لیاقت داشتن مهمترین موضوع در رسیدن به هر موفقیتی است و لاغر شدن هم نیاز به لیاقت داشتن تاثیرگذار است.
لیاقت داشتن برای لاغر شدن با رژیم گرفتن، ورزش های سخت انجام دادن، دارو مصرف کردن و یا حتی عمل جراحی در شما ایجاد نمی شود. چرا که همه ما برای داشتن لیاقت چاقــــی کار خاصی انجام نداده ایم یا زحمت و رنج زیاد متحمل نشده ایم.
اهمیت لیاقت داشتن
لیاقت داشتن برای رسیدن به هر موفقیتی لازم است.
هر فردی به اندازه لیاقت خود از جهان و نعمت های آن سهم می برد.
جهان مادی، جهان لیاقت هاست.
جملات از این دست زیاد در کتاب های موفقیت و گفته های افراد موفق جهان استفاده می شود.
لاغر شدن هم مانند هر کاری نیاز به لیاقت دارد، همانطور که چاق شدن هم لیاقت می خواهد و همه افراد چاق حتما لیاقت چاق شدن را داشته اند.
هر فردی که اضافه وزن دارد برای چاق شدن، استمرار و پشتکار داشته است.
بارها رفتار و عادت های اشتباه را تکرار کرده است تا جسم خود را به این شرایط رسانده است، پس لیاقت تغییر کردن را داشته است، هرچند که این تغییر در جهت چاق شدن بوده باشد.
بارها از شراط جسمی خود متنفر شده است و به چاقی خود توجه کرده است و به ذهن خود دستور داده است که دوست دارد بیشتر چاق شود.
نقش ذهن ناخودآگاه در چاقی
بسیاری از افراد معده، سوخت و ساز، ژنتیک یا بسیاری عوامل دیگر را دلیل چاقی افراد می دانند درحالی که تاثیرگذارترین موضوع در چاق شدن ذهن ناخودآگاه است که هرگز مورد توجه قرار نگرفته است.
به این عبارت دقت کنید:
توجه به آن چیزی که از آن متنفر هستید با توجه به آن چیزی که عاشق آن هستید برای ذهن شما تفاوتی نمی کند
ذهن شما در هر دو حالت تصور می کند که شما آن شرایط را دوست دارید و سعی می کند آن شرایط را در زندگی شما گسترش دهد.
اینکه سال ها از چاقی متنفر بوده ایم اما هر سال چاق تر شده ایم به این دلیل است که ذهن ناخودآگاه تفاوت بین تنفر یا عاشق بودن را نمی داند.
از نظر ذهن ناخودآگاه توجه کردن، درگیر شدن، عاشق بودن، خواستن، نخواستن، دوست داشتن، متنفر بودن و … همه به یک معنی است و آن علاقمند بودن است.
عملکرد ذهن ناخودآگاه
در واقع ذهن ناخودآگاه شما به این شکل عمل می کند:
به هر چیزی توجه کنید تصور می کند شما عاشق آن موضوع هستید و آن موضوع را در زندگی شما گسترش می دهد.
پس همه افراد چاق به شکل های مختلفی به چاقی خود توجه کرده اند و با توجه کردن لیاقت چاق شدن را در خود افزایش داده و چاق تر شده اند.
زمانی که نگران چاقی بیشتر هستید شما در حال پرورش لیاقت چاقی خود هستید.
زمانی که از شرایط خود خجالت می کشید، گله و شکایت می کنید، خود را سرزنش می کنید، رژیم می گیرید و به بدن خود با ورزش های سنگین فشار وارد می آورید شما در حال افزایش لیاقت چاق شدن خود هستید.
اگر اضافه وزن دارید و این نوشته را می خوانید به خوبی درک می کنید دقیقا منظور من چیست.
شما به خاطر می آورید چه کارهایی برای لاغر شدن انجام داده اید.
به خاطر می آورید زمان هایی را که به شدت از چاقی متنفر شده اید و بارها برای دیگران درباره چاقی گله و شکایت کرده اید.
حتی به خاطر دارید زمان هایی که از چاقی به حدی متنفر شده اید که آرزوی مرگ کرده اید.
اینها تلاش شما برای چاق تر شدن بوده است.
تنفر از چاقی دلیل چاق تر شدن
شاید درک این موضوع برای شما به آسانی نباشد که چگونه ممکن است من از چیزی متنفر باشم اما آن موضوع در زندگی من گسترش پیدا کند.
این موضوع اساس قانون جذب است و درک آن نیاز به درک آگاهی بیشتر و استمرار در مسیر تغییر کردن دارد.
تا همین چند سال قبل درباره این موضوع هیچ آگاهی نداشتم و بارها از اینکه “چرا از هرچه بدم می آید سرم می آید” متعجب و خشمگین می شدم.
هزاران بار به این موضوع فکر می کردم که چرا من به فلان موضوع علاقه ای ندارم اما همیشه با آن درگیر هستم.
سال ها زمان برد تا به دلیل گسترش آنچه نمی خواهم در زندگی ام پی بردم و آن “توجه کردن” بود و اینکه ذهن ناخودآگاه من تفاوتی بین “دوست داشتن و نداشتن” قائل نیست و به هر دلیل موضوعی مورد توجه من قرار بگیرد و به آن توجه کنم به عنوان موضوع مورد علاقه درنظر گرفته شده و در زندگی من گسترش پیدا می کند.
به این ترتیب اگر می خواهید لاغر شوید باید لیاقت لاغر شدن را در خود ایجاد کنید.
تا زمانی که در نگرش خود به جسم و زندگی که دارید تغییر ایجاد نکنید شما موفق به ایجاد لیاقت متناسب شدن در خود نخواهید شد.
باید در ذهن خود لیاقت لاغر شدن را جایگزین لیاقت چاق شدن کنید.
باید فرمول های لاغر کننده موجود در ذهن ناخودآگاه خود را مجددا فعال کنید و استفاده از آنها را جایگزین استفاده از فرمول های چاق کننده کنید.
باید مانع از توجه افکار خود به چاقی شوید و در مقابل به موضوع لاغری که مورد علاقه و آرزوی شماست توجه کنید.
لیاقت چاق شدن
سال ها من در ذهن خودم در حال پرورش لیاقت چاق تر شدن بودم.
با تنفری که از خودم داشتم، با رژیم های سختی که اجرا می کردم و با ورزش های سنگینی که انجام می دادم، با فرار کردن از خودم، با سرزنش کردن خودم، با سرزنش کردن والدینم که چرا مانع از چاق شدن من نشدند.
در همه این موارد من در حال پرورش لیاقت چاق تر شدن خودم بوده ام.
اما روزی که با قدرت ذهن خود در متناسب شدن آشنا شدم معنای لیاقت متناسب شدن را آموختم و از آن روز مسیر زندگی من از چاق تر شدن به سمت لاغرتر شدن تغییر کرد.
آگاهی امروز درباره لیاقت متناسب شدن است.
آنچه در این فایل آموزشی آماده شده جهت اطلاع افرادی است که دوست دارند در شرایط فعلی خود تغییری ایجاد کنند و در مسیر افزایش لیاقت متناسب شدن قرار بگیرند.
همه افرادی که از مسیر لاغری با ذهن به رویای لاغری خود رسیده اند برای شگفتی ساز شدن ابتدا لیاقت آن را در ذهن خود ایجاد کرده اند.
امیدوارم با استفاده بارها از این فایل صوتی در درون خود شعله های متناسب شدن را سوزان تر کنید و گام های موثری در جهت رسیدن به تناسب اندام مورد نظر خود بردارید
دیدگاه فروغ عزیز در بخش نظرات:
به نام خدای مهربان
باور لیاقت داشتن و ارزشمندی خیلی باور مهمی هست من از وقتی در این مسیر هستم به شدت دارم روی این باورم کار میکنم و به صورت خود به خودی این باور مهم در من بهتر شده.
من دوست دارم در تمام جنبه ها به بهترین ها برسم و بارها از خدا خواستم بهترین فرزندان، بهترین زمانها، بهترین مکانها، بهترین افراد، بهترین اندام، بهترین زندگی و بهترین روابط و بهترین قدرت بیان و بهترین تفریح ها و خلاصه بهترین هر چیزی رو به من بده.
من یادم میاد که درگذشته که وارد این مسیر نشده بودم چون همیشه به خاطر اضافه وزنم کلی غصه میخوردم و بیشتر اوقات نگران بودم و استرس داشتم و چون اعتماد به نفس نداشتم و … بیشتر اوقات در مسیر نادرستی بودم و داشتم چاقیب یشتر رو جذب میکردم
من اگر در گذشته ادامه تحصیل ندادم چون خودم رو لایق اون نمیدونستم .
من در گذشته اگر به دنبال شغل و استقلال مالی نبودم چون خودم رو لایق اون نمیدونستم
اما من در گذشته بارها برای رهایی ازچاقی رژیم و ورزش سنگین میگرفتم و خودم رو به لاغری دلخواهم میرسوندم چون خودم رو لایق لاغر شدن میدونستم اما چون راهم اشتباه بود هیچ وقت تناسب اندام برای من ماندگار نبود و من در زجر و سختی بودم.
لیاقت نداشتن مانع رسیدن به هدف میشه و اما چون من کسی بودم که همیشه احساس لیاقت در تناسب داشتم اما راهش رو بلد نبودم خیلی جالب به این راه اصولی و الهی هدایت شدم .
من اینقدر با تمرینهای جالب دوره های استاد روی باور لیاقت داشتن کار کردم که به راحتی عدد وزنی مورد علاقم رو مینویسم و کلی هم در ذهنم اون رو تجسم میکنم و در مورد خودم در اون وزن، کلی رویا پردازی میکنم و مینویسم و اون رو حق مسلم خودم میدانم و اصلا برام چیز خاص و دست نیافتنی نیست.
حالا شاید گاهی نحوای منفی باشه ولی خدا رو شکر اینقدر در مسیر بودم و روی خودم کار کردم که به راحتی جوابش رو میدم و خیلی سریع اون نجوا کمرنگ میشه و حذف میشه و این به خاطر استمرار من در این مسیر هست که خود به خود همین احساس لیاقت در من بیشتر شده.
من کسی بودم که سالها در رژیم سخت و ورزش سخت بودم و اینقدر هدفم برام مهم بوده که تا آخرین ماه رژیمم با جدیت این کارها رو کردم و با هر سختی بوده دوام آوردم و من در وزن ایده الم قرار گرفتم اما چه فایده که ماندگار نبوده پس من انسان توانمندی بودم و هستم چون من بارها بعد از ازدواجم که چاق شدم با رژیم های سرخود. که خودم برای خودم تجویز میکردم مثلا شام و یه سری خوراکی ها رو نمیخوردم و ورزش میکردم و موفق هم میشدم
- در سال ۸۳ با رژیم های خودم که حذف شام بود در حد ده کیلو کم کردم
- درسال ۸۶ با رژیم های خودم که حذف شام و یه سری خوراکی ها بود و ورزش بود بازم در حد ۲۵ کیلو کم کردم
- درسال ۹۰ با رژیم های خودم که حذف شام و یه سری موادغذایی بود در حد ۲۰ ,کیلو کم کردم
- در سال ۹۳ با رژیم کارشناس تغذیه در حد سی و پنج کیلو کم کردم
- در سال ۹۴ بازم با دکتر تغذیه در حد ده کیلو
- در سال ۹۵ بازم با دکتر تغذیه در حد هشت کیلو
- از سال ۹۵ تا ۹۸ من مرتب در حال رفت و آمد بین چاقی ولاغری بودم و با رژیم و ورزش خودم رو متناسب میکردم
و اینها همه نشان از توانمندی جسم من هست پس من لایق تناسب اندام هستم و هر حرفی که پزشکان و اطرافیان. به من گفتن که تو نمیتونی تو دیگه چاق میشی تو ازاین به بعد به خاطر دارو چاقتر میشی و یا به خاطر زایمان چاقی شکمی خواهی داشت و یا تو با افزایش سن چاق خواهی شد و یا اینکه بهم گفتن تو با متناسب ها فرق داری و …. رو میندازم دور و با تمام وجودم به خودم جلوی آیینه میگم.
- من لیاقت لاغر شدن رو دارم
- من لایق لباس شیک به تن کردن رو دارم
- من لیاقت خوردن بهترین غذاها رو دارم
- من لیاقت آزادی و آرامش و دارم
- من لیاقت داشتن زندگی در شرایط کاملا سالم رو دارم.
- من لیاقت بهترین رفتارهای غذایی رو با خودم دارم
- من لیاقت قوی بودن و تسلط بر مواد غذایی رو دارم
- من لیاقت داشتن بهترین حالت روحی رو دارم
- من لیاقت لذت بردن از خودم رو دارم
- من لیاقت داشتن رابطه ی عالی با خدای خودم رو دارم
- من لیاقت داشتن یه زندگی عالی سراسر شادی رو دارم
- من لیاقت داشتن آزادی در خریدن رو دارم
- من لیاقت داشتن آزادی در فعالیت رو دارم
- من لیاقت داشتن لباس رنگ شاد رو دارم
- من لیاقت داشتن اعتماد به نفس عالی رو دارم
پس من برای این همه احساس لیاقت لاغر شدن را در خودم ایجاد کنم هر روز تمرینها رو انجام میدم و دیگه حرص و ولع در خوردن ندارم و از هر بهانه ای برای خوردن استفاده نمیکنم.
در گذشته چقدر میخوردم چقدر به زور و با هر بهانه من کلی غذا وارد جسمم میکردم چون در اون مواقع من لیاقت تناسب اندام رو نداشتم و چقدر بعدش خودم رو سرزنش میکردم. و ناراحت میشدم که این چه جسمی هست چرا من اشتهای زیادی دارم و اون مواقع داشتم چاقی بیشتر رو جذب میکردم
من اینقدر خودم رو ارزشمند میدونم که هر به هر دلیل غذای زیاد وارد جسمم نمیکنم و خودم رو بیمار نمیکنم
- برای ضربه زدن به دیگران بیشتر از نیازم نمیخورم
- برای اینکه غذا مجانی هست بیشتر از نیازم وارد بدنم نمیکنم
- برای اینکه پولش رو دادم بیشتر از نیازم غذا وارد بدنم نمیکنم
- به خاطر اینکه غذایی اسراف نشه اون رو به زور وارد جسمم نکنم
- اگر غذایی زیاد بود من زیادتر نخورم و به نیاز جسمم توجه کنم
- من اینقدر احساس ارزشمندی میکنم که هر ته مانده ی غذایی رو از روی میز غذا نخورم
- هر غذایی رو که چند روز مانده داخل یخچال نمیخورم
- هر غذای اشغال و بیکیفیت رو نمیخورم .
- به هر دلیل و بهانه غذا رو انتخاب نکنم
- در هنگام شادی و خوشحالی و یا ناراحتی و یا درد جسمی و روحی و …. من غذا نمیخورم
و بعد میبینم که بدنم چقدر قشنگ پاسخ این انتخاب من رو میده و من هر روز متناسب تر میشم.
همیشه ذهنم، من رو ترغیب میکرد بیشتر بخور چون من احساس لیاقت لاغر شدن رو نداشتم اما متناسبهای اطرافم رو میدیدم که چقدر به اندازه و درست میخورن و چقدر لاغر و عالی هستند و اما من همیشه هر خوراکی در اطرافم بود میخوردم اما اونها اینطور رفتار نمیکردند.
خیلی راحت انتخاب میکردن از چه خوراکی درر چه زمانی بخورم و من همیشه حسرت این رفتارهای غذایی اونها رو داشتم و میگفتم خوش به حالشون که همیشه سیر هستن و کم میخورن و اما من گرسنه هستم و زیاد میخورم.
من از درون احساس لیاقت لاغر شدن میکنم و چون کلی نتیجه گرفتم احساس خود باوری بسیار خوبی دارم که من میتونم بازم لاغر تر بشم و من با مرور توانمندیهای گذشته ام فقط در زمینه ی لاغری به خودم میگم من از راه غلط بارها تونستم بارها لاغر بشم پس از راه صحیح به راحتی میتونم به تناسب اندام برسم.
بماند که من کلی توانمندیهای دیگه هم دارم مثلا من در سن خیلی کم تونستم مدرک آرایشگری و کامپیوتر و رانندگی و گلسازی و … رو بگیرم. پس من فرد توانمندی هستم و به راحتی به تمام هدفهام میرسم.
من مسولیت صد در صد چاقیم رو پذیرفتم و هیچ عامل بیرونی رو مثل ورزش و رژیم و مربی و دکتر تغذیه و خوراکی ها وفعالیتها و داروها و ارث و سن و زایمان و …. رودلیل چاقی خودم نمیدونم و همیشه میگم من خودم با رفتارهام و افکارم جسم خودم رو رقم میزنم نه هیچ مورد دیگه ای.
من مسول شرایط فعلی زندگیم هستم و کاملا شجاعانه میپذیرم پس دیگه حاضر نیستم به هر دلیلی غذا بخورم زیادتر از نیازم بخورم و پر خوری کنم و حرص و ولع در خوردن ندارم و من اختیار کامل خودم رو در دست گرفتم.
- من مسول چاقی خودم هستم
- من کاری به خوردن اطرافیانم ندارم
- من کاری به مواد غذایی اطرافم ندارم
- من کاری به نوع مواد غذایی ندارم
- من کاری به هیچ چیز ندارم
فقط با تمرکز بر نیاز جسمم غذا میخورم چون هدف مهمی دارم که شاید برای خیلیها مهم نباشه پس من مسول چاقی خودم هستم
من مسول چاقی خودم هستم پس با درست انتخاب کردن خودم رو به هدفم نزدیکتر میکنم و من با این حرف که اینجا میزنم و بارها تکرار میکنم انتخابهای درست تری دارم و به زور هیچ غذایی وارد جسمم نمیکنم و ته مانده ی غذای فرزندان و همسرم رو نمیخورم .از ترس اسراف بیشتر از نیازم نمیخورم و…
بارها به خودم میگم من با یه قرص چاق نشدم که حالا با اون لاغر بشم من با دمنوش چاق نشدم که حالا با اون لاغر بشم و … من فقط با پرخوری چاق شدم پس باید با به اندازه خوردن لاغر بشم.
من مدتها هست تمام عوامل چاقی رو در ذهنم نقض کردم و دیگه مهمترین دلیل چاقی خودم که اشتها بود رو در ذهنم حذف کردم و میگم جسم من عضویی به این نام نداره اشتها در ذهن من لانه داره نه در جسم من برای ازبین بردن اون باید ذهنم رو درست کنم و تمام باورهای بیلیاقتی رو حذف کنم و با باورهای قدرتمندانه جایگزین کنم مثلا متناسب شدن حق من هست
اگر من لاغر نشم پس کی لاغر بشه؟؟
من عاشق این مسیر هستم و هر روز یک گام برمیدارم و سعی میکنم به اون عمل کنم و تا جایی که در توانم باشه من عمل میکنم و مطمعنم همین ذهن من که تونسته من رو چاق کنه حالا هم میتونه من رو لاغر کنه.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام بهتر تمرین این بخش به موارد زیر توجه داشته باشید و درباره آنها بنویسید.
- به آنچه در مسیر چاق شدن تجربه کرده اید فکر کنید و بنویسید چگونه لیاقت چاق شدن را در خود ایجاد کرده اید.
- با توجه به توضیحات ارائه شده در تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن توجهی به ایجاد لیاقت لاغر شدن در خود داشته اید؟
- روش های لاغری که استفاده کرده اید باعث ایجاد لیاقت لاغر شدن در شما شده اند یا سبب افزایش لیاقت چاق تر شدن شده اند.
- پیشنهاد خود برای ایجاد و گسترش لیاقت لاغر شدن را در خود بنویسید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
📻 رادیو لاغری
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.12 از 163 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام خدمت استاد و دوستان سرزمین لاغرها
در فایل های گذشته آموختیم که از زمانی که کودک هستیم چاقی رو از رفتار والدین یاد میگیریم . بدون آنکه تصمیم بگیریم که چاق شویم . و این توانایی رو ذهن ما هم داره که بارها آموزش ببینه و آموزشهای لاغری رو بهش بدیم تا لاغربشه . منتها الان میفرمایید که مسولیت چاقی بر عهده خودمان هست . خوب میشه گفت دریک سن خاصی به بعد برعهده ماست . خوب اگه اساتید موفقیت و شما نبودید باز هم ما که هیچ آموزشی از هیج جا حتی مدرسه که کانون تعلیم و تربیت بود یاد نگرفتیم چی جوری بایستی راهکار رفع چاقی رو یاد میگرفتیم و اگر شما نبودید ما باز هم چاق تر میشدیم و راهکاری نداشتیم .
مثل افرادی که قبلا اینترنت نداشتند و اساتید موفقیت هم چند سال پیش ۲۰ سال پیش نبودند تاکسی آموزش ببینه .
پس ما مسولش نیستیم . شاید دوستان برای شروع گام ها وطی کردن دوره بپذیرند تا لاغربشون.
برای من این قسمت کاملا مبهم هستش .اما با بقیه آموزشها تون موافقم . ممنونم
سلام خدمت استاد و دوستان سرزمین لاغرها
من همکاران چاق و اطرافیان چاقی که دوربرم بودند خیلی توجه میکردم یه هم کاری در شرکت داشتم که طبق دکتر تغذیه اش دستورات غذایی رو رعایت میکرد و هر غروب پیاده روی میکرد ایشون با اینکه ۲۳ سال داشت و ۱۱۰ کیلو وزن داشت مجرد هم بود اعتماد به نفس خوبی داشت و با اینکه من متناسب بودم اعتماد به نفس اون رو نداشتم و درسن ۲۳ سالگی هم ازدواج کرد.
کارهای اون مرتب توجه منو به خودش جلب میکرد .
بعد اون با یه همکار دیگه ای آشنا شدم و اون هم نزدیک به ۱۳۰ کیلو وزن داشت و اعتماد به نفس فوق العاده بالا و همش عاشق چاقی خودش بود تو هر مهمونی حاضرمیشد موادغذایی دلش میخواست میخورد تو مهمونی ها می رقصید و کلا اجتماعی بود و من باز نظر ورفتارش توجه منو جلب میکرد و جالب بود از اونجایی که توجه به ناخواسته اون رو به زندگی وارد میکنه چاقی تو زندگیم وارد پیدا کرد و من لایق چاقی شدم .
بعدش که مرتب خانواده بهم می گفتند تحرک نداری ورزش نمیکنی و روز به روز چاق تر میشی . من تصمیم گرفتم به پیاده روی یک ساعته و باشگاه و رژیم غذایی روی بیارم و مرتب چاق تر شم پس لیاقت چاق تر شدن شدم .
واما پیشنهاد برای لیاقت لاغر شدن اینه که این روزا وقتی به دوربرم نگاه میکنم وقتی یک مغازه دار رو میبینم میگم با اینکه پشت میز میشینه ولی لاغره یا دختر همسایمون و دخترهای فامیل همه خونه دار هستن ولی لاغرند یا داخل شرکت همکاران دیگم همشون پشت میز نشینن ولی لاغرند.
افراد لاغر رو که تو خیابان میبینم میگم نگاه کن توجهشون درست بوده که لاغرند و توی دلم اونا رو تحسین میکنند .و افراد لاغر رو که تو لباس لاغر ی میبینم نگاهشان میکنم ولذت میبرم . و افراد چاق رو هم که نظرم بهشون میافته میگم خدایا شرکت که در مسیر متناسب شدنم و لذت میبرم . الانا یه سری رفتار بد غذایی که داشتم رو ترک کردم و خودم رو تحسین میکنم و هر لباسی که دلم بشینه میخرم و هر غذایی دلم میخواد میخورم . تمام تلاشم رو میکنم که حسم رو در طول روز خوب نگه داشته باشم .
سلام خدمت استاد و دوستان سرزمین لاغرها
منم گاها با این ترس رو به رو میشم وهمین دیروز بود که گرسنم شد و در یخچال رو باز کردم تا چیزی بردارم و بخورم دیدم داخل یخچال فرنی هست و با اینکه به غذاهای شیرین حتی بستنی و فرنی و خودشیرینی تمایلی ندارم چون احساس میکنم و طبق تجربه های قبلی با خوردنشان نه تنها سیرم نمیکنه بلکه تشنگیم رو بیشتر میکنه و بعدش کلی باید آب بخورم به خودم گفتم نکنه به خاطر ترس از چاقی باشه که من نمیخورم . دیگه یه بشقاب گرفتم و خوردم بعدش دیدم هم گرسنگی رفع نشد و هم تشنگیم بیشتر شد و یه جورایی حس خوب نداشتم هیچی دیگه یه لیوان آبلیمو خوردم تا حالم خوب شد یهو دیدم دیگه گرسنگی هم برطرف شد . آخه من به خوردن چندتا از غذاها تمایلی نداشتم و بعد خوردنش یه جورایی حس خوب ندارم و چون از قبل یه مدت رژیم گرفته بودم همش میگم نکنه تمایل نداشتن من به این غذاها شاید به خاطر رژیم باشه یا ترس از چاقی . برای مبارزه با این ترس میخورم . بعدشم پشیمون میشم .
این ترس از چاقی رو با تمایل نداشتن به این غذا باید به نظرم تفکیک میکردم . میشه استاد یه کم راهنمایی بکنید .
نمیدونم شاید فایلهای بعدیتون صحبت کردید .
وقتی میبینم اینهمه فایل برامون ضبط کردید و اینهمه تجربیات گرانبها رو در اختیار ما گذاشتین که ما نتیجه بگیریم ازتون ممنون و متشکریم .
سلام
از وقتی که متوجه شدم کانون توجهات ما نسبت به هرموضوعی باعث گسترش آن موضوع در زندگی ما میشع متوجه شدم من لایق چاق شدن بودم .
این من بودم که وقتی به خواهرم بزرگترم گفتن علت چاق تو کم تحرکی و خواب زیادت هست و من میشنیدم یه کم به خودم زحمت ننداختم فکرکنن ببینم درسته یانه . بلکه چشم بسته پذیرفتم .
وقتی میشنیدم که تو به عمه هات رفتی یه لحظه فکرنکردم که چرا بچه های خودش بهش نرفتن من بهش رفتم .
وقتی میشنیدم که امکانات رفاهی باعث شده خانمهای این دوره زمانه چاق بشن یه نگاه به دوربرم ننداختم بگم پس چرا اطرافیان ما که وضع مالیشان خیلی بهتر ازماست متناسبن .
وقتی بهم گفتن پشت میزنشینی ات باعث چاقی میشه یه نگاهی به همکارام نکردم که داخل یه مجموعه با کلی خانم متناسب چرا اونها متناسبن ؟
وقتی میشنیدم چاقها استقامت بدنیشون زیاده یه آن فکر نکردم که چرا خاهرم که بیخ گوش منه لاغربود سالم بود چاق که شد کبد چرب و… مبتلا شد .
بله درسته. حق من بود که من چاق بشم . وقتی زندگی ما رو توجهات ما میسازه و منم تمام توجهاتم به چاقیم بود خوب اصلن طبیعی بود من چاق بشم .
و وقتی پیاده روی میکردم ومیومدم خونه زانوهام درد میگرفت مرتب زانوهام رو مشت میزدم که تو که میبنی من چاقم و بهت احتیاج دارم چرا کمکم نمیکنی لاغر بشم و زودی درد میگیری؟؟
وفردا باهمون پاها درحالیکه تحت فشار دردپاهام بودم باز میرفتم پیاده روی .
وقتی گرسنم میشد و میرفتم سر یخچال خودم رو میزدم که چرا اینقدر شکمو هستم ونمیتونم طاقت بیارم .
وقتی هر روز میرفتم رو ترازو و میدیدم وزنم کم نشده کمرم میشکست که دیگه باید چی کارکنم .
وقتی گرسنم میشد غذامو کم میکردم ومعدم درد میگرفت دیگه به حس نومیدی منو میگرفت که پاهام ومعدم که همراهم نیستن و کمک نمیکنن من چی جوری لاغر بشم .
ماه رمضان که میشد میخاستم روزه بگیرم فشار معده هنقدر اذیت میکرد که سریع بعد افطار بایستی میرفتم سرم نمکی تزریق کنم و دوستم رو میدیدم که پوست واستخوان بود و راحت روزشو میگرفت و بهم میگفت گرسنم نمیشه فقط یه کم تشنه میشم میگفتم خدایا این دیگه چه مدلیه .
منی که چاقم واینهمه چربی . الان چربی نمیتونه جلوی ضعف منو بگیره وبدنم از اون تغذیه کنه پس کی میخاد از این چربی استفاده کنه .
وقتی همکارام میگفتن تو خیلی بد چاق میشی وهرکی تو رو ببینه فکربد درموردت میکنه انگار چشام سیاهی میرفت و از خودم متنفر میشدم و مرتب سعی میکردم موقع وایستادن شکمم رو بدم داخل تا کسی متوجه نشه .
وقتی داخل حیاط آنقدر طناب میزدم و دورحیاط میدویدم که خواهرم میگفت نمیخاد این کارا رو بکنی یه تکونی بخور خونه رو تکونی کن و تمیز کن لاغر میشی .
وقتی میرفتم تو اتاقم داخل گرمای تابستان بدون پنکه یا کولر فقط میرقصیدم وداخل چشمام پر عرق میشد وچشام سیاهی میرفت و… داشتم لیاقت چاق تر شدن رو به خودم میدادم .
وکم کم احساس ناتوانی در لاغر شدن درمن شکل گرفت که نمیتونم وکسی دراطرافم ندیدم که چاق بوده باشه و تونسته باشه لاغر بشه که منم امید بگیرم بگم فلانی تونست پس منم میتونم .
اگرچه به گذشتم فکر میکنم که من در زمینه تحصیلی و کاری موفق بودم و خیلی کارها رو من تونستم بکنم مثل یک روز سه تا امتحان در ترم آخر دانشگاه داشتم و دوتا درسش دریک ساعت بود وهمزمان بود و من هر سه تا رو قبول شدم .
منی که بار اول درکنکور سراسری قبول شدم .
منی که درمحل کارم بهترین بودم وزود ترفیع میگرفتم . منی که درکمتر ازیکسال هم آرایشگری رو فقط عصرها آموزش دیدم درحالیکه صبحها سرکار میرفتم و درهمون سال سالنم رو بازکردم وصبحها میرفتم شرکت وعصرها درسالن خودم بودم تازه باشگاه هم میرفتم و… .
اما توموضوع چاقی درمانده بودم و راه حل بنیادی نمیدیدم .
اما
اکنون تمام توجهاتم رو از چاقی برداشتم ودیگه خودم رو با روشهای فیزیکی لاغری اذیت نمیکنم از جسمم باتمام وجود مراقبت میکنم وهرجا کاری بهم حس بدی بده انجامش نمیدم وعاشقونه بدنم رو همینطوری دوست دارم .
و آموزشهای بی نظیر وارزشمند استاد رو با جان ودل دنبال میکنم چون نه تنها باعث رسیدن به آرزوی لاغریم میشه بلکه چگونه زیستن رو بهم آموخت ودرتمام جنبه های زندگیم به کار میبندم .
وتا الان کلی از مسایل زندگیم رو باهاش حل کردم .
ومیدونم من به آرامی وبا ذهنم چاق شدم پس باصبر وحوصله و با قدرت ذهنم لاغر میشم . چون من عاشق و من لایق متناسب شدن هستم . واین حق طبیعی منه که دروجودم بود و من با ناآگاهی از مسیر خارج شدم برمیگردم و به مسیر درست میرم. من لیاقت متناسب شدن رو دارم ومن متناسب میشم .
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام
الان چند روزی هست که بابت موضوعی افکار مثبت وافکارمنفی من مرتب باهم درجنگند ومنم ازبس میانجیگیری کردم و تونستم یه کم افکار منفی رو ساکت کنم .
اما باز چندساعت نشده دوباره افکارمنفی شروع میکنه بهانه تراشی که حق طبیعی ات این نیست باهات این رفتاربشه . بازمنی که سالهاست توی قوانین جذبم با راه حلهایی که بلدم ساکتش میکنم .
ولی یهو امروز جنگ زیادی بینشون بود و اگه به خودم نمیومدم معلوم نبود چه اتفاقی قرار بود بیافته .
گفتم برم یه فایل انگیزشی گوش بدم جالبه خوردم به مبحث ارزشمندی ولیاقت .
که اتفاق چند روزه که هنوز برام حل نشده به خاطر اینه که من همینقدر ارزشمندم به خاطر باور غلطم هست و خودم رو مسول اتفاق دونستم وباخودم مرتب تکرار میکنم که فرد مقابل فقط دست خداست که داره درون منو نشون میده و اگه اون نبود که من از این مشکلم با خبر نبودم مرتب به خودم میگم. اما این ذهن چموش مگه میزاره آرام باشم و مرتب مقصر روعوامل بیرونی میدونه .
و با همون حسم فایل امروز رو پلی کردم دیدم هدایت شدم به فایل لیاقت . که من خودم لایق این مسله هستم و باید مسولیتش رو قبول کنم و خودم هم باید حلش کنم وربطی به کسی دیگه نداره که من باهاش بجنگم .
اگرچه ذهن منفی باف مرتب بایه فشاری منو هل میده به سمت احساس منفی . اما منم دارم آگاهانه سعی میکنم که افکارم رو کنترل کنم . که من مقصرم .
درمورد چاقی هم همینطوره .
من سالها خودم رو بی عرضه وناتوان میدونستم در حل مسایل زندگیم و همه رو مقصر میدونستم الا خودم .
اگه عوامل بیرونی درسرنوشت من دخیل هستن پس منم اختیاری در حل مشکل ندارم . چونکه من نمیتونم عوامل بیرونی رو تغییر بدم .
ولی من مختار آفریده شدم وهمانطور که بارها بارها تونستم خیلی از چالشهای زندگیم رو با موفقیت حلش کنم پس الانم میتونم .
کافیه اول مسولیتش رو بپذیرم که من بودم که با افکار وتوجهاتم این مشکلات رو به وجود آوردم و من میتونم با ساختن باورهای مناسب حل کنم .
میدونم سخته اما میشه . اینهمه تونستن درجنبه های مختلف زندگی این چالش های ما رو و حتی بعضا بدتر داشته باشن وحلشون کنن پس منم میتونم .
من وظیفه دارم آرامشم رو حفظ کنم و در مسیر آرامش به افکار وایده های خوب هدایت بشم تا بتونم به خاستم برسم .
من تکرار میکنم
من لایق رسیدن به خاسته هام به شکل عالی هستم .
من ارزشمندم و احساس ارزشمندی به جهان میدم .
من توانایی کنترل افکار مخرب منفی رو دارم .
من لایق خوشبختی وسعادتمندی ونشاط در زندگیم رو دارم .
من توانایی شناسایی باورهای مخرب گذشتم رو دارم .
من لایق آزادی ورهایی در تمام جنبه های زندگیم را دارم .
من لایق بهترینها هستم .
من خودم با افکارم این زندگیم رو خلق کردم
من خودم با افکارم این زندگیم رو به شکلی که میخام جهت میدم .
خدایا شکرت بابت این همزمانیها و کمک بهم در جهت آرامش بیشتر .
تشکر از استاد عزیز بابت آموزشهای نابش .
سلام
من به خودم میگم چرا من خودم رولایق متناسب شدن . ثروتمند بودن . سلامتی و… بدونم ؟
جوابهایی که به این سوال میدم:
چونکه بیس متناسب شدن رو من تو ذهنم دارم و با آموزشهای نادرست ونا آگاهانه بیس جدیدی نصب کردم که سیستم بدنم رو ویروسی کرد و به راه خلاف چاقی کشیده شدم .
ومن هیچ گونه فرقی با فردی که متناسب هست ندارم فقط کافیه با باورهای درست رفتار وعادت اونها رو پیدا کنم کم کم متناسب میشم .
درسته شاید ذهنم بگه گفتنش آسونه ولی عمل کردنش سخته .
راهی جدید برخلاف راههای قبلی . که نه خودت و نه خانوادت تجربش کردن برای لاغری .
راهی همیشگی و بدون مقاومت که اثر موقت داره رو ترجیح میدم ولی حاضر نیستم ازمنطقه امنم بیام بیرون .
وخوب طبیعی هست که فردی همون رفتارقبلی وهمون عادت قبلی خودش رو داشته باشه طبیعیه که نتیجش هم مثل قبل بشه .
یه بارشهامت داشته باشم مسیری رو انتخاب کنم که جدید باشه تا بتونم نتایج جدیدی ازش کسب کنم .
من همون روز اول اینا روبه خودم گفتم واتمام حاجت کردم باخودم.
یا این راه ذهنی رو تا آخرش ادامه بدم ونتیجه بگیرم.
یا حسرت متناسب شدن داشته باشم ولذتهای اون رو برای همیشه دفن کنم .
حالا انتخابش با منه .
اگه راه دوم روانتخاب کردم دیگه حق ندارم غربزنم و خودم روسرزنش کنم . دیگه حق ندارم آرزوی پوشیدن لباسهای سایز مدیوم رو داشته باشم . دیگه حق ندارم آرامش داشته باشم و با لذت غذا بخورم .
چونکه من نخاستم که به خودم بفهمونم که من میتونم متناسب بشم . بهانه بی بهانه .
چرا اینهمه دوستان شگفت انگیز تونستن اونوقت من نمیتونم؟ .
این بود که حرکت کردم و گفتم خدایا به امید تو.
بااینکه خسته ام از روشهای قبلی والانم نای روش جدید رو ندارم اما اینبار دوباره حرکت میکنم چون روشش فرق داره . بر ترس ازنشدن غلبه میکنم و به خودم نیمه گمشده متناسب رو هدیه میدم .
طوری نشده یه سری اشتباهاتی در توجهاتم بود که درسته تاوان سنگینی داشت اما مزیتش این بود که بزار یه بار دردم بگیره تا متوجه ورودی ذهنم باشه که هرکس یه چیزی گفت بی دلیل نپذیرمش.
توجهات روی چاقی . توجهات روی دردهای چاقی . میبرم توجهاتم رو روی متناسب شدن ولذتهای متناسب شدن .
نه من بلکه کلیه دوستانی که اضافه وزن دارن لایق متناسب شدن هستن چون اصلمون و ریشمون و کدهای متناسب شدن رو در وجودمان داریم ما یه سری تبصره برای متناسب شدن گذاشتیم اون تبصره ها رو پیدا کنم وباطل کنم .
مثلا درمدرسه میگفتن هرکی بالاترین نمره رو بیاره شاگرد اول هست . ومن تبصره بزارم به شرطی که قدش بلند باشه و چشمانش آبی باشه .
خوب طبیعی هست من اگر نمره ۲۰ هم بیارم با تبصره ای که گذاشتم اول ازهمه خودم مشمول این قانون دانشگاه نمیشم و لایق شاگرد اول شدن نیستم .
حالابیام این تبصره رو حذف کنم خوب به راحتی مشمول قانون دانشگاه میشم وشاگرد اول میشم .
پس فرق درچی بود که باراول من لایق شاگرد اول نبودم ولی همون من بار دوم لایق شاگرداول شدن هستم ؟
هیچی همون تبصره مسخره . که راه موفقیت منو سد کرد .
من خودم یه باور یا تبصره مسخره ای که داشتم این بود هرچه وضع مالی بهتربشه طرف چاق ترمیشه .
ووقتی که دردوران تحصیلی دستم توجیب پدرومادرم بود کمی اضافه وزن داشتم ولی بعداینکه شاغل شدم هرسری چاق تر میشدم .بایه سرعت زیاد .
خوب من چی کارکردم ؟
اومدم درمحیط اطرافم کلی نمونه پیدا کردم که ثروتمند شدن ولی متناسب تر شدن. واین باور مسخرم باطل شد ومن کلی کاهش وزن پیدا کردم .
من لایق برخورداری از تمامی مواهب الهی رو دارم به شرط اینکه تمام تبصره ها رو پاک کنم تا منم لایق برخورداری از مواهب الهی بشوم .
سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه
من خودم وقتی به عقب برمیگردم یعنی زمانی که تازه با سایت تناسب فکری آشنا شدم ومیخاستم با دوره پیش برم این نجوای ذهنی هم در من خیلی زیاد بود که نمیشه .سخته .و حتی انتظار لاغری رو هم نداشتم .
اما مرتب یه حس درونی میگفت تو که راههای دیگری رو امتخان کردی جواب نگرفتی بیا این رو هم امتحان گفت اگه جواب نگرفتی فردا پشیمون نیستی که چرا امتحان نکرده عقب کشیدی .
و ویس های استاد رو که گوش میدادم بهم دلگرمی میداد و خاطرات چاقیش مثل خاطرات چاقی من بلکه حتی شدیدتر بود ومن به خودم میگفتم نگاه این تونست توهم میتونی .
و روزها ادامه میدادم وبا جدیت تمارین رو در زندگیم اجرا میکردم .
کم کم حس نومیدی کم وکمتر شد و با خودم میگفتم اشکالی نداره یه ۳ تاچهار کیلو هم کم کنم بازم خوبه . و انتظارم رو پایین میاوردم .
و بعد مدتی امیدم بیشتر شد برای لاغری . چون دوستانی مثل فریده جان بودند که کامنتهای خوبی مینوشتن و کلی دوستان دیگه که احساس تنهایی نمیکردم و گفتم نگاه اینهمه دوست و رفیق دارم باهم پیش میریم بهم کمک میکنیم بهم انگیزه میدیم ودست همو میگیریم خداهم کمک میکنه .
آرام آرام دوره برام شیرین شد و در روز زمانهای بیشتری اختصاص میدادم و استادعزیز وقتی سوالات روکه برام مبهم بود پاسخ میدادن و مدال بندی میکردن اشتیاقم بیشتر میشد وادامه میدادم .
کم کم حس لیاقت کردم و دلم میخاست مونکن بشم.
و انتظار لاغرشدن برام کم کم بالاتر رفت و هرچه بیشتر تمرکز میکردم نتایج بیشتری میگرفتم باورهای کهنه قدیمی برام آشکار میشد و من روش تمرکزی کار میکردم .
لایوها رو گوش میدادم ونتایج دوستان رو بارها وبارها میخوندم و ویس هاشون رو گوش میدادم و آرام آرام رفتار غذایی متناسب ها رو نگاه میکردم و تازه متوجه شدم چه رفتارهایی دارم که با متناسب ها فرق داره و رفتار صحیح چیه .
مثلا برادرم متناسبه نگاش میکردم که عجله داشت جایی بره و غذا اگه سرد بود حتمن گرم میکرد بعد میخورد . ولی من کلی وقت هم که داشتم حوصله نداشتم و غدا رو سرد میخوردم .
اون اگه غذا یه طعمی بود که مثلا با روغن مرغ داخل یخچال بود واضافه بود اگر نیمرویی درست میشد نمیخورد وغر میزد .
اما من نه .
کم کم این رفتارهاش رو که دیدم درست رفتار میکردم و تغییرات درجسمم نمایان تر شد .
من آرام آرام با کار کردن روی خودم و پوچ دانستن عوامل بیرونی در چاقیم تونستم احساس لیاقت متناسب شدن رو ایجاد کنم و ۱۴ کیلو وزنم بیاد پایین .
یعنی ۱۴ کیلو لیاقت متناسب شدنم رو ایجاد کرده بودم .
و باز هم ادامه میدم چون آگاهیهای این دوره نه تنها به تناسب اندامم بلکه به تناسب فکرم کمک کرد چون آرامشی رو دارم تجربه میکنم که وصف ناپذیره . و چقدر خودباوری واعتماد به نفسم بیشتر شد . چقدر به من درحل مسایل زندگیم کمکم کرد .
الان متوجه میشم خوب و راحت زندگی کردن آسونه اما من با عدم کنترل ذهنم سختش کردم و این رو واقعا الانا دارم تجربه میکنم .
وهرچقدر تواین مسیر روی خودم کار کنم بازهم جا داره برای رشد فکری بهتر و راحت تر زندگی کردن .
دوره تناسب فکری پکیج کاملی هست برای تغییر زندگی به سبک راحت و لذت بردن از زندگی . نه تقلاهای الکی مثل چاقی که همش تو در و دیوار بودم آخرش هیچی به هیچی .
خدا روشکر بابت هدایتم به این مسیر زیبا .
تشکر از استاد عزیز بابت انتشار این آگاهیهای ناب وآموزنده .