0
امتیاز کاربر: 160
سطح ۳: کاربر پیشرفته
سن: 18 سال
فهرست گزینه های این کاربر

درباره من

با اینکه سن کمی و تجربه های اندک و ناچیزی دارم اما یک دیالوگ در فیلمی بود که حکایت داستان نصفه نیمه من است “ من از تاریک ترین نقطه به روشن ترین رسیدم” این جمله برای زندگی هرفرد جور دیگری صدق می کند اما برای من این جمله در زمان چاقی من بسیار صدق میکند من اکثر آسیب ها را تا به حال از چاقی دیدم اما از آن عبور کردم و هنوزم در تاریکی چاقی اسیرم اما امید دارم تا روشن ترین نقطه برای من چیزی نمانده ، من دیگر ناامید نمیشوم چون خدا را دارم ترسی از تاریکی ندارم .

برای آزادی باید خود را از بند ترس رهانید.

 

“خدا رحمت کنه مادربزرگم رو پرستار بیمارستان شرکت نفت بود می‌گفت یه موقع‌هایی مریض داد میکشید که درد دارم بهم مسکن بدین اجازه نداشتیم آب مقطر می‌زدیم تا صبح می‌خوابید خلاصه که اثرات تلقین آدما رو دست کم نگیرید”