0

گام ۷۶: چرا لاغرها چاق نمی شن؟

لاغرها جاق نمی شن
اندازه متن

سی و پنج سال از زندگی ام با چاقی گذشت. در این سالها تلاش زیادی برای لاغر شدن انجام دادم اما هرگز لاغر نشدم.

هربار که در استفاده از روش های لاغری شکست می خوردم بیشتر از اینکه برام مهم باشه چرا من لاغر نمیشم این موضوع برام عجیب بود که چرا لاغرها چاق نمی شن؟!

تفاوت من با افراد لاغر

در تمام سال هایی که چاق بودن تصور می کردم انسان های لاغر با من فرق دارند و به همین دلیل بارها به خداوند شکایت می کردم که چرا من را چاق خلق کرده و خیلی ها را لاغر آفریده است.

هر بار که می دیدم فرد متناسبی هر چقدر دوست دارد غذا می خورد این سوال در ذهنم ایجاد می شد که چرا لاغرها چاق نمی شن. مگر آنها چه تفاوتی با من دارند که حتی آب می خورم چاق می شم اما آنها هیچ وقت چاق نمی شوند.

این سوال و ابهام که چرا لاغرها چاق نمی شن در ذهن من بود تا زمانی که به مسیر لاغری با قدرت ذهن هدایت شدم.

هرچه در این مسیر بیشتر آموختم و عمل کردم بیشتر به اشتباهات فکری و نگرشم درباره چاقی خودم پی بردم که یکی از مهمترین اشتباهات من باور تفاوت داشتن با افراد لاغر بود. سالها فکر می کردم خداوند افراد لاغر را به گونه ای خلق کرده است که هرچقدر غذا بخورند چاق نمی شوند اما چاق ها را به شکلی آفریده که هرچقدر هم کم غذا بخورند باز هم چاق می شوند.

لاغری با ذهن به من کمک کرد تا به این درک برسم که تفاوتی بین من و افراد لاغر از نظر جسمی و ژنتیکی وجود ندارد، همه ما چاق ها و لاغرها مانند هم هستیم با این تفاوت که از ابزاری که در اختیار داریم به شکل متفاوتی استفاده می کنیم.

همه انسانها دست، پا، چشم، گوش، قلب، معده و بسیاری اعضای دیگر دارند که نحوه استفاده بسیاری از آن اعضا مانند قلب، معده و … برای همه انسانها به یک شکل است اما ما می توانیم از برخی اعضای خود به شکل مختلف استفاده کنیم.

به طور مثال یکی می تواند با استفاده از دست هایش، نقاشی های زیبا خلق کند و دیگری می تواند با دستانش مجسمه های زیبا خلق کند. فرد دیگری از دستانش برای پختن و تزئین غذاها استفاده می کند.

همه انسانها دست دارند و از این نظر مشترک هستند اما نحوه استفاده از آن یکسان نیست و بستگی به علایق فرد دارد.

نکته قابل توجه این است که ما برخی از اعضای خود مانند چشم و گوش و … را می بینیم و می توانیم آنها را لمس کنیم و برخی از اعضای خود مانند مغز، کلیه و … را نمی بینیم و نمی توانیم آنها را لمس کنیم ولی با استفاده از دستگاه های عکس برداری میتوان از وجود آنها اطمینان حاصل کرد.

به نظر من تنها یک بخش از وجود انسان است که نه دیده می شود و نه لمس می شود و نه می توان از آن عکس برداری کرد و آن بخش ذهن انسان است.

ذهن در تمام انسانها وجود دارد و نقش اصلی در شکل گیری تمام ابعاد زندگی یک فرد را دارد در صورتی که نه دیده می شود و نه لمس می شود و تنها می توان از نتایج زندگی انسانها به آنچه در ذهنشان می گذرد تا حدودی پی برد.

چرا لاغرها چاق نمی شن

چرا لاغرها چاق نمی شن؟

چرا لاغرها چاق نمی شن؟! اما چاق ها هر کاری می کنند لاغر نمی شن؟!

چه چیزی مانع چاق شدن لاغرها می شود و چه چیزی مانع لاغر شدن چاق ها شده است؟!

از آنجا که همه شرایط جسمی برای لاغرها و چاق ها مشابه هست پس قطعا نحوه استفاده از یک عضو از وجودمان است که باعث ایجاد اختلاف در نتیجه چاق ها و لاغرها شده است.

تنها تفاوت بین افراد چاق و لاغر نحوه استفاده آنها از ذهن خود برای شکل دادن جسمشان است.

افراد لاغر تصاویری چاق از خود در ذهنشان ندارند و در نهایت نتیجه جسمی آنها داشتن اندامی لاغر است و افراد چاق به واسطه شکل گیری تصاویر ذهنی چاق در ذهن شان به مرور رفتار و واکنش جسمی آنها به شکلی تغییر پیدا می کند که در نهایت به جسمی که تصویر آن را در ذهنشان ذخیره کرده اند دست پیدا می کنند.

محتوای ذهنی یک فرد چاق فقط محدود به تصاویر چاق از خود نمی شود بلکه تعریف هایی که از مزیت های چاقی در دوران کودکی شنیده است، همچنین ترس های او از چاقی نیز در شکل گیری جسم او تاثیر زیادی دارد.

و همین اتفاق برای افراد لاغر رخ می دهد اما در سمت مخالف آن.

فردی که از لاغری خود رنج می برد فرد متناسبی نیست، بلکه ذهنی مملو از افکار لاغر کننده دارد که از مرور کردن آنها رنج می برد و دوست دارد با چاق شدن از رنج لاغری فاصله بگیرد و همین اتفاق برای فردی که اضافه وزن دارد رخ می دهد اما به شکلی کاملا متفاوت.

جالب آن است که به همان اندازه در ذهن افرادی که اضافه وزن دارند لاغر شدن سخت و غیرممکن است در ذهن افرادی که لاغر هستند چاق شدن سخت و غیرممکن است.

این در حالی است که اگر از چاق ها سوال کنید چاق شدن چقدر آسان است؟ با اطمینان می گویند خیلی آسان است اما اگر از لاغرها سوال کنید چاق شدن چقدر آسان است؟ با اطمینان پاسخ می دهند بسیار سخت است.

پس نتیجه می گیریم، آنچه در ذهن هر فردی نهفته است برای او واقعیت زندگی اش را رقم می زند و به همین دلیل است که برای فرد لاغر، چاق شدن سخت و غیرممکن است و برای فرد چاق لاغر شدن کاری دشوار و دور از دسترس است.

چاقی با ذهن چگونه است؟

از آنجایی که ذهن همه انسانها مشابه هم است و فقط از لحاظ محتوا با هم تفاوت دارند می توان آگاهانه محتوای ذهنی خود را تغییر داد و این کاری است که افرادی که اضافه وزن دارند در دوره های لاغری با ذهن آن را آموزش می بینند. و می توانند پس از سالها تحمل رنج چاقی و استفاده از روش های مختلف این بار با استفاده از قدرت ذهن خودشان به راحتی لاغر شوند.

اما برای چاق شدن با قدرت ذهن موضوع کاملا متفاوت است.

آموزش دادن چاق شدن به افرادی که لاغر هستند کار بسیار خطرناکی است چرا که وقتی ذهن موضوعی را باور می کند مانند توپی می شود که در سراشیبی رها شده است، هر لحظه به سرعت حرکتش به سمت عمق افزوده می شود و این همان اتفاقی است که برای بسیاری از افرادی که مدت ها تلاش کرده اند فقط چند کیلو چاق شوند رخ داده است و اکنون آنها چند ده کیلو اضافه وزن پیدا کرده اند.

نکته جالب توجه درباره افرادی که احساس لاغر بودن دارند اینکه آنها هم به اندازه چاق ها که حسرت لاغر شدن دارند حسرت چاق شدن دارند.

در جستجویی که افراد لاغر به دنبال روشی برای چاق شدن هستند می توان به میزان یاس و ناامیدی آنها برای چاق شدن پی برد.

  • افرادی که استعداد چاقی ندارند چگونه چاق شوند!
  • خدایا چرا چاق نمیشم!
  • چرا هرچی میخورم چاق نمیشم!
  • چرا وزنم ثابت مونده چاق نمیشم!
  • علت چاق نشدن در طب سنتی!
  • چاق کننده فوری!

مشاهده این عبارت ها برای افراد چاق شاید خنده دار باشد که افرادی در جهان هستند که آرزوی چاق شدن دارند و به هر روشی برای چاق شون متوسل می شوند.

این که انسان به دنبال رهایی از شرایطی که باعث رنج و ناراحتی او می شود باشد کاملا طبیعی است و باید اینگونه باشد.

اما نکته مهم این است که این رنج و ناراحتی واقعیت جسمی دارد یا توهم ذهنی است؟!

همه افراد چاق جهان اگر به دنبال راه حلی برای رهایی از چاقی باشند کاملا طبیعی و پسندیده است چون چاقی به شکل واقعی باعث لطمه به سلامتی و شرایط زندگی فرد می شود و باید برای تغییر این وضعیت به فکر چاره و راه حل بود.

اما بسیاری از افراد لاغر در جهان که آرزوی چاق شدن دارند هیچگونه مساله و مشکل واقعی و جسمی با شرایط خود ندارند و فقط از نظر ذهنی درگیر ضعیت فعلی خود هستند و از تصور اینکه لاغر هستند رنج می برند و به دنبال راه حل برای چاق شدن هستند.

رنج لاغر بودن بیشتر از آنکه واقعی و جسمی باشد موضوعی توهمی و ذهنی است و فرد فقط به این دلیل که تصور می کند از نظر دیگران مورد تایید یا ظاهر پسندیده و جذابی ندارد دوست دارد مقداری چاق شود تا مورد تایید و تحسین اطرافیان قرار بگیرد غافل از اینکه اگر ذهن او چاق شدن را باور کرده و فرمان چاقی جسم صادر شود هرگز نمی تواند روند چاق شدن خود را کنترل کند.

در مراحل اول چاق شدن به دلیل تغییر شرایط فعلی خود که برای او رنج آور است خوشحال می شود اما به مرور که چاق تر می شود خوشحالی او به رنج و ناراحتی واقعی از چاقی تبدیل می شود.

رنج و توهم ذهنی لاغری با رنج و ناراحتی واقعی و جسمی چاقی جایگزین می شود و این بار باید فرد به دنبال راهی برای لاغر شدن باشد.

نکته تشدید کننده رنج چاقی در افرادی که لاغر بوده اند و با اصرار و تلاش چاق شده اند اینکه مواجه شدن با شرایط واقعی چاقی نه تنها رنج چاقی را برای آنها به ارمغان دارد بلکه حسرت و ناراحتی ذهنی از اینکه چرا بخاطر دیگران باعث چاقی خودشان شده اند باعث تشدید ناراحتی آنها شده و لاغر شدن را برای آنها سخت تر می کند.

لاغری آسان با قدرت ذهن

تجربه هنرجوی لاغری با ذهن از چاق شدن

نمیدونم چی بگم،

رفته بودم مهمونی، زندایی ام آلبوم آورد که چند تا عکس از دوران کودکی من در آلبوم بود که تا حالا اون عکس ها رو ندیده بودم. به حدی لاغر بودم تو عکسها که از ذوق و شوقم از روشون عکس انداختنم.

جالبه حتی مامانم باور نمیکرد من انقدر لاغر بودم

انگار با یک پتک به سرم بزنن گیج بودم. شب هر کاری میکردم نمی تونستم بخوابم اصلا مات و مبهوت بودم.

واقعا نمی دونم چرا افرادی که متناسب و لاغر هستند دوست دارند به خاطر دیگران چاق بشن.

زن دایی من فوق لاغره و همیشه به خاطر دایی ام حسرت لاغری می خوره و دوست داره چاق بشه. الان چند ساله ازدواج کرده ولی همش دغدغش چاقیه در حالی که دو بار زایمان کرده و بیش از ۱۰ ساله ازدواج کرده ولی انگار یک دختر ۱۶ سالس.

یا زندایی همسرم لاغره با اینک سنش درحدود ۴۰ سال به الاس دوست داره چاق بشه چون فکر مبکنه صورتش شکسته شده.

من خودم شاهد بودم ک هی این و اون بهش میگن برو دکتر شاید از فلانه از بهمانه و من تو دلم می گفتم خاک بر سرت که همه دنبال لاغرین این دنبال چاقیه نمی دونم شاید حسرتشم خورده باشم ولی الان میدونم ک حسرتی نیست چون حسرت یعنی باور به اینکه من نمیتونم اون خواسته رو داشته باشم.

الان میدونم ک قطعا من ب لاغری خواهم رسید من از نشستن و برخواستن، از کاری که میخوام انجام بدم، از بارداریم، از حرف های همسرم، از خرید کردن و حرفهای این و اون و خانوادم، از ورزشهای سنگین رنج می بردم.

اینها همش به خاطر چاقی بود و چاقی از من بود. من خودم، خودم رو چاق کردم اما ناآگاهانه ولی نمیدونم چرا بعضی افراد آگاهانه میخوان خودشون تو زندان چاقی بندازن؟!
من یک بار زندگی می کنم و انتخاب می کنم اون زندگی خودم باشه و خودم رو دوست داشته باشم.

قبلا اینجوری نبودم، حرفها و برخورد دیگران اذیتم میکرد اما دارم رو خودم کار میکنم ک بدونم خودم مهمم نه بقیه.

من هیچ وقت نمیزارم خواسته هام بشکل آرزو و رویا بمونن.

من زندم و دوس دارم زندگی کنم برای خودم

من ب خود احترام میزارم، چجوری؟!

اینجوری ک به حرفهای اونها محل نزارم، برام مهم نباشه فلان حرفو گفت، فلان کارو کرد. خودم که نمردم برای خودم انجام میدم. این نشون میده من خودم رو دوست دارم.

درمورد بچم که لاغره مادر شوهرم اومده میگه وقتی تلوزیون نگاه میکنی با گوشی بازی میکنی بهش غذا بده!

وای یعنی متاسفم همین افراد برای بچه جاریم میگن خیلی میخوری و فلان

یعنی آدم نمیدونه به چ ساز افراد برقصه

اما من می بینم دخترم لاغره عشق می کنم. سلامته و من به هیچ وجه ذهنشو پر از فرمول چاقی نمی کنم.

صدها بار خواهر شوهرم گفته شیر بده ب بچه استخوناش شکل بگیره

یعنی یک انسان چقدر میتونه کند ذهن باشه

وقتی میبینم اون میخوره اونجوری میگن، این به اندازه میخوره اینجوری میگن

پس ببین فریبا نباید حرف بقیه برات مهم باشه بزار فکر کنن من به بچم نمیرسم. مهم خودمم و خدام بقیه رو ول کن بخدا تو هر کاری کن باز اونا از یک جایی باز شاکی خواهند بود.

من ب قدرت ذهنم ایمان دارم و میدونم این ذهنم از یه جایی ریتمشو بهم زدم و از خودم معذرت میخوام و خودمو میبخشم و ادامه میدم تا مسیر لاغری پررنگ تر کنم.

دیگه حسرت لاغرها رو نمیخورم و به این فکر نمی کنم که چرا لاغرها چاق نمی شن، چون میدونم فرق بین من و اونها فقط تو باور و افکار و فرمولهای ذهنیه.

پس باور دارم ک من در مسیر درستم و به سوی لاغری در حرکتم و میرسم بهش و لذت میبرم.
ممنونم فریبا که در این مسیر هستی. از خدای خودم ممنونم که منو به این مسیر هدایت کرد و از خودم ممنونم که به راهم ادامه میدم. من دارم لذت لاغر شدن رو حس میکنم.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین مربوط به جلسه آموزشی چرا لاغرها چاق نمی شن؟! توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نظر و عقیده شما درباره تاثیر ذهن در چاق شدن و لاغر نشدن چیست؟ شرح دهید.
  • چرا لاغرها چاق نمی شن. تفاوت آنها با چاق ها چیست که به راحتی چاق می شوند؟! شرح دهید.
  • تجربه مشاهده افرادی که تلاش می کنند چاق شوند را دارید؟ در اینباره شرح دهید؟
  • چا افرادی که به روش های مختلف تلاش می کنند مقداری چاق شوند خیلی راحت دوباره لاغر می شوند؟
  • شباهت ها و تفاوت های ذهن یک فرد لاغر و چاق را شرح دهید.
  • درک و برداشت خود از توضیحات نوشتاری و ویدیوی آموزشی را به صورت انشایی شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.15 از 54 رای

https://tanasobefekri.net/?p=19757
62 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار faridehhasani5455
      1398/10/03 00:27
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 157 کلمه

      سلام استاد
      ممنون از این فایل و آگاهی عالیتون
      دقیقا خواهر بزرگ من از بچگی لاغر بود وهمیشه بهش میگفتن ۴۵کیلویی, ایشون موقع زایمانش ۵۰ کیلو شده بود وهر وقت کسی میدیدش میگفت یچیزی بخور یکمی تپل بشی,خوشگلتر بشی وایشون همیشه در حال خوردن نون خامه ای بعد از ورزش بود وخوراکی هایی که بهش پیشنهاد داده بودن,وبعد چند سالی وزنش به ۶۰ کیلو رسید ویادمه بهش میگفتن خانوما سن شون که میره بالاتر چاقتر میشن, تا جاییکه اضافه وزنش به ۷۴کیلو رسید وخیلی ترسید و دیگه از اون به بعد نمیگفت میخوام چاق بشم ودیگرانم مدام بهش میگفتن که چرا انقد تپل شدی,البته بعد از اون دیگه وزنش روی ۶۰ موند وچاق نشد وحالا متوجه میشم که چونکه فرمولهای چاق کننده نداشته زود هم لاغر شد
      اتفاقا این سئوال یه وقتایی به ذهنم میرسید که وقتی به وزن ایده آلم برسم چطور میتونم حفظش کنم و پایینتر نره ,واز کجا میفهمه که باید پروسه لاغری تموم کنه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/03/06 01:26
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 963 کلمه

      گام ۷۶ ،،،  چرا لاغرها چاق نمیشوند،،سلام‌ استاد عطارروشن و دوستانم ،،یکی از مواردی که احساس بد و حسادت و کم بودن ،در من بوجود آورده بود ،همون فرق بین من و افراد متناسب بود، همش از خودم و دیگران سئوال میکردم ،آخه چرا من هیچی هم نخورم لاغر نمیشم ولی افراد متناسب هر چی دوست دارن میخورن ولی لاغرن ؟ اون زمان ها دلم میخواست یک روز میتونستم یه دل سیر هر چی دلم میخواست میخوردم اونم با خیال راحت و دل  خوش ،بدون ترس از چاق شدن و هیچ وقت این اتفاق رخ نداد ،، در انتها پذیرفتم که من با بقیه فرق دارم و مجبورم با چاق بودنم زندگی کنم ولی قلب من چاق بودنو نمیپذیرفت و سالها بدنبال لاغر شدن بود ،  یادم نمیاد که از خانواده خودم  چیزی در مورد  ذهن یاد گرفته باشم ،بغیر از اینکه زیاد بهم القاب مغز فندوقی وووو داده بودن  ،توی کارتون ها دیده بودم که مثلا پینوکیو مغز نداشته که اونقدر اشتباه میکرده و وقتی که پدر ژپتو براش مغز درست میکنه ،پینوکیو آدم‌ میشه و دیگه اشتباه نمیکنه ،گول گربه نره و دوستشو نمیخوره و اونجا متوجه میشدم که مغز خیلی مهمه ،یا زیاد شنیدم فلانی مغز تو کله ش نیست ، یعنی کار اصلی با مغز و فرمان هاش بوده و هست ولی من ازش خبر نداشتم ،نمیدونستم چجوری کار میکنه ، نمیدونستم برنامه ریزیش با خودمون بوده و هست ،هیچی نمیدونستم تا زمانیکه کتاب خوندم و آرام آرام وارد موضوعات ذهنی شدم ،حتی ۸ سال پیش یا حتی دورتر ،۲۰ سال پیش هم که سی دی ها  و کتاب هایو میخوندم و در دوره های ذهنی ،شرکت میکردم هم متوجه نشده بودم ،یعنی درک الانمو نداشتم ،حس میکنم اون زمان ها ،فقط کلاس هارو میرفتم و هیچی ازشون نمیفهمیدم یا شاید باید اون دوره ها گذرونده میشد که الان این مطالبو بهتر بفهمم ،هر چی بود که  تازه دارم متوجه میشم ،همه چیز در برنامه ریزی ذهن من اتفاق میفته ،اگر من خودمو یک انسان متناسب قبول داشته باشم ،الان متناسب هستم ،اگر متناسب نیستم ،یعنی تصویر من از خودم ،تصویر چاقی بوده و هست ، اگر از لحاظ پول و رفاه ،در موقعیت خوبی نیستم یا هستم ،همگی بستگی به داده ها و محتویات ذهنم داره ولی من سالها باور کرده بودم که برای پولدار بودن باید ،پدر و مادر پولداری داشت، باید تو شهر و کشور  قوی زندگی کنی ،باید شانس داشته باشی ووووو تمام زندگی من با باورهای من شکل گرفتن ،حالا متوجه شدم که باید ذهن خودمو مجدد اونجوری که دلم میخواد برنامه نویسی کنم ،یعنی هر چی درش هست برای من بدرد نخوره ، در من چاقی دانلود شده ،مسائل مالی در حد عادی برنامه ریزی شده ،سلامتی نسبی ،رابطه های نصفه نیمه  ، لذت بسیار کم در حدی که کسی نفهمه که چشم نخوریم ،شادی که خوب نیست ،آدم نباید لذت طلب باشه ،بعد از هر خنده ای گریه است ،آدمها که  پولدار میش ،خواهر برادر بهم رحم نمیکنن ، کم بخور راحت بخواب، پاهاتو از گلیمت دراز نکن ، اگر پولدار بشی بلخره یه اتفاق بدی برات میفته ووووواینها برنامه های ذهن قدیم من بود که در حال تمیز کاریشون هستم بسمت اون خواسته های خودم ،،، پس در  ذهن من چیزی از لاغر شدن سیو نشده ،هر چی هست فقط چاقیو چاقیه ،حالا باید راه و مسیر لاغریو بهش نشون بدیم ،راهش که از قبل هست ،فقط چونکه استفاده نشده ،گم شده ،فعلا که پیداش کردیم و داریم تمیزش میکنیم برای استفاده کردن و لذت بردن ازش 😊  ذهن ما مثل دستگاه کپی کار میکنه ،هر عکس و نوشته ای بذاریم توی دستگاه ،خروجی اون همونی میشه که توی دستگاه گذاشتیم ، برای ما عکس و تصویر چاقی گذاشتن ،حالا سالها داره چاقی تکثیر میکنه و روی تکراره و ما سالها تلاش کردیم از عکس چاق ،دستگاه کپی  ، لاغر بده بیرون که این امکان پذیر نیست ،تصویرو عوض کنیم ، دستگاه کپی  ، لاغر میده بیرون ،،،من دوست دارم متناسب باشم نه لاغر نه چاق ،افراد لاغریو دیدم که چقدر عذاب میکشن و آرزوی توپر تر شدن دارن ، خواهر بزرگ من از بچگی لاغر و مدل بدنش استخونی بود ،بهش لقب ۴۵ کیلویی داده بودن ،از اونجاییکه کل خانواده و اجداد ما چاق بودن ،خواهرمو نمیپسندیدن ،اون زمانها تپلی مد بود نه لاغری ، خواهرم دلش میخواست یکمی پاهاش پر بشه ،صورتش تپلتر بشه ،کلی تلاش میکرد ،بعد از ورزش نون خامه ای میخورد،لعاب برنج میخورد، مدام در حال خوردن بود و من در تمام اون سالها با حسرت بهش نگاه میکردم که من نمیتونم بخورم ولی اون میخوره و لاغرتر میشه ،یادمه زمانیکه میخواست زایمان کنه ۵۰ کیلو شده بود ،سالها این جریان ادامه داشت تا اینکه متوجه شدم خواهرم از خوردن بعضی خوراکی اجتناب میکنه ،مثلا سس مایونز کمتر میخوره و یجورایی ترسیده بود از چاق شدن ، چندین سال پیش خواهرم برای کاری ،۱ سالی مدام میرفت چین و میومد ،وقتی از چین برمیگشت ،چافتر میشد ،مثلا در چاقترین حالتش شده بود ۷۴ کیلو که خودش خیلی ناراحت بود و ترسیده بود و مدام میگفت ،توی چین با دوستانمون مدام مهمونی بازی و بخور بخور داریم چاق شدم ،هر چند ایران هم که بود مهمونی بازی داشتن ، و زمانیکه دیگه چین نرفت ،لاغر و متناسب شد ولی از اون به بعد ،دیگه مراقب خوردو خوراکش هست ،نه اینکه رژیم بگیره ولی گاهی میبینم که از چاقی و ترس هاش میگه ،یعنی فرمول هایی در خواهرم بیدار شده که در دوران سنین پایین ترش نبوده ،شاید باور اینکه سن که بالاتر میره باید مراقب چاقتر شدن باشیو داشته ،، منکه سالها از درد چاقی رنج بردم اصلا نمیتونم حال یه شخصی که دوست داره  چاق بشه رو بفهمم ولی چونکه از چاقی میترسم ،پیشنهاد میکنم به افراد لاغر که لاغر بمونن بهتر از چاق بودنه ،،،   سپاسگذار خداوند هستم‌ که منو هدایت کرد به این‌مسیر عالی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 19 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم