لیاقت داشتن مهمترین موضوع در رسیدن به هر موفقیتی است و لاغر شدن هم نیاز به لیاقت داشتن تاثیرگذار است.
لیاقت داشتن برای لاغر شدن با رژیم گرفتن، ورزش های سخت انجام دادن، دارو مصرف کردن و یا حتی عمل جراحی در شما ایجاد نمی شود. چرا که همه ما برای داشتن لیاقت چاقــــی کار خاصی انجام نداده ایم یا زحمت و رنج زیاد متحمل نشده ایم.
اهمیت لیاقت داشتن
لیاقت داشتن برای رسیدن به هر موفقیتی لازم است.
هر فردی به اندازه لیاقت خود از جهان و نعمت های آن سهم می برد.
جهان مادی، جهان لیاقت هاست.
جملات از این دست زیاد در کتاب های موفقیت و گفته های افراد موفق جهان استفاده می شود.
لاغر شدن هم مانند هر کاری نیاز به لیاقت دارد، همانطور که چاق شدن هم لیاقت می خواهد و همه افراد چاق حتما لیاقت چاق شدن را داشته اند.
هر فردی که اضافه وزن دارد برای چاق شدن، استمرار و پشتکار داشته است.
بارها رفتار و عادت های اشتباه را تکرار کرده است تا جسم خود را به این شرایط رسانده است، پس لیاقت تغییر کردن را داشته است، هرچند که این تغییر در جهت چاق شدن بوده باشد.
بارها از شراط جسمی خود متنفر شده است و به چاقی خود توجه کرده است و به ذهن خود دستور داده است که دوست دارد بیشتر چاق شود.

نقش ذهن ناخودآگاه در چاقی
بسیاری از افراد معده، سوخت و ساز، ژنتیک یا بسیاری عوامل دیگر را دلیل چاقی افراد می دانند درحالی که تاثیرگذارترین موضوع در چاق شدن ذهن ناخودآگاه است که هرگز مورد توجه قرار نگرفته است.
به این عبارت دقت کنید:
توجه به آن چیزی که از آن متنفر هستید با توجه به آن چیزی که عاشق آن هستید برای ذهن شما تفاوتی نمی کند
ذهن شما در هر دو حالت تصور می کند که شما آن شرایط را دوست دارید و سعی می کند آن شرایط را در زندگی شما گسترش دهد.
اینکه سال ها از چاقی متنفر بوده ایم اما هر سال چاق تر شده ایم به این دلیل است که ذهن ناخودآگاه تفاوت بین تنفر یا عاشق بودن را نمی داند.
از نظر ذهن ناخودآگاه توجه کردن، درگیر شدن، عاشق بودن، خواستن، نخواستن، دوست داشتن، متنفر بودن و … همه به یک معنی است و آن علاقمند بودن است.

عملکرد ذهن ناخودآگاه
در واقع ذهن ناخودآگاه شما به این شکل عمل می کند:
به هر چیزی توجه کنید تصور می کند شما عاشق آن موضوع هستید و آن موضوع را در زندگی شما گسترش می دهد.
پس همه افراد چاق به شکل های مختلفی به چاقی خود توجه کرده اند و با توجه کردن لیاقت چاق شدن را در خود افزایش داده و چاق تر شده اند.
زمانی که نگران چاقی بیشتر هستید شما در حال پرورش لیاقت چاقی خود هستید.
زمانی که از شرایط خود خجالت می کشید، گله و شکایت می کنید، خود را سرزنش می کنید، رژیم می گیرید و به بدن خود با ورزش های سنگین فشار وارد می آورید شما در حال افزایش لیاقت چاق شدن خود هستید.
اگر اضافه وزن دارید و این نوشته را می خوانید به خوبی درک می کنید دقیقا منظور من چیست.
شما به خاطر می آورید چه کارهایی برای لاغر شدن انجام داده اید.
به خاطر می آورید زمان هایی را که به شدت از چاقی متنفر شده اید و بارها برای دیگران درباره چاقی گله و شکایت کرده اید.
حتی به خاطر دارید زمان هایی که از چاقی به حدی متنفر شده اید که آرزوی مرگ کرده اید.
اینها تلاش شما برای چاق تر شدن بوده است.

تنفر از چاقی دلیل چاق تر شدن
شاید درک این موضوع برای شما به آسانی نباشد که چگونه ممکن است من از چیزی متنفر باشم اما آن موضوع در زندگی من گسترش پیدا کند.
این موضوع اساس قانون جذب است و درک آن نیاز به درک آگاهی بیشتر و استمرار در مسیر تغییر کردن دارد.
تا همین چند سال قبل درباره این موضوع هیچ آگاهی نداشتم و بارها از اینکه “چرا از هرچه بدم می آید سرم می آید” متعجب و خشمگین می شدم.
هزاران بار به این موضوع فکر می کردم که چرا من به فلان موضوع علاقه ای ندارم اما همیشه با آن درگیر هستم.
سال ها زمان برد تا به دلیل گسترش آنچه نمی خواهم در زندگی ام پی بردم و آن “توجه کردن” بود و اینکه ذهن ناخودآگاه من تفاوتی بین “دوست داشتن و نداشتن” قائل نیست و به هر دلیل موضوعی مورد توجه من قرار بگیرد و به آن توجه کنم به عنوان موضوع مورد علاقه درنظر گرفته شده و در زندگی من گسترش پیدا می کند.
به این ترتیب اگر می خواهید لاغر شوید باید لیاقت لاغر شدن را در خود ایجاد کنید.
تا زمانی که در نگرش خود به جسم و زندگی که دارید تغییر ایجاد نکنید شما موفق به ایجاد لیاقت متناسب شدن در خود نخواهید شد.
باید در ذهن خود لیاقت لاغر شدن را جایگزین لیاقت چاق شدن کنید.
باید فرمول های لاغر کننده موجود در ذهن ناخودآگاه خود را مجددا فعال کنید و استفاده از آنها را جایگزین استفاده از فرمول های چاق کننده کنید.
باید مانع از توجه افکار خود به چاقی شوید و در مقابل به موضوع لاغری که مورد علاقه و آرزوی شماست توجه کنید.

لیاقت چاق شدن
سال ها من در ذهن خودم در حال پرورش لیاقت چاق تر شدن بودم.
با تنفری که از خودم داشتم، با رژیم های سختی که اجرا می کردم و با ورزش های سنگینی که انجام می دادم، با فرار کردن از خودم، با سرزنش کردن خودم، با سرزنش کردن والدینم که چرا مانع از چاق شدن من نشدند.
در همه این موارد من در حال پرورش لیاقت چاق تر شدن خودم بوده ام.
اما روزی که با قدرت ذهن خود در متناسب شدن آشنا شدم معنای لیاقت متناسب شدن را آموختم و از آن روز مسیر زندگی من از چاق تر شدن به سمت لاغرتر شدن تغییر کرد.
آگاهی امروز درباره لیاقت متناسب شدن است.
آنچه در این فایل آموزشی آماده شده جهت اطلاع افرادی است که دوست دارند در شرایط فعلی خود تغییری ایجاد کنند و در مسیر افزایش لیاقت متناسب شدن قرار بگیرند.
همه افرادی که از مسیر لاغری با ذهن به رویای لاغری خود رسیده اند برای شگفتی ساز شدن ابتدا لیاقت آن را در ذهن خود ایجاد کرده اند.
امیدوارم با استفاده بارها از این فایل صوتی در درون خود شعله های متناسب شدن را سوزان تر کنید و گام های موثری در جهت رسیدن به تناسب اندام مورد نظر خود بردارید
دیدگاه فروغ عزیز در بخش نظرات:
به نام خدای مهربان
باور لیاقت داشتن و ارزشمندی خیلی باور مهمی هست من از وقتی در این مسیر هستم به شدت دارم روی این باورم کار میکنم و به صورت خود به خودی این باور مهم در من بهتر شده.
من دوست دارم در تمام جنبه ها به بهترین ها برسم و بارها از خدا خواستم بهترین فرزندان، بهترین زمانها، بهترین مکانها، بهترین افراد، بهترین اندام، بهترین زندگی و بهترین روابط و بهترین قدرت بیان و بهترین تفریح ها و خلاصه بهترین هر چیزی رو به من بده.
من یادم میاد که درگذشته که وارد این مسیر نشده بودم چون همیشه به خاطر اضافه وزنم کلی غصه میخوردم و بیشتر اوقات نگران بودم و استرس داشتم و چون اعتماد به نفس نداشتم و … بیشتر اوقات در مسیر نادرستی بودم و داشتم چاقیب یشتر رو جذب میکردم
من اگر در گذشته ادامه تحصیل ندادم چون خودم رو لایق اون نمیدونستم .
من در گذشته اگر به دنبال شغل و استقلال مالی نبودم چون خودم رو لایق اون نمیدونستم
اما من در گذشته بارها برای رهایی ازچاقی رژیم و ورزش سنگین میگرفتم و خودم رو به لاغری دلخواهم میرسوندم چون خودم رو لایق لاغر شدن میدونستم اما چون راهم اشتباه بود هیچ وقت تناسب اندام برای من ماندگار نبود و من در زجر و سختی بودم.
لیاقت نداشتن مانع رسیدن به هدف میشه و اما چون من کسی بودم که همیشه احساس لیاقت در تناسب داشتم اما راهش رو بلد نبودم خیلی جالب به این راه اصولی و الهی هدایت شدم .
من اینقدر با تمرینهای جالب دوره های استاد روی باور لیاقت داشتن کار کردم که به راحتی عدد وزنی مورد علاقم رو مینویسم و کلی هم در ذهنم اون رو تجسم میکنم و در مورد خودم در اون وزن، کلی رویا پردازی میکنم و مینویسم و اون رو حق مسلم خودم میدانم و اصلا برام چیز خاص و دست نیافتنی نیست.
حالا شاید گاهی نحوای منفی باشه ولی خدا رو شکر اینقدر در مسیر بودم و روی خودم کار کردم که به راحتی جوابش رو میدم و خیلی سریع اون نجوا کمرنگ میشه و حذف میشه و این به خاطر استمرار من در این مسیر هست که خود به خود همین احساس لیاقت در من بیشتر شده.
من کسی بودم که سالها در رژیم سخت و ورزش سخت بودم و اینقدر هدفم برام مهم بوده که تا آخرین ماه رژیمم با جدیت این کارها رو کردم و با هر سختی بوده دوام آوردم و من در وزن ایده الم قرار گرفتم اما چه فایده که ماندگار نبوده پس من انسان توانمندی بودم و هستم چون من بارها بعد از ازدواجم که چاق شدم با رژیم های سرخود. که خودم برای خودم تجویز میکردم مثلا شام و یه سری خوراکی ها رو نمیخوردم و ورزش میکردم و موفق هم میشدم
- در سال ۸۳ با رژیم های خودم که حذف شام بود در حد ده کیلو کم کردم
- درسال ۸۶ با رژیم های خودم که حذف شام و یه سری خوراکی ها بود و ورزش بود بازم در حد ۲۵ کیلو کم کردم
- درسال ۹۰ با رژیم های خودم که حذف شام و یه سری موادغذایی بود در حد ۲۰ ,کیلو کم کردم
- در سال ۹۳ با رژیم کارشناس تغذیه در حد سی و پنج کیلو کم کردم
- در سال ۹۴ بازم با دکتر تغذیه در حد ده کیلو
- در سال ۹۵ بازم با دکتر تغذیه در حد هشت کیلو
- از سال ۹۵ تا ۹۸ من مرتب در حال رفت و آمد بین چاقی ولاغری بودم و با رژیم و ورزش خودم رو متناسب میکردم
و اینها همه نشان از توانمندی جسم من هست پس من لایق تناسب اندام هستم و هر حرفی که پزشکان و اطرافیان. به من گفتن که تو نمیتونی تو دیگه چاق میشی تو ازاین به بعد به خاطر دارو چاقتر میشی و یا به خاطر زایمان چاقی شکمی خواهی داشت و یا تو با افزایش سن چاق خواهی شد و یا اینکه بهم گفتن تو با متناسب ها فرق داری و …. رو میندازم دور و با تمام وجودم به خودم جلوی آیینه میگم.
- من لیاقت لاغر شدن رو دارم
- من لایق لباس شیک به تن کردن رو دارم
- من لیاقت خوردن بهترین غذاها رو دارم
- من لیاقت آزادی و آرامش و دارم
- من لیاقت داشتن زندگی در شرایط کاملا سالم رو دارم.
- من لیاقت بهترین رفتارهای غذایی رو با خودم دارم
- من لیاقت قوی بودن و تسلط بر مواد غذایی رو دارم
- من لیاقت داشتن بهترین حالت روحی رو دارم
- من لیاقت لذت بردن از خودم رو دارم
- من لیاقت داشتن رابطه ی عالی با خدای خودم رو دارم
- من لیاقت داشتن یه زندگی عالی سراسر شادی رو دارم
- من لیاقت داشتن آزادی در خریدن رو دارم
- من لیاقت داشتن آزادی در فعالیت رو دارم
- من لیاقت داشتن لباس رنگ شاد رو دارم
- من لیاقت داشتن اعتماد به نفس عالی رو دارم
پس من برای این همه احساس لیاقت لاغر شدن را در خودم ایجاد کنم هر روز تمرینها رو انجام میدم و دیگه حرص و ولع در خوردن ندارم و از هر بهانه ای برای خوردن استفاده نمیکنم.
در گذشته چقدر میخوردم چقدر به زور و با هر بهانه من کلی غذا وارد جسمم میکردم چون در اون مواقع من لیاقت تناسب اندام رو نداشتم و چقدر بعدش خودم رو سرزنش میکردم. و ناراحت میشدم که این چه جسمی هست چرا من اشتهای زیادی دارم و اون مواقع داشتم چاقی بیشتر رو جذب میکردم
من اینقدر خودم رو ارزشمند میدونم که هر به هر دلیل غذای زیاد وارد جسمم نمیکنم و خودم رو بیمار نمیکنم
- برای ضربه زدن به دیگران بیشتر از نیازم نمیخورم
- برای اینکه غذا مجانی هست بیشتر از نیازم وارد بدنم نمیکنم
- برای اینکه پولش رو دادم بیشتر از نیازم غذا وارد بدنم نمیکنم
- به خاطر اینکه غذایی اسراف نشه اون رو به زور وارد جسمم نکنم
- اگر غذایی زیاد بود من زیادتر نخورم و به نیاز جسمم توجه کنم
- من اینقدر احساس ارزشمندی میکنم که هر ته مانده ی غذایی رو از روی میز غذا نخورم
- هر غذایی رو که چند روز مانده داخل یخچال نمیخورم
- هر غذای اشغال و بیکیفیت رو نمیخورم .
- به هر دلیل و بهانه غذا رو انتخاب نکنم
- در هنگام شادی و خوشحالی و یا ناراحتی و یا درد جسمی و روحی و …. من غذا نمیخورم
و بعد میبینم که بدنم چقدر قشنگ پاسخ این انتخاب من رو میده و من هر روز متناسب تر میشم.
همیشه ذهنم، من رو ترغیب میکرد بیشتر بخور چون من احساس لیاقت لاغر شدن رو نداشتم اما متناسبهای اطرافم رو میدیدم که چقدر به اندازه و درست میخورن و چقدر لاغر و عالی هستند و اما من همیشه هر خوراکی در اطرافم بود میخوردم اما اونها اینطور رفتار نمیکردند.
خیلی راحت انتخاب میکردن از چه خوراکی درر چه زمانی بخورم و من همیشه حسرت این رفتارهای غذایی اونها رو داشتم و میگفتم خوش به حالشون که همیشه سیر هستن و کم میخورن و اما من گرسنه هستم و زیاد میخورم.
من از درون احساس لیاقت لاغر شدن میکنم و چون کلی نتیجه گرفتم احساس خود باوری بسیار خوبی دارم که من میتونم بازم لاغر تر بشم و من با مرور توانمندیهای گذشته ام فقط در زمینه ی لاغری به خودم میگم من از راه غلط بارها تونستم بارها لاغر بشم پس از راه صحیح به راحتی میتونم به تناسب اندام برسم.
بماند که من کلی توانمندیهای دیگه هم دارم مثلا من در سن خیلی کم تونستم مدرک آرایشگری و کامپیوتر و رانندگی و گلسازی و … رو بگیرم. پس من فرد توانمندی هستم و به راحتی به تمام هدفهام میرسم.
من مسولیت صد در صد چاقیم رو پذیرفتم و هیچ عامل بیرونی رو مثل ورزش و رژیم و مربی و دکتر تغذیه و خوراکی ها وفعالیتها و داروها و ارث و سن و زایمان و …. رودلیل چاقی خودم نمیدونم و همیشه میگم من خودم با رفتارهام و افکارم جسم خودم رو رقم میزنم نه هیچ مورد دیگه ای.
من مسول شرایط فعلی زندگیم هستم و کاملا شجاعانه میپذیرم پس دیگه حاضر نیستم به هر دلیلی غذا بخورم زیادتر از نیازم بخورم و پر خوری کنم و حرص و ولع در خوردن ندارم و من اختیار کامل خودم رو در دست گرفتم.
- من مسول چاقی خودم هستم
- من کاری به خوردن اطرافیانم ندارم
- من کاری به مواد غذایی اطرافم ندارم
- من کاری به نوع مواد غذایی ندارم
- من کاری به هیچ چیز ندارم
فقط با تمرکز بر نیاز جسمم غذا میخورم چون هدف مهمی دارم که شاید برای خیلیها مهم نباشه پس من مسول چاقی خودم هستم
من مسول چاقی خودم هستم پس با درست انتخاب کردن خودم رو به هدفم نزدیکتر میکنم و من با این حرف که اینجا میزنم و بارها تکرار میکنم انتخابهای درست تری دارم و به زور هیچ غذایی وارد جسمم نمیکنم و ته مانده ی غذای فرزندان و همسرم رو نمیخورم .از ترس اسراف بیشتر از نیازم نمیخورم و…
بارها به خودم میگم من با یه قرص چاق نشدم که حالا با اون لاغر بشم من با دمنوش چاق نشدم که حالا با اون لاغر بشم و … من فقط با پرخوری چاق شدم پس باید با به اندازه خوردن لاغر بشم.
من مدتها هست تمام عوامل چاقی رو در ذهنم نقض کردم و دیگه مهمترین دلیل چاقی خودم که اشتها بود رو در ذهنم حذف کردم و میگم جسم من عضویی به این نام نداره اشتها در ذهن من لانه داره نه در جسم من برای ازبین بردن اون باید ذهنم رو درست کنم و تمام باورهای بیلیاقتی رو حذف کنم و با باورهای قدرتمندانه جایگزین کنم مثلا متناسب شدن حق من هست
اگر من لاغر نشم پس کی لاغر بشه؟؟
من عاشق این مسیر هستم و هر روز یک گام برمیدارم و سعی میکنم به اون عمل کنم و تا جایی که در توانم باشه من عمل میکنم و مطمعنم همین ذهن من که تونسته من رو چاق کنه حالا هم میتونه من رو لاغر کنه.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام بهتر تمرین این بخش به موارد زیر توجه داشته باشید و درباره آنها بنویسید.
- به آنچه در مسیر چاق شدن تجربه کرده اید فکر کنید و بنویسید چگونه لیاقت چاق شدن را در خود ایجاد کرده اید.
- با توجه به توضیحات ارائه شده در تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن توجهی به ایجاد لیاقت لاغر شدن در خود داشته اید؟
- روش های لاغری که استفاده کرده اید باعث ایجاد لیاقت لاغر شدن در شما شده اند یا سبب افزایش لیاقت چاق تر شدن شده اند.
- پیشنهاد خود برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن را در خود بنویسید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.08 از 104 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام وقت بخیر استاد و همه دوستان سایت
لیاقت داشتن در هر چیزی به اهمیت دادن و توجه کردن به هدف هست من توی زندگیم به بیشترین چیزی که در 30 سال سنم توجه کردم چاقیم بوده یعنی فکر میکردم دارم تلاش میکنم لاغر بشم اما بیشتر با اهمیت دادن به چاق بودنم اونو توی ذهنم پررنگ تر کردم و لیاقتش رو توی خودم به وجود آوردم من از سن خیلی پایین یعنی از ابتدایی که بودم این لیاقت رو پررنگ کردم و بهش پر و بال دادم چون هیچوقت خودمو دوست نداشتم اندامم رو دوست نداشتم ولی همش تلاش میکردم که رژیم بگیرم ورزش کنم هر روش سختی رو امتحان کنم که لاغر بشم چطور ممکنه چیزی رو دوست نداشته باشی و ازش متنفر باشی ولی سعی کنی اونو خوش فرم کنی من با متنفر بودن با بد اومدنم از اندامم بیشتر بهش توجه میکردم و به جای لایق دونستن خودم در لاغری در چاقی خودم را لایق میدونستم وقتی بارها به خودم میگم من نمیتونم لاغر بشم من همیشه قراره چاق بمونم من بی اراده هستم من خیلی پرخورم نمیتونم مقابل غذاها خودمو کنترل کنم بیشتر دارم خودمو در همون مسیر چاقی نگه میدارم و این خودش یعنی تو لایق این هیکل هستی لایق این حال بد هستی اگر نبودی بهش فکر نمیکردی توجه نمیکردی ازش متنفر نبودی ازش فرار نمیکردی سعی میکردی دلیلش رو بفهمی نه ازش دوری کنی اینقدر بهش فکر نکنی وقتی داری بهش فکر میکنی حتی اگه اون فکرت همراه با تنفر باشه بازم خودت رو لایقش میدونی که داری توی ذهنت اونو مرور میکنی یکی دیگه از اون کارهایی که من کردم که خودمو لایق چاق شدن دونستم و روز به روز چاق تر شدم من بیشترین کاری که مدام میکردم این بود که روبروی آینه می ایستادم و میگفتم خاک تو سرت این چه هیکل زشتی هست خدا برای تو آفریده گاهی وقتا از اینکه روبروی آینه لباس عوض کنم حالم بد میشد از اینکه زیر شکمم رو ببینم عصبی میشدم هیچوقت هم سعی نمیکردم لباس های که توی کمد یکمی تنگ هستن رو امتحان کنم چون گوشت و چربی هام داخلش نمایان میشد و من دیگه هیچوقت حتی سمت اون مدل لباس هم نمیرفتم خودمو مدام اندازه میگرفتم و به خودم فحش میدادم من تا به امروز نمیدونستم همه این ها یعنی توجه کردن به چاقی یعنی لایق چاق تر شدن بودم من لایق چاقی بودم چرا چون هرررررربار که رژیم میگرفتم همون اولش میگفتم من که لاغر نمیشم من خیلی چربی هام سفت شدن حالا بازم امتحانش میکنم چرا میگفتم من لاغر نمیشم چون من خودمو بیشتر لایق چاق شدن میدونستم نه لاغری پس نتیجه اش هم چاقی بود استاد این لاغری من در یه موضوع دیگه هم صدق میکنه من پارسال که تازه با روش این سایت به مقداری تناسب خوب رسیده بودم تعهد دادم که حتما ثبت نام کنم برای گرفتن گواهینامه و به لطف خدا شرایطش فراهم شد ومن تونستم ثبت نام کردم از اولین جلسه ای که داشتم کلاس های عملی میرفتم و رانندگی میکردم و خیلیم به گفته خود آموزشگاه خوب رانندگی میکردم هی به خودم به همسرم به مادرم میگفتم آخه من با این همه ترس چطوری راننده بشم به مدرس هم میگفتم استاد یعنی من میتونم گواهینامه بگیرم میخندید میگفت ای بابا هزاران خانم تو این چند سال از آموزشگاها مدرک گرفتن اینا حتی بلد نبودن سوئیچ رو بپرخونن ولی الان ماشین اتومات رانندگی میکنند من مدام توی تنهایی با خودم میگفتم وای خیلی سخته من چقدر خنگم و در نهایت تاسفم من چهار باره که تا الان رد شدم و انگار امیدم از دست رفته بود با دیدن این فایل انگار توی ذهنم یه جرقه زده شد و فهمیدم راننده نشدن هم مثل چاقی لایق خودم دونستم من دیگه نمیخوام خودمو لایق این بدونم که هیچوقت راننده نمیشم من لیاقت اینو دارم بدون استرس خیلی راحت قبول بشم..
من در همه روش های که برای لاغر شدن امتحان کردم تنها هدفم این بوده که از شر این چاقی و اضافه وزن خلاص بشم از این هیکل گرد رها بشم بتونم لباسهای که اندازه ام نبودن رو امتحان کنم میخواستم از چیزی که متنفرم دور بشم و حین اینکه شروع میکردم به رژیم و ورزش ته ته دلم میگفتم امتحان کنم ولی اگه رهاش کنم چاق بشم چی و با هر زحمتی بود مقداری کم میکردم حتی یکبار 16 کیلو کم کردم که واقعا عالی بود همه رو متعجب کرده بود اما هیچکس نمیدونست که با خوردن شبها ماست پنج تا قاشق برنج بدون روغن خشک با چه حس بدی لاغر کرده بودم و همه استرسم این بود که چاق نشم و زحمتهام هدر بره و این خودش همین معنی رو میده با اینکه داشتم لاغر میشدم اما بازم خودمو لایق این اندامی که شده بودم نمیدونستم و همش تو فکر این بود بهتر بگم منتظر این بودم که با رها کردنش چاق بشم روزی یک ساعت پیاده روی خیلی سریع داشتم بدون مکث باید حتما این یک ساعت تمام میشد تا من بعدش یه قطره آب بخورم و در حالی که داشتم با این پیاده روی عرق میریختم و در کنار رژیم خیلی سخت و سرخودی هم داشتم برام کم کردن 20 کیلو خیلی طاقت فرسا و زبان بود و میگفتم با این روش یعنی من میتونم هر ماه دو کیلو هم شده کم کنم ولی این که خیلی زمان میبره 10 ماه تلاش کنم وزنم بیاد پایین ولی خیلی راحت تو دو سه هفته برگرده و با اینکه به اون چیزی که پایبند بودم عمل میکردم ولی فکرهای بیخود انرژی زیادی رو ازم میگرفت و من در نتیجه حتی در زمان تست روشهای لاغری هم به چاقی فکر میکردم و لایق لاغری نبودم.
من پیشنهادی که به خودم میتونم بدم که برام نتیجه بخش هست اینه که دیگه جلوی آینه از خودم بد و ناسزا نگم از موندن روبروی آینه بیزار نباشم از پوشیدن لباسهای یکمی تنگم خودداری نکنم و این قول رو به خودم بدم که من لایق این لباس هستم و به جای فرار کردن ازش با حس و حال خوب تلاش میکنم تمرین میکنم تا بتونم به سایزش برسم اگه کسی در مورد هیکلم صحبت کرد عصبانی نشم چون من هدفی دارم که توی مسیرش باید موفق بشم چرا خودخوری کنم چرا متنفر باشم وقتی همسرم از سرکار میاد و گرسنه هست من با وقتی سیر هستم پا به پاش غذا نخورم همان طور که باور دارم من ژن چاقی ندارم من سوخت و سازم پایین نیست من بی اراده و تنبل نیستم باید با حس و حال خوب و امیدواری اثباتش کنم خدشه به باورهام نزنم وقتی توی مهمونی میرم با اصرار میزبان و اطرافیان با شکم پر سیر دوباره سعی نکنم چیزی بخورم چون بعدش با فشار شکم مواجه میشم من اونقدر باید خودم رو باور داشته باشم قبول کنم که وقتی بدون هییییبییچ روشی فقط با توجه کردن به چاقی و مسائلش توی ذهنم تصویر چاقی رو پررنگ کردم الان هم بدون هیییییچ روشی فقط با توجه کردن به لاغری لایق دونستن خودم در لاغری حس و حال درونی خوب تصویر لاغری رو به ذهنم بسپارم و به خودم پیشنهاد میکنم وقتی برای چاقی عجله نکردی برای لاغری هم صبور باش پاداش صبرت یعنی لایق اون چیزی که هستی میشی.
به نام خدای مهربان🌹
سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی سایت تناسب فکری
گام پنجم : لایق لاغر شدن باشید.
احساس لیاقت داشتن خیلی تفاوت ایجاد میکنه بین شگفتی سازان و اونایی که شکست میخورن،خیلی ازافراد هستن که خیلی خوب حرکت میکنن، تلاش میکنن و نتیجه عالی میگیرن،ولی بعضی از افراد هم هستن که خیلی خوب حرکت میکنن، تلاش میکنن، ولی نتیجه نمیگیرن،عدهای که نتیجه عالی میگیرن،و عدهای که نتیجه دلخواهشون رو نمیگیرن، یا برای نتیجه گرفتن اذیت میشن.تفاوت اینا فقط مربوط میشه به احساس لیاقتشون،اینکه اونا چقدر خودشون رو لایق لاغر شدن میدونن،این موضوع خیلی اهمیت داره،شاید به ظاهر بگیم که چه اهمیتی داره؟ چه ارتباطی هست اصلاً بین لاغر شدن و لیاقت داشتن؟؟ولی باید بدونیم که ارتباط مستقیم و تنگاتنگی داره،موفقیت من توی لاغری با میزان احساس لیاقتیه که خودم در خودم میبینم، نه احساسی که دیگران در من میبینن و بهم میگن.ممکنه که من توی تمریناتم و توی نوشتههام استاد منو تشویق کنه، تحسین کنه، یا تاییدم کنه، یا مدال به نوشتههام بده،این مهم نیست،ممکنه که من جوری نوشته باشم که خیلی مرتب و منظم باشه،اما این تایید استاد یا تایید دیگران تعیین کننده میزان احساس لیاقت من نیست. احساس لیاقتم رو خودم تعیین میکنم، احساس لیاقت هر فردی نگاه و نظریه که خودش نسبت به خودش داره، نه دیگران نسبت به او.
به اندازهای که من نسبت به خودم احساس لیاقت و توانمندی و نگرش درست داشته باشم پیشرفت میکنم، نه چیزی که دیگران درباره من میگن،پس وقتی که صحبت از احساس لیاقت میشه این نیست که دیگران درباره من چه نظری دارن و نظر دیگران تعیین کننده احساس لیاقتی نیست که من نسبت به خودم دارم، یا بالا برنده اون نیست.
چطور احساس لیاقت میتونه باعث موفقیت یا شکست من در لاغری بشه؟؟
احساس لیاقت داشتن برای رسیدن به هر هدفی به دو شکل در من به وجود میاد،یه وقتهایی هست که برای رسیدن به هدفم تلاش میکنم، تمرین میکنم، اگه نتیجه نگرفتم بازم سعی میکنم، اگه شکست خوردم دوباره ادامه میدم، سختیهاش رو به جون میخرم، و به حرکتم ادامه میدم.اما به اون نتیجه دلخواه نمیرسم. در این صورت من احساس لیاقت درونی نداشتم که نتیجه نگرفتم.یعنی اون چیزی که در ناخودآگاهم هست، اون نگرشی که درباره خودم هست رو ندارم،یعنی احساس لیاقت ندارم که به یه همچین موفقیتی برسم.در عین حالی که دارم خیلی تلاش میکنم، این نمونه از عدم احساس لیاقت رو میتونم در اطرافیان و در جامعه هم ببینم،مثلاً افرادی که خیلی دارن تلاش میکنن، اما نتیجه دلخواهشون رو نمیگیرن،توی کسب و کار خیلی دارن از صبح تا شب کار میکنن، بدو بدو میکنن که کسب و کارشون رو رونق بدن،اما هرگز نتیجه مطلوبی در زندگیشون نمیگیرن، چرا؟؟چون دروناً احساس لیاقت ندارن که به یک جایگاه مناسب برسن،به یک درآمد خوب برسن،دلیلش اینه که اونا احساس لیاقت نمیکنن،لیاقت اینو نمیبینن در خودشون که من بتونم پولدار بشم،دروناً میگن نه چطور ممکنه آخه،سر چه حسابی درآمد من خیلی بیشتر بشه،پس سعی کنم که احساس لیاقت رو در خودم افزایش بدم،لیاقت تجربه نعمتهای بیشتر، لیاقت تجربه شرایط بهتر، لیاقت تجربه درآمد بالاتر، موقعیت اجتماعی بهتر،اینا احساس لیاقت میخواد.خیلی از افراد دنبال رشد و پیشرفت هستن اما تجربهاش نمیکنن،چون درونن خودشون رو لایق شرایط بهتر نمیدونن،شاید چون در اطرافیانشون نمونه ندارن، یا اطرافیانشون همه در سطح پایینتر هستن و یه جورایی براشون سخته که شرایطشون بهتر بشه.سعی کنم اگه احساس لیاقت رو در خودم ایجاد کردم و شرایطم بهتر شد، زندگیم راحتتر شد، مسائل و مشکلاتم حل شد، دیگه به هیچ وجه احساس ناراحتی نکنم که مثلاً من از خانوادم جدا شدم، از اطرافیانم فاصله گرفتم،نگم چرا اونا توی این شرایط هستن، سر چه حسابی من راحت زندگی میکنم،
سعی کنم که این طرز فکرها رو اصلاً نداشته باشم، چون اینها یعنی اینکه من احساس لیاقت درونی برای زندگی در شرایط بهتر رو ندارم،اگه احساس لیاقت درونی رو در خودم ایجاد نکنم شرایط بهتری رو تجربه نمیکنم.
در مورد لاغری با ذهن هم دقیقاً همینه،اگه دارم تمریناتم رو انجام میدم، دنبال میکنم، خوب مینویسم، گوش میکنم، اما نتیجه عالی کسب نمیکنم، ارتباط مستقیمی داره فقط با احساس لیاقتم،یعنی خودم رو لایق اینکه لاغر بشم نمیدونم، و هنوز توی فکرم اینه که لاغر شدن خیلی کار سختیه.خیلی از افراد هستن که خودشون رو لایق اینکه لاغر بشن نمیدونن، فکر میکنن که لاغر شدن خیلی کار سختتر از اینه، و فکرشون اینه که اینجوری نیست که من چهار تا فایل گوش بدم، تمرین کنم و لاغر بشم، ولی خیلیا رو میبینم که صبح تا شب در فکر لاغر شدنن، ورزش میکنن، رژیم میگیرن، اعصابشون به هم ریخته است به خاطر لاغر شدن، ولی لاغر نمیشن،پس سر چه حسابی.و نمیتونن بپذیرن به همین سبک و طریق میشه لاغر شد.چون توی گذشته تلاشهای زیادی رو انجام دادن ولی شکست خوردن هنوز براشون قابل باور نیست که با تغییر فرمولهای ذهنی میشه لاغر شد.این باعث میشه که احساس عدم لیاقت داشته باشن برای لاغر شدن،با اینکه دارن تمرینات رو انجام میدن، خوب مینویسن،ولی نمیتونن بپذیرن،نمیتونن قبول کنن که میشه لاغر شد همینجوری،چون خودشون قبلاً خیلی سختی کشیدن، خیلی ها رو هم دارن میبینن که سختی میکشن و لاغر نمیشن، و یه جورایی هنوز توی ذهنشون این جا نیفتاده که به همین شکل، به همین سادگی هم میشه لاغر شد. و این هم یه مدل از احساس عدم لیاقته.
یه نمونه دیگه هم از احساس عدم لیاقت اینه که خیلیها احساس لیاقت درونی دارن، به زبون هم میارن و همش میگن که من لایق شرایط بهتر از اینم،اما عملاً کاری انجام نمیدن،هیچ تلاشی برای اینکه وضعیتشون رو بهتر کنن انجام نمیدن،مطالعه نمیکنن، تحقیق نمیکنن، سعی نمیکنن مهارتشون رو بالا ببرن، سعی نمیکنن کارشون رو بهتر انجام بدن،
احساس توانایی یا احساس لیاقت برای اینکه شرایط بهتر رو داشته باشن دارن،اما کاری انجام نمیدن،یعنی فکر میکنن همین که احساس لیاقت داشته باشن کافیه،مثل اینه که من احساس لیاقت لاغری رو داشته باشم، واقعاً دوست داشته باشم که لاغر بشم، بگم حق من نیست که چاق باشم، این همه آدم لاغر هست چرا من چاقم،اما اقدام صحیحی انجام ندم،هیچ حرکت خاصی نکنم،پس هرگز موفق نمیشم.پس به این نتیجه میرسم که برای موفق شدن در هر کاری لازمه که هم احساس لیاقت درونیم رو ارتقا و بهبود بدم،هم احساس لیاقت بیرونیم رو،که شامل مهارتهامه و هر چیزی که نیازه برای رسیدن به شرایط بهتر اونو بهبود بدم.ممکنه ادامه تحصیل باشه،ممکنه کسب مهارتهای بیشتر باشه،ممکنه دوره شرکت کردن باشه،کتاب خوندن باشه،هر کسی در هر حوزهای که به دنبال موفقیته، بالاخره یه سری کارای جدید، یه سری برنامههای جدید، یه سری پروژه جدید رو باید اجرا کنه تا بتونه به سمت بالاتر برسه.
پس برای لاغر شدن باید احساس لیاقت لاغر شدن رو در خودم افزایش بدم،هم از نظر درونی،هم از نظر بیرونی.
پس وقتی که دارم از محتواها استفاده میکنم، فایلها رو گوش میدم، برای خودم مینویسم، دیدگاه میخونم،این دو تا کار انجام میشه.یعنی من وقتی که فایلها رو گوش میکنم و متوجه میشم که اگه این چند ساله از لاغر شدن، از تلاشم، نتیجه نگرفتم، این به خاطر عدم توانایی من نبوده، این به خاطر بیلیاقتی من نبوده، به خاطر ناتوانی من نبوده، بیارادگی من نبوده، به خاطر روشهای اشتباه بود،
گوش دادن این فایلها باعث میشه که احساس توانمندی در من ایجاد بشه، یه جورایی احساس خودم رو بازیابی کنم، روحیه خودم رو برگردونم، روحیه خودم رو به دست بیارم و این میشه ترمیم احساس لیاقت درونی،یه سری جاها هم هست که نیازه به شکل عملی یه اقداماتی رو انجام بدم،مثلاً یه فایلی رو گوش میدم که یه توضیحاتی داده که باید به این شکل رفتار کنم، یا اینجوری رفتار نکنم، یا رفتار صحیح اینه،بعد من بر اساس این آموزشها سعی میکنم که از این به بعد رفتارم رو اصلاح کنم.
خیلی از افراد هستن که یه سری عادتها رو دارن و دوست دارن تغییرش بدن،اولین حس بدی که در اونا هست اینه که من نمیتونم،من دوست دارم این عادت رو ترک کنم ولی نمیتونم،میخوام پرخوری عصبی نداشته باشم ولی واقعاً نمیتونم،وقتی عصبی میشم دیگه دست خودم نیست،این دست خودم نیست یعنی اینکه کاملاً پذیرفتن که توانایی تغییر این موضوع رو ندارن و این حس لیاقت درونی رو ندارن برای اینکه بتونن یک عادتی رو تغییر بدن.
پس برای لاغر شدن نیاز دارم که احساس لیاقت لاغر شدن رو در خودم ایجاد کنم و افزایش بدم.
لاغر شدن رو فقط به اینکه بتونم وزنم رو بیارم پایین، یا بتونم فلان لباس رو بپوشم ندونم،با لاغر شدن واقعاً زندگیم دگرگون میشه،لاغر شدن شخصیتم رو تغییر میده، احساسم رو دگرگون میکنه،توانمندیهام رو میشناسم،خانوادم رو تحت تاثیر قرار میدم،چقدر میتونم تجربیات مختلفی رو کسب کنم در حوزه سلامتی، در حوزه رسیدن به علایقم،اعتماد به نفسم، آرامشم،چقدر ذهنم از غذاها راحت میشه، چقدر ترسم از غذاها راحت میشه،چقدر میتونم لذت بیشتری ببرم از غذا خوردن،لذت ببرم از حضور در مهمانی، از خرید کردن لذت ببرم.پس لاغر شدن برام مهمترین موضوع زندگیم باشه و بدونم که لاغر شدن لیاقت میخواد،باید احساس لیاقت کنم در خودم برای لاغر شدن،وگرنه تلاش فقط برای لاغر شدن نتیجه نمیده،چقدر واقعا سالها تلاش کردم، ورزش کردم، رژیم گرفتم،پس چرا لاغر نشدم؟؟چون احساس لیاقت نمیکردم برای لاغر شدن،چون فکر نمیکردم که بشه لاغر شد، درونن مطمئن بودم که لاغر نمیشم و تلاش میکردم که از طریق ورزش کردن لاغر بشم،نتیجه نهایی هم اون نگرشیه که خودم دارم،نه اون رفتاری که انجام میدم،اگه باورم این باشه که چاقی ارثیه، هرگز احساس لیاقت برای لاغری رو ندارم.اگه باور داشته باشم که سوخت و ساز بدنم پایینه، هرگز لاغر نمیشم،اگه باور کنم میتونم لاغر بشم اون وقت دیگه نمیرم سمت رژیم و ورزش،اگر دارم لاغری با ذهن کار میکنم، ولی نیم نگاهی هم دارم به روشهای دیگه، که لاغری با ذهن کار کنم و یه روش دیگه هم استفاده کنم،معلومه که احساس لیاقت درونی ندارم.
موقعی میتونم باور کنم که میتونم لاغر بشم که اگه ردیف صف ببندن روشهای لاغری جلوی من، و کلی نتایج عالی بهم نشون بدن که این نتیجه این روشه،بگم که من نیازی ندارم، من خودم دارم لاغر میشم،
یک فرد متناسب واکنشش به روشهای لاغری و نتایج لاغری چیه؟؟اصلاً واکنشی نداره،چرا؟؟چون مسئلهای نداره توی ذهنش،چون خودش عقیده داره که من همینجوری متناسبم،حالا هر روشی هر نتیجهای داشته باشه، چه ربطی به من داره،اینو میگن باورِ لاغر بودن.پس باید این باور رو در خودم ایجاد کنم،
هرگز فایلها رو فقط برای لاغر شدن گوش نکنم،برای بهبود کیفیت خودم این محتواها رو استفاده کنم،اون وقت هم لیاقت درونی و هم لیاقت بیرونی در من اضافه میشه و نتایج منو شگفت انگیز میکنه.
سپاسگزارم از شما استاد عزیز🌹🌺
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی سایت تناسب فکری
گام پنجم: لایق لاغر شدن باشید🪴
لیاقت داشتن مهمترین موضوع توی رسیدن به هر موفقیتیه،و لاغر شدن هم نیاز داره به لیاقت داشتن،
لیاقت داشتن برای لاغرشدن، با رژیم گرفتن، ورزشهای سخت انجام دادن، دارو مصرف کردن و یا حتی عمل جراحی در من ایجاد نمیشه،
چون من برای داشتن لیاقت چاقی کار خاصی انجام ندادم، یا زحمت و رنج زیادی رو متحمل نشدم،لیاقت داشتن برای رسیدن به هر موفقیتی لازمه،من به اندازه لیاقتم از جهان و نعمتهای اون سهم میبرم،جهان مادی جهان لیاقتهاست،لاغر شدن هم مثل هر کار دیگهای نیاز به لیاقت داره، همون طوری که چاق شدن هم لیاقت میخواد و همه افراد چاق حتماً لیاقت چاق شدن رو داشتن، من برای چاق شدنم استمرار و پشتکار داشتم، بارها رفتار و عادتهای اشتباه رو تکرار کردم تا جسم خودم رو به این شرایط رسوندم، پس لیاقت تغییر کردن رو داشتم،هرچند که این تغییر در جهت چاق شدنم بوده،بارها از شرایط جسمیم متنفر شدم، و به چاقیم توجه کردم و با این کارها به ذهنم دستور دادم که دوست دارم بیشتر چاق بشم.
خیلیها معده، سوخت و ساز و ژنتیک رو عامل چاقیشون میدونن،ولی تاثیرگذارترین موضوع توی چاقی ذهن ناخودآگاهه، که هرگز هم مورد توجه قرار نگرفته.توجه به اون چیزی که ازش متنفرم،با توجه به اون چیزی که عاشقشم برای ذهن من فرقی نداره،ذهن من در هر دو حالت تصور میکنه که من اون شرایط رو دوست دارم و سعی میکنه اون شرایط رو توی زندگیم گسترش بده.اینکه سالها از چاقی متنفر بودم اما هر سال چاقتر شدم برای اینه که ذهن ناخودآگاهم فرقی بین تنفر یا عاشق بودن رو نمیدونه،از نظر ذهن ناخودآگاهم توجه کردن، درگیر شدن، عاشق بودن، خواستن، نخواستن، دوست داشتن، متنفر بودن، همه به یک معنیه و اونم علاقمند بودنه.
در واقع ذهن ناخودآگاهم به این شکل عمل میکنه که به هر چیزی توجه کنم تصور میکنه که من عاشق اون موضوعم، و اون موضوع رو توی زندگیم گسترش میده،پس باید بدونم الان که توی این وضعیت چاقی هستم به شکلهای مختلف به چاقیم توجه کردم و با توجه کردن، لیاقت چاق شدن رو در خودم افزایش دادم و چاقتر شدم.اون موقع که نگران چاقی بیشتر بودم من در حال پرورش لیاقت چاقی در خودم بودم.وقتی که از شرایط خودم خجالت میکشیدم، گله و شکایت میکردم، خودم رو سرزنش میکردم، رژیم میگرفتم، به بدن خودم با ورزشهای سنگین فشار میاردم، من در حال افزایش لیاقت چاق شدن خودم بودم.پس باید بدونم که تموم اون کارهایی که برای لاغر شدنم انجام میدادم، اون موقع هایی که به شدت از چاقی متنفر میشدم، بارها برای دیگران درباره چاقیم گله و شکایت میکردم، زمانهایی که از چاقی به حدی متنفر میشدم که آرزوی مرگ میکردم، همه اونها تلاشم برای چاقتر شدن بوده
شاید الان درک این موضوع برام آسون نباشه که چطور ممکنه که من از چیزی متنفر باشم اما اون موضوع توی زندگیم گسترش پیدا کنه، اما این موضوع اساس قانون جذبه،اگه آگاهی بیشتری از این قانون به دست بیارم اون وقت متوجه میشم که چرا از هرچی بدم میاد، سرم میاد.اون وقت میفهمم که چرا به هر موضوعی که علاقه نداشتم، همیشه باهاش درگیر بودم،پس الان دیگه باید بدونم که ذهن ناخودآگاه من فرقی بین دوست داشتن و نداشتن قائل نیست و به هر دلیلی اگه موضوعی مورد توجه من قرار بگیره و به اون توجه کنم، اونو به عنوان موضوع مورد علاقم در نظر میگیره و در زندگیم گسترش پیدا میکنه،پس اگه میخوام لاغر بشم باید لیاقت لاغر شدن رو در خودم ایجاد کنم،تا وقتی که تغییری توی نگرشم نسبت به جسمم ایجاد نکنم هرگز موفق به ایجاد لیاقت متناسب شدن در خودم نمیشم، باید توی ذهنم لیاقت لاغر شدن رو جایگزین لیاقت چاق شدن کنم.باید فرمولهای لاغر کننده ذهن ناخودآگاهم رو مجدداً فعال کنم، واستفاده از اونا رو جایگزین استفاده از فرمولهای چاق کننده کنم.باید مانع از توجه افکارم به چاقی بشم و در مقابلش به موضوع لاغری که مورد علاقه و آرزوی منه توجه کنم.
پس باید بدونم سالها با تنفری که از خودم داشتم، با رژیمهای سختی که میگرفتم، با ورزشهای سنگینی که انجام میدادم، با فرار کردن از خودم، با سرزنش خودم، سرزنش دیگران، در حال پرورش لیاقت چاقتر شدن خودم بودم،الان هم باید توی مسیر لاغری با ذهن اول لیاقت متناسب شدن رو در خودم ایجاد کنم.
باور احساس لیاقت داشتن میتونه توی همه جنبههای مختلف زندگیم تاثیر بذاره و زندگیم رو متحول کنه.باوری که نه تنها در تناسب اندام، بلکه در تحصیلات، کسب و کار، رابطم با دیگران، درآمد، دارایی، سفرهای تفریحی، و توی هر زمینه دیگهای از زندگیم تاثیرگذاره.
همیشه این سوال رو از خودم بپرسم که چقدر خودم رو لایق بهترینها میدونم؟؟ بهترین زندگی، بهترین همسر، بهترین فرزند، بهترین تناسب اندام،باید سعی کنم اولویت اولم متعادل شدن از لحاظ روحی باشه، بعد متناسب شدن.
یعنی اینکه اول شاد باشم، آرامش داشته باشم، برخورد خوبی با همسر و فرزندم داشته باشم، شرایط خوبی در محیط کارم داشته باشم و خیلی چیزهای خوب دیگه،
خیلیها نمیتونن انتخاب صحیحی داشته باشن و فکر میکنن چون اضافه وزن دارن یه سری مشکلات بعدی هم براشون به وجود اومده،باید بدونم که واقعیت اینه که من به خاطر شرایط روحی بدی که برای خودم ایجاد کردم مشکلات رو به سمت خودم جذب میکنم،و عدم رسیدن به تناسب اندام هم یکی از این مشکلاته،پس اگه میخوام نتیجه مطلوبی بگیرم در درجه اول باید به روحیه بهتری دست پیدا کنم،هر پیشرفتی ارتباط مستقیمی با میزان لیاقتی داره که در خودم احساس میکنم، اگه ادامه تحصیل ندادم خودم رو لایق سطح بالاتری ندیدم،اگه دنبال کاری با حقوق خیلی بالاتری نبودم خودم رو لایق اون شغل و درآمد ندیدم،اگه داشتن یه ماشین خیلی خوب برام فقط یک رویاست، چون خودم رو لایق داشتنش نمیدونم.و اگر هم مدتهاست که اضافه وزن دارم و نتونستم کاری برای خودم انجام بدم چون خودم رو لایق متناسب شدن ندیدم،
لیاقت نداشتن مانع حرکت کردن میشه
لیاقت نداشتن مانع ادامه دادن میشه
احساس بیلیاقتی مانع رسیدن به خواسته و هدفهام میشه.اگه تا حالا چندین بار اقدام کردم برای رژیم گرفتن و کاهش وزن و یک ماه طبق برنامه رژیمی غذا خوردم و رفتار کردم و چند کیلو از وزنم کم شده و توی فکرم این بوده که همیشه اولش آدم خوب کم میکنه، چون بدن هنوز عادت نکرده، ولی هرچی بیشتر پیش برم چون بدن مقاوم میشه دیگه به سختی میتونم وزن کم کنم،اون وقت میبینم که در اون ماه فقط ۳ کیلو کم میکنم و باز به این فکر قدرت میدم و ماه بعد یک کیلو به زحمت کم میکنم و نهایتاً خسته میشم و رها میکنم،و ماه بعد هم همه کاهش وزنم دوباره برمیگرده،چرا این اتفاق میفته؟؟چون در ناخودآگاه ذهنم خودم رو لایق رسیدن به تناسب اندام ندونستم،وقتی ۵ کیلو کم کردم به خودم گفتم طبیعیه همیشه اول رژیم بدن زود واکنش نشون میده، ولی از اونجا به بعدش سخت میشه و لیاقت خودم رو کمتر دیدم و ماه بعد باز لیاقت خودم رو کمتر دیدم، تا بالاخره رها کردم،
باید سعی کنم خودباوری رو در خودم ایجاد کنم، باید در گذشته خودم کنکاش کنم و موفقیتها و دستاوردهای خودم رو بنویسم، به خاطر بیارم که من همونی بودم که چند سال پیش این کارهارو کردم، وقتی که از تلاشهای خودم برای رسیدن به یک موفقیت رو بنویسم، از موانعی که پشت سر گذاشتم تا به یک خواستهای برسم،وقتی که از شکستهام و شروع دوبارهای که برای رسیدن به هدفم مینویسم، اون وقت میفهمم که چقدر انسان توانمندی بودم،توی زندگی به خواستههایی رسیدم که اول لیاقتش رو در خودم دیدم،پس الان در هر شرایطی که هستم در بهترین شرایط خودم هستم،داشتههای من مطابق با لیاقتهای من در هر زمینهای هستش.
قدم اول برای رسیدن به تناسب اندام لایق دونستن خودم برای رسیدن به وزن ایده آلمه،باید احساس لیاقت رو در خودم ایجاد کنم،باید حرفهایی که از قبل شنیدم که تو نمیتونی، تو تنبلی، تو از بچگی آدم پرخوری بودی، تو ژنتیکی چاقی، تو سرنوشتت همینه، تمام حرفهای این چنینی رو از ذهنم بریزم بیرون، و فقط بگم من میتونم.من لیاقت متناسب شدن رو دارم.من لیاقت به تن کردن لباسهای شیک و خوشرنگ رو دارم.من لیاقت خوردن بهترین مواد غذایی با خیال راحت رو دارم.من لیاقت زندگی در شرایط کاملاً سالم رو دارم.من لیاقت آزادی و آرامش رو دارم.من لیاقت لذت بردن از زندگی رو دارم.من لیاقت داشتن آزادی در خریدن لباسهای زیبا رو دارم.باید برای خودم جمله بسازم در وصف شرایط جدیدی که لیاقتش رو دارم و دوست دارم بهش برسم.وقتی که در خودم احساس لیاقت کنم، اون وقته که اقدام میکنم،اونوقته که از انجام تمرینات دلسرد نمیشم،اون وقته که دیگه حرص و ولع برای خوردن ندارم،اون وقته که دیگه دنبال بهانههایی نمیرم که باید با غذا خوردن برطرف بشه،اون وقت دیگه اگه سرم هم درد بگیره دیگه نمیگم حتماً گشنم بوده،اگه سرگیجه داشته باشم نمیگم حتماً قندم افتاده برم شیرینی بخورم،اگه خوابم نگیره نمیگم چون شکمم خالیه،اگه بیحوصله شدم نمیگم برم یه چیزی بخورم انرژی بگیرم،اون وقت دیگه از هر بهونهای واسه خوردن استفاده نمیکنم،پس اگه الان داره وزنم اضافه میشه، چون من لیاقت اضافه وزن رو دارم،چون خودم باعث شدم که به این وزن برسم،فکر کنم به اون زمانهایی که چقدر در ذهنم خودمو مسخره کردم، که این چه هیکلیه تو داری،چقدر در ذهنم خودم رو ناتوان جلوه دادم که من چطور میتونم مثل فلانی لاغر بشم،چقدر یقه خدا رو چسبیدم که این چه سرنوشتیه که برای من رقم زدی،وقتی که به هر دلیلی خودمو ناتوان شمردم و خودمو سرزنش کردم،رسماً داشتم اعلام میکردم که من لیاقت چاقتر شدن رو دارم و جهان هستی و بدنم جواب این لیاقتم رو به بهترین شکل ممکن داده.پی به همون ترتیبی که خودم رو تحقیر کردم، خودم رو تشویق کنم،خودم رو ارزشمند کنم،اینقدر ارزشمند که هر آشغالی رو نخورم، اینقدر ارزشمند کنم که برای ضرر زدن به دیگران بیشتر از حد خودم نخورم،این قدر به خودم بها بدم که هر غذایی رو که چند روزه مونده تو یخچال من نخورم،خودم رو از بند آشغال خوریها رها کنم،انقدر برای خودم ارزش قائل باشم که به زور و به هر بهانهای هر غذایی رو وارد جسمم نکنم،اینقدر برای خودم ارزش قائل باشم که برای اینکه غذا مجانیه بیشتر از نیازم وارد بدنم نکنم،برای اینکه پولش رو دادم بیشتر از نیازم نخورم، به خاطر اینکه غذایی اسراف نشه اونو به زور وارد بدنم نکنم، اگه غذایی زیاد بود من زیادتر نخورم و به نیاز جسمم توجه کنم. اینقدر به خودم بها بدم که هر ته مانده ی غذایی رو از روی میز غذا نخورم. هر غذای اشغال و بیکیفیتی رو نخورم.
به هر دلیل و بهونه ای غذا رو انتخاب نکنم.موقع شادی و خوشحالی و یا ناراحتی و یا درد جسمی و روحی غذا نخورم.
اون وقت میبینم همین بدنی که اینقدر ازش ناراحتم، به افکار و رفتار جدیدم واکنش نشون میده و با چه سرعتی وزن خودش رو پایین میاره.
اگر که میرم مهمونی و همش خودم رو مسخره میکنم و سرزنش میکنم و میگم خاک تو سرت، همه رو ببین چقدر خوشتیپ اومدن، تو رو ببین چه شکلی هستی، روت نمیشه یه تکونی به خودت بدی، همش فکر میکنم الان غش غش بهم میخندن،سر میز غذا اگه همش حواسم به اینه که کسی منو زیر نظر داره که چقدر میخورم یا نه، هی با خودم میگم وای چقدر غذا اضافه اومده، خدا رو خوش نمیاد، حیفه حروم بشه، بزار یکم دیگه بخورم، تازه ظرف هم میگیرم واسه ناهار فردام هم ببرم.وقتی من رفتارم با خودم اینه، انتظار دارم بدنم پاسخ چه چیزی رو بهم بده؟؟
چرا ذهنم دائماً منو تحریک میکنه که بیشتر بخورم،؟ ولی یه فرد متناسب همچین مشکلی با ذهنش نداره؟یعنی ذهن اون اصلیه ذهن من بدلیه؟؟نه،اون لیاقت متناسب بودن رو داره و من در خودم این لیاقت رو ندارم، نمیبینمش.
و این بیلیاقتی من برای نامتناسب شدن برمیگرده به سالهای قبل، زمانهایی که بچه بودم، زمانی که خانواده به اشتباه باورهام رو شکل دادن،هیچ انسانی در بدو تولدش اضافه وزن نداره.
هر کسی با یه سری از رفتارهای اشتباه والدینش به یه شکلی در میاد،خیلی از مادرها توی دوران بارداری شروع میکنن به چاق کردن نوزادشون، فکر میکنن چون باردارن باید به اندازه دو نفر غذا بخورن، خیلی از مادرها هم فکر میکنن که بچه هر چقدر تپلتر بشه خوشگل تره،فکر میکنن بچه ی لاغر نشون دهنده بیلیاقتی مادره، یا اینکه فکر میکنند، بچه توی سن رشده، باید خوب غذا بخوره، و خلاصه هر کسی با یه سری از این رفتارهای اشتباه والدینش به یه شکلی در اومده،وقتی هم که بزرگ شدیم و دیگه خودمون تونستیم غذا بخوریم و طبق عادت زیاد میخوردیم، یواش یواش اوضاع جسمیمون بدتر شده، تا جایی که همه از دیدنمون بدشون میومد و پدر مادرمون رو نصیحت میکردن،خودمون رو نصیحت میکردن،پدر و مادر هم برای اینکه از خوردن ما رو منع کنن ما رو تحقیر کردن که خاک تو سرت ببین چقدر شدی، اینجوری پیش بری از در رد نمیشی، بچه فلانی رو ببین چقدر خوشتیپه، آرزوم بود تو هم مثل بچه فلانی میشدی و کلی از این حرفهای مخرب.و تکرار این حرفها هم باعث شد که ما باور کنیم که ناتوانیم، باور کنیم که زشتیم، باور کنیم که مشکل داریم، باور کنیم که لیاقت متناسب شدن رو نداریم،و این باورها الان در ذهن ماست،پس باید اول خودمون رو لایق تناسب اندام داشتن بدونیم،باید اول خودم رو لایق تناسب اندام داشتن بدونم،باید اول لیاقت خودم رو بشناسم،بدونم که در گذشته چه کارهایی کردم، چه کارهای مهمی رو انجام دادم، چه کارهای سختی رو انجام دادم، تا به خودباوری برسم که میتونم تناسب اندام هم داشته باشم.وقتی که تواناییهای قبلی خودم رو مرور کنم، یواش یواش ارزش خودم رو بیشتر حس میکنم، متوجه میشم که چه کارهای مهمی رو انجام دادم و اون وقت برای رسیدن به تناسب اندام، اگر الان توی ذهنم خیلی بزرگ و سخته،اون وقت دیگه خیلی ناچیز میشه،که من کارهای سخت زیادی رو انجام دادم که شاید خیلی سختتر از متناسب شدن بوده.
پس برای متناسب شدن در هر شرایطی که الان هستم اهمیتی نداره،اول باید در خودم لیاقت رسیدن به وزن ایدهآل رو به وجود بیارم،برای اینکه خودم رو لایق بدونم باید اول بپذیرم که خودم مسئول شرایط فعلی خودم هستم،اگه فکرم اینه که ژنتیک من ایراد داره، مواد غذایی مشکل دارن، آدم استرسی هستم، آدم افسردهای هستم، دارو مصرف میکنم چاق میشم، تحرکم کمه و هزار تا بهانه برای وضعیت خودم دارم،
باید ایناها رو دیگه تمومش کنم،
با بهانه تراشی نمیتونم به نتیجه برسم،
یک بار برای همیشه به خودم بگم که من مسئول شرایط فعلی زندگی خودم هستم، اون وقته که دیگه میتونم ذهنم رو کنترل کنم،وقتی خودم مسئول نباشم هرچی ذهنم گفت انجام میدم،هر چقدر تشویقم کرد به خوردن میخورم،ولی وقتی مسئولیت بپذیرم، دیگه سعی میکنم برده ذهنم نباشم، اختیار رو به دست میگیرم،پس قدم اول برای رسیدن به تناسب اندام ایجاد لیاقت در خودم برای رسیدن به هدف هستش.و برای ایجاد لیاقت باید اول مسئولیت چاقی خودم رو به عهده بگیرم،باید اینقدر این جمله رو بنویسم تا ذهنم آروم بشه،چون هر بار که این جمله رو میگم ذهنم مقاومت میکنه میگه نه تو چه گناهی کردی، همه اینجورین، تقصیر کودهای شیمیایی که به میوهها میدن،به خاطر روغنهای غیر استانداردیه که توی کشور تولید میشه،به خاطر تقدیر توئه،تو نمیتونی با تقدیرت مبارزه کنی،هر بار که بگم من مسئول چاقی خودم هستم اون یه بهونهای میاره که منو منصرف کنه،ولی باید اینقدر تکرار کنم که اون ساکت بشه،اینقدر باید به خودم بگم من مسئول چاقی خودم هستم تا باور کنم که این خودمم که دارم خودم رو نابود میکنم.
بعد هم برای خودم جمله هایی رو بسازم که نشون بده من لایق متناسب شدن هستم،من لیاقت پوشیدن لباسهای شیک و رنگ شاد رو دارم،من لیاقت اعتماد به نفس بالا رو دارم، من لیاقت خوشتیپ بودن رو دارم،من لیاقت سالم زندگی کردن رو دارم،هر چقدر که بیشتر برای خودم جمله بسازم خودم رو در شرایط ایدهآل بیشتری تصور میکنم و تکرار این کار باعث میشه که ذهنم باور کنه که من لایق بهترینها هستم،اون وقته که برای جسمم فرمان کاهش وزن رو صادر میکنه و خود به خود میبینم که طوری رفتار میکنم که به کاهش وزنم کمک میکنم،مثل همین الان که خود به خود دارم طوری رفتار میکنم که دارم خودم رو نابود میکنم،دارم وزن خودم رو اضافه میکنم،
به رفتارهای فعلیم نگاه کنم ببینم چه جاهایی هست که نباید غذا بخورم و دارم میخورم،چه ته موندههای غذایی رو نباید بخورم ولی میخورم،به هزار بهونه دارم غذای اضافه میخورم.
پس اینو باور کنم که فقط خودمم که میتونم به خودم کمک کنم،منتظر یه روش خاص نباشم،منتظر یه داروی خاص نباشم،دنبال جراحی لاغری نباشم،دنبال داروی کاهش اشتها نباشم،اشتها خودمم،اشتها درونمه،اشتها یک عفونت نیست که با یک دارو از بین بره،اشتها توی ذهنم لونه کرده،باید لونه رو پیدا کنم،باید باورهایی که باعث چاقی و بیلیاقتی در من شده رو در ذهنم پیدا کنم و اونها رو با باورهای متناسب کننده و قدرتمند کننده جابجا کنم،اون وقته که میبینم متناسب شدن چقدر آسونه،اون وقته که میبینم متناسب شدن چقدر لذت بخشه،باور میکنم که متناسب شدن حق منه.
پس همین ذهنی که تونسته منو به این شکل در بیاره، میتونه منو به شکل ایده آلم هم در بیاره.
سپاس فراوان از شما استاد عزیز.🦋🌹
سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه
من خودم وقتی به عقب برمیگردم یعنی زمانی که تازه با سایت تناسب فکری آشنا شدم ومیخاستم با دوره پیش برم این نجوای ذهنی هم در من خیلی زیاد بود که نمیشه .سخته .و حتی انتظار لاغری رو هم نداشتم .
اما مرتب یه حس درونی میگفت تو که راههای دیگری رو امتخان کردی جواب نگرفتی بیا این رو هم امتحان گفت اگه جواب نگرفتی فردا پشیمون نیستی که چرا امتحان نکرده عقب کشیدی .
و ویس های استاد رو که گوش میدادم بهم دلگرمی میداد و خاطرات چاقیش مثل خاطرات چاقی من بلکه حتی شدیدتر بود ومن به خودم میگفتم نگاه این تونست توهم میتونی .
و روزها ادامه میدادم وبا جدیت تمارین رو در زندگیم اجرا میکردم .
کم کم حس نومیدی کم وکمتر شد و با خودم میگفتم اشکالی نداره یه ۳ تاچهار کیلو هم کم کنم بازم خوبه . و انتظارم رو پایین میاوردم .
و بعد مدتی امیدم بیشتر شد برای لاغری . چون دوستانی مثل فریده جان بودند که کامنتهای خوبی مینوشتن و کلی دوستان دیگه که احساس تنهایی نمیکردم و گفتم نگاه اینهمه دوست و رفیق دارم باهم پیش میریم بهم کمک میکنیم بهم انگیزه میدیم ودست همو میگیریم خداهم کمک میکنه .
آرام آرام دوره برام شیرین شد و در روز زمانهای بیشتری اختصاص میدادم و استادعزیز وقتی سوالات روکه برام مبهم بود پاسخ میدادن و مدال بندی میکردن اشتیاقم بیشتر میشد وادامه میدادم .
کم کم حس لیاقت کردم و دلم میخاست مونکن بشم.
و انتظار لاغرشدن برام کم کم بالاتر رفت و هرچه بیشتر تمرکز میکردم نتایج بیشتری میگرفتم باورهای کهنه قدیمی برام آشکار میشد و من روش تمرکزی کار میکردم .
لایوها رو گوش میدادم ونتایج دوستان رو بارها وبارها میخوندم و ویس هاشون رو گوش میدادم و آرام آرام رفتار غذایی متناسب ها رو نگاه میکردم و تازه متوجه شدم چه رفتارهایی دارم که با متناسب ها فرق داره و رفتار صحیح چیه .
مثلا برادرم متناسبه نگاش میکردم که عجله داشت جایی بره و غذا اگه سرد بود حتمن گرم میکرد بعد میخورد . ولی من کلی وقت هم که داشتم حوصله نداشتم و غدا رو سرد میخوردم .
اون اگه غذا یه طعمی بود که مثلا با روغن مرغ داخل یخچال بود واضافه بود اگر نیمرویی درست میشد نمیخورد وغر میزد .
اما من نه .
کم کم این رفتارهاش رو که دیدم درست رفتار میکردم و تغییرات درجسمم نمایان تر شد .
من آرام آرام با کار کردن روی خودم و پوچ دانستن عوامل بیرونی در چاقیم تونستم احساس لیاقت متناسب شدن رو ایجاد کنم و ۱۴ کیلو وزنم بیاد پایین .
یعنی ۱۴ کیلو لیاقت متناسب شدنم رو ایجاد کرده بودم .
و باز هم ادامه میدم چون آگاهیهای این دوره نه تنها به تناسب اندامم بلکه به تناسب فکرم کمک کرد چون آرامشی رو دارم تجربه میکنم که وصف ناپذیره . و چقدر خودباوری واعتماد به نفسم بیشتر شد . چقدر به من درحل مسایل زندگیم کمکم کرد .
الان متوجه میشم خوب و راحت زندگی کردن آسونه اما من با عدم کنترل ذهنم سختش کردم و این رو واقعا الانا دارم تجربه میکنم .
وهرچقدر تواین مسیر روی خودم کار کنم بازهم جا داره برای رشد فکری بهتر و راحت تر زندگی کردن .
دوره تناسب فکری پکیج کاملی هست برای تغییر زندگی به سبک راحت و لذت بردن از زندگی . نه تقلاهای الکی مثل چاقی که همش تو در و دیوار بودم آخرش هیچی به هیچی .
خدا روشکر بابت هدایتم به این مسیر زیبا .
تشکر از استاد عزیز بابت انتشار این آگاهیهای ناب وآموزنده .
سلام و درود
سوال اول: با خوردن بیش از حد و اسیب زدن به جسم
سوال دوم:نه هیچوقت
سوال سوم:همه رفتار های من اشتباه و اسیب زننده بوده مثل اینکه میخوردم و بالا میوردم من جسممو داشتم داغون میکردم داغوننننن
ب نام او
بله استاد جان همونطور ک فرمودید باید احساس لیاقت داشته باشیم برای خواسته هامون.پس من از این لحظه ب بعد احساس داشتن لیاقت برای متناسب بودن و در سایز ۳۶ بودنو بالا میبرم با سپاس گزاری کردن با داشتن بدنی سالم و با داشتن قلب و روحی پاک .
من لایق بالاترین و زیباترینهای دنیا هستم چون من از ذات خداوندم.من لایق زیبا و متناسب شدن هستم چون خداوند منو بی عیب و نقص و سالم و متناسب افریده و موقع خلق کردن من ب خودش احسنت گفته پس منم ب خودم احسنت میگم چون بهترین و زیباترین و سالمترین بدن رو دارم.من ب خودم احسنت میگم ک توی مسیر درست قرار گرفتم با هدایت خدا.من بخودم احسنت میگم برای ب اندازه و به موقع غذا خوردنم.من ب خودم احسنت میگم ک هر روز توی مسیر درست زندگی دارم دانش و اگاهیمو بالا میبرم.من ب خودم احسنت میگم ک لایق میدونم خودمو من ب خودم احسنت میگم برای داشتن افکار درست ب خودم احسنت میگم برای ادامه دادن ب مسیری ک توش هستم.خدایا شکرت ک برای خلق من ب خودت احسنت گفتی،این یعنی ک کار تو توی این دنیا بی نقصه.تو ب خودت احسنت گفتی و منم باید روزی هزار بار ب تو و ب خودم بگم احسنت ب این همه زیبایی و عزت و شرف و آبرو ک ب ما دادی.احسنت ب …
به نام خدا
درکم از فایل:یجورایی احساس لیاقت یعنی انتظار لاغر شدن رو داشته باشم.به چه نکته ی ریزی توجه کرده بودین به محض اینکه گفتین دیدم ای دل غافل دقیقا این حس رو ندارم. یجورایی وقتی الگو ها رو می خونم و زمان میذارم انگاری ته ته دلم انتظار لاغری رو ندارم. نمیتونم خودمو لاغر تصور کنم.خب وقتی من همه ی شرایط تناسب رو دارم سوخت و ساز به اندازه، بدن توانا، هیجی هم که چاق نمیکنه… خب باید عین اب خوردن متناسب بشم . چرا متناسب نشم؟! هر چه سریع تر باید هی سایز کم کنم. بی دلیل…بی حساب باید همه چیز عالی باشه.دوس دارم این جمله رو هزار بار به خودم بگم چقدر حس خوب می گیرم ازش.
نکته : باید از درون برای داشتن اندام متناسب و سریع سایز کم کردن بدون هیچ زحمتی احساس لیاقت کنم و همزمان براش کار هایی که لازمه رو انجام بدم.(چقدر این جمله برام بیگانه ست مشخصه ذهنم هنوز بهش عادت نکرده)
اهمیتی نداره چقدر به تاثیر فکر برای لاغری پی برده باشم، اهمیتی نداره تو کسب و کار تونسته باشم به ایده های عالی برسم، اهمیتی نداره خودم رو لایق لاغری بدونم، تا وقتی هیچ کار فیزیکی برای لاغری انجام ندم هیچ فرقی با افراد دیگه که نه از این روش خبر ندارن نه قبولش دارن نمی کنم.
نکته : برای تمرین عملی احساس لیاقت به دوره رایگان تغییر عادت مراجعه کنم.اهدافی رو که پشت گوش انداختم رو انجام بدم و حسابی پیگیریشون کنم. اونجاست که حسابی احساس لیاقت و توانمندی پیدا می کنم.
سوال : نسبت به لاغر شدن چقدر احساس لیاقت دارید؟الان با دیدن افراد متناسب حسم اونقدرا بد نمیشه.احساس لیاقتم برای تغییر اندامم ازین لحاظ که برای تمرین انجام دادن و بکل لاغری متعهد باشم خیلی بهتره اره…چون بدون زور زدن از درون انگیزه دارم بیام انجام بدم. اما احساس لیاقت ازین لحاظ که تو دلم مطمئن باشم لاغر میشم، اینو روش هنوز کار نکردم و باورش برام سخته خودبخود متناسب شم. اصلا بشم…
راه های افزایش لیاقت لاغری چیست؟• دیدن افراد متناسب خیلی بهم انگیزه و احساس لیاقت میده. طوری که بصورت خودکار دوس دارم زمان بذارم برای متناسب شدن. متوجه شدم این روش خیلی روم جواب میده. • اینکه در طول مسیر پیگیر باشم متعهد تمریناتم رو انجام بدم، احساس می کنم بیشتر هلم میده و دوس دارم تا اخرش برم.• خوندن پیام ها و دیدن نتایج بچه های شگفتی ساز
در گذشته نسبت به احساس لاغر شدن چقدر احساس لیاقت داشتی؟اینقدر پایین بود احساس لیاقتم که حتی به لاغری فکر هم نمی کردم چه برسه تلاش زیاد. وقتی کسی حرف اندام متناسب می زد یا حتی یه رژیم رو شروع می کرد خیلی حسم بد میشد حس حسرت حس ناتوانی… حتی فکر می کردم خوش بحالش شروع کرده متناسب میشه اما من حتی شروع کنم یا اراده ی ادامه دادنشو ندارم یا بدن منکه متناسب نمیشه!سر همین کلا به هر متناسبی شدید حسادت می کردم. همه ی اینا باعث شد فکر کنم با بقیه فرق دارم و این روند ادامه پیدا کرد و ادامه پیدا کرد تا اینکه ذره ذره باورم شد نمیتونم.
سلام استاد صبح شما بخیر و شادی
من با گوش دادن به این فایل متوجه شدم به قول استاد افراد برای داشتن لیاقت به دو دسته تقسیم میشوند
1- افرادی که تلاش میکنند حرکت میکنند و نتایج عالی میگیرند 2- افرادیکه تلاش میکنند حرکت میکنند ونتایج عالی نمیگیرند
چون افراد دسته دوم احساس لیاقت لاغر شدن درخود را نمیبینند پس لاغر نمیشوند و به سرزمین شگفت انگیزها هم راه پیدا نمیکنند
این خیلی خیلی مهم است که خودت خود را لایق لاغر شدن بدانی و میزان لیاقت و لایق بودن را برای خودت بیشتر تصورکنی تا احساس خیلی خوبی داشته باشی این لیاقت می تواند شامل خیلی از موارد درزندگی شما باشد چون اگر فردی خیلی تلاش کند که مثلا به ثروت برسد و وقتی رسید حالش خوب نباشد و نداند که ثروت خود را چگونه خرج کند دچار سرخوردگی خواهد شد .
افرادیکه احساس عدم لیاقت میکنند برای متناسب شدن شرایط ذیل را دارند
1- فکر میکنند هرگز نمیتوانند لاغر شوند و این یک فرمول ذهنی محسوب میشود که خیلی خطرناک است برای افراد چاق
2- عملا” کاری را انجام نمیدهند که آن عادت را تغییر بدهند
3- تلاش نمیکنند برای اینکه عادت قبلی را حذف و عادت جدید برای متناسب شدن را جایگزین کنند
افراد چاق به علت چاقی و عدم اعتماد به نفس در طول دوران زندگی خود خیلی از کارهایی را که دوست دارند انجام دهند را نمی توانند انجام دهندو همیشه بعضی از کارها برای انها یک آرزو به حساب می آید .
مثل لیاقت من در راه رفتن سریع در پیاده روی با دوستان
لیاقت من در دویدن در مسابقات دو – پینگ پنگ و ….
لیاقت من در شنا کردن به راحتی
لیاقت من در تحرک زیاد در بازیهای جمعی و اطمینان به برنده شدن در مسابقات
لیاقت من در انتخاب سایز لباس دلخواه
لیاقت من در انتخاب مکان دلخواه در مهمانی ها برای نشستن در جمع دوستان
لیاقت من در انتخاب منوی غذای دلخواه بدون استرس و با لذت خوردن
لیاقت من در انتخاب رنگ لباس شاد پوشیدن
لیاقت من در داشتن اعتماد به نفس بالا
لیاقت من در داشتن ثروت زیاد
لیاقت من در انتخاب انواع خوراکیها در فروشگاهها در هنگام خرید
لیاقت من در داشتن روابط با دوستانم
لیاقت کار برای انجام دادن کارهای شخصی خودم با لذت و دقت و سرعت زیاد
لیاقت من در گرفتن پست های بالاتر در محل کار
لیاقت من در داشتن سلامتی بیشتر
لیاقت من برای مادر و همسری نمونه در کنار فرزندانم
لیاقت من در داشتن وزن ایده ال و متناسب شدن برای همیشه
پس من باید با تغییر عادتها بتوانم تمام این لیاقتها را برای خودم فراهم کنم چون فقط خودم مسئول چاق شدن خودم بودم و فقط خودم هم میتوانم به این لیاقتها بعد از متناسب شدن دست پیداکنم .
به امید روزی که من هم مثل یکی از دوستانی باشم که عکس خود را درآلبوم شگفت انگیزان می بینم
از استاد عزیز ممنون که با این وسواس و ریزبینی مطالب را برای ما توضیح میدهند .
سلام وای تاحالا روشی اینگونه نشنیده بودم ممنون از شما استاد عزیز امروز تاز ه گوش کردم فایلهاتون را امیدوارم در این راستا قدمهای بزرگی بردارم و بر میدارم
سلام وقتتون بخیر,من از کودکی چاق بودم ،اون موقع اصلا نمیفهمیدم چه فرقی با دیگران دارم که چاقم ،یادمه در دوره نوجوانی دوستان لاغرم گاهی لاغرتر میشدن و لباس هاشون براشون گشاد میشد و من برعکس یه دفعه چاقتر میشدم و دکمه های مانتوم از هم باز میشد و خیلی خیلی برای من زجر اور بود ،هنوز اون موقع ذهنم اینقدر باز نبود و متوجه دلیل نمیشدم ،،بعد ها با گرفتن رژیم های مختلف و برگشت وزن ،دنبال دلیل چاقیم بودم ،از اطلاعاتی ک از دیگران و اینترنت و دکترهای تغذیه و طب سنتی و مربی های باشگاه گرفتم برای خودم دلایلی مثل،کم تحرکی،قرص ها،ژنتیک،سوخت و ساز،عصبی بودن،تند غذا خوردن،طبع سرد،و … رو پیدا کردم،و خوب وقتی این همه دلیل داشتم پس لایق چاقی در ذهنم بودم ،،
باید بگم با اون همه دلیل برای چاقی در همه اون رژیم ها من در درونم توانایی لاغر ماندن رو نمیدیدم ،و از خدا گلایه داشتم که چرا باید من اینطور باشم ،همیشه یه مدت بخاطر حرف دیگران و مربی های باشگاه که اصولا هیچ کدومشون حرف خوب نمیزدن ،بیشتر حالت توهین و اینک من ادم نادرست و بی اراده ای هستم بود ،خلاصه بهم برمیخورد یه مدت تمام زورم رو میزپم رژیم و ورزش و شروع میکردم و بعد یه مدت ک انرژیم تحلیل میرفت خسته میشدم ،و اینک خوب انگار تمام دنیا دست هم داده بودن برای چاقی من ،و من یه نفر چطور میتونستم در ذهنم با ژنتیک ،و سوخت ساز،و …. مبارزه کنم؟ در نتیجه شکست میخوردم.
تمام اون روش ها فقط در من احساس ناتوانی،و ناامیدی،متفاوت بودن از دیگران،و حس بی ارزش بودن ایجاد کرده بودند.
پیشنهاد من برای ایجاد حس لیاقت،چیزی که به ذهنم میرسه اینه که سعی کنیم خودمون رو در وحله اول بشناسیم و سعی کنیم دوست داشته باشیم،و اینکه در این مسیر استمرار داشته باشیم.
سلام حضور عزیزان
لیاقت :
من با رفتارم با عملم وکارهایی ک انجام میدم و افکارم ب جهان میگم ک لایق چ چیزی هستم ؛
من سالها تلاش کردم ک ب لاغری برسم ولی هیچوقت خودمو لایق لاغر ومتناسب بودن نمیدونستم و کلی همدلیل برای نداشت این لیاقت داشتم مثلا من ژنتیکی چاقم و یا سوخت ساز پایین ، معده بزرگ ، تحرک کم ، غذاها ونوعشون ، ومقدار غذایی ک مصرف میکردم ، استخونبندی درشت ، و هر چقدر ک از بیرون تلاش میکردم وکلی رژیم میگرفتم وورزش های سخت انجام میدادم ولی در درونم و افکارم خودمو لایق لاغزی و تناسب نمیدونستم و حتی اگه مقداری کم میکردم خودمو لایق موندن در اون سایز ووزن نمیدونستم ، و چون این لیاقت رودر خودم نمیدیدم هیچ وق نمیرفتم سراغ لباس های سایز پایین و یا رنگی و یا رفتار درس با غذا، بارها از خودم متنفر شدم هیچوق خودمو دوست نداشتم کلی برخودم بدو بیراه میگفتم و فشار وعذابش میدادم و اونو لایق زیبایی وتناسب نمیدونستم با اینکه همیشه تلاش میکرذم و هیچوقت حتی وقتی کمتناسب بود و در ظاهر چاق نبودم ولی اونقدر فرمول های چاقی داشتم و افکار و باورهای چاق کننده داشتم ک جسممو فقط میبرد ب سمت چاق شدن ولیاقت چاقی رودر من افزایش میداد؛ این در حالی بود ک من وجسمم بارها کلی از اضافات رو از خودمون جدا کرده بودیم ، بارها من با ورزش چندین کیلو وزنم رواورده بودم پایین ، بارها رژیم گرفته بودم و هر باز چندین سایز رو پایین اومده بودم و جسممن نشون داده بود ک توانایی اینو دازه ک لاغر و متناسب بمونه ولی راه و روشش درست نبود ؛ من کلی باور چاقی داشتم کلی اطلاعات ک همه در مسیر چاق شدن بود، من با ورزش و رژیم خودمو لاغر میکردم ولی لیاقت لاغر زنذگی کردم رو در خودم بوجود نیاورده بودم ، هر بار ک به بهونه ی اصراف نشدن تا ته بشقابمو کامل تموم میکردم و توجهی ب حس سیری نداشتم و توجهی ب فشار شکم نداشتم لیاقت چاق شدن رو در خودم افزایش میداد ؛ هر بار ک جلوی اینه از جسم عزیزو هوشمندم کلی ایراد میگرفتم و تحقیر و توهین میکردم بهش ک توانایی هاشو زیر سوال میبرد ب جهان ارتعاش اینو میدادم ک من لایق اندامی زیبا نیستم ، وقتی بسته ی خوراکی رو باز میکردم و تا اخرش میخوردم و فکرم این بود ک پولشو دادم حیفه توجه ب سیری و اشغال هایی ک وارد بدنم میشن نداشتم لیاقت چاق شدن رو در خودم ایجاد میکردم ، وقتی ب هر بهونه ای میرفتم سراغ مصرف خوراکی و غذا ومیگفتم الان عصبانیم ، استرس دارم ، ناراحتم ، یا شادم ، یا اومدم تفریح و مهمونی و هزار تا دلیل برای خوردن پیدا میکردم و جسممو با اشغال ها تخریب میکردم لیاقت چاقی رودر خودم افزایش میدادم ؛
ولی هیچوقت دست از لاغر شدن بر نمیداشتم با اینکه روش هام غلط بود ولی همیشه در فکز تناسب ولاغری دائمی و همیشگی بودم و همیشه در رویاهام ب این فکر میکردم ک چطوری میتونم برای همیشه باشم و لاغر زندگیم کنم ، در همون روش های غلط وبیرونی هم من کلی پشتکار داشتم ، بارها رژیم های سخت میگیرفتم و هر بار همکای لاغر میشدم ، سالها ورزش های سخت وپیادهروی رو ادامه میدادم و دست بردار نبودم هر روش وراهی ک برای تناسب و لاغری میگفتن رومن امتحان میکردم و بیشتر وسایلی ک تبلیغ میشد برای تناسب و لاغری رومن خریداری میکردم واستفاده میکردم همه ی اینها نشان از این داشت ک من لاغری وتناسب رو با تمام وجودم میخواسم و خودمو لایقش میدونستم فقط راه درستش رونمیدونستم. ، من باید در ذهن و فکرمم هم این لیاقت رو برای خودم ایجاد میکردم باید با رفتار وعملم این لیاقت رو ب جهان وکائنات نشون میدادم باید افکار و عملم همسو میشدن تا لایق چیزی ک میخواستم ( تناسب ) میشدم ؛منهدایت شدم ب مسیر ذهنی این سایت ارزشمند، اینجا فهمیدم ک اول باید چیزی رو کخودمو لایقش میدونم روزندگی کنم حتی اگه الان وجود نداشته باشه باور کنم ، من خودمو لایق تناسب دونستم چون باورهای قبلی رو با مثالهایی ک اطرافم پیدا کردم نقض و رد کردم ، و جسمم دوست داشتم و فهمیدم ک چقد توانمند بوده ک در مسیر مخالف تونسته اون همه سال اضافات داشته باشه، تناسب روحق طبیعی خودم دونستم ، هیچ چیزی نمیتونه این لیاقت رواز من بگیره مگر خودم با افکارم ؛
من لایق ارامش و برخوزد خوب و در شأن یک انسان با غذا بودم و هستم ؛
من لایق پوشیدن لباسهای زیبا با سایز ۳۶ هستم ؛
من لایق پوشیدن لباس های رنگی و زنگ روشن هستم ؛
من لایق اندامی کشیده و متناسب و رو فرم هستم ؛
من لایق چهره ای ظریف وکشیده و زاویه ها هستم ؛
من لایق سبکی و فرزی هستم ؛
من لایق جسمی سالم و زیبا هستم ؛
من لایق ارامش روحی و رابطه عاطفی خوب هستم ؛
من این لیاقت ها رو باید در خودم ببینم حسش کنم و با تمام وجود اینهارو برای خودم بدونم و در این شرایط بودن رو حق مصلم خودم بدونم و براش دلیل بیارم ؛
وقتی دست از تخریب جسمم برداشتم و اضافات واشغال واردش نمیکنم ، نشون میدم ک بدنمو لایق بهترین ها زیبایی ها تناسب میدونم ،
وقتی بهش اطمینان میکنم و اعتماد دارم بهش و مدام زیر نظر نمیگیرمش یعنی اونو لایق تناسب و لاغری میدونم ؛
دوستش دارم و عاشقشم و میدونم ک هر چیم ک قبلا بوده من مسئولشم و من بوجود اوردم ، و اون لایق سبکی و لاغری و سلامتیه ؛
وقتی میرم بیرون چشمم دنبال لباس های رنگی و سایز ۳۶ هستش چون خودمو لایق پوشیدن همچون لباس های زیبایی میدونم ؛
من چند وقت پیش از یه پیرهن سفید بلند سایز ۳۶ خیلی خوشم اومد و با اینکه یکم زیپش برا ب سختی بسته شد ولی خودمو لایق پوشیدنش دونستم و خریدمش ، و میدونم ک به وقتش ک میپوشم خیلی توی تنم شیک و ازاد و زیبا میشه ؛
من پریروز توی باغ از بین کلی خوراکی فقط چنتا دونه تخمه برداشتم و خوردم و میلی برای بقیه نداشتم و نخوردم چون خودمو دوست داشتم چون برام مهم بود ک وقتی سیرم آشغال خوری نکنم و این رفتارها یعنی خودمو لایق تناسب دونستم ، ولی اگه قبلا بود من فقط دنبال بهونه برای خوردن بودم مخصوصا توی گردش و باغ و اصلا برای خوراکی ها چیزی ب اسم میل ندارم و گشنم نیست نداشتم و خوراکی رو ماده سیر کننده نمیدونستم و نمیدیدم .
همه چیزو خودم در مغزم ایجاد کردم با اطلاعات و ورودی هایی ک بهش دادم قبلا خودمو لایق چاقی میدونستم ولی الان با این مسیر زیبای تناسب ولاغری ذهنی فقط خودمو لایق لاغری و تناسب میدونم و هر روز متناسب تر و زیباتر و سالم تر از روز قبل ؛و با رفتار و عملم این رو ب جهان انعکاس میدم ک من لایق چی هستم ، هر چیزی ک الان هستم رو روزی در ذهن و افکارم برای خودم لایق دونستم و الان دارم زندگیش میکنم ؛
من بارها خودمو لایق روابط بهتر میدونسم و بارها تلاش کرده بودم ک روابط عاطفی خوبی داشته باشم ولی راهشو بلد نبودم و اطلاعات و ورودی هام منو لایق ی رابطه اشفته میدونس ، ولی من با ورودم ب سایت و تغییر و شناسایی اون افکار و ایجاد باورهایی برای داشتن روابط خوب و لایق دونستن خودم برای یه زندگی با عشق واحترام در این این شرایط قرار گرفتم و اروم اروم همون وارد زندگیم شد و الان تجربه ی ی زندگی با شرایط عاطفی خوب و پر از محبت و احترام رودارم ؛
من ب دلایلی چند سال از تحصیل دور افتادم ولی همیشه خودمو لایق تحصیلات بالا میدونسم برای خودم تصورات مدارک بالای دانشگاهی روداشتم ، و در این مدتی ک دور بودم از تحصیل همیشه درباره رشته ای ک دوست داشتم مطالعاتی انجام میدادم و هیچوقت از کتاب دور مطالعه دور نیودم هر چند ک در اون موقعیت هیچ جوره شرایط رو برای ادامه تحصیل مساعد نمیدیدم ولی این لیاقت رو در خودم با تمام وجودم میدیدم و خیلی معجزه اسا من در مسیر تحصیل قرار گرفتم و با بهترین نمرات تحصیلمو ادامه دادم ورشته حقوق رو ک همیشه در ذهن وتصوراتم بود رو خوندم ؛
من حتی زمانی ک هنوز گواهینامه نداشتم خودمو لایق رانندگی و با ماشین خوب رومیدونسم و همیشه توی تصوراتم خودمو ی راننده خوب و با دس فرمون خوب میدیدم ، و وقتی دو بارم توی امتحان رد شدم باز خودمو لایق میدونسم و با جدیدت تمرین کردم و بار سوم قبول شدم ، مقدارپول کمی داشتم ک ب زور ی پراید مدل پایین میشد خرید ولی با همون شروع کردم و همیشه خودمو لایق بهترین میدونسم و طی اون دوسال ک پرایدو داشتم همیشه تلاش میکردم ک بهترین راننده باشم و هم ب ماشین رسیدگی میکردم وهمه چیشو یاد میگرفتم و کارهای مربوط بهش روانجام میدادم و پیگیر ودنبال این بودم ک ماشین بهتر روداشته باشم و بعد دوسال هم تونسم چون خودمو لایقش میدونستم ؛
من لیاقت داشتن هر چیزی رویا افکارم و عملم و رفتارم ب جهان و ذهنم نشون میدم و اول در ذهنم برای خودم اون رو تصویر سازی میکنم و الانم ببینم ک در ذهنم چ افکاری رو مرور میکنم راجب مسائل مختلف چ دیدگاه هایی دارم همون ها برام رقم میخوره چون خودم اون لیاقت رو برای خودم بوجود میارم ؛
من لایق بهترین هام ،من لایق ی جسم زیبا و متناسب و روفرمم ؛
من لایق بهترین زندگیم ؛ من لایق بهترین امکانتم ؛
خدایا سپاس ک این لیاقت رو در من دیدی ک ب مسیر درست هدایتم کردی
سلام
ممنونم از شما استاد عزیزم و دیدگاه خیلی ارزشمند فروغ جان
بله هر بار که از روشی برای لاغری استفاده میکردم پس خودم لایق لاغر شدن میدونستم و نمیتونستم بپذیرم که محکوم به چاقی هستم .
اما متاسفانه هیچ کدوم از اون روش هااز درون لیاقت اینکه من خود به خود قادر به لاغر شدن و رفتار صحیح غذا خوردن هستم در وجودم ایجاد نکرد و برعکس پراز تنش و وابستگی به عوامل بیرونی برای لاغر شدن و شنیدن روش های رژیمی و ورزش های مختلف و… بودم برای لاغرشدن که هیچ کدوم هم نتیجه دلخواهمو به من نمیداد و دوام نداشت
اما خدا روشکر حالا که توی این مسیرم بله استاد بجز لیاقت درونی لاغر شدن جسمم روحمم و عزت نفس واعتماد به نفسمم که میتونم از طریق ذهن کلی شرایط دیگه ای زندگیمو دل بخواهم کنم داره درمن شکل میگیره
من دارم مانع ذهنی که تصاویر چاق کننده و به قول فروغ عزیز جمله *اشتها رو از ذهنم پاک میکنم واقعا جسم من چیزی به اسم اشتها توش کد نویسی نشده و این فقط یه تصویر و باور اشتباه ذهنی بود که منو به خوردن بیشتر و رفتارهای مخالف با افراد لاغر و خوش اندام ترغیب میکرد
استاد اینو دوست داشتم وقتی گفتید ذهن خودش نمیتونه چیزی تشخیص بده و تصویر بسازه و به مغز فرمان بده و این تصاویر و فرمان ها به مغز از طریق ورودی چشم ، گوش ولامسه … انجام میشه ممنونم که نگاهمو به واقعیت و کار کرد ذهن و مغز و جسمم آگاه کردی
و دقیقا همونجوری که ذهن چاق داشت تصاویر چاق کننده و که از قبل بهش داده بودم تصویر سازی میکردو نقشه های راه چاقیو به مغزم میسپرد الان دارم کاملا آگاهانه از روش خودش براش استفاده میکنم و تصاویر لاغری و بهش میدم و به خودم میگم من لیاقت لاغر شدن و خوش اندام شدن و وزن ایده المو دارم، من الگو هستم الگوی لاغری و اراده ای درون ، قدرت ذهن قدرتی که در وجود تک تک ما انسان ها گذاشته شده که ازش در راه خواسته ها و خوشحالیا و شادیا استفاده کنیم بله من لایق لاغر شدن هستم این دفعه من هستم که برای خودم دست میزنم و به دست یافتنی ترین گنج الهی که قدرت تصویر سازی ذهن برای شکل دادن به اندامم و رفتار های صحیح خوردن و… و همینطور عالی شدن شرایط زندگیم هست دست پیدا کردم ،
من گنج زندگیو داشتم و نمیدونستم چقدر نزدیک و چقدر ساده اس ازش درست استفاده کنم در جهت خواسته هام ،
ممنونم استاد که این دوره و قرار دادی تا خودمون پیدا کنیم
تا به تواناییامون پی ببریم
خدایاشکرت
بازم میگم من لیاقت لاغر شدن و جسمی ایدال و خوش فرمو دارم ایمان دارم و هر روزم ایمانمو بیشتر میکنم
و ادامه میدم
سلام و درود
چقدر فایل های این جلسه مخصوصا پادکست نسخه قبلی تامل برانگیز بود…
موقعی که گوش می دادم به یاد ذکر یونسیه افتادم
لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الضالمین
خدایا منو ببخش که با رفتارهای اشتباه غذایی و از همه بدتر مقصر دونستن دیگر شرایط تو اضافه وزنم از لیاقت لاغر بودنم فاصله گرفتم و وزن اضافی و بار سنگینی رو بر جسمم متحمل شدم😓
من مسئول چاقی خودم هستم
من مسئول چاقی خودم هستم
خود خود خودم باعث این اوضاع و شرایط شده
من لیاقت چاق بودم رو بدست اوردم چون حاملگی
زایمان
عمل سزارین و استراحت بعدش شیردهی تقویت کردن مادرم دیر اومدن های همسرم ضعف بدنم کمبود ویتامین های بدنم و…. رو مقصر می دونستم
من خودم رو لایق چاقی کردم چون به هرچیز خوشمزه ای که سر راهم سبز میشد بدون استثنا اری میگفتم و میخوردم تا تموم بشه
بدون فکر بدون ابنکه بخوام برای بدنم ارزش قایل بشم
ولی الان پشیمونم
هنوز فرصت دارم و باید جبران کنم
باید این فرمول های چاقی رو پاک کنم
باید کاری کنم که قبل از مواجه با غذا ها فکر کنم ودستپاچه نشم
من لباقت لاغر شدن رو دارم چون ارزشمندم
من لیاقت لاغری رو دارم چون اساس خلقت من داشتن یک جسم متناسب بوده
من ارشمندم
من لایق لاغر شدنم چون توانایی رسیدن بهش رو دارم
من سعی میکنم با این اقدامات لیاقت لاغر شدن رو در خودم بیشتر کنم.
غذاهای اضافی رو برای اینکه اسراف بشه نخورم
حوصلم ک سر میره نرم سر یخچال
پرخوری نکنم
با فکر غذا بخورم
به نیاز بدنم توجه کنم
اشغال های جور واجور رو تو بدنم نریزم
و قبل از دست زدن به غذا با خودم بگم من مسئول این وضعیت الانم هستم
من باید چندین بار دیگه فایل های این جلسه رو گوش کنم تا به ذهنم بفهمونم که باید تغییر کنه
دیگه هیچ بهونه ای قابل قبول نیست
تمام🙏
سلام خدمت استادم
من متوجه شدم انساني هستم كه خيلي خوب بلدم احساس لياقت را در خودم پرورش بدم در بعضي موارد و بعضي خواسته هام تونستم به يك خواسته اي در كمتر از دو روز برسم …چون فركانسي كه ارسال ميكردم به جهان هستي براي داشتن اون خواسته انقدر با اشتياق سوزان همراه بوده كه جهان هستي من رو وسط اون خواسته ام گذاشته..
درباره چاقي و لاغري هم بگم …من سالهاست هر روز تاكيد ميكنم هر روز روي احساس لياقت چاقي كار كردم ونتيجه اش اين شده كه من الان اضافه وزن دارم…در يكي از فايل هاي استاد عطار عزيز در دوره زندگي با طعم خدا بود اگر اشتباه نكنم..ايشون توضيح ميدن كه خدا خيلي رحيم و مهربونه و وقتي ما درخواست اشتباهي داريم خداوند همون لحظه به درخواست ما جواب نميده و منتظر ميشه ببينه ما از درخواستموم منصرف ميشيم يا نه
بعد كه اصرار ما رو ميبينه ، اون خواسته رو براورده ميكنه گرچه ميدونه به نفع ما نيست .. و اين عدالت خدا رو ميرسونه
و ارتباط اين توضيح با اين موضوع لياقت همينه كه ، من سالهاست لياقت چاق شدن رو داشتم در خودم افزايش ميدادم و خداوند كه مثل يك پدر مهربون هست براي من هي منتظر وايساده كه من لياقتم رو از چاقي به لاغري تغيير بدم ولي چون هر روز اصرار من رو در لياقت چاقي ديده …چاره اي نداشته كه به درخواست من پاسخ بده و الان چاق هستم
و نكته اش اينه كه اگر خداوند به تمام اون احساس هاي گناه كه از چاقي داشتم قرار بود پاسخ بده الان من بايد دو تن وزنم باشه ولي مهربوني خدا بي حد هست و من در حال حاضر كمتر از بيست كيلو اضافه وزن دارم
من اين فايل رو عميق گوش كردم چون يه جاهايي نجواهاي ذهني اومد كه گمراهم كنه …ولي همون موقع صدايي از درونم گفت اين همون پاشنه آشيلت هست و بايد روش وايستي تا كامل بفهميش و تكرارش كني تا نتايجت تغيير كنه
در ادامه بگم كه از اونجايي كه من به تازه گي دارم ميفهمم كه خداوند به من نگاه مهرباني داره و هر وقت صداش كنم پيشم هست ، پس من انسان با لياقتي هستم كه رب رو پيش خودم دارم
من خانه رو براي رب مرتب مبكنم ..اضافات رو دور ميريزم …آنچه بيش از حق طبيعي بدنم از طبيعت گرفتم رو به طبيعت برميگردونم …به بدنم احترام ميزارم و اجازه ميدم در سبكي و آرامش نفس بكشه …
من براي اينكه احساس لياقت رو در خودم افزايش بدم ، فقط به اين فكر ميكنم كه خداوند سالها تعلل كرده در اون احساس هاي چاقي و بد تيپي من …اين يعني خداي من نميخواد من چاق باشم و اين چاقي من تنها يك درصد از اون حسي هست كه من به جهان فرستادم…..پس…من لايق هستم كه حالا روند معكوس فرستادن احساس رو داشته باشم و ايندفعه با سرعت خيلي زيادي به تناسب خواهم رسيد
اميدوارم بتونم اين فكر رو بچسونم به قلبم و هر روز تكرارش كنم …چون اينها رو خداوند داره ميگه و من مينويسم
باور لیاقت داشتن یک باور ریشه ای هست که در من وجود داره برای اولین بار هست که درست متوجه شدم که من در طی این همه سال چطور زندگی کردم .پذیرش چیزی که درمن وجود داشت خلاف اون چیزهایی که شنیده بودم و دیده بود م و گفته بودم در واقع چاقی من به خاطر همین پذیرش پایدارموندن روی یک زندگی هست و اونهم زندگی چاقی در واقع در طی این همه سال من فقط پذیرفته بودم که من باید این شکلی باشم هیچ راه دیگری وجود نداره من به این فکر میکردم که هیچ آدم چاقی قادر به لاغرشدن نیست لاغری که بشه توش لاغرزندگی کرد من فقط چاقی خودم رومیدیدم و این یک پذیرش بود برای من تبدیل به یک سرنوشت یک چیزی حتما باید توش زندگی کنم بود و اصلا گزینه لاغری و تناسب اندام همیشگی اصلا تعریف شده نبود من از کلمه ی تغییر هم چیزی به عنوان یک کلمه وجود نداشت کلمه ی تغییر یعنی عوض شدن شرایط اما فقط در سطح فکربود و عملا ب این واژه هیچ آشنایی نداشتم فقط میدونستم یه کلمه هست نه مفهوم یک شرایط مخالف اون چیزی که هست نه شخصیت مخالف شخصیت قبلی واین در تناسب اندام همیشگی که برخلاف چاقی همیشگی هست . وپذیرش عدم تغییر یعنی عدم باور توانایی واین ریشه یابی ها کمک می کنه تابه خیلی چیزها برسم . برای من توذهنم غیرقابل پذیرش بود که فقط بشه یافایل گوش دادن و نوشتن لاغرشدوبعد با تغییر افکار جسم تغییر کنه چون همیشه تنها چیزی که میدونستم وشنیده بودم رژیم گرفتن. فعالیت بیشتر و گرسنگی کشیدن وحذف غذاها بوده . واین در ذهن من ثبت شده بود که هیچ روشی نمیشه لاغرشد. من اصلا توفکر لاغرموندن نبودم فقط توفکر این بودم که برای یه مدتی لاغربشم و بعد بتونم اون تعریف و تمجید واون لذت مربوط به فلان زمان روببرم برای یه مدتی هرچند کوتاه اون لباس روبپوشم و بعد لاغربشم و هیچ وقت وزن ایدهآل خودم که واقعا علاقه به رسیدن به اون رو داشتم نتونستم اصلا به این فکر کنم بهش برسم من وزنی که دوست دارم داشته باشم 54کیلوعست اما بارژیم بهش نرسید م همیشه من تاوزن 66کیلورسیدم وتازمانی که تونستم حفظش کنم که توی اون روش بودم .امادرموردلاغری همیشگی بهش اصلا فکر نمیکردم چیزی به اسم تناسب اندام همیشگی در ذهن من اصلا تعریف نشده بود با این که حتی زمانیکه لاغری باذهن وارد این مسیر شدم هم بااینکه مینوشتم اما هیچ باور اینکه بتونم به اون چیز برسم اون تناسب همیشگی در من وجود نداشت و به خاطر همین هم من تومسیر چاقی ادامه دادم حتی امروز هم به این فکر ونتیجه رسیدم که چرا بعداز اینکه وارد یه مسیر میشم سریع شروع به سایز و وزن کردن میکنم تا اگه نشد برم سراغ یه روش دیگه واین فقط به خاطر این بود که نمیتونست ذهنم بپذیره که میشه بدون انجام ورزش سخت و ورزش سنگین بهش برسم اونم برای مدتکوتاهی چه برسه به لاغرموندن وحالا تونستم در کنم که چراتابه الان لاغرنشدم چون من براساس یک سری افکار ورفتارهای پایدار زندگی کردم که اصلا برام توذهنم قابل پذیرش نبود حتی اعتماد کردن به خودم واینکه یک فکر یارفتاری روانجام بدم که مورد تایید دیگران نباشه در ذهنم نمیشد پس این نشون میده که من چرانتونستم لاغربشم ولاغربمونم چون پذیرش اون در ذهنم به عنوان یک چیز ناموجود بود که دنبالشم نمیگشتم چون باورداشتم پذیرفته بودم که نیست همون قصه ی گشتم نبود نگرد نیست.. واین برای من یک چیز کاملا محکم و پایدار بود به خاطر همین هم هست که من سالها چاق موندم و چاقیو زندگی کردم. چون زندگی من بود.،
باتشکر فراوان…🌹
سلام و عرض ادب
امروز که با دوستم تماس تلفنی داشتم
بهم درباره رژیم دکتر شیما قاسمی صحبت میکرد و کلی تعریف و تمجید
بهش گفتم من نیازی ندارم بهش من الان در مسیر تناسب هستم
کلی باشوق و ذوق بهش توضیح دادم هیچ محدودیتی وجود نداره کلی فایل های رایگان و ارزشمند داره میتونی بیای استفاده کنی
اولین پیامدش رفع استرس بعدش آرامش ذهنی
درمورد زندگی باطعم خدا صحبت کردم مات و مبهوت پشت گوشی گوش میداد چون یقین میدونستم که هیچ جا این صحبت ها رو نشنیده چون خودمم همین شکلی بودم
وخداوند منوبه این مسیر هدایت کرد
یادمه قبلاً کلی گله شکایت داشتم از همه و حتی خدا
از همه گله میکردم همه رو مقصر میدونستم
کلی گریه میکردم که من مورد ظلم و ستمی قرار گرفتم که هیچکسی اون رو تجربه نکرده
گاهی آرزوی مرگ میکردم حتی یعنی نگاه من نه تنها احساس لیاقت نمیکردم بلکه داغون بودم
بعدش که به لطف خدا بااین دوره آشنا شدم
اولین قدم باید خودم و دوست داشته باشم
اصلاً استاد همه ی نکات مثبت زندگیم رو از اینجا یاد گرفتم
یاد گرفتم توجه کردن خیلی مهمه
اگه من به چاقی ، کالری ، پیادهروی وپرخوری و…
توجه کنم ذهنم که متوجه نمیشه من بدم میاد منو میندازه توهمون مسیر و د برو که رفتیم
ولی من اگه توجهم رو بذارم روی تناسب ،موفقیت، سلامتی، آرامش ، زیبای ، رویاهای قشنگی که همیشه دارم و احساس خوب هم مثل استارت ماشین و طی کردن مسیر
حالا این طی کردن مسیر لازمه ش چیه
داشتن احساس لیاقت
برای داشتن احساس لیاقت لازمه تا کارایی انجام بدم
مثل اعتماد به نفس بالا ،ارتقا شرایط احساسی از وضعیت الانم و پیاده کردن نکات ریز طلایی که در خوب کردن احساسم کمک میکنه
قدم دوم برای داشتن احساس لیاقت بیرونی
انجام تمرینات و گذروندن دوره آموزشی و مطالعه و تجربه های شگفت انگیز برای طرح هایی که ذهنم در طول مسیر بهم ارائه میده
چه بسا که معیار درستی انجام کار و ترازوی موفقیت من در اینجا احساس خوب منه
یعنی هرچقدر احساسم عالی تر باشه یعنی من هرروز دارم یک گام در جهت رسیدن به تناسب اندامم نزدیک تر میشم
نسبت به لاغر شدن چقدر خودت رو لایق میدونی؟
من در تمرین نوار زمان برای اولینبار یک که خواسته هایی رو نوشتم
والان دارم بااینکه در دوره اصلی از موفقیت هام صحبت کردم دوست دارم اینجا هم ازشون صحبت کنم تاشاید به درد دوستان بخوره
گرفتن گواهینامه رانندگی
اون زمان که اشتیاق بی نهایتی داشتم چون از بچگی آرزوی رانندگی داشتم و الان مهارت بی نظیری دارم فکر میکنم که موفقیت من از کسب مهارتم
همش بخاطر طی کردن ازطریق گفته های شما بوده استاد
چون بعدمن هم بودن کسانی که گواهینامه گرفتن
اولی دوران پراسترسی رو در حین رانندگی و افکار مخربشون از رانندگی تصاویری در ذهنشون ترسیم میکرد که اتفاقات ناگواری براشون رقم میزد
چون اونا هیچ شناختی از احساس و عملکرد ذهن ناخودآگاه نداشتن
مثلاً نمیدونستن که ذهن ناخودآگاه به هرچی توجه کنی همون رو گسترش میده و چه بسا که الان هم نمیدونن
واین موفقیت در کسب تجربه ناب ولذت بخش من از رانندگی بود
یکی دیگه ش روکش دندونم بود
اون روز که در درمانگاه مصلی بودم دکتر رضایی گفتن دندونات و لمینیت کردی؟
خیلی ذوق زده شدم و پیش خودم گفتم یعنی انقد خوشگل و شیک دیده میشن که دکتر دندونپزشک تشخیص نداد کامپوزیت
چون لمینیت ی طیف آبی زیبایی داره
ومن گفتم نه کامپوزیت
گفتن کجا انجام دادی
تهران ،دنتال ماکان زعفرانیه
کلی تعجب کرد
برای خودمم تعجب برانگیز چون من تااون موقع تهران رو ندیده بودم
واگز کسی هم بهم میگفت که در فلان روز میری تهران و کار زیبایی انجام میدی میخندیدم
ومن بیشتر خواسته هامو بدست آوردم
کلی طلا خریدم پولامو جمع کردم
ماشین به اسمم دراومد فروختم و ی تیکه زمین خریدم
بعدش هم طبقه دوم خونه مو ساختم و یکم ریزه کاریاش مونده
وحتی خود همسرمم متعجب و شگفت زده س
چون همون شرایط از زندگی رو دقیقا بقیه اعضای خونواده خودم وهمسرم داریم تجربه میکنیم
ولی یه فرق اساسی هست واونم همین شرکت من در دوره شگفت انگیز سرزمین لاغرهاست
حالا که بااین نگرش به خودم نگاه میکنم استاد
میبینم نه تنها من لیاقت رو درخودم میبینم بلکه گام های موثری هم برای خلق زندگی خودم برداشتم و کسب کردم
کاری که برای افراد معمولی مثل من برای خیلی ها غیر قابل باور
احساس لیاقت درونی و بیرونی من نگرش نهایی خودم از زندگی و جهان هستی ،کارها و برنامه ریزی های ذهنی که در رسیدن به اهدافم دارم انجام میدم
من خالق لیاقت بهترین شرایط از زندگیم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین تجربه از زندگیم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین موقعیت اجتماعی از زندگیم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین روابط از اطرافیانم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین تناسب اندام از زندگیم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین درآمد در زندگیم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین زیبایی و سلامتی از زندگیم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین توانمندی و قدرت در زندگیم هستم
من خالق لیاقت بهترین آگاهی از سطح زندگیم هستم
من خالق لیاقت بهترین مهارت و دانش از سطح زندگیم هستم
من بیشترین لیاقت و شایستگی رو زمانی بدست آوردم که دورم خلوت شد دیگه خودمو با کسی مقایسه نمیکردم و احساس خوب تنهایی و آرامش رو کسب کردم
دیگه سرم تو لاک خودم بود
شرایط و اهداف خودمو داشتم و خداوند منو در مسیری از سطح کیفیت قرار داد که فقط با افراد موفق در ارتباط باشم
کسانی که در سطح زندگی ،درآمد، دانش و خیلی چیزهای دیگه بالاتر از آدمهای عادی قرار داشتن
و به لطف خدای مهربان و استاد دلسوز و زحمتکش و باوجدان موفقیت هایی کسب کردم که فراتر از انتظارم بود
بی نهایت سپاسگزارم استاد 🙏🥲🌼🌹👑
الهی شکر 🌼🌼🌹👑✨💐
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان لاغری با ذهن
ج سوال یک : من ناخوداگاه لیاقت مهمون ناخونده رو در خودم پروروندم طوری ک با خیال راحت غذاهامو میخوردم در زمان راهنمایی و دبیرستان در واقع به صورت ناخودآگاه رفتار مهمون ناخونده ک زیاد خوردن بود رو ادامه میدادم بدون ک متوجه بشم چه تاثیر منفی روم داره یادم نمیاد اون زمان کسی بهم بگه تو باید مواظب رفتار غذاییت باشی و اینطور بود ک بدن من به اشتباه فک میکرد لایق این اندامه
سوال دوم : بله من در گذشته چندین بار احساس لیاقت لاغری رو داشتم ولی ب اندازه الان ک با این سایت آشنا شدم نبودن برای اینکه بی پایه و اساس بودن و طبق گفته های اطرافیان بوده ک باید رژیم گرفت تا رژیم نگیری این ورزش به دردت نمیخوره ، این رژیمی ک سلامتیم در خطر انداخت و باعث شد از لیاقت لاغری بودن منو ببره به بی لیاقتی در لاغری احساس پوچی و ناتوانی در لاغری اینکه هر چی بدوام نمیرسم بهش اینکه محاله و یه رویای دور دست
سوال سوم: روش هایی ک امتحان کردم چون توجه من رو برای چاقی برده بود عوض لایق بودن بی لیاقتی در وجودم دامن میزد و کاملا برعکس عمل میکرد چون بدن نمیفهمید ک متنفرم فک میکرد عاشقشم
سوال چهارم : من پیشنهادم اینه ک تا میتونم از خوردن و زندگی در لحظه لذت ببرم پیشنهادم اینه ک به شکل عالی با تمام تمرکزم غذاهارو بچشم و به احساس سیری توجه کنم و مثل لاغرها رفتار کنم وقتی گرسنه شدم سمت غذاها یا خوراکی ها برم
پیشنهادم اینه که باید این بدن رو دوست داشت چون با ارزش دارایی ماست این کارخانه ای عظیمی ک مدام بدون وقفه در حال کار کردنه این بدن لایق دوس داشته شدن هستش این بدن کاملا هوشمنده
باید توجه کنیم ک از لحاظ ذهنی چی خورد این بدن میدیم به چه چیزی فکر میکنیم ؟! به هر چیزی که فکر کنیم بدن همون رو اجرا خواهد کرد
این ما هستیم ک تصمیم میگیریم به صورت آگاهانه چه داده های مثبتی به این به بدن بدیم
من کاملا آگاهانه میگم که لایق لاغر شدن هستم چون در میان انبوهی از خصوصیات مثبت خودم ک لاغری جزئی از این خصوصیات هست فقط لایق لاغری بودنش رو کم دارم ک اینجا مکتوب میکنم که من لایق همه چیز در این زندگی هستم
من وظیفه دارم ک این لاغری و این اعتماد به نفس و عزت نفس رو در خودم بالا بیارم و مثل الماس گران بها ازشون مراقبت کنم
من موظف هستم که به امید خدای بزرگم خودم رو از افکار منفی ایمن کنم
قبل از پیدا کردن این سایت از خدای مهربونم اندام عالی خواستم گفتم خدایا تو برای من اندام زیبا شو
خدایا تو برای من موهای بلند و پرپشت شو ک هدایتم کرد به ی دکتر خوب و کار بلد و تحت درمان و مراقبت خداوند هستم
چه کسی بهتر از خدای مهربونم ک توسط دستانش منو به این سایت هدایت کرده چه کسی قابل اعتماد تر از این خدای مهربون ک همیشه هر وعدش ب حق بوده و هست
برای چندمین بار میگم من به این جسمی ک خدا آفریده با تمام وجودم اعتماد دارم به هوشمند شدنش به علاقمند بودن به متناسب بودن
لاغری راحت ترین کار دنیاست 🥰😃
لاغری راحت ترین کار دنیاست 🥰😃
الهی شکرت 😍😍😍😍
سلام به استاد عزیز و عاشقان تناسب اندام با تناسب فکری
استاد امروز که داشتم با خودم مرور میکردم که یکی از موانع ذهنیم رو رد کنم به این فکر فرو رفتم که
ما لازم نیست زور بزنیم
لازم نیست هر روز بگیم چیکار کنم که جسمم متناسب بشه و از وضعیت الانش خارج بشه
لازم نیست خودمون رو مدام چک کنیم
لازم نیست لقمه هامون رو بشمریم
لازم نیست کلی معادله انجام بدیم تا ببینیم آیا سیریم گرسنه ایم لازمه غذا بخوریم یا هر چیز دیگه
اینا همه نتیجه اس
ما نمیتونیم با کنترل غذا و تیزبینانه مورد سنجش قرار دادن جسممون و رفتار جسمی مون متناسب بشیم این یکی از اون حرکت های زیرکانه ناخودآگاه هست که ما رو مجبور میکنه با عوامل بیرونی بخوايم خودمون رو تغییر بدیم ولی بازم در نهایت این کارها مارو به نامتناسب شدن میرسونه
حتی وقتی در مسیر تناسب با ذهن هستیم دست از اندازه گیری و چک کردن خودون نمیکشیم مگر اینکه بیشتر از توکل به تغییر عواملی مثل غذا و تحرک روی رد کردن موانع ذهنی کار کنیم
استاد دوره ای که درمورد ورزش گذاشتین خیلی بهم کمک کرده تا نخوام زور الکی بزنم
بهترین کار رد موانع ذهنیه
حالا این موانع میتونه
احساس عدم لیاقت تناسب
ارثی دونستن نامتناسب بودن
تغییر جسمی موثر از بارداری ازدواج غذای زیاد سبک غذایی جدید که معمولا میگن به خاطر مواد غذایی ای که شیمیایی یا هر چی نامتناسب میمونیم یا به خاطر سوخت و ساز پایین یا به خاطر دارو یا هر چیز دیگه
طبیعت جسم تناسبه
اگه متناسب نیست به خاطر فرایند ناصحیحه
هر چیز که جسم ما به ما نشون میده
نتیجه اون چیزیه که قبول کردیم و حالا با رد شدنش اصلا اصلا اصلا اصلا لازم نیست زور بزنیم که تغییر جسمی کنیم
ولی اگر تغییرات رو میبینیم به خودمون به خاطر این مسیر درست افتخار کنیم و با اشتیاق بیشتری ادامه بدیم
به قول قمیشی
بین من و آرزوهای دور به غیر از خودم(موانع ذهنی) هیچکی دیوار نیست
امیدوارم به بهترین شکل موفق و موید باشید❤
استاد از شما خیلی خیلی سپاسگزارم بابت این فضای عالی که ایجاد کردین تا با راه درست تناسب رو زندگی کنیم❤
استاد وقتی اول فایلتون از اهمیت زیاد احساس لیاقت به نسبت امتیازات و جوایزی که میتونیم بگیریم گفتین به خودم اومدم تا حواسم رو جمع کنم که تو این تله نیوفتم که از اصل دوری کنم و در حاشیه بمونم امتیازات و جوایز و … خیلی به انگیزه کمک میکنن ولی اصل اون خودباوری و دیدن توانایی تناسب اندام در خودمون هست امیدوارم بهتر بتونم روی اساس تناسب اندامم کار کنم
من وقتی سنم کم بود حدودا ۸_۹سال اندام ظریفی داشتم اما یه فرمول که تازه کشفش کردم از همون دوران در ذهنم شکل گرفت که خانم ها به مرور هر چقدر سنشون بیشتر میشه به همون میزان اضافه وزنشون افزایش پیدا میکنه فکر میکردم این یه روند طبیعیه چون دور و بریام هم همین ایده من رو اثبات میکردن و همین باعث شد با خودم بگم خب طبیعیه منم افزایش وزن داشته باشم و یه فرمول دیگه ای بود که من افزایش وزن داشته باشم زیباترم و اگه وزنم زیاد باشه مثل مامانا مهربون میشم که البته کاملا خلافش ثابت شد و اینقدر این موضوعات رو باور کرده بودم که خب الان هیچ کدوم از دلایلم به ریشه داری این دلایل مخصوصا دلیل اول نمیرسه که از وقتی روی دلایل نقض این باورها کار کردم خیلی ذهنم آزادتر شده و لج نمیکنه اینها چیزهایی بود که موجب احساس لیاقت درمورد اضافه وزن در من شد
من تلاش خاصی برای کاهش اضافه وزنم نکردم یعنی معمولا خیلی زود ول میکردم مثلا باشگاه فقط یه بار رفتم ولی زود رها کردم یا رژیم یکم گرفتم که بازم سریع رها کردم آخه من قبلترش یکی دوبار حسابی تلاش کرده بودم یا ماه رمضان روزه گرفته بودم و اینا فقط در حد نیم کیلو یا یک کیلو کم کرده بودم و دیگه باورم شده بود که هر کس که وزن اضافه داشته با هزار جور روش نتونسته متناسب بشه یا اگرم شده زود برگشته واسه همونم دیگه کلا بیخیال شدم
من فک میکردم مشکل از ژن ها هست که در افراد دارای اضافه وزن تا ابد هست و همینجوری میمونن و این باعث شد در خودم کاهش وزن رو اصلا نبینم
من دیگه اونقدر مطمئن شده بودم که لاغری برای من یه رویا میمونه دیگه دنبالش نرفتم چون میترسیدم کلی تلاش کنم و باز بیشتر شه یا اینکه میترسیدم هیچی نتونم بخورم چون معمولا برای افراد دارای اضافه وزن کلی ممنوعیت غذایی قرار میدن
من باور نداشتم که میشه لاغر شد پس هیچ تلاشی نکردم
امااااا!!!
وقتی سایت شما رو دیدم انگار نیمه گم شده امو پیدا کردم😍
یه عالمه خانم و آقایی که وزنشون کم شده بود و علی الخصوص خودتون که دیگه جایی برای شک و تردید نزاشت
اینجا که اومدم خیلی برام جالب شد که قضیه چیه من قبلش هم از قوانين جذب یه چیزایی سر در میآوردم ولی هیچوقت یه دوره منظم و قدم به قدم نداشتم اونم در خصوص یکی از مهمترین مسائل من که فکر میکردم تا ابد همینجوری میمونم ولی حالا اومدم اینجا و میبینم که هم دوره ۱۲ گام لاغری باذهن هم دوره ۱۰۰گام لاغری با ذهن رو دارین و این برام خیلی ارزشمنده چون حتی اگه مباحث به کیفیت دوره فروشی نباشه بازم کلی نکته مهم داره که همونا رو اگه انجام بدم و نتيجه بده نور علی نور میشه
من نشستم با خودم فکر کردم چه چیزهایی بهم کمک میکنه تا در این راه احساس لیاقت بیرونی و درونی رو در خودم افزایش بدم یکی از مهمترین کارهایی که میتونم بکنم یاد آوری نمونه های نقض کننده دلایل افزایش وزنم حالا از توی اقوام دوستان از آلبوم شگفتی ها و …. که باعث قرص محکم کردن دلم میشه
تمرکز روی عملکرد های ناخودآگاهم در مورد برخورد با مواد غذایی و به خصوص در یخچال چون وقتی روی خودم کار نمیکنم گاهی سر از یخچال در میارم البته خداروشکر که با اینکه در یخچال رو باز میکنم بازم بلدم ذهنم رو کنترل کنم و میبینم واقعا چیزی دلم نمیخواد و چون اصلا گرسنه ام نیست بیخیال میشم حتی شده مامانم بشینه تخمه و شکلات و غذا و هله هوله و خلاصه سرش با انواع واقسام مواد غذایی گرم باشه ولی من دیگه برام مهم نیست
و یه چیز عجیب که جدیدا برام اتفاق میوفته از این لحاظ میگم عجیب چون انگار معدم تنظیم شده فقططططط اونقدری که لازمه بخوره بیشتر از اون گلاب به روتون حالت تهوع میگیرم و اصلا به مذاقم خوش نمیاد
حتی ممکنه یه چیزی رو هوس کنم بعدش یادم میره یا اینکه جدیدا تمایلم خیلی به میوه ها و غذا های سبک رفته
برای افزایش لیاقت در لاغر شدن یکی تکرار الگو های مناسب یکی پرهیز از روش های نادرستی که هم خودمون هم دیگران ازشون گول خوردن یکی گوش نکردن به حرف های دیگران حالا نصیحت باشه یا هر چیزی حرف نزدن درمورد شرایط اضافه وزن حالا چه به شوخی چه با عصبانیت چه با ناراحتی با هرچی
یکی آرامش و احساس رضایت بیشتر از خودمون و تصور روند کاهش وزن با هر قدمی که در این مسیر برمیداریم تا به سرزمین لاغر ها برسیم
سلام
بعداز ظهرشما لخیر اقایی عطارانروشن
امروز درمورد لایقت صبحت بود هر کس در ذهن خودش چند چیز وچندین فکر کار واندیشه برای خودش لایق میدونه اگه خودش لاقاون چیزی که فکرش هست بدکنه درنتیجه بدای داشتن او علاقه تلاش میکنه تا بهش برسه من در گذشته چندین مورد ار این لایقت بر ای خودم تو رویام داشتم برای خودم داشتن ابن چند چیز ارزومیکردم وحال که بهش رسیدم میدونم لایقش بودم وخداوند به من هدیه کرده که مورد وزنم تا حالا خودم شاید ور تلاش ظاهزی لایق لاغری مدوتستم ولی در ذهن خودم نه اون می گفت تو. لایق چاقی هستی.
پس وفت دوست داشتن تنها کافی نیست باید در ذهنم این
موضوع قبول محکمی داشته باشه …
من لایق تناسب اندام دارم .من لایق کم شدن ورن مو دارم.
من درگذشته توانی زیادی داشتم کارهای مهمی انجام دادم
بایا د اوری این موضوع باور جدیدی ازخودم ایجادمبکنم با این روش رفتارجدیدی درمن ایجاد میشه
بهانه تراشی ممنوع
ایجا لا یفت در به هدف رسیدن
فبول مسئولیت چاقی خودم هستم
این خودم هستم خودم نابود میکنم
اشتها خودتی اشتها توذهنته
باورمناسب جایگزین میکن
مناسب شدن حق منه
همین ذهن به این شکل دربیادمی تونه به شکل ایده ال در بیاد.
امروز که شما برای ما میگفتید اگه شماچاق هستیداین حق شماست شما لایق لاغریی نیستید به من خیلی برخورد.
گفتم راست می گه اگه حق من ولایقت من لاغریی بود پس چرا لاغ نشدم یاد این دورهای بی کیفیت افتادم که من بیچاره هی ازش گول خوردمتا این بار سنگین به دوش کشیدم
من لایق بود حتما ولی گناهم مسیر اشتباه بود من قبول کردم وگفتم تولایق بهترینها هستی
هرروز وچندین بارباخودمبگم
من لایق بهترینها هستم من لایق بهترینها هستم
تو لایق پوشیدن زیباترین لباس واین لباس با شادترین رنگ هستی هر چیز خوب لایقت تو رو داره
تومیتونی به وزن ایدهالت برسی چون لایقت تو حتما موفق میشی این چاقی تو رواذیت کر ده بالتغر شدن ازش انتقام بگیر اون انتقام سخت تلافی این همه اذیت ازش بگیر .
تو موفق میشی توموفق میشی به امیدخداوند
سلام و درود ▪︎
گام پنجم برای متناسب شدن .▪︎
لیاقت لاغر شدن با رژیم گرفتن،و ورزشای سخت انجام دادن، دارو مصرف کردن و عمل جراحی در من ایجاد نمی شه. چرا که من برای داشتن لیاقت چاقی کار خاصی انجام ندادم یا زحمت و رنج زیادی متحمل نشدم ….
لاغر شدن مثل هر کاری لیاقت می خواد همونجور که چاق شدن هم لیاقت می خواد و من حتما لیاقت چاق شدن رو داشتم که چاق شدم.
من اینو در این مدت آموزش در سایت و دوره ها متوجه شدم که هر فردی که اضافه وزن داره برای چاق شدن، استمرار و پشتکار داشته …چه اونایی که دوست داشتن چاق بشن چه اونایی که تحت تاثیر باورهای اشتباهشون به شکل ناخودآگاه علیرغم میل باطنیشون چاق شدن … چطوری ؟؟
به این شکل که بارها رفتار و عادت های اشتباه رو تکرار کردیم تا جسم ما به این شرایط رسید▪︎
پس لیاقت تغییر کردن رو داشتیم ، هرچند که این تغییر در جهت چاق شدن بوده ….
بارها از شرایط جسمی خود مون متنفر شدیم و به چاقیمون توجه کردیم و به ذهنمون دستور دادیم که دوست داریم بیشتر چاق بشیم ….
من بایدبه این جمله خیلی توجه کنم :
توجه به اون چیزی که از اون متنفر یم با توجه به اون چیزی که عاشقشیم برای ذهن ما تفاوتی نمی کنه …
استاد میگن سال ها از چاقیم متنفر بودم اما هر سال چاق تر شدم به این دلیله که ذهن ناخودآگاه تفاوت بین تنفر یا عاشق بودنو نمی دونه …
عملکرد ذهن ناخودآگاه من اینطوره که :
زمانی که نگران چاقی بیشتر بشم در حال پرورش لیاقت چاقی خودم هستم
زمانی که از شرایطم خجالت بکشم ، گله و شکایت کنم خودمو سرزنش کنم ، رژیم بخوام بگیرم و به بدنم با ورزش سنگین فشار بیارم من در حال افزایش لیاقت چاق شدن در خودم هستم .
یادم می آد زمان هایی که به شدت از چاقی متنفر شدم و بارها برای دیگران درباره چاقی گله و شکایت کردم ،
اینا تلاش من برای چاق تر شدن بوده….
استاد خوشبختانه من هیچوقت به اون شدت از چاقیم متنفر نشدم که خدای نکرده آرزوی مرگ کنم …وضعیت من یه حالت خاص از چاقیه چون از اول دوست داشتم چاق بشم و لیاقتمو هم در این مورد به اثبات رسوندم …پس حالا که می خوام لاغر بشم باید هر کاری برای لیاقت چاقیم انجام دادم واسه لاغریم هم انجام بدم منتها با اندکی تفاوت …
اگر من به چاقیم وقتی از حد گذشت توجه منفی کردم ، متنفر شدم ، گله شکایت کردم ، غمگین و افسرده شدم خودمو سرزنش کردم و سمت رژیم و ورزشای نسبتا سخت رفتم اما ،
شاید درک این موضوع برام آسان نباشه که چگونه ممکنه من از چیری متنفر باشم اما اون موضوع در زندگی من گسترش پیدا کنه .
استاد می فرمایند که این موضوع اساس قانون جذبه و درکش نیاز به درک آگاهی بیشتر و استمرار در مسیر تغییر کردن داره ،استاد اضافه کردن :
استاد من اینو درک کردم اگر می خوام لاغر شم باید لیاقت لاغر شدنو در خودم ایجاد کنم .
می بایست همیشه به یاد داشته باشم تا زمانی که در نگرش به جسم و زندگیم تغییر ایجاد نکنم موفق به ایجاد لیاقت متناسب شدن در خودم نخواهم شد ….
بنا به توصیه استاد باید در ذهنم لیاقت لاغر شدن رو جایگزین لیاقت چاق شدن کنم …
باید فرمول های لاغر کننده در ذهن ناخودآگاهمو مجددا فعال کنم و استفاده از اونهارو جایگزین استفاده از فرمول های چاق کننده کنم .
وقتی که با قدرت ذهنم در متناسب شدن بیشتر و بیشتر آشنا بشم معنای لیاقت متناسب شدن رو یاد می گیرم و از این به بعد مسیر زندگیم از چاق تر شدن به سمت لاغرتر شدن تغییر می کنه …
استاد در پایان توضیح دادن و یادآور شدن رمز شگفتی ساز شدن افرادی که از مسیر لاغری با ذهن به رویای لاغریشون رسیدن اینه که برای شگفتی ساز شدن ابتدا لیاقتشو در ذهن خود ایجاد کردن ….. ما به هر آنچه در جسم و زندگی برسیم لیاقتشو داریم … اگر چاقم لیاقتشو دارم اگر می خوام لاغر بشم باید روی لایق شدن برای لاغر شدن خیلی کار کنم ….مثلا لازمه فایلهای صوتی این جلسه ارو بارها و بارها گوش بدم و توجه کنم و سپس بهش عمل کنم ….
من با انجامتمرینات دوره ها به بهترین نحو لیاقت بیرونی خودمو به اثبات رسوندم هر اشکالی هست در احساس شخصی درونی من نسبت به لیاقت لاغر شدنمه …وقتی بدونم پاشنه آشیل موفقیتم چیه صد در صد روی اون تمرکز بیشتری می کنم و در حد توان در رفع اشکال تلاش خواهم کرد …..
سلام،شهربانوی عزیز
هر روز دیدگاههای شما و تنی چند از دوستان رو میخونم و این جز برنامه روزانه من شده،
ولی امروز براستی از دیدگاهتون و خواندن مطالب ،
لذت بردم…
بنظرم کلیدی ترین فرمول برای رسیدن به هر هدفی،
همین جمله است.
“توجه به اون چیزی که از اون متنفریم با توجه به اون چیزی که عاشقشیم،برای ذهن ما تفاوتی نمیکنه ،
و اگر بقول استادمون این آگاهی رو بتوونیم به عمل
در زندگی در بیاریم،همونی میشه که دلمون میخواد.
و چقدر اینکار نیاز به تمرین داره
،واقف هستیم به این درک و آگاهی،ولی اکثر مواقع ،اونم در شرایط حاد کنونی ،
یهویی متوجه میشیم که وااای یا داریم حرفهای منفی مسائل روز رو دنبال میکنیم و یا فکرمون ناخودآگاه روی جریانی زوم کرده که دوست نداریم..
و چقدر عملی کردن این آگاهی در زندگی و رسیدن به اهداف، کار سازه،
ماکه تلاش میکنیم و به یاری خدا،که موفق هم میشویم.
بهتون از صمیم قلب تبریک میگم زیرا اطمینان دارم که با درک این آگاهیهای درست و اساسی،بزودی ،زود شاهد شگفتی ساز شدن شما خواهیم بود…
به امید روزی که در دیدگاهتون بخونم که به اندام و وزن ایده آلتون رسیدید…من اینجا از خوشحالی جشن میگیرم،و خدا رو شکر میکنم که کوشاترین هنرجوی استاد ،به مرحله پیروزی رسید.
به امید اون روز زیبا،که زیاد هم دور نیست.
سلام آینا خانم عزیزم ،
خیلی ممنون و متشکرم که به دیدگاههای من علاقه و توجه داری .امیدوارم این دیدگاهها هم برای خودم هم دوستانی چون شما خیلی مفید واقع بشه و از همه مهمتر خودمم که باید بهره ببرم و آموزه ها به عمل دربیاد
از وقتی که دوره ورود به سرزمین لاغرهارو تموم کردم یه جمع بندی از کل مطالب دستمو گرفت و مطالب آموزشی در ذهنم نظم گرفت … و درکم نسبت به اول دوره خیلی بیشتر شد اما در فیزیک جسمم تغییری ندیدم … راهش ناراحتی و نا امیدی نبود راهش ادامه دادن بود …بلافاصله دوره تکرارو شروع کردم و تمریناتشو با علاقه و شوق بیشتر انجام دادم و هر بار درکم بیشتر شد …بهتر فهمیدم منظور استاد از سرفصل های آموزشی دقیق چیه و من چطور قراره با این آموزه ها وزنم بیاد پایین …
همین امروز صبح ، به محض اینکه از خواب بیدار شدم هنوز توی رخت خواب بودم چشمام درست باز نشده بود افکاری درذهنم مرور شد به خودم گفتم :
ببین لاغر شدن واقعا آسونترین کار دنیاست به شرط اینکه تمام روشهای لاغری که تا دو سال پیش به اونا توجه می کردی و فکر می کردی کارسازن خصوصا رژیم گرفتن از توی ذهنت پاک بشه که الحمدلله شده پاک شده دیگه اگه به حال مرگ هم بیفتی حاضر نیستی رژیم بگیری به دستور یکی دیگه …دیگه آسونتر از این راه و مسیری که در اون قرار گرفتی مگه هست ….. تو به هیچ وجه به کم خوردن اونم با زجر و استرس و نگرانی و سخت گرفتن به خودت نمی تونی برای همیشه لاغر بشی ….تو فقط همت کن اضافه نخور …پرخوری که اصلا و ابدا …اینم که کاری نداره نقطه سیریتو بشناس ردش نکن بهانه هم نیار …من تشخیص ندادم نفهمیدم و این حرفا نداریم با خودت رو راست باش ….برای ذهن و مغزت ساعت تعیین نکن …بگذار زنگ ساعت درونی خودت که به صدا در اومد اونوقت بهش توجه کن ببین حالا ساعت چنده که داری دعوت به خوردن میشی و آیا امکانش هست با گفتن نه من سیرم بعد سرگرم شدن به کاری از خوردن منصرف بشی ؟ خوب فکر کن تست کن خودتو آیا این احساس واقعیه ؟
ببین شهربانو تو امروز موفق عمل کردی صبحانه که خوردی بدون تعیین ساعت برای خوردن میانوعده رفتی کمک مادرت و کلی سرت گرم کار شد …. بعد مادرت با ظرف میوه اومد تعارفت زد تو نگاه به ساعت کردی دیدی حدود دو ساعت از صرف صبحانه ات گذشته دو سه تا برش از پرتقالی کهمادرت برات قاچ کرده بود خوردی ساعتشو یادداشت کردی جلوش نوشتی راضی ام …دوباره مشغول به کار شدی ..نگران ناهارت نشدی بهش فکر نکردی ساعت تعیین نکردی .. همینجور که کار می کردی تند تند می رفتی می اومدی احساس کردی کم کم داره گرسنه ات میشه اما گفتی نه من سیرم و اینجمله معجزه گر رو امروز چند بار تکرار کردی این عالیه ……هر بار که این کلماتو گفتی انگار حس نیازت به خوردن کمتر شد بازم به کار ادامه دادی در این بین غذا هم کم کم آماده شد …گشنه ات شد واسه خودت برنج و خورش کشیدی حالا به ساعت نگاه کردی خوشحال شدی که ۴ ساعت از صرف صبحانه گذشته و تو بدون اینکه برای گذروندن این چند ساعت واسه ذهنت تعیین تکلیف کنی براحتی ۴ ساعت رو پشت سر گذاشتی و فقط چند برش پرتقال خوردی ….. ناهارتو با حس خوب و نیاز بدنت خوردی و نوشتی راضی ام ….خوب همینجوری برو جلو …موفق میشی …
آینای عزیز خیلی ازت متشکرم که با نوشته محبت آمیزت باعث شدی اشگ شوق از چشمام سرازیر بشه و انگیزه پیدا کنم اینارو بیام برات بنویسم …
از وقتی فایل لایق لاغری باشید و خوندم بارها از خودمپرسیدم چی شد که لیاقت چاقی پیدا کردی ؟ حالا هر علتی که براش متصور بودی بعدن فهمیدی آش دهن سوزی نیست برات داری از ریخت میفتی داری مریز میشی داری در حرکت دچار محدودیت میشی … هر علتی براش تراشیدی مهم نیست ، مهم اینه با همونا لیاقتت شد چاقی ..
اما حالا باید لایق لاغریت بشی … راهشم استادت تمام وکمال گفته بهت …خودتم بشینی فکر کنی چطوری خودتو چاق کردی می تونی واسه لاغر شدنت هم راهشو پیدا کنی ……. درسته که با پرخوری چاق شدی اما راهش کم خوری و زجر نبود …خدا آوردت اینجا گفت بنده من چرا راهو اشتباه میری…بیا اینجا ببین خیلی ها تونستن فقط با حذف اضافه ها براحتی لاغر بشن ، اصراف در خوردن رو کنار گذاشتن و لاغر شدن …بیا یاد بگیر …تو می تونی ، تو توانمندی حتی تو توانمندتر از اونایی هستی که خودشو نو در مورد چاقیشون قربانی افکار واعمال دیگران می دونستن …و اعصابشون به همریخته بود و حتی به خودکشی هم فکر کردن …. اما توخودت سی سال پیش نا آگاهانه انتخاب کردی چاق بشی که شدی حالا انتخاب کردی لاغر بشی پس میشی ..تو همون آدمی با همون توانمندی ذهنی ….پس آرام باش و امیدوار و،گامهارو محکمتر بردار ….برگ برنده دست خودته اگر خودتو نبازی اگر از سختی تغییرات خسته نشی اگر به توانمندی خودت ایمانتو قوی تر کنی و پاتو درست بذاری جای پای استادت …
دوست عزیز یک بار دیگه از شما تشکر می کنم و به دعای قشنگت آمین میگم
فایل شنیداری نسخه قبلی چقدر فرمول جدید داشت ولی لحن فایل جدید ملایمتره . افکار و رفتار ما حتما باید تغییر کنه . ما نیاز به تغییر داریم به نظرم میاد همونطور که ما بهانه های خوردن رو پاک می کنیم برای نخوردن باید بهانه پیدا کنیم زیاد نخور چون برات ضرر داره . زیاد نخور چون چاقت می کنه . زیاد نخور چون مریضت می کنه . زیاد نخور چون هرچی بخوای بیشتر بخوری بیشتر دلت میخواد بخوری و میلت قویتر میشه . زیاد نخور چون نیازت نیست . زیاد نخور چون سیر شدی . زیاد نخور چون میخوای لاغر بشی . زیاد نخور چون شکم میاری . زیاد نخور چون حالت بد میشه . زیاد نخور چون معده ات بزرگ میشه . زیاد نخور چون به زانوهات فشار میاد . زیاد نخور چون همش مال تو نیست . زیاد نخور بی ادبیه . زیاد نخور چون تحقیرت می کنند . . زیاد نخور چون تو یه انسان شریف هستی . زیاد نخور چون اینجوری سبکتری . زیاد نخور چون اعصابت خورد میشه . زیاد نخور چون بیشتر میتونی از خوردنت لذت ببری . ما وقتی زیاد نخوریم از همون لقمه هایی که نیازمونه واقعا لذت میبریم ولی وقتی زیاد میخوریم دیگه هیچ لذتی در خوردن نداریم . من دوست دارم در خوردن میانه رو باشم باید تمرین کنم که میانه روی رو جایگزین زیاده روی کنم . من از زیاده روی در رنجم . زیاده روی حال منو بد می کنه . زیاده روی اعصابم و خورد می کنه .
1- به آنچه در مسیر چاق شدن تجربه کرده اید فکر کنید و بنویسید چگونه لیاقت چاق شدن را در خود ایجاد کرده اید.
من در مسیر چاق شدن همیشه تشویق به خوردن شدم . همیشه تحقیر شدم . حالا اینجا میخوام خودمو تشویق به اندازه خوردن کنم . من میخوام لیاقت از دست رفته ی خودم رو دوباره زنده کنم . تا کی سرزنش تا کی تحقیر چه توسط خودم چه توسط دیگران . وقتی زیاد میخورم دارم کار بدی انجام میدم و انجام کار بد شخصیت انسانی منو تحقیر می کنه . من با چاق شدن خودم رو تحقیر می کنم . من میخوام لاغر بشم . چون لایق لاغری هستم .
2- با توجه به توضیحات ارائه شده در تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن توجهی به ایجاد لیاقت لاغر شدن در خود داشته اید؟
نه توجهی نداشتم . چون به زور رژیم و ورزش می کردم . من وقتی بتونم عزمم و جزم کنم که عادت پرخوری خودمو ترک کنم پس لاغر میشم و رها میشم از حس بد تحقیر شدن . من با رژیم و ورزش اتفاقا به حقیر بودن خودم بیشتر اذعان دارم و بیشتر اون رو به خودم ثابت می کنم . چون به خودم ثابت می کنم که خودم نمیتونم لاغر بشم و برای لاغری نیاز به نسخه پزشک دارم . ولی من الان خودمو لایق لاغری میدونم . فقط باید بیشتر یاد بگیرم و بیشتر تمرین کنم تا عادت زشت پرخوریمو کنار بزارم .
3- روش های لاغری که استفاده کرده اید باعث ایجاد لیاقت لاغر شدن در شما شده اند یا سبب افزایش لیاقت چاق تر شدن شده اند.
افزایش لیاقت چاق شدن . من با کارهایی که انجام دادم چه رژیمها و چه ورزشها و چه پرخوریها لیاقت چاق شدن رو در خودم قویتر کردم .
4- پیشنهاد خود برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن را در خود بنویسید.
نمیدونم فعلا پیشنهادی ندارم . از نظر فکری که مطالب اینجا رو مرور می کنم و از نظر عملی هم سعی کنم میانه رو باشم و عادت زیاده روی در خوردن رو ترک کنم . به نظر خودم باید برم و دوره تغییر عادت رو هم انجام بدم . چون از نظر فکری کامل میتونم قول بدم که تمرینات رو عالی انجام بدم . ولی از نظر عملی هنوز قول صد درصد نمیتونم بدم . چون فرمولهای چاقی روی عملم خیلی قویه . حتما باید دوره تغییر عادت رو شرکت کنم . اون وقت میتونم صد درصد بگم میتونم لاغر بشم و احساس لیاقتم رو بیشتر کنم . انگیزه من برای ترک پرخوری همین بس که در هنگام پرخوری من پیش خودم احساس حقارت وحشتناکی می کنم . انسانیتم زیر سوال میره و من انسان زاییده شدم نه حیوان . که به خدا حیوانا در این مورد به ما شرف دارن چون هیچ وقت زیاده روی نمی کنند .
سلام . این فایل در مورد احساس لیاقت بود . فعلا فقط فایل تصویری رو گوش کردم . پادکست صوتی قبلی رو گوش نکردم . اونم ان شاء الله تا شب گوش می کنم و تا شب برداشتمو میزارم . درسته من احساس لیاقتم کمه . من خودمو لایق لاغری نمیدونستم . در عوض همیشه خودمو لایق چاقی می دونستم . هر وقت که لباس میخریدم هر وقت که پرو می کردم و اندام چاق خودمو در لباس می دیدم خودمو کمتر از لاغری دور میدیدم . لاغری یک آرزوی دست نیافتنی برای من بود . در این فایل یاد گرفتم احساس لیاقتم رو تقویت کنم . اصلا احساس لیاقت چی هست ؟ یه سرچی که کردم به پاسخهای خوبی رسیدم . احساس لیاقت همان باوری است که فارغ از داشتهها و دستاوردهای فعلیتان، به شما تلقین میکند که آدم ارزشمندی هستید یا نه. همان تکه گمشده پازلتان که باعث میشود امکانات عالی بخواهید اما به آنها نرسید، درآمد بیشتر بخواهید اما نداشته باشید.اگر احساس لیاقت نمی کنید یعنی اینکه خود را دوست ندارید. شاید از خود بپرسید از کجا بدانم آدم ارزشمندی هستم؟ عموماً عزت نفس هر کسی به دوران کودکی هر فردی بر می گردد و دلیل آن این است که ذهن یک کودک معمولاً در دو سال ابتدایی زندگی، پیش از اینکه به سن درک عمومی برسد، باز، پاک و آزاد است. هر ایده ای که در این سنین، توسط یک فرد مورد اعتماد، در ذهن فرد کاشته شود، در آن ریشه می دواند و رشد می کند. اما با همه این تفاسیر در زمان بزرگسالی تنها کسی که مسئول عزت نفس شماست، کسی جز خود شما نیست. توسعه اعتماد به نفس با غلبه بر شیطان پلیدی به نام ترس آغاز می شود؛ این شیطان بروی شانه انسان می نشیند و در گوش او می گوید: «تو نمی توانی این کار را انجام بدهی- تو از نظر مردم می ترسی- تو از نالایق بودن می ترسی». خبر خوب این است که هر کسی ظرفیت بهره مندی از احساس لیاقت یا عزت نفس را دارد. شما اگر خودتان را با دیگران مقایسه نکنید، خودتان را تحقیر نکنید، می توانید احساس لیاقت و ارزشمندی کنید.
احساس لیاقت نقطه ی مقابل احساس حقارته . ما چاقها بیشتر از اینکه احساس لیاقت داشته باشیم خودمون رو تحقیر می کنیم . خودمون رو شایسته تحقیر می دونیم . حتی قبل از اینکه دیگران مارو تحقیر کنند خودمون بارها و بارها این کار و می کنیم . انگار که با تحقیر کردن خودمون احساس گناه رو از روی دوش خودمون بر میداریم . آخه چرا انقدر ما خرابیم ؟ 😟 یه جرقه ی خوبی در فیلمتون گفتید اینکه دوره تغییر عادت دارید تا اقدام بیرونی رو بتونیم تغییر بدیم . به نظرم میاد حتما اون دوره رو هم برم گوش بدم و تمریناتش رو انجام بدم . ولی فعلا تمرکزم اینجاست . عجله نمی کنم . ولی حس میکنم نیاز دارم . شایدم بتونم فرصتشو برای خودم جور کنم که در کنار این احساس لیاقت درونی داشتن احساس لیاقت بیرونی هم در خودم پرورش بدم . من حس می کنم تا زمانیکه پرخوری رو ترک نکنم احساس لیاقت بیرونیم درست نمیشه . اما احساس لیاقت درونیم رو میتونم روش کار کنم و خودم رو همینطور که هستم شایسته لاغر بودن بدونم . من نیازی به رژیم یا ورزش برای لاغر شدن ندارم خودم همینطوری می تونم لاغر بشم . تنها چیزی رو که این چند روز هنوز باهاش درگیرم میلم به پرخوریه . من دوست دارم به اندازه بخورم ولی میلم مخصوصا آخر شبها بهم غلبه می کنه . نمیدونم علتش نیاز بدنمه یا فرمولهای ذهنی چاقم . شایدم نیازه که دوره تغییر عادت رو حتما انجام بدم . چون به خاطر همون کهن الگوها که در نوشته قبلم بهش اشاره کردم پرخوری در نظر همه ی ما بده . سیب ممنوعه است . فارغ از نتیجه ای که به بار میاره .فعل خوبی نیست . من لایق پرخوری و حس بد پرخوری نیستم . من لایق این نیستم که اون حس در من مثل آتش زبانه بکشه و همه چیز و بخوره تا آروم بشه . ولی واقعا وقتی اون حس میاد هر چی حس لیاقته در من از بین میره . نه حسم به خودش خوب میشه نه میتونم ترکش کنم . . من آدم لایقی هستم . من برای هر کاری تلاش کردم اما هوشمند هم هستم وقتی ببینم کاری نتیجه نمیده زیاد تکرارش نمی کنم . خب اگه بتونم ادامه اش بدم یعنی برام نتیجه بخشه . مثلا شاید خیلیها دنبال رژیم و ورزش برای لاغری هستن ولی من فقط چند باری امتحان کردم شایدم کمی نتیجه گرفتم ولی وقتی نمیتونم ادامه اش بدم رهاش میکنم . یعنی شرط استمرار من در هرکاری اینه که بتونم اون کار و ادامه بدم . در غیر این صورت اونا راه من نیستن . نمیدونم شاید یه جورایی خودمو شایسته رنج رژیم و ورزش نمیدونم . هر چقدرم با خودم میگم خب رژیم که یعنی اصلاح رفتار با مواد غذایی یا ورزش که برای سلامتی و تناسب اندامت خوبه ولی موقع انجامشون بهم سختی وارد میشه . میانه روی رو انتخاب کردم ولی وقتی ولع و حس پرخوری بهم حمله می کنه تمام زحمات من رو به باد میده . اما در کل استفاده از میانه روی رو دوست دارم . بهم حس شایستگی میده . چیزی که نمیزاره من در رژیمها و یا ورزشها موفق باشم حس ولعی هست که بهم حمله میکنه و دلم میخواد فقط بخورم و از طرفی باور به اینکه این کار نهی شده است منو اذیت میکنه . من لایق پرخوری نیستم . من لایق اینم که غذا رو با متانت بخورم . من لایق چاقی نیستم . حق منه که بتونم لاغر بشم . زندگی در لاغری حق منه . من لاغر بودن رو در کمال راحتی دوست دارم . دلم نمیخواد برای لاغر شدن زجر بکشم . من لایق زجر نیستم . من لایق راحتی هستم . غذا خوردن برام راحته ولی چرا ؟ چون از کوچیکی برای پاداش دادن بهمون ازش استفاده کردن و یا برای تنبیه فلان خوراکی خوشمزه رو برامون نخریدن . خب غذا برای من همیشه تبدیل شده به یک امر لذت بخش که زمانیکه ناراحتم برای پاداش به خودم از اون استفاده می کنم و اون میل در من پدید میاد و زمانیکه خوشحالم برای شادی بیشتر بازم از غذا استفاده می کنم . و هنگامی که پرخوری می کنم برای تنبیه خودم از نخوردن استفاده می کنم . خب اینا مفاهیم ذهن منه . در حالیکه نمیدونم این مفاهیم در ذهن لاغر چجوریه . ولی فارغ از این افکار من لایق لاعر شدنم . چیزی که دلم میخواد اینه راحت لاغر بشم . بدونم وقتی می گم می مثلا ۲ کیلو توی این ماه کم کنم پارسهای سگ چاق ذهنم نگه غلط کردی من نمیزارم . سگ چاق ذهن من دائما توی گوشم پارس می کنه . دیروز در تمام طول روز عالی بودم و صدای سگ رو نمیشنیدم . میانه رو بودم ولی آخر شب سگه بهم حمله کرد و حال منو گرفت . وقتی حمله می کنه نمیتونم جلوشو بگیرم . انگار که اونم برای بقا نیاز داره به خوردن . دلم میخواد بکشمش از دستش راحت بشم ولی اون مثل سرطانه وقتی سرشو بزنی بزرگتر میشه . هر چقدر باهاش جنگیدم بیشتر حمله کرد . من دیروز در طی روز کاملا احساس لیاقت می کردم . میگفتم میانه روی خوبه . چون نه رنج پرخوری رو داره نه رنج کم خوری رو . ولی آخر شب دیدم بهم فشار اومد . یعنی دیدم فقط با پرخوری اروم میشم . نمیدونم شایدم نیازم بوده ولی چون من تفسیر بدی از این رفتار دارم حسم نسبت بهش بد میشه . ولی من لایق لاغر شدن هستم . تنها روشیه که حس می کنم دوست دارم ادامه اش بدم . همین روش منو لاغر می کنه . راههای قبلی رو دوست نداشتم . من لایق اونا نیستم . من لایق رشد و پرورش خودم هستم . من لایق اینم که شخصیتم رشد کنه و اینجا شخصیتم تغییر می کنه . راستی قضیه مدال رو نفهمیدم . شما برای نوشته هامون مدال میدید ؟ پس برم نوشته هامو از اول ببینم که آیا مدال گرفتم یا نه . برام جالب شد . اگه من لایق مدال گرفتن باشم خوشحال میشم . خب خیلی شیرینه مدال گرفتن . یه جورایی شاید مفهوم پاداش و تنبیه رو در ذهن من با غذا جابجا کنه . امیدوارم بتونم از مدال گرفتن در جهت تقویت احساس لیاقتم استفاده کنم . من لایق لاغر شدنم . خدا منو به اینجا هدایت کرده . این خدارو من دوست دارم . ولی خدایی که منو نهی می کنه رو دوست ندارم . وای چقدر حرفا تو ذهنمه دلم میخواد بنویسم . راستی من دوست دارم مفهوم پاداش و تنبیه هم توی ذهنم تغییر بدم . مفهوم پاداش در ذهن من یعنی غذا خوردن مفهوم تنبیه یعنی محرومیت از غذا . ولی نمیدونم چه مفاهیمی رو جاش بزارم که لذت و رنجش به همون اندازه باشه . حالا پیدا می کنمش . به مرور . من تازه وارد سایت شدم . هنوز خیلی چیزا باید یاد بگیرم . به هر حال توی این فایل تصویری یاد گرفتم احساس لیاقت خودمو برای لاغر شدن تقویت کنم . هم از نظر درونی . هم از نظر بیرونی . به جای احساس حقارت و سرزنش احساس لیاقت رو در خودم جایگزین کنم و البته از نظر بیرونی هم سعی کنم رفتارهایی انجام بدم که در من تولید احساس حقارت نکنه . بلکه در من تولید احساس لیاقت کنه . من بعد از پرخوری شدیدا حس حقارت میکنم. به دلیل اینکه در ذهن من اینکار مفهوم بدی داره .شاید اگه مفهوم بدی نداشت احساس حقارت نمیکردم . ولی به خاطر کهن الگویی که خدا قرار داده که بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی نکنید این کار در نظر ما بده ولی میل من به خاطر همون حس پاداش و تنبیه به سمت پرخوری زیاده . پس باید فقط تمرین کنم که یا پرخوری رو حداقل کمتر انجامش بدم یا در موقعیت هایی قرار نگیرم که میدونم میلم برانگیخته میشه و یا کلا مفهوم پرخوری رو در نظرم تغییر بدم و پرخوری رو بد ندونم که بعد دچار احساس حقارت بشم . یا روی هردو مورد کار کنم . به هر حال کار زیاده . من دیروز خیلی عالی عمل کردم و شاید برای همین شب برای پاداش دادن به خودم یه پرخوری رو اوردم بعد از پرخوری دیشبم حالم بد شد و احساس حقارت کردم . ولی در این فایل یاد گرفتم که احساس لیاقت درونی داشته باشم و از نوشته های بچه ها هم فهمیدم مفهوم پاداش و تنبیه رو برای خودم تغییر بدم و از فایل شما هم متوجه شدم میتونم از مدال به جای غذا استفاده کنم .
بسم الله الرحمن الرحیم .
من کلی کامنت خوندم تا بفهمم جمله ی خودتو لایق لاغری بدون یعنی چی ؟ قبل از اینکه کامنت مربوط به لیاقت رو نویسم به نظرم نیازدارم یه چیزایی رو بنویسم که مطلب برام روشنتر بشه . توی مطلبی میخوندم میگفت یکی از روشهای تربیتی زمان ما این بود که هر وقت بچه ها کار بدی انجام میدادن برای تنبیه اونا پدر و مادراشون بهشون کلی کار میدادن انجام بدن تا خسته اش کنند . مثلا جارو کردن ظرف شستن و … چیزی شبیه جریمه نوشتن . معلما هم همینطوری تنبیه میکردن . یا توی زندانها هم همینطوری تنبیه می کنند و مثلا دستشویی شستن رو بهشون میدن . می گفت اما پدر و مادر من روش دیگه ای برای تنبیه ما داشتن و اونم این بود که ما هر وقت کار بدی می کردیم بهمون کار منزل نمیدادن انجام بدیم . یعنی می گفتن تو تا دو روز حق نداری دیگه تو شستن ظرفها کمک کنی . یا مثلا حق نداری دست به جارو بزنی . حق نداری به پدرت کمک کنی و … اینجوری باعث میشدن ما کمک کردن رو یه امر خوبی ببینیم که وقتی کار بدی انجام میدادیم ما رو از کار کردن و کمک کردن محروم میکردن و برعکس وقتی ما کار خوبی انجام میدادیم به ما اجازه میدادن که بیشتر کمکشون کنیم . منظورم اینه که به نظر من مفاهیم کار بد و کار خوب یا پاداش و تنبیه برای فرد لاغر و چاق با هم متفاوته . یه فرد چاق پرخوری رو کار بدی می دونه . بارها خودشو به خاطرش تنبیه می کنه . بارها نخوردن رو تنبیه و جبران کار بدش می کنه اما میل به انجام اون کار در وجودش بیشتر میشه . اینجوری غذا در نظر ما پررنگ تر میشه و اتفاقا غذا میشه مفهوم خوب در ذهن ما که چون کار بدی کردیم خودمون رو ازش محروم کردیم . ما همیشه به غذا به عنوان یک پاداش نگاه می کنیم که اگه کار بد انجام بدیم خودمون رو ازش محروم می کنیم . خب اینجوری غذا برای ما خیلی جذاب میشه نمیدونم چطور بگم ولی وقتی برای فهمیدن و درک کردن موضوع لیاقت کامنتا رو خوندم دیدم اکثر بچه ها پرخوری رو یه کار بد می دونند که خودشون رو ازش پرهیز می کنند و با به اندازه خوردن خودشون رو تشویق می کنند . ولی آیا مبنای رژیم این فرمول نیست ؟ خب رژیم هم همین و می گه . برای ما حد و اندازه گذاشته که کار خوب اینه که تو به اندازه بخوری و کار بد اینه که تو خلاف این برنامه عمل کنی . یعنی غذاهای موجود در این رژیم رو فقط بخوری و به اندازه ای که گفته شده و اگه خلاف این انجام بدی کار بدی انجام دادی . خب این الگوی تکرار شونده هنوزم در بین تمام کامنتایی که خوندم بود . یعنی اونا ناخوداگاه خودشون رو متعهد به انجام کاری میدونستن که اگه خلاف اون رو انجام بدن کار بدی کردن . خب آیا این ها از همون ذهن چاق نمیاد ؟ حالا فقط اسمش نسبت به رژیم فرق کرده . اصطلاح اینجا اینه بخور ولی به اندازه بخور . پرخوری کار بدیه . میانه روی کار خوبیه . ترس از غذا نداشته باش ولی به اندازه بخور و خب رژیمم همینو می گه . فقط تفاوتش اینه اینجا این مفهوم رو دارن از سطح افکار تغییرش میدن ولی در رژیم در سطح رفتار . اما شیوه انسانهای لاغر برای غذا خوردنشون چیه ؟ در حالیکه اطرافیانم همه چاق بودن و مفاهیم خوب و بد در ذهن ما معمولا یه جوره . اندازه خوردن خوبه . پرخوری و کم خوری بده . وقتی پرخوری می کنی برای جبرانش یه کاری انجام بده . و معمولا همه حذف یه سری از مواد غذایی رو انتخاب کردن . یعنی حذف خوراکی رو کار خوبی می دونند . مثلا در هنگام خوش گذرونی در صورتی که گرسنه نبودم کار خوب اینه که چیپس و تنقلات رو حذف کنم . تپلها بیشتر میخورن . پس اگه بخوای لاغر بشی باید به اندازه بخوری . برای تنبیه کار بد پرخوری ، خودمون رو از غذا منع می کنیم . پس غذا برای ما حکم پاداش رو داره که اگه پرخوری کردیم پس باید مدتی نخوریم تا جبرانش کنیم . به نظر من بزرگترین تفاوت یه انسان چاق و یه انسان لاغر اینه که انسان چاق به واسطه همین خوب و بدها و همین تنبیه ها و پاداشها غذا رو برای خودش جذاب کرده و نخوردن غذا رو تنبیه می دونه . لاغر شدن و نخوردن یا کم خوردن غذا رو زجر می دونه . در حالیکه چاق شدن همیشه با لذت بوده تنبیه و محرومیتی توش نبوده .پس مفهوم غذا شده پاداش و نبودنش تنبیه و رنج . در چاقی غذا هست پس پاداش هست و در لاغری غذا به اندازه هست پس پاداش به نسبت چاقی کمتره پس تمایل من به سمت لذت بیشتر یعنی چاق شدن میره . میخوام اینو بگم ما چاقها غذا برامون تبدیل به بت شده . یه کار ممنوعه جذاب . همون سیب حوا . چرا خدا با اینکه خودش می دونست نهی کردن انسان رو حریص تر می کنه ولی به آدم گفت از اون سیب نخور و چرا شیطان بعد از خدا اون سیب رو برای آدم کانون توجه کرد در حالیکه اون همه نعمت در بهشت برای آدم بود و جالبش اینه قبل از شیطان خدا این کار و برای آدم کرد . خدا با نهی اون سیب کانون توجه آدم و حوا رو برد سمت خوردن سیب و بعد وسوسه شیطان شروع شد. درسته ؟ بعد بیرون راندن از بهشت و این مسخره بازیها شروع شد .خب خدا چرا خودش سیب رو آفریدکه آدم بره بخوره ؟حالا آفرید چرا نهیش کرد که نخور ؟ مگه اون سیب چی داشت ؟ واقعا غیر از اینه که قبل از شیطان خدا خودش آدم رو اغوا کرد ؟ در حالیکه اگه هیچ وقت به آدم نمی گفت که اون سیب و نخور آدم هیچ وقت توجهش جلب نمیشد که بره سمت اون سیب و تازه وقتی شیطان به خدا گفت رب بما اغویتنی اون رو ملعون همه ی عالم کرد . در حالیکه شیطان درست می گفت حقیقت رو می گفت . خدا قبل از شیطان آدم رو اغوا کرد . پس خدا خودش اولین و بزرگترین اغوا کننده عالمه . من این خدا رو دوست ندارم . یه وقتایی کل مفاهیم دینی برام زیر سوال میره چرا ما برای خوب و بد و یا پاداش و تنبیه مفاهیم رو عوض نمی کنیم ؟ پر خوری در نظر همه ی ما بده ولی میل و اشتیاقمون نسبت بهش اونقدر شدیده
که همش باید کلی ترفند به خودمون بزنیم که انجامش ندیم . خب اگه کار بدیه و به نوعی همون سیب ممنوعه است چرا برای انجام دادنش میل داریم ؟ آیا همین باور به بد بودن این کار باعث تمایل بیشتر ما نشده ؟ آیا برای بازگشت به بهشت امنیت و ارامش و آزادی باید از انداختن گناه به گردن خودمون استفاده کنیم تا خدای بزرگ دوباره ما رو به آرامش بهشت برسونه ؟ در حالیکه شیطان گناه رو به گردن خدا انداخت و گفت تو منو اغوا کردی و خدا بیرونش کرد . یعنی به آرامش خدا نرسید . خدا شیطان رو به خاطر نگاه بدش به خدا بیرون کرد و انسان رو به خاطر نگاه خوبش به خدا دوباره پذیرفت . در حالیکه شیطان به خودش نگاه خوب داشت ولی آدم به خودش نگاه بد داشت و گناه خودشو دید . خب اکثر بچه ها در این سایت دارن از روش خدا استفاده می کنند . یعنی پرخوری رو بد می دونند . خودشون رو مسئول چاقی خودشون می دونند . برای تنبیه خودشون خودشون رو از بهشت بیرون می کنند و تمام رژیمها هم همین روش رو دارن . اما چرا باز کار بد تموم نمیشه ؟ چون شیطان تو گوشمون نشسته و می گه این راهش نیست . شیطان می گه پرخوری بد نیست . برو انجامش بده و من انجامش میدم . از بهشت آرامش رانده میشم . بعد مثل آدم پشیمون میشم و گناه رو به گردن خودم میندازم تا دوباره ارامشم رو بعد از مدتی به دست بیارم و اگه این کار و نکنم مثل شیطان تا ابد در رنج و جهنم چاقی زندگی می کنم . یعنی کل فرایند شبیه همون اتفاقیه که برای آدم و حوا و شیطان افتاد و این الگو در ما تکرار میشه . آیا نیاز نیست این کهن الگوها رو تغییر بدیم ؟
بد دونستن پرخوری کار خداست (نهی سیب)
دعوت به پرخوری کار شیطان (امر به خوردن سیب)
انجام پرخوری کار من (خوردن سیب آدم)
سرزنش و پشیمونی و گناه رو به گردن خود انداختن کار من (توبه آدم )
توبه نکردن از پرخوری (کار من شیطان )
گناه رو به گردن نگرفتن کار من شیطان .
تکرار پرخوری کار من شیطان
و دوباره تکرار این فرآیند .
و چرا این فرآیند تغییر نمی کنه ؟ چون اصول اولیه رو خدا گذاشته . اگه خدا سیب نمی آفرید یا حالا افرید حداقل نهیش نمیکرد که کانون توجه آدم بره سمتش گناه تکرار نمیشد . اصلا دیگه گناهی خلق نمیشد . اون وقت شیطان بیچاره رو متهم می کنه و اون رو مطرود دو عالم می کنه . خب میل به گناه در من هست . میل به پرخوری در من هست . من بارها خواستم این میل رو در خودم تغییر بدم ولی تا حدی موفق میشدم و از یه جا به بعد دوباره تکرارش می کردم و این مفاهیم همیشه تکرار شده و آیا برای تغییر نباید از منبع تولید آغاز کرد ؟ منبع تولید خداست . آیا وقتش نرسیده خدای خودمون رو تغییر بدیم ؟
واقعا از خوندن دیدگاه شما لذت میبرم و چندین بار میخونم.این دیدگاهتون حرف نداشت قضیه خدا ادم حوا شیطان.خیلی برام جالب بود.راست میگین وقتی ما تنبیه خودمون رو تو نخوردن میزاریم یعنی توجه به خوردن کردیم.بیشتر صحبت کنین ممنونم دوست گرامی
سلام و درود
ممنون دوست عزیز
نظر لطفتونه .
درس پس میدم خدمت استاد و تمام عزیزان عضو سایت
سلام ودرود خدمت همراهان عزیز
من حس میکنم این فایل آموزشی دقیقا برای من ساخته شده
پارسال من حدود هفت هشت ماه مداوم و بدون وقفه روزی چندین ساعت فایل گوش میدادم و تمرینها رو انجام میدادم انقدر اشتیاق داشتم که منکه از صبح زود بیدار شدن متنفر بودم ساعت رو روی زنگ میزاشتم وگاهی حتی ساعت پنج صبح بیدار میشدم برای انجام تمرین با تمرکز .
ولی لاغر که نشدم هیچ چاقتر هم شده بودم و دلسرد شدم وکنار گذاشتم با اینکه میدونستم دلیلش چی بود
دلیلش یکی لایق لاغر شدن ندونستن خودم بود که آخرش باور نکردم که لاغر میشم و یکی دیگه تمرکز نداشتن موقع خوردن بود . بعد از یه مدت خواستم چاکراهام و پاکسازی کنم و باید خامگیاهخواری میکردم .
ازونجایی که خامگیاهخوار شدن کار فوقالعاده سختیه اول کتابهاش رو خوندم و فهمیدم برای اینکه هرروز بتونم روی اصولم بمونم باید حداقل روزی یک ربع کتاب مربوط به خامگیاخواری رو بخونم و بعد در طول روز اراده آهنی پیدا میکردم برای نخوردن غذا .
(البته این و بگم که ازونجایی که خودم و لایق لاغر شدن نمیدونستم طی این رژیم لاغر نشدم)
ولی بعد متوجه شدم که این روش چطور کار میکنه یعنی بدون اینکه بدونم از همین روش برای خامگیاهخواری استفاده کرده بودم .
یعنی ما روزانه فایل گوش میدیم و تمرین انجام میدیم سرانجام یه اراده قوی برای اضافه نخوردن پیدا میکنیم .
واما برای احساس لیاقت لاغری من واقعا برای اینکار راهی نمیبینم به غیر از انجام همین تمرینها و امیدوارم بالاخره من هم این حس لیاقت و راحت لاغر شدن را تجربه کنم .من با شروع این دوره ها از پارسال فوقالعاده احساس لیاقت و اعتماد به نفسم بالا رفته و زندگیم کاملا دگرگون شده و در مورد مسایل دیگر پیشرفتهای چشمگیری داشتم و همچنان خواهم داشت .والان تلاشم رو متمرکز کردم برای لیاقت لاغر بودن
به امید موفقیت
سلام و درود
لیاقت داشتن رو مثل جدول ضرب ببین
همانطور که جدول ضرب با تکرار کردن یاد گرفته میشه لیاقت داشتن هم با تکرار در یادگیری و استمرار ایجاد میشه
اگه وقتی داری فایل گوش می دی خیلی احساس خوب داشته باشی و شور و شوق داشته باشی ولی تصورت این باشه که با فایل گوش دادن من لاغر می شم کار رو سخت می کنی
قراره با گوش دادن و تمرین کردن مهارت عمل کردن به أموزشها رو کسب کنی و به مرور شخصیت و رفتار ما عوض بشه
این کار نرم و آرام انجام میشه ولی مزیتش اینه که زجر آور نیست و تا ابد ماندگاره.
موفق باشی
سپاس از توجهتون🙏
سلام دوست عزیز ،
آفرین درست فکر کردی اتفاقا منم به همین نتیجه رسیدم که : ما روزانه فایل گوش میدیم و تمرین انجام میدیم سرانجام یه اراده قوی برای اضافه نخوردن پیدا میکنیم .
که قطعا کار کوچیکی نیست .یعنی ما باید ماهها فایل گوش بدیم بنویسیم و تمرین کنیم تا یاد بگیریم چطور اضافه خوری هارو که دلیل اصلی فیزیکی برای چاق کردن ما هستند رو تحت کنترل در بیاریم …تمام علل چاقی در فرمولهای ذهنی ماست که ماحصلش پرخوری و اضافه خوریه که تنها عامل فیزیکی اضافه وزنه اما ریشه اش در ذهن من و شماست ……ما با ماهها تمرین ، فرمولهایی که مارو بدون دلیل موجه ترغیب به بیشتر خوردن می کنن شناسایی می کنیم و سپس در عمل بر خلاف این فرمولها رفتار کرده اونارو خنثی می کنیم …..مثلا یاد می گیریم مرور شدن یکسری افکار دلیل موجهی برای خوردن نیست یا وقتی بیکاریم یا وقتی حوصله امون سر رفته یا وقتی با غذایی مواجه میشیم که خیلی خوش آب و رنگ و خوشمزه اس یا وقتی کسی تعارف به ما می زنه و خیلی فرمولهای دیگه مبنی بر خوردنهای خارج از نیاز واقعی روشناسایی می کنیم و در عمل برخلاف اینا باید رفتار کنیم که اضافه خوری هامون حذف بشه …
قبلتر باید پرخوری هامونو کنار بذاریم که اینم واسه خودش قانون داره و پروسه خودشو داره بعد باید با اضافه خوری و نه لزوما پرخوری مقابله کنیم که این اراده قوی می خواد …اینقدر ادامه می دیم که مثل متناسبها رفتار کنیم یعنی غذا خوردنمون بدون کوچکترین ترس و با آرامش و به اندازه بشه ….این مدل لاغر شدن یک شاهکاره چون در متن کاملا عادی زندگی هامون بهش می رسیم برای همین عجله کردن هیچ فایده ای نداره من نوعی به تدریج با اضافه خوری و رفتار وحشتناکپرخوری چاق شدم حالا با یادگیری قوانین خاص متناسب شدن به تدریج با حذف پرخوری و اضافه خوری به مقدار اندازه می رسیم و وقتی این مدل خوردن به عادت تبدیل شد و ما باورش کردیم کم کم لاغر میشیم …ماهها تمرین لازمه تا این باور بشینه به جای باور قبلی که می گفت برای لاغر شدن باید رژیم بگیری ، هر غذایی با هر مقدار و در هر زمانی نخوری ، و تازه باید حتما تحت هر شرایطی چقدر چقدر پیاده روی کنی و یا باشگاه بری و تردمیل تمرین کنی ….
هر چقدر زمان بذاریم تا این باور صحیح کاملا جا بیفته ارزششو داره …چون به این شکل لاغر شدن زجر گرسنگی نداره و رزش خاصی نمی خواد زندگی عادی خودتو می کنی با هر بودجه اقتصادی که در اختیارته …..آیا استقامت وپایداری در یکچنینمسیری ارزششو داره یا نداره ؟
به نظر من صد در هزار ارزششو داره …
دوستدارت شهربانو
سلام ممنونم از توجهتون و زمانی که برای پاسخ دادن گذاشتید .سپاسگذارم دوست عزیز
با درود فراوان به دوستان و استاد عزیزم.
گام ۵لایق لاغر شدن باشید:یادم میاد قبلاً که برای اولین بار وارد این سایت شدم و چند وقتی بود که از این مطالب استفاده میکردم توی یه فایلی استاد گفته بود اگه شجاعت دارید روشهای دیگه لاغری رو بزارید کنار و من هم چون اون موقع ترامپولین خریده بودم و ازش استفاده میکردم تصمیم گرفتم که بزارمش کنار وقتی میخواستم جمعش کنم همه منو سرزنش میکردن مخصوصا مادرم که تو فقط با ورزش کردن و کم خوردن میتونی لاغر بشی چرا میخوای بزاری کنار و همه نصیحتممیکردن که این کار رو نکن ولی من خوب نمیتونستم به اونا بفهمونم که من دارم از این روش استفاده میکنم برای همین بهشون نگفتم ولی جمعش کردم و گذاشتمش توی چمدون و از اون لحظه به بعد احساس راحتی کردم و احساس کردم که من میتونم لاغر بشم حتی دیگه رژیم هم نگرفتم و تو اینستا هم که کلی روش لاغری گذاشته بودن من عین خیالم نبود و میگفتمبا خودم من که دارم لاغر میشم اینا به من ربطی نداره که و اصلا به چشمم نمیومدن.قبلا که رژیم میگرفتم و یکم لاغر میشدم و دیگه به دلیل درگیری ذهنی نمیتونستم انجامش بدم و رها میکردم همه نصیحتممیکردن و مخصوصا خونواده خودم که بهم میگفتن تو لیاقتت همون چاقی آنقدر چاق شو تا بترکی و من هم اینو باور کرده بودم که لیاقتم چاقی هست و وقتی لاغر هم میشدم بازم درگیری داشتم که چه فایده بازم چاق میشم و همش نگران چاق بودن بودم که وای حالا چیکار کنم که این وزن رو نگه دارم و همش به چاقی فکر میکردم که این باعث تقویت لیاقت چاقی در من میشد اما خدارو شکر از وقتی وارد این مسیر شدم هر روز گام به گامش رو انجام دادم همه کارها و تمریناتی که استاد گفتن رو انجام دادم و با خودم گفتم خوب وقتی به این مسیر پایبندم من چرا باید چاق بشم خوب مسلما من لاغر میشم چون هر روز به لاغری فکر میکردم و از مزیتهای لاغری مینوشتم و تمام کارهای بیهوده قبلی رو گذاشتم کنار و بیشتر توجهم روی این سایت بود و ورودی های مثبت به ذهنم میدادم هروقت بیکار میشدم یا دیدگاه بقیه رو میخوندم یا دوباره فایل گوش میدادم یا تو فکر لاغری بودم و وقتی دیدم که دارم لاغر میشم خوب احساس لیاقت لاغریم بیشتر شد و به این اطمینان رسیدم که من هم لاغر میشم و لاغر میمونم کافی که تو این مسیر باشم کار سختی نیست و وقتی راحتی این مسیر رو با روشهای قبلی مقایسه میکردم برام باور پذیرتر بود که چقدر راحته لاغر شدن خود به خود دارم لاغر میشم و برام خیلی لذت بخش این مسیر چون هم با این روش من لاغر میشم هم شخصیتم عوض میشه همتو جنبه های دیگه زندگیم پیشرفت میکنم و هم اعتماد به نفسم میره بالا مخصوصا آرامش روحی که برام خیلی مهم بود.استاد راست میگن برای ما افراد چاق لاغری رو آنقدر سخت و دست نیافتی کردن که اگه لاغر بشیم بعد اون همه کار میتونیم انجام بدیم حتی اگه سخت باشه.چونکه صد آید نود هم پیش ماست.
سلام ، به استاد و دوستان سایت تناسب فکری
فایل متنی رو خوندم در مورد لیاقت داشتن ،
بله من اون زمان هایی که چاق بودم اصلا به چیزی به اسم لیاقت لاغری فکر نمی کردم ، بلکه هر زمان پر خوری میکردم و شکمم بخاطر پر خوری درد میگرفتم و متوجه چاقیم میشدم میگفتم لیاقتت همینه چاق بشی و کلی خودم و سر زنش میکردم ، چون مواد غذایی و اولا تاثیر گذار بر چاقی میدونستم و دوما چون فکر میکردم روی چاقی تاثیر دارن پس هر وقت بیشتر میخوردم باور داشتم که باعث چاقیم میشه
اما هیچ وقت به طور صد درصد برای چندین ماه تلاش نکردم به اندازه بخورم ،با این وجود که این باور اشتباه و فاکتور اشتباه چاق کننده لاغر کننده به مواد غذایی چسبونده بودم به هر دلیلی ،
و من اینجوری روز به روز ذهنمو اموزش میدادم که لیاقت چاقی داره جسمم ، بعدشم ناراحت بودم که چرا من چاقم ولی دیگران هستن که خوش اندام ان ، یا چطور من با زیاد خوردن لذت میبرم ولی افراد متناسب و لاغر به همون چند لقمه لذت میبرن و زود دست از خوردن میکشن
حسرت میخوردم ، گاهیم میگفتم حیف نیست نمی خورین
پر خوری بخاطر لذت بیشتر بردن از طعم و رنگ و بو و ظاهر غذا توی این سالها فریبم داد که بیشتر از نیاز و پیغام سیری بدنم بخورم ،
خودمو لایق اندام متناسب نمی دونستم اما آرزشو به دلم بود
و فکر میکردم من انسان بی اراده ای هستم ،
که نمیتونم خوردنمو کنترل کنم در. حالی که نمیدونستم اصل چیز دیگه اس ، کنترل خوردن وقتی میتونه اتفاق بیفته که اولا مواد خوراکی رو برچسب چاق و لاغر و دشمن خودم ندونم بلکه باورکنم اونا اومدن نیاز جسم منو برای زنده موندن مثل خوردن آب و نفس کشیدن رفع کنن نه دشمنی ،
اما نکته بعدی اینکه لذت بردن از غذا برای بیشتر خوردن وولع بیشتر با اینکه معده ای من پر شده نیازی به خوردن نداره اما ذهنم چشمم وذهنم همه اش میگه بخور لذت بخشه یه لقمه دیگه ،
واقعا این نشون از فراموش کردن لیاقت تناسب فکری خودم هست که این عمل ناشایستو دارم با دستم انجام میدم و بیشتر از نیازم به بدنم غذا میدم که خفه بشه ذهنم و اشباه بشه از لذت خوردن بیشتر ، اما یه کار دیگه هم انجام میدم اونم اینه عادت اشتباه به سرعت خوردن ، مزه رو خوب نچشیدن ،هست لقمه پشت لقمه اعتراف میکنم هر آدم خوش اندام که دیدم اصولی غذا میخوره ، کم میخوره ، و سیر میشه ، خیلی هم به سرعت لقمه هاشو نمی جوه ، حتا قاشفشو زمین میزاره تا لقمه ای بعدی ، یعنی کاملا رفتار یه فرد متناسب با یه فرد چاق متفاوته توی خوردن ،
اگه هم ازشون بپرسی عمدی برای ترس از چاقی این کارو میکنی میگه نه ، من کلا رفتارغذاییم اینجوریه و بخاطر ترس از چاقی نیست وحتا وقتی میخورم هم به این موضوع نه قبلش و نه بعدش فکر هم نمی کنم ،
از بحث لیاقت دور نشم خب به هر حال امروز که اینجا هستم به این دلیل هست که خودمو لایق اندام متناسب و آرزوی تناسب اندام چندین سالمو که به دل دارم دونستم ، خدا هم همه ای ماانسان هاشو لایق تناسب اندام میدونه یادمون باشه ما ارزشمندیم و به راحتی این لیاقت رو به زودی زود توی ذهن و بعدشم جسممون میبینیم ، فقط استمرار لازمه و من ادامه میدم ، چی راحت تر از این روش که واسه همیشه فرمول تناسب اندام به ساده ترین روش و یاد بگیری و لایق و شایسته اش بشی
با اطمینان میگم به هر چی که توجه کنیم و حس باورش درما ایجاد بشه لایقش میشیم ،
چون سیستم جهان به این شکله به احساس وتوجه ما پاسخ میده نه چیزی که صرفه خواستمونه ولی حس داشتنش و لیاقت داشتنشو توی وجودمون درک و احساس و مال خودمون نمیدونیمش
مثل زمانی که من وارد بازار فروش شده بودم وبع عنوان یه فروشنده لوازم و تحریر کار میکردم اما نزدیک ترین مغازه لوازمو تحریری به خونه ای ما ساخته شد ولی من اونجا کار نمیکردم اما خودمولایق دونستم که حق من هست اینجا که نزدیکترینه کار کنم ، و بعد یه مدت کوتاه واقعا هم جهان جوری سیستمشو چید که مال من شد و اومدن
م توی نزدیک ترین لوازمو تحریر شروع به کار کردم ، این فرمول الان میفهمم باید برای هر کاری بکار ببندمش ، فرمول همینه
به نام خالق شگفتی ساز سلام .
1- به آنچه در مسیر چاق شدن تجربه کرده اید فکر کنید و بنویسید چگونه لیاقت چاق شدن را در خود ایجاد کرده اید.
خوب من هر وقت شیرینی باشه با ناهار کردن بهش و فکر به این که چه قدر خوش مزه و عالی و هرچی بیشتر بخورم میتوانم لذت بیشتری ببرم به سمت خوردن شیرینی بیشتر جذب میشم نه تنها شیرینی بلکه هر خوراکی و غذای دیگه ای .و همین پرخوری و بیش از حد نیازم خوردن . یا وقت هایی که غذا زیاد میاد دوست دارم بیشتر بخورم تا تموم بشه . با توجه کردن به چاقی شکم بزرگ افراد و صحبت راجب اون ها با قضاوت کردن افراد و نظر دادن در رابطه با چاقیشون . با هر بار که خوش حال و عصبی میشم و با ای لذت بیشتر به سراغ خوردن میرم در واقع این نیاز بدن به مواد غذایی تبدیل شده به یه تفریح ناسالم در من . با هر بار فکر کردن به این که لاغری بد و چاقی خوب این احساس لیاقت چاقی در خود ایجاد کردم با قراردادن چاقی هم راستا با سلامتی و تندرستی
2- با توجه به توضیحات ارائه شده در تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن توجهی به ایجاد لیاقت لاغر شدن در خود داشته اید؟ بله با پیدا کردن الگو های متناسب و لاغر که بدن ورزش یا داشتن رژیم غذایی همچنان متناسب اند با دیدن افراد متناسب و بررسی رفتارهای آنها. یک مدت با توجه به بدنم و درک نیازش و حتی تهیه بورد از اندام های زیبا و تحسین انها .
3- روش های لاغری که استفاده کرده اید باعث ایجاد لیاقت لاغر شدن در شما شده اند یا سبب افزایش لیاقت چاق تر شدن شده اند.
ورزش کردن و دنبال ورزش های شکم و چربی سوزی به چاقی بیشتر توجه کرده با تحقیق بیشتر در مورد چاقی به چاقی بیشتر توجه کرده با گشتن به دنبال راهی برای گرفتن نتایج بهتر اون هم با احساس کلافگی ودرماندگی که نشان از این دارد که خود را لایق لاغری نمی دانم و به دنبال راهی برای فرار هستم اما فرار فایده ای ندارد طبق قانون از هرچی فرار کنی به سمتت میآید چرا که به آن چیز توجه میکنی و با کانون توجه آن را به زندگیم دعوت کرده ام با هر بار احساس ناراحتی بخاطر شکمم که از لباس کاملا معلوم هست یا با فکر به پوشیدن لباس های که مشخص نباشد شکم دارم یا شکم را جمع کند یا هر بار که مغازه رفتم به دنبال سایز بزرگ تر که اگه بعدا وزن اضاف کردن اندازم باشه و امثال این خودم لایق چاقی دونستم
4- پیشنهاد خود برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن را در خود بنویسید.
تجسم خودم به عنوان فردی لاغر . تحسین افراد متناسب و دیدن آنها و قضاوت نکردن افراد چاق و فکر نکردن به چاقی اون ها و ندادن راهکار به افراد . لذت برد از وزن فعلی م و به یاد بیارم که من بدون این که بفهمم دقیقا چی شد که از ۷۸ به وزن ۶۱ رسیدم خودش نشان از لیاقت من برای لاغری و تناسب انداره همین که الان در سایت هستم و تمرین هارو انجام میدم نشان میده من خودم لایق لاغری میدونم . همین که یه زمانی متناب بودم پس من لایق لاغری و متناسب شدن و متناسب،ماندن هستم همون ربی که من به این سایت و نوشتن تمرین ها هدایت کرد همون ربی که من آفرید خودش این بدن جوری ساخته که متناسب باشه لاغر باشه اگر نیست به خاطر عدم باور و شک من به خودم به خاطر فرمول های غلط کافی باورش داشته باشم ایمان به ربم داشته باشم نداشتن ایمان و نگران بودن یعنی من کافرم یعنی نعمت و عظمت رب نمیبینم رب هیچ اشتباهی هیچ نخث و خطایی حتی به اندازه یه ریز اتم در کارها و ساخت و کارش نیست همه چی دقیق این بدن ساخت خودش خودش از ساز و کارش باخبر خودش میدونه چه جوری بدن به حالت پیش فرضش متناسب و لاغر دربیاره خودش هدایتم میکنه به سمت انجام دادن تمرین ها با احساس عالی همین طور که به سمت ایمان و یقین به خودش هدایتم کرد ربم باب الحوائج بی همتای من .
فواید لاغری رو هر روز بنویسم. وقتی در مسیر لاغری هستم باعث میشه ذهنم بهتر بشناسم و بتوانم بهتر مدیریتش کنم حتی میتوانم به عنوان الگو و یه تجربه عالی ازش استفاده کنم برای موفقیت های دیگم . درسته من لایق متناسب بودن و داشتن شکم تخت هستم . خدا جونم متشکرم .
وقتی چاقی به دنبال لباس های گشاد و آزادی تا شکمت معلوم نباشه هی لباسی میخوای که جمع تر نشونت بده و این خودش به معنای دعوت چاقی و تشویق خود به چاقی بیشتر و دور شدن از تناسب اندام این یعنی من خودم لایق چاقی میدونم نه لاغری این مدت همه افرادی که من میبینند میپرستد چی کار کردی و من هیچ جوابی ندارم چون خودم هم نمیدونم اما اومدم اینجا تا بفهمم بازی چه جوری هست تا قواعد یادبگیرم و در این مسیر لذت ببرم از حرکت کردنم خدایا شکرت شکر .
یاحق
با درود به همراهان و استاد عزیز
خیلی وقت بود به گذشتم فکر نکرده بودم و در این فایل خواسته شده که آیا احساس لیاقت داشتی؟
اصلا،زمانیکه چاق شدم با رفتارها و گفتار اطرافیان مواجهه شدم،وجودم باور کرده بود که من توانایی و اراده لاغری رو ندارم.بارها رژیم گرفتم،ورزشهای سخت ولی چون باور این بود که نمیتونی لاغر شی لاغریم پایدار نبود،حالا که بهش فکر میکنم میبینم همه ی ما چاق ها چه زجری میدیدیم که لاغر میشدیم به وزن دلخواه میرسیدیم اما باور نداشتیم که لاغر شدیم،چون خودمون رو لایق تناسب اندام نمیدونستیم. کیلومترها پیاده رویی تازشم بصورت عادی بلکه ی گنی،ی چیزی ببندم که حسابی عرقم دربیاد که زودتر لاغر شم.زمانیکه مهمونی میرفتم از قبلش برنامه ریزی میکردم که چی بخورم چی نخورم و مدام فکر و زندگیم درگیر خوردن بود،از خواب بیدار شدم چی بخوریم ناهار چی بخوریم و الی آخر.اینها نشون میده من خودم رو لایق متناسب شدن نمیدونستم که این افکار و رفتارها رو داشتم وگرنه کدوم آدم متناسب خودشو درگیر اینجور مسائل میکنه؟
به شکر خدا زمانیکه در این سایت هستم خیلی راضیم از رفتار و عملکردم،حرص و ولع ام کمتر شده،کمتر ترس از خوردن و کی بخورم دارم،وقتی مرتب میشنوی لاغر میشی،تو لایق بهترین اندام و زندگی عالی هستی،وقتی کلی از آدمها که در این سایت هستن مشابهه خودتن ودارن افکارشون رو تغییر میدن و از همه مهمتر احساس رضایت داری وقتی غذایی میخوری چون دیگه تو چرتکه نمیزنی 2قاشق اضافه خوردم پس از حجم شام کم کن،یا صبحونه کم خوردم 3قاشق به ناهار اضافه کن یا حتما یه کفکیر دست صاف برنج بخور،خب چقدر ذهن به آرامش میرسه وقتی درگیری ذهن کمتر میشه. برای اینکه احساس لایقت در خودمون ایجاد کنیم فایلها رو ببینیم نت برداری کنیم،همون فایل رو چندین بار بشنویم در موردش فکر کنیم،دیدگاه ها رو بخونیم و دیدگاهمون رو به اشتراک بزاریم و وقتی واسه مدتی این کار رو کنیم کم کم به ورطه ی عمل میرسیم و وقتی باور کنی به اندازه ی باورت حرکت میکنی و نتایجت رو میبینی.
اینقدر در ذهن ما لاغری سخت و نشدنی ثبت شدنی لاغری به ساده ترین و بهترین روش رو سخت باور میکنیم باید قدرت پذیرش و باور رو زیاد کنیم و این هم فقط با حضور فعال در سایت حتمن ممکن میشه
خدا رو بی نهایت شکر که به چنین سایت بی مانندی هدایت شدم و مسیری که خدا هدایت کنه قطعا رسیدن به آرزوهاست.
با آرزوی موفقیت و لایق شدن تک تک شما عزیزان
استاد بابت تهیه فایلهای بی نظیر و زمانیکه برای ما میذارید ازتون ممنونم
عاطفه
“به نام خداوند شگفتی ها”
با سلام به همگی؛
گام پنجم:لایق لاغر شدن باشید.
خداوندا از تو سپاسگزارم که توانستم امروز پنج شنبه ۱ دی ۱۴۰۱ گام پنجم میسر لاغری من ، را بردارم.برای اینکه بتوانم لاغر شوم باید لیاقت لاغر شدن و متناسب شدن را داشته باشم،همان گونه که تا به حال لیاقت چاق شدن داشته ام که چاق شده ام.هر انسانی برای موفقیت در هر حوزه ی کاری که می خواهد انجام بدهد باید در درون خود احساس لیاقت داشتن نسبت به موضوع مورد نظر را داشته باشد و آن را افزایش دهد و همزمان با آن لیاقت بیرونی خود را نیز بدست آورد و آن را بالا ببرد که شامل کارهایی می باشد که باید در راستای هدف خود انجام دهد و به صورت عملی دست به کار شود.از زمانی که با روش لاغری با ذهن آشنا شده ام به شدت به خودم و این روش باور و ایمان دارم و به همان اندازه خود را لایق لاغر شدن و متناسب بودن می دانم و همزمان کارهای مربوط به آن را نیز با دقت انجام میدهم و مطمئن هستم که بالاخره به هدفم میرسم.من در این راه به جزء لاغری با ذهن به هیچ راه و روش دیگری توجه نمی کنم و تمام توجه خود را بر این روش گذاشته ام و به حرف ها و کنایه های اطرافیان خود هم اهمیتی نمیدهم چون به این روش باور و ایمان دارم.من لاغر و متناسب می شوم چون من لایق لاغری و تناسب اندام هستم و لیاقت آن را به شدت دارم.
خداوند رو بینهایت سپاسگزار و شکرگزارم برای شنیدن و دیدن فایل باارزش دیگه ای
استاد عزیزم خدا قوت و سپاسگزار زحمات شما هستم
دوستان عزیز و همراهم عرض ادب و احترام
تا جایی که یادم میاد در تلاش برای لاغری بودم… گاهی با خودم فکر میکنم منی که هر لحظه بیداریم از چاقی متنفر بودم و دائم به رفتارها و حرفهای چاق کننده فکر میکردم، بخورم یا نخورم؟؟؟ چرا خوردی؟؟ و واقعا وضع دیوانه کننده ای داشتم و در حال بهبودم میتونستم اصن فکر کنم که من هم میتونم لاغر بشم؟… یک درگیری عجیب بین خوردن و نخوردن.. یک صدایی دائم بهم میگفت که بخور، منو تشویقم میکرد بخور، در نظرم غذاها رو لذیذ میکرد، وقتی میخوردمشون همون صدا ایندفه بهم میگفت چرا خوردی؟؟ الان کالریهاشو ببین!!
و در نظرم هر مقدار غذاییو که میخوردم تبدیل به چربی و اضافه وزن میکرد و برای رهایی از این وضع بارها رژیم گرفتم و ورزش های طاقت فرسا انجام دادم و وزن کم کردم و دوباره اضافه وزن پیدا میکردم،، این شکست های پی در پی و حرف مفت دیگران و اطرافیان من رو به حالت انزجار میرسوند.. ولی باز از رویای لاغر شدن دست نکشیدم فقط این عوامل باعث شدن که من احساس لیاقت نداشته باشم که من هم لاغر میشم و بی اراده و ناتوان نیستم … اراده داشتم که بارها در صورت شکست ادامه دادم و توانمند هستم که بارها لاغر شده بودم ولی پایدار نبودن… احساس لیاقت در هر کاری لازم و ضروری.. در تحصیل، در رسیدن به یک موقعیت کاری خوب و… من احساس لیاقت درونی نداشتم ولی به لطف الله مهربان این مدتی که در سایتم حالم بهتره و یک مقدار راحتتر کنار میام… من به لطف پروردگار همیشه در این مسیر خواهم ماند چون لیاقت داشتم که به این سایت هدایت شم خیلی از چاق ها اسم این سایت رو نشنیدن چه برسه عضویت تو این سایت…
دیگه عجله نمیکنم در لاغر شدن فقط انتظار لاغر شدن و احساس لیاقت متناسب شدن در خودم افزایش میدم چون همین دو تا به حد نصاب برسن خودشون منجر به لاغری میشن .. ممکن برای من یکسال طول بکشه برای یکی ۳ماه… مقایسه بنظرم یکی از کارها یا دلایلی که به شدت احساس لیاقت رو کم میکنه… چون من که نمیدونم بقیه در چه شرایطی، و در چه موقعیتی و جایگاهی رشد کردن و نسبت به من چقد تو ذهنشون فرمولهای اشتباه ساختن… پس من با توکل به خدا و افزایش این دو و تکرار و تمرین به نتیجه دلخواهم میرسم.
با آرزوی موفقیت در تناسب اندام برای خودم و همه شما همراهان عزیزم
عادله.
سلام خدا قوت به همه
من از صمیم قلب و در مقابل حس درونیم مسئولیت چاقی خود را به عهده میگیرم و هیـــچ بهانه ای برای ان ندارم من اگه بهانه بیاورم برای ارثی بودنم در مقابل ان خواهرم بهترین اندام را دارد
اگر دلیل بر پر خوری باشد برادرم بسیار بیشتر از من میخورد
من هیــچ بهانه ای برای چاقی خود ندارم من یک نااگاه بودم من اندام پری داشتم اما از بچگی حس چاقی داشتم ولی اصلا الان ک فکر میکنم اصلا چاق نبودم
از همان ابتدا همه میگفتند مریم ب مادرش میره چاق میشه و من از چاق شدن متنفر بودم دقیقا مانند همان مثال که از چیزی ک بدت میاد سرت میاد
ناخداگاه به سمت چاقی رفتم حتی تا یک سال پیش مامانم هی میگفت داری چاق میشیا داری چاق میشیاااا منم فکر میکردم واقعا چاق شدم ولی عکسامو ک میبینم میگم واقعا یک متناسب بودم
خلاصه الانم همین طوره هر ک میبینه میگه وای چاق شدی چاق شدی و همه این ها رفته تو ذهن ناخداگاه من ولللیییی من مسئولیت چاقیمو به عهده میگیرم و به خودم قول میدم که باید برای خودم ارزش قائل شم من باید به خودم احترام بگذارم ، من لایق بهترین اندام هستم من در روابط و اجتماع یک انسان بسیار موفقی هستم اما دوست دارم برای همیشه یک خوشتیپ برای دل خودم باشم و در کار هایم موفق تر باشم با اعتـــــماد به نفس بالا تری به زندگیم ادامه دهم
من میدونم با این دوره بهترین چیزهارو علاوه بر تناسب اندام به دست میارم
من عاشق خودمم من لایق بهترینام چون خدا منو هدایت کرده و منو اگاه کرده هل داده به اینجا و من از این امتحان خدا به خوبیییی گذر میکنم
من قول میدم به خوددم اول از همه چون من لایق لاغریم من میتونم در هر کاری موفق بشم من میتووونم
من به خودم تناسب اندام و برای همیشه هدیه میدم من از خودم بهترین رو میسازم در همه جوانب زندگیم
من لایق خوش اندام بودنم
من استمرار میکنم و موفق میشم من از این بابت مطمنم
من لیاقت لاغری را دارم
فایل امروز عالی بود و ارزش بارها گوش کردن داشت
باسلام
من باید لياقت لاغري رو در ذهن خودم بوجود بیارم حالا که نگاه میکنم میبینم که من لیاقت لاغری رو در ذهن خودم نداشتم و همیشه توی ذهنم اینه که خیلی تیپ من مهم نیست و کسی از من توقع نداره خیلی متناسب باشم و کسی از چاقی من تعجب نمیشه واطرافیانم هم توقع چاقتر شدن رو دارن و من بیشتر سعی میکنم توقع اونها رو بجا بیارم . من خودم رو لايق خوش اندام بودن نمیدونم و نگاه دیگران این فکر رو برام تثبیت میکنه .
بارها وزنم رو کم کردم و اندامم عالی شده ولی هیچکس تحسینم نکرده و با این روش دیگران من به خودم قبولوندم که من همیشه باید چاق باشم وقتی لاغری من حتی دیده نمیشه..
دقيقا من حس رو در خودم و اطرافیانم میبینم که به خاطر اضافه با این که در خیلی آز جنبه های زندگی موفق بودم روی حرفم حسای نکنند
اگر من بتونم لاغر بشم الگویی میشم برای دخترم چون اون میگه که من هم وقتی به سن تو برسم خیلی طبیعه که چاق بشم و من میتونم این انتظار دخترم که از الان داره خودش رو برای چاق شدن آماده میکنه رو از بین ببرم به قول استاد من با لاغر شدنم میتونم زندگی نسل بعد رو هم عوض کنم
من ۳۰ سال از عمرم رو لاغر و خوش اندام و خوش لباس بودم طوری که خیلیا حسودی شوم میشد. حالا فقط دوساله بعد بارداری کمی اضافه وزن پیدا کردم که اونم در حد خیلی بدی نیست ولی خودم با خودم بد کردم چون به خاطر این اضافه وزن خیلی با خودم بدرفتاری کردم . با اینکه خیاطم ولی دوست نداشتم لباس قشنگ برای خودم بدوزم وهمش به لباس های قبلیم فکر میکردم. نه به ظاهر و زیباییم توجه میکردم . نه غذا رو با آرامش میخوردم. نه از خودم عکس میگرفتم نه دوست داشتم کسی منو ببینه …واقعا احساس بی لیاقتی میکردم از اینکه اونی نیستم که میخوام…
ولی الان میتونم بیاد بیارم اون روزایی که داشتم و سی سال در برابر دوسال … پس من به راحتی لیاقت لاغر شدن و خوشتیپ شدن و خوش لباس شدن و موفق شدن و زیبا بودن و دارم . فقط لازمه با خودم آشتی کنم و بهترین دوست خودم بشم چون هیچ کسی تو این دنیا جای من نیست و من نیست و من فقط یکبار فرصت زندگی کردن دارم … میخوام بهترین خودم رو به خدا هدیه کنم ..
میخوام جوری زندگی کنم که امام زمانم منو انتخاب کنه …
بهترین خودمون باشیم…
به نام خالق زیبایی ها
خیلی این جلسه به دلم نشست و فکر میکنم خیلی کاربردی چون یه بار تو یه مرحله ایی از زندگیم ازش استفاده کردم و خیلی جواب داد
من وقتی ۲۲ سالم بود خواستگارهای مناسبی نداشتم و این باعث شده بود که حس کنم من لایق نیستم ولی به خودم اومدم و دیدم خیلی دخترایی که شرایط ظاهری و اخلاقی از من پایین تری هستن خیلی خودشون رو به قول معروف دست بالا میگرفتن و ازدواج های خوبی داشتن میگفتم چرا من از اونا زیباترم و خصوصیات اخلاقی خوبی دارم نباید خودم رو لایق یک همسر خوب بدونم اون موقع ها یادمه سعی میکردم اعتماد به نفسم رو بالاببرم با مطالعه و خودشناسی خیلی موفق شدم و اتفاقا یک همسری الان دارم که حتی از رویاهام فراتر هست
درباره حس لیاقت چاقی من قبلا واقعا خودم رو سر زنش میکردم و همه چیز زندگیم رو ربط میدادم به چاقیم میگفتم من چون چاقم کسی دوستم نخواهد داشت میگفتم من که چاقم چرا باید برم پول بدم لباس خوب بخرم وقتی چاقم میگفتم وقتی چاقم چرا باید آرایشگاه برم چرا باید استراحت کنم یا غذای خوش طعم بخورم فکر میکروم اگر ترس از چاقی نداشته باشم و به فکر نباشم چاق تر میشم در حالی که دقیقا بر عکس بود غافل بودم از اینکه اگر من از چاقی بترسم از غذاها بترسم دقیقا چاق تر میشم چون با هر بار که حس غذای وجدان از خوردن غذا داشتم داشتم به خودم میگفتم تو چاقی لیاقت خوردن این غذاهارو نداری هر بار که لباس های مورد علاقم رو نمی خریدم داشتم میگفتم که من لایق لباس زیبا و خوش رنگ نیستم هر بار که حساس بودم کسی درباره غذا خوردم یا جاقیم نظر بده و ناراحت میشدم و گریه میکروم یعنی خودم رو لایق چاقی میدونستم یادمه زن داداشم مسخرم میکرد میگفت چقدر خپل شدی اینقدر بهت میگم که به خودت بیای و من فکر میکردم چه کار خوبی میکنه منو تحقیر میکنه میخواد من به خودم بیام در حالی که همیت باعث میشد مت حس لیاقت چاقی بیشتر کنم و روش اصولی نبود
من حتی تو خودم نمیدیدم که برم آرایشگاه و به خودم برسم مگر در موارد خاص و جشن آرایشگاه نمیرفتم
تفریح و شادی و رقص رو حق خودم نمیدونستم چون میگفتم من که چاقم وقتی همسرم حتی میگفت تو زیبایی حس میکردم که تو دلش داره میگه این چیه من گرفتم و اینو میگه که من حالم خوب بشه اینا همش حس لیاقت چاقی بود که من داشتم
کسی به من توهینی میکرد جوابش رو نمیداوم چون خودم رو لایق نمیدونستم که از خودم دفاع کنم حقم رو میخوردن دفاع نمیکردم غذای سرد یا مانده یا بد مزه و غذایی که دوست نداشتم رو میخوردم برای خودم ماشین دربست نمیگرفتم و خرج نمیکردم چون میگفتم من که چاقم چرا باید این همه خرچ کنم راه برم که لاغر بشم و تند غذا میخوردم و زیاد چون میگفتم من که لاغر نمیشم با حرص و ولع و رژیم های سخت و و ورزش های سنگین خورم رو تحت فشار میزاشتم و هزاران هزار ظلمی که به خودم روا داشتم و واقعا الان میفهمم که چقدر من مظلوم واقع شدم
ولی الان دیگه راهم رو عوض کردم دارم آموزش میبینم که کم کم حس لیاقت لاغری رو در خودم افزایش بدم دیروز بعد از سال ها رفتم لاک قرمز زدم رنگی که قبلا جرعت نداشتم بزنم برای خودم خوراکی های محبوبم رو میخرم غذام رو دیزاین میکنم و با آرامش و لذت غدا میخورم غذایی که دوست ندارم رو نمیخورم فقط برای اینکه اون غذا لاغر کنه چون الان متوجه شدم که غذا عامل لاغری من نیست و این احساس و رفتار منه که باعث لاغری من میشه الان وقتی که از ویترین مغازه ها زد میشم زیباترین لباسهازو انتخاب میکنم که بعد از دوره برم بخرم شایدم همین روزا بخرم سایز کوچیکتر رو که لاغر ششدم بپوشم روزانه بزای خودم و مسیر لاغریم وقت میزارم دست از تحقیر خودم بر داشتم من تا ماه پیش تمام فکرم عمل کردن بود ولی الان دیدگاهم به کل نسبت به عمل عوض شده و به خودم میگم چرا وقتی میتونم به راحتی با یه تغییر فکر ک نوشتن به تناسب برسم برم جسم نازنیمم رو که نعمت خداست ببرم زیر تیغ و درد بکشم و غذای لاغر بشم
یاحق
سلام خدمت استاد عزیزم آقای عطار روشن و دوستان سایت تناسب فکری.
استاد من خیلی نمیتونم با کلمات بازی کنم یا حرفای قلمبه و خاص بزنم اما قبل از جواب دادن به تمرینات میخوام این حرفو که از ته ته ته درونم اومده و شروع به نوشتن کردم بگم که من اینقدر حس و حال خوبی دارم اینقدر انگیزه و انرژی مثبت و خوب اینقدر افکار خوب توی ذهنم اومده اونم تو این مدت کم نه تنها در مسیر لاغری بلکه حرفای شما تو مسیر زندگی شخصیم هم داره تاثیرات خوبی میذاره و واقعا مطمئن شدم که شما از سمت خدا هدایت شدین برای آرامش خیلی از انسان های زیادی که مثل خودتون رنج چاقی و اولویت داشتنش در زندگی چاقی بوده است و حتی یک درصد هم شکی تو وجودم نمیبینم که نتونم لاغر بشم مطمئنم که میشم و برای همیشه لاغر خواهم ماند به درونم اعتماد دارم.
خب بریم سراغ تمرین و سوالات این گام.:؛
من چگونه لیاقت چاق شدن رو در خودم ایجاد کردم اینطور که هیچوقت هیچوقت تلاش نکردم بفهمم چطور میتونم مثل لاغرها زندگی کنم فقط متنفر بودم از چاقی از دیدن خودم تو آینه با شکم و پهلوهای چاق با چربی اطراف بدنم متنفر بودم بیشتر حس مرگ میکردم تا زندگی کردن از اینکه تو جمعی برم که همه لاغرن احساس شکست میکردم خصوصا تو مراسم ها و جشن های فامیلی همیشه تلاش کردم رژیم های سرخودی و خیلی فشرده بگیرم یا ساعت ها راه برم و برقصم که فقط عرق کنم و مدام هم به مادرم یا همسرم میگفتم حالا من تلاشمو میکنم هرچند بار اولم نیست حداقل یکم لاغر بشم فلان لباسو بتونم بپوشم میدونستم دوباره چاق میشم چون داشتم خودمو لایق چاق شدن بیشتر میدونستم حتی وقتی حلقه ازدواج خریدیم یه خورده آزاد خریدم به همسرم گفتم که شاید بعد از ازدواج و بارداری چاق تر شدم حلقه تنگ شد این خودش نشون از این بود که من خودمو لایق میدونستم که چاق بشم و من تو این همه سالی که خودمو تو اندام چاق دیدم لحظه ای ثانیه ای از فکر چاق بودنم رها نشدم همیشه تنفری نسبت به چاق بودنم داشتم که انگار فقط از روی اجبار دارم زندگی میکنم هرشب با این فکر که فردا میخوام فلان رژیم که تو فلانجا خوندم رو انجام بدم و حس خیلی بدی داشتم که وای باز محدودیت شروع شد استرس شروع شد رنج شروع شد اما انجامش میدادم که به خودم ثابت کنم دیدی تلاش کردی و نتیجه نداد چون من لایق چاق شدن بودم و انگار به قول خودتون تنفر از چاقی همون عشق به چاقی در ذهن هست.
در مورد سوال دوم باید بگم که من این همه سال که وزن کم میکردم لیاقت لاغر شدن رو هم داشتم چون تلاشهام و لاغر شدن هام قول دادنام به خودم دوری کردن از غذاهایی که نشون میداد برای من مضرره خودش نشونه اینه که من لیاقت لاغر شدن رو داشتم و دوست داشتم که لاغر بشم اما هیچوقت نمیتونستم در زمانی هم که 12 کیلو کم کردم ترس رو از خودم دور کنم چون بازم لایق چاقی بودم و به اون اندازه ای که تنفر داشتم نسبت به چاقی و بهش فکر میکردم به لاغری فکر نمیکردم فقط تلاش میکردم که لاغر بشم و میشدم اما زود برمیگشتم سمت همون چیزی که بیشتر بهش تنفر داشتم.
سوال سوم:همه اون روش ها که به ظاهر وزنمو کم میکردن نه تنها لیاقت لاغر شدن رو کمتر میکردن بلکه بیشتر ثابت میشد که من لیاقت چاق تر شدن داشتم چون اگه لیاقت لاغر شدن همون وقتا با این همه روش در من شکل گرفته بود الان متناسب بودم و اصلا به این سایت هدایت نمیشدم.
سوال چهارم: پیشنهادی که به ذهنم اومده برای لیاقت لاغر شدن اینه که عاشق خودم باشم عاشق این مسیر باشم عاشق لاغل بودن باشم و هیچ تنفری نسبت به چاقی یا غذاهای چاق کننده نداشته باشم مطمینم وقتی من به جای سرزنش کردن خودم و ادامه دادن به نفرت چاقی عاشق خودم و سلامتی خودم و لاغر بودنم باشم خود به خود لایق لاغری میشم.
و در آخر استاد خیلیییییییی خیلیییییییی خوشحالم که چاقیم تا حدی ادامه داشت که با این سایت آشنا بشم خیلی حس خوبی دارم خیلی از خودم راضیم خیلی مصمم هستم و از همه مهمتر خیلی عذاب وجدان و افسردگیم کمتر شده دیگه لازم نیست قاشق برنجو بشمارم نونم رو اندازه بگیرم فلان چیزو بخورم فلان چیزو نخورم خودم حس میکنم آگاه شدم چی رو الان دوست دارم چیو دوست ندارم از خدا برای شما و همه دوستان تناسب فکری و همچنین خودم سلامتی و عمر با عزت و شادی در کنار لاغری همیشگی رو دارم.
سلام و درود
خدا رو شکر که احساس شما تغییر کرده و انگیزه و اشتیاق تغییر کردن پیدا کردید
انشاالله نتیجه عالی می گیرید
سلام استاد ممنون از توجه و پاسختون سالم و تندرست باشید انشاالله که همینطوره من هم مثل همه دوستان شگفت انگیز از دیدن اندام جدید و افکار جدیدم شگفت زده میشم و عکسی به عکس های سایت تناسب فکری اضافه میکنم.
سلام وقت بخیر دوست عزیزم
دیدگاه بسیار عالی و لذت بخشی بود
سپاسگزارم
سلام دوست عزیز سپاسگزارم از توجهتون انشاالله موفق باشید🙏💗
بانام پرودگارنوروعشق
عرض سلام وادب حضور استاد عزیز ودوستان گرامی
شکرمیکنم پروردگار مرا که مرا درمسیر زیبای لاغری با ذهن قرارداد.
شکر می کنم پروردگار مهربانم را که من را شگفت انگیز و زیبا آفرید .
شکر می کنم پروردگار مهربانم را،که من درمسیر آگاهی وبیماری هستم.
شکر می کنم پروردگار م را که من را متناسب ولاغر آفرید.
شکر می کنم پروردگار مهربان که به من نورو عشق عطا کردی تا تورا بیشتر بشناسم.
شکر پروردگارم که مرا لایق بهترینها کردی
شکر برای وجود تک تک شما عزیزان واستاد گرامیم
واما سوال اول: نسبت به لاغر شدن چقدر خودت را لایق می دانی؟
من باور دارم که لاغر و متناسب هستم . به دلیل اینکه خداوند من را لاغری متناسب آفریده است .من را ثروتمند وتعالی آفریده است ،زیرا که من اشرف مخلوقات هستم ،وقدرت آفرینندگی را به من داده است واین حق طبیعی من است که لاغر و متناسب با شم.زیرا نظام جهان هستی برمبنای نظم وقانون وهماهنگی قرارداردواین را می توان از نظمی که در کائنات وجود دارد به خوبی مشاهده کرد.
تغییر فصلها وبرامدن خورشید وفرورفتن آن در شب وروز ،رشدونمو گیاهان ودرختان وجانوران وجانداران ،نشان از یک نظم بی نظیر وبی بدیع درکائنات می دهد.
ما دریک دنیای قانونمند زندگی می کنیم واگر در سبک زندگی هایمان کمی وکاستی وجود دارد باید بپذیریم که خود خالق آن هستیم ومسئولیم..
باداشتن باورهای اشتباه ،،ورودیهای غلط وقرارگرفتن در محیطهای ناهمگون،معاشرتهای بی اساس ،خود زمینه مشکل چاقی را فراهم کرده ایم.،باتوجه کردن به ناراستی ها روز به روز آنهارا بیشتر به زندگی خود وارد کرده ایم .پس باتوجه به آگاهیهای برگرفته از آموزشها وآگاهی مان دیگر باید بدانیم که سعادت وخوشبختی وسلامتی وتناسب اندام حق مسلم ماست ،واین را یقین میدانم که پروردگارمن را دوست دارد وخواسته برحق دلم را براو رده می کند .
من سعی می کنم تنها به زیباییها توجه کنم ،هرچند دراین دنیای هستی زشتی وجود ندارد .
من بادیدن افراد متناسب والگو گرفتن از آنها بیشتر به این باور می رسم که حق طبیعی من است که لاغر ومتناسب باشم ولیاقت لاغر شدن را دارم..همانطور که لیاقت بهترینهارا دارم وبه لطف پروردگار وتلاش خودم به آن می رسم.
۲- درگذشته نسبت به لاغرشدن چقدر احساس لیاقت می کردی؟
من درگذشته هربار که رژیم های سخت با ورزشهای طاقت فرسا انجام می دادمبیشتر به رنج چاقی که می کشیدم فکر می کردم وان را دوست نداشتم ، از خودم ناامید بودم ومی خواستم با فشار ر آوردن به جسمم از آن رهایی پیدا کنم.دست یافتن به لاغری و تناسب لاغری برایم رویایی بیش نبود واگر هم زمانی لاغر میشدم آنرا باورنداشتم وخودم را لایق لاغری نمیدانستم ، چون هیچ آگاهی وشناخت درموردخودم وقدرت ذهنم نداشتم، من درمقابل چاقی ضعیف وشکننده بودم.وهیچ باوری نداشتم که می توانم لاغر شوم ولاغر بمانم..چون در ذهن من چاقی حک شده بود وتصویری از لاغری در ذهنم نبود تنها تصویر ذهن من چاقی بودوبه همین خاطر خودرا لایق لاغری نمی دیدم.وهرچه تلاش می کردم بی نتیجه وموقتی بود
واما بپردازیم به سوال سوم : بنویس چه تصمیمی داری که احساس لیاقت کنی؟
من با آموزشهایی که دراینجا فرا گرفتم وخودرا بهتر شناختم،تصمیم گرفتم که خودم را دوست داشته باشم وبه خودم عشق بورزم وازدیدن خودم لذت ببرم ،تا به اعتماد به نفس بیشتری دست یابم که می توانم با قدرت خدای درونم می توانم لاغرشوم وبا انجام تمرینات ذهنی حس لیاقت لاغری را درخودم بیشتر وبیشتر کنم..
بطور مثال:۱- من سعی می کنم که به اندازه نیاز بدنم غذا بخورم وبه پیامهای سیری در بدنم توجه بیشتری بکنم وتحت تاثیر کانالهای عصبی کمتر قرار بگیرم.
۲- من سعی می کنم که خوردن غذارا لذت وتفریح ندانم بلکه برای رفع نیاز جسمی ام غذا بخورم .
۳- من سعی می کنم که احساسم را برمبنای داشتن اندامی متناسب قوی وعالی نگهدارم وبر لیاقت داشتن اندامی زیبا باورهای محکمتری را در ذهنم بسازم.
زیرا که من باوردارم که خود خالق تمام اتفاق های زندگیم هستم واین یقینی است که با آموزشهای ذهنی به آن دست یافته ام.
ودراخر من سعی می کنم که نظم وهماهنگی را در افکارم بوجود بیاورم واز آشفتگی افکار م بپرهیزم..
عاشقتون هستم وخداروشکر که باشما عزیزان همراه وهم مسیرم..
با آرزوی اندامی زیبا برای همگی دوستان ولایقم.
سلام و درود
اسناد منم به شخصه خواستم نظرم رو بگم که جای فایل صوتی گذشته ی همین فایل (لایق لاغری) خالی هست من عاشق اون تحکم و اون جدیت و اون انرژی که در فایلهای گذشته ی شما هست ،هستم و همین فایل قبل از به روز سانی بسیار فایل عالی وپر باری بود ای کاش از روی سایت برداشته نمیشد .
استاد تمام فایلهای اولیه ی شما همینطور هستن لطفاً بزارین باشن.
سلام و درود
فایل صوتی نسخه قبلی به مجموعه فایل های دانلودی اضافه شد.
سلام و درود بر استاد عزیز
من کسی هستم که رویای تغییر کردن دارم
من جز افرادی هستم که عاشق مسیر لاغری با ذهن هستم چون هر روز دارم فایل گوش میدم و مینویسم و با تمام وجودم سعی میکنم به اونها عمل کنم .
و اما خیلی از افراد هستن که در بعضی از زمینه ها مثل کسب و کار و یا تناسب اندام و….خیلی تلاش میکنن ولی نتیجه نمیگیرین چرا ؟ چون این افراد احساس لیاقت نمیکنن ما با احساس لیاقت داشتن تجربه ی نعمتهای بهتر و بیشتر خواهیم داشت .ما با احساس لیاقت تجربه ی موقعیت اجتماعی بهتر رو خواهیم داشت و……
ما در زمینه ی لاغری هم همینطور هستیم اگر احساس لیاقت کنیم به راحتی لاغر میشیم من باید بپذیرم به راحتی وبا همین سبک لاغری با ذهن میشه راحت لاغر شد و به وزن دلخواهم برسم .و حالا شاید کسی باشه که احساس لیاقت هم بکنه اما عملا هیچ کاری انجام نده حالا از طریق کتاب خواندن و یا فایل گوش دادن …. نمیخواد توانایی خودش رو بالا ببره و این فرد هم هرگز به موفقیت نمیرسه .
پس هم باید احساس لیاقت کنی هم برای رسیدن به هدف قدم برداری تا به موفقیت برسی من اگر احساس لیاقت کنم به راحتی رفتارهام رو تغییر میدم تا به تناسب اندام برسم .
من اگر نتونم چاقی رو برطرف کنم نمیتونم به موفقیتهای دیگه هم برسم اول باید این مشکل شخصی و برطرف کنیم تا به احساس خود باوری برسم و هر کاری رو به راحتی انجام بدم. چون درنظر افراد چاق این کار خیلی سخت. هست درحالی که خیلی راحت میشه لاغر شد .
لاغر شدن باعث میشه زندگی من دگرگون بشه و من با اعتماد به نفس،و با آرامش بیشتر زندگی کنم و….
من سالها برای لاغری تلاش میکردم اما هیچوقت نتیجه ی دایمی نگرفتم چون من احساس لیاقت نمیکردم هرگز به لاغری دایمی نرسیدم .
اگر داری با لاغری با ذهن کار میکنی باید تمام راه های دیگه رو بندازی دور یعنی باید احساس لیاقت کنی که من دارم هر روز با این راه لاغر میشم .
من هر روز در سایت فایل گوش میدم تا کیفیت تناسب من تغییر کنه .
تمرین این جلسه :
نسبت به لاغر شدن چقدر خودت رو لایق میدونی ؟
در گذشته نسبت به لاغر شدن چقدر احساس لیاقت میکردی ؟
بنویس چه تصمیمی داری که احساس لیاقت کنی ؟
من وقتی در گذشته ی خودم که دچار چاقی شدم نگاه میکنم میبینم من همیشه به دنبال راهی برای از بین چاقی در جسمم بودم حتی زمانی که عقد کردم و شاهد اولین چاقی درجسمم بودم که درحد ده کیلو یی بود که من چاق شدم سریع رفتم باشگاه که برای شب عروسیم لاغر کنم اما چون هنوز خیلی چاق نبودم و از نظر بقیه هم زیبا تر شده بودم خیلی جدی کار نکردم و فقط یک ماه کار کردم و دیگه ولش کردم و خلاصه این تلاش برای لاغری از سال ۸۱تا سال ۹8 ادامه داشت و این نشون میده من احساس لیاقت برای لاغری داشتم هم از درون هم از بیرون چون اقدام میکردم و عملی قدم برمیداشتم اونم چه قدم های که واقعا هرکس توان برداشتن نداشت اما من به عشق لاغری اجراشون میکردم و باعث حیرت خیلیها میشدم همینکه من دوبار بعد از بارداری که چاقی وحشتناک زیادی داشتم اما سریع برای لاغری اقدام میکردم و یک بار در حد بیست و پنج کیلو و یک بار در حد سی کیلو لاغر میشدم نمیدونید چقدر باعث حیرت اطرافیانم میشدم و این نشان از توانمندی جسم من واحساس لیاقت در وجودم هست که بارها برای لاغری اقدام کردم اما چون راه درستش رو نمیدونستم بارها از راه نادرست برای لاغری اقدام کردم و قدم عملی برداشتم و جهان پاسخ این همه تلاش من رو با هدایت به این راه الهی داد و من با تغییر رفتارهای عالی که در این مدت داشتم مشخص هست از درون تغییر کردم و شخصیت من تغییر کرده و من از درون و بیرون احساس لیاقت برای رسیدن به لاغری رو دارم اما مطمعنم بازم باید بیشتر و بیشتر روی خودم کار کنم و این حس رو بیشتر کنم تا دقیقا اون جسم لاغر رو که دوست دارم بهش برسم .
و من همیشه با توجه کردن به اینکه من از همین راه تونستم کلی وزن و سایز کم کنم به خودم میگم پس میتونم با ادامه دادن این راه بازم ایده آل بشم و من با تکرار همین دوره ی صد گام و دورهی های خریداری شده ی خودم در مسیر میمانم تا به ایده آل زیباتری برسم
من لایق بهترین اندام هستم
من لایق آزادی در خوردن هستم
من لایق آزادی در خریدن هستم
من لایق آزادی در پوشیدن هستم
من لایق رفتارهای غذایی درست و زیبا هستم
من لایق اعتماد به نفس عالی برای حضور در جمع هستم
من لایق روابط عالی با همه و خودم هستم
من لایق خود باوری بیشتر هستم
من لایق حرکت کردن و رسیدن به تمام خواسته هام هستم.
من لایق هدایت به راحت ترین و آسان ترین راه لاغری که لاغری با ذهن هست ،هستم .
من لایق نزدیک شدن به خدای خودم و ایمان و توکل بیشتر هستم
من لایق لاغری همیشگی درجسمم هستم اونم خیلی راحت بدون دغدغه.
من لایق لذت بردن از غذاها هستم .
من لایق آرامش و شادی درونی و همیگش هستم .
سلام بر بانو فروغ ،
مسئله لیاقت داشتن برای رسیدن به موفقیت از فاکتورهای اساسی و پایه ای هست که می تونه بسرعت موانع رو کنار بزنه و ما در زمینه ای که می خوایم پیشرفت کنیم ….
حالا که ما در مورد این مسئله به آگاهی رسیدیم می تونیم راجع به لیاقت داشتن و نداشتن حرف بزنیم .
ولی اگر این آگاهی رو نداشتیم یکی به ما می گفت تو آدم بی لیاقتی هستی و اگر لاغر نشی علامت بی لیاقتی َشماست انگار صد دست بهمون کتک زدن و فحش دادن .
چرا که باور بی لیاقتی یک باور خیلی مخفی در ذهن ناخودآگاهه و بسختی میشه که خودمون با خودمون ، نجوا کنیم و اعتراف به بی لیاقتی کنیم …این حرفو توهین به خود می دونید و در سطح ذهن خودآگاه می تونیم از لیاقت و شایستگی خودمون برای هر کاری حرف بزنیم و دفاع کنیم
ولی این یک حقیقت در ته ذهن ناخودآگاه ماست که میگه هر چیزی لیاقت می خواد ولی تو اینو نداری ….و البته این یک نظر و عقیده خشک و خالی در ناخودآگاه نیست بلکه یک یا چندین و چند خاطره از اتفاقهایی رو در خودش بایگانی کرده که پیامش این بوده که بله من لیاقت فلان موفقیت رو ندارم …
قطعا در سالهای کودکی مسئله چاقی لاغری مطرح نبوده ولی نتیجه و احساسی که از یک خاطره و اتفاق در ذهن ما در کودکی نقش بسته تسری پیدا کرده به عدم موفقیت ما به عنوان مثال در لاغر شدن …
خوب حالا باید ببینیم چه کارهایی کردیم که لایق چاقی شدیم و حالا داریم چه می کنیم و یا به چی فکر می کنیم که لیاقت لاغر شدن رو نمی تونیم کسب کنیم.
ما در تمام سالهایی که چاق و چاقتر شدیم با توجه به چاقی ، حرف زدن در مورد علتش ، اصرار کردن به رفتارهای غذایی نادرست ، ترس از چاقی و ترس از خوردن ثابت کردیم لایق چاق شدن و چاق موندن هستیم .
ما حالا اینجاییم در این سایت در این دوره ها که یاد بگیریم چطوری برای لاغر شدن کسب لیاقت کنیم
ما ذاتا آدمای لایقی برای متناسب شدن هستیم اگر نه خدا مارو به اینجا هدایت نمی کرد …فقط باید خطاهای فکری و رفتاریمونو شناسایی کنیم و کنار بذاریم و باطل اعلام کنیم و از طرفی به ورودی های لاغر کننده استمرار ببخشیم و وقتی رفتار صحیح غذایی رو شناسایی کردیم همت کنیم انجامشون بدیم اونم نه یک بار و دوبار بلکه به تکرار تا حس لیاقت برای این موفقیت رو در وجودمون شکوفا کنیم و به نتیجه برسیم ….
با آرزوی تناسب فکری و جسمی ایده آل برای خودم ، بانو فروغ و همه
سلام و درود فراوان ،
چه کسی لایق لاغر شدنه ؟
●●●●●
لیاقت داشتن برای رسیدن به هر موفقیتی لازمه .و هر فردی به اندازه لیاقت خود از جهان و نعمت های اون سهم می بره ،
.چرا کهجهان ، جهان لیاقتهاست .
لاغر شدن یکموفقیته و مثل هر کار دیگه ای نیاز به لیاقت و شایستگی داره .
اولین عامل کسب لیاقت برای هر کاری توجه کردن به اون کاره ،
برای ذهن انسان فرقی نمی کنه که شما به چه چیزی توجه می کنی عاشقی یا متنفر ؟
از روی عشق داری توجه می کنی یا از روی تنفر ؟
ذهن در هر دو حالت ، تصورش اینه که شما آن شرایط رو دوست داری . بنابراین سعی می کنه اون شرایط رو برای شما گسترش بده .
اگر دقت کنیمما سالها از چاقی متنفر بودیم ولی هر سال هم چاقتر شدیم .این به این دلیله که ذهن ناخودآگاه ،تفاوت بین عاشق بودن یا متنفر بودن را تشخیص نمی دهد
برای ذهن ناخودآگاه ، عشق و تنفر ، خواستن و نخواستن همه به معنای علاقمند بودنه
توجه به هر چیزی در دایره المعارف ذهن ، عشق تفسیر میشه و اون موضوع رو در زندگی ما گسترش میده ،
وقتی چاقها به اشکال مختلف به چاقی خود توجه کردن لیاقت چاقتر شدن رو در خود افزایش دادن
اشکال مختلف توجه به چاقی چی می تونه باشه ؟
خجالت کشیدن از شرایط خود همراه با حس بد و حتی تنفر از جسم خود تا به حدی که گاهی آرزوی مرگ کردیم
گله و شکایت پیش این و آن و حتی به درگاه خدا با اشگ و آه و ناله همراه با حس بد نسبت به خدا و زیر سوال بردن عدالت خداوند
رژیمگرفتن و ورزشهای سنگین
باید این موضوعو بخوبی درک کنیم که تنها دلیل گسترش آنچه را کهمی خواهیم یا نمی خواهیم ، توجه کردنه .
پس اگر می خوایم که لاغر بشیمو از مزایای اون بهره مند بشیم باید با توجه به لاغری وموضوعات آموزشی لاغر کننده لیاقتمون رو به اثبات برسونیم …… حد اعلای توجه به لاغری نوشتن هست …حالا به هر مدلی که راحتیم و حس بهتری به ما میده .
اشکال مختلف توجه به لاغری چی می تونه باشه ؟
در نگرش خود به جسمو زندگیمون تجدید نظر کنیم
مجددا فرمولهای لاغر کننده موجود در ذهن را فعال و استفاده کنیم
تا می تونیم مانع فکر کردن به چاقی بشیمو در مقابل به موضوعات مربوط به لاغری که مورد علاقه و آرزومونه توجه کنیم
مثلا خوندن روزانه و مرتب میثاق نامه ، شرح ایستگاههای نوار مثبت زمان ، گوش دادن به فایلهای صبحگاهی ،،، گوش دادن مکرر به فایلهای آموزشی ، طراحی عدد وزنی دلخواه و چسباندن به جاهای مورد توجه . انتخاب بشقابهای غذا خوری بر خلاف شکل رایج اونا که دایره ای شکل هستن ، قرار دادن تصویر یک فرد متناسب و خوشرفتار در محل دید ،،، نوشتن دیدگاه و خواندن دیدگاههای دوستان و نظر و لایک دادن …
اینا نمونه هایی از توجه به لاغری بود ممکنه دوستان راههای دیگه ای بلد باشن یا به یادشون بیاد خواهش می کنم اطلاع رسانی کنن با تشکر فراوان
من لیاقت متناسب شدن رو دارم چون دارم روی اصلی ترین وریشه ای ترین عامل چاقیم که ذهنم هست کار میکنم ودر آن استمرار دارم و دارم ادامه میدم تحت هر شرایطی که باشم و باور دارم که کارم بی نتیجه نیست و نتایج عالی جسمی در انتظارم هست هر چند من نتایج عالی دیگه ازین روش گرفتم.
به قول استاد ما در حال متناسب بودیم ولی داشتیم بذر چاقی رو در ذهن میکاشتیم و پرورش میدادیم و بعد چاق شدیم وحالا هم چاقیم و داریم بذر لاغری میکاریم وبهش می رسیم وبالاخره میوه لاغری رو برداشت میکنیم آخر این راه لاغری هست فقط باید باور کنیم که ما هم لیاقت متناسب شدن و متناسب موندن رو داریم .
هر کس به اندازه لیاقتش نتیجه میگیره درسته خیلی از ما خیلی خوب داریم کار میکنیم ولی به قول استاد هنوز باور ولیاقت لاغر شدن در وجود ما رشد نکرده ما باید روی این موضوع خیلی کار کنیم باید خودمون رو تشویق کنیم واز تغییرات خوشحال بشیم .
لیاقت لاغری با حال خوب میاد با احساس خوب نسبت به خود میاد با عشق به خود میاد با پذیرفتن تمام کمی وکاستی هات میاد با صلح درونی با خود میاد .
لیاقت یک امر درونی هست هیچ کس نمیتونه این حس رو بهت القا کنه هیچکس جز خودت
خیلی ها فکر میکنن با خوب نوشتن وبازی با کلمات و مدال گرفتن میتونن کسب لیاقت کنن لیاقت با خویشتن دوستی میاد نه چیز دیگه
این کارها هم از عدم لیاقت میاد چون اینم یه جوری خودت رو به دیگران ثابت کردن هست یه جوری جلب توجه هست یه جوری تایید گرفتن از دیگران هست
نوشتن وگوش دادن باید برای خود خودت باشه برای یادگیری بهتر نه ثابت کردن خود به دیگران
خیلی ها تو این دوره ها شرکت کردن و اصلا چیزی ننوشتن ولی نتایج عالی گرفتن چون اهل خودنمائی نبودن لیاقت داشتن ودر سکوت روی خود کار کردن وبرای خودشون نوشتن و شگفتی ساز شدن
خوب نوشتن خیلی عالیه ولی اگه به کسب نتیجه ات کمک نکنه و همش دنبال تایید دیدگاهت باشی ودنبال مدال گرفتن نه بهتره در تنهایی وسکوت کار کنی
منم شاید بعضی وقتها اینطور رفتار کرده باشم ولی سعی میکنم رها باشم برای دل خودم بنویسم یا اگر حسم درونیم گفت بنویسم .
لیاقت با گفتن و نوشتن نمیاد لیاقت با تکرار جملات نمیاد لیاقت یه چیز درونی هست لیاقت حس درونی هست
لیاقت از ارزشمند دونستن خود میاد از این که تو ارزش خودت رو به قد وسن وزیبایی وکار و درآمد خانواده خوب وابسته اش نکنی
در هر شرایطی که هستی باید خودت رو لایق همه چیزهای خوب بدونی لایق بهترین ها
حتی تو چاقیت هم خودت رو لایق پوشیدن بهترین لباسها بدونی چاقی نباید ارزش مارو تعیین کنه
ما اشرف مخلوقات هستیم اگر من لایق نیستم پس کی لایق باشه من که چندین ساله در مسیر رشد و تغییر شخصیت درونی ام میلیونی هزینه کردم
من که پول برای دوره ها پرداخت کردم و برای خودم خرید نکردم یا خیلی کم خرید کردم وپولم رو جمع کردم برای خرید دوره ها پس من خودم رو لایق زندگی بهتر اندام متناسب تر میدونم که بها پرداختم
من که سالها ست دارم گوش میدم درسته فراز ونشیب داشتم و این رو هم طی دوران تکاملم میدونم من که برای آرامش روحم دارم روی ذهنم کار میکنم من خیلی مهم ارزشمند هستم ولایق خوباگر نتیجه دلخواه کسب نشده برای اینه که آگاهی ها هنوز به قدر کافی نفوذ نکرده هنوز ریشه ها رو نتونسته آبیاری کنه میدونی سی وپنج سال با حال بد زندگی کردم حالا اگر تو این چند سال حالم چهل درصد بهتر شده باشه من عالی عمل کردم
35سال حس بی لیاقتی رو در دو سه سال نمی تونی از بین ببری لیاقت ایجاد کردن هم تکامل خودش رو میخواد
پس من همواره باید حس لیاقت داشته باشم تا لیاقت در من رشد کنه .
ممنونم استاد فایل عالی بود کاش فایل قبلی ها رو حذف نکنید اونها خیلی انرژی خوبی دارن استاد درین فایلها جدید اون انرژی وتن صدای قوی رو ندارید .فایلهای قدیمی رو خیلی با انرژی و عشق بیشتر ضبط کردین .
عاشقتونم یا حق
سلام و درود به دوست عزیزم خانم الهام
وااای عزیزم چقدر دیدگاهتون تکان دهنده بود،زلزله انداختین به وجودم واقعا دست مریزاد 👏هزار آفرین بر شما …
چقدر باید به خاطر بودنم در این مسیر و چنین دوستان خردمندی که زندگی هدفمندی دارند سپاسگزار یکدانه ام باشم …خدایا به تعداد هر نفسم سپاسگزارتم که بی دریغ بخشیدی …
عاشق این قسمت دیدگاهتون شدم
لیاقت لاغری با حال خوب میاد با احساس خوب نسبت به خود میاد با عشق به خود میاد با پذیرفتن تمام کمی وکاستی هات میاد با صلح درونی با خود میاد .
لیاقت یک امر درونی هست هیچ کس نمیتونه این حس رو بهت القا کنه هیچکس جز خودت!
این قسمتِ آخر جمله هم عالی بود یاد جمله ای از دیگر اساتید عزیزم افتادم ،ایمان واقعی را نه کسی میتونه بهت بده و نه کسی میتونه ازت بگیره !
به لطف خداوند و با اشتیاق و طلب خودمون ،درتمام جنبه های زندگیمون در حال تکامل و رشد هستیم و هر فردی خودش متوجه کم و کاستیهاش میشه …
منم قبلا یه وقتهایی می رفتم نشان ها را چک می کردم یعنی برام عادت شده بود!…
ولی اینو بگم که با تمام وجود تمرین می نوشتم اصلا قبل از دیدن استاد دیدگاهم می رفت تو لیست علاقه مندیهام ..تا شب یا روزها می خوندمشون و خودم لذت می بردم ولی انصافا ازگرفتن نشان هم لذت می بردم ..
خیلی درون خودم کنکاش می کردم که اگر فردا نشان نگیریم به چه حسی می رسم ؟!یا اصلا چرا میرم میبنم ؟!دارم مراحل تکامل را خدمتتون عرض می کنم و هر چقدر پیش رفتیم وتوجهم به توانمندیهام بیشتر شد و اعتماد به نفسم بالاتر رفت خب این نیاز بی اهمیت تر شد ولی اگر می خواستم برای فرار ازاین موضوع ننویسم می شد فرار و مبارزه با خود…
ضمن اینکه بعد از مدتی نوشتن تمرین هم ،برام بی اهمیت می شد ….از طرفی می خواستم منم به اندازه درکم و برای رسیدن به احساسات متعالی که حس رضایتمندی ماندگار از خودم بود ،در این مسیر برای دوستانم ردِ پای قشنگی به جا بگذارم…..
انگار همونطور که دریافت کردم توانسته ام که ببخشم و از این بده ،بستون با هستی حالم خوب می شد (:
ولی در کل واقعیت را خوب نوشتین ….
همین چندروز پیش ،به سرم زد که به تقلید از یکی دوستان ،برای نشر آگاهی ،منم بیام »»»»»پاسخ دوستان را با اجازه کپی کنم و با تجزیه تحلیل خودم به اشتراک بگذارم ….ولی زمانی که خواستم دکمه ارسال را فشار بدهم نجوایی در ذهنم مرور شد اینکه آخ جووون خیلی عالی شد حالا تو هم نشان میگیری !…
همون لحظه حالم بد شد و از این کار کلا، منصرف شدم با اینکه نیتم کاملا خیر بود ولی آن صافی آب قلب در لحظه آخر سمی و گل آلود شد ….و خوشحالم که انجامش ندادم.
خواستم صحبتتون را تأیید کنم باید هر کاری قلبی انجام بشه و چقدر خوب گفتین و شما دارین کار حسنه ای انجام می دین که هر زمان دلتون گفت مینویسید ….
درود بر شما دوست لایقم عالی باشید (:
درمورد انرژی و تن صدای استاد در فایل قبلی باهاتون موافقم .شاید بهتر باشه فایل قبل و جدید به هم منگنه شوند تا بتونیم ازهردو فایل استفاده کنیم . سپاس از استاد گرامی و تمام وقتی که صرف این مسیر پرنعمت و الهی می کنند.
طلب خیر نثارتون
سلام ملکه عشق عزیزم
من امروز پیام پر مهرتان رو دیدم .ممنون عزیزم
اون نیت قبل عمل خیلی مهم هست نیت قبل نوشتن نیت برای درک بیشتر خودت و یادگیری بهتر خودت باشه و نیت برای گسترش آگاهی واستفاده ی دیگران باشه
این نوشته تو رو به اوج میبره و نتایج عالی می گیری پاداش خوب می گیری .
منم اولین بار شروع دوره هرروز مینوشتم هر روز خودم رو متعهدکرده بودم تا ننویسم نرم جلسه بعدی ومینوشتم .
استاد اونموقع مدال نمیدادن اون موقع اگر از دیدگاهی خوششون میومد به ندرت زیزش مینوشتن که از نوشته لذت بردن
من چند باری مورد تشویق استاد قرار گرفته بودم خوشحال میشدم
تا اینکه تو یه فایلی گفتن خیلی ها برای خوشحال کردن من برای راضی کردن من دیدگاه مینویسن وفکر میکنن اگر خوب تمرین بنویسن ومن خوشم بیاد نتایج میگیرن واین کاملا فکر اشتباه هست
وبعد گفتن بعد مدتها متوجه شدن کسانی که تو سایت نمینوشتن وزیاد از استاد سوال نمیکردن براش پیام نمیدادن شگفت انگیز میشدن یه دفعه بعد نتیجه گرفتن عکس شگفتی سازی سازیشونو میفرستادن واستاد متعجب میشدن اینا تاحالا کجا بودن چه طور کار کردن نتیجه گرفتن
آره گلم من تازگی ها از یک فایلی خوشم بیاد هیجان خاصی منو وادار میکنه به نوشتن اصلا مجبور میشم بنویسم حس قوی درونم میگه بنویس اصلا نمیدونم چی میخوام بنویسم نوشته ها خودش میاد سرازیر میشه ومن می نویسم و اون نوشته مو خودم بارها میخونم چون مطمئنم خدا در خطاب به خودم گفته برای استفاده خودم
ومن اتفاقا اون دیدگاهام مدال فنی میگیرن
ولی زمانی که خودم برای نوشتن شروع کنم اون حس خوب نمیاد دیدگاه منم هیج مدالی نمیگیره یا طلایی میگیره
واقعا شما هم عالی هستین نوشته هاتون ادبی هست
من ادبیات فارسی خوندم واقعا بعضی وقتها سخته خوندنش باید دو سه بار خوند این نشون میده استعداد نوشتن ادبی رو دارین من اصلا نمیتونم ادبی چیزی بنویسم بااینکه رشته ام هست ساده وبی آلایش مینویسم.
واقعا تحسین برانگیز هستین
عاشقانه دوستون دارم
موفق باشید.
سلام دوست خوش قلبم الهام عزیزم
بهتون تبریک می گم بابت درک مطلب و ارتقا رشد روحیتون ….و این یعنی شگفتی ساز شدن آفرین بر شما …
روزهای اول تمام توجهمون به لاغر شدن بود ولی الآن این معجزه و ارتقا روح و کمالات بسیار شگفت انگیزتره !
به مطلب خوبی اشاره کردین اینکه بدونیم هدفمون از انجام هر کاری چی هست ؟
و نوشتن تمرین برای راضی کردن استاد هست یا راضی کردن جان خودمون ؟!
و البته مراحل تکامل و رشد را هم،باید در نظر گرفت …می خوام بگم یه وقتهایی هم دچار خود سرزنشی میشیم چون متوجه نیت غیرصحیح خود میشیم ،ولی اون نفس حریصه و می خواد!و انگار نمیشه مدیریتش کرد !!! و باید تجربه اش کرد …..
و اما ما در این مسیریم که مدارا کردن را یاد بگیریم و خلاهای درونی خود را با عشق و توجه به خود بر طرف کنیم نه با جنگ و مبارزه !… بلکه با پذیرش و صلح
این قسمت از نوشته شما خیلی دلی بود و به جانم نشست.
»»»»»»اون نیت قبل عمل خیلی مهم هست نیت قبل نوشتن نیت برای درک بیشتر خودت و یادگیری بهتر خودت باشه و نیت برای گسترش آگاهی واستفاده ی دیگران باشه
✨این نوشته تو رو به اوج میبره و نتایج عالی می گیری پاداش خوب می گیری .🌈
سپاس از اظهار لطف و محبتتون .
هذا من فضل ربّی
سپاس از حسن توجهتون و اینکه شبنم روی استعدادم شدین و حساااااابی بهم طراوت بخشیدین 😇
همواره قلبتون پر نور و لبتون خندون
سپاس از ابراز دوست داشتنتون♥️
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
ممنونم دوست مهربان وخوبم
شما رو به خدای مهربان میسپارم.
شاد و خندان باشی
سلام دوست خوبم الهام ،
ممنون از اینکه دیدگاه خوبی رو نوشتی و نظرت راجع به لیاقت داشتن و نداشتن رو به اشتراک گذاشتی ….
متاسفانه از یک قسمت از نظرت حس خوبی بهم منتقل نشد … نوشتی از اینکه بعضی ها خوب می نویسن و تمرین می کنن برای خودنمایی است و فقط می خوان مدال بگیرن و با اینکارا به لیاقت نمی رسن ..
دوست خوبم ، مگر نه اینکه استاد گرامی ، همواره به نوشتن تاکید کردن خصوصا به نوشتن در سایت ..خوب من و یا افرادی مثل من سعی کردیم این وظیفه دانشجویی رو خوب انجام بدیم ..تا زمینه ای باشه برای کسب لیاقت بیشتر …. برای من نوعی از اینکه مدال بگیرم خوشحال کننده اس و حس خوبی پیدا می کنم اما وقتهایی هم هست که با کلی صرف وقت دیدگاه نوشتم ولی فقط تایید شده و به قول خانم ملکه عشق نشان دریافت نکردم اما هیچ اعتراضی هم نکردم مثل دیدگاهی که در مورد بازگردانی صحبتای خانم شریعت پناه که به زوج شگفتی ساز مشهور شدن نوشتم و فقط تایید شد . اینکه استاد به یه دیدگاهی نشان ومدال بدن در صلاحدید خودشونه و کسی حق اعتراض نداره ….اما من اشتیاقم برای نوشتن کم نشده و نمیشه… چون هدف اصلی من نشان گرفتن نیست من می نویسم چون باید مرحله دوم تغییر جسم که تبدیل افکار لاغر کننده به کلمه اس از طریق نوشتن رو به انجام برسونم و احساس خیلی خوبی از اینکار دارم ▪︎ استاد به دلایل مختلف تاکید دارن بهتره در سایت بنویسیم ….. ما در حال حاضر ، همه هم هدف و هم مسیر هستیم در یکجا جمع شدیم و از طریق امکانات سایت می تونیم با هم ارتباط بگیریماما باز هم ارتباط ما از طریق کلام نیست بلکه از طریق کلماتیه کهمی نویسیم … بعد از اینکه این دو مرحله در ذهن به حد اشباع برسه تبدیل میشه به رفتار های لاغر کننده که با تکرارشون به تغییر جسم می رسیم ....
کسب لیاقت برای لاغر شدن یک امر کاملا ذهنیست که مرحله به مرحله کاملتر میشه …
یک کشاورز رو در نظر بگیریم که با علاقه و تلاش زمین رو آماده کرده بذر کاشته بموقع آبیاری می کنه و منتظر سبز شدن بذرهایی هست که کاشته قطعا یه چند ماهی تا برداشت محصول باید بگذره و کشاورز باید صبر کنه و منتظر باشه آیا درسته که بگیم این آقای کشاورز لیاقته استفاده از بذرهایی که کاشته ارو نداره ….
ما هم الان مثل همین کشاورز هستیم ..و منتظریم تا به نتیجه برسیم در عین حالی که هم باید بهچاقی فعلی توجه نکنیم و هم باید نتیجه نهایی رو رها کنیم ….برای برداشت بهتر سعی می کنیم هر کاری از طرف استاد به ما گفته میشه ارو انجام بدیم …. حالا خودشون یه ایده الهی بهشون رسیده که برای تشویق هنرجوها برای نوشتن ، به دیدگاهها مدال اعطا کنن ….خیلی هم عالیه ….از ایشون بی نهایت ممنونیم ….
از شما دوست خوبم تشکر می کنم ….
سلام عزیزم
من امروز دیدم دیدگاهتون رو
جسارت نشه من که منظورم شما نبودین
بیش ترش برای خودم بود تا بفهمم با نوشتن ومدال گرفتن یک رابطه ی خوبی ایجاد کنم وبرای مدال گرفتن ننویسم برای درک و آگاهی بیشتر خودم بنویسم و همش دیدگاه خودم رورو چک نکنم که استاد تائید کرده یا نه یا چه مدالی داده
اگر جایی از دیدگاهم باعث ناراحتی شده ببخشید گلم
شما بهترینید و بانوی اول سایت
دوستون دارم.
سلام دوست خوبم الهام ،
خیلی دوستتون دارم از دیدگاههای شما لذت می برم ، ممنون از پاسخی که فرستادی جهت دلجوئی از بنده ….
شما هم ببخشید که سوء تفاهم شد برام …
من حرف و نظر شمارو که برام فرستادی قبول می کنم عزیزم …
حالا الهام خانم من وقتی دیدگاهی رو می نویسم عادت کردم که ایمیلمو مرتب چک کنم تا بهانه ای باشه برای دوباره خوندن اون دیدگاه … غیر ممکنه دیدگاهی نشان بگیره و مجدد نخونمش نمی دونم چه جوریه که این حس خوبی بهم میده .. به نظرم اینو هم باید در لیست عوامل ایجاد احساس خوب در این مسیر یادداشت کنم .
بازم ممنون از نظر لطفت بانو جان …
عزیزمی گلم
خدا حافظتون باشه و همیشه غرق در احساسات خوب باشید .
دوست عزیزم الهام ، سلام و قت بخیر .
با خوندن دیدگاهت که قابل تقدیره یه مطلبی به ذهنم رسید که عرض کنم اونم اینکه زمانی که این دوره ارو تهیه کردیم استاد در فایل مقدمه تاکید فراوان به نوشتن کردن و اینکه توی دفتر بنویسیم یا در سایت به اختیار خودمون گذاشتن اما ارادت و توجه خاصی به نوشتن در سایت داشتن دلایلش رو بارها اعلام کردن یکی اینکه ما وقتی مرتب دیدگاه بنویسیم استاد می تونه نحوه فعالیت ذهنی مارو مورد ارزیابی قرار بده و اگه یه جایی گیر کردیم یا لیز خوردیم بهتر می تونه به ما کمک کنه دوم اینکه وقتی دیدگاهی نشان می گیره برای دوستانی که گذرشون به این قسمت میفته می تونه براشون کمک کننده باشه سوم اینکه با نوشتن ، افکار به کلمه تبدیل میشن که از دومین مرحله مقدماتی تغییر جسمه و باید که این تکلیف رو بخوبی انجام بدیم چه بهتر که در سایت باشه …انرژی این کلمات می چرخه ومنتشر میشه ….
به یاد داشته باشیم که استاد در یکی از فایلهای توضیحی دوره متذکر شدن که هر جایی که خواستید تکلیف انجام بدید و صدایی یا فکری شمارو منصرف کرد اتفاقا باید برای انجامش بیشتر پافشاری کنید چون این دقیقا همونچیزیه که بهش احتیاج دارید تا به نتیجه برسید ..
ما خوب می دونیم که چاقی راهی بوده که شیطان رجیم جلوپامون گذاشت بخوبی از جهل ما نسبت به مسئله سوء استفاده کرد و مارو به این وادی پر از رنج کشوند .به شدت به هر راهی ، به هر قدمی ، به هر حرکتی که بخواد به مسئله برطرف کردنچاقی منتهی بشه حساسه و با وسوسه های جور واجور مارو منصرف می کنه ….
مثلا اگر دیدگاه ننویسیم که جزء تکالیف اصلی ما در حال حاضره کاری به ما نداره ولی وقتی ببینه می خوایم به اینکار ارزشمند بپردازیم وسوسه هاش شروع میشه …مثلا میگه بابا ول کن مسخره کردی خودتو ، فکر کردی اینجوری لایق تناسب اندام میشی ؟نه که نمیشی تو ریاکاری تو فقط می خوای مدال بگیری و خودنمائی کنی و واسه استادت خودشیرینی کنی …….بعد برای اینکه اینو تو ذهنمون جا بندازه مثال می زنه ببین اونایی که سری های اول توی دوره شرکت کردن هیچ تلاشی برای نوشتن نداشتن هیچم خودنمائی نمی کردن توی سکوت یهو عکس شگفتی سازیشون روو شد از اونا یاد بگیر تو با این نوشتن هات به هیچ جا نمی رسی …. دیگه این موجود بی خیر نمیگه که اونا توی یک شرایط خاصتری به آموزش پرداختن مثلا اینکه اون موقع خبری از عکس شگفتی سازان قبل از خودشون نبوده که بخوان دائم خودشونو با اونا مقایسه کنن و احساسشون بد بشه و از مسیر خارج بشن اونا فقط چشمشون به استادشون بود و صد در صد به حرفاش ایمان آوردن و باور کردن و نیروی باور یکنیروی بس شگفت انگیزه که تمام راههای دیگه ارو دور می زنه و خودشو به اثبات می رسونه …
اینکه ما دیرتر از اونا نتیجه می گیریم به خیلی چیزا ارتباط داره مثلا محتویات ذهنی که مختص هر کسی هست و کاملا منحصر بفرده مثل خطوط نوک انگشتان ، دوم اینکه ما هنوز به توانایی خودمون ایمان نیاوردیم استادو راهشو باور کردیم ولی خودمونو باور نداریم ،،،، واقعا بی تعارف میگم : ما توانایی خودمونو زیر سوال می بریم و شاید هم عجله داریم و خسته شدیم و می خوایم زودتر به نتیجه برسیم و راهش فقط ادامه دادنه و عمل به تکلیف علیرغم سنگ اندازی های شیطان و ذهنمنفی باف اینا با هم همکاری تنگاتنگ دارن برای منصرف کردن ما که نا امید بشیم رها کنیم
وقتی شیطان زمزمه کنه در گوشمون که رها کن این نوشتنهارو قانع میشیم میگیم آره تو راست میگی ولی چون من اصلا هم اهل ریاکاری و خودنمائی نیستم پس نمی نویسم ….
غافل از اینکه استادی که قبولش داری اعتماد کردی توی دوره اش شرکت کردی بهت گفته بنویس و چه بهتر که در سایت هم بنویسی نه فقط برای خودت چون اگر دیدگاه خوبی نوشته باشی من استاد از خوندنش بی بهره میشم ….
به نظرم بحث لیاقت بحث گسترده ای هست و بی استثناء همه ما لیاقتشو داشتیم که اینجاییم تک تک مارو خدا انتخاب کرد آورد اینجا اما شیطان هم ساکت ننشسته و تا بتونه مانع درست می کنه و آجری که استادت با آموزشهای بی نظیرش داده دستت ازت می گیره یه گوشه پرت می کنه با خیال آسوده مارو رها می کنه چون به مقصد خودش رسیده .
از طرفی وقتی هم می آییم و می نویسیم جور دیگه حال مارو بد می کنه ….
کلا چه بنویسیم چه ننویسیم به ما کار داره .تااااااااااااااااا وقتی که به تناسب ایده آل برسیم تازه اون موقع هم دست از سر ما برنمی داره جور دیگه ضربه اشو می زنه ..خودتون حتما متوجه شدید که عده ای از شگفتی سازان برگشت به وضع قبل رو با درجات مختلف تجربه کردن و کلی ترسیدن ونگران شدن و تنها توصیه ای که استاد گرامی بهشون داشته این بوده که برگردید به توحه به تکرار به نوشتن
گزینه های کسب لیاقت تناسب اندام یکی دوتا نیست که نوشتن در سایت یکی از این گزینه هاست … نشان بگیریم چه بهتر ، نگیریم هم ،ما به وظیفه عمل کردیم
درود بر شما خدانگهدار شما ….
ارادتمند شهربانو
سلام شهربانوی عزیزم
بله با حرفهای شما کاملا موافقم
خیلی قشنگ تحلیل کردید .
اعتراف میکنم منم بعضی وقتها از تنبلی کردن نمی نویسم و بعضی وقتها دیدگاهها ی اون جلسه به قدری خوب هست که به نظرم من دیگه چیزی برای گفتن ندارم .
ممنون ازت گلم موفق باشی و همیشه در مسیر تناسب و تغییر
سلام الهامجان ، خوبی عزیزم ؟ الهی که خوب و خوش باشی در مسیر تغییر کردن ،
مرسی از پیام زیبا و محبت آمیزت ..خیلی متشکرم از لطف شما خواهر عزیز و هم مسیرم .
اینکه فرمودید که گاهی اونقدر فایلها کاملن که چیزی از خودت نمی تونی بهش اضافه کنی و بنویسی برا همین ممکنه چیزی ننویسی ….باید بگم از نظر منم تمام فایلهای حضرت استاد کامل و بی نقص و بی نظیرن و من در دوره که بودم و هنوز به تکرار نرسیده بودم واقعا چیزی از خودمنمی تونستم اضافه کنم و حتی تجزیه و تحلیل کنم .. اما با متن نویسی کامل بیانات صوتی استاد با کلاسه بندی و بولد کردن جملات مهم آموزشی به احساس رضایت از خود می رسیدم …می گفتم من که چیزی از خودم نمی تونم اضافه کنم و حرفی برا گفتن ندارم فقط می نویسم کههمین حرفا توی ذهنم حک بشه …حالا که به دوره تکرار رسیدم می بینم چقدر این روش تونسته ذهنمنو باز کنه برای نوشتن نظر از خودم ….حالا می تونم تا حدودی تجزیه و تحلیل کنم …. و اینقدر حرف برای گفتن پیدا کردم که دوره تکرار در روز چهاردهم متوقف شده … بعضی وقتا به خودم میگم بسه دیگه برو دوره تکرار و جلو ببر اونو نیمه کاره رها کردی …..
ببخش الهام جان وقتتو گرفتم … یه کلماتی جوشید و جاری شد ..
برات بهترینهارو آرزومندم
سلام دوستاران تناسب فکری
من دو نوبت لاعری باذهن ۱۰۰ گام رو انجام دادم ولی لاغر نمیشدم حالا که خودمو با دفعه های قبل مقایسه میکنم میبینم اینبار حرفای استاد انگار به جان من میشینه و تمام و کمال باور میکنم ولی دفعه های قبل همش تو ذهنم دلیل میاوردم که نمیشه یا این حرف اشتباهه خیلی سعی میکردم حرفای استاد رو برای خودم منطقی کنم ولی همیشه یه ترسی ته دلم بود با این حال ترس از خوردنم کمتر شد والان خیلی راحت تر میتونم بگم من لیاقت تناسب اندام را دارم و اینبار از ته دلم ایمان دارم موفق میشم ولی دفعه های قبل خبری از این اطمینان نبود یه چیز جالب امروز گام پنجم هست و دخترم صبح به من میگفت مامان انگار لاغر شدی درحالی که خبر نداره من دارم چکار میکنم خدایا شکرت که منو انتخاب کردی و به نتیجه میرسم
سلام و درود فراوان محظر استاد گرامی و دوستان خوبم ،
قسمتی از دیدگاه فروغ عزیز رو با کمی ویرایش تقدیمتون می کنم :
سپاسگزارم
سلام دوست عزیز
من کاملا با شما موافقم چون من هم به تازگی درک میکنم استاد عزیزم چی میگن چون قبلا درک خاصی نداشتم و الان به لطف پروردگار نجواهای ذهنیم کم شدن و هر وقت میخوان به من بگن چرا انقد خوردی؟ سریعا کاتشون میکنم و حالم خیلی بهتر و با علاقه دارم ادامه میدم، چیزی که در گذشته اصلا نبود
فایل فوقالعادهایه
به نظرم باید هر یکی دو هفته یکبار ازش استفاده کرد تا بهمون یاداوری کنه که خودمونو لایق لاغر شدن بدونیم.
من کاملا قبول دارم که خودم به شخصه از این نظر مشکل داشتم چون برای سالیان دراز لاغری رو برای خودم غیر ممکن میدونستم. تغییر این نگاه زمانبره. الان حس میکنم به بلوغ کافی در این مورد رسیدم. من قبلا مدام مینوشتم و میگفتم که لاغر شدن آسونترین کار دنیاست اما اینکه در اعماق وجودم و در زمانهایی که حواسم نیست هم اینطور فکر میکنم یا به نظرم میرسه لاغر شدن واقعا کار سختیه بحثش جداست.
خیلی به این موضوع فکر میکردم تا اینکه چند وقت پیش متوجه شدم من کاملا قبول کردمکه برای لاغر شدن فقط باید باور و ورودیهای ذهنیمونو کنترل کنم اما بازم به نظرم لاغر شدن سخت میاد چون فکر میکنم که کنترل ورودیهای ذهن برای همهی عمر کار سختیه. فکرم مملو از تضاد بود و رفع هر کدومش انرژی زیادی میطلبید و واقعا حس میکردم مغزم پر شده. فعالیت شدید ذهنی خیلی انرژیبر و خستهکنندست. تا یک فکر رو به نتیجه میرسوندم یک فکر دبگه مثل قارچ سبز میشد. مدتی در ابن کش و قوس بودم تا اینکه برای حلش از عشق کمک خواستم و به صدای بلند ازش درخواست کردم که این ولولهی ذهنی رو اروم کنه و عاقبت راهحل خودشو نمایان کرد.
راهکاری که براش در نظر گرفتم تمرکز در حال حاضره و رها کردن نتیجه. البته این رو هم بارها استاد بهش تاکید داشتن اما بازم اینکه خود ادم از درون خودش به این نتیجه برسه خیلی مهمه. نه اینکه فقط این اموزشها رو بشنوه و تایید کنه.
به نظرم شنیدن و تایید کردن تازه اول راهه. تازه بعدش این اطلاعات بابد پردازش بشن. باید ادم به اون تجربهی درونی برسه که مانع دقیقا همون مسئلهاست تا تغییر صورت بگیره.
از وقتی تصمیم گرفتم به آینده فکر نکنم. خواستهمو در بطن افرینش جهان هستی رها کنم و فقط به فکر لذت بردن از هر لحظه باشم دیگه لاغر شدن به نظرم سخت نمیرسه چون تا فکر مخربی به سرم میزنه بلافاصله به خودم میگم این منم که دارم نقشهی راه آینده رو رسم میکنم هر اتفاقی که تا حالا افتاده من در لحظهی اکنون این فرصت رو دارم که هر طرحی رو که میخوام برای آینده بریزم از خودم میپرسم که خب من دلم میخواد این مسئله چطور پیش بره؟ چه اتفاقی بیفته منو خوشحال میکنه؟ و اونوقت افکارمو میتونم در مسیر صحیح هدایت کنم.
وقتی یادمه از این راهکار استفاده میکنم وقتی هم یادم نیست خب یکم در مسیر اشتباه پیش میرم و تا یادم میفته برمیگردم به مسیر اصلی.
خوبیش در اینه که مدتیه بیشتر وقتها یادمه و هشیارم. درست مثل اوایلی که وارد مسیر لاغری ذهنی شده بودم و هیجان کشفیات جدیدم مثل جریان الکتریسیته یه شوک قوی بهم وارد کرده بود. باعث میشد حالم عالی باشه و باور توانمندی در لاغر شدن اونقدر در من قوی بود که هنوز دوره رو به شکل رسمی شروع نکرده من نتایج جسمی در خودم دیدم. الان با ارامش بیشتر و با احساس خوب در حال ادامه دادنم و از وقتی دیگه مرحلهی بعدی لاغر شدنمو دور از دسترس و سخت نمیبینم مطمئنم که در حال وزن کم کردنم و بزودی نتایج جسمی رو هم خواهم دید.
وقتی به نشانههای غیر فیزیکی از تغییر نگرش و نشانههای تغییر رفتارم به کمک عشق توجه میکنم اطمینان پیدا میکنم که در حال لاغر شدنم.
چند روز پیش در اینستا یه پست دیدم در مورد یک وزنه بردار که برای گرفتن مدال طلای المپیک تلاش میکرد. برای گرفتن نتیجهی دلخواهش در چهار المپیک شرکت کرد. یعنی ۱۶ سال برای رسیدن به هدفش زمان گذاشت . حتی وقتی مدال نقره گرفت قانع نشد و بازم ادامه داد تا در دور چهارم موفق شد به مدال طلا دست پیدا کنه در حالیکه میدونیم معمولا ورزشکارا حداکثر دو دوره اونقدر رو فرم هستن که بتونن تو المپیک شرکت کنن چه برسه به فاینال هم برسن.
ولی خب وقتی چیزی رو از صمیم قلب بخوای و براش از روی عشق تلاش کنی و در خودت احساس لیاقت موفقیت رو ایجاد کنی حتی جهان در مقابل خواست تو سر تعظیم فرود میاره و تو رو به خواستهات میرسونه.
در مقابل سالها تلاش اون ورزشکار برای موفقیت در کاری که فقط تعداد محدودی از افراد در جهان به اون جایگاه دست پیدا میکنن، اینکه من سعی کنم از زندگیم لذت ببرم که چیزی نیست. خییییلی آسونه، خییییلی! به آسونی اب خوردن….
سلام و درود بر بانو عشق
می دانم که هیچ اتفاقی،اتفاقی رخ نمیدهد … در چندروز اخیر ،یکبار در حال قنوت نماز و بار دیگر بین مراقبه و چندباری در حال انجام کاری نام و تصویر پروفایلتون ازنظرم گذشت …
و هرکجا که نام عشق باشد ،دستان پرمهر تنها یکدانه ام مرا فرا می خواند و به هر حال با فراخوانی از بیکرانه در این وقت الهی هم فرکانس شما قرار گرفتم ..خدایا سپاسگزارم .
بانو عشق جان ،دیدگاهتون حقیقتا عالی بود همواره در مسیر تغییر کردن متعالی باشید …
اینکه در سطح افکارمون تصمیم میگیرم و یا فکر می کنیم تغییر کردیم ولی همچنان در درون تضادهایی داریم ،کاملا درسته و باهاتون موافقم و فقط به مرور و با اشتیاق برای درک مطلب بهتر برداشت ما بهتر میشه و هرقدر درکمون از محتوا بهتر بشه و بیشتر در وادی امن الهی قرار بگیریم ،تغییرات بیشتر در شرایط جسم و روح و روان ،ذهن و حتی زندگیمون رخ می دهد ..
و اما شعار امسال من ،سال ۱۴۰۱ یک چیز فوق العاده بود
امسال سالِ زندگی را زندگی کردنه …سال در لحظه بودن و پیوستن به نیروی حال
در حال مطالعه کتاب ماورای طبیعی شدن دکتر جودیسپنزا هستم و عاشق پیوستن به نیروی حال و در این مورد وقتی دیدگاهتون را خوندم باز به قانون هم فرکانس بودن ایمان آوردم .
بهتون تبریک عرض می کنم و خوشحالم بابت موفقیتهای ارزشمندتون در مورد رها کردن نتیجه و آینده و برگشتن به هم اکنون ابدی …
قبول دارم هر کاری اولش سخت به نظرمیرسه ولی ایمان دارم با طلب از خود نیروی عشق لایتناهی و تکرار و تمرین میشه نتیجه های فوق العاده گرفت اگر افراد بسیاری مثل اُشو و دیگر اساتید عشق ،توانستند این نشونه خوبیه برای ما …. اینکه ما هم می توانیم و به نکته عالی و خوبی اشاره کردین …توجه به تغییرات نگرشمون و جشن گرفتن موفقیتهامون حتی اگر ظاهرا کوچک باشند،مسیر را لذت بخش تر می کنه و امید را بسیار و خداوند امید هیچ امیدواری را ناامید نمی کند ….
خداوند را سپاسگزارم برای جاری شدن این ارتباط پرخیر و برکت
عزیزم همواره خورشید باشید و سراسر نیروی عشق بتابید (:
خدانگهدارتون
درود بر شما همیار هممسیرم.
از دریافت انرژی مثبت شما بسیار خشنود شدم
کتابی رو که نام بردید و همچنین مجموعهی دوازده جلدی مراقبهی اشو رو منم مطالعه کردم و بسیار استفاده بردم و همچنان خواهم برد.
سپاس از شما برای توجهتون وارزوی ارزشمندتون برای من
همانطور که تا امروز بودید همچنان موفق و پیروز باشید.
سپاسگزارم از اظهار لطف و محبتتون عشق عزیز
و هدیه ای که امروز به من دادین😊 ….مجموعه دوازده جلدی مراقبه اُشو که حتما خودشو بهم میرسونه ….سپاسگزارم از جریان حضور جاودانگی.
قلبتون پر نور و مسیرتون پرنعمت.
هدیه به قلب نازنینتون
مست عشقم ،مست شوقم ،مست دوست
مست معشوقی که عالم مست اوست
با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان متناسبم
باید لایق لاغر شدن باشید 😍😍😍
از اونجایی که من خیلی عاشق لاغری هستم و دوست دارم تجربه اش کنم اون احساس سبکی رو اون زیبایی رو اون حال خوب اون آرامش اون توانمندی هام رو
و هر روز تمرینات و فایل ها رو دنبال میکنم و تصویر سازی های عالی از خودم رو دارم در طول شبانه روز و اون انتظاری که از خودم دارم که به وزن ۵۳کیلو گرم برسم و مطمئنم که میرسم و مطمئنم که خداوند هدایتم میکنه به سمت هدفم و از اونجایی که هیچ برنامه و کاری رو برای لاغری انجام نمیدم به جز از طریق ذهن
پس من خودم رو لایق متناسب شدن میدونم
متناسب شدن برای من شادی احساس خوب توانمندی هام آرامش روابط به ارمغان میاره و آورده
و از اونجایی که ما باید خودمون رو لایق متناسب شدن بدونیم چون خداوند ما رو لایق دونسته
چون در وجود ما خداوند نهادینه اش کرده که ای بنده من تو لایق بهترینا هستی بهترین زندگی بهترین سلامتی بهترین عشق بهترین تناسب بهترین روابط
بهترینای دنیا
و کافیه خودت بخواهی و باورش کنی که چه چیزهای در انتظار تو قرار دادم
منم باور دارم در همه ی زمینه های زندگی پیشرفت میکنم لاغری همه چی رو به دنبال داره تناسب حال خوب آرامش لذت بردن از همه جی
خوشحالم که الگوی خوبی برای فرزندانم هستم برای خانواده ام برای اطرافیانم
و منو تشویق میکنن که چقدر توانمندی
خوشحالم برای خواسته هام که دست بردار نیستم از سال ۹۴تا الان دارم این دوره ها رو دنبال میکنم و بر تعهد خودم پایبند بودم و خودم و وزن نکردم و دنبال روشهای دیگه نرفتم تمام اون استرس ها و سرزنش ها ازم دور شده در آرامشم ترس هام ریخته تغییرات کوچیک کوچیک در من به وجود اومده که به خودم افتخار میکنم
خیلی خوبه اینا بک توانمندیه که بخواهی اینقدر تغییر کنی
چون دوست دارم تغییر کنم این خودش یک توانمندی
بعصی ها هنوز هیج اقدامی نکردن برای خودشون و دست رو دست گذاشتن که زندگی اونا رو ببره جلو
همین که من هر روز فایل گوش میدم تمرین مینویسم با دفتر و قلم دوستم همین که در حال تغییر هستم و روز به روز بر آگاهی هام می افزایم یعنی سعادت یعنی خوشبختی یعنی لایق دونستن
من تنها تو فکر این نیستم که بخوام لاغر کنم که یه لباس خوشگلی بپوشم و لذت ببرم نه
من الان هم ،از پوشیدن لباس هام لذت میبرم
همسرم همیشه بهم میگه که تو خیلی خوش لباسی
همه چی بهت میاد
همین که از خودم راضیم و از الان خودم لذت میبرم خیلی برام ارزش داره ولی باز هم در حال تغییر و دنبال آگاهی ها جدید هستم که بتونم بیشتر پیشرفت کنم و بیشتر لذت ببرم
و بیشتر اعتماد به نفسم و عزت نفسم رو بالا ببرم
متناسب شدن یک پکیج کامله که میتونی با لایق دونستن خودت به اونا دست یابی
پس من مریم لایق متناسب شدن هستم چون من متناسب به دنیا اومدم و متناسب هم از دنیا میرم
🙏🙏🙏خدایا شکرت الحمدالله
سلام
من به خودم میگم چرا من خودم رولایق متناسب شدن . ثروتمند بودن . سلامتی و… بدونم ؟
جوابهایی که به این سوال میدم:
چونکه بیس متناسب شدن رو من تو ذهنم دارم و با آموزشهای نادرست ونا آگاهانه بیس جدیدی نصب کردم که سیستم بدنم رو ویروسی کرد و به راه خلاف چاقی کشیده شدم .
ومن هیچ گونه فرقی با فردی که متناسب هست ندارم فقط کافیه با باورهای درست رفتار وعادت اونها رو پیدا کنم کم کم متناسب میشم .
درسته شاید ذهنم بگه گفتنش آسونه ولی عمل کردنش سخته .
راهی جدید برخلاف راههای قبلی . که نه خودت و نه خانوادت تجربش کردن برای لاغری .
راهی همیشگی و بدون مقاومت که اثر موقت داره رو ترجیح میدم ولی حاضر نیستم ازمنطقه امنم بیام بیرون .
وخوب طبیعی هست که فردی همون رفتارقبلی وهمون عادت قبلی خودش رو داشته باشه طبیعیه که نتیجش هم مثل قبل بشه .
یه بارشهامت داشته باشم مسیری رو انتخاب کنم که جدید باشه تا بتونم نتایج جدیدی ازش کسب کنم .
من همون روز اول اینا روبه خودم گفتم واتمام حاجت کردم باخودم.
یا این راه ذهنی رو تا آخرش ادامه بدم ونتیجه بگیرم.
یا حسرت متناسب شدن داشته باشم ولذتهای اون رو برای همیشه دفن کنم .
حالا انتخابش با منه .
اگه راه دوم روانتخاب کردم دیگه حق ندارم غربزنم و خودم روسرزنش کنم . دیگه حق ندارم آرزوی پوشیدن لباسهای سایز مدیوم رو داشته باشم . دیگه حق ندارم آرامش داشته باشم و با لذت غذا بخورم .
چونکه من نخاستم که به خودم بفهمونم که من میتونم متناسب بشم . بهانه بی بهانه .
چرا اینهمه دوستان شگفت انگیز تونستن اونوقت من نمیتونم؟ .
این بود که حرکت کردم و گفتم خدایا به امید تو.
بااینکه خسته ام از روشهای قبلی والانم نای روش جدید رو ندارم اما اینبار دوباره حرکت میکنم چون روشش فرق داره . بر ترس ازنشدن غلبه میکنم و به خودم نیمه گمشده متناسب رو هدیه میدم .
طوری نشده یه سری اشتباهاتی در توجهاتم بود که درسته تاوان سنگینی داشت اما مزیتش این بود که بزار یه بار دردم بگیره تا متوجه ورودی ذهنم باشه که هرکس یه چیزی گفت بی دلیل نپذیرمش.
توجهات روی چاقی . توجهات روی دردهای چاقی . میبرم توجهاتم رو روی متناسب شدن ولذتهای متناسب شدن .
نه من بلکه کلیه دوستانی که اضافه وزن دارن لایق متناسب شدن هستن چون اصلمون و ریشمون و کدهای متناسب شدن رو در وجودمان داریم ما یه سری تبصره برای متناسب شدن گذاشتیم اون تبصره ها رو پیدا کنم وباطل کنم .
مثلا درمدرسه میگفتن هرکی بالاترین نمره رو بیاره شاگرد اول هست . ومن تبصره بزارم به شرطی که قدش بلند باشه و چشمانش آبی باشه .
خوب طبیعی هست من اگر نمره ۲۰ هم بیارم با تبصره ای که گذاشتم اول ازهمه خودم مشمول این قانون دانشگاه نمیشم و لایق شاگرد اول شدن نیستم .
حالابیام این تبصره رو حذف کنم خوب به راحتی مشمول قانون دانشگاه میشم وشاگرد اول میشم .
پس فرق درچی بود که باراول من لایق شاگرد اول نبودم ولی همون من بار دوم لایق شاگرداول شدن هستم ؟
هیچی همون تبصره مسخره . که راه موفقیت منو سد کرد .
من خودم یه باور یا تبصره مسخره ای که داشتم این بود هرچه وضع مالی بهتربشه طرف چاق ترمیشه .
ووقتی که دردوران تحصیلی دستم توجیب پدرومادرم بود کمی اضافه وزن داشتم ولی بعداینکه شاغل شدم هرسری چاق تر میشدم .بایه سرعت زیاد .
خوب من چی کارکردم ؟
اومدم درمحیط اطرافم کلی نمونه پیدا کردم که ثروتمند شدن ولی متناسب تر شدن. واین باور مسخرم باطل شد ومن کلی کاهش وزن پیدا کردم .
من لایق برخورداری از تمامی مواهب الهی رو دارم به شرط اینکه تمام تبصره ها رو پاک کنم تا منم لایق برخورداری از مواهب الهی بشوم .
ممنون از پاسخگوییتون استاد
سلام استاد
من هر روز غذام کم و کمتر میشه و لاغر و لاغر تر
اگر یک لقمه بیشتر بخورم حالم بد میشه
ولی با خودم میگم تو هنوز از خوردن میترسی وگرنه باید بتونی زیاد بخوری و لاغر شی
پس چرا استاد در اشپزخانه لاغری انقدر غذاهای رنگارنگ درست میکنه
سلام و درود
نترسیدم از غذا به معنی زیاد خوردن نیست
اینکه من غذای رنگارنگ درست می کنه دلیل نمیشه که زیاد می خورم
همیشه به اندازه مدنظرت باشه
استاد کاش یک فایل مخصوص نترسیدن از غذا میزاشتین تو دوره هیلی در موردش حرف زدید ولی ممنون میشم این کار کنید
سلام و درود
در دوره پیشرفته لاغری با ذهن مفصل درباره اش توضیح داده می شه و کلی تمرین داره
سلام استاد ،
یک سوال دارم از محظر تون ،
آیا این نظر من درسته که میگم هر وقت تونستم از دوره گام اول چند کیلو کاهش وزن قابل توجه رو تجربه کنم و تونستم پیراهن یا مانتویی بپوشم که حدااقل دو سایز کوچکتر و کمتر از الانم باشه که سایز ۵۴ هست اونوقت به فکر تهیه پول و هزینه دوره پیشرفته باشم ؟؟ الان سایز من ۵۲ هست ولی ۵۴ می پوشم که توش راحت تر باشم وزیاد بهم نمی چسبه خیلی دلم می خواد سایزم بشه ۴۸ که سایز ۵۰ برام راحت باشه
این یعنی تغییر فیزیکی اولیه که بسیار بسیار مهم هم هست …که بعد با ذوق و شوق بیشتری ادامه بدم و خودمو به سایز ۴۲ برسونم …..و باز شور و شوق جدیدی پیدا کنم و به سمت هدف نهایی که سایز ۳۸ هست حرکت و بهش برسم که سایز اندام ایده آل برای منه …منتها من به شکل پلکانی بهش نگاه می کنم …
قبل آشناییم با سایت شما سایزم ۵۴ بوده که با لباس سایز ۵۶ راحت بودم ولی الان ۵۲ هست اما با ۵۴ راحتم ..این یه تغییر کوچولو رو نشون میده ،باز جای خوشحالی که نه تنها چاقتر نشدم بلکه لاغرتر شدم ولو به اندازه همین مقدار کم ،،، این یک نشانه و یکجوانه بسیار خوشحال کننده و جای بسی امیدواریست ▪︎
در یک پست اینستاگرامی از شما شنیدم که درباره روش غذا خوردن به شکل اتوماتیک در دوره پیشرفته فایل گذاشتید …و من غبطه خوردم به حال دوستانی که در این دوره هستن و من هنوز اندر خم یک کوچه ام …
سلام و درود
شما از هنرجویان زبده و با انگیزه دوره ورود به سرزمین لاغرها هستید
در انجام تمرینات و رسیدگی به وظایف خود در دوره آموزشی فراتر از انتظار عمل کردید
نگران نتیجه نباشید
اطمینان داشته باشید که در مسیر تجربه شرایط دلخواه هستید
دوره پیشرفته عالیه و انشاالله به زودی می خوام بروزرسانی روی این دوره انجام بدم.
استاد عزیز ،سلام مجدد
یکی از آرزوهای من این شده اتوماتیک غذا خوردن …..یعنی به طور کل موضوع غذا در ذهنم منتفی بشه …همانجوری که من هیچوقت برای آب خوردن و رفع تشنگی فکر نمی کنم اینکه چه وقت آب بخورم چقدر بخورم یا هیچوقت فکر نمی کنم آیا کم آب خوردم یا زیاد ،، ….هر وقت تشنه ام بشه آب می خورم اگر توی خونه باشم که هیچ نگرانی نداره بیرونم باشم حتما از یه طریقی آب گیر می آرم ماشا الله همه مغازه ها معمولا آب معدنی می فروشن .. یعنی مطمینم هیچوقت تشنه نخواهم موند …اینه که هیچوقت بهش فکر نمی کنم سیراب شدن به روش اتوماتیک یعنی همین …..ولی مسئله غذا خوردنم به این مرحله نرسیده …و خیلی دلم می خواد فرمول طلایی صرف غذا به شکل اتوماتیک رو بهش دست پیدا می کردم …..
من اخیرا با جراحی سختی که برای پیوند استخوان دندان داشتم دوره بیست روزه پر از درد و رنج رو سپری کردم یه خوبی که داشته فکر منو از مسئله غذا خوردن و افکار مربوط به اون خارج کرد فقط به این فکر می کنم چه روزی میشه که من دوباره از نعمت سلامتی مجدد برخوردار بشم و روزمو شاد و سرحال با فایل صبحگاهی شروع کنم بدون تجربه کوچکترین درد و رنج حتی درک شدت دو از ۱۰ ……. این چند وقت بسختی غذا خوردم و خیلی وقتا احساس گرسنگی داشتم چون درد اجازه نمی داد تا حد سیری غذامو بخورم …
خدارا سپاسگزارم که امروز دو روزه خیلی بهترم از روش ضربه تراپی eft استفاده کردم شدت درد شکر خدا رسیده به ۲ یا ۳ از ۱۰ خیلی خدارو شکر کردم …..اما خیلی دوست داشتم این بی ذهنی درمورد غذا خوردن همچنان ادامه داشت که می تونه نقش زیادی در متناسب شدن ایفا کنه ……
به امید آنروز
به این فکر کن که همه چی داره بهبود پیدا می کنه از درون و بیرون
سلام شهربانو ، امیدوارم روزبروز در مسیری که در پیش گرفتی موفق تر باشی ،
عزیزم چند روز پیش دیدگاهی به عنوان همیار لاغری نوشته بودی و به استاد در مورد علاقمندی خودت درمورد دستیابی به فرمول غذا خوردن اتوماتیک مطلبی نوشتی ، من امروز از بخش آشپزخانه لاغری با ذهن به یکمطلب آموزنده در مورد بی تاثیر بودن نوع و حتی مقدار غذاها در چاقی و لاغری برخورد کردم ….که درک اون می تونه در حالت غذا خوردن اتوماتیک تاثیر زیادی داشته باشه ، این تو و این آگاهی :
آشپزخانه لاغری
غذای لاغری غذایی نیست که ترکیب مشخصی داشته باشه بلکه غذایی است که با فکر درست تهیه و خورده بشه ▪︎
شاید ترکیب مواد غذایی در طعم و بوی غذایی که تهیه می کنید تاثیر داشته باشه اما هرگز در میزان چاق کنندگی اون تاثیری نداره▪︎[ لطفا به کلمه هرگز بیشتر فکر کن ]
در مقابل ، افکار و نگرشی که شما درباره مواد تشکیل دهنده یا غذایی که تهیه می کنید نقش اصلی در وضعیت جسمانی شما دارن ▪︎
هیچ غذایی در دنیا وجود نداره که بتوان از آن بعنوان غذای لاغری نام برد چون چاقی و لاغری به دلیل ایجاد فرمول ها و تصاویر ذهنی است نه مواد تشکیل دهنده غذاهایی که مصرف می کنیم.▪︎
بنابراین غذاهایی که مصرف می کنیم تاثیری بر وضعیت جسمی ما ندارن بلکه تعریفی که ما درباره هر ماده غذایی در ذهن خود داریم باعث شکل گیری انتظار چاقی یا لاغری در ما می شود و در نتیجه جسم ما به همان وضعیتی که انتظار داریم تغییر شکل می دهد.▪︎
در مجموعه فایل های آشپزخانه لاغری با ذهن برخی از غذاها و مواد غذایی که در زندگی روزمره از اونها استفاده می کنم را در قالب دستورالعمل تهیه غذایی در معرض نمایش عموم قرار داده ام تا نه تنها باور بی تاثیر بودن مصرف مواد غذایی در وضعیت جسمی را تقویت کرده بلکه ترس و نگرانی افرادی که اضافه وزن دارند را از خوردن مواد غذایی اصلاح کنم.▪︎ رضا عطار روشن .
استاد چقدر لذت بردم از این متن آگاهی دهنده ، البته در این مورد در قالب جملات دیگه ای در سایت و دوره خونده و شنیده بودم ولی این متن خیلی به دلم نشست ▪︎
عالی بود واقعا :))
ممنون از اینکه زحمت کشیدید و این متن رو برای استفادهی عموم اینجا قرار دادبد.
از خوندنش بسیار لذت بردم. فوقالعادست.
درسته که بارها این مطالب به اشکال مختلف گفته میشه یا به شکل تمرین انجامش میدیم اما باز هم خوندنش اونم وقتی اینطور عالی کلاسهبندی شده بسیار مفید و حتی لازمه.
من آشپزخانهی لاغری رو دنبال نمیکنم چون کلا خوشم نمیاد برای دیدن طرز پخت غذاها وقت بذارم و دلم نمیخواد به غذا توجه کنم برای همین این متن رو برای اولین بار به واسطهی همیاری شما خوندم و بسیار لذت بردم
از شما سپاسگزارم.
سلام به دوست خوبم خانم عشق ،
اتفاقا منم هدفم همینه که متنهای آموزشی از طریق دیدگاه منتشر بشه …و این تمرین با کلمات لاغر کننده اس از طریق نوشتن یعنی اجرای مرحله دوم تغییر جسم …..
حتما مستحظرید که جسم چاق طی ۴ مرحله لاغر میشه
مرحله اول ایجاد افکار و باورهای لاغری در ذهن از طریق گوش دادن به فایلهای آموزشی و خواندن متنها
مرحله دوم : کلمه و کلام یعنی نوشتن و یا صحبت با خود به شکل گفتگوهای درونی ومرور این افکار در ذهن و یا صحبت با دوستان از طریق دیدگاهها و بیان نظرات
مرحله سه خودبخود اتفاق میفته و اون تغییر رفتار و انجام رفتارهای منطبق با لاغری در صورتی که مرحله یک و دو در ذهن به حد اشباع برسه
مرحله چهار وقتی که این رفتارها تکرار بشن سبب بالا رفتن انتظار لاغری میشه و تغییرات جسمی شروع میشه …
برای شما دوست خوبم آرزوی موفقیت دارم ..
به نام خداوند متعال
سلام خدمت استاد عزیز و دوستانی که با این سایت همراه هستن
در تمام سال هایی که اضافه وزن داشتم همش عوامل بیرونی رو مقصر چاقی خودم میدونستم ارث، ژنتیک، مواد غذایی که نگهدارنده دارم، بلغم، کم تحرکی، دارو، خوراکی ها و هزار تا چیز دیگه که همه میدونیم و گرفتنشون خوشایند و جالب نیست. هر بار که در جمعی قرار میگرفتیم و راجب چاقی ما صحبت میشد و یا نصیحتی به ما میشد میگفتیم بخدا چاقی مال ما نیست، ارثیه، نگاه کنید فلانی لاغره اما ی کوچولو شکم داره پس مال مواد غذایی هست همش نگهدارنده دارم شیمیایین و هزار تا حرف دیگه ما همش چاقی خودمونو میانداختیم گردن عوامل بیرونی. ی سوال مگه غیر اینه که ما تک تک لقمه ها رو با دست خودمون برمیداشتیم میخوردیم؟چاقی ما مال کیه پس؟ این حرف و اصطاح غلط هم بندازید بیرون که تا یچیز خوشمزه میبینیم بهش جانبخشی میکنیم که میگه بیا منو بخور.
من مسئولیت چاقی خودمو میپذیرم چون تک تک لقمه ها رو با همین دست خودم برداشتم چاقی مال منه نه مال چیزی یا کس دیگه ای خودم با رفتار غلطم باعث شدم این بلا سر جسمم بیاد
من لیاقت لاغر شدن رو دارم چون هنوزم دست از تلاش برای رسیدن به رویام نکشیدم
من لیاقت دارم لاغر باشم و اعتماد به نفسم قوی بشه
من لیاقت دارم که چه از لحاظ روحی و چه جسمی سلامت باشم
من لیاقت دارم هر جا که دوست دارم بدون نگرانی برم
من لیاقت دارم هر لباسی عشقم میکشه بدون محدویت سایز بپوشم
من لیاقت دارم که لباسی که دوسش دارمو بپوشم بدون اینکه به تنم بچسبه
من لیاقت دارم بهترین غذا و خوراکی رو بدون ترس بخورم
من لیاقت دارم برم جلوی آینه و از جسم متناسب خودم نهایت لذتو ببرم
من لیاقت دارم به وزن 45 کیلوگرم برسم و بمانم
من لیاقت دارم مثل افراد همیشه لاغر باشم و لذت ببرم
من مسئولیت چاقی خودمو پذیرفتم پذیرفتم خودم علت چاق شدن جسمم پس میتونم و لیاقت دارم که لاغر بشم
خدایا شکرت
سلام خدای مهربان سلام استاد عزیزسلام دوستان گرامی
فایل لیاقت لاغر شدن رو من خیلی دوس دارم هر دفعه که به این فایل در دوره میرسم با خودم قرار می زارم حتمآ این فایل و هر روز گوش کنم از بس این فایل تاثیر گذارهو تکان میده آدمو
حتما چیزی داره دیگه حتما نکته ضعف داریم دیگه اینقدر این فایله رو دوست داریم همیشه گوش بدیم
حتما حس بیلیاقتی داریم دیکه حتما باید زیاد کار کنیم تو باور لیاقت دیگه حتما پاشنه آشیل مون هست دیگه حتما هنوز باور لیاقت تناسب اندام نداریم دیگه
حتما بیلیاقتی مون باعث شده ازین روش هم نتایج دلخواه نگیریم یا اگر گرفتیم برگشته دیگه حتما باید زیاد کار کنیم دیگه
حتمآ باید زیاد تکرار کنیم که من لایقم من لایق تناسب اندامم دیگه حتما بازم بیلیاقتی داریم دیگه
حتما بازم مسؤولیت چاقیمون رو نپذیرفتیم دیگه حتما بازم داریم آشغال خوری میکنیم دیگه حتما بازم تفریحی غذا می خوریم دیگه
حتما بازم از خودمون بدمون میاد دیگه حتمآ از عکسمون هم خوشمون نمیاد دیکه حتمآ حسرت چاقی رو می خوریم دیگه حتما غصه چاقی مون رو داریم دیگه
حتمآ ناراحت لاغری هستیم هنوز حتما از بیرون رفتن خجالت میکشیم هنوز حتما بازم لباسهای رنگی اذیت مون میکنه
حتمآ بازم ترس از چاقتر شدن داریم دیگه حتما بازم توانایی و قدرت لازم برای لاغری رو در خودمون نمی بینیم دیگه
حتمآ بازم عجله داریم زود لاغر بشیم دیگه حتما بازم از انداممون بدمون میاددیگه
حتما بازم از چاقی مون با خودمون و دیگران حرف میزنیم دیگه حتما بازم لاغری رو سخت میدونیم دیگه و دهها حتما دیگه ی دیگه
حالا چه کار کنیم برای این حس بیلیاقتی وجودمون
اولین کار به نظرم آشتی با خدای درونمون هست آشتی یعنی اینکه به راهنمایی هاش توجه کنیم بهش گوش بدیم پشت گوش نندازیم راهنمایی هاشو بی اعتنایی نکنیم به حرفهاش به تذکراتش گوش بدیم هر چی بیشتر گوش بدیم لیاقت لاغری بیشتر ی میکنیم
دومین نکته به نظرم صلح با خودمون آشتی با خودمون دوست داشتن خودمون این مورد حساسه همیشه باید کار بشه همیشه باید روی دوست داشتن خود کار کنیم نباید ول کنیم میدونید مقطعی نباشه مقطعی باشه باز حس بد نسبت به خود اندام به توانایی ها مون دوباره سراغمون میاد ومارو بی ارزش تر میکنه نسبت به خودمون بازم حس نفرت وحس خود زشت بینی قد علم میکنه
سومین نکته توجه به احساس خودمون هست هر جا داره احساسمون بد میشه بیشتر حس بیلیاقتی سراغمون میاد سعی کنیم تو حال بد نمونیم سعی کنیم خودمون حسمون رو خوب کنیم تمریناتی که مورد علاقه مون هست انجام بدیم یا فایلی که دوست داریم یا کسایی که لاغر شدن رو ببینیم
چهار اینکه نخوایم یه شبه لاغر بشیم نخوایم یه شبه پولدار بشیم زندگی دو روزه فردا باشیم نباشیم معلوم نیس سعی کنیم در حال زندگی کنیم و هر روز برای اون روز زندگی کنیم سعی کنیم هر روز بهترین استفاده ولذت رو از اون روز ببریم کارهایی که دوست داریم رو انجام بدیم هر روز یک کاری برای شادی ورضایت درونی خومون انجام بدیم نزاریم روزها و ساعات عمرمون الکی هدر بره ته خوشی رو هر روز در بیاریم کارهای عقب افتاده رو کردن خیلی حس خوبی داره برنامه داشتن ونوشتن برای هر روز عالیه
پنجمین نکته برای حس لیاقت نوشتن توانایی ها وموفقیت هامون و یادآوری به خودمون ونوشتن ویژگی های مثبتمون و توجه به تغییرات مثبت درونی و بیرونی و تشویق خودمون. توجه به تغییرات زندگی وافکار ورفتارعالی هست آدم مطمئن میشه مسیر درسته فقط باید ادامه بده ادامه بده موفقیت نزدیکه رها نکنه نشانه هارو ببینه دنبال کنه تائید کنه تا به خودش و راهش اعتماد بیشتر داشته باشه و ناامید نشه و عجله رو در خودش به صفر برسونه .
راهکار بعدی حضور در اجتماع به بهانه های مختلف رفتن به بیرون .تو خونه زیاد موندن حس بیلیاقتی به ادم میده تو اجتماع راه بری باشی ادم احساس خود ارزشی میکنه دیگه خجالت نمیکشه از خودش من چند وقته با پای پیاده نرفتم بیرون شهرمان هم کوچک هست ترس دارم از نگاههای آدمها به خودم به اندامم خانمهای خانه دار چاق این حسو دارن به نظرم تو خونه خود رو حبس کردن ادم رو از اجتماع دور میکنه سخت میشه دیگه بیرون رفتن تو شهر کوچک هم بیشتر این موضوع حس بیلیاقتی رو القا میکنه به ادم
;نکته دیگه به نظرم خیلی مهم هست عدم توجه به حرف مردم به حرف مردم اهمیت قائل نشیم.تره هم خورد نکنیم برای حرف دم دهن مردم رو نمیشه بست عمرا پس برای خودمون زندگی کنیم از حرف آدمها ناراحت نشیم .بیخیال حرف مردم بشیم زندگی برامون لذت بخش تر میشه با آدمهای مثبت اندیش نشست برخاست کنیم با هر خاله زنکی وارد صحبت یا دوستی نشیم سرمون تو زندگی خودمون باشه تا دیگران هم سر از زندگی ما بردارن p;نکته دیگه اینه که نخوایم خودمون رو با دیگران مقایسه کنیم هر کس با فرکانس متفاوتی وارد این دنیا میشه در خانواده در جامعه ی خاص خودش زندگی میکنه خودمون رو با مردم دیگه با کشورهای دیگه با خانواده های دیگه با جوامع دیگه با آداب و رسوم دیگه خواهشها مقایسه نکنیم هر کس خودش را با گذشته ی خودش مقایسه کنه با عملکرد خودش بسنجه خودش رو نه با دیگران نکته به شدت مهم .من نمیتونم خودم رو با تسلا ثروتمند ترین مرد جهان مقایسه کنم یا حتی با دختر همسایمون خومون باشیم نخواهیم با مقایسه زندگی خودبا دیگران با پول دیگران با اندام دیگران با زیبایی دیگران با روابط دیگران زندگی رو بر خومون سخت کنیم وحس بیلیاقتی بیشتری رو به جان بخریم..
ب نام نامیه الله
سلام خدمت عزیزانم
لیاقت داشتن ، ب هر آنچه ک لیاقتش را داشته ام رسیده ام اگه چیزی هست ک تا الان نتونستم بهش برسم و تجربش کنم حتما خودم در پشت پرده های ذهنم خودمو لایق اون ندونستم وگرنه خداوند عادل است ، من در زندگی خودمو لایق رسیدن ب اون هدفی ک سالها براش زحمت کشیده بودم و درس خونده بودم ندوستم و نرسیدم ودرست در یک قدمی خواسته ام موفقیتم متوقف شدم چون خودمو لایق وکالت و وکیل شدن ندونستم واز آزمود ها ترسیدم ،من خودمو لایق ی رابطه خوب عاطفی نمیدونستم ،چطوری ؟؟؟ با تلقین باور های غلط ،و یا وابستگی های بی حد ،اگه خودمو لایق ی ربطه خوب و عالی میدونستم دیگه هر لحظه نگران این نبودم ک چرا الان دیر پیام داد یا توجهش کمتره یا هزار تا ریز بینی وگلایه ک همه نشانه ی نالایق بودن من برای داشتن ی رابطه اروم و خوب عاطفی بود، هر چه که بود مسئولش من بودم منی ک خودمو لایق نمیدونستم ،منی ک یه ادم متناسب بودم ولی خودمو لایق اون اندام ندونستم ومدام توجه ب چاقی کردم متنفر شدم ترسیدم پریشون شدم وجسممو لایق چاقی دونستم ار لاغرها متنفر شدم چون فکر میکردم من تمام عمرم باید حسرت بخورم وسختی بکشم و اخرشم بی نتیجه ، از ی جایی ب بعد وقتی ب خودم ارزش قائل نشدم خودم دوس نداشتم ب خودم احترام قائل نبودم خودمو لایق بدترین حالات دونستم وجهان هم هموناروبهم نشون داد،وقتی لباس رنگ شاد میدیدم با حسرت نگا میکرذم و یا گاهی اصلا توجه نمیکردم میگفتم این ب درد من نمیخوره وانداممو بزرگتروچاق تر نشون میده من خودمو لایق چاقی میدونستم وقتی مدام تلاش میکردم از هر راهی وزن کم کنم باز میگفتم نمیشه وتمام عمر من بایداینجوری وب سختی ومحدودیت بگذره و خودم لایق چاقی میدونستم،از وقتی با سایت اشنا شدم فهمیدم ک همه چیز از من شروع میشه وهبچ سرنوشت از قبل نوشته ای وجود نداره و همه چیز با ذهن من و افکار وتوجهات من شروع میشه ،فهمیدم ک منم میتونم رایق بهترین زندگی بهترین رابطه وبهترین جسمی ومیخوام وایده الم هست بشم،در دوره های رسیدن با ارزوها با قدرت ذهن ،با ذهن قدرتمند و خلق کنندم اشنا شدم فهمیدم ک باید خودمو لایق ارزوهام و خواسته هام بدونم باید چیزایی رو ک میخوام بهشون توجه کنم اونایی ک نمیخوام خود ب خود بدون ابنکه متوجه بشم از زندگیم خارج میشن، وقتی ب روابط خوب توجه میکنم تحسین میکنم باورهای خوب ودرست در اون مورد رو ب خودم میگم بس خودمو هم لایق همچین روابطی میدونم وچقدرهم ب زیبایی در زندگیم نمایان شد ،وقتی خودمو لایق رسیدن ب خواسته هام دونستم .همسو شدم با خواسته اروم اروم وارد زندگیم شدن وحتی وضعیت مالی خوب،هر چند راه بسیار دارم وکلی باورهای مخالف ولی من هر روز قدمی برمیدارم واستمرار دارم وایمان دارم ک خدا هم فراتر از انتظارم پاسخ میده ، در این یکسال ونیم ک توی سایت هستم دوست داشتم ک سایز ۳۸ رو بتونم راحت بپوشم ولذت ببرم و الان مدت هاست ک من لباس هام سایزش ۳۸هستش ،وقتی برای خرید میرفتم گاهی لباس های سایز ۳۶ میشدن ک خیلی خوشگل بود وبیشتر لباس های ترک سایزهای پایین داشتن من هم دلم میخواست بتونم از اونام بپوشم ب خودم گفتم خب اینبار بیا وبرا خودت سایز ۳۶رو انتخاب کن،ولی الان با این ک همیشه فایلی گوش میدادم ومدام تو سایت وپیجم دیدم هیچ تغییری نمیکنم ک هیچ ،گاهی احساس های بدی هم بهم دس میده الان میبینم ک من خودمولایق اون سایز نمیدونسم،اون پشت پرده ذهنم میگف تو کجا واون سایز ۳۶ کجا،اگه بیشتر از این کمکنی شاید مریض بشی یا اندامت خیلی لاغرتر بشه وعشقتم ک دوست نداره زیاد لاغری ،یادته قبلنا ادمای لاغر ومسخره میکرد یا نکنع پوستت خراب بشه ،لباسا ب تنت زار بزنه ،نکنه بخوای باز لاغر شی و نتونی توی سایز ۳۶ بمونی وکمتر بشی وبدتر بشه ، یعنی اونقد این باورهای مخالف لاغری در ذهنم مرور میشد ک من خودمو لایق سایز ۳۶ نمیدیدم ،الان ب خودم میگم ببین اغلب دخترای زیبا وسلیریتیا سایزهای پایینی دارن صورتاشوت زیباس لباس ب تنشون زیباس چ ملی ادم ک دوستشان دارن وتحسینشون میکنن بس ترسی نداره تو هم لایق بهترین اندامی اندامی ک ایده ال توست ،بس حرکت کن ب سمت چیزی ک لایقشی بس همسو باش ،نترس ،تو خودت لایق سایز ۳۸_۴۰میدونی یا سایر ۳۶،توی کدومش شادتری و از خودت بیشتر لذت میبری و میبینم ک من با سایز پایین تر لذت بیشتری میبرم ،بس میخوام قدم هامو محکم در مسیرم بردارم توجه ب کسایی ک در وزن وسایز ایده ال من هستن توجه ب لاغری برای خودم لیاقت سایزهای کمتر وبوجوذ بیارم ،من میخوام بعد این ک مراکز خرید رفتم دنبال لیاس های سایز ۳۶ برای خودم باشم برم ببینم لدت ببرم از زیبایی سایز کوچیک ،میخوام برای ایجادو گسترش لیاقت لاغر شدن در خودم سرچ کنم افرادی ک سایزهای کوچیک دارن عکساشونو ببینم تحسینشون کنم ویا برای خودم عیارت هایی روجلو اینه بگم تا شور بیشتری برای مسیرم یرای خودم بوجود بیارم من همین الانمو دوست دارم عاشق جسم زیبام هستم ولی من لیاقتم بهتر و بیشتر از اینه بس قدم برمیدارم ب سمت بهترین ها، من لیاقت بهترین زندگیو دارم ،من لیاقت متناسب زندگی کردن رو دارم ،من لیاقت پوشبدن لباسهای زیبای سایز ۳۶رو دارم ،من لیاقت سبک بودن و سالم بودن رو دارم ، من لیاقت فرز بودن رو دارم، من لیاقت داشتن ی رابطه خوب رودارم، من لیاقت رسیدن ب ارزوها وخواسته هامو دارم ،و
این لیاقت رو خدا در من قرار داده،
خدایا یاریم کن تا خلیفه ای با کفایتو با لیاقت در زمینت باشم ،خدایا شکرت که لایق این هدایتم گردانیدی و سپاس تو را ک لایق دانستن و اموختن این آگاهی های زیبای شدم
سلام و درود ▪︎
مقاله امروز رو با ضمیر متکلم وحده برای خودم بازنویسی کردم ▪︎
عنوان مقاله :
باید لیاقت لاغر شدن داشته باشید ▪︎
□□□□
لیاقت لاغر شدن با رژیم گرفتن، ورزش های سخت انجام دادن، دارو مصرف کردن و یا حتی عمل جراحی در ما ایجاد نمی شه ▪︎. چرا که همه ما برای داشتن لیاقت چاقی کار خاصی انجام نداده ایم یا زحمت و رنج زیادی متحمل نشده ایم.▪︎لیاقت داشتن برای رسیدن به هر موفقیتی لازمه▪︎هر فردی به اندازه لیاقت خودش از جهان و نعمت هاش سهم می بره▪︎
جهان، جهان لیاقت هاست.▪︎
جملات از این دست زیاد در کتاب های موفقیت و گفته های افراد موفق جهان استفاده می شه ▪︎
لاغر شدن هم مانند هر کاری نیاز به لیاقت داره▪︎
همانطوری که چاق شدن هم لیاقت می خواد و همه افراد چاق حتما لیاقتشو را داشتن ▪︎هر فردی که اضافه وزن داره برای چاق شدن، استمرار و پشتکار داشته ▪︎بارها رفتار و عادت های اشتباه رو تکرار کرده تا جسم خودشو به این شرایط رسونده ، پس لیاقت تغییر کردن را داشته ، هرچند که این تغییر در جهت چاق شدن بوده است▪︎بارها از شراط جسمی خود متنفر شده و به چاقیش توجه کرده و به ذهن خود دستور داده که دوست داره بیشتر چاق بشه ▪︎
به این عبارت دقت کنید:
توجه به اون چیزی که از ش متنفرم با توجه به آن چیزی که عاشق اون هستم برای ذهنم تفاوتی نمی کنه ▪︎
ذهن من در هر دو حالت تصور می کنه که من اون شرایط را دوست دارم و سعی می کنم اون شرایطو در زندگیم گسترش بدم ▪︎
اینکه سال ها از چاقی متنفر بوده اما هر سال چاق تر شدم به این دلیله که ذهن ناخودآگاه تفاوت بین تنفر یا عاشق بودن رو نمی دونه ▪︎از نظر ذهن ناخودآگاه توجه کردن، درگیر شدن، عاشق بودن، خواستن، نخواستن، دوست داشتن، متنفر بودن و … همه به یک معنی است و اون علاقمند بودنه ▪︎
در واقع ذهن ناخودآگاه به این شکل عمل می کنه :
به هر چیزی توجه کنم تصور می کنه من عاشق اون موضوعم و اون موضوع رو در زندگی من گسترش می ده ▪︎
پس همه افراد چاق به شکل های مختلف به چاقی خود توجه کردن و با توجه کردن لیاقت چاق شدن را در خود افزایش دادن و چاق تر شدن ▪︎
زمانی که نگران چاقی بیشترم من در حال پرورش لیاقت چاقی خودمم ▪︎
زمانی که از شرایط خود خجالت می کشم، گله و شکایت می کنم خودمو سرزنش می کنم، رژیم می گیرم و به بدنم با ورزش های سنگین فشار وارد می آرم من در تمام این موارد در حال افزایش لیاقت چاق شدن در خود هستم▪︎
اگر اضافه وزن دارم و این نوشته رو می خونم به خوبی درک می کنم دقیقا منظور استاد چیه ▪︎
من به خاطر می آرم چه کارهایی برای لاغر شدن انجام دادم ▪︎
به خاطر می آرم زمان هایی را که به شدت از چاقی متنفر شدم و بارها برای دیگران درباره اش گله و شکایت کردم ▪︎
استاد میگن حتی به خاطر دارم زمان هایی که از چاقی به حدی متنفر شدم که آرزوی مرگ کردم ▪︎
اینها تلاش من برای چاق تر شدن بوده ▪︎
شاید درک این موضوع برام آسون نباشه که چگونه ممکنه من از چیری متنفر باشم اما اون موضوع در زندگی من گسترش پیدا کنه▪︎
این موضوع اساس قانون جذبه و درکش نیاز به درک آگاهی بیشتر و استمرار در مسیر تغییر کردن داره ▪︎
تا همین چند سال قبل درباره این موضوع هیچ آگاهی نداشتم و بارها از اینکه “چرا از هرچی بدم می آید سرم می آد▪︎ متعجب و خشمگین می شدم.▪︎
هزاران بار به این موضوع فکر می کردم که چرا من به فلان موضوع علاقه ای ندارم اما همیشه با اون درگیرم▪︎
سال ها زمان برد تا به دلیل گسترش آنچه نمی خوام در زندگی ام پی بردم و اون “توجه کردن” بود و اینکه ذهن ناخودآگاه من تفاوتی بین “دوست داشتن و نداشتن” قائل نیست و به هر دلیل ، موضوعی مورد توجه من قرار بگیره و به اون توجه کنم به عنوان موضوع مورد علاقه درنظر گرفته شده و در زندگی من گسترش پیدا می کنه ▪︎
به این ترتیب اگر می خوام لاغر بشم باید لیاقت لاغر شدن رو در خودم ایجاد کنم▪︎
تا زمانی که در نگرش خود به جسم و زندگی که دارم تغییر ایجاد نکنم موفق به ایجاد لیاقت متناسب شدن در خود نخواهم شد▪︎
باید در ذهنم لیاقت لاغر شدن رو جایگزین لیاقت چاق شدن کنم▪︎
باید فرمول های لاغر کننده موجود در ذهن ناخودآگاه خودمو مجددا فعال کنم و استفاده از اونهارو جایگزین استفاده از فرمول های چاق کننده کنم ▪︎
باید مانع از توجه افکار م به چاقی بشم و در مقابل، به موضوع لاغری که مورد علاقه و آرزومه توجه کنم ▪︎
سال ها من در ذهن خودم در حال پرورش لیاقت چاق تر شدن بودم.▪︎
استاد همچنین گفتن : با تنفری که از خودم داشتم، با رژیم های سختی که اجرا می کردم و با ورزش های سنگینی که انجام می دادم، با فرار کردن از خودم، با سرزنش کردن خودم، با سرزنش کردن والدینم که چرا مانع از چاق شدن من نشدن ، در همه این موارد من در حال پرورش لیاقت چاق تر شدن خودم بوده ام▪︎
اما روزی که با قدرت ذهن خود در متناسب شدن آشنا شدم معنای لیاقت متناسب شدن را آموختم و از آن روز مسیر زندگی من از چاق تر شدن به سمت لاغرتر شدن تغییر کرد.▪︎
آگاهی امروز درباره لیاقت متناسب شدنه ▪︎
آنچه در این فایل آموزشی آماده شده جهت اطلاع افرادیه که دوست دارن در شرایط فعلی خود تغییری ایجاد کنن و در مسیر افزایش لیاقت متناسب شدن قرار بگیرن▪︎
همه افرادی که از مسیر لاغری با ذهن به رویای لاغری خود رسیدن برای شگفتی ساز شدن ابتدا لیاقتشو در ذهن ایجاد کردن ▪︎
امیدوارم با استفاده بارها از این فایل صوتی در درونم شعله های متناسب شدن رو سوزان تر کنم و گام های موثری در جهت رسیدن به تناسب اندام مورد نظرم بردارم▪︎
[ برگردوندن افعالها به متکلم وحده برام لذت بخشه حس می کنم استاد اینو فقط برای من نوشته حس خوبیه ▪︎ امیدوارم مورد توجه علاقمندان قرار بگیره و خودم هم بتونم از اون برای پیشبرد هدفم بهره برداری لازم رو داشته باشم ] ▪︎
_____________
پاسخ به این سوالات برداشت من از این مقاله ارزشمند خواهد بود ▪︎
_____________
به آنچه در مسیر چاق شدن تجربه کرده اید فکر کنید و بنویسید چگونه لیاقت چاق شدن را در خود ایجاد کرده اید.
● پاسخ :
جالبه که من تا ۳۰ سالگی کاملا متناسب بودم اگر چه موقع تولد یک نوزاد ۵ کیلویی به دنیا اومدم و بسیار سنگین وزن و توپول بودم و تا قبل مدرسه خیلی توپول بودم ولی در طی این مدت من صاحب یک خواهر دیگه شدم و مادرم توجهش برای زیادی غذا دادن به من برداشته شد و من به فطرت اولیه خودم کهومتناسب شدن بود برگشتم و به تدریج لاغر شدم و همینجور کاملا متناسب بودم تا سی سالگی ..اما از ده سال قبل یعنی از بیست سالگی با فکر کردن به خانومهای چاق و توپول بی لیاقتی رو برای لاغر موندن کلید زدم و کم کم خودمو لایق چاقی کردم …من چطور برای چاق شدن به کسب لیاقت رسیدم ؟ از توجه به خانومای چاق .شدیدن به پاهای چاقشون علاقمند شدم و فکر می کردم اگر چاق بشم محبوبتر و زیباتر میشم به همه نشون می دم منم دارم که بخورم وچاق بشم شوهرم می آره می ریزه زیر دستم چون از وقتی چاق شدم بیشتر دوستم داره و برام خرج می کنه منم قوی تر و سالمتر شدم و از پوشیدن جوراب مشگی که دهه شصت مدبود پاهام خوش فرم به نظر می آد و دیگه کسی از فرط لاغری بهمنمیگه پلنگصورتی …تازه با چاقتر شدن معایب جسمی بعد از زایمان بچه هام برطرف میشه …یعنی با یکچنین عقاید مسخره ای به همین راحتی خودمو مستعد لیاقت برای چاق شدن کردم …اصلا کسی نبود بگه تو مثل مامان بزرگت میشی که چاقه و وقتی می خوابه انگار یه کوه زیر پتو خوابیده نه یک زن …اصلا کسی توی نخ چاقی من نبود فقط گاهی مادر وپدرم بهم توجه می کردن می گفتن خیلی لاغر شدی .▪︎.
قبل ازدواج شاید ۴۵کیلو بودم با قد یک وپنجاه که داشتم وبعد از زایمان و شیردهی شده بودم۴۰ کیلو یعنی کلی وزن کم کرده بود استخوانها و رگهای دستم کاملا بیرون زده بود که به نظرم خیلی قیافه فقیر فقرارو پیدا کرده بودم .همیشه فکر می کردم چاقی علامت لیاقت و ثروته …. فکر می کردم من خوراکم کمه و لاغرم پس باید پرخوری کنم تا چاق بشم …منبا این افکار لایق چاقی شدم ..و فرمولهای لاغری رو در خودم غیر فعال کردم …ولی حالا متوجهم که فرمولهای ذهنی در هر زمینه ای به هیچ وجه از بیننمی رن اما می تونن غیر فعال بایگانی بشن و به محض فراهم شدن شرایط دوباره فعال بشن …من در درونم فرمولهای لاغری رو دارم که با اصرار بر افکار چاق کننده لیاقت لاغرموندن رو از دست دادم و اون فرمولها غیر فعال شدن اما حالا دوباره می تونن فعال بشن …چطوری ؟ با توجه مجدد به لاغری و افکار و رفتار لاغر کننده و استمرار داشتن ▪︎
2- ۳ با توجه به توضیحات ارائه شده در تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن توجهی به ایجاد لیاقت لاغر شدن در خود داشته اید؟● پاسخ
از وقتی فهمیدمچاقی آش دهن سوزی نیست و باید زیادیشو از بدنم خارج کنم به سمت روشهای متداول کشیده شدم ▪︎
اما این روشها که دیگه همه امون می دونیمچیا بودن ذره ای از لیاقت چاقتر شدنمن کم نکرد ومن هر کاری برای کاهش وزنم انجام دادم همه منو بی لیاقت تر از قبل برای لاغر شدن می کرد …چون در تمام اون موارد من روی چاقتر شدن فوکوس می کردم پس روی لیاقتم برای چاق موندن تاکید بیشتری می کردم و هر چه بیشتر زمان میگذشت و منچاقتر می شدم ترس و نگرانیم از اون بیشتر می شد و هیچچیز مثل ترس ونگرانی به کانون توجه به یکچیز منفی یا مثبت تبدیل نمیشه …مثلا ما می خواستیم لاغر بشیم ولی چون عملا توجهمون با ترسی که ازش داشتیم همچنین ترسی که از خوردن داشتیم و قصد می کردیم آگاهانه با قرص و دمنوش و فشار عصبی کمترش کنیم ونمی شد و فکر می کردیمما عورضه اشو نداریم و خودمونو سرزنش می کردیم در واقع داشتیم بیش از پیش لایق اضافه وزن بیشتر می شدیم و شدیم …و فرمولهای لاغری همچنان غیر فعال باقی موندن فقط بخاطر توجه بیش از حد به چاقی خودم و تلاش برای دور شدن از این شکل متناسب ، در ذهن من به عنوان دوست داشتنش معنا می شد و گسترش پیدا می کرد …ذهن من به نوعی داشت جریمه ام می کرد که وقتی راهو اشتباه داری میری و به چاقیت توجه می کنی پس جریمه ات میشه اضافه وزن بیشتر ▪︎ اما حالا که به مسیر درست آمدم اگر بتونمدر عین نبود لاغری و بودن در جسمی چاق ، به لاغری و تناسب اندامی که خواهم داشت فکر وتوجه کنمنه تنها جریمه نمیشم بلکه پاداش من کسب لیاقت درجه یکبرای متناسب شدن خواهد بود ▪︎
4- پیشنهاد خود برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن را در خود بنویسید.▪︎
خوب حالا که فهمیدم چطور لیاقت چاق شدن پیدا کردم خیلی کار راحته برای لاغر شدن … در تمام اون کارها و افکار باید توجه به چاقی رو حذف و توجه به لاغری و افراد لاغر و موضوعات مربوطه سرلوحه کارم قرار بگیره از هر فکری و از هر رفتاری که ذره ای توجه به چاقی در خودش داره بپرهیزم ▪︎ …و نمونه این توجهات اینه که جلو آینه به هیچ وجه به اندام های چاق و نامتناسب که همیشه دلپری ازش دارم توجه نکنم .. این یعنی پرورش مجدد لیاقت برای لاغر شدن مجدد خودم ▪︎چون توجه منفی همراه با یکنوع از احساسات منفی یعنی توجه به چاقی در نتیجه لایقتر شدن برای ادامه چاقی در جسمم ▪︎
نباید درباره چاقی خودم ودیگران اظهار نظری کنم حتی یک کلمه این میشه برنامه ریزی برای احراز لیاقت ▪︎تمام کارهای عملی توصیه شده در دوره ، تک به تک یعنی ایجاد لیاقت بیشتر برای متناسب شدن ،
نمونه اینکارها به این شرحه :
نقاشی درشت از عدد وزنی دلخواه روی مقوایی بع رنگ دلخواه و برش دادن و چسبوندن در جای مناسب ▪︎انجامتمرینات روزانه با اشتیاق و احساس خوب در سایت ▪︎
گوش به فایلها ▪︎انجام تمرین تجسم عملی با رفتن به مراکز خرید لباس و پرو کردن لباس در سایز دلخواه برای وقتی که لاغر میشم▪︎
اینکه من از یه تیکه طلا گذشتم و دوره منظم و کاربردی گام اول رو خریدم و با شوق و علاقه شروع به تمرین کردم در واقع قدمی برای اثبات لیاقتم برای لاغری بوده که این قدم رو برداشتم ▪︎
اگر بخوام حقیقت رو بگم اینکهمنو خدا انتخاب کرد و آورد در اینمسیر این مدال لیاقتی بوده که خدای مهربون به گردنم انداخته ..▪︎منترازو وزن کشی رو از محیط زندگیم دور انداختم و لیاقتم برای لاغر شدن رو نشون دادم ▪︎
من با خوندن با علاقه دیدگاهها لایق تناسب اندامم ▪︎من با تغییر دادن رفتارهای غذاییم و با به اندازه خوردن وپرهیز از خوردنهای احساسی، نخوردن همه محتویات بشقاب غذام ، نخوردن ته مانده بشقاب دیگران ، کوچکتر کردن ظرف غذاخوریم وکمتر کشیدن غذا ، سحر خیزی برای زمان بیشتر خریدن برای انجام بهتر و بیشتر تمرینات لاغری ، سر ساعتی خاص غذا نخوردن ، اهمیت ندادن به تعارفات میزبان در صورتی که میل ندارم ،،غذا خوردن فقط وقتی گرسنه ام ، اهمیت ندادن به کالری غذاها و پیدا کردن نقطه سیری ،، تماماً لیاقتمو برای متناسب شدن افزایش دادم ▪︎من وقتی سفر میرم که فقط پنج ساعت با شهر مقصد فاصله داره و با خودم ساندویچ برنمی دارم و به لیوانی چای و کمی میوه و کمی آجیل اکتفا می کنم این یعنی لایق متناسب شدنم ▪︎
خلاصه هر کاری به منظور توجه به لاغر شدن از خودم نشون میدم یعنی کسب لیاقت بیشتر برای متناسب شدنم و اگر تاکنون لاغر نشدم چون باید زمینه کسب لیاقت بیشتر رو برای خودم فراهم کنم…. چطور ؟ با استمرار در اینمسیر ، با آرامش و بها ندادن به عجله و چشم برداشتن از نتیجه نهایی ، و انجام تمرینات همونجوری که استاد سفارش کردن و عدم توجه به موضوعات نامناسب با متناسب شدن که هر موضوعی می تونه باشه ، حتی فکر و توجه کردن به مشکلات فرزندانمون ، اخبار منفی در رسانه ها ، بحث وجدل بیهوده با همسر که باعث برهم زدن تعادل و آرامش در زندگی میشن ، سرگرم شدنهای بیهوده در گروهها و اینستاگرام و تلگرام ، در صورتی که اگر وقتمونو تا جای امکان برای فوکوس کردن روی لاغری اختصاص بدیم و زمان براش بخریم و از سرگرمی ها صرف نظر کنیم لیاقتمون برای متناسب شدن رو افزایش می دیم و لاغر میشیم▪︎
به نام خدای مهربان
باور لیاقت و ارزشمندی خیلی باور مهمی هست من از وقتی در این مسیر هستم به شدت دارم روی این باورم کار میکنم و به صورت خود به خودی این باور مهم در من بهتر شده و من دوست دارم در تمام جنبه ها به بهترین هابرسم و بارها از خدا خواستم بهترین فرزندان ،بهترین زمانها ،بهترین مکانها ،بهترین افراد ،بهترین اندام ،بهترین زندگی و بهترین روابط و بهترین قدرت بیان و بهترین تفریح ها و خلاصه بهترین هر چیزی رو به من بده.
من یادم میاد که درگذشته که وارد این مسیر نشده بودم چون همیشه به خاطر اضافه وزنم کلی غصه میخوردم و بیشتر اوقات نگران بودم و استرس داشتم و چون اعتماد به نفس نداشتم و … بیشتر اوقات در مسیر نادرستی بودم و داشتم چاقیب یشتر رو جذب میکردم
من اگر در گذشته ادامه تحصیل ندادم چون خودم رو لایق اون نمیدونستم .
من در گذشته اگر به دنبال شغل و استقلال مالی نبودم چون خودم رو لایق اون نمیدونستم
اما من در گذشته بارها برای رهایی ازچاقی رژیم و ورزش سنگین میگرفتم و خودم رو به لاغری دلخواهم میرسوندم چون خودم رو لایق متناسب شدن میدونستم اما چون راهم اشتباه بود هیچ وقت تناسب اندام برای من ماندگار نبود و من در زجر و سختی بودم .
لیاقت نداشتن مانع رسیدن به هدف میشه واما چون من کسی بودم که همیشه احساس لیاقت در تناسب داشتم اما راهش رو بلد نبودم خیلی جالب به این راه اصولی و الهی هدایت شدم .
من اینقدر با تمرینهای جالب دوره های ه استاد روی باور لیاقت کار کردم که به راحتی عدد وزنی مورد علاقم رو مینویسم و کلی هم در ذهنم اون رو تجسم میکنم و در مورد خودم در اون وزن کلی رویا پردازی میکنم و مینویسم و اون رو حق مسلم خودم میدانم و اصلا برام چیز خاص و دست نیافتنی نیست حالا شاید گاهی نحوای منفی باشه ولی خدا رو شکر اینقدر در مسیر بودم و روی خودم کار کردم که به راحتی جوابش رو میدم و خیلی سریع اون نجوا کمرنگ میشه و حذف میشه و این به خاطر استمرار من در این مسیر هست که خود به خود همین احساس لیاقت در من بیشتر شده .
من کسی بودم که سالها در رژیم سخت و ورزش سخت بودم و اینقدر هدفم برام مهم بوده که تا آخرین ماه رژیمم با جدیت این کارها رو کردم و با هر سختی بوده دوام آوردم و من در وزن ایده الم قرار گرفتم اما چه فایده که ماندگار نبوده پس من انسان توانمندی بودم و هستم چون من بارها بعد ازازدواجم که چاق شدم با رژیم های سرخود .که خودم برای خودم تجویز میکردم مثلا شام و یه سری خوراکی ها رو نمیخوردم و ورزش میکردم و موفق هم میشدم
من در سال ۸۳ با رژیم های خودم که حذف شام بود در حد ده کیلو کم کردم
درسال ۸۶با رژیم های خودم که حذف شام و یه سری خوراکی ها بود و ورزش بود بازم در حد ۲۵ کیلو کم کردم
درسال ۹۰ با رژیم های خودم که حذف شام و یه سری موادغذایی بود در حد ۲۰ ,کیلو کم کردم
در سال ۹۳ با رژیم کارشناس تغذیه در حد سی و پنج کیلو کم کردم
در سال 94بازم با دکتر تغذیه در حد ده کیلو
در سال 95بازم با دکتر تغذیه در حد هشت کیلو
و از سال 95تا 98من مرتب در حال رفت و آمد بین چاقی ولاغری بودم و با رژیم و ورزش خودم رو متناسب میکردم
و اینها همه نشان از توانمندی جسم من هست پس من لایق تناسب اندام هستم و هر حرفی که پزشکان و اطرافیان. به من گفتن که تو نمیتونی تو دیگه چاق میشی تو ازاین به بعد به خاطر دارو چاقتر میشی و یا به خاطر زایمان چاقی شکمی خواهی داشت و یا تو با افزایش سن چاق خواهی شد و یا اینکه بهم گفتن تو با متناسب ها فرق داری و …. رو میندازم دور و با تمام وجودم به خودم جلوی آیینه میگم.
من لایق متناسب شدن رو دارم
من میتونم لاغر بشم
من لایق لباس شیک به تن کردن رو دارم
من لیاقت خوردن بهترین غذاها رو دارم
من لیاقت آزادی و آرامش و دارم
من لیاقت زندگی در شرایط کاملا سالم رو دارم.
من لیاقت بهترین رفتارهای غذایی رو با خودم دارم
من لیاقت قوی بودن و تسلط بر مواد غذایی. رو دارم
من لیاقت امیر بر مواد غذایی بودن رو دارم
من لیاقت بهترین رابطه با خودم رو دارم
من لیاقت بهترین حالت روحی رو دارم
من لیاقت لذت بردن از خودم رو دارم
من لیاقت رابطه ی عالی با خدای خودم رو دارم
من لیاقت بهترین روابط با همه رو دارم
من لیاقت یه زندگی عالی سراسر شادی رو دارم
من لیاقت آزادی در خریدن رو دارم
من لیاقت آزادی در فعالیت رو دارم
من لیاقت بودن در بهترین شرایط و زندگی رو دارم
من لیاقت لباس رنگ شاد رو دارم
من لیاقت اعتماد به نفس عالی رو دارم
پس من برای این همه احساس لیاقت هر روز تمرینها رو انجام میدم و دیگه حرص و ولع در خوردن ندارم و از هر بهانه ای برای خوردن استفاده نمیکنم همین دیشب من به یه تاتر طنز عالی رفتم چقدر برام جالب بود قبلا که میخواستم برم تاتر از یه ساعت قبل میرفتم در اون مکان تا ازبوفه ی اونجا کلی چیبس و پفک و کرانچی بخرم و اما دیشب خیلی راحت شام دلخواهم رو در خانه به اندازه خوردم و دیگه هوس خوردن هیچ چیز رو در اون مکان نداشتم م و خیلی راحت گفتم من میخوام برم شادی کنم و بخندم چرا این همه خوراکی بخرم و بخورم ؟؟؟
پس خیلی راحت بدون تقلا و سختی نخریدم و نخواستم و به راحتی گذشتم و از فرزندانم پرسیدم اونها هم گفتن ما نمیخواییم و هیچ چیز نخریدم به جزیه بطری آب و یه کیک برای پسرم برداشتم که اگر گرسنه شد بخوره چون شام نخورده بود اما پسرم هم هیچ چیز نخورد وفقطدر اون تایم کلی خندیدم و خوش گذروندیم اما خواهر زاده ی من که کمی تپل هست رفت و کلی چیبس و پفک و با طعم های مختلف خرید و تا میتونست خورد و اما من حتی دلم نخواست یه دونه بردارم و این کارم واقعا برای خودم تحسین برانگیز هست و من واقعا لیاقت تناسب اندام رو دارم چون در مسیر درست رفتار میکردم
اما در گذشته چقدر میخوردم چقدر به زور و با هر بهانه من کلی غذا وارد جسمم میکردم چون در اون مواقع من لیاقت تناسب اندام رو نداشتم و چقدر بعدش خودم رو سرزنش میکردم. و ناراحت میشدم که این چه جسمی هست چرا من اشتهای زیادی دارم و اون مواقع داشتم چاقی بیشتر رو جذب میکردم
من اینقدر خودم رو ارزشمند میدونم که هر به هر دلیل غذای زیاد وارد جسمم نمیکنم و خودم رو بیمار نمیکنم
یعنی برای ضربه زدن به دیگران بیشتر از نیازم نمیخورم
یعنی برای اینکه غذا مجانی هست بیشتر از نیازم وارد بدنم نمیکنم
یعنی برای اینکه پولش رو دادم بیشتر از نیازم غذا وارد بدنم نمیکنم
یعنی من اینقدر احساس ارزشمندی میکنم که به خاطر اینکه غذایی اسراف نشه اون رو به زور وارد جسمم نکنم
من اینقدر احساس ارزشمندی میکنم که اگر غذایی زیاد بود من زیادتر نخورم و به نیاز جسمم توجه کنم
من اینقدر احساس ارزشمندی میکنم که هر ته مانده ی غذایی رو از روی میز غذا نخورم
من اینقدر احساس ارزشمندی میکنم که هر غذایی رو که چند روز مانده داخل یخچال نمیخورم
من اینقدر احساس ارزشمندی میکنم که هر غذای اشغال و بیکیفیت رو نمیخورم .
من اینقدر احساس ارزشمندی میکنم که به هر دلیل و بهانه غذا رو انتخاب نکنم مثلا در هنگام شادی و خوشحالی و یا ناراحتی و یا درد جسمی و روحی و …. من غذا نمیخورم
و بعد میبینم که بدنم چقدر قشنگ پاسخ این انتخاب من رومیده و من هر روز متناسب تر میشم .
اما در گذشته که من زیادتر میخوردم و به هر دلیلی که فقط یه امشبه و من مهمانم و یا اینکه چون غذا خیلی زیاد هست و ….من فقط به سمت چاقی بیشتر حرکت میکردم و اون رو به جسمم دعوت میکردم و من اعتماد به نفس لازم رو نداشتم که در هر مکانی حاضر بشم و یا اینکه شادی کنم و…همیشه ذهن من ،من رو ترغیب میکرد بیشتر بخور چون من احساس لیاقت برای تناسب اندام رو نداشتم اما متناسبهای اطرافم رو میدیدم که چقدر به اندازه و درست میخورن و چقدر لاغر و عالی هستند و اما من همیشه هر خوراکی در اطرافم بود میخوردم اما اونها اینطور رفتار نمیکردند خیلی راحت انتخاب میکردن از چه خوراکی درر چه زمانی بخورم و من همیشه حسرت این رفتارهای غذایی اونها رو داشتم و میگفتم خوش به حالشون که همیشه سیر هستن و کم میخورن و اما من گرسنه هستم و زیاد میخورم .
من خودم مادریی بودم که در گذشته به شدت برای چاقی هر دو فرزندم تلاش می کردم حتی از دوران بارداری هم همینطور بودم زیادتر غذا میخوردم که فرزندم تپل به دنیا بیاد و با این کار صاحب کلی اضافه وزن شدید شدم و اما خدا رو شکر همیشه فرزندانی با وزن ایده آل داشتم و هنوزم دارم و تا حدی در گذشته من باعث چاقی خیلی کم مقطعی در اونها شدم اما ماندگار نبود و خدا رو شکر موفق نشدم که اونها رو برای همیشه چاق کنم و الان دختر و پسرم بسیار متناسب و عالی خوشاندام هستند و از وجود نازنینشون خیلی لذت میبرم و ازخدا سپاسگزارم .
من از درون احساس لیاقت برای تناسب اندام میکنم و چون کلی نتیجه گرفتم احساس خود باوری بسیار خوبی دارم که من میتونم بازم متناسب تر بشم و من با مرور توانمندیهای گذشته ام فقط در زمینه ی لاغری به خودم میگم من از راه غلط بارها تونستم بارها لاغر بشم پس از راه صحیح به راحتی میتونم به تناسب اندام برسم .
بماند که من کلی توانمندیهای دیگه هم دارم مثلا من در سن خیلی کم تونستم مدرک آرایشگری و کامپیوتر و رانندگی و گلسازی و … رو بگیرم . پس من فرد توانمندی هستم و به راحتی به تمام هدفهام میرسم .
من مسولیت صد در صد چاقیم رو پذیرفتم و هیچ عامل بیرونی رو مثل ورزش و رژیم و مربی و دکتر تغذیه و خوراکی ها وفعالیتها و داروها و ارث و سن و زایمان و …. رودلیل چاقی خودم نمیدونم و همیشه میگم من خودم با رفتارهام و افکارم جسم خودم رورقم میزنم نه هیچ مورد دیگه ای من مسول شرایط فعلی زندگیم هستم وکاملا شجاعانه میپذیرم پس دیگه حاضر نیستم به هر دلیلی غذا بخورم زیادتر از نیازم بخورم و پر خوری کنم و حرص و ولع در خوردن ندارم و من اختیار کامل خودم رو در دست گرفتم .
و تمام سعیم این هست که به اندازه بخورم چون من مسول چاقی خودم هستم
من مسول چاقی خودم هستم
من مسول چاقی خودم هستم
من کاری به خوردن اطرافیانم ندارم من کاری به مواد غذایی اطرافم ندارم من کاری به نوع مواد غذایی ندارم من کاری به هیچ چیز ندارم فقط با تمرکز بر نیاز جسمم غذا میخورم چون هدف مهمی دارم که شاید برای خیلیها مهم نباشه پس من مسول چاقی خودم هستم
من مسول چاقی خودم هستم پس با درست انتخاب کردن خودم رو به هدفم نزدیکتر میکنم و من با این حرف که اینجا میزنم و بارها تکرار میکنم انتخابهای درست تری دارم و به زور هیچ غذایی وارد جسمم نمیکنم و ته مانده ی غذای فرزندان و همسرم رو نمیخورم .از ترس اسراف بیشتر از نیازم نمیخورم و…
من خودم دارم به خودم کمک میکنم و به دنبال هیچ روش خاصی نیستم و حاضرم قسم بخورم که به دنبال هیچ روش دیگه ای نیستم و به تمام روشهای بیرونی که به جسم ما فشار میارن خندم میگیره و اونها رو غلط و غیر اصولی میدانم و بارها به خودم میگم من با یه قرص چاق نشدم که حالا با اون لاغر بشم من با دمنوش چاق نشدم که حالا با اون لاغر بشم و ….من فقط با پرخوری چاق شدم پس باید با به اندازه خوردن لاغر بشم .
من مدتها هست تمام عوامل چاقی رو در ذهنم نقض کردم و دیگه مهمترین دلیل چاقی خودم که اشتها بود رو در ذهنم حذف کردم و میگم جسم من عضویی به این نام نداره اشتها در ذهن من لانه داره نه در جسم من برای ازبین بردن اون باید ذهنم رو درست کنم و تمام باورهای بیلیاقتی رو حذف کنم و با باورهای قدرتمندانه جایگزین کنم مثلا متناسب شدن حق من هست
اگر من لاغر نشم پس کی لاغر بشه ؟؟ من عاشق این مسیر هستم و هر روز یک گام برمیدارم و سعی میکنم به اون عمل کنم و تا جایی که در توانم باشه من عمل میکنم و مطمعنم همین ذهن من که تونسته من رو چاق کنه حالا هم میتونه من رو لاغر کنه .
آفرین فروغ ، عالی نوشتی و عالی توانمندی ها و لیاقتت رو به نمایش دیده ها گذاشتی …این توانمندی و لیاقت مبارک باشه دوست من .خانوم زیبا وپرانرژی ، واقعا آفرین داری
دوستت دارم ..l love you
سلام شهربانوی نازنینم
دوست همیشه همراهم من از این همه بودن شما در کنار خودم انرژی میگیرم چقدر شما فعال هستین چقدر عالی وقت میگذارید و تک تک کامنتهای من رو و حتی میبینم که کامنت خیلی از بچه های دیگه ی سایت رو میخونید و پاسخ میدین واقعا شما عالی و تحسین بر انگیز هستین
شاد و متناسب و سلامت و ثروتمند و موفق باشی
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام
الان چند روزی هست که بابت موضوعی افکار مثبت وافکارمنفی من مرتب باهم درجنگند ومنم ازبس میانجیگیری کردم و تونستم یه کم افکار منفی رو ساکت کنم .
اما باز چندساعت نشده دوباره افکارمنفی شروع میکنه بهانه تراشی که حق طبیعی ات این نیست باهات این رفتاربشه . بازمنی که سالهاست توی قوانین جذبم با راه حلهایی که بلدم ساکتش میکنم .
ولی یهو امروز جنگ زیادی بینشون بود و اگه به خودم نمیومدم معلوم نبود چه اتفاقی قرار بود بیافته .
گفتم برم یه فایل انگیزشی گوش بدم جالبه خوردم به مبحث ارزشمندی ولیاقت .
که اتفاق چند روزه که هنوز برام حل نشده به خاطر اینه که من همینقدر ارزشمندم به خاطر باور غلطم هست و خودم رو مسول اتفاق دونستم وباخودم مرتب تکرار میکنم که فرد مقابل فقط دست خداست که داره درون منو نشون میده و اگه اون نبود که من از این مشکلم با خبر نبودم مرتب به خودم میگم. اما این ذهن چموش مگه میزاره آرام باشم و مرتب مقصر روعوامل بیرونی میدونه .
و با همون حسم فایل امروز رو پلی کردم دیدم هدایت شدم به فایل لیاقت . که من خودم لایق این مسله هستم و باید مسولیتش رو قبول کنم و خودم هم باید حلش کنم وربطی به کسی دیگه نداره که من باهاش بجنگم .
اگرچه ذهن منفی باف مرتب بایه فشاری منو هل میده به سمت احساس منفی . اما منم دارم آگاهانه سعی میکنم که افکارم رو کنترل کنم . که من مقصرم .
درمورد چاقی هم همینطوره .
من سالها خودم رو بی عرضه وناتوان میدونستم در حل مسایل زندگیم و همه رو مقصر میدونستم الا خودم .
اگه عوامل بیرونی درسرنوشت من دخیل هستن پس منم اختیاری در حل مشکل ندارم . چونکه من نمیتونم عوامل بیرونی رو تغییر بدم .
ولی من مختار آفریده شدم وهمانطور که بارها بارها تونستم خیلی از چالشهای زندگیم رو با موفقیت حلش کنم پس الانم میتونم .
کافیه اول مسولیتش رو بپذیرم که من بودم که با افکار وتوجهاتم این مشکلات رو به وجود آوردم و من میتونم با ساختن باورهای مناسب حل کنم .
میدونم سخته اما میشه . اینهمه تونستن درجنبه های مختلف زندگی این چالش های ما رو و حتی بعضا بدتر داشته باشن وحلشون کنن پس منم میتونم .
من وظیفه دارم آرامشم رو حفظ کنم و در مسیر آرامش به افکار وایده های خوب هدایت بشم تا بتونم به خاستم برسم .
من تکرار میکنم
من لایق رسیدن به خاسته هام به شکل عالی هستم .
من ارزشمندم و احساس ارزشمندی به جهان میدم .
من توانایی کنترل افکار مخرب منفی رو دارم .
من لایق خوشبختی وسعادتمندی ونشاط در زندگیم رو دارم .
من توانایی شناسایی باورهای مخرب گذشتم رو دارم .
من لایق آزادی ورهایی در تمام جنبه های زندگیم را دارم .
من لایق بهترینها هستم .
من خودم با افکارم این زندگیم رو خلق کردم
من خودم با افکارم این زندگیم رو به شکلی که میخام جهت میدم .
خدایا شکرت بابت این همزمانیها و کمک بهم در جهت آرامش بیشتر .
تشکر از استاد عزیز بابت آموزشهای نابش .
به نام خدایی که انتخابم کرد🥰
به زمانبندی خداوند اعتماد دارم…🦋
سلام و درود دوستان لایق تناسب فکری
باید لیاقت لاغر شدن را داشته باشید…تکرار(۲)
اول از همه بگم که بارها وبارها شده من متنم را نوشتم خیلی متفکرانه و از نظر خودم رضایت بخش و عالی و گاهی حدود دوهزار کلمه وبعد یا دستم خورده یا گوشی و یا سایت دچار مشکلی شده و در یک آن متن پریده و قبل از ارسال پاک شده!…
انگار اون لحظه یک سطل آب یخ ریختند روی سرم!… ولی بلافاصله به خود اومدم و گفتم مهم اینه که من فکر کردم و نوشتم متعهد بودم و استمرار داشتم و اشکال نداره و همین دیشب هم این موضوع پیش اومد ولی یه خوبی داره با خودت روراست میشی من برای چی تمرین انجام می دهم ؟!برای نشان گرفتن از سایت یا اینکه در لیست فعالان سایت باشم ؟!
با رژیم گرفتن و ورزش کردن با سایز کردن خود و هرروز وزن کردن با تنفر داشتن از جسم خود لیاقت لاغری حاصل نمیشه ما برای اینکه لایق چاقی باشیم کارخاصی انجام ندادیم !(فقط هربار بیشتر به چاقی خود توجه کردیم ).
لیاقت داشتن برای رسیدن به هر هدفی لازمه !…
هر فردی که اضافه وزن دارد برای چاق شدن استمرار داشته است در عادتها و رفتارهای اشتباه و بر آنها تمرکز کرده است .
لیاقت یعنی تمرکز و توجه به موضوع ذهن!…
تنفر و عشق هردو به منزله خواسته و تمرکز و توجه ما برای ذهن ناخودآگاهمون هست
هر موضوعی در ذهن ما قابل توجه باشه یا باهاش درگیر باشیم یعنی درخواست و لیاقت داشتن آن خواسته و گسترش آن در ذهن و خلق شدن آن .
هر زمانیکه در آینه از خود فرار کردیم یا در مورد چاقی صحبت کردیم یا خودمون را با افراد چاق تر یا لاغر مقایسه کردیم وقتی به خاطر چاقی خودمون را محروم از تفریح یا جمع یا پوشیدن لباسهای شاد کردیم حتی وقتهایی که عکسی از خود نگرفتیم چون از چاقی متنفر بودیم هربار لیاقت چاق بودن در ما بیشتر شده .
دقیقا مار از پونه بدش میاد دم خونش سبز میشه !…
چرا از هر چی بدم میاد سرم میاد؟!…
دقیقا تموم نکنه ها و مبادا ها را سالها در زندگی تجربه کردیم چون هیچ شناختی از روش کار ذهنی خود نداشتیم نه والدین به ما آموختند و نه معلمان و شاید درصد بالایی از این افراد خودشان هم ناآگاه از این موضوع بودند .
باور به لیاقت داشتن ما مربوط به سالهای بسیار دوری است .همون موقع هایی که اسباب بازیمون را خراب می کردیم و بهمون می گفتند تو لیاقت نداری و دیگه نمی خریم وقتی می خوردیم زمین و لباسمون پاره می شد باز می گفتند تو لایق لباس زیبا و نو نیستی !
اگر اشتباهی ازمون سر می زدو می خواستیم از محدوده قوانین پامون را فراتر بزاریم که تجربه ای جدید کسب کنیم باز می شنیدیم تو لیاقت آزادی نداری !…
داشته های زندگی امروز ما سطح لیاقت و باورمون را در این امر نشون می دهد.
آیا خود را لایق عالیترین زندگی یا همسر و فرزند و شغل می دونیم .؟
آیا خودمون باور داریم که لایق عالیترینها هستیم ؟
و خیلی افرادی که اضافه وزن دارند انقدر لیاقت چاقی را در خود پرورش داده اند که باور به لاغری خود ندارند.!…
آیا اطمینان داریم که ما لیاقت لاغر شدن را داریم ؟!
تغییر نگرش خود به جسممون باعث ایجاد لیاقت لاغری در ما می شود !…
باور به لیاقت داشتن در هر موضوعی مؤثر هست و یکی از اصلیترین باورهاست که برای موفقیت باید در ذهنمون اصلاح بشه .
زمانیکه یکی از روشهای رژیم غذایی را برای لاغر شدن انتخاب می کردیم ماه اول مثلا ۵کیلو کم می کردیم بعد با خود میگفتیم اولش آسونه و بدن عادت نداشته انقدر به این فکر توجه می کنیم که ماه بعد میشه ۳کیلو و هر چقدر ما لیاقت چاقی را در خود پرورش می دهیم و کار را برای خود سخت می کنیم و به اصلاح بدن استپ می کنه و از ادامه دادن مسیر خسته میشیم و مسیر را رها می کنیم ….
منم در این مورد لیاقت چاق شدن ر