0

چاقی زیاد مانع لاغری نمی شود

اندازه متن

از کودکی چاق بودم و تصور می کردم همه آدم ها به این شکل هستند. اصلا درباره چاقی و معایب آن چیزی نمی دانستم و هر وقت صحبت از من می شد از توپولی بودن من تعریف می کردند.

مادرم به همه می گفت: خدا رو شکر، رضا همه چی می خوره و من از اینکه مادرم از غذا خوردن من راضی بود خوشحال بودم.

اولین بار که در مدرسه بچه ها منو بخاطر تپل بودنم مسخره کردند تعجب کردم ولی اصلا ناراحت نشدم چون سال ها بزرگترها منو بخاطر توپول بودن تشویق و تحسین کرده بودند و شنیدن حرفه ای هم سن و سالهام تاثیری در احساس من نداشت.

سال ها گذشت و در دوران راهنمایی بود که واکنش آدم ها نسبت به چاقی من برام اهمیت پیدا کرد و باور کردم که با دیگران تفاوت دارم. از آن زمان بود که تلاش من برای لاغر شدن شروع شد و تا 35 سالگی ادامه داشت.

هربار که برای لاغر شدن اقدام می کردم و موفق نمی شدم بیشتر از قبل باور می کردم که من هرگز لاغر نمی شوم و از طرفی چون وزن من همیشه اضافه تر می شد پذیرفته بودم که چاقی من ارثی است و کاری از من ساخته نیست.

البته موضوع دیگری که باعث تقویت باور ارثی بودن چاقی در من شده بود، صحبت های چشم پزشک درباره ارثی بودن ضعیف بودن چشمام بود.

از همون موقع من باور کردم که یه سری موضوعات در انسان ارثی است و خوب شدنی نیست.

حرف و حدیث های اطرافیان که همیشه درباره چاقی من صحبت می کردند باعث شده بود با اینکه امیدی به لاغر شدن نداشتم اما همیشه به دنبال روشی برای لاغر شدن باشم.

سال ها تلاش ناموفق برای لاغر شدن سبب شده بود که اطمینان من از چاق ماندن و چاق تر شدن صدها برابر لاغر شدن بود اما به حدی از چاقی و مسائل مربوط به آن متنفر بودم که با اینکه از رژیم گرفتن و ورزش کردن نتیجه نمی گرفتم اما هربار به طریق جدیدی مشغول رژیم و ورزش می شدم.

سال ها گذشت و اضافه وزن من به مرور بیشتر شد تا جایی که اضافه وزن من از 130 کیلو گذشت.

هربار که رژیم می گرفتم در هفته های اول مقدار قابل توجهی از وزنم کم می شد اما بجای اینکه از لاغر شدن خوشحال باشم از اینکه دوباره چاق خواهم شد نگران و ناراحت بودم و این نگرش من نشان دهنده باور من نسبت به چاقی بود.

نکته جالب توجه درباره وزن کم کردن های من این بود که هر وقت رژیم می گرفتم در ماه اول بین 5 تا 7 کیلو کم می کردم ولی ماه بد روند کاهش وزن متوقف می شد و تصور می کردم باید مقدار غذای که می خورم را کمتر کنم تا کاهش وزن من ادامه پیدا کنه.

وقتی 100 کیلو بودم در ماه اول همین مقدار رو کم می کردم، وقتی 110 کیلو، 120 کیلو و حتی 130 کیلو بودم همیشه در ماه اول 5 تا 7 کیلو از وزن من کم می شد و روند کاهش وزن در ماه دوم متوقف می شد.

این موضوع باعث شده بود که من باور کنم فقط 5 کیلو می تونم لاغر بشم و از اونجایی که اضافه وزن من بیش از 50 کیلو بود هیچ امید و انگیزه ای برای تلاش کردن جهت لاغر شدن و به تناسب اندام رسیدن نداشتم.

بارها در صحبت هایم با دیگران عنوان می کردم که یک ماهه خودمو کشتم، فقط 5 کیلو کم کردم حالا اگه قرار باشه هربار که می خوام 5 کیلو کم کنم کمتر غذا بخورم و بیشتر ورزش کنم قبل از اینکه متناسب بشم حتما از گرسنگی و ورزش کردن می میرم.

در ذهن من لاغر شدن بیشتر در صورتی امکانپذیر بود که محدودیت غذایی و فعالیت بیشتر داشته باشم و از آنجایی که از یه حدی کمتر نمی تونستم غذا نخورم و ورزش کنم تصور می کردم هرگز نمی توانم متناسب بشم به همین دلیل از یه زمانی به بعد تلاش من دیگه برای متناسب شدن نبود بلکه برای جلوگیری از چاق تر شدن بود که البته در این کار هم موفق نبودم.

به لطف خدا زمان که با موضوع قدرت ذهن آشنا شدم در بدترین شرایط وزنی و جسمی خودم بودم، اضافه وزن زیاد، مشکل قلبی، کمردرد شدید، پادرد و مسائل روحی مرتبط با چاقی باعث شده بود که هیچ امید و انگیزه ای برای لاغر شدن نداشته باشم. اما هنوز هم نمی دانم چه شد که تصمیم گرفتم از طریق قدرت ذهن برای لاغر اقدام کنم.

هرچه بیشتر در مسیر لاغری با ذهن پیش رفتم نه تنها نتایج من در کاهش وزن و سایز بهتر شد بلکه آگاهی من درباره موضوع چاقی و تلاش های بی نتیجه من برای لاغر نشدن هم بیشتر می شد.

من در این مسیر درک کردم که بسیاری از افرادی که درگیر اضافه وزن می شوند بعد از یه مدت که از چاقی آنها گذشت و همچنین اگر چند مرتبه برای لاغر شدن تلاش کنند و نتیجه نگرفته باشند تصور می کنند چاقی آنها به حدی است که هرگز نمی توانند لاغر شوند.

آنها مانند گذشته من تصور می کنند زیاد بودن اضافه وزن آنها، مانعی برای لاغر شدنشان است در صورتی که این یک فکر و نگرش اشتباه است.

شما به هر اندازه اضافه وزن داشته باشید دلیل و توجیه منطقی برای لاغر نشدن نیست.

5 کیلو، 10 کیلو، 15 کیلو، 30 کیلو، 40 کیلو، 50 کیلو، 100 کیلو و هر مقدار که اضافه وزن داشته باشید به این معنی نیست که بدن شما توانایی لاغر شدن را ندارد.

بدن شما همان جسمی است که در طی سال ها و به آرامی توانسته است اضافه وزن شما را ایجاد کند پس این جسم از توانایی فوق العاده ای برخوردار است و می تواند همانگونه که وزن شما را اضافه کرده است اکنون نیز در جهت کاهش وزن و متناسب شدن شما اقدام کند.

برای لاغر شدن ابتدا باید بپذیرید که این شما هستید که تصمیم گرفته اید چاق بمانید.

این تصمیم قطعا به صورت آگاهانه از سوی شما اتخاذ نشده است بلکه به صورت کدها یا فرمول های ذهنی چاق کننده در ذهن شما ثبت شده است و به همین دلیل است که تلاش فیزیکی شما برای لاغر شدن هرگز نتیجه بخش نبوده است.

چاقی وضعیت طبیعی و خواسته جسم شما نیست، بلکه به دلیل برنامه ریزی اشتباه ذهن در شما ایجاد شده است.

هر چقدر که خودتان از چاق بودنتان ناراحت هستید، جسم و روح شما بسیار بیشتر از شما، از این وضعیت خسته و ناراحت است و در مقابل خیلی بیشتر از شما مشتاق لاغر شدن است.

شاید شما هم مثل گذشته من تصور می کنید جسم شما توانایی لاغر شدن ندارد و در مقابل استعداد چاق شدن دارد.

این تصوری است که بسیار از افراد چاق درباره جسم خود دارند اما نگرشی کاملا اشتباه است که به سادگی می تواند مانع لاغر شدن افراد شود.

جسم ما همواره در جهت رفع صدمات و معایب وارد شده به خود در حال تلاش است. شاید صدها بار در زندگی تان جسم شما برای مقابله با یک ویروس دست به کار شده باشد و کلی واکنش های مختلف در جسم شما صورت گرفته باشد تا آن ویروس از بین برده شود و این در حالی است که شما از پروسه انجام آن هیچ اطلاعی ندارید.

بارها در زندگی به جسم خود صدمه وارد کرده اید اما هربار جسم شما با انجام مجموعه ای از کارهایی که هیچ کدام برای شما واضح نبوده است جسم شما را ترمیم کرده است.

اینکه جسم ما همیشه در حال رفع اشکالات بوجود آمده است امری کاملا طبیعی است که همه ما آن را تجربه کرده ایم.

چاقی برای جسم ما مانند هر موضوع دیگری است که موجب خسارت به جسم می شود بنابراین جسم ما همواره در حال تلاش برای رفع چاقی و مشکلات مربوط به آن است اما عقیده و نگرش اشتباه ما درباره جسم سبب شده است که تصور کنیم چاقی ما ارثی است یا به اندازه ای چاق شده ایم که جسم ما توانایی لاغر شدن را ندارد.

به همین دلیل نه تنها به جسم خود برای رهایی از چاقی کمک نمی کنیم بلکه بیشتر از قبل رفتارها و افکاری که منجر به چاقی بیشتر می شوند را تکرار می کنیم.

پس این جسم شما نیست که مانع از متناسب شدن شما می شود؛ بلکه خود شما هستید که از طریق تکرار افکار و رفتار چاق کننده دوست دارید چاق بمانید و در رنج چاقی به سر ببرید.

عادت با چاقی

عادت به درد و رنج چاقی، از عوامل موثر در لاغر نشدن افراد است.

موضوع عادت کردن را در جنبه های مختلف زندگی تجربه کرده اید. شاید روزهای اول که محل کار شما تغییر کرده است از رفت و آمد به محل کار خیلی کلافه و ناراحت بوده اید اما بعد از چند روز بدون ناراحتی این مسیر را هر روز طی می کنید.

هر تغییری که در زندگی ما رخ می دهد چه در جهت بهبود زندگی باشد یا در جهت تخریب زندگی بعد از مدتی برای ما عادی و پذیرفته می شود و این موضوع درباره چاقی هم صدق می کند.

رنجی که امروز شما از چاقی متحمل می شوید به مراتب کمتر از سال ها قبل است و این به دلیل عادت کردن به چاقی است.

این عادت به مرور شور و انگیزه افراد برای لاغر شدن را تخریب و از بین می برد و به همین دلیل بسیاری از افرادی که چاق هستند از یه زمان به بعد نسبت به وضعیت چاقی خود بی تفاوت هستند و هرچقدر که رنج و سختی چاقی بیشتر می شود اما هرگز آنان به فکر تغییر وضعیت خود نخواهند بود چون به درد و رنج چاقی عادت کرده اند.

توجه کردن به مقدار اضافه وزن باعث عادت به رنج چاقی می شود. همه ما در روزهای نخست چاق شدن از چندصد گرم چاق شدن به شدت ناراحت می شدیم اما به مرور مقدار اضافه وزنی که باعث ناراحتی ما می شد بیشتر شد.

من به جایی رسیده بودم که مشاهده یک یا چند کیلو اضافه وزن باعث ناراحتی من نمی شد. اگر به هر دلیل چند ماه وزن نمی کردم و بعد از آن متوجه می شدم که مثلا 10 کیلو چاق تر شده ام برای چند روز احساس بد و ناامیدی در من شکل می گرفت که البته باز هم به آن مقدار و شرایط عادت می کردم.

بنابراین توجه به مقدار اضافه وزن باعث ناامیدی از لاغر شدن و عادت کردن به چاقی می شود و عادت کردن به چاقی یکی از موانع لاغر شدن است.

برای اینکه توان لاغر شدن را در خود افزایش دهید بهتر است به مقدار اضافه وزن خود توجه نکنید.

به این موضوع فکر نکنید که چگونه می توانم 5 کیلو، 10، 15، 20، 30، 40، 50 یا هر مقدار که اضافه وزن دارید را کم کنم.

این فکر و نگرش شما را ناتوان و ناامید می کند.

قرار نیست شما تمام اضافه وزن خود را به یک باره از دست بدهید، پس به تمام آن توجه نکنید.

در مقابل این فکر را در ذهن خود برای مرور کردن جایگزین کنید که به همان طریقی که وزن من به این مقدار رسیده اکنون می خواهم وزنم را به مقدار دلخواهم برسانم.

این فکر در شما اشتیاق و انگیزه لاغر شدن ایجاد می کند.

برای تقویت فرمول ذهنی جدید به این عبارت فکر کنید و درباره آن بنویسید.

چی می شه اگر لاغر بشم؟

پاسخ به این سوال نه تنها شور و شوق لاغر شدن را در ذهن شما افزایش می دهد بلکه تمرکز شما را از چاقی برداشته و بر لاغری که موضوع دلخواه شماست قرار می دهد.

اگر از هر فردی که اضافه وزن دارد سوال کنید که آیا می تواند در چند ماه اضافه وزن خود را دوبرابر کند احتمالا همه پاسخ می دهند: بله این توانایی را دارند.

اما اگر از همین افراد سوال کنید که در طی چند ماه می توانند اضافه وزن خود را کاهش دهند نمی توانند به صورت قاطع جواب دهند و این تفاوت در پاسخ به سوال به نگرش آنها درباره چاق و لاغری ارتباط دارد.

در ذهن همه افرادی که اضافه وزن دارند چاق شدن آسان اما لاغر شدن سخت است به همین دلیل است که همه آنها نسبت به چاق شدن خود در طی چند ماه اطمینان دارند اما از لاغر شدن خود در چند ما اطمینان ندارند.

این نگرش از آنجایی در ذهن افراد چاق ایجاد شده است که آنها نسبت به اضافه وزن خود برنامه ریزی ذهنی و عجله ای ندارند اما برای لاغر شدن همیشه تصمیم می گیرند که چه مقدار از وزن خود را باید کاهش دهند.

دقت کنید برای چاق تر شدن شما فقط به مقداری که باید اضافه کنید توجه می کنید و آن مقدار بسیار کمتر از تمام مقدار اضافه وزن شماست اما برای لاغر شدن به همه اضافه وزن خود توجه می کنید که باید کم شود. به همین دلیل است که نسبت به چاق تر شدن اطمینان و ایمان دارید اما درباره لاغر شدن شک و تردید دارید.

همه ما وقتی به لاغر شدن فکر می کنیم به کاهش تمام اضافه وزن خود فکر می کنیم و از آنجایی که هربار برای لاغر شدن اقدام کرده ایم با تحمل رژیم های سخت و ورزش های طاقت فرسا فقط مقدار کمی از اضافه وزن ما کم شده است بنابراین هر وقت به لاغر شدن فکر میکنیم تصور می کنیم برای کاهش همه اضافه وزن چقدر باید سختی و رنج بکشم؟!

میزان سختی و رنجی که برای لاغر شدن باید متحمل شویم سبب می شود که از همان ابتدا قید لاغر شدن را بزنیم و چاق ماندن را ترجیح دهیم.

اما با اندکی تغییر نگاه درباره روند لاغر شدن به این نتیجه می رسیم که لاغر شدن هم مانند چاق شدن به صورت گرم به گرم صورت می گیرد و جسم ما برای ترمیم آنچه خودش ایجاد کرده دچار زحمت و رنج نخواهد شد.

جسم ما برای لاغر شدن سردرگم نخواهد شد و به خوبی طریق لاغر شدن را می داند بنابرایم به جای فکر کردن به تمام اضافه وزن خود و اینکه چگونه جسم ما این مقدار را از دست خواهد داد به این فکر کنیم که جسم من توانایی ترمیم آسیب های وارد شده به خود را دارد.

چاقی در ذهن ما یک موضوع خاص و پیچیده است درحالی که برای جسم ما تفاوتی بین چاقی و بیده شدن دست وجود ندارد.

جسم ما همانطور که می داند به چه صورت زخم ناشی از بریده شدن انگشت را ترمیم کنم می داند چگونه باید چاقی ایجاد شده را اصلاح و ترمیم کند.

بنابراین به جای تمرکز بر مقدار اضافه وزن خود بر توانایی جسم خود در رفع مشکلات ایجاد شده تمرکز کنید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.46 از 24 رای

https://tanasobefekri.net/?p=7444
20 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فاطمه سادات
      1401/07/18 12:01
      مدت عضویت: 1901 روز
      امتیاز کاربر: 3936 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 673 کلمه

      سلام .

      من از علت چاقی خودم صحبت میکنم . 

      در ذهن من چاقی راحتتر از لاغر شدن است . 

      چون در چاقی محدودیتی برای خوردن وجود ندارد ولی در لاغری خوردن محدودیت دارد . 

      پس مشکل من چاقی نیست .

      مشکل من احساس محدودیتی است که برای لاغر شدن در ذهنم نسبت به غذا خوردن شکل می گیرد . 

      درست است که این احساس محدودیت را خودم ایجاد کرده ام . اما با توجه به چیزهایی که میبینم این احساس در من شکل می گیرد . 

      این حس محدودیت مرا اسیر می کند و احساس آزادی را از من می گیرد . 

      برای همین در ذهن من چاق شدن آسان اما لاغر شدن سخت است . برای همین نسبت به چاق شدن خودم در طی چند ماه اطمینان دارم اما از لاغر شدن خود در چند ماه اطمینان ندارم مگر اینکه حس محدودیت از بین برود . 

      حتی اگر بخواهم حس محدودیت را کنار بگذارم حس ترس می آید . 

      نکنه که من رها میخورم چاق بشم . 

       در ذهن من  لاغر شدن اول  حس محدودیت ایجاد میکند و  اگر بخواهم بگم نه لاغری محدودیت نیست حس ترس ایجاد می کند و باز هم اگر حس ترس را کنار بگذارم احساس چاقی  می آید و باز هم اگر به آن هم توجه نکنم لاغر نشدن و اضافه وزن خودش خودش را در جسمم نشان میدهد . 

      پس انتهای این مسیر لاغر شدن در ذهن من برابر با چاقیست و من با این نگاه و نگرش به لاغر شدن نمیتونم لاغر بشم بلکه چاقتر میشم .

      پس اگه این مسیر رو انتخاب نمی کنم به خاطر اینه که تصوری که از این مسیر توی ذهن منه چاقتر شدنه نه لاغر شدن .

      یعنی تصویر مسیر لاغری که در ذهن من ایجاد میشه چاقتر شدنه . 

      این تصویر ذهن من نسبت به لاغریه برای همین به جرات میگم من از این راه نمیتونم لاغر بشم . 

      تعادل غذایی یا کنترل پرخوری در نظر من یعنی محدودیت 

      و من با این نگرش هرگز نمیتونم مسیر لاغریمو باز کنم . 

      پس من همیشه چاق می مونم و چاقتر میشم چون در مسیر چاقی من احساس محدودیت وجود نداره . 

      این اصل نگرش من در مورد چاقی و لاغریه . 

      من  دقیقا ۴ ساله پشت همین مانع ایست کردم . 

      امید به رهایی در خوردن برای لاغر شدن امیدیه که منو دوباره سوق میده سمت سایت ولی وقتی میام و میبینم اون چیزی که میخوام نیست دوباره سرد میشم . برای همین دوباره میرم . ولی بیرون از اینجا اندیشه های چاقی دیگه هم میاد سراغم . حداقل وقتی اینجام اندیشه های دیگه ام درسته . 

      ولی این یه مانع اصلاح نمیشه . برای همین سالهاست در این وزن موندم و فقط از چاقتر شدن خودم جلوگیری کردم . 

      نمیدونم در مورد این الگو چیکار کنم و چطور خودمو متقاعد کنم از این مانع بگذره . 

      همین باعث میشه اشتیاقم در مسیر کم بشه احساسم بد بشه و نتونم راهمو ادامه بدم . 

      میدونم شما درست میگید در مورد تعادل رفتاری . ولی تعادل رفتاری در من حس محدودیت ایجاد می کنه . چون باورم اینه من نباید احساس محدودیتی در خوردن در مسیر لاغریم داشته باشم چون در مسیر چاقیم هیچ احساس  محدودیتی در مورد خوردن نداشتم و اگه معلم من مسیر چاقیمه و باید از الگوهای همون مسیر در جهت لاغری استفاده کنم یکی از الگوهام رهایی در خوردن بود که مسیر چاقی رو برام راحت می کرد در حالیکه در مسیر لاغری الگوی جایگزین تعادل در خوردنه و این الگو به من حس محدودیت میده پس مسیر چاقی تو ذهنم راحتتر میشه و چاقی رو انتخاب می کنم . 

      اینه که نمیزاره لاغر بشم نمیزاره متقاعد بشم چون حسم به متعادل خوردن یعنی حس محدودیت . حسم به رها خوردن یعنی حس آزادی . 

      من طالب حس آزادی ام پس  آزادی من برابر با چاقیه . در حالیکه من اینو نمیخوام . من میخوام در مسیر لاغریم حس آزادی داشته باشم . الکی هم نمیتونم این حس و ایجاد کنم . بگم متعادل خوردن آزادیه . 

      نمیتونم ذهنم و متقاعد کنم که بگم متعادل خوردن آزادیه . متعادل خوردن چهارچوب بندیه . و چهارچوب بندی یعنی اسارت . 

      ۴ ساله این دیدگاه هنوز در من تغییر نکرده چون الگوی بهتر پیدا نکردم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1401/07/18 20:11
      مدت عضویت: 1901 روز
      امتیاز کاربر: 3936 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 177 کلمه

      بله درست میفرمایید استاد میدونید محتوای رایگان چون آزادی دارم که از هر قسمت که دلم بخواد محتوا رو گوش بدم برای همین حسم به اون فایلها بهتره ولی محتوای اموزشی رو چون ترتیب داره و یه جورایی ذهنمو اسیر می کنه باز اون حس اسارتش نمیزاره آزادانه گوش بدم .

      دلم میخواد  فایلهای آموزشی رو هم مثل فایلهای رایگان همینجوری گوش بدم یعنی کاملا دلی .  هرجایی که دلم خواست ولی نظم و ترتیبش مانعم میشه . میگم خب باید از اول شروع کنم . به ترتیب گوش بدم و یه جورایی حس خوبم وسط راه میره ولی وقتی هربار از هر جایی که دلم خواست گوش کنم احساس می کنم به  درک بهتری میرسم چون خودمو میشناسم که اصولا کارهای دلی بیشتر روم اثر داره تا کارهایی که با نظم و ترتیب و برنامه ریزی انجام میشه . 

       اگه این اجازه رو هم بهم بدید که از محتوای آموزشی دلی استفاده کنم و هر جاشو که دلم گواهی داد بخونم و از محتواش استفاده کنم خودم حس  میکنم ذهنم بهتر در مسیر تناسب حرکت می کنه . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1401/07/18 19:49
      مدت عضویت: 1901 روز
      امتیاز کاربر: 3936 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 109 کلمه

      یه سوال 

      قسمت اول توضیحتون رو فهمیدم 

      وقتی میزان انتخابی شما برای خوردن با میزان ثبت شده در مغزت هماهنگ نباشه دچار احساس بد پرخوری یا احساس بد کم خوری (رژیم) میشی

      با توجه به این توضیح متناسب خوردن

       یعنی انتخاب من

       با آنچه در ذهن منه

       با هم متناسب و هماهنگ  بشه . 

      ولی قسمت دوم توضیحتون رو درست متوجه نشدم  

      به همین دلیل نیازه که هماهنگی بین محتوای مغزی که همون فرمولهای چاقی تثبیت شده از قبل هستند و محتوای ذهنی که نگرش و واکنش های لحظه ای هستند هماهنگی ایجاد کنیم.

      محتوای مغزی : فرمولهای چاقی تثبیت شده 

      محتوای ذهنی : نگرش و واکنشهای لحظه ای .

      این دو جمله رو درک نمیکنم اگه میشه توضیح بفرمایید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم