اگر چاق هستید به این دلیل نیست که چاقی شما ارثی است یا سوخت و ساز بدن شما پایین است بلکه شما به این دلیل چاق هستید که فرمول های ذهنی چاق کننده را در خود ایجاد کرده اید و سال هاست از آنها در زندگی روزمره استفاده می کنید.
ما به دلیل ایجاد فرمول های چاق کننده در ذهنمان چاق شده ایم اما هر بار خواستیم لاغر شویم به سراغ تغییر رفتارهای چاق کننده خود رفته ایم.
به ما گفتند چاق هستیم چون از هر غذایی استفاده می کنیم به همین دلیل برای ما برنامه های غذایی نوشتند که اگر می خواهید لاغر شوید باید طبق این برنامه غذایی غذا بخورید.
به ما گفتند چاق هستیم چون فعالیت بدنی پایینی داریم و اگر می خواهیم لاغر شویم باید روزانه به این مقدار پیاده روی یا ورزش کنیم تا لاغر شویم.
هر دلیلی برای چاقی ما عنوان شده است بر اساس واکنش جسمی بوده است و هیچ توجهی به فرمول های ذهنی نشده است.
در سال هایی که چاق بودم هربار که تصمیم می گرفتم با رژیم گرفتن لاغر شوم بهانه چاق شدن را استفاده از فلان ماده غذایی می دانستم و سعی می کردم از آن ماده غذایی کمتر مصرف کنم یا در بهترین حالت هرگز مصرف نکنم.
به عنوان مثال متوجه شده بودم علت چاقی من خوردن برنج است. بنابراین سعی می کردم کمتر برنج بخورم یا اگر هم می خورم به تعداد فقط چند قاشق برنج بخورم و به جای خوردن غذا از سالاد و سبزیجات برای سیر کردن خودم استفاده می کردم.
این تلاش من با تمرکز بر واکنش جسمی (خوردن) بود و به همین دلیل نتیجه ای در لاغر شدن دائمی من نداشت.
درست است که در آن مدتی که برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و دلیل آن را نخوردن برنج می دانستم اما از آنجایی که تا ابد نمی توانستم برنج نخورم و بالاخره خوردن برنج را شروع می کردم با دو سه مرتبه برنج خوردن دوباره چاق می شدم.
در این مثال خوردن برنج واکنش رفتاری من بود که نقشی در چاقی و لاغر شدن من نداشت.
نگاه و تصوری که من درباره مصرف برنج داشتم فرمول اصلی بود که باعث چاق و لاغر شدن من می شد.
من تصور می کردم برنج باعث چاقی می شود به همین دلیل اگر برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و اگر برنج می خوردم دوباره چاق می شدم.
فرمول های مشابه در باره سایر مواد غذایی در ذهن من وجود داشت.
درمورد نان، تخم مرغ، سس مایونز، پیتزا، کلوچه، شکلات و بسیاری از مواد غذایی فرمول هایی در ذهنم ایجاد کرده بودم که سبب شده بود به مرور به شرایطی برسم که عقیده داشتم آب هم می خورم چاق می شوم.
هرچه فرمول های بیشتری درباره تاثیر مواد غذایی بر جسم در ذهن من ایجاد می شد ترس من از خوردن مواد غذایی بیشتر می شد و انتظار چاق تر شدن را داشتم.
در این شرایط اگر می خواستم لاغر شوم باید از آن مواد غذایی که آنها را باعث و بانی چاقی خودم می دانستم مصرف نکنم و به مرور لیست مواد غذایی چاق کننده به حدی زیاد شد که دیگر ماده غذایی باقی نمانده بود که درباره آن تصور چاق کنندگی نداشته باشم.
کار به جای رسید که دیگر نمی دانستم اگر بخواهم چاق نشوم از چه ماده غذایی باید بخورم چون تقریبا همه مواد غذایی را چاق کننده می دانستم.
درک تفاوت بین فرمول های ذهنی چاق کننده و رفتارها و واکنش های چاق کننده به ما کمک می کند تا با آگاهی بیشتری در مسیر لاغری با ذهن قدم برداریم.
در دوران کودکی و زمانی که از خوردن برنج می ترسیدم و آن را چاق کننده می دانستم سریال تلویزیونی در حال پخش بود که آداب و رسوم مردم ژاپن را نشان می داد.
غذای اصلی ژاپنی ها در صبح و ظهر و شب برنج بود.
از تماشای هر روز برنج خوردن آنها و اینکه همگی متناسب بودند تعجب می کردم و با خودم فکر می کردم اگر من هر روز برنج بخورم خدا می دونه چقدر چاق خواهم شد.
در مثالی دیگر بعضی از آشنایان ما بودند که علاقه زیادی به برنج داشتند و به گفته خودشان هر روز برنج می خوردند و بارها از زبان آنها شنیده بودم که تا برنج نخورم سیر نمی شم و حتی برخی از آنها برنج را با نان می خورند.
از دیدن رفتار آنها شگفت زده بودم که چرا آنها چاق نمی شوند ولی من اگر هفته ای به جای یک وعده برنج خوردن دو وعده برنج بخورم حتما مقداری چاق تر می شوم.
آن روزها دلیل این تفاوت در رفتار خودم با دیگران را استعداد چاقی می دانستم که آنها این استعداد را ندارند اما من سرشار از استعداد چاقی هستم.
اما امروز به وضوح می دانم که دلیل تاثیر برنج در چاق تر شدن من و تاثیر نداشتن برنج خوردن در چاقی آن افراد به دلیل تفاوت در فرمول های ذهنی من و آنها بوده است.
در ذهن من برنج عامل چاقی تعریف شده بود اما در ذهن آنها برنج غذایی خوشمزه و مقوی برای سیر شدن تعریف شده بود.
یادم می یاد حتی مادرم درباره نوع برنجی که آنها مصرف می کردند سوال کرده بود پون تصور می کرد شاید برنج هایی که ما مصرف می کنیم چاق کننده باشند اما مثلا برنج های شمالی چاق کننده نباشند.
تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود و همین الان هم دیدگاه مادرم درباره برنج چاق کننده است اما من مدت هاست تقربا هر روز برای وعده ناهار برنج می خورم و به هیچ وجه فرمول های ذهنی قبلی درباره برنج را در ذهنم ندارم.
دقت کنید در جمله بالا گفتم: “تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود”
اگر شما تصور می کنید که چاقی ارثی است به این دلیل نیست که از طریق ژنتیک چاقی به شما منتقل شده باشد بلکه به این دلیل است که عقاید خانواده شما درباره چاقی به ذهن شما منتقل می شود.
خانواده و اطرافیان ما دیدگاه های خود درباره موضوعات مختلف را به ذهن ما منتقل می کنند.
زندگی ما در جنبه های مختلف شبیه خانواده مان است اما توجهی به موضوعات دیگر نداریم به همین دلیل تصور نمی کنیم که میزان موفقیت در شرایط مالی را از خاواده خود به ارث برده باشیم اما یقین داریم که چاقی از خانواده به ما ارث رسیده است.
البته همین عقیده ارثی بودن چاقی نیز از طریق خانواده به ما منتقل شده است.
اگر می خواهید به شکل ساده و آسان لاغر شوید باید مهارت شناسایی فرمول های چاق کننده را کسب کنید.
مهارتی که در دوره ورود به سرزمین لاغرها و سایر دوره های لاغری با ذهن به شکل تخصصی آن را یاد می گیریم.
جهت افزایش مهارت خود در شناسایی فرمول های ذهنی باید به عامل ایجاد کننده هر وضعیتی در خود توجه کنید.
بعنوان مثال هر فرد چاقی از پرخوری کردن خود ناراحت است و هر بار که پرخوری می کند احساس عذاب وجدان دارد و خودش را سرزنش می کند و احساس بد چاق تر شدن در او شکل می گیرد.
شاید همه افراد چاق بارها تصمیم قاطع گرفته اند که پرخوری نکنند اما موفق به انجام ندادن پرخوری نشده اند.
حتی برنامه های رژیمی و لاغری با تاکید بر چگونه خوردن سعی در مهار پرخوری افراد چاق دارد.
اینکه به ما گفته می شد که باید آرام غذا بخوریم و هر لقمه را 20 تا 30 بار بجویم به این دلیل بود که آنها تند غذا خوردن را عامل پرخوری کردن و پرخوری کردن را عامل چاق شدن می دانستند.
از این رو سعی می کردند با دادن برنامه های غذایی و چگونه خوردن غذا پرخوری کردن افراد چاق را مهار کنند.
از آنجایی که پرخوری کردن یک واکنش جسمی است و تحت تاثیر فرمان های مغزی صورت می گیرد به هیچ وجه نمی توان با کنترل کردن میزان خوردن یا چگونگی خوردن افراد فرمول های مغزی آنها را تغییر داد.
به همین دلیل هر فردی که سعی کرده است از طریق آرام جویدن غذا بر رفتار پرخوری یا تند تند غذا خوردن خود غلبه کند نتیجه ای کسب نکرده است چون پرخوری نتیجه فرمول هایی است که در ذهن ما ایجاد شده است.
پس با تغییر فرمول های ذهنی می تواند واکنش های جسمی را تغییر داد نه با فشار آوردن به جسم.
لاغر شدن مهمترین آرزوی من بود. یادم میاد از سنین راهنمایی تلاش می کردم که لاغر بشم ولی همواره از تلاشی که انجام می دادم نتیجه ای نمی گرفتم و هر وقت هم با تلاش زیاد مقداری از وزنم کم می شد طولی نمی کشید که دوباره به وزن قبلی بر می گشنم.
از زمانی که به لطف خدا در مسیر لاغری با ذهن فرای گرفتم، نتیجه بسیار عالی در لاغر شدن کسب کردم و این روش به قدری عالی و آسان بود که تصمیم گرفتم به افرادی که نیاز به لاغر شدن دارند آموزش بدهم که از این طریق به رویای لاغری دست پیدا کنند.
فرمول های ذهنی خود در واکنش های رفتاری نسبت به غذاها را شناسایی کردم و به مرور فرمول های ذهنی متفاوتی برای لاغر شدن را در ذهن خودم ایجاد کردم و به مرور رفتار غذایی من تغییر کرد و جسم من مطابق با رفتار غذایی من شکل جدیدی به خود گرفت.
در دوره لاغری با ذهن همین فرمول ها را جهت لاغر شدن به علاقمندان آموزش میدهم و به لطف خدا نتایج عالی برای بسیاری از شرکت کننده ها شکل گرفته است.
جسم ما همیشه به رفتارهای ما واکنش های متفاوتی میدهد، در بیماری ها واکنش بدن ما به شکل کسل شدن و بی حالی است، واکنش بدن ما در زمان تشنگی، گرسنگی، نیاز به استراحت یا موارد دیگر متفاوت است.
چنانچه به واکنش جسم خود در برابر پرخوری های خود توجه کنید به راحتی می توانید رفتارهای اشتباه خود را شناسایی و سپس با ایجاد فرمول های صحیح رفتار صحیحی از خودتان بروز دهید.
واکنش جسمی فرد چاق نسبت به سیر شدن، با واکنش جسمی افراد متناسب بسیار متفاوت است و توجه به این تفاوت می تواند به ما کمک کند که رفتار مناسبی داشته باشیم.
شناسایی واکنش های جسمی ما نسبت به رفتار غذایی ما می تواند تاثیر فوق العاده ای در توانمند شدن ما در لاغر شدن داشته باشد.
پیشنهاد می کنم فایل آموزشی فرمول های ذهنی چاق کننده را که برای شما دوستان عزیز آماده کرده ام را با دقت گوش داده و به توصیه های گفته شده عمل کنید.
برای لاغری با ذهن آنچه مهم است تغییر فرمول ها و افکاری است که درباره چاقی در ذهن خود داریم، و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما رضا عطارروشن
امتیاز 3.68 از 102 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
باسلام گام ۱۹ : فرمولهای ذهن چاق کننده رابشناسیم
تاحالا باگوش کردن به فایلها و با انجام تمرینات هم ذهنمون به ارامش واطمینان مسیر لاغری رسیده وهم به این باور رسیدیم که علت چاقی ما حالتهای روحی وبیماری وارث وژنتیک نیست وهرچه راعامل چاقی نام بردیم فقط بهانه هایی برای بهتر وبیشتر خوردنمان و لذت بردن از غذاهایی بوده که خاطرات خوبی از انها داشتیم به همین دلیل تصمیم اگاهانه به خوردن میگرفتیم بلکه علت چاقی ما فرمولهای چاق کننده ذهنی ما که همان عادات رفتار غذاییمان هست بوده که باانجام انها چاق میشدیم که هربار ما باروشهای مختلف میخواستیم وتصمیم میگرفتیم لاغر بشیم در واقع برای افزایش عادتهای چاق کننده حرکت میکردیم .اگر رژیم غذایی میگرفتیم وخودرا ازخوردن محروم میکردیم چون غذاراعامل چاقی جسم می دانستیم به همین دلیل برای لاغر شدن از دستورهای غذایی پزشک بنام رژیم غذایی استفاده میکردیم.اگر کم تحرکی را باعث چاقی خود میدانستیم ورزش وپیاده روی رابرای تحرک زیاد وعرق ریختن واب شدن چربیها برای متناسب شدن انتخاب میکردیم.هرروشی که برای لاغر شدن استفاده کردیم انهارادلایل چاقی خود میدانستیم .هرتلاشی که انجام میدایم مثل نخوردن نان وبرنج وسرخ کردنی وکره وشیرینی وخامه ونوشابه وفست فود و………..همه توجه واکنش جسم ما بوده به غذا خوردن به همین علت تمام تلاشهای ما بی نتیجه می مانده چون اینها همه فرمولهای ذهنی چاق کننده ای بودند که به وسیله حذف انها می خواستیم به لاغری برسیم با داشتن فرمولهای غذایی چاق کننده درذهن وتکرار انها مثل انواع سسها و پیتزا ولازانیا وماکارونی و……….. باورکرده بودیم که هر چیزی بخوریم برایمان چاق کننده است حتی اب .هرچه فرمولهای ذهنی چاقی بیشتر ی درباره اثر موادغذایی در ذهن ایجاد بشه ترس از غداخوردن ومنتطر چاق شدن درمابیشتر می شود وبرای لاغر شدن نخوردن وحذف ان مواد غذایی را انجام میدهیم .درصورتیکه این تصورات ماست که مواد غذایی مثل برنج یا نان چاق کننده است . اما در نگاه به بعضی از کشورها وحتی مناطق وشهر هایی از کشورما هستند میبینیم که خوردن برنج جزء اداب وسنت اصلی غذایی شان حتی دروعده صبحانه است بااین وجود اکثر مردمشان متناسبند اما برا ی ما خوردن برنج ونان یکی از عوامل چاقیمان است. درنظرمان چاق نشدنشان دراثر خوردن برنج نداشتن استعداد چاقی بود ودرما داشتن استعداد چاقی .وقتی با مسیر لاغری با ذهن اشنا شویم متوجه می شویم که تفاوت ما با لاغرها درفرمولهای ذهنی ورفتار غذایی مان است نه استعداد چاقی .برای متناسبها برنج یک ماده غذایی لذیذ ومقوی برای سیر شدن است وبرای چاقها عامل پرخوری ولذت برای چاق شدن . در ذهن همه مصرف برنج از هر نوعی یک عامل چاقی است که یک باور غلط است در مورد چاقی مثل باور چاقی ارثی وژنتیکی است وخیلی باورهای دیگر که از خانواده به ما منتقل شده .غذا ها عامل چاقی نیستند که با حذف انها وفشار برجسم وسختی لاغر شویم لاغر شدن باید به اسانی وراحتی مورد پذیرش ذهن باشدوباید عوامل وفرمولهای چاق کننده راشناسایی کنیم که بهترین راه استفاده از دوره های لاغری با ذهن است .برای پیدا کردن فرمولهای چاق کننده اول باید عوامل ایجاد انها را درخود پیدا کنیم .
وقتی ما عامل چاقی را در حد ترکیدن خوردن می دانیم وبوسیله رژیم که محدود ومحروم کردنمان از خوردن است و تند خوردن را عامل دیگر چاقی می دانیم وبا ارام جویدن واهسته تر خوردن مدت خوردن وچگونگی خوردن راتغییر می دهیم وبا محدود کردن ومحروم کردن از خوردن وتغییر چگونگی ومدت خوردن برای لاغر شدن تلاش می کنیم متوجه نیستیم که چاقی یک واکنش غذا خوردن جسم نسبت به بیش از اندازه خوردن است که دراثر فرمان مغز صادر می شود که دردست مانیست و ما به هیچ وجه با کنترل میزان وچگونگی ومدت خوردن نمی توانیم چاقی را به لاغری تبدیل کنیم .فقط با تغییر در فرمولهای ذهنی وواکنش جسم به خوردنمان می توانیم به لاغری برسیم نه با کنترل وچگونگی خوردن . پس باید فرمولهای ذهن درواکنش رفتاری جسم به خور ن راشناسایی کنیم و فرمولهای صحیح را یاد گرفته وکم کم انها را جایگزین فرمولهای غلط بکنیم تا به مرور زمان رفتار غذایی ماتغییر کند وجسم ماهم مطابق با رفتار غذایی درست ما تغییر کند وما لاغر شویم 🏵باید واکنش رفتار غذایی خود را نسبت به خوردن مدیریت وکنترل کنیم .اصلی ترین مطلب در چاقی نداشتن مدیریت برخوردن واستفاده از موادغذایی است .در افراد چاق مواد غذایی هستند که خوردن ما را کنترل می کنند وبرای ما تعیبن میکنند که ازهرغذا چقدر مصرف کنیم وبعضی هارا بیشتر مصرف می کنیم وقتی مواد غذایی خوردنمان را مدیریت می کنند دراین حال ما مسئولیتی درمقابل خوردن مواد غذایی نداریم چون هر غذایی به شکلهایی مثل بو طعم رنگ مزه عکس بسته بندی و……. مارا تحریک به خوردن می کنند وعلاوه بر واکنش جسمی بصورت چاقی بر واکنش روحی ما بصورت تحریکات عصبی وافسردگی وناراحتی وخستگی باعث ایجاد واکنش عصبی در ما می شود که در بیشتر خوردن ما موءثر است . تفاوت متناسبها وچاقها هم در همین است یعنی فرمولهای ذهنیشان که درموقعیتهای مختلف واکنشهای غذایی متفاوت دارد وهمین تفاوت دررفتارغذاییشان است که باعث تفاوت درجسمشان بصورت چاقی یا لاغربودن است نه ارث وژنتیک
ومحیط زندگی واداب ورسوم و تیروئید و………همه این موارد توجیه وبهانه بیش از اندازه خوردن وپیدا کردن اضافه وزن وچاق شدن است .
این تفاوت رفتار غذایی چاق ها با لاغرها در الگوهای ذهنی متفاوت انهاست که خودمان وارد وذخیره در ذهنمان کردیم . مغز ما یراساس این اطلاعات والگوهای وارد وذخیره شده در ذهن فرمان چگونه خوردن راصادر می کند.مثلا درافراد چاق بااینکه خیلی غذا خوردن درحد شکم درد وخفگی است ولی باز با اوردن خوراکی می خورند . به هنگام شناسایی فرمولهای ذهنی و جایگزینی فرمولهای صحیح و تغییرانها ،واکنش غذایی ما بطور اتوماتیک عوض می شود بدون رنج وفشار وسختیه رژیم گرفتن وورزش کردن .اینکه ما بارها اقدام به لاغرشدن کردیم ولی شکست خوردیم ا بی ارادگی وبی عرضگی وضعیفی مانبوده بلکه راهمان رابلد نبودیم ومسیر را اشتباه می رفتیم .وگرنه تحمل پیمودن این همه راههای سخت وبا فشار ورنج اور برای لاغرشدن نشانه اراده وتوانایی مادر رسیدن به لاغری است پس ما بی عرضه نیستیم بلکه مسیر درست را نمی دانستیم .بادیدن تصاویر افراد متناسب در تبلیغات غذایی وروشهای لاغری ما فکر میکردیم که ناتوانیم وخوب عمل نکردیم واراده نداشتیم وخودراسرزنش میکردیم در صورتیکه چنین نبوده وما ففط راه را بلد نبودیم و علاوه برضربه به جسم به روحمان هم لطمه میزدیم.استفاده از روش لاغری با ذهن فواید زیادی دارد که علاوه برتناسب جسم بر ارامش روح وشادی ونشاط وبهبود شرایط زند.گی وارتباطات وشرایط کاری وهمه جنبه زندگی اثر مثبت دارد.روش لاغری با ذهن بسیار اسان است چون بدون تحرک وزحمت زیادی واتلاف وقت ورفت وامد در شلوغی ها وهزینه ان چنانی وسختی ، فایل ها در دسترس است وبا انجام تمرینات وعمل درست به انها به نتایج عالی میرسیم .
اختلاف خوردن چاقها تامرزشکم درد ولاغرها فقط در حد سیری در این است که لاغرها اگر به مقدار زیاد ومتنوع غذا هم برسند زیاده روی نکرده وبه اندازه مورد نیاز بدنشان وفقط برای رفع گرسنگی می خورند.اما چاقها وقتی از خوردن بیش از سیری شکم درد می گیریند یعنی رفتاربدی باجسم خود داشتند ومانعی بوده که باعث ایجاد مشکل درد در شکم اوشده مثل وقتی که ما بیماریم درد داریم ویا وارد شدن ضربه ای در بدن ان قسمت از شدت ضربه دچار درد می شود.درد واکنش بدن است در برابر اصابت ضربه خورده شده به جسم .
در فرد لاغر موقع گرسنگی صدای غارو غور شکم ویا درد ویا احساس ضعف ولرزه ومور مور اندام واکنش بدن در برابر گرسنگی اعلام گرسنه بودن می کند در فرد چاق هم درد شکم وپیچش همراه بادرد وسخت نفس کشیدن تا حد خفگی خوردن سنگین شدن وخسته شدن از پرخوری نشانه واکنش بدن برای بیش از اندازه خوردن است. پس درد در مقابل واکنش به چیزی ایجاد می شود.
با این توضیحات متوجه تفاوت واکنش رفتار خوردن در لاغرها وچاق ها می شویم که در چاق هاسیرشدن در حد خفگی وحالت سنگینی علایم سیری است اما لاغر ها هیچ وقت به این علایم نمی رسند وبعد از خوردن احساس سنگینی ندارندچون به اندازه لازم بدن میخورد مثل تنفس کردنشان ضربان قلبشان که خسته نمی شود ولی افراد چاق از خوردن زیاد خسته می شوندوسیر شدن برایشان معنی خسته شدن از خوردن وتغییر فیزیکی بدن وفشاربه شکم ودرد شکم را دارد.
برای متناسب شدن باید قبل از فشار امدن به بدن از خوردن بلند شویم نباید به رنگ وبو وطعم ومزه وجشن ومهمانی وتنوع غذایی ورستوران ودور همی وتفریح و تعارف و……….
توجه کنیم واهمیت دهیم .به غذا به عنوان یک وسیله رفع نیاز بدن ورفع گرسنگی باید نگاه کرد نه لذت نه جبران کردن نه حروم میشه وحیفه نه پولشو دادم نه فرصت .وقتی غدا خوردن براساس این بهانه ها و نقطه نظرها باشد برای جسم نتیجه ای جز چاقی ندارد. 🌹
اگر این بهانه ها را کنار بگذاریم ووقتی غذا می خوریم بیش از سیری بافشارودرد شکم ودرحد خفگی وتهوع وترکیدن نخوریم وبه اندازه بخوریم به مرور زمان کم کم وخودبخود لاغر می شویم .باید پر خوری را برای خودمان کاری زشت وغیر انسانی معنی کنیم وبرای این کار عناوینی انتخاب کنیم مثلا مگه قحطی زده ایم ازجنگ فرار کردی نخورده وندیده ای شکمو چاقاله پر خور می ترکی خجالت بکش از خوردنت حیوان هم به اندازه سیری می خوره هرچه درسفره یا سر میز هست که نباید بخوری و…………وهمینطور تنبیه برای خودمان برای هربار ویا تکرار بد خوری بگذاریم وخودمان راسرزنش کنیم .
اگر هم رفتار غذایی درست داشتیم ودرست وبه اندازه خوردیم ونقطه گرسنگی وسیری را رعایت کردیم وریزه خواری وبد خوردن رانداشتیم حتما خودمان را تحسین وتشویق کنیم تا ذهنمان به انجام مواقع درست وبد رفتار غذایی اگاه شو د.
یک روش دیگر کنترل خوردن این است که اجازه ندهیم غذا برای ماتصمیم بگیرد وحدو مرز خوردن را با رنگ وبو وطعم وزرق وبرق وبسته بندی هاوتبلیغات وتنوعش تعیین کند.فردمتناسب به هیچکدام از اینها توجهی ندارد فقط به اندازه نیاز بدن وسیر شدنش می خور د.بارعایت این نکات میتوان هرروز یک قدم به تناسب نزدیک وامیدوارتر به لاغر شدن درمسیر ادامه داد.
از شروع گام اول تا حالا تغییرات خوبی در رفتار غذاییم ایجاد شده ریزه خواری ندارم توجه به نقطه سیری وگرسنگی را متوجه ورعایت می کنم البته یکی دو مورد کمی زیادتر خوردم ولی نه به اندازه شکم درد بلکه با داشتن احساس سیری بیشتر. بااینکه عاشق خوردن بودم اصلا میل به هله هوله خوردن نداشتم وانجام هم ندادم همینطور با اینکه روی میز میوه وشیرینی وتنقلات همیشه هست ولی واقعا ای ۲۰ روز خیلی کم به اندازه چند دانه مغز وتنقلات وچند دانه بیسکوییت کرم داربیشتر نخوردم .واقعا ازصدای غرغر شکم برای گرسنگی لذت میبرم وهمینطور منتظر شنیدن واکنش شکمم هستم حتی به نقطه گرسنگی هم که میرسم به خودم میگویم هنوز زوده با راحتی وارامش نه با رنج وناراحتی البته هنوز تغییر ی حاصل نشده که بقول استاد زوده وزمان تعیین کننده نیست بلکه تغییر جسم ملاک است وهمینقدر که این تغییرات حاصل شده، خیلی خوشحالم وشکر گزار وبی صبرانه منتظرم برای امدن فردا وشنیدن فایل بعدی وانجام تمریناتش.
پس باید به رفتار خوردن واحساسی که از ان داربم دقت کنیم که در هروعده غذایی از هرچه می خوریم به اندازه بخوریم وبه واکنش جسم برای سیری توجه کنیم که اگر احساس سنگینی ودرد شکم وحال بد داشتیم به خود تذکر داده و بگوییم رفتار غیر انسانی داشتیم وبرای خود تنبیه بگذاریم وبرای دفعه بعد رفتار صحیح غذایی را جایگزین
کنیم تا رفتار صحیح خوردن در ما بوجود اید .درد پر خوری را خود بوجود اوردیم باید خودمان هم درمانش کنیم ودارویی ندارد جزانجام رفتار صحیح غذابی .
من وخانوادم هم قبلا که متناسب بودیم در خانه می خوردیم اما درمهمانی وجشن که می رفتیم اصلا میلی به خوردن نداشتیم شاید فقط یک میوه می خوردیم طوریکه صاحب مهمانی یاجشن واطرافیان به ما می گفتند اومدید مهمانی ها فقط یک شبه چرا نمی خورید هرکس می خواد بره مهمانی یا جشن از یک هفته قبل نمی خوره تا بتونه انجا خیلی بخوره شما چرا برعکس هستید ولی نمیدونم از کی رفتارم برعکس شد بااینکه تاقبل از مهمانی یا جشن خورده بودم ولی انجا هم درحد ترکیدن می خوردم گاهی چیزهایی هم هنوز باقی می موند که من از انها نخورده بودم ولی خداروشکر الان تب خوردنم خیلی افتاده امیددارم که حتما متناسب میشم وتا اخر مسیر ادامه میدهم.
از خدا برای همه چیز متشکرم واز شما استاد گرامی بابت تلاش وتوجه تان برای رفع مشکل اضافه وزن وتمام گرفتاریهایی که با حل شدن این معزل انها هم تحت تاثیر ان حل می شوند بسیار سپاسگزارم وتشکر از اینکه صادقانه وخالصانه انچه درتوان دارید دراختیار هدایت شدگان به سوی لاغری قرارمیدهید توفیق روز افزون وسلامت شما وعزیزانتون را از خدا خواهانم⚘