0

فرمول های ذهنی چاق کننده

فرمول های ذهنی چاق
اندازه متن

اگر چاق هستید به این دلیل نیست که چاقی شما ارثی است یا سوخت و ساز بدن شما پایین است بلکه شما به این دلیل چاق هستید که فرمول های ذهنی چاق کننده را در خود ایجاد کرده اید و سال هاست از آنها در زندگی روزمره  استفاده می کنید.

ما به دلیل ایجاد فرمول های چاق کننده در ذهنمان چاق شده ایم اما هر بار خواستیم لاغر شویم به سراغ تغییر رفتارهای چاق کننده خود رفته ایم.

به ما گفتند چاق هستیم چون از هر غذایی استفاده می کنیم به همین دلیل برای ما برنامه های غذایی نوشتند که اگر می خواهید لاغر شوید باید طبق این برنامه غذایی غذا بخورید.

به ما گفتند چاق هستیم چون فعالیت بدنی پایینی داریم و اگر می خواهیم لاغر شویم باید روزانه به این مقدار پیاده روی یا ورزش کنیم تا لاغر شویم.

هر دلیلی برای چاقی ما عنوان شده است بر اساس واکنش جسمی بوده است و هیچ توجهی به فرمول های ذهنی نشده است.

در سال هایی که چاق بودم هربار که تصمیم می گرفتم با رژیم گرفتن لاغر شوم بهانه چاق شدن را استفاده از فلان ماده غذایی می دانستم و سعی می کردم از آن ماده غذایی کمتر مصرف کنم یا در بهترین حالت هرگز مصرف نکنم.

به عنوان مثال متوجه شده بودم علت چاقی من خوردن برنج است. بنابراین سعی می کردم کمتر برنج بخورم یا اگر هم می خورم به تعداد فقط چند قاشق برنج بخورم و به جای خوردن غذا از سالاد و سبزیجات برای سیر کردن خودم استفاده می کردم.

این تلاش من با تمرکز بر واکنش جسمی (خوردن) بود و به همین دلیل نتیجه ای در لاغر شدن دائمی من نداشت.

درست است که در آن مدتی که برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و دلیل آن را نخوردن برنج می دانستم اما از آنجایی که تا ابد نمی توانستم برنج نخورم و بالاخره خوردن برنج را شروع می کردم با دو سه مرتبه برنج خوردن دوباره چاق می شدم.

در این مثال خوردن برنج واکنش رفتاری من بود که نقشی در چاقی و لاغر شدن من نداشت.

نگاه و تصوری که من درباره مصرف برنج داشتم فرمول اصلی بود که باعث چاق و لاغر شدن من می شد.

من تصور می کردم برنج باعث چاقی می شود به همین دلیل اگر برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و اگر برنج می خوردم دوباره چاق می شدم.

فرمول های مشابه در باره سایر مواد غذایی در ذهن من وجود داشت.

درمورد نان، تخم مرغ، سس مایونز، پیتزا، کلوچه، شکلات و بسیاری از مواد غذایی فرمول هایی در ذهنم ایجاد کرده بودم که سبب شده بود به مرور به شرایطی برسم که عقیده داشتم آب هم می خورم چاق می شوم.

هرچه فرمول های بیشتری درباره تاثیر مواد غذایی بر جسم در ذهن من ایجاد می شد ترس من از خوردن مواد غذایی بیشتر می شد و انتظار چاق تر شدن را داشتم.

در این شرایط اگر می خواستم لاغر شوم باید از آن مواد غذایی که آنها را باعث و بانی چاقی خودم می دانستم مصرف نکنم و به مرور لیست مواد غذایی چاق کننده به حدی زیاد شد که دیگر ماده غذایی باقی نمانده بود که درباره آن تصور چاق کنندگی نداشته باشم.

کار به جای رسید که دیگر نمی دانستم اگر بخواهم چاق نشوم از چه ماده غذایی باید بخورم چون تقریبا همه مواد غذایی را چاق کننده می دانستم.

درک تفاوت بین فرمول های ذهنی چاق کننده و رفتارها و واکنش های چاق کننده به ما کمک می کند تا با آگاهی بیشتری در مسیر لاغری با ذهن قدم برداریم.

در دوران کودکی و زمانی که از خوردن برنج می ترسیدم و آن را چاق کننده می دانستم سریال تلویزیونی در حال پخش بود که آداب و رسوم مردم ژاپن را نشان می داد.

غذای اصلی ژاپنی ها در صبح و ظهر و شب برنج بود.

از تماشای هر روز برنج خوردن آنها و اینکه همگی متناسب بودند تعجب می کردم و با خودم فکر می کردم اگر من هر روز برنج بخورم خدا می دونه چقدر چاق خواهم شد.

در مثالی دیگر بعضی از آشنایان ما بودند که علاقه زیادی به برنج داشتند و به گفته خودشان هر روز برنج می خوردند و بارها از زبان آنها شنیده بودم که تا برنج نخورم سیر نمی شم و حتی برخی از آنها برنج را با نان می خورند.

از دیدن رفتار آنها شگفت زده بودم که چرا آنها چاق نمی شوند ولی من اگر هفته ای به جای یک وعده برنج خوردن دو وعده برنج بخورم حتما مقداری چاق تر می شوم.

آن روزها دلیل این تفاوت در رفتار خودم با دیگران را استعداد چاقی می دانستم که آنها این استعداد را ندارند اما من سرشار از استعداد چاقی هستم.

اما امروز به وضوح می دانم که دلیل تاثیر برنج در چاق تر شدن من و تاثیر نداشتن برنج خوردن در چاقی آن افراد به دلیل تفاوت در فرمول های ذهنی من و آنها بوده است.

در ذهن من برنج عامل چاقی تعریف شده بود اما در ذهن آنها برنج غذایی خوشمزه و مقوی برای سیر شدن تعریف شده بود.

یادم می یاد حتی مادرم درباره نوع برنجی که آنها مصرف می کردند سوال کرده بود پون تصور می کرد شاید برنج هایی که ما مصرف می کنیم چاق کننده باشند اما مثلا برنج های شمالی چاق کننده نباشند.

تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود و همین الان هم دیدگاه مادرم درباره برنج چاق کننده است اما من مدت هاست تقربا هر روز برای وعده ناهار برنج می خورم و به هیچ وجه فرمول های ذهنی قبلی درباره برنج را در ذهنم ندارم.

دقت کنید در جمله بالا گفتم: “تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود”

اگر شما تصور می کنید که چاقی ارثی است به این دلیل نیست که از طریق ژنتیک چاقی به شما منتقل شده باشد بلکه به این دلیل است که عقاید خانواده شما درباره چاقی به ذهن شما منتقل می شود.

خانواده و اطرافیان ما دیدگاه های خود درباره موضوعات مختلف را به ذهن ما منتقل می کنند.

زندگی ما در جنبه های مختلف شبیه خانواده مان است اما توجهی به موضوعات دیگر نداریم به همین دلیل تصور نمی کنیم که میزان موفقیت در شرایط مالی را از خاواده خود به ارث برده باشیم اما یقین داریم که چاقی از خانواده به ما ارث رسیده است.

البته همین عقیده ارثی بودن چاقی نیز از طریق خانواده به ما منتقل شده است.

اگر می خواهید به شکل ساده و آسان لاغر شوید باید مهارت شناسایی فرمول های چاق کننده را کسب کنید.

مهارتی که در دوره ورود به سرزمین لاغرها و سایر دوره های لاغری با ذهن به شکل تخصصی آن را یاد می گیریم.

جهت افزایش مهارت خود در شناسایی فرمول های ذهنی باید به عامل ایجاد کننده هر وضعیتی در خود توجه کنید.

بعنوان مثال هر فرد چاقی از پرخوری کردن خود ناراحت است و هر بار که پرخوری می کند احساس عذاب وجدان دارد و خودش را سرزنش می کند و احساس بد چاق تر شدن در او شکل می گیرد.

شاید همه افراد چاق بارها تصمیم قاطع گرفته اند که پرخوری نکنند اما موفق به انجام ندادن پرخوری نشده اند.

حتی برنامه های رژیمی و لاغری با تاکید بر چگونه خوردن سعی در مهار پرخوری افراد چاق دارد.

اینکه به ما گفته می شد که باید آرام غذا بخوریم و هر لقمه را 20 تا 30 بار بجویم به این دلیل بود که آنها تند غذا خوردن را عامل پرخوری کردن و پرخوری کردن را عامل چاق شدن می دانستند.

از این رو سعی می کردند با دادن برنامه های غذایی و چگونه خوردن غذا پرخوری کردن افراد چاق را مهار کنند.

از آنجایی که پرخوری کردن یک واکنش جسمی است و تحت تاثیر فرمان های مغزی صورت می گیرد به هیچ وجه نمی توان با کنترل کردن میزان خوردن یا چگونگی خوردن افراد فرمول های مغزی آنها را تغییر داد.

به همین دلیل هر فردی که سعی کرده است از طریق آرام جویدن غذا بر رفتار پرخوری یا تند تند غذا خوردن خود غلبه کند نتیجه ای کسب نکرده است چون پرخوری نتیجه فرمول هایی است که در ذهن ما ایجاد شده است.

پس با تغییر فرمول های ذهنی می تواند واکنش های جسمی را تغییر داد نه با فشار آوردن به جسم.

لاغر شدن مهمترین آرزوی من بود. یادم میاد از سنین راهنمایی تلاش می کردم که لاغر بشم ولی همواره از تلاشی که انجام می دادم نتیجه ای نمی گرفتم و هر وقت هم با تلاش زیاد مقداری از وزنم کم می شد طولی نمی کشید که دوباره به وزن قبلی بر می گشنم.

از زمانی که به لطف خدا در مسیر لاغری با ذهن فرای گرفتم، نتیجه بسیار عالی در لاغر شدن کسب کردم و این روش به قدری عالی و آسان بود که تصمیم گرفتم به افرادی که نیاز به لاغر شدن دارند آموزش بدهم که از این طریق به رویای لاغری دست پیدا کنند.

فرمول های ذهنی خود در واکنش های رفتاری نسبت به غذاها را شناسایی کردم و به مرور فرمول های ذهنی متفاوتی برای لاغر شدن را در ذهن خودم ایجاد کردم و به مرور رفتار غذایی من تغییر کرد و جسم من مطابق با رفتار غذایی من شکل جدیدی به خود گرفت.

در دوره لاغری با ذهن همین فرمول ها را جهت لاغر شدن به علاقمندان آموزش میدهم و به لطف خدا نتایج عالی برای بسیاری از شرکت کننده ها شکل گرفته است.

جسم ما همیشه به رفتارهای ما واکنش های متفاوتی میدهد، در بیماری ها واکنش بدن ما به شکل کسل شدن و بی حالی است، واکنش بدن ما در زمان تشنگی، گرسنگی، نیاز به استراحت یا موارد دیگر متفاوت است.

چنانچه به واکنش جسم خود در برابر پرخوری های خود توجه کنید به راحتی می توانید رفتارهای اشتباه خود را شناسایی و سپس با ایجاد فرمول های صحیح رفتار صحیحی از خودتان بروز دهید.

واکنش جسمی فرد چاق نسبت به سیر شدن، با واکنش جسمی افراد متناسب بسیار متفاوت است و توجه به این تفاوت می تواند به ما کمک کند که رفتار مناسبی داشته باشیم.

شناسایی واکنش های جسمی ما نسبت به رفتار غذایی ما می تواند تاثیر فوق العاده ای در توانمند شدن ما در لاغر شدن داشته باشد.

پیشنهاد می کنم فایل آموزشی فرمول های ذهنی چاق کننده را که برای شما دوستان عزیز آماده کرده ام را با دقت گوش داده و به توصیه های گفته شده عمل کنید.

برای لاغری با ذهن آنچه مهم است تغییر فرمول ها و افکاری است که درباره چاقی در ذهن خود داریم، و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 3.68 از 102 رای

https://tanasobefekri.net/?p=11807
171 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Maryam
      1400/04/10 21:34
      مدت عضویت: 1892 روز
      امتیاز کاربر: 1710 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,057 کلمه

      💝💝💝 به نام خداوند رنگین کمان                  فروزنده ی روز و شب ، آسمان 💝💝💝 

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم ⚘⚘⚘ 

      گام نوزدهم : فرمول های ذهنی چاق کننده را بشناسیم 

      فایل امروز به ما کمک می کنه که بتونیم روی خوردنمون مدیریت کنیم و این مهمترین موضوعه 😍😍😍 

      برداشت من از این فایل :

      افراد چاق مدیریتی رو غذاخوردنشون ندارن و به جای اینکه خودشون مسئولیت غذا خوردنشون رو به عهده بگیرن این مسئولیت مهم رو سپردن به دست یک مدیر نالایق یعنی مواد غذایی ! 🙄🙄🙄

      این افراد مدیریت غذا خوردن خودشون رو گذاشتند به عهده ی مواد غذایی و این مواد غذایی هستند که تصمیم می گیرن کی و به چه مقدار باید ازشون بخورن ! 😳😳😳

      افراد چاق از غذاها به عنوان ابزار استفاده می کنند و یاد گرفته اند که تمام خلاء های احساسی خودشون رو با خوردن پر کنند ! 😟😟😟

      وقتی ناراحتند می خورند که کمی از غصه شون کم بشه و کمی شاد بشن ! یعنی احساس ناراحتی و غم اندوه رو با خوردن می خوان برطرف کنند ! 

      وقتی خوشحالند می خورند که شادیشون بیشتر بشه ! 

      وقتی استرس دارند می خورن که آروم بشن !

      وقتی حوصله شون سر میره می خورند که حوصله شون بیاد سرجاش ! 

      وقتی خسته ان می خورند که خستگی شون در بره ! 

      وقتی مریض میشن بیشتر می خورن که زودتر حالشون خوب بشه ! 

      وقتی افسرده ان می خورن که حال روحیشون خوب بشه ! 

      وقتی می خوان کار کنند می خورند که جون داشته باشن کار کنند ! 

      وقتی عصبانی میشن می خورن که آروم بشن ! 

      وقتی کارشون تموم میشه می خورن که انرژی به بدنشون برگرده ! 

      وقتی میرن مهمونی می خورن که صاحبخونه بهش برنخوره ! 

      وقتی میرن مهمونی بیشتر می خورن که خوردن صاحبخونه رو تلافی کنند ! 

      وقتی براشون مهمون میاد می خورن که مهمون احساس غریبی نکنه ! 

      وقتی سیرن و یک غذای نذری براشون میارن می خورن به خاطر تبرکش ! 

      وقتی میرن مراسم ختم به خاطر ثوابش می خورن ! که برسه به روح اون مرحوم ! 

      وقتی سیر میشن ولی هنوز ته بشقابشون غذاست به زور می خورن که اسراف نشه ! 

      وقتی خوابشون میاد می خورن که خواب از سرشون بپره ! 

      وقتی میرن سفر بیشتر می خورن که بیشتر بهشون خوش بگذره ! 

      وقتی می خوان برن پارک یا پیک نیک مقدار زیادی غذا و خوراکی با خودشون می برن و بیشتر ار وقتای دیگه می خورن که شادیشون تکمیل بشه ! 

      وقتی می خوان مهمونشون رو تحویل بگیرن سفره ی رنگین براش می اندازن و با تهیه ی انواع خوراکی ها می خوان به مهمونشون هم بیشتر خوش بگذره ! 

      وقتی با غذای مورد علاقه شون مواجه میشن در حد انفجار می خورند !

      وقتی میرن رستوران بیشتر می خورن که پولشون حروم نشه ! و …

      مثال هایی که در بالا زدم معمولاً همش در یک شخص نیست و ممکنه در یک فرد چاق فقط چند تاش وجود داشته باشه  ولی اینها رفتارهای اشتباه چاق کننده است که خودم با دقت  در رفتار افراد چاق مشاهده کردم ! 

      اما وقتی به رفتار افراد لاغر دقت کردم دیدم به هیچ وجه اینطور رفتار نمی کنند ! و در خیلی از موارد کاملاً برعکس ! 

      مثلاً : 

      وقتی ناراحتن هیچ غذایی از گلوشون پایین نمیره ! 

      وقتی عصبی میشن راه گلوشون به طور کل بسته میشه ! 

      وقتی مریض میشن اشتهاشون کور میشه ! 

      وقتی خبر خوش بهشون میرسه و هیجان دارند نمی تونن غذا بخورن ! 

      وقتی میرن پیک نیک یا تفریح هم فقط به اندازه ی نیاز بدنشون غذا می خورن و از غذا به عنوان ابزاری برای شادی بیشتر استفاده نمی کنند ! 

      وقتی افسرده ان میلشون به غذا کاهش پیدا می کنه ! 

      وقتی از مسئله ای شادن از شدت هیجان نمی تونن غذا بخورند ! 

      وقتی زیاد کار کرده باشن از شدت خستگی نا ندارن غذا بخورند و به جای خوردن کمی می خوابن تا خستگیشون در بره ! و… 

      نتیجه گیری از این قسمت : 

      ما باید خودمون کنترل غذا خوردنمون رو بدست بگیریم و برای غذا خوردنمون تصمیم بگیریم و وقتی با  غذا یا خوراکی مورد علاقه مون روبرو میشیم رفتار درست رو از خودمون نشون بدیم و اگر واقعاً گرسنه بودیم فقط به اندازه ی نیاز بدنمون بخوریم 

      بسیاری از واکنش های رفتاری ما به مواد غذایی به علت فرمولهای اشتباه ذهنی به وجود اومده 

      مثلا : بعضی از افراد چاق این فرمول اشتباه رو در ذهنشون دارن که عصبانیت باعث پرخوری میشه و وقتی عصبی میشن ناخودآگاه می خورن ! 

      یا بعضی از افراد چاق غصه خوردن رو عامل چاقی می دونن !

      و وقتی غصه می خورن ناخودآگاه پرخوری می کنن و فکر می کنن غصه چاقشون کرده ! 

      جالب اینجاست که افراد لاغر هم دقیقاً بر عکس این فمول رو در ذهنشون دارن و می گن غصه می خوریم سیر میشیم دیگه نمی تونیم غذا بخوریم ! 

       خود غصه که توانایی چاق و لاغر کردن افراد رو نداره بلکه اون فرمول ذهنی که در ذهن افراد در مواجهه با غصه خوردن ذخیره شده در زمان مواجه شدن با غصه باعث میشه برامون تصمیم بگیره که بخوریم با نخوریم !!! 

      نتیجه گیری ار این قسمت : 

      ما نباید به هیچ عامل بیرونی اجازه بدیم که غذا خوردنمون رو کنترل کنه و فقط خودمون باید برای خوردن خودمون تصمیم بگیریم ! 

      ما خیلی انسان هاب توانمندی هستیم که بارها و بارها رژیم گرفتیم و خیلی روشهای سخت دیگه برای لاغری انجام دادیم ولی چون روشمون اشتباه بوده شکست خوردیم اما دوباره تلاش کردیم ! 💪💪💪

      اگر ضعیف بودیم با یکی دو بار شکست خسته می شدیم و دیگه تلاشی برای لاغر شدن نمی کردیم ! 

      پس هر چی تعداد شکست هامون بیشتر باشه ما توانمند تریم ! 🥰🥰🥰 

      حتی حیوانات وحشی هم وقتی سیر باشن و با غذاشون مواجه بشن شکارش نمی کنن و به این فکر نمی کنندکه شاید فردا دیگه این غذا گیرم نیاد ! 

      فقط وقتی گرسنه باشن به دنبال شکار میرن و هیچ عامل بیرونی در خوردنشون دخیل نیست و ما در طبیعت حیوان چاق پیدا نمی کنیم چون اونا ذهن ندارن که بتونن برای خوردنشون برنامه ریزی کنن بلکه به صورت غریضی این کار رو انجام می دن ! 

      انسان ها اشرف مخلوقات هستند و فقط انسانها هستند که ذهن دارن و از بین نیازهاشون فقط غذا خوردنشون به عهده ی خودشونه و باقی نیازها مثل نفس کشیدن ، پلک زدن ، ضربان قلب و … به صورت غیر ارادی انجام میشه ! 

      غذا خوردن هم یک نیازه مثل بقیه ی نیازهای بدن پس چرا ما نمی تونیم کنترل همین یک نیاز رو درست انجام بدیم ؟ چرا با خودمون نمیگیم امروز یکم بیشتر نفس بکشم چون هوا خوبه ؟ یا چرا این الگوی ذهنی رو نداریم که مثلاً وقتی من عصبانی میشم بیشتر نفس می کشم یا بیشتر پلک میزنم ؟! 

      افراد چاق متوجه پیغام سیری نیستند و در واقع زمان سیر شدنشون  رو بلد نیستند و فکر می کنن سیر شدن باید به صورت یک واکنش فیزیکی در بدنشون باشه که باعث درد در یک ناحیه از بدن باشه مثل فشار شکم ! 

      نتیجه گیری این قسمت : 

      باید فشار شکم اینقدر در نظر ما زشت و نا پسند و زننده بشه که دیگه به خودمون اجازه ندیم به اون حد از سیری برسیم و دچار فشار شکم بشیم و اگر زمانی دچار فشار شکم شدیم باید ذهنمون رو تنبیه کنیم و اشتباه برداشت نکنیم که بگیم نباید خودمون رو سرزنش کنیم ! 

      این سرزنش نیست بلکه تنبیهه ! ذهن ما گاهی به تنبیه نیاز داره که دیگه یک اشتباه رو تکرار نکنه ! نمیشه که هر بار این اشتباه رو تکرار کنیم و بگیم مهم نیست اشکالی نداره و دوباره تکرار کنیم اشتباهمون رو !

       پس اگر به این نقطه از سیری رسیدیم که باعث درد در بدن یا همان فشار شکم شد باید حتی به خودمون القاب بد بدیم و به خودمون نهیب بزنیم که دیگه این کار رو تکرار نکنیم 

      و در مقابل اگر هر بار هم که به اندازه غذا خوردیم و رفتار درستی رو نشون دادیم خودمون رو تشویق کنیم تا اگیزه بگیریم که همیشه بهتر رفتار کنیم ! 

      افراد لاغر با رفتار غذایی صحیح هیچ وقت به این نقطه از سیری نمیرسن که به صورت واکنش فیزیکی در بدن مواجه بشن و وقتی غذا خوردنشون تموم میشه و دست از غذا می کشن هیچ گونه حس سنگینی در بدنشون ندارن ! 

      اجازه ندیم که بسته بندی غذاها ما رو گول بزنند و بگیم چون ۸ برش پیتزا برای یک نفره پس من باید همه شو بخورم ! 

      گول بسته بندی مواد غذایی رو نخورید که خیلی خطرناکه ! 

       افراد لاغر با رفتار غذایی صحیح اصلاً به بسته بندی غذا یا مقدار پرسی که برای یک نفر در نظر گرفته شده توجهی ندارند و فقط به پیغام سیری خودشون توجه می کنن و به محض اینکه پیغام سیری رو دریافت کردند دست از غذا می کشن ! 

      و اینکه افراد لاغر با رفتار صحیح غذایی به تنوع غذاهایی در سفره یا میز غذا و مهمونی ها توجه ندارند و فقط از یک مدل غذا اون هم به اندازه ی نیاز بدنشون می خورند ! 

      افراد لاغر با رفتار غذایی صحیح وقتی سیر باشن و خوراکی مورد علاقه شون بهشون تعارف بشه خیلی راحت ازش می گذرند و نمی خورن و براشون مهم نیست که اگر الان خورن دیگه ممکنه گیرشون نیاد ! 

      نتیجه گیری این قسمت : 

      ما باید رفتار غذاییمون انسانی باشه و در مواجهه با مواد غذایی مثل یک انسان واقعی رفتار کنیم چون ما اشرف مخلوقات هستیم و قطعاً می تونیم درست رفتار کنیم و مشکلمون این بوده که فقط تا حالا یاد نگرفته بودیم درست رفتار کنیم ! 

      ما در سایر روش های لاغری تلاش زیادی کردیم و نتیجه نگرفتیم که البته همه اشتباه بوده و تقصیر ما نبوده که نتیجه نگرفتیم اما اگر فقط ۱۰ درصد اون تلاشی که برای روش های دیگه کردیم صرف این روش کنیم قطعاً نتیجه می گیریم 😍😍😍 

      مطالب مهم متن استاد : 

      دلیل چاق شدن افراد چاق به خاطر ارث و ژنتیک 

      یا پایین بودن سوخت و ساز بدن و … نیست بلکه به علت فرمولهای ذهنی چاق کننده ست که در ذهن آنها ذخیره شده و سالیان سال از آنها در زندگی روزمره استفاده می کنند ! 

      علت چاقی همه ی ما به دلیل فرمولهای چاق کننده ذهنمون بود اما هر وقت خواستیم لاغر بشیم رفتیم به سراغ تغییر رفتارهای چاق کننده ی خودمون !

      هروقت به مطب پزشکان تغذیه رفتیم علت چاقی ما رو زیاده روی در خوردن مواد غذایی و یا کم تحرکی و یا بیماری موروثی و یا کم کاری تیروئید و … دانسته اند ! 

      پزشکان همیشه علت را اشتباه تشخیص دادند و عوامل بیرونی رو مقصر چاقی ما معرفی کردند !  

      برای لاغر شدن به ما لیست برنامه ی غذایی دادند از باید ها و نبایدها ! و ما را وادار به رژیم و ورزش و … کردند !

      و تمام دلایل چاقی ما رو بر اساس جسم ما مشخص می کردند و هیچ کدام به فرمولهای ذهنی ما توجه نکردند !

      و ما هم طبق گفته های دیگران همیشه برای کم کردن وزن خودمون هر بار تصمیم می گرفتیم لاغر بشیم چند مواد غذایی رو از غذامون حذف می کردیم یا تحرکمون رو بیشتر می کردیم و انواع ورزشها و پیاده روی رو انجام میدادیم ! 

      مثال از خودم : یکی از روشهایی که برای لاغری انجام دادم یک رژیم بود از دکتر طب سنتی که خیلی از افراد چاق با انجامش لاغر شده بودند ولی من در زمانی این کار رو انجام دادم که به شدت نسبت به لاغر شدن نا امید شده بودم و دیگه هیچ روشی روم جواب نمیداد ! 

      خلاصه به خودم گفتم منکه اینهمه کار رو برای لاغری انجام دادم اینم روش و رفتم و با هزینه ی خیلی بالا داروها و نون جو و چند ماده ی غذایی دیگه که دستورش رو گفته بود تهیه کردم و برای من نون و برنج و قند و شکر و روغن و غذاهای پختنی منع شد و گفت اگر نخوری بهتر نتیجه می گیری ! 

      من هم دقیق طبق برنامه عمل کردم و مدت رژیم اول ۴۰ روز بود و قرار بود من در این ۴۰ روز ۱۰ الی ۱۵ کیلو کم کنم و خیلی خوشحال بودم و همه ی سختیهای رژیمم رو به جون خریدم برای غذا فقط نون جو می خوردم با ارده با شیره ی انگور یا نون و پنیر و سیاهدانه یا تخم مرغ آبپز و یا یک تکه مرغ یا گوشت گوسفندی آبپز یا سوپ و … که هر لقمه رو باید ۴۰ بار می جویدم 🤕🤕🤕 

      و چندین داروی بدمزه و عذاب آور که هم تهیه اش خیلی سخت بود و هم خوردنش که من روزی ۴ بار باید از هر کدام از داروها می خوردم 🤢🤢🤢 

      و سخت ترین قسمتش این بود که باید یک ژل چربی سوز بسیار چرب و بد بو رو به شکم و پهلو می مالیدم و دور تا دورش رو چندین لایه پلاستیک و سفره یکبار مصرف می بستم و بعد دو تا چادر رو باید جوری سفت به خودم می پیچیدم که نفسم حبس بشه 😬😬😬 

      و بعد به مدت ۲۰ الی ۴۰ دقیقه بسته به توان خودم پیاده روی خیلی سریع می کردم تا خیس عرق بشم 😥😥😥 

      وقتی ورزشم هم تموم میشد بلافاصله باید میرفتم حمام و دوش آب گرم می گرفتم و نا گفته نماند که پاک کردن چربی اون ژل چربی سوز سخت ترین کار رژیم بود که هر چی با صابون و لیف خودم رو می شستم بز هم چرب بود 😢😢😢 

      ولی وقتی سفره و پلاستیکها رو از دور شکم و پهلوهام می کندم برام عجیب بود انگار یک پارچ آب جمع شده بود توش 😶😶😶 ولی با تمام این کارهایی که در مدت ۴۰ روز انجام دادم و واقعاً یکی از سخت ترین رژیمهام بود حتی یک کیلو هم کاهش وزن نداشتم 😫😫😫 

      و من در لون زمان خیلی خیلی افکارم در مورد چاقیم منفی بود و به شدت از خودم عصبی بودم و واقعاً با خودم سر جنگ داشتم و موقع پیاده روی مرتب به خودم بد و بیراه می گفتم چون چند نفر حرفهایی بهم زده بودند که برآم فوق العاده گرون تموم شده بود و من می خواستم لاغر بشم تا مشت محکمی به دهان یاوه گویان بزنم !

      الان که خوب فکر می کنم می بینم بار اولی که پیش دکتر تغذیه رفتم خیلی سریع و راحت وزنم پایین اومد که همه ی خواهرام و مامانم به من غبطه می خوردند که چطور با اینکه کمتر از اونا رعایت کردم و غذام بیشتر از اونا بود در طول ۳ ماه ۱۵ کیلو کم کردم ؟! 🤔🤔🤔 

      من الان علتش رو می دونم چون من در اون زمان حق طبیعی خودم می دونستم که وقتی ورزش کنم و رژیم بگیرم صد در صد باید لاغر بشم و به اندازه ی مادر و خواهرانم الگوی ذهنی چاق کننده در ذهنم نداشتم برای همین زود لاغر شدم 

      مسئله دیگه این بود که من اون زمان علت چاقیم رو بیشتر پر خوری و خوردن مواد غذایی چاق کننده می دونستم مثل نوشابه ، سس مایونز ، انواع شیرینی ، شکلات ، برنج ، نون ، فست فود ، تنقلات ، روغن و غذاهای سرخ کرده و … می دونستم و در طول رژیم تمام این غذاها یا محدود بود یا موادی مثل شیرینی و شکلات کاملاً حذف بود 

      پس من باید لاغر میشدم و چقدر جالب بود که بار دوم که همین رژیم رو گرفتم البته با برنامه غذایی محدودتر و رعایت خیلی دقیق تر در طول ۳ ماه ۹ کیلو کم کردم چون در اون زمان چند دلیل مخرب دیگه به فرمولهای ذهنیم اضافه شده بود ! 

      اون هم کم خونی و کم کاری تیروئید و دو بار سزارین و … بود که اجازه نمی داد وزنم کم بشه ! 

      آخه رژیم همون رژیم بود با محدودیت بیشتر ! 

      بدن هم همون بدن بود ! 

      اما ذهن همون ذهن نبود ! و چند تا خط سیاه دیگه روش کشیده شده بود ! برای همین اینبار با تلاش بیشتر هم خیلی کمتر نتیجه گرفتم !

      هرچه فرمول های بیشتری درباره تاثیر مواد غذایی بر جسم در ذهن من ایجاد می شد ترس من از خوردن مواد غذایی بیشتر می شد و انتظار چاق تر شدن را داشتم.

      در این شرایط اگر می خواستم لاغر بشم باید از اون مواد غذایی که آنها را باعث و بانی چاقی خودم می دانستم مصرف نکنم و به مرور لیست مواد غذایی چاق کننده به حدی زیاد شد که دیگر ماده غذایی باقی نمانده بود که درباره آن تصور چاق کنندگی نداشته باشم ! 

      کار به جای رسید که دیگه نمی دونستم اگر بخوام چاق نشم از چه ماده ی غذایی باید بخورم چون تقریبا همه مواد غذایی را چاق کننده می دونستم ! 

      مثلاً من قبلاً دیگه میوه رو چاق کننده نمی دونستم ! ولی بعد به لطف دکتر تغذیه متوجه شدم حتی اب هم چاق کننده ست ! 😏😏😏 

       در اون روزها دلیل این تفاوت در رفتار خودم با دیگران را استعداد چاقی می دونستم که اونا این استعداد را ندارند اما من سرشار از استعداد چاقی ام ! 

      اما امروز به وضوح می دونم که دلیل تاثیر مواد غذایی در چاق تر شدن من و تاثیر نداشتن مواد غذایی در چاقی افراد لاغر  به دلیل تفاوت در فرمول های ذهنی من و آنها بوده است.

      در ذهن من بسیاری از مواد غذایی عامل چاقی تعریف شده بود اما در ذهن اونا اینطور نبود ! مثلاً همسرم هم از تمام غذاهایی که من می خوردم می خورد ولی به شدت لاغر بود ! 

      و هر وقت اعتراض می کردم که چرا من آب هم بخورم چاق میشم می گفت تو استعداد چاقی داری و من چون به بابام رفتم چاق نمیشم ! 

      اگر شما تصور می کنید که چاقی ارثی است به این دلیل نیست که از طریق ژنتیک چاقی به شما منتقل شده باشد بلکه به این دلیل است که عقاید خانواده شما درباره چاقی به ذهن شما منتقل می شود.

      خانواده و اطرافیان ما دیدگاه های خود درباره موضوعات مختلف را به ذهن ما منتقل می کنند.

      زندگی ما در جنبه های مختلف شبیه خانواده مان است اما توجهی به موضوعات دیگر نداریم به همین دلیل تصور نمی کنیم که میزان موفقیت در شرایط مالی را از خاواده خود به ارث برده باشیم اما یقین داریم که چاقی از خانواده به ما ارث رسیده ! 

      البته همین عقیده ارثی بودن چاقی نیز از طریق خانواده به ما منتقل شده ! 

      اگر می خواهید به شکل ساده و آسان لاغر شوید باید مهارت شناسایی فرمول های چاق کننده را کسب کنید.

      ما باید تمام فرمولهایی که در ذهن خودمون ذخیره کردیم و به صورت یک باور چاق کننده در دهن ما در اومده شناسایی کنیم و با تکرار و تمرین اونها رو از بین ببریم !

      و بعد باورهای لاغر کننده رو در ذهنمون جایگزین باورهای چاق کننده کنیم . 

      برای انجام این کار یک راه بیشتر وجود ندارد و اون هم اینه که با دادن آموزش های درست و لاغر کننده به ذهن خودمون فرمولهای چاقی که از قبل در ذهن وجود داره رو غیر فعال کنیم . 

      و خیلی راحت و بی دردسر به هدف زیبای لاغری و تناسب اندام برسیم 😍😍😍 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم