسب اندامم  از خداوند خوب و مهربانم  تشکرمی کنم  ... اززحمات و پشتیبانی  استاد گرامی  در این مسیر الهی  هم  بی نهایت سپاسگزار و ممنونم ....