فکر کردن به نخوردن ، همان خوردن بدون فکر است!
درک این جمله ، می تواند ساعت ها فکر شما را به خود مشغول کند.
این جمله ، فرمولی بی نقص و تاثیرگذار در ذهن شما برای چاق شدن بیشتر است.
اگر شما عادت دارید در طول روز بارها به نخوردن و محدود کردن خود فکر کنید، به همان اندازه ای چاق تر خواهید شد که فردی بدون فکر کردن به عواقب کار خود در هر وعده غذایی پرخوری می کند.
شاید نتیجه یکسان برای فردی که به نخوردن فکر می کند و فردی که بدون فکر کردن غذا می خورد عادلانه نباشد.
اما از آنجایی که شرایط جسمی شما که درواقع نتیجه نهایی فکر کردن به نخوردن و بدون فکر خوردن است را ذهن شما تعیین می کند.
و از آنجایی که برای ذهن شما فکر کردن به نخوردن تفاوتی با بدون فکر غذا خوردن ندارد نتیجه هر دو فرد یکسان و چاق شدن بیشتر خواهد بود.
یک بار دیگر با دقت و تامل بیشتری این جمله را بخوانید:
فکر کردن به نخوردن به همان اندازه باعث چاقی شما می شود که بدون فکر کردن غذا بخورید.
تنها عاملی که سبب نتیجه یکسان فردی که به نخوردن فکر می کند با فردی که بدون فکر کردن غذا می خورد می شود عامل مهم و تاثیرگذار ” فکر کردن “ است.
بله درست است، مشکل از فکر کردن است.
یکی با زیاد فکر کردن به چگونه نخوردن چاق می شود و یکی با فکر نکردن به چگونه خوردن چاق می شود.
در هر صورت مشکل از فکر است.
برای داشتن زندگی سالم و بدون اضافه وزن، تنها کافی است فکر خود را اصلاح کنید.
افکار خودآگاه و ناخودآگاه چیست؟
شاید شما هم مثل من به این موضوع فکر کرده باشید که چرا فکر کردن باعث چاقی یا لاغری می شود؟
افکاری که در ذهن ما مرور می شوند به دو دسته تقسیم می شوند:
1- افکار خودآگاه
2- افکار ناخودآگاه
- فکر خودآگاه به فکری گفته می شود که در زمان مشخصی توسط ما ایجاد می شود و سعی می کنیم به فکر خود عمل کنیم.
بعنوان مثال زمانی که قصد خروج از خانه به قصد خرید کردن دارید با خود فکر می کنید که بهتر است به کدام منطقه شهر برای تهیه جنس موردنظر خود بروید.
یا زمانی که با میز غذا مواجه می شوید با خود فکر میکنید که از چه غذای و به چه مقداری بخورید.
یا در مواقعی که برای انجام کاری یا حل کردن مساله ای فکر می کنید.
در این موارد و موارد مشابه بسیاری شما در لحظه ای که نیاز است از حالت ناخودآگاه خارج شده و به صورت آگاهانه به موضوع مورد نظر فکر کرده و تصمیم مناسب را اتخاذ می کنید.
- فکر ناخودآگاه به فکری گفته می شود که زمان و مکان مشخصی ندارد و بدون اینکه شما انتخاب کنید در زمان مناسب در ذهن شما مرور شده و به تصمیم در آن لحظه تبدیل می شود.
یعنوان مثال حرکات هماهنگ دست و پای شما به هنگام رانندگی برای تعویض دنده، گرفتن فرمان، بوق زدن و خیلی از رفتارهای لحظه ای شما در رانندگی به صورت ناخودآگاه و بدون فکر کردن قبلی انجام می شود.
یا زمانی که قصد رفتن به محلی که چندین بار در هفته به آنجا می روید را دارید شما به از کدام مسیر رفتن فکر نمی کنید و به صورت از قبل تعریف شده مسیری که همیشه طی کرده اید را برای رفتن انتحاب می کنید.
یا زمانی که از محل کار یا خرید یا هر کار دیگری به منزل برمی گردید بدون فکر قبلی و به صورت از قبل تعریف شده سراغ یخچال رفته و مقداری غذا می خورید.
در این موارد و بسیاری موارد مشابه شما برای تصمیم لحظه ای خود فکر نمی کنید بلکه بر اساس الگویی که از قبل در ذهن شما ذخیره شده است عمل میکنید.
تفاوت افکار خودآگاه و ناخودآگاه
تفاوت افکار خودآگاه و ناخودآگاه این است که برای هر بار فکر کردن خودآگاه شما باید آگاهانه به موضوع مورد نظر فکر کرده و سعی کنید تصمیم درست را اتخاذ کنید.
این کار برای مغز ما بعنوان کار جدید تلقی شده و نیاز به مصرف انرژی بیشتر دارد و به همین دلیل مغز ما علاقه ای به انجام افکار خودآگاه ندارد چون هر بار باید ساختار ایجاد و تبدیل به عمل کردن یک فکر را طی کند.
اما افکار ناخودآگاه نیاز به طی پروسه ایجاد فکر، بررسی و تحلیل و تصمیم گیری نهایی ندارد و به صورت خودبخودی و در لحظه نیاز اتخاذ می شود.
نتیجه افکار خودآگاه و ناخودآگاه در زندگی
نتیجه افکار خودآگاه مجموعه رفتارهایی است که به صورت محدود، برای زمانی مشخص و با سعی و تلاش برای انجام رفتار جدیدی خواهد بود.
نتیجه افکار ناخودآگاه مجموعه رفتارهایی است که به صورت بسیار گسترده، بدون زمان مشخص و بدون نیاز به هرگونه سعی و تلاش برای انجام آن رفتار خواهد بود.
بر اساس توضیحات داده شده به خوبی می توانید رفتارهای روزمره خود را به دو گروه رفتار خودآگاه و رفتار ناخودآگاه تقسیم کنید.
نکته قابل توجه این است که:
نتیجه زندگی ما بر اساس رفتارهای ناخودآگاه رقم می خورد.
- میزان موفقیت ما در تحصیل بر اساس رفتارهای ناخودآگاه ما در برخورد با موضوع درس و مطالعه است.
اگر هربار که لازم است تکلیف انجام دهیم یا درس بخوانیم باید کلی با خودمان فکر کنیم تا زمان مناسب برای شروع کردن را مشخص کنیم.
اگر درس خواندن و انجام امور مربوط به تحصیل را موکول به بعد از انجام موضوعات متفرقه می کنیم، یا به دنبال بهانه برای به تعویق انداختن درس خواندن و مطالعه هستیم، در این صورت نتیجه نهایی درس خواندن و ادامه تحصیل برای ما نتیجه مطلوب نخواهد داشت.
در نهایت ما موفق به اخذ مدرک پایان تحصیلات می شویم اما این مدرک و مسیری که چندسال برای اخذ مدرک طی کرده ایم تاثیر مثبتی در زندگی ما نخواهد داشت. و این موضوعی آشنا برای بسیاری از افرادی است که مدرک تحصیلی دارند.
- میزان تناسب اندام ما در زندگی بر اساس رفتارهای ناخودآگاه ما در زندگی روزمره رقم می خورد.
اگر فرمول های ذهنی شما برای چاق شدن تنظیم شده باشد رفتارهای روزمره شما به صورت ناخودآگاه در جهت چاق شدن خواهد بود.
- افکاری که در زندگی با خود درباره چاقی و ترس از چاق شدن مرور می کنید.
- واکنش های رفتاری شما در مواجه شدن با مواد غذایی و احساس عذاب وجدان بعد از خوردن.
- احساسی که از دیدن خود در آینه یا عکس ها دارید.
- صحبت های شما درباره چاقی و تلاش زجرآور شما برای لاغر شدن برای دیگران.
- در طول روز ، چقدر به اضافه وزن فکر میکنید؟
- چقدر استرس خوردن و چاق شدن را دارید؟
- چقدر نسبت به خود احساس بد دارید؟
اینها برخی از ویژگی های ذهنی است که به صورت ناخودآگاه در مسیر چاقی حرکت می کند. و برای لاغر شدن همواره به نخوردن فکر می کند.
اکنون با آگاهی که دریافت کردید این جمله را بخوانید.
فکر کردن به نخوردن به همان اندازه باعث چاقی شما می شود که بدون فکر کردن غذا بخورید.
انتظار می رود درک بهتری از این جمله پیدا کرده باشید.
بیایید با همدیگر بخش های این جمله را بر اساس آگاهی که کسب کردیم تحلیل کنیم.
- فکر کردن به نخوردن
در این حالت شما برای اینکه از شر چاقی رها شوید تصمیم گرفته اید با نخوردن مقداری از وزن و سایز خود را کم کنید. حتی ممکن است از برنامه رژیم غذایی استفاده کنید یا به توصیه فرد یا رسانه ای تصمیم گرفته باشید در خوردن خود تغییراتی ایجاد کنید.
در تمام این موارد شما در حال فکر کردن آگاهانه برای نخوردن و در نهایت تصمیم گیری برای چگونه برخورد کردن با مواد غذایی است.
برای هر مرتبه غذا خوردن شما باید آگاهانه قبل از خوردن غذا به تصمیم خود فکر کنید، سپس فکر کنید برای عملی کردن تصمیم خود باید از چه مواد غذایی و به چه مقدار مصرف کنید و در نهایت برای هر وعده غذایی باید آگاهانه تصمیم بگیرید چگونه باید رفتار کنید تا در مسیر تحقق خواسته خود حرکت کنید.
در تمام این لحظات ذهن شما در حال اصرار برای عمل کردن بر اساس افکار ناخودآگاه است.
از آنجایی که ذهن برای عملی کردن افکار ناخودآگاه خود نیاز به تمرکز یا تصمیم گیری آگاهانه ندارد قدرتش بر تصمیم گیری آگاهانه ما برتری داری چرا که ذهن ناخودآگاه نیاز به صرف انرژی چندانی ندارد ولی ذهن خودآگاه برای تمام مراحل تصمیم گیری و تبدیل کردن فکر به عمل نیاز به صرف انرژی و محاسبات پیچیده مغزی دارد.
از این رو مغز ما تمایلی به عمل کردن بر اساس تصمیمات آگاهانه ما ندارد و چون علاقمندی مغز و نحوه عملکرد ذهن ناخودآگاه در یک راستا هستند،در نهایت ما قادر به عملی کردن تصمیم خود برای نخوردن نخواهیم شد.
حتی اگر موفق شویم با فکر کردن به نخوردن تغییری در مقدار و تنوع غذای مصرفی خود ایجاد کنیم چون این تغییر برای هر بار اعمال شدن نیاز به صرف انرژی دارد باعث ایجاد اختلال عصبی در ما می شود و بعد از چند روز با حالت عصبانی و ناراحت از تکرار فرایند خسته کننده فکر کردن به نخوردن از ادامه برنامه رژیمی خود منصرف شده و اجازه می دهیم ذهن ناخودآگاه و مغز ما میزان و نحوه خوردن ما را کنترل کنند.
- بدون فکر کردن غذا خوردن
وقتی ذهن ما برای چاقی برنامه ریزی شده باشد، دستورات ذهن ناخودآگاه همواره در مسیر چاق و چاق تر شدن خواهد بود.
مغز که فرمانده اعمال دستورات ذهنی است، پیام هایی را به جسم صادر می کند که واکنش های ما در برخورد با مواد غذایی را شکل می دهند.
و به همین دلیل بدون اینکه ما به نوع و مقدار غذای مورد نیاز بدن خود توجه کنیم بر اساس الگوهای ذهن ناخودآگاه غذا می خوریم و از آنجایی که از قبل فرمول های اشتباه زیادی درباره تاثیر مواد غذایی در جسم داریم به مرور چاق و چاق تر می شویم.
وقتی ذهن ناخودآگاه ما برای چاقی برنامه ریزی شده باشد، میزان غذای مصرفی در هر وعده غذای بر اساس نیاز بدن تعیین نمی شود بلکه بر اساس چاق تر شدن ما تعیین می شود.
این حالت در تمام واکنش های رفتاری ما در زندگی روزمره وجود دارد و باعث میشود همواره از رفتار خود ناراضی بوده و احساس بد و عذاب وجدان داشته باشیم.
برنامه ریزی مجدد ذهن ناخودآگاه
تمام لحظاتی که شما در طول روز درگیر اضافه وزن خود هستید یا در حال تلاش برای لاغری هستید در واقع در حال دستور دادن به ذهن خود هستید که برای شما اضافه وزن بیشتری به ارمغان بیاورد. و ذهن شما تنها اطاعت می کند و شما را در مسیر چاق تر شدن قرار می دهد.
با یک سوال ساده از افراد متناسب، می توانید به تفاوت عملکرد ذهن ناخودآگاه یک فرد متناسب و فرد چاق پی ببرید.
- در طول روز چقدر به جسم خود فکر میکنید؟ و آیا ترس از چاق شدن دارید؟
پاسخ این فرد را با نوع افکاری که در زندگی روزمره با خود مرور می کنید مقایسه کنید.
به تفاوت عملکرد ذهن خود با این فرد پی خواهید برد.
رمز تفاوت در جسم شما و یک فرد متناسب فقط در کدهای دستوری ذهن شماست.
کدهای دستوری ذهن خود برای لاغر شدن را فقط از طریق یادگیری لاغری با دهن می توانید تغییر دهید به همین دلیل اگر رویای لاغر شدن دارید به شما پیشنهاد می کنم از محتوای آموزشی سایت تناسب فکری که در راستای برنامه ریزی ذهن برای لاغر شدن است استفاده کنید.
در این صورت شما ابتدا در شناسایی فرمول های چاق کننده ذهن خود مهارت پیدا می کنید و سپس می آموزید چگونه با انجام تمرینات نوشتاری ذهن خود را مجددا برنامه ریزی کنید و رویای لاغری خود را محقق کنید.
امیدوارم به اهمیت تاثیر ذهن ناخودآگاه در چاق شدن به شکل واضح پی برده و سعی کنید از طریق آموزش لاغری با ذهن در مسیر رویای لاغری خود حرکت کنید.
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.52 از 33 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام خدمت استادعزیزودوستان گلم
من این مقاله راخوندم وجواب سوالم ومانعی که برای تغییرات جسمی که چشمگیرنبوده رادریافت کردم اینکه من بعداز۱۰ماه که دارم ازدوره استفاده میکنم هنوزتغییرات زیادی درجسمم بوجودنیمده داشتم به خودم میگفتم که چرامن که این همه تمرین میکنم وفایل گوش میکنم ولی جواب خوبی نگرفتم ؟
قبلا مدام درفکراین بودم که چی توی یخچال هست که بخورم وفقط برنامه ریزی میکردم برای خوردن ازوقتی دارم تمرین میکنم که فقط وقتی گرسنه هستم غذابخورم مدام به این فکرمیکردم که حالاوقتی گرسنه شدم چی بخورم واین همان فکرکردن به غذاست والان این مانع رادرخودم کشف کردم که حتی منفی باف ازاین طریق هم من رامنحرف میکردودائم میگفت حالاگرسنه بشی اینوبخورنه اونابخورو….وبنظرخودم مدل مانع من عوض شده بوده وگرنه همون مانع توجه به موادغذایی وفکرکردن بهش وجودداشته ودیروزصبح بعدازصبحانه مدام تحریکم میکردبرم ومیوه بخورم ومنم بهش گفتم که الان سیرم وقتی گرسنه شدم حتمایه چیزی میخورم وخیلی زوداحساس گرسنگی پیداکردم دقیقا مثل وعده ای که به بچه هامیدیم وبرای اینکه اطمینان بهمون پیداکنندبایدهمون موقع انجامش بدیم احساس کردم که ذهن منم میخادمنومحک بزنه وببینه من درست گفتم یانه تابه مناعتمادکنه وهمون موقع که گرسنه شدم رفتم چندتالقمه نون وپنیروگردووخرماخوردم ودرب ظرفارابازکردم وبهش نشون دادم گفتم ببین این همه چیزهست حتی توی یخچالم نشونش دادم وگفتم هرچی دوست داری هست ولی من تاوقتی گرسنه نباشم بدون نیازبدنم چیزی نمیخورم ودردرونم یه چیزی خیلی ذوق میکدومیگفت واقعاداری میخوری بااینکه خیلی ازصبحانه نگذشته واحساس عالی داشتم باهمون چندلقمه وسریع هم سیرشدم وبنظرم بااین کاراعتمادش راجلب کردم وخیالش راحت شدکه همیشه همه چیزهست وتموم نمیشه .
الان سوالم ازاستادعزیزاینه که من عصرکه گرسنه میشم مثلامیگم خوب این میوه رامیخورم یا…این درسته یابایدحتماغذاباشه که ذهنم اعتمادکنه یامیشه ازمیوه ویا شیروخرما یا…هم جایگزین غذاکردیانه؟
ممنونم ازپاسخگوییتون
ممنونم استادگرامی ازپاسخ کاملی که دادیدممنونم ازحمایت وهمراهی شما 👌🤗