0

من به برنامه الهی ام ایمان دارم (قدم۳)

برنامه الهی
اندازه متن

برنامه الهی تقدیر یا سرنوشت نیست که خداوند از قبل برای من مشخص کرده باشد و مرا مجبور به حرکت در مسیر رسیدن به آن کند.

بلکه نقشه ای است که خداوند برای تحقق خواسته های من ترسیم کرده است و من فقط کافی است به برنامه الهی خود برای تحقق رویاهایم ایمان داشته باشم.

اخطاریه

بی هدف زندگی نکنید

سال های زیادی از عمرم را باری به هر جهت سپری می کردم. هر مساله ای در زندگی ام رخ می داد برای برطرف کردن آن تلاش می کردم و باز مساله دیگر فرا می رسید و من همواره در حال حل و فصل مسائل و مشکلاتم بودم.

بسیاری از انسانها در حال حاظر به همین شیوه زندگی می کنند. هیچ طرح و برنامه ای برای زندگی خود ندارند و هر روز روند زندگی تکراری را در پیش می گیرند و هر مساله ای در این مسیر رخ دهد از آن به عنوان یک مشکل، مصیبت، بدبختی یا هر عنوان دیگری یاد می کنند.

نسبت به آن مساله و کل زندگی گله و شکایت دارند و هیچ امیدی به بهبود شرایط یا انگیزه ای برای تغییر شرایط خود ندارند.

اگر بدون داشتن هدف و برنامه مشخص زندگی کنید جهان هستی بهم ریختگی های زیادی وارد زندگی تان خواهد کرد تا مشغول مرتب کردن آنها شوید.

در واقع جهان هستی و خداوند اجازه نمی دهد هیچ موجودی در جهان بی اثر و بی فایده باشد. بنابراین حتی اگر به نظر خودتان کار مفیدی انجام نمی دهید یا زندگی شما باری به هر جهت سپری می شود اما از نظر قوانین جهان هستی شما در پروسه زندگی نقش دارید.

نقش شما ممکن است باعث بهبود شرایط یا کمک به دیگران شود ولی برای خودتان تاثیر مثبت و روحیه بخشی نداشته باشد چون شما با برنامه زندگی نمی کنید.

از خداوند برنامه الهی خود را طلب کنید

برای لذت بردن از زندگی و تجربه لذت ها و نعمت های بیشمار خداوند باید بر اساس برنامه الهی خود زندگی کنید.

بدین شکل که برای خود هدف یا آرزو تعیین کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید.

مهم نیست که برنامه ریزی شما برای رسیدن به هدف چقدر صحیح یا غلط باشد بلکه فقط مهم است که برای زندگی کردن هدف داشته باشید و در جهت تحقق خواسته خود قدم بردارید.

وقتی شروع به اقدام کردن برای تحقق خواسته خود می کنید خداوند برنامه الهی یا نقشه راهی که شما را به هدف خود می رساند طرح ریزی کرده و قدم به قدم آن را به شما الهام می کند.

این امر نه تنها موضوع عجیب و باورنکردنی نیست بلکه همه شما در زندگی بارها به شکل ناخودآگاه این مساله را تجربه کرده اید که وقتی برای تحقق خواسته ای تلاش کرده اید ایده ها و اتفاقاتی در مسیر زندگی شما رخ داده است که باعث آسان شدن برآورده شدن خواسته شما شده است.

این همان طرح و برنامه الهی است که وقتی فردی رویا یا خواسته ای داشته باشد و برای تحقق آن حرکت کند به مرور خداوند حرکت فرد را در مسیر و نقشه راهی که خود برای او ترسیم کرده است متمایل می کند و فرد اتفاقات عالی را در مسیر رسیدن به خواسته خود تجربه می کند که عقیده دارد فقط کار خدا بوده است و در زندگی او معجزه رخ داده است.

برای شرح عملی چگونگی طلب کردن برنامه الهی از خداوند و نحوه اجرای آن درباره عرضه یکی از خواسته های خودم به خداوند و چگونگی شکل گیری و اجرای برنامه الهی برای تحقق آرزویم را شرح می دهم.

برنامه الهی

آرزوی کسب و کار اینترنتی

زمانی که درک کردم می توانم هر خواسته ای از خداوند داشته باشم این علاقه در من شکل گرفت که کسب و کار اینترنتی داشته باشم تا بتوانم در هر زمان و مکانی که دوست داشتم زندگی کنم و همزمان کسب و کار خودم را مدیریت کنم.

در آن زمان من صاحب مغازه ابزار و یراق بودم و هیچ ایده ای برای داشتن کسب و کار اینترنتی نداشتم و اصلا هیچ اطلاع و آگاهی از موضوع اینترنت و سایت و … نداشتم.

در قدم اول: من خواسته خود را به خداوند عرضه کردم:

من دوست دارم کسب و کار اینترنتی داشته باشم.

برای قدم دوم: دلایل و منطق خواسته خود را به صورت انشایی شرح دادم.

لازم به ذکر است انجام این مرحله به منظور تفهیم دلیل درخواست به خداوند نیست چون هر خواسته ای برای خداوند مقدس و لازم الاجرا است بلکه برای واضح تر شدن دلیل علاقه به کسب و کار اینترنتی درباره دلیل علاقمندی ام به کسب و کار اینترنتی تمرین نوشتاری انجام دادم.

برنامه الهی

درخواست برنامه الهی تحقق آرزو

من دوست دارم کسب و کار اینترنتی داشته باشم تا آزادی زمانی و مکانی را تجربه کنم و بتوانم بدون وابسته بودن به مکان خاص زندگی کنم و آزادی الهی را تجربه کنم.

من دوست دارم کسب و کار اینترنتی داشته باشم تا درآمد و ثروت بیشتری وارد زندگی ام شود چون گسترش کسب و کار اینترنتی بسیار بیشتر از داشتن یک مغازه در یک خیابان از یک شهر می باشد.

من دوست دارم کسب و کار اینترنتی داشته باشم چون هم به کار کردن با کامپیوتر علاقه دارم و هم از اینکه در کسب و کار ابزار و یراق مجبور بودم برای هر فروش با مشتری به صورت رو در رو صحبت و ارتباط داشته باشم خسته شده بودم و دوست داشتم شرایطی را تجربه کنم که به صورت مستقیم با مشتری برخورد نداشته باشم.

لازم به یادآوری است که در آن روزها هیچ ایده ای برای اینکه چگونه باید کسب و کار اینترنتی داشته باشم را نداشتم.

چند روز به صورت پراکنده زمان می گذاشتم و نوشته های خودم درباره دلایل علاقمندی ام به داشتن کسب و کار اینترتی را می خواندم و آن را تکمیل و تکمیل تر می کردم.

بعد از آن نوبت به اقدام کردن بود و باید یک حرکت یا اقدامی برای تحقق خواسته خود انجام می دادم.

توجه داشته باشید این مراحل برای ثابت کردن به خودم و خداوند بود که من آرزو دارم کسب و کار اینترنتی داشته باشم و حاظرم برای تحقق آزوی خود حرکت کرده و قدم بردارم.

با خودم فکر کردم که برای قدم برداشتن به سمت تحقق آرزوی خودم چه اقدامی می توانم انجام دهم؟!

هیچ ایده یا راهکاری به نظرم نمی رسید.!

اینجاست که خداوند برنامه الهی خود را به شکل ایده و الهام به انسان عرضه می کند و در واقع او را در مسیر رسیدن به خواسته اش هدایت می کند.

برنامه الهی

شروع برنامه الهی برای تحقق آرزو

در ذهنم این ایده شکل گرفت که کالاهایی که در مغازه دارم را به شکل اینترنتی بفروشم و کسب و کار خودم را علاوه بر حضوری به شکل غیرحضوری گسترش دهم.

لازم به ذکر است که این ایده من در سال ۱۳۹۳ بود که هنوز جهان درگیر بیماری فراگیر و غیرحضوری شدن بسیاری از کسب و کارها نشده بود.

به نظرم ایده خوبی بود و من تصمیم گرفتم تا کالاهایی که در مغازه دارم را در یک سایت به شکل اینترنتی بفروشم.

ایده به نظر خوبی بود اما هیچ اطلاع یا آگاهی درباره چگونه انجام دادن این کار نداشتم.

اولین اقدام خداوند

در آن زمان مغازه کناری من خدمات کامپیوتری بود که ملزومات مصرفی کامپیوتر مثل موس و کیبورد و … می فروخت و صاحب اون فروشگاه کارمند دانشگاه بود و فقط بعد از ظهرها خیلی دست و پا شکسته مغازه را باز می کرد.

یک روز عصر که برای باز کردن مغازه اومده بود، از جلوی مغازه من رد شد. ناخودآگاه و بدون برنامه قبلی بعد از سلام کردن او را صدا زدم و درباره اینکه می خوام سایت فروش ابزار و یراق تاسیس کنم به او گفتم.

گفت ایده خیلی خوبیه و اتفاقا تا حالا برای چند نفر سایت راه اندازی کرده است.

من از شنیدن این حرف تعجب کردم چون اصلا فکرش را نمی کردم این فرد قادر به انجام این کار باشه و با اینکه چند سال بود این فرد را می شناختم ولی هیچ وقت درباره این موضوع حرفی از این فرد نشنیده بودم.

اینجا بود که باور کردم خداوند به محض اینکه من برای تحقق آرزوی خودم اقدام کنم برنامه الهی خودش را اجرا کرده و کارها را برای من آسان می کند.

فردای آن روز این فرد تمام کارهای لازم برای داشتن سایت را برای من انجام داد و یک آدرس اینترنتی به من داد و گفت آقای عطار سایت شما آماده شده و می تونید محصولات را بهش اضافه کنی.

من شوکه شده بودم که چطور به این سرعت ایده داشتن سایت اینترنتی برای من به واقعیت تبدیل شد.

آدرس سایت را در مروگر گوگل وارد کردم و دیدم یک سایت باز شد به اسم ابزار و یراق عطار.

از دیدن این صحنه لذت بردم و خدا را شکر کردم که چقدر زود همه کارها را برای من انجام داد و من صاحب سایت اینترنتی شدم.

برنامه الهی

استمرار برای بهبود تحقق آرزو

چالش بعدی این بود که سایت باز می شد ولی اطلاعاتی که من دوست داشتم یا نیاز داشتم در سایت نبود و همه تصاویر و نوشته ها به صورت پیش فرض قرار داده شده بود که باید با مطالب مورد نظر من جایگزین می شد.

شروع کردم به تحقیق در اینترنت که چطور باید اطلاعات را وارد سایت کنم.

ساعت ها وقت صرف کردم و جلسات آموزشی را انجام دادم و در حد خیلی جزئی تونستم مطالب در سایت وارد کنم.

با اینکه از انجام همان چند حرکت ساده بسیار خوشحال بودم اما کافی نبود و چیزهای خیلی زیادی بود که باید هنوز یاد می گرفتم و چون به صورت اصولی و گام به گام مطالب آموزشی وجود نداشت و من هم پراکنده در هر سایت یه چیزهایی می خوندم نمی تونستم بیشتر از این با تحقیق و پیگیری کار کردن با سایت را یاد بگیرم.

چند روز به همین شکل گذشت و من در تلاش برای یادگیری بودم. و به این فکر می کردم که کاش یه جایی بود که می تونستم برم کلاس حضوری اما کار مغازه این فرصت را بهم نمی داد و از طرفی می دونستم که در کلاسهای آموزشی خیلی مسائل حاشیه ای گفته می شه که مورد نیاز من نیست.

من دوست داشتم که شرایطی فراهم می شد تا فقط چیزی که نیاز من برای کار کردن با سایت هست را یکی بهم یاد می داد.

برنامه الهی

دومین اقدام خداوند

در پیروی از برنامه الهی من جهان به این شکل رقم خورد که: یک روز بعد از ظهر برادر من برای دیدم به مغازه آمد.

در لابلای صحبت های روزمره درباره تاسیس کردن سایت اینترنتی با برادرم صحبت کردم و سایت را بهش نشون دادم و گفتم که خیلی کار داره و تازه شروع کردن به یادگیری ولی خیلی سردرگم هستم که باید چطور مراحل یادگیری را دنبال کنم.

برادر من کارمند آب و فاضلاب روستایی بود و فردای اون روز در محل کار کامپیوتری که باهاش کار می کرده با مشکل مواجه می شه و فردی که مسئول پشتیبانی فنی کامپیوترهای اداره بوده برای تعمییر به اتاق کار برادرم می ره و مشغول رفع مشکل میشه.

در حین انجام کار و صحبت کردن، برادرم درباره اقدام من جهت تاسیس سایت و علاقه ام به یادگیری کسب و کار اینترنتی به برای این فرد صحبت می کنه و اون فرد خیلی تعجب می کنه که یه نفر در شهر دزفول داره سایت فروش ابزار و یراق تاسیس می کنه.

به برادرم میگه که من چند سال در یک شرکت بزرگ در شهر قم پشتیبانی سایت اینترنتی را انجام دادم و به انجام این کار کاملا مسلط هستم و اگه برادرت دوست داره می تونم بهش کمک کنم که بتونه با سایتش کار کنه.

برادرم با من تماس گرفت و موضوع را مطرح کرد و من خیلی خوشحال شدم و بلافاصله گفتم حتما می خوام یاد بگیرم و اتفاقا خیلی هم مشتاق هستم و شماره اون فرد را به من داد.

با اون فرد تماس گرفتم و داستان را براش تعریف کردم و اون فرد گفت که چند جلسه به شکل حضوری میاد مغازه من و کار کردن به سایت را به من آموزش می ده.

برنامه الهی

یعنی من با شنیدن این خبر تو ابرها بودم و خدا را شکر می کردم که چقدر ساده و بدون اینکه من کاری انجام بدم چیزی که نیاز من برای تحقق آرزوم هست را به سمت من می فرسته.

در پیروی از برنامه الهی من جهان به این شکل رقم خورد که: در اولین جلسه آموزشی متوجه شدم که این فرد پشتیبان یکی از معتبرترین سایت های نرم افزایی بوده که خودم همیشه از این سایت برنامه ها را دانلود می کردم یعنی کاملا حرفه ای و مسلط به این کار بود.

ظهرها که باید می رفتم خونه، نمی رفتم و درب مغازه را می بستم و این فرد هر روز حدود ۲ ساعت درباره چگونه کار کردن با سایت به من آموزش می داد.

و من با اشتیاق تمرینات را انجام می دادم و چند روز به همین شکل گذشت و من یواش یواش کار کردن با سایت و اینکه چطور عکس و مطالب و منوها و قیمت ها و هرچی لازم بود را در سایت ایجاد کنم را یاد گرفتم.

بعد از چند روز برگزاری کلاس خصوصی آموزشی هرچقدر از این فرد درخواست کردم که هزینه برگزاری این کلاس ها را اعلام کنه تا پرداخت کنم قبول نکرد و گفت کار من چیزه دیگه است ولی چون برادرت گفت که علاقه به سایت داری و دیدم سایت را هم تاسیس کردی دوست داشتم به همشهری خودم کمک کنم.

این کار خداست که وقتی برنامه های الهی برای تحقق آرزوها را اجرا می کنه نتیجه اون بسیار فراتر از انتظار فرد خواهد بود.

دقت کنید من چند روز بعد از اینکه خواسته داشتن کسب و کار اینترنتی را به خداوند عرضه کردم و بعد از اینکه اشتیاق خودم را نشون دادم و اولین قدم که فکر کردن به این بود که چه کاری می تونم برای تحقق خواستم انجام بدم درهای رحکت خداوند باز شد.

توسط دستان خداوند که هر کدام به شکل خاص وارد زندگی من شدند من هم صاحب یک سایت شدم و هم نحوه کار کردن با سایت را یاد گرفتم به شکل کاملا رایگان و به راحت ترین شکل ممکن که حتی لازم نبود به کلاس آموزشی برم و در مغازه خودم توسط یک فرد کاملا حرفه ای آموزش دیدم.

بیش از شش ماه تمام وقت آزادم در طول روز را صرف وارد کردن اطلاعات و تهیه عکس ها و کامل‌ کردن سایت ابزار و یراق عطار کردم و تقریبا سایت آمده شده بود و ظاهر و عملکرد قابل قبولی داشت.

برنامه الهی

سومین اقدام خداوند

در این مرحله از مسیر تغییر کردن بود که ایده لاغر شدن با قدرت ذهن در من شکل گرفت و مصمم شدم که این موضوع را اجرا کنم و با قدرت ذهنم لاغر بشم.

باز هم در اون لحظه هیچ ایده و اطلاعی درباره چگونگی انجام این کار نداشتم اما دیگه طریقه هدایت شدن و باز شدن درهای رحمت خداوند برای تحقق آرزوها را تجربه کرده بودم و به همان شکل که برای تحقق آرزوی سایت اینترنتی اقدام کرده بودم برای تحقق رویای لاغری با ذهن نیز عمل کردم.

روزها درباره خواسته خودم می نوشتم.

اینکه چرا می خواهم لاغر شوم.

چرا می خواهم با استفاده از قدرت ذهنم لاغر بشم.

حتی درباره این موضوع می نوشتم که از خدا انتظار دارم که همانطور که خیلی ساده و راحت همه کارها برای تحقق رویای سایت را انجام داد برای تحقق رویای لاغری هم من را کمک کند و البته ایمان داشتم که اینگونه خواهد بود.

بعد از تعیین خواسته لاغری با ذهن به این فکر کردم که خوب، برای اولین قدم من چه کاری می توانم انجام دهم؟

اولین ایده این بود که از این به بعد هر کتابی در زمینه قانون جذب می خوانم یا هر فیلم و مطلب آموزشی که تماشا می کنم تمرینات آن را به تمرینات مربوط به لاغری تغییر داده و آنها را انجام دهم.

به عنوان مثال وقتی در کتاب یا فیلم آموزشی درباره اینکه اگر می خواهید ثروتمند شوید باید احساس ثروتمند شدن داشته باشید یا سعی کنید درباره اینکه اگر ثروتمند شوید چگونه خواهید بود فکر کنید و درباره آن بنویسید تا باور ثروتمند شدن در ذهن ناخودآگاه شما ایجاد شود، من این تمرین را برای لاغری انجام می دادم.

درباره مزایای لاغر شدن می نوشتم و اینکه چه احساسی خواهم داشت و چه تغییر و دگرگونی در زندگی من ایجاد خواهد شد می نوشتم.

اینکه اگر لاغر بشم از خریدن و پوشیدن لباس های رنگ شاد چه احساسی خواهم داشت می نوشتم.

اگر لاغر بشم چه تغییری در اعتماد به نفس و احساس شادی و رضایت من از زندگی ایجاد خواهد شد.

به شکل های مختلفی درباره مزایای لاغری می نوشتم و هرچه بیشتر می نوشتم اشتیاق و انگیزه من برای لاغر شدن بیشتر میشد.

برنامه الهی

ماه ها به همین شکل گذشت و در کنار کار کردن روی سایت ابزار و یراق تمرینات لاغری با ذهن را انجام می دادم و ایده های مختلف برای انجام تمرینات ذهنی برای لاغر شدن را اجرا می کردم.

در این مدت هم به شکل های معجزه وار که البته می دانستم همه آنها برنامه های الهی است که در جهت برآورده کردن آرزوی لاغری من می باشند به کتابها و مطالبی هدایت می شدم که ایده های کارآمدتری برای لاغری با ذهن بود و به شکل قدم به قدم تمرینات موثرتری برای تنظیم ذهن ناخودآگاه برای لاغر شدن انجام می دادم که شرح کامل‌ این تمرینات در دوره ورود به سرزمین لاغرها به طور مفصل توضیح داده شده است.

بعد از حدود ۱۵ ماه نشانه های لاغری در جسم من از طریق دیگران مشاهده شد. کم کم افرادی که بعد از مدتی من را می دیدند می گفتند که رضا چیکار کردی لاغر شدی؟! بعضی ها می گفتند احساس می کنم نسبت به قبل لاغر شدی! و این شروع نشانه های تحقق آرزوی لاغری من بود.

با اشتیاق و انگیزه بیشتری به مسیر خودم ادامه دادم و در مدت کوتاهی نتایج جسمی من واضح و واضح تر شد به طوری که هرکس مرا می دید از لاغر شدن من تعجب می کرد و بلافاصله درباره روشی که برای لاغری استفاده کرده بودم از من سوال می کردند.

به همه می گفتم که با روش لاغری با ذهن لاغر شده ام اما هیچکس باور نمی کرد چون اصلا نمی دانستند این چه روشی است و چطور می شود با ذهن لاغر شدن. جالب اینکه خودم هم نمی دانستم که چطور باید این موضوع را شرح بدم چون برای بار اول بود که بدون رژیم و ورزش لاغر شده بودم و خودم هم نمی دانستم روند لاغری من چگونه بوده است که آن را برای دیگران توضیح بدم.

بعد از چند وقت یکی دو نفر از اطرفیان من که اضافه وزن داشتند علاقمند به اطلاع از روش لاغری با ذهن شدند و از من درباه چگونه لاغر شدن با ذهن سوال می کردند.

برنامه الهی

چهارمین اقدام خداوند

خیلی برای آنها توضیح می دادم ولی متوجه نمی شدند تا اینکه این ایده در ذهن من شکل گرفت که به جای توضیح دادن نوشته ها و تمریناتی که انجام داده ای را به آنها هم بگویم تا انجام دهند و به این شکل خودبخود لاغری با ذهن را یاد خواهند گرفت.

در پیروی از برنامه الهی من جهان به این شکل رقم خورد که: گروهی در تلگرام تشکیل دادم و من به همراه دو نفر از علاقمندان به لاغری با ذهن عضو این گروه شدیم.

هر روز درباره تمریناتی که انجام داده بودم و کلا لاغری با ذهن مطالبی را به شکل نوشتاری در گروه منتشر می کردم.

یکی از دوستان من که اتفاقا کاملا متناسب بود جهت کنجکاری از من خواست که او را عضو گروه کنم تا ببیند من دارم چه کاری انجام می دم.

این فرد را عضو گروه کردم.

اتفاقا برادر این فرد هم مرا می شناخت و در یک مکالمه تلفنی وقتی دوست من درباره لاغر شدنم و اینکه ادعا می کنم با ذهنم لاغر شده ام صحبت کرده بود او نیز کنجکاو شده بود و توسط برادرش عضو گروه لاغری با ذهن شد و گروه ما پنج نفره شد.

چند روز به همین شکل گذشت تا اینکه برادر دوستم که تهران زندگی می کرد و اصلا با من در ارتباط نبود درباره موضوع لاغری با ذهن با همسرش که اتفاقا اضافه وزن دارد و سالهاست برای لاغر شدن تلاش می کند صحبت می کند و به او پیشنهاد می دهد که عضو گروه بشه و نوشته های من را مطالعه کند، شاید بتونه سر در بیاره که من چی می گم.

البته به همسرش گفته بود که این فرد را می شناسم و خودش چاق بوده و الان لاغر شده و همین تایید برادر دوستم باعث میشه تا همسرش کنجکاو بشه که لاغری با ذهن چیه و عضو گروه شد.

آن خانم چندتا از نوشته های من در گروه چند نفره را می خواند و احساس خوبی پیدا می کنه و براش جالب و جدید می یاد.

در پیروی از برنامه الهی من جهان به این شکل رقم خورد که: از سر شوق که انگار راه جدیدی برای لاغری پیدا کرده لینک گروه چند نفره ما را در یک گروه خانوادگی که تعداد اعضای زیادی داره قرار میده و میگه که این گروه درباره لاغری هست و صاحب این گروه را می شناسه که خودش چاق بوده و از این روش لاغر شده و حالا داره به بقیه آموزش میده.

در طی چند ساعت گروه چند نفره ای که برای توضیح لاغری با ذهن تاسیس کرده بودم به بالای صد نفر عضو رسید. صد نفری که همه مشتاق یادگیری لاغری با ذهن بودند و این سرآغاز تحول در زندگی من و برآورده شدن آرزوی داشتن کسب و کار اینترنتی من بود.

برنامه الهی

واضح تر شدن برنامه الهی من

بعد از مدت کوتاهی به این نتیجه رسیدم که سایت ابزار و یراق اون چیزی نیست که من دوست دارم داشته باشم بلکه دوست دارم کسب و کار اینترنتی من در جهت علاقه اصلی من که لاغری است باشه و به همین دلیل سایتی که چندین ماه شبانه روز براش زحمت کشیده بودم را پاک کردم و مشغول آموزش لاغری با ذهن در تلگرام شدم.

در پیروی از برنامه الهی من جهان به این شکل رقم خورد که: چند سال به همین شکل سپری شد و به لطف خدا اعضای اون گروه چند نفره به حدود دو هزار نفر رسید و در طی این چند سال افراد زیادی نتایج شگفت انگیزی کسب کردند و روز به روز اشتیاق و انگیزه من برای ادامه دادن و گسترش لاغری با ذهن بیشتر شد تا روزی که این ایده در ذهن من شکل گرفت که سایت آموزشی لاغری با ذهن را تاسیس کنم.

اما این بار دیگر شرایط تاسیس سایت تناسب فکری با سایت ابزار و یراق کاملا متفاوت بود چون من از سالها قبل کار کردن با سایت را یاد گرفته بودم و همه تمرینات و آزمون و خطاها را قبلا روی سایت ابزار و یراق انجام داده بودم.

همین امر سبب شد که سایت تناسب فکری در مدت خیلی کمتر و به شکل خیلی بهتری شروع به کار کرد و در همان سالی که تلگرام در ایران فیلتر شد من از چند ماه قبل سایت تناسب فکری را تاسیس و آماده کرده بودم و فیلتر شدن تلگرام هیچ خللی در روند رشد لاغری با ذهن ایجاد نکرد.

من بر اساس برنامه الهی خودم حرکت کرده بودم و هرآنچه برای تحقق آرزوی داشتن کسب و کار اینترنتی نیاز داشتم در زمان مناسب به بهترین شکل در مسیر زندگی من قرار می گرفت و من فقط از این فرصت ها استفاده می کردم.

قدم به قدم حرکت کردم. ابتدا ایده تاسیس سایت ابزار و یراق را اجرا کردم. حدود یک سال بعد ایده لاغری با ذهن به من الهام شد و حدود ۲ سال بعد سایت مشغول آموزش لاغری با ذهن در تلگرام شدم و تقریبا دو سال بعد از آن سایت تناسب فکری که رویای اصلی من بود ولی در ابتدا به شکل سایت ابزار و یراق شکل گرفته بود به واقعیت همیشگی من تبدیل شد.

برنامه الهی

لزوم داشتن آرزو در زندگی

برای لذت بردن از زندگی باید هدف یا آرزو داشته باشید. آرزویی که مشتاق برآورده شدن آن باشید.

آرزویی که واقعا با برآورده شدنش تحول و دگرگونی در زندگی شما ایجاد شود.

اگر آرزوی شما دارای این شرایط و ویژگی ها باشد از فکر کردن به آن لذت می برید و هرگز خسته نمی شوید.

از اینکه برای تحقق آرزوی خود قدم بردارید احساس شادی و رضایت خاطر دارید.

قدم برداشتن می تواند مطالعه کردن درباره آن آرزو باشد. قدم برداشتن می تواند صحبت کردن درباره آرزوی خود با فرد مناسب و یا حتی نوشتن درباره آن برای خداوند باشد.

باید از طریق نوشتن و صحبت کردن بر آرزوی خود متمرکز شوید تا ارزش این آرزو و خواسته بیشتر و بیشتر شود و پیام شما مورد تایید خداوند قرار گرفته و برنامه الهی برای تحقق آرزوی شما طرح و به شما عرضه شود.

در اجرای مراحل بعدی دیگر شما تنها نیستید. بلکه خداوند را به عنوان مدیر برنامه الهی خود همراهتان دارید و در بهترین زمان بهترین تصمیم و ایده ها را به سمت شما جاری می کند.

شما فقط کافی است به ایده های الهامی خود عمل کنید. این ایده ها بسیار ساده هستند و با شرایط فعلی تان می توانید آنها را انجام دهید.

فقط لازم است به برنامه الهی خود ایمان داشته باشید و تصور نکنید چرا چند روز گذشت ولی اتفاق خاصی رخ نداد.

اینگونه فکر نکنید که آرزوی من خیلی بزرگ است و این حرکت ها یا اقدامات کوچک چه فایده ای دارد؟

خواسته یا آرزوی من نیاز به چقدر پول و سرمایه دارد و من هیچ پولی ندارم و چگونه قرار است این پول به من داده شود؟!

هرگونه فکر کردن به چطور و چگونه اجرا شدن برنامه الهی برآورده شدن خواسته و آرزویتان باعث ایجاد اختلال در روند اجرای برنامه الهی تان می شود.

بنابراین بدون مقاومت هر اقدامی که فکر می کند در مسیر تحقق آرزویتان است را با اطمینان و اشتیاق انجام دهید هرچند که به نظر خیلی کوچک و بی تاثیر باشد.

برنامه الهی با برنامه های دنیایی بسیار متفاوت هستند و نتایج آنها نیز فراتر از انتظار زمینیان است.

به برنامه الهی خود ایمان داشته باشید و حرکت خود را آغاز کنید.

اخطار

تمرین:

۱- با توجه به آگاهی های این جلسه درک و برداشت خود برای ادامه زندگی را شرح دهید.

۲- تاکنون در زندگی چه اهدافی را تعیین و به آن رسیده اید؟ بزرگ یا کوچک بودن ندارد،‌ هر هدفی که تعیین کرده و به آن رسیده اید را شرح دهید.

۳- روزهایی که مشغول رسیدگی به اهداف خود بوده اید با چه حال و احساسی زندگی می کردید، درباره ذوق و شوق و انگیزه زندگی کردن در اون دوران شرح دهید.

۴- لیست آرزوهای خود در فایل مقدمه را مرور کنید و سعی کنید از نظر خداوند مسیر رسیدن به خواسته های خود را به شکل ساده ترسیم کنید. به این معنی که اگر شما خدا بودید چگونه به ساده ترین شکل ممکن این خواسته ها را برای بنده خود برآورده می کردید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.29 از 58 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42301
برچسب ها:
65 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      امتیاز کاربر: 24732 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,418 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      من به برنامه الهی ام ایمان دارم چرا چون در یک وجه از زندگیم اونو با پوست و گوشت و استخوانم درکش کردم تجربه و زندگیش کردم 

      من خدای مهربانی دارم که تقدیر سرنوشت منو  از قبل برای من مشخص نکرده که یه جورایی به من اونو تحمیل کنه بگه این سرنوشت توعه چه بخوای چه نخوای همین و مجبور باشی اون مسیر بری 

      من اینو درک کردم که برنامه الهی من نقشه ای که خداوند برای من ترسیم کرده که قدم به قدم به من میکه تا منو به هدفم برسونه 

      من وقتی بیمار بودم الان متوجه شدم که طبق نقشه ای که خداوند برای من در نظر گرفته بود پیش برد تا من سلامتی و شفا و رو تجربه و زندگی کنم 

      اصلا دوست ندارم  که در اون باره توضیح بدم چون حالم خیلی خیلی بد میکنه  من فقط خلاصه روند نقشه خداوند رو براتون توضیح میدم 

      نقشه ای که خداوند برای من ترسیم کرد که من آرزو خودم دریافت کنم  آرزو سلامتی و شفا 

      من پارسال اولین روز بهمن رفتم دکتر بعد از ۶الی ۷ ماه شاید هم بیشتر که پشت سرهم عذاب میکشیدم دکتر جواب کرد و به استادم گفتم خداروشکر استاد م گفت من مشاوره پزشکی ندارم من بسیار بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم که استادم مشاوره پزشکی نداشتن من مجبور شدم از آگاهی‌های خودم استفاده کنم 

      چند وقت اول گذشت من هر چیزی در درسم می‌شنیدم خدایی مربوط می‌شد به مشکل من منو یک قدم به جلوتر به رسیدن به شفا هدایت می‌کرد که به بیماریت فکر نکن به شفا فکر کن درصورتیکه در بحران بودم  بعد مگه بیماریت چقدر بپیشرفت کرده که نمیتونی در من ببینی که من میتونم تو رو شفا بدم من قادر مطلق هستم من بر هر کاری توانا هستم   

      بعد من از خدا خواستم که خدایا من نمیخوام بمیرم من میخوام شفا الهی تجربه کنم  و دربارش ننوشتم اما من در هر لحظه هر کجا که بودم روی شما گلاب در دستشویی بودم تو حمام بودم روی تختم خوابیده بودم  خلاصه کلا به شفا فکر میکردم چند وقت اول می‌گذشت من جملات بالا رو تکرار میکردم هی از طرف خدا جملاتی اصافه میشد الان درد داری اشکالی نداره بگو خدایا شکرت که دردم یکم کمتر شده من 

      هی ادامه می‌دادم  بعد از چند هفته یواش یواش احساس می‌کردم که دارم بهتر میشم  در همین منوال خداوند ایدهای دیگه رو به من می‌گفت منم تشنه بودم که راهی پیدا کنم زودتر شفا پیدا کنم کم کم دردم کمتر کمتر کمتر شد هر کاری میکردم دارم استفاده میکردم و اینا رو میگم  میگفتم خداروشکر از وقتی این داروها رو استفاده میکنم خیلی بهتر شدم 

      این منوال گدشت تا دقیقا دو روز مونده به عید سال ۱۴۰۲ بخدا یهویی معجزه آسا غیر منظره من شفا پیدا کردم کلا بیماری ریشه کن شد 

      اینم بگم بعدش جون هنوز ترس از بیمار شدن در من وجود داشت من چند وقت سلامت بودم چند وقت بیمار بودم یه وقت میشد سلامتم ها یهو به دارو این بیماری برخورد میکردم میترسیدم دوباره شروع میشد من وقتی خوب شدم تصمیم گرفتم تمام داروهای رو ریختم بیرون این هم ایده بود 

      بعد خداروشکر خداروصد هزار مرتبه شکر خدارو کرور کرور شکر الان چند ماهی هست که به لطف خدای مهربان با ترسیم نقشه الهی سلامتی من  با برنامه الهی من من به شفا الهی رسیدم  و شفا الهی  تجربه و زندگی کردم و خداروشکر اون بیماری در من ریشه کن شد که یه جور سرطان بود 

      من مثال دیگه‌ای یادم نیومد که بگم برای برنامه الهی من و من متوجه شدم که خداوند مهربان و بزرگ و بخشنده شفا دهنده و روزی دهنده من برای من در هر جنبه از زندگیم یه برنامه الهی رو ترسیم کرده و من میخوام از خدا ندم که خدایا من میخوام برنامه الهی خودم در تمام جنبه‌ای زندگیم که میدونم تو به بهترین شکل ممکن ترسیم کردی رو دریافت و استفاده کنم یه زندگی جدیدی رو برای خودم بسازم 

      و من دو تا آرزو در نظر گرفتم مهمترینش  و و براش تمرین نوشتم که اول درخواست کرد.بعد دربارش نوشتم چرا من این آرزو دارم و منتظرم که ایده دریافت کنم قدم به قدم پیش برم و برنامه الهی خودم در این باره تجربه و زندگی کنم وقتی ایده دریافت کردم اینا حتما در قدمهای بعدی براتون مینویسم که چی شد الان در چه مرحله‌ای از نقشه الهی خداوندم قرار دارم امین 

      یکی از آرزوها رو براتون مینویسم 

      من آرزو سلامتی و تناسب اندام ایدهالم خواستم و داشتن شغلی که بتونم در ماه اول روزی ۲۰ هزار تومن درآمد داشته باشم 

      خدایا من میخوام سلامتی و شفا کل جسمم تجربه و زندگی کنم وقتی من سلامت باشم خوب طبعا حالم خیلی خوبه سرحال و شاداب و پرانرژی هستم  حال دلمم خیلی خوبه شادم خیالم راحته و لحظه لحظه زندگیم با آرامش سپری میکنم روزم به شب و شبم و به روز میرسونم با خیال راحت زندگی میکنم نگران این نیستم که باید داروهای صبحم بخورم مجبوریها رو ندارم که میلم نیست صبحانه بخورم اما مجبورم بخورم چون باید دارو بعدش بخورم  

      وقتی من سلامت باشم هم خودم درادامه هستم هم فرزندانم هم همسرم هم خانواده‌ام در آرامش بسر میبرن و خیالشون از من راحته که خدارو شکر حالش خوبه 

      من وقتی  لاغر باشم سبک و سرحال و شاداب پرانرژی خوشحال میشم با یه شادی وصف نشدنی روزم میگذرونم 

      من وقتی لاغر باشم میرم بیوتیکی با اطمینان کامل سرشار از اعتماد به نفس میگم سلام خسته نباشید ببخشید سایز من چی دارید کلی لباسهایی که سالهاست آرزو پوشیدن ا نو داشتم نتونستم بپوشم تهیه میکنم میام خونه یکی یکی میپوشم میرم جلوی اینه خودم رو در اندام جدیدم میبینم از خودم عکس ميندازم لذت میبرم از لحظه لحظه زندگیم و سپاسگزار خداوندم میشم 

      من وقتی لاغر باشم  اطرافیان من منو میبینن از من سوال میکنن که چکار کردی لاغر شدی چکار کردی قددت  بلندتر شده منم اونجا دستان خدا ند میشم با کمی صحبت کردن با ا نها کلی افراد که عاشق لاغر شدن هستند عاشق این هستن که خدای خودشونو بهتر بشناسن عاشق این هستند که بتونن آرزو خودشونو تحقق ببخشن عاشق این هستن که آگاهی‌های الهی کسب و زندگی کنن سیلی از جمعیت وارد سایت میشن من میشم دستان خدا وند برای تحقق آرزوهای اونها 

      و من اینها رو نوشتم الان دیگه منتظرم ایدهای به ذهنم بیاد که چطور بتونم آرزو خودم تجربه و زندگی کنم در عین اینکه دوره‌ای خودم میگذرونم آگاهی‌ها عمل میکنم تمریناتم انجام میدم تا بتونم اونها رو زندگی کنم بعد آرزو های بعدی مینویسم مراحل تحقق اونها رو انجام میدم 

      اینکه بی هدف زندگی نکنیم 

      من خیلی سعی میکنم هدفی داشته باشم  یه جوری یه کارهایی در طول رو ز انجام بدم که هر روز انجام بدم تا هم برنامه‌ای داشته باشم هم هدفی برای خودم تعیین کنم 

      برای لاغری با ذهن که خداروشکر برنامه‌ای دارم  که طبق اون برنامه عمل میکنم برای سلامتی هم برنامه دارم طبق اون برنامه عمل میکنم داروهای میخورم  اما برای کسب کار برای درآمد داشتن هیچ برنامه‌ای ندارم هدف دارم که دوست دارم شغلی داشته باشم درآمد کسب کنم اما برنامه‌ای فعلا ندارم که چکار کنم تا بتونم درآمد کسب کنم یا شغل دیگه‌ای داشته باشم 

      کلا در بعضی از جنبه‌ای زندگیم هدف و برنامه دارم در بعصی ها هدف دارم برنامه ندارم  نمیدونم چکار کنم مسیرم ادامه میدم تا برنامه الهی خودم دریافت تجربه کنم 

      من زندگی تکراری دارم ولی امید هم دارم که من میتونم زندگی خودم تغییر بدم همون طور که تا حالا تونستم تغییر بدم و خدارو شکر میکنم که مثل قبل باری به هر جهت زندگی نمیکنم هر چه پیش آید خوش اید نیستم 

      خدایا من از تو میخوام که برنامه الهی من به من بگی تا من بتونم بهتر و راحتر زندگی کنم از زندگیم نهایت لذت ببرم میخوام بر اساس برنامه ی الهی خودم که تو برای من ترسیم کردی زندگی کنم خدایا کمکم کن 

      من واقعا می‌پذیرم و میدونم چیز عجین و غریبی نیست برای تحقق آرزوهای ما خداوند ایدهایی رو میده اتفاقاتی رخ میده که به آرزوهامون برسیم 

      خواهر من دوست داشت که تو شهرستانمون یه خونه داشته باشه و خونه باغ دوست داشت یعنی خونه ای که یه باغ کوچیک داشته باشه بجای حیاط حالا خونه خواهر من خونه شو وسط باغ ساخته دور تا دورش باغ خیلی زیباست مبارکش باشه 

      اون این خواسته رو سال‌های زیادی داشت بعد یه روزی اون باغ از پدرم خرید و یه شخصی که بچه خواهر شوهرش بود چون پولدار بود قبول کرد خونش بسازه بعد اونا کم کم پولشو بدن  و این خونه دوسال طول کشید تا ساخته شد و تقریبا همون طوری که دوست داشت این ساختن خونه من ایمان دارم که طبق برنامه الهی بوده وگرنه این پسر خیلی سال پیش هم بوده اون زمان هم پولدار بوده چون ارث زیادی بهش رسید پس چرا اون زمان پیشنهاد ساخت خونه رو نداده 

      پس مطمئنم که طبق برنامه الهی بوده که ساخته شده اان دارن اونجا زندگی میکنن 

      یا همسر من دوست داشت یه تلوزیون ال ای دی ۵۵ داشته باشه خیلی تلاش کرد هیچ ایدهای هم نداشت یکی از فامیل خرید ا نم دوست داشت بخره منم بدم نمیومد با اینکه تلوزیون نمیبینم این شد که فردی پیدا شد که بسیار مرد آقاهه همیشه دست خیر داره به همه کمک میکنه به همسرم کمک کرد یه مقدار از پول اونو داده بقیه اش و قسط بندی کرد والان داره قسط میده  این برنامه الهی خداوند تا همسر من رویای خودش تحقق ببخشه 

      اینا اصلا عجیب و غریب نیست خیلی هم لذت بخش و شادی آفرین  که برنامه الهی خودت تجربه میکنی 

      من آرزوم که برنامه الهی خودم دریافت کنم ببینم چجوری میشه که منم آرزوم تحقق پیدا میکنه مسیرش طی میکنه 

      اینکه من خوب این قسمتشو درک نکرده بودم چند بار تمرین انجام دادم دوتا از خواسته‌های انتخاب کردم دربارش می‌نوشتم فردای اون روز دوباره می‌نوشتم هواسم نبود که باید بخونم گفتم این دفعه مینویسم بعد دفعات دیگه میخونم چون هر دفعه یه قسمتی از دفترم که جا مونده بود خالی بود نوشتم که اسراف نشه حالا اشکالی نداره یکبار دیگه مینویسم دفعات بعدی میخونم 

      من اگر خدا بودم  همون طور که وقتی بنده من درخواست می‌کرد و من همون لحظه اوکی می‌دادم تایید میکردم خواسته شو چند ساعت  بعد طوری همزمانیها رو رقم میزدم که حد اکثر چند روز بعد بنده من خواستش بدستش برسه اینجوری بنده های خداوند اعتمادشان ایمانشان نسبت به من که خدای اونها هستم بیشتر و بیشتر می‌شد احساسشون بهتر و بهتر میشد شادتر میشدن دیگه لیستی از آرزوها نداشتن مطمئن بودن که الان یه چیزی میخوام نهایت سه روز بعد تجربش میکنن و اینکه زودتر تجربش میکردن خیالشون راحت بود که من پول ندارم اشکالی نداره الان درخواست میدم خدایا من یک میلیارد پول میخوام مطمئن بوده که چند ساعته چند روزه بدستش میرسه پس در نتیجه ایمانش اطمینان به خداوند بیشتر می‌شد 

      یا اینکه من کسب و کار ندارم  خوب الان به خدا میگم خدایا من یه شعلی میخوام که راحت ازش درآمد کسب کنم هر ماه درآمدم ۲۰ برابر بشه مشتریان دست به نقد کارت بکش تجربه کنم پس در نتیجه یک ساعت بعد ایده داشتن اینکه بنده من تو بهتره ‌ه شغل فلان داشته باشی تا بتونی راحت با یه تلفن درآمد میلیاردی کسب کنی 

      من اگر خدا بودم نمیذاشتم بنده من حرفش دعاش خواستش تموم بشه سریع اجابت و بدستش میرسونم حالا خواستهای که نیاز به همزمانی بیشتر داره رو نهایتن در عرض یک هفته بدستش میرسونم  بنده من تجربش می‌کرد خوشحال میشد سجده شکر بجا می آورد  منم خوشحال میشدم که اون به خواستش رسیده 

      من اگر خدا بودم  بنده‌اش هنوز دعاش تموم نشده یا خواستش کامل نگفته یا به محض اینکه خواستش میگفت میگفتم پشت در بردار یه همزمانی رو که مخصوص خودم فراتر از انتظار انسانهاست اجرا میکردم که فورا بنده من خواستش تجربه کنه من میدیدم که چقدر لدت میبره چقدر شاد میشه چقدر سپاسگزار می‌شود

      یا بنده من میگه من دوست دارم میلیادر بشم همزمانیها رو طوری قرار می‌دادم که از یک و دو  یهویی ۹۰ تجربه کنه ذوق زده بشه لذت ببره بقول بچه ها حال کنه 

      من اگر خدا بودم بنده من یه رابطه خوب با انسانها میخواست  با یک همزمانی کاری میکردم که عشق خدا رو در وجودش تجربه کنه آنقدر به خدای خودش ایمان داشته باشه که هر کسی هم هر خواستهای داشت اون براش انجام بده مطمئن که خواستش پشت در امین 

      من اگر خدا بودم بنده من سلامتی و تناسب اندام ایدهالشو میخواد میگفتم بیا عزیز دل من این سلامتی اینم تناسب اندام ایدهال تو شب بخوابه صبح بیدا بشه آرزوشو تجربه و زندگی کنه برای همیشه متناسب بمونه تازه تناسب در تمام جنبه‌ای زندگیش بهش می‌دادم چون من خدا هستم  من بارها گفتم بنده من من در هر جنبه از زندگیت همه چیز در بهترین و بالاترین حد خودش قرار دادم تو فقط باید باور کنی که من این کار و برای تو انجام دادم برات مقرر کردم پس چه نیاز به آرزو و درخواست باور کن تجربش کن 

      من اگر خدا بودم بنده من هر خواسته ای داشت هر فکر خوبی داشت مثلا میگفت اگه پول داشتم یه خونه برای پورو مادرم میخریدم تو تهران که مجبور نباشن در سختی تو کرج زندگی کنن همزمانی براش فراهم میکردم که خودش دستان من بشه اون خونه رو براشون آماده کنه 

      من اگر خدا بودم دوست داشتم بنده من بااطمیناندرباره من صحبت کنه مثل خدا که میگه باش پس مهیا میشه منم اگر خدا بودم میگفتم باش پس مهیا میشد دیگه 

      چه تمرین لذت بخشی خیلی حالم خوب کرد تا حالا از نگاه خدا به بنده‌اش نگاه نکرده بودم این تمرین خیلی انجام میدم مثل تمرین یک میلیارد تومن 

      من اگر خدا بودم بنده من می‌گفت خونه بزرگتر سریع براش یه مشتری دست به نقد پولدار می‌فرستادم که خونه اونو خیلی خیلی بیشتر از قیمت واقعی خونش بخره و همین طور خونه ایکه میخواد بخره رو خیلی خیلی کمتر از قیمت واقعیش براش قرار می‌دادم تا بتونه خونه بزرگتر از تصورش بخره لذت ببره عشق خدای خودش تجربه و زندگی کنه ببینه عشق خدا به بنده‌اش چقدر زیاده 

      من اگر خدا بودم  مثل بعضی وقت‌ها که بوی مثلا کتلت استشمام میکردم وقتی تو راه خونه تا مدرسه بودن وقتی میومدم خونه میدیدم کتلت داریم خواهرم برای من کتلت آورده  چقدر خوشحال میشدم چقدر لذت می‌بردم  فردا که خواهرم میدیدم کلی ازش تشکر میکردم برام کتلت آورده اونم کلی خوشحال میشد که من آنقدر لدت بردم  مثل این زمان انتظاری نمیذاشتم باشه 

      کسی درخواستی داشت بعد تایید بعد پاسخ بود  و تجربه کردن اون درخواست بنده من چون بنده من حقشه لایق و شایسته دریافت اون خواسته است که از من درخواست کرده پس بهش فورا می‌دادم 

      خلاصه کاری میکرد م بنده من یه خدا بگه هزار تا خدا از لبش بریزه آنقدر با عشق به خدای خودش نگاه کنه  حال دل خوب شادی درون در وجودش احساس کنه 

      من خدا بودم هر بنده هر خواستهای داشت میگفتم بیا بگیر چطورش با خداست قدرت در دست اوست من فقط درخواست میکنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم