لیاقت داشتن مهمترین موضوع در رسیدن به هر موفقیتی است و لاغر شدن هم نیاز به لیاقت داشتن تاثیرگذار است.
لیاقت داشتن برای لاغر شدن با رژیم گرفتن، ورزش های سخت انجام دادن، دارو مصرف کردن و یا حتی عمل جراحی در شما ایجاد نمی شود. چرا که همه ما برای داشتن لیاقت چاقــــی کار خاصی انجام نداده ایم یا زحمت و رنج زیاد متحمل نشده ایم.
اهمیت لیاقت داشتن
لیاقت داشتن برای رسیدن به هر موفقیتی لازم است.
هر فردی به اندازه لیاقت خود از جهان و نعمت های آن سهم می برد.
جهان مادی، جهان لیاقت هاست.
جملات از این دست زیاد در کتاب های موفقیت و گفته های افراد موفق جهان استفاده می شود.
لاغر شدن هم مانند هر کاری نیاز به لیاقت دارد، همانطور که چاق شدن هم لیاقت می خواهد و همه افراد چاق حتما لیاقت چاق شدن را داشته اند.
هر فردی که اضافه وزن دارد برای چاق شدن، استمرار و پشتکار داشته است.
بارها رفتار و عادت های اشتباه را تکرار کرده است تا جسم خود را به این شرایط رسانده است، پس لیاقت تغییر کردن را داشته است، هرچند که این تغییر در جهت چاق شدن بوده باشد.
بارها از شراط جسمی خود متنفر شده است و به چاقی خود توجه کرده است و به ذهن خود دستور داده است که دوست دارد بیشتر چاق شود.
نقش ذهن ناخودآگاه در چاقی
بسیاری از افراد معده، سوخت و ساز، ژنتیک یا بسیاری عوامل دیگر را دلیل چاقی افراد می دانند درحالی که تاثیرگذارترین موضوع در چاق شدن ذهن ناخودآگاه است که هرگز مورد توجه قرار نگرفته است.
به این عبارت دقت کنید:
توجه به آن چیزی که از آن متنفر هستید با توجه به آن چیزی که عاشق آن هستید برای ذهن شما تفاوتی نمی کند
ذهن شما در هر دو حالت تصور می کند که شما آن شرایط را دوست دارید و سعی می کند آن شرایط را در زندگی شما گسترش دهد.
اینکه سال ها از چاقی متنفر بوده ایم اما هر سال چاق تر شده ایم به این دلیل است که ذهن ناخودآگاه تفاوت بین تنفر یا عاشق بودن را نمی داند.
از نظر ذهن ناخودآگاه توجه کردن، درگیر شدن، عاشق بودن، خواستن، نخواستن، دوست داشتن، متنفر بودن و … همه به یک معنی است و آن علاقمند بودن است.
عملکرد ذهن ناخودآگاه
در واقع ذهن ناخودآگاه شما به این شکل عمل می کند:
به هر چیزی توجه کنید تصور می کند شما عاشق آن موضوع هستید و آن موضوع را در زندگی شما گسترش می دهد.
پس همه افراد چاق به شکل های مختلفی به چاقی خود توجه کرده اند و با توجه کردن لیاقت چاق شدن را در خود افزایش داده و چاق تر شده اند.
زمانی که نگران چاقی بیشتر هستید شما در حال پرورش لیاقت چاقی خود هستید.
زمانی که از شرایط خود خجالت می کشید، گله و شکایت می کنید، خود را سرزنش می کنید، رژیم می گیرید و به بدن خود با ورزش های سنگین فشار وارد می آورید شما در حال افزایش لیاقت چاق شدن خود هستید.
اگر اضافه وزن دارید و این نوشته را می خوانید به خوبی درک می کنید دقیقا منظور من چیست.
شما به خاطر می آورید چه کارهایی برای لاغر شدن انجام داده اید.
به خاطر می آورید زمان هایی را که به شدت از چاقی متنفر شده اید و بارها برای دیگران درباره چاقی گله و شکایت کرده اید.
حتی به خاطر دارید زمان هایی که از چاقی به حدی متنفر شده اید که آرزوی مرگ کرده اید.
اینها تلاش شما برای چاق تر شدن بوده است.
تنفر از چاقی دلیل چاق تر شدن
شاید درک این موضوع برای شما به آسانی نباشد که چگونه ممکن است من از چیزی متنفر باشم اما آن موضوع در زندگی من گسترش پیدا کند.
این موضوع اساس قانون جذب است و درک آن نیاز به درک آگاهی بیشتر و استمرار در مسیر تغییر کردن دارد.
تا همین چند سال قبل درباره این موضوع هیچ آگاهی نداشتم و بارها از اینکه “چرا از هرچه بدم می آید سرم می آید” متعجب و خشمگین می شدم.
هزاران بار به این موضوع فکر می کردم که چرا من به فلان موضوع علاقه ای ندارم اما همیشه با آن درگیر هستم.
سال ها زمان برد تا به دلیل گسترش آنچه نمی خواهم در زندگی ام پی بردم و آن “توجه کردن” بود و اینکه ذهن ناخودآگاه من تفاوتی بین “دوست داشتن و نداشتن” قائل نیست و به هر دلیل موضوعی مورد توجه من قرار بگیرد و به آن توجه کنم به عنوان موضوع مورد علاقه درنظر گرفته شده و در زندگی من گسترش پیدا می کند.
به این ترتیب اگر می خواهید لاغر شوید باید لیاقت لاغر شدن را در خود ایجاد کنید.
تا زمانی که در نگرش خود به جسم و زندگی که دارید تغییر ایجاد نکنید شما موفق به ایجاد لیاقت متناسب شدن در خود نخواهید شد.
باید در ذهن خود لیاقت لاغر شدن را جایگزین لیاقت چاق شدن کنید.
باید فرمول های لاغر کننده موجود در ذهن ناخودآگاه خود را مجددا فعال کنید و استفاده از آنها را جایگزین استفاده از فرمول های چاق کننده کنید.
باید مانع از توجه افکار خود به چاقی شوید و در مقابل به موضوع لاغری که مورد علاقه و آرزوی شماست توجه کنید.
لیاقت چاق شدن
سال ها من در ذهن خودم در حال پرورش لیاقت چاق تر شدن بودم.
با تنفری که از خودم داشتم، با رژیم های سختی که اجرا می کردم و با ورزش های سنگینی که انجام می دادم، با فرار کردن از خودم، با سرزنش کردن خودم، با سرزنش کردن والدینم که چرا مانع از چاق شدن من نشدند.
در همه این موارد من در حال پرورش لیاقت چاق تر شدن خودم بوده ام.
اما روزی که با قدرت ذهن خود در متناسب شدن آشنا شدم معنای لیاقت متناسب شدن را آموختم و از آن روز مسیر زندگی من از چاق تر شدن به سمت لاغرتر شدن تغییر کرد.
آگاهی امروز درباره لیاقت متناسب شدن است.
آنچه در این فایل آموزشی آماده شده جهت اطلاع افرادی است که دوست دارند در شرایط فعلی خود تغییری ایجاد کنند و در مسیر افزایش لیاقت متناسب شدن قرار بگیرند.
همه افرادی که از مسیر لاغری با ذهن به رویای لاغری خود رسیده اند برای شگفتی ساز شدن ابتدا لیاقت آن را در ذهن خود ایجاد کرده اند.
امیدوارم با استفاده بارها از این فایل صوتی در درون خود شعله های متناسب شدن را سوزان تر کنید و گام های موثری در جهت رسیدن به تناسب اندام مورد نظر خود بردارید
دیدگاه فروغ عزیز در بخش نظرات:
به نام خدای مهربان
باور لیاقت داشتن و ارزشمندی خیلی باور مهمی هست من از وقتی در این مسیر هستم به شدت دارم روی این باورم کار میکنم و به صورت خود به خودی این باور مهم در من بهتر شده.
من دوست دارم در تمام جنبه ها به بهترین ها برسم و بارها از خدا خواستم بهترین فرزندان، بهترین زمانها، بهترین مکانها، بهترین افراد، بهترین اندام، بهترین زندگی و بهترین روابط و بهترین قدرت بیان و بهترین تفریح ها و خلاصه بهترین هر چیزی رو به من بده.
من یادم میاد که درگذشته که وارد این مسیر نشده بودم چون همیشه به خاطر اضافه وزنم کلی غصه میخوردم و بیشتر اوقات نگران بودم و استرس داشتم و چون اعتماد به نفس نداشتم و … بیشتر اوقات در مسیر نادرستی بودم و داشتم چاقیب یشتر رو جذب میکردم
من اگر در گذشته ادامه تحصیل ندادم چون خودم رو لایق اون نمیدونستم .
من در گذشته اگر به دنبال شغل و استقلال مالی نبودم چون خودم رو لایق اون نمیدونستم
اما من در گذشته بارها برای رهایی ازچاقی رژیم و ورزش سنگین میگرفتم و خودم رو به لاغری دلخواهم میرسوندم چون خودم رو لایق لاغر شدن میدونستم اما چون راهم اشتباه بود هیچ وقت تناسب اندام برای من ماندگار نبود و من در زجر و سختی بودم.
لیاقت نداشتن مانع رسیدن به هدف میشه و اما چون من کسی بودم که همیشه احساس لیاقت در تناسب داشتم اما راهش رو بلد نبودم خیلی جالب به این راه اصولی و الهی هدایت شدم .
من اینقدر با تمرینهای جالب دوره های استاد روی باور لیاقت داشتن کار کردم که به راحتی عدد وزنی مورد علاقم رو مینویسم و کلی هم در ذهنم اون رو تجسم میکنم و در مورد خودم در اون وزن، کلی رویا پردازی میکنم و مینویسم و اون رو حق مسلم خودم میدانم و اصلا برام چیز خاص و دست نیافتنی نیست.
حالا شاید گاهی نحوای منفی باشه ولی خدا رو شکر اینقدر در مسیر بودم و روی خودم کار کردم که به راحتی جوابش رو میدم و خیلی سریع اون نجوا کمرنگ میشه و حذف میشه و این به خاطر استمرار من در این مسیر هست که خود به خود همین احساس لیاقت در من بیشتر شده.
من کسی بودم که سالها در رژیم سخت و ورزش سخت بودم و اینقدر هدفم برام مهم بوده که تا آخرین ماه رژیمم با جدیت این کارها رو کردم و با هر سختی بوده دوام آوردم و من در وزن ایده الم قرار گرفتم اما چه فایده که ماندگار نبوده پس من انسان توانمندی بودم و هستم چون من بارها بعد از ازدواجم که چاق شدم با رژیم های سرخود. که خودم برای خودم تجویز میکردم مثلا شام و یه سری خوراکی ها رو نمیخوردم و ورزش میکردم و موفق هم میشدم
- در سال ۸۳ با رژیم های خودم که حذف شام بود در حد ده کیلو کم کردم
- درسال ۸۶ با رژیم های خودم که حذف شام و یه سری خوراکی ها بود و ورزش بود بازم در حد ۲۵ کیلو کم کردم
- درسال ۹۰ با رژیم های خودم که حذف شام و یه سری موادغذایی بود در حد ۲۰ ,کیلو کم کردم
- در سال ۹۳ با رژیم کارشناس تغذیه در حد سی و پنج کیلو کم کردم
- در سال ۹۴ بازم با دکتر تغذیه در حد ده کیلو
- در سال ۹۵ بازم با دکتر تغذیه در حد هشت کیلو
- از سال ۹۵ تا ۹۸ من مرتب در حال رفت و آمد بین چاقی ولاغری بودم و با رژیم و ورزش خودم رو متناسب میکردم
و اینها همه نشان از توانمندی جسم من هست پس من لایق تناسب اندام هستم و هر حرفی که پزشکان و اطرافیان. به من گفتن که تو نمیتونی تو دیگه چاق میشی تو ازاین به بعد به خاطر دارو چاقتر میشی و یا به خاطر زایمان چاقی شکمی خواهی داشت و یا تو با افزایش سن چاق خواهی شد و یا اینکه بهم گفتن تو با متناسب ها فرق داری و …. رو میندازم دور و با تمام وجودم به خودم جلوی آیینه میگم.
- من لیاقت لاغر شدن رو دارم
- من لایق لباس شیک به تن کردن رو دارم
- من لیاقت خوردن بهترین غذاها رو دارم
- من لیاقت آزادی و آرامش و دارم
- من لیاقت داشتن زندگی در شرایط کاملا سالم رو دارم.
- من لیاقت بهترین رفتارهای غذایی رو با خودم دارم
- من لیاقت قوی بودن و تسلط بر مواد غذایی رو دارم
- من لیاقت داشتن بهترین حالت روحی رو دارم
- من لیاقت لذت بردن از خودم رو دارم
- من لیاقت داشتن رابطه ی عالی با خدای خودم رو دارم
- من لیاقت داشتن یه زندگی عالی سراسر شادی رو دارم
- من لیاقت داشتن آزادی در خریدن رو دارم
- من لیاقت داشتن آزادی در فعالیت رو دارم
- من لیاقت داشتن لباس رنگ شاد رو دارم
- من لیاقت داشتن اعتماد به نفس عالی رو دارم
پس من برای این همه احساس لیاقت لاغر شدن را در خودم ایجاد کنم هر روز تمرینها رو انجام میدم و دیگه حرص و ولع در خوردن ندارم و از هر بهانه ای برای خوردن استفاده نمیکنم.
در گذشته چقدر میخوردم چقدر به زور و با هر بهانه من کلی غذا وارد جسمم میکردم چون در اون مواقع من لیاقت تناسب اندام رو نداشتم و چقدر بعدش خودم رو سرزنش میکردم. و ناراحت میشدم که این چه جسمی هست چرا من اشتهای زیادی دارم و اون مواقع داشتم چاقی بیشتر رو جذب میکردم
من اینقدر خودم رو ارزشمند میدونم که هر به هر دلیل غذای زیاد وارد جسمم نمیکنم و خودم رو بیمار نمیکنم
- برای ضربه زدن به دیگران بیشتر از نیازم نمیخورم
- برای اینکه غذا مجانی هست بیشتر از نیازم وارد بدنم نمیکنم
- برای اینکه پولش رو دادم بیشتر از نیازم غذا وارد بدنم نمیکنم
- به خاطر اینکه غذایی اسراف نشه اون رو به زور وارد جسمم نکنم
- اگر غذایی زیاد بود من زیادتر نخورم و به نیاز جسمم توجه کنم
- من اینقدر احساس ارزشمندی میکنم که هر ته مانده ی غذایی رو از روی میز غذا نخورم
- هر غذایی رو که چند روز مانده داخل یخچال نمیخورم
- هر غذای اشغال و بیکیفیت رو نمیخورم .
- به هر دلیل و بهانه غذا رو انتخاب نکنم
- در هنگام شادی و خوشحالی و یا ناراحتی و یا درد جسمی و روحی و …. من غذا نمیخورم
و بعد میبینم که بدنم چقدر قشنگ پاسخ این انتخاب من رو میده و من هر روز متناسب تر میشم.
همیشه ذهنم، من رو ترغیب میکرد بیشتر بخور چون من احساس لیاقت لاغر شدن رو نداشتم اما متناسبهای اطرافم رو میدیدم که چقدر به اندازه و درست میخورن و چقدر لاغر و عالی هستند و اما من همیشه هر خوراکی در اطرافم بود میخوردم اما اونها اینطور رفتار نمیکردند.
خیلی راحت انتخاب میکردن از چه خوراکی درر چه زمانی بخورم و من همیشه حسرت این رفتارهای غذایی اونها رو داشتم و میگفتم خوش به حالشون که همیشه سیر هستن و کم میخورن و اما من گرسنه هستم و زیاد میخورم.
من از درون احساس لیاقت لاغر شدن میکنم و چون کلی نتیجه گرفتم احساس خود باوری بسیار خوبی دارم که من میتونم بازم لاغر تر بشم و من با مرور توانمندیهای گذشته ام فقط در زمینه ی لاغری به خودم میگم من از راه غلط بارها تونستم بارها لاغر بشم پس از راه صحیح به راحتی میتونم به تناسب اندام برسم.
بماند که من کلی توانمندیهای دیگه هم دارم مثلا من در سن خیلی کم تونستم مدرک آرایشگری و کامپیوتر و رانندگی و گلسازی و … رو بگیرم. پس من فرد توانمندی هستم و به راحتی به تمام هدفهام میرسم.
من مسولیت صد در صد چاقیم رو پذیرفتم و هیچ عامل بیرونی رو مثل ورزش و رژیم و مربی و دکتر تغذیه و خوراکی ها وفعالیتها و داروها و ارث و سن و زایمان و …. رودلیل چاقی خودم نمیدونم و همیشه میگم من خودم با رفتارهام و افکارم جسم خودم رو رقم میزنم نه هیچ مورد دیگه ای.
من مسول شرایط فعلی زندگیم هستم و کاملا شجاعانه میپذیرم پس دیگه حاضر نیستم به هر دلیلی غذا بخورم زیادتر از نیازم بخورم و پر خوری کنم و حرص و ولع در خوردن ندارم و من اختیار کامل خودم رو در دست گرفتم.
- من مسول چاقی خودم هستم
- من کاری به خوردن اطرافیانم ندارم
- من کاری به مواد غذایی اطرافم ندارم
- من کاری به نوع مواد غذایی ندارم
- من کاری به هیچ چیز ندارم
فقط با تمرکز بر نیاز جسمم غذا میخورم چون هدف مهمی دارم که شاید برای خیلیها مهم نباشه پس من مسول چاقی خودم هستم
من مسول چاقی خودم هستم پس با درست انتخاب کردن خودم رو به هدفم نزدیکتر میکنم و من با این حرف که اینجا میزنم و بارها تکرار میکنم انتخابهای درست تری دارم و به زور هیچ غذایی وارد جسمم نمیکنم و ته مانده ی غذای فرزندان و همسرم رو نمیخورم .از ترس اسراف بیشتر از نیازم نمیخورم و…
بارها به خودم میگم من با یه قرص چاق نشدم که حالا با اون لاغر بشم من با دمنوش چاق نشدم که حالا با اون لاغر بشم و … من فقط با پرخوری چاق شدم پس باید با به اندازه خوردن لاغر بشم.
من مدتها هست تمام عوامل چاقی رو در ذهنم نقض کردم و دیگه مهمترین دلیل چاقی خودم که اشتها بود رو در ذهنم حذف کردم و میگم جسم من عضویی به این نام نداره اشتها در ذهن من لانه داره نه در جسم من برای ازبین بردن اون باید ذهنم رو درست کنم و تمام باورهای بیلیاقتی رو حذف کنم و با باورهای قدرتمندانه جایگزین کنم مثلا متناسب شدن حق من هست
اگر من لاغر نشم پس کی لاغر بشه؟؟
من عاشق این مسیر هستم و هر روز یک گام برمیدارم و سعی میکنم به اون عمل کنم و تا جایی که در توانم باشه من عمل میکنم و مطمعنم همین ذهن من که تونسته من رو چاق کنه حالا هم میتونه من رو لاغر کنه.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام بهتر تمرین این بخش به موارد زیر توجه داشته باشید و درباره آنها بنویسید.
- به آنچه در مسیر چاق شدن تجربه کرده اید فکر کنید و بنویسید چگونه لیاقت چاق شدن را در خود ایجاد کرده اید.
- با توجه به توضیحات ارائه شده در تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن توجهی به ایجاد لیاقت لاغر شدن در خود داشته اید؟
- روش های لاغری که استفاده کرده اید باعث ایجاد لیاقت لاغر شدن در شما شده اند یا سبب افزایش لیاقت چاق تر شدن شده اند.
- پیشنهاد خود برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن را در خود بنویسید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
📻 رادیو لاغری
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.12 از 163 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
(درک مطلب، شرح بر اساس محتوا، ذکر مثال مرتبط با موضوع)
.
بنام خدا 🌸گام پنجم 🌸
موضوع:لیاقت داشتن
هربار که خودموتواینه دیدم وازخودم بدم اومده من لیاقت چاقی رودرخودم ایجاد کردم . وقتی نشستم عکسهای زمان بچبچگیمودیدم نگاه کردم و دیدم چطورلیاقت چاقی درمان ایجادشداززمانی که بچه بودم بارها به خاطر چاقی ازدیگران مسخره شد م چه پدرومادرچه خواهروچه اطرافیان فامیل همیشه به خاطر این که ازدیگران دوربشم کمترحرف میزدم و کمترابرازوجودمیکردم البته در زمان های هم که میخواستم تلافی کنم ونشون بدم که به خاطرچاقی قدرت دارم وقتی کوچک بودم دوست داشتم خودمونشون بدم اما هربار که میخواستم کاری انجام بدم باگفتن حرف های سرزنش کننده ومسموم منوازانجام دادن اون کار منصرف میکردن وحتی اگرهم میخواستم انجام بدم دیگه انجام نمیدادم وله این فکرمیکردم که چطوراین شکلی شدم از کوچیکی تابزرگی من احساس لیاقت روبه کلی درخودماندگی ازبین بردم زمانی که غذامیخوردم فقط برای اینکه بقیه ازمن راضی باشن وزمانی که میدونستم سیرم وبازهم ادامه میدادم به خوردن ومیگفتم حیفه حروم بشه درحالیکه حیف من بودم که داشتم خودموحروم میکردم من هربار که لباس گشاد میپوشیدم به خاطر اینکه دیگران نکنه درموردچاقی من نظربدن پس باید کاری کنم که لاغربه نظربیام خودم لیاقت چاق شدن رودرخودم ایجاد کرده بودم چون چیزی بود که باورداشتم وپذیرفته بودم امامیترسبدم ازدیگران بابتش سرزنش بشم به همین خاطر لیاقت چاقی رودرخودم ایجاد کردم هربار که من به خاطرچاقی وچاقترشدن گریه کردم من لیاقت چاقی رودرخودم زیادکردم وزمانی بزرگشدم دیگه خودم میگفتم نه نمیتونم بااینکه میتونستم ویامیگفتم نمیدونم باینکه میدونستم درواقع من داشتم خودم احساس بی لیاقتی روکه مثل یک علف هرز هست ساقشومحکم ترمیکردم همه ی اون هارو به خاطر ترسهای آینده درخودم ایجاد کردم و همین باعث شد که من لیاقت روازبین ببرم زمانی که برای اینکه بچه ها ی مدرسه ازمن به خاطر چاقی دورنشن من بامسخره. کردن وحرف زدن درموردچاقی برای بدست آوردن احساس دوستی و صمیمیت بابچه های کلاس هرکاری میکردم که به من بخندن تابامن دوست بشن یاکارهایی براشون میکردم که به خاطرچاقی مسخرم نکنن من داشتم لیاقت چاقی رودرخودم ایجاد میکردم و هرزمان که غذامیخورنداما عذاب وجدان میکردم لیاقت چاقی من بیشترمیشدوهربارکه به خاطر چاقی ازپدرومادرم و اطرافیان و سرانجام از همسرم هشداربهم داده میشدومن باظهارناتوانبودن لیاقت چاقی رودرخودم ایجاد میکردم احساس گناه میکردم وازخدامیخواستم بمیرم درخودم لیاقت چاقی بیشترمیکردم وهربارکه چندبشقاب اضافه میخوردم و به زندگی وسلامتی و عمرطولانی ناسزامیگفتم لیاقت چاقی رودرخودم ایجاد میکردم وهربارکه به جای آب غذامیخوردم توخستکی برای تفریح برای اینکه کاری کرده باشم غذامیخوردم وباباورهای مختلف من داشتم لیاقت چاقی رودرخودم ایجاد میکردم ۲.روش های لاغری فقط لیاقت چاقی رودرمقابل زیادکردباعث شدکه هربار لیاقت چاقی من بیشتروبیشتربشه شایدزمانی که رژیم میگرفتم میخواستم جسمم لاغربشهم وجسمم لاغرنشدبرگشت وزن لیاقت چاقی بیشترمبکردم میدونین به این خاطر بود که چیزهایی که من یکذعمرباهاشون زندگی میکردم وغذاهایی که دوست داشتم و ازخودم منع میکردم وبلافاصله بعدازتمام شدن رژیم محکم ترازقبل درمسیرچاقی ولذت غذاخوردن فراترازنیازقدمربرمیداشتمرته ذهنم این بودبذاررژیم تموم بشه اونوقت جبران میکنم دیگه اون موقع لاغرم ولی همیشه برگشت داشت واین باعث بیشتر شدن چاقی درمنرمیشدومنوحریص ترنسبت به غذامیخورنداما محدودیتهای زمانی فشارعصبی وفشارافکاروحرفهای مردم بیشترین من این روتاییدمیکردکه من ناتوانم،. ومن باقالب چاقی شکل گرفتم وشدم یک انسان چاق شخصیت من شدشخصیتی چاق بارفتارچاق که براش مهم نیس ومملوازناتوانی واحساسم بدونامیدی پس روشهافقط احساس بی لیاقتی رودرمقابل بیشترکرن و2من هم فقط میخواستم که این احساس بی لیاقتی روکه درمن ایجادشدسرکوب کنم هربار که بیشتر از قبل با دیگران ب خاطرچاقی دعوامیکردم بیشترناراحت میشدم به این موضوع باورداشتم که من نمیتونم من مشکل دارم وازخودم بدم میاد امامیخواستم طوردیگه ای نشون بدم ولی واقعیت درذهنم چیز دیگه ای بودمن فقط تلاش می کردم که این احساس بی لیاقتی روکه همه به من میگفتن تونمیتونی روسررکوب کنم وباهاش بجنگم اماجنگ کردنباین احساس یعنی پذیرفتن این
هت که اون ازمن بزرگتره ونمیشه براش کاری کردوازش فرار کرد واین باعث بیشتر شدن این حساس و قدرت گرفتن اون میشه پس من باروشهایی که انتخاب میکردم این احساس روبیشترمیکردم 4پوشیدن لباسهای موردعلاقم خوردن غذاهای موردعلاقم به اندازه ی نیازجسمم توجه به نیازجسمم وجایگزین کردن کارهایی که دوست دارم اما به خاطرچاقی انجام ندادم عمل کردن به خواسته های ی که همیشه دوست داشتم واینکه مسولیت کارو زندگیمو خودم به عهده بگیرم . ومنظردیگران نباشم که دیگران ب ام کاری انجام بدن .من مقصراصلی واقعی تمام زچاقی زندگیم هستم واین احساس بی لیاقتی روخودم درخودم ایجاد کردم وتعهدمیدم که درخودم احساس لیاقت داشتن روجایگزین کنم . من لیاقت پوشیدن لباس های شادوشیک رودارم من لیاقت خندیدن ازته ته دلمودارم من لیاقت لذت بردن از خودمون آرم من لیاقت دوست شدن باخودمم آرم من لیاقت سلامتی روندارم من لیاقت بدن متناسب با اندام ایده آل رودارم من لیاقت مادرنمونه بدنودارم من لیاقت احساس خوب و سرزنده و شاداب بودنودارم من لیاقت اعتماد به نفس داشتن وسربلندبودنودارم من لیاقت حال خوب داشتن ودارم ومن لیاقت بودن درمسیرلاغری رودارم.
من لیاقت اندام ایده آل و زیبایی رودارم لیاقت زندگی بدون ترس ازچاق شدن بدون نگرانی رودارم .
بنام خدا .
لیاقت داشتن .:درتمام سالهایی که من باچاقی زندگی کردم وتسلیم شده ی چاقی شده بودم من لیاقت چاق شدنم روبیشترمیکردم ازنظر تعریفی هم میشه گفت هم لیاقت وتوانایی چاقیموبیشترمیکردم .
.زمانیکه میرفتم مدرسه و از دوستانم بابت اینکه چاقم حرف میشنیدم ومسخره میشدم یادرجمع خانوادگی منوتوی جمع میذاشتن ودرباره ی چاقیم حرف میزدن وبه من یه چیزایی میگفتن ومیخندیدن لیاقت چاقی من بیشتر میشد .هرزمانکه حتی معلمین مدرسه و دانش اموزهامنوبه اسم های مختلف صدامیز دن ومیخندیدن ومن ناراحت میشدم لیاقت چاق شدنم بیشترتقویت میشدوقتی به هر دلیلی شروع میکردم به پرخوری وبرای جلب دوست غذامیخریدم ومیخوردیم یااحساس تنهایی میکردم من لیاقت چاق شدن خودموبیشت میکردم وقتی خودمومحروم میکردم ازغذاخوردن ورژیم میگرفتم و ورزشهای سنگین میکردم ونتیجه روبعدازبرگشت به زندگی عادی قبلیم ازدست میدادم و احساس ناتوانی وعدم ارزشمندی روتجربه میکردم من لیاقت چاقترشدنم روبیشترمیکردم.لیاقت چاق شدن من مال خیلی زمانهای قبله وقتی فهمیدم که بابقیه فرق دارم ازنظرشکل ظاهری وتواوج بچگی حسرت لاغری بچه های همسن و سال خودم روداشتم نمیخوام بگم که شادنبودم ازبچگی وفلان ولی حقیقت اینه که من به خاطر چاقی ومریضی محدودیت داشتم و حتی دربازی کردن ودویدن درمدرسه وقتی بازی میکردم به من اخطار میدادن تومدرسه به خاطر این که چاقم نبایدبدوم چون بزرگترازبقیه ی بچه هابه نظرمیومدم درحالیکه من سنم شایدخیلی کمترازبقیه بود.وهمیشه بهم میگفتن ازجسمت خجالت بکش از اینکه بزرگی ولی عقل نداری وهمین یک جمله میتونه کل زندگی یک دانش آموز روتباه کنه نه فقط در مدرسه که در خانواده هم این بحث وجودداشت امامن سخت درس خوندم وموفق هم شدم بااینکه دردرسهای ریاضی به خاطر باورهایی که ازبچگی بهم گفته بودن که ریاضی سخته من هم ریاضی زیادجالب نبودامابه هرحال قبول شدم ومن درتمام مراحل چاق بودم همیشه فقط منتظرمیموندم که سال بعدازاینکه تموم شدرژیم بگیرم اما بازم نمیتونستم وهروقت این نمیتونم هاهر سال وهر روزبیشترمیشدمن لیاقت چاقیم بیشترمیشد وتاجاییکه زمانی هم که رفتم کنکور دادم ازترس اینکه به خاطر چاقی مسخره نشم همش به این موضوع فکرمیکردم که نکنه چیزی بگن ومن بالاخره کنکوردادموقبول شدم رشته ی مهندسی منابع طبیعی محیط زیست وبازهم به خاطر چاقی نتونستم وبهونه های آورد ن خونوادم ومن هم نخواستم به خاطرچاقی برم دانشگاه بازهم لیاقت چاقی درمن بیشترشدتااینکه بالاخره تونستم لاغربشم وبالاخره سایزووزنم خوب شد وقتی ازدواج کردم و دانشگاه نرفتم به خاطر ترس ازچاقی وخیلی چیزهای دیگه وازدواج کردم دراون زمان من به حرف اطرافیانم گوش میدادم که لاغری دیگه بخوردیگه الان نمیخوادرژیم باشی ومن دوباره برلیاقت چاقیم اضافه میشد🙁وبعدازاینکه به خونه ی زندگیم رفتم من بعدازسه ماه دوباره برگشتم همون آدم سابق و من نابودشده بودم دراون زمان ازنظراحساس وفکرونامیدی ولیاقت من برای چاق شدن هرروزبیشترمیشدوبعدرژیم هاودوباره روشهای دیگه ورزشهای سنگین و… هیچکدام درمن لیاقت لاغری ایجادنکردومن بیشتردرخودم لیاقت چاقی رو تجربه کردم ۲-من درطی اون زمان فقط میخواستم که ازچاقی فرارکنم وقصدمن ازلاغری بیشتررها شدن ازچاقی بودوترس ازوخیم ترشدن چاقی ومشکلات وافکارم بودوهیچ وقت به این فکرنرسیده بودم که میتونم برای همیشه لاغربشم چون میخواستم خودموبه دیگران اثبات کنم واین نشون میده که من درخودم این لیاقت رونمیدیدم مگراینکه دیگران تاییدمیکردن .😞😓
۳_همه ی روشهای لاغری که ازطریق عوامل بیرونی به لاغرشدن کمک میکنن هیچکدام درلیاقت لاغری من به من کمک نکردن وباعث بیشترشدن احساس ناتوانی ونامیدی من به خاطرهربارتلاش وشکست شدن .ومن روبه چاقترشدن وتسلیم چاقی شدن دعوت میکردن.
۴-تنهاروش صحیح لاغری ازطریق ذهن هست وارام کردن ذهن ازطریق انجام تمرینات رمانی به این نتیجه رسیدم که همه ی روشهابه جزعمل جراحی رویاامتحان کردم ویاخواستم امتحان کنم و فهمیدم که بایدازپایه واساس خودموتغییربدم ولاغری باذهن تنهاروشی هست که کمک به تغییرفرمولهای ذهنی میکنه ونه تنها باعث لاغری بلکه باعث تغییرتمام جهت های زندگی میشه .وباورکردن توانایی و احساس لیاقت رو.
برای لاغری بیشترمیکند. .
سپاس فراوان از شما استادودوستان هم مسیر.🙏🙏
والان تغییراتی که شکل گرفته درمن .:
من احساس آرامش دارم وچون نتونستم فایل های ثبت نامی روتهیه کنم اماباین حال ازرایگان استفاده دارم میکنم وشنیده بودم که برگه ی تعهدی همه ی دانشجوهای دوره ی ثبت نامی دارن من هم برای خودم درست کردم وازروش هرروز میخونم وتااینکه دیروزتصمیم گرفتم بخونم جلوی آینه اول خجالت کشیدم و صورتم خیس عرق شدوترس داشتم از اینکه کسی بشنوه امابااین حال خوندم وادامه دادم به خوندن وبعدکه توجه کردم متوجه شدم دیگه ترس ندارم وکاملااحساس اطمینان وارامش دارم .وبرای تغییروضعیت خودم درتمامی جنبه هابه خودم قول دادم .و احساس لیاقت و توانایی و شایستگی لاغرشدن روپیداکردم وباورکردم که لاغری ولاغرموندن حق منه واصلاغیرازاین امکان نداره وهیچ راهی وجودنداره به غیرازلاغربودن ولاغرموندن 😍😍.امروزهم رفتم سراغ اینه وبرگه ی تعهدموتکمیلش کرده بودم دوباره خوندم واین بارخیلی شادبودم خیلی شادتر🥰.وبه خودم تعهد دادم که لاغربشم ولاغربمیرم ..لباسهام یه ذره بهترشده وتحرک وجنب وجوشم عالی💃🤸🤸💃البته نه ازدیروزبلکه الان چندوقتی هست شروع کردم .واین نتایج زیبارودارم بدست میارم. ذهن من پذیرفته که هیچ راهی وجود نداره برای تغییر کردن جزاینکه تغییرکنم .غذاخوردنم خیلی تغییر کرده وترس ازخوردنم کمترشده امابازهم موانعی وجودداره که میتونم با انجام دادن تمرینات اونهاروبرطرف کنم وبه لاغری برسم وازاین بابت هم خوشحالم که هرروزبه شگفتی سازهاداره اضافه میشه .وبهشون تبریک میگم .
وبرای خودم خوشحالم که دارم آماده سازی میکنم که نقل مکان کنم ازچاقی به لاغری وازحال بدبه حال خوب 😌 وبه تغیییردرتمام زندگی ازاستادسپاسگزارم که این معلومات ودرکیات خودشون رو برای مابه رایگان قراردادن وکاملاسپاسگزار م .خوشحالم که با نتیجه گرفتن مدیون استادنخواهم شد. با سپاس فراوان از شما استادودوستان هم مسیر لاغری من.🙏🙏🙏🙏
بنام خدا 🌹
باسلام خدمت دوستان عزیز سایت تناسب فکری و استادگرامی
لیاقت لاغرشدن رود خودمون ایجاد کنیم . بااینکه چندبار اینو گوش دادم و تمرینشو حل کرده بودم . اما هیچ وقت تابه الان این طور از نوشتنش ذوق زده نشده بودم . کلمه ی لیاقت مساوی است با کلمه ی مسولیت . من اول نباید ازغذاخوردن بترسم . دوم باید فقط یک روش رومه اونم لاغری ازطریق ریشه یابی فرمول های ذهنی هست و هیچ روش دیگه ای رو انتخاب نکنم و یک مسیرر و پیش برم سوم اینکه من باور کنم که انتخاب شدم و به انتخاب خودم نبوده که وارداین مسیر شدم .وچهارم دلیل چاقیه من خودمم پذیرفتن وپنجم ایجاد لیاقت درخودم برای زندگی دوباره برای لاغری .لاغری باذهن .
در تمام زندگی ام حتی زمانیکه باقدرت ذهن داشتم تمرین میکردم همیشه منتظر بودم که ازطریق فایل گوش دادن وتمرین حل کردن لاغربشم .ومنتظر این بودم که فقط این دوتا منوبه لاغری برسونه . .ولاغر بشم موضوع من فقط لاغرشدن بود نه لاغر موندن اماحالا که شروع کردم به فکرکردن وتمرین حل کردن و سعی بر عمل کردن می بینم که این کارزمین تااسمون بااون کاریکه من انجام میداد م فقط برای لاغرشدن فرق داره دلیل اینکه من به لاغری نرسیدم به خاطر این بود که من عجله داشتم برای لاغرشدن وهربارکه درگیر عجله میشدم شکست ونامیدی پشت سر ش میومد.اماحالابرای لاغرشدن ولاغر موندن برای همیشه بایدلیاقت لاغری روبه خودم بدم وقتی فایل پنجم که استادتاکیدمیکرد سعی کن برده ی ذهنت نباشی من خواستم که تغییردررفتارغذاییم ایجادبدم وباتغییرایجادکردن دررفتا م غذابخورم مثل زمانیکه رژیم میگرفتم تاظهر احساس کردم که داره بهم فشار میاد اونوقت یادحرف استادافتادم که میگفت اگه دیدی بهت فشارمیاد باید تمومش کنی چون حتما یه جای کاراکال داره نشستم دوباره به این که بعدازاینکه لاغربشم چه اتفاقی قراره بیفته فکرکردم اینکه چه لباسایی میپوشم چه غذاهایی میخورم چطوررفتا رمیکنم وچه لذتی میبرم وبعد به رفتارادمای لاغرفک کردم اینکه چرااونهابامن فرق دارن اونها مثل موجودات جنگل که ازخونوادشون آموزش می بینند و تبدیل به غریضه شون میشه درموردادمهای لاغر تبدیل به عریضه ی اونها میشه برای بقا .ودرواقع ادمهای چاق هم به همین شکل هستن آنهاییکه که از بچگی اموزش دیدن چاق شدن رو . ولی ماادمها میتونیم اموزش ببینیم ویاد بگیریم چون حق انتخاب داریم .ومن به این موضوع داشتم. فکرمیکردم که بهتره به جای اینکه بشینم رویاپردازی بکنم درمورد اینکه لاغربشم. چه میکنم باخودم گفتم بهتره اون آدمی که وقتی لاغرشدم دوست دارم باشم. رو اونو زندگی کنم زندگی کنم شکلی که هرروز توفکرشم اون رفتاری رو که خودم دوست دارم انجامش بدم و مدام بهش فکر میکنم درسته که هنوز اون اندام رو ندارم امامیتونم خوشحال. باشم و مثل کسیکه همیشه. خواستم باشم زندگی کنم بدون رژیم بدون دمنوش . حالا که مسولیت پذیرفتم بایدتاا خرش ادامه بدم .نمیشه که رهاکنم اونم این آدمی روکه سالها دوست داشتم باشم . من لیاقت پوشیدن لباسهای شیک ورنک شادودارم من لیاقت عاشق خودم بودن ولذت برد نودارم من لیاقت مادربودنو دارم من لیاقت داشتن حال خوب رودارم من لیاقت سلامت زندگی کردنو دارم من لیاقت وزن دلخواهمو دارم من لیاقت پوشیدن لباس های کمرباریک رودارم من لیاقت عاشقانه زندگی کردن با همسرم رودارم من لیاقت دارم. لیاقت خوب زندگی کردن.🌹🌹🌹🙏
من درطی این مسیربارها سرخوردم اماهربار برگشتم من قبل از آشنایی با این مسیر بارهاو بارها چه قبل از ازدواج و چه بعداز ازدواج ازچاقی خودم متنفر بودم از خودم متنفر بودم که چرا انقدرچاقم ؟؟وبی اراده م همیشه آدمها به من میگفتن من استعداد چاقی دارم وازخدا ناراحت بودم ودر کمال شرمندگی ازخدامتنفر چون همیشه فکرمیکردم استعداد چاقی به من تحمیل شده و از اینکه با همچین استعدادی و به دوش میکشیدم وهمچین ژنی داشتم ناراضی وناراحت بودم . من سالهاتحقیر شنیدم وتحمل کردم خودم هم خودمواز درون تخریب مبکردم شخصیت خودمو و وجودمو خیلی ناراحت وافسرده بودم رژیم هایی میگرفتم که فقط جسم منو تخریب میکرد و درونمو بیشتر هرچقدربیشتر بهش نگاه میکنم میبینم که چاقی واقعا غیر طبیعیه واقعا به قول استاد هیچ کس ازبدوتولد چاق نبوده پس من چطوری اینطور شدم من روازحالت طبیعی درآوردن وقتی داشتن بهم آموزش میدادن چاقی زندگی منوتغییرداد وحالا من بایدلیاقت لاغری رودرخودایجادکنم
روشهای زیاد من امتحان کردم اماهیچکدو مشون لیاقت لاغری. درونم ایجاد نکردن وبیشر منوبه صورت یک آدم نالایق نشون دادن. .
پیشنهاد من برای ایجاد لیاقت در خودم اینه که اون طوری که تو ذهنمه زندگی کنم مثل شخصی که همیشه خواستم باشم اونو زندگی کنم و ادامه بدم تا بتونم باشم همون چیزی که واقعا میخوام.من یاد گرفتم تو زندگی برای همه چیز صبر کنم و ادامه بدم مثل نقاشی کردن بدون معلم ویاد گیری طراحی مثل زندگی کردن در شرایطی که دست خودم نبود اما ادامه دادم و بالاخره ازاون شرایط اومدم بیرون .امابالاخره هرجوریم بوده ادامه دادم و زندگی کردم پس ادامه میدم و زندگی می کنم و لاغر میشم ولاغرمیمونم . واین مسیرزندگی ادامه دارد…….. باتشکر از شما دوستان عزیز سایتواستاد وازخداوندمنان. سپاسگزارم.🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹
بنام خدا
لیاقت داشتن
لیاقت به معناها ی مختلفی درفایل بهش اشاره شد مثل خواستن برای اقدام کردن برای تغییر مثل باورداشتن به خود مثل توانستن که هر کدوم به شکل های مختلف ازش یادشده و مصداق این جمله است که انرژی ازبین نمیره بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود برای من که این طور برداشت کردم خب درمورد چاقی اگه بخوام بگم که مقصر کیه من بودم وقتی از دیگری ناراحت بودم و میومدم سریخچال و میرفتم به خوردن و قتی برای لذت بیشتر بردن ازفیلم و اون هیجان میومدم غذا میخوردم ویا برای اینکه خودمو. سرگرم کنم ویابعداز دیدن فیلمی می نشستم دوباره غذا میخوردم درطی تمام این مدت انجام رفتارها قبل از خوردن و انجام یک کار مثل دیدن فیلم یاهرچیزی من میخواستم من فقط یه حسی داشتم که انگار حس پوچی میکردم و من برای پرکردن اون احساس ازخوردن استفاده می کردم و در روز بارها این اتفاق می افتاد و من هربار برای فراموش کردن وابستگی هام یاسرگرم شدن من خودمو باخوردن آروم میکردم و فقط میخوردم وقتی به خودم وجسمم فکرمیکردم وحالم بدمیشد و اون حس می اومد سراغم باز از خوردن استفاده میکردم درطی تمام این مدت من داشتم چاقی روطلب میکردم و در واقع من با تکرارافکاراشتباه ورفتاراشتباه و بازتاب اون و حرف زدن وگله کردن درمورد چاقی درواقع روی چاق موندن خودم مصمم بودم پس برای اینکه لیاقت لاغری رو درخودم ایجاد کنم باید ببینم چه کارهایی کردم که لیاقتش رو درخودم دیدم من لیاقت یادگرفتن زبان انگلیسی بدون مدرک و فقط با تمرین کردن از روی نوشتن و دیدن فیلمها وتکرار تونستم حتی وقتی فیلمی هم می بینم وزیر نویس نداشته بتونم درک کنم چی میگن وتو هرشرایطی تونستم زندگی کنم و به زندگی ادامه بدم پس میتونم لاغربشم همون طوری که تونستم چاق بشم با افکار و رفتارم ومرور اینها بودکع به چاقی من کمک میکرد که پایدار بمونه چون من سالها طبق الگوی فکری و رفتاری ثابت زندگی کردم و به چاقی رسیدم پس برای لاغری به این روش که با افکار و رفتار ثابت درمسیرلاغری باشم و به نتیجه میرسم من لیاقت زندگی در شرایط ایده آل خودم رودارم من لیاقت حال خوب داشتن رو دارم و لذت بردن از غذاارو من دارم یاد میگیرم که باید ا خودم مواجه بشم و ازخودم فرارنکنم چون بالاخره هرچیز که الآن هستم بازتابی از درون من هست و این منم که چاق شدم پس این منم که لاغرمیشم.🌹
باور لیاقت داشتن یک باور ریشه ای هست که در من وجود داره برای اولین بار هست که درست متوجه شدم که من در طی این همه سال چطور زندگی کردم .پذیرش چیزی که درمن وجود داشت خلاف اون چیزهایی که شنیده بودم و دیده بود م و گفته بودم در واقع چاقی من به خاطر همین پذیرش پایدارموندن روی یک زندگی هست و اونهم زندگی چاقی در واقع در طی این همه سال من فقط پذیرفته بودم که من باید این شکلی باشم هیچ راه دیگری وجود نداره من به این فکر میکردم که هیچ آدم چاقی قادر به لاغرشدن نیست لاغری که بشه توش لاغرزندگی کرد من فقط چاقی خودم رومیدیدم و این یک پذیرش بود برای من تبدیل به یک سرنوشت یک چیزی حتما باید توش زندگی کنم بود و اصلا گزینه لاغری و تناسب اندام همیشگی اصلا تعریف شده نبود من از کلمه ی تغییر هم چیزی به عنوان یک کلمه وجود نداشت کلمه ی تغییر یعنی عوض شدن شرایط اما فقط در سطح فکربود و عملا ب این واژه هیچ آشنایی نداشتم فقط میدونستم یه کلمه هست نه مفهوم یک شرایط مخالف اون چیزی که هست نه شخصیت مخالف شخصیت قبلی واین در تناسب اندام همیشگی که برخلاف چاقی همیشگی هست . وپذیرش عدم تغییر یعنی عدم باور توانایی واین ریشه یابی ها کمک می کنه تابه خیلی چیزها برسم . برای من توذهنم غیرقابل پذیرش بود که فقط بشه یافایل گوش دادن و نوشتن لاغرشدوبعد با تغییر افکار جسم تغییر کنه چون همیشه تنها چیزی که میدونستم وشنیده بودم رژیم گرفتن. فعالیت بیشتر و گرسنگی کشیدن وحذف غذاها بوده . واین در ذهن من ثبت شده بود که هیچ روشی نمیشه لاغرشد. من اصلا توفکر لاغرموندن نبودم فقط توفکر این بودم که برای یه مدتی لاغربشم و بعد بتونم اون تعریف و تمجید واون لذت مربوط به فلان زمان روببرم برای یه مدتی هرچند کوتاه اون لباس روبپوشم و بعد لاغربشم و هیچ وقت وزن ایدهآل خودم که واقعا علاقه به رسیدن به اون رو داشتم نتونستم اصلا به این فکر کنم بهش برسم من وزنی که دوست دارم داشته باشم 54کیلوعست اما بارژیم بهش نرسید م همیشه من تاوزن 66کیلورسیدم وتازمانی که تونستم حفظش کنم که توی اون روش بودم .امادرموردلاغری همیشگی بهش اصلا فکر نمیکردم چیزی به اسم تناسب اندام همیشگی در ذهن من اصلا تعریف نشده بود با این که حتی زمانیکه لاغری باذهن وارد این مسیر شدم هم بااینکه مینوشتم اما هیچ باور اینکه بتونم به اون چیز برسم اون تناسب همیشگی در من وجود نداشت و به خاطر همین هم من تومسیر چاقی ادامه دادم حتی امروز هم به این فکر ونتیجه رسیدم که چرا بعداز اینکه وارد یه مسیر میشم سریع شروع به سایز و وزن کردن میکنم تا اگه نشد برم سراغ یه روش دیگه واین فقط به خاطر این بود که نمیتونست ذهنم بپذیره که میشه بدون انجام ورزش سخت و ورزش سنگین بهش برسم اونم برای مدتکوتاهی چه برسه به لاغرموندن وحالا تونستم در کنم که چراتابه الان لاغرنشدم چون من براساس یک سری افکار ورفتارهای پایدار زندگی کردم که اصلا برام توذهنم قابل پذیرش نبود حتی اعتماد کردن به خودم واینکه یک فکر یارفتاری روانجام بدم که مورد تایید دیگران نباشه در ذهنم نمیشد پس این نشون میده که من چرانتونستم لاغربشم ولاغربمونم چون پذیرش اون در ذهنم به عنوان یک چیز ناموجود بود که دنبالشم نمیگشتم چون باورداشتم پذیرفته بودم که نیست همون قصه ی گشتم نبود نگرد نیست.. واین برای من یک چیز کاملا محکم و پایدار بود به خاطر همین هم هست که من سالها چاق موندم و چاقیو زندگی کردم. چون زندگی من بود.،
باتشکر فراوان…🌹
بنام خدا:
بارژیم های سخت و طاقت فرسا بادردوفشار جسمی لاغر میشدم اما بعداز اون .من دوباره چاق میشدم .واین نگرش درون ایجاد میشد که من نمیتونم لاغربشم . توانایی لاغرشدن روندارم . پذیرش دلایل مختلف درباره ی علت چاق بودن هم بیشتر این موضوع روتشدید میکرد که من نمیتونم لاغربشم چون .من کلی تا حالا زحمت کشیدم ونشدم وو قتی این دلایل روهم کنارشون میزاشتم مثل یه پازل کنارهم قرار میگرفتن ودلیل چاقیمو منطقی میکردن.ودراساس من باور م بود که من چاقم ونمیتونم لاغرباشم چون راه دیگه ای ندارم راهی باقی نمونده وانقدر بهش فکر میکردم .ومنطقیش میکردم باترس از خوردن. باترس از اینکه تحرک ندارم پس چاق میشم وچون نمیتونستم همیشه در رژیم و ورزش باشم
من باورم این بود که من نمیتونم لاغربشم .چون من واقعا برای اتمام رژیم لحظه شماری میکردم. ذوق داشتم برای رسیدن به زندگی وروش قبلی . چون چاقی آسون بودی باخوردن غذا در هر ساعت تنوع غذایی و تونستن فعالیت روزمره انجام دادن بدون هیچ فعالیت اضافه همراه بافشار یادمه میگفتن وهنوزهم میگن که اگه ورزش نمیکنی ظرف شستن و کارهای خونه رو انجام بده لاغرمیشی ومن حتی از انجام کار خونه متنفربودم وبه خاطر همین نفرت تصاویری درمغزمن ایجادمیشدکه این نفرت از روی ترس هست ترس از قرار گرفتن دوباره توشرایط رژیم و ورزش درصورتیکه من کاری دیگه انجام نمیدادم اما همین طرزفکر هم درمن اثرگذاشت ومن رو درمسیر. چاق موندم قرار میداد ومن حتی از کارخونه هم دیگه متنفربودم چون مدام شنیده بودم انجام کارهای خونه روبه عنوان یه ورزش در نظر بگیر و باتجربه ای که ا ورزش ودوباره چاقی داشتم مدام تواین فکربودم چونکه من این کارهای خونه رو انجام نمیدهم هم چاقم ومدام احساس حقارت احساس گناه احساس یه آدم بی ارزش و غیر کاربردی روداشتم و این شکل یا چاق میشدم . یاچاقتر ویا چاق میموندم که بعداز مدتی من درمسیر چاق موندم قرار میگرفتم براینکه وزنم کم میشد ولی شکل ظاهریم تغییر نمیکرد و همین رفتن روی وزنه وسرزنش کردن خودم باعث میشد که من در مسیر چاقی هروز وحتی هر لحظه قدم بردارم .مرور خاطرات چاقی خاطرات تلخ حرف و حدیث دیگران . نفرت از خود همهی اونها باعث میشد تصویری ازمن درمن شکل بگیره که از خودم در ذهنم یه انسان ناتوان وبدشانس وچاق و تغییرناپذیر داشته باشم ومن درخودم این طور لیاقت چاقی رواضافه کردم.
۲ . دروشهای قبلی بیشتر. من به این فکر میکردم که چاقتر نشم ویا وقتی رژیم میگرفتم هم همین موضوع بود. به ظاهر برای لاغری بود اما باعملی که من انجام میدادم الان درک میکنم که من براتر س از چاق شدن ویا چاق موندنم این روش ها و انجام میدادم وعملابرایب لاغرشدن نبود. لیاقت لاغرشدن خودم ازبین میبردم ولیاقت چاق شدن رو در ذهنم پرورش میدادم .در ذهن من تصویر چاقی خیلی پررنگ تراز تصویرلاغری بود وذهن من درهر. صورتی از رفتارهای چاق کننده لذت میبرد . وچون مسیر دوباره چاق شدن بدون رنج بود بنابراین لیاقت چاقی من بیشتر میشد چون شکست خوردن هم در رژیم باعث میشد که باور کنم لیاقت لاغری ودرست بود ن رفتارهای روندارم واز اونجایی که درمورد رفتارهای لاغرکننده هیچ پیش زمینه ای نداشتم درنهایت من چاق میشدم چون تصویر چاقی ورفتارهلی اون تبدیل به پیش فرض شده بودن ومن به صورت کاملاً ناخودآگاه اشتیاق انجامش روداشتم واین هم زمانی بیشتر برام مشخص شد که وقتی بهش فکر میکنم درک میکنم ازانتظارم برای دوباره برگشتن برای اتمام روش های قبلی وزندگی براساس قبل از رژیم واین درمن خیلی بیشتر از اون تصمیمی بود که برای لاغرموندنم داشتم وبهش فک میکردم. پس بعداز دوباره هروعده ی غذایی وهر رفتاری وهر نشستن وخوابیدن من درخودم با پشیمانی واحساس گناه وعذاب وجدان دوباره مسیر چاق موندن و احساس لیاقت چاقی روقوی تر میکردم .
همه ی روشهای لاغری تنها یک نتیجه داشتن وشکست بود و به همین خاطر هیچ نتیجه ای جز محکم ترشدن باور چاقی و محکم کردن دلایل چاقی وچاق موندن. رو درمن نداشتن و نتیجه همیشه همین بود وهر چه تلاش بیشتر باورمحکم تر میشد.
توجه کردن به افکارودوباره باز بینی اطلاعات واعتمادبه جسم فکرکردن به دلیل چرایی انجام روشهای رژیمی واعتماد به خود همگی برای طی مسیر لاغری ورها کردن وبا غیرطبیعی نشون دادن چاقی غیر طبیعی نشون دادن چاقی وقوی کردن این موضوع در ذهن ودرتتیجه پذیرش غیر طبیعی بودن میتونم این لیاقت رودر خودم با تمرین کردن مرور کردن ودر مرور جستجو در افکارم به ترسهام غلبه کنم. ودر مسیر لاغری برسم و ادامه بدم وباتعهدداشتن یه ادامه دادن این مسیر که به سمت لاغری هست رودر خودم بانجام نوشتن ودیدن وتوجه کردن به نمونه هاوخیلی چیزهای دیگه این لیاقت درون به صورت اتوماتیک ایجاد میشه
باسلام خدمت دوست عزیز وهم مسیرم ارمیتای عزیز بازم مثل همیشه ازخوندن نوشتتون لذت بردم و خوشحالم که با دوستان عزیز ی مثل شما آشنا شدم.😍😍🥺😘
سلام دوست عزیز وهم مسیرم .
ازنوشته ی دیدگاهتون کاملاً لذت بردم وازشماممنونم به خاطر این نوشته ی زیبا وازخدانهایت سپاسگزاری رودارم که منوشماروباهم هم مسیر کرد ازدیدگاهتون خیلی لذت بردم درپناه خداوند باشید.😍🥰🌹🙏