0

آزمون چاقی ذهن

0%

زمان زیادی از زندگی ام صرف تهیه و تدارک غذا می شود.

دقت کنید مراحل تهیه و تدارک غذا برای خانواده شامل این پرسش نمی شود. تهیه غذای شخصی مورد نظر است.

زمانی که عصبانی هستم یا استرس دارم بیشتر تمایل به خوردن دارم.

وقتی به دیگران می گم که نمی تونم همشو بخورم معمولا همشو می خورم.

موقع رفتن به پیک نیک یا مسافرت بیشتر به فکر تهیه و تدارک غذا هستم تا به فکر لوازم دیگر.

وقتی رژیم می گیرم بعد از چند روز عصبانی و پرخاشگر می شم.

خیلی سعی کردم عادت سر یخچال رفتن و یه چیزی خوردن رو ترک کنم ولی موفق نشدم.

زمانی که احساس شادی می کنم تمایلم به خوردن بیشتر می شود.

بارها تصمیم گرفتم دیگه ناخونک نزنم و ریزه خواری نکنم ولی موفق نشدم.

چاقی بر روی اخلاق و رفتار من با اطرافیانم تاثیر گذاشته است

اگه درباره اینکه کجا بودم سوال بپرسند و من کافه یا رستوران رفته باشم، آن را مخفی می کنم.

علاقه زیادی به تست غذاهای جدید و رفتن به رستوران های تازه تاسیس دارم.

با اینکه هربار خودم را وزن می کنم حالم بد میشه ولی باز هم می رم روی ترازو.

هر وقت تصمیم می گیرم از غذایی نخورم اتفاقا بیشتر از همیشه می خورم.

بارها تصمیم گرفتم دیگه فلان خوراکی رو نمی خرم ولی باز هم خریدم و خوردم.

بارها تصمیم گرفتم فلان عادت غذایی رو ترک می کنم ولی بازم انجامش میدم.

اگه از من سوال کنند که فلان چیز رو تو خوردی، با اینکه خوردم ولی می گم نخوردم.

اگه غذا یا پذیرایی میزبان باب میلم نباشه احساس می کنم بهم بی احترامی شده.

در مهمانی وقتی میزبان حضور نداره از شیرینی یا شکلات ها می خورم که در حضور او مجبور نباشم دو سه بار بردارم.

وقتی تصمیم می گیرم دیگه پرخوری نکنم، بیشتر حرص و ولع خوردن دارم.

بارها تصمیم گرفتم تا گرسنه نشدم غذا نخورم ولی هربار به دلیلی دوباره غذا می خورم.

اگه کسی سهم منو برداره یا همه خوراکی که دوست دارم را بخوره عصبانی می شم.

قبل از اینکه به مهمانی برم خیلی به خوردن و خوراکی ها فکر میکنم.

وقتی با غذایی مواجه بشم که همیشه در دسترس من نیست بیشتر از همیشه می خورم.

اگر از غذای خودم یا دیگران اضافه باشه اون رو در سطل آشغال می ریزم.

در خانه محلی برای ذخیره خوراکی و هله هوله های مورد علاقم دارم.

اگه غذایی که دوست دارم رو بقیه بخورند عصبانی و ناراحت می شم.

از ترس اینکه مبادا پرخوری کنم ترجیح می دهم در مهمانی یا مراسمات شرکت نکنم.

قبل از مناسبتها مانند عید نوروز یا ماه رمضان می ترسم که چاق تر بشم.

مقدار خوردن من از غذاهایی که دوست دارم بیشتر از قبل شده است.

اینکه چی بخورم یا چی نخورم بخش زیادی از افکار روزمره من را تشکیل می دهد.

بخاطر چاقی از حضور در جمع ها یا مهمانی ها خودداری میکنم.

وقتی سیرم ولی میشینم سر میز غذا، بیشتر از دیگران می خورم.

از ترس اینکه مبادا چاق تر بشم تمایلی برای مسافرت رفتن ندارم.

با اینکه هربار پرخوری میکنم احساس بدی پیدا می کنم ولی باز هم پرخوری می کنم.

ترجیح می دم برای شادی و تفریح یا تنوع به کافه یا رستوران برم.

وقتی سیرم ولی میشینم سر میز غذا ممکنه حتی بیشتر از دیگران بخورم.

دوست ندارم دیگران متوجه خوردن های من شوند.

بارها تصمیم گرفتم که دیگه پرخوری نکنم ولی نمی تونم جلوی خودمو بگیرم.

دفعات پرخوری کردن من به مرور افزایش پیدا کرده است.

اگه درباره غذا یا رستورانی تعریف بشنوم به محض اینکه باهاش مواجه بشم امتحانش می کنم.

باشگاه رفتن یا ورزش کردن باعث اعصاب خوردی من می شه.

وقتی تصمیم می گیرم فقط یک قاشق یا یک عدد بخورم، معمولا بیشتر می خورم.

به صورت ماهانه مقدار قابل توجهی پول صرف تهیه غذا از بیرون می شود.

اگه در مهمانی خوراکی ها یا پذیرایی کردن مورد رضایتم نباشه ناراحت می شم و به بقیه هم میگم.

تست چاقی ذهن
خیلی چاق
چاق
متناسب با ذهن چاق
متناسب