نمیتوانید هدفی مقدس تر از تغییر کردن را در زندگی تان جستجو نمایید!
مهمترین موضوعی که در زندگی همه ما وجود دارد، احساس خوشبختی است، خوشبختی به معنای داشتن کسب و کار و درآمد مناسب، ارتباطات خوب، آرامش در زندگی، سلامتی جسمی، رضایت از خود و شرایط زندگی و سایز پارامترهایی است که تشکیل دهنده خوشبختی است.
هر انسانی به اندازه ای در جهان خود را خوشبخت می داند و معمولا انسانها خوشبختی را از قل تعیین شده تصور میکنند، به طریقی که فکر می کنند خدا یا شانس و اقبال یا هر موضوعی دیگر از قبل میزان خوشبختی آنها را تعیین کرده است.
اگر شما این تفکر را ندارید قابل تحسین است ولی اگر این تفکر را دارید که زندگی شما تحت تاثیر عوامل بیرونی زیادی است و تا وقتی همه شرایط پیرامون شما به شکل عالی تغییر نکند محال است که زندگی شما تغییر کند کافی است تنها چند لحظه تفکر کنید:
اگر سرنوشت شما صد در صد دست خودتان باشد چه احساسی خواهید داشت؟
اگر بدانید که تا به امروز هم هرآنچه در زندگی کسب کرده اید و هر شرایطی که تجربه کرده اید همه و همه به واسطه افکار و باورهای شما نسبت به زندگی کردن است چه خواهید گفت؟
حسرت میخوردی یا خوشحال میشوید؟
حسرت اینکه چرا این همه در زندگی مسائل مختلف را تجربه کرده ام و نمی دانستم که خودم میتوانم شرایطم را خلق کنم
یا خوشحال خواهید شد که از این پس میتوانم زندگی خود را آنگونه که میخواهم خلق کنم، آنگونه که دوست دارم زندگی کنم و شرایط بودنم در جهان را به شکلی که علاقه دارم تغییر دهم
من سالهای زیادی خود و زندگیم را اسیر شانس و تقدیر میدانستم، تجربیاتم در زندگی را همه خواست خدا میدانستم و تصور میکردم هر اتفاقی در زندگی من رخ می دهد امتحانی از سوی خداست که میخواهد میزان صیر من را محک بزند
و فکر میکردم هرچقدر در دنیا بیشتر مورد فشار و امتحان های سخت قرار بگیرم بنده بهتری هست و مورد رضایت خداوندم
این تصورهای اشتباه سبب شده بود که ناخودآگاه منتظر بلا و مصیبت باشم، منتظر مشکلات باشم و رستگاری خودم را در تحمل و صبر در مشکلات میدیدم
اما روزی که به لطف خدا درمسیر تغییر قرار گرفتم، دقیقا مثل شما دوست عزیزی که الان در حال خواندن این نوشته هستید، تصمیم گرفتم یکبار دیگر زندگی خودم را آنگونه که میخواهم بسازم، طوری که خود را اسیر سرنوشت و تقدیر ندانم بلکه صاحب و مالک زندگیم باشم
به همین لحاظ مطالعات زیادی داشتم و آموزشهای بسیاری را تجربه کردم، اما هر چه بیشتر سعی میکردم تا با یادگیری تکنیک های ذهنی و مسائل مختلف زندگی خودم را بسازم بیشتر به این موضوع پی می بردم که گره کار در جای دیگری است
من به دنبال باز کردن گره زندگی خودم در لابلای کتابها و مطالب و سمینارها بودم در حالی که گره زندگی من در رابطه ام با خداوند بود
گره زندگی من دست خداوند بود و تنها به دست او میتوانستم گره زندگیم را باز کنم
به همین دلیل تصمیم گرفتم به جستجو و کنجکاوی درباره خدا مشغول شوم، مطالعه کنم، تحفقیق کنم و تجربه کنم
خدای خودم را بهتر بشناسم، نگاهش را تشخیص دهم، نظرش را بدانم و قوانین او را بشناسم
اینگونه بود که یواش یواش در مسیر تغییر کردن قرار گرفتم به صورتی که زندگی که الان دارم هیچ شباهتی به زندگی گذشته من ندارد
در تمام ابعاد تغییراتی داشته ام که در سی و چند سال زندگی قبلی ام تجربه ای از آن نداشته ام
صحبتهایی که در این فایل آموزشی برای شما آماده کرده ام حاصل تجربیات من از تغییر زندگی خودم است، تجربه ای که هر فردی که بخواهد زندگی خود را تغییر دهد میتواند از آن استفاده کرده و نتایج عالی را کسب کند
امیدوارم که سعی من در به اشتراک گذاشتن تجربیاتم در تغییر زندگی مورد رضایت شما دوستان خوبم قرار گیرد
منتظر نظرات ارزشمند شما دوستان و همراهان خوبم هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.57 از 23 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
عجب صبری خدا دارد من الان چند وقته که از صبح بلند می شم توی ذهنم هست این جمله شما که مثل خدا رفتار کن توی خونه خیلی راحت تره ولی وقتی می رم سر کار خیلی به خودم گوشزد می کنم که صبر کنم و از هیچی ناراحت نشم و واقعا تمرین می خواد نمی دونم کی خوب خوب می شم ولی همچنان اینو ادامه می دم !
بعضی از آدمها از صبح که بلند میشن از زمین و زمان شکایت می کنن از هوا از همه چی !البته من اینو خیلی وقته دارم تمرین می کنم ولی شما نکته هایی که تو این فایل گفتین بعضی هاشو من رعایت نمی کردم و یاد گرفتم اینا ها رو تمرین کنم و آدم کلا یاد می گیره کمتر حرف بزنه بعضی ها هیچی ندارن بخورن اونوقت ما نشستیم و هی می گیم طعم این میوه خوب نیست این اینجوری اون اینجوری!
من هم حالا نه به این صورت ولی همه چی و با ایران مقایسه می کنم که این و باید تمرین کنم و نمی دونم چون اونجا بزرگ شدم !و حالا راجع بهش باید خیلی فکر کنم که چه چیزهایی و نباید بگم !
خدایا ممنون از این همه نعمت منو ببخش که بعضی وقتا شکایت می کنم همه چی اینجا و با ایران مقایسه می کنم دیگه سعی می کنم نکنم
ضرب المثل معروف همیشه مرغ همسایه غازه همینه همیشه قدر اون چیزهایی که داریم نمی دونیم همش گله شکایت می کنیم همش فکر می کنیم حقمون و گرفتن این تو ایرانیها خیلی رواج داره همش دنبال حقشون هستن آدم اینا رو خیلی می شنوه !
منم سر حرف که می شد یه وقتا می گفتم ایرانی ها مثلا خیلی تعارف می کنن اینجوری بعد هم کلی می خندیدم به خارجیها البته خیلی هم تعصب دارم من روی ایران و چیزهای ایرانی ولی خوب بعضی چیزها و به اینصورت می گفتم و میخندیدیم!
ولی کلا از همه چیش همیشه تعریف می کنم هر جا می رم هر چی می خورم توی ذهنم تشبیه می کنم به چیزهای ایرانی یعنی به یادایران نه اینکه خدای نکرده از چیزها ایراد بگیرم فقط یاد ایران می کنم چون من اونجا بزرگ شدم
حالا یه چیزی بگم که همیشه از من ایرادمی گرفتن نزدیکانم از بچگی و الان هم ممکنه تا دخترم و می بینن ایراد می گیرن اونروز من گفتم حالا که اومدین دیگه لذت ببرین و به جای این حرفا نزاشتم اون شخص خیلی نزدیک ادامه بده به حرفاش بعد از این همه وقت که اومده بودم منزل ما و دخترم و می دیدن! حالا علاوه بر ایراد گرفتن های دیگران بعضی ها هم خودشون از خودشون ایراد میگیرن و عیب می زارن رو خودشون!
این حرفها و ایراد گرفتن ها و که باید آدم تمرین کنه حرف نزدنش خوبه و راحته ولی تو ذهن آدم خیلی میاد یعنی ممکنه که من اینو یاد گرفته باشم که راجع به اونها رف نزنم به کسی ولی نمی دونم چه جوری ذهنم وکنترل کنم ؟
ومطمعنم که خداوند از همه نعمتها به اندازه تمام انسانها داره فقط باید آدم درست رفتار کنه تا این نعمتها بهش برسن
من همیشه زیباییهای خداوند و در اطرافم در طبیعت می بینم و سپاسگزاری می کنم و دوست دارم اینو تمرین کنم و نمی دونم چطوری توی ذهنم نیاد؟
و یک سوال دیگه داشتم تو ذهنم از دیشبشه ربطی به این فایل نداره
اینکه مثل خدا رفتار کنه آدم بعد این تو فکرم اومد که ما نمی تونیم برای دیگران کاری انجام بدیم ذهن ما فقط برای خودمون هستش و ما نمی تونیم از اون برای کمک به دیگران استفاده کنیم چه جوریه
اگر مثل خدا رفتار کنیم یعنی باید همیشه به دیگران هم کمک کنیم و دلسوز باشیم ولی شما توی فایلهای قبلی گفتین که ما از ذهنمون فقط برای خودمون می تونیم استفاده کنیم نه برای دیگران و هر وقت خودمون کامل شدیم و اوکی می تونیم برای دیگران هم کاری کنیم
فکر می کنم یعنی باید نگران دیگران هم باشیم نمی تونیم مثل خدا رفتار کنیم و فقط فکر خودمون باشیم!
ممنون فریده جان سلامت باشین در پناه خدا🙏🙏🙏
ممنون فایده جان سلامت و پایدار باشید🙏🙏
دوست عزیز چه چطوری ذهنتون و کنترلی کنیم حرف نزدن ساده تره البته با تمرین ولی خوب ممکنه خیلی چیزها بیاد توی ذهن ولی آدم بازگو نکنه اونو !