برای موفقیت عجله نداشته باشید.
یکی از دلایل اصلی موفق نشدن عجله کردن است.
همه انسانها برای رسیدن به شرایط فعلی هیچ عجله ای نداشته اند اما زمانی که از آنچه هست احساس نارضایتی می کنند و تصمیم می گیرند تغییر کنند برای رسیدن به شرایط جدید عجله می کنند.
پارامتر عجله کردن در قوانین جهان هستی تعریف نشده است و سیستم جهان هستی (کائنات – خداوند) هیچ واکنشی به عجله کردن انسانها نمی دهد.
هیچ موجود زنده ای در طبیعت عجله ای برای زندگی کردن ندارد.
هیچ گیاهی برای رشد کردن عجله نمی کند.
هیچ پرنده ای برای زودتر رسیدن به مقصد عجله نمی کند.
هیچ سیاره ای برای حرکت در مدار خود عجله نمی کند.
اما شاید هر انسانی یک بار در زندگی خود عجله کرده باشد.
چرا طبیعت عجله ندارد
به نظر من علت اینکه طبیعت (شامل موجودات، سیارات و …) هیچوقت اسیر عجله کردن نمی شود به این دلیل است که قادر به تغییر برنامه ریزی ذهن خود نیست.
هیچ پرنده ای قادر به تغییر غریزه خود نیست و تمام رفتارش بر اساس غریزه اش صورت می گیرد.
هیچ گیاهی قادر به تغییر برنامه غریزی رشد و نمو خود نیست و نمی تواند در روند رشد کردنش تغییر ایجاد کند.
هیچ سیاره ای قادر به تغییر سرعت یا جهت حرکت خود نیست.
فقط انسانها هستند که می توانند برنامه ریزی ذهن خود را تغییر دهند و به واسطه این کار زندگی خود را آنگونه می خواهند بسازند.
امکان تغییر ذهن و تغییر شرایط باعث تمایل ما به عجله کردن برای رسیدن به شرایط جدید می شود.
خبر خوب برای افرادی که تصور می کنند نمی توانند تغییر کنند این است که آنها بارها تصمیم گرفته اند زندگی خود را تغییر دهند و اتفاقا برای تغییر کردن عجله داشته اند.
عجله داشتن برای هر تغییری در زندگی اثبات می کند که ما به صورت ناخودآگاه باور داریم که می توانیم تغییر کنیم والا مانند سایر موجودات عجله ای برای تغییر کردن نداشتیم.
پس عجله داشتن نشانه خوبی برای اثبات توانایی تغییر کردن است.
اما این نشانه اگر به درستی مدیریت نشود به سادگی باعث شکست ما خواهد شد.
ارتباط عجله کردن با شکست خوردن
نکته قابل توجه که اثبات می کند هر تغییری باید از ذهن شروع شود این است که ما در جنبه های مختلف زندگی تصمیماتی داشتیم که برای رسیدن به آن عجله کرده ایم.
-
اصلاح پرخوری و اشتها در مغز4,200,000 تومان
عجله کردن باعث خسته شدن ما در ادامه مسیر رسیدن به خواسته هایمان می شود و به این علت ما به خواسته های زیادی در زندگی یا نمی رسیم یا با سختی و تحمل رنج فراوان می رسیم که تحمل آن همه سختی لذت رسیدن به خواسته ها را از بین می برد.
دلیل خسته شدن از ادامه مسیر بخاطر تلاش فیزیکی ما برای موفق شدن است.
از آنجایی که تغییر کردن به فعالیت فیزیکی ارتباط ندارد بلکه به تغییر فرمول و برنامه ریزی ذهن ناخودآگاه بستگی دارد تلاش فیزیکی ما باعث رسیدن سریع تر به نتیجه دلخواه نمی شود.
تمام نتایجی که در زندگی کسب می کنیم بخاطر برنامه هایی است که در ذهن ناخودآگاه ما ذخیره شده است.
این برنامه ها با عجله کردن و به صورت آگاهی های تکرار شونده و کاملا ناآگاهانه در ذهن ما ثبت شده اند به همین دلیل تغییر برنامه ها به صورت آگاهانه با تکرار زیاد یا استفاده از عبارت های تاکیدی تاثیری بر تغییر برنامه ریزی ذهن ناخودآگاه ندارد.
تغییر برنامه ذهنی چگونه است
روش تغییر برنامه ریزی ذهن ناخوداگاه به این صورت است که ما آگاهانه تصمیم می گیریم در جبنه مورد نظر از زندگی تغییر کنیم.
1- باید آگاهانه ورودی های ذهن خود را کنترل کنیم.
2- از تکرار شنیدن و دیدن آگاهی مرتبط با شرایطی که می خواهیم تغییرش دهیم جلوگیری کنیم.
3- اطلاعات صحیح برای تغییر کردن را به ذهن خود بدهیم.
4- در وارد کردن اطلاعات صحیح به ذهن خود استمرار داشته باشیم.
5- درباره آنچه می خواهیم تجربه کنیم فکر کرده و درباره آن بنویسیم.
6- در صورت امکان با افرادی که تصمیم به تغییر کردن دارند درباره تصمیم و آگاهی های دریافت شده صحبت کنیم.
7- به مرور سعی کنیم به شنیده های خود در راستای خواسته مورد نظر عمل کنیم.
به میزانی که رفتار و تصمیمات ما تغییر می کند ما به سمت شرایط جدید حرکت می کنیم و نشانه های تغییر کردن در رفتار و شرایط زندگی ما واضح می شود.
به نشانه های تغییر کردن توجه کرده و با اشتیاق مسیر خود را ادامه دهیم.
به این شکل و به مرور آگاهی جدید در ذهن ناخودآگاه ذخیره شده و سبب تجربه شرایط جدید در زندگی ما می شود.
در مراحل تغییر ذهن ناخودآگاه که توضیح داده شد عجله کردن هیچ نقشی ندارد.
چرا نباید عجله داشته باشیم
عجله کردن در این پروسه به منزله تلاش فیزیکی برای تغییر فرمول های ذهن است که کاری بی هوده و خسته کننده است.
وقتی برای تغییر کردن عجول باشید انتظار شما برای رسیدن به مقصد بیشتر می شود و این در حالی است که ذهن شما هیچ عجلهای برای این کار ندارد.
چون ذهن ناخودآگاه هماهنگ با قوانین جهان هستی عمل می کند و در قوانین جهان هستی عجله کردن پارامتر تاثیرگذاری نیست.
اگر می خواهید تغییر کنید باید گام های کوچک و مستمر در مسیر صحیح بردارید.
به عنوان مثال برای تغییر عادت های خود مسیر صحیح چالش من اینو نخوردم است.
گام های کوچک جلسات آموزشی این چالش است.
استمرار ادامه دادن و تکرار کردن جلسات آموزشی و انجام تمرینات است.
به این شک شما می توانید بدون عجله کردن اطلاعات صحیح و جدید را در ذهن ناخودآگاه خود وارد کرده و به مرور نتایج عالی آن برای شما تمایل به تغییر عادتی است که موجب ایجاد احساس بد در شما شده است.
منتظر خواندن نظرات ارزشمند شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.23 از 47 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدا
عجله برای تغییر
دقیقا شبیه روزهای اول من که وارد این چالش شدم. می خواستم سریع همه چیو تغییر بدم. ولی به دو روز نکشید که خسته شدم و حتی می خواستم اینجا هم نباشم.
من امشب متوجه شدم باید تغییرات رو نوشت تا ذهن پردازش کنه و تثبیت بشه. خب من الان میخوام از نخوردن هام یا کم خوردن هام بگم
من امروز صبحانه سیر بودم و کم خوردم. ناهار هم تا جایی که احساس سیری بهم دست داد خوردم
چایی هم لیوانی نمیخورم و یک استکان کوچیک انتخاب کردم با سه تا دونه بیسکویت خوردم
یک چهارم انار رو خوردم
شام هم یک چهارم قبل سالاد خوردم با تقریبا ۷ قاشق برنج و یه قاشق قورمه سبزی
من نسبت به قبل برنجم رو کم کردم. چایی ام رو هم همین طور. نیمه شب دیشب هم دو لقمه نون و پنیرم رو خوردم در دو نوبت. نوشابه داخل یخچال هست و میخوام نخورم. مهمتر از همه آب روی غذا خوردن هست که تقریبا کنار گذاشتم. نیم ساعت بعد غذا آب میخورم. چون به شدت دل درد می گرفتم
تقریبا همه چی کم شده و من خیلی خوشحالم از این همه تغییر…..
در رابطه با بی تحرکیم هم باید بگم من تقریبا از بیرون رفتن خوشم نمیاد. انرژی زیادی از من میگیره. ولی دو روز در هفته رو بیرون میرم. خیلی دوست دارم صبح ها از خواب بیدار بشم و یه مقداری پیاده روی داخل پارک داشته باشه. فعلا در موردش حرف میزنم و با ده دقیقه شروع می کنم با تاکسی میرم و برمیگردم و فقط ده دقیقه داخل پارک میچرخم. ببینم میشه شروع کرد
جناب عطا داخل کامنتها یه چیز جالب گفتن. گفتن وقتی توجه ام به شکمم زیاد بشه به لقمه اون روز که نخوردم فکر می کنم و لذت میبرم. منم می خوام از امروز و این همه نخوردن ها لذت ببرم. در ضمن مانتوی که قبل ورود به سایت اندازم نبود الان اندازم شده 😊😊 تقریبا دو سایز کم کردم
می تونم بگم از وقتی وارد سایت شدم تبدیل به یه آدم صبور شدم که باید آجر آجر روی هم بزاره تا خونه اش ساخته بشه. منم آجر به آجر یادگیری با ذهن رو کنار هم میچینم تا لاغری با ذهن رو یاد بگیرم به طور کامل
سلام مانمیتوانیم یک شب عادت یک عمرکه دروجودماشکل گرفته روترک کرد ونبایدعجله داشت باید اهسته وپیوسته میشه این کارروانجام دادچون ذهن مازودخسته میشه وازانجام بازمیداره پس برالاغری نبایدعجله داشت بایدبامغزبه صلح برسیم وارام به لاغری دایمی رسید گام بلندبرداشتن اشتباهه هدف مازندگی کردنه برارسیدن به هرخواسته عجله نداشت فقط ارام وپیوسته لاغری باذهن خیلی راحته گام کوچیک برداشتن ماروبه موفقیت نزدیک میکنه ما میتونیم هرروز اون رفتارروکه تونستیم باصبروارامش مقداررشوکم کردیم روبنویسیم وهمین خودش کمک بزرگی میکنه
سلام درهرکاری وقتی انسان شروع میکنه نبایدبراایان اون کاریادرواقع نتیجه اون کاریاهدف عجله کنه درواقع بایدگامهای کوچیک برداره تابه اون پله ترقی یاموفقیت بتونه برسه درمسیرلاغری باذهن هم نبایدعجله کرداول بایدیادبگیریم چجوری اجراکنیم یادرموردعادتهای ما ارام هرام بایدعادتهای بدغذایی رو باید کنارگذاشت وقتی ارام وپیوسته پیش بریم راحت میشه اون عادت بدروترک کردودرمسیرمثبت گام برداشت
من لیلا هدفم بهتر زندگی کردن است
با سلام خدمت استاد گرامی وهمراهان ارجمند
من هر روز یک قدم مثبت به سمت هدف متناسب شدن برمیدارم وهر روز بدون اینکه عجله کنم در مسیر سبز زندگی قدم میزنم وهر روز به اهدافم نزدیک ونزدیک تر میشوم
من همراه یک زندگی کاملا عادی در باغ سر سبز معرفت قدم میزنم ولذت میبرم
من اکنون بعد از گذشت تقریبا دوسال بسیار در امور زندگی واندیشه وارتباطات وخیلی از پارامترهای مهم زندگی تغییر کرده ام وقدم به قدم به سوی سلامتی شادابی وزیبایی حرکت میکنم
استاد گرامی از شما بابت این فایلهای مکمل بسیار بسیار سپلسگذارم
به نام خدا سلام استاد عزیزدوستان هم مسیرم عجله برای تغییر(قسمت چهارم_2) برای موفقیت نباید عجله کرد ما نباید عجله داشته باشیم برای عادتی که داریم بخواهیم یک شبه اون عادت روترک کنیم بخواهیم گام بزرگ برداریم این اشتباه هست ماباید گام های کوچک برداریم واون عادت به مرور ترک میشود. درسایت ماندن وتکرار تمرین کردن وبا تغییر ذهن واستمرار داشتن دراین چالش موفق میشوم وشکر خدا توانستم که یه جعبه شیرینی ببینم زود تمومش نمیکنم وبا اون در صلح هستم توانستم غذامو آرام آرام بخورم وزود سیربشم ممنونم استاد بابت این آگاهی ازشمندتون.
همیشه در شروع رژیمهای ک داشتم همیشه عجله داشتم در شروع ورزشها هم همینطور
حس میکنیم اگه هدف رو بزرگ برداریم تموم میشه وزود ب خواسته میرسیم
واسه همین طوفانی شروع میکنیم
در شروع کالری شماری ها میبردم تو کمترین کالری بعد چن هفته هوسها شروع میشد
اصلا الان تا میام شروع کنم کلی عادت تو ذهنم شکل میگیره انجامش بدم شروع هیجانی ودر نهایت بعد چن هفته ول میشه
واس همین تصمیم گرفتم بدون عجله ورهاتر جلو برم اینطوری ن خسته میشم ن زده
چرا ما عجله میکنیم برای اینک زودتر بخواسته برسیم حالافک کن زودترم بخواسته رسیدی چی میشه ما تو این مسیر تو مسیر ساختنیم هرانچه داشتیم نابود کردیم رو داریم اینجا ترمیم میکنیم عزت نفس اعتماد بنفس
واینها ی شبه اتفاق نمیافته ی شبه ک ازبین نرفته مرور واستمرار لازمه تا مسیر برامون باز وبازتربشه و
خودعجله کردن اصلا باعث میشه یجور وسواسی طور جلو بریم درحالی ک هدف ما لذت بردنه
اما تو عجله لذتی نیس اضطرارب استرس ترس نگرانی اینها رو با خودش داره ولی من هدف بالاتر از همه اینها دارم واون لذت بردن از مسیره چیزی ک من اصلا بلدش نبودم
لذت از زندگی وابسته ب یحالتی نکنیم همواره لذت ببریم حسمون خوب باشه بدون وابستگی ب شرایط و حالتی
من دیروز میل نداشتم الوچه خوردم و ۵ تا اخر رونخوردم نخودم چن شکمم درد میکنه
من دیروز برنج وقرمه سبزی نخوردم چن اش خوردم وسیر شدم نخوردم چن سیر شدم
من صبحانه زمانیک سیر شدم نخوردم چن شکمم درد میکنه اگه اصافه بخورم
من امروز صبحانه تا سیر شدم نخوردم چن اضافه بخورم شکمم درد میکنه
من انروزهمه شربت خوردن و من میل نداشتم و ی استکان قهوه خوری خوردم چن میل نداشتم
من بیسکویت نخوردم چن سیر بودم
من دوتیکه جگر خوروم و مابقی رو نخوردم چن نیاز نداشتم
من نصف گوجه روانتخاب کردم نخوردم
من ی تیکه جگر نخوردم چن شکمم درد گرف چن سیر شدم
من یدونه خیار نخوردم چن سیر بودم
من یدوته الوچه نخوردم چن نیاز نداشتم
من انتخاب کردم مربا هوبج نخورم
و خدایی ک در این نزدیکی ست،
استاد مهربان،فرمایشات شما کاملا منطقی و درست هستند،نباید برای تغییر عادات و لاغری و جاقی عجله کرد،از قدیم هم گفتن عجله کار شیطونه، یعنی چی؟؟یعنی وقتی عجله کنیم برای تغییر کردن یا رسیدن ب خواسته هامون مسیر رو دیر یا زود گم میکنیم،خداوند با صابرین هست،یعنی کسانی ک صبر میکنند و عجله نمیکنند ودر کمال آرامش منتظر هستن ک خداوند کوتاه ترین مسیر و زیباترین مسیر رو بهشون نشون میده،از خدا میخوام ک همواره کمک کنه تا بتونم توی این مسیر تغییر آهسته آهسته قدم بردارم و تغییرات کوچیک ولی اساسی رو انجام بدم.خیلی برام جالبه ک فایل قبلی استاد شما فرمودید ک سعی کنید عادتی رو ک انتخاب کردید ک تغییرش بدید رو با ی تغییر جزئی توی آرامش کم رنگ کنید،خیلی عالی بود این ترفند،من خیلی از ریزه خواری رنج می بردم ولی با توصیه شما ازش لذت بردم و سعی کردم فن بزنم و توی انجامش تغییرات انجام بدم مثلا وقتی عصرونه دلم مثه همیشه جای و کیک خواست فقط با توجه کردن ب این سوال ک آیا واقعا نیاز دارم بخورم،فقط یک سوم اون کیک رو خوردم،من عادت ب خوردن چای زیاد دارم ولی بدون تنقلات و قند،ولی جالبه ک با پرسیدن این سوال ک واقعا لازمه بخورم،تونستم متوجه بشم ک برای وقت گذروندن دارم چای میخورم و از سر عادته وگرنه بدنم نیازی بهش نداره،یا مثلا ی عادتی ک دارم همیشه موقع ناهار یا شام خودمو موظف میدونستم ک کنار سفره و پا ب پای همسرم بشینم و با سیری کامل ب خاطر همسرم چند لقمه ای رو بخورم ولی ب خودم گفتم مگه براش مهمه؟؟یا واقعا نیازه ک منم الکی سر سفره بشینم؟؟و وقتی خودمو موقع غذا خوردن همسرم مشغول کارای دیگه کردن دیدم چقدر راحته و سبکم و احساس خفگی ندارم و من دیروز رو کاملا ناهار و شام نخوردم،و اصلا گرسنه نشدم،حالم بد نشد،غش نکردم،معده درد نگرفتم،اینا همشون ب خاطر ضعف خودم توی مدیریت انرژی رسوندن ب بدنم بوده ولی میخوام این رفتارای ب ظاهر ناراحت کننده رو عوض کنم و بدنم دوست داشته باشم و غذای اضافه وارد بدنم نکنم.خدایا شکرت ک روز به روز آگاه تر از قبل میشم.
من برای کمتر چایی خوردن و استفاده نکردن از قند کلا سماور رو خاموش کردم قبلا سماور دایم روشن بود و با اینکه علاقه ای به خوردن چایی ندارم اما همین که آب داغ و سماور روشن رو میدیدم وسوسه میشدم و چایی دم میکردم اما الان این وسوسه رو با خاموش کردن سماور از بین بردم.
امروز فایل تعهد داشتن رو خوندم و گوش دادم .خجالت کشیدم چون دو سه روز هست که چالش من اینو نخوردم رو نصفه نیمه رها کردم هر چند که در واقعیت فراموشش نکردم و حواسم به عادت مورد نظرم و خط هایی که برای خودم طرح کردم متعهد بودم اما در نوشتن و ادامه فایلها تا آخر کوتاهی کردم.
اما امروز دوباره فرصت کردم و ادامه چالش رو رفتم.
من یه عادتی که داشتم و موقع پخت غذا که یکی دو ساعتی توی آشپزخونه بودم مدام این چیز و اون چیز میخوردم،از غذا میچشیدم به حدی که موقع غذا گرسنه نبودم و از روز سیری و بی میلی غذا میخوردم .
این عادتم رو در چالش من غذا نخوردن ننوشتم ،اما از زمانی که گفتین تا گرسنه نشدیم غذا نخورین ،سعی کردم این عادت رو ترک کنم تا وقتی میرم سر سفره گرسنه باشم و خدا رو شکر موفق بودم و در چند روز اخیر بعد از چند سال با حس گرسنگی سر سفره نشستم.
میدونید استاد من چون قبلا متناسب بودم هر فایلی رو که گوش میدم که در مورد تناسب و آدمای متناسب هست ناخودآگاه به یاد دوران تناسب خودم میوفتم و می بینم اون زمان واقعا خیلی از رفتارهای الان رو نداشتم برای همین برام خیلی راحت و قابل درک هست ،فقط کافیه مثه همون روزا فکر کنم و رفتار کنم تا کار برام راحت تر بشه.
و این چند روزه مثه دوران لاغریم موقع آشپزی مدام دهانم نمی جنبه یا صبحانه رو اگه حس گرسنگی نداشته باشم نمیخورم و این خیلی خوبه و برای من پیشر فت بزرگی به حساب میاد.
با سلام
ره رو آن نیست که تند و گهی رود
بلکه آن است که آهسته و پیوسته رود
استاد من به این شعر ایمان دارم و به دلیل این که منظورش رو خوب می فهمم و خیلی در مورد عجله نکردن حرف و سخن شنیدم ،همیشه سعی می کنم همینطوری باشم و برای رسیدن به هدفم عجله نکنم،
اما متاسفانه یه مشکل خیلی بزرگتر دارم این که، آنقدر به این عجله نکردن ایمان دارم که بیشتر وقتا هیچ عجله ای نمیکنم که بماند ،کم کاری هم میکنم!
به قول معروف از اون ور بوم افتادم!
به همین دلیل بعضی از کارام بی نتیجه می مونه
بعضی ها رو نصفه نیمه ول می کنم چون ههههیچچچچ عجله ای برای انجامش ندارم ،پس انجام دادنش برام بی ارزش میشه!😑
نمیدونم اسمش رو عادت بذارم ،تنبلی بذارم،یا چیز دیگه ای
ولی هر چی که هست اذیتم میکنه،و از شما که استادین و در این زمینه ها تبحر دارین میخوام یه فایلی هم در این مورد کم کاری و پشت انداختن هم بذارین تا شاید بتونم از طریق شما ترک کنم این تنبلی،توجیه،عادت یا هر چی که شما اسمش رو میگید.
ممنونم🌹🌹
به نام خداوند مهربان همیشه حاضر و خواهان پیشرفت ما،
درود و رحمت و ثروت برکت سلامتی و آرامش و شادی نور و اگاهی و سعادت خداوند در زندگی شما استاد گرامی و ارجمند همواره جاری،
استاد چقدر قشنگ اموزش بین ذهن درونی و اقدام عملی ب بیرونی را دارید قدم به قدم همراه ما طبق قوای که دادید همراه میاین واقعا ممنونیمو سپاسگزارتونیم ،
استاد واقعا تغییرات رو حس کردم مثلا :
۱ من قند خوردنم خیلی کم شده الان دو هفته هست که اصلا نخوردم و به جاش شکلات تلخ یک دونه خیلی کوچک در روز میخورم،
۲چای خوردنمم چون یک نوع کار اضافی و شاخه و برگ دادن به پرخوریم بود حذف کردم اونم با حذف قند،چای رو همهفتگی شاید دو دانه بخورم،
۳ شبها جلو تلویزیون خیلی کمتر میخورم مثلا میوه رو ریز ریز میکنم یک ذره یک ذره میخورم تا برنامه تمام بشه و من پر خوری نکنم یا سعی میکنم توجهمو بدم به برنامه و نخورم،
۴ میام خونه نمیرم دیگه دم یخچال،
۵ میرم بیرون برای دیدن جاهای مختلف کنجکاوی و لذت بردن از مردم و تعامل میرم نه برای خوردن،
۶ مهمانی میرم یکدونه شاید دیگه خیلی دلم بخواد شیرینی برمیدارم،تند تند هیچیو پشت سر هم و زیاد همه چیو در مهمانی اصلا دیگه نمیخورم،
۷موقع وعده های غذایی با ارامش غذا رو میخورم اصلا دیگه تند نمیخورم تا آگاه بشم کی سیرم ،
۸قاطی پاطی نمیخورم رو هم رو هم غذاها رو نمیخورم
۹زیاد نمیخورم و اصلا مدام در طی روز نمیخورم فکرمم به غذا کمتر شده ،
۱۰ دیگه ساعت های خوردنم نزدیک نیست بهم به جرات میتونم بگم میان وعده دیگه نمیخورم مگر واقعا گرسنم بشه که نمیشه الحمدالله جدیدا،
۱۱ غذام بمونه تو ظرفم دیگه تا آخر نمیخورم قبل سیر شدنم دست برمیدارم ، استاد به خدا خودم باورم نمیشه گنجشکی شده خوردنم،
۱۲ به غذا با حرص و ولع نگاه نمیکنم خیلی عادی میگم خوب غذاست دیگه و اگر نیازم باشد مقدار لازم فقط میخورم،چه خبره مگه چقدر نیاز بدن من مگه،
۱۳غذا رو به عنوان صرفا لذت بردن نگاه نمیکنم،
۱۴ واقعا گرسنه باشم و اون غذا هم برای سلامتی من بهتر باش برای عضله سازی بیشتر از نوع پروتئینی انتخاب میکنم چون ورزش میکنم ناخودآگاه دنبال غذای پروتئینی هستم و نه اینکه دیگه بترسم یا منفی نگاه کنم به کربوهیدرات نه دیگه ،چون من در رابطه باکربوهیدراتها از صفر شروع کردم در رابطه با این موضوع و قندو کربوهیدرات را بدون هیچ قضاوتی با لذت دیگه میخورم ،
۱۵ بیکار هم بشم در طی روز نمیرم دیگه هی الکی بخورم سرمو گرم یک نوشیدنی گرم مثل قهوه میکنم یا آروم آروم دارم روی این کار میکنم چیزی نخورم مدام و سعی میکنم به هدفهام به کارهام برسم و فکرهای خوب کنم تصویر سازی کنم عشق به لاغریو درون خودم افزایش بدم مخصوصا خودمو موقع خرید لباسهای زیبا ببینم.
و فقط هم تونستم از طریق آرامش و عجله نکردن اسون گرفتن و نزدیک بودن لاغریم به خودم و شجاعت و نترسیدن در مورد غذاها و عشق ورزیدن به لاغریم،
و حس خوب پذیرفتن و صلح با چاقی خودم و مبارزه نکردن و از خدا کمک خواستم در هر لحظه از روز و مدام در حال گوش دادن و توجه و تکرار و نوشتن به فایلها و خوندن متن دوستان هستم،
و اینم بگم هر چند اشتباهی رو تکرار کنم خ ودمو سریع میبخشم به عقب نگاه نمیکنم ن ا امید نمیشم ادامه میدم هر چقدرم زمان ببره و تمرکز روی هدفم،
جدیدا خود ذهن مهربانم همکارم شده میگه نه دیگه نکن نخور نمیخوام این کارو نکنیم منتهی با حس قدرت و خوب و با یک مدیریت و آگاهی صمیمانه بهم میگه اشکالی نداره اما انجامش ندیم بهتره دیگه,
اینم بگم تا به امروز من فقط تغییرات ذهنیمو خودم متوجه شدم قشنگم متفاوت دارم از قبلم عمل دارم میکنم مخصوصا زمانیکه فرمودید
۱شناسایی عادت چاقی کنید
۲ حالا مسئولیتشو بپذیرید و باهاش در صلح باشید (مثل بچه ای که بد غذا هست اما دوستش داشته باشید )
۳ و (حالا بدون اینکه اون بچه چاق سختی بکشه و لج کنه که نخواد همکاری کنه بدون اینکه بهش فشار بیاد مثلا داروشو به بچه آن بده بخوره )
در رابطه با خودم کاری کنم آرام آرام یواش یواش ذهن باهوش خلاقم و همکارم همراه من بشه و زبان درست و صحیح لاغریو یاد بگیره تغییر کنه و خدشه های کوچک مداوم وارد کنیم به عادتهای چاقیم به آسانی به آرامش با عشق با حوصله و وقت گذاشتن و تمرکز داشتن و تکرار بیایم یک عادت و کار درست جایگیزینش کنیم،
۴ تا با آرامش بدون هیچ عجله ا ی نتیجه عالیشو برای همیشه تا ابد ببینیم،
*نکته *
ما به آسانی و آرام آرام تغییراتی که درست طبیعیه و متناسب هست و مارو به نتیجه درست میرسونه و ما
میتوانیم تا ابد بهش وفادار باشیم را انتخاب کنیم.
خدایا شکرت تا ابد
استاد عالقدر ممنونیم تا ابد.
سلام استاد
خدارا شاکرم که در تاریخ ۱۴۰۲/۸/۱۹ توانستم این فایل را گوش کردم
برای تغییر عادت نباید عجله کنیم چون با عجله کردن کارها خراب میشود و ما نباید برای تغییر کردن گامهای بزرگ برداریم چون زود فکر خسته میشود چون آن را به مرور زمان انجام نداده است و فکر هر چیزی را که برای بدن انسان سختی داشته باشد را قبول نمی کند و باید کم کم به مغز یاد بدهیم که این تغییرات باعث شادی و نشاط در بدن میشود و این کار لاغری را در بدن سرعت می بخشد من امروز تغییرات داشتم که از امروز دیگه چای را حتی با کمی نبات هم نمی خورم چون امروز فکر کردم چطور بدن من وقتی حساسیت می گیرد من با خوردن یک قرص به اندازه دانه ی ماش من بهتر می شوم پس خوردن مقدار کمی نبات هم باعث میشود شیرینی اضافی به بدن برسد پس من بهتر است که این نبات را نخورم . چقدر این تغییرات باعث ایجاد تنوع و چالش فکری برای بدن میشود و با فکر کردن می توانیم تغییرات زیادی را در خوردن خود ایجاد کنیم و مسیر لاغری را سرعت ببخشیم و بارها شده این احساس منفی به ما میگوید که حالا آیا با این مسیر لاغر میشوی چون با منطق باید برای هر کاری زحمت و تلاش سختی بکشی تا آن کار به نتیجه برسد و چون در این مسیر سختی نیست فکر می کنی که شاید این مسیر درست نباشد ما نباید گول فکر منفی خود را بخوریم پس باید با امید و بدون عجله کردن فقط در این مسیر باشیم و استمرار داشته باشیم حتی اگر چند کیلویی چاق تر شدیم اشکالی نداره چون فکر چاقی در بدن ما نهادینه شده و جزء فرمولهای پر تکرار ما است پس باید کم کم این فرمولها را در ذهن کم رنگ کنیم و فرمول تغییرات لاغری را جایگزین کنیم
استاد ممنون از شما باید این فایلها 🙏🙏🙏🙏🙏👏👏👏👏
سلام
هر بار که برای لاغری از روش های لاغری مثل ورزش یا رژیم استفاده می کردم همش عجله داشتم که زود به نتیجه برسم و این کار باعث میشد که جسمم زود خسته بشم
اما از روزی که با روش لاغری با ذهن آشنا شدم اوایل دوست داشتم هر روز چند جلسه از دوره ها رو بگذرونم تا زود لاغر بشم اما به مرور متوجه شدم که عجله کردن یکی از موانع لاغری بوده و نتیجه گرفتم که هر روز یک جلسه از دوره ها را بگذرونم و تمرکز بیشتری بر روی جلسات بگذارم چون همون طور که در طبیعت می بینم هیچ چیزی با عجله درست نشده حتی برای چاقی هم این همه اضافه وزن یکدفعه و مدت چند ماه نبوده و در جسم خودم حدود ۵ سال به این مقدار اضافه وزن رسیدم و برای کم کردن این اضافه وزن هم باید بدون عجله انجام بدم تا ذهنم با جسمم هماهنگ بشه.
از امروز تصمیم گرفتم این خصلت عجله کردن رو در هر کاری کمتر کنم و با آرامش بیشتری به کارهام برسم.
خوب بریم سراغ عادت تند خوردن
امروز موقع خوردن صبحانه لقمه اول رو با ارامش بیشتری خوردم تا مزه لقمه رو بفهمم، موقع ناهار هم تونستم اولین قاشق رو آهسته خوردم تا بفهمم غذا چه طعمی داره؟
سلام به همگی
من سعی میکنم آگاهانه تمرینات رو انجام بدم.
در تغیبر عادتها نباید عجله کنم و گام ها رو بزرگ بردارم چون با توجه به اینکه هنوز ذهن تغییر نکرده این تغیبر عادت یه هویی کار سختی میشه برای مثال افرادی که میخوان از راه رزیم و ورزش لاغر بشن روزهای اول کلی تلاش سنگین میکنن اما چون ذهن اماده نبست و ما از لحاظ جسمی به خودمون فشار میارییم جسم خسته میشه. و به راحتی تمام
اونها رو بعد از چند روز کنار میزاره پس عجله باعث شکست ما میشه و باعث میشه ما از مسیر دور بشیم هر چیزی در این دنیا روند تکاملی داره که باید طی بشه .
ببینید هدف اصلی ما در این دنیا زندگی کردن هست پس عجله نکنید حالا چه چاق باشی یا لاغر باشی مهم نیست باید حالت خوب باشه چون این مهم هست .و این باعث موفقیت تو میشود .
هر جا در این مسیر بهت سخت گذشت بدون راهت اشتباه هست و ما باید با آسانی و راحتی لاغر بشیم پس بارها به خودت بگو لاغر شدن آسانترین کار دنیاست
من میخوام تمام تغییراتم رو از دیروز بگم .
من امروز بازم برای پسرم شیرینی اوردم اما نخوردم چون میل نداشتم .
من امروز برای دخترم غذا کشیدم و گذاشتم روی میز اما لب نزدم چون سیر بودم
.
من امروز برای پسرم چندین بار عذا اوردم و اون هر بار کامل نخورد چون مریض هست اما من لب نز دم و برداشتم
من در مسیر تغییر هستم و مطمعنم کم کم عادت هام تغییر میکنه و تبدیل به یک شخصیت جدید میشم چون دارم اموزش میبینم و دارم برای انجام تمریناتم تلاش میکنم
سلام ظهربخیر
۳۰ بهمن۱۴۰۱
امروز با چالش عجله کردن هستش
عجله درطبیعت اصلا معنی نداره شما به گیاه نمتونی بگی منعجله دارم زود رشت کن
به حیوانات ننمی نمتونی بگی عجله کنه تا تخم پرنده به خوجه همون پرنده تبدیل شه
تو اسمان چرخشش نم تونی عجله ببین چون هر کدام زمان مشخصی برای خود دارن
فرق انسان هستش که برای کارهایی خود عجله داره چه در خراب کردن وچه دردرست کردن
بوجود اوردن چاقی عجله نداره برای بان برگشت بجای حرکت اهسته ارام ارام می خودا چند گاه یاگهای بلند برداره
چون ماباید این اموزش هایی دوره رو کاملا یاد بگیرم واهسته اهسته به اموزشهای دیده شده عمل کنیم ذهن دریافت اگاهی کامل بشه از دید وشنیدن اگاهی که ما قصد تغییر شو داریم جلو گیری بشه .اگاهی کامل به ذهنبدیم
با افرادی اونها مثل ماقصد تغییر دارن اشناشیم در موردش صبحت کنیم
در باره اگاهی فکر کرده بنوسیم استمرار در اگاهی داشته باشیم
اگاهی اموخته شده رو به عمل نزدیک کنیم
عجله کردندراین پروسه به منظور تغییر فرمول ذهنی کار فیزیکی هستش وکاربیهوده وخسته کننده است
ذهن ما هماهنگ باجهان هست وبا عجله سازگارنیست
برای تغییرگامها ی کوتاه بای برداشت تاموفقیت بیشتری دریافت کردو مستمرباید انجام بشه
سلام صبح بخیر
موضوع عحله هستش ومن در کمال نا باوری برای یاد گیری این بخش وعملی انحام دادن عجله داشتم.من درفکرم عحله مال کاربود نه در یادگیری این موضوع امروز دستگیرم شدم چرا مغز م هنگ کرده بود ۲روز به خودم زمان دادم دوباره امد ودیدم موضوع حتی در یاد گیری اموزش هم عجله نباید داشت.
همین کارروی تغییرعادتهایباید انجام بدم این دو روز گذشته خیلی فکرم درگیر بود که مباد من موضوع اموزش دوره رو خوب یاد نگرفتم که مغزم هنگ کرده پس من عجله رو شانش کرده بود فکرم کارنمیگرد..
توی این چند روز به غذا خودردن خودم دقت کردم دیدم از خوردن هبچ غذایی اون حس که مبادا چاقم کنه خبری نبود
بعضی وعدها رواحساس میکردم بیشترخوردم به خودم میگفتم وعده بعدی دقت و بیشتر کن کم بخور معدت درد نگیره جالبه نمی گفتم چاق میش برای خودم خنده داربود .
موضوع خوردن به درد معده مربوط میکردم در فکرتغییرایجاد کردم .
حالا امروز ساعت ار ۹ صبح گذشته من احساس گرسنگی ندارم در صورتی که از۴ صبح بیدارم .
وفتی توی ذهنم تصویز سازی از غذا رو یاد گرفتم در برخورد با غدا وله استرس که زود بخور مبادبه تو نرسه هم گم رنک شده بود بود نبود نبود.حس خوبی ادم احساس میکنه داره از اسرت غذا خلا ص میشه من خودم زندانی غذا دیدم حالا از زندانش خلا ص شدم .زمان زیادی اسیرش بود حالا رها شدم زمامی مصرف میکنم که بدن نیاز داشته باشه من حتی دراحساس گرسنگی با دیگران فرق کردم فبلا صدای معده ام در میدم با اون صدا کرسنگی متوجه میشدم ولی حالا کل بدنم شروع میکنه به لرزش من متو جه میشم گرسنه هستم
برای خودم تعجب داره چرا در حرکت معده هم تغییربوجود امده از اون صدا خبری نیست یا خیلی کمه در صورتی گه من تند تند معدم صدا میکرد پس اون یی قرمول اشتباه بود
یی فرمل درست جای اون گرفته ذهنم دره جایگزین میکنه در دستور دادن خدابا شکرت بازم خدایا شکرت
این چند روز در گیری فکری زیاده داشتم در مورد چالش امروز خبلی ارامش دارم پس امروز درست چون عجله از بین رفته حتی در یاد گیری عجله = شکست چه اون عجله تو کار بشه چه تو یاد گبری درس خوبی گرفتم خدایاسپاس
سلام و درود .
هدف اصلی زندگی کردنه .
لاغری با ذهن باید آسون باشه .
در تغییر عادت عجله نکنیم .
هدف ما برنامه ریزی ذهنه .
وقتی زودتر از ذهن به آموزشها عمل کنیم این ما هستیم که داریم انجام میدیم .
من در این فایل فهمیدم به تنهایی حرکت کردن من فایده نداره . چون هنوز ذهنم آماده نشده خسته میشم . عجله نکنم و تغییرات بزرگ ایجاد نکنم . چون موقته و رها میشه .
تغییرات باید کوچیک باشه اما مستمر .
گوش دادن فایلها یه تغییر کوچک و مستمره .
خوردن بر اساس زبان بدن یه تغییر کوچک و مستمره .
من وقتی به زبان بدنم توجه می کنم دیگه پرخوری نمی کنم .
چون تونستم پرخوری رو هم طبقه بندی کنم .
پرخوری ذهن
پرخوری احساس
پرخوری جسم .
وقتی نیاز من به خوردن برطرف میشه ، از طریق تغییر مزه غذا اون رو حس می کنم . حس ذائقه ی من خیلی به من کمک می کنه . حسی که اصلا و ابدا در مسیر چاقی مورد استفاده نیست .
من در مسیر چاقی به تنها چیزی که توجه نمی کنم مزه غذاست .
اینم یه نکته دلپذیره که ذهنم رو متقاعد می کنه که رفتار متناسب کننده انجام بدم و به ذهنم اعلام می کنم عمل از طریق زبان بدن خیلی لذتش بیشتر از عمل از طریق پرخوری کردن و زبان چاقیه .
من با گوش دادن و عمل کردن در حقیقت دارم بهترین برنامه رو به ذهنم میدم تا اون برنامه رو به عادت تبدیل کنم .
لاغری با ذهن خیلی آسونه . چون وقتی فرمولهای جدیدی ایجاد کنم این فرمولها تبدیل به عادت میشه . چون که دارم روش کار می کنم تا بهترین فرمول رو با کمک ذهنم پیدا کنم و بعد این ذهن منه که دیگه رفتار جدید رو خودبه خود برام انجام میده . یعنی کار من با عادت کردن خیلی راحتتر میشه .
در حقیقت چرا لاغر شدن آسونترین کار دنیاست ؟ چون لاغر شدن تبدیل به عادت میشه نه فقط یه امر موقت . چون لاغر شدن میره در ضمیر ناخوداگاه من و من باید اونقدر آزمون و خطا کنم تا آسونترین راه لاغری رو برای خودم پیدا کنم .
خب راه دیگه ای که امروز درک کردم اینه که برای تغییر عجله نکنم . چون جهان هیچ عجله ای برای تغییر نداره .
حرکات جهان آرام و مستمر هست اما بنیادین و اصولی .
تغییر ذهنیت هم بسیار آرام رخ میده . پس در این مورد هم من باید خودم رو با زبان بدن و زبان اصلی ذهنم همسو کنم .
خیلی وقتها عجله کردن باعث میشه من از مسیر فرسنگها دور بشم و خیلی دیرتر به مقصد برسم .
پس برای لاغر شدن عجله نکنم .
تغییرات بزرگ در عادتم ایجاد نکنم .
و تغییرات کوچک و آرام داشته باشم .
استاد تغییرات انقدر آهسته انجام میشن که من گاهی اصلا متوجهش نمیشم .
اما خب برای لایک و تایید اونها رو یاداوری می کنم چون توجه کردن به تغییرات کوچک باعث میشه توجه من از چاقی جسمم برداشته بشه . فکرم از چاقی برداشته بشه و همین توجه کردن خودش گامی مهم در جهت برنامه ریزی ذهنمه .
برنامه ریزی ذهن از طرق مختلف انجام میشه که یکیش توجه کردنه . دیگری فکر کردن . گوش دادن فایل . صحبت کردن . نوشتن . خواندن . عمل کردن .
با ایجاد تغییرات کوچک در همه ی این سطوح لاغری رو در ذهنم برنامه ریزی می کنم .
ترک چاقی ابتدا از تغییر کانون توجه ایجاد میشه .
پس تغییراتی که من امروز به عادتم میدم اینهاست :
توجهم رو از روی چاقی در هر سطحی برمیدارم و به تغییرات کوچکی که در هر سطحی ایجاد می کنم توجه می کنم .
مثلا به جای اینکه توی آیینه به اندام چاقم نگاه کنم به لقمه ی نانی فکر می کنم که امروز بعد از سیر شدن و اطمینان از سیر شدن نخوردم .
من نان را تا ته نخوردم .
من سمنو را تا ته نخوردم .
من کره و عسل تا ته نخوردم
تغییر دیگر اینکه به جای توجه به عمل کردن به فرمولی که باید غذایم را تا ته تمام کنم به فرمول حس ذائقه و سیری توجه کردم و اطمینان از سیری .
مرحله اطمینان از سیری رو امروز متوجه شدم و به عادتم اضافه کردم . چون من نقطه ی سیری رو پیدا کرده بودم ولی گاهی دچار شک میشدم و همین شک و تردید تمرکز مرا از مسیر لاغری برمیداشت و به خوردن میبرد .
خب من وقتی سیر میشم از تغییر مزه میفهمم که سیر شدم .
اما هنگامی که دیدم در حد دو سه لقمه بعد از سیر شدن میخورم حس اطمینان از سیری منو تا ساعتها سیر نگه میداره . مطمئن شدم غذا دیگه مزه نداره و مزه ی خودش را از دست داده . دیگر هیچ لذتی در خوردن نبود . این عادت رو هم اصافه کردم . اطمینان از سیر شدن که البته اگر در همان لقمه اول مطمئن بشم به دو سه لقمه هم نخواهد کشید ولی این مرحله که کشف کردم ، مرا از پرخوریهای بیشتر باز میداره . چون اطمینان از سیری در ساعات بعد باعث میشه من تا چند ساعت فکر غذا در سرم نیاد و با حس سیری غذا را ترک کنم . نه گرسنه هستم نه وسوسه بیشتر خوردن دارم نه پرخوری کردم نه شک و تردید دارم و احساسمم بد نمیشه .
یه جور انعطاف هم هست .
اطمینان از سیری خیلی مهمه چون وسوسه بیشتر خوردن رو از ذهن پاک می کنه و از این جهت در بودن در مدار لاغری به من کمک می کنه .
پس اینم یه تغییر دیگه که ایجاد کردم . نقطه ی سیری رو تبدیل به بازه ی سیری کردم .
البته این بازه رو میتونم از چند لقمه ی قبل هم شروع کنم و آمادگی آن را به خودم بدم .
اطمینان از اینکه دقیقا نقطه پایان رفع نیاز جسم من کجاست خیلی به من کمک کرده و من خیلی عالی اون رو با کمک حس ذائقه پیدا کردم .
تغییرات دیگر امروز :
من تخم مرغ نخوردم .
من آش شلغم را تا ته ظرف نخوردم .
من برنج نخوردم .
من خورش نخوردم .
من صبحانه نخوردم .ناهار نخوردم .
من وقتی سیر بودم نخوردم .
من موقعی که احساس گرسنگی کردم نخوردم .
البته رفتار چاق کننده هم داشتم .
من میوه ها را تا ته ظرفم خوردم . سیر شده بودم ولی خواستم و خوردم .
من یک خیار و یک پرتغال و یک کیوی اضافه بر نیازم خوردم . اما یکبار امروز انجام دادم . دوبار پرخوری نکردم . سه بار پرخوری نکردم .
اینجوری به رفتارم نگاه می کنم که راحتتر بتونم تغییر بدم .
پس من این تغییر رو هم امروز انجام دادم .
با نگاه بد به پرخوریم نگاه نکردم و فرمول (پرخوری حالم را بد می کند) را اجرا نکردم . به پرخوری هیچ واکنشی نشان ندادم و فرمول صلح با رفتار و عادت رو هم انجام دادم .
فعلا سیرم و تا گرسنه هم نشم چیزی نمیخورم .
آها گفته بودم گرسنگی رو هم برای خودم درجه بندی کردم :
گرسنگی درجه ۱ . گرسنگی که فقط ذهن و فکرم اعلام می کند .
گرسنگی درجه ۲ . گرسنگی احساسی . یعنی احساس گرسنگی می کنم .
گرسنگی درجه ۳ . گرسنگی جسمی . که آن هم چند مرحله است و من معمولا مرحله ای که دیگه حس می کنم جسمم اعلام می کنه گرسنه هستم شروع به خوردن می کنم .
پس این درجه بندیها رو هم به عادتم اضافه کردم .
یه تغییر دیگه هم اینه که چند روزه دوره ورزش با ذهن رو تهیه کردم . البته هنوز گوش ندادم.
امروز فرصتی ایجاد می کنم که بتونم اون فایل رو هم گوش کنم و تمرینش رو انجام بدم .
پس اینم یه تغییر دیگه که در عادتم دادم .
پس فرمول امروز عجله نکردن برای تغییر بود .
تغییرات کوچک اما مستمر .
اینم یه تغییر دیگه که امروز یاد گرفتم و در عادتم ایجاد کردم .
سلام . ممنونم بابت این فایل عالی . بله دقیقات درسته
راست میگید آدم وقتی به ذوق میاد دوست داره عجله کنه انقدر که آموزشهای شما عالیه هی دلش میخواد تغییرات بزرگ بده من مثلا دوست دارم یهو همه عادتای بدم و تغییر بدم . انگار که خوشم اومده هی میخوام واسه عادتهای دیگمم ازش استفاده کنم . ولی خب عجله نمی کنم و کم کم تغییر میدم . تغییرات کوچولو میدم به عادتهام . خب عادتی که من میخوام ترک کنم عادت پرخوریه . ما اول پرخوری رو تفکیک کردیم . پرخوری یعنی رفتار خوردن که بعد از نه گفتن جسمی (برطرف شدن نیاز جسمی) بازم تکرار میشه .
من دیروزم خیلی خوب عمل کردم . تا ساعت ۲ که گرسنه نبودم و نخوردم . ساعت ۲ دیگه احساس گرسنگی کردم ۳ تا قاشق سمنو خوردم ۴ تا بادوم و یه مقدار مویز و دو سه تا هم انجیر خشک . ۱ دونه شیرینی و نصف قوطی کبریت ویفر . نصفه یک شکر پنیر .
من ۱۰ تا بادوم نخوردم فقط ۴ تا خوردم .
من ۷ تا انجیر نخوردم فقط ۳ تا خوردم .
من یک مشت بزرگ مویز نخوردم فقط شاید دو بند انگشت خوردم .
من ۴-۵ تا شیرینی نخوردم فقط یکی خوردم .
من یه مشت شکر پنیر نخوردم فقط نصفی از یه دونه خوردم . حتی یه دونه هم نصف کردم .
چون دیگه سیر شده بودم .
ساعت حدودا ۷-۸شب یه کفگیر و نصفی سبزی پلو و یک کوکو سبزی
من یه بشقاب پر برنج نخوردم .
من ۴-۵تا تکه کوکو سبزی نخوردم .
چون دیگه سیر شده بودم .
با چایی بعد از شام دو سه تا قند نخوردم اصلا قند نخوردم .
ساعت ۱ نصفه شب احساس گرسنگی کردم . ولع نبود واقعا گرسنه بودم .
۳ تا قاشق برنج و به اندازه یک چهارم کف دست مرغ و ۲ تا قاشق سبزی پلو و ۱ عدد کوکو و ۲ تا کف دست کامل نون سنگک اینا رو خوردم و بعد دیدم سیر شدم و دیگه بعدش بهم مزه نمیداد .
برای همین دیگه نیازم رفع شد و ادامه ندادم .
من کل بشقاب برنج رو نخوردم .
من یک چهارم نون سنگک رو کامل نخوردم
من باقیمونده کوکوها رو همه رو تموم نکردم
من غذا رو تا ته بشقاب نخوردم .
من با عصبانیت و ولع غذا نخوردم .
من الکی و سیری روی سیری غذا نخوردم .
من کاملا احساس گرسنگی کردم و با خیال راحت خوردم و جایی که دیگه بهم مزه نداد فهمیدم نیاز بدنم رفع شد و دیگه به راحتی نخوردم .
این از عادات عملیم .
و عادات ذهنیمم که از صبح که بیدار شدم یعنی حدودا ۸-۸و نیم تا ساعت ۱ و ۲ داشتم فایل گوش میدادم کامنت میخوندم و نظرمو مینوشتم .
و اینکه من با فرمولهای ذهنیم غذا نخوردم کاملا بر اساس گرسنگی و سیری بدنم خوردم .
من عذاب وجدان نگرفتم .
احساس حقارت نکردم .
حال خوب داشتم .
زور و فشار به خودم اعمال نکردم .
خلاصه دیروزم مثل روزهای پیشین خیلی حال کردم .
برای همین میگم تمریناتون انقدر عالیه آدم دچار عجله میشه همه عادتاش و تغییر بده ولی خب طبق فرمایش شما نباید عجله کرد و ذهن باید با امادگی حرکت کنه .
استاد من خیلی دوس دارم عادت بی تحرکیمم یکم زیاد کنم . بی تحرک هم خیلی نیستم ولی دوست دارم فعالتر بشم . راستش دوست دارم عادت تنبلیمم ترک کنم . ویژگی شخصیت چاق من پرخوری و تنبلی هست .
یعنی آدم چاق رو با این دو صفت میشناسن برای همینه همه ی رژیمها و ورزشها میخوان از این دو مقوله برای لاغر شدن استفاده کنند که متاسفانه با دستوراتشون من خودم به شخصه هم تنبل تر شدم هم پرخورتر .
اما شما اینجا چقدر قشنگ گفتید اصلا لزومی نداره بری یک ساعت راه بری فشار بیاری اذیت بشی .
قدمهای کوچیک بردار ولی مستمر .
مثلا عادت تنبلیم . اول اینکه باهاش به صلح میرسم مزایاشم اینه که من راحت بودم آروم بودم همش دراز کشیدم و … تغییرات کوچیکم که دلم میخواد باهاش همراه کنم اینه که به زبانش توجه کنم اول اینکه به زور خودمو به فعالیت وا ندارم . هر جایی که دوست داشتم و بدنم بهم گفت فعالیت کنم و باز هم موقع راه رفتن به زبان بدن توجه کنم هرجا خسته شد و ناتوان شد و باهام حرف زد من بدون زور و اجبار اون فعالیت و ترک کنم .
دوست دارم این تغییر کوچیکم به تغییر غذاییم اصافه کنم .
خس عجله ندارم . خوشم میاد از این تمرینا . برام آسونه . چون درک کردم که مراقب باشم مثل حالت رژیم یا باشگاه با اعمال فشار و زور نباشه . قراره با این تغییرات حالم بهتر باشه و من واقعا مشتاق این نوع لاغری آسان و راحتم . خوبه که یاداوری می کنید دچار عجله نشیم . چقدر این فرمولا عالی هستن واقعا و همه با هم در کنار هم واقعا مثل یک پکیج لاغری هستن . واقعا خوشحالم که به این سایت هدایت شدم .
راستی تا الانم هنوز گرسنه نشدم .
امروزم تغییرات عالی داشتم .
برای اولین بار بود مامانم گفت بیا صبحانه بخور گفتم سیرم مامان . هر وقت گشنم شد میخورم .
مامانم تعجب کرد گفت ضعف میکنی تا عصر میخوای بری سرکار . گفتم گشنم بشه یه چیزی میخورم . برام لقمه درست کرد گفت برو تو راه بخور گفتم نه مامان گشنم بشه یه چیزی میگیرم میخورم . یعنی فرمولای چاقی رو قشنگ در مامانم میدیدم . خودشم تا حدی تپله ولی خب خیلی چاق نیست . به چاقیش عادت داریم چون فرمولاشو روی ما پیاده می کنه ولی بهش گفتم مامان لقمه ای که برام گرفتی هم خودت نخوریا اون اضافه است صبحونتو خوردی . مامانم با تعجب منو نگاه کرد و یه گاز از لقمه زد . منم چیزی نگفتم و گفتم فرمول ذهنیشه دیگه نمیدونه باید بر اساس گرسنگی و سیری بخوره و گفتم بهتره من حواسم به کار خودم باشه و اومدم سرکار . هنوزم تا الان چیزی نخوردم نه به زور چون گرسنه نبودم .
به همین راحتی گرسنه نبودم نخوردم .
واقعا این تجارب برای اولین بارهاست . من این روزها با لاغری و حس خوب لاغری دارم زندگی می کنم .
خیلی حالم خوبه . خیلی خوبم . هر وقتم گرسنه ام بشه خب با خیال راحت میرم میخورم گرسنگیمو فهمیدم سیریمو فهمیدم . خودتون میدونید چقدر لذت داره .
ولی باز به خودم یاداوری می کنم عجله نکن . وقتی اینجوری می گم اشتیاقم بیشتر میشه راحتتر میشم بهتر میتونم عادت مورد نظرم رو انجام ندم .
من امروز صبحانه بر اساس عادت هر روزه نخوردم .
من امروز بوی عسل و کره خورد به مشامم ولی چون گرسنه نبودم نخوردم .
من براساس فرمولهای ذهنی نخوردم .
و من تا این ساعت از روز هنوز گرسنه نشدم و نخوردم .
من از نخوردنم رنج نمیکشم اذیت نمیشم . چون منعی برای خوردنم ندارم . اصلا خیلی حالم خوبه استاد .
ولی یادم می مونه که عجله نکنم .
سلام به همه دوستان همراه! استاد عزیز در این فایل فرمودند که چه لاغر باشیم چه چاق، هدف زندگی کردن هست و نباید برای تغییر عادت هایمان و لاغری عجله داشته باشیم و این مرا یاد حرف برادرم انداخت. هر وقت که به واسطه رژیم های سخت و طولانی دچار کم خونی شدید میشدم و بدنم ضعیف میشد، او به من میگفت که چاق زنده خیلی بهتر از لاغر مرده هست و به من یادآوری میکرد که اصل زندگی کردن هست و واقعا اینقدرها هم چاقی و لاغری مهم نیست و اصل سالم بودن هست. درست است که بدن ما امانت خدا در نزد ما هست ولی ما در برابر نعمت حیات و زندگی هم باید به خدا پاسخگو باشیم و این اهمیت بیشتری دارد. پس همه چیز را به روال طبیعی بدن خودمان میسپاریم و عجله نمی کنیم. من امروز با خواندن پیام یکی از دوستان و اینکه متوجه شدم چقدر قدرتمند هستم میل به خوردن اضافه در من از بین رفت و خوردن بعد از خوردن را انجام ندادم.
فایل “ انعطاف در ذهن نا خودآگاه (قسمت چهارم- 2): ”
ما هر کدام تصمیم گرفتیم که عادت نامناسب خود را تغییر دهیم. بنابراین در تغییر رفتاروعادت خود، میبایست “ بدون عجله ” گام برداریم.
به این صورت که، گامهای ما از گام کوچک و مستمر برداشته شود؛نه اینکه ما یک دفعه از خودمون انتظار یک گام بزرگ و جهش زیاد داشته باشیم.
ما با برداشتن گامهای کوچک و مستمر در مسیر صحيح میتوانیم به هدف خود برسیم.
همین طور که در قسمت توضيحات به ان اشاره شد ، عجله در قانون جهان هستی وجود ندارد. سيستم جهان هستی هیچ واکنشی به عجله کردن انسانها نمیدهد.
به نظر من توضیحات اول این قسمت بی نظیر ، کامل و جامع بود.
هر چه بیشتر در سایت وقت میگذرانم و دوره های بیشتری را میگذرانم، به تصمیم خودم در اولین روزی که دوره رایگان لاغری با ذهن را شروع کردم و بعد دوره های دیگر را، بیشتر ایمان میاورم و به خودم بیشتر افتخار میکنم.
هر چه بیشتر تمرین میکنم و مینویسم و تمرینها را عملی میکنم، بیشتر درک میکنم و از بودنم در این سایت که 588 روز از ان میگذرد خوشحالتر و راضی تر میشوم.
ما همه توانایی تغییر کردن را داریم اگران را باور کنیم. تغییر ما به تغییر فرمول و برنامه ریزی ذهنی ماست.
استاد از این تمرینهای زیبا سپاسگزارم.
سلام بر استاد گرامی و دوستان پر انگیزه ام
من در همین چند روز که وارد چالش شدم خیلی ارام دارم تغییر میکنم مثلا
همین دیروز ظهر غذای ناهار روخیلی دوست داشتم و خوردم بازم با .چند لقمه ی اضافی بر نیازم خوردم و اما تفاوتش با همیشه این بود که سریع نگران نشدم و با هاش کنار اومدم و گفتم خب با انجام این عادتم بد که نمیگذره چون حس حین انجام این عادت خوبه تکرارش کردم و اما شب موقع شام که خواستم بخورم دقیقا بسیار عالیتر خوردم و فکر کنم اضافه بر نیازم خوردم اما از همیشه کمتر و به خاطر احساس قدرت کردن یه لقمه ی آخر رو در بشقاب گذاشتم تا هم عادت رو حذف نکرده باشم و هم یه تغییر داخل اون عادت داده باشم و احساس بسیار خوبی هم داشتم و اما آخر شب بچه ها سیب زمینی مخصوص خریدن و من که اصلا قصد خوردن نداشتم اما میلم شد و دیگه این دفعه از همون شروع کار گفتم آره این غذا رو دوست دارم پس میخورم اما نه بیشتر از نیازم و در حد چند قاشق برای رفع هوسم خوردم و رها کردم و هیچ فشار شکمی نداشتم یعنی هم اون عادت رو داشتم هم تغییری داخل اون ایجاد کردم که چند لقمه ی کوچک علاوه بر نیازم خوردم که هیچ اتفاق خاصی نیفتاد و دقیقا من دیشب در مقابل غذایی که همیشه میگفتم خوشمزه هست چنین رفتاری کردم و به اون حالت زننده ی فشار شکمی نرسیدم که بسیار برام ارزشمند بود .
من در طول روز چندین بار دلم غذا خواست خوردم و اتفاقا تمام اونها رو هم دوست داشتم و شاید یه بار خطا داشتم و بقیه دفعات عالی رفتار کردم و همینکه میبینم تعداد رفتارهای درست من از تعداد رفتارهای غلط من بیشتر هست خوشحالم و هیچ عجله ای ندارم که کامل این عادت چند لقمه اضافه بر نیازم در مقابل غذاهای خوشمزه و مورد پسندم از بین بره و به خودم میگم من در مسیر درستم من به زودی مهارتم در مقابل مواد غذایی دلخواهم بهتر میشه فقط باید در مسیر باشم و آموزشها رو تکرار کنم و اصلا عجله ای ندارم چون همین عجله باعث میشه من از خودم شکست بخورم و مسیر رو رها کنم پس آهسته و پیوسته قدم برمیدارم .
عجله کردن در هر کاری ما رو ناموفق میکنه .
و باید بگم آموزشهای این چند روز موقع اضافه خوردن در گوشم مثل زنگ به صدا در اومدن و من بسیار بهتر از قبل رفتار کردم همین امروز ظهر در حالی که طعم غذا برای من فوق العاده بود ولی اصلا نخواستم بیشتر از نیازم بخورم و بعد ازسیری دو لقمه ی کوچیک تر برداشتم و دیگه رهاش کردم و بسیار حس عالی تناسب و قدرت میکردم و همچنان میکنم .
من دوست دارم به جایی برسم که از غذا فقط به عنوان یه وسیله برای رفع نیازم استفاده کنم نه هیچ مورد دیگه که چون خوشمزه هست و یا چون دوستش دارم و …..غذا وارد بدنم کنم که مطمعنم با استمرار و تکرار من این مهارت زیبا رو پیدا میکنم چون به اون مهارت خیلی نزدیکم .
من هیچ عجله ای برای تغییر عادتم ندارم چون در قسمت قبل از مزایای اون گفتم و گفتم که در موقع انجام اون عادتم به من خوش میگذره که در چهار چوب هیچ باید و نباید نیستم و حس آزادی و در رژیم نبودن رو ندارم و حس لذت و خوشحالی دارم و….. پس من اگر هر وقت عادتم رو تکرار کردم حالم بد نمیشه و عجله ندارم که از بین ببرمش نه با قدرت میگم خوبه یه تغییر یا راه داخل اون ایجاد کنم و بعد با اون راه انجامش بدم که ذهنم احساس خطر نکنه و به مرور و کم کم این راه ها رو بیشتر میکنم تا در ترک عادتم موفق بشم پس رمز موفقیت من. در آرام حرکت کردن و قدم برداشتن هست .
سلام دوست عزیز، ممنون از دیدگاههای کامل و زیبایی که مینویسین و رد پای عالی ای که از خودتون توی سایت باقی میزارین. الان که دیدگاه شما رو خوندم قبلش شام خورده بودم ولی نمیدونم چرا احساس میکردم به اندازه کافی نخوردم و هنوز نیاز دارم چیزی بخورم در حالیکه معده ام این را نمی گوید و همه شواهد بر این است که دیگر نباید چیزی بخورم و همین طور میخواستم خوردن را به تعویق بیندازم تا اینکه در نوشته شما مطلبی توجه مرا جلب کرد. اینکه نوشته بودین لقمه آخر را فقط به این دلیل نمیخورم که به خودم نشان بدهم قدرتمند هستم و در یک لحظه من به خودم گفتم تو چرا نتوانی در مقابل این وسوسه کاذب قدرتمند رفتار کنی و به خودت ثابت کنی که توانایی تو هم کم نیست و اجازه ندهی همیشه شیطان برنده باشد. کلا با خودم فکر میکردم که امروز چرا دارم به این شکل رفتار می کنم چون ناراحت و عصبانی نبودم و حوصله ام هم سر نرفته و کلی کار برای سرگرمی دارم و شاید دلیل آن دلتنگی و تنهایی باشد و حالا به دلیلی که امروز باعث شده تمایلم به خوردن بیشتر شود کاری ندارم و فقط میخواهم با قدرت تصمیم بگیرم و البته که قصد مبارزه و جنگیدن با آن را هم ندارم و فقط از این قدرت در جهت انتخاب درست و مناسب برای خودم استفاده می کنم تا نتیجه آن برایم حال و احساس خوب باشد. ممنون از شما که باعث شدین منم به یاد بیاورم که قدرتمندم. سپاسگزارم🙏😘🌹
سلام
من خیلی به عجله نکردن فکر میکنم، من خیلی دوست دارم که موفق بشم ولی میدون سيستم کائنات که قراره منو به خواستم برسونه اصلا نمیدونه عجله چی هست که بخواد منو زود تر به خواستم برسونه من اینجام که در زمان و مکان درستش شرایط عالی رو تجربه کنم و چیزی غیر از این دستور در ذهن الهی وجود نداره حالا اگه بخوام با اختیار خودم عجله رو وارد زندگیم کنم خب معلومه که جوابی نمیگیرم چون کائنات اصلا همچین دستوری توی حافظش نداره وقتی یه نفر بهش میگه زود تر این خواسته رو بهم بده اصلا متوجه نمیشه ما چی میگیم در یه نگاه فانتزی شاید پیش خودش بگه چی میگه این بنده؟ عجله برای چیه؟ خب من که دارم تمام این امکانات و موقعیت ها رو آماده میکنم که به بهترین شکل به خواستش برسه چرا مدام یه فکرو با خودش تکرار میکنه و میگه من زود تر میخوام زود تر میخوام ، خب اگه بنا به اراده ی من باشه که من دارم با سرعتی که الهی هست تدارک رسیدنش رو میبینم پس وقتی میخواد زود تر به خواستش برسه یا به من اعتماد نداره و فکر میکنه من نمیدونم چه زمانی بهتره و یا فکر میکنه چیزی که توی ذهنشه و اونو تصویر آرمانی میدونه درسته و در هر دو صورت یعنی به کار من ایمان نداره .
خب این مکالمه ی خیالی خدا با خودش خیلی ناراحت کنندست ، چون اگه ما ادعا داریم به خدا ایمان داریم که خب نباید عجله کنیم چون اگه ایمان داشتیم که خیلی راحت کارامونو انجام میدادیم و همونقدر که مطمعنیم سفارش غذامون از رستوران به زودی میاد پس خواستمون هم در دست آماده شدنه و به زودی به دستمون میرسه و ما زندگیش میکنیم.
من تمام سعیمو میکنم که عجله نکنم و تمام مراحل رو با آرامش انجام بدم مثل این چند روز که رفتارم تکرار شده ولی من سعی کردم ازش لذت ببرم و به آرومی یه تغییر کوچولو توش ایجاد کنم ، مثلا به جای اینکه به خودم بگم نه من نصف خوراکیمو نمیخورم فقط گاز آخرو نخوردم شاید به اندازه ی ۲-۳ سانت هم نمیشد اندازه ی خوراکی ای که نمیخوردمش اما میدونم همین تغییرات کوچولوعه که بعد تبدیل به یه اتفاق خارقالعاده میشه.
خدایا شکرت
ممنونم
سلام استاد گرامی و هم مسیران عزیز
برای موفق شدن عجله نداشته باشیم
باید آهسته و پیوسته کار کنیم
بخونیم گوش بدهیم ببینیم و بنویسیم
یه تغییری در خودم دیدم دیروز
عصر که رفتیم یه جایی کیک با چایی گذاشتن خودم کمتر برداشتم و باز از اون مقدار تونستم یه کمیش رو به داداشم بدم بدون اینکه از لحاظ روحی اذیت بشم و بگم سهم خودمه،
خوشحالم از این تغییر
ممنونم استاد.
سلام من اضافه وزن زیادی ندارم
ولی حالا که با این مبحث اشنا شدم متوجه شدم خیلی ساله مثل یک روبات تغذیه کردم وهیچ لذتی یا بهتره بگم خیلی به ندرت لذت غذا خوردن رو درک کردم تقریبا بیست وپنج ساله که مداوم مراقب تغذیه ام بودم مثلا اگه خانواده برای شام رستوران میرفتن اکثرا من هیچی نمیخوردم یا اینکه اگه یه کمی میخوردم با عذاب وجدان و با پیش فرضهای مثل اینکه سفید پوستها سوخت وسازشون کمه و…… همیشه در مراقبت دایم بودم با صبوری این لذت گم شده رو به زندگیم هدیه خواهم کرد از شما خیلی سپاسگزارم
سلام
من امروز سرناهار داشتم ماکارونی میخوردم و دستمو داشتم میبردم سمت قاشق تا یه قاشق دیگه بخورم ذهنم گفت بسه دیگه و من دیروز نوشتم که تا ذهنم اینو میگفت من یه لقمه دیگه هم به عنوان آخری میخوردم اما اینبار اون لقمه ی بعد دستور بدنم را نخوردم و خیلی خوشحااالم عصر هم مامانم یه نصفه دونات بهم داد و من چندتا گاز زدم و اندازه دوتا گاز اخرشو دادم داداشام و بابت این رفتارم هم خیلی خیلی خوشحالم
تبریک میگم به خودم و از خودم ممنونم که میشه درکنارمه
سلام بر استاد عزیز و مشتاقان تناسب اندام
من خودم به شخصه نظرم اینه که قبلا جزو گمراهان در مسیر لاغری بودم البته نا آگاهانه .
چرا گمراهان؟ چون از مسیر درست تناسب اندام که خدا در وجودم قرار داد دورشدم .
وجزو مشرکان بودم ؟ چرا مشرک؟ مشرک کسی نیست که فقط خدا رو قبول نداشته باشه. بلکه به نظر خودم مشرک کسی هست که قدرت خودش رو بده عوامل بیرونی . مثل کم تحرکی . پشت میز نشینی. ارثی بودن . واز بدن خود ایراد گرفتن که کار خدا نقص داره وبلد نبود بدنم رو خوب طراحی کنه که روند سوخت وسازش نرمال باشه.و…
وکم کم وقتی این عوامل بیرونی رو در ذهنم بزرگ کردم وجودم و روابطم با خدا کم رنگ شد .
چون دیگر جایی که شرک هست وقدرت دست عوامل بیرونی هست بودن خدا بی معناست .
وجایی برای خدا در دلم به معنای واقعی نبود و رسیدم به نامیدی . دیگه تقدیرم اینه . لاغربشو نیستم .
مرنب ناراحتی و غم و غصه و شکایت از همه حتی خدا.
بعدش وقتی ته دلم یه امید کوچولویی بود که میگفت یه چیزی هست که من نمیدونم . من از خدا تو زندگیم خیلی خوبی دیدم . و گشتم وگشتم . و خدا هدایتم کرد به سایت تناسب فکری .
اینجا بود که فهمیدم من مشرک بودم من به عوامل خارجی خیلی بها دادم و حالا که متوجه شدم مسیر درست کدومه .
بیقرارشدم که بیام تمام تلاشمو اینجا به کارگیرم .
منتها مثل راننده ای که میخاست سمت شرق بره اشتباها غرب میره . حالا که متوجه میشه گاز ماشین رو میگیره وعجله میکنه
واگر به خودش نیاد معلوم نیست به مقصدش برسه یا نه .
حالا فهمیدم که ایمان که میگن چیه؟
هرقدر ایمانت یا باورت بیشتر باشه بیشتر نتیجه میگیری یعنی چی؟
یعنی هرقدر که بتونی اون عوامل های چاقی رو که در ذهنت قدرت دادی وقدرت رو از خدا گرفتی و به اونها دادی پیداش کنی و با نمونه ها ردش کنی واستمرار داشته باشی با این آموزشها که ایمانت وباور رو زیاد میکنه .
وهرقدر به موضوعی ایمان ات بیشتر باشه بهتر نتیجه میگیری .
من وقتی دست عوامل بیرونی . کم تحرکی و پشت میز نشینی و…. رو از سرنوشتم خط زدم یهو دیدم آرامشم بیشترو بیشترشد واین نشونه ایمان هست ومرتب درحال کاهش وزن هستم .
واین یعنی نزدیک شدن به توحید .
من تو چاه چاقی افتاده بودم خداوند استاد روشن رو برای کمک بهم فرستاد واون با وسایل کمکی مثل همین چالش ها وآموزشها ازم میخاد محکم این طناب رو بگیرم و رها نکنم تا آرام آرام منو از چاه چاقیم خارج کنه .
منم مرتب داد بزنم چرا نمیرسم بالا. استاد بهم میگه تو چاهی که افتادی عمیقه . توخیلی با چاقی کلنجار رفتی خیلی باورهای ریشه ای محکم ازش ساختی .
بهم اعتماد کن و طناب رو بگیر منم آرام آرام تو رو از چاه چاقی میارم بیرون .
بهم میگه خیلی ها بهم اعتماد کردن و من از این چاه اوردمشون بیرون .
دو حالت داره:
یا من بهش اعتماد میکنم و از چاه بیرون میام
یا از بس شکایت میکنم وعجله میکنم که دستم شل میشه و طناب رو رها میکنم و میافتم دوباره ته چاه.
تصمیم با خودمونه .
البته استاد ما میگه هر سری افتادی تو چاه برگرد من باهات هستم من کمکت میکنم من درکت میکنم من خودم این مشکل رو داشتم .
میدونم عجله کردنت واسه چیه؟ خودم این سرزنشها رو تو زندگیم تجربه کردم .
سایت تناسب فکری درش به روی همه آدمهای چاق . حتی رهاشده ها بازه . واین اوج پشتیبانه .
خدایا شکرت که منو به این سایت خوب و استاد بزرگوار هدایت کردی.
سلام دوست خوبم
چه مثال جالبی از این قسمت زدید. نجات پیدا کردن از چاهی عمیق و رهایی از چاقی، توسط طنابی که ما را از افکار چاقی به باورها و افکار لاغری با ذهن میرساند.
بسیار زیبا و شیوا است این مثال. این مثال، درک عجله کردن را خیلی برایم اسان کرد.
چند وقت پیش داشتم با همسرم راجع به عدم موفقیتهایش در شغل های مختلفش و معامله هایش، صحبت میکردم.
جالب است که در تمامی انها عجله یکی از معیارهای پر رنگ عدم موفقيت او بوده است.
به بیانی دیگر همسرم با برداشتن گامی بزرگ، برای تغییر شغل و یا معامله ای پر سود؛ سالها به جای موفقيت به عدم موفقيت رسیده است.
چون بارها و بارها همان طور که شما توضيح دادید، دستش شل شده و طناب را رها کرده و دوباره ته چاه افتاده است.
دوری از خدا و عدم ایمان ما به او و اعتماد ما به او و کمرنگ شدن ان، موجب نرسیدن ما به خواسته هایمان میشود.
واقعاً عجله کار شیطان است و بس. خداوند هدایتگر همه ماست؛ اگر صبر پیشه کنیم.
عجله فقط در لاغری نیست، بلکه در هر کاری باعث عدم موفقيت ماست مثل تغییر شغل و یا معامله و غیره.
در هر کاری عجله کردن رسیدن به خواسته مارا از بین میبرد، چون در قوانین جهان هستی ، عجله کردن پارامتر تاثیر گذار ی نیست و وجود خارجی و واقعی ندارد.
عاشق این جمله شما شدم که عالی است و طلایی:
” هر قدر به موضوعی ایمانت بیشتر باشد ، بهتر نتیجه میگیری.”
برای موفقیت ، سلامتی و شادی شما دعا میکنم.
موفق باشی دوست خوبم.
سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی
عجله کار شیطونه
تکامل تدریجی است
خدا با صابران است
وقتی من باور دارم مسیرم درست روشم درست هشت پس با اشتیاق ادامه میدم من بذر رو کاشتم و هر روز بهش سر میزنم آگاهی جدید به خودم می دم و استمرار دارم و مطمئن هستم نتیجه میگیرم همین طور که الان یک عالمه تغییر کردم
راه راه کردن خواسته
من دیروز سر کار یک چایی کمتر خوردم گفتم باشه سرد شه حواسم رو پرت کردم و بعد متوجه شدم نخوردم
ناهار که چالش اصلی من در این دوره بود یک تیکه از نون رو کندم و نخوردم و آدم احساس پیروزی می کنه وقتی نمیخوره برعکس رژیم های قبل که اگه نمی خوردم احساس محدودیت می کردم
بنام خدا
عرض سلام دارم خدمت شما استاد عزیز
من در تند خوردنم یه خط بوجود آوردم وتصمیم از این به بعد ۳۳بار لقمه ی خودم را بشمارم و این خیلی تأثیر گذار هستش کاری که قبلا انجام میدادم حس خیلی خوبی به من میده بعد غذا هم سیر هستم و هم به اندازه نیازم میخورم و هم آرامتر میخورم .
هیچ عجله ای برای لاغر شدن نداشتم و گامها را خیلی کوچک برمیدارم .
سلام🙂
عجله کردن هم ترمزی هست برای لاغر شدن و هم برای تغییر عادتها…
وقتی که ما آگاه میشیم که آنچه در هر جنبه از زندگی داریم تجربه میکنیم محصول آموزشهایی هست که در ذهن ناخودآگاه ذخیره شده و تحت عنوان باور ،اعتقاد،فرمولهای ذهنی …. شناخته میشن و همچنین با روند ساخت باور آشنا میشیم که حاصل ورودیهای مغز ما است بخصوص دیدن و شنیدن …و یا به دلیل تکرار اون آموزه ها یا به دلیل اینکه یه بار شنیدیم ولی از کسی بوده که خیلی قبولش داشتیم و این حرفها با احساسات قوی منفی یا مثبت ترکیب شدن خیلی خوب و عالی در ذهن ناخوداگاه ثبت شدن و نتایج ما رو در هر جنبه اونا هستن که دارن رقم میزنن
و باز هم فهمیدیم که باورهای قبلی از بین رفتنی نیستن و تنها راه تغییر باورها ایجاد باورهای جدیده …که اونم با آموزش و تکرار و عمل به باورهای جدید امکان پذیره
وقتی که از یه فرمول ذهنی بیشتر استفاده کنیم پیوندهای سیناپسی محکمتری بین سلولهای عصبی مربوط به اون شبکه باوری تشکیل میشه و به دلیل هوشمندی مغز شبکه ای که بیشتر استفاده میشه اولویت بالاتری پیدا میکنه و به این صورت باور جدید شکل میگیره و با تکرار به ذهن ناخودآکاه سپرده میشه تا از این پس فرمول جدید نتایج ما رو رقم بزنه…در این پروسه عجله کردن کاره ای نیست و اتفاقا میتونه ترمزی باشه برای روند پیشرفت ساخت باور جدید…
چون عجله کردن از انجام کار فیزیکی میاد و در این فرآیند اصلا اعمال فیزیکی نقشی ندارن و عجله هم جزیی از اوناست…
راه درست رو قدم به قدم و ارام آرام باید طی کنیم و اصلا اهمیتی نداره که سرعت چقدره …همین که راه درسته در نهایت به مقصد میرسه….و همین کافیه….
تمرین این قسمت اینه که هر کاری که برای راه راه کردن عادت داریم انجام میدیم رو بیاین بنویسیم تا هم خودمون تشویق بشیم و هم ممکنه به همراهان هم کمکی کنه…
من از دیروز که تصمیم گرفتم عادت توجه به نافرمیها رو راه راه کنم موقع تعویض لباس جلوی آینه نرفتم و همین راه راه ظریف باعث شد که احساس بهتری داشته باشم.البته که بارها هم جلوی اینه رفتم و خودم رو برانداز کردم ولی همین چند باری که انجام ندادم حسم رو خوب کرده و میدونم که همون قدمهای اوله که دارم درست انجامش میدم…پس به همین چند بار هم توجه میکنم و به خودم آفرین میگم😍
صبور باش
چیزهای خوب زمان میبرند.
با سلام
۲۵ روزی هست که عضو این سایت شدم . دیروز به یکی از آشنایان پیشنهاد دادم که اونم بیاد اینجا و عضو بشه ازم پرسید حالا یعنی تو چقدر لاغر شدی ، خیلی؟
گفتم نمیدونم تو بهرش نمیرم ولی مهم اینه که حالم خیلی خوب شده و خیلی خوشحالم ،اونقدر توی روحیه ام تاثیر مثبت گذاشته که حد نداره .(ولی خب همسرم میگه خیلی لاغر شدی، میگم نمیدونم چون اصلا خودم رو وزن نکردم)
امیدوارم همه ی کسانی که اینجا میان به همین آرامش و خوشحال که من رسیدم، برسند. حتی بیشتر.
بعد به همسرم گفتم به قول استاد روشن اگه ازم بپرسم چطوری لاغر شدی مطمئن باش میگم نمیدونم.
من دیروز بدون این که بخوام به خوردنم توجه کنم و بگم که من باید حتما دیگه عادت تند غذا خوردن رو کنار بگذارم همونطور که گفتم وسط غذا خوردن چند لقمه رو خیلی آهسته خوردن.
بعد از چند بار سرک کشیدن به یخچال ،دفعه بعد که خواستم برم راهم رو عوض کردم و رفتم جلوی آینه و خیلی آگاهانه چیزهایی که در ذهنم بود رو با خودم تکرار میکردم و مدام ما بین خودگویی هام میگفتم لاغری آسون ترین کار دنیاست و تو میتونی.
توی این دو روز از پس چالش بر اومدم و اصلا کار سختی نبود .
عجله نمیکنم.
ما باید لاغری رو توی ذهنمون مثل یک بذر بکاریم. و این بذر تا بخواد ریشه در بیاره و بعد ریشه هاش قوی بشن و ساقه و برگ و میوه بدن زمان میبرند .
بذری که من توی ذهنم کاشتم تازه ریشه زده و من خیلی مراقبشم و کود دهی به موقع میدم.من باور دارم که این بذر به درختی تنومند تبدیل میشه که دیگه نمیشه تکونش داد. این چالش پر از کود های مقوی هستن برای بذر ذهن من .
سلام و عرض ادب .
متن در مورد عجله کردن بود . خیلی نکات خوبی داشت برای اینکه عجله رو ترک کنیم .
اتفاقا عجله کردن عادت بدیه که حال انسان رو می گیره و خیلی خوبه بعد از اینکه عادت عذاب وجدان دادن به خودم رو ترک کردم این عادت رو هم مورد بررسی قرار بدم .
اما فایل در مورد نوشتن تغییرات بود
خب من تا الان در مورد عذاب وجدان همین که حواسم بهش بود و کنترلش می کردم خیلی خوب بود . یعنی به خودم یاداوری می کردم ببین الان دلیلی برای عذاب وجدان نیست .تو دلخواهتو خوردی و جایی هم که میلت نکشید و سیر شدی نخوردی دیگه دلیلی برای عذاب وجدان نیست .
این گفتگوها و توجه کردن و قدرت دادن به خودم و اینکه عذاب وجدانم خیلی کمتر شده حال منو بهتر کرده و اجازه میده من از غذا خوردنم لذت ببرم .
ضمن اینکه برای تغییر کردن باید باورتو با خواسته ات همسو کنی .
خب این یعنی چی ؟
یعنی خواسته ی ما لاغر شدنه
باورمون چاق شدنه .
ما باورمون رو که قبلا چاق شدن بود روی لاغر شدن تنظیم کردیم . چطوری ؟
باور کردیم لاغری آسونه . باور کردیم لاغری ربطی به کم کردن غذا و افزایش فعالیت نداره . باور کردیم لاغر شدن خودبخود رخ میده . باور کردیم هر عملی از ما سر بزنه وقتی نگرشمون از زاویه ی ذهن لاغر باشه اون عمل لاغری تعریف میشه . و …
تا اینجا تا مرحله ی باور بود . ما این باورها و کلییییی باور دیگه رو با خواستمون که لاغری بود همسو کردیم .
حالا نوبت عملکرد ماست . آیا باور داریم عملکرد ما با این باورها همسوست .
آیا به خودمون راحت می گیریم ؟ آیا موقع خوردن ترس رو کنار گذاشتیم ؟
آیا موقع عمل به رهایی رسیدیم ؟
آیا موقعی که داری میخوابی فکر می کنی این خواب تو رو چاق می کنه ؟
در یک جمله آیا عملکردت با باورهای لاغری که ساختی همسو هست یا با باورهای چاق کننده ای که قبلا داشتی ؟
عملکرد ما هنوز با باورهای جدیدمون همسو نشده . خیلی وقتها هنوز طبق باورهای قبلی عمل می کنیم .
چیزی که الان فهمیدم دقیقا همین بود که همونجور که برای لاغر شدن باید باورهامون رو با خواستمون که لاغریه همسو کنیم عملکردمونم باید با این باورهای جدید و خواستمون همسو کنیم .
وقتی تو باور کردی علت چاقی تو غذا نیست اما موقع عمل همچنان از غذا خوردن میترسی و دستتو پس میکشی یعنی هنوز عملت رو با باورت همسو نکردی .
وقتی باورت اینه که علت پرخوریها به خاطر محدودیت در تو ایجاد میشه ولی همچنان در عمل خودتو محدود می کنی یعنی عملت با باورت همسو نشده .
بله ما باورهامون رو با خواستمون همسو کردیم اما خیلی جاها عملمون با خواسته و باورهای جدیدمون همسو نیست . برای همین از اصلاح رفتار حسمون بد میشه .
فکر می کنیم اصلاح رفتار یعنی کم خوردن و زیاد تحرک داشتن .
در حالیکه اصلاح رفتار یعنی همسو کردن رفتار با باورهای جدید . یعنی به صلح رسیدن عملمون با باورهای جدید .
اینجوری دیگه میبینی از توجه کردن به عمل و رفتار فرار نمی کنیم .
ما از توجه کردن به رفتار همیشه حسمون بد میشده چون همیشه اعمالی ناهمسو با باورهای اصلیمون رو انجام دادیم .
چون همیشه محدودیت و فشار جسمی رو برای ما عملکرد تعریف کردند
در حالیکه عملکرد لاغری یعنی همسو کردن رفتار با باورهای جدیدمون .
خب در این تغییر عادت من دارم سعی میکنم رفتارهای دلخواهم رو انجام بدم و عادت کنم طبق آنچه میلم هست و دوست دارم و میپسندم عمل کنم .
وقتی باور کنم میل من الهیه و خواسته ای که دارم همون خواسته ی خداست اون وقت عملم رو هم همسو با خواسته ام انجام بدم یعنی آنچه دلم بخواهد را عمل کنم اون وقت میبینم عمل و باور هم سو و هم ارتعاش با خواسته ی من که لاغریه هست و وقتی این روند رو تکرار کنم عادت جدیدم عالی شکل میگیره .
من همیشه عجله داشتم برارسیدن فک کن ۳ روز بوده رژیم گرفتم رفتم روی ترازو انقد عجول بودم ک نگو ولی از وقتی تو این مسیر اومدم براساس گفته های استاد اصلا وزن نکردم و نمی کنم و اینو اخه چرا واقعا ماک یک شبه چاق نشدیم ک یکدفه لاغر بشیم اصلا منطقیش اینک اروم اروم بدون توجه ب چاقیت بری جلو در عین حال ک چاقی من دارم لذت میبرم و برام مهم نیس چن مسیرم درسته مسیری ک انتخاب کردم دانه هاشو کاشتم دارم ب طور مستمر ابیاریش مبکنم و شاهد جوانه زدنش هستم و بزوری اثراتش بیشتر وبیشتر میبینم و لدت میبرم و اون روز ها داره ب من نزدیکتر میشه
من تصمیم گرفتم وقتی از خواب بیدار شدم دیگه سراغ میوه نرم یا نخورم وکلا میوه کمتر بخورم یا یجا نخورم
برای اینکار امروز ک رفتم سراغ یخچال بر حسب عادت دوتا زردالو برداشتم بعد یکیشو گداشتم سرجاش و یکی خوردم
وقتی هم ک از خواب بیدارشدم گفتم ی دیدگاه بنویسم بعدا میام چایی دم میکنمو الان دوتا دیدگاه نوشتم ولی هنوز نخوردم چقد این تغییرات باعث شور و اشتبلق در من میشه
هر چقدر سپاس وتشکر کنم کمه ممنون استاد عزیز
برای این
با سلام
راستش من از روزی که با چاقیم آشتی کردم و به خوبیهاش وهدیه هایی که برام آورد فکر کردم و تمرینش رو نوشتم انگار آرامش عجیبی درونم دارم و واقعا از اینکه اینهمه توی این مدت بهم خوبی کرد و من با بدی جوابشو دادم ازته قلبم پشیمونم چون من تا حالا آزارم به مورچه نرسیده بود چه رسد به مهمانی که خودم دعوتش کردم و خودم با رفتارهام عصبانیت . تنفر و… رنجوندمش و نمیدونم هنوز با من قهره یا آشتی .دیگه از اون روز عجله کردن از زندگیم حذف شد .
امروز موقع صرف میان وعده اومدم با بیسکویت ساقه طلایی ام صحبت کردم بهش گفتم نگاه کن من میون اینهمه بیسکویت های جورواجور داخل سوپرمارکت تو رو انتخاب کردم چون تو موقع خوردن حس خوبی بهم میدی ترکیب شکر با آرد سبوس دار و کمی روغن مزه فوق العاده ای بهم میدی و ازت کلی خریدم و داخل اتاق گذاشتم پس محدودیتی ندارم و در دوره لاغری اومدم بازم تو رو دارم . میتونستم پتی بور بخرم یا ویفر اما نه تو برام فوق العاده ای . ویه کم نگاش کردم و حس خوبی بهم داد.
واومدم با یه چای ولرم مایل به گرم خوردم نمیدونم چرا اینا رو که بهش گفتم برام ناز میکنه و تونستم فقط دوتاشو بخورم منی که ۵ تا ۶ تا شو با یه استکان میخوردم .
حالا اومدم باهاش دوست شدم اون از من فرار میکنه واقعا عجیبه معلوم نیست تو این دنیا چه خبره .
موقعی که از ترس میخوردم و مر اقب بودم کمتر بخورم ۵ تا۶ تا رو باچای میخوردم حالا که ازش تعریف کردم مثل یه پسری که از یه دختر نجیب خواستگاری میکنه اونم سرش رو میزاره پایین و خجالت میکشه و سمت اون پسره کمتر میره .😂
من که موندم چه خبره ؟واقعا چه خبره؟به نظرم ادامه بدم این چالشو ببینم چه اتفاقی افتاده ؟😅
به نام خدای بخشنده و مهربان
سلام عرص میکنم خدمت همگی
بله عجله همیشه کار شیطونه ما باید صبر پیشه کنیم واقعا من این رو تجربه کردم تازمانی که عجله داشتم و دنبال اون فرمول طلایی لاغری بودم نه از تغییرم لذت میبردم نه از مسیر و نه در جسمم تغییری ایجاد می شد ما باید صبر کنیم این قانونشه من حالا دارم با صبر کردن و لذت بردن از مسیر اون نتیجه فوق العاده در جسمم رو میبینم واقعا عالیه و عادت الکی خوردن رو دارم به آرومی کنار.میزارم فقط زمان نیاز غذا میخورم به اندازه ایی که حالمو خوب کنه ممنونم از زحمات استاد عزیز
به نام خدایی که راه رو نشونم می ده
سلام خدمت همه عزیزان و دوستانِ همراه
چیزهایی که استاد توی این جلسه گفتن رو دیروز گوش دادم، درد و مشکل من همین عجله داشتن برای رسیدن به ته قصه ست…من عجله دارم برای تغییر ..برای لاغری…برای تناسب ..برای یادگیری…یاد نگرفتم از مسیر لذت ببرم، از مسیر تغییر و یادگیری و تناسب هر بار چیزی یاد بگیرم و از یادگیری هام و مراحلش کیف کنم..لذت ببرم و برم یه مرحله جلوتر…من عجله دارم زودتر لاغر بشم ولی یادم میره برای پیشرفتم توی دکوراتوری کیک عجله نکردم…اتفاقا مفهوم کامل آموزش گام به گام رو توش زندگی کردم..من با هر کیک یه چیز جدیدی کشف کردم و یاد گرفتم. کلی آزمون و خطا کردم و خودم رو به چالش کشیدم و وقتی برمیگردم و به اون روزها نگاه می کنم فقط لذت می برم و به خودم افتخار می کنم. حالا چرا برای رسیدن به تناسب اندام و لاغری و بقیه موفقیت ها اینجور عجولم و کم طاقت باید بفهمم. شاید چون نمودهای بیرونی زیادی نداره این مسیر. ذهنم اینجور برنامه ریزی شده که هر مرحله و هر گام باید یه خروجی قابل لمس داشته باشه انگار. مثل همون دکوراتوری کیک که خب یه خروجی داشتم و ایرادم رو می فهمیدم و از موفقیتم کیف می کردم اما چون گامهای رسیدن به تناسب، شاید اونقدرها نمود فیزیکی و قابل لمس نداشته باشه و متوجه تغییرات و پیشرفتهام نمیشم (چون تغییرات از ذهن شروع میشه و من همش منتظر تغییرات جسمم هستم) اینجور بی انگیزه میشم و دنبال عجله کردنم. من اگه هربار دستاوردهام رو تو این مسیر و تغییراتی که توی ذهنم و بالتبع اون توی رفتارم ایجاد میشه رو مکتوب کنم و هر روز بیام و از اول بخونم بهتر متوجه تغییراتم میشم… این رو باید همینجا به خودم تعهد بدم که هر روز قبل از دیدن جلسه اون روز برم کامنت هام رو از جلسه اول تا اینجا بخونم و متوجه رشد و پیشرفت و تغییراتم بشم. (خدایا شکرت به این آگاهی رسیدم)
خیلی زیبا بود که گفتین همین عجول بودن نشون میده که من امید و اطمینیان دارم به توانایی تغییر دادن ذهن و فرمول های ذهنی و در نتیجه تغییر رفتارها و عادتهام. یعنی عاشقتم استاد که حتی توی موردی که دارین میگین خوب نیست توی این مسیر، باز هم یه نکته مثبت از توش در میارین. عالی بود. درسته دیگه! من اگه مطمئن نباشم که می تونم با عجله، سرعت مثلا آشپزی و کار خونه م رو بالاتر ببرم، چرا عجله می کنم؟ پس مطمئنم که می تونم سریع تر ظرف بشورم و آشپزی کنم و … حالا آیا این سرعت داشتن و عجول بودن در یک راستا هستن؟! به نظرم نه! میشه سریع بود اما عجله نداشت. عجله از اضطراب و استرس و نگرانی میاد و این فرکانس های منفی رو داره، اما سرعت از اطمینان میاد. نمی دونم منظورم رو چطور بگم و اینها چطور داره تراوش میشه از ذهنم. (خدایا شکرت) من وقتی سریع کاری رو انجام میدم اطمینان دارم که توانمندم و می تونم با سرعت بالاتر و کیفیت خوب اون کار رو انجام بدم و خیالم راحته، اما وقتی با عجله کاری رو انجام میدم، ته دلم و ذهنم استرس دارم که میرسم به آخرش؟ می تونم تمومش کنم؟ ایمان نیست، اطمینان نیست، آرامش نیست. در عوضش استرس و اضطراب و نگرانی هست. خدای من! همینهههههههه!!
من توی لاغری سریع پیش نمیرم و عجله دارم. چون به تهش مطمئن نیستم. نمی دونم می تونم برسم یا نه. می خوام تند تند جلو برم و خودم رو بسنجم و ببینم آیا می تونم یا نه!! منتظرم برسم به آخرش و خودم رو محک بزنم…چون هنوز شک دارم….من به توانمندی خودم و ایمان به خدا و مسیر شک دارم انگار. منی که یاد گرفتم هر لحظه سپاسگزار باشم و معتقدم زمان بندی خدا بی نقصه و هر کسی و هر فرایندی باید رشد و تکاملش رو طی کنه چرا تو این مورد تسلیمش نمی شم؟ چرا خودم رو به دستان پر مهر و قدرتمند خدا نمی سپرم و قلبم رو از ایمان و اطمینان به اون و خودم لبریز نمی کنم؟ چرا به پذیرش جسمم نمی رسم تا با عشق و آرامش و صلح این مسیر رو طی کنم؟ مگه نه اینکه منم یه تکه از خودشم؟ پس چرا تو این مساله تناسب اندام به خودش و خودم ایمان پیدا نمی کنم که می تونم؟ که آروم و با آرامش هم می تونم قدم به قدم جلو برم و یاد بگیرم و ذهن و جسمم رو به تناسب برسونم؟ خدای من اشک چشمام رو پر کرده…من به چه نکته ظریفی پی بردم…فرق بین عجله و سرعت. خدایا مطمئنم این کلمات همه نور بودن و کلام توست که به دستهای من اینجا تایپ شدن. چون من از روزی که این مسیر جدید رو شروع کردم بیشتر از قبل خودم رو به تو سپردم و ازت خواستم هدایتم کنی. شک ندارم اینها همه هدایت های توست.
استاد ممنونم ازتون بابت این فضا و این فرصت و این سایت…من این روزها به خاطر شرایط بیماری و پرستاری و … خیلی زمانم محدوده و چند روزی بود که نتونسته بودم تمرین هام رو درست انجام بدم و روزانه اینجا باشم و فایلها رو ببینم و بخونم. یک سوم این کامنت رو نوشته بودم و امروز که با پومودورو برای خودم وقت شخصی تنظیم کردم اومدم و دیدم خدای من نوشته من ذخیره شده و می تونم همون رو ادامه ش بدم . خیلی لذت بردم از این امکان و خدا رو بابت ارزشمندیم که توی همچین سایت و فضایی هستم شکر کردم و بابت وجود ارزشمند شما. الان حتی شک ندارم این فاصله ای که افتاد و امروز اومدم این کامنت رو کامل کردم هم زمان بندی خدا بود و باید همینطور پیش میرفت. چون نوشتن در مورد فرق عجله و سرعت، دریافت های امروزم بود و بی شک اگه اون روز ارسال می کردم کامنتم رو به این آگاهی نمی رسیدم. خدایا هزار بار شکر
سلام دوست عزیز
از خوندن نوشته شما لذت بردم
خدا رو شکر می کنم که دوستان عالی در این مسیر همراه من هستند
سپاسگزارم از شما
وای استاد عزیزم من الان که دنبال این کامنتم که درباره عجله نوشته بودم می گشتم کامنت شما رو دیدم…من از شما ممنونم برای این دریای بیکران آگاهی…چه حس عجیبیه از روزی که این کامنت رو گذاشتم تا الان چه تغییراتی داشتم…چقدر بزرگ شدم و به یکی از هدف هام که شرکت توی دوره هاتون بود رسیدم…و امروز برای تمرین یکی از روزها یادم اومد که من قبلا درباره عجله کامنت خوبی نوشته بودم و اومدم که باز هم بخونمش و خدا کامنت شما رو هم به عنوان جایزه م نشونم داد
به نام خداوند آفریننده آرامش
دفعه قبل هم من چند بار چالش من اینو نخوردم رو انجام دادم ولی هیچ کدوم رو کامل انجام ندادم با عجله فایل ها را گوش میدادم و رد میشدم فایل بعدی، اینقدر اینکارو کردم که ذهن ناخودآگاهم دوباره شروع کرد به گارد گرفتن و من دچار پرخوری شدم باز، که خودم بهش میگفتم پرخوری عصبی، که دلیل اش هم همین عجله کردن من بود که مجبور شدم چالش رو ادامه ندم…..
و بعد از یک مدتی با صبر و حوصله و بدون عجله کردن هر روز که آمادگی داشتم یک فایل گوش بدم و تمرین اش و انجام بدم و نظر دوستان رو بخونم و با عجله کردن من تمام زحمات هدر میرفت و تصمیم گرفتم عجله نداشته باشم و با ذهن ناخودآگاه هم هماهنگ باشم مثل حرکت کائنات مثل پرواز پرنده ها مثل حرکت زمین و زمان و برای موفقیت در هدف ام نباید عجله ای داشته باشم 🌷
در چالش من اینو نخوردم، من از عادت ریزه خواری و یا همه چی خواری خسته شده بودم و با مسالمت و دوستی با هم قرار گرفتیم و هر دفعه با تکرارش به خاطر همه خوبی هایی که برام داشت باهاش سر جنگ نداشتم و تصمیم داشتم هر دفعه یه تغییری بهش بدم و راه هایی را بهش اضافه کنم و تو این راه راه کردن هم عجله ای نداشته باشم، مثلا یه یار زمان اش و دیرتر کنم یا مقدارش و کم کنم یا اصلا حواس ام رو پرت کنم، خوشمزه ها را جلو چشمم نذارم و یا به جاش آب بخورم، تلفن بزنم و هر کاری که به ذهنم خطور میکنه تا یه تغییر کوچولو بهش بدم،
عادت اشتباه ما این هست که هر وقت میخواییم تغییر کنیم یه هویی گام های بلندی برمیداریم و این باعث میشه چون هنوز ذهن تغییر نکرده در نهایت خسته بشیم و رها کنیم
حالا هرروز تغییرات رو میام بنویسم تا در ذهنت ثبت بشه و هماهنگی بین ذهن و جسم بیشتر برقرار میشه
با نوشتن این تغییرها برای ذهنمون این رفتارهای جدید اهمیت داده میشه و این رفتار در ما گسترش پیدا میکنه و میشه عادت جدیدو جایگزین عادتهای گدشته میشه 🦋
سلااام
من این چند وقته خیلی فایل درباره ی عجله نکردن توی سایت دیدم و گوش کردم.
یعنی انگار خدا هر چی فایل درباره ی عجله نکردن بود رو یه باره جلوی من قرار داد تا اهمیتش رو برام چندین برابر کنه.
من اتفاقا همین امروز دیدگاهم برای قسمت 13 زندگی با طعم خدا رو نوشتم که اونم برای عجله نکردن و موندن توی خونه های خوب بود.
خداوند گفته پاداشی به صابرین میده و همون طور که استاد گفتن صابرین صبر با ایمان دارن . اما خیلی از ما داریم شرایط فعلیمون رو تحمل میکنیم و فقط منتظریم یه اتفاقی بیوفته که ما رو از اون احساس بد دربیاره . در این صورت ما به خواستمون نمیرسیم چون داریم تحملش میکنیم یعنی از شرایط فعلی راضی نیستیم اما باید اینو بدونیم که تا با شرایط فعلی در حالت صلح قرار نگیریم نمیتونیم تغییر کنیم و امکانات بهتر رو به دست بیاریم ، دقیقا همون چیزی که استاد در جلسه 2 همین چالش گفتن .
این عجله کردن به این خاطره که ما شرایط الانمون رو دوست نداریم و هنوز داریم باهاش مبارزه میکنیم. اگه واقعا تمرین جلسه 2 رو عملی کنیم خود به خود عجله از بین میره چون ما داریم با اون عادتمون هر چقدر هم بد باشه صلح میکنیم و آخه چرا باید چیزی که ازش لذت میبریم و برامون فایده داره رو با عجله از ذهنمون بیرون کنیم؟
عجله ما مثل اینه که ما دقیقا داریم با همون قدرتی که به سمت هدف میریم ، یه مانع بزرگ می سازیم که جلومون رو بگیره. مثل یه دست انداز خیلی بزرگه که ما رو از سرعت طبیعیمون خارج میکنه.
عجله کردن مثل اینه که یه باغبون به خاطر عشق زیادی که به درختای باغش داره و میخواد میوه هاشونو زود ببینه هر روز بره یه بشکه ی آب پای هر درختش بریزه . این اقدام باعث میشه ریشه ی درخت بگنده چون این اقدام فیزیکی یهویی با رشد تکاملی یه درخت رابطه ای نداره و هر چقدر که هر روز باغبون به گیاهش آب بده باعث نمیشه اون گیاه زود تر رشد کنه ، چه بسا باعث میشه اون گیاه آسیب ببینه .
پس ما هم اگه میخوایم میوه های خوشمزه ای از درختمون به دست بیاریم باید آروم آروم هر روز یه گام برداریم که انجام تمرینات این چالش همون قدم های کوچک و متوالیه.
من هیچ عجله ای ندارم و در عوض به خودم و خدا ایمان دارم و میدونم هر زمانی که موقعش بشه اتفاقایی که میخوام برام میوفته چه مربوط به ترک عادت ها باشه چه مربوط به موارد دیگه ی زندگیم…
خدایا شکرت
ممنونم استاد عطار روشن
سلام و درود همیشه در حال تغییر کردن باشید😇
عجله کار شیطونه !شیطونی تو مسیر ممنوع😜
همه ی ما برای رسیدن به شرایط فعلی زندگیمون هیچ عجله ای نداشتیم اما همین که تصمیم می گیریم شرایط زندگی و خودمون رو تغییر بدیم شروع می کنیم به عجله کردن .اما عجله کردن در قوانین جهان هستی تعریف نشده هیچ گیاهی عجله نداره رشد کنه یا هیچ پرنده ای عجله نداره که تخمش زود جوجه بشه یا زود تر کوچ کنه یا ماه عجله نداره که زودتر پیدا بشه یا شکوفه ها عجله ندارند که زود میوه بشند چرا اسیر عجله نمی شوند⁉️چون دیگر موجودات ذهنشون قابل تغییر و برنامه ریزی نیست و به صورت غریزی رفتار می کنند و فقط انسان هست که می تونه ذهنش رو برنامه ریزی کنه و شرایط جدیدی از زندگی برای خودش خلق کنه .البته خبر خوب برای افرادی که فکر می کنند توانایی تغییر کردن ندارند اینه که اتفاقا برای تغییر زندگیشون تصمیماتی گرفتند و خیلی هم عجله هم داشتند .
عجله کردن پارامتری است که به ما ثابت می کنه ما به صورت ناخوداگاه دوست داریم تغییر کنیم اما اگر عجله کردن به درستی مدیریت نشه باعث شکست میشه از اونجایی که تغییر کردن ارتباطی با تلاش فیزیکی نداره و فقط از طریق تغییر و اصلاح فرمولهای ذهنی انجام میشه فرد سعی می کنه با تلاش فیزیکی تغییرات رو به وجود بیاره و این کار تلاشی بیهوده و خسته کننده است و انتظار فرد رو از مسیرش سخت می کنه و باعث شکست میشه چون عجله کردن تلاش فیزیکی است و چون ناخودآگاه ما با قوانین جهان هستی هماهنگ هست نمی تونه با جسم هماهنگ بشه و باعث درد و رنج برای ما میشه هدف ما زندگی کردنه چه چاق باشیم و چه لاغر چه رفتار صحیح داشته باشیم یا عادت مخرب ما بااید از زندگی و مسیر رسیدن به خواسته خودمون لذت ببریم احساس رضایت از خودمون داشته باشیم اصلا پایه اساس آموزشهای ذهنی بر سادگی است باید برای ما آسون باشه و اگر ما داریم سختی میکشیم باید آنالیز کنیم که کجای افکارمون نیاز به اصلاح دارند .ما با عجله آگاهی های تکراری رو نا آگاهانه به ذهنمون دادیم و الان برای اصلاح و تغییر فرمول های ذهنیمون با آگاهی های تکراری و تکرار عبارات تأکیدی هیچ نتیجه ای نمی گیریم مثلا /بارها در روشهای قبلی لاغری عجله کردیم و با سختی و تلاش مضاعف ،اگر نتیجه ای هم گرفتیم مقطعی بوده و ماندگار نبود هر چند که اصلا مسیر ما اشتباه بود !
بنابراین برای متناسب بودن باید آرام آرام قدم برداشت تا نتیجه ماندگار بشه برای تغییر فرمول های ذهنی باید ۱/آگاهانه ورودی ذهنمون رو کنترل کنیم ۲/گفت و شنود در مورد موضوعی که می خواهیم تغییر کنه نداشته باشیم ۳/آگاهی صحیح به ذهنمون بدیم ۴/در دادن اطلاعات صحیح به ذهنمون استمرار داشته باشیم /۵با اشتیاق از مسیر تغییر لذت ببریم ۶/فکر کنیم و تجزیه تحلیل کنیم ۷/تمرینات رو بنویسیم ۸/با قدمهای کوچک استمرار داشته باشیم ۹/تمرینات به صورت عملی در رفتار ما مشاهده بشند ✅و این روند صحیح و اصولی آموزش ذهنی است .و نشونه ی مسیر صحیح احساس خوب داشتنه .🌟
خب برای تغییر عادتهامون هم نباید عجله کنیم یا گامهای بزرگ برداریم وگرنه شکست می خوریم خیلی از افرادی که تردمیل می خرند و روز اول ذوق دارند روزهای اول یک ساعت استفاده می کنند و چون ذهنشون آمادگی نداره و نمی تونه بپذیره و جسمشون هم خسته میشه به مرور بهانه تراشی می کنند و زمان رو کم می کنند و در نهایت تردمیل میشه رخت آویز و یا افرادی که باشگاه ثبت نام می کنند منم مدتی میرفتم باشگاه همون روز اول گفتم همه روزه میام تمریناتم را هم خوب انجام می دادم و فقط عجله داشتم سخت تر بشه که من بیشتر لاغر بشم😳شبها هم از بدن درد خوابم نمی برد اما خوشحال بودم که دارم لاغر میشم و بدنم هم عضله ای میشه انصافا خوبم ادامه دادم اما در نهایت عدد روی ترازو صحبت دیگری داشت و من شکست خوردم ‼️ پس ما هم کم کم در صلح و آرامش تغییرات جزئی در رفتار و عادتهامون ایجاد می کنیم و ادامه می دیم و خیلی به راحتی عادت جدید جایگزین میشه مثلا/عادت سر قابلمه رفتن من هنوز هست امروز رفتم بازم در قابلمه رو برداشتم بعد گذاشتم سر جاش اومدم خیلی هم خوشم اومد فقط موندم اینو بعدا چه طور راه راه کنم 😂یا وقتی ریزه خواری داشتم نسبت به قبل میزانشو کم کردم ظهرم که شد چشمم به ساعت ۱/۳۰افتاد گفتم باشه یه نیم ساعت دیگه کلا یادم رفت حدود ساعت ۴گرسنه شدم خدارو شکر تمایل به شیرینی هم نداشتم اما دلم تردنمکی خواست خوردم و اما می تونیم هرشب تغییرات جزیی که خودمون به وجود اوردیم رو بنویسیم و به راه راههای خودمون لایک ❤️بدیم و ذهنمون رو تشویق کنیم و لازم نیست یکدفعه تغییر ایجاد بشه و هر چقدر ما دیدگاههای دوستانمون رو بخونیم راهکارهای بیشتری به ذهنمون میرسه و نوشتن و دیدن و شنیدن موضوعات لاغری با ذهن یعنی برنامه ریزی ذهن و تخصص بیشتر در لاغری
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
به نام خدای صبار و شکور
روز ۴۸: میخوای موفق بشی عجله نکن.
به تغییر فصل دقت کن ، زمستان سپری می شود ولی به آرامی یادم میاد در شهر ما حتی تا هفته اول عید ممکنه برف هم بیاد و یواش یواش هوا گرمتر میشه ما تا مدتها باید کاپشن بهاری بپوشیم والا سرما میخوریم و درسته که بعضی از گلها هنوز عید نشده شکوفا میشن ولی با یک گل بهار نمیشه و طول میکشه تا طبیعت بهاری خودنمایی کنه. گرمای تابستان هم یهو ظاهر نمیشه و…..
در فیه ما فیه مولانا آمده است هر کسی کاری را شروع کند و شتاب نماید و در آغاز راه مبالغه و زیاده روی کند در آن کار شکست می خورد. می فرماید اگر می خواهد ریاضت نماید ( طریقه زهد یعنی کم خوردن و بسیار عبادت کردن ) و روزانه یک من ( سه کیلو ) نان میخورده روزی درمی( یک مقدار ناچیز) کم کند تا در حدود دو سال به نیم من برساند تا تن کمی نان را درنیابد و به آرامی به مقصود رسد و در طریق عبادت هم از آغاز به نمازهای یومیه بسنده کند و پس از مدتی بر میزان نماز و عبادت بیفزاید.
خب یعنی همان که در این دوره آموختیم سنگ بزرگ علامت نزدن است اگر میخواهم لاغر شوم تعیین زمان و اینکه در چه مدت باید و حتما ….. کیلو وزن کم کنم همش یعنی لیز خوردن در مسیر لاغری. اگر میخواهم عادتی را ترک کنم نمیشه یهو بگم دیگه تمام . بلکه طبق آموزش جلسه قبل اول با اون عادت به صلح می رسم و بعد با استفاده از قدرت انعطاف پذیری ذهنم تغییرات کوچکی در اون عادت ایجاد میکنم و همانطور که استاد و حضرت مولانا میگن به آرامی و به درم ان را ترک می کنم تا جسم به سختی نیفتد و ذهن به مقابله با من برنخیزد.
البته همه این آموزشها حرکت بر لبه تیغ است و دلیل نمیشه اینقدر در انجام کارها تعلل کنیم که باز هم از دست برود بلکه اندازه نگهدار که اندازه نکوست. نمیشه اینقدر با آرامش واحد برداری که در نهایت از دانشگاه اخراج بشی و نمیشه اینقدر عجول باشی که هر ترم ۲۴ واحد رو هول هولکی پاس کنی با ترم تابستونی که در نهایت سوال علمی حاصل نشده باشد. و هزاران مثال دیگر.
کلام آخر من در مسیر چاقی ثابت قدم بوده ام و این مسیر را یک ساله یا سه ماهه طی نکرده ام که حالا برای برگشت ان عجله کنم و توقع داشته باشم دو یا سه ماهه به نتیجه برسم البته می دانم که مسیر چاقی را با ناراحتی و احساس بد طی کرده ام ولی الان با چاقی در صلح هستم و عاشق لاغری هستم پس مسیر بازگشت را سریعتر باز خواهم گشت ولی از مسیر لذت می برم و هر روز از هر لحاظ بهتر می شوم. کافیست از زندگی لذت ببرم و در مسیر متناسب شدن باقی بمانم و هر روز گامی به جلو بردارم.
در تغییر عادتها عجله نداشته باشین و گام های بلند برندارید عادت اشتباه ما این هست که هر وقت میخواییم تغییر کنیم یه هویی گام های بلندی ایحاد میکنیم و این باعث میشه چون هنوز ذهن تغییر نکرده در نهایت خسته بشیم و رها کنیم مثلا خیلی افراد در ورزش کردن اینطور هستن در روزهای اول اینقدر با شدت ورزش میکنن چون ذهن هنوز آماده نیست جسم خسته میشه و دیگه همراهی نمیکنه و همیشه به دنبال در رفتن از ورزش کردن هستن پس تغییر ناگهانی به خودت نده و ورزش رو از یک ساعت شروع نکن کم کم شروع کن .گام ها رو بلند برندارین و عجله نکنید در تغییر عادتها هدف زندکی کردن هست پس چه چاق باشم یا لاغر من دارم زندگی میکنم پس عجله نکن درست زندگی کن و اگر در تغییر عادتها و لاغری به خودت فشار بیاری این لاغری ارزش نداره و ماندگاری نداره و در نهایت رهاش میکنی .
لاغر شدن با ذهن آسانترین کار دنیا هست و هیچ سختی نداره
حالا هرروز تغییرات رو بیا بنویس تا در ذهنت ثبت بشه و هماهنگی بین ذهن و جسم بیشتر برقرار میشه
با نوشتن این تغییرها برای ذهنمون این رفتارهای جدید اهمیت داده میشه و این رفتار در ما گسترش پیدا میکنه و میشه عادت جدیدو جایگزین عادتهای گدشته میشه خیلی راحت خیلی راحت بدون سختی
من میخواستم به محض پیغام سیری گرفتن دیگه غدا نخورم و غدا رو رها کنم اما عادت داشتم چند لقمه اضافه تر میخوردم و اما همین دیشب با شامم دلم نون نخواست و خالی یک کاسه آش بلغور گندم خوردم و به محض اینکه پیغام سیری رو گرفتم غذا نخوردم و اما به جاش یک ذره خربزه خوردم میدونم خربزه با غدا هیچ فرقی برای بدن من نداره ولی این کار رو کردم که ببینم توانایی نخوردن غدا رو دارم و میتونم رهاش کنم و ادامه ندم و خربزه هم در حد یک قاچ کوچک خوردم .
و یا امروز ظهر ناهار خوردم واقعا در حد سیری خوردم و غذای من در حد یک کف دست نون شد با یک سیخ کباب چنجه بود و احساس کردم نیاز ندارم بیشتر بخورم و میخواستم تغییری در عادتم به وحود بیارم بقیه ی غدا رو به همسرم دادم و از سیخ دوم یک تیکه ی کوچک برداشتم و اگر قبلا بود شاید نصفه ی سیخ دوم رو هم میخوردم ولی امروز این کار رو نوردم و رهاش کردم فقط یه تکه از اون بردم ولی به مرور اونم دبگه بر نخواهم داشت و به محض سیری غدا رو رها میکنم
پس در عادتم یک تغییر کوچک ایجاد کردم
من هم خیلی خوب شدم ک تونستم عادت چای خوردنمو اصلاح کنم و الان هر موقع میل داشته باشم چای میخورم اتی بعضی اوقات یک لیوانم نمیتونم بخورم و نصفشو فقط میخورم و خیلیی حس خوبی بهم میده که من هم کمکم دارم شبیه آدمای متناسب طبق میلم رفتار میکنم
مثلا صب کا از خواب بلند میشم این عادتم که همیشه باید صبح چه میل داشته باشن چه نداشته باشم یه چیزی بخورم ولی الان از خواب که بلند میشم اول از خودم میپرسم که آیا میل دارم یا گرسنم هست اگر گرسنه باشم چیزی که بهش میل داشته باشمو میخورم ولی اگه میل نداشته باشم یا غذارو دوست نداشته باشم صبر میکنم گرسنم بشه و غذای مورد علاقم حاضر شه و بعد به اندازه نیازم میخورم
سلام به همگی
من سه روز که دارم عادت خوب ولذت بخش شکلات وشیرینی خوردن با چای هر روز داشتم که خیلیم لذت بخش وانرژی بخش خیلیم دوستش دارم روز اول به خودم گفتم دونه آخر شکلات خودمو نخوردم من قبلا بیحساب شکلات برمیداشتم وبرای اولین خط به عادت زرشکی خودم یک خط مشکی شد هر چند تا شکلات داشتم دونه آخر یا تکه آخر یا یه قسمت کوچیکشو نخورم واز نخوردنش لذت ببرم که انجامش دادم وواقعا هم لذت بخش بود فرداش به خودم گفتم من فکر میکنم مثلا چند تا شکلات لذت بخش با یک لیوان بزرگ چای خب ۵ تا به نظرم کافی بود که خیلیم خوب بود من به خودم گفتم خط هایی بهش اضافه میکنم که سخت نباشه وقابل اجرا واحساس خوبی به من بده پس روز دوم ۵ تا برداشتم شکلات وبرای روزانه خودم به انتخاب خودم ۵ تا شکلات درنظر گرفتم اتفاقا درایام عید یه شیرینی فروشی پیدا کردیم که شکلات روسی میخروخت وشکلات پذیرایی ازش خریدیم چه شکلاتی محشر وخوشمزه من وهمسرم از ذوقمون ۳ کیلو ازش خریدیم چون قیمتش هم به نسبت مناسب بود حالا دیگه احساس خوبی دارم از شکلات داشتن درخونمون 😊خلاصه دیروز ۳ تاشو خوردم وخط بعدی که برای این عادتم درنظر گرفتم که درسته که ۵ تا شکلات روزانه خوبه اما این منم که براساس میلم تعیین میکنم که چند تاشو بخورم وسه تاشو میل داشتم وخوردم امروزم ۵ تا شکلات دیگه برداشتم ویکیشو نخوردم وچهارتاشو خوردم ودر دودفعه خوردم یک خط دیگه خودمم این قرار دادم که میتونم در هر وعده ای که دوست دارم بخورمشون واجباری نیست همشون یک جا بخورم حالا ۴ تا خط دارم دریک عادت زرشکی که لذت بخش خط اول این عادتم دونه وقسمت آخر شکلاتمو نخورم ونگهش دارم وازش لذت ببرم
خط دوم این عادتم ۵ تا دونه شکلات در روز کافی ولذت بخش برام
خط سوم این عادتم اینکه هر چند تاشو میل داشتم بخورم ومثل دیروز که سه تاشو خوردم من تصمیم میگیرم که چند تا بخورم واین خیلی احساس خوبی بهم میده
خط چهارم این عادتم اینکه لزومی نداره همشونو دریک وعده بخورم ومیتونم درطول روز ودرچند وعده بخورم یعنی دراینم مختارم
😊😊🥰🥰خداروشکر که فعلا یک عادت زرشکی با ۴ خط مشکی دارم وازش لذت میبرم وبهش افتخار میکنم وهر دفعه این عادت تکرار کنم یک خط دیگه بهش اضافه میکنم یک خط مشکی دوست داشتنی دیگه
بنام خداوند بخشنده ی مهربان. سلام وصبح همگی بخیر. استاد اینکه من به این راه هدایت شدم واقعا صد درصد حقیقت داره چون هر وقت مشکلی توی ذهنم به فایلی می رسم انگار مختص من ضبط شده. من در گام اول عادت دوباره غذا کشیدنم رو وقابلمه سر سفره آوردن ودوباره غذا کشیدن بعد از سیری رو مشخص کرده بودم ترک کنم. خیلی عالی پیش رفتم چون ففط یه بار غذاذمی کشیدم وتمام ولی بعد از دو هفته دیدم کم کم دوباره قابلمه رو آوردم سر سفره 😁ودارم چند بار غذا می کشم من فکر می کردم واقعا موفق شدم ولی چون گامم بزرگ بود وبه کل می خواستم حذفش کنم عجله کرده بودم ولی خدایی خوب باهاش صلح کروم اصلا عذاب وجدان نمی گیرم بعدش همش می گم فردا بهتر عمل خواهم کرد تو گام چهارم گغتین باید تغییرات مختصر بدین ولی ذهنم همش درگیر بود اینکه اونقدر مختصر فایده نداره ولی با دیدن این فایل دیگه مطمعنم قدم های کوچیک بهتره وباید کم کم تغییرش بدم وبه اون مقدار که نخوردم توحه کنم واز اون تغییر کوچیک راضی باشم از امروز اینو لحاظ خواهم کرد من تو دوره صد روز مسبر لاغری هستم گام ششم وچهار روز تو انجام تمرین خوزدن موقع گرسنگی هستم این چالش خیلی به درد این گام هم می خوره الهی در بهترین وعالی ترین حالت ممکن خودتون باشین همیشه البته هستین مگه می شه با این همه دلی که شاد می کنید نباشین 💓
با سلام من هم هر موقع رژیم میگرفتم خیلی به خودم فشار می آوردم که یکی دو روزه جواب بگیرم ولی وقتی درست نمی شد عصبانی میشدم ولی الان که وارد مسیر لاغری باذهن شدم اونم فقط دوره رایگانشو الان انگار دیگه رژیم نیست هیچ فشاری هم نیست و اصلا اشتهایی هم نیست موقع غذاخوردن نه عجله دارم نه ولع و هیجان غذاخوردن دارم.واینه یه داداش دارم که خیلی متناسب چند روزه دقت کردم رفتار منم مث اون شده زیاد نمیخورم میلی ندارم و اون جمله میلی ندارم هم بارها تکرار کردم و خلاصه خیلی عالی شما معجزه زندگی من هستین و شما آخرین امید من هستین ازتون ممنونم بینهایت.
بنام خدا 🌸 جلسه چهارم ۲.
درهم ی مراحل عجله کردن به شکست منتهی میشه ویاخراب شدن وازبین رفتن اون خواسته . در تمام مراحل زندگی عجله کردن مانع از موفقیت مامیشه چه خوب چه بد چه راضی باشم یا نباشم نتیجه ی عجله کردن مطلوب نیس تواشپزی کردنم .وقتی عجله باشه غذاخوشمزه نمیشه همه چیزباصبرواستمرارداشتن امکان پذیره جهش معنانداره وتکامل همون اصل واقعی زندگی ماست پس برای رسیدن به خواسته نبایدعجله کردوگام هاروبلندبرداشت همه ی مامیدونیم که میتونیم تغییرکنبم ولی چون دررسیدن به تغییرعجله داریم نتیجه اون چیزی نمیشه که مامیخوایم وبه همین خاطر موفق نمیشیم چون عجله داریم ولی سرعت تغییرذهن بیشترسرعت تغییرجسم هست ذهن چون بی نهایته میتونه تغییرکنه راحت ازحالت خوب به حال بدامادرجسم به این شکل نیست جسم به خاطر این که جزء از طبیعت هست مثل طبیعت تکاملی پیش میره بنابراین نباید براساس زمان تعیین کردونبایدبه جسم فشاراوردبنابراین وقتی حتی درمسیری لاغرشدن قرارمیگیریم بایداروم وبی سروصداپیش بریم مثل بذری که کاشته میشه ولی سروصداجوانه میزنه وبعدبه نهال وازنهال به درخت تنومندی تبدیل میشه وثمرمیده همه چیزارام آرام وقدم به قدم شکل میگیره و همه چیز اریک بذرشروع شددرچاقی ماهم همه چیزازفکرشروع شدفکری که در ذهن وبعدبه تکراراون رفتارمان درنهایت جسم مادرلاغری باذهن هم باید مرحله به مرحله اول فکرروتغییردادوبعدرفتارتغییرمیکنه ودرنهایت جسم روندتکامل آهسته اماپایداره مثل یک درخت پرثمرکه اول تنهایی بذربوده بایدگام به گام عمل کردتابه نتیجه رسید اینوهممون شنیدیم که دیر رسیدن بهار هرگز نرسیدن است واینوواقعاراست گفتن زمانی که عجله کنیم واشتیاق ماهمون عجله کردنی هست که به صورت کاملا مخفی درماوجودداره به این خاطر که باگام های بلندمیخوایم مسافت چندساله رویه شبه بریم زودرهامیکنبم ودرلاغری باذهن هم اگراینکارروبکنیم ممکنه شکست بخوریمویارهاش کنیم چون درزمانی که چاق بودیم همه چیزارام آرام وله مرورپیش رفت و ذهن زمان زیادی برای پذیرش این موضوع داشت وچون همه چیزارام بود فشاری به ذهن نمیومد ای اینکه بخوایم لاغربشیم اگرگام هاروبلندبرداریم وهنوزذهن آمادگی رونداره چون یهویی داره اتفاق میفته یک جنگ شکل میگیره مثل زمانی که رژیم میگرفتیم ونتیجه ای نداشت به این خاطر که زمان وگام هابلندبودوذهن پذیرش این چیزهابراش سخت بودچون سختی برای ذهن تعریف نشده است وبقاروی راحتی میبینه بنابراین بعداز مدتی به حالت قبل برمیگشتیم که ازنظرذهن کاملا طبیعی و شناخته وپذیرفته شده بود وعادتهابه همین شکل درماایجادشدن به مروروبنابراین نبایدکام هاروبلندبرداشت بایدگام به گام عمل کردودرنهابت تغییردادبایدشخصیت نهایت خواهدبوددرسته تکامل زمان نیاز آره اماادامه واستمرارداشتن تابی نهایته ودرطبیعت تکامل همیشه تابی نهایته برای جسم هم به همین شکل هستش همانطورکه چاقی تابی نهایت ممکن بود ادامه پیدا کنه لاغری هم به همین شکل تازمانی که ادامه بدیم واستمرارداشتن باشیم ادامه داره تازمانی که زنده این لاغرمیمونیم چون ازمسیرلاغری وگام به گام داریم عمل میکنیم.🏵️
سخنان شما چه زیبا و ارزشمند هست و اطمینان دارم در هیچ کتابی یافت نخواهد شد.من سعی میکنم از مسیر لذت ببرم ، حتی گاهی فکر میکنم هدف اصلی ،به دست آوردن تجربه و آگاهی و حس خوب از مسیر هست نه انتها و مقصد :)پس به جای اینکه چشممون به ساعت باشه که بگذره. باید ،در این مسیر عشق کنیم و روز به روز خوشحال تر قدم برداریم .لاغری و هر هدف دیگه ای به شرطی زیباست که برای به دست آوردن ،با آرامش روحی مسیر را طی کرده باشیم نه با ناراحتی و عجله ..من به خودم سخت نمیگیرم .خودم رو دوست دارم و برای خودم ارزش قائل هستم و هرگز نمیذارم با عجله جسم زیباهم و ذهن پرتوانم خسته شن ..به امید شگفتی سازان بیشتر در سایت بی نظیر شما
سلامخدمت عزیزان
من آدم عجولی بودم ، برای همه ی کارهام عجله داشتم، میرفتم باشگاه یا پیاده روی همون هفته اول میخواستم نتیجه کارو ببینم مدام نگا میکردم ببینم چقد کم کردم ، رفتم کلاس موسیقی وعجله داشتم ک خیلی زود بتونم ی اهنگیوکامل بزنم ولی با عجله نمیشد ظرف ی هفته و ی ماه بشه ی اهنگیو زد و نیاز ب تمرینات مستمر داشت، همیشه اینقد عجول بودم ک فکر میکردم من همین الان ک ی تصمیمی رو برای تغییر گرفتم ی ساعت دیگه ی روز دیگه باید اون عمل برای من کاملا تغییر یافته بشه ، تصمیم ب یادگیری زبان انگلیسی گرفتم ی ماه باید بتونم مکالمه کنم تصمیم گرفتم ک اخلاقمو در بعضی موارد درست کنم گله شکایت نکنم قهر نکنم ولی ی ساعت دیگه میبینم باز مثل قبلم و دلسرد میشدم ک من تغییر بکن نیستم میخواستم تغییراتی در روابطم بدم ک اوضاع مثلا بهتر شه ولی اونقد
عجله برا تغییر میکردم ک وقتی دو سه روز دیگه میدیدم نشد ونتیجه دلخواهو نداشتم شکست رو قبول میکردم و کلی هم بدو بیراه ب خودم و طرف ک تغییر بکن نیست و همینی ک هست، وارد سایت استاد شدم و فایلای لاغریو گوش دادم و فک کردم ک قراره ی شبه ذهنم عوض شه لاغر شم ولی دیدم ن روزها میگذره و تغییری نمیکنم ☹️☹️ ولی از اونجایی ک من ایمان داشتم هدایتم ب سمت سایت استاد از طرف خدا بوده وهمینجوری والمی نبوده با اینکه نتیجه ای نمیدیدم ولی حال خوبمو دوست داشتم و ادامه دادم و بعدها هم مسائلی پیش اومد ک موندن منو در این سایت همیشگی کرد، من با اینکه دوره رو تهیه نکرده بودم ولی هر روز فایلی رو از سایت گوش میدادم لایوای استادو دنبال میکردم و ب هر چی ک میگفتن چندین بار تکرار میکردم یاداشت برمیداشتم و هر بار ک فایلیو تکرار میکردم چیز جدیدتری ازش برداشت میکردم و هر روز گامی در این مسیر برمیداشتم و اشتیاق داشتم و دیگه از جسمم چشم برداشته بودم ،از لباس هام حس تغییر رومتوجه میشدم ک کم کم اطرافیان هم بهم گفتن ک تغییر کردی و تغییرات جسمی من بخاطر استمراری ک داشتم و ماه ها من فایل های تکراری رو با ذوق و اشتیاق گوش داده بودم نتیجه داده بود ، و شاید بگم اینجا تنها جایی بود ک من عجله رو کنار گذاشتم و دارم موفقیتو میبینم ، ولی خب حربه های شیطانی ومنفی همیشه هست و همیشه اماده اس ک بگه زود باش زودباش ببین تو کی شروع کردی چن روزه ولی چرا تغییر نمیکنه چرا عوض نشدو بس کی و ….. و همین مورد دوباره در رسیدن ب آرزوها با قدرت ذهن داشت سراغ من می اومد ، من دوره رو خریداری کرده بودم و از اونجایی ک شرایط بدی داشتم و برای خلاصی از اون شرایط خریداری کرده بودم ک زودتر ب خواسته ام برسم بعد گوش دادن یکی دو فایل منفی بافم شروع کرده بود و حتی چن روزم موفق شد کمنو متوقف کنه ، ولی خدارو شکر در مدت زمانی ک توی سایت فایلای مختلفی گوش دادم آگاهی هام نسبت ب قبلم خیلی بالاتر رفته و خیلی زودتر نسبت ب قبل میتونم شناسایی کنم حربه های شیطانی و نجواهای منفی ذهنمو ک منو ب سمت عجله میبره و همونجا متوقفش کردم و ب خودم گفتم تنها مسیری ک میتونه تو رو ب خواسته هات برسونه فقط و فقط مسیر رسیدن با ذهنه تو هیچ راهی نداری تو ک نمیخوای در این شرایط بمونی میخوای عوض شه تغییر کنه و ب خودم یادآوری کردم ک سالها با کلی روش میخواستی لاغر بشی و نمیشد ولی باعجله نکردن و استمرار در مسیر لاغری مثل اب خوردن اونم در این شرایط کرونا ک فقط توخونه ای و کلی باور اشتباه از خونه موندن وجاق تر شدن داشتی لاغر شدی بس گام هاتو در این مسیر هم ادامه بده و باز شروع کردم و پرونده عجله کردنو بستم وگذاشتم کنار هر روز ی گام الان با اینکه یکم لاک پشت وار دارم حرکت میکنم و گاهی منفی باف میگه تو دوره دومم خریدی و هنوز دوره اولت تموم نشده ولی همون لحظه ب خودم یاد آوری میکنم ک در تمام این مدت تو مستمر ادامه داشتی متوقف نبودی هر روز داری گوش میدی وبعضی فایلارو یکم بیشتر ولی استمرارو داری حال خوبو داری تو کلی تغییر کردی گله شکلایت نمیکنی باورهای اشتباهتوشناسایی میکنی و حتی خواسته های کوچک وبزرگی رو که در این دوره بهشون رسیدم رو برای خودم میشمورم ک برای بعضی هاشون سالها بود ک تلاش میکردم و یا در ذهنم بود و نمیشد تمام این تغییراتو ک برا خودم میشمرم و حتی مینویسم بعدش ی لبخندی از ته دلم میزنم ب منفی بافم و میگم بعد این هر چی میخوای بگی بگو ولی من همونجا میفهمم ک همه ی حرفات برعکسه ومن در مسیرم ، الانم برای تغییر عادت هام از همون اول عجله رو گذاشتم کنار و اصلا ب عجله فکر نمیکنم چون ب مسیرم و استاد ایمان دارم ، من تغییراتی ک در چند عادتمو میخواستم بدم رو طبق آموزش استاد تا ب این جلسه انجام دادم و الان دارم راه راهش میکنم یکی از عادتهایی ک میخوام تغییر کنه تند تند غذا خوردن بود ، من الان ک میخوام غذامو شروع کنم با خودم میگم ک من دوست دارم عادتمو راه راه کنم تا جذاب تر شه اول با اروم خوردن شروع کنم بعدش هر جور دوس داشتم و یا در نون خوردن با بعضی غذاها ب خودم میگم چطوری میتونم راه راهش کنم و با موافقت ذهنم من مقداری از غذامو با نون میخورم و بعدش میبینم ک شروع کردم ب خالی خوردن و دارم اونجوری حتی لذت میبرم و ب خودم میگم چقد زیبا راه راهش کردی ، و بعدش خودمو تحسین میکنم اخر شبم ی دوره میکنم ک کجاها و چطوری عادتتو راه راه کردی و ی لبخند از سر رضایت میزنم ک کجاها تونستم و اگه جایی نتونسته بودم ب خودم میگم ک اشکالی نداره ببین موفقیت ها چقد بیشتر بوده بس ادامه میدیم 🥰😊من ی عادت دیگه هم داشتم ک اون خوردن زیاد ومتنوع در مهمونی ها بود البته ک الان خیلی وقته بیشتر از نیاز بدنم غذا نمیخورم ولی خب همچنان در مهمونی تنوع وخوردن از بیشتر مواد غذاییو خوراکی ک برا پذیرایی اوردنو دارم و امشب ما ی دور همی خونوادگی داریم برای همین من مشتاقانه صب ساعت ۷بیدار شدم و فایل این جلسمو گوش دادم و اومدم کامنتمو بزارم و میخوام امشب عادت متنوع خوردن در مهمانیمو راه راه کنم و کلی هم ذوق دارم ولی هیچ عجله ای برا تغییر کاملش ندارم 😊قراره امروز فقط ی ذره راه راه شه 🥰
سلام استاد و دوستان…. اتفاقا من ادم خیلی عجولی هستم. تاجایی که یادم میاد، عجله ام برای اهدافم، باعث شده تعهدم بیشتر بوده باشه، تمرکزمو بیشتر کردم. باهاتون موافقم استاد. تواین مسیر تغییر جسم و روح و ذهن هیچ عجله ای نیس. چون تنها مقصد که زیبا نیس، طی کردن مسیر هم کلی زیبایی داره که میتونیم لحظه به لحظه ازش لذت ببریم… ومنم سعی میکنم طبق تعهداتم پیش برم تاتغییراتم روز به روز بیشتر بشه. مهم اینه که اگه من تاالان تند غذامیخوردم، ومتعهد شدم ازامروز اروم بخورم، عجله که هیچ، برام انجامش خیلی لذت داره. چون با اگاهی وانتخاب ذهنم دارم انجامش میدم و برام خیلی لذت بخشه.. خداروشکر که درمسیر هدایت و تغییرم..یاعلی
سلام من عجله ای برای لاغری ندارم
چون این باور دارم ک اگه تکامل ذهنم ب خوبی و در مسیر درست راه هدایت بشه روند لاغری م خودش پیش میره
من الان دنبال راه درست دادن ب ذهنم هستم..ن فقط برای لاغری بلکه تمام جنبه های زندگی.
میخام بهتر و باکیفیت تر ب قدرت ذهن دست پیدا کنم…لاغریمم کار خودش رو میکنه
تو این راهی ک هدایت شدم مطمینم وجود خدای من بوده .و باور دارم خدا این صبر هم در من بوجود میاره
چون خودش میدونه من عجول بودم
ولی الان در ارامشی هستم ک ب عجله کردن نگاه هم نمیکنم
انشالله ک تااخر همینطوره
ب امید موفقیتم و همچنین موفقیت همه دوستان همراه
من عجله ای ندارم من مقابل خانم خبیث ایستاده ام امروز به بدترین وجهی حالم ر بد کرد ولی نخواستم یکدفعه جلوش بایستم یه کوچولو حالم رو خوب کردم و گفتم همین قدم کوچک هم عالیه استمرار پشتکار و حس خوب کلید راه این مسیره امروز چایم رو فقط با خرما خوردم و از اینکه شیرینی باهاش مصرف نکردم حالم خوب بود
امروز یه حس عجول بودن در من شکل گرفت حسی که حالم رو به شدت بد کرد ولی من حالا فهمیدم اون فقط میتواد منو از مسیر منحرف کنه
با سلام خدمت دوستان شگفتی سازم.
استاد من یه سوال برام پیش امده .من نوشته خانم سادات رو بارها وبارها خوندم و مدام به این فکر میکنم که اگه من بعضی از عادت های بد رو دارم در خوردنم پس نتونستم روی باورهای ذهنیم درست کار کنم؟چون خانم سادات نوشته بودن اگه باورهای دهنی رو درست کنیم همه رفتار و اعمال ما هم درست میشه و ما خودبه خود لاغر میشیم.میشه در مورد نوشته خانم سادات کمی توضیح بدید من واقعا فکرم درگیر شده؟؟
سلام دوست عزیز
تغییر فرمول های ذهنی به مرور و آرام انجام میشه
انتظار نداشته باشید اگه مدتی است در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفته اید تمام رفتارهای شما به شکل عالی تغییر کرده باشه
ضمنا مبنای یادگیری شما محتوای آموزشی شده ارائه شده در سایت باشد ممکن است دوستی برداشت شخصی خودش رو نوشته باشه یا اینکه مدت بیشتری است که روی موضوعات ذهنی کار می کند و درک و عملکرد بهتری داشته باشه که با سطح فعلی شما همخوانی نداشته باشد
به همین دلیل ملاک شما فایل آموزشی باشد و از دیدگاه های کاربران برای تکمیل آنچه دریافت کرده اید استفاده کنید نه ایجاد سوال بیشتر یا اختلال در روند فکری خودتون
موفق باشید
به نام خدا
سلام
من برای رسیدن به تناسب اندامم عجله نمیکنم من برای ترک عادتم عجله نمکنم ونمیگذارم درگیری ذهنی برایم پیش بیاید
من امروز چایم رادر فنجان خوردم ونصف شکلاتی که باان میخوردم رادوباره نصف کردم وقتی که درناهار سیر شدم بقیه غذام روبه سطل آشغال خونه ریختم نه سطل آشغال بدنم
من هیچ عجله ای برای رسیدن به تناسب اندام دلخواهم ندارم (چون روند ترمیم با عجله من کاری نداره)
من هیچ عجله ای برای ترک عادت هام ندارم(چون روند ذهنم با عجله من کاری نداره)
من به مرور و به آسانی و طبیعی هم لاغر میشم و هم عادتهای بدم رو ترک میکنم ****
عملکردم در این دو روز ،
من در این دو روز هر بار خواستم غذا بخورم ۵ لقمه اول رو آرام خوردم و بقیه رو طبق معمول تند خوردم که حالا میفهمم آروم خوردن لذتبخش ترم هست ولی تو همون ۵ لقمه نگهش داشتم ****
و دوتا از عادت های دیگم که یکیش خوردن تنقلات بود و دیگری خوردن وعده غذایی در زمانی که گرسنم نیست ، بود و من مواجه شدم با تنقلات و وعده غدایی و قرار شد که یک سوم نخورم که فعلا پیش نیومده برام و خودم میل نداشتم و راحت کنار اومدم باهاش میزارم این تمرین رو برای وقت هایی که نمیتونم و کنترل خودم سخته برام و باز هم تایید میکنم که هیچ عجله ای ندارم
سلام .امروز سعی کردم تا زمانی که گرسنه نشدم چیزی نخورم.وزمانی هم که گرسنه شدم فقط یک دونه بیسکویت خوردم..
دیشب داخل مهمونی بودم ولی نتونستم تمام رولتم رو بخورم و از شیرینی هاش هم خوشم نیومد یه گاز زدم و دیگه نخوردمش و روی سفره هم غذای مورد علاقه ی من بود ولی به اندازه خوردم و دل درد و حالت تهوع نگرفتم و از همه مهتر دارم روی خودم کار میکنم که بعد از خوردن اون غذای مفصل در شب اصلا عداب وجدان نگیریم و خیلی راحت مثل متناسبهای جمع بخورم چطور ؟
همش برای خودم مثال میارم ببین دخترم که بسیار متناسب و خوش اندام و عالی هست رو نشون خودم میدم که ببین چطور خورد البته منطورم به اندازه ی نیازش هست و به هیچ عنوان زیاده روی نمیکنه هیچ وقت و اصلا نگران نیست و عداب وجدان نداره و حرفی هم در مورد خوردنش نمیزنه و همچنین دو متناسب دیگه داخل جمع که خیلی راحت خوردن در حد نیازشون و زیاده روی نکردن و خیلی هم لدت میبرن از عذا خوردنشون اگه قبلا خودم بود باید از یه روز قبل گرسنه میموندم که شب بخواهم مفصل بخورم و اخرش هم با عداب وجدان و حرف زدن برای بقیه به خودم و بقیه حالم رو خراب میکردم و تازه فردا ی اون روز مهمونی هم هنوز برای خوردن عداب وجدان داشته باشم
پس اگاهانه خواستم که خوشحال باشم و بعد از شام اصلا حرفی نزنم که چقد خوردم وای این چی کاری بود کردم زیاد خوردم نه اصلا از این حرفها نزدم و حالم رو بد نکردم
و با این مهمونی و سفره ی رنگینش خوب و عالی برخورد کردم و از خودم راصی هستم
تازه قبل از شام کلوچه اورد ن ولی من که اینقدر علاقه داشتم اصلا نخوردم نه که بخواهم و نخورم نه میلم نشد و گفتم دیگه الان نمیتونم شام بخورم و تازه پسرم عدا کشید قبل از سفره انداختن چون خیلی گرسنه اش بود و چند قاشق اخرش رو گداشت ولی من اصلا نخوردم دوست نداشتم تا قبل از سفره ی شام چیزی بخورم واز عدای دخترم موند داخل بشقاب اگه قبلا یود میخوردم ولی اصلا لب نزدم چون کاملا پیعام سیری رو گرفته بودم و تمام حواسم رو روی نیاز جسم ام گداشته بود نه مواد غذایی اطرافم و کلی خوردنی بود ولی من خودم انتخاب کردم چی بخورم و به چه اندازه بخورم و چی نخورم پس در مهمانی دیشب
۱ قبل از شام کلوچه نخوردم
۲از باقی مانده ی عدای پسرم قبل از شام نخوردم
۳روی سفره ی شام از باقی مانده ی عدای دخترم نخوردم
۴از شیرینی ها خوشم نیومد و با چایی نخوردم
۵با چایی تمام رولتم رو نخوردم دو گاز یا یه گاز زدم و میلم نشد و دیگه نخوردم
۶غصه و عداب و جدان و ناراحتی بعد از شام که اینقدر مفصل بود چرا من در شب خوردم .نخوردم 😊😊
۷زیادتر از نیاز بدنم نخوردم در حدی که نیاز داشتم از هر چیزی که دوست داشتم حتی ته دیگ خیلی عالی بود روی سفره برداشتم و خوردم و از خودم راصیم
برای استفاده نان صبحم از یک برش نان تست قهوه ای استفاده کردم . برای نهار مقداری از برنجم را به پرنده های گرسنه تقدیم کردم. برای خرید که رفته بودم مثل همیشه بستنی و چیپس و سس نخریدم. بیرون که رفته بودم مثل همیشه ساندویچ الویه که خیلی دوست دارم خریدم و نصف انرا خوردم . بقیه را به دخترمدادم چلوکبابی رفتیم به جای برنج سالاد سفارش دادم.و چند قاشق از برنج دخترم خوردم منزل دوستم با چای که شیرینی تعارف کرد من چای را با خرما خوردم. برای صبحانه بجای مصرف زیاد خامه و کره از پنیر و گردو خوردم و مقدار کمی کره استفاده کردم . شبها بجای تنقلات ناسالم از نانجو ماست موسیر یا سالاد استفاده میکنم و اگر خیلی هوس کاکائو کردممقدار کمی از ان را میخورم
با درود و سلام به یاران و استاد عزیز
امروز صبح عکس استاد و بانو رو دیدم توی استوری اینستا بقدری زیبا بودن هردو بقدری شگفت انگیز بودن که نهایت نداره چرا ؟ استاد خودشون این مراحل و طی کردن و … پس اون بانو که کنار ایشون بودن چی ؟ مسلما کار نیک و کاربردی اثراتش و در همه افراد نزدیک هم می زاره . وخدارو شاکرم که این پرسه همش با شادی بوده و نتیجه بخشی شو با ارتعاش بسیار بالا به ما هم دادن و بخاطر طول این دوره و پرسه و عدم عجاه تا نتیجه بخشی اینچنینی . فکر کنم دیگه جای بحثی نمی مونه و لب کلام و در توصیف این عکس زیبا و بخاطر ماندنی بیان کردم و اینکه
گر صبر کنی زعوره حلوا سازی البته الان دیگه ماها دنبال حلوا نیستیم بدنبال سیرت زیبا اولا و بعد هیبت زیبا که نشات گرفته از همان پندار نیک و گفتار نیک و تمرین نیک و در نتیجه باز خورد رفتار و عمل نیکه .
همگی شاد باشید و در پناه حضرت حق 🧚♀️🧚♀️🧚♀️🧚♀️🧚♀️💃💃💃💃
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همراه
فاکتور عجله برای من واقعا کلیدی بود و دلیل اصلی نتیجه نگرفتن
من دوره رو دو سال پیش خریدم و وسطای دوره باردار شدم و دوره رو گذاشتم کنار و اون دفعه هر روز منتظر بودم حالا که ذهنم تغییر کرده رفتارم چرا تغییر نمیکنه من به شدت از غذا خوردن می ترسیدم و با اینکه وسط دوره بودم هنوز این ترس کمرنگ نشده بود
به لطف خدا دو هفته پیش دوره رو دوباره شروع کردم و اینبار از همون اول گفتم من بچه کوچیک دارم و عجله ندارم و اگه فایلها و تمرینات یک روز هم در سه روز انجام شد مشکلی نیست.و برای خودم اینطور توضیح دادم ک این درسهای لاغری درسهای پایه هستن و باید خوب تو ذهنم درست بشن تا من در درهای بالاتر و سالهای بعد راحتتر باشم و بنابراین عجله در من از بین رفت و گاها سری میزنه ولی من دوباره قانع میکنم
و الان ک در هفته دوم هستم به شکل فوق العاده ای نتیجه گرفتم نمیدونم چطور بگم به شکل گلوله برفی ک در سرازیری افتاده باشه دارم لاغر میشم
هدایت میشم به فایل یا نظرات دوستانی ک الگوی منو دارن و انگار عجله سرعتگیر من بود
و واقعا با تمام وجودم در این دوهفته درک کردم که چقدر لاغر شدن آسان است ی جایی تو یکی از فایلها استاد فرمودن من هر چی بگم ک لاغری خیلی آسونه شما درک نمی کنید تا تجربه ش کنید و من به این تجربه شیرین رسیدم
و مهمتر از اینکه ترس از غذاخوردن که شاید حدود ۲۰ ساله که با منه تو این دو هفته رفته چون من درک کردم ک هیچ خوراکی چ شیرین چ چرب بر من قدرتی نداره در صورتی ک اندازه نیازم بخورم چطور بفهمم اندازه نیاز چقدره با این پارامتر ک لحظه ب لحظه بر افکارم هنگام خوردن،یا وقت هوس کردن آگاه باشم ک الان برای چی میخوام بخورم آیا واقعا گرسنه هستم ؟
خیلی وقتا برای لذته و این فرمول رو جایگزین میکنم
خوردن اندازه باعث لذت
خوردن بی اندازه باعث رنج
پس چون نمیخوام رنج بکشم زودتر دست از خوردن برمی دارم
بعضی وقتا برای اینکه خسته م میخوردم
خوردن رفع خستگی نمیکنه
خوردن خستگی بیشتر به فکرم میده
پس بهتره کمی دراز بکشم یا بخوابم
و خیلی فرمولهای دیگه ک تو این هفته پیدا کردم و با تمرین و تکرار دارم تثبیتش میکنم
و این آگاهی لحظه ب لحظه اولش توجه میخوام مثل رانندگی بعد به صورت خودکار میشه
و ی کار دیگه ک خیلی ب من کمک کرد این فرمول زیبای دیگه استاد هست ک وارد عمل بشید انشاله فرصت بشه بیام و از اون تجربه زیبای دیگه هم بنویسم
خیلی تجربه های قشنگی این روزها دارم ک دوست داشتم اینجا بنویسم ولی خیلی طولانیه
استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم و مطمئنم کائنات این حس خوب ما رو به شما چند برابر برمیگردونه از چهره همیشه متبسم شما پیداست شادی درونتون ک حق شماست برای اینهمه خوبی
من عادت دارم بعد خوردن غذا و تمام شدن بشقاب ام چند قاشق اضافه بخورم و پسرم عادت داره چند قاشق ار غذاش باقی باره میخواهم یک حد وسط قائل شم و عادت کنم که به غذای خودم توجه کنم و بعد تمام شدن بشقابم به خوردن استوپ بدم قبلا ته غذای بچه ها رو میخوردم ولی الان دیگر نمیخورم و اصلا نمیگم نمیخورم چاق میشم میگم بدم میاد از دهنیشون و برای اینکه اسراف نشه چون ذهنم به اسراف واکنش نشون میده تو یک کیسه میریزم و میبرم برای پرنده ها وایو خیالش راحت میکنم کی بشه ذهنم به پرخوری بد جور واکنش نشون بده ذهن عزیزم من به سمت لاغری
ببر تا خودت هم به آرامش برسی با تشکر
سلام
من یه تغییر های دیگه هم تو عادت ریزه خواری دارم که میخوام بنویسم و با نوشتن این تمرینات میخوام برای ذهنم به اثبات برسه که دارم تغییر میکنم
من دیگه میز غذا رو که جمع میکنم دلم نمیخواد از غذاهایی که داخل ظرف بچها یا شوهرم مونده رو بخورم خیلی راحت ظرفها رو برمیدارم
و یه تغییر دیگه اینکه من چون هر شب یا یه شب در میون به مامانم سر میزنم زیاد میرم اونجا ولی بازم اصلا هوس و میل به خوردن غذای مادرم رو ندارم حتی شده یه قاشق خوردم ولی با بی رغبتی و دیگه نخواستم ادامه ندادم خیلی جالب هست برای خودم
چیپس و پفک و کرانچی اصلا دیگه حرص و ولع ندارم مثل قبل برای خوردنشون در حد چند دونه خیلی راحت بدون عذاب وجدان میخورم و خودم دیگه دوست ندارم ادامه بدهم خوردنشون رو مثل دیشب که تو تمرین قبلی نوشتم نصف بسته رو خوردم خیلی راحت گفتم بسه دیگه نمیخوام و با قدرت نصف دیگه رو گذاشتم برا فردام هم لذت خوردن پفک رو بعد از مدتها داشتم و هم لذت اینکه تونستم نصف بسته رو بخورم و هم اینکه اصلا عداب وجدان از خوردنش ندارم
خیلی جالبه یه چیز که هست نمیدونم ربط داره به این دورهای لاغری یا نه قبلا همه چیز به دهنم مزه میداد و خوب بود خیلی کم میگفتم این خوراکی بد ولی حالا مزه ی هر چیزی به دلم نمینشینه یا خیلی شیرین هستن یا خوب درست نشدن یا بوویی میدن که من بدم میاد برای مثال من تا قبل از کرونا از یه جای خاص کباب کوبیده میخریدیم و همیشه هم با تعریف و تمجید میخوردم ولی خواهر متناسبم همیشه میگفت نه کبابش بدن و بوی خوبی ندارن و من اصلا متوجه نمیشدم و میگفتم تو غذا خور نیستی و به همه چیز عیب و ایراد میزاری تا دو روز پیش که بعد از هفت ماه به خاطر کرونا نخریده بودیم جرات کردیم و خریدیم ولی خدا شاهده از لقمه ی اول فقط بوی بد گوشت رو حس میکردم تا اخرش که به زور گرسنگی چند لقنه خوردم و بلند شدم و احساس میکنم خیلی از این تغییرها دارم یا چیز خیلی شیرین اذیتم میکنه یا چربی کله پاچه اذیتم میکنه و بدم میاد و احساس خوبی ندارم در حد چند لقمه کفایت میکنه ولی قبلا نه هر چی چربتر بوده بهتر تازه اصلا معدم از این چیزا نداشته که چربه یا سنگینه یا ….
خلاصه عجله ای ندارم ولی یه سالی داره میشه که تو سایتم و تغییراتتم خیلی ریز ریز هستن وهر روز بیشتر حسشون میکنم و خیلی از برخوردهای غذاییم رو که بعدا متوجه میشم که اه چه جالب دیدی این بود و من نخوردم و یا کم خوردم و خودم متعجبم از رفتارم
با عرض سلام خدمت استاد گرامي. سپاسگزارم كه تجربتان خودتون را رايگان در اختيار همه قرار داديد. من تازه وارد سايت شما شدم سخنان شما جالب و منطقي است و همچنين به دل ميشينه و به آدم انگيزه ميده. خوشحالم كه با سايت شما آشنا شدم
سلام
چه زیبا بود متنتون ، واقعا عجله کار شیطونه و باید از عجله به عنوان یه ابزار استفاده کنیم تا بتونیم اشتیاقمونو بیشتر کنیم و نذاریم این نجواهای ذهنی مارو از مسیر درستمون منصرف کنه
🌈سلام به دوستان متناسبم🌈
اول از همه به خودم و تک تک شما عزیزان تبریک میگم که پاشدیم و برای خودمون یه کاری کردیم و دست رو دست نزاشتیم تا اوضاع روز به روز بدتر بشه😍👏👏👏👏👏
⭐و تشکر و سپاس از خدای بی همتای زیبا که ماها رو با این دوره های ارزشمند استاد آشنا کرد⭐
از قدیم گفتن عجله کار شیطونه…من خودم تا به الان توی اکثر کارهام عجول بودم🥴 اما با مواردی که استاد ذکر کردن دارم روی خودم کار میکنم که عجول نباشم و از همین الان خودم رو متناسب میبینم…🙂من و ذهنم با همدیگه صلح کردیم 🤝
و بعد از گفتگوهای ذهنی که با هم داشتیم به نتیجه عالی رسیدیم من از ذهنم معذرتخواهی کردم که در طی سالها باورهای غلط رو بهش دادم و اشتباهات خودم و قبول کردم و ازش خواستم کمکم کنه و برنامه ریزی مجدد کنه و وزن من و به ۵۸ که وزن ایده آلمه برسونه😉
و ایشون آبدیت و بروز شد و به سرتاسر جسمم دستور داد که همکاری لازم رو بکنن و جسمم را به وزن ۵۸ برسونن
و من نتیجه را به وضوح دارممیبینم که اول از همه تغییرهای رفتاریمه😍👌
دیگه مثل گذشته ولع ندارم-ترس از خوردن ندارم-به تک تک غذاهایی که میخورم عشق میدم قبل از اینکه شروع کنم به خوردن بهشون سلام میدم و ازش تشکر میکنم که در وجود من تبدیل به انرژی الهی میشه 🥰زودتر از قبل سیر میشم
آرومتر غذا میخورم و لقمه هام و خوب میجوم
وقتی میرم فروشگاه و سوپر مارکت دیگه علاقه ای به خرید هله هوله و بستنی و کیک و تی تاب و …ندارم😀
و خیلی موارد دیگه و این همون نتیجه صلح و آشتی با ذهن ناخودآگاهمه که هر دو با هم صلح کردیم و قرار گذاشتیم از اول شروع کنیم👌😍👏
همینکه امروز به این آگاهی رسیدم و دارم با قدمهایی حتی کوچیک تو مسیر رسیدن به هدفم گام برمیدارم خیلی برام خوشحال کنندس و احساس خیلی خوبی دارم🥰⭐⭐
چون همین الان خیلی ها هستن که چاقیشون و پذیرفتن و هیچ کاری برای خودشون نمیکنن و روز به روز افسرده تر میشن
پس قدر خودمون و بدونیم و خودمون به خودمون انگیزه بدیم و تشویق کنیم👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏
سلام استاد گرامی یک سوال دارم ازتون من امروز بعد از سه هفته بیشتر غذا خوردم نمیدونم چرا ،ولی اصلا ترس نداشتم ولی بعد با خودم گفتم چرا امروز غذام بیشتر شده ، نوشابه نخوردم ولی یک دونه پیراشکی خوردم ، ولی روزهای دیگه خیلی کنترل بیشتری داشتم نمیدونم چون بدون ترس غذا خوردم باعث شد بیشتر غذا بخورم لطفا منو راهنمایی کنید ممنونم
سلام دوست عزیزم .با اجازه استاد براتون جوابی مینویسم .
همیشه هواستون به مقدار غذایی که میخورید نباشه چون ممکنه اون روز احتیاج بیشتری به غذا داشته باشید برای همین حد رابرای خوردن غذا تعیین نکنید.وقتی شما با احساس خوب غذا خوردید و پیغام سیری رو دریافت کردید نیازی به نگران شدن یا کنترل کردن نیست.شما هر زمان در هر ساعتی که احساس گرسنگی کنید و به اندازه نیاز غذا بخورید و احساس بدی نداشته باشید درست رفتار کردید .پس مقدار غذا اصلا مهم نیست .و احساس شما بهترین هدایتگر شماست چون زمانی که حتی یک قاشق اضافه تر از نیازتون مصرف کنید فورا احساس بدی میکنید و احساس ترس میکنید.و واقعا باید از اضافه خوردن ترسید .
امیدوارم تونسته باشم منظورم را به شما دوست گلم برسانم.خوشحالم که در کنارتون هستم.
سلام
من امروز ساندویچ چیز برگر که خیلی دوست دارم و داشتم درست کردم وخیلی عالی شروع به خوردن کردن ولی نتوستم تا اخر بخورم و چیزی حدود یک چهارم اون ساندویچ موند شایدم کمتر ولی اصلا توجهی به چقدر از موندنش ندارم که حالا بگم این کمه یا زیاد توجهی به تغییر خودم در خوردن دارم که به راحتی پیغام سیری رو گفتم و ادامه ندادم و حرص و ولع نداشتم و به محض سیر شدن دیگه نخوردم نا گفته نماند این مقدار که خوردم تازه چند لقمه اضافه تر از پیغام سیری که گرفتم هست ولی واقعا نمیتونستم دیگه بخورم یعنی از اون احساس شکم درد و سنگینی بعد از غدا که متنفرم نخواستم به او ن حالت برسم و ادامه ندادم زیاده روی در خوردن رو و در حد سیری خودم تازه یه دره بیشتر هم خوردم
ولی قبلا من با دوتا هم به زور سیر میشدم
عالیه این روش و من مشتاقانه ادامه میدهم لاغری با ذهن رو به صورت آهسته و پیوسته حتی شاید گاهی اوقات داشتم همه ی ساندویج ام رو خوردم فقط یه لقمه یا دولقمه ی آخر رو نتونستم بخورم واز نظر خیلیها و حتی وجه منفی باف خودم که این چیزی نیست دیگه و کمه باید میخوردم ولی نه همون یه لقمه رو که نخوردم حالا هم تونستم سه چهار لقمه آخر رو نخورم همه تغییرات یه هویی و یه شبه نیست کم کم تغییر خواهیم کرد اگه عمل کنیم و باور کنیم در مسیر درستیم
من با ثبت دیدگاهم در این قسمت میخواهم قدم مثبتی رو که هر چند کوچیک هست در خوردن امروزم برداشتم رو در ذهنم ثبت کنم به قول استاد مثل لایک کردن میمونه پس من کار خودم رو لایک میکنم 👍👍👍👍
سلام استاد و دوستان گلم
اول اینکه استاد من اگه اینجا نمینویسم ولی تودفترچه شخصیم بشدت مقید به تمارینم هستم.خیالتون راحت
دوم اینکه منم آدم عجولی بودم ولی الان دیگه با برنامه های شما فهمیدم مه نباسم
سوم من تقریبا توهمبن چالش عادت خوردن شیرینی کیک با چایی رو کنار گذاشتم.هست ولی نمیخورم.در ضمن ریزه خواریمم بشدت کم شده.خوب مشخصا تودوهفته که با شمام و دوره های رایگان ابتدایی و این چالش رو شرکت کردم کم نکردم و میتونم بگمقدماول رو برداشتم و چاق نشدم.متوقف شدم.اینومیگم چون قبلا که هر روز رو ترازو بودممیدیدم که هفته ای زیاد میشدم.خدا رو شکر
یه چیزه دبگه اینکه دارم موضوع چالش رو به موارد دیگری غیر لاغری هم تعمیم میدم و اون عادت های بد زندگی روهم به همین روش روش مار میکنم .ایشالا که بشه اونا رو هم کنار بذارم. خبرشو میدم.بازم مرسی
به نام خدا
سلاااااام
استادِ عزیز من امروز چایی هام رو با ۱ عدد قند خوردم.
وقتِ ناهار به محضِ اینکه سیر شدم دست از غذا خوردن برداشتم.
امشب وقتیکه رفتیم بیرون من به جایِ یه پیتزایِ کامل،فقط ۲ تیکه ی کوچولو خوردم.
از کیکی هم که واسه تولدِ دخترام گرفته بودیم نصفِ یه تیکه ی کوچولو رو خوردم.و اینکه همه ی این عملکردهایِ امرزوم با احساسِ خوب بوده و من سعی میکنم که با ذهنم درگیر نشم.و طبقِ برنامه عادت هایِ قبلم رو دوست دارم و یه کوچولو تغییرشون دادم.
خدارو هزااااران مرتبه ششششکر.
ممنونم از شما.
با عرض سلام و وقت به خیر خدمت دوستان
متاسفانه من آدم عجولی هستم و دوست دارم زود به نتیجه برسم البته درباره موضوع لاغری با ذهن متوجه شدم که با عجله مشگلم برای همیشه حل نمیشه و اصلا عجله ندارم ولی چون زانوم درد می کنه هر موقع که راه میرم به طور ناخوداگاه دلم میخواد زودتر لاغر بشم و پادردم تموم بشه چون خیلی داره اذیتم میکنه و با وجود ای که خیلی از عملکردم راضیه ام و خیلی عادتهام تغییر کرده ولی هنوز از نظر جسمی تغییر زیادی نکردم و فکر می کنم به دلیل عجله ای که برای خوب شدن پام دارم روی نتیجه کارم تاًثیر گذاشته و باید سعی کنم کمتر بهش فکر کنم و حواص خودم رو بیشتر به مو ضوعات دیگه بدم البته کار خیلی سختیه
سلام
من امروز صبحانه به جاي چند قطعه نان و پنير يك قطعه برداشتم و به زيباترين و ارام ترين حالت ممكن خوردم و لذت دنيا رو بردم و بيشتراز هميشه سير شدم و خيلي حس عالي اي تجربه كردم كه قدرت در دست من هست براي تعيين اندازه و من زيباترين انديشه و رفتار رو دارم و خواهم داشت
با درود بی پایان
استاد جان امروز که در رابطه با عجله کردن صحبت میکردید من به اضافه شدن وزن فکر میکردم همانطور که خودتان هم بارها و بارها فرمودید که چاقی ما گرم به گرم اتفاق افتاده و ما نباید انتظار کم شدن کیلو کیلو از وزنمان داشته باشیم باید صبور باشیم و راضی به کم شدن گرم به گرم تا انشاالله به سر منزل مقصود برسیم
من یک مثال دیگر همین الان به ذهنم رسید در مورد تمرین و ممارست و صبوری تا رسیدن به هدف
اوایلی که گوشی گرفته بودم برایم نوشتن متن خیلی کار سختی بود خیلی اشتباه داشتم و خیلی هم کند مینوشتم اما الان بعد از چندسال خیلی بهتر شده ام نمیگویم که خیلی سریع و تند مینویسم ام دیگر اشتباه ندارم یا خیلی کم اشتباه مینویسم و روز به روز سرعتم هم افزایش پیدا میکند چون جدیدا بخاطر انجام تمرینها و نوشتن آنها در سایت هر روز تمرین دارم و روز به روز بهتر و بهتر میشوم
در مورد لاغری هم اصلا عجله ای ندارم حدود چهل سال از زندگیم را با اضافه وزن گذراندم و گذشت بد هم نگذشت مطمئنم به تناسب هم میرسم و چند سال آینده که اتفاقأ سالهای مهمی هم هستند را به لطف خدای مهربان و تلاش خودم با تناسب در اندام و تناسب در زندگی و رفتارم سپری خواهم کرد
از شما استاد عزیزم ممنونم که مارادراین را هدایت و حمایت میکنید♥️♥️🙏🙏
سلام به همگی
چقد خوب استاد همین عجله نداشتن برای ترک عادت ها که گفتین باعث شد که من اگه حالا به هر دلیلی عادتم تکرار شده عذاب وجدان نداشته باشم و به جاش خوشحال باشم که عادتم رو شناسایی کردم و با این دوره کمرنگش میکنم
مثلا دیشب برای پسرم سیب زمینی که غذای مورد علاقه ای پسرم هست به صورت سرخ شده گداشتم داخل بشقاب و خواست بخوره ولی خودم رفتم کنارش که بهش بدم بخوره چند تایی حین دادن به پسرم خوردم میدونستم دارم اشتباه میکنم ولی نمیدونم چرا تکرار کردم ولی بعد از چندتایی گفتم دیگه نمیخواهم بخورم درسته که چندتایی خوردم ولی همین که آگاهم که دارم چه موقع ریزه خواری میکنم بازم خوشحالم و عجله نمیکنم چون به عجله نیست با ادامه ی مسیر مطمینم دیگه این ریزه خواری هاکمتر میشن و واقعا این مدل ریزه خواری از غذای بچه ام یه مقدار خوردن برای من به صورت عادت دراومده خیلی لذت نمیبرم ولی اتوماتیک چند دونه یا قاشق اول خودم میخورم بعد به اون میدم حالا انشاا… که کمرنگتر بشه و از بین بره
نشان های دریافت شده
سلام .
باز هم صحبت در مورد خوردن و نخوردن .
بزرگترین ورودی ذهن ما که باید مراقبت کنیم توجه به همین خوردنها و نخوردنهایمان است .
این که وقتی حرف از عمل پیش می آید و حرف از تغییر عادت همه فکر میکنند عادت ما ریزه خواری و تنبلی و پرخوری و هرچه مربوط به خوردن است باید تغییر کند .
در حالیکه این ها همه محصول است .
اینها را باید رها کرد و به ریشه ی تغییر عادت رسید .
مگر میشود مسیر ذهنی تغییر کند و عادات ذهنی تغییر نکند .
تلاش ما تلاش ذهنیست .
کار روی باورهای ذهنی که عادات ذهنی ما را خلق کرده اند .
همین توجه کردن به خورد و خوراک بزرگترین عادت ذهنی بد است که کانون توجه ما را تا ابد بر این استوار میکند که چاقی و لاغری ما وابسته به خورد و خوراکمان است .
همین یک باور کافیست ما هرگز نتوانیم لاغر بمانیم . چون ترس از خوردن و توجه به پرخوری ترس از چاق شدن را خلق می کند و هرگز نمی گذارد ما به لاغری توجه کنیم و چاقی ما زاییده ی همین توجهات منفیست .
کانون توجه را از رفتار بیرونی خود برداریم . رفتار بیرونی ما محصول افکار و باورهای درونی ماست .
مسیر ذهنی ما یعنی اصلاح باورهای ذهنی .
تغییر کانون توجه .
علت چاقی ذهن ما کانون توجه ماست .
وقتی کانون توجهمان را روی بودن لاغری استوار کنیم و باور کنیم لاغری هم اکنون هم در ما وجود دارد . در رفتار ما وجود دارد . در فکر ما وجود دارد . در باور ما وجود دارد . هر لحظه در ما هست .
این توجه و تکرار این توجه و توجه به نشانه های این توجه سبب میشود رفتار خود را از زاویه ی دیگری ببینیم و باور کنیم که رفتار ما همواره همسو با باور و توجه ماست . اگر باور و توجه ما روی لاغر بودن باشد رفتاری هم که مشاهده می کنیم رفتار لاغر کننده است .
اگر رفتار خود را چاق کننده می بینیم نشان از این دارد که توجه ما روی چاقیست . کانون توجه خود را تغییر دهیم . لاغر بودن ما پدیده ی مستقلیست که هیچ ربطی به خورد و خوراکمان ندارد .
من عمیقا دارم روی این باور کار می کنم . وقتی کانون توجه خودم را از روی تغذیه بر میدارم میبینم که چقدر آرامتر و با خیال راحتتری در مسیر لاغری گام برمیدارم .
نشانه های لاغر بودن را همه جا میبینم . احساسم تغییر می کند .
چرا انسان عجله میکند ؟ چون فکر میکند نتیجه را در دست ندارد و میخواهد به آن برسد . پس این حس نداشتن است و توجه به نبود آرزوست که او را وادار به عجله کردن میکند ولی وقتی بداند او لاغر است و لاغری در هر زمان و همیشه با اوست آیینه ی کائنات هم به او همین باور را نشان می دهد . او رفتارهای خود را لاغر کننده می بیند . او عادات خود را لاغر کننده میبیند
او اصلا بدی و زشتی در خود نمیبیند . اگر بدی ببیند یعنی باور بد بودن خودش را در فکرش می پروراند . این باور را باید کنار بگذارد و بپذیرد او خلیفه ی خداست و خلیفه ی خدا همواره زیبا خلق می کند و تمام رفتارهای او زیباست . وقتی به باور زیبایی در رفتار برسد هرچه از او سر میزند زیباییست . دلرباییست . لذت است . کار خوب است . او زیبا میشود چون زیبایی را از درون باور کرده است . او زیبا بین میشود چون زیبا بینی را در خود باور دارد . تلاش ذهنی ما اینست که زیبایی خود را باور کنیم . تناسب خود را باور کنیم .
بدانیم که ما همیشه و در همه حال زیباییم . بدانیم و یقین داشته باشیم ما در همه حال خوش رفتاریم . اگر بدی ببینیم اندیشه مان خراب است .
وقتی اندیشه اصلاح شود بدی دیده نمیشود . پس اگر بدی دیدیم بدانیم بدی را باید از اندیشه دور کنیم و زیبایی را جایگزین کنیم .
کسی که دلبری را در آغوش دارد برای رسیدن به او عجله ای ندارد .
تمام کائنات اگر عجله ندارند چون زیبایی خود را باور دارند . آنها لذت میبرند چون ذهنی ندارند که نبود زیبایی و حس نداشتن را در آنها نگه دارد .
اما خداوند به ما ابزار اختیار را داده تا ما هم از خلق کردن لذت ببریم . پس چرا به جای خلق زیبایی ها و خلق زیبابینی و خلق زیبایی در کانون توجه مدام به خوردن و نخوردن توجه می کنیم .
وقتی اندیشه زشت است هرچقدر هم روی رفتار کار کنیم باز هم رفتاری از ما سر خواهد زد که ما زشتی را مشاهده می کنیم . این زشتی رفتار آیینه ایست که نشان میدهد فکرمان هنوز نازیباست . زیبایش کن . زیبا ببین . باورت را تغییر بده . تو زیبا هستی . تو زیبایی و تناسب و خوبیها را در بر داری . تو به آنها پیوسته ای . احساساتی مثل عجله و انتظار به ما نشان می دهند تو اکنون در مسیر نداشتن آرزویت هستی . آرزویت را احساس کن تا ارتعاشت تغییر کند تا احساسی که به تو وارد میشود انتظار نباشد عجله نباشد .
خداوند در آفرینش من تبارک الله گفت او نگفت اگر خوب باشی لایق تبارک اللهی . او مارا خوب دید . او ما را با تمام وجودمان خوب دید . ما را با تمام ابعاد شخصیتیمان که آفرید عالیترین مخلوق خود دید و گفت تبارک الله حتی ملائکه به او اعتراض کردند که این انسان فساد میکند گفت من چیزی میدانم که شما نمیدانید .
خداوند مارا با تمام خوبیها و بدیها باور کرد و تبارک الله گفت . آن وقت ما چرا زیبایی مطلق خداوند را نمیبینیم و مدام بد و خوب می کنیم و حال خودمان را میگیریم .
من هم اکنون و همیشه از ازل تا ابد زیباترین مخلوق خداوند در کره ی خاکی هستم .
من هم اکنون و همیشه از ازل تا ابد متناسب ترین مخلوق خداوند در کره ی خاکی هستم .
من هم اکنون و همیشه از ازل تا ابد خوش رفتارترین مخلوق خداوند در کره ی خاکی هستم .
من هرکاری که انجام دهم زیباست .
من خودم را با تمام ابعاد شخصیتی ام باور دارم و باور دارم در آفرینش من هیچ کم و کاستی نیست . من کامل و عالی آفریده شده ام .
پس من هم با ندای الهی ام همسو میشوم و به خودم احسنت میگویم و این نگرش را هر روز تکرار میکنم تا زیبا بینی در من تثبیت شود .
تبارک الله احسن الخالقین .
جسم من آفریده ی خدای وجودم است .
و خدای وجودم زیباترین خالق هاست و چه مبارک است این آفرینش . چقدر زیباست این آفرینش .
جسم من زیباترین است .
جسم من متناسبترین است .
من این باورها را در خودم حفظ می کنم و تلاش من در جهت حفظ این باورهاست .
خدایا سپاسگزارم .
پس شما هم دوست نازنینم خودت را باور کن . شما هم اکنون هم زیباترینی . هم اکنون هم زیباترین رفتار را انجام می دهی . هم اکنون هم رفتار شما با باورهایتان کاملا همسوست . باور کنید شما خیلی خوب هستید و خیلی عالی خلق می کنید . شما بهترین مخلوق خداوند در کره ی خاکی هستید . خدایا شکر
دوست خوبم سرکار خانم فاطمه سادات
متنی را که نوشته بودید را خواندم و دوباره و دوباره هم خواهم خواند ممنون که اینقد زیبا و مثبت نوشتید و بقیه را هم با اندیشه تان آشنا کردید
عالی بود سپاس🌺🌺
سلام خانم سادات عزیز
متن زیبای شمارو خوندم و انرژی گرفتم می دونم که شما ۲۰ کیلو کاهش وزن ذهنی داشتی و همیشه در تمام نوشته هات که من با علاقه می خونمشون نوشتی که این باور تاثیر خورد و خوراک رو در ذهنمون بذاریم کنار وقتی این باور مخرب رو بذاریم کنار پس دیگه ترس از غذا و چاقی مفهومی نخواهد داشت
دیگه عادت غلط و درست مفهومی نخواهد داشت اگر ذهنمون لاغر بشه خودبخود رفتارهامون باهاش هماهنگ و درست میشه
اینکه استاد در چالش من اینو نخوردم میگه عادات چاق کننده ارو شناسایی کنید و بعد برای برطرف شدنشون راهکار می دن
من فکر می کنم برای اون دسته از دوستانی هست که هنوز دستورات دکترهای تغذیه توی گوششون هست که مثلا سیب زمینی کم بخور اگر خوردی آبپز بخور سرخ کرده نخور یا فلانمقدار
اینایی کهما بهشون عادات چاق شونده می گیم همانهایی است که بر اساس باوره
موثر بودن غذاها در چاقی برچسب خورده شدن
من هر بار خواستماز راه رژیم غذایی خودمو لاغر کنم فوری یه برگه جلوم گذاشتن اینو بخور اونو نخور اینو اینقدر اونو اونقدر
چای شیریننخور به جاش تخم مرغ آب پز بخور
خوب اگر واقعا غذاها بنا به مستندات خوده استاد که یکیش مصاحبه با آدمهای لاغر طبیعی
بوده بهش دستپیدا کرده تاثیری در چاقی یا لاغری ندارن
خوب چه فرق می کنه که در وعده ی صبحانه چای شیرین خورده بشه یا تخممرغ آب پز
با نوشیدنچای دوتا قند مصرف بشه یا یکی
واقعا گاهی این سوالات بدجور ذهنمو به خودش درگیر می کنه
کاش استاد آموزش لاغری با ذهنو دسته بندی شده ارایه کنن
مثلا برای کسانی مثل من یا خانم سادات که با تمام وجود می خوایم با این باور بریمجلو که نوع و مقدار غذاها هیچ تاثیری در چاقی ندارن و حتی نیاز به هیچ ورزش و تحرک خاصی هم نیست
ودسته دوم اونایی که هنوز نتونستن از باورهای قبلیشون در مورد تاثیر غذاها یا ورزشها در چاقی دست بردارن ….
من خودم تنها تغییری که سعی کردم ایجاد و بهش پایبندی کنم کمتر خوردنه وعده های غذاییه
اما نه با دیدگاه قبلی که می گفت انرژی این غذاها زیاده اگر از مقدار توصیه شده بیشتر بخوری پس لاغر نمیشی نه واقعا با این دیدگاه
بلکه با این فکر که کمتر خوردن یک عادت قشنگ و زیباتریه و حس خوبتری به ما می ده
حالا چطوری اینو به اجرا گذاشتم که تصور رژیم
ومحدودیت توی ذهنم ایجاد نشه
به این صورت که
غذایی که آماده کردم برای وعده ی ناهار یا شام یا صبحانه ام می ذارم جلوم هر غذایی که دوست داشتم هر مقداری هم که به نظرم رسبده کافیه کشیدم آماده اس برای صرف کردن
خوب حالا یه دوتا قاشق ازش می خورم اگر سالاد وماست و سبزی هم باشه از هر کدوم کمی می خورم و به مدت ۱۰ دقیقه یا پونزده دقیقه می کشم کنار سرمو به یه کاری گرم می کنم مثلا می آم توی سایت لاغری دیدگاه می خونم یا حواسمو می دم به تلویزیون یا با همسرم شروع به صحبت می کنم یامیرم کنار ظرفشویی با شستن ظرف حواسمو از غذا خوردن پرت می کنم حواسم هست از ۱۰ دقیقه بیشتر نشه این تاخیر
بعد کهمی آم میشینم کنار سفره خیلی حس خوبی دارم ولع و گرسنگی اولیه فروکش کرده با یک آرامشی شروع به خوردن باقی غذام می کنم
بارها شد کههمینمقدارو که از اول کشیدم گذاشتم جلوم تا آخر نتونستم بخورم و این برام یهموفقیته در کمتر خوردن با دیدگاه جدید
چرا تاکید می کنم کمتر خوردن با دیگاه جدید
چون اگر یه موقع هم میلم کشید خواستم همهاشو میل کنم خودمو سرزنش نکنم و فکر نکنم اتفاق بدی افتاده و با آرامش غذاموتموم می کنم
من با همین شیوه بعد از سه ماه که توی این سایت هستم و دارم تمرینمی کنم دو سایز کم کردم به همین راحتی
پس میشه گه بگیم لاغر شدن آسانترین کار دنیاست ….
مرسی از توجه استاد گرامی و خوش سیمای خوشرو که هر وقتمی بینمش ازش انرژی موفقیت می گیرم
همچنین تشکر از دوستانی که می خونن عرایض بنده ارو
با سپاس خانم شهربانو ۵۳ ساله
تهران ۲۰ مهر ۱۳۹۹
افرین به پاسخ زیباتون 👏👏
سنگ بزرگ نشانه نزدن است
سلام؛ من واقعا بي بردم ك لاغرشدن اسانترين كار دنياست؛من برخلاف قبلا واقعا هيجكونه عجله اي ندارم؛ نبردي نميكنم ك بعضي از عادتها و رفتارها رو تكرار نكنم خود ب خود در من داره ايجاد ميشه ك جه موقعه جي بخورم و ايا درست هست تكرار اون رفتارها يا نه؛ خيلي حسم خوبه و خوشحالم از اينكه هرروزك ميكذره مثله قبلا نيستم ؛ با اطلاعات جديدي ك از استادم ياد ميكيرم ذهنم رو اماده ميكنم و بهش درس ميدم وخيلي خوشحالم از اين بابت ك براي رسيدن ب هدفم نياز ب سختي كشيدن ندارم شايدب زمان نياز داشته باشم اما ب اساني قابله رسيدن و دسترسي ب هدفم هستم
با عرص سلام وادب🌺❤️💐
درمورد ترک عادات ورفتارهای چاق کننده که روزمره زندگیمون شده بایستی توجه داشت که:
با توجه به این که ما ابتدای ورودمون به این دوره تعهد گام به گام وعجله نداشتن ونکردن را دادیم بایستی حواسم باشد که صبورانه عادتم را ترک کنم ویکدفعه نخواهم مثل همه روشهای غلط لاغری چیزی را ترک کنم چراکه از قدیم گفتن: سنگ بزرگ نشانه نزدن است ویا:
ترک عادت(یهویی) موجب مرض است
وجالب توجه اینکه ،چون این روش لاغری مبتنی بر دو شعار اساسی است:
۱- شگفت انگیز بودن
۲- لاغر شدن ، آسانترین کار دنیاست
پس من نبایستی به خودم سختی ورنج وارد کنم وذهنم را مغتشش ومخالف ترک عادتم که عجین ناخوداگاهم شده رابکنم چون حال واحساس خودم هم بد میشه وسرانجام ذهنم بر این ناهماهنگی غالب میشود ومن شکست میخورم، ولی اگر من آهسته وپیوسته عادتی را کم ویا خطی تیره وسط اصل کارم(بدون ترک اصل عادتم) ایجاد کنم ، حسم خوبه وذهنم هم کم کم باهاش همسو میشه چگونه؟؟؟
با عمل کردن وتکرارش ویادداشت و گزارش دادن هر روز (خروجی ترک این عادتم) به ذهنم با حس شادی وعالی که دارم، به این ترتیب وقتی لایک های زیادی بخورد ، میره تو روند کار و برای ذهن پررنگ میشود در ناخودآگاه این تغییر رفتاری سیو میشود و…. مرا میکشاند به انتهای جاده لاغری یعنی وزن وسایز مورد نظرم و براحتی می شوم شگفتی دیگر از خلائق هستی💃💃👏👏🌺🌺👌🏻👌🏻
سلام استاد عزیز و دوستان متناسبم
این فایل خیلی قشنگ و امیدوار کننده بود از اینکه گامهای کوچک بردارید و به خودتان فشار نیاورید
این روش باید آسان انجام شود اگر به شما سختی و رنج وارد میشود یک جای کار ایراد دارد چقدر این حرف دلنشین است و به آدم احساس خوب میدهد 👏👏👏😊😊
برعکس روشهای دیگر لاغری که میگویند
no pain no gain یعنی تا درد نکشی نتیجه نمیگیری 😟😫😪
عادتی که من انتخاب کردم عوض کنم بیشتر از یک نوع غذای اصلی خوردن در میهمانی ها بود که الان به خاطر مشکلات ویروس کرونا دیگر نه از میهمانی دادن خبری هست و نه از میهمانی رفتن که من بتوانم یک قدم کوچک در تغییر این عادت بردارم ولیکن با ذوق و شوق در این چالش فعالیت میکنم
من این نکته طلایی ” آهسته و پیوسته ” را خیلی دوست دارم و همینطور ” لاغری با ذهن آسانترین کار دنیاست ” ❤❤🌹🌹😊😊😍😍
ممنونم استاد عزیز که اینطور با عشق و علاقه ما را همراهی میکنید این یکی از خصوصیات عالی این برنامه است که شما دوش به دوش ما در این مسیر هستید و ما را تنها نمی گذارید 🙏🙏👏👏🌹🌹
سلام وقت همگی بخیر
من یاد گرفتم ک عجله نکنم چون باعث ناامیدی وعقب افتادن من میشه ومیخوام اهسته وپیوسته ب هدف خودم برسم و اما
امروز من هیچ میلی ب خوردن شکلات وشیرینی وبستنی نداشتم اما دوعدد گردو وسه عدد انجیر خشک مصرف کردم ک برای جسمم مفیده
استاد سپاسگذارم
وقت بخیر من یاد گرفتم که عجله کردن در هر کاری باعث اشتباه بیشتر در آن کار میشود من عادت تا ته خوردن بشقابم را با کم کردن یک قاشق شروع کردم والان چند روز است با خوشحالی یک قاشق از غذایم را نمی خورم وهر هفته مقدارش را کمی بیشتر میکنم تا این عادت را ترک کنم البته در مسیر لاغری ما یاد گرفتیم پیام سیری را دریافت کنیم وپن اگر این پیام را دریافت کنم ودر بشقابم غذا باشد نمیخورم ولی دوست دارم این چالش را تجربه کنم
سلام به دوستان خوبم من بسیار فرد عجولی هستم البته در بعضی موارد مثلا در انجام کارهای خونه نه ولی وقتی ساز میزنم و قطعه ای جدید شروع میکنم مدام سعی میکنم زودتر به انتهای قطعه برسم و یا وقتی سوره ای از قران حفظ میکنم و یا کاب مثلا500صفحه ای میخونم همچی تعطیله تا اون کار تموم بشه و خودم خیلی از این عادتم ناراحتم ولی سعی میکنم ترکش کنم اما درمورد عادتهام قبلا نوشته بودم وقتی از خواب عصر بیدارمیشم دلم یه چیزی میخواد بخورم ولی همیشه همراه بود با عذاب وجدان هم گرسنه بودم و دلم چیزی میخواست هم بعد از غذا خوردن یا تنقلات ناراحت که چرا اینکارو کردم و از همه بدتر که بعدش احساس سنگینی میکنم و دیگه نمیتونم عصر ورزش کنم اما دیروز عصر یعنی یکشنبه 26/5/99بعد از بیدار شدن رفتم نون و پنیر خوردم تقریبا نون به اندازه نصف نون سنگک بود با عجله هم خوردم ولی عذاب وجدان قبلا رو نداشتم بعدش با خودم فکر کردم و کارم رو یکبار مرور کردم چی باعث شد به این حد گرسنگی برسم متوجه شدم من ظهر غذای کافی نخوردم بازهم نون و پنیر خورده بود بعدش همیشه عصر یک دمنوش و موز سبک میخوردم اما تنبلی کردم و نخریدم یعنی به خودم احترام نگذاشتم و تنبلی به من غلبه کرد ولی اامروز برای خودم ناهار اوردم و میوه هم برای عصر گرفتم امیدوارم سعی کنم بیشتر برای خودم وقت بذارم و به خواسته هام اهمیت بدم کمی صبورتر باشم شما هم برام دعا کنید
سلام.
من امشب دلم كلوچه با چايي مي خواست وقتي رفتم بيارم بدون اينكه احساس كنم اجيل اوردم و فقط چندتا بادوم هندي و دوتا پسته خوردم و تا يك ساعت گذشت بعد متوجه شدم كه چي ميخواستم بخورم و ديدم اصلا ميل به خوردن كلوچه ندارم
با سلام
من این چالش را با این شرایط پذیرفتم که شبها که یک دفعه بیدار میشم اول یک لیوان آب بخورم بعد اگر چیزی دلم خواست بخورم که خوب دو بار همون آب خوردن باعث شد کلا منصرف شم و البته یک بار هم این کار را کردم یعنی آب را خوردم و اون تنقلات را هم خوردم . خیلی دوست دارم یک روز صبح بیدار شم و دیگه این عادت ترک شده باشه و این دوست داشتن از عجله کردن در درون من میاد و با این تعریفی که الان از عجله کردن خوندم برام این مسئله را قطعی کرد که این حس من را به جایی نمیبره و باید آرام و آرام و با مدارا با این عادت پیش برم و به قولا یک راه بهش اضافه کنم.
از فایل عالیتون سپاسگزارم.
ضمنا خواندم نظرات بقیه واقعا عالیه سپاس از همگی
سلام تغییر کوچک و گام امروز من این بود که میخواستم با چایی دوتا شیرینی بخورم اما تصمیم گرفتم و انتخاب کردم که یک خط جدید به عادت خودم اضافه کنم و یک عدد شیرینی خوردم.
سلام به همگی تغییر کوچک در عادت من دیشب اخر شب همش دلم میخواست یه چیزی بخورم ولی این کارو تکرار نکردم وخیلی خوشحالم بله عجله کردن در مسیر فقط مارو از مسیر متوقف میکنه به نظر من تنها عامل که مارو باز نگهمیداره عجله کردنه خیلی هم مهمه وباید بیشتر بیشتر کاربشه
سلام و عرض ادب
یکی دیگه از عادتهام این بود که همیشه باید وقتی ته دیگ بود میخوردم یه جورابی یک مرحله از غذا خوردنم بود
ولی الان اصلا به بودنش فکر نمیکنم و یا مقدار کمتری میخورم و خیلی وقتا ازش میگذرم مخصوصا از ته دیگهای چرب
در موضوع عجله هم نیاز به تلاش و زمان هست که از بین بره
سلام به استادعزیزودوستان خوبم
من دراین چالش یادگرفتم ک هرگز درتغییرعادتهام عجله نکنم من اول ازهمه همه عادتهام ک میخام ترکشون کنم ونوشتم بعد برای هرکدوم یک خط اظافه کردم برای خوردن چایی با نبات هروز یکم تکه نباتم رو کوچکترمیکنم
برای هیجان درخوردن هم اول سه تا نفس عمیق میکشم بعداز هرچندلقمه هم همین کارو میکنم
برای دراز کشیدن بعداز خوردن هم به خودم قول دادم ک هروز چنددقیقه ی کاری انجام بدم بعددراز بکشم وهروز دقیقها رو بیشتر کنم
ازخدای مهربان واستادعزیزم سپاسگزارم
باآرزوی لاغری برای همه شما عزیزان
سلام خدمت استاد گرامی ودوستان عزیز
من هم همیشه برای رسیدن به هدفم خیلی عجله داشتم وهیچوقت به شکل صحیح به هدفم نمی رسیدم والان بسیار خوشحال وسپاسگزارم که خدای مهربان این روش عالی وبینظر را سرراه من قرار داد تابتوانم از کفته های عالی استاد گرامی استفاده کنم والان فهمیدم که عجله اصلا خوب نیست ومارا از هدفمون دور میکنه واگر میخواهیم تغییر کنیم باید گامهای کوچک ومستمر برداریم وموفق شویم ومن خیلی ریزه خواری داشتم والان که متوجه شدم به طور ناخودآگاه خیلی کمتر شده ودارم ازاین مسیر زیبا لذت میبرم 😍🙏🏻
سلام به استاد سلام به تمام دوستان این گروه که همیشه مطلب مفید ارابه می دهند.من هم می خواهم تغییر عادتی که در من بوجود اومد با شما ها تقسیم کنم.قبل از اینکه با این دوره آشنا بشم صبح که سماور را روشن می کردم آخر شب آن را خاموش می کردم و همیشه چایی من آماده بود و در تمام طول روز هر موقع هر کس چایی می خواست چایی برا بود و خودم در طول روز چند تا جایی می خوردم و سعی می کردم با کمترین شیرینی بخورم مثلا ممکن بود در تمام روز یک شکلات با تمام جایهایم خورده می شد و یا با کشمش وبا خرما می خوردم.خلاصله تا اینکه به لطف خدا با این دوره آشنا شدم و بعد از مدتی بدون هیچ ناراحتی و بدون رنجی متوجه شدم که سماور را روشن می کنم ولی من هیچ. چایی نمی خورم وکم کم سماور هم روشن نشد و الان مدت زیادی است که تغییر عادت در من ایجاد شده شاید هر دو هفته ای یک جایی با خرما بخورم .و تغییر عادت دیگه ای که داشتم هر صبح قهوه با کوکی می خوردم که الان قهوه می خورم بدون بسکوبیت یا کوکی. واقعا لاغری با ذهن آسانترین کار دیناست.استاد خیلی ممنونم از اطلاعات مفید واموزنده شما
من کلا عادت دارم وقتی همه بستنی میخورن من هم بخورم ولی الان چند بار این کار انجام نمیدم و چون میخوام حالت تهاجمی نداشته باشه یک چنگال میخورم و تازگیا فهمیدم من اصلا بستنی دوست ندارم و یک جورایی بدم میاد ازش قبلا هر نوعی میخورد ولی الان باید عالیترین بستنی باشه تا من بخورم کلا سلیقه خوردنم بالا رفته و از همه چیزخواری به انتخابی خوردن تبدیل شده
سلام وقت بخیر
بیس شخصیت من عجوله و دوست دارم هر کاریو سریع انجام بدم ،سریع نتیجه شو ببینم ،هر کاریو تند تند انجام میدم و افرادی که روی کند باشن اعصابمو بهم میریزن
اول چالش ،تصمیم گرفتم نوشیدنیو چند روز حذف کنم ، ۲روز رفتم رستوران و بجای نوشیدنی آب سفارش دادم وبعد استاد گفتن کامل عادت هاتونو ترک نکنید اونم به شکل تهاجمی ،چونکه بعد یه مدت خسته میشید، ،الان هم کافه بودم و فقط ۳تا چنگال از شیرینی خوردم با چایی ،حواسم به آرومتر خوردنم هستم و آگاهانه با رفتارهام وعادت هام برخورد میکنم
میخوام برای کمتر کردن عادت هام عجله نکنم و با آرامش به راهم ادامه بدم
سلام به استاد گرامی من دیشب وقتی بیدار شدم مقداری آب خوردم ویک تغییر کوچک در عادتم دادم و در طول روز هم احساس خوبی داشتم وکلا اشتهام کم شده ممنون از زحمات شما استاد عزیز .ومشکل من هم همیشه برای لاغر شدن همین عجله کردن بوده که هیچ وقت نتیجه خوبی نداشته وهمراه بود با سختی که زودتر نتیجه بگیرم .
وای خدا نکشتت انقدر خندیدم رفیق موقعی که نوشتی من متوجه شدم اصلا بستنی دوست ندارم که بخورم و قبلا بقیه رو همراهی می کردم . واقعا چرا ما تازه داریم متوجه ی رفتارهایی می شیمکه الکی چسبیده بهمون سالها . مثلا من نون خالی رو نمی تونم بخورم از بچگی اینجوری بودم و هیچوقت هم با هزار تا تعارف دیگران و خانواده که نون تازه س و داغه من ممانعت می کردم و دست رد حتی فیزیکی به نون داغ ولی خالی میزدم و میزنم و این رفتار و از مادرم گرفتم چون اون همیشه خیلی فانتزی و الامد رفتار می کرد و من نا خداآ گاه گرفتم البته خیلی هم عالیه ولی چطور رفتار بستنی خوردنش و عاشق بستنی خوردنه و خوشمزه هم می خوره باز هم من بستنی خور نیستم . ولی عادتفکخوردن و نه پدرم نه مادرم خودمم که تا مدتها تک فرزند بودم این عادت از کجا آومده . ؟ 😉😉😉😉💜💜💜💜
اوایل که تازه دوره را شروع کرده بودم خیلی عجله می کردم وچون ازترازو نمی تونستم استفاده کنم مرتب خودمو با لباس های قدیمی چک می کردم بعدمتوجه شدم اینم خودش عجله کردن هست ودیگه این کار رو کمترانجام دادم و دیدم نتیجه خیلی داره بهتر میشه وتقریبا دارم به خواستم می رسم و سعی می کنم که عحله کردن را خیلی کم کنم تا سرعت نتیجه گرفتنم را بالاتر ببرم. درمورد عادت وترک اون من همیشه عادت داشتم عصرها وقتی ازخواب بیدار میشدم مقداری میوه می خوردم ولی امروز عصر هیچ میلی نداشتم و با اینکه همه خانواده میوه خوردند من گفتم فعلا میل ندارم ویک چای خوردم وازاینکه طبق عادت انتخابم را تکرارنکردم لذت بردم لذت بیشتر وقتی بودکه چای را خالی وبدون هیچ نوع شکلاتی خوردم😊
داشتم به این فکر می کردم که من چه وقت هایی عادت ریزه خواری رو در خودم خیلی زیاد میبینم؟
معمولاً وقتی در حال آماده کردن غذا برای خانواده هستم، وقتی که دارم غذایی که از قبل مونده رو گرم می کنم که مصرف بکنیم، وقتی که دارم مواد غذایی رو برای فریز کردن بسته بندی می کنم و امثال اینها. حالا من چه راه جدیدی رو میتونم به این عادت اضافه کنم؟
امروز تصمیم گرفتم که در این اوقات روز احتمال ریزه خواری من بیشتر هست هدفونم رو روی گوشم بزارم و به فایل های دور گوش بدم .گوش دادن به فایل ها توی این موقع به من کمک میکنه که ریزهخواری کمتری داشته باشم مثل این که مدام به من یادآوری می کنه که رفتار صحیحی از خودم نشون بدم.
با عرض سلام ،من امروز با گوش دادن به این فایل عجله کردن ،دیدم در سطحهای زیرین ذهنم باز عجله کردن داره صورت میگیره و اونم این بود که من این اواخر خیلی به انرژی های فایلهای جدید وابسته شده ام و انگار کسی که آماده گرفتن یک هدیه از طرف کسی هست وناآرامی دارد که البته این هیجان شیرین هست ولی حالا میبینم که فرمول عجله هم قاطی این لذت شده چون داعم دارم گوشیم را جک میکنم تا استاد چیز جدیدی اراعه بدهندو استفاده ببرم، و وقتی یک روز خبری نبود انگار فازذهنیم تغییر میکند و امروز متوجه شدم این هم همان عادت منفی عجله کردن بوده منتها خودش رو به شادی هایم چسبانده ومن این را با احساس خوب اشتباه میگرفتم ،واز امروز با شناخت و کنترل این فرمول یکی دیگر از شاخه های منفی عجله کردن را پیدا کردم وبه آن توجه نمی کنم .
سلام استاد من متوجه شدم که برای تغییر عادن نسکافه خوردن عجله کردم فراموش کرده رودم کار ذهنی عجله بردار نیست با وجودیکه توی دوره تکرار هستم اما بازم فراموش کردم که دارم عجله میکنم سعی میکنم بیشتر مراقب باشم و صبر داشته باشم و از لحظات زندگیم لذت ببرم ، استاد واقعا ممنونم که این مورد را تذکر دادین ، عجله مانع نتیجه گرفتنه
سلام
من هرزگاهی متن این چالشو میخونم
این قسمت بنظرم خیلی حرف داره
من از وقتی با قانون جذب آشنا شدم تصمیم گرفتم یک دایره لغات درست تدوین کنم
کلماتی مثل:
تنبل
اراده
شانس
گناه
احساس گناه
عجله
اینا به اعتقاد من وجود خارجی ندارند
اگرررررر بیس ما برای زندگی قانون جذب باشه، مثل اینکه بگن زبان این شهر ترکی و ما هی بخوایم فارسی ارتباط برقرار کنیم
عجله باید بسط داده بشه
خب مرحله ۱:
هر چیزی هر فعلی هر ماده ای در ذاتش احساس
قبول
و هیچ ذره ای در کائنات تغییر نخواهد کرد مگر اینکه ارتعاش تغییر ساطع بشه
و ما که انسان هستیم فقط و فقط از طریق احساسمون قااااااادر هستیم تغییر ایجاد کنیم
بدین معنا که اگر سالها با تلاش فیزیکی کار یدی کنی که به پول برسی در حالیکه ارتعاش پول در ذهنت ساطع نشده باشد محال ممکن است به پول برسی
مرحله ۲: این احساس بین طیف خوب تا بد با درجه بندی متفاوت کم و زیاد مثل پیچ اجاق گاز قرار داره
مرحله۳: عجله یک رفتاری که ذاتا یک احساس بد تو دلشه
حالا این رفتار به چه دلیل اتفاق افتاده؟؟؟؟
حس بد به چه دلیل اتفاق میفته؟؟؟؟
خیلی مهم🕪🕪🕪
وقتی نگاه ما، وقتی کانون توجه ما، وقتی چشم ما در حال دیدن یک تصویر ناخواسته است
حالا چه در ذهن چه در واقعیت
خب نگاهت را
کانون توجهت را
تصویر ذهنی ات را
تغییر بده
مثال برای واضح شدن:
استاد من عجله دارم شکمم آب بشه
در واقع مفهوم جمله ناشی از دیدن اون شکم تپلی و حس نفرت و ترس و حقارت حاصل از داشتن اون شکم، خب ماهم که انسانیم دیگه
طبیعتا دنبال رفتن به سمتی هستیم که از احساس بد دور بشیم
و بخاطر همین دنبال تلاش فیزیکی میریم
میگیم خب حالا که ذهن داره کارشو میکنه بزار منم ی کمکی بدم ی اضافه کاری بدم تا سریعتر بشه
در حالی که طبق قانون جسم فیزیکی راهی برای سرعت دادن به این روند نداره
اصلا دسترسی نداره
و یادت باشه سیستم جهان راهی جز این جلوی پاهات نخواهد گذاشت
پس به نفع خودت هست که کانون توجه را از ناخواسته برداری
استاد من از وقتی که توی دوره درک کردم از زبون شما که عجله یعنی چی و گفتید توجه نکن به قسمت هایی که هنوز چاقن، شکمم شروع به تخت شدن کرده و این روند عالی هنوز ادامه داره
و واقعا رویای شکم تخت و صاف داشتن داره برام به واقعیت تبدیل میشه
پس گره گاههای اصلی بدلیل این هست که آگاهی ما از قانون خیلی کمه
فقط یک چیزی برام سوال شد؟
اینکه شما تو فایل ها هم گفتید که صدای کم تو گوش چپ ،این چطوری تو سیستم ذهن ناخوداگاه موثر؟
یعنی سرعت این شکلی باور ساختن بیشتر؟؟
شاید کلید تو تمرکز بالای سیستم شنوایی باشه
استاد میشه اینا باز کنید
ما از طریق حواس اومدیم احساسات را ذخیره کردیم…
اگر بخواهیم اگاهانه فایل گوش کنیم و باورسازی کنیم خب در طول روز یک ۲۴ ساعت وقت داریم
گوش چپ با صدای کم چطور این روندو سرعت میده؟؟
ممنون
سلام ب همه ي دوستان و استاد عزيز؛من طي اين جند روز خيلي تغييرات در خودم احساس كردم و ب وضوح عملي كردم خيلي احساس رضايت دارم ؛ واقعا فايلها تاثييراته مثبتي در رفتارهاي بد غذايي من دارند؛ در حدي ك واقعا در طول روز احساس كرسنكي نميكنم اصلا
دلم نميخاد ك تنقلات بخورم ؛ اصلا ميلي ب خوردن ب جز ٣ وعده ي غذايي صبحانه ناهار و شام ندارم ؛خيلي خوشحالم از اين بابت؛ذهن من خيلي راحت و اسون داره ميبذيره ك لاغرشدن اسانترين كار دنياست؛از استاد عزيز و خداي مهربونم سباس كزارم
سلام استاد
چقدر این نوشته ها عالی بودن،سپاسگزارم
کاملا مشخصه که از سطح اگاهی بالاتر منشا میگیرن
خدا رو بسیار سپاسگزارم به خاطر نعمت فوق العاده ذهن همین نعمت هست که موجب تفاوت ما آدمها با سایر موجوداته،همین نعمت هست که باعث شده ما هم مثل خدای عزیز خالق باشیم خالق زندگیمون اونم با توجه و تمرکز ذهنمون بر روی چیزهایی که دوس داریم وارد زندگیمون بشه ،توجه بر زیباییها،خوبیها،فراوانیها،موارد مثبت،خبرهای عالی،سلامتی،مشتریهای عالی،پول،ثروت ،ارامش ،روابط عاشقانه و….. همه چی ذهنه همه چی …..👌 وبه همین دلیله که تمام اساتید موفقیت تاکیدشون روی اولین و مهمترین اصله =ورودی ذهن
و اساس تمام اموزشهای شما هم بر اساس همین اصله ؛تغییر ورودی ذهن با اموزشهای دیداری و شنیداری از طریق فایلهای تصویری،صوتی،نوشته ها و مقالات و تاکید بر نوشتن برداشت خودمون از صحبتهای شما و خوندن نظرات دوستان همفرکانسی…👌👌👌
استاد واقعا لذت بخشه و بسیار ساده و فوق العاده و ماندگاره لاغری از این طریق ،بسیار ممنونم از شما🙏🙏🙏
عجله کردن یکی از مهمترین موانع ذهنی هست که شما در همه فایلهاتون به نحوی اونو اموزش دادین و بارها وبارها تاکید کردین که هر کسی این مانع رو رد کنه شگفتی ساز شدن قطعیه ،در این فایل اصلا از زاویه دیگه ای بهش اشاره کردین کا برای من بسیار جالب و اموزنده بود و دیدم رو به این موضوع عوض کرد و کلا باهاش در صلح قرار داد …اینکه شما فرمودین عجله کردن به این معنی هست که مت باور داریم که تغییر میکنیم چقدر عالیه این جمله بی نظیره تا حالا از هیچ استادی من اینو نشنیدم و برای همین هست که میگم این اگاهیها از سطح بالاتری هست افتخار میکنم که شاگردی استادی چون شما هستم😎😎😎
در مورد تمرینی که گفتین بیایم بنویسیم تغییرات راه راهمون رو در مورد عادتمون من میخوام از دعوتی دیروزم بگم که دیروز جمعه خونه مادر همسرم برای ناهار دعوت بودیم و نیم ساعت بعد از ناهار که جاریم چای با شیرینی یا قند تعارف میکرد با وجودیکه من سابقا به عنوان یه فردی که علاقه زیاد به شیرینی داره معروف بودم و تقریبا تمام کساییکه اونجا بودن شیرینی رو برداشتن من خودم یه قند کوچیک رو انتخاب کردم که این رفتار برای جاری من خیلی عجیب بود و گفت خیلی عجیب داری رفتار میکنی که شیرینی بر نداشتی و من خیلی راحت گفتم آخه میل ندارم(😍😍😍)و واقعا هم میلم نبود وقصدم کلاس گذاشتن و نقش بازی کردن نبود و استاد واقعا لذت بخش و ناخودآگاه بود 😍😍😍😏😏
الان دیگه کاملا بر این جمله واقفم که لاغری با ذهن آسانترین کار دنیاس👌👌👌😍😍😍د)
با سلام. واقعا نوشته های قبل از فایل ها دریایی از آگاهی و آموزش برای من هستند.
موضوع عجله کردن خیلی برای من دردسر ساز شده و درگیرش میشدم و هربار خودم رو قانع میکردم نباید عجله کنم. اما میخواستم این انرژی برای صرف طی کردن مسیر کنم نه هربار برگشت به یک مانع.
در نوشته استاد عجله کردن تلاش فیزیکی بیان شده است و میدونیم که تلاش جسمی در لاغری با ذهن معنایی نداره و این جمله خیلی آرامش بخش بود برای من که عجله رو بذار کنار چون تاثیری نداره.
استاد من دوره ی تکرار رو برای بار دوم شروع کردم ولی سخت بود برای من انجام دادنش 😔
چون شما فرمودین با شما بیان کنیم منم گفتم.
سلام به همگی
من دیروز برای بچه ها اسنک درست کردم و جز غذای مورد علاقه ای من هست من در هر وعده که درست کردم برای بچه هام خوردن ولی شب یک تیکه موند و همه خورده شده بودن اگه قبلا بود میگفتم اینم بخورم دیگه یک ذره که چیزی نیست و نره داخل یخچال بعدم سطل زباله که اسراف بشه ولی حالا خیلی راحت همون یک تیکه رو گذاشتم داخل یخچال و من نخوردم خیلی راحت و دخترم شب گفت هنوز هست من بخورم گفتم اره یک تیکه رو که نخوردی هنوز هست و بخورش و خیلی خودم ذوق زدم از این کارم که تونستم خیلی راحت از خوردنش بگذرم
یا اینکه پسرم گفت بستنی براش گذاشتم داخل کاسه خورد ولی یه مقداری از بستنی نزدیک به چهار قاشق مونده بود گفت اصلا نمیخام بازم اگه قبلا بود که اولا به زور باید راه میفتادم دنبالش که به زور بهش بدم ولی حالا گفتم عیب نداره بده کاسه رو ببرم ودر حالی که کاسه رو از جلوش بردم میخواستم همه اش رو بخورم ولی یه قاشق خوردم ولی یه لحظه یاد چالش و تعهدام افتادم که اولا هم سیر هستم که میخوام بخورم هم اینکه از روی عادت تکرار دارم میکنم منم سریع گرفتمش زیر لوله و ریختم رفت وبازم خوشحال شدم در حد یه قاشق خوردم و دیگه نخوردم
خیلی از علایقم هم داره تغییر میکنه من که عاشق خوردن چیپس و پفک بودم در همه ی مزه هاش دیشب دخترم چیپس سرکه ای خرید با ماست بخوره ومنم زود رفتم از جلوش یه چند تایی برداشتم و خوردم ولی خیلی بی علاقه اصلا انگار از این مزه خیلی خوشم نیومد ولی تا قبل از آشنایی با این دوره من عاشق هر نوع چیپس و پفک و کرانچی بودم و تعجب کردم
یا اینکه من عاشق کله پاچه بودم وهستم قبلا یک کله پاچه رو من و شوهرم با هم خیلی راحت میخوردیم و تازه احساس خیلی سنگینی و رو هم نداشتم ولی چند روز پیش خودم درست کردم اونم نصف یک کله پاچه رو درست کردم یعنی شوهرم تعجب کرد و خودم از اون بیشتر تعجب میکردم باور کنید در حد یک کف دست نون خوردم با یه دونه پاچه و کمی خیلی کم از گوشت سرش نمیتونستم اصلا نمیتونستم بخورم و خودم میگفتم این خودمم به این مقدار دارم میخورم یعنی با همون مقدار احساس سیری شدید داشتم تازه از حرصم دو لقمه بیشتر خورده بودم چون غذایی هست که همیشه درست نمیشه و اون نجواها که بخور گیرت نمیاد دیگه باعث شد دولقمه رو هم بیشتر بخورم و من تا شب سیر سیر بودم بدون اینکه یکم چیزی بخورم و خودم فکر میکنم دارم خوب پیش میرم
و
خیلی این تغییرات جالبن برای منی که قبلا هر چی بود باید میخوردم و همیشه حرص خوردن داشتم وفکر میکردم باید دکتر تغذیه من رو کنتر ل کنه ورژیم با اون همه محدودیت به من بده که من بتونم کم بخورم و گرنه خودم اصلا نمیتونم
هنوزم هست از این تغییراتم که به لطف خدا از وقتی که باسایت آشنا شدم خیلی از این تغییراتم راضی هستم و حسشون میکنم و هر از گاهی بر میگردم به قبل از آشنایی با این دورها و کلی تغییرات در رفتارم رو حس میکنم و خوشحال میشم و حالا این چالش هم کنار این دورها عالیتر شده برای ما که در مسیر عالی تناسب بمونیم وبه تناسب ایده آلمون نزدیکتر بشیم
سلام خدمت استاد عزیز