لیاقت داشتن مهمترین موضوع در رسیدن به هر موفقیتی است و لاغر شدن هم نیاز به لیاقت داشتن تاثیرگذار است.
لیاقت داشتن برای لاغر شدن با رژیم گرفتن، ورزش های سخت انجام دادن، دارو مصرف کردن و یا حتی عمل جراحی در شما ایجاد نمی شود. چرا که همه ما برای داشتن لیاقت چاقــــی کار خاصی انجام نداده ایم یا زحمت و رنج زیاد متحمل نشده ایم.
اهمیت لیاقت داشتن
لیاقت داشتن برای رسیدن به هر موفقیتی لازم است.
هر فردی به اندازه لیاقت خود از جهان و نعمت های آن سهم می برد.
جهان مادی، جهان لیاقت هاست.
جملات از این دست زیاد در کتاب های موفقیت و گفته های افراد موفق جهان استفاده می شود.
لاغر شدن هم مانند هر کاری نیاز به لیاقت دارد، همانطور که چاق شدن هم لیاقت می خواهد و همه افراد چاق حتما لیاقت چاق شدن را داشته اند.
هر فردی که اضافه وزن دارد برای چاق شدن، استمرار و پشتکار داشته است.
بارها رفتار و عادت های اشتباه را تکرار کرده است تا جسم خود را به این شرایط رسانده است، پس لیاقت تغییر کردن را داشته است، هرچند که این تغییر در جهت چاق شدن بوده باشد.
بارها از شراط جسمی خود متنفر شده است و به چاقی خود توجه کرده است و به ذهن خود دستور داده است که دوست دارد بیشتر چاق شود.

نقش ذهن ناخودآگاه در چاقی
بسیاری از افراد معده، سوخت و ساز، ژنتیک یا بسیاری عوامل دیگر را دلیل چاقی افراد می دانند درحالی که تاثیرگذارترین موضوع در چاق شدن ذهن ناخودآگاه است که هرگز مورد توجه قرار نگرفته است.
به این عبارت دقت کنید:
توجه به آن چیزی که از آن متنفر هستید با توجه به آن چیزی که عاشق آن هستید برای ذهن شما تفاوتی نمی کند
ذهن شما در هر دو حالت تصور می کند که شما آن شرایط را دوست دارید و سعی می کند آن شرایط را در زندگی شما گسترش دهد.
اینکه سال ها از چاقی متنفر بوده ایم اما هر سال چاق تر شده ایم به این دلیل است که ذهن ناخودآگاه تفاوت بین تنفر یا عاشق بودن را نمی داند.
از نظر ذهن ناخودآگاه توجه کردن، درگیر شدن، عاشق بودن، خواستن، نخواستن، دوست داشتن، متنفر بودن و … همه به یک معنی است و آن علاقمند بودن است.

عملکرد ذهن ناخودآگاه
در واقع ذهن ناخودآگاه شما به این شکل عمل می کند:
به هر چیزی توجه کنید تصور می کند شما عاشق آن موضوع هستید و آن موضوع را در زندگی شما گسترش می دهد.
پس همه افراد چاق به شکل های مختلفی به چاقی خود توجه کرده اند و با توجه کردن لیاقت چاق شدن را در خود افزایش داده و چاق تر شده اند.
زمانی که نگران چاقی بیشتر هستید شما در حال پرورش لیاقت چاقی خود هستید.
زمانی که از شرایط خود خجالت می کشید، گله و شکایت می کنید، خود را سرزنش می کنید، رژیم می گیرید و به بدن خود با ورزش های سنگین فشار وارد می آورید شما در حال افزایش لیاقت چاق شدن خود هستید.
اگر اضافه وزن دارید و این نوشته را می خوانید به خوبی درک می کنید دقیقا منظور من چیست.
شما به خاطر می آورید چه کارهایی برای لاغر شدن انجام داده اید.
به خاطر می آورید زمان هایی را که به شدت از چاقی متنفر شده اید و بارها برای دیگران درباره چاقی گله و شکایت کرده اید.
حتی به خاطر دارید زمان هایی که از چاقی به حدی متنفر شده اید که آرزوی مرگ کرده اید.
اینها تلاش شما برای چاق تر شدن بوده است.

تنفر از چاقی دلیل چاق تر شدن
شاید درک این موضوع برای شما به آسانی نباشد که چگونه ممکن است من از چیزی متنفر باشم اما آن موضوع در زندگی من گسترش پیدا کند.
این موضوع اساس قانون جذب است و درک آن نیاز به درک آگاهی بیشتر و استمرار در مسیر تغییر کردن دارد.
تا همین چند سال قبل درباره این موضوع هیچ آگاهی نداشتم و بارها از اینکه “چرا از هرچه بدم می آید سرم می آید” متعجب و خشمگین می شدم.
هزاران بار به این موضوع فکر می کردم که چرا من به فلان موضوع علاقه ای ندارم اما همیشه با آن درگیر هستم.
سال ها زمان برد تا به دلیل گسترش آنچه نمی خواهم در زندگی ام پی بردم و آن “توجه کردن” بود و اینکه ذهن ناخودآگاه من تفاوتی بین “دوست داشتن و نداشتن” قائل نیست و به هر دلیل موضوعی مورد توجه من قرار بگیرد و به آن توجه کنم به عنوان موضوع مورد علاقه درنظر گرفته شده و در زندگی من گسترش پیدا می کند.
به این ترتیب اگر می خواهید لاغر شوید باید لیاقت لاغر شدن را در خود ایجاد کنید.
تا زمانی که در نگرش خود به جسم و زندگی که دارید تغییر ایجاد نکنید شما موفق به ایجاد لیاقت متناسب شدن در خود نخواهید شد.
باید در ذهن خود لیاقت لاغر شدن را جایگزین لیاقت چاق شدن کنید.
باید فرمول های لاغر کننده موجود در ذهن ناخودآگاه خود را مجددا فعال کنید و استفاده از آنها را جایگزین استفاده از فرمول های چاق کننده کنید.
باید مانع از توجه افکار خود به چاقی شوید و در مقابل به موضوع لاغری که مورد علاقه و آرزوی شماست توجه کنید.

لیاقت چاق شدن
سال ها من در ذهن خودم در حال پرورش لیاقت چاق تر شدن بودم.
با تنفری که از خودم داشتم، با رژیم های سختی که اجرا می کردم و با ورزش های سنگینی که انجام می دادم، با فرار کردن از خودم، با سرزنش کردن خودم، با سرزنش کردن والدینم که چرا مانع از چاق شدن من نشدند.
در همه این موارد من در حال پرورش لیاقت چاق تر شدن خودم بوده ام.
اما روزی که با قدرت ذهن خود در متناسب شدن آشنا شدم معنای لیاقت متناسب شدن را آموختم و از آن روز مسیر زندگی من از چاق تر شدن به سمت لاغرتر شدن تغییر کرد.
آگاهی امروز درباره لیاقت متناسب شدن است.
آنچه در این فایل آموزشی آماده شده جهت اطلاع افرادی است که دوست دارند در شرایط فعلی خود تغییری ایجاد کنند و در مسیر افزایش لیاقت متناسب شدن قرار بگیرند.
همه افرادی که از مسیر لاغری با ذهن به رویای لاغری خود رسیده اند برای شگفتی ساز شدن ابتدا لیاقت آن را در ذهن خود ایجاد کرده اند.
امیدوارم با استفاده بارها از این فایل صوتی در درون خود شعله های متناسب شدن را سوزان تر کنید و گام های موثری در جهت رسیدن به تناسب اندام مورد نظر خود بردارید
دیدگاه فروغ عزیز در بخش نظرات:
به نام خدای مهربان
باور لیاقت داشتن و ارزشمندی خیلی باور مهمی هست من از وقتی در این مسیر هستم به شدت دارم روی این باورم کار میکنم و به صورت خود به خودی این باور مهم در من بهتر شده.
من دوست دارم در تمام جنبه ها به بهترین ها برسم و بارها از خدا خواستم بهترین فرزندان، بهترین زمانها، بهترین مکانها، بهترین افراد، بهترین اندام، بهترین زندگی و بهترین روابط و بهترین قدرت بیان و بهترین تفریح ها و خلاصه بهترین هر چیزی رو به من بده.
من یادم میاد که درگذشته که وارد این مسیر نشده بودم چون همیشه به خاطر اضافه وزنم کلی غصه میخوردم و بیشتر اوقات نگران بودم و استرس داشتم و چون اعتماد به نفس نداشتم و … بیشتر اوقات در مسیر نادرستی بودم و داشتم چاقیب یشتر رو جذب میکردم
من اگر در گذشته ادامه تحصیل ندادم چون خودم رو لایق اون نمیدونستم .
من در گذشته اگر به دنبال شغل و استقلال مالی نبودم چون خودم رو لایق اون نمیدونستم
اما من در گذشته بارها برای رهایی ازچاقی رژیم و ورزش سنگین میگرفتم و خودم رو به لاغری دلخواهم میرسوندم چون خودم رو لایق لاغر شدن میدونستم اما چون راهم اشتباه بود هیچ وقت تناسب اندام برای من ماندگار نبود و من در زجر و سختی بودم.
لیاقت نداشتن مانع رسیدن به هدف میشه و اما چون من کسی بودم که همیشه احساس لیاقت در تناسب داشتم اما راهش رو بلد نبودم خیلی جالب به این راه اصولی و الهی هدایت شدم .
من اینقدر با تمرینهای جالب دوره های استاد روی باور لیاقت داشتن کار کردم که به راحتی عدد وزنی مورد علاقم رو مینویسم و کلی هم در ذهنم اون رو تجسم میکنم و در مورد خودم در اون وزن، کلی رویا پردازی میکنم و مینویسم و اون رو حق مسلم خودم میدانم و اصلا برام چیز خاص و دست نیافتنی نیست.
حالا شاید گاهی نحوای منفی باشه ولی خدا رو شکر اینقدر در مسیر بودم و روی خودم کار کردم که به راحتی جوابش رو میدم و خیلی سریع اون نجوا کمرنگ میشه و حذف میشه و این به خاطر استمرار من در این مسیر هست که خود به خود همین احساس لیاقت در من بیشتر شده.
من کسی بودم که سالها در رژیم سخت و ورزش سخت بودم و اینقدر هدفم برام مهم بوده که تا آخرین ماه رژیمم با جدیت این کارها رو کردم و با هر سختی بوده دوام آوردم و من در وزن ایده الم قرار گرفتم اما چه فایده که ماندگار نبوده پس من انسان توانمندی بودم و هستم چون من بارها بعد از ازدواجم که چاق شدم با رژیم های سرخود. که خودم برای خودم تجویز میکردم مثلا شام و یه سری خوراکی ها رو نمیخوردم و ورزش میکردم و موفق هم میشدم
- در سال ۸۳ با رژیم های خودم که حذف شام بود در حد ده کیلو کم کردم
- درسال ۸۶ با رژیم های خودم که حذف شام و یه سری خوراکی ها بود و ورزش بود بازم در حد ۲۵ کیلو کم کردم
- درسال ۹۰ با رژیم های خودم که حذف شام و یه سری موادغذایی بود در حد ۲۰ ,کیلو کم کردم
- در سال ۹۳ با رژیم کارشناس تغذیه در حد سی و پنج کیلو کم کردم
- در سال ۹۴ بازم با دکتر تغذیه در حد ده کیلو
- در سال ۹۵ بازم با دکتر تغذیه در حد هشت کیلو
- از سال ۹۵ تا ۹۸ من مرتب در حال رفت و آمد بین چاقی ولاغری بودم و با رژیم و ورزش خودم رو متناسب میکردم
و اینها همه نشان از توانمندی جسم من هست پس من لایق تناسب اندام هستم و هر حرفی که پزشکان و اطرافیان. به من گفتن که تو نمیتونی تو دیگه چاق میشی تو ازاین به بعد به خاطر دارو چاقتر میشی و یا به خاطر زایمان چاقی شکمی خواهی داشت و یا تو با افزایش سن چاق خواهی شد و یا اینکه بهم گفتن تو با متناسب ها فرق داری و …. رو میندازم دور و با تمام وجودم به خودم جلوی آیینه میگم.
- من لیاقت لاغر شدن رو دارم
- من لایق لباس شیک به تن کردن رو دارم
- من لیاقت خوردن بهترین غذاها رو دارم
- من لیاقت آزادی و آرامش و دارم
- من لیاقت داشتن زندگی در شرایط کاملا سالم رو دارم.
- من لیاقت بهترین رفتارهای غذایی رو با خودم دارم
- من لیاقت قوی بودن و تسلط بر مواد غذایی رو دارم
- من لیاقت داشتن بهترین حالت روحی رو دارم
- من لیاقت لذت بردن از خودم رو دارم
- من لیاقت داشتن رابطه ی عالی با خدای خودم رو دارم
- من لیاقت داشتن یه زندگی عالی سراسر شادی رو دارم
- من لیاقت داشتن آزادی در خریدن رو دارم
- من لیاقت داشتن آزادی در فعالیت رو دارم
- من لیاقت داشتن لباس رنگ شاد رو دارم
- من لیاقت داشتن اعتماد به نفس عالی رو دارم
پس من برای این همه احساس لیاقت لاغر شدن را در خودم ایجاد کنم هر روز تمرینها رو انجام میدم و دیگه حرص و ولع در خوردن ندارم و از هر بهانه ای برای خوردن استفاده نمیکنم.
در گذشته چقدر میخوردم چقدر به زور و با هر بهانه من کلی غذا وارد جسمم میکردم چون در اون مواقع من لیاقت تناسب اندام رو نداشتم و چقدر بعدش خودم رو سرزنش میکردم. و ناراحت میشدم که این چه جسمی هست چرا من اشتهای زیادی دارم و اون مواقع داشتم چاقی بیشتر رو جذب میکردم
من اینقدر خودم رو ارزشمند میدونم که هر به هر دلیل غذای زیاد وارد جسمم نمیکنم و خودم رو بیمار نمیکنم
- برای ضربه زدن به دیگران بیشتر از نیازم نمیخورم
- برای اینکه غذا مجانی هست بیشتر از نیازم وارد بدنم نمیکنم
- برای اینکه پولش رو دادم بیشتر از نیازم غذا وارد بدنم نمیکنم
- به خاطر اینکه غذایی اسراف نشه اون رو به زور وارد جسمم نکنم
- اگر غذایی زیاد بود من زیادتر نخورم و به نیاز جسمم توجه کنم
- من اینقدر احساس ارزشمندی میکنم که هر ته مانده ی غذایی رو از روی میز غذا نخورم
- هر غذایی رو که چند روز مانده داخل یخچال نمیخورم
- هر غذای اشغال و بیکیفیت رو نمیخورم .
- به هر دلیل و بهانه غذا رو انتخاب نکنم
- در هنگام شادی و خوشحالی و یا ناراحتی و یا درد جسمی و روحی و …. من غذا نمیخورم
و بعد میبینم که بدنم چقدر قشنگ پاسخ این انتخاب من رو میده و من هر روز متناسب تر میشم.
همیشه ذهنم، من رو ترغیب میکرد بیشتر بخور چون من احساس لیاقت لاغر شدن رو نداشتم اما متناسبهای اطرافم رو میدیدم که چقدر به اندازه و درست میخورن و چقدر لاغر و عالی هستند و اما من همیشه هر خوراکی در اطرافم بود میخوردم اما اونها اینطور رفتار نمیکردند.
خیلی راحت انتخاب میکردن از چه خوراکی درر چه زمانی بخورم و من همیشه حسرت این رفتارهای غذایی اونها رو داشتم و میگفتم خوش به حالشون که همیشه سیر هستن و کم میخورن و اما من گرسنه هستم و زیاد میخورم.
من از درون احساس لیاقت لاغر شدن میکنم و چون کلی نتیجه گرفتم احساس خود باوری بسیار خوبی دارم که من میتونم بازم لاغر تر بشم و من با مرور توانمندیهای گذشته ام فقط در زمینه ی لاغری به خودم میگم من از راه غلط بارها تونستم بارها لاغر بشم پس از راه صحیح به راحتی میتونم به تناسب اندام برسم.
بماند که من کلی توانمندیهای دیگه هم دارم مثلا من در سن خیلی کم تونستم مدرک آرایشگری و کامپیوتر و رانندگی و گلسازی و … رو بگیرم. پس من فرد توانمندی هستم و به راحتی به تمام هدفهام میرسم.
من مسولیت صد در صد چاقیم رو پذیرفتم و هیچ عامل بیرونی رو مثل ورزش و رژیم و مربی و دکتر تغذیه و خوراکی ها وفعالیتها و داروها و ارث و سن و زایمان و …. رودلیل چاقی خودم نمیدونم و همیشه میگم من خودم با رفتارهام و افکارم جسم خودم رو رقم میزنم نه هیچ مورد دیگه ای.
من مسول شرایط فعلی زندگیم هستم و کاملا شجاعانه میپذیرم پس دیگه حاضر نیستم به هر دلیلی غذا بخورم زیادتر از نیازم بخورم و پر خوری کنم و حرص و ولع در خوردن ندارم و من اختیار کامل خودم رو در دست گرفتم.
- من مسول چاقی خودم هستم
- من کاری به خوردن اطرافیانم ندارم
- من کاری به مواد غذایی اطرافم ندارم
- من کاری به نوع مواد غذایی ندارم
- من کاری به هیچ چیز ندارم
فقط با تمرکز بر نیاز جسمم غذا میخورم چون هدف مهمی دارم که شاید برای خیلیها مهم نباشه پس من مسول چاقی خودم هستم
من مسول چاقی خودم هستم پس با درست انتخاب کردن خودم رو به هدفم نزدیکتر میکنم و من با این حرف که اینجا میزنم و بارها تکرار میکنم انتخابهای درست تری دارم و به زور هیچ غذایی وارد جسمم نمیکنم و ته مانده ی غذای فرزندان و همسرم رو نمیخورم .از ترس اسراف بیشتر از نیازم نمیخورم و…
بارها به خودم میگم من با یه قرص چاق نشدم که حالا با اون لاغر بشم من با دمنوش چاق نشدم که حالا با اون لاغر بشم و … من فقط با پرخوری چاق شدم پس باید با به اندازه خوردن لاغر بشم.
من مدتها هست تمام عوامل چاقی رو در ذهنم نقض کردم و دیگه مهمترین دلیل چاقی خودم که اشتها بود رو در ذهنم حذف کردم و میگم جسم من عضویی به این نام نداره اشتها در ذهن من لانه داره نه در جسم من برای ازبین بردن اون باید ذهنم رو درست کنم و تمام باورهای بیلیاقتی رو حذف کنم و با باورهای قدرتمندانه جایگزین کنم مثلا متناسب شدن حق من هست
اگر من لاغر نشم پس کی لاغر بشه؟؟
من عاشق این مسیر هستم و هر روز یک گام برمیدارم و سعی میکنم به اون عمل کنم و تا جایی که در توانم باشه من عمل میکنم و مطمعنم همین ذهن من که تونسته من رو چاق کنه حالا هم میتونه من رو لاغر کنه.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام بهتر تمرین این بخش به موارد زیر توجه داشته باشید و درباره آنها بنویسید.
- به آنچه در مسیر چاق شدن تجربه کرده اید فکر کنید و بنویسید چگونه لیاقت چاق شدن را در خود ایجاد کرده اید.
- با توجه به توضیحات ارائه شده در تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن توجهی به ایجاد لیاقت لاغر شدن در خود داشته اید؟
- روش های لاغری که استفاده کرده اید باعث ایجاد لیاقت لاغر شدن در شما شده اند یا سبب افزایش لیاقت چاق تر شدن شده اند.
- پیشنهاد خود برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن را در خود بنویسید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
📻 رادیو لاغری
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.15 از 173 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدا
گام 5 – لیاقت لاغر شدن
باسلام ، از اینکه هرروز گامی برای درک بهتر خودم برمیدارم ، من را شگفت زده میکنه . دانستن با فهمیدن فرق داره . از نظر من دانستن در این حد کمک میکنه که کار من یک مشکلی داره ولی فهمیدن ،ریشه و تاروپود مساله را تغییر میده ، نگاه و نگرش را تغییر میده و تنها راه تبدیل دانستن به درک و فهمیدن ، نوشتنه ! واسه همینه خدا به قلم قسم خورده . وقتی افکارم نوشته میشه ، صورت مساله و دیدگاه من بیرون میاد و وقتی شروع میکنم به تحلیل دانسته در تاروپود زندگیم ، درک و بینش جدیدی تولید میشه .
من نوشتن را دوست دارم ، چون به خودم و مشکلم و خواستم درک بیشتری میده .
امروز درمورد لیاقت لاغر شدن بود و اتفاقا توضیح داد چرا عده ای تلاش و کوشش میکنند ولی به نتیجه نمیرسند . من جزو دسته ی اول بودم . من عاشق اگاهی و کار کردن هستم و دقیقا اون صورت مساله ی حقیقی من که سال ها در چاقی و حس بد بودم و سالها برای لاغرشدن چه ذهنی و فیزیکی جنگیدم . حالا باتوجه کردن به لاغری و لاغر زندگی کردن ، برای ذهن من چالش بود . و دقیقا درست گفت وقتی شخصی ترین مشکل که 100 درصد مسئولیتش باخودمه ، وقتی از طریق خودم و ذهنم و افکارم حل بشه ، چه احساس توانمندی عظیمی میکنم . حقیقت من در مورد قانون جذب میدانستم ولی نمیفهمیدم . نگاه کردن به لاغری و قدرت ذهن و کارکرد قانون جذب ، به من مفاهیم و درکی میده که اگر این مشکل نبود ، بهش نمیرسیدم . برطرف کردن این مشکل باعث شده که دقیق و جز نگر به این مساله نگاه کنم و عاشق کارکرد ذهن شدم . چون همیشه نگاه ما به بیرون بوده . اولین باره که مشکل خودم را از درون نگاه میکنم . چرا از بیرون نگاه میکنم ؟ چون احساس توانایی در انجام اون کار در خودم را نمیبینم و هربار که شکست خوردم ، این احساس لیاقت درونی من کمتر شده ، چون بارها سرزنش شدم و بارها شکست و کشمکش را دیدم و سالیانه ساله که دارم زندگی میکنم و قبلا گفته شده بود ادم عادت میکنه . درسته دوستش ندارم ، ولی من هم غادت کردم. اگر لاغرشدن اینقدر راحته ، پس چرا از طریق خودم حلش نکنم . اگر چاقی ساخته و پرداخته ی ذهن منه و حاصل پذیرفتن و درک اطلاعات اشتباهه چطور ؟ مگر نمیخوام تغییر کنم . خداسالهاست که به من جواب میده ، من قبول نمیکنم . چون بارها تاکید کردم که من توانایی لاغر ماندن را ندارم ! چرا ؟ چون به این شخصیت عادت کردم . در حسرت بودن ، عادت کردم و عادت کردن یک چاقوی دو لبه ست ، چرا در توانگری حاذقش نکنم ؟ حس میکنم جدای از قابلیت های پیچیده و شگفت انگیزش ، میتونه از طریق خودمون شرایطی برای ما به وجود بیاره که براش قابل پیش بینیه . چون ذهن و جسم از روبه روشدن با ناشناخته میترسه . تنها راه ، نگاه کردن و زندگی کردن متفاوته . مثلا خوردن را عامل چاقی ندانم . نگرش من به خوردن ان چیز حس چاقی میده . وقتی به هربهانه ای نخورم و خوردن را عاملی برای رشد و سرزندگی و بقا بدونم . غذا در دسترسه . من میتونم تصور کنم که این مدلی هستم ، همانطور که سالها تصور کردم که من کنترلی در خوردنم ندارم ، محکوم به شکست و چاقی ام و زندگیش کردم ، اونقدر زندگیش کردم که زندگی در این شرایط براش راحتترینه . بزرگترین دروغی که به خودم گفتم این بوده که باور کردم که توانایی لاغر شدن را ندارم . خب اگر تصورم و باورم این باشه که وقتی غذا میخورم که گشنمه و از خوردن لذت میبرم و بعد سیری تمایلی به خوردن ندارم چه ؟ اگاهانه زندگیش کنم تا بخشی از ناخوداگاهم بشم . استمرار مهمه . جوابها در درونمه و علت اصلی شکست ، پذیرفتن احساس ناتوانی در خودم بوده . چون باور کردم که نمیتونم و من قدرت مقابله باچاقی را ندارم . چون سالها زندگیش کردم . حالا اگر تغییرش بدم ، چه پتانسیل و تغییری در خودم میبینم ! به هرموضوعی که باور دارم ، در لحظه ی حال ، بهش قدرت میدم . وقتی به گذشته فکر میکنم ، انرژی گذشته را در لحظه ی حال خلق میکنم و دقیقا اون شرایط را گسترش میدهم . مشکل در ذهن من درست میشه و من اون رو گسترش میدم . پس من به دنبال تغییرم ! ولی تغییری که بهش نیاز دارم ، درونیه ! درون که درست بشه ، رفتار من براساس نگرش صحیحم اصلاح میشه . اینجا دیگه مقاومتی درکار نیست و رفتار و نگرش من که حاصل درک دانسته و اطلاعات و پذیرفتن از سمت خودمه ،نگاه الان خودم به زندگی را تشکیل میده و نگاه جدید ، تمایل و انتخاب جدید را شکل میده . پس من هم شروع به کندوکاو و شناخت خودم و درون خودم میکنم . من عاشق لاغری ام و درونم میخواد لاغری با ذهن راتجربه کنه ، چون در اعماق درونم میدونه اگر به خواسته ای از درون برسم ، در رسیدن به ابعاد دیگر زندگیمم ره گشاست . واسه همینه اصرار داره که برخودم تمرکز کنم . وگرنه انتخاب رژیم ، راحتترین کاره . من اعتماد دارم و چون اعتماد دارم ، خودم را کندوکاش نمیکنم و چون نمیکنم ، قدرت را به عامل بیرونی دادم . افکار با نوشته های داخل برنامه همخوانی نداره و دلیلی براینه که چون من اضافه وزن دارم مجبورم باشم و چون علاقه به انجام کار نیست ، مقاومت شکل میگیره . خب دوانتخاب هست : 1- راه گذشته و گرفتن نتیجه ی مشابه و همیشه خوددرگیری و زندگی الانم 2- انتخاب مسیر متفاوت و پیدا کردن راه حل از قوانینی که برجسم و ذهنم حاکمه و گرفتن کنترل زندگی خودم . انتخاب اولی قابل درکه ولی نتیجه ی دلخواه نیست ، چون نتیجه میشه دور شدن بیشتر از خودم و در دراز مدت بودن در وضعیت شرایط الانم . انتخاب دوم ، میشه کندوکاش کردن خودم ، شناخت خودم ، شناخت ذهنم و توانمندیم و تجربه ی زندگی در جسمی که هر فرد متناسبی در حال زندگیه . تا حالا نشنیدم ، مسیرش رو نرفتم ولی موفقیت این افراد رو مشاهده کردم و ایمان دارم که قدرت دست منه . این دست منه که قدرت خودم را انتخاب کنم یا مثل هزاران نفر دیگر ، ترجیح بدم به مسیری برم که میلیون ها بار مرا به جای اول برمیگرداند . پس مهم است . من میخواهم تجربه ی لاغری با ذهن را به دست بیارم . بهش نیاز دارم تا اول به خودم و دوم درک و ارتباط بهتری با دنیا داشته باشم . این تفاوت نگاه جایگاه مرا در زندگی دگرگون میکند . قرار نیست بجنگم ، قرار نیست متنفر باشم ، قرار نیست از خودم فراری باشم ، قرار نیست محکوم به زندگی که دلخواهم نیست باشم ، دقیقا برعکس ! میشم خالق لحظات زندگی خودم و چه چیزی بهتر از این که فراتر افکار الانت بشی . شاید این طرح منه . شاید باید این مشکلات بیشتر میشدند تا من به این مسیر بیام . به نظر من هیچ تمایلی اتفاقی نیست . هیچ تمایلی ارزشمندی بالا یا پایین نداره . هر فردی درجای خودش یک نقشه داره ، انتخاب میکنه که در ان مسیر باشه یا انتخاب میکنه در مسیری که به این دنیا امده باشه . یکی عاشق کار با جواهراته ، یکی علاقه به پرواز در اسمان داره و در زندگی چالش هایی در زندگی ما طراحی شده که دقیقا ما رو به جایی که براش طرح ریزی شدیم ، میبره . پس اگاهی اولین نقطه ی تغییره . من دوست دارم این مسیررو تجربه کنم . چون در ادامه ی زندگیم به این مسیر نیاز دارم . من دوست دارم لاغر بشم ، چون لاغر به دنیا اومدم . من قرار نیست همیشه چاق باشم ، چون برای تغییر شرایط الانم تلاش کردم و این بار باروشی متفاوت و جنسی متفاوت .
پس نتیجه ی من در کنار تلاش و استمرارو تکرارم ، احساس لیاقت من که حسی درونی خودم به خودمه ،به وجود میاد . من روی این مساله کار میکنم .
مواردی که خانم فروغ در نوشته هاشون در مورد احساس لیاقت و بهانه هایی که فرمول چاقی هستند ، گفت ، قشنگ بود و جالبش اینه که اکثر ما این فرمولهای مشابه را داریم .
وقتی حواسم به روش های قبلی میره و اعتماد دارم ، یعنی جایی در درونم به حس توانایی خودم در لاغر شدن و ماندن ندارم . خیلی دوست دارم بدانم چطور این حس را تقویت و قوی کنم .
به آنچه در مسیر چاق شدن تجربه کرده اید فکر کنید و بنویسید چگونه لیاقت چاق شدن را در خود ایجاد کرده اید.
خب اولین خاطراتی که در ذهنم دارم ، این بود که پذیرفته بودم چاقم و چاقی خوب نیست . این خوب نبودن چاقی و من چاقم تاثیر بدی دراختلال خود ارزشمندی و خودباوری من گذاشت . خب تنفر من از چاقی و بال و پر دادن به چاقی و دوم تنفر از چاقی ، از همان دو تا سه سالگی در من پذیرفته شد و من این حس بد را باخودم همراه داشتم . پس این حس چاقی از کودکی با من همراه بوده و وقتی تصمیم به لاغر شدن گرفتم ، چون از چاقی بدم می امد . از خودم بدم می امد ، اراده کردم و لاغری را تجربه کردم . منتها همین اتفاق شروع جنگهای روانی من بود ، چون دلم نمیخواست به شرایط قبلی برگردم ولی برمیگشتم و هربار حس بد و ناتوانی در من تقویت میشد . هروقت بیرون میرفتم ، حس حسرت در من بیدار بود و هرروز با مورد چاقی و لاغری گله و شکایت میکردم و بازگو میکردم . هرروز ناراضی ، هرروز با هدف چاقی و لاغری زندگی کردم و هررروز انرژی بیشتر من بابت توجه به حس بدی که چاقی در من نفوذ کرده بود ، زندگی میکردم و جنگهایی چه بیرونی و درونی میکردم ، حس توانمندی من را کمرنگ و کمرنگ تر میکرد. اگر 24 ساعت دررروز در اختیار من باشه ، بیشتر احساسات من معطوف به حس بدی که ازچاقی داشتم ، توجه داشت . من خالق چاقی بودم ولی درون قلبم ، لاغری را خانه ی خودش میدانست . درعجبم که ندانسته هرروز در مسیر چاقی بودم ولی جسم من با اعمال و رفتارهای من مقابله کرده . جسمم به اندازه ی فکر و ذهنم چاق نشده . گرچه همینطور ادامه پیدا کنه ، چه بسا تصوری که ازش ندارم هم تحقق پیدا کنه و چقدر زیبا میشه که تمام حس من به لاغری معطوف بشه و روزی به جایی برسم که تصورم از تناسب خودم در شگفت باشه . من اینجا به این نتیجه میرسم ، که توجه من به چیزی و احساس بودن در ان شرایط و زندگی کردن با اون احساس و تمرکز من ، اون حس لیاقت را می افرینه . من هرروز در چاقی بودم . حتی لاغر بودم هم ، توجهم به چاقتر شدن بود . ترس داشتم ولی توجهم به چاقی بود. این توجه مکرر و زندگی با اون احساس در لحظه ی حال مرا به حس لیاقت در زندگی در جسم چاق تبدیل کرد . گرچه لاغری طبیعته ! یعنی فرد از بدو تولد که به دنیا اومده ، لاغره و کاری نکرده ولی برای چاق شدن ،تلاش و استمرار کرده . پس ما چقدر در این نقش فرو رفتیم و تلاش و استمرار کردیم چه درونی و چه بیرونی ، با تلاش و کوشش ، تبدیل به فرد چاقی شدیم . همین مسیررو اگر برعکس بریم ، یعنی توجه به لاغری ، هرروز در اینه ببینم و لاغری بیشتر ببینم ، باور داشته باشم که لاغرم ، همین توجه ، احساس لیاقت در لاغری را تقویت میکند تا جایی که بخشی از شخصیت ما میشود . ( همین کاری که در مسیر چاقی کردیم ) .
با توجه به توضیحات ارائه شده در تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن توجهی به ایجاد لیاقت لاغر شدن در خود داشته اید؟
خب من وقتی رژیم میگرفتم ، توجه من به لاغری بود . درسته که پیش زمینه ی تغییرم ، مسببش چاقی بود .وقتی به رژیم فکر میکنم ولی رژیم نمیگیرم ، در حس بد چاقی ام . با این حال مسیر رژیم ، حس خوشایندی نیست ، پر از محرومیت و مقاومت ذهنیه و وقتی رژیم را رها میکردم ، توجه من به چاقی بود . واسه همین لاغرشدن مسیری سخت و بد و مراقبت میخواست که لاغر بمانم ولی مسیر چاقی حس خوب و بدون زحمتی ، بدون درگیری فکری چاق میشدم . چون من به چاقی با توجه ، فکر ، اطلاعات غلط ، انتظاراتم ، همه و همه در جهت تقویت احساس چاقی در من بوده که چاقی در بخشی از شخصیت من کرده .
روش های لاغری که استفاده کرده اید باعث ایجاد لیاقت لاغر شدن در شما شده اند یا سبب افزایش لیاقت چاق تر شدن شده اند .
وقتی به ژرفای وجودم نگاه میکنم ، وقتی در چارچوب رژیم هستم ، دلم راحته . میگم همین که رعایت میکنم لاغر میشم . میتونم پیش بینی کنم که لباس های سایز کوچیکم رو میپوشم ، پاهای لاغرم تجسم میشم . ذهنم درگیریش کم میشه . چون باور دارم رژیم مرا لاغر میکنه ، نه خودم به خودم ! من دقیقا قوانین تناسب را زمانی که در چارچوب رژیم هستم اجرا میکنم . منتها مسیر خوشایندی نیست . اگر همیشه در رژیم بودم ، که همیشه لاغر بودم و تصور و توجهم به لاغری بود . چون در رژیم باقی نمیمانم ، وقتی از چارچوب رژیم خارج میشوم ، چاقی دنیا در درون من به طرز عجیبی فعال میشه . چون در ایجاد لاغری توسط خودم باور ندارم و فکر میکنم جای کاری میلنگه و بلد نیستم و همین حس بلد نبودن یا احساس اینکه کنترل امور خوردن در دستان من نیست ، خودباوری من در زمینه ی لاغری را ضعیف کرده . ولی تا دلتون بخواد خودباوری درمورد چاق شدن و چاقتر شدن و چاق ماندن دارم . اگر ازم بپرسم چطوری شاید جوابی که برای لاغری میدم ، جوابی مناسب برای چاق شدنم بدم . تفاوت اینه که باور دارم من چاق شدن را بلدم ولی لاغر زندگی کردن را بلد نیستم . من حس لیاقت چاقی و توانمندی در چاق بودن را در خودم تقویت کردم .
پیشنهاد خود برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن را در خود بنویسید.
جسارت متفاوت فکر کردن را بدیم و اولین قدم که مانع تغییر ما در مسیر دلخواه میشه ، عدم خودباوری ما در اون مساله ست . دختر عمه ی من ارزوی چاقتر شدن داره . او هم به خود جهت چاق شدن ایمان نداره او اونقدر دراین زمینه فکر کرده و که گویی واقعا توانایی چاقتر شدن نداره . از خوردن زیاد بدش میاد . با زحمت دو کیلو چاق میکنه ، به مرور میبینه ااا ، وزنه برگشت و حتی لاغر تر شد! این مسیر مشابهه رفتن ما به سمت چاقی و چاقتر شدن نیست ؟
پس مهمه جسارت توجه و ایمان به خود را داشته باشیم و هرروز بگیم و توجه کنم که امروز در لاغری ، چه ویژگی متفاوت و مثبتی ایجاد کردیم که حس میکنیم لاغرتریم . اون احساس لاغری و تداوم در ان ، خود به خود توانایی ما در لاغر شدن و لیاقت لاغری را تقویت میکند .
از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
از حرفهای تکراری که درذهنم میاد ، بی تفاوت باشم و به خودم یاداوری کنم اگر این جملات در ذهنم مرور میشود ، نتیجه ی توجه من به این حرفهابوده . همین توجه نکردن ، یعنی من متفاوت از روزهای قبلی دارم عمل میکنم . به نظرم بایستی به احساساتمون و افکاری که در ذهنمون مرور میشه اگاه باشیم .فقط زمانی که با اون افکار روبه روشدیم بی تفاوت باشیم . به مرور زمان چون توجه بیشتر ما در طول روز به لاغری بوده ، کم کم حس لاغری و توانایی ما در لاغری بالاتر میاد و همین حس صداهایی که قبلا بلند شنیدیم ، به اعماق میبرن یا کمرنگ یا محو میشن . پس توجه ما به تداوم ما در مسیر چاقی و لاغری و حتی احساس لیاقت ما در چاقی و لاغری نقش به سزایی دارد .
جسارت داشته باشیم ، مثلا یک ماه با توجه به لاغری و افکار لاغری زندگی کنیم . هرچی میبینیم ، پیدا کردن لاغری بیشتر ، حس لاغری بیشتر و توجه به لاغری بیشتر باشه . همین تمرین میتونه ما را به درک و جواب خیلی چیزها برسونه .
به آنچه در مسیر چاق شدن تجربه کرده اید فکر کنید و بنویسید چگونه لیاقت چاق شدن را در خود ایجاد کرده اید.
چاق بودن و چاق تر شدن راحت ترین کاری بود که بلد بودم، همه من رو به چاقی می شناختند و خودم هم این انتظار رو داشتم که باید همیشه چاق بمونم چون با تغییر کردن مشکل داشتم و این در واقع لایه زیرین شخصیت من بود لایه ظاهری بسیار عاشق متناسب شدن بودم چون شرایط بهتری در لاغری هست، وقتی لاغری حتی حرفت رو بیشتر تحویل می گیرند ، دوستان بیشتری داری، خواستگاران بیشتری جذب میکنی، خودت همینجوری حس باکلاسی و سلامتی داری چون بدنت هیچ اضافه ای نداره ولی از طرفی ترس هم هست که اگر من تغییر کنم چی میشه که امروز متوجه شدم این همون احساس عدم لیاقت داشتن است در جنبه ی لاغری و الا در چاقی این حس لیاقت کاملا مشهود هست.
اینکه چجوری حس لیاقت چاقی پیدا شده در من سهم بیشترش رو بیرونی میدونم و حرف های اطرافیان و متاسفانه چون تاثیر پذیری من زیاد بود این حرف ها رو باور می کردم انگار زیبایی، جذابیت و تناسب اندام رو برای خودم زیادی میدیدم انگار که این چیزا برای از ما بهترون بود!!! و این شد که لیاقت چاق شدن در من ایجاد شد..
با توجه به توضیحات ارائه شده در تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن توجهی به ایجاد لیاقت لاغر شدن در خود داشته اید؟
خیر، اصلا بحث لیاقت نبود حرف این بود که زیاد نخور لاغر میشی .. ورزش کن لاغر میشی.. لیاقتی در کار نبود بیشتر حول محور ارث، شانس و اراده برای نگه داشتن رژیم می چرخیدیم. آشنایی با روش لاغری با ذهن یک ذهنيت و نگاه جدیدی در من ایجاد کرد به چاقی به لاغری به خودم…
مباحثی کاملا درونی ،بنیادی مهم و شخصی که هیچ ربطی به دیگران نداشت حتی به نزدیک ترین افراد که پدر و مادرم باشند مربوط نبود چرا که اگر ارثی قرار بود پیش بره من باید متناسب می بودم نه چاق!
تلاش های قبلی خلاصه میشد در کم بخود زیاد فعالیت کن تمام.
روش های لاغری که استفاده کرده اید باعث ایجاد لیاقت لاغر شدن در شما شده اند یا سبب افزایش لیاقت چاق تر شدن شده اند.
جز روش لاغری با ذهن هیچ روشی روی بحث لیاقت و اصلا من کار نمی کردند انگار جسم من یکقطعه از ماشینی بود که باید تحویل تعمیر کار می دادم تا بفهمه مشکل کجاست، اگر تونست تعمیر کنه که هیچ اگز نتونست خوب مشکل از ماشین من بوده دیگه که معمولا مورد دوم بود.
وقتی چاق بودم خودم رو قبول نداشتم منتظر بودم لاغر بشم تا خودم رو بغل کنم، خودم رو دوست داشته باشم تا خودم رو آدم حساب کنم و همه ی این مسیر مهره ای گم شده بود به اسم لیاقت…
پیشنهاد خود برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن را در خود بنویسید.
به نظر من باید بیشتر و بیشتر به خودم و توانایی هایی که دارم نگاه کنم و اهمیت بدم.
یک موردی که برام جالب بود چند روز پیش منزل دوستم بودم و اونا فوتبال دستی داشتند من تا حالا بازی نکرده بودم ولی بقیه بلد نبودن منم شروع کردم بازی کردن و وقتی یک گل می زدم و هم تیمی ام تشویقم می کرد میگفتم منو تشویق نکن!!!
بعدا فکر کردم گفتم چرا این حرف رو زدم؟ یعنی خودم رو شایسته ی تشویق هم نمیدونستم یا می ترسیدم بدتر بشم؟
این حرف نشانی از نگاه درونی من به خودم بود.
از تشویق می ترسم که یک وقت خرابکاری نکنم
از لاغری می ترسم که یک وقت نکنه دوباره چاق بشم
من خودم رو خیلی دست کم می گیرم و کسی هم نیست تشویقم کنه یا به من روحیه بده و من هرروز احساس لیاقت کم تری می کنم یا به بیان دیگه هرروز احساس لیاقت داشتن و تجربه کردن چیز های خوب در من کمرنگ تر میشه.. برای همینه از رانندگی ترس دارم چون میگم چرا من بتونم خوب رانندگی کنم و اعتماد نمی کنم به خودم ، پشت فرمان چشم هام تار میشه از ترس، میخوام شروع کنم به لاغری سریع رها میکنم چون خودم رو لایق همین شرایط کم موجود میدونم نه بیشتر
از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
تمرین من توجه به توانایی هایم هستش:
من خیلی تمیز ظرف میشورم ..
من خیلی خوب آشپزی بلدم..
من با خانواده و دیگران خیلی خوش اخلاق هستم..
من از رابطه ام با خداوند راضیم..
من رانندگی رو یاد گرفتم و گواهینامه دارم
من با لاغری با ذهن از سایز ۵۲ به ۴۰ رسیدم.
من با لاغری با ذهن از وزن ۹۰ به ۶۸ کیلو رسیدم.
من همه ی مسیر لاغری رو خودم انجام دادم ..
من تونستم با انجام تمرینات متناسب بشم..
من قبل از روش ذهنی هر راهی برای لاغری رفتم تونستم وزن کم کنم.
من در کار خانه به خانواده کمک می کنم.
من دوست خوبی برای دوستانم هستم.
برای ایجاد لیاقت لاغری من ، دیر نیست و میتوانم این حس را ایجاد و تقویت کنم.
سلام وقت بخیر
من باعث چاقی خودم شدم،این حقیقتی است که خیلی تلخ است ولی انجام شده ،زمانی که من با اطلاعاتی که در مورد انواع خوراکیها بدست آوردم و به گمان خودم برای حفظ سلامتی همه را باید مصرف کنم شروع به پر خوری کردم و روش نادرست مصرف مواد غذایی مرا لایق چاقی کرد و این عوامل را ندانسته به انواع بیماریها ربط می دادم و توجه زیادی هم به بیماری و چاقی می کردم که باعث افزایش بیماری و چاقی در بدن من شد و قدرت کنترل را از من گرفته بود 😔😔😔
اکنون درس گرفتم کمتر به موارد ناخواسته توجه کنم خودم را لایق سلامتی و متناسب بودن کنم چطور؟
با شنیدن فایل های آموزشی و توجه به خواسته ها و تکرار و تکرار … تلاش برای رسیدن به اهداف🙂🙂🙂
موفقیتهایی را توجه می کنم و خودم را برای ساختن زندگی عالی خودم آماده می کنم
شاد و پر انرژی باشید
سلام دوستان وقت بخیر در این جلسه من یاد گرفتم که همه ما باید حس لیاقت را در خودمون زیاد کنیم به این صورت که هم به صورت عملی و هم به صورت ذهنی این حس رو در خودمون به وجود بیاریم وقتی که هم ذهنمون قبول کنه و هم رفتارمون تغییر کنه یعنی اینکه من لایق لاغر شدن هستم پس هیچ ترسی در وجودم نیست هیچ شکی ندارم به این روش و ایمان دارم که من لایق لاغر شدن هستم
سلام و وقت بخیر.
من سالها تلاش کردم برای لاغر شدن .ورزش کردم رژیم گرفتم دارو خوردم و … ولی نتیجه مقطعی میگرفتم .چون ذهنم تغییر نمیکرد .ولی حالا ذهنم تغییر کرده و خودم رو لایق لاغری میدونم
قبلاً اگر کسی در مورد چاقی با من صحبت میکرد حس بدی به من دست میداد و دوست داشتم از اون محیط فرار کنم ولی حالا نه .حالا با آرامش گوش میکنم و جواب میدم .
من در راهی که خدا به من نشان داد قدم گذاشتم و از راه به به راهه نمیرم .تمام تلاشهای قبلی من بی راهه بود چون به مقصد نمیرسیدند. چون در ذهنم به باور لاغری نرسیده بودم . حالا باور دارم که توانایی لاغری دائمی و متناسب بودن رو دارم چون لیاقت لاغری رو دارم .
من لیاقت یه یه زندگی با آرامش رو دارم .
من لیاقت یه هیکل زیبا و متناسب رو دارم.
من لیاقت پوشیدن لباسهای شیک و روشن رو دارم .
من لیاقت حضور در جمع رو دارم.
من لیاقت تحرک بدون درد رو دارم .
من لیاقت یه اندام نمونه رو دارم .
من لیاقت داشتن دوستی های بیشتر رو دارم
.من لیاقت مسافرت و میهمانی رفتن رو دارم.
لیاقت زندگی کردن رو دارم.چون در چاقی فقط زنده ای و زندگی نمی کنی
من ارزشمندم به همین خاطر هر چیزی رو نمی خورم
من ارزشمندم و ذهنم رو کنترل میکنم تا دائم در حال خوردن نباشه.
من با ارزشم غذاهای مانده درون یخچال رو نمیخورم.
من با ارزشم وباقی مانده غذاهای دیگران رو نمی خورم.
من با ارزشم و در میهمانی ها ولع خوردن ندارم .من با ارزشم و معده ام را سنگین نمی کنم.
خدارا شکر که در مسیر قرار گرفته ام وشاهد تغییرات خودم هستم.
به امید موفقیت خودم و همه شما خوبان.
به نام خدا
خداوند را شاکرم من را در مسیر لاغری با ذهن قرار داد تا با یادگیری آن به سمت متناسب شدن دائم گام بردارم.
من لیاقت
لاغر شدن
زندگی خوب
کار خوب
خانواده خوب
همسر خوب
فرزندان خوب
و….. دارم.
از زمانی وارد سایت شدم، هر روز حالم بهتر. هر روز نگاهم بیشتر تغییر کرد. من احساس لیاقت رو درونی و بیرونی پیدا کردم.
من لایق آرامش در زندگی هستم. چاق بودن اعتماد به نفس منو گرفته بود. نمی تونستم به راحتی هر لباسی رو بپوشم. همیشه لباس های گشاد و تیره به تن داشتم. همیشه خودمو با افراد متناسب مقایسه می کردم. منی که سالها متناسب بودم با روش های اشتباه و افکار اشتباه، روز به جاق تر شدم. با رژیم و ورزش و دارو و کالری شمار روز به روز بیشتر به وزن من اضافه شد
دیروز مانتوی که بهم تنگ شده بود و پوشیدم. کاملا اندازم شده. یه زمانی حتی دکمه هاش بهم نمی رسید. ولی الان اندازم شده. من از سایز ۴۲ به سایز ۳۸ رسیدم.
در ابتدای مسیر هیچ عجله ای نداشتم. باور کردم لاغری با ذهن آسان ترین کار دنیاست. افکارم رو تغییر دادم. به مرور رفتارهام تغییر کرد و در مدت ۶ ماه متناسب شدم. این روزا بهترین روزاست برای من.یه فرد چاق وقتی لاعر میشه، زندگی جدیدی رو شروع می کنه.شاید از نظر خیلیا من وزن زیادی نداشتم. ولی همون چند کیلو اضافه وزن، به شدت منو اذیت می کرد. ولی همون روزهای اول ذهن من دیگر چاق نبود. همون روزا متناسب شدن رو میدیدم و ایمان داشتم بهترین جا هستم. من حتی روزهایی که حالم بد باشه, وارد سایت میشم و یه مطلب رو میخونم. با خوندن و دیدن هر مطلبی امید به زندگیم میاد.
ان شاءالله تن شما سلامت باشه و دلتون خوش جناب استادعطار روشن
الویت من در زندگی داشتن احساس خوب در زندگی هست و ماندن در این حس خوب و این مسیر عالی
من لیاقت بهترین نعمت ها را دارم من لیاقت بهترین موقعیت ها را دارم و در خودم این لیاقت را دیدم و در حال پرورش دادن این لیاقت ها هستم
برای موفق شدن در هر زمینه ای داشتن احساس لیاقت هست که خودمون به خودمون میدهیم . احساس لیاقت هر فردی نگاهی هست که خود فرد به لیاقت خودش دارد نه نگاه دیگران یا صحبت دیگران
ما باید مهمترین موضوع زندگی مون احساس لیاقت داشتن باشد حالا در هر زمینه ای.
نگرش انسان ها حرف اخر را میزند وقتی باور کنی لیاقت لاغر شدن را داری بهش میرسی من احساس لیاقت دارم به خودم و باور دارم که میتونم لاغر بشم
باید باور لاغر بودن را در خودمون روز به روز بیشتر کنیم و من واقعا فایل ها را الان بخاطر بهبود کیفیت زندگی ام دارم گوش میدم چون که واقعا ارامش من خیلی بیشتر شده است
سلام استاد شب خوش
استاد من هیچ وقت احساس لیاقت در خودم احساس نمیکردم
همیشه فکر میکردم حقم که چاق باشم چون مادرم چاقه و من هم محکوم به چاقیم
خوب من مستحقه چاقیم چون استعداد دارم من با استعدادم و بدن من از هر لقمه صد لقمه چربی میسازه
یادمه یک بار از خوردن کره به خاطر خاصیت چاق کنندگیش ممانعت کردم پسرخواهرم گفت خاله این کره ۱۰۰ گرمه اگر فرض کنید شما کلش هم بخورین و کلش به چربی تبدیل شه و ما پروسه ی هضم و سوخت و ساز و دفع رو حذف کنیم این کره فقط صد گرم شما رو چاق میکنه
در حالیکه شما فقط چند لقمه میخوری و اون هم هضم میشه و میسوزه
اونموقع اصلا حرفهای یک جوان باهوش که رتبه ۹۰۰ رو در دانشگاه اوارد و فیزیک شریف میخوند برام اهمیتی نداشت و با خودم میگفتم چه اراجیفی معلومه کره چاق میکنه
بله کره چاق میکرد و من محکوم به چاقی بودم من لایق لاغری نبودم
بعدها وقتی سرم از هر رژبمی به سنگ خورد و با دوره تناسب فکری اشنا شدم اصلا خودم را لایق لاغری نمیدونستم ولی خوب با این حال لاغر شدم و کم کم نجوایی درونی میگفت چه فایده وقتی که خواهرهات چاقن و این حس لایق ندانستن لاغری برای خودم در لباس خواهری دلسوز خودش را نشان داد و همین باعث شد کمی از مسیر منحرف شوم که خدا رو شکر کم کم خودم را جمع کردم
سلام ادمهای چاق گاهی حرفشون اینه مااراده لاعری نداریم نمیتونیم نخوریم رژیم سخته یاورزش نمیتونم ولی طبق گفته استاددراین فایل ادما بایداون احساس لیاقت روداشته باشن تازمانی من درخودم حس لیاقت وارزشمندی نباشه هدفی دنبال نمیشه گاهی ما چه درزمینه زندگی وکارودرس خودنونولایق نمیدونم وفکرمیکنیم شکست میخوریم هستن ادمهایی صاحب ثروت میشن زندگی خوب وهمسروفرزندخوب دارن ولی لیاقت اونهاروندارن وازدستش میدن برالاغری هم احساس لیاقت درونی وبیرونی روفعال کنیم وقتی لاغرمیشیم اعتمادبنفس میره بالا خیلی پیشرفت هاروبه دنبال داره
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان هم مسیر
بله همینطوره من امروز دلیل سالها موفق نشدن در هر زمینه ای چه درسی چه کاری چه لاغری چه مالی من همیشه تلاش می کردم ولی هیچوقت خودم رو لایق نمیدونستم مثلا یکسال تمام برای کنکور درس می خوندم ولی ته قلبم یه چیزی می گفت تو که لایق دانشگاه دولتی و رشته خوب نیستی درحالی که میدیدم کسانی خیلی کمتر از من درس می خوندن و حتی رتبه کمتر از من داشتن قبول میشدن و حتی چن بار آزمون استخدامی شرکت کردم کلی تلاش می کردم مرحله اول قبول میشدم اما باز یه حسی می گفت نه تو لایق معلمی نیستی و بی دلیل مراحل بعدی رد میشدم در حالی که دوستم نصف من می خوند و قبول میشد و الان چند سال معلمه.
خیلی موارد دیگه که سالهاست دنبال دلیل ش می گشتم ولی الان فهمیدم و خدارو هزار بار شکر میکنم که فهمیدم که چرا اینطور شد
واقعا شنیدن این فایل تلنگری به آدم وارد میکنه که رفتار های قبلتو دوباره مرور کنی .
همه ما ته ذهنمون تو رویاهامون خودمونو یه فرد پولدار یا متناسب موفق هر چی بخوای تصور کردیم و متاسفانه همه اون خواسته هامون در حد رویا باقی موندن چرا چون در واقعیت یا خودمون و لایق اون نمیتونستم یا کاری براش انجام. نمیدادیم .من فرد لاغری بودم و به همین دلیل اکثر رویاهای من پولداری بود جالب اینجاست من حتی تو رویام هم از خودم ایراد میگرفتم نمیدونستم اصلا به عنوان به آدم پولدار چیکار باید بکنم😂😅
این یعنی فکرشو دارم ولی احساس لیاقت ندارم حتی چون احساس لایق بودنو ندارم کاری هم براش انجام نمیدم.
دقیقا در لاغری هم به این شکل بود من از چاقی حتی در زمانی که متناسب بودم نفرت داشتم (توجه به چاقی و نشون دادن به ذهن ناخودآگاه که من دنبال چاقیم)
آنقدر به اون نفرت توجه کردم با بهترین اندامی که داشتم یه دنبال جلو گیری از چاقی بودم من بار ها بار ها به چاقی داشته و نداشته خودم توجه کردم ازش متنفر شدم ولی در قانون جذب چیزی به اسم نمیخوام نداریم همین که اسمشو بیاری یعنی میخوای یعنی دنبالشی فقط باید به باورش برسی به اون احساس لیاقت دست پیدا کنی من چاق شدن و باور کردم چرا چون میگفتم ازدواج کردم باشگاه ول کردم زایمان کردم شیر. ندادم فلان شد به این دلیل هام با این که. ترس داشتم ولی مشتاق رسیدن چاقی بودم.ولی الان کاملا فرق کردم من لایق لاغری تناسب زندگی بهتر آزادی هستم خداوند منو لایق تونسته در من توانایی دیده که منو در این مسیر قرار داده من لایق بهترین ها هستم من میرسم به اون اندامی که دلم میخواد من میتونم من لیاقت دارم من لاغر آفریده شدم
سلام روز ششم ،من فرزانه هستم میگم هستم چون وجود دارم چون زندم،چون نفس میکشم تا حالا چند بار پیش اومده اسمتو به زبون بیاری و در کنارش بودن تو حس کنی؟حس بودن حس زندگی کردن حس نفس کشیدنخیلی خیلی قشنگه و من در ناآگاهانه ترین حالت ممکن تمام زندگیم برام محدود شده بود به نارضایتی از خودم از بدنم از اندامم ،هربار که جایی دعوت میشدم حس میکردم همه دارن به من نگاه میکنن و اینکه مراقب غذا خوردنم باشم چون همه دارن نگاه میکنن که من چقدر دارم میخورم تو مراسما یه گوشه مینشستم و نمیرقصیدم گفتم اگه برم برقصم بیشتر تو مرکز توجه قرار میگیریمموقع لباس خریدن بارها تو آیینه با نفرت ب خودم نگاه کردم یه لباسی رو که میخواستم بخرم و میپوشیدم احساس نارضایتی از خودم بیشتر و بیشتر میشد ،من بخاطر مهربون بودنم و اینکه شاگرد اول بودم تو دانشگاه واکثر دخترا دوست داشتن بهم نزدیک شن و باهام دوست شن این حس خوبی بود و من دوستای زیادی داشتم اما قسمت ناراحت کنندش اینجا بود که من نمیتونستم کنار دوستام خوش بگذرونم چون همیشه مشکل لباس پوشیدن رو داشتم و هر لباسی رو که میخواستم تو تنم قشنگ نبود و برا اینکه راحت باشم همیشه لباسای گشاد و تیره رو انتخاب میکردم میدونم تک تک شما این احساسات منو میفهمین چون شما هم تو شرایط من قرار گرفتین حتما😔😔😔امروز که فایل و گوش کردم راجب لیاقت میگفتن استاد با خودم فکر کردم که چقدر تو زندگی خودمو لایق داشتن یه اندام خوب میدونستم واقعیتش خیلی من آدمی بودم که همیشه تو زندگی تو هر شرایطی خودمو لایق بهترین ها میدونستم تو شغل ،تو داشتن دوستام ،تو رابطه عاطفیم،تو ظاهر وپوشش و سبک زندگی کردنم ولی واقعا حرفای استاد منو عمیقا به فکر فرو برد که آیا این احساس لیاقت داشتن فقط در حد حرف بوده یا تلاشی هم کردم براش یا اصلا خودم عمیقا از ته قلبم باورش کردم تو همین مسئله اضافه وزنم اگه خودمو لایق یه اندام خوب دونستم پس چرا تو زندگیم همیشه کم داشتمشاینجا بود که فهمیدم باید نوع نگرش و رفتارم رو تغییر بدم وقتی میگم من لیاقت رسیدن به یه اندام ایده ال رو دارم باید در حد همین حرف نباشه روزانه وقت بزارم با دقت فایلهای استاد وگوش کنم فرمولای چاقی ذهنم و بشناسم و فرمولای لاغری رو جایگزینش کنم وقتی فکر و عملم هر دو در یه جهت باشن بدون شک به چیزی که لیاقت شو دارم میرسم واینجوری اون اتفاق فوق العاده ای که حالمو خوب میکنه زندگیمو از تمام جنبه ها تحت تاثیر قرار میده تو زندگیم نمایان میشه.من برای لاغر شدن بارها مسیرها و راه های مختلفی رو رفتم ولی هربار اگه نتیجه ای هم گرفته باشم خیلی سطحی و کوتاه مدت بوده و هربار احساس بد بیشتری نسبت به خودم پیدا میکردم که تو اراده نداری تو ضعیفی و حتی از خودم عصبی میشدم که چرا اینقدر شکمویی تا کی میخوای اینجوری باشی و با کلمات بد خودمو تخریب میکردم و همینجا میگم که چقدر پشیمون از رفتارم ،فرزانه قشنگم منو ببخش بابت تموم حرفاو حسای بدی ک بهت دادم امروز با تمام قدرت میخوام بهت بگم که تو لیاقت رسیدن به اندام دلخواه تو داری تو لیاقت زندگی در بهترین شرایط رو داری لیاقت موفق شدن و رسیدن به تک تک خواسته های قلبی تو داری
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان همراه
تجربه ی من از چاقی وبرطرف کردن چاقی اینه که همیشه سعی داشتم هر طور شده چاقی را برطرف کنم حالا یا با رژبم یا دم نوش یا ورزش ولی هیچ وقت موفق نشدم و همچنان اضافه وزن با من بود اما حالا. با گرفتن این گام و گوش کردن به فایل فهمیدم تلاش من بیهوده بوده چون من ناخواسته چاقی رو بیشتر به خودم هدیه میدادم چون نمیدونستم من اگرچه از چاقی متنفرم ولی با ذهن ناخوداگاه خودم اونو بیشتر گسترش میدم وهرسال به وزنم کم کم اضافه میشد اما الان فهمیدم باید به لاغری توجه کنم وبه اون بها بدم تا لاغری را در جسمم گسترش بدم باید لیاقت لاغری را در خودم بیدار کنم چون من اشرف مخلوقات خدا هستم ولایق بهترین ها در هر زمینه ای هستم و بهترین اندام هم شایسته ی من هست و لیاقتشو دارم فبلا فقط به چاقی خودم توجه داشتم اما حالا فهمیدم فقط به لاغری توحه کنم تا ذهنم جسم لاغرم رو ترسیم کنه و لیاقت لاعری را داشته باشم با تشکر از استاد گرامی بخاطر اگاهی های ارزشمندی که در اختیار ما قرار میدن
سپاس فراوان
سلام به همگی
من وقتی از هر روشی لاغر میشدم میدونستم که توانایی لاغر شدن دارم چه بسا که لاغر هم میشدم ولی همیشه میگفتم این دفعه دیگه لاغر میمونم واین خیالی بود باطل چرا ؟ چون من لیاقتش رو در خودم حس نمیکردم چون تو ذهن من لاغری یعنی سختی یعنی عادی نبودن یعنی فشار بر جسم پس کار راحتی نبود
ولی الان میدونم لاغری خیلی راحته نه اراده میخواد نه کار خاصی میخواد من خود به خود لاغر میشم و همین که دارم لاغر میشم و متناسب میمونم چون وقتی ذهن من لاغر بشه دیگه جسم من نمیتونه چاق بمونه خدایا شکرت که من لیاقت بهترین ها رو دارم ۲۲۰
سلام ماانسان ها توانمندهستیم باقدرت بالا ماارزشمندهستیم ما دارای لیاقت هستیم ومی توانیم بااستفاده ازاین قدرت ها به هدفمون میرسیم درمورد لاغری باذهن باگوش دادن به فایل وانجام تمرینات میتوانیم به اون هدف دلخواه برسیم این تمرین باید هرروزباشه نبایدبه تعریف وتمجیددیگران توجه کرد بی توجه بودن باعث پیشرفت درانسان میشه ما باید درخود احساس لیاقت داشته باشیم وهمین باعث پیشرفت میشه درهرزمینه ایی درموردلاغری شایدتمرین روخوب انجام میدن ولی باز درخوداحساس لاغری نمیبینن این طرزفکرمانع لاغری میشه چون درگذشته خیلی تلاش کردن وشکست خوردن به همین سادگی میشه به هدف دلخواه رسید گاهی افراد احساس لیاقت دارن وبه زبون میاره واماده ورود به شرایط بهترهستن وهیچ تلاشی برابهبود شرایط بهترنیستن وهیچ قدمی برنمیداره براموفقیت شدن هم احساس درونی وبیرونی رو بهبودبدیم
من لایق بهترین اندام بهترین زندگی که با عشق واقعی و ارامش روان است هستم
اولین تصویری که توی این متن هست منو یاد زندگیم می اندازه
من مدام خانواده ام رو میدیدم که بابت اضافه وزنشون توسط بقیه تحقیر میشدن بعد خواهرام که بزرگتر از من بودن میومدن به مادرم میگفتن که مثلا فلانی به من توی مدرسه گفت چاق و من اینطوری جوابشو دادم مادرم تشویقشون میکرد و میگفت افرین کار خوبی کردی به اون چه ربطی داره و منم نگا میکردم و انگار منم دلم میخواست مث خواهرام باشم خب من لاغر بودم مسخره هم نمیشدم اما دلم میخواست مث اونا باشم و رفتار کنم .
قبلا هم از خواهرام شنیده بودم که نرگس هم در اینده مطمئنا چاق میشه از اونجا من باورم شده بو که قراره چاق بشم .
خب گذشت و من رو مادرم بردن که برای راهنمایی ثبت نام کنن من رفتم روی ترازو و ۴۵ کیلو بودم و چاق نبودم اما من باور داشتم که چاقم الکی برای خودم بریدم و دوختم که اون فردی که منو وزن کرده تعجب کرده چون من وزنم بالاست و این حرفها خلاصه من سعی داشتم مثل چاقها رفتار کنم چالش های اونا رو داشته باشم و مدام دنبال نشانه های چاقی توی خودم میگشتم با اینکه هیچ چیزی وجود نداشت و من لاغر بودم در نهایت من توی دبیرستان وزنم شد ۷۹ کیلو تقریبا دو برابر شدم.
من یه چیزی فهمیدم من بدون این که چاق باشم باور کردم که چاقم مهمتر از اون من مثل چاقها رفتار کردم و هر روز دنبال نشانه های چاقی توی خودم بودم به مدت ۱۵ سال من مدام به چاقی فکر کردم تمرکز کردم و البته روزهایی هم بود که از بس مشغله داشتم نشد فک کنم به چاقی اما در حالت کلی اکثر مواقع من مثل چاقها رفتار کردم پس برای لاغری من بدون اینکه نشانه هایی از لاغری رو در خودم ببینم باید هر روز و به طور مداوم به لاغری باور داشته باشم مثل متناسب ها رفتار و فکر کنم مثل همون موقع که تونستم چاق کنم الانم دنبال نشانه ها و حرکت های خیلی کوچیک حتی برای لاغری توی خودم بگردم به صورت روزانه و خلاصه مثل لاغرها فکر و رفتار کنم تا لیاقت لاغری توی من فعال بشه
نگران این نباشم که با خواهرام فرق میکنم .
نترسم که چون سختی نمیکشم گرسنگی نمیکشم و ورزش نمیکنم پس لیاقت ندارم نخیر اینطور نیست اون روش ها اگر درست بود همون بار اول برگشت نمیخورد پس چاره رژیم و ورزش نیست چاره ذهنیه باید ذهن اصلاح بشه نه چیز دیگه ذهنه که دستور ها رو صادر میکنه پس اون همه کاره است و اون باید درست شه .
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام استاد عزیز و همه دوستان. باز هم یک فایل آموزشی عالی و پر از نکات مثبت. بریم سراغ تمرین.
۱,من در مسیر چاقی با خودم میگفتم اینو میخورم پس لایق چاق شدنم حقمه چاق بشم.پیاده روی نمیکنم.رژیم نمیگیریم بی موقع غذا میخورم هرچی بخوام میخورم و…
پس حقمه که چاق بشم و خودمو لایق چاق شدن میدونم.
۲,ما در روشهای قبلی فقط تلاش میکردیم جسم خودرا تغییر دهیم و توجهی به افزایش احساس لیاقت درونی نداشتیم مثل اون قسمت که گفتید فقط کار عملی انجام میشه ولی احساس لیاقت درونی ایجاد نمیشه.
۳,همه آن روشها سبب افزایش احساس لیاقت چاقی شدن مثلا من در طول رژیم یک عدد بستنی میخوردم با خودم میگفتم حالا که اینو خوردم پس حقمه که چاق بشم
۴,پیشنهاد من هم دیدن همین فایلها تمرینات عملی،یاد آوری کردن به خودم در طول روز که من لایق لاغر شدن هستم. کارهایی را انجام بدم که احساس رضایت درونی منو افزایش بده مثل ناظر افکار و اعمال خودم بودن.
۵,احساس لیاقت عملی و درونی را در خود افزایش بدم. اقدامات لازم مثل گوش کردن و عمل کردن به این فایلها را انجام بدهم و….
دود بر شما بانوی مهر و مهربانی آزاده جان که روح منو آزاد کردی امشب
چقدر قشنگ و بااحساس گفتی چقدر به دلم نشست 🌱 🤗
ازت ممنونم قطعا همینطور هست که میفرمایید قدرت نور و روشنایی خیلی بیشتر از تاریکی ست
و من قدم در نور گذاشتم من الان خود نورم ✨
و چقدر دارم لذت میبرم چقدر خوشحالم چقدر آروم شدم
مثل کسی ام که طوفانهای سختی رو تو زندگی پشت سر گذاشته ولی الان به یه ساحل خوشگل آبی رنگ آروم رسیدم که خدا هم همونجاست تو قلب من
آزاده جان منم کتاب چهار اثر فلورانس رو خوندم چند بار و چقدر لذت بردم هنوزم دارمش این کتاب فوق العاده ست
الان میفهمم خدا چرا پدرومادرم رو گرفت چرا سرطان گرفتم چرا و چرا ….بعد هر سختی خدا قدرت و انرژی ای به انسان میده که کوه رو میتونه جابجا کنه
چهل کیلو اضافه وزن هم الان برای من مثل پنبه سبک شده
روح من داره پرواز میکنه هفت کیلوش رو در کمتر از یکماه کنار گذاشتم به قول استاد دو تا حلب روغن چهار کیلویی تقریبا 😁
من دو حلب روغن از خودم کندم بچه ها چقدر سبک شدم
لامصب این سبکی چه حالی داره چه کیفی داره درد زانو ندارم فرز شدم 😍🤗
روز ۱۸ من مژگانم مادری انرژی مثبت ۴۳ ساله از کرج
من الان صددرصد خودمو لایق لاغر شدن میبینم لیاقتشو واقعا و از صمیم قلب در وجودم احساس میکنم واسه همینم هست تو این ۱۸ روز بالای پنج کیلو مطمئنم لاغر شدم به شدت رو به مسیر تناسبم
به شدت حالم خوبه به شدت متحول شدم همش حس تولد دوباره رو دارم
نه تنها تو لاغری تو بقیه کارهایی که قبلا انجام ندادم هم الان احساس قدرت شروع دارم
من لیاقت لاغر شدن دارم چون واقعا قبلا بارها و بارها لاغر کردم متناسب شدم تشویقم کردند ولی خوب من چیکار کنم که راهم اشتباه بوده و اونموقع با لاغری با ذهن و اینهمه قدرت ذهن آشنا نبودم نمیدونستم همون ذهنی که با سختی تونستم خودمو لاغر کنم میتونه در عرض یکماه منو دوباره چاق کنه
پس من مقصر نبودم من هیچ وقت دست از تلاش برنداشتم هی زمین خوردم هی بلند شدم دنبال راه چاره ای ماندگار پایدار بودم
پس من راه رو بلدم الان هم که آگاهی ذهنی بهم اضافه شده همون مسیر لاغری رو دارم با عشق با لذت طی مسیر میکنم
ولی میدونی ایندفعه فرقش اینه که من از مسیر لاغریم دارم لذت میبرم
من از نخوردنم از گفتن اینکه میل ندارم لذت میبرم
من ازینکه میلم تمایلات گول زننده ام این فکر اشتباه اشتهای عصبی داشتنم دیگه همراهم نیست لذت میبرم
من منه مژگان دیگه گول اون شیطان داخل ذهنم رو نمیخورم
اونی که هی بمن میگفت بخور حیفه غذای مونده رو بخور اسراف میشه
اونی که هی بهم میگفت با شوهرت تو غذا خوردن بیرون رفتن رستوران رفتن به هوله خوردن همراهی کن دیگه نمیتونه منو گول بزنه
من الان خیلی راحت میگم شما بخورید من میلی ندارم
آخه چرا به هوله بخورم چرا آت آشغال بخورم واقعا شکم من مگه سطل زباله ست که اینهمه چیز خراب مضر داخلش بریزم
منی که خدا اینقدر دوستم داره منی که اینقدر انسان خوش انرژی و مثبتی هستم برای همه شادی و سلامتی میخوام چرا نباید به خودم رحم کنم هر آت و آشغالی رو نخورم
من دنبال آرامشم چرا به هر بهونه دنبال چک کردن گوشی همسرم باشم که مثلا ببینم خواهر شوهرم که ازش خوشم نمیاد چه پیامی به همسرم داده ،این چه نفعی برای من داره جز اینه که من اون فکر رو جذب میکنم آرامش روحیم بهم میخوره استرس میگیرم
چرا برای خودم استرس تو زندگی ایجاد کنم
پسرم مسواک نمیزنه من استرس میگیرم نکنه دندوناش خراب شده الان سپردم به پدرش که نظارت کنه روش و خودمو اینهمه استرس و تنش نجات دادم
اینا نمونه ست مثال میزنم منظورم اینه که دنبال آرامشم
بمن چه که مادر شوهرم چی گفته چی میگه من از هر کی خوشم نیاد کمتر رفت و آمد میکنم مگه میشه یه فرد پیر رو آخر عمری اصلاحش کرد بهش یاد داد که زخم زبون کمتر بزنه
درود بر شما بانوی زیبا و متناسب ، مطمئنم در این مسیر بهترین ها رو تجربه می کنید. اینکه به دنبال آرامش هستید و در این راه اقدامات مثبتی انجام دادید قابل احترام و تشویقه . 👏👏
در کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین جمله ی بسیار زیبایی وجود داره که میگه :
هیچ انسانی نه دوست توست ، نه دشمن تو ! بلکه هر انسانی معلم توست . 😌
اطرافیان ما و رفتارهاشون بازتابی از درون شون و تجربیاتشون هست . ما درست رفتار کردن ، مهربانی ، محبت ، زیبا صحبت کردن و هر رفتاری رو یاد می گیریم و این یادگیری از دوران کودکی اتفاق میفته ، قطعاً کسی که زبان خوشی داره این رفتار زیبا رو یاد گرفته و همون رفتار رو بازتاب می کنه و بالعکس. 😌
با یقین و ایمان قلبی بهتون میگم که تمرکز کردن روی اتفاقات مثبت ، به شدت می تونه اثر احساسات ناخوشایند رو کمرنگ کنه .
در یک اتاق کاملاً تاریک یک نور شمع می تونه تاریکی رو مغلوب کنه اما در یک اتاق کاملا روشن یک لکه تاریک به اندازه شعله شمع هیچ اثری در اون روشنایی نداره . نور باشید و بدرخشید چون همیشه نور بر تاریکی پیروزه . ایمان دارم به جایی خواهید رسید که تمام کسانی که روزی باعث رنجش شما بودند مسیر متفاوتی رو در مواجهه با شما در پیش خواهند گرفت و قطعا در اون لحظه شما شگفت زده خواهید شد . 💖💖🤩🤩
پس پر قدرت ادامه بدید .💪💪😍😍
سلام دوست عزیزم آزاده جان
از پاسختون به مژگان عزیز لذت بردم آفرین
خیلی به نکات مهم وارزشمندی اشاره کردین نور بر تاریکی پیروز هست یک شمع اتاق تاریک رو روشن میکنه ولی یک ذره تاریکی بر روشنایی اتاق تاثیری ندارد .
واین جمله ی شما منو یاد جمله حق بر باطل پیروز هست انداخت حق مثل نور همه جارو روشن میکنه .
پس مژگان عزیز مثل نور بدرخشید که باطل نابود شدنی هست و نور حق پیروز .
وجمله ی اولتون که نوشتین انسانها نه دوست ما هستند نه دشمن ما آنها معلم ما هستند که به ما یاد میدهند.
کسی که عشق ورزیدن نمیداند عشق ورزی را به ما می آموزد
کسی که بد اخلاق و بد خلق هست مهربانی رد به ما می آموزد
کسی که پشت سرت حرف میزند روراستی ویک رنگی را به تو یاد میدهد
مرسی واقعا خیلی به دلم نشست و چند بار خوندم کامنتتون رو
مثل نور بدرخشید
به آنچه در مسیر چاق شدن تجربه کرده اید فکر کنید و بنویسید چگونه لیاقت چاق شدن را در خود ایجاد کرده اید.
لیاقت چاق شدن در من نخست از آنجایی شروع شد که از وقتی چشم به جهان گشودم همه ی افراد خانواده ام را دچار اضافه وزن دیدم و فکر کردم این مدلِ عادیِ بدنِ یک انسانِ سالم است! البته نه صرفا به زور و اجبار بلکه به خاطر علاقه خود به خودی به خانواده این باورِ خود به خودی لیاقت چاق بودن در من شکل گرفت و بعد ها باور ها ی جانبی دیگری مثل اینکه چاق ها سلامت هستند، چاق ها زیبا هستند، چاق ها لایق هستند، چاق ها قوی هستند، چاق ها بنیه قوی دارند و… و… در من شکل گرفت.گام بعدی لیاقت چاقی در من در دوران اوایل نوجوانی شکل گرفت که حالا بر عکس احساس می کردم چاقم و دوست داشتنی نیستم و مثل هم سن و سالانم نمی توانم لباس زیبا بپوشم و مدام به چاقی فکر کردم و فکر کردم و البته همان نوجوانی توانستم ۱۰ کیلو وزن کم کنم با حذف یکسری از غذا ها و خیلی خوشحال بودم اما امان از اینکه باورِ چاق بودن در گام یک و دو در من شکل گرفت بود و به این دو صورت هم تقویت می شد:
۱. ای بابا! عزیزم چرا لاغر شدی؟ تپل بودی بهتر بود!
۲.اِ ! تو همان فاطمه ی تپل هستی که الان لاغر شدی؟!
یعنی همزمان فقط باور چاقی در ذهنم ثبت می شد! به این صورت که:۱.چاقی خوب و سلامت است!۲.هویت تو چاق است که الان مثلا کمی لاغر شده!
البته به هیچ عنوان قصد مقصر شمردن اطرافیانم را ندارم چون می دانم که خودم مسئول زندگی و انتخاب های خودم هستم حداقل از الان به بعد. تمام سعی و تلاشم را می گذارم بر روی توجه خوب، احساسات خوب، باورهای خوب و اصلاح رفتارها، انشاالله.
با توجه به توضیحات ارائه شده در تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن توجهی به ایجاد لیاقت لاغر شدن در خود داشته اید؟
بله، همیشه فکر می کردم و فکر می کنم که لیاقت لاغر شدن دارم چون همیشه اولین کسی بودم که در خانواده حرف رژیم غذایی و ورزش را پیش می کشید و شروع می کرد، شاید یجور هایی به صورت ناخودآگاه از همان ابتدا با توجه به سایر خانواده ها یا اطرافیانم به غیر از خانواده خودم، متوجه شده بودم که لاغری سلامت است و من هم لایق تناسب اندام و سلامت هستم و به همین دلیل همیشه سعی در تغییر خودم داشتم.
روش های لاغری که استفاده کرده اید باعث ایجاد لیاقت لاغر شدن در شما شده اند یا سبب افزایش لیاقت چاق تر شدن شده اند.
فکر می کنم یکی از مهمترین چیزهایی که باعث احساس لیاقت لاغری در من شده احساس خوب به خود و توجه به لاغری و تناسب اندام و سلامت است و مهمترین چیزی که باعث لیاقت چاقی در من شده این است که اضافه وزنم را عامل سلامتی دانستم و به همین دلیل ترس از لاغری داشتم. الان بر این باور هستم که اضافه وزن من جزوی از من نیست و قرار نیست که بخشی از خودم را حذف کنم بلکه قرار است اضافه وزنی که به درد بدنم نمی خورد را از دست بدهم و رها کنم، به این صورت در این چند روز باور چاقی من سست شده و حالا تمایل بیشتری به لاغری و تناسب اندام دارم، خداروشکر.
پیشنهاد خود برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن را در خود بنویسید.
مهمترین پیشنهادم برای خودم این است که تمرکزم را بگذارم بر روی خودم و جهان خودم و آنقدر به حرف های منفی مردم اهمیت ندهم چون در هر دو صورت چه چاق باشم چه لاغر ممکن است دلشان بخواهد نظر منفی بدهند،من باید انقدر قوی باشم که نقطه نظرات منفی را نپذیرم و بر اساس خواسته ی قلبی خودم عمل کنم، اگر خودم به این باور رسیده ام که لاغری سلامت است پس چرا که نه؟!
و نکته ی مهم دیگر این است که چاقی را عامل سلامتی ندانم و فکر نکنم که اضافه وزن و کیلو های اضافی بدنم جزوی از من است تا بخواهم برای وزن کم کردن نگران باشم! در اصل این ها موادی هست که دیگر به درد به من نمیخورد و من باید رها باشم و کم کم و به تدریج به وزن سلامت و تناسب اندامم برسم.
از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
تمرین: با نگاه کردن به عکس لباس های دلخواهم و مدل ها و حتی ورزشکارانی که تناسب اندام و سلامتی و مهمتر از همه حال خوب دارند این باور را در خودم تقویت کنم که لاغری خوب است، تناسب اندام خوب و امن است، من لایق تناسب اندام و سلامتی هستم، من لایق حس خوب هستم.
دوست خوبم سلام،چقدر زیبا نوشته بودید با نگاه کردن به عکس های افراد لاغر به خودم ثابت کنم که لاغری خوبه، من عاشق سریالها و موسیقی کیپاپ(کره) هستم،وقتی رقص این دوستان و حرکات جالبی که میرن را نگاه میکنم خیلی لذت میبرم بعد با خودم میگم اگر اینها لاغر نبودن که نمیتونستن این حرکات را انجام بدم ولی با خوندن نظر شما از این به بعد هنگام اون تصاویر به خودم میگم ببین لاغری چقدر خوبه،به راحتی میتونی این حرکات و رقص ها را انجام بدی.
نسبت به لاغر شدن حس لیاقت دارم چون در این سایت هستم
وهمه روش ها را کنار میزارم پروس باور خود کار میکنم
سپاسگزارم از استاد
سلام من یک انسان ارزشمندهستم چرا چون اشرف مخلوقات هستم زمانی خداماروخلق کردبخودش افرین گفت پس من انسان خیلی توانایی واستعداددارم وازان میتونم استفاده کنم نه بعنوان یک انسان راکدباشم همیشه خودنوبی ارزش وتنبل وبی حوصله وبی لیاقت بدونم همیشه بگم نه من نمیتونم لاغربشم نمیتونم توقسمت های مختلف زندگی موفقیت کسب کنم یابدنموسطل زباله بدونم باخوردن هرچیزبی ارزش اونو تخریب کنم به سلامت جسمم ضربه بزنم یکی ازحس های ارزشمندی هدایت شدن من به سمت این سایت وباگوش دادن به فایل وخواندن مطالب وانجام دادن تمرین بتونم حس وحال خوبی داشته باشم به هدفهایم برسم انشالله
تا جایی که یادم میاد همیشه دنبال از بین بردن چاقی خودم بودم و از اون تنفر داشتم و اون رو مقصر حال بدم میدونستم اون رو باعث و بانی عدم اعتماد به نفسم و حسرت پوشیدن لباسهای زیبا و چسبون ولی نمیدونستم که با این افکار من داشتم چه کاری با خودم میکردم .
من با این نفرت داشتم روز به روز چاقی رو به جسمم دعوت میکردم و به اون ارزش میدادم چون ذهن من فرق بین دوستی و تنفر رو تشخیص نمیداد نمیدونست که وقتی من از چاقی تنفر دارم باید اون رو از من دور کنه بلکه فکر میکرد توجه من به اون از روی دوست داشتنه و روز به روز من اضافه وزنم بیشتر میشد
حالا یاد گرفتم که به جای دشمنی و تنفر از چاقی باید از در دوستی با لاغری در بیام تا ذهنم به اون توجه کنه و لاغری رو در من پدیدار بشه
در روشهای کاهش وزن که قبلا تجربه کردم همیشه سعی کردم چاقی رو از خودم دور کنم با کم خوردن مصرف قرص و دمنوش و ورزش غافل از اینکه من با این کارها لیاقت چاقی رو در خودم تقویت میکردم ولی با تمام اینها من لیاقت لاغر شدن رو دارم چون برای بدست آوردنش زحمت زیادی میکشیدم ولی باورهاو افکار و فرمول های ذهنی اشتباه ذهن و مسیر غلط مانع دست نیافتنی شدن لاغری برای من شده بود در حالی که این لیاقت همیشه در من وجود داشته چون من اراده و توان لاغری رو دارم همانطوری که اراده چاق شدن رو هم داشتم
بنام خدا
گام پنجم لایق لاغر شدن هستید
من لایق بهترینها هستم من لیاقت یک جسم زیبا با پوشیدن لباسهای زیبا رنگهای روشن هستم اصلا من خودم را یک فرد چاق نمی بینم همیشه خودم را یک فرد متناسب میدونم طوری که اطرافیان من هم این حس را دارند که دیگه من چاق نیستم من یک متناسبم و مثل افراد متناسب میخورم لباس میپوشم نمیترسم دیگه از مواد غذایی رژیم نمیگیرم و خیلی چیزهای دیگه من لایق متناسب شدن هستم همین چند دقیقه پیش احساس کردم گرسنه هستم و رفتم باقی مانده غذای پسرم را بخورم سریع برگشتم و گفتم نه مگر معده من سطل زباله هست که غذای مانده را بخوری و رفتم یک لقمه نان بربری با پنیر بر داشتم و خوردم و سیر شدم احساس لیاقت ما درونی باید باشه و آن را در دنیای پیرامون تقویت کنیم تا هم در لاغری وهم دیگر مسائل زندگی موفق باشیم من باور کردم که میتوانم از طریق دهنم لاغر شوم و دیگه طرف هیچ روشی نرفتم برای لاغری و نخواهم رفت این احساس لیاقت را نشان میده که من به ذهن خودم ایمان دارم همینطور که مرا چاق کرده منو لاغر میکنه .
هروقت احساس کردید که اگر غذا رو دور بریزید نعمت خدا رو دور ریختید
یادتون بیفته که شما خودتون نعمت خدا هستید
سلام خیلی عالی بود جمله ای که نوشتید سعی میکنم این جمله همیشه تو ذهنم باشه .سپاس فراوان
من وقتی کالری همه چیز رو چک میکنم دارم در خودم لیاقت چاق شدن رو زیاد میکنم. چه جوری؟ اینجوری که میگم سی و پنج گرم لواشک برابر پنج تا خرما است و صد کالری داره پس من با خوردن این لواشک چاق میشم ایناها دارم حسش میکنم لواشک رفت چسبید به شکمم وای چربی شکمم اضافه شد!!! و کسی که لاغر است میگه میدونی من چرا لاغرم ؟ آخه من لواشک میخورم این لواشک داره منو لاغر میکنه چربیهام رو میسوزونه!!!!
به نام خدا
سلام به همه دوستان هم مسیرم
من بعد از گوش دادن به این فایل تاره متوجه شدم که با هر فکر و نگرانی و ترس از قضاوت دیگران در مورد اندامم خودم رو لایق چاقی میدونستم.
زمانی که از چاقی خودم متنفر میشدم و با هر روشی رژیم ورزش ترک خوردن شیرینیجات و سرخ کردنی، لیاقت چاقی رو در ذهنم تقویت میکردم.
وقتی برای حضور در مجالس نگران بودم و مدام با خودم فکر میکردم که چه لباسی بپوشم تا چاقی کمتر به چشم بیاد تقویت لیاقت چاقی بوده
زمانی که با هر زحمتی بوده به اندام دلخواهم میرسیدم ولی نگران بودم که دوباره چاق میشم یعنی ذهنم رو برای چاقی بیشتر تقویت میکردم، بهش میگفتم که من لیاقت چاقی بیشتر رو دارم
من در یک جمع که همه نشسته باشن نمیتونستم راه برم یا پذیرایی کنم چون فکر میکردم که همه دارن به چاقی من نگاه میکنن و من رو مسخره میکنن این هم یه جور ایجاد لیاقت چاقی در ذهنم بوده
من هیچ موقع خودم رو لایق لاغری نمیدونستم چون حسرت آدمهای متناسب رو داشتم و همیشه تو ذهنم این رو مرور کردم که تو هیچ موقع سیر بشو نیستی و مثل آدم نمیتونی غذا بخوری ببین اونی که لاغر چقدر با آرامش غذاش رو میخوره
من خودم از بچگی طوری بزرگ شدم که اسراف بزرگترین گناه دنیاست و این گناه بیشتر برای مادر هست و جور همه بچه ها و حتی پدر رو بکشه تا غذایی دور ریخته نشه و بعد از ازدواج خودم رو موظف میکردم که نزارم غذایی اسراف بشه اگر غذای همسرم یا پسرم تو بشقابش میموند اگر میمردم هم باید میخوردم
اما از وقتی با این مسیر آشنا شدم هر موقع چشمم به غذاهای تو بشقاب خانواده میفته با خودم تکرار میکنم مگه من جورکش دیگران هستم هر کسی مسولیت غذا و رفتار خودش رو داره من هم مسولیت رفتار خودم رو دارم و باقی مانده غذای دیگران رو نمیخورم یا بعضی اوقات با این جمله به ذهنم میاد مگه سطل آشغال غذای دیگران هستم؟ از رفتارهای گذشته خودم با جسمم حرصم میگیره و با خودم میگم از این به بعد به خودت ارزش قائل شو
من میخوام از امروز لیاقت لاغر شدن رو در خودم تقویت کنم هر چند لیاقت چاقی در ذهنم ریشه قوی داره اما با تمرین و استمرار میتونم به هدفم برسم
من لیاقت لاغری و تناسب اندام رو دارم
من لیاقت سلامتی جسم و روح رو دارم
من لیاقت اعتمابنفس بالا رو آرم
من لیاقت پوشیدن لباسها با رنگ و مدل دلخواهم رو دارم
سلام استاد..بیش از هر باری تحت تاثیر صحبتهاتون قرار گرفتم براستی که تا زمانیکه به خودمون احترام و ارزش قائل نشدیم نمیتونیم به تناسب برسیم
به نام خداي هدايتگرم
سلامي گرم به استاد عطار روشن عزيز
شكر حق را كان دعا مردود شد
من زيان پنداشتم آن سود شد
بس دعاها كان زيانست و هلاك
وز كرم مي نشنود يزدان پاك
حضرت مولانا
با حل كردن هر مشكل من صدها پله از الانم جلوتر ميرم
لایق لاغر شدن باشید
افراد به دودسته تقسيم ميشن : 1) افرادي كه حركت ميكنن و تلاش ميكنن و نتيجه ميگيرن 2) افرادي كه تلاش ميكنن و حركت هم ميكنن ولي نتيجه نميگيرن
تفاوت بين اين دو دسته فقط مربوط ميشه به احساس لياقتشون
نكته مهم : منظور احساس لياقتي كه خودم در خودم ميبينم هست ، نه احساس لياقتي كه ديگران در من ميبينن.
احساس لياقت با دو روش بوجود مياد
يه زماني ما براي رسيدن به هدفمون تلاش ميكنيم اما به نتيجه دلخواه نميرسيم. در اينصورت ما احساس لياقت دروني نداريم..اين نمونه از عدم احساس لياقت داشتن رو ميشه به وفور در اطرافيانمون ببينيم
نكته مهم : سر چه حسابي من بايد موفق بشم؟
من براي خودم اينطوري منطقي كردم اين موضوع رو كه ، به خودم گفتم من بيست سال هست كه بيست كيلو اضافه وزن دارم ولي از اول عمرم 58 كيلو وزن نرمال هميشه با من بوده
يعني من كه الان 78 كيلو هستم و دوست دارم 58 كيلو باشم …از اين 78 كيلو فقط بيست كيلوش چيزي كه من نميخوامش …بقيه اش چيزيه كه من ميخوامش و لياقتش رو دارم چون هميشه با من بوده
ذهن من كه نميفهمه الان من دارم با كلمات بازي ميكنم و من كه دارم با كلمات بازي ميكنم و حالم خوب ميشه ، چرا نبايد از اين روش استفاده كنم
حالا كه اين قانون در جهان وجود داره كه ، فكر و توجه من هستن كه اتفاقات رو رقم ميزنن چرا من نيام و به نفع خودم بازي رو عوض نكنم؟
مگر مريضم كه جلوي خودم وايستم و بگم نه اين روش مسخره ست كه من با كلمات بازي كنم
بايد منطقي باشه همه چي!!!
منطق اينه كه من هر چيزي رو هر جوري باور كنم همون اتفاق براي من مي افته
منطق اينه كه من يا بايد خودم يه سري باور براي خودم بسازم و بپذيرمشون و زندگيم رو بر اساس اونها شكل بدم
يا بايد بشينم تا جامعه و خانواده و مدرسه يه سري باورهاي خودشون رو به من القا كنن و به اهدافشون برسن
چون ذهن هميشه بايد يه مشغوليتي داشته باشه و اون مشغوليت باورهاي من هستن
من اون ژنراتوري هستم كه، انرژي ها رو ميگيره و به شكل اتفاقات اون انرژي رو برميگردونه به جهان
اين رفت و برگشت باعث گسترش جهان ميشه
آيا جهان براش مهمه چطور گسترش پيدا كنه؟
نه
پس هر روشي كه من رو به حس خوب برسونه و احساس لياقت به من بده از طرف جهان حمايت ميشه
با اين تمرين من ميتونم احساس درونيم رو ترميم كنم و بيشترش كنم كه من ذاتا لايق تناسب اندام هستم
اشاره كرديد به دوره چالش تغيير عادت من تمام اون بخش ها رو نديدم ولي همون چند تايي كه ديدم به من ياد داد با خودم خوراكي هاي زيادي نبرم توي ماشين موقع سفر
و اين هم هميشه با منه از زماني كه تغييرش دادم
استاد اشاره كرد لاغر شدن فقط پايين اومدن وزن نيست
شخصيت منو دگرگون ميكنه
خانواده من رو تحت تاثير ميزاره
سلسله چاقي رو ميتوني قطع كني
من اينها رو كاملا درك ميكنم
و همين موضوع باعث اين تصميم شده كه اين سد رو رد كنم چون بعدش دستيابي به بقيه اهدافم خيلي راحت تر ميشه…ذهن من وقتي اين دستاورد رو ببينه براي بقيه اهدافم اصلا با من نميجنگه.بزرگترين هدف من كم شدن اين بيست كيلو بوده توي بيست سال گذشته
اهداف ديگر در طي اين بيست سال به من اضافه شده…همين موضوع دليل محكمي هست كه به خودم بگم حالا كه اين بيست كيلو قراره كل زندگيمو تغيير بده چرا من دارم به خودم ظلم ميكنم…
من بي اعتباري اين اضافه وزن رو براي خودم با اين دلايل منطقي كردم و به خودم هي ميگم چرا بايد بقيه زندگيمو با همچين چيز بي ارزشي ادامه بدم
من كه لياقت دارم لاغر بشم چون اون وزن دلخواهم همين الان درون من هست…و اين بيست كيلو انقدر بدبخته كه هي ميخواد خودشو با چيزاي بيخودي بزرگ جلوه بده …هي مياد ميگه كالري هي مياد ميگه سن ..هي مياد ميگه ژنتيك…انقدر بدبخته كه خودش از خودش هيچي براي گفتن نداره و هي خودشو ميچسبونه به بقيه عوامل تا خودشو ارزشمند جلوه بده…
الان ميفهمم كه چرا تمام تلاش هاي من براي لاغري نتيجه نداده چون خداي درون من، ميخواست من به واقعيت دست پيدا كنم و ارزش و لياقت واقعي رو درك كنم
يونگ ميگه :من خدا را آنجايي ديدم كه برنامه هاي مرا بهم زد
ممنون به خاطر اين فايل ارزشمند
سلاماومدم بگم که بدونم و یادم بمونه من لیاقت تناسب اندام را دارم.
من نمی گم: مگه می شه به راحتی به تناسب رسید؟ این همه آدم دارن زجر و سختی می کشن که متناسب بشن و تازه هنوز هم نشدن، مگه من کی ام که بتونم به تناسب برسم؟
من می گم من توانمندی و لیاقت رسیدن به تناسب اندام را دارم. من می پذیرم که حتما حتما به سادگی و به طور طبیعی می توانم به تناسب برسم.
من لیاقت درونی برای لاغری را به دست میارم و به لیاقت بیرونی می رسم و رفتارهای من هم لاغرانه خواهد بود.
من انقدر لیاقت دارم که از لذت های این دنیا بدون عذاب وجدان و حال بد و استرس استفاده کنم.
من می توانم از همه نعمت ها و غذاهایی که دوست دارم استفاده کنم، من انقدر لایق هستم که بدنم به اندازه نیاز واقعی ش فقط غذا رو وارد خودش می کنه.
من انقدر احساس لیاقت برای خودم دارم که هر چیزی را وارد بدنم نمی کنم، فقط به این دلیل که به اندازه زیاد در دسترسمه! یه تیکه کیک بزرگ داریم و یه بدن، و من ارزشی که برای خودم و بدنم قائلم بیشتر از اون کیکه، پس به اندازه لازم برای بدنم از اون کیک میل می کنم. میزان کیک موجود برای من تصمیم نمی گیره. این منم که تصمیم می گیرم از هر خوراکی ای چقدر میل کنم.
این که یک خوراکی رایگانه، زیاده، حیفه و … یه ارزشی داره، ولی بدن من و تصمیم من ارزشمند تر از این حرفاست که بخوام اونها رو وارد بدنم کنم.
من ارزشم بیشتر از اینه که بخوام منفعل باشم. این منم که تصمیم می گیرم هر لحظه چه چیز رو چقدر نوش جان کنم. قدرت دست منه.
به نام الله مهربانم
سلام گرم به همه
توجه به آن چیزی که از آن متنفر هستید با توجه به آن چیزی که عاشق آن هستید برای ذهن شما تفاوتی نمی کند
خب ما انقدر درگیر چاقی شدیم و بهش توجه کردیم و با هر حرفی واکنش نشون دادیم که اون تنفر برای ذهن ما مثل یک عشق شد و ذهن ما در ما این لیاقت رو دید که چاق بشیم
من امروز فهمیدم که باید مسئولیت خودم رو قبول کنم !درسته چاق شدم ،بله چون مسیرو اشتباه رفتم چون بهش توجه کردم، چون بیش از حد بهش بها دادم
حالا اومدم جبران کنم اومدم به خودم بگم که من توانا هستم من میتونم
وقتی الله با منه
وقتی از یک خاک اشرف مخلوقات ساخته
همون الله هدایتگر همون قدرتمند وقتی با منه منم قدرتمند میشم
اگه الله رو نداشتم آره ضعیف بودم چون از خاکم
اما حالا که او رو دارم قضیه فرق داره
من بارها دیدم و شرایط رو توی زندگیم تجربه کردم که با توانمندی خودم و توکل به الله بالای سرم از اون رنج در اومدم
اصلاً زندگی مجموعهای از همین غم و شادی است
من لایق زندگی کردن هستم
من توانا هستم من میتونم
همونطور که با توجه کردن به چاقی توانایی چاق شدن را در خودم دیدم مانطور که حرفهای مردم برام خیلی مهم شد و سریع واکنش نشون میدادم مونطور که لیاقت چاق شدن در خودم ایجاد کردم حالا هم میتونم لاغر باشم میتونم این لیاقت رو در خودم به وجود بیارم چون پیش فرضم بود
چون قبلش داشتم لاغر زندگی میکردم
اما خوب به خاطر توجه کردن به یه سری از حرفهایی که اشتباه بودن و فرمول سازی اشتباه هی بها دادن و انرژی مصرف کردن برای تقویت این فرمولها و بعد متنفر شدن و بعد هم یدن لیاقت و توانایی اینکه میتونم چاق بشم منو چاق کرد
پس الان فقط کافیه که این کارهایی که برای چاقی کردم را نکنم بعد میبینم که خود به خود لاغر میشم
شاید به حدی که بتونم تا ابد لاغر بمونم ودم را لایق لاغر شدن نمیدونستم اما حتماً در ذهنم اغری علاقه داشتم و خودم رو لایق داشتن اون میدونستم که اقدام کردم
اما چون زمانی خودم رو توانای در لاغر ماندن میدونستم که دارم از اون روش استفاده میکنم
و این باعث شده بود که تا اون روش لاغری رو رها میکردم دوباره انتظارم از خودم چاقی بشه
به طور کلی میتونم بگم که زندگی عادی خودم رو چاق بودن میدونستم
و خب این یعنی اینکه جسم من در زندگی عادی من لیاقت چاق ماندن رو داشت
اما توی اون روشها اصلاً به این موضوع فکر نمیکردم که آیا لیاقتش رو دارم یا نه چون اصلاً روشها با این روش کاملاً فرق داشتن و اصلاً چیزی به نام لیاقت در اونها نبود فقط ورزش بود و رژیم
نه تنها به من قت لاغر شدن ندادن بلکه باعث شدم که فرمولهای اشتباه ذهن من پررنگتر بشن و انتظار خودم بیشتر چاقتر شدن باشه و زندگی معمولی خودم رو بیشتر لایق چاق بودن بدونم
الحمدلله
الان که آگاه شدم میدونم که تنها راه موفقیت داشتن لیاقت درونی و بیرونی برای موفقیت هست
این موضوع برای لاغری هم صدق میکند
خوب به نظر من یک راه عالی برای اینکه هم لیاقت درونی و هم لیاقت بیرونی ما با هم پرورش پیدا کنه بودن در همین سایت است
اینکه بارها به خودمون یادآوری کنیم توانایی لاغر شدن رو داریم توانایی در هر چیزی رو داریم
چون ما اشرف مخلوقات هستیم
اینو نگفتم که به خودمون مغرور بشیم نه
اگه الله با ما نباشد ما از شیطان هم کمتریم
پس توی این مسیر دلم نمیخواد به خودم بگم منم منم
دلم میخواد اینطور به خودم بگم تا لیاقت لاغر شدن رو در خودم ببینم
و یک عالمه کلمات زیبای دیگر ه همه به ما روحیه میدهد
کلمات تماماً حقیقته دوستان ما کسی نیستیم ما با الله کسی شدیم حتی اگر مذهبی هم نباشید این حرف رو باید قبول داشته باشید که خالق ما ما رو از خاک ضعیف آفرید و با قدرت ذهن چنین قدرتی در دستانمان قرار داد
بارها با خودم تکرار میکنم که من اگر با الله همنشین هستم پس باید بهترین باشم پس روی خودم کار میکنم که به بهترین شکل ممکن تبدیل بشوم
در این راه نگاهم به آسمان است تا خودش دستم را بگیرد و اوجم دهد
استاد ممنونم که با این گام بسیار زیبا به ما یادآوری کردید که واقعیت خودمان چی بود
اجرتون با الله
خداوند یار و نگهدار همتون باشه
سلام یک دیدگاهی را خوندم خیلی زیبا جالب نوشته بودمن لیاقت لاعرشدن را دارم چو ن به خواست خدا دراین مسیر ودراین سایت قرار گرفتم وبا آموزشهای استاد معنی نقطه گرسنگی وسیری رافهمیدم خیلی قشنگ نوشته بود راست میگه من قبلا نمیدونستم کی سیرم کی گرسنه بی هدف می خوردم الان قادر به کنترل آن هستم پس لیاقت وتواانایی لاغرشدن رادارم وازاین موضوع بسیار لذت می برم
به نام آفریدگار جهانم که بهترین است .
سلام خدمت استاد ارجمند و همه دوستان
لیاقت داشتن
من همیشه احساس میکردم چون لاغری بزرگترین آرزوی منه و من برای رسیدن به اون تا به حال تن به هر خفت و خاری دادم و هر رنجی رو تحمل کردم، پس لاغری حق مسلم منه و باید هر طور شده من به اون برسم،و قبلا گاهی کلا یا جزیا زندگی و تعطیل میکردم و موکول میکردم به بعد لاغری خودم .
کل امروز در درون خودم کنکاش کردم و سوالاتی در ذهنم نقش بست که یکی یکی بهشون میپردازم .
سوال اول
آیا من واقعاً لیاقت لاغری دارم !!؟یا فقط انتظار دارم لاغر شم!!؟این توقع منه !!؟؟یا لیاقت منه !!؟؟
بله چرا لیاقت نداشته باشم
من اشرف مخلوقاتم
حتی اگر به گذشته پر اشتباه خودم هم نگاه کنم واقعاً لیاقت اینو دارم که لاغر باشم، که سالم باشم ،که متناسب باشم.
من در درون خودم این لیاقت رو با همه وجودم احساس میکنم.
لاغری حق مسلم منه .
لاغری چیزیه که سالها دنبالش بودم، حتی به غلط.
لاغری رویای دیرینه منه.
پس من لیاقت سالم زندگی کردنو دارم.
من لیاقت پوشیدن بهترین لباسها رو دارم.
من لیاقت با شخصیت بودن رو دارم.
من لیاقت تحقیر نشدن رو دارم .
من لیاقت باکلاس بودن رو دارم .
من لیاقت بهترین پیشرفتها رو دارم .
من لیاقت درست و اصولی غذا خوردن رو دارم .
من لیاقت داشتن بهترین اندام رو دارم.
من لیاقت داشتن بدنی بدون اضافه وزن رو دارم.
من لیاقت داشتنی شکمی تخت و زیبا رو دارم .
من لایقترین مخلوق خداوند هستم.
لاغری انتظار منه چون رویای منه چون برای بدست آوردنش تلاش میکنم چون لیاقت تلاشهای من چنین انتظاریه.
لاغری توقع من از خودمه چون من لیاقت دارم بهترین خودم باشم پس از خودم توقع دارم درست رفتار کنم و درست فکر کنم .
سوال دوم
آیا گوشه ذهنم بازم چطور ممکنه و مگه میشه و غیر ممکنه دارم یا نه !!؟؟
نه این گونه شک و شبهها توی ذهن من جایی ندارند چون من با گذروندن مراحل طاقت فرسای زیادی این مسیر رو انتخاب کردم و به درستی و ۱۰۰ درصدی این مسیر ایمان کامل دارم و به خدایی که هدایتم کرده یقین کامل دارم چون خدای من کار عبث و بیهوده انجام نمیده ،چون با بودنم توی این سایت تازه زندگی کردن رو یاد گرفتم انگار این چند سال که از خدا عمر گرفته بودم توی خواب بودم، انگار تازه بیدار شدم تازه هوشیار شدم الان به درجهای از یقین و اعتماد رسیدم که اگر تمام روشهای لاغری دنیا رو بیارن که هزاران نفر ازش نتیجه گرفتن من به هیچ کدومشون توجه نمیکنم چون در این مسیر زیبای خودم به چیزهایی دست پیدا کردم که ارزششون از هزاران هزار لاغری برام بیشتر بوده من توی ذهنم چطور ممکنه لاغر بشم ندارم من توی ذهنم مگه میشه با این روش لاغر بشم ندارم من توی ذهنم دنبال هیچ روش رژیمی ورزشی دارویی و هیچ روش دیگری برای لاغری نیستم من هرچه میخوام در همین سایت و در همین مسیر است الهی شکرت
سوال سوم
آیا هر دو جنبه لیاقت رو در درون خودم پرورش دادم یا نه!!؟؟
خوب من تا الان فکر میکردم لیاقت فقط جنبه درونیه اصلاً نمیدونستم که لیاقت یه جنبه بیرونی هم داره ولی امروز که این رو یاد گرفتم تلاشم رو بیشتر میکنم تا لیاقت درونی و بیرونی خودم رو با هم همسو کنم اونها رو پرورش بدم تا در مجموع به لیاقت لاغری برسم
سوال چهارم
آیا تونستم افکار اشتباه و باورهای غلطمو شناسایی کنم!!؟؟
در تلاشم در تلاشم چون این افکار اشتباه و باورهای غلط چند ماه و چند ساله به وجود نیومدن قدمت اونها به اندازه تمام طول عمر منه پس با یک سال تلاش کردن آن هم دست و پا شکسته نمیتونم این ادعا رو بکنم که تونستم این باورها رو شناسایی کنم ولی برام مهم اینه که دست از تلاش برنداشتم و تحت آموزش هستم خودم رو علامه دهر نمیدونم و با عشق و اشتیاق یاد میگیرم و به کار میبندم
سوال پنجم
آیا دست از دست و پا زدن برای لاغری برداشتم!!؟؟
بله قطعا چون بارها و بارها دیدم که هیچ کدوم از اون روشها کوچکترین فایدهای ندارند و با بودنم در سایت به این یقین رسیدم ه تمام اون روشها اشتباه هستند و تمام اون دست و پا زدنها بها دادن به ذهن چاق و چاقتر شدن
سوال ششم
آیا به فکر بهبود کیفیت زندگیمم یا فقط برای لاغری دارم تلاش میکنم !!؟؟
قطعا به فکر بهبود کیفیت زندگیم هستم چون من اگر لاغر هم باشم ولی زندگی مطلوبی نداشته باشم حالم خوب نیست پس بهتره یک چاق خوشبخت باشم تا یک لاغر بدبخت
سوال هفتم
آیا میخوام متعادل بشم یا متناسب!!؟؟
هدف من در زندگی رسیدن به تعادل و قطعاً با رسیدن به تعادل تناسب هم به وجود میاد چون یک انسان متعادل حتماً متناسبه ولی یک انسان متناسب حتماً متعادل نیست پس رسیدن به این تعادل برای من خیلی مهمه
سوال هشتم
آیا تونستم حرص و ولعم برای خوردن رو کم کنم !!؟؟
هنوز زوده که بخوام درباره این سوال ادعایی بکنم ولی دارم تلاش میکنم ،شاید اگر سایت رو رها نکرده بودم الان دستاورد خیلی بهتری داشتم، محکم وایمیستادم ،میگفتم ،بله، تونستم حرص و ولعم رو کنترل کنم، ولی وقتی که سایت رو رها کردم هجوم افکار منفی و ورودیهای منفی به کل من رو به هم ریخت و انگار هرچه رشته بودم پنبه شد، پس انگار الان یه جورایی اول راهم و برای پاسخ دادن به همچین سوالی نیاز به زمان دارم
سوال نهم
آیا بازم دنبال هر بهانهای هستم که بخورم !!؟؟
اگر لیاقت خودم رو لاغری ندونم از هر فرصت و بهانهای برای خوردن استفاده میکنم ،مثل گذشتهام ،که هر چیزی که قابل خوردن بود، میخوردم.
ولی الان چون تحت آموزش هستم میخواهم لیاقت خودم را به منصه ظهور بگذارم سعی میکنم جلوی بهانهها بایستم هرچند کمی آگاهانه است ولی در جهت افزایش لیاقت بیرونی در تلاش هستم البته این به این معنا نیست که خودم را محروم یا محدود میکنم بلکه به نجواهای ذهنی که مدام مرا تشویق به خوردن میکنند توجه نمیکنم و به اندازه نیاز بدنم میخورم از خودم هم رژیم اختراع نمیکنم
سوال دهم
آیا خودمو در لاغری ناتوان میبینم !!؟؟
من هرگز خودم را در لاغری ناتوان نمیبینم چون با همون روشهای غلط گذشته هم حتی من وزن کم میکردم و لاغر میشدم پس چطور ممکن است حالا که راه درست است و مسیر هموار جسم زیبای من نتواند لاغر شود همچین چیزی غیر ممکن است من کاملاً توانمند هستم و میتوانم لاغر شوم
سوال یازدهم
آیا خودمو مسئول تمام اتفاقاتی که تو زندگیم افتاده میدونم یا نه !!؟؟
هر اتفاقی که در زندگی من افتاده و در هر جایی از زندگی که الان ایستاده ام ،تماماً مسئول آن خودم هستم .
اگر الان اضافه وزن دارم
اگر الان ذهن من به بیماری چاقی دچار است
همه و همه مسئولش خودم هستم
خودم هم این معضل را حل میکنم
پس با صدای بلند فریاد میزنم
من مسئول چاقی خودم هستم
من مسئولیت چاقیام را بر عهده میگیرم و به نجواهای منفی و بهانههای الکی ذهنم برای چاق ماندن توجه نمیکنم چون
من مسئول زندگی خودم هستم
من برده ذهنم نیستم
من برده مواد غذایی نیستم
بدن من سطل زباله نیستم.
من هر آشغالی را نمیخورم
من بسیار ارزشمند هستم
پس من تلاش میکنم هم لیاقت درونی و هم لیاقت بیرونی خودم را فعال کنم و هر دو را با هم در جهت رسیدن به هدف لاغری ام همسو کنم .
تمرین شماره ۱
سلام نرگس جان واقعا عالی نوشتی کیف کردم خوندم دمت گرم رفیق 👏👏👏👏
به نام یگانه معبودم
سلام دوست متناسبم
من حیرت انگیزم رفیق ،ممنونم که وقت گذاشتی و تمرین من و خوندی ،با آرزوی بهترینها برای شما دوست خوبم
شاد و متناسب باشید
الهی به امید تو
سلام استاد . خیلیسپاسگزارم بابت این صفحه فوق العاده. خدا قوت بهتون.
چندتا نکته برا خودم:
✓احساس لیاقتی که در خودت میبینی برای لاغر شدن
✓مهم نیست دیگران چه نظری راجب شما و تواناییتون و لیمیزان لیاقتتون دارن چه مثبت چه منفی.
✓نیاز به عذاب کشیدن و فشار و زور زدن نیست .راحت میشه نتجیه گرفت.همه لایق نتیجه دلخواهشونن.
✓لاغر شدن تو ذهنمون کار بسیار سخته.
✓وقتی درونا مطمعنی که لاغر نمیشی و حالا میای تلاش میکنی براش فایده نداره.رفتارا مهم نیست.اون نگرشی که داری درمورد خودت مهمه.
✓کار روی احساس لیاقت درونی و بیرونی.
✓وقتی که عمیقا باورکنی من میتونم لاغر بشم دیگه حتی نیم نگاه هم نداری به رژیم و ورزش.دیگه نیازی نداری به روش های لاغری.افراد متناسب هیچ اهمیتی نمیدن به روش های لاغری و نتایجشون.
✓فقط بگی من میتونم.من لیاقت متناسب شدن رو دارم.
✓اگر وزنت اضافه میشه لیاقت چاق شدن رو در خودت ایجاد کردی.
✓این باور درما ایجاد شده به خاطر اطلاعاتی که وارد مغزمون شده که ما لایق تناسب اندام و متناسب بودن و لاغر شدن نیستیم.
✓***من مسئول چاقی و لاغری خودم هستم.مسئول تناسب اندامم هستم.متناسب بودن حق طبیعی و بدیهی جسم منه.
✓***من لیاقت بهترین شرایط رو دارم.شرایط و تصاویر جدید و عالی رو با تکرار جملات خوب به ذهنت بده .اون شرایط رو خود به خود تغییر میده.
✓فقط خودم میتونم به خودم کمک کنم،هیچ روشی وجود نداره.
✓همین ذهن که مسبب چاقی جسم هست،میتونه تناسب رو برام به وجود بیاره.
✓بارها از شراط جسمی خود متنفر شده است و به چاقی خود توجه کرده است و به ذهن خود دستور داده است که دوست دارد بیشتر چاق شود.
✓توجه به آن چیزی که از آن متنفر هستید با توجه به آن چیزی که عاشق آن هستید برای ذهن شما تفاوتی نمی کند.ذهن شما در هر دو حالت تصور می کند که شما آن شرایط را دوست دارید و سعی می کند آن شرایط را در زندگی شما گسترش دهد.از نظر ذهن ناخودآگاه توجه کردن، درگیر شدن، عاشق بودن، خواستن، نخواستن، دوست داشتن، متنفر بودن و … همه به یک معنی است و آن علاقمند بودن است.
✓در واقع ذهن ناخودآگاه شما به این شکل عمل می کند:به هر چیزی توجه کنید تصور می کند شما عاشق آن موضوع هستید و آن موضوع را در زندگی شما گسترش می دهد.پس همه افراد چاق به شکل های مختلفی به چاقی خود توجه کرده اند و با توجه کردن لیاقت چاق شدن را در خود افزایش داده و چاق تر شده اند.
✓به هر دلیل موضوعی مورد توجه من قرار بگیرد و به آن توجه کنم به عنوان موضوع مورد علاقه درنظر گرفته شده و در زندگی من گسترش پیدا می کند.
•وقتی با افرادی اشنا شدم که برای متناسب بودن و لاغر شدنشون چقدر برنامه ریزی و تلاش و محدودیت خوراکی دارن و اونارو باخودم و زندگیم مقایسه کردم ،خودمو لایق چاق تر شدن دیدم.
•هرچقدر اطلاعات از اینترنت و ادما کسب کردم درمورد چاقی و لاغری و غذاها و ورزش لیاقت چاق تر شدن رو بیستر در خودم احساس کردم.
•هربار که با رژیم های مختلف اشنا شدم و میزان و نوع خوراکی های توی رژیم هارو میدیدم و بعد مقایسه میکردم با خورد و خوراک خودم لیاقت چاق تر و انتظار چاق تر شدن در من بوجود میومد.
•وقتی با کالری شماری اشنا شدم و شروع کردم دراوردن کالری مواد غذایی که مصرف میکنم و محاسبه کردن کالری های مصرفی خودم برام منطقی شد که لایق چاق تر شدن هستم و انتظار چاق تر شدن رو میکشیدم.
•هربار که گفتم از فردا رژیم و ورزش رو شروع میکنم.از فردا شیرینی نمیخورم.از فردا فلان میزان فقط میخورم.و انجام ندادم این هارو لیاقت چاق تر شدن در من بوجود اومد.هربار که وسط رژیم هوس خوراکی مورد علاقمو میکردم.هربار که یه روز وسط رژیم میخاستم به خودم استراحت بدم اما منجر به پرخوری میشد.هربار که رژیم گرفتم و نتیجه دلخواهم رو نگرفتم احساس لیاقت چاق تر شدن درمن تقویت شد و باورش کردم به عنوان واقعیت زندگیم.
•در رژیم هایی که تا به حال گرفتم هیچ وقت نشنیدم که برای لاغر شدن باید احساس لیاقت داشته باشم.بیشتر شنیدم که باید اراده داشته باشم.شنیدم که این چیزی که هستم چیز خوبی نیست. این چیزی که هستم لیاقتش چاقیه. فقط هر بار که به رژیم پایبند بودم و هربار که فعالیت و ورزشم زیاد بود احساس لیاقت میکردم برا لاغر شدن.هربار که گشنگی میکشیدم و خوشحال نبودم و رژیم بهم کیف نمیداد احساس لیاقت میکردم برا لاغر شدن. ولی کافی بود فقط یک لقمه بیشتر بخورم سریع احساس لیاقت لاغری جاشو میداد به احساس لیاقت چاق تر شدن و سرزنش.
•پیشنهادم برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن؟نمیدونم تنها چیزی که مطمعنم فقط ادامه دادن این اموزشاست.حالا فهمیدم که این اموزشارو با این نگاه باید دنبال کنم که احساس لیاقت لاغر شدن رو در من ایجاد کنند.اون احساس لیاقت چاق تر شدن که همیشگیه و هر لحظه به هزاران دلیل مرور میشه تو ذهنم رو کمرنگ کنم.حالا فهمیدم که احساس لیاقت چاق تر شدن و انتظار چاق تر شدن چقدر نزدیک به همن.چقدر اطلاعات و چیزایی که دنبال میکنم و میبینم و میشنوم تاثییر میزارن روی لایق دونستن یا ندونستن خودم برای تناسب اندام و نتیجه عالی و خوشحالی.
•یه فرمولی وجود داره.اول فکر ایجاد میشه بعد احساس و بعد رفتار و در نهایت نتیجه. پس برای تغییر نتیجه باید از فکر شروع کرد نمیشه یدفه بیای رفتار تغییر بدی یا بخای احساستو عوض کنی. پس قبل از اینکه یک فکر بخاد احساس ایجاد بکنه باید شناساییش بکنی و توجهتو به فکر بهتری بدی.
با سلام به نام الله یکتا
به نام خدا
خداوند را شاکرم که مرا در مسیر لاغری قرار داد تا لیاقتم، که لاغر شدن با ذهن بود، آشنا شوم
این فایل خیلی خوب بود. ممنونم جناب استاد عطار روشن. از روزی که وارد سایت شدم، متوجه شدم من لیاقت لاغر شدن را دارم. چون بین صحبت های شما صداقت وجود داشت.
من لیاقت لاغر شدن را دارم چون خداوند مرا در این مسیر قرار. خداوند بهترین ها رو برای بنده هاش در نظر گرفته.
من لیاقت لاغر شدن را دارم. چون یاد گرفتم نقطه سیری و گرسنگی را پیدا کردم.
من لیاقت لاغر شدن را دارم. چون به بدنم احترام میزارم. هر آشغالی رو نمی خورم
من لیاقت لاغر شدن را دارم. چون هر غذای مونده ای رو نمی خورم. نمیگم بخور اسراف میشه. به بدنم احترام میزارم. بخور پولشو دادی.
من لیاقت لاغر شدن را دارم، چون در این مسیر به رفتارهای صحیح افراد متناسب دقت می کنم.
من لیاقت لاغر شدن را دارم. چون هر روز تمرینات را انجام میدهم و در این مسیر ثابت قدم هستم.
زمانی که به حرفهای اطرافیان دقت کردیم، لیاقت ما چاقی شد. زمانی که هر حرفی را بدون سند علمی قبول کردیم، ما چاق شدیم. ما به بدن خودمون ظلم کردیم. بدنم مرا ببخش که مراقبت نبودم. مراقب حرفها نبودم. به تو ظلم کردم و پرخوری را شروع کردم. به تو ظلم کردم و رژیم های سخت گرفتم. به تو ظلم کردم و داروهای لاغر کننده خوردم. از امروز قول میدم در این مسیر بمانم و خیلی زود به تناسب اندام که لایق تو هست برسانم. به تو قول میدم به اندازه بخورم. به تو قول میدم، صدای نجواها را کم کنم. به تو قول میدم، خوراکی های رنگارنگ مرا گول نزند……..
حس خوبِ این روزا خیلی خوبه. بدنم را دوست دارم. سبک شده ام . خودم را لایق لاغر شدن میدانم. همه ی این اتفاقات به خاطرِ، خواست و اراده خداوند هست. چون خداوند مرا در این مسیر قرار داد.
به نام خداوند مهربان سلام استاد گرامی همراهان سایت تناسب فکری گام پنجم:لایق لاغر شدن باشید لیاقت داشتن مهمترین موضوع رسیدن به هر موفقیت است لاغر شدن نیاز به لیاقت داره چون مابرای داشتن لیاقت چاقی کارهای خاصی انجام نداده ام ولیاقت داشتن برای رسیدن به هر موفقیتی لازمه مااز جهان مادی به اندازه لیاقت که دارم به ما داده میشه هرکاری نیاز به لیاقت داره همانطورکه چاق شده ام همه افراد چاق حتما لیاقت چاق شدن وداشتن برای چاق شدنمون استمرار پشتکار داشتیم بارها عادت و رفتارهای اشتباه تکرار کردهایم جسم خود روبه این شرایط رسوندیم پس لیاقت تغییر کردن رو داشتیم هر چند تغییرمون در جهت چاق شدن بوده است از شرایط جسممون متنفر بودیم وبه چاقی مون توجه کردیم با اینکار به جسممون دستور دادم که دوست دارم چاقتر شوم خیلی افراد چاق عوامل بیرونی دلیل چاق خود میدانند مثلا سوخت ساز بدنمو ن پایین ژنتیک وسرد مزاجی وغیره میدونستند ولی ذهن نا خودآگاه توجه به اونی که ازش متنفر عاشقشم برایش فرقی نداره ذهن ما در دوحالت تصور میکنه که اون شرایط و دوست داره اون وارد زندگیش میکنه وهر چه از چاقی متنفر باشی چاقتر میشیم برای اینکه ذهن ناخودآگاه هم فرق بین تنفر وعاشق بودن نمی دونه ازنظر ذهن ناخودآگاه توجه کردن درگیر شدن خواستن وناخواستن دوست داشتن همه یکی هست ودر واقع ذهن ناخودآگاه به این شکل عمل میکند.به هر چیز ی توجه کنیم تصور کنیم عاشق اون موضوع میشه پس باید بدونیم خودمون چاقی خواستیم به شکل مختلف به چاقی توجه کردیم نگرشمون ترس از چاقی ومواد غذایی حس لیاقت نداشتن لاغری وباید به لاغری توجه کنیم توانایی لاغری احساس لیاقت در خودمون پرورش بدیم اون وارد زندگیمون کنیم بایدفرمول های لاغر کننده در ذهن ناخودآگاه مجدا فعال کنیم وباید فرمول صحیح که لاغر ست جایگزین کنیم وبهش توجه کنیم خودمو لایق بهترین شرایط تناسب اندام وبهترین جنبه های زندگی بدونیم من مسئول چاقی خودم هستم ومن لیاقت لاغر شدن رو دارم من لیاقت لباس های شیک ورنگ شاد رو دارم من لیاقت بهترین زندگی رو دارم من لیاقت سالم زندگی کردن رو دارم خدایا شکرت که دراین مسیر زیبا قرار دارم ممنونم استاد گرامی بابت آگاهی ارزشمندتون سپاس فراوان.
چگونه لیاقت چاق شدن را در خود ایجاد کردم؟ 🤔
🌸چون من ۱۹سال همینجور فکر کردم و هی چاقتر شدم
ولی الان یاد گرفتم که چطور فکر کنم ، چطور جملات مثبت بسازم ، چطور انرژی مثبت به خودم بدم 💯
واقعا تعجبی نداشته که با این طرز فکر لاغر نمیشدم
نه برای کاهش وزن بلکه یلد گرفتم که برای هر موضوعی در زندگیم مثبت به اندیشم💪
و ساختن جملات مثبت را هم تا حدی یاد گرفتم
🌻با تشکر از استاد
زهرای عزیز من ، زهرای دوست داشتنی من ، من ازت معذرت میخوام بخاطر اون رفتارهای ناپسند ، بخاطر سرکوب ها ، تحقیر ها ، بخاطر انرژی منفی ، و در آخرسر به خاطر گفتگوهای درونی منفی ، من ازت معذرت میخوام.
یادته به خودت میگفتی تو یک سطل اَشغال هستی ، یادته حرف های ناامید کننده رو
من از تو ، زهرای عزیزم معذرت میخوام
زهرای عزیزم میخوام واقعیت رو بهت بگم ، میخوام چیزهایی بهت بگم که برای تو هست
تو زهرای عزیز من هستی ، تو عزیز هستی ، برای کی ؟ برای خودت ! آره برای خودت . تو زیبا هستی ، تو لایق زیبایی هستی ، تو لایق شادی هستی ، تو لایق خنده های از ته دل با صدای خیلی بلند هستی ، تو لایق آرامش محض هستی ، آره، تو باید بهترین ماده غذایی ، خوشبو ترین غذا ، خوشمزه ترین غذاها ، رنگارنگ و زیبا ترین غذاها هستی ، جسم تو سیستم گوارش تو دهن مری معده و روده های عزیزم ، تک تک سلول هاشون لایق سلامتی ، تندرستی هستند ،
تو زهرایی هستی که از چیزی که لذت میبری میخوری ، جسم من مورد احترامه ، من دارای ارزش هستم ، من لایق سلامتی هستم ، من لایق این هستم که تو مهمونی بعد غذا احساس سبکی و خوش تیپ بودنم رو داشته باشم
من لایق این هستم که شب راحت بخوابم و صبح با احساس خوب و سبکی از خواب بیدار بشم
من لایق یک اندام زیبا و جمع و جور هستم که کل شب تو آغوش گرم همسرم جمع بشه ،
من لایق این هستم که از خودم از صورتم از دیدن خودم تو آینه لذت ببرم و به خودم جلو اینه لبخند رضایت بزنم
من لایق سبک بودن هستم ، لایق لذت بردن از راه رفتنم ، سریع راه رفتن ، احساس توانایی داشتن ، پرانرژی بودن ،
من هر غذایی نمیخورم چون من ارزشمندنم، چیزی میخورم بهم احساس لذت بده
غذای مونده تو یخچال ، غذای اضافه سر سفره ، خوراکی های بی ارزش بسته بندی شده تو مغازه و حتی غذای سرد شور تند برای من نیست .
زهرای عزیزم تو ذهنت جملات مثبت بساز و گفتگو درونی با خودت رو مثبت کن ، بزار وجودت سرشار از عشق و مهربانی بشه ، چون تو لایق زندگی پر از عشق و محبت هستی ، با احساس درونی ات ارتباط برقرار کن ، با بدنت ارتباط بگیر، اجازه بده مزه خوشمزه غذا تو کل وجودت پخش بشه ،
اگه وزن کم کردی خجالت نکش از گفتن کاهش وزنت یا اینکه بقیه متوجه تناسب بشن و ازت بپرسن ، خجالت نداره ، چون تو لایق این کاهش وزن و سبکی هستی و بهت میگم که این تناسب اندام برای تو هست ، حق تو هست ، لذت از زندگی و غذا خوردن ، و زندگی سالم برای تو هست .
من ارزشمندم من قابل احترامم پس سر گاز غذا نمیخو رم،، یواشکی سر یخچال یا گوشه آشپزخونه غذا نمیخورم، بلکه سفره ميندازم و بهترین غذا رو میخورم ، من لایق بدنی سالم هستم ،
چرا بخاطر تعارف های بی جای بقیه غذا بخورم بلکه با ارتباط برقرار کردن با بدنم متوجه میشم که کی سیر شدم و گی باید بخورم.
زهرای عزیزم بهت افتخار میکنم که متوجه شدی تو در اولویت هستی ، تو مهمی ، باارزشی ، تو لایق عشق دادن و عشق گرفتن هستی
جسم عزیزم مم بهت احترام میزارم ، بهت درست غذا میدم که با غذا انرژی مثبت بگیری
به نام خداوند مهربان که اگر من هستم بابت اوست
چند روز پیش وقتی خودم وزن کردم متوجه شدم 5 کیلوگرم اضافه کردم با اینکه از نظر ظاهری تغییر کم و بیشی داشتم و از نظر روانی خیلی حالم بهتر از زمانی است که رژیم داشتم و تمرینات مرتب مینویسم و گوش میدم و نکته برداری میکنم اما از نظر وزنی شکست خوردم امروز متوجه شدم من جز دسته دوم محسوب میشم ، من خودم را لایق لاغر شدن نمیدانم من خودم را لایق 60کیلوگرم نمیدانم فکر میکنم لیاقت لاغری و زیبایی اندام ابدی را ندارم اما حالا که فهمیدم مشکل از کجاست حلش کنم من باید احساس لیاقت لاغری را در خودم پرورش بدم من اگر در حال افزایش مهارت و تلاش (لیاقت بیرونی) هستم پس با تمرین و تکرار و مرور و استمرار لیاقت درونی خودم را افزایش میدم.
سلام و درود
استوری قطار چاقی را ملاحظه کنید.
با سپاس از زحمات شما
استوری را دیدم و دانلود کردم هروقت افکار منفی ذهنم درگیر کرد این فایل گوش بدم
بهترین مثال را زدین و آگاهانه تر به مسیر نگاه میکنم واقعا باتجربه هستین لیاقت استادی رو دارین🌻
بزرگی هست در عالم خدا نام که دل با یاد او می گیرد آرام
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان هم مسیر.
الان که دارم فکر میکنم در مورد حرفاتون استاد ،من
همیشه فکر میکردم میگفتم چرا من چاقم چرا بقیه نیستن
،پیش خودم میگفتم حتما یه گناهی مرتکب
شدم که این همه باید زجر بکشم و روح و روانم وجسمم
اذیت بشه الان که فکر میکنم اره دقیقا من گناهکار
با این تفاوت که قبلا فکر می کردم که مثلا گناهم دروغ
گفتن یا غیب کردن یا هر چیز دیگری ،ولی الان اره من با
رفتارم و طرز بر خوردم باغذا و مواد خوراکی گناه بزرگی در
حق بدنم انجام دادم و من اینجام که جبران کنم برای
جسم عزیزم ،برای روح روان به هم خوردام.
چند ماهه که تونستم حس گرسنگی و سیری رو حس کنم
و بهش توجه کنم ،از وقتی که این کار رو کردم و می تونم
این احساس در من شکل گرفته که اره من حتما می تونم
به تناسب اندام برسم ،قبلنا که با اون همه خود سر زنشی
که ما داریم توی درونمون نتونستن در کنترل
غذا خوردن شکست خوردن در رژیم ،برگشت وزن
مقایسه کردن خود با دیگران اینها و هزاران حس هایی
بد دیگه همگی در ما فقط و فقط احساس لیاقت چاق شدن
ایجادمی کرده و همون طور که برای همه دوستان
روشنه ،نتیجه فقط چاقی بود ،من لیاقت لاغر شدن را دارم
لاغر شدن یک نعمت خدادی که من خودم با رفتارم باعث
شدم که در من به وجود نیاد و برای لاغری فقط کافیه
احساس لیاقت در درون و بیرون در خودم ایجاد کنم .
من زمانی چیزی میل میکنم که بدنم نیاز به انرژی
داشته باشه ،من زمانی که احساس سیری کردم
دست از خوردن میکشم ،من با پر خوری هایی
گذشته ،با گوش ندادن به بدنم و حسم خیلی به خودم
ظلم کردم انشالله که جبران کنم
با ارزوی سلامتی و موفقیت برای دوستان.
سلام
لایق بودن
چقدر معنی این کلمه حسی ک بهش دارم وبرداشتی ک الان نسبت ب این واژه دارم فرق داره
قبلا ک این فایل رو گوش میدادم میومدم مینوشتم مم لایق اینم وانم اونهارو تکرار میکردم
اما الان این برام ی چیز مسخره هس
لیاقت رو باید درونی حس کنی بدن میفهمه حس میشه الکی نیس
اما هرکسی در مداری ک هس برداشت میکنه
من ی مثال میزنم من زمانی بچه بودم یکی از فامیلهای ما عرق میخورد وهمه درموردش حرف میزدند و من عرق خوردند واقعا ی چیز منفور جتی با واژه ها نمیتونم بنویسمش
من میدم ک چقدر زن وبچش اذیت میکنه میزنه زور میگه زن وبچش ی چشموشون همش اشک بود ومن الان هزاران نفر بیاند میلیارد میلیارد پول بزارن جلوم نمیخورم چن خودمولایق چنیین رفتاری چنیین حالی نمیدونم درجالی ک الان درک میکنم میفهمم ک رفتار اون شخص ربطی ب عرق خوردن نداشت وذهن اون شخص باورهاش ودیدگاهش نسبت ب جوونی قدرت همسر اونو وادار ب چنیین رفتاری میکرد اما من فک میکردم اون عرقه اونو وادار ب چنیین رفتاری میکنه عرق فقط باعث میشد اون جرات پیدا کنه واون کار ها
ااما چرا غدا بیتر از نیاز یا مازاد خوردنه در ذهن من انقدر بلد نیس ک بابا این عدا خوردن اضافه اینهام همین کاروباهات میکنند توییک خودتو لایق اون حسهای ورفتارهای عرق خوردن نمیدونی چس چرا خودتو لایق اون رفتاریها حسهای پرخوری مازاد خوری میدونی
چن هیچ وقت این در ما نقش نبسته ک اقا لازم نیس جشنهامونو با فقط باخوردن جشن بگیرم غمممون با خوردن بشوریم
یادمه همیشه مامانم خالم همینکه با همسرشون دعوا میکردند ب ما پول میدادن ک برید شیرینی بگیرید بیایم بخوریم واین در ذهن من نقش بست ک برای شادی باید خورد باید شیرینی خوردم واسه همونه ک تا عمگین میشم تا نازاحت میشم درون مم فریاد میزنه شیرینی خوردن تنقلات
من یاد نگرفتم از غم ناراحتیم نترسم فرار نکنم بمونم ببینم این ذهن چی میگه
چرا پرخوری میکنم چرا ب خوردن پناه میبرم
چن حس تنهایی خفم میکنه و من میام میخورم تا بگم ببین تنها نیستی
اما چرا
تا حالا کی بعدش حالم خوب بوده
کسی ک خودشو لایق لاغری و حس خوب وارامش بدونه
میگه چ عرق چ مواد چ خوردن غدا هرچی ک بهت داره حس بد میده نمیره سمتش میگه من لایق این حسها نیستم من لایق این رفتارها نیستم من لایق این تجربه ها نیستم درونن لمسش میکنم فرار نمیکنن با اینها از خودم از حسهام میمونم حلش میکنم و پناه میبرم بخدا اونه ک کمک میکنه ن عدا ن دوست ن بچه ن مادر ن همسر فقط خودم و خدا خدا همیشه هس این منم ک نمیبینمش این من صداش نمیکنم
کسی خودشو لایق بدونه میره دنبال اصل کاری برا خودش کاری میکنه مفید پس الان عمل ما میزان لیاقتی ک درونن حس میکنیم رو نشون میده کجا فریبا خودتولایق تمیدونی
ی انسان لایق حس بهتره ارامشه حال خوبه شادیه لبخند راحتی اسودگی …هس
اگه الان اینها رو تجربه نمیکنی خودتت با رفتارو عمل و افکار ت باعثش میشی
هیچکس ب دادت نمیرسه غیر خدا
چشمتو ب دیگران ببند
بگو الان چیکارکنم الان چیکار میتونم برا خودم بکنم ک لیاقت تجربشو دارم مطمئن باش خدا دستش تو دستته تویی ک ول میکنی زمانی ک حس کردی تنهایی بدون دستتو ول کردی اونه ک میتونه کاری برات بکنه اما زمانی ک دست در دستش جلو بری تو لایق اینی
تو لایق رهایی هستی رها بودن رو زندگی کن
خدایا بسیار سپاسگذارتم
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
چند روزی هست تمرکزی برای بهبود افکار خودم در روابط و تقویت و زیباتر کردن نگرشم در روابطم دارم تمرکزی حرکت میکنم که به امروز و این فایل بسیار عالی در مورد لیاقت داشتن رسیدم و همزمان که داشتم گوش میدادم هدایت خداوند بهم الهام شد در مورد اینکه پاشنه آشیلم در زندگی کجاست
پاشنه آشیلی که ریشه و سدی بزرگ در برابر موفقیت و پیشرفت های من بود
در موضوع لاغری خیلی راحت این موضوع را پیدا کردم در حدی که به اوج تناسب اندامم رسیده ام و هر روز دارم جذاب تر و بهتر میشم
شاید بهتره بگم دلیل چاق شدنم را درک کردم و از همان استفاده کردم برای لاغر شدنم
پس از همین باور استفاده میکنم برای روابطم که درکش کردم که تاثیر گذار هست حتی در ثروت و هر موضوعی که به دنبال آن هستم
انگار استارت راهم و اون سنگ بزرگ هست که باید برداشته بشه
همیشه سعی کرده ام که در تک تک مراحل زندگیم آدمها را از خودم راضی کنم و این رضایت مندی دیگران از خودم باعث میشد خودم را زیر سوال ببرم و حتی بار دیگران را به دوش بکشم
با اینکه در دوره زندگی با کمک خدا هستم و چندین بار به قسمت احساس ارزشمندی هدایت شدم ولی توجهی به این باور اشتباهم نمیکردم و فکر میکردم که من ارزشمندم و در مثال شما در دوره رسیدن به آرزوها با قدرت ذهن در فصل چهارم به این نتیجه رسیدم که من خیلی خوب روی خودم کار کردم ولی تموم وزنه هایی که رها کرده ام از بالون موفقیتم وزنه های متعادلی بوده که کمی مرا به بالا هدایت کرده ولی این باوری که اینقدر عمیق درکش کردم باعث شد اون حرکتم به سمت بالا سرعت بگیره و روح درونیم نفس راحتی بکشه و بگه
آخیش
حالا خودمون هستیم و خودمون
هر چیزی را به خودم نسبت میدادم اگه از مسیری رد میشدم و کسی میخورد زمین ربطش میدادم به خودم که بخاطر من که در اونجا حضور داشتم این اتفاق افتاد ولی از روزی که این احساس لیاقت را در خودم پرورش دادم خیلی اتفاقات بزرگی برام رخ داده که باعث موفقیت های بزرگی برام شده ولی با درک عمیق تری از احساس ارزشمندیم که من به این درکی عظیم رسیدم که خدایم چنان مرحمتی در حقم کرد که توانستم به خودشناسی ای برسم که در انجام و شروع هر فعالیتی لازمه اش اینه که به ارزشمندی خودمون دقت کنیم
همانطور که خودم را ارزشمند میدانستم که بخاطر دیگران هر کاری کنم که دیگران از من خشنود شوند الان لحظه لحظه زندگیم نگرشم این میشود که خودم از خودم راضی باشم و از زندگیم از خودم از هر کاری که انجام میدهم به رضایت برسم و این احساس رضایت مندی را در وجودم مثل نفس کشیدن کنم
چقدر سپاسگذار خدایم هستم که این موهبت را برایم رقم زد تا بار دیگر بتوانم این دوره را شروع کنم و بخصوص اینکه بنویسم و خودم را دریابم
شدیدا به تمام دوستان توصیه میکنم توضیحات استاد را در هر فایل بخوانند،کامتتهای دوستان را بخوانند که شدیدا تاثیر گذار هست
خدایا تنها تو را مپرستم و تنها از تو یاری میجویم
و خدایی که به شدت کافیست
بنام خدای مهربانم
سلام استاد عزیز
یادم میاد خیلی خیلی علاقه داشتم یعنی اصلا آرزوی من بود که کارمند بانک باشم اما بارها به خودم میگفتم آخه تو تو با این وزن چطور میتونی لباس فرم اونجا رو بپوشی اصلا اندازه تو هست سالها با خودم کلنجار رفتم آخر گفتم ولش کن اصلا نمیخوام هیچ وقت تو آزمونهای استخدامی اونجا شرکت نکردم تا یه قدمیش رفتمو گفتم نه نمیخوام یه جوری همکارا به چاقی من نگاه کنن حالا میفهمم این رفتار یعنی خودم رو لايق اون شغل و اون جایگاه ندیدم در صورتی که کافی بود شرکت کنم و و میدونستم میتونم استخدام بشم همه تعجب میکردن منی که انقدر این شغل رو دوست دارم و در توانم هست چرا استخدام نمیشم .چون من هیچ وقت خودم رو لايق این کار نمیدیم چون چاق بودن هیچ وقت نتونستم تصور کنم که لباس فرم اون رو تو تنم کنم تصورم خیلی زشت بود .استاد راست میگن کع اگه لاغر بشیم خیلی چیزها عوض میشه .
من نزدیک ۲۰ روزی هست که تو این سایت روزمو شب میکنم و خداوند منو هدایت کرده .و لیاقت این رو در من دیده که بتونم با تناسب اندام آشتی کنم و سلامی به زندگی حدید و دیدگاه جدیدی کنم
و من لايق تناسب اندام هستم
من لايق خندهای از ته دل هستم
من لايق فرزندشاد هستم
من لايق همسر بی دقدقه مالی هستم
من لايق زندگی ثروتمند هستم
من لايق لباسهای شیک با رنگهای شاد هستم
من لايق بهترین روحیه هستم
من لايق مجالس شاد با میکپهای رنگ روشن هستم
من لايق عطر خوش زندگی هستم
من لايق کشور بدون دقدقه مالی هستم
من لايق ذهن آروم هستم
من لايق آگاهی آگاهانه هستم
من لايق میدونم خودم رو که خدای بزرگی رو ستایش کنم که من رو در این مسیریاری میکنه تا به علایق و لیاقت هام برسم
ممنو ن استاد عزیزم که بهم آگاهی لیاقت داشتنم رو گوش زد شدید بهم 🌹🌹
به نام خداوند لیاقت ها 👌🙏🏻
سلام به دوستان عزیزم واستاد گرامی 🙋♀️🥰🌹
گام ۵: لایق لاغر شدن باشید 👌
زهره، عزیز دلم امروز فهمیدی که چرا تا کنون،به لاغری نرسیده بودی وچرابه خواسته هات نمی رسیدی و همیشه دنبال جواب بودی چرا هر چی می خوام بهش نمیرسم وبرعکس شو برام محقق میشه و شاکی بودی که خدا صدای تورو نمی شنوه وبه خواسته هات نمی رسی ،مقصر خداوند نبود مقصر باور اشتباه خودت نسبت به لایق بودنت بود خودتو لایق اونها نمی دونستی وبعد با نرسیدن به خواسته هات نامید می شدی وروز به روز خواسته هات کوچک تر شد وحتی زمانی رسید انگار خواسته ای نداشتی چون باورت شده بود که رسیدن به خواسته ها دست تو نیست چون خداوند برات نمی خواد، می خواد تو رو امتحان کنه وباید صبور وقانع باشی واین سرنوشت توهست حالا امروز آگاهی نابی به تو رسید که جواب سوالت داد وتو فهمیدی باید اول احساس لیاقت لاغری رو در خودت ایجاد کنی وباور داشته باشی که تو لایق لاغری هستی حالا باید راه شو پیدا کنی
چون لیاقت داشتن مهم ترین موضوع در رسیدن به هر موفقیتی است وبنابراین لاغر شدن هم نیاز به لیاقت داشتن لاغری در وجودم است
اهمیت لیاقت داشتن
۱.لیاقت داشتن برای رسیدن به هر موفقیتی لازم است🤔
۲.هر فردی به اندازه لیاقت خود، از جهان ونعمتهای آن سهم میبره 🤔
۳.جهان مادی ،جهان لیاقت هاست 🤔
پس لاغر شدن هم مانند هر کاری نیاز به لیاقت داره _همون طور که چاق شدن هم لیاقت می خواهد
اگه اضافه وزن پیدا کردم به خاطر بوجود آمدن لیاقت چاقی در من شکل گرفت به صورته نامحسوس وآروم آروم .اول باورم رو نشونه گرفت باور کردم چاق میشم وبعد احساس لیاقت رو از لاغری به چاقی تغییر داد وبعد احساس ترس،رو در من ایجاد کرد وقتی افکار پر از چاقی شد و استمرار هم داشتم و انتظار چاقی رو می کشیدم وروز به روز به عادتهای چاقی بیشتری از خودم نشون می دادم درواقع لیاقت چاقی در من قوی تر می شد تا جایی که دنبال لا غر کردن خودم ازطریق نخوردن و رژیم گرفتن بودم هیچ نتیجه ای برام نداشت
چون خودمو لایق لاغر شدن نمی دیدم چون باور کرده بودم لایق چاقی هستم چون دلایل دروغین چاقی رو باور کرده بودم ودر خودم آن ها رو پیدا کرده بودم پس چه طور لاغر شوم ؟
باورکردم چون بچه دار شدم وسزارین شدم محکوم به چاقی شکمی هستم
چربی هام سفتن آب شدنی نیست
یا این که معده ام سرد مزاج است
یا غذاها ایراد دارن
ازدواج و آسایش و آرامش باعث چاقی
بی تحرکی باعث چاقی
و ژنتیک تو به خاله هات رفته
وغیره
روز به روز دلایل چاقی افزایش پیدا می کن خوب این حرف هاو دیدن افراد چاق در من این احساس ایجاد می کنه که من هم محکوم به چاقی هستم از یافتن چاقی در درونم
لیاقت چاقی در من درونی شد وبعد با رفتارها وعادتهای چاقی به این موضوع،چاقی من دامن زد و لیاقت چاقی در من بیرونی هم شد
احساس لیاقت لاغری رو خودم باید نسبت به خودم داشته باشم نه اون چیزی که دیگران نسبت به من میگن که تو که لاغر هستی در من احساس لاغری ایجاد نمی کنه باید خودم ازدرون احساس لیاقت لاغر شدن داشته باشم و بعدش از طریق تغییر دادن عادتهای چاقی احساس لیاقت لاغری رو در بیرون از خودم نشون بدم
هرگاه خودمو لایق کسب لاغری بدونم لاغر میشم
هرگاه خودمو لایق امکانات جدید و راحت بدونم بهش می رسم
هر گاه خودمو لایق تجربه کردن روابط فوق العاده بدونم بهش میرسم
هرگاه خودمو لایق بهترین هدایا بدونم بهش میرسم
هرگاه خودمو لایق بهترین شرایط مالی بدونم بهش می رسم
هرگاه خودمو لایق اتفاقات خوب بدونم بهش می رسم
هرگاه خودمو دوست داشته باشم و مراقب ورودی ها ذهنم باشم در این صورت لایق اتفاقات خوب میشوم و تجربه می کنم
خدارو شکر🙏 به ما احساس لیاقت داده ای هر کجا باورش کنیم به خواست هایمان می رسیم وهر کجا ودر هر زمینه ای باورش نکنیم به خواسته،هایمان نمی رسیم
خدایا کمکم کن برای رسیدن به خواستهایم اول احساس لیاقت رو درک کنم و باور کنم که منم لایق بهترین های دنیا آخرتت هستم 🥰
برای لاغر شدن باید احساس لیاقت درونی و بیرونی مو تقویت کنم
با بودن در سایت تناسب فکری وبا شنیدن فایلها و باور کردن اونهاومنطقی کردن آگاهی ها در ذهنمان و بعدش تغییر رفتار ها از چاقی به لاغری با هر بار دیدن مواد غذای دیگر نگرش چاق کنندگی آنها رو نداشته باشیم و مثل متناسب ها رفتار کنم با نعمتهای پروردگارم درست بر خورد کنم وبه فراوانی آنه اعتقاد داشته باشم آن موقع اس احساس لیاقت بیرونی هم رو بدست میارم به همین آسونی جسمم لاغر میشه
با دیدن این فایل و بودن در مدت ۲۰۰روز در سایت تناسب فکری و تکرار استمرار م باعث شده به لطف پروردگارم نگرشم نسبت به خودم وتوانمندی هام تغییر کنه و لیاقت لاغر شدن رو در من ایجاد کنه آنقدر ادامه میدم تا رفتارهام عوض بشه واحساس لیاقت بیرونی هم در من شکل بگیره
تمرین
به آنچه در مسیر چاق شدن تجربه کرده اید فکر کنید و بنویسید چگونه لیاقت چاق شدن رادر خود ایجاد کردید ؟
با شنیدها ودیده ها در دوران کودکی در من باور چاقی ایجاد شد که اگر به زمان مورد نظر برسم من هم چاق خواهم شد در من انتظار چاقی بعد از ازدواج و زایمان بود وقتی بچه ام بدنیا آمد شکمم خیلی کم بود که اگر من باورم درست بود خودش ناپدید میشد مثل خواهر هایم ولی من باورم عوض شده بود و احساس لیاقت چاقی درمن شکل گرفته بود و همین باعث شد فکر کنم من دیگر لایق لاغری نیستم و محکوم به چاقی هستم چون هر کی بعد زایمان و ازدواج چاق میشد هرگز دیگر لاغر نمی شد مگر بیماری بدی گرفته باشه و لاغر بشه
با توجه با توضیحات فایل در تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن توجهی،به ایجادلیاقت لاغر شدن در خود داشته اید ؟
قبلا من اصلا دلیل چاقی و لاغری رو در داشتن احساس لیاقت نمی دیدم و چنین چیزی نشنیده بودم ولی الان که متوجه شدم فهمیدم من احساس لیاقت چاق شدن رو داشتم و باور لاغرشدن در من نبود وترس از چاق شدن درمن بود و خودمو توانمند در چاق تر شدن میدیم و توانایی لاغری رو نداشتم
روش های لاغری که استفاده کرده اید باعث ایجاد لیاقت لاغر شدن در شما شده اند یاسبب افزایش لیاقت چاق تر شدن شده اند؟
تمام روشها باعث ایجاد افزایش لیاقت چاق تر شدن دارن چون اولش تو باور می کنی که لاغر شدنی نیستی وتو لایق چاقی هستی تنها باید دیگران به تو کمک کنن تا لاغر شوی با رژیم هایشان و برنامه های ورزشی وقتی در وجود تو لاغری غیر ممکن ورسیدن به اون سخت هست در واقع تو،خودتو رو لایق لاغری نمی بینی ومیری از این روشها استفاده می کنی وقتی نتیجه ی ماندگار رو در جسمت بوجود نمیاد برات بیشتر واضح میشه که تو لاغر نمی شی و لیاقت چاقی داری واین روشها رو رها می کنی چون از اول خودتو لایق لاغر نمی دونستی
پیشنهاد خود برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن را در خودت بنویس ؟
حالا که قضیه چاقی خودم فهمیدم باید ونگرشمو نسبت به خودم عوض کنم که من لایق لاغری هستم به راحتی وآسونی
با بودن در سایت و ادامه و استمرار داشتن
با تغییر دادن رفتارها با چالش من اینو نخوردم
و بعدش می خواهم دوره های استاد رو بخرم و مرتب و اصولی کار کنم
من لایق لاغری هستم بدونه شرط
من لایق ثروت فراوان هستم بدونه شرط
من لایق بهترین روابطم بدونه شرط
من لایق بهترین فرزندم بدونه شرط
من لایق استقلال مالی هستم بدونه شرط
من لایق عشق کیهانی و عشق خداوندی هستم بدونه شرط
من لایق شنیده ها و دیدنیهای شگفت انگیز هستم بدونه شرط
من لایق بهترین مکانها وبهترین زمان ها هستم بدونه شرط
من لایق سلامتی هستم بدونه شرط
من لایق امکانات بروز هستم بدونه شرط
من لایق دوستان عالی هستم بدونه شرط
من لایق بهترین خونه و ماشین هستم بدونه شرط
خداوند بدونه شرط خواسته هایمان را اجابت می کنه تنها به خودت وخدای خودت ایمان داشته باشی وبا احساس خوب از او بخواهی 👏👏👏🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
خدایا به امید تو 🙏🙏🙏
سپاس گذارم استاد عزیزم 🙏❤
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستانم در سایت تناسب فکری،
من قبلا یکبار تا گام بیستم پیش رفتم ولی هر چی پیش میرفتم احساس میکردم زیاد مطالب رو متوجه نمیشم ، راستش من رشته ی دانشگاهیم خیلی سخت بود و همیشه با خودم مغرور بودم که هیچ سوال و فرمولی نیست من نتونم حلش کنم ، تا اینکه با خوندن مطالب و خوندن دیدگاه ها حرفی که به خودم میزدم این بود چرا دیگران متوجه میشن ولی من نمیفهمم ، برای اولین بار احساس خنگی بهم دست داده بود😀 اینجا بود که به خودم گفتم مطالب هر چقدر سخت باشن و من نتونم درک کنم باید انقدر بخونم و بخونم تا بالاخره بتونم درکشون کنم، الان اینو باور دارم تناسب با فکر هم کاملا مثل فرمول های ریاضیات میمونه، باید مطالب رو بفهمی با تمام مغزت با تمام وجودت باید به خوردت بره، با حفظ کردن و روخوانی و حفظ کردن الکی نمیشه کاری از پیش برد،
امروز به باورهام در مورد خودم اضافه میکنم:
من لیاقت لاغری و لیاقت لذت بردن از اندامم و زیباییم و لیاقت لذت بردن از تموم مهمونی ها و مسافرت ها لیاقت لذت بردن از هر لحظه زندگیم رو دارم ،
لیاقت لاغر شدن و لاغر شدن و لاغر شدن و این دو کلمه لذت بخش ترین کلمات زندگی منه،
وچقدر این جمله شما استاد عزیزم روی من تاثیر گذار بود که هر چیزی که در زمان چاقی از ما گرفته شده در مسیر لاغری به صورت پاداش به ما برگردانده میشه با امید و توکل به خدا ،
سلام استاد
خداراشاکرم که درتاریخ 1402/9/22 این فایل لیاقت لاغر شدن را گوش کردم
تفاوت بین افرادی که لاغر میشوند و جزء شگفت انگیزان میشوند با افراد دیگر که سعی و تلاش میکنند ولی لاغر نمیشوند درافرادی است که لیاقت لاغر شدن را درخود میبینند و هرروز آن را تقویت میکنند
افراد برای لاغری به دو دسته تقسیم میشوند
1- افرادی که سعی و تلاش میکنند و نتیجه میگیرند چون لیاقت لاغری را درخود ایجاد میکنند و هرروز آن را تقویت میکنند چون لاغری ارتباط مستقیم با لیاقت و احساسی که خودت نسبت به خودت داری دارد نه احساس دیگران نسبت به شما پس احساس لیاقت = نگاه و نظری است که هرفرد نسبت به خودش دارد نه نگاه و نظر دیگران در مورد خودش چون نظر دیگران هیچ تاثیری درلاغری من نمی گذارد و برای من بالابرنده نیست
2- افرادی که سعی و تلاش میکنند ولی نتیجه نمیگیرند این افراد درخود لیاقت میبینند .میگویند حق دارند زندگی بهتری داشته باشند و دوست دارند شرایط زندگی آنها بهتر شود و عملا” کاری را انجام نمیدهند سعی نمیکنند که مهارت و لیاقت بیرونی خود را افزایش دهند پس این افراد نتیجه خوبی نمیگیرند مثل افراد چاقی که بارها سعی کردند لاغر بشوند و نشدند
پس ما نتیجه میگیریم برای موفقیت درهرکاری درزندگی باید هم احساس لیاقت درونی و هم مهارت و احساس لیاقت بیرونی خود را افزایش و تقویت کنیم این دو مکمل یکدیگر هستند مثل دوبال یک پرنده عمل میکند اگر یکی از بالها ضعیف باشد و یا نباشد پرنده نمیتواند پرواز خوب و عالی داشته باشد و درنتیجه به مقصد هم نخواهد رسید
درتمرینات دراین سایت استاد سعی کردند هم احساس لیاقت درونی و بیرونی که همان رفتار و عملکرد ما نسبت به خوردن مواد غذایی است کار شود چون این کارها باعث میشود که از باورهای اشتباه قبلی که باعث چاق شدن ما شده فاصله بگیریم و باورهای خود را نسبت به لاغری بازسازی کنیم و کم کم سعی دراصلاح رفتار و عملکرد و باورها میشود و ما روزبه روز بدون هیچ گونه سختی لاغر خواهیم شد اگر این دو لیاقت درونی و بیرونی را تقویت کنیم .
بنابراین برای لاغر شدن میبایست احساس لیاقت لاغر شدن را درخود ایجاد وافزایش دهیم و درهمه ی جنبه های زندگی به کار ببریم چون لاغر شدن اولین قدم برای هر موفقیتی است وقتی شما لاغر شوی زندگی شما دگرگون خواهد شد چون به دنبال علاقمندیهای خودتان خواهی رفت . لاغر شدن احساس (اعتماد به نفس بالا- روابط خوب با خانواده – انسانیت – روابط با دیگران – کسب و کار – خداشناسی و سپاسگزاری – لذت استفاده از خیلی از چیزها و…) را درشما افزایش خواهد داد و از همه مهمتر وقتی ما دریک خانواده یاد بگیریم که چاقی به خاطر ارثی و کم تحرکی و خیلی از موارد دیگر نیست و با ذهن افراد چاق میشوند این زنجیره چاقی را قطع خواهیم کرد و چقدر این کار برای جامعه و نسلهای بعد مهم و حیاتی است .
ماقبلا با این که زیاد برای لاغری سختی میکشیدیم ولی چون باور نداشتیم که لاغر میشویم هرگز لاغر نمیشدیم اگر از فرد لاغر بپرسند آیا شما با خوردن این غذا چاق میشوید یا خیر میگوید اصلا چاقی به من ربطی ندارد من هرگز چاق نمیشوم چون لیاقت لاغر شدن را درخود تقویت کرده است و کیفیت زندگی خود را باافزایش لیاقت درونی و بیرونی هرروز بهتر کرده است .
بنام خدا:
بارژیم های سخت و طاقت فرسا بادردوفشار جسمی لاغر میشدم اما بعداز اون .من دوباره چاق میشدم .واین نگرش درون ایجاد میشد که من نمیتونم لاغربشم . توانایی لاغرشدن روندارم . پذیرش دلایل مختلف درباره ی علت چاق بودن هم بیشتر این موضوع روتشدید میکرد که من نمیتونم لاغربشم چون .من کلی تا حالا زحمت کشیدم ونشدم وو قتی این دلایل روهم کنارشون میزاشتم مثل یه پازل کنارهم قرار میگرفتن ودلیل چاقیمو منطقی میکردن.ودراساس من باور م بود که من چاقم ونمیتونم لاغرباشم چون راه دیگه ای ندارم راهی باقی نمونده وانقدر بهش فکر میکردم .ومنطقیش میکردم باترس از خوردن. باترس از اینکه تحرک ندارم پس چاق میشم وچون نمیتونستم همیشه در رژیم و ورزش باشم
من باورم این بود که من نمیتونم لاغربشم .چون من واقعا برای اتمام رژیم لحظه شماری میکردم. ذوق داشتم برای رسیدن به زندگی وروش قبلی . چون چاقی آسون بودی باخوردن غذا در هر ساعت تنوع غذایی و تونستن فعالیت روزمره انجام دادن بدون هیچ فعالیت اضافه همراه بافشار یادمه میگفتن وهنوزهم میگن که اگه ورزش نمیکنی ظرف شستن و کارهای خونه رو انجام بده لاغرمیشی ومن حتی از انجام کار خونه متنفربودم وبه خاطر همین نفرت تصاویری درمغزمن ایجادمیشدکه این نفرت از روی ترس هست ترس از قرار گرفتن دوباره توشرایط رژیم و ورزش درصورتیکه من کاری دیگه انجام نمیدادم اما همین طرزفکر هم درمن اثرگذاشت ومن رو درمسیر. چاق موندم قرار میداد ومن حتی از کارخونه هم دیگه متنفربودم چون مدام شنیده بودم انجام کارهای خونه روبه عنوان یه ورزش در نظر بگیر و باتجربه ای که ا ورزش ودوباره چاقی داشتم مدام تواین فکربودم چونکه من این کارهای خونه رو انجام نمیدهم هم چاقم ومدام احساس حقارت احساس گناه احساس یه آدم بی ارزش و غیر کاربردی روداشتم و این شکل یا چاق میشدم . یاچاقتر ویا چاق میموندم که بعداز مدتی من درمسیر چاق موندم قرار میگرفتم براینکه وزنم کم میشد ولی شکل ظاهریم تغییر نمیکرد و همین رفتن روی وزنه وسرزنش کردن خودم باعث میشد که من در مسیر چاقی هروز وحتی هر لحظه قدم بردارم .مرور خاطرات چاقی خاطرات تلخ حرف و حدیث دیگران . نفرت از خود همهی اونها باعث میشد تصویری ازمن درمن شکل بگیره که از خودم در ذهنم یه انسان ناتوان وبدشانس وچاق و تغییرناپذیر داشته باشم ومن درخودم این طور لیاقت چاقی رواضافه کردم.
۲ . دروشهای قبلی بیشتر. من به این فکر میکردم که چاقتر نشم ویا وقتی رژیم میگرفتم هم همین موضوع بود. به ظاهر برای لاغری بود اما باعملی که من انجام میدادم الان درک میکنم که من براتر س از چاق شدن ویا چاق موندنم این روش ها و انجام میدادم وعملابرایب لاغرشدن نبود. لیاقت لاغرشدن خودم ازبین میبردم ولیاقت چاق شدن رو در ذهنم پرورش میدادم .در ذهن من تصویر چاقی خیلی پررنگ تراز تصویرلاغری بود وذهن من درهر. صورتی از رفتارهای چاق کننده لذت میبرد . وچون مسیر دوباره چاق شدن بدون رنج بود بنابراین لیاقت چاقی من بیشتر میشد چون شکست خوردن هم در رژیم باعث میشد که باور کنم لیاقت لاغری ودرست بود ن رفتارهای روندارم واز اونجایی که درمورد رفتارهای لاغرکننده هیچ پیش زمینه ای نداشتم درنهایت من چاق میشدم چون تصویر چاقی ورفتارهلی اون تبدیل به پیش فرض شده بودن ومن به صورت کاملاً ناخودآگاه اشتیاق انجامش روداشتم واین هم زمانی بیشتر برام مشخص شد که وقتی بهش فکر میکنم درک میکنم ازانتظارم برای دوباره برگشتن برای اتمام روش های قبلی وزندگی براساس قبل از رژیم واین درمن خیلی بیشتر از اون تصمیمی بود که برای لاغرموندنم داشتم وبهش فک میکردم. پس بعداز دوباره هروعده ی غذایی وهر رفتاری وهر نشستن وخوابیدن من درخودم با پشیمانی واحساس گناه وعذاب وجدان دوباره مسیر چاق موندن و احساس لیاقت چاقی روقوی تر میکردم .
همه ی روشهای لاغری تنها یک نتیجه داشتن وشکست بود و به همین خاطر هیچ نتیجه ای جز محکم ترشدن باور چاقی و محکم کردن دلایل چاقی وچاق موندن. رو درمن نداشتن و نتیجه همیشه همین بود وهر چه تلاش بیشتر باورمحکم تر میشد.
توجه کردن به افکارودوباره باز بینی اطلاعات واعتمادبه جسم فکرکردن به دلیل چرایی انجام روشهای رژیمی واعتماد به خود همگی برای طی مسیر لاغری ورها کردن وبا غیرطبیعی نشون دادن چاقی غیر طبیعی نشون دادن چاقی وقوی کردن این موضوع در ذهن ودرتتیجه پذیرش غیر طبیعی بودن میتونم این لیاقت رودر خودم با تمرین کردن مرور کردن ودر مرور جستجو در افکارم به ترسهام غلبه کنم. ودر مسیر لاغری برسم و ادامه بدم وباتعهدداشتن یه ادامه دادن این مسیر که به سمت لاغری هست رودر خودم بانجام نوشتن ودیدن وتوجه کردن به نمونه هاوخیلی چیزهای دیگه این لیاقت درون به صورت اتوماتیک ایجاد میشه
به نام خالق بی همتایم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات لیاقت داشتن
باعرض سلام خدمت استاد من قبلا خیلی کمتر از اطرافیان غذا میخورم ولی آنها بیشتر من غذا میخوردن و من بعد از خوردن میگفتم که من این هم که خوردم باز چاق میشم ومن همیشه خود را لیاقت چاق شدن میدانستم ومن چند بار لاغر شدم و آن موقعه خودم را لیاقت لاغر شدن میدانستم ولی به آن استوار نبودم ولی حالا که در این مسیر هستم
لیاقت لاغر شدن را در خودم احساس میکنم
به نام خداوند بخشنده و هدایتگر
با عرض سلام خدمت استاد گرامی و دوستان
لایق لاغر شدن باشید :
واقعا خود را لایق دانستن شرط موفقیت است یادم میاد قبلا من واقعا لایق چاق بودن بودم چون با پر خوری و بی اهمیت دادن به خودم و خودم را لایق اینکه بدنم محل انباشته زباله نیست نمی دونستم و می خوردم ،عصبانی می شدم می خوردم ،شاد بودم می خوردم،ناراحت بودم می خوردم بدون اینکه بدونم گرسنه هستم یا نه ؟ می خوردم و بدنم را انباشته مواد زائد می کردم و بعد غذا عذاب و جوان داشتم پس من لایق چاق شدن بودم ،از چاقی خودم متنفر بودم چیزی که خودم به وجودش آوردم با باورهای اشتباه و با رفتارهای اشتباهم پس من لایق چاقی بودم ،از خرید کردن بیزار بودم و ناراحت بودم از اینکه سایز من توی بازار نیست و من باید بگردم نا سایزم راپیدا کنم ش پس من لایق چاق بودن بودم ،از جمع فاصله داشتم و خجالت می کشیدم و اعتماد به نفس نداشتم پس من لایق چاقتر بودم ،خودم را با دیگران مقایسه می کردم و خودم را سرزنش می کردن با این کارها لیاقت چاقتر شدن را در خودم ایجاد می کردم.حسرت پوشیدن لباسهای اندامی داشتم پس من لایق چاقتر شدن بودم
و پس از مدتی که وارد سایت شدم با هدایت الله و گوش دادن به فایلها و خرید دوره ورود به سرزمین لاغرها من هم احساس ارزشمندی کردم و هم متوجه شدم که ما باید برای جسم مون ارزش قائل بشویم و خودمون مسئولیت چاقی خودمون را بپذیریم و خودمون این وضع را به وجود آوردیم پس باید خودمون را در این شرایط بپذیریم و جسممون را دوست داشته باشیم و برای خودمون ارزش قائل بشوم،چون پذیرفتن همه اینها شروع لاغری است و فهمیدم که قبل از هرچیزی من باید خودم را لایق لاغر شدن بدونم .
چه قدر دیدگاهم نسبت به خودم تغییر کرد و من گفتم من لایق لاغر شدن هستم،چون من اشرف مخلوقات هستم و من باید از زندگی کردن لذت ببرم و خدا دوست داره که ما شاد باشیم و لذت ببریم ،من باید تغییر کنم و خودمم را لایق لاغر شدن قرار بدهم و خودم را لایق پوشیدن لباسهای خوب بدونم ،و اینکه لایق این باشم که سلامت باشم و همه ارگان های بدنم به درستی کار کنه و هیچ مشکل و بیماری نداشته باشه ،من لایق لاغر شدن هستم تا بتونم اعتماد به نفس خودم را برگردونم و بالا ببرم ،من لایق لاغر شدن هستم تا بتوانم در بودن در جمع با اعتماد به نفس حاضر بشوم و لذت ببرم . من لایق لاغر شدن هستم تا بتوانم برای خودم کاری بکنم و روحیه خودم را بهتر کنم و زندگی بهتری داشته باشم . من لایق لاغر شدن هستم تا بتوانم در مجالس لباسهای زیبا به تن کنم و لذت ببرم ،من لایق لاغر شدن هستم تا جوانتر باشم و سرزنده تر باشم ،من لایق لاغری هستم چون من زمانی متناسب بودم و خداوند فطرتا ما رو متناسب آفریده و می خواد که خوشحال باشیم و موفق باشیم و من بنده خدا هستم و هر خطایی در مورد بدنم گناه محسوب می شه و باید پاسخگو باشم ،وقتی خدا برای من این طور می خواد پس منم باید برای خودم و صلاح خودم این طور باشم و و وقتی اینا را فهمیدم و ظلمی که در حق خودم را کردم ،خودم را بخشیدم و از خداوند و بدنم عذرخواهی کردم و خودم را تلاش کردم که تغییر بدهم و خودم را لایق دونستم اون موقع هر چیزی را نخوردم و عمل کردم کم کم جسمم هم تغییر مرد درسته که من به وزن ایده آلم نرسیده ام و شاید چند مدتی از مسیر خارج شدم ولی من اومدم که باشم حتی هر روز با گوش دادن یک فایل ،ان شاءالله که به هدفم وزن ۶۴ و سایز ۴۰ می رسم ،چون من مسئولم و خدا منتظره چون خودش منو انتخاب کرده و لایق لاغر شدن را در من دیده و من باید به خداوند اعتماد کنم و از خودش کمک بخواهم که تا انتهای مسیر همراه من باشه ،خدا جونم ازت ممنونم ،استاد عزیز ازتون ممنونم .
سلام به استاد مهربانم
من به دخترهای خواهرم نگاه می کردم والبته خیلی دوست شون دارم شاید توجه به چاقی اونها باعث لیاقت من برای چاق شدن شد و یا همش با خودم فکر می کردم اشتهام زیاده و حتما با این اشتها بازم لیاقت من برای چاقی بیشتر میشد من با گفتن اینکه اشتهام زیاده روز به روز لیاقت خودمو در چاق شدنم بالا تر بردم
نه من توجهی به لیاقت خودم در چاق شدن نداشتم رژیم میگرفتم خوش تیپ میشدم و باز دوباره برمیگشتم به روزاول
من اکثرا ورزش می کردم و از نرم افزار کرفس استفاده می کردم و خیلی لاغر میشدم چون اصلا به لیاقت لاغری حتی فکر هم نمی کردم و بعد از رژیم دوباره حرص و ولع من شروع میشد وباز دوباره روز از نو روزی از نو آخه مغز من هنوز مثل قبل به بدنم فرمان میداد چون نه آموزش دیده بودم نه برای لیاقت خودم برای تناسب اندام فکری کرده بودم
فایل ها رو گوش کنم زیاد ناخداگاه لیاقت من زیاد میشه برای لاغر شدن
هر روز جملاتی مثل این که من لیاقت لباس های روشن رو بپوشم دارم باخودم تکرار کنم بنویسم و در مغزم مرور کنم که من لیاقت خوش اندامی رو دارم من لیاقت به اندازه ی نیاز بدنم خوردن و دارم من لیاقت بدنی سالم را دارم
بنام خداوندمهربان
سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن
مسیر لاغری من
گام ۵:لایق لاغرشدن باشید
لایق بودن برای داشتن هر موفقیتی برای همه لازم است وهمچنین برای لاغرشدن هم احتیاج به لیاقت داریم
لیاقت داشتن برای لاغرشدنمان. گرفتن رژيم. انجام دادن ورزش های دشوار وطولانی و مصرف کردن دارو و یا انجام دادن جراحی در ما بوجود نمی آید چون هیچکس برای لیاقت داشتن چاقیشان هیچ کار خاصی انجام ندادند و رنج و سختی نکشیدند
ما برای هر موفقیتی به لیاقت داشتن نیاز داریم و این جهان هستی برای هر کسی به اندازه لیاقت خودش نعمت می دهد. این جهان مادی، جهان لیاقت هااست
ما برای لاغرشدنمان وهر کاری نیاز به لیاقت داریم و ما لیاقت چاق شدن داشتیم که چاق شدیم ما در چاقیمان استمرار و پشت کار زیادی انجام دادیم
ما همیشه رفتارها و عادتهای اشتباه خودمان را بارها و بارها تکرار کردیم و جسم خودمان را به این شکل دراوردیم
ما با متنفر بودن از جسم خودمان به چاق شدنمان توجه کردیم به ذهنمان امر و نهی کردیم که دوست داریم چاق و چاق تر شویم
چون همیشه عوامل بیرونی را چاقی خودمان می دانستیم و همیشه هم اینها را شنیده بودیم و باور کرده بودیم وبه واسطه اینها چاق میشدیم مانند؛چون معده ام گشاده و غذای زیادی می خورم چاق میشوم.
چون من ژن چاقی دارم ،چاق میشوم
چون سوخت وساز پایینی دارم چاق میشوم وکلی عوامل دیگری را دلیل چاقیمان می دانستیم اما اثر گذار ترین موضوع در چاقیمان ذهن ناخوداگاهمان است که هیچ وقت به اون توجه نکردیم و خیلی ها هم هستند که توجه نمی کنند
با متنفر بودن از موضوعی یا عشق ورزیدن به اون موضوع اصلآ برای ذهنمان فرقی نداره چون ذهنمان در هر دو حالت حس می کند که ما عاشق اون موضوع هستیم و اون را دوست داریم و ذهنمان تلاش می کند که اون موضوع را در زندگیمان گسترش دهد چون خاصیت ذهن ناخوداگاهمان است .
همیشه به ما گفته بودند که به هر چیزی که توجه کنی به سوی تو کشیده می شود چون ذهن تصور می کند که ما اون موضوع را دوست داریم و اون را در زندگیمان گسترش میدهد
ما همیشه به چاقی خودمان توجه کردیم حتی زمانی که رژیم می گرفتیم یا ورزش میکردیم و …ما همیشه به چاقی خودمان توجه داشتیم و چاقی را لایق خودمان می دانستیم
من هیچ وقت خودم را لایق لاغری نمی دانستم چون همیشه در فکر و تصورم این بود که وقتی رژيم یا کار خاصی برای لاغرشدن انجام می دادم را رها کنم دوباره چاق میشوم چون همیشه خودم رو لایق چاقی می دانستم نه لاغری.
چون بعد از رهاکردن رژيم به ولع پرخوری می افتادم تا دلتان بخواهد می خوردم و همیشه خودم را سرزنش می کردم که دیدی بازنتونستی جلوی خودت را بگیری و لاغر بمانی چون لیاقتت چاقی هستش اینقدر بخور تا چاق تر بشی و بمیری بی لیاقت.
و از سرزنش کردن دیگران هم ناراحت می شودم و به خودم نهیب می زدم
چون من چاق شدنم را بخاطر پرخوری کردن مواد غذایی می دانستم چون با آموزشهایی که به ذهنم می دادم، که من باید چاق باشم چون من نمی توانم جلوی غذاخوردنم را بگیرم و خودم را لایق چاقی می دانستم
و حالا می فهمم که چقدر من به این چاقی لیاقت می دادم که جسمم رو به این شکل و شمایل درآورده بودم چون آدم هر چیزی را که لایق خودش بداند به هر صورت می رسد و ما به چاقی لیاقت نشان داده بودیم و به چاقی رسیده بودیم
چون من همیشه به جسمم توجه می کردم که چرا چاق میشوم چرا لاغر نمی شوم و اگر لاغر می شوم این لاغری برایم نمی ماند و اون موقع داشتم به چاقی توجه می کردم
من همیشه درحال خوردن بودم وقتی می دیدم که متناسب ها به خوردن فکر نمی کنند حسوديم می شد و حتی دخترخودم اصلآ به خوردن توجه نمی کرد و همیشه متناسب بود چون اون موقع این چیزا رو نمی فهمیدم وفکر می کردم که به باباش رفته و متناسب هستش و من چون به خانواده پدریم رفتم چاقم و نمی توانم جلوی خودم را بگیرم
و همیشه حسرتشان را می خوردم که چرا اون ها می توانند به راحتی نه بگویند اما من نمی توانم نه بگویم حتی زمانی که سیر بودم اگه بهم چیزی تعارف می شد خجالت می کشیدم نه بگویم و تعارفشان قبول می کردم و می خوردم با این که می دانستم که سیرم و نباید بخورم
همیشه ما از خوردنمان لذت بردیم و از طعم. رنگ. بو.ونرمی مواد غذایی فریب خورده و بیشتر خوردیم و هیچ وقت پیغام سیریمان را نفهمیدیم
چون گفته بودند که باید غذا را به آرامی بخوریم چون مغزمان درطول ۲۰دقیقه پیغام سیری را ارسال می کند
ولی من ۲۰دقیقه چیه من در طول ۲۰دقیقه غذایم رو میخوردم حتی بیشتر از نیازمم می خوردم و بعد از ۲۰دقیقه که پیغام سیری دریافت می شد تازه فشار شکمی سراغم می آمد. چون همیشه خیلی تندوسریع غذایم را می خوردم و به حرف هیچکس هم توجه نمی کردم و حالا می فهمم که متناسب بودن را لایق خودم نمی دانستم اما همیشه در حال رویا بافی لاغری و تناسب اندامم بودم
من هیچ وقت خودم رو انسان با اراده ای نمی دانستم با این که همه من رو با اراده میدانستند اما خودم، خودم را بی اراده می دانستم چون هیچگاه خوردنم را نتوانسته بودم کنترل کنم
وحالا بودن دراین سایت به من یاد داد که هیچ موادغذایی قدرت چاق کنندگی ندارند و باور داشته باشم که اونها برای تأمین و انرژی رساندن به بدنم هستند مانند آبی که می خوردیم. نفسی که می کشیم که لازمه و نیاز بدنمان است
ما همیشه از خوردنمان لذت بردیم با این که معده مان پر بود ولی همیشه ولع خوردن داشتیم چون نه ذهنمان سیر می شد نه چشممان.
ذهن دستور می داد به خوردن و چشممان می دید و ما همیشه با لقمه های اضافی مواجه می شدیم ما همیشه یک عادت اشتباهی که داشتیم تندوسریع غذاخوردنمان بود و هیچ وقت طعم. مزه. غذا نتوانستیم بچشیم فقط می خواستیم بخوریم
من هر آدم متناسبی که دیدم حتی همسرم ودخترمم همیشه خیلی آرام و آهسته و اصولی غذا می خورند و هر وقت سیر می شدند دست ازخوردن برمیداشتند حتی اگه یک قاشق هم می ماند دیگه نمیخورند یادم است که باهاشون دعوا می کردم که فقط اين يک قاشق اضافه بود اون رو هم
می خوردین دیگه،
ولی اونی که می خورد من بودم نه اونها.
حالامن با هدايت شدنم به این سایت دانستن این که من لایق لاغرشدن هستم و همیشه آرزویش را داشتم را فهمیدم چون خداوند همه را با لیاقت و متناسب آفریده و این مابودیم که از این قافله دور افتاده بودیم حالا دیگر باید توی ذهن و جسممان این لیاقت را کشف کنیم حالا بودن دراین سایت برایمان لیاقت داشتن را آموزش می دهد
پس باید با اطمینان و اعتماد به این مسیر راهمان را با احساس و با حال خوب وانرژی مثبت ادامه دهیم و من ادامه می دهم و خواهم داد.
درست است زمان بر است ام یک بار برای همیشه هستش.
ما با اطمینان و ایمان کامل و توجه کردن و باور داشتن، لیاقت را در خودمان گسترش می دهیم
چون من لایق بهترین و زیباترین زندگی هستم
من لایق بهترین تجربه کردن از زندگی را دارم
من لیاقت بهترین روابط با خانواده و اطرافیانم را دارم
من لیاقت زیباترین تناسب اندام و لاغری را دارم
من لیاقت توانایی در بهتر کردن زندگی ام را دارم
من پوشیدن لباس های اندامی. رنگی. و زیبا را دارم
من لیاقت سلامتی و تندرستی و زیبایی را دارم
من لیاقت به اندازه خوردن موادغذای را دارم
من لیاقت عشق و دوست داشتن خودم را دارم
وحالا بودن دراین سایت و راهنمایی های استاد عزیزمان ،من به تمام لیاقتهایی که آرزو داشتم و دوست داشتم که داشته باشم یکی یکی می رسم و خواهم رسید
با گوش کردن فایل های آموزشی. خواندن مطالب آموزنده و با انجام دادن تمرینات. استمرار داشتن ادامه دادن وتکرار کردن بوجود می آید و من لیاقت اینها را دارم و خودم را لایق همه اینها می دانم
استاد گرامی ازت ممنونم که ما رو به این همه آگاهی می رسانی
خدایا ازت ممنونم متشکرم وسپاسگزارم خدایا شکرت
همیشه در پناه خداوندمهربان باشید یا حق
به نام خدای مهربان شما لایق لاغر شدن هستید تیتر هم گام خودش یه باور تقویت کننده قدرتمنده لیاقت داشتن توی هر موضوعی مهمترین فاکتور برای موفق شدن هست خدایا چقدر به موقع پاسخ میدی چند روزی بود از خدا میپرسیدم بهم بگو ایراد کارم کجاست با اینکه خیلی خوب رو فایل ها کار میکنم تمریناتم رو انجام میدم ورودی های مخرب رو حذف کردم تا حدود خیلی زیادی اما چرا نتایجم خیلی کوچیک و اون چیزی که دلم میخاد رو نمیگیرم و امروز هدایت شدم به این فایل و پاسخم رو گرفتم حالا دیگه میمونه کار کردن من رو این موضوع و اونم احساس لیاقت من خوب کار میکنم رو خودم و متعهد هستم به فایل هایی که گوش میکنم یعنی برام رایگان عیر رایگان فرقی نداره وقتی یه فایلی رو گوش کنم دیگه توجه نمیکنم رایگان یاد هزینه بابتش پرداخت کردم ایمان دارم خدا این فایل رو برام فرستادهاما یه حای کار ایراد داشت و اونم اینکه من احساس لیاقت نمیکردمهنوزم این باور تو وجودم بود که تو باید یه کار فیزیکی کنی حتما والا نتیجه ای ساعت نمیاد حتی سمت کار فیزیکی رفتم ولی بازم نتیجه دلخواهم رو نگرفتم برای لاغر شدن هم همین بود فایل گوش میکردم ولی چون خودمو لایق لاعری با ذهن و به این آسونی نمیدیدم سراغ کم خوری و ورزش میرفتم و تعجب میکردم که چرا هم دارم رو خودم کار میکنم هم ورزش میکنم ولی نتیجه نمیاد و خبر از این مانع بزرگ نداشتم یعنی فهمیده بودم آبشخور کجاست و باید رو احساس لیاقت کار کنم ولی خیلی جدی نگرفته بودم من درونی احساس لیاقت رو در خودم نساخته بودم البته که با فایل گوش کردن خیلی بهتر شدم ولی اینبار تصمیم گرفتم خیلییی جدی تر و متعهد تر رو این زمینه کار کنم وقتی این فایل رو گوش کردم و از خدا هدایت خواستم امروز به یه فایلی هدایت شدم که توی اون در مورد احساس لیاقت گفته شده بود و در مورد این صحبت شد که شما با حل هر مساله ای میتونید احساس لیاقت خودتون رو افزایش بدید داشتم به این فکر میکردم که هر بار یه مانع رو شناسایی میکنم یه جورایی حل مساله است و احساس لیاقت دارهدافزایش پیدا میکنه هر بار که احساس امید میکنم که من میتونم متناسب بشم دارم لیاقت لاعری رو تقویت میکنم اون جمله که توی متن این فایل نوشته بودید افراد چاق لیاقت چاق شدن رو دارناولش مقاومت داشتم یعنی داشتم بهداین فکر میکردم که اگر من به یه آدم چاق بگم تو خودت لیاقت چاقی رو ساختی چطوری به سمتم حمله ور میشه خخخولی واقعیت همینههمه آدم های چاق لیاقت چاقی رو دارنپس لاغری هم لیاقت میخادبا نگرانی در مورد چاقی ،خجالت از خود،گله و شکایت ،سرزنش کردن خودمون داریم لیاقت چاقی رو بیشتر میکنیم حالا برای لیاقت لاغری باید برعکس عمل کنیمچطوری ؟احساس امید داشته باشیم برای داشتن اندام زیبا عشق ورزیدن به خودموندوست داشتن خودمونشکر گزاری برای اندام سالموناحساس لیاقت لاعری رو در خودمون افرایش میدیمذهن ما براش مهم نیست اون جیزی که داریم بهش توجه میکنیم عاشقش هستیم یا متنفر هستیم ازش در هر صورت فک میکنه چون ما داریم توجه میکنیم پس مورد علاقه مونه و از اون جیز توی زندگیمون گسترش پیدا میکنه .من قبلا فکر میکردم برم جلو اینه خودمو سرزنش کنم که آه چه اندام بدی داری خجالت میکشم از پرخوری و ب این همه تحقیر کردنا به خودم میام و دست از پرخوری میکشم و بالاخره لاعر میشم ولی خبر نداشتم با همین کارها دارم لیاقت چاقی رو بیشتر میکنم و این جهان به اندازه لیاقت به من میده به کانون توجه من کار داره
حالا عاشق اندامم هستم و میدونم من لایق بهترین هام من همینطوری هم که هستم دوست داشتنی هستم و لایق بهترین اندام هستم
استاد راست میگید که این مسیر لاغری فقط تغییر سایز و کاهش عدد رو ترازو نیست این مسیر عشق این مسیر لدت این مسیر تغییر شخصیت و علاقه به خودرسیدن به خود و خداست این مسیر خود خود عشق خدا رو شکر میکنم به صدای درونم گوش کردم و الان اینجام واقعا از ته قلبم میگم خدایا شکرتتتتت
به نام خدای مهربانم که هر لحظه هادی و حامی من هست .
سلام به همگی من شاد و پرانرژی در مسیر تغییر کردن هستم
من عاشق فایل قدیمی این قسمت از مسیر صد گام هستم و این فایل بسیار برای من اموزنده هست و هر دفعه که اون رو گوش میدم بیشتر به خودم میام تا در مسیر درست باشم .
در این جلسه استاد در مورد احساس لیاقت حرف زدن و من ولقعا فکر کردم و به خودم گفتم من چقدر خودم رو لایق بهترین نعمتها در این جهان می دانم ؟؟؟
ایا تا به حال من خودم رو لایق لاغری و تناسب اندام کامل دونستم ؟؟ همینجا باید بگم من همیشه در زندگی خودم رو لایق بعضی چیزها دونستم و لایق بعضی چیزها ندونستم با توجه به نتایجم در زندگیم این حرف رو می زنم .
در مورد لاغری باید بگم از گذشته تا چند سال پیش که در این راه نبودم خیلی برای جسمم تلاش فیزیکی میکردم اما هیچ وقت نتیجه نمی گرفتم چون خودم رو لایق یه جسم لاعر نمیدونستم و همیشه به هزار علت در ذهنم میگفتم باید چاق باشم مثالا چون ازدواج کردم چون بچه دار شدم چون قرص میخورم چون سنم بالاتر رفته چون فعالیت ندارم و کلی حرفهای دیگه اما از وقتی وارد این دوره شدم و حرفهای استاد رو گوش دادم و خصوصا دوره ی زندگی با طعم خدا خودم رو به خدا نزدیکتر حس کردم و خودم رو لایق دریافت خیلی از نعمتها دونستم مثل لاغری و سلامتی و بارها گفتم خدا من رو انتخاب کرده که در این مسیر باشم پس قطعا من به لاعری دلخواهم میرسم و توانایی به دست اوردن اون رو دارم و تا حدود زیادی اون حس لیاقت لاغری رو که در دوران چاقی از دست داده بودم با این مسیر ترمیم کردم و خودم رو اماده ی دریافت نعمت های زیادی کردم و حرکت کردم و خدا هم من رو کمک کرد و من به هدفم نزدیک شدم و حالا متوجه میشم این حس لیاقت واقعا در رسیدن به هدف چقدر اثر گذار هست .
من دیگه اگاهم اگر در هر جنبه ی زندگیم هنوز می لنگم چون خودم در احساس لیاقت در اون زمینه مشکل دارم مثلا اگر روابطم با اطرافیان دلخواهم هنوز خوب نیست چون در اون زمینه احساس لیاقت نمیکنم که با افراد سطح بالا و عالی و مثبت دوستی کنم .
اگر در جنبه ی مادیات مشکل دارم چون خودم در این زمینه احساس لیاقت ندارم که باید در این جهان ثروتمنداته زندگی کنم .
اگر در سلامتی ام مشکل دارم چون خودم احساس لیاقت در سلامتی کامل با توجه به افکار نادرستم ندارم .
من هنوز خودم رو لایق خیلی از چیزها نمیدونم و باید این لیاقت نداشتن رو از سر راه موفقیتم بر دارم چون بی لیاقتی مانع رسیدن من به هدفم میشه .
من باید بارها بگم من لایق رسیدن به تناسب اندام دلخواهم هستم
من لایق تناسب اندام دلخواهم هستم
من در ناخو داگاه ذهنم خودم رو لایق تناسب اندام میبینم ؟؟؟
شاید،،، باید جواب بدم این حس لیاقتم شاید بهتر شده باشه اما هنوزم کار داده هنوزم باید درست بشه و من خودم رو با وجود همین مقدار خوردن عالی و به انداره و این غداهای سفره لایق لاغری بدونم مثل دخترم مثل خواهرم مثل همسرم و ….
من همینجا با فکر کردن به گذشته ی خودم که چقدر برای لاغری تلاش کردم واقعا ناراحت میشم و دلم برای خودم میسوزه که چقدر خودم رو زجر میدادم .اما مهم نیست مهم الان من هست که در مسیر درست هستم و باعشق لاعر میشم .
من میخوام با نگاهی به گذشتم که چقدر بارها از راه های نادرست تلاش،کردم و لاغر شدم به خودم بگم فروع تو توانایی تو میتونی تو چقدر زرنگ بودی چقدر استمرار داشتی که بارها تونستی لاغر بشی و به وزن بسیار زیبای دلخواهت برسی من میخوام به خودم بگم :
من میتونم متناسب بشم
من لیاقت متناسب شدن رو دارم
من لیاقت پوشیدن بهترین لباسهای دنیا رو دارم
من لیاقت خوردن بهترین عداهای دنیا رو دارم
من لیاقت بهترین زندگی رو دارم
من لیاقت دریافت تمام خیر و خوبی های خدای مهربانم رو دارم
من لیاقت زندگی کردن مثل ملکه ها رو دارم
من لیاقت درست رفتار کردن رو دارم
من لیاقت …
من دیگه دنبال بهانه برای عدا خوردن نیستم چون احساس لیاقت برای تناسب اندام دارم اگر هنوزم گاهی اوقات دنبال ریره خواری هستم اگر هنوزم گاهی اوقات در هر شرایطی میخوام بخورم که لذت ببرم من خودم رو لایق تناسب اندام نمیدونم .
مثلا یادم میاد در گدشته اگر کمی حالم بد میشد عدا میخوردم اگر ناراحت میشدم عدا میخوردم اگر حوصلم سر میرفت عدا میخوردم اگر خوشحال میشدم غدا میخوردم اگر کمی مریض بودم غدا میخوردم و خلاصه در هر موقعیت به دنبال خوردن بودم بخورم چون مهمانی اومدم بخورم چون خانه مادرم هستم بخورم چون پولش رو دادم بخورم چون اومدم تفریح و سفر و بخورم چون اسراف نشه بخورم و ….اما دیگه این دوران بی لیاقتی در وجود من تمام شده یعنی باید تمام بشه پس فروع هیچ راهی نداری جز خودت رو لایق بهترینا بدونی بهترین اندام بهترین سلامتی و بهترین خانواده و … برای رسیدن به این هدف از هر کاری که همسو با هدفت نیست باید بگذری و انجام ندی و مطمعنم این کار رو باید در عمل نشون بدم که به جهان احساس لیاقتم رو نشون بدم
مثلا دیشب خانه مادرم پیتزا درست کردیم اما من در اوج گرسنگیربه اندازه نیازم خوردم و دیگه وسوسه نشدم بیشتر بخورم پس من احساس لیاقت کردم
من امروز ناهار اسنگ گوشت و قارچ داشتم اما به اندازه نیازم خوردم و بیشتر نخوردم پس احساس لیاقت کردم .
پس اگر هنوزم دنبال رفتارهای نادرستم یعنی خودم رو لایق اضافه وزن میدونم اگر در ذهنم هنوزم میگم کی میشه من مثل فلانی لاغر بشم یعنی با این افکار به جهان میگم من حس لیاقت برای لاغری ندارم .
نه دیگه بسه من بایدحس ارزشمندی کنم و باید هر اشغالی رو نخورم و باید در هر زمانی با وسوسه ی شیطان غدا نخورم من اینقدر باید به خودم بها بدم که هر عدای سر و مانده رو نخورم من باید از خوردن ته مانده ی غداها رها بشم و بعد فروغ بببین چطور جهان به این افکارت واکنش نشون میده .
من هرگز نباید دنبال سرزنش کردن خودم باشم من هرگز نباید خودم رو با بقیه مقایسه کنم من هرگز نباید به خودم ناسزا بگم که چرا من اینطور لباس پوشیدم فلانی اونطور پوشیده با این کارها و افکار خودم رو نابود میکنم .و حسم بد میشه و قطعا در مسیر درست نمیتونم حرکت کنم
ذهن چاق دایم فرد رو تحریک به خوردن میکنه اما دهن فرد لاغر اینطور نیست ؟؟؟ مگر ذهن ما چه فرقی با هم دارن ایا ذهن اونها اصلی هست مال من فرعی هست ؟؟ نه فرد لاعر لیاقت متناسب شدن رو داره اما من ندارم و این برمیگرده به دوران چاقی ما که چقدر ما باورهای نادرست داخل ذهنمون گذاشتیم .
همینجا بگم من دیگه جز مادریهایی نیستم که دنبال بچه ی چاق باشم دقیقا برخلاف گدشتم که فکر میکردم از همون بارداری باید تغذیه ام زیاد باشه که بچه ای قوی به دنیا بیارم و بعدش هم به زور به بچه غدا میدادم که خوب رشد کنه و …. اما الان بچه هام کاملا رها و ازاد هستن که هر وقت میخوان بخورن و هر وقت میخوان نخوزن من خودم از بچگی تپل نبودم اما زمانی که چاق شدم کلی باورهای نادرست در ذهنم داشتم که چون ازدواج کردم چون اشتهام زیاده چون رزیم ندارم چون ورزش ندارم لیاقت لاغری و تناسب اندام ندارم و این اواخر هم به خاطر قرص هایی که میخوردم بقبه بارها میگفتن تو بابد چاق باشی چون دارو میخوری و من احساس ناتوانی در این قضیه ی تناسب اندام میکردم و اما دیگه خودم رو لایق متناسب شدن میدونم و بارها میگم کی از من بهتر و تواناتر که به تناسب اندام برسه من خودم رو باور دارو توانایی هام رو باور دارم چون از سال ۸۳ تا سال ۹۸ من بارها از طریق مختلف برای لاعری تلاش کردم و وزن کم کردم .
من با مرور توانایی هام ارزش خودم رو بیشتر حس میکنم .
من با انجام اون همه کارهای سخت برای لاغری دیگه خودم رو لایق لاغری میدونم .
من باور کردم میتونم به تناسب اندام برسم و ذهنم داره با من همکاری میکنه و به من رفتارهای جدید هدیه داده و چقدر از ذهنم تشکر میکنم که هماهنگ با هدف من شده .
من همینجا میگم خودم مسول چاقی خودم هستم نه مواد غدایی و قرص و اشتها و فعالیت و … من بارها بلید بگم من مسول زندگی خودم هستم و با این حرف دیگه برده ی ذهنم نیستم که هر چیزی رو گفت من بخورم .
من بارها به خودم میگم من لایق تناسب اندام هستم من تعهد میدم من مسول چاقی خودم هستم .و همیتجا اعتراف میکنم اگر فلان روز اون لقمه های اصافه رو نمیخوردم اگر اون روز به خاطر تعارف بقیه نمیخوردم اگر اون روز به خاطر مجانی بودنش اون قدر غدا نمیخوردم راگر اون روز به خاطر بودن در مهمانی بیشتر نمیخوردم همین مقدار کم اضافه وزن رو هم الان نداشتم .
من به خاطر سرنوشتم و جسمم نیست که من چاقم من به خاطر مواد عدایی نیست که چاقم این خودمم که دارم خودم رو با حس بی لیاقتی نایود میکنم و بیشتر از نیاز میخورم و خودم رو چاق میکنم اما همینجا به خودم میگم من لیاقت بهترین اندام رو دارم
من لیاقت بهترین مواد عدایی رو دارم
من لیاقت بهترین رفتارهای عدایی رو دارم
من لیاقت بهترین ادمها رو دارم
من لیاقت خوردن غداهای گرم و خوشمزه رو دارم
من لیاقت بهترین لباسها رو دارم .
من دنبال رزیم و قرص و دمنوش و جراحی نیستم من دیگه نمیگم اشتها دارم بابا اشتهایی در کار نیست اشنها خود من هست من باید حس لیاقت کنم تا ببینممتناسب شدن چقدر اسون و لدتبخش هست و متناسب شدن حق من هست .
من میبینم که افراد لاغر خودشون رو لایق متناسب شدن میدونن هر وقت سیر هستن نمیخورن هر وقت گرسنه هستند میخورن و این یعنی احساس لیاقت در تناسب اندام
همین ذهنی که من رو چاق کرده میتونه من رو لاغر کنه و این جمله ی اخر استاد برای من بسیار عالی هست
سلام وقت بخیر استاد و همه دوستان سایت
لیاقت داشتن در هر چیزی به اهمیت دادن و توجه کردن به هدف هست من توی زندگیم به بیشترین چیزی که در 30 سال سنم توجه کردم چاقیم بوده یعنی فکر میکردم دارم تلاش میکنم لاغر بشم اما بیشتر با اهمیت دادن به چاق بودنم اونو توی ذهنم پررنگ تر کردم و لیاقتش رو توی خودم به وجود آوردم من از سن خیلی پایین یعنی از ابتدایی که بودم این لیاقت رو پررنگ کردم و بهش پر و بال دادم چون هیچوقت خودمو دوست نداشتم اندامم رو دوست نداشتم ولی همش تلاش میکردم که رژیم بگیرم ورزش کنم هر روش سختی رو امتحان کنم که لاغر بشم چطور ممکنه چیزی رو دوست نداشته باشی و ازش متنفر باشی ولی سعی کنی اونو خوش فرم کنی من با متنفر بودن با بد اومدنم از اندامم بیشتر بهش توجه میکردم و به جای لایق دونستن خودم در لاغری در چاقی خودم را لایق میدونستم وقتی بارها به خودم میگم من نمیتونم لاغر بشم من همیشه قراره چاق بمونم من بی اراده هستم من خیلی پرخورم نمیتونم مقابل غذاها خودمو کنترل کنم بیشتر دارم خودمو در همون مسیر چاقی نگه میدارم و این خودش یعنی تو لایق این هیکل هستی لایق این حال بد هستی اگر نبودی بهش فکر نمیکردی توجه نمیکردی ازش متنفر نبودی ازش فرار نمیکردی سعی میکردی دلیلش رو بفهمی نه ازش دوری کنی اینقدر بهش فکر نکنی وقتی داری بهش فکر میکنی حتی اگه اون فکرت همراه با تنفر باشه بازم خودت رو لایقش میدونی که داری توی ذهنت اونو مرور میکنی یکی دیگه از اون کارهایی که من کردم که خودمو لایق چاق شدن دونستم و روز به روز چاق تر شدم من بیشترین کاری که مدام میکردم این بود که روبروی آینه می ایستادم و میگفتم خاک تو سرت این چه هیکل زشتی هست خدا برای تو آفریده گاهی وقتا از اینکه روبروی آینه لباس عوض کنم حالم بد میشد از اینکه زیر شکمم رو ببینم عصبی میشدم هیچوقت هم سعی نمیکردم لباس های که توی کمد یکمی تنگ هستن رو امتحان کنم چون گوشت و چربی هام داخلش نمایان میشد و من دیگه هیچوقت حتی سمت اون مدل لباس هم نمیرفتم خودمو مدام اندازه میگرفتم و به خودم فحش میدادم من تا به امروز نمیدونستم همه این ها یعنی توجه کردن به چاقی یعنی لایق چاق تر شدن بودم من لایق چاقی بودم چرا چون هرررررربار که رژیم میگرفتم همون اولش میگفتم من که لاغر نمیشم من خیلی چربی هام سفت شدن حالا بازم امتحانش میکنم چرا میگفتم من لاغر نمیشم چون من خودمو بیشتر لایق چاق شدن میدونستم نه لاغری پس نتیجه اش هم چاقی بود استاد این لاغری من در یه موضوع دیگه هم صدق میکنه من پارسال که تازه با روش این سایت به مقداری تناسب خوب رسیده بودم تعهد دادم که حتما ثبت نام کنم برای گرفتن گواهینامه و به لطف خدا شرایطش فراهم شد ومن تونستم ثبت نام کردم از اولین جلسه ای که داشتم کلاس های عملی میرفتم و رانندگی میکردم و خیلیم به گفته خود آموزشگاه خوب رانندگی میکردم هی به خودم به همسرم به مادرم میگفتم آخه من با این همه ترس چطوری راننده بشم به مدرس هم میگفتم استاد یعنی من میتونم گواهینامه بگیرم میخندید میگفت ای بابا هزاران خانم تو این چند سال از آموزشگاها مدرک گرفتن اینا حتی بلد نبودن سوئیچ رو بپرخونن ولی الان ماشین اتومات رانندگی میکنند من مدام توی تنهایی با خودم میگفتم وای خیلی سخته من چقدر خنگم و در نهایت تاسفم من چهار باره که تا الان رد شدم و انگار امیدم از دست رفته بود با دیدن این فایل انگار توی ذهنم یه جرقه زده شد و فهمیدم راننده نشدن هم مثل چاقی لایق خودم دونستم من دیگه نمیخوام خودمو لایق این بدونم که هیچوقت راننده نمیشم من لیاقت اینو دارم بدون استرس خیلی راحت قبول بشم..
من در همه روش های که برای لاغر شدن امتحان کردم تنها هدفم این بوده که از شر این چاقی و اضافه وزن خلاص بشم از این هیکل گرد رها بشم بتونم لباسهای که اندازه ام نبودن رو امتحان کنم میخواستم از چیزی که متنفرم دور بشم و حین اینکه شروع میکردم به رژیم و ورزش ته ته دلم میگفتم امتحان کنم ولی اگه رهاش کنم چاق بشم چی و با هر زحمتی بود مقداری کم میکردم حتی یکبار 16 کیلو کم کردم که واقعا عالی بود همه رو متعجب کرده بود اما هیچکس نمیدونست که با خوردن شبها ماست پنج تا قاشق برنج بدون روغن خشک با چه حس بدی لاغر کرده بودم و همه استرسم این بود که چاق نشم و زحمتهام هدر بره و این خودش همین معنی رو میده با اینکه داشتم لاغر میشدم اما بازم خودمو لایق این اندامی که شده بودم نمیدونستم و همش تو فکر این بود بهتر بگم منتظر این بودم که با رها کردنش چاق بشم روزی یک ساعت پیاده روی خیلی سریع داشتم بدون مکث باید حتما این یک ساعت تمام میشد تا من بعدش یه قطره آب بخورم و در حالی که داشتم با این پیاده روی عرق میریختم و در کنار رژیم خیلی سخت و سرخودی هم داشتم برام کم کردن 20 کیلو خیلی طاقت فرسا و زبان بود و میگفتم با این روش یعنی من میتونم هر ماه دو کیلو هم شده کم کنم ولی این که خیلی زمان میبره 10 ماه تلاش کنم وزنم بیاد پایین ولی خیلی راحت تو دو سه هفته برگرده و با اینکه به اون چیزی که پایبند بودم عمل میکردم ولی فکرهای بیخود انرژی زیادی رو ازم میگرفت و من در نتیجه حتی در زمان تست روشهای لاغری هم به چاقی فکر میکردم و لایق لاغری نبودم.
من پیشنهادی که به خودم میتونم بدم که برام نتیجه بخش هست اینه که دیگه جلوی آینه از خودم بد و ناسزا نگم از موندن روبروی آینه بیزار نباشم از پوشیدن لباسهای یکمی تنگم خودداری نکنم و این قول رو به خودم بدم که من لایق این لباس هستم و به جای فرار کردن ازش با حس و حال خوب تلاش میکنم تمرین میکنم تا بتونم به سایزش برسم اگه کسی در مورد هیکلم صحبت کرد عصبانی نشم چون من هدفی دارم که توی مسیرش باید موفق بشم چرا خودخوری کنم چرا متنفر باشم وقتی همسرم از سرکار میاد و گرسنه هست من با وقتی سیر هستم پا به پاش غذا نخورم همان طور که باور دارم من ژن چاقی ندارم من سوخت و سازم پایین نیست من بی اراده و تنبل نیستم باید با حس و حال خوب و امیدواری اثباتش کنم خدشه به باورهام نزنم وقتی توی مهمونی میرم با اصرار میزبان و اطرافیان با شکم پر سیر دوباره سعی نکنم چیزی بخورم چون بعدش با فشار شکم مواجه میشم من اونقدر باید خودم رو باور داشته باشم قبول کنم که وقتی بدون هییییبییچ روشی فقط با توجه کردن به چاقی و مسائلش توی ذهنم تصویر چاقی رو پررنگ کردم الان هم بدون هیییییچ روشی فقط با توجه کردن به لاغری لایق دونستن خودم در لاغری حس و حال درونی خوب تصویر لاغری رو به ذهنم بسپارم و به خودم پیشنهاد میکنم وقتی برای چاقی عجله نکردی برای لاغری هم صبور باش پاداش صبرت یعنی لایق اون چیزی که هستی میشی.
به نام خدای مهربان🌹
سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی سایت تناسب فکری
گام پنجم : لایق لاغر شدن باشید.
احساس لیاقت داشتن خیلی تفاوت ایجاد میکنه بین شگفتی سازان و اونایی که شکست میخورن،خیلی ازافراد هستن که خیلی خوب حرکت میکنن، تلاش میکنن و نتیجه عالی میگیرن،ولی بعضی از افراد هم هستن که خیلی خوب حرکت میکنن، تلاش میکنن، ولی نتیجه نمیگیرن،عدهای که نتیجه عالی میگیرن،و عدهای که نتیجه دلخواهشون رو نمیگیرن، یا برای نتیجه گرفتن اذیت میشن.تفاوت اینا فقط مربوط میشه به احساس لیاقتشون،اینکه اونا چقدر خودشون رو لایق لاغر شدن میدونن،این موضوع خیلی اهمیت داره،شاید به ظاهر بگیم که چه اهمیتی داره؟ چه ارتباطی هست اصلاً بین لاغر شدن و لیاقت داشتن؟؟ولی باید بدونیم که ارتباط مستقیم و تنگاتنگی داره،موفقیت من توی لاغری با میزان احساس لیاقتیه که خودم در خودم میبینم، نه احساسی که دیگران در من میبینن و بهم میگن.ممکنه که من توی تمریناتم و توی نوشتههام استاد منو تشویق کنه، تحسین کنه، یا تاییدم کنه، یا مدال به نوشتههام بده،این مهم نیست،ممکنه که من جوری نوشته باشم که خیلی مرتب و منظم باشه،اما این تایید استاد یا تایید دیگران تعیین کننده میزان احساس لیاقت من نیست. احساس لیاقتم رو خودم تعیین میکنم، احساس لیاقت هر فردی نگاه و نظریه که خودش نسبت به خودش داره، نه دیگران نسبت به او.
به اندازهای که من نسبت به خودم احساس لیاقت و توانمندی و نگرش درست داشته باشم پیشرفت میکنم، نه چیزی که دیگران درباره من میگن،پس وقتی که صحبت از احساس لیاقت میشه این نیست که دیگران درباره من چه نظری دارن و نظر دیگران تعیین کننده احساس لیاقتی نیست که من نسبت به خودم دارم، یا بالا برنده اون نیست.
چطور احساس لیاقت میتونه باعث موفقیت یا شکست من در لاغری بشه؟؟
احساس لیاقت داشتن برای رسیدن به هر هدفی به دو شکل در من به وجود میاد،یه وقتهایی هست که برای رسیدن به هدفم تلاش میکنم، تمرین میکنم، اگه نتیجه نگرفتم بازم سعی میکنم، اگه شکست خوردم دوباره ادامه میدم، سختیهاش رو به جون میخرم، و به حرکتم ادامه میدم.اما به اون نتیجه دلخواه نمیرسم. در این صورت من احساس لیاقت درونی نداشتم که نتیجه نگرفتم.یعنی اون چیزی که در ناخودآگاهم هست، اون نگرشی که درباره خودم هست رو ندارم،یعنی احساس لیاقت ندارم که به یه همچین موفقیتی برسم.در عین حالی که دارم خیلی تلاش میکنم، این نمونه از عدم احساس لیاقت رو میتونم در اطرافیان و در جامعه هم ببینم،مثلاً افرادی که خیلی دارن تلاش میکنن، اما نتیجه دلخواهشون رو نمیگیرن،توی کسب و کار خیلی دارن از صبح تا شب کار میکنن، بدو بدو میکنن که کسب و کارشون رو رونق بدن،اما هرگز نتیجه مطلوبی در زندگیشون نمیگیرن، چرا؟؟چون دروناً احساس لیاقت ندارن که به یک جایگاه مناسب برسن،به یک درآمد خوب برسن،دلیلش اینه که اونا احساس لیاقت نمیکنن،لیاقت اینو نمیبینن در خودشون که من بتونم پولدار بشم،دروناً میگن نه چطور ممکنه آخه،سر چه حسابی درآمد من خیلی بیشتر بشه،پس سعی کنم که احساس لیاقت رو در خودم افزایش بدم،لیاقت تجربه نعمتهای بیشتر، لیاقت تجربه شرایط بهتر، لیاقت تجربه درآمد بالاتر، موقعیت اجتماعی بهتر،اینا احساس لیاقت میخواد.خیلی از افراد دنبال رشد و پیشرفت هستن اما تجربهاش نمیکنن،چون درونن خودشون رو لایق شرایط بهتر نمیدونن،شاید چون در اطرافیانشون نمونه ندارن، یا اطرافیانشون همه در سطح پایینتر هستن و یه جورایی براشون سخته که شرایطشون بهتر بشه.سعی کنم اگه احساس لیاقت رو در خودم ایجاد کردم و شرایطم بهتر شد، زندگیم راحتتر شد، مسائل و مشکلاتم حل شد، دیگه به هیچ وجه احساس ناراحتی نکنم که مثلاً من از خانوادم جدا شدم، از اطرافیانم فاصله گرفتم،نگم چرا اونا توی این شرایط هستن، سر چه حسابی من راحت زندگی میکنم،
سعی کنم که این طرز فکرها رو اصلاً نداشته باشم، چون اینها یعنی اینکه من احساس لیاقت درونی برای زندگی در شرایط بهتر رو ندارم،اگه احساس لیاقت درونی رو در خودم ایجاد نکنم شرایط بهتری رو تجربه نمیکنم.
در مورد لاغری با ذهن هم دقیقاً همینه،اگه دارم تمریناتم رو انجام میدم، دنبال میکنم، خوب مینویسم، گوش میکنم، اما نتیجه عالی کسب نمیکنم، ارتباط مستقیمی داره فقط با احساس لیاقتم،یعنی خودم رو لایق اینکه لاغر بشم نمیدونم، و هنوز توی فکرم اینه که لاغر شدن خیلی کار سختیه.خیلی از افراد هستن که خودشون رو لایق اینکه لاغر بشن نمیدونن، فکر میکنن که لاغر شدن خیلی کار سختتر از اینه، و فکرشون اینه که اینجوری نیست که من چهار تا فایل گوش بدم، تمرین کنم و لاغر بشم، ولی خیلیا رو میبینم که صبح تا شب در فکر لاغر شدنن، ورزش میکنن، رژیم میگیرن، اعصابشون به هم ریخته است به خاطر لاغر شدن، ولی لاغر نمیشن،پس سر چه حسابی.و نمیتونن بپذیرن به همین سبک و طریق میشه لاغر شد.چون توی گذشته تلاشهای زیادی رو انجام دادن ولی شکست خوردن هنوز براشون قابل باور نیست که با تغییر فرمولهای ذهنی میشه لاغر شد.این باعث میشه که احساس عدم لیاقت داشته باشن برای لاغر شدن،با اینکه دارن تمرینات رو انجام میدن، خوب مینویسن،ولی نمیتونن بپذیرن،نمیتونن قبول کنن که میشه لاغر شد همینجوری،چون خودشون قبلاً خیلی سختی کشیدن، خیلی ها رو هم دارن میبینن که سختی میکشن و لاغر نمیشن، و یه جورایی هنوز توی ذهنشون این جا نیفتاده که به همین شکل، به همین سادگی هم میشه لاغر شد. و این هم یه مدل از احساس عدم لیاقته.
یه نمونه دیگه هم از احساس عدم لیاقت اینه که خیلیها احساس لیاقت درونی دارن، به زبون هم میارن و همش میگن که من لایق شرایط بهتر از اینم،اما عملاً کاری انجام نمیدن،هیچ تلاشی برای اینکه وضعیتشون رو بهتر کنن انجام نمیدن،مطالعه نمیکنن، تحقیق نمیکنن، سعی نمیکنن مهارتشون رو بالا ببرن، سعی نمیکنن کارشون رو بهتر انجام بدن،
احساس توانایی یا احساس لیاقت برای اینکه شرایط بهتر رو داشته باشن دارن،اما کاری انجام نمیدن،یعنی فکر میکنن همین که احساس لیاقت داشته باشن کافیه،مثل اینه که من احساس لیاقت لاغری رو داشته باشم، واقعاً دوست داشته باشم که لاغر بشم، بگم حق من نیست که چاق باشم، این همه آدم لاغر هست چرا من چاقم،اما اقدام صحیحی انجام ندم،هیچ حرکت خاصی نکنم،پس هرگز موفق نمیشم.پس به این نتیجه میرسم که برای موفق شدن در هر کاری لازمه که هم احساس لیاقت درونیم رو ارتقا و بهبود بدم،هم احساس لیاقت بیرونیم رو،که شامل مهارتهامه و هر چیزی که نیازه برای رسیدن به شرایط بهتر اونو بهبود بدم.ممکنه ادامه تحصیل باشه،ممکنه کسب مهارتهای بیشتر باشه،ممکنه دوره شرکت کردن باشه،کتاب خوندن باشه،هر کسی در هر حوزهای که به دنبال موفقیته، بالاخره یه سری کارای جدید، یه سری برنامههای جدید، یه سری پروژه جدید رو باید اجرا کنه تا بتونه به سمت بالاتر برسه.
پس برای لاغر شدن باید احساس لیاقت لاغر شدن رو در خودم افزایش بدم،هم از نظر درونی،هم از نظر بیرونی.
پس وقتی که دارم از محتواها استفاده میکنم، فایلها رو گوش میدم، برای خودم مینویسم، دیدگاه میخونم،این دو تا کار انجام میشه.یعنی من وقتی که فایلها رو گوش میکنم و متوجه میشم که اگه این چند ساله از لاغر شدن، از تلاشم، نتیجه نگرفتم، این به خاطر عدم توانایی من نبوده، این به خاطر بیلیاقتی من نبوده، به خاطر ناتوانی من نبوده، بیارادگی من نبوده، به خاطر روشهای اشتباه بود،
گوش دادن این فایلها باعث میشه که احساس توانمندی در من ایجاد بشه، یه جورایی احساس خودم رو بازیابی کنم، روحیه خودم رو برگردونم، روحیه خودم رو به دست بیارم و این میشه ترمیم احساس لیاقت درونی،یه سری جاها هم هست که نیازه به شکل عملی یه اقداماتی رو انجام بدم،مثلاً یه فایلی رو گوش میدم که یه توضیحاتی داده که باید به این شکل رفتار کنم، یا اینجوری رفتار نکنم، یا رفتار صحیح اینه،بعد من بر اساس این آموزشها سعی میکنم که از این به بعد رفتارم رو اصلاح کنم.
خیلی از افراد هستن که یه سری عادتها رو دارن و دوست دارن تغییرش بدن،اولین حس بدی که در اونا هست اینه که من نمیتونم،من دوست دارم این عادت رو ترک کنم ولی نمیتونم،میخوام پرخوری عصبی نداشته باشم ولی واقعاً نمیتونم،وقتی عصبی میشم دیگه دست خودم نیست،این دست خودم نیست یعنی اینکه کاملاً پذیرفتن که توانایی تغییر این موضوع رو ندارن و این حس لیاقت درونی رو ندارن برای اینکه بتونن یک عادتی رو تغییر بدن.
پس برای لاغر شدن نیاز دارم که احساس لیاقت لاغر شدن رو در خودم ایجاد کنم و افزایش بدم.
لاغر شدن رو فقط به اینکه بتونم وزنم رو بیارم پایین، یا بتونم فلان لباس رو بپوشم ندونم،با لاغر شدن واقعاً زندگیم دگرگون میشه،لاغر شدن شخصیتم رو تغییر میده، احساسم رو دگرگون میکنه،توانمندیهام رو میشناسم،خانوادم رو تحت تاثیر قرار میدم،چقدر میتونم تجربیات مختلفی رو کسب کنم در حوزه سلامتی، در حوزه رسیدن به علایقم،اعتماد به نفسم، آرامشم،چقدر ذهنم از غذاها راحت میشه، چقدر ترسم از غذاها راحت میشه،چقدر میتونم لذت بیشتری ببرم از غذا خوردن،لذت ببرم از حضور در مهمانی، از خرید کردن لذت ببرم.پس لاغر شدن برام مهمترین موضوع زندگیم باشه و بدونم که لاغر شدن لیاقت میخواد،باید احساس لیاقت کنم در خودم برای لاغر شدن،وگرنه تلاش فقط برای لاغر شدن نتیجه نمیده،چقدر واقعا سالها تلاش کردم، ورزش کردم، رژیم گرفتم،پس چرا لاغر نشدم؟؟چون احساس لیاقت نمیکردم برای لاغر شدن،چون فکر نمیکردم که بشه لاغر شد، درونن مطمئن بودم که لاغر نمیشم و تلاش میکردم که از طریق ورزش کردن لاغر بشم،نتیجه نهایی هم اون نگرشیه که خودم دارم،نه اون رفتاری که انجام میدم،اگه باورم این باشه که چاقی ارثیه، هرگز احساس لیاقت برای لاغری رو ندارم.اگه باور داشته باشم که سوخت و ساز بدنم پایینه، هرگز لاغر نمیشم،اگه باور کنم میتونم لاغر بشم اون وقت دیگه نمیرم سمت رژیم و ورزش،اگر دارم لاغری با ذهن کار میکنم، ولی نیم نگاهی هم دارم به روشهای دیگه، که لاغری با ذهن کار کنم و یه روش دیگه هم استفاده کنم،معلومه که احساس لیاقت درونی ندارم.
موقعی میتونم باور کنم که میتونم لاغر بشم که اگه ردیف صف ببندن روشهای لاغری جلوی من، و کلی نتایج عالی بهم نشون بدن که این نتیجه این روشه،بگم که من نیازی ندارم، من خودم دارم لاغر میشم،
یک فرد متناسب واکنشش به روشهای لاغری و نتایج لاغری چیه؟؟اصلاً واکنشی نداره،چرا؟؟چون مسئلهای نداره توی ذهنش،چون خودش عقیده داره که من همینجوری متناسبم،حالا هر روشی هر نتیجهای داشته باشه، چه ربطی به من داره،اینو میگن باورِ لاغر بودن.پس باید این باور رو در خودم ایجاد کنم،
هرگز فایلها رو فقط برای لاغر شدن گوش نکنم،برای بهبود کیفیت خودم این محتواها رو استفاده کنم،اون وقت هم لیاقت درونی و هم لیاقت بیرونی در من اضافه میشه و نتایج منو شگفت انگیز میکنه.
سپاسگزارم از شما استاد عزیز🌹🌺
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی سایت تناسب فکری
گام پنجم: لایق لاغر شدن باشید🪴
لیاقت داشتن مهمترین موضوع توی رسیدن به هر موفقیتیه،و لاغر شدن هم نیاز داره به لیاقت داشتن،
لیاقت داشتن برای لاغرشدن، با رژیم گرفتن، ورزشهای سخت انجام دادن، دارو مصرف کردن و یا حتی عمل جراحی در من ایجاد نمیشه،
چون من برای داشتن لیاقت چاقی کار خاصی انجام ندادم، یا زحمت و رنج زیادی رو متحمل نشدم،لیاقت داشتن برای رسیدن به هر موفقیتی لازمه،من به اندازه لیاقتم از جهان و نعمتهای اون سهم میبرم،جهان مادی جهان لیاقتهاست،لاغر شدن هم مثل هر کار دیگهای نیاز به لیاقت داره، همون طوری که چاق شدن هم لیاقت میخواد و همه افراد چاق حتماً لیاقت چاق شدن رو داشتن، من برای چاق شدنم استمرار و پشتکار داشتم، بارها رفتار و عادتهای اشتباه رو تکرار کردم تا جسم خودم رو به این شرایط رسوندم، پس لیاقت تغییر کردن رو داشتم،هرچند که این تغییر در جهت چاق شدنم بوده،بارها از شرایط جسمیم متنفر شدم، و به چاقیم توجه کردم و با این کارها به ذهنم دستور دادم که دوست دارم بیشتر چاق بشم.
خیلیها معده، سوخت و ساز و ژنتیک رو عامل چاقیشون میدونن،ولی تاثیرگذارترین موضوع توی چاقی ذهن ناخودآگاهه، که هرگز هم مورد توجه قرار نگرفته.توجه به اون چیزی که ازش متنفرم،با توجه به اون چیزی که عاشقشم برای ذهن من فرقی نداره،ذهن من در هر دو حالت تصور میکنه که من اون شرایط رو دوست دارم و سعی میکنه اون شرایط رو توی زندگیم گسترش بده.اینکه سالها از چاقی متنفر بودم اما هر سال چاقتر شدم برای اینه که ذهن ناخودآگاهم فرقی بین تنفر یا عاشق بودن رو نمیدونه،از نظر ذهن ناخودآگاهم توجه کردن، درگیر شدن، عاشق بودن، خواستن، نخواستن، دوست داشتن، متنفر بودن، همه به یک معنیه و اونم علاقمند بودنه.
در واقع ذهن ناخودآگاهم به این شکل عمل میکنه که به هر چیزی توجه کنم تصور میکنه که من عاشق اون موضوعم، و اون موضوع رو توی زندگیم گسترش میده،پس باید بدونم الان که توی این وضعیت چاقی هستم به شکلهای مختلف به چاقیم توجه کردم و با توجه کردن، لیاقت چاق شدن رو در خودم افزایش دادم و چاقتر شدم.اون موقع که نگران چاقی بیشتر بودم من در حال پرورش لیاقت چاقی در خودم بودم.وقتی که از شرایط خودم خجالت میکشیدم، گله و شکایت میکردم، خودم رو سرزنش میکردم، رژیم میگرفتم، به بدن خودم با ورزشهای سنگین فشار میاردم، من در حال افزایش لیاقت چاق شدن خودم بودم.پس باید بدونم که تموم اون کارهایی که برای لاغر شدنم انجام میدادم، اون موقع هایی که به شدت از چاقی متنفر میشدم، بارها برای دیگران درباره چاقیم گله و شکایت میکردم، زمانهایی که از چاقی به حدی متنفر میشدم که آرزوی مرگ میکردم، همه اونها تلاشم برای چاقتر شدن بوده
شاید الان درک این موضوع برام آسون نباشه که چطور ممکنه که من از چیزی متنفر باشم اما اون موضوع توی زندگیم گسترش پیدا کنه، اما این موضوع اساس قانون جذبه،اگه آگاهی بیشتری از این قانون به دست بیارم اون وقت متوجه میشم که چرا از هرچی بدم میاد، سرم میاد.اون وقت میفهمم که چرا به هر موضوعی که علاقه نداشتم، همیشه باهاش درگیر بودم،پس الان دیگه باید بدونم که ذهن ناخودآگاه من فرقی بین دوست داشتن و نداشتن قائل نیست و به هر دلیلی اگه موضوعی مورد توجه من قرار بگیره و به اون توجه کنم، اونو به عنوان موضوع مورد علاقم در نظر میگیره و در زندگیم گسترش پیدا میکنه،پس اگه میخوام لاغر بشم باید لیاقت لاغر شدن رو در خودم ایجاد کنم،تا وقتی که تغییری توی نگرشم نسبت به جسمم ایجاد نکنم هرگز موفق به ایجاد لیاقت متناسب شدن در خودم نمیشم، باید توی ذهنم لیاقت لاغر شدن رو جایگزین لیاقت چاق شدن کنم.باید فرمولهای لاغر کننده ذهن ناخودآگاهم رو مجدداً فعال کنم، واستفاده از اونا رو جایگزین استفاده از فرمولهای چاق کننده کنم.باید مانع از توجه افکارم به چاقی بشم و در مقابلش به موضوع لاغری که مورد علاقه و آرزوی منه توجه کنم.
پس باید بدونم سالها با تنفری که از خودم داشتم، با رژیمهای سختی که میگرفتم، با ورزشهای سنگینی که انجام میدادم، با فرار کردن از خودم، با سرزنش خودم، سرزنش دیگران، در حال پرورش لیاقت چاقتر شدن خودم بودم،الان هم باید توی مسیر لاغری با ذهن اول لیاقت متناسب شدن رو در خودم ایجاد کنم.
باور احساس لیاقت داشتن میتونه توی همه جنبههای مختلف زندگیم تاثیر بذاره و زندگیم رو متحول کنه.باوری که نه تنها در تناسب اندام، بلکه در تحصیلات، کسب و کار، رابطم با دیگران، درآمد، دارایی، سفرهای تفریحی، و توی هر زمینه دیگهای از زندگیم تاثیرگذاره.
همیشه این سوال رو از خودم بپرسم که چقدر خودم رو لایق بهترینها میدونم؟؟ بهترین زندگی، بهترین همسر، بهترین فرزند، بهترین تناسب اندام،باید سعی کنم اولویت اولم متعادل شدن از لحاظ روحی باشه، بعد متناسب شدن.
یعنی اینکه اول شاد باشم، آرامش داشته باشم، برخورد خوبی با همسر و فرزندم داشته باشم، شرایط خوبی در محیط کارم داشته باشم و خیلی چیزهای خوب دیگه،
خیلیها نمیتونن انتخاب صحیحی داشته باشن و فکر میکنن چون اضافه وزن دارن یه سری مشکلات بعدی هم براشون به وجود اومده،باید بدونم که واقعیت اینه که من به خاطر شرایط روحی بدی که برای خودم ایجاد کردم مشکلات رو به سمت خودم جذب میکنم،و عدم رسیدن به تناسب اندام هم یکی از این مشکلاته،پس اگه میخوام نتیجه مطلوبی بگیرم در درجه اول باید به روحیه بهتری دست پیدا کنم،هر پیشرفتی ارتباط مستقیمی با میزان لیاقتی داره که در خودم احساس میکنم، اگه ادامه تحصیل ندادم خودم رو لایق سطح بالاتری ندیدم،اگه دنبال کاری با حقوق خیلی بالاتری نبودم خودم رو لایق اون شغل و درآمد ندیدم،اگه داشتن یه ماشین خیلی خوب برام فقط یک رویاست، چون خودم رو لایق داشتنش نمیدونم.و اگر هم مدتهاست که اضافه وزن دارم و نتونستم کاری برای خودم انجام بدم چون خودم رو لایق متناسب شدن ندیدم،
لیاقت نداشتن مانع حرکت کردن میشه
لیاقت نداشتن مانع ادامه دادن میشه
احساس بیلیاقتی مانع رسیدن به خواسته و هدفهام میشه.اگه تا حالا چندین بار اقدام کردم برای رژیم گرفتن و کاهش وزن و یک ماه طبق برنامه رژیمی غذا خوردم و رفتار کردم و چند کیلو از وزنم کم شده و توی فکرم این بوده که همیشه اولش آدم خوب کم میکنه، چون بدن هنوز عادت نکرده، ولی هرچی بیشتر پیش برم چون بدن مقاوم میشه دیگه به سختی میتونم وزن کم کنم،اون وقت میبینم که در اون ماه فقط ۳ کیلو کم میکنم و باز به این فکر قدرت میدم و ماه بعد یک کیلو به زحمت کم میکنم و نهایتاً خسته میشم و رها میکنم،و ماه بعد هم همه کاهش وزنم دوباره برمیگرده،چرا این اتفاق میفته؟؟چون در ناخودآگاه ذهنم خودم رو لایق رسیدن به تناسب اندام ندونستم،وقتی ۵ کیلو کم کردم به خودم گفتم طبیعیه همیشه اول رژیم بدن زود واکنش نشون میده، ولی از اونجا به بعدش سخت میشه و لیاقت خودم رو کمتر دیدم و ماه بعد باز لیاقت خودم رو کمتر دیدم، تا بالاخره رها کردم،
باید سعی کنم خودباوری رو در خودم ایجاد کنم، باید در گذشته خودم کنکاش کنم و موفقیتها و دستاوردهای خودم رو بنویسم، به خاطر بیارم که من همونی بودم که چند سال پیش این کارهارو کردم، وقتی که از تلاشهای خودم برای رسیدن به یک موفقیت رو بنویسم، از موانعی که پشت سر گذاشتم تا به یک خواستهای برسم،وقتی که از شکستهام و شروع دوبارهای که برای رسیدن به هدفم مینویسم، اون وقت میفهمم که چقدر انسان توانمندی بودم،توی زندگی به خواستههایی رسیدم که اول لیاقتش رو در خودم دیدم،پس الان در هر شرایطی که هستم در بهترین شرایط خودم هستم،داشتههای من مطابق با لیاقتهای من در هر زمینهای هستش.
قدم اول برای رسیدن به تناسب اندام لایق دونستن خودم برای رسیدن به وزن ایده آلمه،باید احساس لیاقت رو در خودم ایجاد کنم،باید حرفهایی که از قبل شنیدم که تو نمیتونی، تو تنبلی، تو از بچگی آدم پرخوری بودی، تو ژنتیکی چاقی، تو سرنوشتت همینه، تمام حرفهای این چنینی رو از ذهنم بریزم بیرون، و فقط بگم من میتونم.من لیاقت متناسب شدن رو دارم.من لیاقت به تن کردن لباسهای شیک و خوشرنگ رو دارم.من لیاقت خوردن بهترین مواد غذایی با خیال راحت رو دارم.من لیاقت زندگی در شرایط کاملاً سالم رو دارم.من لیاقت آزادی و آرامش رو دارم.من لیاقت لذت بردن از زندگی رو دارم.من لیاقت داشتن آزادی در خریدن لباسهای زیبا رو دارم.باید برای خودم جمله بسازم در وصف شرایط جدیدی که لیاقتش رو دارم و دوست دارم بهش برسم.وقتی که در خودم احساس لیاقت کنم، اون وقته که اقدام میکنم،اونوقته که از انجام تمرینات دلسرد نمیشم،اون وقته که دیگه حرص و ولع برای خوردن ندارم،اون وقته که دیگه دنبال بهانههایی نمیرم که باید با غذا خوردن برطرف بشه،اون وقت دیگه اگه سرم هم درد بگیره دیگه نمیگم حتماً گشنم بوده،اگه سرگیجه داشته باشم نمیگم حتماً قندم افتاده برم شیرینی بخورم،اگه خوابم نگیره نمیگم چون شکمم خالیه،اگه بیحوصله شدم نمیگم برم یه چیزی بخورم انرژی بگیرم،اون وقت دیگه از هر بهونهای واسه خوردن استفاده نمیکنم،پس اگه الان داره وزنم اضافه میشه، چون من لیاقت اضافه وزن رو دارم،چون خودم باعث شدم که به این وزن برسم،فکر کنم به اون زمانهایی که چقدر در ذهنم خودمو مسخره کردم، که این چه هیکلیه تو داری،چقدر در ذهنم خودم رو ناتوان جلوه دادم که من چطور میتونم مثل فلانی لاغر بشم،چقدر یقه خدا رو چسبیدم که این چه سرنوشتیه که برای من رقم زدی،وقتی که به هر دلیلی خودمو ناتوان شمردم و خودمو سرزنش کردم،رسماً داشتم اعلام میکردم که من لیاقت چاقتر شدن رو دارم و جهان هستی و بدنم جواب این لیاقتم رو به بهترین شکل ممکن داده.پی به همون ترتیبی که خودم رو تحقیر کردم، خودم رو تشویق کنم،خودم رو ارزشمند کنم،اینقدر ارزشمند که هر آشغالی رو نخورم، اینقدر ارزشمند کنم که برای ضرر زدن به دیگران بیشتر از حد خودم نخورم،این قدر به خودم بها بدم که هر غذایی رو که چند روزه مونده تو یخچال من نخورم،خودم رو از بند آشغال خوریها رها کنم،انقدر برای خودم ارزش قائل باشم که به زور و به هر بهانهای هر غذایی رو وارد جسمم نکنم،اینقدر برای خودم ارزش قائل باشم که برای اینکه غذا مجانیه بیشتر از نیازم وارد بدنم نکنم،برای اینکه پولش رو دادم بیشتر از نیازم نخورم، به خاطر اینکه غذایی اسراف نشه اونو به زور وارد بدنم نکنم، اگه غذایی زیاد بود من زیادتر نخورم و به نیاز جسمم توجه کنم. اینقدر به خودم بها بدم که هر ته مانده ی غذایی رو از روی میز غذا نخورم. هر غذای اشغال و بیکیفیتی رو نخورم.
به هر دلیل و بهونه ای غذا رو انتخاب نکنم.موقع شادی و خوشحالی و یا ناراحتی و یا درد جسمی و روحی غذا نخورم.
اون وقت میبینم همین بدنی که اینقدر ازش ناراحتم، به افکار و رفتار جدیدم واکنش نشون میده و با چه سرعتی وزن خودش رو پایین میاره.
اگر که میرم مهمونی و همش خودم رو مسخره میکنم و سرزنش میکنم و میگم خاک تو سرت، همه رو ببین چقدر خوشتیپ اومدن، تو رو ببین چه شکلی هستی، روت نمیشه یه تکونی به خودت بدی، همش فکر میکنم الان غش غش بهم میخندن،سر میز غذا اگه همش حواسم به اینه که کسی منو زیر نظر داره که چقدر میخورم یا نه، هی با خودم میگم وای چقدر غذا اضافه اومده، خدا رو خوش نمیاد، حیفه حروم بشه، بزار یکم دیگه بخورم، تازه ظرف هم میگیرم واسه ناهار فردام هم ببرم.وقتی من رفتارم با خودم اینه، انتظار دارم بدنم پاسخ چه چیزی رو بهم بده؟؟
چرا ذهنم دائماً منو تحریک میکنه که بیشتر بخورم،؟ ولی یه فرد متناسب همچین مشکلی با ذهنش نداره؟یعنی ذهن اون اصلیه ذهن من بدلیه؟؟نه،اون لیاقت متناسب بودن رو داره و من در خودم این لیاقت رو ندارم، نمیبینمش.
و این بیلیاقتی من برای نامتناسب شدن برمیگرده به سالهای قبل، زمانهایی که بچه بودم، زمانی که خانواده به اشتباه باورهام رو شکل دادن،هیچ انسانی در بدو تولدش اضافه وزن نداره.
هر کسی با یه سری از رفتارهای اشتباه والدینش به یه شکلی در میاد،خیلی از مادرها توی دوران بارداری شروع میکنن به چاق کردن نوزادشون، فکر میکنن چون باردارن باید به اندازه دو نفر غذا بخورن، خیلی از مادرها هم فکر میکنن که بچه هر چقدر تپلتر بشه خوشگل تره،فکر میکنن بچه ی لاغر نشون دهنده بیلیاقتی مادره، یا اینکه فکر میکنند، بچه توی سن رشده، باید خوب غذا بخوره، و خلاصه هر کسی با یه سری از این رفتارهای اشتباه والدینش به یه شکلی در اومده،وقتی هم که بزرگ شدیم و دیگه خودمون تونستیم غذا بخوریم و طبق عادت زیاد میخوردیم، یواش یواش اوضاع جسمیمون بدتر شده، تا جایی که همه از دیدنمون بدشون میومد و پدر مادرمون رو نصیحت میکردن،خودمون رو نصیحت میکردن،پدر و مادر هم برای اینکه از خوردن ما رو منع کنن ما رو تحقیر کردن که خاک تو سرت ببین چقدر شدی، اینجوری پیش بری از در رد نمیشی، بچه فلانی رو ببین چقدر خوشتیپه، آرزوم بود تو هم مثل بچه فلانی میشدی و کلی از این حرفهای مخرب.و تکرار این حرفها هم باعث شد که ما باور کنیم که ناتوانیم، باور کنیم که زشتیم، باور کنیم که مشکل داریم، باور کنیم که لیاقت متناسب شدن رو نداریم،و این باورها الان در ذهن ماست،پس باید اول خودمون رو لایق تناسب اندام داشتن بدونیم،باید اول خودم رو لایق تناسب اندام داشتن بدونم،باید اول لیاقت خودم رو بشناسم،بدونم که در گذشته چه کارهایی کردم، چه کارهای مهمی رو انجام دادم، چه کارهای سختی رو انجام دادم، تا به خودباوری برسم که میتونم تناسب اندام هم داشته باشم.وقتی که تواناییهای قبلی خودم رو مرور کنم، یواش یواش ارزش خودم رو بیشتر حس میکنم، متوجه میشم که چه کارهای مهمی رو انجام دادم و اون وقت برای رسیدن به تناسب اندام، اگر الان توی ذهنم خیلی بزرگ و سخته،اون وقت دیگه خیلی ناچیز میشه،که من کارهای سخت زیادی رو انجام دادم که شاید خیلی سختتر از متناسب شدن بوده.
پس برای متناسب شدن در هر شرایطی که الان هستم اهمیتی نداره،اول باید در خودم لیاقت رسیدن به وزن ایدهآل رو به وجود بیارم،برای اینکه خودم رو لایق بدونم باید اول بپذیرم که خودم مسئول شرایط فعلی خودم هستم،اگه فکرم اینه که ژنتیک من ایراد داره، مواد غذایی مشکل دارن، آدم استرسی هستم، آدم افسردهای هستم، دارو مصرف میکنم چاق میشم، تحرکم کمه و هزار تا بهانه برای وضعیت خودم دارم،
باید ایناها رو دیگه تمومش کنم،
با بهانه تراشی نمیتونم به نتیجه برسم،
یک بار برای همیشه به خودم بگم که من مسئول شرایط فعلی زندگی خودم هستم، اون وقته که دیگه میتونم ذهنم رو کنترل کنم،وقتی خودم مسئول نباشم هرچی ذهنم گفت انجام میدم،هر چقدر تشویقم کرد به خوردن میخورم،ولی وقتی مسئولیت بپذیرم، دیگه سعی میکنم برده ذهنم نباشم، اختیار رو به دست میگیرم،پس قدم اول برای رسیدن به تناسب اندام ایجاد لیاقت در خودم برای رسیدن به هدف هستش.و برای ایجاد لیاقت باید اول مسئولیت چاقی خودم رو به عهده بگیرم،باید اینقدر این جمله رو بنویسم تا ذهنم آروم بشه،چون هر بار که این جمله رو میگم ذهنم مقاومت میکنه میگه نه تو چه گناهی کردی، همه اینجورین، تقصیر کودهای شیمیایی که به میوهها میدن،به خاطر روغنهای غیر استانداردیه که توی کشور تولید میشه،به خاطر تقدیر توئه،تو نمیتونی با تقدیرت مبارزه کنی،هر بار که بگم من مسئول چاقی خودم هستم اون یه بهونهای میاره که منو منصرف کنه،ولی باید اینقدر تکرار کنم که اون ساکت بشه،اینقدر باید به خودم بگم من مسئول چاقی خودم هستم تا باور کنم که این خودمم که دارم خودم رو نابود میکنم.
بعد هم برای خودم جمله هایی رو بسازم که نشون بده من لایق متناسب شدن هستم،من لیاقت پوشیدن لباسهای شیک و رنگ شاد رو دارم،من لیاقت اعتماد به نفس بالا رو دارم، من لیاقت خوشتیپ بودن رو دارم،من لیاقت سالم زندگی کردن رو دارم،هر چقدر که بیشتر برای خودم جمله بسازم خودم رو در شرایط ایدهآل بیشتری تصور میکنم و تکرار این کار باعث میشه که ذهنم باور کنه که من لایق بهترینها هستم،اون وقته که برای جسمم فرمان کاهش وزن رو صادر میکنه و خود به خود میبینم که طوری رفتار میکنم که به کاهش وزنم کمک میکنم،مثل همین الان که خود به خود دارم طوری رفتار میکنم که دارم خودم رو نابود میکنم،دارم وزن خودم رو اضافه میکنم،
به رفتارهای فعلیم نگاه کنم ببینم چه جاهایی هست که نباید غذا بخورم و دارم میخورم،چه ته موندههای غذایی رو نباید بخورم ولی میخورم،به هزار بهونه دارم غذای اضافه میخورم.
پس اینو باور کنم که فقط خودمم که میتونم به خودم کمک کنم،منتظر یه روش خاص نباشم،منتظر یه داروی خاص نباشم،دنبال جراحی لاغری نباشم،دنبال داروی کاهش اشتها نباشم،اشتها خودمم،اشتها درونمه،اشتها یک عفونت نیست که با یک دارو از بین بره،اشتها توی ذهنم لونه کرده،باید لونه رو پیدا کنم،باید باورهایی که باعث چاقی و بیلیاقتی در من شده رو در ذهنم پیدا کنم و اونها رو با باورهای متناسب کننده و قدرتمند کننده جابجا کنم،اون وقته که میبینم متناسب شدن چقدر آسونه،اون وقته که میبینم متناسب شدن چقدر لذت بخشه،باور میکنم که متناسب شدن حق منه.
پس همین ذهنی که تونسته منو به این شکل در بیاره، میتونه منو به شکل ایده آلم هم در بیاره.
سپاس فراوان از شما استاد عزیز.🦋🌹
سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه
من خودم وقتی به عقب برمیگردم یعنی زمانی که تازه با سایت تناسب فکری آشنا شدم ومیخاستم با دوره پیش برم این نجوای ذهنی هم در من خیلی زیاد بود که نمیشه .سخته .و حتی انتظار لاغری رو هم نداشتم .
اما مرتب یه حس درونی میگفت تو که راههای دیگری رو امتخان کردی جواب نگرفتی بیا این رو هم امتحان گفت اگه جواب نگرفتی فردا پشیمون نیستی که چرا امتحان نکرده عقب کشیدی .
و ویس های استاد رو که گوش میدادم بهم دلگرمی میداد و خاطرات چاقیش مثل خاطرات چاقی من بلکه حتی شدیدتر بود ومن به خودم میگفتم نگاه این تونست توهم میتونی .
و روزها ادامه میدادم وبا جدیت تمارین رو در زندگیم اجرا میکردم .
کم کم حس نومیدی کم وکمتر شد و با خودم میگفتم اشکالی نداره یه ۳ تاچهار کیلو هم کم کنم بازم خوبه . و انتظارم رو پایین میاوردم .
و بعد مدتی امیدم بیشتر شد برای لاغری . چون دوستانی مثل فریده جان بودند که کامنتهای خوبی مینوشتن و کلی دوستان دیگه که احساس تنهایی نمیکردم و گفتم نگاه اینهمه دوست و رفیق دارم باهم پیش میریم بهم کمک میکنیم بهم انگیزه میدیم ودست همو میگیریم خداهم کمک میکنه .
آرام آرام دوره برام شیرین شد و در روز زمانهای بیشتری اختصاص میدادم و استادعزیز وقتی سوالات روکه برام مبهم بود پاسخ میدادن و مدال بندی میکردن اشتیاقم بیشتر میشد وادامه میدادم .
کم کم حس لیاقت کردم و دلم میخاست مونکن بشم.
و انتظار لاغرشدن برام کم کم بالاتر رفت و هرچه بیشتر تمرکز میکردم نتایج بیشتری میگرفتم باورهای کهنه قدیمی برام آشکار میشد و من روش تمرکزی کار میکردم .
لایوها رو گوش میدادم ونتایج دوستان رو بارها وبارها میخوندم و ویس هاشون رو گوش میدادم و آرام آرام رفتار غذایی متناسب ها رو نگاه میکردم و تازه متوجه شدم چه رفتارهایی دارم که با متناسب ها فرق داره و رفتار صحیح چیه .
مثلا برادرم متناسبه نگاش میکردم که عجله داشت جایی بره و غذا اگه سرد بود حتمن گرم میکرد بعد میخورد . ولی من کلی وقت هم که داشتم حوصله نداشتم و غدا رو سرد میخوردم .
اون اگه غذا یه طعمی بود که مثلا با روغن مرغ داخل یخچال بود واضافه بود اگر نیمرویی درست میشد نمیخورد وغر میزد .
اما من نه .
کم کم این رفتارهاش رو که دیدم درست رفتار میکردم و تغییرات درجسمم نمایان تر شد .
من آرام آرام با کار کردن روی خودم و پوچ دانستن عوامل بیرونی در چاقیم تونستم احساس لیاقت متناسب شدن رو ایجاد کنم و ۱۴ کیلو وزنم بیاد پایین .
یعنی ۱۴ کیلو لیاقت متناسب شدنم رو ایجاد کرده بودم .
و باز هم ادامه میدم چون آگاهیهای این دوره نه تنها به تناسب اندامم بلکه به تناسب فکرم کمک کرد چون آرامشی رو دارم تجربه میکنم که وصف ناپذیره . و چقدر خودباوری واعتماد به نفسم بیشتر شد . چقدر به من درحل مسایل زندگیم کمکم کرد .
الان متوجه میشم خوب و راحت زندگی کردن آسونه اما من با عدم کنترل ذهنم سختش کردم و این رو واقعا الانا دارم تجربه میکنم .
وهرچقدر تواین مسیر روی خودم کار کنم بازهم جا داره برای رشد فکری بهتر و راحت تر زندگی کردن .
دوره تناسب فکری پکیج کاملی هست برای تغییر زندگی به سبک راحت و لذت بردن از زندگی . نه تقلاهای الکی مثل چاقی که همش تو در و دیوار بودم آخرش هیچی به هیچی .
خدا روشکر بابت هدایتم به این مسیر زیبا .
تشکر از استاد عزیز بابت انتشار این آگاهیهای ناب وآموزنده .
سلام و درود
سوال اول: با خوردن بیش از حد و اسیب زدن به جسم
سوال دوم:نه هیچوقت
سوال سوم:همه رفتار های من اشتباه و اسیب زننده بوده مثل اینکه میخوردم و بالا میوردم من جسممو داشتم داغون میکردم داغوننننن
ب نام او
بله استاد جان همونطور ک فرمودید باید احساس لیاقت داشته باشیم برای خواسته هامون.پس من از این لحظه ب بعد احساس داشتن لیاقت برای متناسب بودن و در سایز ۳۶ بودنو بالا میبرم با سپاس گزاری کردن با داشتن بدنی سالم و با داشتن قلب و روحی پاک .
من لایق بالاترین و زیباترینهای دنیا هستم چون من از ذات خداوندم.من لایق زیبا و متناسب شدن هستم چون خداوند منو بی عیب و نقص و سالم و متناسب افریده و موقع خلق کردن من ب خودش احسنت گفته پس منم ب خودم احسنت میگم چون بهترین و زیباترین و سالمترین بدن رو دارم.من ب خودم احسنت میگم ک توی مسیر درست قرار گرفتم با هدایت خدا.من بخودم احسنت میگم برای ب اندازه و به موقع غذا خوردنم.من ب خودم احسنت میگم ک هر روز توی مسیر درست زندگی دارم دانش و اگاهیمو بالا میبرم.من ب خودم احسنت میگم ک لایق میدونم خودمو من ب خودم احسنت میگم برای داشتن افکار درست ب خودم احسنت میگم برای ادامه دادن ب مسیری ک توش هستم.خدایا شکرت ک برای خلق من ب خودت احسنت گفتی،این یعنی ک کار تو توی این دنیا بی نقصه.تو ب خودت احسنت گفتی و منم باید روزی هزار بار ب تو و ب خودم بگم احسنت ب این همه زیبایی و عزت و شرف و آبرو ک ب ما دادی.احسنت ب …
به نام خدا
درکم از فایل:یجورایی احساس لیاقت یعنی انتظار لاغر شدن رو داشته باشم.به چه نکته ی ریزی توجه کرده بودین به محض اینکه گفتین دیدم ای دل غافل دقیقا این حس رو ندارم. یجورایی وقتی الگو ها رو می خونم و زمان میذارم انگاری ته ته دلم انتظار لاغری رو ندارم. نمیتونم خودمو لاغر تصور کنم.خب وقتی من همه ی شرایط تناسب رو دارم سوخت و ساز به اندازه، بدن توانا، هیجی هم که چاق نمیکنه… خب باید عین اب خوردن متناسب بشم . چرا متناسب نشم؟! هر چه سریع تر باید هی سایز کم کنم. بی دلیل…بی حساب باید همه چیز عالی باشه.دوس دارم این جمله رو هزار بار به خودم بگم چقدر حس خوب می گیرم ازش.
نکته : باید از درون برای داشتن اندام متناسب و سریع سایز کم کردن بدون هیچ زحمتی احساس لیاقت کنم و همزمان براش کار هایی که لازمه رو انجام بدم.(چقدر این جمله برام بیگانه ست مشخصه ذهنم هنوز بهش عادت نکرده)
اهمیتی نداره چقدر به تاثیر فکر برای لاغری پی برده باشم، اهمیتی نداره تو کسب و کار تونسته باشم به ایده های عالی برسم، اهمیتی نداره خودم رو لایق لاغری بدونم، تا وقتی هیچ کار فیزیکی برای لاغری انجام ندم هیچ فرقی با افراد دیگه که نه از این روش خبر ندارن نه قبولش دارن نمی کنم.
نکته : برای تمرین عملی احساس لیاقت به دوره رایگان تغییر عادت مراجعه کنم.اهدافی رو که پشت گوش انداختم رو انجام بدم و حسابی پیگیریشون کنم. اونجاست که حسابی احساس لیاقت و توانمندی پیدا می کنم.
سوال : نسبت به لاغر شدن چقدر احساس لیاقت دارید؟الان با دیدن افراد متناسب حسم اونقدرا بد نمیشه.احساس لیاقتم برای تغییر اندامم ازین لحاظ که برای تمرین انجام دادن و بکل لاغری متعهد باشم خیلی بهتره اره…چون بدون زور زدن از درون انگیزه دارم بیام انجام بدم. اما احساس لیاقت ازین لحاظ که تو دلم مطمئن باشم لاغر میشم، اینو روش هنوز کار نکردم و باورش برام سخته خودبخود متناسب شم. اصلا بشم…
راه های افزایش لیاقت لاغری چیست؟• دیدن افراد متناسب خیلی بهم انگیزه و احساس لیاقت میده. طوری که بصورت خودکار دوس دارم زمان بذارم برای متناسب شدن. متوجه شدم این روش خیلی روم جواب میده. • اینکه در طول مسیر پیگیر باشم متعهد تمریناتم رو انجام بدم، احساس می کنم بیشتر هلم میده و دوس دارم تا اخرش برم.• خوندن پیام ها و دیدن نتایج بچه های شگفتی ساز
در گذشته نسبت به احساس لاغر شدن چقدر احساس لیاقت داشتی؟اینقدر پایین بود احساس لیاقتم که حتی به لاغری فکر هم نمی کردم چه برسه تلاش زیاد. وقتی کسی حرف اندام متناسب می زد یا حتی یه رژیم رو شروع می کرد خیلی حسم بد میشد حس حسرت حس ناتوانی… حتی فکر می کردم خوش بحالش شروع کرده متناسب میشه اما من حتی شروع کنم یا اراده ی ادامه دادنشو ندارم یا بدن منکه متناسب نمیشه!سر همین کلا به هر متناسبی شدید حسادت می کردم. همه ی اینا باعث شد فکر کنم با بقیه فرق دارم و این روند ادامه پیدا کرد و ادامه پیدا کرد تا اینکه ذره ذره باورم شد نمیتونم.
سلام استاد صبح شما بخیر و شادی
من با گوش دادن به این فایل متوجه شدم به قول استاد افراد برای داشتن لیاقت به دو دسته تقسیم میشوند
1- افرادی که تلاش میکنند حرکت میکنند و نتایج عالی میگیرند 2- افرادیکه تلاش میکنند حرکت میکنند ونتایج عالی نمیگیرند
چون افراد دسته دوم احساس لیاقت لاغر شدن درخود را نمیبینند پس لاغر نمیشوند و به سرزمین شگفت انگیزها هم راه پیدا نمیکنند
این خیلی خیلی مهم است که خودت خود را لایق لاغر شدن بدانی و میزان لیاقت و لایق بودن را برای خودت بیشتر تصورکنی تا احساس خیلی خوبی داشته باشی این لیاقت می تواند شامل خیلی از موارد درزندگی شما باشد چون اگر فردی خیلی تلاش کند که مثلا به ثروت برسد و وقتی رسید حالش خوب نباشد و نداند که ثروت خود را چگونه خرج کند دچار سرخوردگی خواهد شد .
افرادیکه احساس عدم لیاقت میکنند برای متناسب شدن شرایط ذیل را دارند
1- فکر میکنند هرگز نمیتوانند لاغر شوند و این یک فرمول ذهنی محسوب میشود که خیلی خطرناک است برای افراد چاق
2- عملا” کاری را انجام نمیدهند که آن عادت را تغییر بدهند
3- تلاش نمیکنند برای اینکه عادت قبلی را حذف و عادت جدید برای متناسب شدن را جایگزین کنند
افراد چاق به علت چاقی و عدم اعتماد به نفس در طول دوران زندگی خود خیلی از کارهایی را که دوست دارند انجام دهند را نمی توانند انجام دهندو همیشه بعضی از کارها برای انها یک آرزو به حساب می آید .
مثل لیاقت من در راه رفتن سریع در پیاده روی با دوستان
لیاقت من در دویدن در مسابقات دو – پینگ پنگ و ….
لیاقت من در شنا کردن به راحتی
لیاقت من در تحرک زیاد در بازیهای جمعی و اطمینان به برنده شدن در مسابقات
لیاقت من در انتخاب سایز لباس دلخواه
لیاقت من در انتخاب مکان دلخواه در مهمانی ها برای نشستن در جمع دوستان
لیاقت من در انتخاب منوی غذای دلخواه بدون استرس و با لذت خوردن
لیاقت من در انتخاب رنگ لباس شاد پوشیدن
لیاقت من در داشتن اعتماد به نفس بالا
لیاقت من در داشتن ثروت زیاد
لیاقت من در انتخاب انواع خوراکیها در فروشگاهها در هنگام خرید
لیاقت من در داشتن روابط با دوستانم
لیاقت کار برای انجام دادن کارهای شخصی خودم با لذت و دقت و سرعت زیاد
لیاقت من در گرفتن پست های بالاتر در محل کار
لیاقت من در داشتن سلامتی بیشتر
لیاقت من برای مادر و همسری نمونه در کنار فرزندانم
لیاقت من در داشتن وزن ایده ال و متناسب شدن برای همیشه
پس من باید با تغییر عادتها بتوانم تمام این لیاقتها را برای خودم فراهم کنم چون فقط خودم مسئول چاق شدن خودم بودم و فقط خودم هم میتوانم به این لیاقتها بعد از متناسب شدن دست پیداکنم .
به امید روزی که من هم مثل یکی از دوستانی باشم که عکس خود را درآلبوم شگفت انگیزان می بینم
از استاد عزیز ممنون که با این وسواس و ریزبینی مطالب را برای ما توضیح میدهند .
سلام وای تاحالا روشی اینگونه نشنیده بودم ممنون از شما استاد عزیز امروز تاز ه گوش کردم فایلهاتون را امیدوارم در این راستا قدمهای بزرگی بردارم و بر میدارم
سلام وقتتون بخیر,من از کودکی چاق بودم ،اون موقع اصلا نمیفهمیدم چه فرقی با دیگران دارم که چاقم ،یادمه در دوره نوجوانی دوستان لاغرم گاهی لاغرتر میشدن و لباس هاشون براشون گشاد میشد و من برعکس یه دفعه چاقتر میشدم و دکمه های مانتوم از هم باز میشد و خیلی خیلی برای من زجر اور بود ،هنوز اون موقع ذهنم اینقدر باز نبود و متوجه دلیل نمیشدم ،،بعد ها با گرفتن رژیم های مختلف و برگشت وزن ،دنبال دلیل چاقیم بودم ،از اطلاعاتی ک از دیگران و اینترنت و دکترهای تغذیه و طب سنتی و مربی های باشگاه گرفتم برای خودم دلایلی مثل،کم تحرکی،قرص ها،ژنتیک،سوخت و ساز،عصبی بودن،تند غذا خوردن،طبع سرد،و … رو پیدا کردم،و خوب وقتی این همه دلیل داشتم پس لایق چاقی در ذهنم بودم ،،
باید بگم با اون همه دلیل برای چاقی در همه اون رژیم ها من در درونم توانایی لاغر ماندن رو نمیدیدم ،و از خدا گلایه داشتم که چرا باید من اینطور باشم ،همیشه یه مدت بخاطر حرف دیگران و مربی های باشگاه که اصولا هیچ کدومشون حرف خوب نمیزدن ،بیشتر حالت توهین و اینک من ادم نادرست و بی اراده ای هستم بود ،خلاصه بهم برمیخورد یه مدت تمام زورم رو میزپم رژیم و ورزش و شروع میکردم و بعد یه مدت ک انرژیم تحلیل میرفت خسته میشدم ،و اینک خوب انگار تمام دنیا دست هم داده بودن برای چاقی من ،و من یه نفر چطور میتونستم در ذهنم با ژنتیک ،و سوخت ساز،و …. مبارزه کنم؟ در نتیجه شکست میخوردم.
تمام اون روش ها فقط در من احساس ناتوانی،و ناامیدی،متفاوت بودن از دیگران،و حس بی ارزش بودن ایجاد کرده بودند.
پیشنهاد من برای ایجاد حس لیاقت،چیزی که به ذهنم میرسه اینه که سعی کنیم خودمون رو در وحله اول بشناسیم و سعی کنیم دوست داشته باشیم،و اینکه در این مسیر استمرار داشته باشیم.
سلام حضور عزیزان
لیاقت :
من با رفتارم با عملم وکارهایی ک انجام میدم و افکارم ب جهان میگم ک لایق چ چیزی هستم ؛
من سالها تلاش کردم ک ب لاغری برسم ولی هیچوقت خودمو لایق لاغر ومتناسب بودن نمیدونستم و کلی همدلیل برای نداشت این لیاقت داشتم مثلا من ژنتیکی چاقم و یا سوخت ساز پایین ، معده بزرگ ، تحرک کم ، غذاها ونوعشون ، ومقدار غذایی ک مصرف میکردم ، استخونبندی درشت ، و هر چقدر ک از بیرون تلاش میکردم وکلی رژیم میگرفتم وورزش های سخت انجام میدادم ولی در درونم و افکارم خودمو لایق لاغزی و تناسب نمیدونستم و حتی اگه مقداری کم میکردم خودمو لایق موندن در اون سایز ووزن نمیدونستم ، و چون این لیاقت رودر خودم نمیدیدم هیچ وق نمیرفتم سراغ لباس های سایز پایین و یا رنگی و یا رفتار درس با غذا، بارها از خودم متنفر شدم هیچوق خودمو دوست نداشتم کلی برخودم بدو بیراه میگفتم و فشار وعذابش میدادم و اونو لایق زیبایی وتناسب نمیدونستم با اینکه همیشه تلاش میکرذم و هیچوقت حتی وقتی کمتناسب بود و در ظاهر چاق نبودم ولی اونقدر فرمول های چاقی داشتم و افکار و باورهای چاق کننده داشتم ک جسممو فقط میبرد ب سمت چاق شدن ولیاقت چاقی رودر من افزایش میداد؛ این در حالی بود ک من وجسمم بارها کلی از اضافات رو از خودمون جدا کرده بودیم ، بارها من با ورزش چندین کیلو وزنم رواورده بودم پایین ، بارها رژیم گرفته بودم و هر باز چندین سایز رو پایین اومده بودم و جسممن نشون داده بود ک توانایی اینو دازه ک لاغر و متناسب بمونه ولی راه و روشش درست نبود ؛ من کلی باور چاقی داشتم کلی اطلاعات ک همه در مسیر چاق شدن بود، من با ورزش و رژیم خودمو لاغر میکردم ولی لیاقت لاغر زنذگی کردم رو در خودم بوجود نیاورده بودم ، هر بار ک به بهونه ی اصراف نشدن تا ته بشقابمو کامل تموم میکردم و توجهی ب حس سیری نداشتم و توجهی ب فشار شکم نداشتم لیاقت چاق شدن رو در خودم افزایش میداد ؛ هر بار ک جلوی اینه از جسم عزیزو هوشمندم کلی ایراد میگرفتم و تحقیر و توهین میکردم بهش ک توانایی هاشو زیر سوال میبرد ب جهان ارتعاش اینو میدادم ک من لایق اندامی زیبا نیستم ، وقتی بسته ی خوراکی رو باز میکردم و تا اخرش میخوردم و فکرم این بود ک پولشو دادم حیفه توجه ب سیری و اشغال هایی ک وارد بدنم میشن نداشتم لیاقت چاق شدن رو در خودم ایجاد میکردم ، وقتی ب هر بهونه ای میرفتم سراغ مصرف خوراکی و غذا ومیگفتم الان عصبانیم ، استرس دارم ، ناراحتم ، یا شادم ، یا اومدم تفریح و مهمونی و هزار تا دلیل برای خوردن پیدا میکردم و جسممو با اشغال ها تخریب میکردم لیاقت چاقی رودر خودم افزایش میدادم ؛
ولی هیچوقت دست از لاغر شدن بر نمیداشتم با اینکه روش هام غلط بود ولی همیشه در فکز تناسب ولاغری دائمی و همیشگی بودم و همیشه در رویاهام ب این فکر میکردم ک چطوری میتونم برای همیشه باشم و لاغر زندگیم کنم ، در همون روش های غلط وبیرونی هم من کلی پشتکار داشتم ، بارها رژیم های سخت میگیرفتم و هر بار همکای لاغر میشدم ، سالها ورزش های سخت وپیادهروی رو ادامه میدادم و دست بردار نبودم هر روش وراهی ک برای تناسب و لاغری میگفتن رومن امتحان میکردم و بیشتر وسایلی ک تبلیغ میشد برای تناسب و لاغری رومن خریداری میکردم واستفاده میکردم همه ی اینها نشان از این داشت ک من لاغری وتناسب رو با تمام وجودم میخواسم و خودمو لایقش میدونستم فقط راه درستش رونمیدونستم. ، من باید در ذهن و فکرمم هم این لیاقت رو برای خودم ایجاد میکردم باید با رفتار وعملم این لیاقت رو ب جهان وکائنات نشون میدادم باید افکار و عملم همسو میشدن تا لایق چیزی ک میخواستم ( تناسب ) میشدم ؛منهدایت شدم ب مسیر ذهنی این سایت ارزشمند، اینجا فهمیدم ک اول باید چیزی رو کخودمو لایقش میدونم روزندگی کنم حتی اگه الان وجود نداشته باشه باور کنم ، من خودمو لایق تناسب دونستم چون باورهای قبلی رو با مثالهایی ک اطرافم پیدا کردم نقض و رد کردم ، و جسمم دوست داشتم و فهمیدم ک چقد توانمند بوده ک در مسیر مخالف تونسته اون همه سال اضافات داشته باشه، تناسب روحق طبیعی خودم دونستم ، هیچ چیزی نمیتونه این لیاقت رواز من بگیره مگر خودم با افکارم ؛
من لایق ارامش و برخوزد خوب و در شأن یک انسان با غذا بودم و هستم ؛
من لایق پوشیدن لباسهای زیبا با سایز ۳۶ هستم ؛
من لایق پوشیدن لباس های رنگی و زنگ روشن هستم ؛
من لایق اندامی کشیده و متناسب و رو فرم هستم ؛
من لایق چهره ای ظریف وکشیده و زاویه ها هستم ؛
من لایق سبکی و فرزی هستم ؛
من لایق جسمی سالم و زیبا هستم ؛
من لایق ارامش روحی و رابطه عاطفی خوب هستم ؛
من این لیاقت ها رو باید در خودم ببینم حسش کنم و با تمام وجود اینهارو برای خودم بدونم و در این شرایط بودن رو حق مصلم خودم بدونم و براش دلیل بیارم ؛
وقتی دست از تخریب جسمم برداشتم و اضافات واشغال واردش نمیکنم ، نشون میدم ک بدنمو لایق بهترین ها زیبایی ها تناسب میدونم ،
وقتی بهش اطمینان میکنم و اعتماد دارم بهش و مدام زیر نظر نمیگیرمش یعنی اونو لایق تناسب و لاغری میدونم ؛
دوستش دارم و عاشقشم و میدونم ک هر چیم ک قبلا بوده من مسئولشم و من بوجود اوردم ، و اون لایق سبکی و لاغری و سلامتیه ؛
وقتی میرم بیرون چشمم دنبال لباس های رنگی و سایز ۳۶ هستش چون خودمو لایق پوشیدن همچون لباس های زیبایی میدونم ؛
من چند وقت پیش از یه پیرهن سفید بلند سایز ۳۶ خیلی خوشم اومد و با اینکه یکم زیپش برا ب سختی بسته شد ولی خودمو لایق پوشیدنش دونستم و خریدمش ، و میدونم ک به وقتش ک میپوشم خیلی توی تنم شیک و ازاد و زیبا میشه ؛
من پریروز توی باغ از بین کلی خوراکی فقط چنتا دونه تخمه برداشتم و خوردم و میلی برای بقیه نداشتم و نخوردم چون خودمو دوست داشتم چون برام مهم بود ک وقتی سیرم آشغال خوری نکنم و این رفتارها یعنی خودمو لایق تناسب دونستم ، ولی اگه قبلا بود من فقط دنبال بهونه برای خوردن بودم مخصوصا توی گردش و باغ و اصلا برای خوراکی ها چیزی ب اسم میل ندارم و گشنم نیست نداشتم و خوراکی رو ماده سیر کننده نمیدونستم و نمیدیدم .
همه چیزو خودم در مغزم ایجاد کردم با اطلاعات و ورودی هایی ک بهش دادم قبلا خودمو لایق چاقی میدونستم ولی الان با این مسیر زیبای تناسب ولاغری ذهنی فقط خودمو لایق لاغری و تناسب میدونم و هر روز متناسب تر و زیباتر و سالم تر از روز قبل ؛و با رفتار و عملم این رو ب جهان انعکاس میدم ک من لایق چی هستم ، هر چیزی ک الان هستم رو روزی در ذهن و افکارم برای خودم لایق دونستم و الان دارم زندگیش میکنم ؛
من بارها خودمو لایق روابط بهتر میدونسم و بارها تلاش کرده بودم ک روابط عاطفی خوبی داشته باشم ولی راهشو بلد نبودم و اطلاعات و ورودی هام منو لایق ی رابطه اشفته میدونس ، ولی من با ورودم ب سایت و تغییر و شناسایی اون افکار و ایجاد باورهایی برای داشتن روابط خوب و لایق دونستن خودم برای یه زندگی با عشق واحترام در این این شرایط قرار گرفتم و اروم اروم همون وارد زندگیم شد و الان تجربه ی ی زندگی با شرایط عاطفی خوب و پر از محبت و احترام رودارم ؛
من ب دلایلی چند سال از تحصیل دور افتادم ولی همیشه خودمو لایق تحصیلات بالا میدونسم برای خودم تصورات مدارک بالای دانشگاهی روداشتم ، و در این مدتی ک دور بودم از تحصیل همیشه درباره رشته ای ک دوست داشتم مطالعاتی انجام میدادم و هیچوقت از کتاب دور مطالعه دور نیودم هر چند ک در اون موقعیت هیچ جوره شرایط رو برای ادامه تحصیل مساعد نمیدیدم ولی این لیاقت رو در خودم با تمام وجودم میدیدم و خیلی معجزه اسا من در مسیر تحصیل قرار گرفتم و با بهترین نمرات تحصیلمو ادامه دادم ورشته حقوق رو ک همیشه در ذهن وتصوراتم بود رو خوندم ؛
من حتی زمانی ک هنوز گواهینامه نداشتم خودمو لایق رانندگی و با ماشین خوب رومیدونسم و همیشه توی تصوراتم خودمو ی راننده خوب و با دس فرمون خوب میدیدم ، و وقتی دو بارم توی امتحان رد شدم باز خودمو لایق میدونسم و با جدیدت تمرین کردم و بار سوم قبول شدم ، مقدارپول کمی داشتم ک ب زور ی پراید مدل پایین میشد خرید ولی با همون شروع کردم و همیشه خودمو لایق بهترین میدونسم و طی اون دوسال ک پرایدو داشتم همیشه تلاش میکردم ک بهترین راننده باشم و هم ب ماشین رسیدگی میکردم وهمه چیشو یاد میگرفتم و کارهای مربوط بهش روانجام میدادم و پیگیر ودنبال این بودم ک ماشین بهتر روداشته باشم و بعد دوسال هم تونسم چون خودمو لایقش میدونستم ؛
من لیاقت داشتن هر چیزی رویا افکارم و عملم و رفتارم ب جهان و ذهنم نشون میدم و اول در ذهنم برای خودم اون رو تصویر سازی میکنم و الانم ببینم ک در ذهنم چ افکاری رو مرور میکنم راجب مسائل مختلف چ دیدگاه هایی دارم همون ها برام رقم میخوره چون خودم اون لیاقت رو برای خودم بوجود میارم ؛
من لایق بهترین هام ،من لایق ی جسم زیبا و متناسب و روفرمم ؛
من لایق بهترین زندگیم ؛ من لایق بهترین امکانتم ؛
خدایا سپاس ک این لیاقت رو در من دیدی ک ب مسیر درست هدایتم کردی
سلام
ممنونم از شما استاد عزیزم و دیدگاه خیلی ارزشمند فروغ جان
بله هر بار که از روشی برای لاغری استفاده میکردم پس خودم لایق لاغر شدن میدونستم و نمیتونستم بپذیرم که محکوم به چاقی هستم .
اما متاسفانه هیچ کدوم از اون روش هااز درون لیاقت اینکه من خود به خود قادر به لاغر شدن و رفتار صحیح غذا خوردن هستم در وجودم ایجاد نکرد و برعکس پراز تنش و وابستگی به عوامل بیرونی برای لاغر شدن و شنیدن روش های رژیمی و ورزش های مختلف و… بودم برای لاغرشدن که هیچ کدوم هم نتیجه دلخواهمو به من نمیداد و دوام نداشت
اما خدا روشکر حالا که توی این مسیرم بله استاد بجز لیاقت درونی لاغر شدن جسمم روحمم و عزت نفس واعتماد به نفسمم که میتونم از طریق ذهن کلی شرایط دیگه ای زندگیمو دل بخواهم کنم داره درمن شکل میگیره
من دارم مانع ذهنی که تصاویر چاق کننده و به قول فروغ عزیز جمله *اشتها رو از ذهنم پاک میکنم واقعا جسم من چیزی به اسم اشتها توش کد نویسی نشده و این فقط یه تصویر و باور اشتباه ذهنی بود که منو به خوردن بیشتر و رفتارهای مخالف با افراد لاغر و خوش اندام ترغیب میکرد
استاد اینو دوست داشتم وقتی گفتید ذهن خودش نمیتونه چیزی تشخیص بده و تصویر بسازه و به مغز فرمان بده و این تصاویر و فرمان ها به مغز از طریق ورودی چشم ، گوش ولامسه … انجام میشه ممنونم که نگاهمو به واقعیت و کار کرد ذهن و مغز و جسمم آگاه کردی
و دقیقا همونجوری که ذهن چاق داشت تصاویر چاق کننده و که از قبل بهش داده بودم تصویر سازی میکردو نقشه های راه چاقیو به مغزم میسپرد الان دارم کاملا آگاهانه از روش خودش براش استفاده میکنم و تصاویر لاغری و بهش میدم و به خودم میگم من لیاقت لاغر شدن و خوش اندام شدن و وزن ایده المو دارم، من الگو هستم الگوی لاغری و اراده ای درون ، قدرت ذهن قدرتی که در وجود تک تک ما انسان ها گذاشته شده که ازش در راه خواسته ها و خوشحالیا و شادیا استفاده کنیم بله من لایق لاغر شدن هستم این دفعه من هستم که برای خودم دست میزنم و به دست یافتنی ترین گنج الهی که قدرت تصویر سازی ذهن برای شکل دادن به اندامم و رفتار های صحیح خوردن و… و همینطور عالی شدن شرایط زندگیم هست دست پیدا کردم ،
من گنج زندگیو داشتم و نمیدونستم چقدر نزدیک و چقدر ساده اس ازش درست استفاده کنم در جهت خواسته هام ،
ممنونم استاد که این دوره و قرار دادی تا خودمون پیدا کنیم
تا به تواناییامون پی ببریم
خدایاشکرت
بازم میگم من لیاقت لاغر شدن و جسمی ایدال و خوش فرمو دارم ایمان دارم و هر روزم ایمانمو بیشتر میکنم
و ادامه میدم
سلام و درود
چقدر فایل های این جلسه مخصوصا پادکست نسخه قبلی تامل برانگیز بود…
موقعی که گوش می دادم به یاد ذکر یونسیه افتادم
لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الضالمین
خدایا منو ببخش که با رفتارهای اشتباه غذایی و از همه بدتر مقصر دونستن دیگر شرایط تو اضافه وزنم از لیاقت لاغر بودنم فاصله گرفتم و وزن اضافی و بار سنگینی رو بر جسمم متحمل شدم😓
من مسئول چاقی خودم هستم
من مسئول چاقی خودم هستم
خود خود خودم باعث این اوضاع و شرایط شده
من لیاقت چاق بودم رو بدست اوردم چون حاملگی
زایمان
عمل سزارین و استراحت بعدش شیردهی تقویت کردن مادرم دیر اومدن های همسرم ضعف بدنم کمبود ویتامین های بدنم و…. رو مقصر می دونستم
من خودم رو لایق چاقی کردم چون به هرچیز خوشمزه ای که سر راهم سبز میشد بدون استثنا اری میگفتم و میخوردم تا تموم بشه
بدون فکر بدون ابنکه بخوام برای بدنم ارزش قایل بشم
ولی الان پشیمونم
هنوز فرصت دارم و باید جبران کنم
باید این فرمول های چاقی رو پاک کنم
باید کاری کنم که قبل از مواجه با غذا ها فکر کنم ودستپاچه نشم
من لباقت لاغر شدن رو دارم چون ارزشمندم
من لیاقت لاغری رو دارم چون اساس خلقت من داشتن یک جسم متناسب بوده
من ارشمندم
من لایق لاغر شدنم چون توانایی رسیدن بهش رو دارم
من سعی میکنم با این اقدامات لیاقت لاغر شدن رو در خودم بیشتر کنم.
غذاهای اضافی رو برای اینکه اسراف بشه نخورم
حوصلم ک سر میره نرم سر یخچال
پرخوری نکنم
با فکر غذا بخورم
به نیاز بدنم توجه کنم
اشغال های جور واجور رو تو بدنم نریزم
و قبل از دست زدن به غذا با خودم بگم من مسئول این وضعیت الانم هستم
من باید چندین بار دیگه فایل های این جلسه رو گوش کنم تا به ذهنم بفهمونم که باید تغییر کنه
دیگه هیچ بهونه ای قابل قبول نیست
تمام🙏
سلام خدمت استادم
من متوجه شدم انساني هستم كه خيلي خوب بلدم احساس لياقت را در خودم پرورش بدم در بعضي موارد و بعضي خواسته هام تونستم به يك خواسته اي در كمتر از دو روز برسم …چون فركانسي كه ارسال ميكردم به جهان هستي براي داشتن اون خواسته انقدر با اشتياق سوزان همراه بوده كه جهان هستي من رو وسط اون خواسته ام گذاشته..
درباره چاقي و لاغري هم بگم …من سالهاست هر روز تاكيد ميكنم هر روز روي احساس لياقت چاقي كار كردم ونتيجه اش اين شده كه من الان اضافه وزن دارم…در يكي از فايل هاي استاد عطار عزيز در دوره زندگي با طعم خدا بود اگر اشتباه نكنم..ايشون توضيح ميدن كه خدا خيلي رحيم و مهربونه و وقتي ما درخواست اشتباهي داريم خداوند همون لحظه به درخواست ما جواب نميده و منتظر ميشه ببينه ما از درخواستموم منصرف ميشيم يا نه
بعد كه اصرار ما رو ميبينه ، اون خواسته رو براورده ميكنه گرچه ميدونه به نفع ما نيست .. و اين عدالت خدا رو ميرسونه
و ارتباط اين توضيح با اين موضوع لياقت همينه كه ، من سالهاست لياقت چاق شدن رو داشتم در خودم افزايش ميدادم و خداوند كه مثل يك پدر مهربون هست براي من هي منتظر وايساده كه من لياقتم رو از چاقي به لاغري تغيير بدم ولي چون هر روز اصرار من رو در لياقت چاقي ديده …چاره اي نداشته كه به درخواست من پاسخ بده و الان چاق هستم
و نكته اش اينه كه اگر خداوند به تمام اون احساس هاي گناه كه از چاقي داشتم قرار بود پاسخ بده الان من بايد دو تن وزنم باشه ولي مهربوني خدا بي حد هست و من در حال حاضر كمتر از بيست كيلو اضافه وزن دارم
من اين فايل رو عميق گوش كردم چون يه جاهايي نجواهاي ذهني اومد كه گمراهم كنه …ولي همون موقع صدايي از درونم گفت اين همون پاشنه آشيلت هست و بايد روش وايستي تا كامل بفهميش و تكرارش كني تا نتايجت تغيير كنه
در ادامه بگم كه از اونجايي كه من به تازه گي دارم ميفهمم كه خداوند به من نگاه مهرباني داره و هر وقت صداش كنم پيشم هست ، پس من انسان با لياقتي هستم كه رب رو پيش خودم دارم
من خانه رو براي رب مرتب مبكنم ..اضافات رو دور ميريزم …آنچه بيش از حق طبيعي بدنم از طبيعت گرفتم رو به طبيعت برميگردونم …به بدنم احترام ميزارم و اجازه ميدم در سبكي و آرامش نفس بكشه …
من براي اينكه احساس لياقت رو در خودم افزايش بدم ، فقط به اين فكر ميكنم كه خداوند سالها تعلل كرده در اون احساس هاي چاقي و بد تيپي من …اين يعني خداي من نميخواد من چاق باشم و اين چاقي من تنها يك درصد از اون حسي هست كه من به جهان فرستادم…..پس…من لايق هستم كه حالا روند معكوس فرستادن احساس رو داشته باشم و ايندفعه با سرعت خيلي زيادي به تناسب خواهم رسيد
اميدوارم بتونم اين فكر رو بچسونم به قلبم و هر روز تكرارش كنم …چون اينها رو خداوند داره ميگه و من مينويسم
باور لیاقت داشتن یک باور ریشه ای هست که در من وجود داره برای اولین بار هست که درست متوجه شدم که من در طی این همه سال چطور زندگی کردم .پذیرش چیزی که درمن وجود داشت خلاف اون چیزهایی که شنیده بودم و دیده بود م و گفته بودم در واقع چاقی من به خاطر همین پذیرش پایدارموندن روی یک زندگی هست و اونهم زندگی چاقی در واقع در طی این همه سال من فقط پذیرفته بودم که من باید این شکلی باشم هیچ راه دیگری وجود نداره من به این فکر میکردم که هیچ آدم چاقی قادر به لاغرشدن نیست لاغری که بشه توش لاغرزندگی کرد من فقط چاقی خودم رومیدیدم و این یک پذیرش بود برای من تبدیل به یک سرنوشت یک چیزی حتما باید توش زندگی کنم بود و اصلا گزینه لاغری و تناسب اندام همیشگی اصلا تعریف شده نبود من از کلمه ی تغییر هم چیزی به عنوان یک کلمه وجود نداشت کلمه ی تغییر یعنی عوض شدن شرایط اما فقط در سطح فکربود و عملا ب این واژه هیچ آشنایی نداشتم فقط میدونستم یه کلمه هست نه مفهوم یک شرایط مخالف اون چیزی که هست نه شخصیت مخالف شخصیت قبلی واین در تناسب اندام همیشگی که برخلاف چاقی همیشگی هست . وپذیرش عدم تغییر یعنی عدم باور توانایی واین ریشه یابی ها کمک می کنه تابه خیلی چیزها برسم . برای من توذهنم غیرقابل پذیرش بود که فقط بشه یافایل گوش دادن و نوشتن لاغرشدوبعد با تغییر افکار جسم تغییر کنه چون همیشه تنها چیزی که میدونستم وشنیده بودم رژیم گرفتن. فعالیت بیشتر و گرسنگی کشیدن وحذف غذاها بوده . واین در ذهن من ثبت شده بود که هیچ روشی نمیشه لاغرشد. من اصلا توفکر لاغرموندن نبودم فقط توفکر این بودم که برای یه مدتی لاغربشم و بعد بتونم اون تعریف و تمجید واون لذت مربوط به فلان زمان روببرم برای یه مدتی هرچند کوتاه اون لباس روبپوشم و بعد لاغربشم و هیچ وقت وزن ایدهآل خودم که واقعا علاقه به رسیدن به اون رو داشتم نتونستم اصلا به این فکر کنم بهش برسم من وزنی که دوست دارم داشته باشم 54کیلوعست اما بارژیم بهش نرسید م همیشه من تاوزن 66کیلورسیدم وتازمانی که تونستم حفظش کنم که توی اون روش بودم .امادرموردلاغری همیشگی بهش اصلا فکر نمیکردم چیزی به اسم تناسب اندام همیشگی در ذهن من اصلا تعریف نشده بود با این که حتی زمانیکه لاغری باذهن وارد این مسیر شدم هم بااینکه مینوشتم اما هیچ باور اینکه بتونم به اون چیز برسم اون تناسب همیشگی در من وجود نداشت و به خاطر همین هم من تومسیر چاقی ادامه دادم حتی امروز هم به این فکر ونتیجه رسیدم که چرا بعداز اینکه وارد یه مسیر میشم سریع شروع به سایز و وزن کردن میکنم تا اگه نشد برم سراغ یه روش دیگه واین فقط به خاطر این بود که نمیتونست ذهنم بپذیره که میشه بدون انجام ورزش سخت و ورزش سنگین بهش برسم اونم برای مدتکوتاهی چه برسه به لاغرموندن وحالا تونستم در کنم که چراتابه الان لاغرنشدم چون من براساس یک سری افکار ورفتارهای پایدار زندگی کردم که اصلا برام توذهنم قابل پذیرش نبود حتی اعتماد کردن به خودم واینکه یک فکر یارفتاری روانجام بدم که مورد تایید دیگران نباشه در ذهنم نمیشد پس این نشون میده که من چرانتونستم لاغربشم ولاغربمونم چون پذیرش اون در ذهنم به عنوان یک چیز ناموجود بود که دنبالشم نمیگشتم چون باورداشتم پذیرفته بودم که نیست همون قصه ی گشتم نبود نگرد نیست.. واین برای من یک چیز کاملا محکم و پایدار بود به خاطر همین هم هست که من سالها چاق موندم و چاقیو زندگی کردم. چون زندگی من بود.،
باتشکر فراوان…🌹
سلام و عرض ادب
امروز که با دوستم تماس تلفنی داشتم
بهم درباره رژیم دکتر شیما قاسمی صحبت میکرد و کلی تعریف و تمجید
بهش گفتم من نیازی ندارم بهش من الان در مسیر تناسب هستم
کلی باشوق و ذوق بهش توضیح دادم هیچ محدودیتی وجود نداره کلی فایل های رایگان و ارزشمند داره میتونی بیای استفاده کنی
اولین پیامدش رفع استرس بعدش آرامش ذهنی
درمورد زندگی باطعم خدا صحبت کردم مات و مبهوت پشت گوشی گوش میداد چون یقین میدونستم که هیچ جا این صحبت ها رو نشنیده چون خودمم همین شکلی بودم
وخداوند منوبه این مسیر هدایت کرد
یادمه قبلاً کلی گله شکایت داشتم از همه و حتی خدا
از همه گله میکردم همه رو مقصر میدونستم
کلی گریه میکردم که من مورد ظلم و ستمی قرار گرفتم که هیچکسی اون رو تجربه نکرده
گاهی آرزوی مرگ میکردم حتی یعنی نگاه من نه تنها احساس لیاقت نمیکردم بلکه داغون بودم
بعدش که به لطف خدا بااین دوره آشنا شدم
اولین قدم باید خودم و دوست داشته باشم
اصلاً استاد همه ی نکات مثبت زندگیم رو از اینجا یاد گرفتم
یاد گرفتم توجه کردن خیلی مهمه
اگه من به چاقی ، کالری ، پیادهروی وپرخوری و…
توجه کنم ذهنم که متوجه نمیشه من بدم میاد منو میندازه توهمون مسیر و د برو که رفتیم
ولی من اگه توجهم رو بذارم روی تناسب ،موفقیت، سلامتی، آرامش ، زیبای ، رویاهای قشنگی که همیشه دارم و احساس خوب هم مثل استارت ماشین و طی کردن مسیر
حالا این طی کردن مسیر لازمه ش چیه
داشتن احساس لیاقت
برای داشتن احساس لیاقت لازمه تا کارایی انجام بدم
مثل اعتماد به نفس بالا ،ارتقا شرایط احساسی از وضعیت الانم و پیاده کردن نکات ریز طلایی که در خوب کردن احساسم کمک میکنه
قدم دوم برای داشتن احساس لیاقت بیرونی
انجام تمرینات و گذروندن دوره آموزشی و مطالعه و تجربه های شگفت انگیز برای طرح هایی که ذهنم در طول مسیر بهم ارائه میده
چه بسا که معیار درستی انجام کار و ترازوی موفقیت من در اینجا احساس خوب منه
یعنی هرچقدر احساسم عالی تر باشه یعنی من هرروز دارم یک گام در جهت رسیدن به تناسب اندامم نزدیک تر میشم
نسبت به لاغر شدن چقدر خودت رو لایق میدونی؟
من در تمرین نوار زمان برای اولینبار یک که خواسته هایی رو نوشتم
والان دارم بااینکه در دوره اصلی از موفقیت هام صحبت کردم دوست دارم اینجا هم ازشون صحبت کنم تاشاید به درد دوستان بخوره
گرفتن گواهینامه رانندگی
اون زمان که اشتیاق بی نهایتی داشتم چون از بچگی آرزوی رانندگی داشتم و الان مهارت بی نظیری دارم فکر میکنم که موفقیت من از کسب مهارتم
همش بخاطر طی کردن ازطریق گفته های شما بوده استاد
چون بعدمن هم بودن کسانی که گواهینامه گرفتن
اولی دوران پراسترسی رو در حین رانندگی و افکار مخربشون از رانندگی تصاویری در ذهنشون ترسیم میکرد که اتفاقات ناگواری براشون رقم میزد
چون اونا هیچ شناختی از احساس و عملکرد ذهن ناخودآگاه نداشتن
مثلاً نمیدونستن که ذهن ناخودآگاه به هرچی توجه کنی همون رو گسترش میده و چه بسا که الان هم نمیدونن
واین موفقیت در کسب تجربه ناب ولذت بخش من از رانندگی بود
یکی دیگه ش روکش دندونم بود
اون روز که در درمانگاه مصلی بودم دکتر رضایی گفتن دندونات و لمینیت کردی؟
خیلی ذوق زده شدم و پیش خودم گفتم یعنی انقد خوشگل و شیک دیده میشن که دکتر دندونپزشک تشخیص نداد کامپوزیت
چون لمینیت ی طیف آبی زیبایی داره
ومن گفتم نه کامپوزیت
گفتن کجا انجام دادی
تهران ،دنتال ماکان زعفرانیه
کلی تعجب کرد
برای خودمم تعجب برانگیز چون من تااون موقع تهران رو ندیده بودم
واگز کسی هم بهم میگفت که در فلان روز میری تهران و کار زیبایی انجام میدی میخندیدم
ومن بیشتر خواسته هامو بدست آوردم
کلی طلا خریدم پولامو جمع کردم
ماشین به اسمم دراومد فروختم و ی تیکه زمین خریدم
بعدش هم طبقه دوم خونه مو ساختم و یکم ریزه کاریاش مونده
وحتی خود همسرمم متعجب و شگفت زده س
چون همون شرایط از زندگی رو دقیقا بقیه اعضای خونواده خودم وهمسرم داریم تجربه میکنیم
ولی یه فرق اساسی هست واونم همین شرکت من در دوره شگفت انگیز سرزمین لاغرهاست
حالا که بااین نگرش به خودم نگاه میکنم استاد
میبینم نه تنها من لیاقت رو درخودم میبینم بلکه گام های موثری هم برای خلق زندگی خودم برداشتم و کسب کردم
کاری که برای افراد معمولی مثل من برای خیلی ها غیر قابل باور
احساس لیاقت درونی و بیرونی من نگرش نهایی خودم از زندگی و جهان هستی ،کارها و برنامه ریزی های ذهنی که در رسیدن به اهدافم دارم انجام میدم
من خالق لیاقت بهترین شرایط از زندگیم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین تجربه از زندگیم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین موقعیت اجتماعی از زندگیم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین روابط از اطرافیانم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین تناسب اندام از زندگیم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین درآمد در زندگیم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین زیبایی و سلامتی از زندگیم رو دارم
من خالق لیاقت بهترین توانمندی و قدرت در زندگیم هستم
من خالق لیاقت بهترین آگاهی از سطح زندگیم هستم
من خالق لیاقت بهترین مهارت و دانش از سطح زندگیم هستم
من بیشترین لیاقت و شایستگی رو زمانی بدست آوردم که دورم خلوت شد دیگه خودمو با کسی مقایسه نمیکردم و احساس خوب تنهایی و آرامش رو کسب کردم
دیگه سرم تو لاک خودم بود
شرایط و اهداف خودمو داشتم و خداوند منو در مسیری از سطح کیفیت قرار داد که فقط با افراد موفق در ارتباط باشم
کسانی که در سطح زندگی ،درآمد، دانش و خیلی چیزهای دیگه بالاتر از آدمهای عادی قرار داشتن
و به لطف خدای مهربان و استاد دلسوز و زحمتکش و باوجدان موفقیت هایی کسب کردم که فراتر از انتظارم بود
بی نهایت سپاسگزارم استاد 🙏🥲🌼🌹👑
الهی شکر 🌼🌼🌹👑✨💐
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان لاغری با ذهن
ج سوال یک : من ناخوداگاه لیاقت مهمون ناخونده رو در خودم پروروندم طوری ک با خیال راحت غذاهامو میخوردم در زمان راهنمایی و دبیرستان در واقع به صورت ناخودآگاه رفتار مهمون ناخونده ک زیاد خوردن بود رو ادامه میدادم بدون ک متوجه بشم چه تاثیر منفی روم داره یادم نمیاد اون زمان کسی بهم بگه تو باید مواظب رفتار غذاییت باشی و اینطور بود ک بدن من به اشتباه فک میکرد لایق این اندامه
سوال دوم : بله من در گذشته چندین بار احساس لیاقت لاغری رو داشتم ولی ب اندازه الان ک با این سایت آشنا شدم نبودن برای اینکه بی پایه و اساس بودن و طبق گفته های اطرافیان بوده ک باید رژیم گرفت تا رژیم نگیری این ورزش به دردت نمیخوره ، این رژیمی ک سلامتیم در خطر انداخت و باعث شد از لیاقت لاغری بودن منو ببره به بی لیاقتی در لاغری احساس پوچی و ناتوانی در لاغری اینکه هر چی بدوام نمیرسم بهش اینکه محاله و یه رویای دور دست
سوال سوم: روش هایی ک امتحان کردم چون توجه من رو برای چاقی برده بود عوض لایق بودن بی لیاقتی در وجودم دامن میزد و کاملا برعکس عمل میکرد چون بدن نمیفهمید ک متنفرم فک میکرد عاشقشم
سوال چهارم : من پیشنهادم اینه ک تا میتونم از خوردن و زندگی در لحظه لذت ببرم پیشنهادم اینه ک به شکل عالی با تمام تمرکزم غذاهارو بچشم و به احساس سیری توجه کنم و مثل لاغرها رفتار کنم وقتی گرسنه شدم سمت غذاها یا خوراکی ها برم
پیشنهادم اینه که باید این بدن رو دوست داشت چون با ارزش دارایی ماست این کارخانه ای عظیمی ک مدام بدون وقفه در حال کار کردنه این بدن لایق دوس داشته شدن هستش این بدن کاملا هوشمنده
باید توجه کنیم ک از لحاظ ذهنی چی خورد این بدن میدیم به چه چیزی فکر میکنیم ؟! به هر چیزی که فکر کنیم بدن همون رو اجرا خواهد کرد
این ما هستیم ک تصمیم میگیریم به صورت آگاهانه چه داده های مثبتی به این به بدن بدیم
من کاملا آگاهانه میگم که لایق لاغر شدن هستم چون در میان انبوهی از خصوصیات مثبت خودم ک لاغری جزئی از این خصوصیات هست فقط لایق لاغری بودنش رو کم دارم ک اینجا مکتوب میکنم که من لایق همه چیز در این زندگی هستم
من وظیفه دارم ک این لاغری و این اعتماد به نفس و عزت نفس رو در خودم بالا بیارم و مثل الماس گران بها ازشون مراقبت کنم
من موظف هستم که به امید خدای بزرگم خودم رو از افکار منفی ایمن کنم
قبل از پیدا کردن این سایت از خدای مهربونم اندام عالی خواستم گفتم خدایا تو برای من اندام زیبا شو
خدایا تو برای من موهای بلند و پرپشت شو ک هدایتم کرد به ی دکتر خوب و کار بلد و تحت درمان و مراقبت خداوند هستم
چه کسی بهتر از خدای مهربونم ک توسط دستانش منو به این سایت هدایت کرده چه کسی قابل اعتماد تر از این خدای مهربون ک همیشه هر وعدش ب حق بوده و هست
برای چندمین بار میگم من به این جسمی ک خدا آفریده با تمام وجودم اعتماد دارم به هوشمند شدنش به علاقمند بودن به متناسب بودن
لاغری راحت ترین کار دنیاست 🥰😃
لاغری راحت ترین کار دنیاست 🥰😃
الهی شکرت 😍😍😍😍
سلام به استاد عزیز و عاشقان تناسب اندام با تناسب فکری
استاد امروز که داشتم با خودم مرور میکردم که یکی از موانع ذهنیم رو رد کنم به این فکر فرو رفتم که
ما لازم نیست زور بزنیم
لازم نیست هر روز بگیم چیکار کنم که جسمم متناسب بشه و از وضعیت الانش خارج بشه
لازم نیست خودمون رو مدام چک کنیم
لازم نیست لقمه هامون رو بشمریم
لازم نیست کلی معادله انجام بدیم تا ببینیم آیا سیریم گرسنه ایم لازمه غذا بخوریم یا هر چیز دیگه
اینا همه نتیجه اس
ما نمیتونیم با کنترل غذا و تیزبینانه مورد سنجش قرار دادن جسممون و رفتار جسمی مون متناسب بشیم این یکی از اون حرکت های زیرکانه ناخودآگاه هست که ما رو مجبور میکنه با عوامل بیرونی بخوايم خودمون رو تغییر بدیم ولی بازم در نهایت این کارها مارو به نامتناسب شدن میرسونه
حتی وقتی در مسیر تناسب با ذهن هستیم دست از اندازه گیری و چک کردن خودون نمیکشیم مگر اینکه بیشتر از توکل به تغییر عواملی مثل غذا و تحرک روی رد کردن موانع ذهنی کار کنیم
استاد دوره ای که درمورد ورزش گذاشتین خیلی بهم کمک کرده تا نخوام زور الکی بزنم
بهترین کار رد موانع ذهنیه
حالا این موانع میتونه
احساس عدم لیاقت تناسب
ارثی دونستن نامتناسب بودن
تغییر جسمی موثر از بارداری ازدواج غذای زیاد سبک غذایی جدید که معمولا میگن به خاطر مواد غذایی ای که شیمیایی یا هر چی نامتناسب میمونیم یا به خاطر سوخت و ساز پایین یا به خاطر دارو یا هر چیز دیگه
طبیعت جسم تناسبه
اگه متناسب نیست به خاطر فرایند ناصحیحه
هر چیز که جسم ما به ما نشون میده
نتیجه اون چیزیه که قبول کردیم و حالا با رد شدنش اصلا اصلا اصلا اصلا لازم نیست زور بزنیم که تغییر جسمی کنیم
ولی اگر تغییرات رو میبینیم به خودمون به خاطر این مسیر درست افتخار کنیم و با اشتیاق بیشتری ادامه بدیم
به قول قمیشی
بین من و آرزوهای دور به غیر از خودم(موانع ذهنی) هیچکی دیوار نیست
امیدوارم به بهترین شکل موفق و موید باشید❤
استاد از شما خیلی خیلی سپاسگزارم بابت این فضای عالی که ایجاد کردین تا با راه درست تناسب رو زندگی کنیم❤
استاد وقتی اول فایلتون از اهمیت زیاد احساس لیاقت به نسبت امتیازات و جوایزی که میتونیم بگیریم گفتین به خودم اومدم تا حواسم رو جمع کنم که تو این تله نیوفتم که از اصل دوری کنم و در حاشیه بمونم امتیازات و جوایز و … خیلی به انگیزه کمک میکنن ولی اصل اون خودباوری و دیدن توانایی تناسب اندام در خودمون هست امیدوارم بهتر بتونم روی اساس تناسب اندامم کار کنم
من وقتی سنم کم بود حدودا ۸_۹سال اندام ظریفی داشتم اما یه فرمول که تازه کشفش کردم از همون دوران در ذهنم شکل گرفت که خانم ها به مرور هر چقدر سنشون بیشتر میشه به همون میزان اضافه وزنشون افزایش پیدا میکنه فکر میکردم این یه روند طبیعیه چون دور و بریام هم همین ایده من رو اثبات میکردن و همین باعث شد با خودم بگم خب طبیعیه منم افزایش وزن داشته باشم و یه فرمول دیگه ای بود که من افزایش وزن داشته باشم زیباترم و اگه وزنم زیاد باشه مثل مامانا مهربون میشم که البته کاملا خلافش ثابت شد و اینقدر این موضوعات رو باور کرده بودم که خب الان هیچ کدوم از دلایلم به ریشه داری این دلایل مخصوصا دلیل اول نمیرسه که از وقتی روی دلایل نقض این باورها کار کردم خیلی ذهنم آزادتر شده و لج نمیکنه اینها چیزهایی بود که موجب احساس لیاقت درمورد اضافه وزن در من شد
من تلاش خاصی برای کاهش اضافه وزنم نکردم یعنی معمولا خیلی زود ول میکردم مثلا باشگاه فقط یه بار رفتم ولی زود رها کردم یا رژیم یکم گرفتم که بازم سریع رها کردم آخه من قبلترش یکی دوبار حسابی تلاش کرده بودم یا ماه رمضان روزه گرفته بودم و اینا فقط در حد نیم کیلو یا یک کیلو کم کرده بودم و دیگه باورم شده بود که هر کس که وزن اضافه داشته با هزار جور روش نتونسته متناسب بشه یا اگرم شده زود برگشته واسه همونم دیگه کلا بیخیال شدم
من فک میکردم مشکل از ژن ها هست که در افراد دارای اضافه وزن تا ابد هست و همینجوری میمونن و این باعث شد در خودم کاهش وزن رو اصلا نبینم
من دیگه اونقدر مطمئن شده بودم که لاغری برای من یه رویا میمونه دیگه دنبالش نرفتم چون میترسیدم کلی تلاش کنم و باز بیشتر شه یا اینکه میترسیدم هیچی نتونم بخورم چون معمولا برای افراد دارای اضافه وزن کلی ممنوعیت غذایی قرار میدن
من باور نداشتم که میشه لاغر شد پس هیچ تلاشی نکردم
امااااا!!!
وقتی سایت شما رو دیدم انگار نیمه گم شده امو پیدا کردم😍
یه عالمه خانم و آقایی که وزنشون کم شده بود و علی الخصوص خودتون که دیگه جایی برای شک و تردید نزاشت
اینجا که اومدم خیلی برام جالب شد که قضیه چیه من قبلش هم از قوانين جذب یه چیزایی سر در میآوردم ولی هیچوقت یه دوره منظم و قدم به قدم نداشتم اونم در خصوص یکی از مهمترین مسائل من که فکر میکردم تا ابد همینجوری میمونم ولی حالا اومدم اینجا و میبینم که هم دوره ۱۲ گام لاغری باذهن هم دوره ۱۰۰گام لاغری با ذهن رو دارین و این برام خیلی ارزشمنده چون حتی اگه مباحث به کیفیت دوره فروشی نباشه بازم کلی نکته مهم داره که همونا رو اگه انجام بدم و نتيجه بده نور علی نور میشه
من نشستم با خودم فکر کردم چه چیزهایی بهم کمک میکنه تا در این راه احساس لیاقت بیرونی و درونی رو در خودم افزایش بدم یکی از مهمترین کارهایی که میتونم بکنم یاد آوری نمونه های نقض کننده دلایل افزایش وزنم حالا از توی اقوام دوستان از آلبوم شگفتی ها و …. که باعث قرص محکم کردن دلم میشه
تمرکز روی عملکرد های ناخودآگاهم در مورد برخورد با مواد غذایی و به خصوص در یخچال چون وقتی روی خودم کار نمیکنم گاهی سر از یخچال در میارم البته خداروشکر که با اینکه در یخچال رو باز میکنم بازم بلدم ذهنم رو کنترل کنم و میبینم واقعا چیزی دلم نمیخواد و چون اصلا گرسنه ام نیست بیخیال میشم حتی شده مامانم بشینه تخمه و شکلات و غذا و هله هوله و خلاصه سرش با انواع واقسام مواد غذایی گرم باشه ولی من دیگه برام مهم نیست
و یه چیز عجیب که جدیدا برام اتفاق میوفته از این لحاظ میگم عجیب چون انگار معدم تنظیم شده فقططططط اونقدری که لازمه بخوره بیشتر از اون گلاب به روتون حالت تهوع میگیرم و اصلا به مذاقم خوش نمیاد
حتی ممکنه یه چیزی رو هوس کنم بعدش یادم میره یا اینکه جدیدا تمایلم خیلی به میوه ها و غذا های سبک رفته
برای افزایش لیاقت در لاغر شدن یکی تکرار الگو های مناسب یکی پرهیز از روش های نادرستی که هم خودمون هم دیگران ازشون گول خوردن یکی گوش نکردن به حرف های دیگران حالا نصیحت باشه یا هر چیزی حرف نزدن درمورد شرایط اضافه وزن حالا چه به شوخی چه با عصبانیت چه با ناراحتی با هرچی
یکی آرامش و احساس رضایت بیشتر از خودمون و تصور روند کاهش وزن با هر قدمی که در این مسیر برمیداریم تا به سرزمین لاغر ها برسیم
سلام
بعداز ظهرشما لخیر اقایی عطارانروشن
امروز درمورد لایقت صبحت بود هر کس در ذهن خودش چند چیز وچندین فکر کار واندیشه برای خودش لایق میدونه اگه خودش لاقاون چیزی که فکرش هست بدکنه درنتیجه بدای داشتن او علاقه تلاش میکنه تا بهش برسه من در گذشته چندین مورد ار این لایقت بر ای خودم تو رویام داشتم برای خودم داشتن ابن چند چیز ارزومیکردم وحال که بهش رسیدم میدونم لایقش بودم وخداوند به من هدیه کرده که مورد وزنم تا حالا خودم شاید ور تلاش ظاهزی لایق لاغری مدوتستم ولی در ذهن خودم نه اون می گفت تو. لایق چاقی هستی.
پس وفت دوست داشتن تنها کافی نیست باید در ذهنم این
موضوع قبول محکمی داشته باشه …
من لایق تناسب اندام دارم .من لایق کم شدن ورن مو دارم.
من درگذشته توانی زیادی داشتم کارهای مهمی انجام دادم
بایا د اوری این موضوع باور جدیدی ازخودم ایجادمبکنم با این روش رفتارجدیدی درمن ایجاد میشه
بهانه تراشی ممنوع
ایجا لا یفت در به هدف رسیدن
فبول مسئولیت چاقی خودم هستم
این خودم هستم خودم نابود میکنم
اشتها خودتی اشتها توذهنته
باورمناسب جایگزین میکن
مناسب شدن حق منه
همین ذهن به این شکل دربیادمی تونه به شکل ایده ال در بیاد.
امروز که شما برای ما میگفتید اگه شماچاق هستیداین حق شماست شما لایق لاغریی نیستید به من خیلی برخورد.
گفتم راست می گه اگه حق من ولایقت من لاغریی بود پس چرا لاغ نشدم یاد این دورهای بی کیفیت افتادم که من بیچاره هی ازش گول خوردمتا این بار سنگین به دوش کشیدم
من لایق بود حتما ولی گناهم مسیر اشتباه بود من قبول کردم وگفتم تولایق بهترینها هستی
هرروز وچندین بارباخودمبگم
من لایق بهترینها هستم من لایق بهترینها هستم
تو لایق پوشیدن زیباترین لباس واین لباس با شادترین رنگ هستی هر چیز خوب لایقت تو رو داره
تومیتونی به وزن ایدهالت برسی چون لایقت تو حتما موفق میشی این چاقی تو رواذیت کر ده بالتغر شدن ازش انتقام بگیر اون انتقام سخت تلافی این همه اذیت ازش بگیر .
تو موفق میشی توموفق میشی به امیدخداوند
سلام و درود ▪︎
گام پنجم برای متناسب شدن .▪︎
لیاقت لاغر شدن با رژیم گرفتن،و ورزشای سخت انجام دادن، دارو مصرف کردن و عمل جراحی در من ایجاد نمی شه. چرا که من برای داشتن لیاقت چاقی کار خاصی انجام ندادم یا زحمت و رنج زیادی متحمل نشدم ….
لاغر شدن مثل هر کاری لیاقت می خواد همونجور که چاق شدن هم لیاقت می خواد و من حتما لیاقت چاق شدن رو داشتم که چاق شدم.
من اینو در این مدت آموزش در سایت و دوره ها متوجه شدم که هر فردی که اضافه وزن داره برای چاق شدن، استمرار و پشتکار داشته …چه اونایی که دوست داشتن چاق بشن چه اونایی که تحت تاثیر باورهای اشتباهشون به شکل ناخودآگاه علیرغم میل باطنیشون چاق شدن … چطوری ؟؟
به این شکل که بارها رفتار و عادت های اشتباه رو تکرار کردیم تا جسم ما به این شرایط رسید▪︎
پس لیاقت تغییر کردن رو داشتیم ، هرچند که این تغییر در جهت چاق شدن بوده ….
بارها از شرایط جسمی خود مون متنفر شدیم و به چاقیمون توجه کردیم و به ذهنمون دستور دادیم که دوست داریم بیشتر چاق بشیم ….
من بایدبه این جمله خیلی توجه کنم :
توجه به اون چیزی که از اون متنفر یم با توجه به اون چیزی که عاشقشیم برای ذهن ما تفاوتی نمی کنه …
استاد میگن سال ها از چاقیم متنفر بودم اما هر سال چاق تر شدم به این دلیله که ذهن ناخودآگاه تفاوت بین تنفر یا عاشق بودنو نمی دونه …
عملکرد ذهن ناخودآگاه من اینطوره که :
زمانی که نگران چاقی بیشتر بشم در حال پرورش لیاقت چاقی خودم هستم
زمانی که از شرایطم خجالت بکشم ، گله و شکایت کنم خودمو سرزنش کنم ، رژیم بخوام بگیرم و به بدنم با ورزش سنگین فشار بیارم من در حال افزایش لیاقت چاق شدن در خودم هستم .
یادم می آد زمان هایی که به شدت از چاقی متنفر شدم و بارها برای دیگران درباره چاقی گله و شکایت کردم ،
اینا تلاش من برای چاق تر شدن بوده….
استاد خوشبختانه من هیچوقت به اون شدت از چاقیم متنفر نشدم که خدای نکرده آرزوی مرگ کنم …وضعیت من یه حالت خاص از چاقیه چون از اول دوست داشتم چاق بشم و لیاقتمو هم در این مورد به اثبات رسوندم …پس حالا که می خوام لاغر بشم باید هر کاری برای لیاقت چاقیم انجام دادم واسه لاغریم هم انجام بدم منتها با اندکی تفاوت …
اگر من به چاقیم وقتی از حد گذشت توجه منفی کردم ، متنفر شدم ، گله شکایت کردم ، غمگین و افسرده شدم خودمو سرزنش کردم و سمت رژیم و ورزشای نسبتا سخت رفتم اما ،
شاید درک این موضوع برام آسان نباشه که چگونه ممکنه من از چیری متنفر باشم اما اون موضوع در زندگی من گسترش پیدا کنه .
استاد می فرمایند که این موضوع اساس قانون جذبه و درکش نیاز به درک آگاهی بیشتر و استمرار در مسیر تغییر کردن داره ،استاد اضافه کردن :
استاد من اینو درک کردم اگر می خوام لاغر شم باید لیاقت لاغر شدنو در خودم ایجاد کنم .
می بایست همیشه به یاد داشته باشم تا زمانی که در نگرش به جسم و زندگیم تغییر ایجاد نکنم موفق به ایجاد لیاقت متناسب شدن در خودم نخواهم شد ….
بنا به توصیه استاد باید در ذهنم لیاقت لاغر شدن رو جایگزین لیاقت چاق شدن کنم …
باید فرمول های لاغر کننده در ذهن ناخودآگاهمو مجددا فعال کنم و استفاده از اونهارو جایگزین استفاده از فرمول های چاق کننده کنم .
وقتی که با قدرت ذهنم در متناسب شدن بیشتر و بیشتر آشنا بشم معنای لیاقت متناسب شدن رو یاد می گیرم و از این به بعد مسیر زندگیم از چاق تر شدن به سمت لاغرتر شدن تغییر می کنه …
استاد در پایان توضیح دادن و یادآور شدن رمز شگفتی ساز شدن افرادی که از مسیر لاغری با ذهن به رویای لاغریشون رسیدن اینه که برای شگفتی ساز شدن ابتدا لیاقتشو در ذهن خود ایجاد کردن ….. ما به هر آنچه در جسم و زندگی برسیم لیاقتشو داریم … اگر چاقم لیاقتشو دارم اگر می خوام لاغر بشم باید روی لایق شدن برای لاغر شدن خیلی کار کنم ….مثلا لازمه فایلهای صوتی این جلسه ارو بارها و بارها گوش بدم و توجه کنم و سپس بهش عمل کنم ….
من با انجامتمرینات دوره ها به بهترین نحو لیاقت بیرونی خودمو به اثبات رسوندم هر اشکالی هست در احساس شخصی درونی من نسبت به لیاقت لاغر شدنمه …وقتی بدونم پاشنه آشیل موفقیتم چیه صد در صد روی اون تمرکز بیشتری می کنم و در حد توان در رفع اشکال تلاش خواهم کرد …..