0

گام ۷۶: چرا لاغرها چاق نمی شن؟

لاغرها جاق نمی شن
اندازه متن

سی و پنج سال از زندگی ام با چاقی گذشت. در این سالها تلاش زیادی برای لاغر شدن انجام دادم اما هرگز لاغر نشدم.

هربار که در استفاده از روش های لاغری شکست می خوردم بیشتر از اینکه برام مهم باشه چرا من لاغر نمیشم این موضوع برام عجیب بود که چرا لاغرها چاق نمی شن؟!

تفاوت من با افراد لاغر

در تمام سال هایی که چاق بودن تصور می کردم انسان های لاغر با من فرق دارند و به همین دلیل بارها به خداوند شکایت می کردم که چرا من را چاق خلق کرده و خیلی ها را لاغر آفریده است.

هر بار که می دیدم فرد متناسبی هر چقدر دوست دارد غذا می خورد این سوال در ذهنم ایجاد می شد که چرا لاغرها چاق نمی شن. مگر آنها چه تفاوتی با من دارند که حتی آب می خورم چاق می شم اما آنها هیچ وقت چاق نمی شوند.

این سوال و ابهام که چرا لاغرها چاق نمی شن در ذهن من بود تا زمانی که به مسیر لاغری با قدرت ذهن هدایت شدم.

هرچه در این مسیر بیشتر آموختم و عمل کردم بیشتر به اشتباهات فکری و نگرشم درباره چاقی خودم پی بردم که یکی از مهمترین اشتباهات من باور تفاوت داشتن با افراد لاغر بود. سالها فکر می کردم خداوند افراد لاغر را به گونه ای خلق کرده است که هرچقدر غذا بخورند چاق نمی شوند اما چاق ها را به شکلی آفریده که هرچقدر هم کم غذا بخورند باز هم چاق می شوند.

لاغری با ذهن به من کمک کرد تا به این درک برسم که تفاوتی بین من و افراد لاغر از نظر جسمی و ژنتیکی وجود ندارد، همه ما چاق ها و لاغرها مانند هم هستیم با این تفاوت که از ابزاری که در اختیار داریم به شکل متفاوتی استفاده می کنیم.

همه انسانها دست، پا، چشم، گوش، قلب، معده و بسیاری اعضای دیگر دارند که نحوه استفاده بسیاری از آن اعضا مانند قلب، معده و … برای همه انسانها به یک شکل است اما ما می توانیم از برخی اعضای خود به شکل مختلف استفاده کنیم.

به طور مثال یکی می تواند با استفاده از دست هایش، نقاشی های زیبا خلق کند و دیگری می تواند با دستانش مجسمه های زیبا خلق کند. فرد دیگری از دستانش برای پختن و تزئین غذاها استفاده می کند.

همه انسانها دست دارند و از این نظر مشترک هستند اما نحوه استفاده از آن یکسان نیست و بستگی به علایق فرد دارد.

نکته قابل توجه این است که ما برخی از اعضای خود مانند چشم و گوش و … را می بینیم و می توانیم آنها را لمس کنیم و برخی از اعضای خود مانند مغز، کلیه و … را نمی بینیم و نمی توانیم آنها را لمس کنیم ولی با استفاده از دستگاه های عکس برداری میتوان از وجود آنها اطمینان حاصل کرد.

به نظر من تنها یک بخش از وجود انسان است که نه دیده می شود و نه لمس می شود و نه می توان از آن عکس برداری کرد و آن بخش ذهن انسان است.

ذهن در تمام انسانها وجود دارد و نقش اصلی در شکل گیری تمام ابعاد زندگی یک فرد را دارد در صورتی که نه دیده می شود و نه لمس می شود و تنها می توان از نتایج زندگی انسانها به آنچه در ذهنشان می گذرد تا حدودی پی برد.

چرا لاغرها چاق نمی شن

چرا لاغرها چاق نمی شن؟

چرا لاغرها چاق نمی شن؟! اما چاق ها هر کاری می کنند لاغر نمی شن؟!

چه چیزی مانع چاق شدن لاغرها می شود و چه چیزی مانع لاغر شدن چاق ها شده است؟!

از آنجا که همه شرایط جسمی برای لاغرها و چاق ها مشابه هست پس قطعا نحوه استفاده از یک عضو از وجودمان است که باعث ایجاد اختلاف در نتیجه چاق ها و لاغرها شده است.

تنها تفاوت بین افراد چاق و لاغر نحوه استفاده آنها از ذهن خود برای شکل دادن جسمشان است.

افراد لاغر تصاویری چاق از خود در ذهنشان ندارند و در نهایت نتیجه جسمی آنها داشتن اندامی لاغر است و افراد چاق به واسطه شکل گیری تصاویر ذهنی چاق در ذهن شان به مرور رفتار و واکنش جسمی آنها به شکلی تغییر پیدا می کند که در نهایت به جسمی که تصویر آن را در ذهنشان ذخیره کرده اند دست پیدا می کنند.

محتوای ذهنی یک فرد چاق فقط محدود به تصاویر چاق از خود نمی شود بلکه تعریف هایی که از مزیت های چاقی در دوران کودکی شنیده است، همچنین ترس های او از چاقی نیز در شکل گیری جسم او تاثیر زیادی دارد.

و همین اتفاق برای افراد لاغر رخ می دهد اما در سمت مخالف آن.

فردی که از لاغری خود رنج می برد فرد متناسبی نیست، بلکه ذهنی مملو از افکار لاغر کننده دارد که از مرور کردن آنها رنج می برد و دوست دارد با چاق شدن از رنج لاغری فاصله بگیرد و همین اتفاق برای فردی که اضافه وزن دارد رخ می دهد اما به شکلی کاملا متفاوت.

جالب آن است که به همان اندازه در ذهن افرادی که اضافه وزن دارند لاغر شدن سخت و غیرممکن است در ذهن افرادی که لاغر هستند چاق شدن سخت و غیرممکن است.

این در حالی است که اگر از چاق ها سوال کنید چاق شدن چقدر آسان است؟ با اطمینان می گویند خیلی آسان است اما اگر از لاغرها سوال کنید چاق شدن چقدر آسان است؟ با اطمینان پاسخ می دهند بسیار سخت است.

پس نتیجه می گیریم، آنچه در ذهن هر فردی نهفته است برای او واقعیت زندگی اش را رقم می زند و به همین دلیل است که برای فرد لاغر، چاق شدن سخت و غیرممکن است و برای فرد چاق لاغر شدن کاری دشوار و دور از دسترس است.

چاقی با ذهن چگونه است؟

از آنجایی که ذهن همه انسانها مشابه هم است و فقط از لحاظ محتوا با هم تفاوت دارند می توان آگاهانه محتوای ذهنی خود را تغییر داد و این کاری است که افرادی که اضافه وزن دارند در دوره های لاغری با ذهن آن را آموزش می بینند. و می توانند پس از سالها تحمل رنج چاقی و استفاده از روش های مختلف این بار با استفاده از قدرت ذهن خودشان به راحتی لاغر شوند.

اما برای چاق شدن با قدرت ذهن موضوع کاملا متفاوت است.

آموزش دادن چاق شدن به افرادی که لاغر هستند کار بسیار خطرناکی است چرا که وقتی ذهن موضوعی را باور می کند مانند توپی می شود که در سراشیبی رها شده است، هر لحظه به سرعت حرکتش به سمت عمق افزوده می شود و این همان اتفاقی است که برای بسیاری از افرادی که مدت ها تلاش کرده اند فقط چند کیلو چاق شوند رخ داده است و اکنون آنها چند ده کیلو اضافه وزن پیدا کرده اند.

نکته جالب توجه درباره افرادی که احساس لاغر بودن دارند اینکه آنها هم به اندازه چاق ها که حسرت لاغر شدن دارند حسرت چاق شدن دارند.

در جستجویی که افراد لاغر به دنبال روشی برای چاق شدن هستند می توان به میزان یاس و ناامیدی آنها برای چاق شدن پی برد.

  • افرادی که استعداد چاقی ندارند چگونه چاق شوند!
  • خدایا چرا چاق نمیشم!
  • چرا هرچی میخورم چاق نمیشم!
  • چرا وزنم ثابت مونده چاق نمیشم!
  • علت چاق نشدن در طب سنتی!
  • چاق کننده فوری!

مشاهده این عبارت ها برای افراد چاق شاید خنده دار باشد که افرادی در جهان هستند که آرزوی چاق شدن دارند و به هر روشی برای چاق شون متوسل می شوند.

این که انسان به دنبال رهایی از شرایطی که باعث رنج و ناراحتی او می شود باشد کاملا طبیعی است و باید اینگونه باشد.

اما نکته مهم این است که این رنج و ناراحتی واقعیت جسمی دارد یا توهم ذهنی است؟!

همه افراد چاق جهان اگر به دنبال راه حلی برای رهایی از چاقی باشند کاملا طبیعی و پسندیده است چون چاقی به شکل واقعی باعث لطمه به سلامتی و شرایط زندگی فرد می شود و باید برای تغییر این وضعیت به فکر چاره و راه حل بود.

اما بسیاری از افراد لاغر در جهان که آرزوی چاق شدن دارند هیچگونه مساله و مشکل واقعی و جسمی با شرایط خود ندارند و فقط از نظر ذهنی درگیر ضعیت فعلی خود هستند و از تصور اینکه لاغر هستند رنج می برند و به دنبال راه حل برای چاق شدن هستند.

رنج لاغر بودن بیشتر از آنکه واقعی و جسمی باشد موضوعی توهمی و ذهنی است و فرد فقط به این دلیل که تصور می کند از نظر دیگران مورد تایید یا ظاهر پسندیده و جذابی ندارد دوست دارد مقداری چاق شود تا مورد تایید و تحسین اطرافیان قرار بگیرد غافل از اینکه اگر ذهن او چاق شدن را باور کرده و فرمان چاقی جسم صادر شود هرگز نمی تواند روند چاق شدن خود را کنترل کند.

در مراحل اول چاق شدن به دلیل تغییر شرایط فعلی خود که برای او رنج آور است خوشحال می شود اما به مرور که چاق تر می شود خوشحالی او به رنج و ناراحتی واقعی از چاقی تبدیل می شود.

رنج و توهم ذهنی لاغری با رنج و ناراحتی واقعی و جسمی چاقی جایگزین می شود و این بار باید فرد به دنبال راهی برای لاغر شدن باشد.

نکته تشدید کننده رنج چاقی در افرادی که لاغر بوده اند و با اصرار و تلاش چاق شده اند اینکه مواجه شدن با شرایط واقعی چاقی نه تنها رنج چاقی را برای آنها به ارمغان دارد بلکه حسرت و ناراحتی ذهنی از اینکه چرا بخاطر دیگران باعث چاقی خودشان شده اند باعث تشدید ناراحتی آنها شده و لاغر شدن را برای آنها سخت تر می کند.

لاغری آسان با قدرت ذهن

تجربه هنرجوی لاغری با ذهن از چاق شدن

نمیدونم چی بگم،

رفته بودم مهمونی، زندایی ام آلبوم آورد که چند تا عکس از دوران کودکی من در آلبوم بود که تا حالا اون عکس ها رو ندیده بودم. به حدی لاغر بودم تو عکسها که از ذوق و شوقم از روشون عکس انداختنم.

جالبه حتی مامانم باور نمیکرد من انقدر لاغر بودم

انگار با یک پتک به سرم بزنن گیج بودم. شب هر کاری میکردم نمی تونستم بخوابم اصلا مات و مبهوت بودم.

واقعا نمی دونم چرا افرادی که متناسب و لاغر هستند دوست دارند به خاطر دیگران چاق بشن.

زن دایی من فوق لاغره و همیشه به خاطر دایی ام حسرت لاغری می خوره و دوست داره چاق بشه. الان چند ساله ازدواج کرده ولی همش دغدغش چاقیه در حالی که دو بار زایمان کرده و بیش از ۱۰ ساله ازدواج کرده ولی انگار یک دختر ۱۶ سالس.

یا زندایی همسرم لاغره با اینک سنش درحدود ۴۰ سال به الاس دوست داره چاق بشه چون فکر مبکنه صورتش شکسته شده.

من خودم شاهد بودم ک هی این و اون بهش میگن برو دکتر شاید از فلانه از بهمانه و من تو دلم می گفتم خاک بر سرت که همه دنبال لاغرین این دنبال چاقیه نمی دونم شاید حسرتشم خورده باشم ولی الان میدونم ک حسرتی نیست چون حسرت یعنی باور به اینکه من نمیتونم اون خواسته رو داشته باشم.

الان میدونم ک قطعا من ب لاغری خواهم رسید من از نشستن و برخواستن، از کاری که میخوام انجام بدم، از بارداریم، از حرف های همسرم، از خرید کردن و حرفهای این و اون و خانوادم، از ورزشهای سنگین رنج می بردم.

اینها همش به خاطر چاقی بود و چاقی از من بود. من خودم، خودم رو چاق کردم اما ناآگاهانه ولی نمیدونم چرا بعضی افراد آگاهانه میخوان خودشون تو زندان چاقی بندازن؟!
من یک بار زندگی می کنم و انتخاب می کنم اون زندگی خودم باشه و خودم رو دوست داشته باشم.

قبلا اینجوری نبودم، حرفها و برخورد دیگران اذیتم میکرد اما دارم رو خودم کار میکنم ک بدونم خودم مهمم نه بقیه.

من هیچ وقت نمیزارم خواسته هام بشکل آرزو و رویا بمونن.

من زندم و دوس دارم زندگی کنم برای خودم

من ب خود احترام میزارم، چجوری؟!

اینجوری ک به حرفهای اونها محل نزارم، برام مهم نباشه فلان حرفو گفت، فلان کارو کرد. خودم که نمردم برای خودم انجام میدم. این نشون میده من خودم رو دوست دارم.

درمورد بچم که لاغره مادر شوهرم اومده میگه وقتی تلوزیون نگاه میکنی با گوشی بازی میکنی بهش غذا بده!

وای یعنی متاسفم همین افراد برای بچه جاریم میگن خیلی میخوری و فلان

یعنی آدم نمیدونه به چ ساز افراد برقصه

اما من می بینم دخترم لاغره عشق می کنم. سلامته و من به هیچ وجه ذهنشو پر از فرمول چاقی نمی کنم.

صدها بار خواهر شوهرم گفته شیر بده ب بچه استخوناش شکل بگیره

یعنی یک انسان چقدر میتونه کند ذهن باشه

وقتی میبینم اون میخوره اونجوری میگن، این به اندازه میخوره اینجوری میگن

پس ببین فریبا نباید حرف بقیه برات مهم باشه بزار فکر کنن من به بچم نمیرسم. مهم خودمم و خدام بقیه رو ول کن بخدا تو هر کاری کن باز اونا از یک جایی باز شاکی خواهند بود.

من ب قدرت ذهنم ایمان دارم و میدونم این ذهنم از یه جایی ریتمشو بهم زدم و از خودم معذرت میخوام و خودمو میبخشم و ادامه میدم تا مسیر لاغری پررنگ تر کنم.

دیگه حسرت لاغرها رو نمیخورم و به این فکر نمی کنم که چرا لاغرها چاق نمی شن، چون میدونم فرق بین من و اونها فقط تو باور و افکار و فرمولهای ذهنیه.

پس باور دارم ک من در مسیر درستم و به سوی لاغری در حرکتم و میرسم بهش و لذت میبرم.
ممنونم فریبا که در این مسیر هستی. از خدای خودم ممنونم که منو به این مسیر هدایت کرد و از خودم ممنونم که به راهم ادامه میدم. من دارم لذت لاغر شدن رو حس میکنم.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین مربوط به جلسه آموزشی چرا لاغرها چاق نمی شن؟! توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نظر و عقیده شما درباره تاثیر ذهن در چاق شدن و لاغر نشدن چیست؟ شرح دهید.
  • چرا لاغرها چاق نمی شن. تفاوت آنها با چاق ها چیست که به راحتی چاق می شوند؟! شرح دهید.
  • تجربه مشاهده افرادی که تلاش می کنند چاق شوند را دارید؟ در اینباره شرح دهید؟
  • چا افرادی که به روش های مختلف تلاش می کنند مقداری چاق شوند خیلی راحت دوباره لاغر می شوند؟
  • شباهت ها و تفاوت های ذهن یک فرد لاغر و چاق را شرح دهید.
  • درک و برداشت خود از توضیحات نوشتاری و ویدیوی آموزشی را به صورت انشایی شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.07 from 44 votes

https://tanasobefekri.net/?p=19757
برچسب ها:
58 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار عطا
      1402/02/06 06:11
      مدت عضویت: 481 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,711 کلمه

      سلام و درود ‌. چقدر این فایل عالی بود البته همه فایلهای شما عالی هستن . 

      چرا لاغرها چاق نمیشن ؟ 

      اونا فرمولهای ذهنی اصلی رو در سر دارند و تصویر متناسب ذهنشون رو  دست کاری نکردن که واکنش جسمشون به اون فرمولها متناسب شدنه . 

      به عبارت بهتر اونا فرمول چاقی و تصویر چاقی ندارند و در نتیجه بدنشون  طبق عادت طبیعی  جذب و دفع انرژی داره . 

      تصویر چاقی = فرمول چاقی + احساس فرقی نداره حس لذت باشه یا نفرت . در هردو هیجانی تولید می کنیم که ذهنمون اون هیجان رو میگیره و اون فرمول رو اجرا می کنه . 

      شخص لاغر به هیچ عنوان درخواست لاغری نمیده و احساسی هم در این رابطه تولید نمی کنه .  

      او احساس  نیازی به لاغر شدن نداره .

      او با خوردن رابطه ی احساسی برقرار نمی کنه .

      یکی از دلایلی که خوردن انسانهای چاق رو چاقتر می کنه اما انسانهای لاغر رو لاغرتر اینه که خوردن از نظر انسانهای چاق از طرفی بزرگترین لذت زندگیشونه و از طرفی  یه جرم نابخشودنیه یعنی یه نفرت بی پایان . در هر دو حالت فرقی نمی کنه احساس وجود داره  و این احساس باعث فرمول خوردن = چاقی رو در ذهن ما فعال نگه میداره . . یعنی به خوردن به چشم یک لذت و یک گناه نگاه می کنند و اتفاقا هر چقدرم این احساس لذت و نفرت قویتر باشه  ولع بیشتر  حبس انرژی قویتر و آزاد نشدن انرژی بیشتر و چاقی بیشتر . 

      در حالیکه انسانهای لاغر به فعل خوردن یه نگاه کاملا عادی و رفع نیاز جسم دارن . به خودشون حق میدن و خوردن رو حق خودشون می دونند . در نتیجه واکنش ولع رو ندارن . واکنش چاقی هم ندارن .

      چیزی که من در این درسها کاملا فهمیدم اینه که چاقی فقط یه واکنش و عکس العمله . 

      ما عمل و عکس العمل داریم .

      عمل کاریه که عکس العمل طرف مقابل رو منجر میشه .

      چاقی عکس العمل فرمولهای ذهنیه . 

      انسانهای لاغر این فرمولا رو  بلد نیستن یا اگه بلدن تکرارشون کمتره .  در استفاده از فرمولهای چاقی استمرار ندارن .

      در حالیکه ما مدام از فرمولهای چاقی استفاده می کنیم . یعنی مدام احساس میدیم به چاقی و این حس در ذهن تصویر چاقی بیشتر رو ایجاد می کنه . 

      بیشتر فرمولهای چاقی هم در موردن خوردن و فعالیت نکردن هستند .

      انسانهای لاغر اصلا به این چیزا فکر نمی کنند و هیچ حسی هم بهش ندارن .  اونها زبان چاقی رو یاد نگرفتن . 

      اونها از زبان چاقی در  کارهای روزمره استفاده نمی کنند . ولی خیلی جالبه حتی بعضی لاغرا وقتی ازشون میپرسی چجوری کسی که چاقه خودشو لاغر میکنه میگن با ورزش و رژیم . در حالیکه وقتی می گیم تو چجوری لاغری میگن من غذامو میخورم . وقتی به رفتارشون نگاه می کنیم خودشون ورزش و رژیم ندارن . اگه فعالترند چون حجمشون کمتره و لازم نیست کوله بار حجم اضافه رو با خودشون ببرن . اگه هم  مقدار غذایی که سیرشون می کنه کمتر از انسانهای چاقه خب چون حجم بدنشون کمتره نیاز جسمشون کمتره در نتیجه کمتر از انسانهای چاق می خورن .اما نکته مهم اینجاست  اونا به غذا نیاز روانی ندارن . به نوعی به مصرف بی رویه غذا معتاد نیستن . 

      اعتیاد ، ظاهر خودشو به مصرف بیش از اندازه ی مواد غذایی نشون میده ولی اعتیاد یه بیماری روانیه و فقط سرشاخه هاش اومده در رفتار جسمی . 

      ما اعتیاد روانی به مصرف مواد غذایی داریم . وابستگی شدید به غذا داریم . آروم و قرارمون غذاست . اگه نباشه گم کرده داریم . نیاز روانی داریم . یعنی فکر می کنیم اگه غذا نباشه میمیریم . 

      البته تا حدی این وابستگی رو انسانهای لاغرم دارن . خب اونا هم اگه نخورن میمیرن ولی اونا نیاز روانی به غذا ندارن . روح و روانشون با غذا آروم نمیشه . وقتی عصبی میشن اولین واکنششون برای آرامش پناه بردن به غذا نیست . او به غذا احساس عشق و نفرت ندارن . صرفا یه احساس معمولی و عادیه . به عبارت دیگه غذا مخاطب خاصشون نیست . 😂

      حتی احساسات ما هم به تبع فرمولهای ذهنی و روانی به غذا اعتیاد پیدا کرده . ما حتی از فکر کردن به غذا آروم میشیم . خلاء احساسیمون پر میشه . یه فیلم میدیدم به نام چاقی . آقاهه دقیقا همینطور بود . خلاء احساسیش رو با غذا پر می کرد . چاقی زبان مشترک همه ما انسانهای چاقه . 

      از طرفی وقتی می گیم اعتیاد به خوردن داریم با این باور قدرت رو از خودمون میگیریم میدیم دست خوردن . میدیم دست عادت . 

      باید بگیم اعتیاد به خوردن رو خودم در خودم ایجاد کردم .  هیچی به من تحمیل نمیشه . این منم که هر روز انتخاب میکنم که  با توجه به نیاز جسمم بخورم یا علاوه بر نیاز جسمم بر اساس نیاز روانمم غذا بخورم . 

      من نیاز روحی و روانی و احساسی به غذا ندارم اینو باید باور کنم . این نیازها رو خودم ایجاد کردم چون لذت بردن رو نیاز خودم میدونم و ابزار غذا شد وسیله ی لذت بردن بیشتر من . 

      در حالیکه لذت بردن کاملا یک نیاز روانیه و اصلا به جسم مربوط نمیشه . 

      انسان  به لذت بردن از غذا نیازی نداره . انسان خودش خودشو نیازمند به لذت غذا کرده . پس در نتیجه در مواجهه با غذا عنان از کف میده و مرتب قدرت رو میده دست اون تا به رفتارهای نیازمندانه اش جهت لذت بردن بیشتر ادامه بده . در حالیکه همه ی این انتخابها با خودشه وعلتشم لذت بردنه . 

      ما در این درسها یاد گرفتیم قدرت رو بگیریم دست خودمون تا جاییکه میتونیم مدیریت رفتار داشته باشیم . 

      مدیر خودمون باشیم نه برده ی خودمون . 

      دوباره در خودمون عادات صحیح ایجاد کنیم .

      تنها بر اساس نیاز جسم غذا بخوریم نه بر اساس لذت روح و روان . روح و روانمون رو آموزش بدیم که کلییییییییی نعمت برای لذت بردن هست . غذا فقط یه نعمته . چرا خودمون رو فقط با این یه لذت محدود کنیم و خودمونم که دیدیم هر بار به این لذت رو آوردیم گرفتار رنج روحی و روانی بیشماری شدیم .

      در حالیکه وقتی بر اساس نیاز جسمی غذا خوردیم هیچ وقت دچار روحی و روانی نشدیم . 

      به نظرم ما در جهت تقویت قوای روحانی خودمون باید تلاش کنیم . هر چقدر از درون پرتر بشیم نیاز روحی و روانی و وابستگی عاطفی به غذا رو در خودمون کمتر می کنیم . چون این اصل رو باور داریم که اصل اینه ذهن و جان ما به غذا نیاز نداره و صرفا نیاز فقط در بعد فیزیکیه و ما لذت رو باید از سر منشاء لذت جستجو کنیم و اونم خدای درونمونه . یعنی هر چقدر ما با خدای درونمون بیشتر ارتباط برقرار کنیم نیاز روح ما کمتر و کمتر میشه . ما از خدا و صفات الهی پر میشیم نه از خلاء و نیاز . 

      استغنا صفت الهیه . در حالیکه نیاز صفت انسانیه . جسم ما نیازمنده و هیچ کس این نیاز رو سرکوب نمی کنه اما روح ما نیاز مند نیست . بعد متافیزیک ما نیازمند نیست . چون خداست و خدا کانون نعمته و نعمتها اتفاقا از وجود او جاری میشن . ما خالق نعمتها هستیم نه  محتاج اونا . 

      پس با این تفاسیر میتونیم تصویر ذهنی خودمون رو نسبت به غذا و خوردن تغییر بدیم و تصویر قبلی رو فراموش کنیم . 

      فرکانس نیاز و احتیاج نسبت به هر چیزی فرقی نداره مدار مدار نیازه که حالا این نیاز میخواد نیاز به لاغری باشه که ما یادگرفتیم نیاز به لاغری نباید داشته باشیم یا این نیاز به مصرف مواد غذایی باشه . فرقی نداره فرکانس نیاز انرژی رو جذب و حبس می کنه . در فرکانس نیاز تصویر ذهنی که در سرمون ایجاد می  کنیم تصویر گرفتن و نگهداشتن انرژیه  و این تصویر یعنی تصویر چاق.

       این واکنش مربوط به مدار نیازه . کاری که ما میتونیم بکنیم اینه خودمون رو از فرکانس نیاز روحی و روانی و احساسی داشتن به مصرف مواد غذایی خارج کنیم و به این باور برسیم  که بعد متافیزیک من هیچ نیازی به مواد غذایی نداره . بُعد متافیزیک من بی نیازه . بُعد متافیزیک من خودش کانون لذته و به لذت بردن از غذا نیازی نداره و حالا جملاتی از این دست که توجه و تمرکزمون رو از غذا برداریم وقتی این نیاز رو در خودمون حل کنیم دیگه پرخوری نمی کنیم که بعدش بخوایم خودمون رو ملامت کنیم . سرزنش کنیم در رنج بندازیم . در حقیقت همه ی این رنجها نشون میدن ما راه لذت رو اشتباه انتخاب کردیم و لذت بردن  یه امر مستقله و وابسته به هیچ ماده ای نیست و اتفاقا در هر ماده ای که ما بخوایم جاری میشه . در نتیجه تصویری که از ذهنمون نسب به غذا ساخته میشه یه تصویر کاملا واقعی و  نه بر اساس تصورات کورکورانه احساسیه .

       ما صاحب لذت هستیم و انتخاب می کنیم این لذت رو در چی جاری کنیم . انسان لاغر این لذت رو در غذا جاری نکرده و غذا رو وسیله ای برای لذت جویی خودش نمیدونه بلکه غذا صرفا وسیله در جهت رفع نیاز جسمشه . البته لاغرانی که فرمولهای چاقی ندارن و یا اگه دارن خیلی ازش استفاده نکردن و خودشون رو در معرض خطر چاقی ننداختن . 

      ما در درجه اول باید کاری کنیم از فرمولهای چاقی استفاده نکنیم یا حداقل کمتر استفاده کنیم و در درجه بعد از فرمولهای لاغری استفاده کنیم . البته هر دو همزمان صورت میگیره چون وقتی از فرمول های چاقی استفاده نکنی تصویر چاقی نمیسازی در نتیجه داری از فرمول لاغری استفاده می کنی و با این تکرار و استمرار دیگه خودتو چاق نمی کنی و جسم هم که در حالت طبیعی خودشو داره لاغر می کنه . در نتیجه ما هم با جسم همسو و هماهنگ میشیم . علت لاغر بودن افراد لاغر دقیقا همینه . استفاده مداوم از فرمولهای لاغری و پیشفرض و یاد نگرفتن  فرمولهای چاقی و یا اگه یاد گرفتن استفاده نکردن از فرمولهای چاقی و یا حتی اگه استفاده هم کردن مداومت نکردن  در استفاده از فرمولهای چاقی . در نتیجه تصویر چاقی در ذهن ایجاد نکردن . پس واکنشهاشون همه در حالت طبیعی و نرمال باقی مونده . به عبارتی در سیستم پایه دستکاری نکردن و طبق الگوهای کارخانه کار می کنند و برنامه چاقی رو نصب نکردن . یا حتی اگه نصبش کردن اصلا ازش استفاده نکردن . بهتره ماهم برنامه چاقی رو اول عادت کنیم دبگه بازش نکنیم و دوم اینکه ۱ین برنامه ها رو یکی یکی پاکش کنیم و بازی بی نهایت چاقی رو خودمون متوقفش کنیم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم