ادامه مسیر لاغری (قسمت دوازدهم)

به نام خداوند شفا بخش 😍🙏🏻

سلام استاد عزیزم و دوستان همراهم 🙋‍♀️🌹

به لطف خداوند مهربانم به این مسیر عالی هدایت شدم واز همین دورههای رایگان هم نتیجه گرفتم واز خداوند می خواهم بتوانم دوره ها رو بخرم و بهتر عمل کنم و بیشتر نتیجه بگیرم 

ولی تازمانی که من به خواستم برسم همین مسیر رو ادامه می دم چون واقعا همین فایلهای رایگان هم دست کمی از دوره های اصلی نداره من باید فقط ادامه بدم وقتی خداوند استمرار من رو ببینه من رو در مداری قرار میده تا بتونم دوره ها رو بخرم وآگاههی های ناب رو بدست بیارم 

استاد ازتون  برای خلق این سایت شگفت انگیز  سپاس گذارم 

خدایا برای هدایتم در مسیر درست سپاس گذارم 

حالا خیلی احساسم خوبه ،   امیدم به زندگیم بیشتر شده و حالا هدف دار شدم و اولین هدفم رسیدن به لاغری هست رسیدن به تناسب و سلامتی وبا تمام وجودم از خداوند سپاس گذارم فقط باید کنترل ذهن کنم وحالم رو خوب نگه دارم وادامه بدم واستمرار داشته باشم 

 ایمان دارم می تونم لاغر شوم 

دیروز یکی از دوستانم آمده بود خونمون تا من دید گفت خیلی جمع جور شدی ومن خیلی در درونم خوش حال شدم وایمانم چندین برابر شد که راهم درسته

باید استمرار داشته باشم واز زندگیم لذت ببرم وبرای تمام داشته هایم خداوند رو سپاس گذار باشم 

خدایا شکرت برای بودنم در این مسیر و ادامه دادن

خدایا شکرت برای وجود اینترنت و گوشی و تمام امکانات زندگیم برای دریافت آگاهی های ناب سپاس گذارم 

خدایا شکرت برای وجود استاد عطار روشن عزیز 

خدایا شکرت برای طی کردن دوره و ادامه دادن 

خدایا شکرت برای لاغری جسم و ذهنم

خدایا شکرت برای زندگی سراسر نور و عشق و سلامتی وثروت معنویت در وجودم 

خدایا شکرت برای قوانین آفرینشت

خدایا برای آرامش در زندگیم سپاس گذارم 

خدایا برای خیر و خوبی و تمام نعمتهایم در زندگیم سپاس گذارم 

لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست 

تغییر دادن باورهای نادرست آسون ترین کار دنیاست 

رسیدن به خواسته هایم آسون ترین کار دنیاست 

رسیدن به خیر دنیا و آخرت آسون ترین کار دنیاست 

خوشبختی در بارههای من است و سلامتی در وجودم 

خدا به من نزدیک است دیگر هیچ غم واندوه و ترسی ندارم 

خداوند شفا دهنده جسم و جانم است 

خداوند انرژی است در بارههای من و همیشه با من است 

خدایا به امید تو😍

سلام و عرض ادب .

استمرار در مسیر لاغری با ذهن 

یعنی استمرار در نحوه تفکر نحوه احساس کردن 

نحوه عملکردمون تا به همه ی اینا عادت کنیم . 

ما در مسیر لاغری با ذهن به عادات جدیدی میرسیم چون نحوه تفکر و عملکرد بر اساس اون تغییر می کنه .

وقتی دیگه به خودت برچسب پرخوری نمیزنی دیگه پرخوری خلق نمیشه و حس بد پرخوری بهت دست نمیده .

وقتی دیگه به خودت برچسب چاقی نمیزنی دیگه چاقی خلق نمیشه و حس بد نسبت به چربیها بهت دست نمیده . 

تو دقیقا حس آزادی پیدا می کنی که هر روز در چه مسیری زندگی کنی  

حس اسارت در چاقی رو نداری 

حس آزادی و انتخاب داری . 

نسبت به غذاها حس ولع نداری حس انتخاب داری 

من در استمرار در این مسیر زیبا فهمیدم جسم من همیشه متناسب بوده 

متناسب با آنچه باور داشتم .

ذهن من همیشه متناسب بوده متناسب با آنچه من به او ورودی میدادم و در او میکاشتم . 

پس من و فقط من مسئول چاقی خودم بودم . نه ذهنم نه جسمم .  چون بذرهایی را در خودم کاشتم که آن بذرها به درخت چاقی تبدیل شد . 

من از طریق ورودی ۱- دیده ها و ۲-شنیده هایم و ۳- گفت و شنودهایم با زبان خودم چاقی را خلق کردم . 

۴-با گفتگوهای درونی خودم چاقی را خلق کردم .

من ذهنم را از ۴ طریق خوراک چاقی دادم . یعنی نگرشم به جز چاق کنندگی خوراکهای جسمی بر چاق کنندگی خوراکهای ذهنی نیز بود . 

من در این درسها فهمیدم همانطور که نباید به غذاهای جسمی برچسب چاقی بزنم همانطور هم نباید به غذاهای ذهنی که از طریق ورودیها آن را میخورم برچسب چاقی بزنم . 

همانطور که نباید به جسم عزیزم برچسب چاقی بزنم 

همانطور هم نباید به ذهنم برچسب چاقی بزنم .

این دو هر دو آنچه را پرورش دادند که من در آنها کاشتم .

هردو اینها متناسب با من و انتخابهایم بودند . 

هردوی اینها ابزار دست من بودند جهت رساندن من به آرزویی که ناخواسته آن را با باورهایم در آنها کاشتم . 

جسم و ذهن هردو متناسبند . 

من با دلیل و مدرک به خودم ثابت کردم که چاقی در هیچ کدام از آنها نیست چاقی فقط در خود من است . 

من مسئول چاقی خودم هستم . نه جسمم نه ذهنم .

این باورهای جدید را تازه کشف کردم . 

و به حقانیت آنها پی بردم .

برای همین است وقتی برچسب اضافه وزن به خودم میزدم ناراحت میشدم چون از حقیقت خبر نداشتم . جسم بیچاره ی من اضافه وزنی ندارد او فقط تابع من بود .

ای خدا من چقدر به خودم ظلم کردم . 

ای خدا تو اگر مرا به آگاهی نمیرساندی و مرا به اینجا هدایت نمیکردی من چگونه باورهایم را تغییر میدادم .

من در این مسیر زیبا فهمیدم یا باید از خوراک چاقی پرهیز کرد  یا باید نگرش خود را نسبت به آن تغییر داد . 

من از هر دو در مسیرم استفاده می کنم  هم سعی می کنم از عامل بیرونی که حس چاقی در من ایجاد می کند پرهیز کنم و همزمان سعی می کنم نگرشم را نسبت به آن موضوع که حس چاقی در من ایجاد کرده اصلاح کنم . 

شاید پرهیز کردن راحتتر باشد اما تغییر نگرش و زاویه دید هم صفای خاص خود را دارد . 

مثلا من مدتیست به خاطر مساله ای در حال مصرف دارو هستم . 

من فقط مزایای دارو را خواندم و برای اینکه ذهنم خراب نشود عوارض آن را نخواندم . اما روی بروشور دارو در قسمتی دیگر پررنگ نوشته بود این دارو سبب چاقی میشود .

خب من ورودی چاقی به خودم دادم و هربار که این دارو را میخورم حس چاقی می کنم و البته ذهنم را مدیریت میکنم که این باور را نپروراند . و بذر دیگری در آن میکارم . 

به خودم گفتم ببین فعلا بدن تو به این دارو نیاز دارد اما همیشگی نیست تا یک هفته ی دیگر نهایت تو این دارو را مصرف می کنی . بعد دیگر بدنت نیاز ندارد . 

اصلا به فرض اینکه این دارو موقتا تو را چاق کند مگر چقدر حبس آب و چربی داری شاید ۱۰۰ گرم یا ۲۰۰ گرم این قرص خودش ۲ گرم هم نیست چطور مقدار زیادی اضافه وزن به تو بدهد ؟ 

پس منطقی باش و بیخود حس چاقی نکن که این پذیرش حس چاقیست که عامل بیشتر اضافه وزن توست نه صرفا مصرف یک دارو آن هم به مدت چند روز . 

اتفاقا الان تا هفته ی دیگر که باید این قرص را بخورم و البته ۲ هفته بعد از آن هم روزی یک تزریق دارم خیلی ذهنم را مدیریت  می کنم که باور چاقی را نپروراند و با دلیل به خودم ثابت میکنم چاقی فقط یک توهم است نه واقعیت .

پس به خودم می گویم توهم چاقی نگیر و به واقعیت لاغری توجه کن که تمام مواد زائد بدنت را شستشو میدهد و پاک میکند . 

من این روزها را اتفاقا به ایام لاغری تبدیل می کنم . 

من همواره متناسب با باورهایم بودم . 

پس وقتی باورهایی را انتخاب کنم که در مسیر لاغری من است دیگه به خودم برچسب چاقی نمیزنم . 

پاکسازی بدن از مواد زائد یک روند همیشگیست . بدن ما همواره در حال متناسب کردن خود است . 

نکته دیگری که در این مسیر زیبا فهمیدم این بود که تمایل من به مصرف مواد غذایی با تغییر باورهایم تغییر کرده است . 

حتی تمایل و علاقه ی من به مصرف مواد غذایی کاملا تحت تاثیر  باورهای من بوده است . 

من وقتی نگاه چاقی به غذاها ندارم وقتی غذا را فقط برای رفع نیازهایم میخورم و به آنها برچسب چاقی نمیزنم وقتی رفتار خودم را به چاقی تحلیل نمیکنم و برچسب چاقی به رفتار غذایی ام نمیزنم و بر عکس با ایجاد احساس خود از اینکه آن غذا مرا سیر کرد و نیاز مرا برطرف کردم از خدای خودم قدر دانی می کنم مدت زمانهای بیشتری احساس سیری دارم و نخوردن در من کاملا خود به خود رخ میدهد .

من فهمیده ام  دیگر خوردن هر غذایی به من حس لذت نمیدهد . فهمیدم من زمانهایی که سیرم از نخوردن غذاها بیشتر احساس خوبی دارم . 

و تنها مواقع گرسنگی از خوردن غذا لذت میبرم . و البته تا چند روز دیگه لذتی از غذا نمیخواهم .

منظورم اینست وابستگی لذت من نسبت به غذا کم شده . 

غذا دیگر برای من لذتبخش نیست چون حس لذتم پر شده . من در این مسیر زیبا انقدر به لذت رسیده ام که دیگر غذاها مثل قبل برای من لذتبخش نیستند چون مرا سنگین می کنند و حس سنگینی بعد از غذا را دوست ندارم . اونقدری میخورم که سبک باشم و در عین حال سیر هم شوم . یعنی خودم را گرسنه نگه نمیدارم اما سنگین هم نمیکنم که حالم بد شود . 

به هر جهت تمایل من با تغییر باورهایم تغییر کرده و علاقه ی من به سمت کسب معرفت و شناخت بیشتر خودم رفته . 

دوست دارم در مسیر زندگی ام به شناخت بیشتری برسم چه در حوزه ی جسمم چه در حوزه ی ذهنم و چه در حوزه ی انتخابهایم  

من در این مسیر زیبا خودم را پیدا کردم . خود متناسبم را و دیدم خود متناسبم همیشه با من بوده منتها گرد و خاک چاقی در ذهنم نمی گذاشته آن را ببینم . 

گرد و خاک چاقی را فرو نشاندم و دیدم آنچه را در آسمان و زمین دنبال آن میگشتم در وجود خودم بود . 

من ۱۰۰ جلسه از سیر و سلوکم را به پایان رساندم و در این مسیر زیبا به کلی معرفت رسیدم . معارفی که با آن دنیای خودم را از نو ساختم . 

اول خدارا شکر می کنم و پس از آن از شما استاد گرانقدر که بی دریغ این جلسات را در اختیار ما گذاشتید و همینطور از خانوم عمو جانم که هر وقت از ایشان سوالی داشتم در کنار آموزشهای استاد عزیز  مرا راهنمایی می کردند که راحتتر عمل کنم و مسیر لاغری را برای خودم راحتتر کنم و همینطور  دوستان عزیز  که با نوشته های خود در سایت به من بینش بیشتری در راه لاغری ام دادند صمیمانه سپاسگزارم 

و آخر سر و مهمتر از همه عطا جان از تو ممنونم . 

که تا انتهای مسیر با من همراه بودی تا این دوره شریف را به پایان برسانم و به کلی معارف بی نظیر دست پیدا کنم . 

برقرار و جاوید باشید . 

سلام خدمت استاد عطار روشن گرامي

به نكته بسيار مهمي اشاره كرديد” چاقي يا لاغري آخرين نتيجه افكار ماست “

من اومدم براي خودم تمرين درست كردم و دوست متناسبم رو درباره اين جمله اي كه از شما شنيدم كاوش كردم

دوست متناسب من ، موقع خريد مواد غذايي ولع نداره

هر چيزي به چشمش ميخوره برميداره و چند ثانيه بهش فكر ميكنه كه چه چيزهايي ميتونه باهاش درست كنه 

يا از خوردنش چقدر لذت ميبره 

توي همين چند ثانيه اون فرمول هاي لاغري كه در ذهنش هست مياد جلو و نميزاره اون خوراكي رو انتخاب كنه ….و نتيجه اش اينه كه اون رو نميزاره توي چرخ خريدش

ديدم وقتي ميخواد ميوه بخره كل ميوه هايي كه ميخره دو كيلو هم نميشه 

ظرف پذيرايي براي ميوه اش به اندازه دو تا پيش دستي كوچيكه

ميوه هاي درشت رو نميخره

كلا از خانواده بري ها ميخره اونم خيلي كم 

خوب تمام اينها كه گفتم 

فقط پروسه خريد مواد غذايي و ميوه خريدن اون دوست متناسبم هست

من با مهمان ناخوانده چطور خريد ميكنم

هر چي چشم ميبينه رو ميزارم توي سبد خريدم …ميوه چندين مدل ميخرم و چندين كيلو ميوه ميخرم 

ديدم دوست متناسبم  توي بسته بندي گوشت و مرغ،  وزن و اندازه براش مهمه يكبار ديدم روي بسته ميگو تعداد ميگو رو نوشته بود و پرسيدم چرا تعداد نوشتي …گفت خوب من و همسرم هر كدوم تعداد مشخصي ميگو ميخوريم …واسه همين مينويسم كه بدونم چندتاست و موقع آشپزي آگاه باشم كه چه چيزهاي ديگه اي بايد مخلوط كنم بهش تا سير بشيم باهاش

موقعي كه غذا نوني هست …حتما خودش و شوهرش ميدونن كه چند تا تكه نون ميخورن…مثلا براي صبحانه از ما سوال ميكنن چند تا تكه نون ميخوريد (قبل از تست كردن نون ميپرسه)..كه واسه هر نفر همون تعداد رو تست كنه نه بيشتر

خوب 

همين تغيير در اين رفتارم كلي زمان ميبره من چطور توقع دارم به چشم به هم زدني مثل يك فرد متناسب رفتار كنم و مثل اون نتيجه بگيرم

اين يك مثال از اون دوست متناسبم بود

در هر زمينه اي من كلي فرمول از رفتار اين دوستم در آوردم كه اينجا جاش نيست ازش بگم…زمان بر هست

و همين موضوع و حضور اين دوستم در زندگيم از طرف خدا بود كه بعد از اين پنج سالي كه از آشنايي ما ميگذره با ايشون …الان فهميدم خدا براي چي فرستاده بودش براي من

استاد ممنونم ازتون كه از هر طريقي ميخواهيد به متناسب شدن ما كمك كنيد 

اين دوازده گام تمام شد ولي من در بخش هاي ديگر سايت همچنان فعال هستم

و از شما سپاسگذارم اشتياقي كه در اين فايل ها داريد من رو وادار كرديد براي هر فايلي كامنت بزارم ….وادارم كرديد ذهنم رو زير و رو كنم …باورهاي درست و غلط رو بشناسم

همين ديروز كه همسرم رفت روي وزنه و از وزنش تعجب كرد و عددي كه به من گفت رو من تا به امروز كه با ايشون هستم رو ازش نديده بودم…خيلي بالا بود…و شما فكر ميكنيد من چي از ذهنم گذشت 

در كمال نا باوري 

از ذهن من گذشت كه به خاطر بالا رفتن سن هست!!!!

…چون تا به حال اين وزن رو ازش نديده بودم …ذهن برام مدرك آورد طبق فرمول هاي قديمي كه ساخته بودم…كه با بالا رفتن سن فرد با مهمان ناخوانده مواجهه ميشود

و همون لحظه مچ خودمو گرفتم و گفتم ببين وقتي توي اون فايل مقدمه كه مربوط به باور هاي ما از چاقي و لاغري بود شنيدم استاد گفت خيليامون باور داريم با بالا رفتن سن ما دچار مهمان نا خوانده ميشيم…من به خودم گفتم نه من كه اين باورو ندارم

ولي ديروز مچ خودمو گرفتم

و اين نتيجه همين آموزش هاست 

نتيجه همين استمرار داشتن براي فايل گوش كردنه كه ميتونم مچ خودمو بگيرم

حالا كه فهميدم اين باور مخفي رو داشتم بايد برم توي آلبوم شگفتي سازان و دوستان رو كه كمي سنشون از من بالاتر هست رو ببينم و هي به ذهنم بگم ببين ….بالا رفتن ذهن نميتونه مهمان ناخوانده رو برام بياره…

سپاس بي كران از شما