سی و پنج سال از زندگی ام با چاقی گذشت. در این سالها تلاش زیادی برای لاغر شدن انجام دادم اما هرگز لاغر نشدم.
هربار که در استفاده از روش های لاغری شکست می خوردم بیشتر از اینکه برام مهم باشه چرا من لاغر نمیشم این موضوع برام عجیب بود که چرا لاغرها چاق نمی شن؟!
تفاوت من با افراد لاغر
در تمام سال هایی که چاق بودن تصور می کردم انسان های لاغر با من فرق دارند و به همین دلیل بارها به خداوند شکایت می کردم که چرا من را چاق خلق کرده و خیلی ها را لاغر آفریده است.
هر بار که می دیدم فرد متناسبی هر چقدر دوست دارد غذا می خورد این سوال در ذهنم ایجاد می شد که چرا لاغرها چاق نمی شن. مگر آنها چه تفاوتی با من دارند که حتی آب می خورم چاق می شم اما آنها هیچ وقت چاق نمی شوند.
این سوال و ابهام که چرا لاغرها چاق نمی شن در ذهن من بود تا زمانی که به مسیر لاغری با قدرت ذهن هدایت شدم.
هرچه در این مسیر بیشتر آموختم و عمل کردم بیشتر به اشتباهات فکری و نگرشم درباره چاقی خودم پی بردم که یکی از مهمترین اشتباهات من باور تفاوت داشتن با افراد لاغر بود. سالها فکر می کردم خداوند افراد لاغر را به گونه ای خلق کرده است که هرچقدر غذا بخورند چاق نمی شوند اما چاق ها را به شکلی آفریده که هرچقدر هم کم غذا بخورند باز هم چاق می شوند.
لاغری با ذهن به من کمک کرد تا به این درک برسم که تفاوتی بین من و افراد لاغر از نظر جسمی و ژنتیکی وجود ندارد، همه ما چاق ها و لاغرها مانند هم هستیم با این تفاوت که از ابزاری که در اختیار داریم به شکل متفاوتی استفاده می کنیم.
همه انسانها دست، پا، چشم، گوش، قلب، معده و بسیاری اعضای دیگر دارند که نحوه استفاده بسیاری از آن اعضا مانند قلب، معده و … برای همه انسانها به یک شکل است اما ما می توانیم از برخی اعضای خود به شکل مختلف استفاده کنیم.
به طور مثال یکی می تواند با استفاده از دست هایش، نقاشی های زیبا خلق کند و دیگری می تواند با دستانش مجسمه های زیبا خلق کند. فرد دیگری از دستانش برای پختن و تزئین غذاها استفاده می کند.
همه انسانها دست دارند و از این نظر مشترک هستند اما نحوه استفاده از آن یکسان نیست و بستگی به علایق فرد دارد.
نکته قابل توجه این است که ما برخی از اعضای خود مانند چشم و گوش و … را می بینیم و می توانیم آنها را لمس کنیم و برخی از اعضای خود مانند مغز، کلیه و … را نمی بینیم و نمی توانیم آنها را لمس کنیم ولی با استفاده از دستگاه های عکس برداری میتوان از وجود آنها اطمینان حاصل کرد.
به نظر من تنها یک بخش از وجود انسان است که نه دیده می شود و نه لمس می شود و نه می توان از آن عکس برداری کرد و آن بخش ذهن انسان است.
ذهن در تمام انسانها وجود دارد و نقش اصلی در شکل گیری تمام ابعاد زندگی یک فرد را دارد در صورتی که نه دیده می شود و نه لمس می شود و تنها می توان از نتایج زندگی انسانها به آنچه در ذهنشان می گذرد تا حدودی پی برد.
چرا لاغرها چاق نمی شن؟
چرا لاغرها چاق نمی شن؟! اما چاق ها هر کاری می کنند لاغر نمی شن؟!
چه چیزی مانع چاق شدن لاغرها می شود و چه چیزی مانع لاغر شدن چاق ها شده است؟!
از آنجا که همه شرایط جسمی برای لاغرها و چاق ها مشابه هست پس قطعا نحوه استفاده از یک عضو از وجودمان است که باعث ایجاد اختلاف در نتیجه چاق ها و لاغرها شده است.
تنها تفاوت بین افراد چاق و لاغر نحوه استفاده آنها از ذهن خود برای شکل دادن جسمشان است.
افراد لاغر تصاویری چاق از خود در ذهنشان ندارند و در نهایت نتیجه جسمی آنها داشتن اندامی لاغر است و افراد چاق به واسطه شکل گیری تصاویر ذهنی چاق در ذهن شان به مرور رفتار و واکنش جسمی آنها به شکلی تغییر پیدا می کند که در نهایت به جسمی که تصویر آن را در ذهنشان ذخیره کرده اند دست پیدا می کنند.
محتوای ذهنی یک فرد چاق فقط محدود به تصاویر چاق از خود نمی شود بلکه تعریف هایی که از مزیت های چاقی در دوران کودکی شنیده است، همچنین ترس های او از چاقی نیز در شکل گیری جسم او تاثیر زیادی دارد.
و همین اتفاق برای افراد لاغر رخ می دهد اما در سمت مخالف آن.
فردی که از لاغری خود رنج می برد فرد متناسبی نیست، بلکه ذهنی مملو از افکار لاغر کننده دارد که از مرور کردن آنها رنج می برد و دوست دارد با چاق شدن از رنج لاغری فاصله بگیرد و همین اتفاق برای فردی که اضافه وزن دارد رخ می دهد اما به شکلی کاملا متفاوت.
جالب آن است که به همان اندازه در ذهن افرادی که اضافه وزن دارند لاغر شدن سخت و غیرممکن است در ذهن افرادی که لاغر هستند چاق شدن سخت و غیرممکن است.
این در حالی است که اگر از چاق ها سوال کنید چاق شدن چقدر آسان است؟ با اطمینان می گویند خیلی آسان است اما اگر از لاغرها سوال کنید چاق شدن چقدر آسان است؟ با اطمینان پاسخ می دهند بسیار سخت است.
پس نتیجه می گیریم، آنچه در ذهن هر فردی نهفته است برای او واقعیت زندگی اش را رقم می زند و به همین دلیل است که برای فرد لاغر، چاق شدن سخت و غیرممکن است و برای فرد چاق لاغر شدن کاری دشوار و دور از دسترس است.
چاقی با ذهن چگونه است؟
از آنجایی که ذهن همه انسانها مشابه هم است و فقط از لحاظ محتوا با هم تفاوت دارند می توان آگاهانه محتوای ذهنی خود را تغییر داد و این کاری است که افرادی که اضافه وزن دارند در دوره های لاغری با ذهن آن را آموزش می بینند. و می توانند پس از سالها تحمل رنج چاقی و استفاده از روش های مختلف این بار با استفاده از قدرت ذهن خودشان به راحتی لاغر شوند.
اما برای چاق شدن با قدرت ذهن موضوع کاملا متفاوت است.
آموزش دادن چاق شدن به افرادی که لاغر هستند کار بسیار خطرناکی است چرا که وقتی ذهن موضوعی را باور می کند مانند توپی می شود که در سراشیبی رها شده است، هر لحظه به سرعت حرکتش به سمت عمق افزوده می شود و این همان اتفاقی است که برای بسیاری از افرادی که مدت ها تلاش کرده اند فقط چند کیلو چاق شوند رخ داده است و اکنون آنها چند ده کیلو اضافه وزن پیدا کرده اند.
نکته جالب توجه درباره افرادی که احساس لاغر بودن دارند اینکه آنها هم به اندازه چاق ها که حسرت لاغر شدن دارند حسرت چاق شدن دارند.
در جستجویی که افراد لاغر به دنبال روشی برای چاق شدن هستند می توان به میزان یاس و ناامیدی آنها برای چاق شدن پی برد.
- افرادی که استعداد چاقی ندارند چگونه چاق شوند!
- خدایا چرا چاق نمیشم!
- چرا هرچی میخورم چاق نمیشم!
- چرا وزنم ثابت مونده چاق نمیشم!
- علت چاق نشدن در طب سنتی!
- چاق کننده فوری!
مشاهده این عبارت ها برای افراد چاق شاید خنده دار باشد که افرادی در جهان هستند که آرزوی چاق شدن دارند و به هر روشی برای چاق شون متوسل می شوند.
این که انسان به دنبال رهایی از شرایطی که باعث رنج و ناراحتی او می شود باشد کاملا طبیعی است و باید اینگونه باشد.
اما نکته مهم این است که این رنج و ناراحتی واقعیت جسمی دارد یا توهم ذهنی است؟!
همه افراد چاق جهان اگر به دنبال راه حلی برای رهایی از چاقی باشند کاملا طبیعی و پسندیده است چون چاقی به شکل واقعی باعث لطمه به سلامتی و شرایط زندگی فرد می شود و باید برای تغییر این وضعیت به فکر چاره و راه حل بود.
اما بسیاری از افراد لاغر در جهان که آرزوی چاق شدن دارند هیچگونه مساله و مشکل واقعی و جسمی با شرایط خود ندارند و فقط از نظر ذهنی درگیر ضعیت فعلی خود هستند و از تصور اینکه لاغر هستند رنج می برند و به دنبال راه حل برای چاق شدن هستند.
رنج لاغر بودن بیشتر از آنکه واقعی و جسمی باشد موضوعی توهمی و ذهنی است و فرد فقط به این دلیل که تصور می کند از نظر دیگران مورد تایید یا ظاهر پسندیده و جذابی ندارد دوست دارد مقداری چاق شود تا مورد تایید و تحسین اطرافیان قرار بگیرد غافل از اینکه اگر ذهن او چاق شدن را باور کرده و فرمان چاقی جسم صادر شود هرگز نمی تواند روند چاق شدن خود را کنترل کند.
در مراحل اول چاق شدن به دلیل تغییر شرایط فعلی خود که برای او رنج آور است خوشحال می شود اما به مرور که چاق تر می شود خوشحالی او به رنج و ناراحتی واقعی از چاقی تبدیل می شود.
رنج و توهم ذهنی لاغری با رنج و ناراحتی واقعی و جسمی چاقی جایگزین می شود و این بار باید فرد به دنبال راهی برای لاغر شدن باشد.
نکته تشدید کننده رنج چاقی در افرادی که لاغر بوده اند و با اصرار و تلاش چاق شده اند اینکه مواجه شدن با شرایط واقعی چاقی نه تنها رنج چاقی را برای آنها به ارمغان دارد بلکه حسرت و ناراحتی ذهنی از اینکه چرا بخاطر دیگران باعث چاقی خودشان شده اند باعث تشدید ناراحتی آنها شده و لاغر شدن را برای آنها سخت تر می کند.
تجربه هنرجوی لاغری با ذهن از چاق شدن
نمیدونم چی بگم،
رفته بودم مهمونی، زندایی ام آلبوم آورد که چند تا عکس از دوران کودکی من در آلبوم بود که تا حالا اون عکس ها رو ندیده بودم. به حدی لاغر بودم تو عکسها که از ذوق و شوقم از روشون عکس انداختنم.
جالبه حتی مامانم باور نمیکرد من انقدر لاغر بودم
انگار با یک پتک به سرم بزنن گیج بودم. شب هر کاری میکردم نمی تونستم بخوابم اصلا مات و مبهوت بودم.
واقعا نمی دونم چرا افرادی که متناسب و لاغر هستند دوست دارند به خاطر دیگران چاق بشن.
زن دایی من فوق لاغره و همیشه به خاطر دایی ام حسرت لاغری می خوره و دوست داره چاق بشه. الان چند ساله ازدواج کرده ولی همش دغدغش چاقیه در حالی که دو بار زایمان کرده و بیش از ۱۰ ساله ازدواج کرده ولی انگار یک دختر ۱۶ سالس.
یا زندایی همسرم لاغره با اینک سنش درحدود ۴۰ سال به الاس دوست داره چاق بشه چون فکر مبکنه صورتش شکسته شده.
من خودم شاهد بودم ک هی این و اون بهش میگن برو دکتر شاید از فلانه از بهمانه و من تو دلم می گفتم خاک بر سرت که همه دنبال لاغرین این دنبال چاقیه نمی دونم شاید حسرتشم خورده باشم ولی الان میدونم ک حسرتی نیست چون حسرت یعنی باور به اینکه من نمیتونم اون خواسته رو داشته باشم.
الان میدونم ک قطعا من ب لاغری خواهم رسید من از نشستن و برخواستن، از کاری که میخوام انجام بدم، از بارداریم، از حرف های همسرم، از خرید کردن و حرفهای این و اون و خانوادم، از ورزشهای سنگین رنج می بردم.
اینها همش به خاطر چاقی بود و چاقی از من بود. من خودم، خودم رو چاق کردم اما ناآگاهانه ولی نمیدونم چرا بعضی افراد آگاهانه میخوان خودشون تو زندان چاقی بندازن؟!
من یک بار زندگی می کنم و انتخاب می کنم اون زندگی خودم باشه و خودم رو دوست داشته باشم.
قبلا اینجوری نبودم، حرفها و برخورد دیگران اذیتم میکرد اما دارم رو خودم کار میکنم ک بدونم خودم مهمم نه بقیه.
من هیچ وقت نمیزارم خواسته هام بشکل آرزو و رویا بمونن.
من زندم و دوس دارم زندگی کنم برای خودم
من ب خود احترام میزارم، چجوری؟!
اینجوری ک به حرفهای اونها محل نزارم، برام مهم نباشه فلان حرفو گفت، فلان کارو کرد. خودم که نمردم برای خودم انجام میدم. این نشون میده من خودم رو دوست دارم.
درمورد بچم که لاغره مادر شوهرم اومده میگه وقتی تلوزیون نگاه میکنی با گوشی بازی میکنی بهش غذا بده!
وای یعنی متاسفم همین افراد برای بچه جاریم میگن خیلی میخوری و فلان
یعنی آدم نمیدونه به چ ساز افراد برقصه
اما من می بینم دخترم لاغره عشق می کنم. سلامته و من به هیچ وجه ذهنشو پر از فرمول چاقی نمی کنم.
صدها بار خواهر شوهرم گفته شیر بده ب بچه استخوناش شکل بگیره
یعنی یک انسان چقدر میتونه کند ذهن باشه
وقتی میبینم اون میخوره اونجوری میگن، این به اندازه میخوره اینجوری میگن
پس ببین فریبا نباید حرف بقیه برات مهم باشه بزار فکر کنن من به بچم نمیرسم. مهم خودمم و خدام بقیه رو ول کن بخدا تو هر کاری کن باز اونا از یک جایی باز شاکی خواهند بود.
من ب قدرت ذهنم ایمان دارم و میدونم این ذهنم از یه جایی ریتمشو بهم زدم و از خودم معذرت میخوام و خودمو میبخشم و ادامه میدم تا مسیر لاغری پررنگ تر کنم.
دیگه حسرت لاغرها رو نمیخورم و به این فکر نمی کنم که چرا لاغرها چاق نمی شن، چون میدونم فرق بین من و اونها فقط تو باور و افکار و فرمولهای ذهنیه.
پس باور دارم ک من در مسیر درستم و به سوی لاغری در حرکتم و میرسم بهش و لذت میبرم.
ممنونم فریبا که در این مسیر هستی. از خدای خودم ممنونم که منو به این مسیر هدایت کرد و از خودم ممنونم که به راهم ادامه میدم. من دارم لذت لاغر شدن رو حس میکنم.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین مربوط به جلسه آموزشی چرا لاغرها چاق نمی شن؟! توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- نظر و عقیده شما درباره تاثیر ذهن در چاق شدن و لاغر نشدن چیست؟ شرح دهید.
- چرا لاغرها چاق نمی شن. تفاوت آنها با چاق ها چیست که به راحتی چاق می شوند؟! شرح دهید.
- تجربه مشاهده افرادی که تلاش می کنند چاق شوند را دارید؟ در اینباره شرح دهید؟
- چا افرادی که به روش های مختلف تلاش می کنند مقداری چاق شوند خیلی راحت دوباره لاغر می شوند؟
- شباهت ها و تفاوت های ذهن یک فرد لاغر و چاق را شرح دهید.
- درک و برداشت خود از توضیحات نوشتاری و ویدیوی آموزشی را به صورت انشایی شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.19 از 52 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدا
خداوند را شاکرم که من را در مسیر لاغری با ذهن قرار داد تا با یادگیری آن به سمت متناسب شدن دائم گام بردارم
منم یه زمانی متناسب بود. ولی دیگران خیلی به من فشار آوردن که چاق شو. اونقد تکرار کردن که من راهی باشگاه شدم برای چاق شدن. ولی من هر کاری میکردم اصلا چاق نمیشدم. این ما بین هم شنیده بودم بعد رها کردن ورزش چاق میشی. من حتی ماه اول و دوم هم سه کیلو کم کردم. دیدم مدام لاغرتر میشم، پس بیشتر خوردم. همه چی برعکس الان بود. البته بهتره بگم برعکس چند ماه پیش…. خلاصه بعد یک سال و نیم بعد باشگاه من یه کیلو هم اضافه نکردم ولی همه میگفتن پرتر شدی. بعد چند سال، سالی یک کیلو اضافه کردم. دقیق میدونستم که هر سال یک کیلو اضافه می کنم. تا اینکه ۷ یا ۸ سال پیش اضافه وزن من شروع شد. هر بار رژیم می گرفتم دو برابر برمی گشت. الان هر کسی بخواد وزن اضافه کنه، توصیه می کنم این کار رو انجام نده و بزاره همون شکل بمونه……. ولی تاثیر گذار نیست. اونا نمیدونن چه خطری در کمین اونهاست.
فرمولهای ذهنی افراد چاق و لاغر با هم خیلی متفاوتن. ما باید فرمول های صحیح رو وارد کنیم تا با تکرار آن فرمول جدید جایگزین بشه و عادتهای اشتباه همراه فکرهای اشتباه از بین بره.
من چند سالی هست میگرن دارم. از سال قبل درمان شد و درد های وحشتناکش تموم شد. دیروز با خودم فکر کردم من چه دردهای که نکشیدم و چه شب و روزهای سختی رو چند سالی گذروندم. با مرور میگرن، دیشب درد میگرنی ام شروع شد.ذهن انسان خیلی قدرتمنده با فکر کردن حتی به دردها هم باعث میشه برگردن. از دیشب به قدرت ذهنم بیشتر پی بردم. من فقط میخوام تصویرهای لاغر کننده در ذهنم ایجاد کنم. می خوام همیشه حس خوب به خودم و بدنم داشته باشم. می خوام تصاویر افراد مانکن رو ببینم و وزن ایده عالم رو روی ترازو تصویر سازی کنم. می خوام چربی سوزی بدنم و تصویر سازی کنم. می خوام همه چیو متناسب ببینم. می خوام به غذاها برچسب لاغر کننده ای بزنم.
قطعا هر چی رو بخوای بدست میاری. من میدونم هر غذای که بخورم تبدیل به انرژی میشه و مابقی اون از طریق بدن دفع میشه.
باسلام خدمت استاد عزیز وهمراهانگرامی
در مورد این فایل بسیار جالب من اینو برداشت کردم
وخودم هم در اطرافم دارم میبینم تفاوت ذهن افرادی که مثل ما اضافه وزن دارن ..وافراد که لاغر هستند در حدی که لاغریشون رو دوست ندارن وواقعا از نظر من بعضیا دیگه زیادی لاعر هستند حتما اونا هم وقتی خودشون رو میبینن ومقایسه میکن دوست دارن کمی پرتر باشن
واکثرشون که من باهاشون صحبت میکنم میگن ما هر چقد تلاش میکنیم با خوردن وکارهای دگه چاق بشیم نمیتونیم درست نقطه مقابل ما که اضافه وزن داریم
وبا حضور در سایت استاد عطار روشن وآگاهی در این زمینه دیگه میدونیم که تفاوت در فرمولهای سفت وسختی هست که در ذهن ما واونا فیکس شده
وباعث به وجود آمدن این فیزیک برای ما واون فیزیک برای افراد لاغر میشه …
نه اینکه اونا آدمای باراده ای هستن نه کم میخورن
نه هر روز روزه هستن .نه ورزشهای سختمیکنن .نه دمنوش میخورن .حتی دوست من بعد لز زایمان فک نکنم دو کیلو هم اضافه کرده باشه به خدا همون ۵۰ کیلو که بود الانم هست .خوردنش همکه سر جاشه ..وخیلی داره تلاش میکنم ولی مثل ما که خیلی سخت این باورها رو باور کردیم اونا هیچ فرمولی در مورد چاقی ندارن …
واگه به قول استاد اونا فرمول چاقی رو یاد بگیرن کنترلش سخته..حالا نا رو به تناسب میریم ولی اونا به سوی چاقی با همه ی درد سرهاش میرن
مایی که داریم از اون سختیها فاصله میگیریم ولی برعکس اگه کسی فرمول چاقی ذخیره کنه وازش استفاده کنه دیگه اوضاعش خیلی بد میشه
خدا رو شکر که ما دیگه از دست خودمون ناراحت نیستیم که چرا اَافه وزن داریم
وخودمو رو سرزنش نمیکنیم وحالمون بد نیست
از لحظه ای که دیگه تو سایتتناسب فکری وقتمیگذرونیم ومیدونیم علت چیه وحسادت نمیکنیم
ودنبال این هستیم که هر روز فرمولهای جدید وبه درد بخور ذخیره کنیم
خدا رو شکر
ذهن فرد چاق پر از فرمولهای چاقی هست مثلا پرخوری ،پرخوابی،ارث، و ذهن فرد لاغر پر از فرمولهای لاغری هست یا حداقل فرمول چاقی ندارد،مثلا طرف اعتقاد داره من هرچی بخورم چاق نمیشم ،من ارثی لاغرم تمام خانوادم و فامیل لاغرن .
یکی از خانومای فامیل که خیلی لاغر بود و مادرش همیشه نگران لاغریش بود و معتقد بود بچه هایش ضعیفن ،خیلی با مادرش میرفت دکتر تغذیه برا چاقی،و حتی پیش عطاری هم رفته بود و دارو گرفته بود ،یه بار دیدمش نسبت به قبل چاق شده بود اما اصلا بهش نمیومد و با اینکه خواست خودش بود اما ظاهر زشتی پیدا کرده بود بعد چند وقت دوباره برگشته بود به همون تناسب قبلی و انگار نه انگار که اون همه دکتر رفته و هزینه کرده برا چاق شدن ،چون واقعا ذهن لاغری داشته و هیچ فرمول چاقی در ذهنش نبوده ،بنابراین چاقیش دووم نیاورده بود و دوباره لاغر شده بود و الان با اینکه ازدواج کرده و بچه هم داره همچنان لاغره و فکر نمیکنم دیگه دنبال چاق شدن بره ،چون با همون چند ماهی که چاق بودن رو تجربه کرده بود فهمید در چاقی زیبایی و سلامتی بیشتری پیدا نمیکنه.
به نام خدای هستی بخش
گام 76: چرا لاغرها چاق نمیشن؟
چقدر استاد قشنگ تفاوت انسان ها و حیوانات رو واضح توضیح دادین .همون طوری که استاد گفتن تفاوت ما انسان ها و حیوانات در قدرت ذهن مون هست و حیوانات براساس غریزه شون زندگی میکنن و روال زندگیشون به صورت یک برنامه در ذهن شون برنامه ریزی شده و طبق اون عمل میکنن و تمام افراد یک گونه از حیوانات به یک شکل در تمام جنبه های حیات شون عمل میکنن ولی ما انسان ها با وجود اینکه از یک گونه هستیم و همگی انسان هستیم ولی باز زندگی هرکدوم از ما با دیگری خیلی فرق داره حتی این تفاوت در افراد یک خانواده هم به چشم میخوره و این بخاطر وجود ذهن در انسان هاست که باعث به وجود اومدن تفاوت در سبک زندگیشون میشه . بستگی داره که ما از این قدرت ذهن به نفع خودمون استفاده کنیم یا به طور ندانسته به ضرر خودمون از اون استفاده کنیم . کسی که چاقه از ذهن ش برای چاق شدن خودش استفاده کرده و کسی هم که لاغره از ذهنش برای لاغری خودش استفاده کرده حالا چه آگاهانه و چه ناآگاهانه کسی که ثروتمنده با کسی که فقیر هردو برای زندگی کردن از ذهن شون استفاده میکنن فقط یکی از ذهنش به نفع خودش استفاده میکنه و دیگری به ضرر خودش . و یه بحث دیگه در زندگی فقط باید خودمون رو در نظر بگیریم و اصلا نظر و دیدگاه دیگران در مورد خودمون رو نباید مهم بدونیم چون دیگران در هر شکلی که ما باشیم به خودشون اجازه نظر دادن میدن .
به نام خداوند دوست داشتنی ام
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات چرا لاغرها چاق نمیشوند؟
به نام خداوند ثابتم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
چرا لاغرها چاق نمیشوند؟
من در تمام زندگیم هیچ وقت نتوانستم درک درستی درباره این داشته باشم که چرا افراد لاغر دنبال چاق کردن خودشان هستند ؟!!!؟
آنها متوجه نیستند که اگر روند چاقی در جسمشان شروع بشود، دیگر متوقف کردنش خیلی سخت میشود ؛
نمونه اش برادر زاده خودم میخواست چند کیلو چاق بشود سالها رفت دکترهای مختلف تا چاق بشود، ولی دریغ از چاق شدن؛
اما امسال دیدم ذهنش در حال چاق شدن است .
چون مدام میگفت عمه جون من میخوام اندامم مثل تو باشه و بعد از عمل بینی اش همه مدام بهش میگفتن که چقدر شبیه عمه ات شدی(یعنی من) و تو به عمه مصی ات رفتی و و چاق میشی و کلی باور مخرب چاق کننده اومده بود توی ذهنش
و البته از من راهکار خواست محرم امسال که چطور عمه چاق بشم از طریق ذهن ؟
چون انسان تحصیلکرده ای هستش و پذیرش بالایی داره
من کمی روند چاقی رو براش توضیح دادم و بهش هشدار دادم این کار و نکنه چون اگر ذهنش چاق شدن و یاد بگیره کنترل کردنش سخته
اما اون کلی اصرار کرد که بهم بگو عمه بزرگترین آرزومه و ……
من کمی درباره آموزشهای خودم باهاش صحبت کردم و یاد اون فایل استاد افتادم که فرمودند :یه خانمی دست میزده به شکمش بعد هر غذا و میگفته چقدر چاق شدم و کلی چاق شده .
حالا دیگه زهرا چون خیلی شوخ طبعه هر چی میخورد شکمش و میمالید و با خنده و احساس خوب ،این جمله رو تکرار میکرد
چند وقت بعد که دیدمش از تعجب شاخ در آورده بودم به طرز عجیبی چاق شده بود من اونجا کلی باهاش دعوا کردم که چرا این کار و کرده
اما چون اون دچار باورهای اشتباه شده بود و با مالیدن شکمش همراه احساس خوب بارها در طی روز تصویر سازی میکرد چاق شدنش رو ،حالا خیلی راحت بدون اینکه متوجه بشه چاق شده بود
حالا پشیمان شده بود و میگفت وای عمه نمیخواستم اینقدر چاق بشم و کمی که باهاش صحبت کردم دیدم بله ذهنش در حال چاق شدنه تنها کاری که میتونستم براش انجام بدم بهش گفتم تا دیر نشده وارد سایت تناسب فکری بشه و جلوی این چاقی رو بگیره .
به نظر من واقعا نباید طبیعت جسم رو بخاطر یک سری فرمولهای اشتباه به خطر انداخت .
افراد لاغر چون ذهنشون عاری از فرمولهای چاق کننده است و تصوری درباره چاق شدن در ذهنشون ندارند حتی اگر پرخوری و کم تحرکی و….هم داشته باشند باز هم چاق نمیشن چون باور چاق کننده ندارند برعکس افراد چاق و اینها همه نشان دهنده قدرت ذهن هست .
خیلی از انسانها از قدرت ذهنشون خبر ندارند هنوز ،چون اونا عادت کردن چیزهای قابل لمس و درک کنند و تغییر کردن براشون سخته ،پذیرش ندارند و حتی ماهایی که در حال آموختن و تغییر کردن هستیم رو هم دیوانه خطاب میکنند و مسخرمون میکنند.
برای همینه که باید حضور و تغییر ما در مسیر آموزش ذهنی مثل راز باشه برامون و فقط کسانی که درک و پذیرش دارند و مشتاق یادگیری هستند رو میتونیم کمی آگاه کنیم و هدایت کنیم به سمت آموزشها.
آدمهای شاخص و برجسته و مخترع دنیا به قدرت ذهنشون پی برده بودند به قوانین جهان هستی پی برده بودند اونها توانایی تبدیل افکار به اجسام و خیلی خوب بلد بودند .
اصلا تفاوت انسان با حیوانات هم در همین قانون تبدیل افکار به اجسام است .
سالهاست جهان هستی خلق شده اما مورچه ها هنوز طبق غریزه قبلشون زندگی میکنند،سخت تلاش میکنن برای ذخیره آذوقه زمستان و ……
اما انسانها هر روز در حال پیشرفت علم و تکنولوژی هستند من تصور میکنم در آینده نزدیک به کمک امواج و انرژی دستگاهی اختراع شود که در لحظه ما را به مکان مورد نظرمان برساند مثل همان سریال طنز بتابون اختراع میشود
و دیگر لازم نیست برای سفر در هواپیما و ماشین و ….ساعتها وقت صرف کرد .جهان در حال تکامل است پس چرا ما در حال تکامل ذهنمان نباشیم ؟!!!
چرا باید اجازه بدهیم عده ای با وارد کردن اطلاعات غلط به ذهن ما ،مثل گوسفندانی که فقط دنبال خور ۱و خواب هستند با ما برخورد کنند و ثروتمندان هر روز ثروتمند تر شوند و قدرتمندان هر روز پر قدرت تر .
بالاخره یکجا باید جلوی این چرخه را بگیریم .
و اینجا همانجاست.
افراد لاغر از بس از طرف اطرافیان تحقیر میشن و نگاههای بد بهشون میشه دلشون میخواد چاق بشن دقیقا برعکس ما چاقها که دلمون میخواد بخاطر همون فشارهای روانی اجتماع لاغر بشیم .
کلا من متوجه شدم کسانی که ذهنشان پر از فرمولها و باورهای اشتباهه فرق نداره که چاق باشن یا لاغر ،فقیر باشن یا ثروتمند ،بلند باشند یا کوتاه،سیاه باشند یا سفید
وقتی ذهن میشه جایگاه باورهای اشتباه و این باورها مدام تکرار و تکرار میشن تبدیل میشن به تصاویر ذهنی و شخص به یک عدم خوددوستی و اعتماد به نفس میرسه ،رابطه اش با خداوند خراب میشه ،به پوچی میرسه و رسیدن به خواسته اش رو کاری غیر ممکن و دور از دسترس میبینه و جهان هم اونو توی همون مدار که باور کرده قرار میده .
امروز اتفاق جالبی برام افتاد دختران من وقتی از دبیرستان برگشتند گفتند مامان امروز به ما گفتن که توی نوجوانی و جوانی پرخاشگر میشیم و کلی فرمول غلط درباره پرخاشگری و بلوغ به خورد ذهنشون داده بودند وقتی راجع به اطلاعات گفته شده باهام صحبت کردند و گفتند مامان ما مجبوریم این مطالب و بارها و بارها بخونیم و بریم ازشون امتحان بدیم ،مگه استاد نمیگه چیزی که یاد میگیریم فراموش نمیشه ؟!!!؟
براشون توضیح دادم خوب دخترم درسته اون داده ها فراموش نمیشه اما شما الان اطلاعات صحیح وارد میکنی و اون اطلاعات اشتباه و کمرنگ میکنی و زمانی هم که داری برای آزمون به صورت اجبار اون مطالب رو میخونی الان اینقدر باور اشتباه بودن اون اطلاعات و به ذهنت بده تا دیگه اون مطالب برای ذهنت از درجه اهمیت ساقط بشه .
و کلی اطلاعات صحیح درباره نوجوانی و جوانی بهشون دادم و اونها آگاهی کسب کردند الهی شکرت
امروز من متاسف شدم برای جامعه ام که چه اراجیفی و بصورت خوراک وارد ذهن جامعه و بچه ها میکنند .
در همین دبیرستان دخترام میبینم چقدر دخترها اعتماد به نفسشون پایینه و با رنگ کردن مو و آرایش صورت و مو میخوان خودشون و نمایش بدن و اعتماد وعزت نفس لگد مال شده خودشون و با شنیدن جملاتی پوشش بدن .
واقعا تمام این مشکلات بخاطر اطلاعات اشتباهی هست که وارد ذهن ما شده و به مرور باورهای قدرتمندی و در درون ما ساخته و پرداخته کرده که با ترکیب شدن با احساسمون تجربیات ما رو و تمایلات ما رو شکل دادن .
ما باید خودمون و هرطور که هستیم بپذیریم
من الان خودمو خیلی دوست دارم
خدا رو خیلی دوست دارم
و مطمئن شدم که با وجود تمام اشتباهاتم در گذشته، ولی خداوند در تمام مدت بی چون و چرا دوستم داشته
الان حالم خیلی خوبه
از زندگیم لذت می برم
هر چیز خوبی که هر روز می بینم که زیبا یا دوست داشتنی هست، برام بولد میشه
اعتماد به نفسم بیشتر شده
با خودم در صلح هستم
روابطم بهتر شده
ورودی های منفی ام و بستم
دریچه ورودی هام در کنترلم در اومدن
به آینده خیلی امیدوارتر شدم
دنیا برام زیباتر شده
آدم ها زیباتر شدن برام
چیزهای خوبی هر روز یاد میگیرم
هر روز کارهام داره بهتر پیش میره
اصلا همه چیز رو بیشتر دوست دارم
خدا رو خیلی خیلی نزدیک به خودم میبینم
احساس قدرت می کنم
احساس خوشبختی می کنم
احساس آرامش بیشتری دارم
نگران آینده نیستم
یقین دارم لاغر میشم
دارم از خودم و زندگیم و دوستی با خدا لذت می برم …
کلی تغییرات در سطح افکارم داشتم کلی خواسته داشتم که با فکر کردن و تجسم و موندن توی حال خوب، به همشون رسیدم. که اصلا مجال نوشتنشون اینجا نیست
و تمام اینها بخاطر استمرار در یادگیری و نا امید نشدنه ،اینجا آگاهی ها رو باید پرورش بدیم
خداوندا سپاسگزارم برای تمام خوبی هایی که روزی ام کرده ای
الهی به امید تو
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد گرانقدر و دوستان عزیزم
تفاوت افراد چاق و لاغر در محتویات ذهن اونهاست. افراد لاغر مثل افراد چاق باور ها ونگرشهای چاق کننده ندارند. اونها هیچ فکری راجع به غذاها و این که ممکن است غذایی چاق کننده باشد ندارن و طبیعتا واکنش خاصی نسبت به غذا ندارن به خاطر همین چاق نمیشن .
من در ذهن خودم این باور رو داشتم که بعد بارداری چاقی در جسم من باقی خواهد ماند و محال هست که جسم من دوباره مثل قبل بارداری متناسب بشه .ویا این که با بالا رفتن سن طبیعی هست که وزن بالا بره!!!
ولی واقعیت این هست که خداوند مارا بدون هیچ نقصی آفریده است به طوری که بعد از هر اتفاقی که برای جسم ما بیفتد خود به خود با گذر زمان به حالت اول خودش بر میگردد.
ذهن بخشی از وجود ماست که قابل دیدن نیست و تمام کارهای ما را تعیین و کنترل میکند. خیلی چیز ها هستند که ما نمیتونیم اونها رو ببینیم ولی در وجودشون شک نمیکنیم. دلیل این که هر انسانی زندگی متفاوتی دارد به خاطر محتویات ذهنی متفاوت هر انسان هست .
وقتی در اطرافیانم میبینم که دو نفر زندگی مشابهی دارند معلوم میشود که نگرشها و باور های مشابهی دارن و جالب اینجاست که با هم دوست صمیمی نیز هستند .ولی متاسفانه بسیاری از اطرافیان من از عملکرد ذهن واین که میتوانند اون رو کنترل کنند تا زندگی خودشون رو اون طور که دوست دارن خلق کنن هیچ اطلاعی ندارن.
من اگر ذهنیت خودم رو در مورد موضوع چاقی و لاغری عوض کنم هیچ عامل خارجی نمیتونه باعث تغییر جسم من بشه کاری که به لطف خدا در حال انجام اون هستم.
من باید اصلاح کنم که غذا ها برای چاق کردن آفریده نشدن بلکه فقط برای رفع نیاز جسم و لذت بردن آفریده شدن.
غذاها برای ما باید در حاشیه قرار بگیرن .چیز های خیلی جذاب تر و مهم تری وجود دارن که باید روی اونها تمرکز کنیم .
چاقی و لاغری ، فقر و ثروت ، ناراحتی و شادی و خیلی چیز های دیگه بستگی به نوع نگرش و باور ما دارن.
به جای حسرت خوردن باید بلند بشیم و دنبال تغییر کردن باشیم چون ابزار اون رو در اختیار داریم و تواناییش رو داریم
انجام هر کاری که به نظر ما خارق العاده میاد با تمرین و تکرار به وجود آمده .
پس ما در دوره ی لاغری با ذهن یاد میگیریم که چطور از ذهنمان با تکرار و تمرین برای شکل دادن جسممان استفاده کنیم .در این راه و در هر زمینه ای که بخواهیم زندگیمون رو تغییر بدیم احساس ما مهم است چون ذهن ما با احساس ما کار داره برای ذهن قابل تشخیص نیست که احساس ما خوبه یا بد فقط اون احساس رو گسترش میده و در زندگی ما به واقعیت تبدیل میشه.
یادم باشه هرگز برای خوش آمد دیگران ذهنیت خودم رو تغییر ندهم هرگز خواسته ی دیگران رو به خواسته ی خودم ترجیح ندهم .اتفاقا در گذشته من از این دست اشتباهات زیاد کردم و میدونم که این کار در حقیقت ظلم به خودمون هست و هنوز هم که یادم میفته احساس بدی میکنم اما وقتی این رو میفهمیم که کار از کار گذشته و پشیمانی سودی نداره.
از شما استاد گرامی بابت زحمتی که میکشید و این آگاهی های فوق العاده با ارزش رو به ما میدهید کمال تشکر رو دارم.
امیدوارم که شما و دوستان عزیزم به تمام آرزوهاتون برسید.
سلام استاد
خدارا سپاسگزارم که درتاریخ 1402/06/12 توانستم گام 76 چرا لاغرها لاغرتر نمیشوند را گوش بدهم خدایا شکرت
عملکرد درذهن افراد چاق و لاغر چگونه است ؟
ذهن ما یکی از اعضای بدن ماست که مثل دست و پا متعلق به خود ماست و این ذهن تمام زندگی ما را هدایت میکند . ما اگر دقت کنیم دراطرافمان زیاد امواج داریم درحالیکه ما انها را نمی بینیم پس افکار هم مثل امواج برای ذهن عمل میکند
استاد چقدر قشنگ کفتید که با تلاش فیزیکی نمیتوان تصویر ذهنی را تغییر داد و افراد لاغر چون تصویر لاغری درذهن انها تقویت شده است هرگز چاق نمیشوند و خیلی خطرناک است که برای چند کیلو چاق شدن فرمولهای ذهنی خودشان را دست کاری کنند چاقی مثل توپ سنگینی است که درسراشیبی هل داده یاشی دیگر نمیدانی با چه سرعتی حرکت میکند و بدن و احساس شما را نابود میکند .
نظر و عقیده شما درباره تاثیر ذهن در چاق شدن و لاغر نشدن چیست؟ شرح دهید.
تا قبل از اشنا شدن با این سایت باور نداشتم که ذهن میتواند اینقدر تاثیر گذار باشد.
چرا لاغرها چاق نمی شن. تفاوت آنها با چاق ها چیست که به راحتی چاق می شوند؟! شرح دهید.
چون تصویر ذهنی افراد لاغر لاغری است . و به راحتی چاق نمیشوند
تجربه مشاهده افرادی که تلاش می کنند چاق شوند را دارید؟ در اینباره شرح دهید؟ بله خواهر شوهر خودم الان 38 سال سن دارد با وزن 42کیلو بقدری باشگاه میره و انواع دمنوشها رااستفاده کرده فقط درحد چند کیلو چاق شده و این داروهای گیاهی بسیار برایمعده و بدنش ضررداشته است
چا افرادی که به روش های مختلف تلاش می کنند مقداری چاق شوند خیلی راحت دوباره لاغر می شوند؟ چون تصویر ذهنی آنها لاغری است و چون فرمول ذهنی تغییر نکرده با تلاش بر جسم چاق نمیشوند
شباهت ها و تفاوت های ذهن یک فرد لاغر و چاق را شرح دهید. افراد لاغر تصویر لاغری دارند و افراد چاق تصویر چاقی درذهن خود دارند
درک و برداشت خود از توضیحات نوشتاری و ویدیوی آموزشی را به صورت انشایی شرح دهید.من متوجه شدم لاغر و چاق بودن افراد فقط از طریق فرمولها و تصاویز ذهنی اتفاق میافتد وچون ما ذهن خود را نمیبینیم پس درک درستی از فرمولهای ذهنی نداریم
از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
برای لاغر شدن فقط باید تصورات ذهنی ما تغییر کند و نباید به جسم خود سختی بدهیم و افراد لاغر نباید افکار ذهن خودشان را دستکاری کنند که چاق شوند چون نمیتوانند جلوی چاقی را بگیرند
سلام و درود . چقدر این فایل عالی بود البته همه فایلهای شما عالی هستن .
چرا لاغرها چاق نمیشن ؟
اونا فرمولهای ذهنی اصلی رو در سر دارند و تصویر متناسب ذهنشون رو دست کاری نکردن که واکنش جسمشون به اون فرمولها متناسب شدنه .
به عبارت بهتر اونا فرمول چاقی و تصویر چاقی ندارند و در نتیجه بدنشون طبق عادت طبیعی جذب و دفع انرژی داره .
تصویر چاقی = فرمول چاقی + احساس فرقی نداره حس لذت باشه یا نفرت . در هردو هیجانی تولید می کنیم که ذهنمون اون هیجان رو میگیره و اون فرمول رو اجرا می کنه .
شخص لاغر به هیچ عنوان درخواست لاغری نمیده و احساسی هم در این رابطه تولید نمی کنه .
او احساس نیازی به لاغر شدن نداره .
او با خوردن رابطه ی احساسی برقرار نمی کنه .
یکی از دلایلی که خوردن انسانهای چاق رو چاقتر می کنه اما انسانهای لاغر رو لاغرتر اینه که خوردن از نظر انسانهای چاق از طرفی بزرگترین لذت زندگیشونه و از طرفی یه جرم نابخشودنیه یعنی یه نفرت بی پایان . در هر دو حالت فرقی نمی کنه احساس وجود داره و این احساس باعث فرمول خوردن = چاقی رو در ذهن ما فعال نگه میداره . . یعنی به خوردن به چشم یک لذت و یک گناه نگاه می کنند و اتفاقا هر چقدرم این احساس لذت و نفرت قویتر باشه ولع بیشتر حبس انرژی قویتر و آزاد نشدن انرژی بیشتر و چاقی بیشتر .
در حالیکه انسانهای لاغر به فعل خوردن یه نگاه کاملا عادی و رفع نیاز جسم دارن . به خودشون حق میدن و خوردن رو حق خودشون می دونند . در نتیجه واکنش ولع رو ندارن . واکنش چاقی هم ندارن .
چیزی که من در این درسها کاملا فهمیدم اینه که چاقی فقط یه واکنش و عکس العمله .
ما عمل و عکس العمل داریم .
عمل کاریه که عکس العمل طرف مقابل رو منجر میشه .
چاقی عکس العمل فرمولهای ذهنیه .
انسانهای لاغر این فرمولا رو بلد نیستن یا اگه بلدن تکرارشون کمتره . در استفاده از فرمولهای چاقی استمرار ندارن .
در حالیکه ما مدام از فرمولهای چاقی استفاده می کنیم . یعنی مدام احساس میدیم به چاقی و این حس در ذهن تصویر چاقی بیشتر رو ایجاد می کنه .
بیشتر فرمولهای چاقی هم در موردن خوردن و فعالیت نکردن هستند .
انسانهای لاغر اصلا به این چیزا فکر نمی کنند و هیچ حسی هم بهش ندارن . اونها زبان چاقی رو یاد نگرفتن .
اونها از زبان چاقی در کارهای روزمره استفاده نمی کنند . ولی خیلی جالبه حتی بعضی لاغرا وقتی ازشون میپرسی چجوری کسی که چاقه خودشو لاغر میکنه میگن با ورزش و رژیم . در حالیکه وقتی می گیم تو چجوری لاغری میگن من غذامو میخورم . وقتی به رفتارشون نگاه می کنیم خودشون ورزش و رژیم ندارن . اگه فعالترند چون حجمشون کمتره و لازم نیست کوله بار حجم اضافه رو با خودشون ببرن . اگه هم مقدار غذایی که سیرشون می کنه کمتر از انسانهای چاقه خب چون حجم بدنشون کمتره نیاز جسمشون کمتره در نتیجه کمتر از انسانهای چاق می خورن .اما نکته مهم اینجاست اونا به غذا نیاز روانی ندارن . به نوعی به مصرف بی رویه غذا معتاد نیستن .
اعتیاد ، ظاهر خودشو به مصرف بیش از اندازه ی مواد غذایی نشون میده ولی اعتیاد یه بیماری روانیه و فقط سرشاخه هاش اومده در رفتار جسمی .
ما اعتیاد روانی به مصرف مواد غذایی داریم . وابستگی شدید به غذا داریم . آروم و قرارمون غذاست . اگه نباشه گم کرده داریم . نیاز روانی داریم . یعنی فکر می کنیم اگه غذا نباشه میمیریم .
البته تا حدی این وابستگی رو انسانهای لاغرم دارن . خب اونا هم اگه نخورن میمیرن ولی اونا نیاز روانی به غذا ندارن . روح و روانشون با غذا آروم نمیشه . وقتی عصبی میشن اولین واکنششون برای آرامش پناه بردن به غذا نیست . او به غذا احساس عشق و نفرت ندارن . صرفا یه احساس معمولی و عادیه . به عبارت دیگه غذا مخاطب خاصشون نیست . 😂
حتی احساسات ما هم به تبع فرمولهای ذهنی و روانی به غذا اعتیاد پیدا کرده . ما حتی از فکر کردن به غذا آروم میشیم . خلاء احساسیمون پر میشه . یه فیلم میدیدم به نام چاقی . آقاهه دقیقا همینطور بود . خلاء احساسیش رو با غذا پر می کرد . چاقی زبان مشترک همه ما انسانهای چاقه .
از طرفی وقتی می گیم اعتیاد به خوردن داریم با این باور قدرت رو از خودمون میگیریم میدیم دست خوردن . میدیم دست عادت .
باید بگیم اعتیاد به خوردن رو خودم در خودم ایجاد کردم . هیچی به من تحمیل نمیشه . این منم که هر روز انتخاب میکنم که با توجه به نیاز جسمم بخورم یا علاوه بر نیاز جسمم بر اساس نیاز روانمم غذا بخورم .
من نیاز روحی و روانی و احساسی به غذا ندارم اینو باید باور کنم . این نیازها رو خودم ایجاد کردم چون لذت بردن رو نیاز خودم میدونم و ابزار غذا شد وسیله ی لذت بردن بیشتر من .
در حالیکه لذت بردن کاملا یک نیاز روانیه و اصلا به جسم مربوط نمیشه .
انسان به لذت بردن از غذا نیازی نداره . انسان خودش خودشو نیازمند به لذت غذا کرده . پس در نتیجه در مواجهه با غذا عنان از کف میده و مرتب قدرت رو میده دست اون تا به رفتارهای نیازمندانه اش جهت لذت بردن بیشتر ادامه بده . در حالیکه همه ی این انتخابها با خودشه وعلتشم لذت بردنه .
ما در این درسها یاد گرفتیم قدرت رو بگیریم دست خودمون تا جاییکه میتونیم مدیریت رفتار داشته باشیم .
مدیر خودمون باشیم نه برده ی خودمون .
دوباره در خودمون عادات صحیح ایجاد کنیم .
تنها بر اساس نیاز جسم غذا بخوریم نه بر اساس لذت روح و روان . روح و روانمون رو آموزش بدیم که کلییییییییی نعمت برای لذت بردن هست . غذا فقط یه نعمته . چرا خودمون رو فقط با این یه لذت محدود کنیم و خودمونم که دیدیم هر بار به این لذت رو آوردیم گرفتار رنج روحی و روانی بیشماری شدیم .
در حالیکه وقتی بر اساس نیاز جسمی غذا خوردیم هیچ وقت دچار روحی و روانی نشدیم .
به نظرم ما در جهت تقویت قوای روحانی خودمون باید تلاش کنیم . هر چقدر از درون پرتر بشیم نیاز روحی و روانی و وابستگی عاطفی به غذا رو در خودمون کمتر می کنیم . چون این اصل رو باور داریم که اصل اینه ذهن و جان ما به غذا نیاز نداره و صرفا نیاز فقط در بعد فیزیکیه و ما لذت رو باید از سر منشاء لذت جستجو کنیم و اونم خدای درونمونه . یعنی هر چقدر ما با خدای درونمون بیشتر ارتباط برقرار کنیم نیاز روح ما کمتر و کمتر میشه . ما از خدا و صفات الهی پر میشیم نه از خلاء و نیاز .
استغنا صفت الهیه . در حالیکه نیاز صفت انسانیه . جسم ما نیازمنده و هیچ کس این نیاز رو سرکوب نمی کنه اما روح ما نیاز مند نیست . بعد متافیزیک ما نیازمند نیست . چون خداست و خدا کانون نعمته و نعمتها اتفاقا از وجود او جاری میشن . ما خالق نعمتها هستیم نه محتاج اونا .
پس با این تفاسیر میتونیم تصویر ذهنی خودمون رو نسبت به غذا و خوردن تغییر بدیم و تصویر قبلی رو فراموش کنیم .
فرکانس نیاز و احتیاج نسبت به هر چیزی فرقی نداره مدار مدار نیازه که حالا این نیاز میخواد نیاز به لاغری باشه که ما یادگرفتیم نیاز به لاغری نباید داشته باشیم یا این نیاز به مصرف مواد غذایی باشه . فرقی نداره فرکانس نیاز انرژی رو جذب و حبس می کنه . در فرکانس نیاز تصویر ذهنی که در سرمون ایجاد می کنیم تصویر گرفتن و نگهداشتن انرژیه و این تصویر یعنی تصویر چاق.
این واکنش مربوط به مدار نیازه . کاری که ما میتونیم بکنیم اینه خودمون رو از فرکانس نیاز روحی و روانی و احساسی داشتن به مصرف مواد غذایی خارج کنیم و به این باور برسیم که بعد متافیزیک من هیچ نیازی به مواد غذایی نداره . بُعد متافیزیک من بی نیازه . بُعد متافیزیک من خودش کانون لذته و به لذت بردن از غذا نیازی نداره و حالا جملاتی از این دست که توجه و تمرکزمون رو از غذا برداریم وقتی این نیاز رو در خودمون حل کنیم دیگه پرخوری نمی کنیم که بعدش بخوایم خودمون رو ملامت کنیم . سرزنش کنیم در رنج بندازیم . در حقیقت همه ی این رنجها نشون میدن ما راه لذت رو اشتباه انتخاب کردیم و لذت بردن یه امر مستقله و وابسته به هیچ ماده ای نیست و اتفاقا در هر ماده ای که ما بخوایم جاری میشه . در نتیجه تصویری که از ذهنمون نسب به غذا ساخته میشه یه تصویر کاملا واقعی و نه بر اساس تصورات کورکورانه احساسیه .
ما صاحب لذت هستیم و انتخاب می کنیم این لذت رو در چی جاری کنیم . انسان لاغر این لذت رو در غذا جاری نکرده و غذا رو وسیله ای برای لذت جویی خودش نمیدونه بلکه غذا صرفا وسیله در جهت رفع نیاز جسمشه . البته لاغرانی که فرمولهای چاقی ندارن و یا اگه دارن خیلی ازش استفاده نکردن و خودشون رو در معرض خطر چاقی ننداختن .
ما در درجه اول باید کاری کنیم از فرمولهای چاقی استفاده نکنیم یا حداقل کمتر استفاده کنیم و در درجه بعد از فرمولهای لاغری استفاده کنیم . البته هر دو همزمان صورت میگیره چون وقتی از فرمول های چاقی استفاده نکنی تصویر چاقی نمیسازی در نتیجه داری از فرمول لاغری استفاده می کنی و با این تکرار و استمرار دیگه خودتو چاق نمی کنی و جسم هم که در حالت طبیعی خودشو داره لاغر می کنه . در نتیجه ما هم با جسم همسو و هماهنگ میشیم . علت لاغر بودن افراد لاغر دقیقا همینه . استفاده مداوم از فرمولهای لاغری و پیشفرض و یاد نگرفتن فرمولهای چاقی و یا اگه یاد گرفتن استفاده نکردن از فرمولهای چاقی و یا حتی اگه استفاده هم کردن مداومت نکردن در استفاده از فرمولهای چاقی . در نتیجه تصویر چاقی در ذهن ایجاد نکردن . پس واکنشهاشون همه در حالت طبیعی و نرمال باقی مونده . به عبارتی در سیستم پایه دستکاری نکردن و طبق الگوهای کارخانه کار می کنند و برنامه چاقی رو نصب نکردن . یا حتی اگه نصبش کردن اصلا ازش استفاده نکردن . بهتره ماهم برنامه چاقی رو اول عادت کنیم دبگه بازش نکنیم و دوم اینکه ۱ین برنامه ها رو یکی یکی پاکش کنیم و بازی بی نهایت چاقی رو خودمون متوقفش کنیم .
“به نام خداوند یکتا و بی همتا ”
درود به همه ی دوستان هم مسیر و استاد آگاهی دهنده ؛
گام هفتاد و ششم : چرا لاغرها چاق نمی شوند ؟!
خداوند مهربان و خوبم ،در همه لحظه های زندگی خود سپاس گزار و شاکر تو هستم و از تو ممنونم که امروز ۲۴ فروردین ۱۴۰۲ مرا یاری دادی تا بتوانم گام هفتاد و ششم را بر دارم ، خدایا سپاس و شکرت .
همه ی انسان ها دست ،پا ، چشم ، گوش ،قلب ، معده و بسیاری اعضای دیگر دارند که نحوه ی استفاده بسیاری از آن اعضا مانند قلب ، معده و … برای همه ی انسان ها به یک شکل است اما ما می توانیم از برخی اعضای خود استفاده های متفاوتی از هم داشته باشیم .به طور مثال یکی می تواند از دست هایش ،نقاشی های زیبا خلق کند و دیگری می تواند با دستانش مجسمه های زیبا خلق کند .نکته قابل توجه این است که ما برخی از اعضای خود مانند گوش ، چشم و … را می بینیم و می توانیم آنها را لمس کنیم و برخی اعضای خود مانند مغز ، کلیه و … را نمی بینیم و نمی توانیم آنها را لمس کنیم ولی با استفاده از دستگاه های عکس برداری می توان از وجود آنها اطمینان حاصل کرد .همان طور که در اطراف ما پر از امواج رادیویی است که ما بدون گیرنده متوجه وجود آنها نمی شویم اما ندیدن ما دلیل بر وجود نداشتن آن امواج نیست. تنها یک بخش از وجود انسان است که نه دیده می شود و نه لمس می شود و نه می توان از آن عکس برداری کرد و آن بخش ذهن است .ذهن در تمام انسان ها وجود دارد و نقش اصلی در شکل گیری تمام ابعاد زندگی یک فرد دارد در صورتی که نه دیده می شود و نه لمس می شود و تنها می توان از نتایج زندگی انسان ها به آنچه در ذهنشان می گذرد تا حدودی پی برد .انسان ها ذهن دارند و به همین دلیل می توانند چیزهایی را که در ذهن خود تصور می کنند خلق کنند و در زندگی خود به وجود آورند اما حیوانات چون ذهن ندارند خیلی کارها را نمی توانند انجام بدهند و تنها از روی غریزه ای که خداوند در وجود آنها قرار داده است زندگی می کنند و قادر نیستند چیزی را خلق کنند .
چرا لاغرها چاق نمی شوند ؟! اما چاق ها هر کاری می کنند لاغر نمی شوند ؟!
تنها تفاوت بین افراد چاق و لاغر نحوه ی استفاده از ذهن خود برای شکل دادن جسمشان است .
افراد لاغر تصاویری چاق از خود در ذهنشان ندارند و در نهایت نتیجه جسمی آنها ، داشتن اندامی لاغر است و افراد چاق به واسطه ی شکل گیری تصاویر ذهنی چاق در آنها به مرور رفتار و واکنش جسمی آنها به شکلی تغییر پیدا می کند تا در نهایت به جسمی که تصویر آن را در ذهنشان ذخیره کرده اند دست پیدا می کنند .محتوای ذهنی یک فرد چاق فقط محدود به تصاویر چاق از خود نمی شود بلکه تعریف هایی که از مزیت های چاقی در دوران کودکی شنیده است ، همچنین ترس های او از چاقی نیز در شکل گیری جسم او تاثیر زیادی دارد و همین اتفاق برای افراد لاغر رخ می دهد اما در جهت مخالف آن. فردی که از لاغری خود رنج می برد فرد متناسبی نیست ، بلکه ذهنی مملو از افکار لاغر کننده دارد .عملکرد ذهن در جسم و زندگی ما اینگونه است که ما هر چه را در ذهن خود تصویر سازی کنیم در زندگی خود کاملا همان برای ما نمایان می شود.افراد لاغر باید آگاه باشند و بدانند که سعی نکنند با تغییر محتویات ذهنی خود ، چاق شوند چون اگر روند چاقی آنها شروع شود دیگر متوقف نمی شود و این روند همچنان ادامه پیدا می کند و از کنترل آنها خارج می شود و آنها را دچار دردسرهای بسیاری خواهد کرد .
اگر به هر دلیلی تصاویر اولیه ی چاق شدن و یا به قول افراد لاغر مقداری پر شدن و چند کیلو اضافه وزن پیدا کردن در ذهن افراد لاغر تغییر پیدا کند به این معنی است که در تصاویر ذهنی خود اختلال ایجاد کرده اند یعنی اختلال ایجاد کردن در سیستم هوشمند ذهنت برای مدیریت جسمت پس افراد لاغری که می خواهند چاق شوند باید به این نکته توجه داشته باشند .
خود من هم همیشه برایم سوال بود که چرا بعضی از افراد لاغر دوست دارند چاق شوند؟! همیشه با خودم می گفتم که این افراد متوجه نیستند که چه نعمتی دارند و قدر آن را نمی دانند چون خود من از چاقی بسیار رنج می بردم و دوست داشتم متناسب شوم .با توجه به گفته های استاد آگاه شدم که اگر چاقی و لاغری را مانند یک لوکوموتیو در نظر بگیریم لوکوموتیو چاقی بسیار قوی تر و پر زور تر از لوکوموتیو لاغری است و چون رنج چاقی بسیار بیشتر از رنج لاغری است به همین دلیل تغییر ذهنیت چاق به لاغر مانند تغییر ذهنیت لاغر به چاق خطرناک و افسار گسیخته نیست و لازم و ضروری است .همه ی ما انسان ها از طرف خداوند تنها یک بار شانس زندگی در این دنیا را داریم و من نمی دانم چرا ما انسان ها از این فرصت گران بها استفاده نمی کنیم و دائم در این فکر هستیم که به خاطر جلب توجه خانواده ، دوستان ، اطرافیان ، اجتماع و … تا جایی پیش میرویم که کاملا می خواهیم از هر لحاظ خوشایند آنها باشیم و دیگران را از خود راضی نگه داریم کاری که حقیقتا و واقعا عبث و بیهوده است و مانع این می شود که ما از وجود خود به هر شکلی که هستیم لذت ببریم و خود و زندگی خود را از هر لحاظ ارتقا بدهیم . ما باید سعی کنیم که با وجود واقعی خود در صلح باشیم و خود را همان گونه که هستیم بپذیریم و دوست داشته باشیم و از خداوند به خاطر هر آنچه که به ما عطا فرموده است شکر گزار باشیم تا از این طریق زندگی شاد و زیبایی را تجربه کنیم چون خود ما مهم ترین فرد در زندگی خود هستیم .
“یا حق ”
سلام روز خوب وبا خیری داشته باشید هم مسیران
بادست اثار هنری خلق میشه مثل افرادی که نقاشی یا مجسمه سازی با تمرین میتونن خلق کننده باشن
ذهن هموه زندگی مرا رو مدیریت میکنه
نشیدن امواج صوتی در بودن گیرندش فابل قبول هست در گذشته چون گیرنده نبوده فابل قبول نبود دربودن امواج
با درست کردن رادیو ماتونستیم صدای امواج رو بشنویم
افرای که تو ذهنشو بیشتر کار مکنم افراد خلاق هستن
این افراد برای راجتر رسیدن وکار رو اسون کردن وسایل رو خلاق میکنن ومتخرح هستن چون قبول ابنکه همیسه به یی شگل رفتار کنیم رو نمپسندن ودویت دارن تغییر جدید بوجود بیارن
توحیوانات همه کارهاشون غریزه هست وتا ابد به همین شگل رفتا مبکنن گوچ تا اخرین نسل ادامه داره وتغییر درش نیست چون فقز غریزه درش نقش داره چیزی به اسم ذهن وجود نداره
شباهت ذهن خداگاه وذهن ناخداگاه
فایل امروز بر ای فکر وکار کردش دردو گروه انسان هست
اول فکر وکاردش که خودما ماهستیم وکسترشش تو چاقی وذهن وکار کردش تو قسمت لاغریی افراد
ماافراد چاقیچون چاقی همراه باسختی وزن سختی بلند شدن وسختی نفس کشیدن کار گردن همراه نبودن در هر چیزی از جمله تفریح کوهنوروی همراه نبودن در کارهای که سختی درش زیاده بالاپایین درش زیاده همه جوره سختزازحمله مریضی که سختیرین قسمت هست انواع مریضی قند فشار خون استخون درد کمردرد خلاصه هر چیزی که با چاقی درارتباط باشه همه با سختی مشقت همراه هست وبا ابن همه سختی افراد جاق تازه حرف دیگران نیز بهش اضافه شده وکارو برای ما خیلی سختر میکنن جون خودمون همه سختی شو اطلاع داریم با گوشت وپوستمون درک میکنیم تازه خواب گویی نیش زبون دیگران هم باید باشیم نظرات خیر خواهن اون افراد هم مزید بر علت شده همه فکر روح وروان ما به هم میخوره
وتلاش برای رهایی از این وضعیت انواع رژیم وانواع ورزش وکارهای بسیار بیهوده که جر بدتر شدن وضعیت خودمن شد بهتر که نشدم همه توان حرکتی رو از من گرفت حالا به شکر خدا دارم تلاش مبکنم برای رهایی از این وضعییت وتا حالا خدارو شکراز لحاظ روح روران ارامش پیدا کردم برام دیگه حرف دیگران اصلا مهم نیست برای دیگران کاری نمکنم که خوشیند دیگران باشه باید به فکرسلامتی خودم باشم چند سال پیش من که جوان بودم خیلی وزن کم کردم هر کی امد به من گفت چقدر لاغرشدی داری زشت میشی دیگه بیشتر از این لاغر نکن وبا برگشت چاقی همین افراد دوباره که چاق شدی لاغر بشی بهتره
افراد لاغریی که دلشون میخواد چاق شن خوشابه حالتون نمدونید چه چیزی رو در خودتون میخواهید نابود کنید شما درست کار کردن ذهنتون میخواهید دست کاری کنید من چاقها ارزویی داشت هیکل سبک شما رو تو رویایی خود داریم ار فکر کردن که با به دست اوردن لاغریی چقدر از مشکلات من کم میشه داریم همین لحظه کیف داشتنسو در اینده برای خودمان ارزو میکنیم شما سر بی درد تون دستمال میببدید
شما یی مشکل دارید واون نظر دیگران هست از سختی چاقی حتی تصورش برای شما امکان نداره چون فقط ظاهر مبینید از مشکلات چاقی اصلا خبر ندارید چه بلای سر ادم میاره اعتمادنفس خراب یاکم امید کم انگیزه یا نداریم یا کم داریم
دل پر درد از سر زنشهای مردم هزارنان درد سر که حتی تو تصور شما نمی گنجه خلا صه جیف واقعاحیف که میخواهید خودتون بخاطر دیگران عوض کنید واینهمه بلابرای خو دتون با دستخودتون بخرید مثل ما که شدید انوفت میفهمیدم در دنیایی کیف بودید قدرشو ندونستید واز دست دادن لاغریی دیگه زندگی مثل سایق بر ای شما دیگه نیست واون زمان دیگه فایده نداره از ما گفتن خوشا به حالتون من یکی حاضرم یی پوست استخون کامل باشم اصلایی مثقال هم چاق نباشم
چاقی حز درسر وناراحتی برام من چیزی نداشت خدایا ورویایی همه این گروه به ارزوشون که لاغری شدن برسون
یاحق حق نگه دارتون
سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر
این فایل رو زمانی که اینترنت قطع بود گوش دادم واقعا عالی بود ممنونم.
یاد گرفتم خودم باید خودم رو بپسندم
همه انسانها از یک سیستم بهرمندند ولی دلیل اینکه تا این حد تفاوت دارند فقط ذهن آنهاست که نتیجه رو برای هر کسی به شکلی رقم می زنه
(عملکرد ذهن متفاوت است)
با تلاش فیزیکی نمیتوان تصویر ذهنی رو تغییر داد .
ما زمانی زندگیمون بهتر میشه که با خودمون در ذهنمون به صلح برسیم ، خودمون رو بپذیریم،خوشحال باشیم ، سپاسگذار باشیم .
ممنونم استاد گرامی
سلام
برای منم همیشه سوال بود که چرا لاغرها چاق نمیشون ؟
من یک دختر خاله دارم که خیلی لاغربود تو مجردی . ومادرم این رو یک بیماری میدونست که دخترخالم داره .
و میگفت از بس لاغر و مریض هست تو خیابان یکبار سرگیجه گرفت وافتاد .
یا وقتی یادم میاد حدود ۳۰ سال پیش که یک سری رزمنده ها رو آزاد کردند و خواهر یک رزمنده که خیلی لاغر ونحیف بود وقتی برادرش رو دید غش کرد وافتاد واینو مرتب در دورهمی میشنیدیم وگاها خیلی میخندیدیم و در ذهن من نقش بسته بود که فرد لاغر آستانه تحملشون خیلی پایین هست و با یه اتفاق کوچولو غش میکنن وبایستی آنقدر سرشون آب بریزن تا به هوش بیان .
یا خالم تعریف میکرد که در کودکی چاق بود ومادرم خیلی لاغر بود و وقتی دوستان مادرم اون رو اذیت میکردن اون میرفت وبه حساب همه میرسید حتی پسرهای بزرگ هم ازش میترسیدن . اون موقع دوران شاه اینقدر روابط دختر وپسر به چشم پاک وخالص بود که همدیگر رو دختر و پسر بالقب صدا میکردن و میخندیدن وپسرها هم حریف خالم نمیشدن و وقتی برامون تعریف میکرد لذت در چشمانش برق میزد و این حس خوب رو بهمون منتقل میکرد .
ومیگفت که همین چاقیش باعث شد که کلی خواستگار داشته باشه وبالاخره باهمسر ایده آلش ازدواج کرد .
یا یه دختری بود به اسم صدیقه که خیلی لاغر بود وسن زیادی داشت وهمچنان مجرد بود والان هم مجرده .
تا ما یه کم به خاطر درس خوندن یاهرعاملی درکودکی یه کم لاغر میشدیم بهمون میگفتن صدیقه ومنو مسخره میکردن ..و به شدت من از لاغری متنفر شده بودم .
وعمه هام که چاق بودن وخوش بر و رو همش تعریف از اونها در خونمون بود و زیبایشون رو به چاقیشون نسبت میدادن .
یا یه دخترعموم رومیگفتن کرم خاکی و همش تعجب میکردن اون چطور بچه دارشد .
حالا من با کلی افکار وباورهای اینچنینی طبیعی بود که چاق بشم حالا اینها فی البداهه یادم اومد خدا میدونه تو پس زمینه های ذهنم چی ها کاشتم که خبر ندارم .
حالا دو تا از دخترای فامیلمون مرتب غذا زیاد میخورن خودشون که میگن هفته ای یه کله پاچه میخورن وبه خودشان میرسن اما انگار نه انگار لاغر لاغرن . اینقد که من شنیدم پدرشون خیلی لاغره واین رو یه جورایی ارثی میدونیم .
حالا چطور میخان با این باورغلط به جنگ لاغری برون وچاق شون . تا حالا که موفق نشدن .
بعضی اوقات باخودم میگم من اگه تا آخر عمرم بشینم و باورهای چاقی. بیماری . فقر . روابط نامطلوب و … رو از پس زمینه های ذهنم شناسایی کنم عمرم تموم میشه و بایستی شبانه روز کارکنم پس کی باید زندگی کنم .
ولی وقتی استاد واساتید دیگه موفقیت رو میبینم که وقتی پای درمسیر گذاشتن خداوند کمکشون کرد یع مقدار انرژی میگیرم .
واقعن ما با دست خودمون و با بازگذاشتن ورودی های ذهنمون چه بلایی سر خودمون آوردیم .
حداقل بیایم آرام آرام این چرخه رو متوقف کنیم تا دیگر رشد نکنه و با استمرار پیش بریم چون خداوند حامی ماست .
خدایا شکرت بابت هدایت به مسیر الهی.
تشکر از استاد عزیز بابت نشر آگاهیهاشون .
خداوند هزار دستان است و تمام انسانها دستانی از سوی خداوند که می خواهند خیروبرکتی عظیم به من برسانند
سلام و درود بر هزاردستان عالم
چرا لاغرها چاق نمی شوند ؟!…
همه ما انسانها عضوهایی داریم که فیزیکی هستند و قابل لمس مثل چشم و گوش و بینی و دست و پا و اندامهایی که قابل دیدن و لمس نیستند مثل اندام داخلی بدن قلب کلیه شش ها یا دستگاه گوارش که می تونیم با دستگاههایی از وجودشان و کارایی شون مطلع بشیم و البته تنها عضوی که در انسان قابل به لمس و دیدن نیست ذهن ما هست که اتفاقا تمام عملکرد و رفتار ما در زندگی نتیجه پردازش و تصویرسازی های ذهن ماهست ….و شاید خیلی از افراد از وجودش و کاراییش در زندگیشون اطلاع نداشته باشند!…
همانطور که اطراف ما را امواج گوناگونی در بر گرفتند که قابل لمس و دیدن نیستند و از نشانه های رسانه ای متوجه بودنشان می شویم ذهن هم عضوی است در خدمت ما که از نشانه های او خاص بودن افکار و رفتار ماست …
همه ما دست داریم و کارهای روزمره خود را با آن انجام می دهیم ولی هر کدام از انسانها یک مهارت خاصی را میتونند با دستشون انجام بدهند یک نفر با دستانش موسیقی می نوازه فردی دیگر پیکره تراش ماهری است و شاید مهارت دیگری در ملیله دوزی باشد پس علت این همه تنوع و مهارت و شغل فقط یک چیز است مهارت شخصی هر فردی نسبت به محتوای ذهنش …
انسان همیشه در سختی و درد و رنج به دنبال راه حل مشکلات خودبوده است و با پردازش اطلاعات بیرونی و محتوای ذهنیش اول به نوعی تصویر ذهنی رسیده و بعد راه حل ارائه شده را خلق کرده است و دلیل تمام اختراعات بشر همین وجود ذهن و البته تفکر انسان برای ایجاد راه حل ها برای خودش است …
حیوانات به صورت غریزه ای زندگی می کنند و با برخورد مسائل زندگیشون رفتاری را انجام می دهند که از پیش برای آنها تعریف شده است یک جوجه تیغی به وقت احساس خطر خارخود را پرت می کند ذهن ندارد که فکر کند و به پلیس زنگ بزند یا نقشه ای بکشد و پرندگان در یک بازه زمانی کوچ می کنند و …اما هر انسانی با توجه به مسائل زندگی خود به دنبال راه حلی است و همین موضوع باعث پیشرفت تکنولوژی و سهولت در انجام کارهای بشری شده است ما هم سالهای زیادی از چاقی دردو رنج کشیده ایم و به دنبال راه حلهای بسیاری بوده ایم و نتیجه شده بود استفاده از انواع رژیم و ورزش و دمنوش و کرم و …
.تا اینکه به لطف خداوند هدایت به مسیر صحیح و مستقیم لاغری با ذهن شدیم .
بنابراین به این نتیجه میرسیم که هر انسانی یک شاهکار است یک اثر هنری خاص مثل اثر انگشتش چون محتوای ذهنش خاص خودش هست و البته نتیجه اصلی و آگاهی بر من این باید باشد که ذهن من برای راضی کردن دیگری با من همکاری نمی کند و در اصل هر فردی باید نسخه اصلی خودش باشد هر فردی نسبت به افکار خودش یک انتظاراتی از خودش و زندگیش دارد فردی که چاق است از چاقی رنج می برد و خواسته او لاغری است و برایش سخت است و همانطور فردی که لاغر است هم از لاغری رنج می برد و خواسته او کمی چاق شدن است !…پس رنج در هر دوی این افراد وجود دارد …
یک فرد متناسب ذهنی اورجینال و طبیعی دارد و در واقع قدرت تناسب در ذهن او به صورت پایه ای بیشتر است و فرد از خودش یک تصویر ذهنی قوی و واضح و شفاف لاغر دارد حالا ممکن است به دلایل مختلفی اعم از مسخره شدن یا نارضایتی همسر یا سرزنش دیگران برای لاغری زیاد دوست داشته باشد کمی چاق شود و زیباتر به نظر برسد
بنابراین او با تلاش فیزیکی شروع می کندرفتارافراد چاق را تقلید می کند اما در واقع اون واکنش فکری و احساسی را نسبت به خوراکیها مثل یک فرد چاق ندارد و چون سیستم ذهن و احساس و البته تصویرش از خودش لاغری است با این روشها و تلاشهای فیزیکی به مراد دل خود نمی رسد !…
اما ممکنه است بعد از مدتی ادامه دادن این رفتار غیر صحیح با اشتیاق ذهن اورجینال خود را دستکاری کند و کمی چاق بشود و در اولین نتیجه خوشحال می شود و مورد تشویق و توجه دیگران قرار میگیرد و این احساس همراه با تصویر کمی چاق در ذهنش شکل پیدا می کند و توجه او به این موضوع و محتویات ذهنش باعث گسترش می شود و تمایلاتش تغییر کرده چاق تر می شود و اینبار مورد سرزنش دیگران قرار می گیرد و نگران از اینکه بیشتر چاق شود و دیگه حس شادی و نگرانی برای ذهن فرقی نداره و توجه به موضوع میشه تصویرسازی ذهن و ملاک خلق در واقعیت !..
،و فردی که لاغر بود با نیرویی قوی گوی چاقی را به راه می اندازد و در دام خطرساز چاقی گرفتار می شود و در واقع خودش به صورت دستی و آگاهانه این نرم افزار ذهن خودش را دست کاری کرده است !….
اما …آیا ممکنه یک فرد چاق در مسیر لاغری با ذهن بیشتر از حدی که می خواهد لاغر شود!؟..
من پارسال که وارد این دوره شدم این ترس را داشتم که اگر همینطور لاغر بشم و نتونم جلوشو بگیرم چیکار کنم یه جورایی می ترسیدم و می گفتم دیگه کسی هم نمی تونه کاری برام بکنه و دخالت تو کار خداست’!؟؟….
مثلا فکر می کردم قراره آخرش پودر بشم 😂
خداوند کاملا ما را سلامت و متناسب و شاد خلق کرده است و ذهن ما در حالت طبیعی خودش نرم افزار لاغری و تناسب را داشته است چون همسویی با طبیعت هست و البته بهترین حالت جسم برای انسان تناسب و سلامتی اوست که جلوه زیبایی هم می شود و اما ذهن ما ناخواسته و ناآگاهانه توسط والدین و جامعه و رسانه دستکاری شده و چاقی به عنوان لذت و یا طبیعت انسان در ذهنمون فرمولسازی شده و اما انقدر رنج چاقی زیاد هست و البته ما تصاویر زیادی از چاقی در ذهنمون داریم که به نوعی این فضای ذهن چاق محتوا و نقشه و سنگینی بیشتری داره به خاطر همین اگر قرار باشه این قطار چاقی را با قدرت لاغری بکشیم باید انقدر آگاهی و ورودی صحیح لاغری به ذهنمون وارد کنیم و البته تمرین و تکرار و استمرار تا بتونیم روند گسترش چاقی را استپ کنیم و این دوقدرت چاقی و لاغری را به نوعی تعادل برسونیم و اگر شوق بیشتری داشته باشیم تازه می تونیم این قطار را به اندازه ای حرکت بدهیم که در ایستگاه لاغری و ایده آل خود قرار بگیریم …ولی رنج از لاغری خیلی کمه !…شاید در مواردی چاقی و لاغری رنجهای مشترکی داشته باشند مثل نارضایتی از دیدن خود در تصاویر یا مسخره کردن دیگران یا انتخاب لباس مورد علاقه اما رنج از چاقی خیلی خیلی بیشتره مثل سخت نشست و برخاست کردن یا نفس نفس زدن یا بد خوابیدن یا کمردرد و زانو درد یا چاقی و پف صورت و همین رنج به گونه ای در تناسب ما تعادل ایجاد می کند و نیروی کششی است که اجازه نمی دهد بیشتر از حد لاغر بشیم ….
تنها روش آسان و ماندگار برای لاغری لاغری با ذهن است …
خدایا شکرت
خداا عاااااشقتم ❤️
سپاس استاد عزیز و دوستان فوق العاده
همواره مانا و پایدار باشید 🌸🍃
سلام نمیدونم چی بگم رفته بودم مهمونی زندایی البوم دوران کودکی اورد من تا حالا اون عکس ها رو ندیده بود ب حدی لاغر بودم تو عکسها از شوقم از روشون عکس انداختنم جالبه حتی مامانم باور نمیکرد
انگار با ی پتک ب سرم بزنن گیج بودم شب هر کاری میکردم نمیتونستم بخوابم اصلا مات و مبهوت بودم
واقعا نمیدونم چرا افرادی ک متناسبن لاغرن دوس دارن چاق بشن ب خاطر بقیه من خودم زندایی فوق لاغره و همیشه ب خاطر دایی حسرت لاغری داره الان چن سال آمده ولی همش دغدغش چاقیه در خالی ک دوبار زایمان کرده و بیش از۱۰ ساله عروسه ولی انگار یک دختر ۱۶ سالس
یا زندایی همسرم لاغره با اینک سنش درحدود ۴۰ ب بالاس دوس داره چاق بشه چن فک مبکنه صورتش شکسته شده
من خودم شاهد بودم ک هی این اون بهش میگن برو دکترشاید از فلان بهمانه و من تو دلم میگفتم خاک بر سرت ک همه دنبال لاغرین این دنبال چاقیه نمیدونم شاید حسرتشم خورده باشم ولی الان میدونم ک حسرتی نیس چن حسرت یعنی باور ب اینک من نمیتونم اون خواسته رو داشته باسم اما الان میدونم ک قطعا من ب لاغری خواهم رسید من از نشستن و برخواستن از کاری ک میخوام انجام بدم بارداریم همسرم خرید حرفهای این اون خودم خانوادم خوردنم ورزشهای سنگین رنج میبردن اینها همش ب خاطر چاقی بود و چاقی از من بود من خودم خودم چاق کردم اما نااگاهانه ولی نمیدونم چرا بعضی افراد اگاهانه میخوان خودشون تو زندان چاقی بیندازن
من یبار زندگی میکنم و انتخاب میکنم اون زندگی خودم باشه خودم دوس داشته باشم قبلا اینجوری نبودم حرفهای برخورد دیگران اذیتم میکرد اما دارم رو خودم کار میکنم ک بدونم خودم مهمم ن بقیه
من هیچ وقت نمیزارم خواسته هام بشکل ارزو و رویا بمونن
من زندم و دوس دارم زندگی کنم برای خودم
من ب خود احترام میزارم چجوری
اینجوری ک ب حرفهای اونها محل نزاری برای مهم نباشه فلان حرفو گف فلان کارو کرد خودم ک نمردم برا خودم انجام میدم این نشون میده تو خودتو دوس داری
درمورد بچم ک لاغره مادرشوهرم اومده میگه وقتی تلوزیون نگاه میکنی با گوشی بازی میکنی بهش غذا بده
وای یعنی متاسفم همین افرادبرای بچه جاریم میگن خیلی میخوری و فلان
یعنی ادم نمیدونه ب چ ساز افراد برقصه
اما من میبنم دختر لاغره عشق میکنم سلامته ومن ب هیچ وجه ذهنشوپر فرمول نمیکنم
صدها بار خواهر شوهرم گفته شیر بده ب بچه استخوناش شکل بگیره
یعنی یک انسان چقدر میتونه کند ذهن باشه
وقتی میبینم اون میخوره اونجوری میگن این ب اندازه میخوره اینجوری میگن
پس ببین فریبا ک نباید حرف بقیه برات مهم باشه بزار فکر کنن من ب بچم نمیرسم مهم خودمم و خدام بقیه رو ول کن بخدا تو هر کاری کن باز اونا از ی جایی بار شاکین
من ب قدرت ذهنم ایمان دارم و میدونم این ذهنم از یجایی ریتمشو بهم زدم و از خودم معذرت میخوام و خودمو میبخشم و ادامه میدم تا مسیر لاغری پررنگ تر کنم
دیگه حسرت لاغرها رو نمیخورم چن میدونم
فرق بین من و اونها فقط تو باور و افکار و فرموله
پس باور دارم ک من در مسیر درستم ب سوی لاغری در حرکتم و میرسم بهش و لذت میبرم
ممنونم ک فریبا در این مسیر ب از خدای خودم ممنونم و ممنونم ک ب راهت ادامه میدی و من دارم لذت لاغرشدن رو حس میکنم
خیلی های ما ب تقلید از بقیه چاق شدیم ک فلانی بچش درشته منم باید این کارو کنم یا فرمولها رو قبول کردیم بدن تحقیق بدون اگاهی
دیروز داشتم طرفها رو میشستم شام خونه مادرشوهرم بودم و دیدم ی بویی میاد گفتم این بوی سفید کنندس گف اره خانواده دخترم و دخترم تو جا ریکا سفیدکننده میریزن منم ریختم یعنی چی بگم هنگ کردم ی ادم چقدر باید ب خودش احترام نزاره بالاخره اون سفید کننده ی مضراتی داره وباید گاهی ازش استفاده بشه ن دم ب دیقه واقعا متاسفم میاد واقعا ک چرا ما فک نمیکنیم چرا ب خودمون رحم نمیکنیم ب خاطر دیگران ب خاطر کار دیگران ب خاطر نادانی خودمون
لاغری اسونترین کار دنیاست
سلام استاد وقت عالی به خیر
الان چند روز هستش وقتی پیامهام تایید میشه یا دوستان جواب کامنتم رو میدم اصلا تو جیمیلم نمیاد که بهم اعلان بده.
بایستی خودم مثل الان بیام توسایت و همون تمرین رو بیارم ببینم چه خبر شده .
گله درکامنت قبلی این گام صرفا جهت مزاح بوده و حس خوبم که خاستم به این صورت به شما و دوستان خوبم هدیه بدم .
ممنون از وقتی که میزارین بابت آموزش و خوندن کامنتها.
سلام و درود
پوشه اسپم رو چک کنید
سلام استادعزیز و دوستان همراه
هنوز چند خط اول متن این گام رو نخونده بودم که یه جورایی ذهنم جواب سوال این سالها رو بهم داد ؟
اینکه چرا من استخوان بندی ام درشته ؟ چرا اندام دیگران بافت بدنشون نرم هست ولی برای من نه ؟
چرا من یک انگشتر و یا النگو میخام بزارم همش سایز درشت بایستی بخرم ؟
چرا کفشهای پنجه باریک نمیتونم بپوشم و همش کفش ام بایستی پهن باشه ؟
وهمش این رو یه عامل ژنتیک میدونستم اما وقتی وارد این دوره شدم ذهنم قبول نمیکرد که ژنتیک باشه ؟
مامانم که میگفت به عمه هات رفتی؟
و دیشب تو خونمون صحبت شد و من براش جوابی نداشتم مدام فکرمنو مشغول کرد تا اینکه یادم اومد که من وقتی کوچیک بودم وشیر گاو میخوردم مادرم مرتب میگفت بخورین برای استخوان بندیتون خوبه .
مرتب میگفت .ومن هرموقع از اون روزها که یادم میاد تا الان وقتی که میخام شیر بخورم ذهنم میگه بخور واسه استخوان بندیت خوبه .
ویا در دوران بارداری و دوران شیردهی مادرها اعتقاد دارند بایستی گردن مرغ زیاد بخورن یا استخوان بخورند مواد معدنی موجود درآنها باعث میشه که بچه استخوان بندیش قوی بشه .و من به کرات شنیدم .
وهمه این باورهای غلط وخیلی از اینها باعث شد که منم استخوان بدنیم درشت باشه .
خوردن این نوع مواد غذایی باعث نمیشه که من بدنم این فرمی بشه بلکه باورغلط که داشتن باعث شده که من رفتارهایی ازم سر بزنه یا عادت هایی درمن شکل بگیره که منو به این باور برسونه .
چه عادتی بهتون میگم .
من عادت دارم از کودکی تا الان وقتی یه جا بشینم پاهام رو خیلی تکون بدم شاید شیر زیاد خوردن استرس رو زیاد کنه و بالتبع این حرکات ازم سر بزنه و مرتب این حرکت ورزشی رو انجام بدم وباعث فرم بدو پهن شدن در کف پام بشه بعدش
بگن شیر استخوان بندی رو محکم میکنه
یا موقع راه رفتن دستهامو خیلی تکون بدم .اینم شاید به خاطر زیاد مصرف کردن شیر باشه که باعث استرس دربدنم و دستام شده و این حرکت ورزشی در دستم سر بزنه و چون مداوم هست دستهام پهن بشن .
نمیدونم یه عادت های اینجوری که خیلی هاشو شناسایی نکردم در من شکل بگیره و باعث اثبات باورهای من ومادرم بشه .
یه کم که بزرگترشدم فهمیدم که جورابم بایستی سایزش یه کم بزرگتر باشه . کفشم سایزش خوبه ولی بایستی پهن باشه .
النگو و طلا سایزش نسبت به همسنام بزرگتر باشه وهمه این توجهات و حس بدی که داشتم بهشون و حسرت به دوستانم که انگشت دست و پاشون وفرم بدنشون کشیدست همگی باعث بشن وضعیتم وحسم روز به روز بدتر بشه .
پس یاد بگیریم ما خانمها هرچی که خودمان میخوریم یا به بچه ها وعزیزانمان میدیم فقط بگیم واسه سلامتی خوبه .
نه که بگیم : فلان غذا چربی داره یا روی داره یا آهن داره واسه استخوان بندی خوبه و ….
چون که هرچی که این باورهای غلط رو بگیم و آموزش بدیم مثلا فلان غذا آهنش زیاده خونسازه و هی موقع خوردن بگیم و هی بگیم کم کم عادتهایی درما شکل بگیره که اثبات باورهامون بشه .
خوب الان باید چی کارکنم تا اندامی کشیده تر داشته باشم .
۱. از این به بعد شیر یا هرغذایی میخورم بگم واسه سلامتی خوبه .
۲. مزایای جسم کشیده رو برای خودم بنویسم .
۳. به خاطر ای جسم فعلی بازم حس خودمو خوب نگه دارم و به بدنم عشق بورزم .
۴. خودم رو اصلا محدود نکنم به لباسهای خاصی .یا مجلس و دورهمی خاصی
۵. آدمهای با استایل کشیده رو تحسین کنم .
۶.یاد بگیرم که من آموزش دیدم اینجوری شدم و براحتی و با لذت اینجوری شدم پس به راحتی و با لذت به وضعیت جسمی ایده آلم میرسم .
بعدش استاد یه گله ای ازتون دارم یادم میاد من تا ۷ ماه پیش مرتب لباس جدید میخریدم چونکه سایزم هر سری بزرگتر میشد .
ولی اواسط اردیبهشت بود که شروع کردم و تعهد دادم ادامه بدم یا مرگ یا زندگی .
الان شما میگید فعلا لباس نخرید خوب لباس قبلی برام گشاد شده و حسمون رو بد میکنه والان لباس جدید میخرم از بس تنگشون کردم ساسون زدم خسته شدم آخه حیفه بندازمشون .
درسته این متن شاید ربطی به درس امروز نداشت و خواستم ننویسم یه حسی اومد که بنویس شاید به درد یکی بخوره و من هم نوشتم .
هیچ مواد غذایی خاصیت چاق کنندگی یا استخوان بندی کردن جسممون رو ندارند و فقط نحوه رفتار ما با آن مواد غذایی هست که جسم ما رو چاق یا استخوان بندی پهن و …میکنه .
سلام و درود
همانطور که غذای اضافه حیف نیست که دور ریخته بشه، لباس گشاد هم حیف نیست اگه دور انداخته بشه
انشاالله همیشه در جهت سلامتی لباسهامون گشاد و دور انداختنی بشه
سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی
استاد واقعا از این فایل تاثیرگذارتون متشکرم
من رو به دوران کودکی ام برد و اشک در چشمانم جمع شد من تا ۹ سالگی خیلی خیلی لاغر بودم ولی پدر و مادرم هیچ وقت به من چیزی نمی گفتند خیلی خوب بودند ولی متاسفانه هر موقع میرفتم خونه مادربزرگم دایی ام منو مسخره میکرد به من می گفت نی قلیان ، سیخ ، استخوونی،… و با یک دختر خاله ام که تپل تر و همسن بودم ما دو تا رو به کشتی گرفتن می انداخت خیلی خاطرات بدی بود
من خیلی گریه می کردم در تنهایی ام و همیشه از خدا می خواستم چاق بشم
تا چاقی من از ۵ ابتدایی شروع شد و ادامه پیدا کرد
در دوران دبیرستان خیلی چاقی ام اذیت ام می کرد و از همون دوران رژیم من در شرایط سخت شروع شد من در خوابگاه بودم روزه می گرفتم نهار ظهرم رو نگه میداشتم برای افطار روی شوفاژ شام برای سحر و چقدر سخت بود
ولی الان خدا رو شکر می کنم که من رو به این سایت هدایت کرد الان خیلی تغییرات مثبت داشتم
دیگه افسوس گذشته رو نمی خورم
غذا با لذت می خورم و به اندازه
فقط یک قند با چایی ام می خورم
روابطم خیلی بهتر شده
صبح زود ساعت ۶ از خواب پا میشم تا بچه ها خوابن فایل ها رو گوش کنم
به خدا سلام و صبح بخیر میگم
به گل های خونه مون توجه می کنم و سلام می کنم
همیشه وقتی گشنه بودم نون رو ترجیح میدادم به میوه ولی الان میوه رو خیلی دوست دارم چون خودم و سلامتی ام رو دوست دارم
در کارم خیلی اعتماد به نفس پیدا کردم
روابطم با شاگردام بهتر شده
در جشنواره های مختلف شرکت می کنم
افراد متناسب مانند شوهرم و دخترم رو تحسین می کنم
لذت می برم از اینکه چاقتر نمیشم و روند لاغری ام شروع شده
…………
خدا رو بی نهایت سپاسگزارم به خاطر هدایتم
من همیشه در دفترم می نوشتم خدایا سپاسگزارم که به روش صحیح و درست لاغر شدم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
و بعد یک ماه به این سایت هدایت شدم
گام۷۶ : چرا لاغرها چاق نمی شوند
با سلام:لاغرهایی که چاق نمی شوند چون فرمولهای ذهنی آنها دست نخورده است اما لاغرهایی هستند که ذهن چاقی دارند اما بدنی لاغرچون مدام در حال گرفتن رژیم ها و ورزش کردن هستند و با فشار بر جسم ،خود را لاغر نگه داشته اند و همیشه نگران اینکه چاق خواهد شد هستند مثل خودم !قبل از آشنایی با ابن دوره
همیشه فکر می کردم ادمهای لاغر حتما یک جورایی فرق دارند چون آنها هم غذا می خورند پس چرا لاغرند نمی دانستم که ذهن افراد با هم فرق دارند و از زمانی که در این مسیر هستم متوجه شدم هیچ تفاوتی بین من و افراد لاغر وجود ندارد بلکه از ابزاری که در اختیار داریم به شکل متفاوتی استفاده می کنیم همه ما دست. و پا. و چشم. گوش قلب و. برای همه انسانها به یک شگل است اما می توانیم از برخی اعضای خود استفاده های متفاوتی داشته باشیم به عنوان مثال می توانیم با استفاده از دست هایمون خیاطی های زیبا گلدوزی نقاشی و خیلی زیباییهای متفاوت انجام دهیم تنها یک بخش از وجود ما نه دیده می شه و نه لمس می شود و آن ذهن ماست که نقش اصلی در شگل گیری تمام ابعاد زندگی ما دارد اما از نتایج زندگی انسانها به آنچه در ذهنشان می گذرد تا حدودی می شه پی برد
چرا لاغرها چاق نمی شوند و چاق ها لاغر نمی شوند؟
تنها استفاده از ذهن افراد است که نتیجه متفاوت است
ذهن ما یکی از اعضای وجود ماست که دیده نمی شه مانند دیگر اعضای بدن نیست مثلا دستان ما که با آن می توانیم خیلی کارها انجام دهیم و چون در انجام کار خود استمرار داریم مهارت آن را یاد می گیریم و یاد گرفتن مهارت نتیجه استمرار در یادگیری ذهن ما نسبت به کاری که انجام می دهیم ما را در یاد گیری ماهر می کند
در مورد ذهن که آن را نمی بینیم ولی به شکل مستقیم داره در زندگی ما نقش ایفا می کند و تمام زندگی ما را مدیریت می کند
ضمیر نا خود آگاه مخزن احساسات. اندیشه ها. آرزوها. و خاطراتی است که ما از آن آگاهی کامل نداریم ذهن نا خودآگاه از فرایندهای ذهنی تشکیل شده است که به صورت خودکار رخ می دهد که زیر سطح آگاهی ما قرار دارند و بر رفتارهای آگاهانه ما تاثیر گذار هستند و شامل تفکرات درون ذهنی خاطرات. آرزوها و انگیزه ها می باشند
ضمیر نا خود آگاه تلاش می کند تا ما را در شرایط فعلی نگه دارد. پس اگر بدون تغییر دادن ذهن مان تصمیم به انجام دادن کاری جدید بگیریم احتمال موفقیت ما در آن کار صفر است چون ذهن ناخودآگاه مانع تغییرات جدید در زندگی می شود برای همین باید لاغری را یاد بگیریم یعنی استمرار داشته باشیم تکرار کنیم. صبور باشیم تا فرمول های جدید جایگزین کنیم و یواش یواش ذهن ناخودآگاه این تغییرات جدید را قبول کند و وارد عمل شود. و رمانی که وارد عملکرد شود نتیجه در جسم نمایان خواهد شد
ذهن ناخودآگاه خیلی قدرتمند است شخصی را در نظر بگیرید که عزیزی را به صورت غیر منتظره ای از دست می دهد این شخص در حالت آگاه و در سطح خود اگاه می داند که این اتفاق افتاده است ولی از اونجایی که این موضوع می تواند ضربه بزرگی به آن شخص بزند ضمیر ناخود آگاه وارد عمل می شود و با تکرار کلماتی مانند باورم نمی شود. اصلا نمی توانم باور کنم و شخص را در یک حالت شوک قرار می دهد ذهن ناخودآگاه با قدرتی که دارد مسایلی که برای ما غیر قابل باور هستند و ممکن است که به ما ضربه وارد کنند را فیلتر می کند
حس ترس و ناراحتی در هنگام انجام یک کار جدید یا متفاوت نشانه فعال شدن ضمیر نا خود آگاه می باشد بروز توانایی ها و استعداد های درونی از مزایای ذهن ناخودآگاه می باشد
افزایش احساس همدلی و درک. به خاطر آوردم جزییات بیشتری از پد یده های گوناگون یافتن راه حل های بسیار عالی در مراحل مختلف. افزایش. میزان یادگیری. همه اینها از مزایای ناخود آگاه ماست همانطور که ذهن آگاه ما یک انتخاب یا عمل را پردازش می کند ذهن ناخودآگاه به طور همزمان تصمیمات و اقدامات ناخودآگاه را پردازش می کند برای همین می توانیم ضمیر ناخودآگاه خود را به صورت آگاهانه مورد استفاده قرار دهیم. چگونه؟تفکرات مثبت را جایگزین افکار منفی کنیم. با این کار ذهنیت ما تغییر پیدا می کند و به آسانی می تواند بر افکار منفی علیه کند. باید ذهن ناخود آگاه را به صورت آگاه در جهت افکار مثبت برنامه ریزی کنیم و برای انجام این اقدامات با تمرین و به مرور زمان امکان پذیر خواهد بود وقتی ما با آگاهی هایی که از استاد می گیریم باید در مورد آن استمرار داشته باشیم و عجله نکنیم تا ضمیر نا خود آگاه آنها را بپذیرد و وارد عمل شود مثلا باید افکار منفی موجود در ذهن ناخودآگاه را شناسایی کنیم و تمرکز خود را بر افزایش اعتماد به نفس و انتخاب موقعیت مثبت قرار داد
باید باور کنیم که با قدرت ذهنی که داریم می توانیم با یاد گیری لاغری با ذهن راحت و آسان لاغر شویم
زمان تعیین نکنیم
عجله نکنیم
استمرا. داشته باشیم
تمرین و تکرار کنیم
تمام اگاهی های لازم را در مورد لاغری با ذهن یاد بگیریم
نکات منفی که باید شناسایی شود
عادت های بد غذا خوردن.
وقت تعیین کردن برای خوردن غذا
وزن کردن
عجله داشتن
تنبلی در یاد گیری و انجام تمرینات
شک کردن
برای جلب توجه بقیه و خیلی نکات دیگر
می خوام بگم که با ید نکات منفی شناسایی و آن را بر طرف کنیم
هر چه که در ضمیر ناخودآگاه ما وجود دارد از طریق اصل قانون جذب یا همان ارتعاش به جهان هستی ساطع می شود
ذهن نا خود آگاه ما منبع و مخزنی از احساسات و اعمال خوب و بد ماست و با ساطع کردن خوبی ها و بدی ها به جهان هستی باید منتظر در یافت پاسخ آنها باشیم
پس چه خوب است با وارد کردن مزایاهای لاغری به ضمیر ناخودآگاه لاغری را یاد بگیریم
سپاسگزارم خداوند
سپاسگزارم استاد
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوب و پر تلاشم
من سپاسگزار خداوندم به خاطر این قدرت ذهن و قدرت خلق کنندگی که به ما انسانها داده ومن بازم سپاسگزار خدای خودم هستم به خاطر کشف همین قدرت در وجود خودم چون باعث شده که خیلی زندگی رویایی تری و شادتری توام با آرامش بیشتری رو داشته باشم چون که خودم رو مسول صد در صد زندگی خودم میدونم و دیگه به دنبال مقصر کردن بقیه و گیر دادن به اطرافیان و کشور و خانواده و دولت و …. نیستم که مشکلات خودم رو گردن کسی بندازم و از وقتی این قوانین جهان رو درک کردم حالا متوحه میشم چرا بعضی افراد فقیرن بعضیا ثروتمند هستن و یا چرا بعضیا سلامتن بعضیا بیمارن و یا چرا بعضیا زندگی آروم تری دارن بعضیا زند گی پر از تنشی دارن و یا چرا بعضیا چاقن و بعضیا لاغرن خلاصه علت وجود کلی دیگه از این تضادها رو در زندگی آدمها رو درک میکنم که چرا وجود دارن و اما اگر بخوام به هر کس دیگه از این جنس حرفها رو بگم مطعنم باور نمیکنن و از من قبول نمیکنن تازه من رو هم میخوان متقاعد کنن که به خاطر دولت و کشور و مردم و زنتیک و اشتها و …. هست پس چشمم رو بر روی تمام مشکلات و زندگی اطرافیانم و جسم اونها میبندم و تمام تمرکزم و حواسم رو میارم بر روی زندگی خودم و به دنبال خلق رویاهای خودم میرم که تمام اینها رو مدیون همین مشکل چاقی خودم در گذشته هستم که باعث شد من با این راه و موضاعات ذهنی آشنا بشم و الان به لطف خدا هر روز از روز قبل زندگیم روانتر و شادتر و ثروتمند تر و سالمتر و متناسبتر با اعتماد به نفس بالاتر و …. هست که بسیار لذت میبرم و اول سپاسگزار استاد عزیز و بعد خدای خودم هستم چون من هم مثل استاد کسی بودم که در گدشته مشکل چاقی خودم رو به خیلی چیزها ربط میدادم که انگار خدا برای من نخواسته که لاعر بشم و من دیگه اینجور خلق شدم و لاغرها با من بسیار متفاوت هستن.
ذهن من جایی هست که من میتونم در اون هر چیزی رو که بخوام تصویر سازی می کنم و در نهایت اون چیز در زندگی من خلق میشه و به وجود میاد و من اون رو تجربه میکنم
با تلاش فیزیکی نمیتوان تصویر ذهنی رو تغییر داد پس هر چقدر تلاش کنید شما نمیتونید تصویر ذهنی رو که از قبل در ذهن شما وجود داشته رو از بین ببرید.خدا رو شکر من تصویر متناسب از خودم بسیار دارم جون من سالها متناسب بودم و تا همین چند سال پیش هم به زور رژیم متناسب بدم پس بهتر میتونم تصویر سازی ذهنی کنم و یه مرحله از کسی که از اول خلقت چاق بوده جلوتر هستم و برام چیز سخت و محالی نیست من میخوام دوباره به وزن ایده ال خودم که یک زمانی در اون بودم دوباره برگردم. و ذهن همیشه در سمت پیشرفت هست .
بچه های لاغر ذهنتون رو دستکاری نکنید برای چاقی وای به روزی که ذهن شما چاقی رو بپذیره دیگه نمیشه جلوش رو بگیری اتفاقا استاد من دو تا از اطرافیانم هستن که یکی از اونها واقعا چاق و یکی دیگه واقعا لاغر هست و این دو فرد مدتی هست با هم صمیمی شدن و با هم به تفریح و گردش میرن و من خودم شاهد مکالمات و خوردن و تغییر رفتارهای این دو فرد شدم و زیر نظر دارمشون و اتفاقا میبینم که همیشه این فرد چاق فرد لاغر رو مسخره میکرد که بابا بیا بخور این چه وضعیه چرا پایه نیستی برای بیرون رفتنها و خوردنهای دو نفرمون و همیشه به زور ااین فرد لاغر رو تشویق و مجبور و وادار به خوردن میکرد و میکنه و این فرد لاغر ترس از چاقی داشت که فلانیمن نمیتونم اخه جا ندارم ادیت میشم اینقدر بخورم و بهش میگفت مبا دا منم مثل تو چاق بشم و من خوب میدونستم قصیه چی هست و در نهایت فرد چاق تاثیر ش رو بر فرد لاغر میزاره که جبران پذیر نیست و در نهایت خدا میدونه جسم اون فرد چی میشه ولی هیچ نمیگفتم تا اینکه این فرد لاغر که واقعا نمیتونست پابه پای اون فرد چاق بخوره اما بلخره از اون تاثیر گرفته بود و خوردنش تغییر کرده بود و به مقدار زیادی پر خوری میکرد به گفته ی خودش داشت عادتهای حدیدی مثل فرد چاق پیدا میکرد و اتفاقا این هفته متوجه حرفهاش شدم که به بقیه میگفت به خاطر فلانی انگار چاقتر شدم اما عیب نداره همه بهم میگن خیلی بهت میاد و اتفاقا اینطور زیباتر شدی و و خوش تیپ تر شدی و خیلی خوبه و من همون موقع در دلم گفت وای اون چیزی که باید نمیشد شد و دیگه معلوم نیست چاقی در این فرد تا کجا پیش،بره از همه بدتر این بود که چاقی خودش رو پذیرفته بود و تازه داشت از اون لذت میبرد و واقعا در دلم تاسف خوردم و ناراحت شدم از ته دلم ناراحت شدم اما خب نمیتونم حرفی بزنم چون به حرفهایی که میزنم ایمان ندارن و قبول نمیکنن اتفاقا این فرد لاغر شاید در حد چند کیلو چاق شده بود ولی خوب میدونم این هنوز اولشه حالا بیام سراغ خودم که چقدر در نوشته ی رها جون در اول فایل امروز من عالی گذشته ی خودم رو از زبون ایشون دوباره مرور کردم منم دقیقا همین شرایط مثل ایشون رو داشتم منم قبل از ازدواج واقعا لاعر بودم و همه چیز میخوردم ولی کم و نگران هیچ چیز نبودم تا اینکه نامزد کردم و چند کیلو اضافه کردم و اینقدر اطرافیان من گفتن حالا خوب شدی چقدر زیبا شدی چقدر بهت میاد چقدر صورتت پر شده و قشنگتر شدی چقدر لباس به تنت قشنگتر شده تو رو خدا دیگه لاغر نشو و من هم از دیدن خودم در ایینه لذت میبردم و تمرکزم روی همین زیبایی ها و یکم اضافه شدنم بود و بارها مرورش میکردم و لذت میبردم و خوشحال بودم که زیباتر شده بودم و اما بعد از ازدواج اضافه وزنم کلی بیشتر شد و دیگه زمانی متوجه شدم که هیچ چیز به راحتی در بازار گیرم نمیومد و و کلی اضافه وزن داشتم و من همونجا بود که از راه رژیم و ورزش سعی کردم کمی وزن کم کنم و تونستم موفق هم شدم اما دوباره سریع وزنم برگشت و دیگه من بعد از ازدواجم همیشه در حال تلاش بودم ولی هیچ وقت به اون وزن دوران مجردیم به راحتی برنگشتم و اتفاقا برای همیشه هم دیگه نتونستم برگردم چند باری برگشتم ولی با سختی بود و موقتی بود و دوباره وزن من سریع برمیگشت .و حالا قشنگ متوجه میشم که در دوران نامزدیم چون من به چاقی تشویق،شدم ذهنم من رو به سمت چاقی بیشتر برده و اما زمانی که دیگه چاقی رو نمیخواستم سخت بود برگردم و حالا متوجه شدم هر چقدر بقیه میگفتن چاقی خوبه چرت.و پرت میگفتن هر چقدر میگفتن زیباتر شدی به نظر اوتها بوده و اصلا من با خودم مشکلی نداشتم و من به خاطر حرف بقیه چاق شدم و اما متاسفانه ذهن کیلو رو نمیشناسه و با احساس من سر و کار داره و وقتی من در گذشته یکم پرتر شدم و کلی لذت بردم داشتم به ذهنم میگفتم بدو بدو من رو بیشتر چاق کن چون دارم لذت میبرم و ذهن من عادتهای من رو بیشتر تغییر میداد تا دیگه من احساس نگرانی کردم از چاقی خودم ولی ذهن من تشخیص نمیده اون هیجان من رو میشناخت اون احساس دادن به وزنم رو میشناخت و من رو چاقتر میکرد .اما الان در این مسیر دلگرمم به حرفهای استاد که میشه از این راه دوباره به وزن دلخواهم میتونم برگردم و در وزن دلخواهم برای همیشه ساکن بشم و از ته دلم به این حرفها ایمان دارم و قبولشون دارم .
من الان با این آگاهی هایی که دارم کاری به نظر هیچ کس ندارم فقط میخوام خودم از خودم راضی باشم همین حتی چند وقت پیش همسرم میگفت تو الان خوبی بسه دیگه لاعر نشو و تا همسرم این رو گفت ذهنم سریع گفت خوبه پس دیگه چرا روی خودت کار کنی تو عالی هستی ولی خیلی سریع یاد آموزشها افتادم که من کاری به هیچ کس ندارم و باید اینقدر تکرار کنم تا به هدفم برسم و خودم از خودم راضی تر باشم حتی نظر همسرم و یا خواهرم و یا مادرم دیگه مثل قبل اهمیتی برام نداره که انگار صورتت لاغر شده و ….من باید اونطور که دوست دارم در این دنیا زندگی کنم چون هر کس یک بار فرصت زندگی کردن رو داره پس بار دومی در کار نیست منهم میخوام به بهترین شکل ممکن برای خودم زندگی کنم و این جسم من که شخص ترین موضوع من هست پس به هیچ کس ارتباطی نداره و من باید خودم ،خودم رو بپسندم و کاری به نظر بقیه ندارم و کافیه که کمی من چاق بشم همین افراد میان میگن پس چی شد اندام مانکنی تو حیف بود پس هوشیار هستم و برای خودم زندگی میکنم همون چیزی که هستم و بودم رو میپزیرم و حتی لاغر تر شدن خودم رو بسیار دوست دارم و به نظر همسرم و بقیه اطرافیانم که میگن بسه کاری ندارم و اهمیت نمیدم پس به حرف هیچ کس اهمیت نمیدم و پروسه ی لاعری رو با اشتیاق ادامه میدم و من خودم هستم و با سلایق خودم زندگی میکنم و به زندگی ادامه میدم .
اتفاقا من خودم رو نه تتها در زمینه ی جسمم بلکه در بقیه ی جوانب هم همینطور که هستم بسیار دوست دارم و میپزیرم که برای خیلیها قابل درک نیست و میگن مگر میشه اینقدر ساده اونم در این زمینه ی ظاهری ولی من با قاطعیت میگم بله میشه من عاشق این نچرال بودن خودم هستم بر خلاف تمام اطرافیانم که به دنبال عملهای زیبایی و …. هستن من حتی یک رنگ موی ساده هم به موهام نمیزنم و خود خودم هستم و به دنبال تغییر ظاهر خودم نیستم برای بیشتر لذت بردن از شرایط پیرامونم و زندگیم من به دنیا نیومدم که دیگران رو راضی کنم اگر بخوام به حرف دیگران زندگی کنم من زندگی نخواهم کرد و طعم لذت بخش زندگی رو نخواهم چشید .
رنج چاقی از رنج لاغری در افرادی که خیلی لاغرن واقعا بیشتر هست چون این فرد لاعر نهایت در عکسی و یا حرف دیگران و یا نگاه دیگران بد هستن که این فرد ی که با حرف بقیه زندگی میکنه هیچ وقت با خودش به صلح نمیرسه و در واقع فردی که به دنبال تایید گرفتن دیگران از خودش هست دنیا براش جهنم میشه چون تو نمیتونی همیشه همچین کاری کنی بنا براین مجبوری همیشه مثل عروسک خیمه شب بازی باشی و طوری باشی که اون خوشش بیاد این خوشش بیاد و واقعا این کار زجر دهنده میشه و زندگی برات جهنم میشه .
ذهن من نمپذیره به خاطر هیچ کس متناسب بشم چون ذهن من هست مال خودم هست و در بقیه جنبه های زندگی هم همینطور هست من به هیچ هدفی در زندگیم به خاطر بقیه نمیرسم .پس کاری به عرف جامعه نداشته باش که میگن نگاه دیگران برای تو مهم هست ببین بچه ها هر چیزی رو دوست دارن خیلی راحت میپوشن و کاری به نظر بقیه ندارن ولی متاسفانه اونها هم کم کم بر اثر تربیت والدین طوری لباس میپوشن که بقیه خوششون بیاد پس ذهنتون رو دستکاری نکنید و برای خود من نمونه ی واضحش پسرم هست که هر چی دوست داشته باش،بیخیال حرف ما میپوشه و یا انتخاب میکنه و اینقدر پافشاری میکنه تا بخرش و یا همین دخترم چند روز پیش اتفاقا اومد گفت مامان عکسهای ۹ سالگیم رو نگاه کردم وای چه لباسهایی پوشیدم در اون مهمانی یادم خیلی تو گفتی نپوش،اما من دوسشون داشتم و پوشیدم اما حالا خجالت میکشم نگاهشون میکنم و دقیقا منم با این اموزشها گفتم نه عزیزم تازه اونطوری خوبه که تو خودت باشی بیخیال حرف بقیه باشی و مهم این هست که تو از خودت لذت ببری و قشنگ متوجه حرفهای شما استاد میشم که چی میگین .
پس رنج چاقی در نشست و برخاست و در سلامتی در خواب و در نفس زدن و در راه رفتن و در لباس پوشیدن و در خوردن و در هزارتا چیز دیگه کاملا پیدا هست که اما در لاغری اینجوری نیست .
ترس و نگرانی از چاقی و یا لذت و شادی از چاقی هیچ فرقی نداره هر دو شما رو چاق میکنه و شما رو به سمت چاقی هل میده و ما هر ماه از ماه قبل هی چاقتر میشیم اما در فرد لاغر اینطور نیست نهایتا در یک وزنی میمونه و اینطور نیست که هر ماه لاغرتر بشه پس به فکر خودت باش و خودت رو در معرض چاقی قرار نداره به فکر خودت باش،و به فکر بچه ات باش و اگر بقیه بهت بگن فلانی چقدر بچه ات لاغر مردنی هست تحریک نشو که ذهن اون رو دستکاری کنی چون اگر در مسیر چاقی بیفته واویلا میشه .
منم عاشق لاغری و افراد لاغر هستم و دوست ندارم ذهنشون رو درستکاری کنن که چاق بشن و واقعا ناراحت میشم که ببینم به خاطر بقیه خودشون رو چاق میکنن .
سلام🙂
واقعا که این آگاهیها از طرف خداونده
اینهمه آگاهی ناب در قالب یه فایل رایگان …واقعا جای شکر داره …خدایا هزاران بار سپاسگزارم
همیشه با خودم که فکر میکنم میبینم بسیاری از آرزوهایی که من برای خودم به عنوان هدف در نظر میگیرم به خاطر تایید گرفتن از دیگرانه
اینقدر که حرف دیگران برای ما مهمه و اینقدر که دوست داریم مورد تایید بقیه باشیم دیگه خودمون و خواسته هامون رو زیر پای این تایید له کردیم
اصلا چرا اکثر ما ایرانیها اعتماد به نفس و عزت نفسمون اینقدر پایینه؟؟؟؟ چرا اینقدر افسردگی توی کشور ما زیاده؟؟؟؟ چرا همرنگ جماعت شدن اینقدر برای ما ارزش داره؟؟؟؟ چون ما از بچگی یاد گرفتیم به خاطر دیگران و به خاطر اینکه بقیه خوششون بیاد کاری رو انجام بدیم یا ندیم…
چقدر همه ما از بزرگترهامون شنیدیم فلان کار رو نکن زشته ….فلان لباس رو نپوش مردم چی میگن…
مثل اینکه یه عالمه قانون نانوشته وجود داره که همه موظفند انجام بدن واگه کسی حتی از یه قانون بخواد تخطی کنه مجرم و گناهکاره…این قوانین نانوشته اسمش عرفه…
چقدر شنیدیم عرف فلان جامعه مثلا حجابه…. عرف یه جامعه دیگه بی حجابیه.
یه جوری شده که اکثر ماها فقط برای اینکه حداقل مورد سرزنش جامعه قرار نگیریم ظاهر رو حفظ میکنیم در صورتیکه در درونمون اصلا مدل دیگه ای رو دوس داریم …
در مورد ما خانومها چقدر شنیدیم دختر نباید بلند بخنده….دختر نباید بلند حرف بزنه…زنا حق اظهار نظر ندارن….مرد خدای کوچیک زنه…. از بچگی همه ما هزاران بار این حرفها رو شنیدیم
و حالا که سالهاست ازش میگذره هنوز خانومها اون جایگاه اجتماعی که حقشونه و در شانشونه رو دریافت نکردن
هنوز خیلی از ماها به خاطر خوشایند همسر یا خانواده همسر دوس داریم مثلا چاقتر یا لاغر تر بشیم
آخه این چه زندگیه؟؟؟پس این یه بار عمر رو چجوری دیگه قراره هدر بدیم؟؟؟؟ همش که فقط به خاطر دیگرانه!!!!!! و این دیگران هیچ وقت هم راضی نمیشن…. برید ببینید کامنت های پیجهای بلاگرها رو ….یا تعریف تمجیده یا فحش و ناسزا… هیچ وقت هیچ کسی نمیتونه همه رو راضی کنه از خودش…. و همین تلاش برای راضی کردن بقیه نشونه عزت نفس پایینه….
هر چقدر تلاش کنی بقیه رو راضی کنی خودت ناراحت تر و غمگین تر و افسرده تر میشی
چون نظر بقیه اصلا با ذات الهی تو در تضاده …
ذات الهی همه ما شادیه ،سلامتی،لیاقته،تواناییه،
بچه های زیر ۲ سال رو ببینیم چقدر با خودشون در صلحن از دیدن خودشون در آینه لذت میبرن .از انجام یه کار ساده بارها قهقهه میزنن. بارها و بارها زمین میخورن دوباره بلند میشن .راحت میخوابن .هیچ وقت نگران نیستن.همشون میخوان یه وسیله سنگین رو بلند کنن.همه کارهاشونو خودشون میخوان انجام بدن.راحت آشتی میکنن…اینه ذات الهی همه ما …ولی اونو فراموش کردیم تحت تاثیر حرف و تایید دیگران کاملا تغییر کردیم که دیگه همیشه از خودمون ناراضی هستیم
شنیدین میگن خدا نمیتونه هیچ کس رو راضی کنه…اونی که چاقه میخواد لاغر باشه اونی که لاغره میخواد چاق باشه اونی که موهاش صافه میخواد فر باشه اونی که فره میخواد صاف باشه اونی که قد بلنده میخواد کمی کوتاه تر باشه اونی که کوتاهه میخواد بلند تر باشه…..هیییییچ کسی از خودش راضی نیست.
زهرا جونم از خودت از جسمت از ظاهرت راضی باش خودت رو دوست داشته باش همینطوری که هستی خیلی هم عالیه… اگه چاقی نبود اینهمه آگاهی ناب رو کجا و چطور میتونستی بدست بیاری پس چاقی هم یه موهبته …اگه چاقی نبود بالاخره این مسیر لاغری با ذهن هم هیچ وقت ساخته نمیشد…اینهمه همراه زیباو دوست داشتنی و آگاه چطور میتونستی در سراسر دنیا پیدا کنی….درک این آگاهیها و اشتراک اون با این همفرکانسیها چقدر لذت بخشه…. چاقی بوده که تو هم تونستی زندگی در چاقی رو تجربه کنی و هم میتونی زندگی در تناسب رو تجربه کنی…
قدرت ذهن خودت رو با چاق بودن داری کشف میکنی… و میتونی با ذهنت هم جسمت رو بسازی و هم خواسته های دیگه ات رو و این چقدر لذت بخشه…اینه معنی اشرف مخلوقات بودن اینه معنی خلیفه خدا بودن… تو هم مثل خالقت میتونی خلق کنی چون این قدرت در تو قرار داده شده… و این چقدر جای شکر داره …خدایا شکرت
وقتی به این اگاهی میرسی که احساست چقدر مهمه وقتی متوجه میشی که احساس خوب یا بد وقتی با نتیجه گره بخوره تو رو به اون میرسونه …خیلی برات مهم میشه که احساست چیه در هر لحظه…. اگه من با نگاه کردن به خودم در آینه حسم بد میشه یعنی دارم لکوموتیو چاقی رو قویتر میکنم ولی اگه با همین جسم با هر نافرمی رفیق باشم و دوسش داشته باشم و به تغییرات ظریف بدنم و ذهنم توجه کنم اونوقت لکوموتیو لاغری رو قدرت دادم پس من در هر لحظه دارم خودم رو چاق میکنم یا لاغر؟؟؟ انتخابش با منه….با آگاه بودن از احساسم….این GPS هوشمند هر لحظه داره به من میگه که راهم درسته یا نه؟ پس اینهمه که استاد روی احساس خوب تاکید دارن همینه چون همش همینه….کل داستان اینه…👌👌
سلام و درود دوست عزیزم
نگرش و بینش شما نسبت با این فایل خیلی ریشه ای و عمیق بود خیلی فراتر از لاغری و خیلی به عمق دلم نشست چاقی موهبتی شده که خودتو کشف کنی و زندگیتو بسازی باهاش رفیق شو!…وای خدای من دوست دارم بارها این جمله را بخونم و بهش فکر کنم یک لذتی پشت این جمله هست یعنی هر گام برای لاغری را…..چاقی داره بهت پاداش میده و حال خوب یعنی یه حس فوق العاده و کودکانه هیچ کودکی از اندامش یا خونه ای در آن زندگی میکنه یا وسایل خونه ناراضی نیست حتی اگر بهش بگویند تو نابغه هستی یا به پادشاهی رسیدی باز به فکر بازیگوشی و شادی خودش هست بسیار سپاسگزارم از اشتراک حس خوبتون
همواره در مسیر زندگی دل آرام باشید🍃🌸
من هم در تله تأیید دیگران افتادم و سالهاست که درگیر چاقی شدم من در نوجوانی خیلی متناسب بودم ولی از نظر خانوادم این طور نبود و بمن میگفتن تو گداصورت هستی و باید چاق تر بشی که صورتت پرتر بشه و چون من بچه ته تغاری خانواده بودم بمن قرص اشتها میدادن یادم هست بحدی این قرص ها قوی بود که من خواب و خوراکم زیاد شده بود ولی چاق نشدم حتی یک سال رفته بودیم تهران خونه عمویم همیشه ته برنج که چرب تر بود رو بمن میدادن بخورم و چاقتر بشم و من چون چاقی برام مهم نبود و بهش فکر نمی کردم و تصویری از چاقی نداشتم باز هم چاق نشدم تا اینکه نزدیک ازدواجم زمزمه ها شروع شد که فرشته بعد از ازدواج و بارداری چاق میشه و الگوهای زنده زیادی در اطرافم بود و چون منتظر بودم تصاویر چاقی در ذهن من شکل گرفت و من بعد از بارداری اولم سیزده کیلو اضافه وزن پیدا کردم و کم کم نگران اوضاع خودم شدم و تصمیم گرفتم برای خودم کاری بکنم ولی موثر نبود و همون افرادی که منو تشویق به چاق شدن میکردن منو مسخره میکردن و مرحوم مادرم منو دعوا میکردن که بفکر خودت باش ازدواج کردی شبیه مادر همسرت شدی چون مادر همسرم زن عموی من بودن و با مادرم جاری بودن بالطبع از همدیگه خوششون نمیومد و بخاطر تصویرهایی که از قبل ایجاد شده بودو نگرانی من که خودش توجه بیشتر به چاقی بود من چاقتر میشدم و بارداری دوم من هم با اضافه وزن بیشتر همراه بود و من سالها با این چاقی و رنجی که همیشه همراه من بوده زندگی میکنم به هر کسی که لاغر هست میگم که گول این حرفها رو نخورن و فرمولهای ذهنی خودشون رو دستکاری نکنن که اگر لوکوموتیو چاقی به حرکت بیفته دیگه نمیشه جلوی اون رو گرفت و زندگیشون جهنم میشه و من نمیدونم اگر خداوند منو به این سایت هدایت نمیکرد چه عاقبتی در انتظار من بود چه بسا افراد زیادی که سردرگم و حیران هستن چکار کنن چون من هم در این سردرگمی بودم خوردن برام عذاب آور و زیاد خوردن باعث عذاب وجدان ،امروز داشتم فکر میکردم خدایا از عذاب وجدانی که سالها همراه من بود خلاص شدم الان لذت خوردن و به اندازه خوردن رو دارم تجربه میکنم آرزوی من این هست همون فرشته نحیف و به قول اطرافیانم گداصورت بشم ولی چاق نباشم فقط آرزوم اینه که بتونم لباسهای سایز کوچیک بپوشم آرزو دارم بدوم سبکبال و بدون هیچ ترسی ،این فایل منو به ۳۰ سال قبل برد دوران طلایی زندگیم، دوران رهایی و آزادی از هر رنج و دردی و چه راحت با دستکاری کردن ذهنم باعث چاقی در جسم نازنینم شدم و سالهاست در هر لحظه رنج چاقی و نگاه سنگین دیگران رو با خودم یدک میکشم من با خودم عهد کردم اگر زنده باشم نمیذارم ذهن نوه های من رو پدر و مادرشون دستکاری کنن کاری که در حق من کردن و لذت زندگی رو از من گرفتن ،ولی خداروشکر میکنم که ذهنم رو می تونم دوباره برنامه ریزی کنم و جسمی رو که سالها آرزوشو دارم دوباره خلق کنم ولی حیف این سالها ،،که رنج چاقی بیشتر از لذتهای خوردن بود،من مدیون استاد عطارروشن هستم که امید رو در من زنده کردن و هرروز اشتیاق رسیدن به جسم زیبا در من بیشتر و بیشتر میشه احساس میکنم بعد از یک سال و اندی دارم تغییراتی رو حس میکنم می تونم بیشتر روی خوردنم کنترل داشته باشم کمتر بفکر غذا خوردن هستم و اصلا حرص وولع ندارم حتی به غذاهای خیلی خوشمزه، من الان دو ماه هست هیچ قند و شکری برای خونه نخریدم گاهی بیسکویت و یک نوع شیرینی میخرم ولی مثل گذشته که هرروز عصر من باقلوا و کیک درست میکردم اصلا نیست و اینها همه تغییرات مثبت و عالی هست که از نقطه شروع تا الان داشتم و برای من ارزشمند هستندو هرروز یک قدم برمیدارم و اصلا عجله ای ندارم چون توی مسیر بمن خوش میگذره و بالاخره به مقصد نهایی خواهم رسید قطعا خواهم رسید من به لاغری با ذهن و بیشتر به خودم ایمان دارم چون اشرف مخلوقاتم من معرکه و ناب هستم ،من می توانم
گام ۷۶چرا لاغرها چاق نمی شوند .به نام خدا
ذهن عضوی ناشناخته است که نمیبینی ولی کل امور ما را مدیریت می کند خیلی از امواجی رادیویی که اطراف ماست وجود دارند ولی دیده نمی شود .
و چیزها برای ذهن ما و شما عادی که برای بقیه نبود چون ندیده بودند براشون منطقی نبود منطق ما هر چیزی که براش تجربه شد باشه میپذیره و منطقی است چرا ؟چون تصویرش داره افرادی هستند که بیشتر روی ذهنشان کار میکنم آنها میشوند آدمهایی که خلق میکند و کشف میکنند.
اگر همه ما می پذیرفتیم که مسافت ها را با پای پیاده طی کنیم هیچ ماشینی اختراع نمی شد.
خیلی ها نمی پذیرند که چاق باشند و تلاش کردند تا به لاغری با ذهن رسیدند.
ذهن ناخودآگاه ما قدرت در دست اونه.دلیل اینکه انسانها زندگی های متفاوتی دارند به خاطر ذهن آنهاست.
چرا بعضیها همیشه مریضن بعضیها بیمارن چرا بعضیها همیشه ثروتمندم بعضیها فقیرن
فقط به خاطر ذهن آنهاست .
تنها تفاوت انسان و حیوان ذهن و بهکارگیری آن است .ما می توانیم در ذهنمان فارغ از شرایط پیرامون مون هر چیزی را بخواهیم به تصویر بکشیم در نهایت اون موضوع خلق میشه.هدایت میشیم به تجربه آن چیزی که ما در ذهن به تصویر کشیدیم .
هر تصویری به اون بدهی نتیجه اش را در زندگی و در جسم نشان می دهد .
فردی که لاغره و از لاغری خودش رنج میبره و داره تلاش میکنه که وزنش بیاد بالا دقیقاً نقطه مخالف کسی است که چاقه و تلاش میکنه وزنش رو بیار پایین .چرا ؟.چون با تلاش فیزیکی نمی توان تصویر ذهنی تغییر داد.پس بنابراین هر چقدر تلاش کنی که از قبل تصویرش در ذهنت نباشه شما موفق نخواهی شد.
به همین دلیل است که فردی که در مسیر چاقی قرار می گیرد کیلو های بعدی رو سریعتر چاق میشه .
چون ذهن همیشه در مسیر پیشرفته.
هشدار به کسانی که لاغر هستند لطفاً ذهن رو دستکاری نکنید که تصاویر شما تغییر کند دیگه نمیتونه جلوشو بگیری.
تلاش می کنی چاق بشی و نمیشی هی تلاشتو بیشتر می کنی و به ذهنت فشار میآوری و اختلال در تصاویر ذهنی ایجاد می کنیم وقتی تصاویر ذهنی شما تغییر کرد شما خوشحال میشویم و و مورد تشویق دیگران قرار میگیریم شما نمیدونی داری به زور عادت های غذایی تو تغییر می دهید .
ذهن وقتی به سرازیری افزایش وزن قرار بگیرد دیگه نمی شود جلوشو بگیری.
اضافه وزن احساس انسان رو دچار ناراحتی و استرس می کند. و احساسش بد و بدتر میشه و این فرد دهها کیلو اضافه می کند.
ما نباید بر اساس نظر دیگران جسم خود را تغییر دهیم.
ذهن با احساس ما سر و کار دارد شادی و غم رو تشخیص نمیده فقط هیجان رو میبینه .
هوشیار باش برای خودت زندگی کن همان چیزی که هستی باش خودت خودت رو ببین .
به دنبال تغییر دادن شرایط جسمی برای لذت بردن از محیط پیرامون نباشید. از زندگیتون لذت ببریم ما در این دنیا نیستیم که دیگران را راضی نگه داریم ما در بهترین حالت خودمان هستیم.
هر وقت بخواهی خودمان از از زندگیمون لذت ببریم تمام شرایط پیرامون با ما هماهنگ میشه .
واین امکان برای ما به وجودمی آید که خوشبختی را تجربه کنیم .
تا زمانی که بخواهیم به حرف دیگران زندگی کنیم ما زندگی نمی کنیم و طعم لذت بخشی که برای خودمان باشد را نمی چشیم.
افرادی که چاق هستند و اندازه کافی تصاویر چاقی برایشان وجود دارد .
به دنبال راضی کردن دیگران نباشید چون ذهن ما با هم متفاوته.
نمیتوانیم بر اساس ذهن دیگری خودمونو تنظیم کنیم .
برای بچه ها نظر دیگران مهم نیست، کم کم تحت تاثیر تربیت غلط نظر دیگران برایشان مهم می شود.
باسلام
من یادم میاد که بعد از بدنیا اومدن فرزند دومم .اونم به فاصله دو سال…با اولی ..وبا در نظر گرفتن اینکه من یکی..یک..دونه بودم وهرگز دست به سیاه وسفید نمیزدم…اونقدر باوجود کمک…بهم فشار اومده بود که بسیار لاغر شده بودم..خودم فقط از اینکه چشمام گود رفته بود کمی ناراحت بودم..ولی دیگران……
مثلا پسر عمویی داشتم که تا منو می دید به همسرم میگفت مگه غذا رو بصورت جیره بندی به دختر عموی من میدهی وهمه میخندیدند.
ولی اون موقعها احساسم بد نبود….اما الان که بدنم متناسب ولی شکمم بزرگتره..یعنی بنظر خودم همخوانی نداره با اینکه همه میگویند که تو خوبی…
ولی خودم ناراحتم ..خودم اذیتم…همیشه چشمم تو آینه فقط شکم رو می دید واصلا توجهی به جاهای دیگه که متناسب هم هست نداشت.
به لطف خدا بعد کلی کار کردن در این سایت تازه یاد گرفتم به خاطر قسمتهای متناسبم وسلامتیم شکر گزار باشم…واینقدر توجهم تنها به شکمم نباشه.
وخدا رو شکر تا حدود زیادی موفق شدم..حالم بهتره
احساسم خوبه….وخیلی امیدوارم که در این مسیر به هدفم برسم.
به امید روزی که همه به تناسب اندام دلخواه دست پیدا کنیم.
سلام
همین دیشب بود که روی سفره شام پدرم به خواهر زادم که ۹ سالش بود و لاغره میگفت غذا بیشتر بخور قوی باشی . و اینجا که شام خوردی خونه خودت هم که رفتی بازم پیش اونها شام بخور . منم میشنیدم و نمی تونستم هیچی بگم چون میدونستم لیز میخورم تو این مسیر .
و همش خواهرم رو مادر بی مسئولیتی میدونن که حواسش به بچه هاش نیست . که بچه هاش همه لاغرند.
خواهر زادم بی آنکه حواسش باشه فرمول غلط تو ذهنش جا میگیره چاق باشی قوی هستی . چاق باشی سلامت هستی .
منم وقتی که سالن زیبایی داشتم با دوستم شراکتی . اون موقع من فقط یه جاهایی از بدنم چاق بود اما صورتم لاغر بود نه از نظر من بلکه از نظر اطرافیان .
و دوستم بهم پیشنهاد داد که من قرض چاقی میخورم و صورتم زیباست و من به عینه می دیدم که وقتی چند روز به هردلیلی قرض نمیخورد صورتش دوباره لاغر میشد .
من هم تصمیم گرفتم قرض بخورم و چند سری این کار رو کردم و دیدم تو صورتم غبغب شکل گرفت و خیلی ناراحت شدم و سریع قرض رو کنار گذاشتم .و همش تو آینه خودمو چک میکردم که صورتم خوب شه . که خدا رو شکر دوباره صورتم طبیعی شد . و همینطور همش وقتی از عمه هام صحبت میشد از زیبایی صورتشان که پهن هستش و قرمزه یاد میشد و یه همکار داشتم که خیلی چاق بود و میگفت شوهرم چاق دوست داره و یه کوچولو لاغرمیشد قرض چاقی رو میخورد بعدمدتی که چاق میشد کلی خوشحال میشد و میرقصید .
منم مدام توجه میکردم غافل از اینکه تصویرسازی ذهنی در من داره شکل میگیره وبعد مدتی صورتم دوباره غبغبش برگشت و حسم روز به روز بدتر میشد و روز به روز چاق ترشدم .
الان هم که تو مسیر لاغری با ذهن هستم مرتب ذهنم میگه تو که تلاش نمیکنی چطور میخوای متناسب بشی با ۵ساعت تمرین روزانه مگه میشه لاغرشد. که من گفتم استادم تونست کلی بچه ها توانستند پس من هم میتونم .
دوستان هیچ وقت نخواهید ذهنتان رو دستکاری کنید که پرتر بشید صورت وقتی جمع و جور هست بانشاط هستش جوانترها . سنت کمتر نشون میده وقتی پرتر بشید به غبغب فکر کنید که روبه روی آینه وامیایسته حالتون رو بد میکنه .
منم تصمیم گرفتم که اگه به لطف الهی لاغرشدم و به وزن ایده آلم رسیدم بازم روی اعتماد به نفسم کارکنم چون کسی که خودشو خیلی دوست داشته باشه حتی اگه صورتش زیبایی هم نداشته باشه باز جذابه . ومن به عینه در یکی از دوستام دیدم با اینکه صورتش جذاب نیست ولی اعتمادبه نفسش زیاده وخیلی دوست داشتنی به نظر میرسه .
سلام دوست عزیز
خیلی عالیه که با مثال زدن به درک بهتر و منطقی کردن اشتباه بودن فرمول های قبلی و ایجاد فرمول های جدید کمک میکنی
آفرین به شما
فایل “چرا لاغرها چاق نمیشوند؟!”
عملکرد ذهن ما چیست ؟
🔛عملکرد ذهن ،همان رفتار افراد است که از ذهن انها نشات میگیرد ،چون ذهن هر فردی مختص به خودش است و چون نشان دهنده قدرت تصور ، تشخیص و قدردانی او متفاوت است، بنابراین ما شاهد عملکردهای متفاوت ذهنی از افراد ،هستيم: تعدادی از ما چاق ، تعدادی لاغر ، بعضی ها با سواد و اگاه و برخی دیگر بیسواد و نااگاه.
🔛ما در هر سطحی از عملكرد ذهن هستیم ، میتوانیم سطح ان را افزایش دهیم ،چون خداوندبالاترين سطح ان را در وجود ما قرار داده است.
🔛اگر بخواهيم و دنبالش رویم ، به راحتی به ان دست مییابم. همين که الان در این سایت هستيم، نشان دهنده این است که ما دنبال یادگیری و افزایش سطح عملکرد ذهن خود ،هستيم.
🔛با فعال نگاه داشتن ذهن خود ، میتوانیم تواناییهای حیرت انگیز از عملكرد ذهن خود ببینیم.
💯”با تلاش فیزیکی نمیتوان تصویر ذهنی را تغییر داد.”💯
🤔همه ما با اوردن فشار روحی به خودمون، تا مرز دیوانگی یک قدم فاصله داریم. این جمله ای بود که از یک دکتر روانشناس شنیدم.
🤠به جای رد کردن ان ، روی ان فکر کردم. دیدم که همه ما وقتی در طول سالها با داشتن رژیم و یاورزش کردن ، به خودمون فشار روحی اورده ایم.
💪بعد ،بدن خودمون را دچار اختلال کردیم. فشار را هر روز با رعایت رژیم و یا ورزش بیشتر وبیشتر و بیشتر کردیم.
👿از خودم مثال بزنم ،هر چند میدونم ،خیلی دیگر از دوستان ام در سرزمین لاغری ،حتماً این را تجربه کرده اند. وقتی با رژیم سخت و زجر اور در طول یکسال، 20 کیلو کم کردم ، خیلی عصبی شده بودم.
😤خانم لاغری(خودم را میگویم ) که خوش اندام بود، ولی اگر کسی بهم میگفت بالای چشمت ابرو ، میخواستم بگیرم بزنمش. خیلی سریع عصبانی میشدم ، از زندگیم ناراضی بودم با اینکه لباسهای سایز کوچک میپوشیدم.
😨گاهی به خودم بد و بیراه میگفتم. من احساس میکنم که ان فشار اگر، بعد از یکسال ادامه پیدا میکرد، ممکن بودباعث شود که یک حرکت بسیار متفاوت و غیر هنجار از من حتی سر میزد.
🤗ميخواهم بگویم، متاسفانه من این جمله یک قدم تا دیوانگی را قبلاً حس کرده ام و خوشحالم که بعد از یکسال، ان رژیم خاص غذایی را ترک کردم و خودم را از ان همه فشار روحی خلاص کردم و تا دیوانگی پیش نرفتم.
🤒دقيقا همین کار را یکسال با فشار ورزش کردن در باشگاه تكرار کردم. بااینکه هر روز با عرق بیشتر و بیشتر و بیشتر مواجه میشدم، ولی فقط و فقط و فقط داشتم روح خودم را با فشار بیش از حد، بیچاره میکردم.
😕خدا را شاکرم که حتی ورزش زیاد به قصد لاغری را هم رها کردم ،چون افزایش فشار، بد جور مرا دچار یاس و نومیدی و افسردگی کرده بود.
😠ان همه تلاش برای به دست اوردن لاغری از راهی نامناسب. ان همه ازار و شکنجه روح من، برای رسیدن به لاغری که اصلا از اساس و پایه اشتباه بود.
😢داشتم نا سپاسی میکردم که دیدم بعد از یکسال ،در نهایت همان ادم قبلی بودم که یکسال پیش وارد باشگاه شده بودم. دوستان این فشار بر جسم ، روح ما را نابود میکند.
🎇روح ما خدایی است و ما فقط و فقط و فقط برای عشق دادن به ان متولد شده ایم.ما نباید روحمون را ازار دهيم. ما قرار نیست برای به دست اوردن یک هدفی با فشار اوردن بر روحمان به ان هدف ،دست پیدا کنیم.🎇
لاغری هم یک هدف است. ما با فشار روحی بر خودمون، به لاغری موقت شاید چند صباحی دست پیدا کنیم، ولی بعد از مدتی از بین میرود. چرا ؟🤔
🌻چون ما برای صلح و عشق و لذت از این دنیا به دنیا امده ایم. این همه فشار روحی برای لاغر شدن از طریق رژیم یا ورزش یا هر روش دیگری دخالت ما در سیستم بدنمان است.🌻
🌻این لاغری که با صلح و عشق به خودمون است لاغری صحيح و درست است چون ماندگار است. این لاغری با ذهن که به ما لذت از زندگي را اموزش میدهد، لاغری صحيح و درست است. 🌻😀با تشکر ویژه از استاد بابت رواج دادن اگاهی هر روزه شان به ما🤗
روز یکشنبه 9 خرداد ماه سال 1400
نشان های دریافت شده
چقدر جالب بود نوشتتون شما با رژیم ۲۰ کیلو کم کردید با عذاب . من باروش ذهنی ۲۰ کیلو کم کردم و اونقدر برام لذتبخش بود که آرزو دارم بازم برام تکرار بشه و بتونم با همون اشتیاق ۲۰ کیلو دیگه کم کنم . واقعا تفاوت کاهش وزن با رژیم و کاهش وزن با روش ذهنی اینجا مشخص میشه .
من واقعا لذت بردم از کاهش وزن اون زمانم . وقتی یادم میاد که چه اشتیاقی داشتم از اینکه پرده از روی تمام حقایق پنهان زندگیم برداشته شده بود من به یکباره خودم رو در سرزمین لاغری احساس کردم . یادمه قبل از اون سه کیلو میخواستم کم کنم میخواستم بمیرم اون وقت ۲۰ کیلو اونم فقط در عرض چند ماه و اینکه ۳ سالم هست دیگه تناسبم برام مونده و فقط دوست دارم متناسب تر بشم . لاعر شدن با ذهن خیلی لذت بخشه . قطعا نتیجه شگفتی آفرینه . چون فقط کاهش وزن نیست . عشقه شوره نشاطه لذته و رهاییه . خدارو شکر که دوستان زیادی از رنج رژیمها فاصله گرفتن و اومدن سمت تناسب فکری .
البته اینجا هم زیاده روی نیست . ولی ما از تناسب همه جانبه لذت میبریم و سعی می کنیم تناسب رو در ذهنمون جاری کنیم و به عنوان لذت در نظر بگیریم نه زیاده روی کردن و بی رویه بودن در هر کاری .
فاطمه سادات جان
من با شما موافقم. ان همه عذابی که ما برای خود میافرینیم و خودمون ان را انتخاب میکنیم، همه نشان از دوست نداشتن ما نسبت به خودمون است.
یادمه در دوران رژیم، شبها شامم فقط کدو پخته شده بدون نمک با سرکه بود. واقعاً من نااگاه بودم و نتیجه دورشدن ما از خوشبختی و نرسیدن به ارزوهایمان، همان عدم عشق ما به خود ماست.
عشق به خود و عشق به خدای یکتا جواب و کلید خوشبختی است و لی هنوز مردمان کره زمین، دارند دنبال ان خارج از مسیرو جاده مستقیم هدایت به سمت خدا میگردند.
ما واقعاً خوش شانس بوديم که الان اینجا هستیم و داریم یاد میگیریم، که از زندگی لذت ببریم. ما داریم با عشق، به زندگی سیاه و سفید گذشته خودمون ،رنگ میپاشیم.
شما گفتید رنگ عشق ، رنگ نشاط ، رنگ شور. اره همه اینها با هم به مااحساس رهایی میدهند. ولی باز هم من افراد را میبینم که برای ازادی قیام میکنند.
در اخبار کشورهای مختلف میبینیم که افراد برای موارد مختلفی اعتراض میکنند، در صورتیکه همه ان چیزهایی که مادنبالش میگردیم در درون ماست نه در خارج از ما و تا زمانی که ما این را حس نکنیم احساس خوشبختی واقعی را درک نمیکنیم.
این را هم بگويم که از امدن دوباره شما به سایت خیلی خوشحالم، چون شما برکت سایت هستید. تجربه های زیبای شما همیشه برایم لذت بخش است.
خدا سلامتی و شادی را همواره در زندگی شما جاری کند. 🙂
نشان های دریافت شده
سلام . ممنون بابت پاسخ سرشار از عشق و آگاهی شما .
کاملا درست میفرمایید به قول شعری که میفرماید :
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هرانچه میخواهی که تویی
ممنون بابت ابراز لطف و محبت شما دوست نازنینم
گام ۷۶ ،،، چرا لاغرها چاق نمیشوند،،سلام استاد عطارروشن و دوستانم ،،یکی از مواردی که احساس بد و حسادت و کم بودن ،در من بوجود آورده بود ،همون فرق بین من و افراد متناسب بود، همش از خودم و دیگران سئوال میکردم ،آخه چرا من هیچی هم نخورم لاغر نمیشم ولی افراد متناسب هر چی دوست دارن میخورن ولی لاغرن ؟ اون زمان ها دلم میخواست یک روز میتونستم یه دل سیر هر چی دلم میخواست میخوردم اونم با خیال راحت و دل خوش ،بدون ترس از چاق شدن و هیچ وقت این اتفاق رخ نداد ،، در انتها پذیرفتم که من با بقیه فرق دارم و مجبورم با چاق بودنم زندگی کنم ولی قلب من چاق بودنو نمیپذیرفت و سالها بدنبال لاغر شدن بود ، یادم نمیاد که از خانواده خودم چیزی در مورد ذهن یاد گرفته باشم ،بغیر از اینکه زیاد بهم القاب مغز فندوقی وووو داده بودن ،توی کارتون ها دیده بودم که مثلا پینوکیو مغز نداشته که اونقدر اشتباه میکرده و وقتی که پدر ژپتو براش مغز درست میکنه ،پینوکیو آدم میشه و دیگه اشتباه نمیکنه ،گول گربه نره و دوستشو نمیخوره و اونجا متوجه میشدم که مغز خیلی مهمه ،یا زیاد شنیدم فلانی مغز تو کله ش نیست ، یعنی کار اصلی با مغز و فرمان هاش بوده و هست ولی من ازش خبر نداشتم ،نمیدونستم چجوری کار میکنه ، نمیدونستم برنامه ریزیش با خودمون بوده و هست ،هیچی نمیدونستم تا زمانیکه کتاب خوندم و آرام آرام وارد موضوعات ذهنی شدم ،حتی ۸ سال پیش یا حتی دورتر ،۲۰ سال پیش هم که سی دی ها و کتاب هایو میخوندم و در دوره های ذهنی ،شرکت میکردم هم متوجه نشده بودم ،یعنی درک الانمو نداشتم ،حس میکنم اون زمان ها ،فقط کلاس هارو میرفتم و هیچی ازشون نمیفهمیدم یا شاید باید اون دوره ها گذرونده میشد که الان این مطالبو بهتر بفهمم ،هر چی بود که تازه دارم متوجه میشم ،همه چیز در برنامه ریزی ذهن من اتفاق میفته ،اگر من خودمو یک انسان متناسب قبول داشته باشم ،الان متناسب هستم ،اگر متناسب نیستم ،یعنی تصویر من از خودم ،تصویر چاقی بوده و هست ، اگر از لحاظ پول و رفاه ،در موقعیت خوبی نیستم یا هستم ،همگی بستگی به داده ها و محتویات ذهنم داره ولی من سالها باور کرده بودم که برای پولدار بودن باید ،پدر و مادر پولداری داشت، باید تو شهر و کشور قوی زندگی کنی ،باید شانس داشته باشی ووووو تمام زندگی من با باورهای من شکل گرفتن ،حالا متوجه شدم که باید ذهن خودمو مجدد اونجوری که دلم میخواد برنامه نویسی کنم ،یعنی هر چی درش هست برای من بدرد نخوره ، در من چاقی دانلود شده ،مسائل مالی در حد عادی برنامه ریزی شده ،سلامتی نسبی ،رابطه های نصفه نیمه ، لذت بسیار کم در حدی که کسی نفهمه که چشم نخوریم ،شادی که خوب نیست ،آدم نباید لذت طلب باشه ،بعد از هر خنده ای گریه است ،آدمها که پولدار میش ،خواهر برادر بهم رحم نمیکنن ، کم بخور راحت بخواب، پاهاتو از گلیمت دراز نکن ، اگر پولدار بشی بلخره یه اتفاق بدی برات میفته ووووواینها برنامه های ذهن قدیم من بود که در حال تمیز کاریشون هستم بسمت اون خواسته های خودم ،،، پس در ذهن من چیزی از لاغر شدن سیو نشده ،هر چی هست فقط چاقیو چاقیه ،حالا باید راه و مسیر لاغریو بهش نشون بدیم ،راهش که از قبل هست ،فقط چونکه استفاده نشده ،گم شده ،فعلا که پیداش کردیم و داریم تمیزش میکنیم برای استفاده کردن و لذت بردن ازش 😊 ذهن ما مثل دستگاه کپی کار میکنه ،هر عکس و نوشته ای بذاریم توی دستگاه ،خروجی اون همونی میشه که توی دستگاه گذاشتیم ، برای ما عکس و تصویر چاقی گذاشتن ،حالا سالها داره چاقی تکثیر میکنه و روی تکراره و ما سالها تلاش کردیم از عکس چاق ،دستگاه کپی ، لاغر بده بیرون که این امکان پذیر نیست ،تصویرو عوض کنیم ، دستگاه کپی ، لاغر میده بیرون ،،،من دوست دارم متناسب باشم نه لاغر نه چاق ،افراد لاغریو دیدم که چقدر عذاب میکشن و آرزوی توپر تر شدن دارن ، خواهر بزرگ من از بچگی لاغر و مدل بدنش استخونی بود ،بهش لقب ۴۵ کیلویی داده بودن ،از اونجاییکه کل خانواده و اجداد ما چاق بودن ،خواهرمو نمیپسندیدن ،اون زمانها تپلی مد بود نه لاغری ، خواهرم دلش میخواست یکمی پاهاش پر بشه ،صورتش تپلتر بشه ،کلی تلاش میکرد ،بعد از ورزش نون خامه ای میخورد،لعاب برنج میخورد، مدام در حال خوردن بود و من در تمام اون سالها با حسرت بهش نگاه میکردم که من نمیتونم بخورم ولی اون میخوره و لاغرتر میشه ،یادمه زمانیکه میخواست زایمان کنه ۵۰ کیلو شده بود ،سالها این جریان ادامه داشت تا اینکه متوجه شدم خواهرم از خوردن بعضی خوراکی اجتناب میکنه ،مثلا سس مایونز کمتر میخوره و یجورایی ترسیده بود از چاق شدن ، چندین سال پیش خواهرم برای کاری ،۱ سالی مدام میرفت چین و میومد ،وقتی از چین برمیگشت ،چافتر میشد ،مثلا در چاقترین حالتش شده بود ۷۴ کیلو که خودش خیلی ناراحت بود و ترسیده بود و مدام میگفت ،توی چین با دوستانمون مدام مهمونی بازی و بخور بخور داریم چاق شدم ،هر چند ایران هم که بود مهمونی بازی داشتن ، و زمانیکه دیگه چین نرفت ،لاغر و متناسب شد ولی از اون به بعد ،دیگه مراقب خوردو خوراکش هست ،نه اینکه رژیم بگیره ولی گاهی میبینم که از چاقی و ترس هاش میگه ،یعنی فرمول هایی در خواهرم بیدار شده که در دوران سنین پایین ترش نبوده ،شاید باور اینکه سن که بالاتر میره باید مراقب چاقتر شدن باشیو داشته ،، منکه سالها از درد چاقی رنج بردم اصلا نمیتونم حال یه شخصی که دوست داره چاق بشه رو بفهمم ولی چونکه از چاقی میترسم ،پیشنهاد میکنم به افراد لاغر که لاغر بمونن بهتر از چاق بودنه ،،، سپاسگذار خداوند هستم که منو هدایت کرد به اینمسیر عالی
سلام دوستان واستاد گرامی گام ۷۶ چگونه عمل کردن دهن ذهن ما یکی از اعضای بدن ماست یکی از اعصاییکه فیزیکی نیست ودیده نمیشه حالا ما دست ی غضو میبینیم ومیدونیم که چکار میکنه خیلی وقتا هم فدری با دستش ی اثار هنری خلق میکنه استاد یروزی داشتم از کرج میومدم محمد شهر کنار من ی اقایی نشسته بود تو دستش ی کاغذ لوله شده داشت با ی مداد تو دستش در عرص دو دقیقه روی همون کاغد لوله شده بدون اینکه بازش کنه ی منظره کوچیک کشید انقدر قشنگ بود که نگو اون تونست اون اثار با دستش خلق کنه ودست اون توانمندی خاصی نداره فقط اون اقا اون هنر اموزش دیدیه تمرین بسیار کرده وتونسته در عرص چند دقیقه اون اثار خلق کنه ذهن ی غصو نا شناخته ستوبا اینکه نمیبینیم داره مستقیم تو زندگیما نقش افرینی میکنه وداره تمام زندگی منو مدیریت میکنه خیلی چیزا در جهانوپیرامون ما هست که ما نمیبینمشون ولی وجود دارن مثل هوا یی که ما استنشاق میکنیم یا همون امواج رادیویی که استاد میگن که دارن برنامه پخش میکنن اما ما هیچ صدایی رو نمیشنویم اما مطمینیم که هستداین صداها پخش میشه اما چون ما نمیشنویم دلیل بر این نیست که وجود ندارن هست چون ما گیرنده رادیویی نداریم نمیفهمیم اگر ۲۰ سال قبل به کسی که ۱۰ سال پیش مرده بوده والان دوباره زنده شده بهش بگی ببین این موبایله دست منه ببین چه کارها میکنه خوب تعجب میکرد میگفت چه چیزا اومده ۱۰ سال پیش که من مردم این چیزا نبود تجربه شو نداشتند هر چیزیکه تجربه ش کنی متوجه ش میشی چرا چون تصویرش در دهنش ایجاد میشه وحالا افرادی هستند که یکم بیشتر از ذهنشون استفاده میکنن اونا میشن افرادیکه خلق میکنن مثل استاد که تونست لاعری با ذهن کشف کنه وخلق کنه ومن بینهایت سپاسگزارم وممنونم بابت این همه اگاهی های مفید وکارامد که در دسترس من قرار دادید به قول مامانم دست به خاک بزنی برات طلا بشه اگر همه انسانها میخواستند که به ی شکل فکر کننن وبا شرایط کنار بیان هیچ وقت وسایل پیشرفته تر اختراع نمیشد اگر همه ادمها میپدیرفتن مسافتهارو باید پیاده طی کنن وهیچ راهی وجود نداره هیچ وقت وسیله نقلیه اولیه تولید نمیشد وادامه پیدا نمیکرد تا الان در مورد لاعریم عمین طوره خیلی ها نتونستن با چاقی کنار بیان از جمله دوستان که در سایت هستیم واستاد که بدنبال برطرف کردن بودیم واینهمه روشم امتحان کردیم تا رسیدیم به روش لاغری با دهن معجزه قرن از این روشها استفاده کردیم ونتیجه هم نگرفتیم ذهن وجود داره خیلیها هم دارن ازش استفاده میکنن منم میدونستم که دهن وجود داره وخیلم قدرتمنده ولی نمیدونستم چطور باید ازش استفاده کنم تا اینکه به لطف خدا با شما اشنا شدیم وحالاهم دارم یاد میگیرم که چجوری از دهنم استفاده کنم وارزوهامو خلق کنم کشف کنم ممنونم استاد عزیز ما هم ازش استفاده میکردیم اما نا اگاهانه ذهن در تمام انسانها وجود داره وقدرت دست اونه ودلیل اینکه انسانها زندگی متفاوتی دارن اینکه دهنشون داره به شکلعای مختلف خودشو نشون میده ونتیجه رو رقم میزنهدوگرنه همه انسانها ی شکل هستیم وخیلیهامون هم در یک شرایط بسر میبزیم اما چرا بغصی ها مون سلامت هستند وبعضی های دیگه دائم بیمارن مثل من بغصی ها چاقن وبعصی ها لاعر بعصی ها ثروتمندن وبعصی ها فقیر این اختلاف بین افراد فقط بخاطر عمل کرد ذهنشونهدوتنها یا مهمترین اختلاف بین چیوانها وانسان اینکه اونا دهن ندارن یعنی یک حیوان وقتیربه مسیر طولانی برای غذا خوردن برمیخوره نمیتونه راهکار ی پیدا کنه در دهنش که وسیله ای تولید کنه تا مسیر کوتاهتر کنه بنابراین میبینیم که زنبور هزار سال این مسافتبه این شکل طی میکنه چرا چون دهن نداره غریزه داره وقتی به مسئله ای برخورد میکنه از قبل براش برنامه ریزی شده که اگر به ین مسئله برخورد کردی باید اینکارو کنی مثلا وقت سرما ی سری پرنده وحیوانات کوچ میکنن بجای دیگه میرن دهن ندارن که فکر کنن حالا امسال کوچ نکنیم بجاش بخاری تولید کنیم یا غدا کشت کنیم تا مجبور نباشیم به سرزمین دور سفر کنیم وچون دهن ندارن که در اون چیز تصویر سازی کنن تا در عمل تو زندگیشون تجربه کنن اما انسان این توانایی داره واختراعات وپیشرفتها بخاطر همینه در دهنمون فارق از پیرامونمون هر چیزی به تصویر بکشیم در نهایت اونو در زندگیمون بوجود میاریم وتجربه میکنیم دهن این توانایی داره که هر تصویری رو بهش بدی نتیجه شو در زندگیت نشون میده ونتجه شو در جسمت نشون میده وداستان عملکرد دهنودر فرد چاق وفرد لاعر داستان دودوستی که استاد در باشگاه دیدن هر دو متناسب بودن وتلاش میکردن ورنج میبردن که بتونن یکم به وزنشون اضافه کنن تا زیباتر بشن خوشتیم بشن وخوش هیکل بشن وهمه ما این تجربه رو داریم اما بصورت برعکس که اونا برای چاقی تلاش میکردن ما برای لاعری وخیلهامون خیلی وزن کردیم وحتی بعصیهامون به وزن ایدهالمونم رسیدیم مثل من اما موندگار نبود فریکه چاق اگر بخواد ۴۰۰ گرم اصافه کنه راحت میتونه اما فردیکه لاعره واز لاعری رنج میبره داره تلاش میکنه که وزنشو ببره بالا اما نمیتونه دوباره برمیگرده سرجای اولش چون با تلاش فیزیکی نمی توان تصویر دهنی رو تغییر داد بنابراین هر چی تلاش کنی بیفایدهست چون از قبل تصویرش وجود نداره شما موفق نخواهی شدواما دوستانی که متناسب هستند وبخاطر حرف دیگران به خاطر همسرشون بخاطر دوستاش میخواد چند کیلویی به وزنش اضافه بشه که لباس تو تنش قشنگ بایسته ومردم خوششون بیاد واشتباه ما اینکه بخاطر مردم زندگی میکنیم یعنی میکردیم واصلا به خودمون توجه نداشتینم که ایا ما از این شرایط راصی هستیم یا نه وهشدار به بچه هایی که لاعر هستند که تلاش نکنن برای چاق شدن وای به روزیکه در شما تصویر چاقی در دهنتون شکل بگیره وفردیکه لاعره تلاش میکنه تا چاق بشه به پزشک مراجعه میکنه هر چیزی که بهش میگن میخوره که چاق بشه ووقتی ازشون سوال میشه که چقدر میخوای چاق بشی میگه یکم در حد ۵ یا ۶ کیلو انقدر که بدنش یکم پر تر بشه هر چی تلاش میکنن نمیشه اما به هر دلیلی تصویر یکم چاق تر از خودشون در دهنشون ایجاد میشه یعنی اختلال ایجاد کردن در تصاویر دهنی یعنی اختلال در سیستم هوشمند دهنت برای مدیریت دهنت که هیچ مشکلی نداره داره خیلم عالی عمل میکنه اما وقتی تصویر چاقی در دهنت ایجاد کردی چه اتفاقی میافته خوشحال میشه لذت میبری وبقیه ام تشویقت میکنن بعد ادامه میدی عادتهات عوص میشن دستورات دهنیت عوص میشن تصویر ذهنی ایجاد میشه وروند خوشحالیت ادامه پیدا میکنه ویواش یواش به وزن ایده الت میرسی وتا حالا احساس شادی داشتی ووزنت بالاتر میره واحساست میره به سمت ناراحتی استرس ترس از چاقتر شدن وحست از خوب متناسب شدن میره به سمت احساس بد چاق شدن وچون اینا نمیتونن دهنشونو کنترل کنن وچاق میشن ورویاشون اینکه دوباره لاعر بشن وذهن کبلو نمیشناسه نمیتونی بهش بگی من میخوام ۳ کیلو اصافه وزن پیدا کنم اون با احساس شما کار داره وقتی هیجان با اضافه وزن قاطی میشه شما رو هدایت میکنه به سمت چاقی بیشتر وبجای اینکه خودتو تغییر بدی تا دیگران تو رو بپسن نگاهتو نسبت به خودت تعییر بده خودتو بپسند همون ادمهایی که تورو شویق میکردن برای چاقتر شدن حالا که اضافه وزن پیدا کردی شما رو سرزنش مئکنن که چرا اینکار روکردی هیکلت که خوب بود وفردیکه لاعر زجرش خیلی خیلی کمتر تا وفدریکه چاق چون فرد لاغر ی فکر داره که من لاغرم خوش تیپ نیستم ودیگران منو نمیپسندن اما فریکه چاقه هزارو ی مشکل داره از لباس پوشیدن لباس خریدن تنگی نفس سنگینی وزن نداشتن اعتماد وبه نفس وهزاران مشکل دیگه اما فرد چاق میشه لاعر بشه اما وقتی فردی لاعره وخودشو به زور چاق میکنه خیلی سختمیشه لاعر بشه
سلام استاد معجزه ها و دوستان گلم گام 76در مسیر لاغری من ،،😊🤩😍 👣 ذهن یک نعمت فوق العاده جادویی است که مث غول جادو میمونه در فیلم راز که پیشنهاد میدم حتما فیلم راز ببینید خیلی آموزنده است ذهن دقیقا نقش غول جادو بازی میکنه و به هرچی توجه کنی حالا چه این توجه شما از روی عشق باشه چه نفرت براتون به وجودش میاره میگه این میخواه فرمان برم سرورم و این ذهن است که نقش اصلی و هدایت گر زندگی ما هست در هر شرایطی که هستی از هر نظر از جسمی بگیر تا شرایط سلامتی مالی روابط کسب کار آرامش رفاه همه اینها خالق ذهن ماست و هرکسی به نوع آموزش های که در اختیار ذهنش قرار میده و تصویرهای ذهنی برای خودش به وجود میاره شرایط گوناگونی تجربه میکنه ذهن هم یکی از اعضای بدن ما هست که نه دیده میشود نه لمس میشود ولی امپراطور شرایط ما هست و تنها انسان ها از این شرایط فوق العاده عالی برخوردار هستند واسه همین شرایط گوناگونی تجربه میکنن و همیشه در حال پیشرفت هستند ولی حیوانات از این نعمت برخوردار نیستند بعضی ها از انسان ها شرایط حاکم برخودشان رو قبول میکنند و زود میگن کار خداست نمیشه کاری کرد و راه گذشتگان رو پیش میگیرند واسه رفع مشکل خودشان و بعضی ها از این نعمت الهی استفاده میکنند و دانبال راه حل بهتری هستند واسه رسیدن به هدفشان مث استاد گرامی که چاقی خودشان رو نپذیرفتند و دانبال راه حل صحیح گشتن و خداوند به بهترین مسیر هدایتش کرد و نتیجه گرفتن و تمام شرایط خود را تغییر دادند و توانستند خیلی ها رو هم از شرایط جسمی روحی مالی عاطفی روابطت که مشکل داشتند نجات دهند و شرایطی که دوست دارند خلق کنند و لذت ببرند ذهن توانایی انجام هرکاری داره فقط باید باور کنی ذهن رو با این حال هنوز خیلی ها هستند که شرایط قبل پیش میروند واسه رفع چاقی که این افراد نمیدانند ذهن نتیجه رقم میزنه نه تلاش آنها واسه همین همیشه در حال گله شکایت هستند و بدتر بدتر میشه شرایطشان برای تجربه هر شرایطی در زندگی باید از طریق ذهن عمل کنی و ذهن آموزش بدی تا باورهایی درش شکل بگیره و تصویر ها ذهنی شکل بگیره از اون موضوع بعد شرایط تغییر خواهد کرد پس با تلاش فیزیکی نمیشه تصویر ذهنی تغییر داد پس هر چقدر تلاش فیزیکی کنی که شرایط جدیدی کسب کنی که از قبل تصویر ذهنی ازش نداشتی موفق نخواهی شد همچی با آموزش دادن ذهن شروع میشه تبدیل میشه به تصویر ذهنی بعد رفتارها جدید براساس تصویر ذهنی بعد خلق رویا ورسیدن به تصویر ذهنی به تمام دوستانی که لاغر هستند و میخواهند یک مقدار وزن خود را افزایش دهند خواهش میکنم این کار نکنید چون وقتی ذهن بیفته تو سرازیری آموزش چاقی دیگه تصمیم شما یا مقدار شما براش مهم نیست تا بینهایت ادامه پیدا خواهد کرد من خودم وقتی کودک بودم فک کنم دبستان بودم دقیقا یادم نمیاد می شنیدم میگفتن دختر فلانی اندامش پر است تپل قشنگع هیکلی است تو لباس محلی خیلی قشنگه و چون همیشه یادمه زن داییمکههمسایمون بودبهممیگفت اینقدر لاغری که میشه شمرد استخون کمرت رو استخوانی فلان و از اون زمان دوس داشتم چاق بشم البته نه چاق به این شکل ها یکم تپل بشم که تحسینم کنن و تمام فکرم این بود باید بیشتر بخورم تا تپل بشم و استارت چاقی در من زده شد و به مرور آرام آرام چاق چاقتر شدم و بعد پشیمون شدم از این چاقی و هرچی تلاش کردم که لاغر بشم نشدم چون من دیگه باورم این بود لاغر بشم نیستم از بس شکست خوردم و اون موقع نقش ذهن بلد نبودم ومن بخاطر توجه دیگران چاق شدم و ذهن از تناسب خارج کردم و مسیرمم اشتباه پیش رفت چون در طول زندگیم سعی میکردم دیگران ازم راضی نگه دارم و دیگه برای خودم زندگی نکردم و همیشه در حال تلاش واسه رضایت دیگران و این بدترین ضربه ای است که هرکس میتونه به خودش بزنه و شدم یه عروسک دستی که هرجور میخوان بام بازی کنند و وقتی خسته شدند رهام کنن. حالا چند نکته عالی یاد گرفتم که واسه تاکید در ذهن خودم و یاد آوری به دوستانم میخام شرح بدهم تا آنهایی که اول زندگیشان هست پند بگیرند زندگی خود را نبازند برای خودت زندگی کن و خودت بپذیر هرآنچه که هستی و نظر دیگران برات مهم نباشه اون موقع است که طعم خوشبختی میکشی خودت باش مطمعن باش افراد زیادی هستند که باهمین شرایط شمارو دوست دارند با همین اندام باهمین صورت باهمین شرایط الانت زمانی در زندگیت طعم خوشبختی ارامش میکشی که با خودت به صلح رسیده باشی و خودت بپذیری دوست داشته باشی و سپاسگزاری کنی از خداوند تا نعمت ها بیشتری کسب کنی افراد زیادی هستند از جمله خود من که میخاستم خودم تغییر بدم از نظر جسمی تا شرایط بهتری جذب کنم و این صدرصد اشتباه است و باعث نابودی فرد میشه چون وقتی ذهن عادت کنه دانبال انگ جستن در صورتت اندامت شرایطتت هی بیشتر بیشتر دانبال چیزها دیگری میگرده وتا آخر عمر اسیرت میکنه و حلقه میندازه به گردنت هرکجا خواست میبرتت پس خودمان بپذیریم از شرایط الانمان لذت ببریم تا شرایط بهتری جذب کنیم این یک قانون است وقتی منتظری دیگران تابیدت کنن دنیا برای خودت جهنم میکنی چون نمیتونی همیشه دیگران از خودت راضی نگه داری و واسه راضی نگه داشتن دیگران باید زندگی نکنی و عروسکی بشی دست بقیه که در آخر دنیارو روت آوار میکنن و تنهات میزارن وزندگیت باختی سر اینکه دیگران بهت بگن چطوری باشی که ما ازت راضی باشیم ☺️😌 ذهن هیچ کاری واسه بقیه انجام نمیده و فلانی واسه همسرم میخام لاغر بشم واسه فلانی میخام این جور رفتار کنم که ازم ناراحت نشه که دوسم داشته باشه این باید بدونی که ذهن برای هیچکس کاری انجام نمیده هدفی که نیتت دیگران باشه آخرش شکست است. 😊☺️🤩😍 ذهن هر انسانی مستقل است وذهن هرکس برای خودش کار میکنید نه دیگران واسه همین هرکس شرایطش با دیگری فرق داره و شرایط جداگانه ای تجربه میکنه پس خودمان بپذیریم و دوست داشته باشیم خودمان رو و اهمیت ندیم به دیگران 🤩😍❤️
سلام به استاد گرامی
و دوستان همراه
من از هنرجویان دوره مقدماتی ورود به سرزمین لاغرها هستم و در حال گذراندن دروس هفته دوم .
اشتیاق زیادی به یادگیری نکات مسیر ذهنی دارم و عاشق نوشتن در هر دیدگاهی که موضوعش منو جذب کنه.
البته در تمرینات دوره موظفم برای هر فایل آموزشی حتما دیدگاهمو به عنوان تمرینات گام به گام بنویسم .
اما در دیدگاههای فایلهای رایگان هر جا ذهنم یاری و تشویقم کنه مطلبی رو می نویسم و ارسال می کنم .قبل از خریدن دوره مقدماتی مدت ۸ ماه در دوره های رایگان جسته گریخته فعالیت داشتم اما احساس کردم برای به نتیجه رسیدن باید آموزشهام با یکنظم خاصی پیش بره که همین کار رو هم کردم
بسیار از تصمیمی که گرفتم و انجام دادم راضی ام و به ذهنم برای اینکهچه وقت به تغییر جسمم به لاغری فیزیکی رضایت بده احترام می ذارم و سعی می کنم تا اون موقع حس و حالمو خوب نگه دارم و به گرفتن نتیجه کاملا امیدوار باشم . ایمان دارم تا ذهنم لاغر و متناسب نشه جسمم متناسب یا لاغر نخواهد شد چون جسم و حالاتش تابع ذهنه ….پس عجله کردن هم درست نیست و باعث نا امیدی و خروج از مسیر میشه .
به دوستانی که خیلی دلشون می خواد چند کیلویی چاق بشن توصیه اکید دارم که از این فکر منصرف بشن .توضیح چرایی این نظر در فایل صوتی استاد کاملا شرح داده شده توصیه می کنم دقیق گوش بدید .من خانومی ۵۳ ساله هستم که از سن مدرسه و دبستان که لاغر شدم تا بعد از پایان سی سالگی کاملا لاغر مونده بودم بدون هیچ کار خاصی بدون هیچ رژیم و تحرکی ولی چون لاغری رو دوست نداشتم و دایم فکر می کردم وجهه خوبی برام نداره دوست داشتم که لا اقل چند کیلو چاق بشم تا حسم نسبت به خودم خوب بشه و دیگران ازم تعریف کنن و منم ذوقشو کنم ولی فکر کاملا اشتباهی بود و ۲۵ ساله که دارم تاوان این فکر اشتباه رو پس می دم .
چاق شدن مثل طبل و دهلی است که صدایش از دور خوش است ..
من از کودکی استعداد داستان نویسی داشتم بیشتر در موضوع طنز .
بعد از گوش دادن به فایل صوتی استاد و پیشتهاد ایشون به هنرجویانی که ابتدا لاغر و متناسب بودن ولی به عشق چند کیلو چاق شدن به ورطه اضافه وزن زیاد افتادن که بیان و بگن برای دوستان که این میل و هوس به چاق شدن چه عواقبی در آینده براشون ایجاد خواهد کرد .اینو به شکل داستان چراغ جادو براتون تنظیم کردم می نویسم و ارسال می کنم …
هر کدوم از ما که یا چاقیم یا افراد چاقی در خانواده یا دوستان می شناسیم که به این وضع گرفتارن بخوبی از مشکلات و رنج چاقی مطلعیم و نیاز به توضیح نیست .
داستان چاقی من و چراغ جادو
خیلی سال قبل که فقط ۲۰ سال داشتم به دلایلی رویای چاقشدن به ذهنم نشست.
اون موقع ۴ سال بود که ازدواج کرده بودم و دو فرزند به دنیا آورده بودم .
وقتی بیست سالم بود یک پسر ۳ ساله و یک دختریکساله داشتم و فوق العاده لاغرتر شده بودم .و همین باعث شروع رویای چاقی من شد که تحقق این رویا ۱۰ سال طول کشید و من از سی سالگی به بعد چاق شدم که اوایل تا حدود ۵ سال در وزنتناسب بودم و خیلی هم خوشحال و راضی .برمی گردم به عقب به بیست سالگیم ..دوستان داستان چراغ جادوی من
از اینجا شروع میشه..
یه روز خییییلی ناراحت بودم گفتم کاش منم یه چراغ جادویی داشتم دست می کشیدم روی اون و غول چراغ ظاهر می شد و خواسته ی منو در چشم به هم زدنی برآورده می کرد .
یادم اومد از مادربزرگم یه چیزی شبیه چراغ جادو توی صندوقچه اشیاء قدیمی دارم .گفتم برم بیارم دستی روش بکشم شاید غول ظاهر بشه .
رفتم آوردم و دستمو کشیدم روی بدنه اون ظرف که یهو دیدم غول بی شاخ و دمی با صدای خنده ی مهیبی بیرون اومد😃😃😃😃😃 دست به سینه توی هوا ایستاد به من گفت فرمانبردارم سرورم .
یه لحظه خیلی ترسیدم ولی دوباره خودمو جمع و جور کردم و کمی به خودم مسلط شدم و سعی کردم باهاش دوستانه و مهربانانه صحبت کنم خواسته امو بگم .
گفتم غول عزیز میشه بگی تو از کجا اومدی ؟
گفت بله سرورم من همون ذهن نیمه هشیار توام که قدرت انجام هر خواسته ایکه ذهن هشیار ازم بخواد دارم …
تو همون ذهن هشیار یا خودآگاه هستی که به من دستور می دی و من انجام می دم و خواسته هاتو برآورده می کنم .
حالا بگو چی ازم می خوای ؟
گفتم عه چه جالب بعد با خوشحالی بهش گفتم ببین چقدر لاغرم حتی از قبل از ازدواجمم لاغرتر شدم دوست ندارم خوشم نمی آد اینقدر لاغر باشم ازت می خوام منو چاقم کنی .
این تنها خواسته منه .
غول چراغ گفت بله سرورم اطاعت ولی اول باید به من بگی چرا می خوای چاق بشی ؟ مگه این جسم لاغر چه عیبی داره ؟ تا دلایل کافی برای رد لاغریت و انتخاب چاقی نیاری ومنو مجاب نکنی از چاق شدنت خبری نخواهد بود .بعد ادامه داد من هیچ نمی دونم چاقی برات خوب خواهد بود یا نه ضرری خواهد داشت یا نه فقط به تو و احساست اهمیت می دم اگر ثابت کنی لاغری برات رنج آوره و در عوض با چاقی حالت خوب میشه و شاد میشی و می زنی به در راحتی و بی خیالی حتما موافقت می کنم و کمکت می کنم تا چاق بشی …تا الان لاغر بودی کاری باهات نداشتم چون هیچوقت مثل حالا از لاغری بدت نیومده بود و شکایتی ازش نداشتی و اصلا کاری به لاغریت نداشتی ولی الان می بینم نظرت عوض شده .می خوام بدونم چرا ؟
به غول چراغ گفتم :
من با این جسم لاغرم اصلا حال نمی کنم پاهام که مثل چوب پرچمه 😀😀😀وقتی جوراب سیاه می پوشم چون همسرم میگه وقتی دامن روی زانو می پوشی حتما باید جوراب سیاه پات کنی خیلی پاهام زشت به نظر می آد …
دوست دارم مثل خواهر شوهرم باشم که هیکل چاق و توپولی داره وقتی جوراب دامن می پوشه اونقدر به چشمای من زیبا می آد یا سایر خانومای چاق …
گفت دیگه چه دلایلی علیه لاغریت داری ؟
گفتم وقتی باردار شدم و شکمم بزرگ شد شبا که خواب بودم شکممو خاروندم و روی اون خط افتاد بعد از زایمان شکمم که پایین رفت دور نافم چروک خورده باقی موند .میگن اگه چاق بشی و گوشت به تنت بیاد این چروکا صاف میشن .
غول چراغ گفت ولی این چروک که میگی اصلا زیاد و قابل توجه نیست چرا بهش گیر دادی
گفتم نه نه نمی خوام می خوام صافه صاف بشه عین قبل از بارداریم . تازه صورتمم خیلی باریک و کوچیک شده همینجوری پیش بره معلوم نیست قیافه ام مث گرسنگان آفریقا بشه ..😀😀😀😀
غول چراغ گفت دیگهچه دلیلی برای خروج از جسم لاغرت داری ؟
گفتم از بس لاغرم هر کی منو می بینه فکر می کنه بیماری سختی گرفتم و یا فکر می کنه اینقدر فقیر و بدبختم نون ندارم بخورم یعنی لاغریم دلیل فقر و بی چیزی در نظر مردمه .
بعدم تحرکم زیاده حرص و جوشی هم هستم میگن این دوتا نمی ذاره چاق بشم گوشت تنم آب میشه …….
اینارو که گفتم غول چراغ گفت کافیه فهمیدم بخاطر همینایی که گفتی از لاغری داری رنج می بری و فکر می کنی چاق شدن پایان این رنج و اندوهه
اوکی من تو رو چاق خواهم کرد لازمه که تصویرهایی برام بفرستی تا بایگانی کنم و طبق همون تصاویر جسمت رو تغییر بدم
با خوشحالی گفتم همین ؟
گفت نه همین انتظارات دیگه ای هم ازت دارم .گفتم چی انتظاراتی ؟
غول چراغ ادامه داد:
باید تا می تونی تصویر از آدمای چاقی که دوستشون داری برام بفرستی بعدم حسرت خوردن رو متوقف کن امید داشته باش و منتظر باقی بمون یعنی باور کن کهچاق میشی …بعد از این صحبتا غول چراغ جادوی من دوباره مخفی شد
دیگه کاری باهاش نداشتم و تصمیم گرفتم به گفته هاش عمل کنم تا منو به آرزوم برسونه.
یه چند سالی گذشت دیدم خبری نشد دوباره غول چراغو احظار کردم گفتم په چی شد چرا چاق نمیشم ؟ 😃😃😃
مگه من همون نون و برنج و شیرینی و غذای چربی که اون خانوم چاقه می خوره نمی خورم ؟ مگه من هر روز برات تصویر اندامهای چاق و خوش هیکلو نفرستادم …چرا خلاف وعده کردی ؟ اینه اون فرمانبرداری که ازش دم می زنی ؟ 😀😀😀
غول گفت سرورم تو منو گیج کردی 😀😀😀 هنوز تصمیم قطعی برای چاقی فیزیکیت نگرفتم😀😀😀😀 آخه یه جای کارمی لنگه ..
با ناراحتی گفتم کجای کار ؟
غول گفت :
ببین تو درسته که می خوای چاق بشی توی پوشه چاقیت هم عکسهایی بایگانی کردم ولی می بینم هنوز انتظار چاق شدن از خودت نداری ؟
گفتم مگه باید چکار کنم که نکردم ؟
گفت کار خاصی لازم نیست فقط هنوز منتظر چاقی نیستی چون از مامانت شنیدی که میگه تو تا سی سالگی رو رد نکنی چاق نمیشی تا بچه هات بزرگتر نشن تا همسرت دست از آزار و اذیتت برنداره حرص و جوشت نده چاق نمیشی .
خوب اینارو هم که دربست قبول کردی باورشون کردی .من فعلا هیچ کاری نمی تونم برات کنم .اون باورهات اینقدر قوی هستن که باور چاق کنندگی خوراکت رو تحت الشعاع قرار داده ….تا اون شرایط کنسل نشه تو هر چقدر بخوای به زور غذاتو زیادتر کنی تو چاق نمیشی .چون اول باید باورها و انتطاراتت با خواسته ات همسو بشه .
من میرم تا اوضاع برات تغییر کنه ولی به ارسال تصاویر ادامه بده فعلا خدانگهدار
غولچراغ ناپدید شد دیگه ندیدمش من موندم و باورهایی که داشتم .عصبی و ناراحت بودم که این شرایط چه وقت تغییر می کنن .بعدم چون باور چاق شدن بعد از سی سالگی در من قوی بود تر جیح دادم فکر چاق شدن رو از ذهنم خارج کنم صبر کنم تا ببینم بعد از سی سالگی چه اتفاقی میفته .
گذشت وگذشت ومن همچنان لاغر بودم و بهش تن داده بودم از اینکه از خوردن نون و برنج و شیرینی چاق بشم نا امید شدم .تا اینکه مرز سی سالگیمو رد کردم .اوضاع و شرایط هم تغییر کرد از همسر بداخلاق و بد دهن و خشونت طلبم جدا شدم سرپرستی بچه هامو عهده دار شدم و به منزل پدرم اومدم .مادرم با فوت پدر تنها شده بود و من و بچه هام مونس تنهاییش شدیم
خونه مادر وفورنعمت بودحقوق ارتش و اجاره بها رو دریافت می کرد منم بهش قول دادم خودم یه جایی کار می گیرم که خرج بچه هارو خودم تامین کنم
خلاصه دوره آسایش و شادی فرا رسید بچه ها ۱۰ و ۱۱ ساله شده بودن دیگه مث گذشته زحمت و اذیت نداشتن پدر بداخلاقشونم دیگه نبود ….
یه حسی بهم گفت همه چی جفت و جوره .خواهرمو بعد از چند ماه دیدم گفت خوب بهت همه چی ساخته چه خوب شدی اونوقت بودکه متوجه شدم بله یه چند کیلو چاق شدم و اصلا متوجه این تغییرات نشدم .
خیییییلی خوشحال شدم و یادم افتاد که غول چراغ گفته بود وقتی همه شرایط جفت و جور بشه من چاق میشم و حالا شده بودم .
دیگه نیازی به احضار غول چراغ نبود چون به خواسته ام رسیده بودم
پنج سال گذشت احساس کردم از وزن نرمال خارج شدم به جای ۶۰ کیلوکهمدنظرم بود شدم ۷۲کیلو و این اصلا به نطرم خوب نبود
نسخه پیچی ها برای لاغرتر شدنم شروع شد از خانواده بگیر تا دکترای تغذیه و رسانه ها و کتابها و مجلات …
از هر راهی رفتم نشد که نشد شدم ۸۴ کیلو دیگه وقت احضار چراغ جادو بود
باز یه روز که خواستم از جام بلند شم و نتونستم و به فکرم رسید که خوبه کنار مبل یه عصایی چیزی بذارم که بتونم با تکیه به اون از جام راحت تر پاشم خیییلی حالم بد شد احساس پیری و ناتوانی کردم یادم اومد که آره چند وقتیه موقع نماز روی صندلی میشینم
یادآوری این موضوع حسابی اشگمو درآورد گفتم خدایااااااا خودت کمک کن اگه وضع همینجور پیش بره ویلچری میشم خدایا تو رابه مقدسات قسم یه راهی جلو پام بذار …
می خواستم دوباره چراغ جادو رو بیارم و غولمو احضار کنم ولی گفتم ببینم شاید خدا یه راهی گذاشت جلوپام و این شد که خدا صدای منو در اوج استیصال شنید و منو به سایت تناسب فکری هدایت کرد
به لطف خدا خیلی احساس سبکی خوبی دارم شاد و امیدوارم با شوق تمریناتمو انجام می دم .احساس می کنم شلوارهام به پام گشادتر شدن و جدیدن مجبور شدم از بغلاشون دوخت بگیرم و این نشون می ده ذهنم برای کاهش رضایت داده ومن به تدریج لاغر خواهم شد از وقتی به اینجا هدایت شدم هیچ نوع رژیم و ورزش قرص دمنوش پماد کمربند رو هم دنبال نکردم..و همه ارو بوسیدم گذاشتم کنار….
تنها راه تناسب همینه و بس .
دوستان گلی که رویای چند کیلو چاقی دارید خواهش دارم دست بردارید از این فکر .که دور از جونتون بیچاره میشید
امیدوارم از داستان چراغ جادو خوشتون اومده باشه .
موفق و منصور باشید .
سلام استاد گرامی
وقت بخیر
امروز هم قوطی شانسیمو باز کردم و آمدن به این قسمت از اطلاعات سایت …
شاید سوال کنید قوطی شانسی دیگهچیه ؟ 😃 اخیرن به دلیل امکان فالو کردن دوستان در قسمت دیدگاهها و اطلاع از نظراتشون که در هر قسمت از فایلهای موجود در سایت وارد کردن و از طریق ایمیل اطلاع رسانی میشه برام قوطی شانسی تداعی میشه با یه شادی خاصی بازش می کنم می دونم که اطلاعات جدیدی برای ترسیم قسمت دیگری از نقشه ذهنیم در راهه .
با لذت خاصی اون دیدگاه رو می خونم و بعدمراجعه می کنم به منبع اصلی دیدگاه که همون فایل صوتی و تصویری استاد گرامی هست .
امروز هدایت شدم به اینجا .و از دیدن نام فایل که برام یک سوال آشنا بود به خوندن متن اقدام کردم هنوز فایل صوتی رو گوش نکردم ..
من موازی با حرکت در مسیر دوره مقدماتی به قسمتهای دیگه سایت هم هدایت میشم و این مسیله برام لذت بخشه و با اهمیت دادن به مطلبی که بهش رسیدم به خودم اثبات میشه که برای رسیدن به تناسب عجله ای ندارم ..
بعد از خوندن متن این فایل یک سوالی راجع به یکی از پاراگرافها پیش اومد این قسمت رو کپی می کنم و بعد سوالمو از محظر استاد می پرسم ….
( آموزش دادن چاق شدن به افرادی که لاغر هستند کاری بسیار خطرناک است چرا که وقتی ذهن موضوعی را باور می کند مانند توپی می شود که در سراشیبی رها شده است، هر لحظه به سرعت حرکتش به سمت عمق افزوده می شود و این همان اتفاقی است که برای بسیاری از افرادی که مدت ها تلاش کرده اند فقط چند کیلو چاق شوند رخ داده است و اکنون آنها چند ده کیلو اضافه وزن پیدا کرده اند.)
سوالم اینه مادر مسیر لاغر شدن با ذهن بحثی داریم به نام ترموستات ذهنی که من هنوز به قسمتی از دوره که این بحث به شکل کامل راجع بهش صحبت شده نرسیدم فقط اسمشو شنیدم ..و چون می دونم که ترموستات یک وسیله ای است برای تنظیم انرژی حرارتی که روی بخاری ها نصب می کنن ..و کلا یک وسیله ی تنظیم کننده اس .
که در مورد وزنهای مختلفی که هنر جوهاتمایل دارن به اون وزن خاص برسن و ثابت بمونن فیکس بشن و در همین وزن به زندگی ادامه بدن از بحث ترموستات نام برده شده چون تنظیم کننده انرژی حرارتیه بدن در اون وزن خاص هست .
مثلا من می خوام که در وزن ۶۵ کیلویی باشم و دیگه کمتر نشم .چون لاغری زیاد رو هم دوست ندارم .وگرنه اگر بخوام خیلی لاغر شم باید در وزن ۵۵ یا ۶۰ کیلو واقع بشم .
سوالم راجع به همینپاراگراف در ذهنم ایجاد شده
چطوریه که برای کاهش وزن و رسیدن به وزن دلخواه ترموستات ذهنی کاربرد داره ولی برای کسی که می خواداز جسمی لاغر و نحیف به جسمی تو پر منتها بدون شکم پهلو برسه نمیشه ازش استفاده کرد ؟؟
نمی دونم برداشتم یا سوالم درست بود یا نه؟
ممنون میشم از استاد در این مورد گیر ذهنی منوبرطرف کنن ..با تشکر فراوان باقری
سلام دوست عزیز
فردی که ترموستات ذهنش روی چاقی تنظیم شده قبل از تنظیم کلی فرمول چاق کننده در ذهنش ایجاد شده
بعد از آن جسم تغییر کرده و ترموستات ذهنی ایجاد شده
فرد لاغری که میخواد فقط چند کیلو چاق بشه فرمول چاق شدن در ذهنش ایجاد نشده که بخواد ترموستات ذهنش روی عدد وزنی بالاتر تنظیم بشه
اتفاقا همین امر سبب میشه افرادی که برای چاق شدن به صورت مستمر تلاش می کنند اگه تعدادی فرمول چاق شونده در ذهنشون ایجاد بشه نه تنها چاق می شن بلکه دیگه نمی تونند چاق تر شدن رو متوقف کنند
چون ترموستات در حالت ایده آل به شکل خودبخود تنظیمه ولی در حالت خرابی و حارج شده از ایده آل تحت تاثیر عوامل زیادی است
بنابراین به راحتی نمی شه روی وزن و سایز بالاتر از حالت ایده آل تنظیمش کرد ولی برای افراد چاق می شه روی حالت ایده آل تنظیم بشه چون طبیعت و پیش فرض ذهن ما متناسب بودنه
استاد سلام
یکدنیا تشکر از پاسختون ….
به مرور کامل متوجه خواهم شد ….الانم یه چیزایی فهمیدم
ذهن ما یکی از اعضای وجود جسم ما هست که دیده نمیشه مثلا دست و یا پا و یا چشم و …. رو ما میتونیم ببینیم
اما ذهن یک عضو ناشناخته هست و داره تمام زندگی ما رو مدیریت میکنه اما دیده نمیشه و خیلی چیزها در جهان هست که من نمیبینم اما وحود داره مثل امواح رادیویی که ما اصلا نمیبینیم ولی مطمعنا وجود داره و اگر یه رادیو رو روشن کنی میبینی که برنا مه ها پخش میشه پس نبودن رادیو دلیل بر نبودن امواج نیست .
خیلی چیزها الان برای ما عادی هستن ولی اگر چند سال پیش بود همه تعجب میکردن مثلا موبایل رو در ده سال پیش نشون مردم میدادی تعحب میکردن و میگفتن این چیه چرا ؟؟؟چون براشون منطقی نیست و درک نمیکنن اما افرادی هستن که مثل بقیه فکر نمیکنن و همینا باعث پیشرفت و خلق کردن میشن مثلا افرادی بودن که پیاده رفتنهای طولانی رو نپذیرفتن و رفتن سریعتر رو میخواستنو ماشین اختراع شد و اگر اون افراد نبودن الان ماشین هم نبود .
وخبلیها هم جاقی رو نپذیرفتن مثل استاد و الان با دورها دارن لاغر میشن .
پس ذهن هست ولی خیلیا نمیدونن چیه و عملکردش چی هست و همش میگن چرا من اینطورم و این اتفاقها برام میوفته حالا هر چقدر من برم سمت چپ ولی ذهن من رو میبره سمت راست چون قدرت دست اون هست .
دلیل اینکه آدمها زندگی متفاوتی دارن به خاطر ذهنشون هست و از این بعضیا همیشه بیمارن بعضیا سلامتن بعضیا فقیرن بعضیا ثروتمندن و بعضیا چاقن بعضیا لاغرن
در حیوانات ذهن نیست و از این زندگی اونها سالها مثل هم هست و تغییری در زندگی اونها به وجود نمیاد چون ذهن ندارن و فقط غریزه دارن و بهشون گفته شده اگر به مشکلی برخوردی باید چیکار کنی و این داخل غریزه هست مثل زنبور و پرندگان مهاجر که هر سال کوچ میکنن و به این فکر نیستن که کولر اختراع کنن و دیگه کوچ نکنن چون ذهن ندارن که تصویر سازی کنن و پیشرفت کنن ولی انسانها دارن و ما میتونیم فارغ از شرایط پیرامونمون تصویر سازی کنیم و اختراع کنیم
این ذهن این توانایی رو داره هر تصویری بهش بدی اون نتیجه اش رو به تو میده .
من سالها برای لاغری تلاش میکردم و لاغر میشدم و انصافا بار آخر من تا ۳۵ کیلو هم تونستم کم کنم اما این اواخر کار برام سخت شده بود همش در رفت و آمد بین چاقی و لاغری بودم و از چاقی خودم رنج میبردم و به لاغرها بسیار حسرت میخورم و با زجر شاید نیم کیلو یا ۳۰۰ گرم کم میکردم و کلی ذوق میکردم وولی در آخر ماه کلی دوباره وزن من بر میگشت .چرا ؟؟…
چون با تلاش فیزیکی نمیشود تصویر ذهنی رو تغییر داد بنابراین هر چقدر تلاش کنی به شرایط لاغر برسی چون از قبل تصاویرش وجود نداره شما موفق نمیشید چون تصویر های چاقی گدشته موجود میباشد و در مقابل تصویر لاعری که دارم بسبار بیشتر هست و تلاش من تاثیر گذار نخواهد بود .
هشدار میدم به بچه هایی که لاغر هستن تلاش بیخودی نکنید که چاق بشید و وای به حال روزی که ذهن شما چاقی رو بپدیره و تصاویر چاقی در اون شکل بگیره دیگه نمیشه جلوی اون رو گرفت .
من وقتی بعد از ازدواجم در حد دو سه کیلو چاق شدم همه تعریف دادن و گفتن ایتطور زیباتر هستی چقدر صورتت قشنگ شده چقدر بهت میاد و من تشویق شدم و لدت بردم و به صورت دستی خوردنم رو تغییر دارم و تصویر ذهنی من کم کم تعییر کرد از حالت لاغر شدم یکم چاق و خوشحال شدم ولی دیگه چون ذهنم تعییر کرده بود این کیلوها بیشتر و بیشتر شد و من از ۵۸ کیلو شدم ۶۰ تا شدم ۷۲ و در نهایت ۸۵ و …
و چون این اصافه وزن من بعد از ازدواج با احساس من گره خورد و اویل خوشحال بودم ودوق میکردم اون موضوع چاقی به راحتی به وقوع مپیوند و در هر موضوعی احساس همراه باشه سریعتر به وجود میاد یعنی از حالت خوبه متناسب شدن من رفتم به سمت بد چاقتر شدن و هیچ فرقی نداره احساسم خوب باشه و یا بد باشه برای ذهنم فرقی نداره و ذهن فقط احساس رو میخواد و باعث میشه من با این کار ده ها کیلو اضافه کنم و بعد از اون اضافه ها من دیگه از حرف هیچ کس خوشحال نمیشدم که میگفتن اگر چاقتر بشی خوشگلتر می شی و یا هر کس میگفت پرتر بشی قشنگ.تر هست اون فرد برای خودش میگفت و من هر کاری می کردم دیگه نمی تونستم لاغر بشم .
ذهن کیلو رو نمیشناسه که بگی من میخوام ۳ کیلو اضافه کنم ذهن با احساس من کار داره و وقتی بدن من پر بشه و من لذت ببرم ذهنم هم شروع میکنه به تغییر عادتهای من و من وقتی از ایده ال رد میکنم و احساس خوشحالی به ترس و نگرانی تبدیل میشه و احساس خو شخالی من به احساس نگرانی و ناراحتی تبدیل میشه فرقی نمیکنه کار برای من سختتر میشه .پس به دنبال چند کیلو اَصافه وزن نباشید که واگر ذهن این رو بپذیره کار سخت تر میشه پس به دنبال این نباش که مردم تو رو بپسندن به دنبال این باش که خودت خودت رو بپسندی .
هر کس که میگفت کمی تپل تر شی بهتر هست اگر چاق بشی همون افراد سرزنشت میکنن پس هوشیار باش و برای خودت زندگی کن و به دیگران اهمیت نده حتی همسر یا دوست و یا فرزندت اهمیت نده چون همین افراد همیشه در حال نظر دادن هستن پس خودت باش و انسانهای زیادی هستن که ما رو همین طور که هستیم میپذیرن .
من زمانی زندگیم بهتز میشه که با خودم در صلح باشم و از هر چه دارم م لذت ببرم و نه به دنبال تعییر دادن خودم باشم برای لدت بردن خیلیا به دنبال تعییر خودشون هستن برای لدت بردن از شرایط پیرامونشون هستن و این صد در صد اشتباه هست پس خودتون باشید و از شزایط تون لدت ببرید ما در این جهان نیامدیم که دیگران رو راضی کنیم و لذت ببرن ما هر وقت بخو اهیم از خودمو ن لدت ببریم تمام شرایط پیرامونمون با ما هماهنگ میشه .
چرا در مورد لاغر شدن میشه با دست کار ی ذهن ما به نتیجه برسیم .؟؟چون افراد چاق به اندازه کافی تصاویر چاقی دارن و رنج چاقی در ما وجود داره خیلی بیشتر از لاغری در ما وجود داره و وقتی فردی لاغر رنج میبره چون بقیه بهش میگن و این فرد هیچ وقت با خودش به صلح نمیرسه چون همیشه باید طوری رفتار کنی که دیگران تو رو تایید کنن پس دنیا برات جهنم میشه و دیگران رو نمیتونی راضی کنی و اگر به جان کسی بیقه اون رو نابود میکنه .
خیلی از افراد مطرح به دنبال کاری هستن که هوادار رو راضی کنن این افراد زندگی دارن که بدتر از جهنم هست .
پس بنابراین به دنبال راضی کردن بقیه نباش و حرف دیگران رو مرور نکن و اگز رنجی داری الان به خاطر حرف بقیه هست پس رها کن چون ذهن نمیپدیره کاری رو بکنه که به خاطر بقیه باشه مثلا تو لاعر بشی که همسرت خوشش بیاد در حیوانها ذهن نیست و همه به یک شکل زندگی میکنن ولی در آدمها زندگی ها متفاوت هست و سلیقه ها ی متفاوت داریم افکار متفاوت داریم چون ذهن داریم و گرنه باید مثل حیوانات همه مثل هم زندگی میکردیم پس هیچ وقت نمیشه مثل بقیه زندگی کنیم .
الان به بجه ها نگاه کن ببین چقدر راحت میپوشن و میگن من این رو میخوام چون در ذهنشون حرف دیگران مهم نیست و کاری به حرف بقیه ندارن ولی بر اساس تربیت علط کاری میکنیم که در بعدها نظر بقیه براشون مهم بشه دیگه خودشون نباشن
فردی که لاغر هست در نهایت از چند نفر میفهمه و یا لباسی میپوشه که خوشس نمیاد یا در اینه از خودش خوشش نمیادو …. در نهایت در ده مورد از لاعری خودش راصی نیست اما چاقها علاوه بر ده مورد که دیگران سرزنش میکنن و یا لباس به تنشون قشنگ نیست ویا در اینه از خودشون خوششون نمیاد …. مشکلات دیگه هم داره مثلا نفس کشیدن و پادرد و یا کمر درد و یا خواب راحتی نداره و …و یا چربی و قند خون و … پس رنج چاقی اینقدر زیاد هست که ما هر چقدر بخواهیم اون رو از بین ببریمنمیتونیم چون کلی رنچ چاقی در ما هست و ما هیچ وقت به سمت لاغری زیاد نخو اهیم رسید که بی حد لاغر بشیم پس ما هیچ وقت نباید نگران لاعری زیاد در خودمون باشیم .
اما فرد لاعر رنج کمتری رو تحمل میکنه ممکنه چهارتا حرف بفهمه و یا عکس بگیری و از خودت خوشت نیاد اما در چاقی تو کلی مشکل جسمی داری و سنگینی داری و … واین خیلی قدرتمند تر از لاعری هست .و هی حرکت ما به سمت چاقی هست و ما همش ترس و نگرانی داریم از چاقی و اون چاقی رو قویتر میکنه پس ترس و نگرانی با لذت و شادی هیچ فرقی ندارها در کل چاقی رو تقویت میکنه .
پس اگر بچه ی لاعری داری تحریک نکن این بچه رو که بخوایی اون رو چاق کنی و به خاطر حرف بقیه که خوششون بیاد و یا چون به تو میگن تو بلد نیستی بچه رو بزرگ کنی و یا بچه چقدر ضعیف هست و ….
پس همیشه در مسیر لاغری باشید و حرکت کنید و هیچ تلاشی برای چاقتر کردن خودتون نکنید که بیشتر به چشم بیایین .
(من یادم میاد قبل از ازدواجم که لاعر بودم همه چیز به راحتی و بدون نگرانی میخوردم و کاملا لاعر بودم تا بعد از ازدواجم که از دوران نامزدی کمی وزن من رفت بالا بقیه خیلی تعریف دادن و گفتن بهت میاد و …. همین باعث شد من هم دستی فرمولهام رو تغییر بدم
اما به خاطر هیچ کس در این دنیا زندگی نکن فقط به خاطر خودت هر طور که خودت راصی هستی و دوست داری زندگی کن من زمانی که خیلی لاعر شدم و وزن ۳۵ کیلو از دست دادم همه میگفتن چقدر پوستت بد شده چقدر صورتت کشیده و لاعر شده چقدر قیافه ات تغییر کرده انگار دماغت بزرگتر شده شبیه پیر زنها شدی پس اگر کمی سنت بره بالا چه قیافه ای میشی ؟؟و منم همیشه از لاعری صورتم بدم اومده بود و میترسیدم صورتم از این زشت تر بشه بنابراین
همیشه میگفتم ای کاسش خودم لاعر میشدم اما صورتم لاغر نمیشد و همیشه از قیافه خودم در عکسها وحشت می کردم ولی چند وقت بعد از رژیم من سریع از وزن ۵۹ کیلو در عرض چند ماه شدم ۶۷ و بعد شدم ۷۲ و داشتم همانطور بالا میرفتم و دیگه هیچ کس نبود این زجر و سختیهای من رو به خاطر لاعری ببینه که چقدر تلاش میکنم و ناراحتم از چاقیم اما هیچ لاغری من به دست نمیارم که هیچ چاقتر هم میشم و در کل اون موقع اطلاعات الان رو نداشتم اما الان میگم لاعری شخصی ترین موضوع هر کس هست که با اون فرد در هر لحظه همراه هست پس به هیچ کس هیچ ارتباطی نداره در چه اندام و چهره و وزنی هستیم و هر چقدر همه بگن صورتت و خودت انگار لاغر شده و یا زشت شدی من هیچ اهمیتی نمیدم و تمام هدفم لدت بردن بیشتر خودم از زندگی و از اندامم هست و همیشه میگم من این لاغری رو برای خودم میخوام که سبکتر بشم رها تر بشم و خوش تیپ تر بشم و سلامتی روحیم و جسمیم بیشتر بشه و ….و ذهن من نمیپدیره من لاعر تر بشم که فلانی رو حالی کنم و یا من لاعر تر بشم که همسرم خوشش بیاد و من لاعر تر بشم که دوستم با من بمونه نه اینها مانع من در لاغری میشن و فقط فقط باید من برای خودم لاغر بشم و اول باید من تصاویر ذهنی و فرمولهای ذهنیم لاغر بشه و بعد جسمم لاغر بشه و اگز اینها تغیر نکن هر چقدر من تلاش کنم و به خودم فشار بیارم یا لاعر نمیشم یا دوباره بعد از مدتی چاقی من بر میگرده چون ذهنم هنوز چاق هست و باید برای رسیون به هر خواسته ای مثل لاعری دهن رو با خواسته هماهنگ کنی و اول ذهنت رو لاعر کنی و بعد نتیجه خود به خود میاد
چون ذهن ما خیلی قدرت داره و غذاها هیچ قدرتی ندارن و من با قدرت دهنم به راحتی جسم جدیدم رو خلق میکنم و دوباره در وزن جدیدم قرار میگیرم
من هر چقدر اصافه وزن دارم مهم نیست مثل یک قطره هست در مقابل دریا من که ۶ کیلو اضافه فکر کنم دارم تقزیبا در این حد هست و این مقدار برای ذهن من اصلا چیزی نیست و من به زودی از دستش میدم همانطور که دوستان شگفتی ساز تونستن و همانطور که خودم تا حالا تونستم با ذهنم لاعر بشم دوباره هم لاغر میشم . )
سلام🙂چقدر این فایل فوق العاده است واقعا بی نظیره چقدر بیشتر از قبل من درک کردم که تایید دیگران برای همه ما مهمه و تاثیر گزارو چقدر دوره لاغری با ذهن کمک میکنه به ما که اعتماد به نفسمون بالاتر بره و تایید دیگران انقدرها هم برامون مهم نباشه و خودمون و جسممون و شرایطمون رو همینطور که هست بپذیریم و از هدیه زندگی که هر روز به ما داده میشه لذت ببریم👌👌👌منم عاشق مسیر لاغری هستم عاشق دریافت این آگاهیهای ناب عاشق مسیری که خداوند منو هدایت کرده بهش عاشق لاغر شدن عاشق یادگیری لاغری عاشق درک قدرت این ذهن عالی که خداوند به همه ما هدیه داده تا ازش استفاده کنیم و خلق کنیم هر انچه دوس داریم رووما چیکار کردیم ؟؟؟از این قدرت فوق العاده در جهت برعکس استفاده کردیم و زندگی اکثر ماها یه بلبشویی از کمبود و نارضایتی و غم و ناکامی و ناسلامتی هستولی از اونجاییکه این قدرت همیشه وجود داره و در ذات و عمق وجود ما تمایل به شادی لذت ارامش ثروت سلامتی زیبایی و تناسب داریم در هر زمانی که آگاه بشیم که قدرت تغییر زندگیمون رو داریم خداوند هدایتمون میکنه به مسیرهای صحیح و فوق العاده ای که به مرور تمام اینها رو لمش میکنیم و زندگیشون میکنیم سپاسگزارم از خدای هدایتگرم بابت خلق من واینکه لحظه ای منو رها نکرده و هر لحظه داره همه ما رو هدایت حفاظت و حمایت میکنه🙏🙏🙏این فایل در مورد قدرت ذهن هست برای خلق جسم اونم با این روند که ابتدا با سرزنش دیگران درباره جسمی لاغری که داریم و دوسش نداریم تصمیم میگیریم که تایید دیگران رو بدست بیاریم و شروع میکنیم که تصویر چاقتر از خودمون در ذهنمون ایجاد کردن غافل از اینکه اگه ذهن در سراشیبی چاقی قرار بگیره دیگه هی بیشتر و بیشتر جلو میره چون تمایل داره به گسترش بعد از اون باز هم با سرزنشهای دیگران که فلانی ببین چقدر داری چاق میشی مواظب خودت باش یا یادته چقدر قبلا متناسب بودی و خوشگلتر بودی …ترس از چاقتر شدن در ماشکل میگیره و از اونجاییکه هم شادی ناشی از افزایش وزن در زمان لاغری و هم ترس ناشی از چاقتر شدن در زمان چاقی هر دو توجه به چاقی هست ما رو چاق و چاقتر میکنه و اونوقت ما میخوایم با تلاش فیزیکی جسم رو تغییر بدیم در صورتیکه تصاویر چاقی که در ذهن تشکیل شده که با تلاش فیزیکی لاغر نمیشه پس نتیجه تمام تلاشهای فیزیکی ما بی فایده میشهاین دقیقا سناریوی چاقی منهمن در بچگی لاغر بودم تا دوم راهنمایی و حرف دیگران ومتلکهاشون به مادرم و مریض شدنهای مداوم خودم و تعریفای دیگران درباره مزیتهای چاقی که زیبایی هست و لب ودهن جمع و جور و…..باعث شد که من در دوران ۳ ماهه تابستان بین دوم و سوم راهنمایی قشنگ از یه فرد لاغر به یه دختر تپل تبدیل شدم و بعد در دوره بارداری هم به خاطر فرمولهای پکیج بارداری باز هم ۲۰ کیلو اضافه وزن و بعدش دوباره در چند سال بعدش به خاطر سرزنشهای نزدیکان تصمیم به کاهش وزن با رژیم وورزش گرفتم تا اینکه از تمام روشها خسته شدم و همه رو رها کردم و یکسال بعدش به مسیر لاغری با ذهن هدایت شدم وکم کم دارم این لوکوموتیو چاقی رو اروم اروم میبرم به مسیر لاغری در راستای صحبتهای شما من توی همین چند روز دو تا تجربه شنیداری داشتم که شنیدنش خالی از لطف نیستیکی در مورد همسایه مادرم هست که خانم لاغری بودن که همیشه از لاغری شکایت داشتن و به مادرم بارها گفته بودن من دلم میخوا نیم کیلو اضافه کنم و هیچ وقت نمیشه و به خاطر همسرشون هم میخواستن یه کمی چاق بشن و سالها تلاش و خوردن نتیجه نداده بود تا همین یکی دو روز پیش مادر گفتن که ایشون یه چند کیلویی اضافه کردن و خیلی خوشحالن و خیلی قشنگتر شدن و…والان میفهمم که به قول استاد افتادن در مسیر سراشیبی چاقی که معلوم نیست تا کجا میخواد پیش برهیکی دیگه هم در مورد پکیج های عید نوردز هست که استاد همیشه میگن افراد چاق یه سری پکیح مربوط به عید نوروز و ماه رمضون و سفر و…در ذهنمون داریم که در ایام خودش باز میشه و رفتارهای پرخوری ما بیشتر میشه و ما رو چاقتر میکنه دوباره بسته میشه تا سال بعدیکی از اقوام به تازگی عمل اسلیو انجام دادن برای لاغری و حسابی هم لاغر کرده بودن تا این ایام عید که خودشون گفتن در همین ۱۵ روز یک کیلو ونیم اضافه شده به وزنشون و وقتی من شنیدم دقیقا صحبتهای استاد توی ذهنم مرور شد درباره پکیج فرمولهای ایام عید واقعا اینکه خودمون رو دوس داشته باشیم و هر جسمی که داریم و هر شرایطی که داریم رو بپذیریم باعث میشه اینقدر حرف و حدیثهای دیگران رومون تاثیر نذاره و نه سرزنشهاشون و نه تشویقهاشون برامون اینقدر مهم نباشه که بخوایم به خاطر تایید اونا جسممون و زندگیمون رو تغییر بدیم از همینی که هستیم راضی و خوشحال و سپاسگزار باشیم که این خوشبختی واقعی هستاتفاقا وقتی بپذیریم اونوقت میتونیم شرایط رو تغییر بدیم و بهترش کنیم چون ایمات داریم که خداوند اینجوری برامون میخواد و این توانایی رو هم با دادن ذهن خلق کننده به ما داده که هر چه زیبایی و ثروت و تناسب و ارامش میبینیم رو بخوایم و تصویرش رو درذهنمون بسازیم تا به مرور وارد زندگیمون بشه و ما اونو تجربه کنیم🤩🤩🤩🙏🙏🙏
بنام خداوند بخشنده مهربان سلام ب استاد عزیز و دوستان همراه .گام ۷۶ چرا لاغر ها چاق نمی شوند ،
من هم تا قبل از این دوره هر وقت ادمهای متناسب رامیدیدم که چاق نمیشن مثلا یکی رو میشناسم نزدیک ۲۰ ساله ۷۸ کیلوه اصلا دست نمی خوره همه چی هم میخوره من همیشه میگفتم خدایا فرق من با این ادم چیه ،بعدها فهمیدم ک فرقمون در محتویات ذهنمون هست وباورهایی در مورد غذاها داریم و محتویات ذهنی داشتن باعث میشه ما ی تصویر ذهنی از خودمون داشته باشیم و بدن ما هم طبق اون تصاویر شکل میگیره و یه ادم متناسب تصویر متناسبی از خودش داره ولی یک فرد چاق تصویر چاقی از خودش در ذهنش داره و بدنشم طبق تصاویر ذهنی شکل میگیره ،
سلام به استاد گرامی و دوستان متناسبم…
بسیار متشکرم استاد بابت این آگاهی های گران بها.گرچه در فایل دیگه ای اشاره ای به این موضوع کرده بودین ولی این فایل خیای جامع وعالی بود. آره استاد. چند روز پیش جاری من که خیلی خیلی لاغره خونه ما بود منم هنوز جمله طلایی شما که گفته بودین بنویسین و به جای جای خونه بزنین رو دارم که نوشته لاغر شدن با ذهن آسانترین کار دنیاست…گفتش یعنی چی. گفتم یعنی ماها فکر میکنیم چاقی آسون و لاغری سخته.میخوایم ذهنمونو تغییر بدیم.سریع گفتش والا کی گفته چاقی آسونه.من که هر کاری میکنم چاق یکم چاق بشم نمیشم.دکتر هم رفتم قرص هم میخورم ولی چاق نمیشم. چاقی خیلیم سخته..دقیقا یاد صحبت های شما افتادم.این فرمول های ذهنی هستن که سختی یا آسونی رو تو ذهن هر کسی تعریف مبکنن.اون جاری من همیشه در عین حال که مثلا از لاغری زیادش ناراحته ولی یه جورایی مورد تحسین همه ست.مثلا یه جایی تو ماشین یا سر سفره میخواد بشینه همه به شوخی میگن یه گنجشک جا کافیشه.ولی یه چاق طفلی رو همه با متلک میگن وای تو که مثلا اینجا جا نمیشی.یا من خیلی دل نازک شدم و سریع بهم بر میخوره یا گفتن ها فرق داره. ماچاق ها زجر چاقیمون بیشتره. خود من به ماهیه رباط صلیبی پام تو یه بازی اتفاقی پاره شد .بخدا کسی نبود که بشنوه و نگه تو با این وزنت بازی کردنت چی بود… به جایی از زجر چاقی رسیدم که اگه لوکوموتیو لاغریم روشن بشه دوست دارم چنان بتازم که از تناسبمم رد کنم.اون وقت مثل پر سبک فقط پر بکشم. به آرامش برسم.لباسای زیبا بپوشم.من از بچگی چاق بودم.عکس ها که همینو میگن.خدا خواسته وبه مسیر لاغری با ذهن هدایت شدم.خودشم کمکم میکنه ادامه بدم و من باورم اینه که بزودی لاغر میشمفقط باید کم نیارم.فقط باید حرف مردم روگوش ندم.همینایی که هر جور باشی از یه جایی یه عیبی پیدا میکنن تا حرفی واسه گفتن داشته باشن.پسر کوچولویی دارم که تا شیر میخورد کمی تپل بود که از نظر همکارای پزشک اطفالم میگفتن بسیار هم متناسبه.ولی همه میگفتن مواظب باشا.خودت چاقی پسرت چاق نشه. از شیر گرفتمش یه ماه اول لاغر شد.وای در اولین مهمونی همه مبگفتن چیکار کردی با بچه. اون پسر تپل خوشگل ببین چه لاغری شده. اصلا بهش نمیاد. من بودم و تعجب که چرا مردم اینحورین.میخوام آموزش ببینم فقط برای خودم زندگی کنم و به قول ایتاد انتقاد نظر بقیه راجع به منه. خوب معنی نداره. من اینحوری حالم خوبه.اصلا نباید لااقل زیاد اهمیت داد…
استاد ممنونم ازتون بابت فایل بی نظیرتون.
قول میدم تمارینمو با قدرت انجام بدم. ادامه بدم و به هدفم برسم…
من عاشق لاغریم…
من لایق لاغریم….
مرسی استاد خوبی ها
سلام سلام وقتتون بخیر.
من ازبچگی متناسب بودم، نه خیلی لاغر نه چاق، خیلی معمولی. بعد من شنیده بودم که آدم وقتی به سن بلوغ میرسه، به خاطر اینکه رشد میکنه بیشتر غذا میخوره و اگه مواظب نباشه ممکنه که چاق بشه.(چه جالب این مسئله و همین الان فهمیدم و تا الان اصلن یادم نبود) و از این حرف ترسیدم و تو فکرم بود. یادمه وقتی غذا میخوردم این حرف همش تو فکرم بود.
۶ سال پیش تصمیم گرفتم رژیم بگیرم. اصلا چاق نبودم، ولی از خودم راضی نبودم ، دوست داشتم باریک باشم. اگر بدونید که اون زمان چند کیلو و میخواستم لاغرتر بشم با خودتون میگید دیوانه بودم. دیگه رژیم و شروع کردم بدون اینکه از جایی برنامه رژیم بگیرم ، از خودم رژیم گرفتم، غذا کم میخوردم ، همون زمان هم ماه رمضان بود و با دهن روزه میرفتم کلاس بدمینتون، قبل ماه رمضان هم بعد کلاس بدمینتون پشت سرش میرفتم کلاس شنا. خلاصه این رژیم گرفتن شروع شد، و من سرچ کردم که از چه راه هایی میشه بیشتر کالری سوزوند، و دیدم که با ورزش کردن امکان داره. (کلاس ورزشم ربطی به اقدام من برای لاغری نداشت ، چون ورزش و خیلی دوست دارم کلاس ورزش زیاد میرم) و یک برنامه ورزشی ایروبیک بود که تو تلوزیون میزاشتم و باهاشون ورزش میکردم. ممکنه فکر کنید دیوانه بودم ولی جایی خوندم که آدم وقتی وایسته بیشتر از موقعی که نشسته کالری میسوزونه، و این من بودم که کل روز نمینشست، بغیر از مواقعی که مجبور بودم ، مثل زمانی که تو مدرسه بودم و موقع خواب. و درباره غذا بگم که هیچی در روز نمیخوردم ،هیچییییی. به زور بهم ع
غذا میدادن و یه اوضاع ناجوری شده بود.
و این لاغری بود که از کنترل خارج شده بود. بیماری آنورکسیا گرفته بودم.(یعنی بیماری ترس
از خوردن و اینکه آدم استخوان خالص میشه) من واقعا میترسیدم غذا بخورم، کل زندگی من و اطرافیان و به نابودی کشیده بود. حالا از وضعیتش نمیگم که اگه بخوام بگم چی شد کتاب میشه. خلاصه کارم شده بود رفتن پیش هزاران دکتر.بخوام خودمو بگم شده بودم زشت ترین و لاغرترین دختر دنیا و خودم نمیفهمیدم که زشت شدم.
کار به جایی کشید که واقعنی و به تمام معنا داشتم میمردم و خودم حس نمیکردم نزدیک لبه مرگم ، و همه ی اندام ها داشت از کار میوفتاد.مثلا موهام رشد نمیکردن و متوقف شده بودن، و حتی از لاعری داشتم کبد چرب میگرفتم. اینا تازه دوتاش بود.
بقیه میگفتن وقتی میخواستیم از خواب بیدارت کنیم، بیدار نمیشدی.
دیگه رفتم بیمارستان و چند روزی بستری شدم و برگشتم خونه. و بعد چند روز تونستم با اراده خودم غذا بخورم. و دوران ریکاوری شروع شد. و خوب شدم.
و دوباره متناسب شدم. و اینکه خیلی از عادات
غذاییم تغییر کرد. منکه اصلن کیک و چیزای شیرین نمیخوردم ، شدم کسی که عاشق این چیزاست.
الانم تقریبا متناسبم و اگه من و ببینین ممکنه بگین نیازی ندارم که از لاغری با ذهن استفاده کنم. ولی تقریبا حدود یک یا دو سالی هست که نگران هستم وضع به جاهای باریکی کشیده بشه. چون واقعا همین طور داشتم گرم به گرم اضافه میکردم و عادت های یک فرد چاق داشت تو ذهنم شکل میگرفت و پر رنگ میشد و اگه به فکر نمیوفتادم به چاقی گرفتار میشدم. البته مامانم گفته بود چون نه من و نه بابات چاق نیستیم توام هیچوقت چاق نمیشی و این باور کرده بودم ، ولی با خودم گفتم اگه چاق بشم چی؟
الان سالمم و مثل اون دوران نمیشم. ولی میخوام متناسب تر بشم و هیچوقت گرفتار چاقی نشم و به اندام دلخواهم برسم.
موفق باشید.
استاد باز هم مثل همیشه عالی بود .واقعا ممنونم
با سلام خدمت شما می خواستم بپرسم چرا در یک خانواده با داشتن چند فرزند از یک پدر ومادر در شرایط یکسان چرا چند فرزند لاغر ومثلا یک نفر آنها چاق است آیا در محیط وشرایط یکسان امکان آموزش متفاوت وجود دارد . این مورد در اقوام دیده می شود
سلام استاد عزیز
بسیار سپاسگزار خدایی هستم که اینگونه ماهرانه و زیبا منو هدایت میکنه و مواظب من هست و خیلی بیشتر از خودم میخواد من در مسیر تناسب اندام با قدرت در حرکت باشم.
استاد من هنرجوی در مسیر لاغری هستم و امروز در روز چهارهم براتون گزارش نوشتم، هدف از این نوشته این بود که من دیروز از مسیر لاغری خارج شده بودم و کنترل نجواها برام سخت شده بود، چون یکی از فامیل گفت الان خیلی عالی لاغر شدی ولی اگه ادامه بدی صورتت داره زیبایشو از دست میده و نخواه بیشتر از این لاغر بشی، نمیدونم چرا این جمله تونست به مدت یک روز منو درگیر خودش کنه.
و اما هدایت خدا:
وقتی فایلهای روز چهاردهم رو گوش دادم، فایل حرف مردم شاملش بود، خدا رو شکر گفتم و بخاطر این هدایت این فایل دوباره خیلی آگاهی ها رو یادم آورد و فهمیدم خدا بیشتر از خودم میخواد من متناسب باشم و ادامه بدم.
شکر خدا امروز عالی عمل کردم، اما بعد از تمرین روز چهاردهم یکدفعه یادم افتاد شما یه فایل جدید گذاشتید، با عشق رفتم فایل رو دانلود کردم و خیلی از شنیدنش لذت بردم، واقعا لذت بردم و باز دیدم خدا لحظه به لحظه در موندن و بودن من در این مسیر با عشق استمرار داره و میخواد منو هر لحظه به درستی مسیر و تصمیمم مطمنتر کنه.
استاد واقعا فایل به موقعی بود، خیلی عالی توضیح دادید و خیلی عالی هدایت الهی رو دریافت کردید و نشر دادید. امیدوارم همشیه در پناه حق باشید.
خودمم از اون دسته افرادی هستم که بعد از ازدواج چاق شدم، حتی من در دوران متناسب بودنم خیلی خیلی بیشتر از الان غذا میخوردم ولی کاملا متناسب و خوش اندام بودم تا اینکه دوران نامزدی یه دو سه کیلویی اضافه کرده بودم و همه میگفتند واااای چقد عقد بهت سازگار بوده و چقد زیبا شدی، هر کی منو میدید اینو میگفت و منم واقعا لذت میبردم، عکسهای عقد رو بارها و بارها میدیدم، گفته های دیگران بارها و بارها در ذهنم مرور میشد، خودمو تو آینه میدم لذت میبرم، به دوستام میگفتم که فلانی و فلانی اینو در موردم گفتم خلاصه تمام تمرکز شده بود فک به چاقی و زیباتر شدن و لذت از چاقب.
اینم نتیجه اون لذت و تمرکز، همون لذت بردن کار دستم داد و اینی شد که الان با تمام وجود در مسیر برگشت راهی هستم که یه روز بابتش لذت میبردم.
ولی یه مورد رو برام دوباره یادآور شد که من توانایی متناسب شدن رو دارم، چون استاد بازی ذهن رو یادم داده.
اره اگه با اون تمرکز و عشق از چاقتر شدن بخوام این مسیر رو برم.
مثلا:
لذت ببرم از اینکه حتی برای یک بار در ماه تونستم سیگنال سیری رو دریافت کنم و نخوام پر خوری کنم.
لذت ببرم از اینکه روند چاقتر شون متوقف شده.
لذت ببرم از ابنکه یاد گرفتم خوراکیها برای لذت بردن از زندکی نیست و فقط برای نیاز جسمه.
لذت ببرم از به اندازه خوردن نیاز جسمم.
لذت ببرم از کارهایی که آگاهانه ذهنم برای انجامش منو هدایت میکنه.
در مورد لاغری و تغییرات خودم در این راستا صحبت کنم.
لاغرها رو تحسین کنم و براشون دعای سلامتی و شادی داشته باشم.
قطعا این ذهن با من که دشمنی نداره، همانطور منو در مسیر چاق شدن هدایت کرد بازم این توانایی رو داره منو در مسیر تناسب اندام که منافع بسیاری هم برای سلامتیم و زیباییم داره هدایت کنه.
خدا جونم ازت سپاسگزارم در زمانی که من به این صحبتها احتیاج داشتم هدایتم کردی، ممنونم خدا جونم.
استاد از شمام ممنونم که در مسیر درست قدم برداشتید و روز به روز راه هدایتتون روشن و روشنتر میشه.
خدا یار و یاورتون در تمام مراحل زندگیتون باشه
چقدر عالی سپاس گزارم دوست عزیزم
لذت بردم از این تحلیل عالی نوشتهتون برای منم خوب بود و یاداور نکات مهمی بود
نشان های دریافت شده
سلام . اینکه فرمودید هدایت الهی کاملا درسته . دیشب منم از خدا خواستم خدایا من پشت یه مانع بزرگی گیر کردم لطفا منو رها کن . نمیدونم اون چیه ولی میدونم حالم بده . حالم رو گرفته . شب خوابیدم صبح بیدار شدم گفتم مثل قبل که وارد سایت میشدم و مطالعه میکردم و مینوشتم عمل کنم و وقتی یه مقدار نوشته های دوستان و استاد رو خوندم یهو مانعم رو پیدا کردم . البته مدتهاست که پشت همین مانع هستم . پشت پلکهام بود اونقدر نزدیک حسش میکردم ولی نمیدیدمش تا خدا اجابت کرد و مانع رو پیدا کرد .
خدا خیلی سریع الاجابه است . من از تولد دوباره ام که یکسال و ۷ ماهه ازش میگذره به این صفت خدا پی بردم . سریعا اجابت میکنه . منتها اشکال کار خودمونیم که نمیخوایم که اجابت بشه . شاید زبانی میگیم ولی تصویر ذهنیمون رو طوری ترتیب دادیم که نخواستن قویتر هست و خداوند نخواسته رو اجابت میکنه . خداوند هر لحظه داره مارو اجابت میکنه . هرلحظه . نوشتتون خیلی عالی بود ممنون دوست عزیز
سلام به همه همراهان عزیز
خیلی ممنونم از تک تک شما عزیزان که وقت گذاشتید و نوشته ی منو مطالعه کردید.
امیدوارم خداوند همگی ما را به راه راست هدایت کند تا سعادت تجربه کردن نعمتهایش را داشته باشیم.
باسلام وسپاس
کارتون عالیه
سلام استاد عزیز خسته نباشید واقعا کارتون عالیه خدارا شکر ک با شما اشنا شدیم ودر مسیر لاغری باذهن قرار گرفتیم شما کمک بسیار بزرگی برای همه ما هستید شما ناجی ما شدید من هفته نهم لاغری با ذهن هستم تازه دارم متوجه موضوع میشوم وتلاش خودم را میکنم تا به تناسب اندام همیشگی برسم با ارامش خوشحالی واعتماد ب نفس ب راهم ادامه میدهم تا ب هدفم برسم در مورد فایل امروز باید بگم توروخدا قدر سلامتی و لاغری ک دارید بدانید اصلا هیچ اقدامی برای چاق شدن نکنید بدانید ک ارزوی همه ماست ک بتوانیم مثل شما باشیم قدر خودتان را بدانید نهایت لذت را در زندگی ببرید خوشحال باشید . استاد سپاسگذارم ??
مرسی استاد عزیزم دقیقا درسته و من در اطرافم داشتم افرادی که بسیار خوش هیکل بودن ولی بخاطر ۲ ۳ کیلو بیشتر شدن کلی زحمت کشیدن ولی حال بعداز چند سال با بیست کیلو اصافه وزن دنبال راهی برای کاهش وزن هستن و افسوس هیکل گذشته را میخوردند ????
سلام بی نظیر ترین استاد دنیا..
استادی که انقدر اگاهی ها در وجودش عمیق شده که به یک مکالمه به ظاهر ساده به این شکل موشکافانه نگاه میکنه و چقدر زیبا این اگاهی ها رو درک کرده و اونو با ما به اشتراک گذاشته….
چقدر نگاه شما به قوانین زیباست استاد…
چقدر شما اهل عملی…
چقدر وجودتون و حرفهاتون عمق داره…
اینکه اون فردی که ۴۰۰ گرم اضافه کرده هیچ وقت در اون جایگاه نمی مونه و اون فردی که حسرته اضافه کردنه اون ۴۰۰ گرم رو خورده هم هیج وقت به تناسب اندام نمیرسه…
این جریان انرژی همون چیزی رو به ما بر میگردونه که ما بهش شکل دادیم…احسنت استاد چقدد درکم زیاد شد و چقدر بیشتر برام جا افتاد که در همه چیز فقط تحسینه که خواسته ت رو به سمتت هدایت میکنه.
همه چیز بازی ذهنه و نباید برای حرف و نگاه دیگران خودمون رو با بازیهای ذهنی درگیر کنیم.
واقعا دلم نیومد بابت این فایل ارزشمند کامنت نذارم..
خدایا شکرت بابت این استاد بی نظیر که خوب زندگی میکنه و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کرده..
❤❤❤❤❤❤❤❤
سلام استاد
ممنون از این فایل و آگاهی عالیتون
دقیقا خواهر بزرگ من از بچگی لاغر بود وهمیشه بهش میگفتن ۴۵کیلویی, ایشون موقع زایمانش ۵۰ کیلو شده بود وهر وقت کسی میدیدش میگفت یچیزی بخور یکمی تپل بشی,خوشگلتر بشی وایشون همیشه در حال خوردن نون خامه ای بعد از ورزش بود وخوراکی هایی که بهش پیشنهاد داده بودن,وبعد چند سالی وزنش به ۶۰ کیلو رسید ویادمه بهش میگفتن خانوما سن شون که میره بالاتر چاقتر میشن, تا جاییکه اضافه وزنش به ۷۴کیلو رسید وخیلی ترسید و دیگه از اون به بعد نمیگفت میخوام چاق بشم ودیگرانم مدام بهش میگفتن که چرا انقد تپل شدی,البته بعد از اون دیگه وزنش روی ۶۰ موند وچاق نشد وحالا متوجه میشم که چونکه فرمولهای چاق کننده نداشته زود هم لاغر شد
اتفاقا این سئوال یه وقتایی به ذهنم میرسید که وقتی به وزن ایده آلم برسم چطور میتونم حفظش کنم و پایینتر نره ,واز کجا میفهمه که باید پروسه لاغری تموم کنه
نشان های دریافت شده
سلام . دوست عزیز . پروسه ی لاغری با ذهن اونقدر شیرینه که تا ابد جاریه . یعنی اصلا توی روند زندگی جریان داره . درست مثل چاقی . سلول به سلول بدن ما دائما در حال پاکسازی هستند و دارن چاقی بدن مارو ازمون دور میکنند . چون چاقی برای بدن ما بیماریست . یعنی فکر کن اگر تک تک افکار چاق کننده ی ما میخواست به جسم تبدیل بشه الان ما ترکیده بودیم . خداوند انقدر مهربونه که روند ایجاد جسم رو بر حذف بیماری و چاقی و ناسالمی گذاشته و ایجاد سلولهای سالم و شاد و پرتوان . این روند هر لحظه داره اتفاق می افته بی وقفه و خداوند مدام در حال پاکسازی فرمولهای غلط هست . الگوهای غلط رو خداوند پاک میکنه . اما اگه میبینی هنوز چاقیم چون خودمون میخوایم هی ساخته بشه و عادت کردیم به ساخت تصویرها و افکار و الگوهای ذهنی که خلاف جهت آفرینش الهیست . پروسه ی لاغری از اول عمرتون بوده و تا ابد جریان داره ولی خودمون با ساخت فرمولهای جدید و تکرار اون خودمون رو چاق کردیم و سلولهای چاق آفریدیم . سلولهای تنبل . خودمون ساختیم . خواستیم چاق شدیم و حالا به راحتی آب خوردن لاغر میشیم چون از روند لاغری آگاه شدیم . هر مانعی که از دریافت یه آگاهی برداشته میشه آگاهیها فوران میکنند و ما رو شادابتر میکنند . تازه تر میکنند .
و لاغرتر .
تازه یه باور دیگه که دائما در حال جاری شدن توسط خداوند فرایند جوان سازی است . خداوند هر لحظه داره جسم رو جوان میکنه . یعنی اصل خلقت ما بر جوانتر شدن هست نه بر پیرشدن . پیری زاییده ی ذهن ماست . تصویری که از اطرافیانمون در ذهنمون نقش بسته که هرکسی سنش بالاتر بره پیرتر میشه باعث خلق پیری شده . در حالیکه اصل آفرینش الهی بر جوانتر شدن هست این موضوع رو حتی دانشمندان هم گشف نکردند چون اونها سلولهایی رو مطالعه کردند که با الگوی پیر شونده تکثیر شده اند . در حالیکه اگر بیان و سلولهایی که با الگوهای جوان شونده کار میکنه رو مطالعه کنند میبینند آفرینش الهی بر جوانتر شدن هست یعنی ما از پارسالمون جوانتر شدیم البته این امر منوط به تغییر الگوی فکری و باور جوانیست . خلاصه که منتظر باشید که لاغری تا ابد در شما جریان خواهد داشت مادامی که بخواید هست و خلق میشه . امر کنید خلق میشه . به همین راحتی این اتفاق اکنون در تمام مسیر زندگیمون داره میفته . چه خواسته ها و چه ناخواسته ها . ناخواسته هامونم خواستیم شد خواستیم شد تصویری که از ناخواسته در ذهن داریم رو پیدا کنید اونوقت میبینیم خودمون خلقش کردیم و داره رخ میده .
لاغری با ذهن خیلی شیرینه خیلیییییی و استاد هم همیشه می گفتن وقتی لاغری با ذهن رو یاد بگیرید دیگه انتخاب با خودتونه که بخواین روند لاغری طبیعیتون رو پیش بگیرید یا دوباره به چاقی برگردید . البته اینها همه اش درکه و موندن در مسیر شما رو بیشتر و بیشتر به سمت خواسته تون هدایت میکنه . تا زمانیکه سلولهای جدید در حال تولیدند لاغری هم همراه اونها تولید میشن البته یه مدت که بگذره درکتون فوق العاده تر میشه و خودتون هر جاهم که باشید خودتون رو به مسیر برمیگردونید . خدایا سپاسگزارم
باسلام واحترام
من زمانی که ازدواج کردم متناسب بودم ،ولی همسرم به شدت وبارها وبارها خواهان وخواستار این بود که تو خیلی لاغری ویه خورده چاق تر شو .ومن متاسفانه به حرف او اهمیت دادم و در ذهن خودم تصویر یه مقدار چاق تر رو پروراندم .واین یه مقدار چاق شدن کم کم و دیگه بدون توان کنترل کردن اون همینطور چاق شدم ودقیقا یادم هست از وزن ۶۱ کیلو به بالا دیگه استرس چاقی وچاق شدن رو داشتم ولی الان بعد از بیست وچند سال همینطور اضافه شدم وحسرت لاغری قبلم رو داشتم وحسرت رسیدن به وزن ۵۸ کیلو.
وهر روز همون همسرم که روزی خواهان چاقی من بود حالا اینبار هر روز باهم جروبحث داشتیم که چرا چاقی چرا یه فکری به حال خودت نمیکنی ومن همه کار کردم رژیم گرفتم ،ورزش سخت کردم ،دم نوش وقرص و…..خلاصه همه کار کردم ولی نشد که نشد .
تا اینکه به لطف خدا با این دوره اشنا شدم ودر مسیر تناسب افتادم .ولی سالها رنج وسختی چاقی رو کشیدم از لحاظ روحی ،سلامتی جسم وهمه وهمه داغون شدم .من وقتی خواستم یه کم چاق بشم ودر مسیر چاقی افتادم دیگه افکار نهفته در ذهنم وباورهای مخفی ذهنم هم شروع به کار کردند ورفتارهای من را با خودشان هماهنگ کردند وشد انچه نباید میشد .
پس از من هم به شمایی که لاغر هستید نصیحت که از نعمتی که دارید استفاده کنید وبه دنبال حرف ونظر بقیه خودتون وزندگی وسلامتی روح وجسم خودتون رو به خطر نیندازید ??