سی و پنج سال از زندگی ام با چاقی گذشت. در این سالها تلاش زیادی برای لاغر شدن انجام دادم اما هرگز لاغر نشدم.
هربار که در استفاده از روش های لاغری شکست می خوردم بیشتر از اینکه برام مهم باشه چرا من لاغر نمیشم این موضوع برام عجیب بود که چرا لاغرها چاق نمی شن؟!
تفاوت من با افراد لاغر
در تمام سال هایی که چاق بودن تصور می کردم انسان های لاغر با من فرق دارند و به همین دلیل بارها به خداوند شکایت می کردم که چرا من را چاق خلق کرده و خیلی ها را لاغر آفریده است.
هر بار که می دیدم فرد متناسبی هر چقدر دوست دارد غذا می خورد این سوال در ذهنم ایجاد می شد که چرا لاغرها چاق نمی شن. مگر آنها چه تفاوتی با من دارند که حتی آب می خورم چاق می شم اما آنها هیچ وقت چاق نمی شوند.
این سوال و ابهام که چرا لاغرها چاق نمی شن در ذهن من بود تا زمانی که به مسیر لاغری با قدرت ذهن هدایت شدم.
هرچه در این مسیر بیشتر آموختم و عمل کردم بیشتر به اشتباهات فکری و نگرشم درباره چاقی خودم پی بردم که یکی از مهمترین اشتباهات من باور تفاوت داشتن با افراد لاغر بود. سالها فکر می کردم خداوند افراد لاغر را به گونه ای خلق کرده است که هرچقدر غذا بخورند چاق نمی شوند اما چاق ها را به شکلی آفریده که هرچقدر هم کم غذا بخورند باز هم چاق می شوند.
لاغری با ذهن به من کمک کرد تا به این درک برسم که تفاوتی بین من و افراد لاغر از نظر جسمی و ژنتیکی وجود ندارد، همه ما چاق ها و لاغرها مانند هم هستیم با این تفاوت که از ابزاری که در اختیار داریم به شکل متفاوتی استفاده می کنیم.
همه انسانها دست، پا، چشم، گوش، قلب، معده و بسیاری اعضای دیگر دارند که نحوه استفاده بسیاری از آن اعضا مانند قلب، معده و … برای همه انسانها به یک شکل است اما ما می توانیم از برخی اعضای خود به شکل مختلف استفاده کنیم.
به طور مثال یکی می تواند با استفاده از دست هایش، نقاشی های زیبا خلق کند و دیگری می تواند با دستانش مجسمه های زیبا خلق کند. فرد دیگری از دستانش برای پختن و تزئین غذاها استفاده می کند.
همه انسانها دست دارند و از این نظر مشترک هستند اما نحوه استفاده از آن یکسان نیست و بستگی به علایق فرد دارد.
نکته قابل توجه این است که ما برخی از اعضای خود مانند چشم و گوش و … را می بینیم و می توانیم آنها را لمس کنیم و برخی از اعضای خود مانند مغز، کلیه و … را نمی بینیم و نمی توانیم آنها را لمس کنیم ولی با استفاده از دستگاه های عکس برداری میتوان از وجود آنها اطمینان حاصل کرد.
به نظر من تنها یک بخش از وجود انسان است که نه دیده می شود و نه لمس می شود و نه می توان از آن عکس برداری کرد و آن بخش ذهن انسان است.
ذهن در تمام انسانها وجود دارد و نقش اصلی در شکل گیری تمام ابعاد زندگی یک فرد را دارد در صورتی که نه دیده می شود و نه لمس می شود و تنها می توان از نتایج زندگی انسانها به آنچه در ذهنشان می گذرد تا حدودی پی برد.
چرا لاغرها چاق نمی شن؟
چرا لاغرها چاق نمی شن؟! اما چاق ها هر کاری می کنند لاغر نمی شن؟!
چه چیزی مانع چاق شدن لاغرها می شود و چه چیزی مانع لاغر شدن چاق ها شده است؟!
از آنجا که همه شرایط جسمی برای لاغرها و چاق ها مشابه هست پس قطعا نحوه استفاده از یک عضو از وجودمان است که باعث ایجاد اختلاف در نتیجه چاق ها و لاغرها شده است.
تنها تفاوت بین افراد چاق و لاغر نحوه استفاده آنها از ذهن خود برای شکل دادن جسمشان است.
افراد لاغر تصاویری چاق از خود در ذهنشان ندارند و در نهایت نتیجه جسمی آنها داشتن اندامی لاغر است و افراد چاق به واسطه شکل گیری تصاویر ذهنی چاق در ذهن شان به مرور رفتار و واکنش جسمی آنها به شکلی تغییر پیدا می کند که در نهایت به جسمی که تصویر آن را در ذهنشان ذخیره کرده اند دست پیدا می کنند.
محتوای ذهنی یک فرد چاق فقط محدود به تصاویر چاق از خود نمی شود بلکه تعریف هایی که از مزیت های چاقی در دوران کودکی شنیده است، همچنین ترس های او از چاقی نیز در شکل گیری جسم او تاثیر زیادی دارد.
و همین اتفاق برای افراد لاغر رخ می دهد اما در سمت مخالف آن.
فردی که از لاغری خود رنج می برد فرد متناسبی نیست، بلکه ذهنی مملو از افکار لاغر کننده دارد که از مرور کردن آنها رنج می برد و دوست دارد با چاق شدن از رنج لاغری فاصله بگیرد و همین اتفاق برای فردی که اضافه وزن دارد رخ می دهد اما به شکلی کاملا متفاوت.
جالب آن است که به همان اندازه در ذهن افرادی که اضافه وزن دارند لاغر شدن سخت و غیرممکن است در ذهن افرادی که لاغر هستند چاق شدن سخت و غیرممکن است.
این در حالی است که اگر از چاق ها سوال کنید چاق شدن چقدر آسان است؟ با اطمینان می گویند خیلی آسان است اما اگر از لاغرها سوال کنید چاق شدن چقدر آسان است؟ با اطمینان پاسخ می دهند بسیار سخت است.
پس نتیجه می گیریم، آنچه در ذهن هر فردی نهفته است برای او واقعیت زندگی اش را رقم می زند و به همین دلیل است که برای فرد لاغر، چاق شدن سخت و غیرممکن است و برای فرد چاق لاغر شدن کاری دشوار و دور از دسترس است.
چاقی با ذهن چگونه است؟
از آنجایی که ذهن همه انسانها مشابه هم است و فقط از لحاظ محتوا با هم تفاوت دارند می توان آگاهانه محتوای ذهنی خود را تغییر داد و این کاری است که افرادی که اضافه وزن دارند در دوره های لاغری با ذهن آن را آموزش می بینند. و می توانند پس از سالها تحمل رنج چاقی و استفاده از روش های مختلف این بار با استفاده از قدرت ذهن خودشان به راحتی لاغر شوند.
اما برای چاق شدن با قدرت ذهن موضوع کاملا متفاوت است.
آموزش دادن چاق شدن به افرادی که لاغر هستند کار بسیار خطرناکی است چرا که وقتی ذهن موضوعی را باور می کند مانند توپی می شود که در سراشیبی رها شده است، هر لحظه به سرعت حرکتش به سمت عمق افزوده می شود و این همان اتفاقی است که برای بسیاری از افرادی که مدت ها تلاش کرده اند فقط چند کیلو چاق شوند رخ داده است و اکنون آنها چند ده کیلو اضافه وزن پیدا کرده اند.
نکته جالب توجه درباره افرادی که احساس لاغر بودن دارند اینکه آنها هم به اندازه چاق ها که حسرت لاغر شدن دارند حسرت چاق شدن دارند.
در جستجویی که افراد لاغر به دنبال روشی برای چاق شدن هستند می توان به میزان یاس و ناامیدی آنها برای چاق شدن پی برد.
- افرادی که استعداد چاقی ندارند چگونه چاق شوند!
- خدایا چرا چاق نمیشم!
- چرا هرچی میخورم چاق نمیشم!
- چرا وزنم ثابت مونده چاق نمیشم!
- علت چاق نشدن در طب سنتی!
- چاق کننده فوری!
مشاهده این عبارت ها برای افراد چاق شاید خنده دار باشد که افرادی در جهان هستند که آرزوی چاق شدن دارند و به هر روشی برای چاق شون متوسل می شوند.
این که انسان به دنبال رهایی از شرایطی که باعث رنج و ناراحتی او می شود باشد کاملا طبیعی است و باید اینگونه باشد.
اما نکته مهم این است که این رنج و ناراحتی واقعیت جسمی دارد یا توهم ذهنی است؟!
همه افراد چاق جهان اگر به دنبال راه حلی برای رهایی از چاقی باشند کاملا طبیعی و پسندیده است چون چاقی به شکل واقعی باعث لطمه به سلامتی و شرایط زندگی فرد می شود و باید برای تغییر این وضعیت به فکر چاره و راه حل بود.
اما بسیاری از افراد لاغر در جهان که آرزوی چاق شدن دارند هیچگونه مساله و مشکل واقعی و جسمی با شرایط خود ندارند و فقط از نظر ذهنی درگیر ضعیت فعلی خود هستند و از تصور اینکه لاغر هستند رنج می برند و به دنبال راه حل برای چاق شدن هستند.
رنج لاغر بودن بیشتر از آنکه واقعی و جسمی باشد موضوعی توهمی و ذهنی است و فرد فقط به این دلیل که تصور می کند از نظر دیگران مورد تایید یا ظاهر پسندیده و جذابی ندارد دوست دارد مقداری چاق شود تا مورد تایید و تحسین اطرافیان قرار بگیرد غافل از اینکه اگر ذهن او چاق شدن را باور کرده و فرمان چاقی جسم صادر شود هرگز نمی تواند روند چاق شدن خود را کنترل کند.
در مراحل اول چاق شدن به دلیل تغییر شرایط فعلی خود که برای او رنج آور است خوشحال می شود اما به مرور که چاق تر می شود خوشحالی او به رنج و ناراحتی واقعی از چاقی تبدیل می شود.
رنج و توهم ذهنی لاغری با رنج و ناراحتی واقعی و جسمی چاقی جایگزین می شود و این بار باید فرد به دنبال راهی برای لاغر شدن باشد.
نکته تشدید کننده رنج چاقی در افرادی که لاغر بوده اند و با اصرار و تلاش چاق شده اند اینکه مواجه شدن با شرایط واقعی چاقی نه تنها رنج چاقی را برای آنها به ارمغان دارد بلکه حسرت و ناراحتی ذهنی از اینکه چرا بخاطر دیگران باعث چاقی خودشان شده اند باعث تشدید ناراحتی آنها شده و لاغر شدن را برای آنها سخت تر می کند.
تجربه هنرجوی لاغری با ذهن از چاق شدن
نمیدونم چی بگم،
رفته بودم مهمونی، زندایی ام آلبوم آورد که چند تا عکس از دوران کودکی من در آلبوم بود که تا حالا اون عکس ها رو ندیده بودم. به حدی لاغر بودم تو عکسها که از ذوق و شوقم از روشون عکس انداختنم.
جالبه حتی مامانم باور نمیکرد من انقدر لاغر بودم
انگار با یک پتک به سرم بزنن گیج بودم. شب هر کاری میکردم نمی تونستم بخوابم اصلا مات و مبهوت بودم.
واقعا نمی دونم چرا افرادی که متناسب و لاغر هستند دوست دارند به خاطر دیگران چاق بشن.
زن دایی من فوق لاغره و همیشه به خاطر دایی ام حسرت لاغری می خوره و دوست داره چاق بشه. الان چند ساله ازدواج کرده ولی همش دغدغش چاقیه در حالی که دو بار زایمان کرده و بیش از ۱۰ ساله ازدواج کرده ولی انگار یک دختر ۱۶ سالس.
یا زندایی همسرم لاغره با اینک سنش درحدود ۴۰ سال به الاس دوست داره چاق بشه چون فکر مبکنه صورتش شکسته شده.
من خودم شاهد بودم ک هی این و اون بهش میگن برو دکتر شاید از فلانه از بهمانه و من تو دلم می گفتم خاک بر سرت که همه دنبال لاغرین این دنبال چاقیه نمی دونم شاید حسرتشم خورده باشم ولی الان میدونم ک حسرتی نیست چون حسرت یعنی باور به اینکه من نمیتونم اون خواسته رو داشته باشم.
الان میدونم ک قطعا من ب لاغری خواهم رسید من از نشستن و برخواستن، از کاری که میخوام انجام بدم، از بارداریم، از حرف های همسرم، از خرید کردن و حرفهای این و اون و خانوادم، از ورزشهای سنگین رنج می بردم.
اینها همش به خاطر چاقی بود و چاقی از من بود. من خودم، خودم رو چاق کردم اما ناآگاهانه ولی نمیدونم چرا بعضی افراد آگاهانه میخوان خودشون تو زندان چاقی بندازن؟!
من یک بار زندگی می کنم و انتخاب می کنم اون زندگی خودم باشه و خودم رو دوست داشته باشم.
قبلا اینجوری نبودم، حرفها و برخورد دیگران اذیتم میکرد اما دارم رو خودم کار میکنم ک بدونم خودم مهمم نه بقیه.
من هیچ وقت نمیزارم خواسته هام بشکل آرزو و رویا بمونن.
من زندم و دوس دارم زندگی کنم برای خودم
من ب خود احترام میزارم، چجوری؟!
اینجوری ک به حرفهای اونها محل نزارم، برام مهم نباشه فلان حرفو گفت، فلان کارو کرد. خودم که نمردم برای خودم انجام میدم. این نشون میده من خودم رو دوست دارم.
درمورد بچم که لاغره مادر شوهرم اومده میگه وقتی تلوزیون نگاه میکنی با گوشی بازی میکنی بهش غذا بده!
وای یعنی متاسفم همین افراد برای بچه جاریم میگن خیلی میخوری و فلان
یعنی آدم نمیدونه به چ ساز افراد برقصه
اما من می بینم دخترم لاغره عشق می کنم. سلامته و من به هیچ وجه ذهنشو پر از فرمول چاقی نمی کنم.
صدها بار خواهر شوهرم گفته شیر بده ب بچه استخوناش شکل بگیره
یعنی یک انسان چقدر میتونه کند ذهن باشه
وقتی میبینم اون میخوره اونجوری میگن، این به اندازه میخوره اینجوری میگن
پس ببین فریبا نباید حرف بقیه برات مهم باشه بزار فکر کنن من به بچم نمیرسم. مهم خودمم و خدام بقیه رو ول کن بخدا تو هر کاری کن باز اونا از یک جایی باز شاکی خواهند بود.
من ب قدرت ذهنم ایمان دارم و میدونم این ذهنم از یه جایی ریتمشو بهم زدم و از خودم معذرت میخوام و خودمو میبخشم و ادامه میدم تا مسیر لاغری پررنگ تر کنم.
دیگه حسرت لاغرها رو نمیخورم و به این فکر نمی کنم که چرا لاغرها چاق نمی شن، چون میدونم فرق بین من و اونها فقط تو باور و افکار و فرمولهای ذهنیه.
پس باور دارم ک من در مسیر درستم و به سوی لاغری در حرکتم و میرسم بهش و لذت میبرم.
ممنونم فریبا که در این مسیر هستی. از خدای خودم ممنونم که منو به این مسیر هدایت کرد و از خودم ممنونم که به راهم ادامه میدم. من دارم لذت لاغر شدن رو حس میکنم.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین مربوط به جلسه آموزشی چرا لاغرها چاق نمی شن؟! توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- نظر و عقیده شما درباره تاثیر ذهن در چاق شدن و لاغر نشدن چیست؟ شرح دهید.
- چرا لاغرها چاق نمی شن. تفاوت آنها با چاق ها چیست که به راحتی چاق می شوند؟! شرح دهید.
- تجربه مشاهده افرادی که تلاش می کنند چاق شوند را دارید؟ در اینباره شرح دهید؟
- چا افرادی که به روش های مختلف تلاش می کنند مقداری چاق شوند خیلی راحت دوباره لاغر می شوند؟
- شباهت ها و تفاوت های ذهن یک فرد لاغر و چاق را شرح دهید.
- درک و برداشت خود از توضیحات نوشتاری و ویدیوی آموزشی را به صورت انشایی شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.15 از 54 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
ذهن ما یکی از اعضای وجود جسم ما هست که دیده نمیشه مثلا دست و یا پا و یا چشم و …. رو ما میتونیم ببینیم
اما ذهن یک عضو ناشناخته هست و داره تمام زندگی ما رو مدیریت میکنه اما دیده نمیشه و خیلی چیزها در جهان هست که من نمیبینم اما وحود داره مثل امواح رادیویی که ما اصلا نمیبینیم ولی مطمعنا وجود داره و اگر یه رادیو رو روشن کنی میبینی که برنا مه ها پخش میشه پس نبودن رادیو دلیل بر نبودن امواج نیست .
خیلی چیزها الان برای ما عادی هستن ولی اگر چند سال پیش بود همه تعجب میکردن مثلا موبایل رو در ده سال پیش نشون مردم میدادی تعحب میکردن و میگفتن این چیه چرا ؟؟؟چون براشون منطقی نیست و درک نمیکنن اما افرادی هستن که مثل بقیه فکر نمیکنن و همینا باعث پیشرفت و خلق کردن میشن مثلا افرادی بودن که پیاده رفتنهای طولانی رو نپذیرفتن و رفتن سریعتر رو میخواستنو ماشین اختراع شد و اگر اون افراد نبودن الان ماشین هم نبود .
وخبلیها هم جاقی رو نپذیرفتن مثل استاد و الان با دورها دارن لاغر میشن .
پس ذهن هست ولی خیلیا نمیدونن چیه و عملکردش چی هست و همش میگن چرا من اینطورم و این اتفاقها برام میوفته حالا هر چقدر من برم سمت چپ ولی ذهن من رو میبره سمت راست چون قدرت دست اون هست .
دلیل اینکه آدمها زندگی متفاوتی دارن به خاطر ذهنشون هست و از این بعضیا همیشه بیمارن بعضیا سلامتن بعضیا فقیرن بعضیا ثروتمندن و بعضیا چاقن بعضیا لاغرن
در حیوانات ذهن نیست و از این زندگی اونها سالها مثل هم هست و تغییری در زندگی اونها به وجود نمیاد چون ذهن ندارن و فقط غریزه دارن و بهشون گفته شده اگر به مشکلی برخوردی باید چیکار کنی و این داخل غریزه هست مثل زنبور و پرندگان مهاجر که هر سال کوچ میکنن و به این فکر نیستن که کولر اختراع کنن و دیگه کوچ نکنن چون ذهن ندارن که تصویر سازی کنن و پیشرفت کنن ولی انسانها دارن و ما میتونیم فارغ از شرایط پیرامونمون تصویر سازی کنیم و اختراع کنیم
این ذهن این توانایی رو داره هر تصویری بهش بدی اون نتیجه اش رو به تو میده .
من سالها برای لاغری تلاش میکردم و لاغر میشدم و انصافا بار آخر من تا ۳۵ کیلو هم تونستم کم کنم اما این اواخر کار برام سخت شده بود همش در رفت و آمد بین چاقی و لاغری بودم و از چاقی خودم رنج میبردم و به لاغرها بسیار حسرت میخورم و با زجر شاید نیم کیلو یا ۳۰۰ گرم کم میکردم و کلی ذوق میکردم وولی در آخر ماه کلی دوباره وزن من بر میگشت .چرا ؟؟…
چون با تلاش فیزیکی نمیشود تصویر ذهنی رو تغییر داد بنابراین هر چقدر تلاش کنی به شرایط لاغر برسی چون از قبل تصاویرش وجود نداره شما موفق نمیشید چون تصویر های چاقی گدشته موجود میباشد و در مقابل تصویر لاعری که دارم بسبار بیشتر هست و تلاش من تاثیر گذار نخواهد بود .
هشدار میدم به بچه هایی که لاغر هستن تلاش بیخودی نکنید که چاق بشید و وای به حال روزی که ذهن شما چاقی رو بپدیره و تصاویر چاقی در اون شکل بگیره دیگه نمیشه جلوی اون رو گرفت .
من وقتی بعد از ازدواجم در حد دو سه کیلو چاق شدم همه تعریف دادن و گفتن ایتطور زیباتر هستی چقدر صورتت قشنگ شده چقدر بهت میاد و من تشویق شدم و لدت بردم و به صورت دستی خوردنم رو تغییر دارم و تصویر ذهنی من کم کم تعییر کرد از حالت لاغر شدم یکم چاق و خوشحال شدم ولی دیگه چون ذهنم تعییر کرده بود این کیلوها بیشتر و بیشتر شد و من از ۵۸ کیلو شدم ۶۰ تا شدم ۷۲ و در نهایت ۸۵ و …
و چون این اصافه وزن من بعد از ازدواج با احساس من گره خورد و اویل خوشحال بودم ودوق میکردم اون موضوع چاقی به راحتی به وقوع مپیوند و در هر موضوعی احساس همراه باشه سریعتر به وجود میاد یعنی از حالت خوبه متناسب شدن من رفتم به سمت بد چاقتر شدن و هیچ فرقی نداره احساسم خوب باشه و یا بد باشه برای ذهنم فرقی نداره و ذهن فقط احساس رو میخواد و باعث میشه من با این کار ده ها کیلو اضافه کنم و بعد از اون اضافه ها من دیگه از حرف هیچ کس خوشحال نمیشدم که میگفتن اگر چاقتر بشی خوشگلتر می شی و یا هر کس میگفت پرتر بشی قشنگ.تر هست اون فرد برای خودش میگفت و من هر کاری می کردم دیگه نمی تونستم لاغر بشم .
ذهن کیلو رو نمیشناسه که بگی من میخوام ۳ کیلو اضافه کنم ذهن با احساس من کار داره و وقتی بدن من پر بشه و من لذت ببرم ذهنم هم شروع میکنه به تغییر عادتهای من و من وقتی از ایده ال رد میکنم و احساس خوشحالی به ترس و نگرانی تبدیل میشه و احساس خو شخالی من به احساس نگرانی و ناراحتی تبدیل میشه فرقی نمیکنه کار برای من سختتر میشه .پس به دنبال چند کیلو اَصافه وزن نباشید که واگر ذهن این رو بپذیره کار سخت تر میشه پس به دنبال این نباش که مردم تو رو بپسندن به دنبال این باش که خودت خودت رو بپسندی .
هر کس که میگفت کمی تپل تر شی بهتر هست اگر چاق بشی همون افراد سرزنشت میکنن پس هوشیار باش و برای خودت زندگی کن و به دیگران اهمیت نده حتی همسر یا دوست و یا فرزندت اهمیت نده چون همین افراد همیشه در حال نظر دادن هستن پس خودت باش و انسانهای زیادی هستن که ما رو همین طور که هستیم میپذیرن .
من زمانی زندگیم بهتز میشه که با خودم در صلح باشم و از هر چه دارم م لذت ببرم و نه به دنبال تعییر دادن خودم باشم برای لدت بردن خیلیا به دنبال تعییر خودشون هستن برای لدت بردن از شرایط پیرامونشون هستن و این صد در صد اشتباه هست پس خودتون باشید و از شزایط تون لدت ببرید ما در این جهان نیامدیم که دیگران رو راضی کنیم و لذت ببرن ما هر وقت بخو اهیم از خودمو ن لدت ببریم تمام شرایط پیرامونمون با ما هماهنگ میشه .
چرا در مورد لاغر شدن میشه با دست کار ی ذهن ما به نتیجه برسیم .؟؟چون افراد چاق به اندازه کافی تصاویر چاقی دارن و رنج چاقی در ما وجود داره خیلی بیشتر از لاغری در ما وجود داره و وقتی فردی لاغر رنج میبره چون بقیه بهش میگن و این فرد هیچ وقت با خودش به صلح نمیرسه چون همیشه باید طوری رفتار کنی که دیگران تو رو تایید کنن پس دنیا برات جهنم میشه و دیگران رو نمیتونی راضی کنی و اگر به جان کسی بیقه اون رو نابود میکنه .
خیلی از افراد مطرح به دنبال کاری هستن که هوادار رو راضی کنن این افراد زندگی دارن که بدتر از جهنم هست .
پس بنابراین به دنبال راضی کردن بقیه نباش و حرف دیگران رو مرور نکن و اگز رنجی داری الان به خاطر حرف بقیه هست پس رها کن چون ذهن نمیپدیره کاری رو بکنه که به خاطر بقیه باشه مثلا تو لاعر بشی که همسرت خوشش بیاد در حیوانها ذهن نیست و همه به یک شکل زندگی میکنن ولی در آدمها زندگی ها متفاوت هست و سلیقه ها ی متفاوت داریم افکار متفاوت داریم چون ذهن داریم و گرنه باید مثل حیوانات همه مثل هم زندگی میکردیم پس هیچ وقت نمیشه مثل بقیه زندگی کنیم .
الان به بجه ها نگاه کن ببین چقدر راحت میپوشن و میگن من این رو میخوام چون در ذهنشون حرف دیگران مهم نیست و کاری به حرف بقیه ندارن ولی بر اساس تربیت علط کاری میکنیم که در بعدها نظر بقیه براشون مهم بشه دیگه خودشون نباشن
فردی که لاغر هست در نهایت از چند نفر میفهمه و یا لباسی میپوشه که خوشس نمیاد یا در اینه از خودش خوشش نمیادو …. در نهایت در ده مورد از لاعری خودش راصی نیست اما چاقها علاوه بر ده مورد که دیگران سرزنش میکنن و یا لباس به تنشون قشنگ نیست ویا در اینه از خودشون خوششون نمیاد …. مشکلات دیگه هم داره مثلا نفس کشیدن و پادرد و یا کمر درد و یا خواب راحتی نداره و …و یا چربی و قند خون و … پس رنج چاقی اینقدر زیاد هست که ما هر چقدر بخواهیم اون رو از بین ببریمنمیتونیم چون کلی رنچ چاقی در ما هست و ما هیچ وقت به سمت لاغری زیاد نخو اهیم رسید که بی حد لاغر بشیم پس ما هیچ وقت نباید نگران لاعری زیاد در خودمون باشیم .
اما فرد لاعر رنج کمتری رو تحمل میکنه ممکنه چهارتا حرف بفهمه و یا عکس بگیری و از خودت خوشت نیاد اما در چاقی تو کلی مشکل جسمی داری و سنگینی داری و … واین خیلی قدرتمند تر از لاعری هست .و هی حرکت ما به سمت چاقی هست و ما همش ترس و نگرانی داریم از چاقی و اون چاقی رو قویتر میکنه پس ترس و نگرانی با لذت و شادی هیچ فرقی ندارها در کل چاقی رو تقویت میکنه .
پس اگر بچه ی لاعری داری تحریک نکن این بچه رو که بخوایی اون رو چاق کنی و به خاطر حرف بقیه که خوششون بیاد و یا چون به تو میگن تو بلد نیستی بچه رو بزرگ کنی و یا بچه چقدر ضعیف هست و ….
پس همیشه در مسیر لاغری باشید و حرکت کنید و هیچ تلاشی برای چاقتر کردن خودتون نکنید که بیشتر به چشم بیایین .
(من یادم میاد قبل از ازدواجم که لاعر بودم همه چیز به راحتی و بدون نگرانی میخوردم و کاملا لاعر بودم تا بعد از ازدواجم که از دوران نامزدی کمی وزن من رفت بالا بقیه خیلی تعریف دادن و گفتن بهت میاد و …. همین باعث شد من هم دستی فرمولهام رو تغییر بدم
اما به خاطر هیچ کس در این دنیا زندگی نکن فقط به خاطر خودت هر طور که خودت راصی هستی و دوست داری زندگی کن من زمانی که خیلی لاعر شدم و وزن ۳۵ کیلو از دست دادم همه میگفتن چقدر پوستت بد شده چقدر صورتت کشیده و لاعر شده چقدر قیافه ات تغییر کرده انگار دماغت بزرگتر شده شبیه پیر زنها شدی پس اگر کمی سنت بره بالا چه قیافه ای میشی ؟؟و منم همیشه از لاعری صورتم بدم اومده بود و میترسیدم صورتم از این زشت تر بشه بنابراین
همیشه میگفتم ای کاسش خودم لاعر میشدم اما صورتم لاغر نمیشد و همیشه از قیافه خودم در عکسها وحشت می کردم ولی چند وقت بعد از رژیم من سریع از وزن ۵۹ کیلو در عرض چند ماه شدم ۶۷ و بعد شدم ۷۲ و داشتم همانطور بالا میرفتم و دیگه هیچ کس نبود این زجر و سختیهای من رو به خاطر لاعری ببینه که چقدر تلاش میکنم و ناراحتم از چاقیم اما هیچ لاغری من به دست نمیارم که هیچ چاقتر هم میشم و در کل اون موقع اطلاعات الان رو نداشتم اما الان میگم لاعری شخصی ترین موضوع هر کس هست که با اون فرد در هر لحظه همراه هست پس به هیچ کس هیچ ارتباطی نداره در چه اندام و چهره و وزنی هستیم و هر چقدر همه بگن صورتت و خودت انگار لاغر شده و یا زشت شدی من هیچ اهمیتی نمیدم و تمام هدفم لدت بردن بیشتر خودم از زندگی و از اندامم هست و همیشه میگم من این لاغری رو برای خودم میخوام که سبکتر بشم رها تر بشم و خوش تیپ تر بشم و سلامتی روحیم و جسمیم بیشتر بشه و ….و ذهن من نمیپدیره من لاعر تر بشم که فلانی رو حالی کنم و یا من لاعر تر بشم که همسرم خوشش بیاد و من لاعر تر بشم که دوستم با من بمونه نه اینها مانع من در لاغری میشن و فقط فقط باید من برای خودم لاغر بشم و اول باید من تصاویر ذهنی و فرمولهای ذهنیم لاغر بشه و بعد جسمم لاغر بشه و اگز اینها تغیر نکن هر چقدر من تلاش کنم و به خودم فشار بیارم یا لاعر نمیشم یا دوباره بعد از مدتی چاقی من بر میگرده چون ذهنم هنوز چاق هست و باید برای رسیون به هر خواسته ای مثل لاعری دهن رو با خواسته هماهنگ کنی و اول ذهنت رو لاعر کنی و بعد نتیجه خود به خود میاد
چون ذهن ما خیلی قدرت داره و غذاها هیچ قدرتی ندارن و من با قدرت دهنم به راحتی جسم جدیدم رو خلق میکنم و دوباره در وزن جدیدم قرار میگیرم
من هر چقدر اصافه وزن دارم مهم نیست مثل یک قطره هست در مقابل دریا من که ۶ کیلو اضافه فکر کنم دارم تقزیبا در این حد هست و این مقدار برای ذهن من اصلا چیزی نیست و من به زودی از دستش میدم همانطور که دوستان شگفتی ساز تونستن و همانطور که خودم تا حالا تونستم با ذهنم لاعر بشم دوباره هم لاغر میشم . )
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوب و پر تلاشم
من سپاسگزار خداوندم به خاطر این قدرت ذهن و قدرت خلق کنندگی که به ما انسانها داده ومن بازم سپاسگزار خدای خودم هستم به خاطر کشف همین قدرت در وجود خودم چون باعث شده که خیلی زندگی رویایی تری و شادتری توام با آرامش بیشتری رو داشته باشم چون که خودم رو مسول صد در صد زندگی خودم میدونم و دیگه به دنبال مقصر کردن بقیه و گیر دادن به اطرافیان و کشور و خانواده و دولت و …. نیستم که مشکلات خودم رو گردن کسی بندازم و از وقتی این قوانین جهان رو درک کردم حالا متوحه میشم چرا بعضی افراد فقیرن بعضیا ثروتمند هستن و یا چرا بعضیا سلامتن بعضیا بیمارن و یا چرا بعضیا زندگی آروم تری دارن بعضیا زند گی پر از تنشی دارن و یا چرا بعضیا چاقن و بعضیا لاغرن خلاصه علت وجود کلی دیگه از این تضادها رو در زندگی آدمها رو درک میکنم که چرا وجود دارن و اما اگر بخوام به هر کس دیگه از این جنس حرفها رو بگم مطعنم باور نمیکنن و از من قبول نمیکنن تازه من رو هم میخوان متقاعد کنن که به خاطر دولت و کشور و مردم و زنتیک و اشتها و …. هست پس چشمم رو بر روی تمام مشکلات و زندگی اطرافیانم و جسم اونها میبندم و تمام تمرکزم و حواسم رو میارم بر روی زندگی خودم و به دنبال خلق رویاهای خودم میرم که تمام اینها رو مدیون همین مشکل چاقی خودم در گذشته هستم که باعث شد من با این راه و موضاعات ذهنی آشنا بشم و الان به لطف خدا هر روز از روز قبل زندگیم روانتر و شادتر و ثروتمند تر و سالمتر و متناسبتر با اعتماد به نفس بالاتر و …. هست که بسیار لذت میبرم و اول سپاسگزار استاد عزیز و بعد خدای خودم هستم چون من هم مثل استاد کسی بودم که در گدشته مشکل چاقی خودم رو به خیلی چیزها ربط میدادم که انگار خدا برای من نخواسته که لاعر بشم و من دیگه اینجور خلق شدم و لاغرها با من بسیار متفاوت هستن.
ذهن من جایی هست که من میتونم در اون هر چیزی رو که بخوام تصویر سازی می کنم و در نهایت اون چیز در زندگی من خلق میشه و به وجود میاد و من اون رو تجربه میکنم
با تلاش فیزیکی نمیتوان تصویر ذهنی رو تغییر داد پس هر چقدر تلاش کنید شما نمیتونید تصویر ذهنی رو که از قبل در ذهن شما وجود داشته رو از بین ببرید.خدا رو شکر من تصویر متناسب از خودم بسیار دارم جون من سالها متناسب بودم و تا همین چند سال پیش هم به زور رژیم متناسب بدم پس بهتر میتونم تصویر سازی ذهنی کنم و یه مرحله از کسی که از اول خلقت چاق بوده جلوتر هستم و برام چیز سخت و محالی نیست من میخوام دوباره به وزن ایده ال خودم که یک زمانی در اون بودم دوباره برگردم. و ذهن همیشه در سمت پیشرفت هست .
بچه های لاغر ذهنتون رو دستکاری نکنید برای چاقی وای به روزی که ذهن شما چاقی رو بپذیره دیگه نمیشه جلوش رو بگیری اتفاقا استاد من دو تا از اطرافیانم هستن که یکی از اونها واقعا چاق و یکی دیگه واقعا لاغر هست و این دو فرد مدتی هست با هم صمیمی شدن و با هم به تفریح و گردش میرن و من خودم شاهد مکالمات و خوردن و تغییر رفتارهای این دو فرد شدم و زیر نظر دارمشون و اتفاقا میبینم که همیشه این فرد چاق فرد لاغر رو مسخره میکرد که بابا بیا بخور این چه وضعیه چرا پایه نیستی برای بیرون رفتنها و خوردنهای دو نفرمون و همیشه به زور ااین فرد لاغر رو تشویق و مجبور و وادار به خوردن میکرد و میکنه و این فرد لاغر ترس از چاقی داشت که فلانیمن نمیتونم اخه جا ندارم ادیت میشم اینقدر بخورم و بهش میگفت مبا دا منم مثل تو چاق بشم و من خوب میدونستم قصیه چی هست و در نهایت فرد چاق تاثیر ش رو بر فرد لاغر میزاره که جبران پذیر نیست و در نهایت خدا میدونه جسم اون فرد چی میشه ولی هیچ نمیگفتم تا اینکه این فرد لاغر که واقعا نمیتونست پابه پای اون فرد چاق بخوره اما بلخره از اون تاثیر گرفته بود و خوردنش تغییر کرده بود و به مقدار زیادی پر خوری میکرد به گفته ی خودش داشت عادتهای حدیدی مثل فرد چاق پیدا میکرد و اتفاقا این هفته متوجه حرفهاش شدم که به بقیه میگفت به خاطر فلانی انگار چاقتر شدم اما عیب نداره همه بهم میگن خیلی بهت میاد و اتفاقا اینطور زیباتر شدی و و خوش تیپ تر شدی و خیلی خوبه و من همون موقع در دلم گفت وای اون چیزی که باید نمیشد شد و دیگه معلوم نیست چاقی در این فرد تا کجا پیش،بره از همه بدتر این بود که چاقی خودش رو پذیرفته بود و تازه داشت از اون لذت میبرد و واقعا در دلم تاسف خوردم و ناراحت شدم از ته دلم ناراحت شدم اما خب نمیتونم حرفی بزنم چون به حرفهایی که میزنم ایمان ندارن و قبول نمیکنن اتفاقا این فرد لاغر شاید در حد چند کیلو چاق شده بود ولی خوب میدونم این هنوز اولشه حالا بیام سراغ خودم که چقدر در نوشته ی رها جون در اول فایل امروز من عالی گذشته ی خودم رو از زبون ایشون دوباره مرور کردم منم دقیقا همین شرایط مثل ایشون رو داشتم منم قبل از ازدواج واقعا لاعر بودم و همه چیز میخوردم ولی کم و نگران هیچ چیز نبودم تا اینکه نامزد کردم و چند کیلو اضافه کردم و اینقدر اطرافیان من گفتن حالا خوب شدی چقدر زیبا شدی چقدر بهت میاد چقدر صورتت پر شده و قشنگتر شدی چقدر لباس به تنت قشنگتر شده تو رو خدا دیگه لاغر نشو و من هم از دیدن خودم در ایینه لذت میبردم و تمرکزم روی همین زیبایی ها و یکم اضافه شدنم بود و بارها مرورش میکردم و لذت میبردم و خوشحال بودم که زیباتر شده بودم و اما بعد از ازدواج اضافه وزنم کلی بیشتر شد و دیگه زمانی متوجه شدم که هیچ چیز به راحتی در بازار گیرم نمیومد و و کلی اضافه وزن داشتم و من همونجا بود که از راه رژیم و ورزش سعی کردم کمی وزن کم کنم و تونستم موفق هم شدم اما دوباره سریع وزنم برگشت و دیگه من بعد از ازدواجم همیشه در حال تلاش بودم ولی هیچ وقت به اون وزن دوران مجردیم به راحتی برنگشتم و اتفاقا برای همیشه هم دیگه نتونستم برگردم چند باری برگشتم ولی با سختی بود و موقتی بود و دوباره وزن من سریع برمیگشت .و حالا قشنگ متوجه میشم که در دوران نامزدیم چون من به چاقی تشویق،شدم ذهنم من رو به سمت چاقی بیشتر برده و اما زمانی که دیگه چاقی رو نمیخواستم سخت بود برگردم و حالا متوجه شدم هر چقدر بقیه میگفتن چاقی خوبه چرت.و پرت میگفتن هر چقدر میگفتن زیباتر شدی به نظر اوتها بوده و اصلا من با خودم مشکلی نداشتم و من به خاطر حرف بقیه چاق شدم و اما متاسفانه ذهن کیلو رو نمیشناسه و با احساس من سر و کار داره و وقتی من در گذشته یکم پرتر شدم و کلی لذت بردم داشتم به ذهنم میگفتم بدو بدو من رو بیشتر چاق کن چون دارم لذت میبرم و ذهن من عادتهای من رو بیشتر تغییر میداد تا دیگه من احساس نگرانی کردم از چاقی خودم ولی ذهن من تشخیص نمیده اون هیجان من رو میشناخت اون احساس دادن به وزنم رو میشناخت و من رو چاقتر میکرد .اما الان در این مسیر دلگرمم به حرفهای استاد که میشه از این راه دوباره به وزن دلخواهم میتونم برگردم و در وزن دلخواهم برای همیشه ساکن بشم و از ته دلم به این حرفها ایمان دارم و قبولشون دارم .
من الان با این آگاهی هایی که دارم کاری به نظر هیچ کس ندارم فقط میخوام خودم از خودم راضی باشم همین حتی چند وقت پیش همسرم میگفت تو الان خوبی بسه دیگه لاعر نشو و تا همسرم این رو گفت ذهنم سریع گفت خوبه پس دیگه چرا روی خودت کار کنی تو عالی هستی ولی خیلی سریع یاد آموزشها افتادم که من کاری به هیچ کس ندارم و باید اینقدر تکرار کنم تا به هدفم برسم و خودم از خودم راضی تر باشم حتی نظر همسرم و یا خواهرم و یا مادرم دیگه مثل قبل اهمیتی برام نداره که انگار صورتت لاغر شده و ….من باید اونطور که دوست دارم در این دنیا زندگی کنم چون هر کس یک بار فرصت زندگی کردن رو داره پس بار دومی در کار نیست منهم میخوام به بهترین شکل ممکن برای خودم زندگی کنم و این جسم من که شخص ترین موضوع من هست پس به هیچ کس ارتباطی نداره و من باید خودم ،خودم رو بپسندم و کاری به نظر بقیه ندارم و کافیه که کمی من چاق بشم همین افراد میان میگن پس چی شد اندام مانکنی تو حیف بود پس هوشیار هستم و برای خودم زندگی میکنم همون چیزی که هستم و بودم رو میپزیرم و حتی لاغر تر شدن خودم رو بسیار دوست دارم و به نظر همسرم و بقیه اطرافیانم که میگن بسه کاری ندارم و اهمیت نمیدم پس به حرف هیچ کس اهمیت نمیدم و پروسه ی لاعری رو با اشتیاق ادامه میدم و من خودم هستم و با سلایق خودم زندگی میکنم و به زندگی ادامه میدم .
اتفاقا من خودم رو نه تتها در زمینه ی جسمم بلکه در بقیه ی جوانب هم همینطور که هستم بسیار دوست دارم و میپزیرم که برای خیلیها قابل درک نیست و میگن مگر میشه اینقدر ساده اونم در این زمینه ی ظاهری ولی من با قاطعیت میگم بله میشه من عاشق این نچرال بودن خودم هستم بر خلاف تمام اطرافیانم که به دنبال عملهای زیبایی و …. هستن من حتی یک رنگ موی ساده هم به موهام نمیزنم و خود خودم هستم و به دنبال تغییر ظاهر خودم نیستم برای بیشتر لذت بردن از شرایط پیرامونم و زندگیم من به دنیا نیومدم که دیگران رو راضی کنم اگر بخوام به حرف دیگران زندگی کنم من زندگی نخواهم کرد و طعم لذت بخش زندگی رو نخواهم چشید .
رنج چاقی از رنج لاغری در افرادی که خیلی لاغرن واقعا بیشتر هست چون این فرد لاعر نهایت در عکسی و یا حرف دیگران و یا نگاه دیگران بد هستن که این فرد ی که با حرف بقیه زندگی میکنه هیچ وقت با خودش به صلح نمیرسه و در واقع فردی که به دنبال تایید گرفتن دیگران از خودش هست دنیا براش جهنم میشه چون تو نمیتونی همیشه همچین کاری کنی بنا براین مجبوری همیشه مثل عروسک خیمه شب بازی باشی و طوری باشی که اون خوشش بیاد این خوشش بیاد و واقعا این کار زجر دهنده میشه و زندگی برات جهنم میشه .
ذهن من نمپذیره به خاطر هیچ کس متناسب بشم چون ذهن من هست مال خودم هست و در بقیه جنبه های زندگی هم همینطور هست من به هیچ هدفی در زندگیم به خاطر بقیه نمیرسم .پس کاری به عرف جامعه نداشته باش که میگن نگاه دیگران برای تو مهم هست ببین بچه ها هر چیزی رو دوست دارن خیلی راحت میپوشن و کاری به نظر بقیه ندارن ولی متاسفانه اونها هم کم کم بر اثر تربیت والدین طوری لباس میپوشن که بقیه خوششون بیاد پس ذهنتون رو دستکاری نکنید و برای خود من نمونه ی واضحش پسرم هست که هر چی دوست داشته باش،بیخیال حرف ما میپوشه و یا انتخاب میکنه و اینقدر پافشاری میکنه تا بخرش و یا همین دخترم چند روز پیش اتفاقا اومد گفت مامان عکسهای ۹ سالگیم رو نگاه کردم وای چه لباسهایی پوشیدم در اون مهمانی یادم خیلی تو گفتی نپوش،اما من دوسشون داشتم و پوشیدم اما حالا خجالت میکشم نگاهشون میکنم و دقیقا منم با این اموزشها گفتم نه عزیزم تازه اونطوری خوبه که تو خودت باشی بیخیال حرف بقیه باشی و مهم این هست که تو از خودت لذت ببری و قشنگ متوجه حرفهای شما استاد میشم که چی میگین .
پس رنج چاقی در نشست و برخاست و در سلامتی در خواب و در نفس زدن و در راه رفتن و در لباس پوشیدن و در خوردن و در هزارتا چیز دیگه کاملا پیدا هست که اما در لاغری اینجوری نیست .
ترس و نگرانی از چاقی و یا لذت و شادی از چاقی هیچ فرقی نداره هر دو شما رو چاق میکنه و شما رو به سمت چاقی هل میده و ما هر ماه از ماه قبل هی چاقتر میشیم اما در فرد لاغر اینطور نیست نهایتا در یک وزنی میمونه و اینطور نیست که هر ماه لاغرتر بشه پس به فکر خودت باش و خودت رو در معرض چاقی قرار نداره به فکر خودت باش،و به فکر بچه ات باش و اگر بقیه بهت بگن فلانی چقدر بچه ات لاغر مردنی هست تحریک نشو که ذهن اون رو دستکاری کنی چون اگر در مسیر چاقی بیفته واویلا میشه .
منم عاشق لاغری و افراد لاغر هستم و دوست ندارم ذهنشون رو درستکاری کنن که چاق بشن و واقعا ناراحت میشم که ببینم به خاطر بقیه خودشون رو چاق میکنن .