0

گام ۵: لایق لاغر شدن باشید

لیاقت داشتن لیاقت لاغر شدن
اندازه متن

لیاقت داشتن مهمترین موضوع در رسیدن به هر موفقیتی است و لاغر شدن هم نیاز به لیاقت داشتن تاثیرگذار است.

لیاقت داشتن برای لاغر شدن با رژیم گرفتن، ورزش های سخت انجام دادن، دارو مصرف کردن و یا حتی عمل جراحی در شما ایجاد نمی شود. چرا که همه ما برای داشتن لیاقت چاقــــی کار خاصی انجام نداده ایم یا زحمت و رنج زیاد متحمل نشده ایم.

اهمیت لیاقت داشتن

لیاقت داشتن برای رسیدن به هر موفقیتی لازم است.

هر فردی به اندازه لیاقت خود از جهان و نعمت های آن سهم می برد.

جهان مادی، جهان لیاقت هاست.

جملات از این دست زیاد در کتاب های موفقیت و گفته های افراد موفق جهان استفاده می شود.

لاغر شدن هم مانند هر کاری نیاز به لیاقت دارد، همانطور که چاق شدن هم لیاقت می خواهد و همه افراد چاق حتما لیاقت چاق شدن را داشته اند.

هر فردی که اضافه وزن دارد برای چاق شدن، استمرار و پشتکار داشته است.

بارها رفتار و عادت های اشتباه را تکرار کرده است تا جسم خود را به این شرایط رسانده است، پس لیاقت تغییر کردن را داشته است، هرچند که این تغییر در جهت چاق شدن بوده باشد.

بارها از شراط جسمی خود متنفر شده است و به چاقی خود توجه کرده است و به ذهن خود دستور داده است که دوست دارد بیشتر چاق شود.

نقش ذهن ناخودآگاه در چاقی

بسیاری از افراد معده، سوخت و ساز، ژنتیک یا بسیاری عوامل دیگر را دلیل چاقی افراد می دانند درحالی که تاثیرگذارترین موضوع در چاق شدن ذهن ناخودآگاه است که هرگز مورد توجه قرار نگرفته است.

به این عبارت دقت کنید:

توجه به آن چیزی که از آن متنفر هستید با توجه به آن چیزی که عاشق آن هستید برای ذهن شما تفاوتی نمی کند

ذهن شما در هر دو حالت تصور می کند که شما آن شرایط را دوست دارید و سعی می کند آن شرایط را در زندگی شما گسترش دهد.

اینکه سال ها از چاقی متنفر بوده ایم اما هر سال چاق تر شده ایم به این دلیل است که ذهن ناخودآگاه تفاوت بین تنفر یا عاشق بودن را نمی داند.

از نظر ذهن ناخودآگاه توجه کردن، درگیر شدن، عاشق بودن، خواستن، نخواستن، دوست داشتن، متنفر بودن و … همه به یک معنی است و آن علاقمند بودن است.

عملکرد ذهن ناخودآگاه

در واقع ذهن ناخودآگاه شما به این شکل عمل می کند:

به هر چیزی توجه کنید تصور می کند شما عاشق آن موضوع هستید و آن موضوع را در زندگی شما گسترش می دهد.

پس همه افراد چاق به شکل های مختلفی به چاقی خود توجه کرده اند و با توجه کردن لیاقت چاق شدن را در خود افزایش داده و چاق تر شده اند.

زمانی که نگران چاقی بیشتر هستید شما در حال پرورش لیاقت چاقی خود هستید.

زمانی که از شرایط خود خجالت می کشید، گله و شکایت می کنید، خود را سرزنش می کنید، رژیم می گیرید و به بدن خود با ورزش های سنگین فشار وارد می آورید شما در حال افزایش لیاقت چاق شدن خود هستید.

اگر اضافه وزن دارید و این نوشته را می خوانید به خوبی درک می کنید دقیقا منظور من چیست.

شما به خاطر می آورید چه کارهایی برای لاغر شدن انجام داده اید.

به خاطر می آورید زمان هایی را که به شدت از چاقی متنفر شده اید و بارها برای دیگران درباره چاقی گله و شکایت کرده اید.

حتی به خاطر دارید زمان هایی که از چاقی به حدی متنفر شده اید که آرزوی مرگ کرده اید.

اینها تلاش شما برای چاق تر شدن بوده است.

تنفر از چاقی

تنفر از چاقی دلیل چاق تر شدن

شاید درک این موضوع برای شما به آسانی نباشد که چگونه ممکن است من از چیزی متنفر باشم اما آن موضوع در زندگی من گسترش پیدا کند.

این موضوع اساس قانون جذب است و درک آن نیاز به درک آگاهی بیشتر و استمرار در مسیر تغییر کردن دارد.

تا همین چند سال قبل درباره این موضوع هیچ آگاهی نداشتم و بارها از اینکه “چرا از هرچه بدم می آید سرم می آید” متعجب و خشمگین می شدم.

هزاران بار به این موضوع فکر می کردم که چرا من به فلان موضوع علاقه ای ندارم اما همیشه با آن درگیر هستم.

سال ها زمان برد تا به دلیل گسترش آنچه نمی خواهم در زندگی ام پی بردم و آن “توجه کردن” بود و اینکه ذهن ناخودآگاه من تفاوتی بین “دوست داشتن و نداشتن” قائل نیست و به هر دلیل موضوعی مورد توجه من قرار بگیرد و به آن توجه کنم به عنوان موضوع مورد علاقه درنظر گرفته شده و در زندگی من گسترش پیدا می کند.

به این ترتیب اگر می خواهید لاغر شوید باید لیاقت لاغر شدن را در خود ایجاد کنید.

تا زمانی که در نگرش خود به جسم و زندگی که دارید تغییر ایجاد نکنید شما موفق به ایجاد لیاقت متناسب شدن در خود نخواهید شد.

باید در ذهن خود لیاقت لاغر شدن را جایگزین لیاقت چاق شدن کنید.

باید فرمول های لاغر کننده موجود در ذهن ناخودآگاه خود را مجددا فعال کنید و استفاده از آنها را جایگزین استفاده از فرمول های چاق کننده کنید.

باید مانع از توجه افکار خود به چاقی شوید و در مقابل به موضوع لاغری که مورد علاقه و آرزوی شماست توجه کنید.

عوارض چاقی

لیاقت چاق شدن

سال ها من در ذهن خودم در حال پرورش لیاقت چاق تر شدن بودم.

با تنفری که از خودم داشتم، با رژیم های سختی که اجرا می کردم و با ورزش های سنگینی که انجام می دادم، با فرار کردن از خودم، با سرزنش کردن خودم، با سرزنش کردن والدینم که چرا مانع از چاق شدن من نشدند.

در همه این موارد من در حال پرورش لیاقت چاق تر شدن خودم بوده ام.

اما روزی که با قدرت ذهن خود در متناسب شدن آشنا شدم معنای لیاقت متناسب شدن را آموختم و از آن روز مسیر زندگی من از چاق تر شدن به سمت لاغرتر شدن تغییر کرد.

آگاهی امروز درباره لیاقت متناسب شدن است.

آنچه در این فایل آموزشی آماده شده جهت اطلاع افرادی است که دوست دارند در شرایط فعلی خود تغییری ایجاد کنند و در مسیر افزایش لیاقت متناسب شدن قرار بگیرند.

همه افرادی که از مسیر لاغری با ذهن به رویای لاغری خود رسیده اند برای شگفتی ساز شدن ابتدا لیاقت آن را در ذهن خود ایجاد کرده اند.

امیدوارم با استفاده بارها از این فایل صوتی در درون خود شعله های متناسب شدن را سوزان تر کنید و گام های موثری در جهت رسیدن به تناسب اندام مورد نظر خود بردارید

دیدگاه فروغ عزیز در بخش نظرات:

به نام خدای مهربان 

باور لیاقت داشتن و ارزشمندی خیلی باور مهمی هست من از وقتی در این مسیر هستم به شدت دارم روی این باورم کار میکنم و به صورت خود به خودی این باور  مهم در من بهتر شده.

من دوست دارم در تمام جنبه ها به بهترین ها برسم و بارها از خدا خواستم  بهترین فرزندان، بهترین زمانها، بهترین مکانها، بهترین افراد، بهترین اندام، بهترین زندگی و بهترین روابط  و بهترین قدرت بیان و بهترین تفریح ها و خلاصه بهترین هر چیزی رو به من بده.

من یادم میاد که درگذشته که وارد این مسیر نشده بودم چون  همیشه به خاطر اضافه وزنم کلی غصه می‌خوردم و بیشتر اوقات نگران بودم و استرس داشتم ‌و ‌چون اعتماد به نفس نداشتم و … بیشتر اوقات در مسیر نادرستی بودم  و داشتم چاقیب یشتر رو جذب میکردم 

من اگر در گذشته ادامه تحصیل ندادم چون خودم رو لایق اون نمی‌دونستم .

من در گذشته  اگر به دنبال شغل و استقلال مالی نبودم چون خودم رو لایق اون نمی‌دونستم 

 اما من در گذشته بارها برای رهایی ازچاقی رژیم و ورزش سنگین میگرفتم و خودم رو  به لاغری دلخواهم میرسوندم چون  خودم رو لایق لاغر شدن میدونستم اما چون راهم اشتباه بود هیچ وقت تناسب اندام برای من ماندگار نبود و من در زجر و سختی بودم.

لیاقت نداشتن مانع رسیدن به هدف میشه و اما چون من  کسی بودم که همیشه احساس لیاقت در تناسب داشتم اما راهش رو بلد نبودم خیلی جالب به این راه اصولی و الهی هدایت شدم .

من  اینقدر با تمرینهای جالب دوره های استاد روی باور لیاقت داشتن کار کردم که به راحتی عدد وزنی مورد علاقم رو می‌نویسم و کلی هم در ذهنم اون رو تجسم میکنم و در مورد خودم در اون وزن، کلی رویا پردازی میکنم و می‌نویسم  و اون رو حق مسلم خودم میدانم و اصلا برام چیز خاص و دست نیافتنی نیست.

حالا شاید گاهی نحوای منفی باشه ولی خدا رو شکر اینقدر در مسیر بودم و روی خودم کار کردم که به راحتی جوابش رو میدم و خیلی سریع اون  نجوا کمرنگ میشه و حذف میشه و این  به  خاطر استمرار من در این مسیر هست که خود به خود همین احساس لیاقت در من بیشتر شده.

من کسی بودم که سالها در رژیم سخت و ورزش سخت بودم  و اینقدر هدفم برام مهم بوده که تا آخرین ماه رژیمم با جدیت این کارها رو کردم و با هر سختی بوده دوام آوردم و من در وزن ایده الم قرار گرفتم اما چه فایده که ماندگار نبوده پس من انسان توانمندی بودم و هستم چون من بارها بعد از ازدواجم که چاق شدم با رژیم های سرخود. که خودم برای خودم تجویز میکردم مثلا شام و یه سری خوراکی ها رو نمیخوردم و ورزش میکردم  و موفق هم میشدم 

  • در سال ۸۳ با رژیم های خودم که حذف شام  بود  در حد ده کیلو کم کردم 
  • درسال ۸۶ با  رژیم های خودم که حذف شام و یه سری خوراکی ها بود و ورزش  بود بازم در حد ۲۵ کیلو کم کردم 
  • درسال ۹۰ با رژیم های خودم که حذف شام و یه سری موادغذایی بود در حد ۲۰ ,کیلو کم کردم 
  • در سال ۹۳ با رژیم کارشناس تغذیه در حد  سی و پنج کیلو کم کردم 
  • در سال ۹۴ بازم با دکتر تغذیه در حد ده کیلو 
  • در سال ۹۵ بازم با دکتر تغذیه در حد هشت کیلو 
  • از سال ۹۵ تا ۹۸ من مرتب در حال رفت و آمد بین چاقی ولاغری  بودم  و با رژیم و ورزش خودم رو متناسب میکردم 

و اینها همه نشان از توانمندی جسم من هست پس من  لایق تناسب اندام هستم و هر حرفی که پزشکان و اطرافیان. به من گفتن که تو نمیتونی تو دیگه چاق میشی تو ازاین به بعد به خاطر دارو چاقتر میشی و یا به خاطر زایمان چاقی شکمی خواهی داشت و یا تو با افزایش سن چاق خواهی شد و یا اینکه بهم گفتن تو با متناسب ها فرق داری و …. رو میندازم دور و با تمام وجودم به خودم جلوی آیینه میگم.

  •  من لیاقت لاغر شدن رو دارم
  •  من لایق لباس شیک به تن کردن رو دارم 
  • من لیاقت خوردن بهترین غذاها رو دارم 
  • من لیاقت آزادی و آرامش و دارم 
  • من لیاقت داشتن زندگی در شرایط کاملا سالم رو دارم.
  • من لیاقت بهترین رفتارهای  غذایی رو با خودم دارم 
  • من لیاقت قوی بودن و تسلط  بر مواد غذایی رو دارم 
  • من لیاقت داشتن بهترین حالت روحی رو دارم 
  • من لیاقت لذت بردن از خودم رو دارم 
  • من لیاقت داشتن رابطه ی عالی با خدای خودم رو دارم 
  • من لیاقت داشتن یه زندگی عالی سراسر شادی رو دارم 
  • من لیاقت داشتن آزادی در خریدن رو دارم 
  • من لیاقت داشتن آزادی در فعالیت رو دارم 
  • من لیاقت داشتن لباس رنگ شاد رو دارم 
  • من لیاقت داشتن اعتماد به نفس عالی رو دارم 

پس من برای این همه احساس لیاقت لاغر شدن را در خودم ایجاد کنم هر روز تمرینها رو انجام میدم و دیگه حرص و ولع در خوردن ندارم  و از هر بهانه ای برای خوردن استفاده نمیکنم.

در گذشته چقدر می‌خوردم چقدر به زور و با هر بهانه من کلی غذا وارد جسمم میکردم چون در اون مواقع من لیاقت تناسب اندام رو نداشتم و چقدر بعدش خودم رو سرزنش میکردم. و ناراحت میشدم که این چه جسمی هست چرا من اشتهای زیادی دارم  و اون مواقع داشتم چاقی بیشتر رو جذب میکردم 

من اینقدر خودم رو ارزشمند می‌دونم که هر به هر دلیل غذای زیاد وارد جسمم نمیکنم و خودم رو بیمار نمیکنم 

  • برای ضربه زدن به دیگران بیشتر از نیازم نمی‌خورم 
  • برای اینکه غذا مجانی هست بیشتر از نیازم وارد بدنم نمیکنم 
  • برای اینکه پولش رو دادم بیشتر از نیازم غذا وارد بدنم نمیکنم 
  •  به خاطر اینکه غذایی اسراف نشه اون رو به زور وارد جسمم نکنم 
  • اگر غذایی زیاد بود من زیادتر نخورم و به نیاز جسمم توجه کنم 
  • من اینقدر احساس ارزشمندی میکنم که هر ته مانده ی غذایی رو از روی میز غذا نخورم 
  • هر غذایی رو که چند روز مانده داخل یخچال نمی‌خورم 
  • هر غذای اشغال و بی‌کیفیت رو نمی‌خورم .
  • به هر دلیل و بهانه غذا رو انتخاب نکنم
  • در هنگام شادی و خوشحالی و یا ناراحتی و یا درد جسمی و روحی و …. من غذا نمی‌خورم 

و بعد میبینم که بدنم چقدر قشنگ پاسخ این انتخاب من رو میده و من هر روز متناسب تر میشم.

همیشه ذهنم، من رو ترغیب میکرد بیشتر بخور چون من احساس لیاقت لاغر شدن رو نداشتم اما متناسبهای اطرافم رو میدیدم که چقدر به اندازه و درست میخورن و چقدر لاغر و عالی هستند و  اما من همیشه هر خوراکی در اطرافم بود می‌خوردم اما اونها اینطور رفتار نمی‌کردند.

خیلی راحت انتخاب  میکردن از چه خوراکی  درر چه زمانی بخورم و من همیشه حسرت این رفتارهای غذایی اونها رو داشتم و میگفتم خوش به حالشون که همیشه سیر هستن و کم میخورن و اما من گرسنه هستم و زیاد میخورم.

من از درون احساس لیاقت لاغر شدن میکنم و چون کلی نتیجه گرفتم احساس خود باوری بسیار خوبی دارم که من میتونم بازم لاغر تر بشم و من با مرور توانمندی‌های گذشته ام فقط در زمینه ی لاغری به خودم میگم من از راه غلط بارها تونستم بارها لاغر بشم پس از راه صحیح به راحتی میتونم به تناسب اندام برسم.

بماند که من کلی توانمندی‌های دیگه هم دارم مثلا من در سن خیلی کم تونستم مدرک آرایشگری و کامپیوتر و رانندگی و گلسازی و … رو بگیرم. پس من فرد توانمندی هستم و به راحتی به تمام هدفهام میرسم.

من مسولیت صد در صد چاقیم رو پذیرفتم و هیچ عامل بیرونی رو مثل ورزش و رژیم و مربی و دکتر تغذیه و خوراکی ها وفعالیتها و داروها و ارث و سن و زایمان و …. رودلیل  چاقی خودم نمی‌دونم و همیشه میگم من خودم با رفتارهام و افکارم جسم خودم رو رقم میزنم نه هیچ مورد دیگه ای.

من مسول شرایط فعلی زندگیم هستم و کاملا شجاعانه میپذیرم پس دیگه حاضر نیستم به هر دلیلی غذا بخورم زیادتر از نیازم بخورم و پر  خوری کنم و حرص و ولع در خوردن ندارم و من اختیار کامل خودم رو در دست گرفتم.

  • من مسول چاقی خودم هستم 
  • من کاری به خوردن اطرافیانم ندارم
  • من کاری به مواد غذایی اطرافم ندارم
  • من کاری به نوع مواد غذایی ندارم
  • من کاری به هیچ چیز ندارم

فقط با تمرکز بر نیاز جسمم غذا میخورم چون هدف مهمی دارم که شاید برای خیلی‌ها مهم نباشه پس من مسول چاقی خودم هستم 

من مسول چاقی خودم هستم  پس با درست انتخاب کردن خودم رو به هدفم نزدیکتر میکنم و من با این حرف که اینجا میزنم و بارها تکرار میکنم  انتخابهای درست تری دارم و به زور هیچ غذایی وارد جسمم نمیکنم و ته مانده ی غذای فرزندان و همسرم رو نمی‌خورم .از ترس اسراف بیشتر از نیازم نمی‌خورم و…

بارها به خودم میگم من با یه قرص چاق نشدم که حالا با اون لاغر بشم من با دمنوش چاق نشدم که حالا با اون لاغر بشم  و … من فقط با پرخوری چاق شدم پس باید با به اندازه خوردن لاغر بشم.

من مدتها هست تمام عوامل چاقی رو در ذهنم نقض کردم و دیگه مهمترین دلیل چاقی خودم که اشتها بود رو در ذهنم حذف کردم و میگم جسم من عضویی به این نام نداره  اشتها در ذهن من لانه داره نه در جسم من  برای ازبین بردن اون باید ذهنم رو درست کنم و تمام باورهای بی‌لیاقتی رو حذف کنم و با باورهای قدرتمندانه جایگزین کنم مثلا متناسب شدن حق من هست 

اگر من لاغر نشم  پس کی لاغر بشه؟؟

من عاشق این مسیر هستم و هر روز یک گام برمیدارم و سعی میکنم به اون عمل کنم و تا جایی که در توانم باشه من عمل میکنم و مطمعنم همین ذهن من که تونسته من رو چاق کنه حالا هم می‌تونه من رو لاغر کنه.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام بهتر تمرین این بخش به موارد زیر توجه داشته باشید و درباره آنها بنویسید.

  • به آنچه در مسیر چاق شدن تجربه کرده اید فکر کنید و بنویسید چگونه لیاقت چاق شدن را در خود ایجاد کرده اید.
  • با توجه به توضیحات ارائه شده در تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن توجهی به ایجاد لیاقت لاغر شدن در خود داشته اید؟
  • روش های لاغری که استفاده کرده اید باعث ایجاد لیاقت لاغر شدن در شما شده اند یا سبب افزایش لیاقت چاق تر شدن شده اند.
  • پیشنهاد خود برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن را در خود بنویسید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

📻 رادیو لاغری

(قوانین و نحوه ارسال)

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.12 از 163 رای

https://tanasobefekri.net/?p=9247
346 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار عطا
      1401/10/22 06:34
      مدت عضویت: 686 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,588 کلمه

      بسم الله الرحمن الرحیم . 

      من کلی کامنت خوندم تا بفهمم جمله ی خودتو لایق لاغری بدون یعنی چی ؟ قبل از اینکه کامنت مربوط به لیاقت رو نویسم به نظرم نیازدارم یه چیزایی رو بنویسم که مطلب برام روشنتر بشه . توی مطلبی میخوندم میگفت یکی از روشهای تربیتی زمان ما این بود که هر وقت بچه ها کار بدی انجام میدادن برای تنبیه اونا پدر و مادراشون بهشون کلی کار میدادن انجام بدن تا خسته اش کنند . مثلا جارو کردن ظرف شستن و … چیزی شبیه جریمه نوشتن . معلما هم همینطوری تنبیه میکردن . یا توی زندانها هم همینطوری تنبیه می کنند و مثلا دستشویی شستن رو بهشون میدن . می گفت اما  پدر و مادر من روش دیگه ای برای تنبیه ما داشتن و اونم  این بود که ما هر وقت کار بدی می کردیم بهمون کار منزل نمیدادن انجام بدیم . یعنی می گفتن تو تا دو روز حق نداری دیگه تو شستن ظرفها کمک کنی . یا مثلا حق نداری دست به جارو بزنی . حق نداری به پدرت کمک کنی و …  اینجوری باعث میشدن ما کمک کردن رو یه  امر خوبی ببینیم که وقتی کار بدی انجام میدادیم ما رو از کار کردن و کمک کردن  محروم میکردن و برعکس وقتی ما کار خوبی انجام میدادیم به ما اجازه میدادن که بیشتر کمکشون کنیم . منظورم اینه که به نظر من مفاهیم کار بد و کار خوب یا  پاداش و تنبیه برای فرد لاغر و چاق با هم متفاوته . یه فرد چاق پرخوری رو کار بدی می دونه . بارها خودشو به خاطرش تنبیه می کنه . بارها نخوردن رو تنبیه و جبران کار بدش می کنه اما میل به انجام اون کار در وجودش بیشتر میشه . اینجوری غذا در نظر ما پررنگ تر میشه و اتفاقا غذا میشه مفهوم خوب در ذهن ما که  چون کار بدی کردیم خودمون رو ازش محروم کردیم . ما همیشه به غذا به عنوان یک پاداش نگاه می کنیم که اگه کار بد انجام بدیم خودمون رو ازش محروم می کنیم . خب اینجوری غذا برای ما خیلی جذاب میشه  نمیدونم چطور بگم ولی وقتی برای فهمیدن و درک کردن موضوع لیاقت کامنتا رو خوندم دیدم اکثر بچه ها پرخوری رو یه کار بد می دونند که خودشون رو ازش پرهیز می کنند و با به اندازه خوردن خودشون رو تشویق می کنند . ولی آیا مبنای رژیم این فرمول نیست ؟ خب رژیم هم همین و می گه . برای ما حد و اندازه گذاشته که کار خوب اینه که تو به اندازه بخوری و کار بد اینه که تو خلاف این برنامه عمل کنی . یعنی غذاهای موجود در این رژیم رو فقط بخوری و به اندازه ای که گفته شده و اگه خلاف این انجام بدی کار بدی انجام دادی . خب این الگوی تکرار شونده هنوزم در بین تمام کامنتایی که خوندم بود . یعنی اونا ناخوداگاه خودشون رو متعهد به انجام کاری میدونستن که اگه خلاف اون رو انجام بدن کار بدی کردن . خب آیا این ها از همون ذهن چاق نمیاد ؟ حالا فقط اسمش نسبت به رژیم فرق کرده . اصطلاح اینجا اینه بخور ولی به اندازه بخور . پرخوری کار بدیه . میانه روی کار خوبیه . ترس از غذا نداشته باش ولی به اندازه بخور و خب رژیمم همینو می گه . فقط تفاوتش اینه اینجا این مفهوم رو دارن از سطح افکار  تغییرش میدن ولی در رژیم در سطح رفتار  . اما شیوه انسانهای لاغر برای غذا خوردنشون چیه ؟ در حالیکه  اطرافیانم همه چاق بودن و مفاهیم خوب و بد در ذهن ما معمولا یه جوره . اندازه خوردن خوبه . پرخوری و کم خوری بده . وقتی پرخوری می کنی برای جبرانش یه کاری انجام بده . و معمولا همه حذف یه سری از مواد غذایی رو انتخاب کردن . یعنی حذف خوراکی رو کار خوبی می دونند . مثلا در هنگام خوش گذرونی در صورتی که گرسنه نبودم کار خوب اینه که چیپس و تنقلات رو حذف کنم . تپلها بیشتر میخورن . پس اگه بخوای لاغر بشی باید به اندازه بخوری . برای تنبیه کار بد پرخوری ،  خودمون رو از غذا منع می کنیم . پس غذا برای ما حکم پاداش رو داره که اگه پرخوری کردیم پس باید مدتی نخوریم تا جبرانش کنیم . به نظر من بزرگترین تفاوت یه انسان چاق و یه انسان لاغر اینه که انسان چاق به واسطه همین خوب و بدها و همین تنبیه ها و پاداشها غذا رو برای خودش  جذاب کرده و نخوردن غذا رو تنبیه می دونه . لاغر شدن و نخوردن یا کم خوردن غذا رو زجر می دونه . در حالیکه چاق شدن همیشه با لذت بوده تنبیه و محرومیتی توش نبوده .پس مفهوم غذا شده پاداش و نبودنش تنبیه و رنج . در چاقی غذا هست پس پاداش هست و در لاغری غذا به اندازه هست پس پاداش به نسبت چاقی کمتره پس تمایل من به سمت لذت بیشتر یعنی چاق شدن میره . میخوام اینو بگم ما چاقها غذا برامون تبدیل به بت شده . یه کار ممنوعه جذاب . همون سیب حوا . چرا خدا با اینکه خودش می دونست نهی کردن انسان رو حریص تر می کنه  ولی به آدم گفت از اون سیب نخور و چرا شیطان بعد از خدا  اون سیب رو برای آدم کانون توجه کرد در حالیکه اون همه نعمت در بهشت برای آدم بود و جالبش اینه  قبل از شیطان خدا این کار و برای آدم کرد . خدا با نهی اون سیب کانون توجه آدم و حوا رو برد سمت خوردن سیب و بعد وسوسه شیطان شروع شد. درسته ؟ بعد بیرون راندن از بهشت و این مسخره بازیها شروع شد .خب خدا چرا خودش سیب رو آفریدکه آدم بره بخوره ؟حالا آفرید چرا نهیش کرد که نخور ؟ مگه اون سیب چی داشت ؟ واقعا غیر از اینه که قبل از شیطان خدا خودش آدم رو اغوا کرد ؟ در حالیکه اگه هیچ وقت به آدم نمی گفت که اون سیب و نخور آدم هیچ وقت توجهش جلب نمیشد که بره سمت اون سیب و تازه وقتی شیطان به خدا گفت رب بما اغویتنی  اون رو ملعون همه ی عالم کرد . در حالیکه شیطان درست می گفت حقیقت رو می گفت . خدا قبل از شیطان آدم رو اغوا کرد . پس خدا خودش اولین و بزرگترین اغوا کننده عالمه . من این خدا رو دوست ندارم . یه وقتایی کل مفاهیم دینی برام زیر سوال میره چرا ما برای خوب و بد و یا  پاداش و تنبیه مفاهیم رو عوض نمی کنیم ؟ پر خوری در نظر همه ی ما بده ولی میل و اشتیاقمون نسبت بهش اونقدر شدیده 

      که همش باید کلی ترفند به خودمون بزنیم که انجامش ندیم . خب اگه کار بدیه و به نوعی همون سیب ممنوعه است  چرا برای انجام دادنش میل داریم ؟  آیا همین باور به بد بودن این کار باعث تمایل بیشتر ما نشده ؟ آیا برای بازگشت به بهشت امنیت و ارامش و آزادی باید از انداختن گناه به گردن خودمون استفاده کنیم تا خدای بزرگ  دوباره ما رو به آرامش بهشت برسونه ؟ در حالیکه شیطان گناه رو به گردن خدا انداخت و گفت تو منو اغوا کردی و خدا بیرونش کرد . یعنی به آرامش خدا نرسید . خدا شیطان رو به خاطر نگاه بدش به خدا بیرون کرد و انسان رو به خاطر نگاه خوبش به خدا دوباره پذیرفت . در حالیکه شیطان به خودش نگاه خوب داشت ولی آدم به خودش نگاه بد داشت و گناه خودشو دید . خب اکثر بچه ها در این سایت دارن از روش خدا استفاده می کنند . یعنی پرخوری رو بد می دونند . خودشون رو مسئول چاقی خودشون می دونند . برای تنبیه خودشون خودشون رو از بهشت بیرون می کنند و تمام رژیمها هم همین روش رو دارن . اما چرا باز کار بد تموم نمیشه ؟ چون شیطان تو گوشمون نشسته و می گه این راهش نیست . شیطان می گه پرخوری بد نیست . برو انجامش بده و من انجامش میدم . از بهشت آرامش رانده میشم . بعد مثل آدم پشیمون میشم و گناه رو به گردن خودم میندازم تا دوباره ارامشم رو بعد از مدتی به دست بیارم و اگه این کار و نکنم مثل شیطان تا ابد در رنج و جهنم  چاقی  زندگی می کنم . یعنی کل فرایند شبیه همون اتفاقیه که برای آدم و حوا و شیطان افتاد و این الگو در ما تکرار میشه . آیا نیاز نیست این کهن الگوها رو تغییر بدیم ؟ 

      بد دونستن پرخوری کار خداست (نهی سیب)

      دعوت به پرخوری کار شیطان (امر به خوردن سیب)

      انجام پرخوری کار من (خوردن سیب آدم) 

      سرزنش و پشیمونی و گناه رو به گردن خود انداختن کار من  (توبه آدم )

      توبه نکردن از پرخوری (کار من شیطان ) 

      گناه رو به گردن نگرفتن کار من شیطان . 

      تکرار پرخوری  کار من شیطان

      و دوباره تکرار این فرآیند . 

      و چرا این فرآیند تغییر نمی کنه ؟ چون اصول اولیه رو خدا گذاشته . اگه خدا سیب نمی آفرید یا حالا افرید حداقل نهیش نمیکرد که کانون توجه آدم بره سمتش گناه تکرار نمیشد . اصلا دیگه گناهی خلق نمیشد . اون وقت شیطان بیچاره رو متهم می کنه و اون رو مطرود دو عالم می کنه . خب میل به گناه در من هست . میل به پرخوری در من هست . من بارها خواستم این میل رو در خودم تغییر بدم ولی تا حدی موفق میشدم و از یه جا به بعد دوباره تکرارش می کردم و این مفاهیم همیشه تکرار شده و آیا برای تغییر نباید از منبع تولید آغاز کرد ؟ منبع تولید خداست . آیا وقتش نرسیده خدای خودمون رو تغییر بدیم ؟  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/22 14:49
      مدت عضویت: 686 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,769 کلمه

      سلام . این فایل در مورد احساس لیاقت بود . فعلا فقط فایل تصویری رو گوش کردم . پادکست صوتی قبلی رو گوش نکردم . اونم ان شاء الله تا شب گوش می کنم و تا شب برداشتمو میزارم . درسته من احساس لیاقتم کمه . من خودمو لایق لاغری نمیدونستم . در عوض همیشه خودمو لایق چاقی می دونستم . هر وقت که لباس میخریدم هر وقت که پرو می کردم و اندام چاق خودمو در لباس می دیدم خودمو کمتر از لاغری دور میدیدم . لاغری یک آرزوی دست نیافتنی برای من بود . در این فایل یاد گرفتم احساس لیاقتم رو تقویت کنم . اصلا احساس لیاقت چی هست ؟ یه سرچی که کردم به پاسخهای خوبی رسیدم .  احساس لیاقت همان باوری است که فارغ از داشته‌ها و دستاوردهای فعلی‌تان، به شما تلقین می‌کند که آدم ارزشمندی هستید یا نه. همان تکه گمشده پازل‌تان که باعث می‌شود امکانات عالی بخواهید اما به آن‌ها نرسید، درآمد بیشتر بخواهید اما نداشته باشید.اگر احساس لیاقت نمی کنید یعنی اینکه خود را دوست ندارید. شاید از خود بپرسید از کجا بدانم آدم ارزشمندی هستم؟  عموماً عزت نفس هر کسی به دوران کودکی هر فردی بر می گردد و دلیل آن این است که ذهن یک کودک معمولاً در دو سال ابتدایی زندگی، پیش از اینکه به سن درک عمومی برسد، باز، پاک و آزاد است. هر ایده ای که در این سنین، توسط یک فرد مورد اعتماد، در ذهن فرد کاشته شود، در آن ریشه می دواند و رشد می کند. اما با همه این تفاسیر در زمان بزرگسالی تنها کسی که مسئول عزت نفس شماست، کسی جز خود شما نیست. توسعه اعتماد به نفس با غلبه بر شیطان پلیدی به نام ترس آغاز می شود؛ این شیطان بروی شانه انسان می نشیند و در گوش او می گوید: «تو نمی توانی این کار را انجام بدهی- تو از نظر مردم می ترسی- تو از نالایق بودن می ترسی». خبر خوب این است که هر کسی ظرفیت بهره مندی از احساس لیاقت یا عزت نفس را دارد. شما اگر خودتان را با دیگران مقایسه نکنید، خودتان را تحقیر نکنید،  می توانید احساس لیاقت و ارزشمندی کنید.

      احساس لیاقت نقطه ی مقابل احساس حقارته . ما چاقها بیشتر از اینکه احساس لیاقت داشته باشیم خودمون رو تحقیر می کنیم  . خودمون رو شایسته تحقیر می دونیم . حتی قبل از اینکه دیگران مارو تحقیر کنند خودمون بارها و بارها این کار و می کنیم . انگار که با تحقیر کردن خودمون احساس گناه رو از روی دوش خودمون بر میداریم . آخه چرا انقدر ما خرابیم ؟ 😟 یه جرقه ی خوبی در فیلمتون گفتید اینکه دوره تغییر عادت دارید تا اقدام  بیرونی رو بتونیم تغییر بدیم . به نظرم میاد حتما اون دوره رو هم برم گوش بدم و تمریناتش رو انجام بدم . ولی فعلا تمرکزم اینجاست . عجله نمی کنم . ولی حس میکنم نیاز دارم . شایدم بتونم فرصتشو برای خودم جور کنم که در کنار این احساس لیاقت درونی داشتن احساس لیاقت بیرونی هم در خودم پرورش بدم . من حس می کنم تا زمانیکه پرخوری رو ترک نکنم احساس لیاقت بیرونیم درست نمیشه . اما احساس لیاقت درونیم رو میتونم روش کار کنم و خودم رو همینطور که هستم شایسته لاغر بودن بدونم . من نیازی به رژیم یا ورزش برای لاغر شدن ندارم خودم همینطوری می تونم لاغر بشم . تنها چیزی رو که این چند روز هنوز باهاش درگیرم میلم به پرخوریه . من دوست دارم به اندازه بخورم ولی میلم مخصوصا آخر شبها بهم غلبه می کنه . نمیدونم علتش نیاز بدنمه یا فرمولهای ذهنی چاقم . شایدم نیازه که دوره  تغییر عادت رو حتما انجام بدم . چون به خاطر همون کهن الگوها که در نوشته قبلم بهش اشاره کردم پرخوری در نظر همه ی ما بده . سیب ممنوعه است . فارغ از نتیجه ای که به بار میاره .فعل خوبی نیست . من لایق پرخوری و حس بد پرخوری نیستم . من لایق این نیستم که اون حس در من مثل آتش زبانه بکشه و همه چیز و بخوره تا آروم بشه . ولی واقعا وقتی اون حس میاد هر چی حس لیاقته در من از بین میره . نه حسم به خودش خوب میشه نه میتونم ترکش کنم . . من آدم لایقی هستم . من برای هر کاری تلاش کردم اما هوشمند هم هستم وقتی ببینم کاری نتیجه نمیده زیاد تکرارش نمی کنم . خب اگه بتونم ادامه اش بدم یعنی برام نتیجه بخشه . مثلا شاید خیلیها دنبال رژیم و ورزش برای لاغری هستن ولی من فقط چند باری امتحان کردم شایدم کمی نتیجه گرفتم ولی وقتی نمیتونم ادامه اش بدم رهاش میکنم . یعنی شرط استمرار من در هرکاری اینه که بتونم اون کار و ادامه بدم . در غیر این صورت اونا راه من نیستن . نمیدونم شاید یه جورایی خودمو شایسته رنج رژیم و ورزش نمیدونم . هر چقدرم با خودم میگم خب رژیم که یعنی اصلاح رفتار با مواد غذایی یا ورزش که برای سلامتی و تناسب اندامت خوبه ولی موقع انجامشون بهم سختی وارد میشه . میانه روی رو انتخاب کردم ولی وقتی ولع و حس پرخوری بهم حمله می کنه تمام زحمات من رو به باد میده . اما در کل استفاده از میانه روی رو دوست دارم . بهم حس شایستگی میده .  چیزی که نمیزاره من در رژیمها و یا ورزشها موفق باشم  حس ولعی هست که بهم حمله میکنه و دلم میخواد فقط بخورم  و از طرفی باور به اینکه این کار نهی شده است منو اذیت میکنه . من لایق پرخوری نیستم . من لایق اینم که غذا رو با متانت  بخورم . من لایق چاقی نیستم . حق منه که بتونم لاغر بشم . زندگی در لاغری حق منه . من لاغر بودن رو در کمال راحتی دوست دارم . دلم نمیخواد برای لاغر شدن زجر بکشم . من لایق زجر نیستم . من لایق راحتی هستم . غذا خوردن برام راحته ولی چرا ؟ چون از کوچیکی برای پاداش دادن بهمون ازش استفاده کردن  و یا برای تنبیه فلان خوراکی خوشمزه رو برامون نخریدن . خب غذا برای من همیشه تبدیل شده به یک امر لذت بخش که زمانیکه ناراحتم برای پاداش به خودم از اون استفاده می کنم و اون میل در من پدید میاد و زمانیکه خوشحالم برای شادی بیشتر بازم از غذا استفاده می کنم . و هنگامی که پرخوری می کنم برای تنبیه خودم از نخوردن استفاده می کنم . خب اینا مفاهیم ذهن منه . در حالیکه نمیدونم این مفاهیم در ذهن لاغر چجوریه . ولی فارغ از این افکار من لایق لاعر شدنم . چیزی که دلم میخواد اینه راحت لاغر بشم . بدونم وقتی می گم می مثلا ۲ کیلو توی این ماه کم کنم پارسهای سگ چاق ذهنم نگه غلط کردی من نمیزارم . سگ چاق ذهن من دائما توی گوشم پارس می کنه . دیروز در تمام  طول روز عالی بودم و صدای سگ رو نمیشنیدم . میانه رو بودم ولی آخر شب سگه بهم حمله کرد و حال منو گرفت . وقتی حمله می کنه نمیتونم جلوشو بگیرم . انگار که اونم برای بقا نیاز داره به خوردن . دلم میخواد بکشمش از دستش راحت بشم ولی اون مثل سرطانه وقتی سرشو بزنی بزرگتر میشه . هر چقدر باهاش جنگیدم بیشتر حمله کرد . من دیروز در طی روز کاملا احساس لیاقت می کردم . میگفتم میانه روی خوبه . چون  نه رنج پرخوری رو داره نه رنج کم خوری رو . ولی آخر شب دیدم بهم فشار اومد . یعنی دیدم فقط با پرخوری اروم میشم . نمیدونم شایدم نیازم بوده ولی چون من تفسیر بدی از این رفتار دارم حسم نسبت بهش بد میشه . ولی من لایق لاغر شدن هستم . تنها روشیه که حس می کنم دوست دارم ادامه اش بدم  . همین روش منو لاغر می کنه  . راههای قبلی رو دوست نداشتم . من لایق اونا نیستم . من لایق رشد و پرورش خودم هستم . من لایق اینم که شخصیتم رشد کنه و اینجا شخصیتم تغییر می کنه .  راستی قضیه مدال رو نفهمیدم . شما برای نوشته هامون مدال میدید ؟ پس برم نوشته هامو از اول ببینم که آیا مدال گرفتم یا نه . برام جالب شد . اگه من لایق مدال گرفتن باشم  خوشحال میشم . خب خیلی شیرینه مدال گرفتن . یه جورایی شاید مفهوم پاداش و تنبیه رو در ذهن من با غذا جابجا کنه . امیدوارم بتونم از مدال گرفتن در جهت تقویت احساس لیاقتم استفاده کنم . من لایق لاغر شدنم . خدا منو به اینجا هدایت کرده . این خدارو من دوست دارم . ولی خدایی که منو نهی می کنه رو دوست ندارم . وای چقدر حرفا تو ذهنمه دلم میخواد بنویسم . راستی من دوست دارم مفهوم پاداش و تنبیه هم توی ذهنم تغییر بدم . مفهوم پاداش در ذهن من یعنی غذا خوردن مفهوم تنبیه یعنی محرومیت از غذا . ولی نمیدونم چه مفاهیمی رو جاش بزارم  که لذت و رنجش به همون اندازه باشه . حالا پیدا می کنمش . به مرور . من تازه وارد سایت شدم . هنوز خیلی چیزا باید یاد بگیرم . به هر حال توی این فایل تصویری یاد گرفتم احساس لیاقت خودمو برای لاغر شدن تقویت کنم . هم از نظر درونی . هم از نظر بیرونی . به جای احساس حقارت و سرزنش احساس لیاقت رو در خودم جایگزین کنم و البته از نظر بیرونی هم سعی کنم رفتارهایی انجام بدم که در من تولید احساس حقارت نکنه . بلکه در من تولید احساس لیاقت کنه . من بعد از پرخوری شدیدا حس حقارت میکنم. به دلیل اینکه در ذهن من اینکار مفهوم بدی داره .شاید اگه مفهوم بدی نداشت احساس حقارت نمیکردم . ولی به خاطر کهن الگویی که خدا قرار داده که بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی نکنید این کار در نظر ما بده ولی میل من به خاطر همون حس پاداش و تنبیه به سمت پرخوری زیاده . پس باید فقط تمرین کنم که یا پرخوری رو حداقل کمتر انجامش بدم یا در موقعیت هایی قرار نگیرم که میدونم میلم برانگیخته میشه و یا کلا مفهوم پرخوری رو در نظرم تغییر بدم و پرخوری رو بد ندونم که بعد دچار احساس حقارت بشم . یا روی هردو مورد کار کنم . به هر حال کار زیاده . من دیروز خیلی عالی عمل کردم و شاید برای همین شب برای پاداش دادن به خودم یه پرخوری رو اوردم  بعد از پرخوری دیشبم حالم بد شد و احساس حقارت کردم . ولی در این فایل یاد گرفتم که احساس لیاقت درونی داشته باشم و از نوشته های بچه ها هم فهمیدم مفهوم پاداش و تنبیه رو برای خودم تغییر بدم و از فایل شما هم متوجه شدم میتونم از مدال به جای غذا استفاده کنم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/22 21:09
      مدت عضویت: 686 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 716 کلمه

      فایل شنیداری نسخه قبلی چقدر فرمول جدید داشت ولی لحن فایل جدید ملایمتره ‌ . افکار و رفتار ما حتما باید تغییر کنه . ما نیاز به تغییر داریم به نظرم میاد همونطور که ما بهانه های خوردن رو پاک می کنیم  برای نخوردن باید بهانه پیدا کنیم زیاد نخور چون برات ضرر داره . زیاد نخور چون چاقت می کنه . زیاد نخور چون مریضت می کنه . زیاد نخور چون هرچی بخوای بیشتر بخوری بیشتر دلت میخواد بخوری و میلت قویتر میشه . زیاد نخور چون نیازت نیست . زیاد نخور چون سیر شدی . زیاد نخور چون میخوای لاغر بشی . زیاد نخور چون شکم میاری . زیاد نخور چون حالت بد میشه . زیاد نخور چون معده ات بزرگ میشه . زیاد نخور چون به زانوهات فشار میاد . زیاد نخور چون همش مال تو نیست . زیاد نخور بی ادبیه . زیاد نخور چون تحقیرت می کنند .  . زیاد نخور چون تو یه انسان شریف هستی . زیاد نخور چون اینجوری سبکتری . زیاد نخور چون اعصابت خورد میشه .  زیاد نخور چون بیشتر میتونی از خوردنت لذت ببری . ما وقتی زیاد نخوریم از همون لقمه هایی که نیازمونه واقعا لذت میبریم ولی وقتی زیاد میخوریم دیگه هیچ لذتی در خوردن نداریم . من دوست دارم در خوردن میانه رو باشم  باید تمرین کنم که میانه روی رو جایگزین زیاده روی کنم . من از زیاده روی در رنجم . زیاده روی حال منو بد می کنه . زیاده روی اعصابم و خورد می کنه . 

      1- به آنچه در مسیر چاق شدن تجربه کرده اید فکر کنید و بنویسید چگونه لیاقت چاق شدن را در خود ایجاد کرده اید.

      من در مسیر چاق شدن همیشه تشویق به خوردن شدم . همیشه تحقیر شدم . حالا اینجا میخوام خودمو تشویق به  اندازه خوردن  کنم . من میخوام لیاقت از دست رفته ی خودم رو دوباره زنده کنم . تا کی سرزنش تا کی تحقیر چه توسط خودم چه توسط دیگران . وقتی زیاد میخورم دارم کار بدی انجام میدم و انجام کار بد شخصیت انسانی منو تحقیر می کنه . من با چاق شدن خودم رو تحقیر می کنم . من میخوام لاغر بشم . چون لایق لاغری هستم . 

      2- با توجه به توضیحات ارائه شده در تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن توجهی به ایجاد لیاقت لاغر شدن در خود داشته اید؟

      نه توجهی نداشتم . چون به زور رژیم و ورزش می کردم . من  وقتی بتونم عزمم و جزم کنم که عادت پرخوری خودمو ترک کنم پس لاغر میشم و رها میشم از حس بد تحقیر شدن . من با رژیم و ورزش اتفاقا به حقیر بودن خودم بیشتر اذعان دارم و بیشتر اون رو به خودم ثابت می کنم . چون به خودم ثابت می کنم که خودم نمیتونم لاغر بشم و برای لاغری نیاز به نسخه پزشک دارم . ولی من الان خودمو لایق لاغری میدونم . فقط باید بیشتر یاد بگیرم و بیشتر تمرین کنم تا عادت زشت پرخوریمو کنار بزارم . 

      3- روش های لاغری که استفاده کرده اید باعث ایجاد لیاقت لاغر شدن در شما شده اند یا سبب افزایش لیاقت چاق تر شدن شده اند.

      افزایش لیاقت چاق شدن . من با کارهایی که انجام دادم چه رژیمها و چه ورزشها و چه پرخوریها لیاقت چاق شدن رو در خودم  قویتر کردم . 

      4- پیشنهاد خود برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن را در خود بنویسید.

      نمیدونم فعلا  پیشنهادی ندارم . از نظر فکری که مطالب اینجا رو مرور می کنم و از نظر عملی هم سعی کنم میانه رو باشم و عادت زیاده روی در خوردن رو ترک کنم . به نظر خودم باید برم و دوره تغییر عادت رو هم انجام بدم . چون از نظر فکری کامل میتونم قول بدم که تمرینات رو عالی انجام بدم . ولی از نظر عملی هنوز قول صد درصد نمیتونم بدم . چون فرمولهای چاقی روی عملم خیلی قویه . حتما باید دوره تغییر عادت رو شرکت کنم . اون وقت میتونم صد درصد بگم میتونم لاغر بشم و احساس لیاقتم رو بیشتر کنم . انگیزه من برای ترک پرخوری همین بس که در هنگام پرخوری من پیش خودم احساس حقارت وحشتناکی می کنم . انسانیتم زیر سوال میره و من انسان زاییده شدم نه حیوان . که به خدا حیوانا در این مورد به ما شرف دارن چون هیچ وقت زیاده روی نمی کنند . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 34 از 7 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/01/12 19:26
      مدت عضویت: 686 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 16 کلمه

      سلام و درود 

      ممنون دوست عزیز 

      نظر لطفتونه .

      درس پس میدم خدمت استاد و تمام عزیزان عضو سایت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم