0

گام ۷۶: چرا لاغرها چاق نمی شن؟

لاغرها جاق نمی شن
اندازه متن

سی و پنج سال از زندگی ام با چاقی گذشت. در این سالها تلاش زیادی برای لاغر شدن انجام دادم اما هرگز لاغر نشدم.

هربار که در استفاده از روش های لاغری شکست می خوردم بیشتر از اینکه برام مهم باشه چرا من لاغر نمیشم این موضوع برام عجیب بود که چرا لاغرها چاق نمی شن؟!

تفاوت من با افراد لاغر

در تمام سال هایی که چاق بودن تصور می کردم انسان های لاغر با من فرق دارند و به همین دلیل بارها به خداوند شکایت می کردم که چرا من را چاق خلق کرده و خیلی ها را لاغر آفریده است.

هر بار که می دیدم فرد متناسبی هر چقدر دوست دارد غذا می خورد این سوال در ذهنم ایجاد می شد که چرا لاغرها چاق نمی شن. مگر آنها چه تفاوتی با من دارند که حتی آب می خورم چاق می شم اما آنها هیچ وقت چاق نمی شوند.

این سوال و ابهام که چرا لاغرها چاق نمی شن در ذهن من بود تا زمانی که به مسیر لاغری با قدرت ذهن هدایت شدم.

هرچه در این مسیر بیشتر آموختم و عمل کردم بیشتر به اشتباهات فکری و نگرشم درباره چاقی خودم پی بردم که یکی از مهمترین اشتباهات من باور تفاوت داشتن با افراد لاغر بود. سالها فکر می کردم خداوند افراد لاغر را به گونه ای خلق کرده است که هرچقدر غذا بخورند چاق نمی شوند اما چاق ها را به شکلی آفریده که هرچقدر هم کم غذا بخورند باز هم چاق می شوند.

لاغری با ذهن به من کمک کرد تا به این درک برسم که تفاوتی بین من و افراد لاغر از نظر جسمی و ژنتیکی وجود ندارد، همه ما چاق ها و لاغرها مانند هم هستیم با این تفاوت که از ابزاری که در اختیار داریم به شکل متفاوتی استفاده می کنیم.

همه انسانها دست، پا، چشم، گوش، قلب، معده و بسیاری اعضای دیگر دارند که نحوه استفاده بسیاری از آن اعضا مانند قلب، معده و … برای همه انسانها به یک شکل است اما ما می توانیم از برخی اعضای خود به شکل مختلف استفاده کنیم.

به طور مثال یکی می تواند با استفاده از دست هایش، نقاشی های زیبا خلق کند و دیگری می تواند با دستانش مجسمه های زیبا خلق کند. فرد دیگری از دستانش برای پختن و تزئین غذاها استفاده می کند.

همه انسانها دست دارند و از این نظر مشترک هستند اما نحوه استفاده از آن یکسان نیست و بستگی به علایق فرد دارد.

نکته قابل توجه این است که ما برخی از اعضای خود مانند چشم و گوش و … را می بینیم و می توانیم آنها را لمس کنیم و برخی از اعضای خود مانند مغز، کلیه و … را نمی بینیم و نمی توانیم آنها را لمس کنیم ولی با استفاده از دستگاه های عکس برداری میتوان از وجود آنها اطمینان حاصل کرد.

به نظر من تنها یک بخش از وجود انسان است که نه دیده می شود و نه لمس می شود و نه می توان از آن عکس برداری کرد و آن بخش ذهن انسان است.

ذهن در تمام انسانها وجود دارد و نقش اصلی در شکل گیری تمام ابعاد زندگی یک فرد را دارد در صورتی که نه دیده می شود و نه لمس می شود و تنها می توان از نتایج زندگی انسانها به آنچه در ذهنشان می گذرد تا حدودی پی برد.

چرا لاغرها چاق نمی شن

چرا لاغرها چاق نمی شن؟

چرا لاغرها چاق نمی شن؟! اما چاق ها هر کاری می کنند لاغر نمی شن؟!

چه چیزی مانع چاق شدن لاغرها می شود و چه چیزی مانع لاغر شدن چاق ها شده است؟!

از آنجا که همه شرایط جسمی برای لاغرها و چاق ها مشابه هست پس قطعا نحوه استفاده از یک عضو از وجودمان است که باعث ایجاد اختلاف در نتیجه چاق ها و لاغرها شده است.

تنها تفاوت بین افراد چاق و لاغر نحوه استفاده آنها از ذهن خود برای شکل دادن جسمشان است.

افراد لاغر تصاویری چاق از خود در ذهنشان ندارند و در نهایت نتیجه جسمی آنها داشتن اندامی لاغر است و افراد چاق به واسطه شکل گیری تصاویر ذهنی چاق در ذهن شان به مرور رفتار و واکنش جسمی آنها به شکلی تغییر پیدا می کند که در نهایت به جسمی که تصویر آن را در ذهنشان ذخیره کرده اند دست پیدا می کنند.

محتوای ذهنی یک فرد چاق فقط محدود به تصاویر چاق از خود نمی شود بلکه تعریف هایی که از مزیت های چاقی در دوران کودکی شنیده است، همچنین ترس های او از چاقی نیز در شکل گیری جسم او تاثیر زیادی دارد.

و همین اتفاق برای افراد لاغر رخ می دهد اما در سمت مخالف آن.

فردی که از لاغری خود رنج می برد فرد متناسبی نیست، بلکه ذهنی مملو از افکار لاغر کننده دارد که از مرور کردن آنها رنج می برد و دوست دارد با چاق شدن از رنج لاغری فاصله بگیرد و همین اتفاق برای فردی که اضافه وزن دارد رخ می دهد اما به شکلی کاملا متفاوت.

جالب آن است که به همان اندازه در ذهن افرادی که اضافه وزن دارند لاغر شدن سخت و غیرممکن است در ذهن افرادی که لاغر هستند چاق شدن سخت و غیرممکن است.

این در حالی است که اگر از چاق ها سوال کنید چاق شدن چقدر آسان است؟ با اطمینان می گویند خیلی آسان است اما اگر از لاغرها سوال کنید چاق شدن چقدر آسان است؟ با اطمینان پاسخ می دهند بسیار سخت است.

پس نتیجه می گیریم، آنچه در ذهن هر فردی نهفته است برای او واقعیت زندگی اش را رقم می زند و به همین دلیل است که برای فرد لاغر، چاق شدن سخت و غیرممکن است و برای فرد چاق لاغر شدن کاری دشوار و دور از دسترس است.

چاقی با ذهن چگونه است؟

از آنجایی که ذهن همه انسانها مشابه هم است و فقط از لحاظ محتوا با هم تفاوت دارند می توان آگاهانه محتوای ذهنی خود را تغییر داد و این کاری است که افرادی که اضافه وزن دارند در دوره های لاغری با ذهن آن را آموزش می بینند. و می توانند پس از سالها تحمل رنج چاقی و استفاده از روش های مختلف این بار با استفاده از قدرت ذهن خودشان به راحتی لاغر شوند.

اما برای چاق شدن با قدرت ذهن موضوع کاملا متفاوت است.

آموزش دادن چاق شدن به افرادی که لاغر هستند کار بسیار خطرناکی است چرا که وقتی ذهن موضوعی را باور می کند مانند توپی می شود که در سراشیبی رها شده است، هر لحظه به سرعت حرکتش به سمت عمق افزوده می شود و این همان اتفاقی است که برای بسیاری از افرادی که مدت ها تلاش کرده اند فقط چند کیلو چاق شوند رخ داده است و اکنون آنها چند ده کیلو اضافه وزن پیدا کرده اند.

نکته جالب توجه درباره افرادی که احساس لاغر بودن دارند اینکه آنها هم به اندازه چاق ها که حسرت لاغر شدن دارند حسرت چاق شدن دارند.

در جستجویی که افراد لاغر به دنبال روشی برای چاق شدن هستند می توان به میزان یاس و ناامیدی آنها برای چاق شدن پی برد.

  • افرادی که استعداد چاقی ندارند چگونه چاق شوند!
  • خدایا چرا چاق نمیشم!
  • چرا هرچی میخورم چاق نمیشم!
  • چرا وزنم ثابت مونده چاق نمیشم!
  • علت چاق نشدن در طب سنتی!
  • چاق کننده فوری!

مشاهده این عبارت ها برای افراد چاق شاید خنده دار باشد که افرادی در جهان هستند که آرزوی چاق شدن دارند و به هر روشی برای چاق شون متوسل می شوند.

این که انسان به دنبال رهایی از شرایطی که باعث رنج و ناراحتی او می شود باشد کاملا طبیعی است و باید اینگونه باشد.

اما نکته مهم این است که این رنج و ناراحتی واقعیت جسمی دارد یا توهم ذهنی است؟!

همه افراد چاق جهان اگر به دنبال راه حلی برای رهایی از چاقی باشند کاملا طبیعی و پسندیده است چون چاقی به شکل واقعی باعث لطمه به سلامتی و شرایط زندگی فرد می شود و باید برای تغییر این وضعیت به فکر چاره و راه حل بود.

اما بسیاری از افراد لاغر در جهان که آرزوی چاق شدن دارند هیچگونه مساله و مشکل واقعی و جسمی با شرایط خود ندارند و فقط از نظر ذهنی درگیر ضعیت فعلی خود هستند و از تصور اینکه لاغر هستند رنج می برند و به دنبال راه حل برای چاق شدن هستند.

رنج لاغر بودن بیشتر از آنکه واقعی و جسمی باشد موضوعی توهمی و ذهنی است و فرد فقط به این دلیل که تصور می کند از نظر دیگران مورد تایید یا ظاهر پسندیده و جذابی ندارد دوست دارد مقداری چاق شود تا مورد تایید و تحسین اطرافیان قرار بگیرد غافل از اینکه اگر ذهن او چاق شدن را باور کرده و فرمان چاقی جسم صادر شود هرگز نمی تواند روند چاق شدن خود را کنترل کند.

در مراحل اول چاق شدن به دلیل تغییر شرایط فعلی خود که برای او رنج آور است خوشحال می شود اما به مرور که چاق تر می شود خوشحالی او به رنج و ناراحتی واقعی از چاقی تبدیل می شود.

رنج و توهم ذهنی لاغری با رنج و ناراحتی واقعی و جسمی چاقی جایگزین می شود و این بار باید فرد به دنبال راهی برای لاغر شدن باشد.

نکته تشدید کننده رنج چاقی در افرادی که لاغر بوده اند و با اصرار و تلاش چاق شده اند اینکه مواجه شدن با شرایط واقعی چاقی نه تنها رنج چاقی را برای آنها به ارمغان دارد بلکه حسرت و ناراحتی ذهنی از اینکه چرا بخاطر دیگران باعث چاقی خودشان شده اند باعث تشدید ناراحتی آنها شده و لاغر شدن را برای آنها سخت تر می کند.

لاغری آسان با قدرت ذهن

تجربه هنرجوی لاغری با ذهن از چاق شدن

نمیدونم چی بگم،

رفته بودم مهمونی، زندایی ام آلبوم آورد که چند تا عکس از دوران کودکی من در آلبوم بود که تا حالا اون عکس ها رو ندیده بودم. به حدی لاغر بودم تو عکسها که از ذوق و شوقم از روشون عکس انداختنم.

جالبه حتی مامانم باور نمیکرد من انقدر لاغر بودم

انگار با یک پتک به سرم بزنن گیج بودم. شب هر کاری میکردم نمی تونستم بخوابم اصلا مات و مبهوت بودم.

واقعا نمی دونم چرا افرادی که متناسب و لاغر هستند دوست دارند به خاطر دیگران چاق بشن.

زن دایی من فوق لاغره و همیشه به خاطر دایی ام حسرت لاغری می خوره و دوست داره چاق بشه. الان چند ساله ازدواج کرده ولی همش دغدغش چاقیه در حالی که دو بار زایمان کرده و بیش از ۱۰ ساله ازدواج کرده ولی انگار یک دختر ۱۶ سالس.

یا زندایی همسرم لاغره با اینک سنش درحدود ۴۰ سال به الاس دوست داره چاق بشه چون فکر مبکنه صورتش شکسته شده.

من خودم شاهد بودم ک هی این و اون بهش میگن برو دکتر شاید از فلانه از بهمانه و من تو دلم می گفتم خاک بر سرت که همه دنبال لاغرین این دنبال چاقیه نمی دونم شاید حسرتشم خورده باشم ولی الان میدونم ک حسرتی نیست چون حسرت یعنی باور به اینکه من نمیتونم اون خواسته رو داشته باشم.

الان میدونم ک قطعا من ب لاغری خواهم رسید من از نشستن و برخواستن، از کاری که میخوام انجام بدم، از بارداریم، از حرف های همسرم، از خرید کردن و حرفهای این و اون و خانوادم، از ورزشهای سنگین رنج می بردم.

اینها همش به خاطر چاقی بود و چاقی از من بود. من خودم، خودم رو چاق کردم اما ناآگاهانه ولی نمیدونم چرا بعضی افراد آگاهانه میخوان خودشون تو زندان چاقی بندازن؟!
من یک بار زندگی می کنم و انتخاب می کنم اون زندگی خودم باشه و خودم رو دوست داشته باشم.

قبلا اینجوری نبودم، حرفها و برخورد دیگران اذیتم میکرد اما دارم رو خودم کار میکنم ک بدونم خودم مهمم نه بقیه.

من هیچ وقت نمیزارم خواسته هام بشکل آرزو و رویا بمونن.

من زندم و دوس دارم زندگی کنم برای خودم

من ب خود احترام میزارم، چجوری؟!

اینجوری ک به حرفهای اونها محل نزارم، برام مهم نباشه فلان حرفو گفت، فلان کارو کرد. خودم که نمردم برای خودم انجام میدم. این نشون میده من خودم رو دوست دارم.

درمورد بچم که لاغره مادر شوهرم اومده میگه وقتی تلوزیون نگاه میکنی با گوشی بازی میکنی بهش غذا بده!

وای یعنی متاسفم همین افراد برای بچه جاریم میگن خیلی میخوری و فلان

یعنی آدم نمیدونه به چ ساز افراد برقصه

اما من می بینم دخترم لاغره عشق می کنم. سلامته و من به هیچ وجه ذهنشو پر از فرمول چاقی نمی کنم.

صدها بار خواهر شوهرم گفته شیر بده ب بچه استخوناش شکل بگیره

یعنی یک انسان چقدر میتونه کند ذهن باشه

وقتی میبینم اون میخوره اونجوری میگن، این به اندازه میخوره اینجوری میگن

پس ببین فریبا نباید حرف بقیه برات مهم باشه بزار فکر کنن من به بچم نمیرسم. مهم خودمم و خدام بقیه رو ول کن بخدا تو هر کاری کن باز اونا از یک جایی باز شاکی خواهند بود.

من ب قدرت ذهنم ایمان دارم و میدونم این ذهنم از یه جایی ریتمشو بهم زدم و از خودم معذرت میخوام و خودمو میبخشم و ادامه میدم تا مسیر لاغری پررنگ تر کنم.

دیگه حسرت لاغرها رو نمیخورم و به این فکر نمی کنم که چرا لاغرها چاق نمی شن، چون میدونم فرق بین من و اونها فقط تو باور و افکار و فرمولهای ذهنیه.

پس باور دارم ک من در مسیر درستم و به سوی لاغری در حرکتم و میرسم بهش و لذت میبرم.
ممنونم فریبا که در این مسیر هستی. از خدای خودم ممنونم که منو به این مسیر هدایت کرد و از خودم ممنونم که به راهم ادامه میدم. من دارم لذت لاغر شدن رو حس میکنم.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین مربوط به جلسه آموزشی چرا لاغرها چاق نمی شن؟! توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نظر و عقیده شما درباره تاثیر ذهن در چاق شدن و لاغر نشدن چیست؟ شرح دهید.
  • چرا لاغرها چاق نمی شن. تفاوت آنها با چاق ها چیست که به راحتی چاق می شوند؟! شرح دهید.
  • تجربه مشاهده افرادی که تلاش می کنند چاق شوند را دارید؟ در اینباره شرح دهید؟
  • چا افرادی که به روش های مختلف تلاش می کنند مقداری چاق شوند خیلی راحت دوباره لاغر می شوند؟
  • شباهت ها و تفاوت های ذهن یک فرد لاغر و چاق را شرح دهید.
  • درک و برداشت خود از توضیحات نوشتاری و ویدیوی آموزشی را به صورت انشایی شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.07 from 44 votes

https://tanasobefekri.net/?p=19757
برچسب ها:
58 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار s.mohammadi8195
      1400/04/07 09:58
      مدت عضویت: 1439 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 435 کلمه

      سلام 

      همین دیشب بود که روی سفره شام پدرم به خواهر زادم که ۹ سالش بود و لاغره میگفت غذا بیشتر بخور قوی باشی . و اینجا که شام خوردی خونه خودت هم که رفتی بازم پیش اونها شام بخور . منم می‌شنیدم و نمی تونستم هیچی بگم چون میدونستم لیز میخورم تو این مسیر .

      و همش خواهرم رو مادر بی مسئولیتی میدونن که حواسش به بچه هاش نیست . که بچه هاش همه لاغرند.

      خواهر زادم بی آنکه حواسش باشه فرمول غلط تو ذهنش جا میگیره چاق باشی قوی هستی . چاق باشی سلامت هستی . 

      منم وقتی که سالن زیبایی داشتم با دوستم شراکتی . اون موقع من فقط یه جاهایی از بدنم چاق بود اما صورتم لاغر بود نه از نظر من بلکه از نظر اطرافیان .

      و دوستم بهم پیشنهاد داد که من قرض چاقی میخورم و صورتم زیباست و من به عینه می دیدم که وقتی چند روز به هردلیلی قرض نمیخورد صورتش دوباره لاغر میشد .

      من هم تصمیم گرفتم قرض بخورم و چند سری این کار رو کردم و دیدم تو صورتم غبغب شکل گرفت و خیلی ناراحت شدم و سریع قرض رو کنار گذاشتم .و همش تو آینه خودمو چک میکردم که صورتم خوب شه . که خدا رو شکر دوباره صورتم طبیعی شد . و همینطور همش وقتی از عمه هام صحبت میشد از زیبایی صورتشان که پهن هستش و قرمزه یاد میشد و یه همکار داشتم که خیلی چاق بود و میگفت شوهرم چاق دوست داره و یه کوچولو لاغرمیشد قرض چاقی رو میخورد بعدمدتی که چاق میشد کلی خوشحال میشد و میرقصید .

      منم مدام توجه میکردم غافل از اینکه تصویرسازی ذهنی در من داره شکل میگیره وبعد مدتی صورتم دوباره غبغبش  برگشت و حسم روز به روز بدتر میشد و روز به روز چاق ترشدم .

      الان هم که تو مسیر لاغری با ذهن هستم مرتب ذهنم میگه تو که تلاش نمیکنی چطور میخوای متناسب بشی با ۵ساعت تمرین روزانه مگه میشه لاغرشد. که من گفتم استادم تونست کلی بچه ها توانستند پس من هم میتونم . 

      دوستان هیچ وقت نخواهید ذهنتان رو دستکاری کنید که پرتر بشید صورت وقتی جمع و جور هست بانشاط هستش جوانترها . سنت کمتر نشون میده  وقتی پرتر بشید به غبغب فکر کنید که روبه روی آینه وامیایسته حالتون رو بد میکنه .

      منم تصمیم گرفتم که اگه به لطف الهی لاغرشدم و به وزن ایده آلم رسیدم بازم روی اعتماد به نفسم کارکنم چون کسی که خودشو خیلی دوست داشته باشه حتی اگه صورتش زیبایی هم نداشته باشه باز جذابه . ومن به عینه در یکی از دوستام دیدم با اینکه صورتش جذاب نیست ولی اعتمادبه نفسش زیاده وخیلی دوست داشتنی به نظر میرسه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1400/09/27 10:56
      مدت عضویت: 1439 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 732 کلمه

      سلام استادعزیز و دوستان همراه

      هنوز چند خط اول متن این گام رو نخونده بودم که یه جورایی ذهنم جواب سوال این سالها رو بهم داد ؟

      اینکه چرا من استخوان بندی ام درشته ؟ چرا اندام دیگران بافت بدنشون نرم هست ولی برای من نه ؟

      چرا من یک انگشتر و یا النگو میخام بزارم همش سایز درشت بایستی بخرم ؟

      چرا کفشهای پنجه باریک نمیتونم بپوشم و همش کفش ام بایستی پهن باشه ؟

      وهمش این رو یه عامل  ژنتیک میدونستم اما وقتی وارد این دوره شدم ذهنم قبول نمیکرد که ژنتیک باشه ؟

      مامانم که میگفت به عمه هات رفتی؟

      و دیشب تو خونمون صحبت شد و من براش جوابی نداشتم مدام فکرمنو مشغول کرد تا اینکه یادم اومد که من وقتی کوچیک بودم وشیر گاو میخوردم مادرم مرتب میگفت بخورین برای استخوان بندیتون خوبه .

       مرتب میگفت .ومن هرموقع از اون روزها که یادم میاد تا الان وقتی  که میخام شیر بخورم ذهنم میگه بخور واسه استخوان بندیت خوبه .

      ویا در دوران بارداری  و دوران شیردهی مادرها اعتقاد دارند بایستی گردن مرغ زیاد بخورن یا استخوان بخورند مواد معدنی موجود درآنها باعث میشه که بچه استخوان بندیش قوی بشه .و من به کرات شنیدم .

      وهمه این باورهای غلط وخیلی از اینها باعث شد که منم استخوان بدنیم درشت باشه . 

      خوردن این نوع مواد غذایی باعث نمیشه که من بدنم این فرمی بشه بلکه باورغلط که داشتن باعث شده که من رفتارهایی ازم سر بزنه یا عادت هایی درمن شکل بگیره  که منو به این باور برسونه .

      چه عادتی بهتون میگم .

       من عادت دارم از کودکی تا الان وقتی یه جا بشینم پاهام رو خیلی تکون بدم   شاید شیر زیاد خوردن استرس رو زیاد کنه و بالتبع این حرکات ازم سر بزنه و مرتب این حرکت ورزشی رو انجام بدم وباعث فرم بدو پهن شدن  در کف پام بشه بعدش

      بگن شیر استخوان بندی رو محکم میکنه  

      یا موقع راه رفتن دستهامو خیلی تکون بدم .اینم شاید به خاطر زیاد مصرف کردن شیر باشه که باعث استرس دربدنم و دستام شده و این حرکت ورزشی در دستم سر بزنه و چون مداوم هست دستهام پهن بشن . 

       نمیدونم یه عادت های اینجوری که خیلی هاشو شناسایی نکردم در من شکل بگیره و باعث اثبات باورهای من ومادرم بشه .

      یه کم که بزرگترشدم فهمیدم که جورابم بایستی سایزش یه کم بزرگتر باشه . کفشم سایزش خوبه ولی بایستی پهن باشه . 

      النگو و طلا سایزش نسبت به همسنام بزرگتر باشه وهمه این توجهات و حس بدی که داشتم بهشون و حسرت به دوستانم که انگشت دست و پاشون وفرم بدنشون کشیدست همگی باعث بشن وضعیتم وحسم  روز به روز بدتر بشه .

      پس یاد بگیریم ما خانمها هرچی که خودمان میخوریم یا به بچه ها وعزیزانمان میدیم فقط بگیم  واسه سلامتی خوبه .

      نه که  بگیم  : فلان غذا   چربی داره ‌ یا  روی داره   یا  آهن داره   واسه استخوان بندی خوبه و ….

      چون که هرچی که این باورهای غلط رو بگیم و آموزش بدیم مثلا فلان غذا آهنش زیاده خونسازه  و هی موقع خوردن بگیم و هی بگیم کم کم عادتهایی درما شکل بگیره که اثبات باورهامون بشه .

      خوب الان باید چی کارکنم تا اندامی کشیده تر داشته باشم .

      ۱. از این به بعد شیر یا هرغذایی میخورم بگم واسه سلامتی خوبه .

      ۲. مزایای جسم کشیده رو برای خودم بنویسم .

      ۳. به خاطر ای جسم فعلی بازم حس خودمو خوب نگه دارم و به بدنم عشق بورزم .

      ۴. خودم رو اصلا محدود نکنم به لباسهای خاصی .یا مجلس و دورهمی خاصی 

      ۵. آدمهای با استایل کشیده رو تحسین کنم .

      ۶.یاد بگیرم که من آموزش دیدم اینجوری شدم و براحتی و با لذت اینجوری شدم پس به راحتی و با لذت به وضعیت جسمی ایده آلم میرسم .

      بعدش استاد یه گله ای ازتون دارم یادم میاد من تا ۷ ماه پیش مرتب لباس جدید میخریدم چونکه سایزم  هر سری بزرگتر میشد .

      ولی اواسط اردیبهشت بود که شروع کردم و تعهد دادم ادامه بدم یا مرگ یا زندگی . 

      الان شما میگید فعلا لباس نخرید خوب لباس قبلی برام گشاد شده و حسمون رو بد میکنه والان لباس جدید میخرم از بس تنگشون کردم ساسون زدم خسته شدم آخه حیفه بندازمشون .

      درسته این متن شاید ربطی به درس امروز نداشت و خواستم ننویسم یه حسی اومد که بنویس شاید به درد یکی بخوره و من هم نوشتم .

      هیچ مواد غذایی خاصیت چاق کنندگی یا استخوان بندی کردن جسممون رو ندارند و فقط نحوه  رفتار ما با آن مواد غذایی هست که جسم ما رو چاق یا استخوان بندی پهن و …میکنه . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1400/09/27 13:36
      مدت عضویت: 1439 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 75 کلمه

      سلام استاد وقت عالی به خیر 

      الان چند روز هستش وقتی پیامهام تایید میشه یا دوستان جواب کامنتم رو میدم اصلا تو جیمیلم نمیاد که بهم اعلان بده.

      بایستی خودم مثل الان بیام توسایت و همون تمرین رو بیارم ببینم چه خبر شده . 

      گله درکامنت  قبلی این گام صرفا جهت مزاح بوده و حس خوبم که خاستم به این صورت به شما و دوستان خوبم هدیه بدم .

      ممنون از وقتی که میزارین بابت آموزش و خوندن کامنتها.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1401/03/04 18:54
      مدت عضویت: 1439 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 505 کلمه

      سلام

      برای منم همیشه سوال بود که چرا لاغرها چاق نمیشون ؟

      من یک دختر خاله دارم که خیلی لاغربود تو مجردی . ومادرم این رو یک بیماری میدونست که دخترخالم داره .

      و میگفت از بس لاغر و مریض هست تو خیابان یکبار سرگیجه گرفت وافتاد .

      یا وقتی یادم میاد حدود ۳۰ سال پیش که یک سری رزمنده ها رو آزاد کردند و خواهر یک رزمنده که خیلی لاغر ونحیف بود وقتی برادرش رو دید غش کرد وافتاد واینو مرتب در دورهمی میشنیدیم وگاها خیلی میخندیدیم و در ذهن من نقش بسته بود که فرد لاغر آستانه تحملشون خیلی پایین هست و با یه اتفاق کوچولو غش میکنن وبایستی آنقدر سرشون آب بریزن تا به هوش بیان .

      یا خالم تعریف میکرد که در کودکی چاق بود ومادرم خیلی لاغر بود و وقتی دوستان مادرم اون رو اذیت میکردن اون میرفت وبه حساب همه میرسید ‌ حتی پسرهای بزرگ هم ازش میترسیدن . اون موقع دوران شاه اینقدر روابط دختر وپسر به چشم پاک وخالص بود که همدیگر رو دختر و پسر بالقب صدا میکردن و میخندیدن وپسرها هم حریف خالم نمیشدن و وقتی برامون تعریف میکرد لذت در چشمانش برق میزد و این حس خوب رو بهمون منتقل میکرد .

      ومیگفت که همین چاقیش باعث شد که کلی خواستگار داشته باشه وبالاخره باهمسر ایده آلش ازدواج کرد .

      یا یه دختری بود به اسم صدیقه که خیلی لاغر بود وسن زیادی داشت وهمچنان مجرد بود والان هم مجرده . 

      تا ما یه کم به خاطر درس خوندن یاهرعاملی درکودکی یه کم لاغر میشدیم بهمون میگفتن صدیقه ومنو مسخره میکردن ..و به شدت من از لاغری متنفر شده بودم .

      وعمه هام که چاق بودن وخوش بر و رو همش تعریف از اونها در خونمون بود و زیبایشون رو به چاقیشون نسبت میدادن .

      یا یه دخترعموم رومیگفتن کرم خاکی و همش تعجب میکردن اون چطور بچه دارشد .

      حالا من با کلی افکار وباورهای اینچنینی طبیعی بود که چاق بشم حالا اینها فی البداهه یادم اومد خدا میدونه تو پس زمینه های ذهنم چی ها کاشتم که خبر ندارم .

      حالا دو تا از دخترای فامیلمون مرتب غذا زیاد میخورن خودشون که میگن هفته ای یه کله پاچه میخورن وبه خودشان میرسن اما انگار نه انگار لاغر لاغرن . اینقد که من شنیدم پدرشون خیلی لاغره واین رو یه جورایی ارثی میدونیم .

      حالا چطور میخان با این باورغلط به جنگ لاغری برون وچاق شون . تا حالا که موفق نشدن .

      بعضی اوقات باخودم میگم من اگه تا آخر عمرم بشینم و باورهای چاقی. بیماری  . فقر . روابط نامطلوب و … رو از پس زمینه های ذهنم شناسایی کنم عمرم تموم میشه و بایستی شبانه روز کارکنم پس کی باید زندگی کنم .

      ولی وقتی استاد واساتید دیگه موفقیت رو میبینم که وقتی پای درمسیر گذاشتن خداوند  کمکشون کرد یع مقدار انرژی میگیرم .

      واقعن ما با دست خودمون و با بازگذاشتن ورودی های ذهنمون چه بلایی سر خودمون آوردیم .

      حداقل بیایم آرام آرام این چرخه رو متوقف کنیم تا دیگر رشد نکنه و با استمرار پیش بریم چون خداوند حامی ماست .

      خدایا شکرت بابت هدایت به مسیر الهی.

      تشکر از استاد عزیز بابت نشر آگاهیهاشون .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم