استخدام خدا شوید و حقوق عالی دریافت کنید

با سلام

استاد دوباره یک مثال ویژه و خوب زدید .گفتید فرض کنید گزارشگر خدا هستید .تمثیل خوبی است .من هم سعی می کنم از الان به بعد خودم را گزارشگر خدا ببینم.من برای خودم تصور کردم که هر گزارش مثل یک خرید می مونه و فرض می کنم من مسئول خرید یک شرکت هستم و بعد از هر خرید مقداری از همون خرید را هم به خودم می دهند . من کلاً اخلاقم این است که حتی اگر یک شیء هزار تومنی هم می خواهم بخرم باید بگردم و اونی را بخرم که زیبا باشه و خوب باشه و به قول معروف پول را به پول بدهم .حالا فکر می کنم چطور تا حالا به این فکر نکردم که در گذشته وقتم و عمرم را که باارزشترین سرمایه من است را می دادم و بُنجُل ترین چیزها که همون اتفاقات بد و چاقی و … را می گرفتم و وارد زندگی ام می کردم .همینه دیگه من وقتم را صرف فکر کردن و توجه بر ناخواسته ها می گذاشتم و به قول تمثیل امروز استاد با صَرف وقتم گزارش بد به خدا و کائنات می دادم و هر بار مقداری از همون را هم به خودم وارد می کردم .هر روز فکر می کردم من چاقم من چاقم و چاقی خودم و افراد چاق را می دیدم و چاق تر می شدم کمبودهای زندگی را می دیدم ویژگی هایی از همسرم را که دوست نداشتم می دیدم و کم کم زیبایی های زندگی ام هم کم و کمتر میشد . و من چاق و چاق تر میشدم . امروز با کمک این دوره من تمرکزم بر لاغری و لاغرهاست . تمرکز من بر مواردی است که دوست دارم .من تبدیل شدم به گزارشگر اتفاقات خوب .گزارشگر شرایط خوب .لِنز دوربین من جز زیبایی چیزی نمی بینه .گویی طوری طراحی شده که موارد خوب و مثبت را شفاف و بقیه چیزها را تار و مات نشون میده .الان یادم از تکنولوژی های فیلمبرداری اومد که از یک صحنه فیلم برداری می کنند و بگ گراند را تار و مات و اون بخش دلخواه را شفاف نشون میده .. من هم باید ذهم خودم را طوری پرورش بدهم که موارد خوب و مثبت و مورد دلخواهش را شفاف ببیند و گزارش دهد .الان یادم اومد از روز جمعه که من به اتفاق یک عده از اقوام به باغ رفته بودیم .بعد یک خانواده غریبه هم به عنوان مهمون اومدند .اونا زود رفتند و بعد از رفتن اونا یکی از اقوام من شروع کرد به شماتت خانم اون خانواده که چطور با رفتارش همسرش را ناراحت کرد و… باور می کنید من طوری غرق در زیبایی های مناظر باغ و بهار بودم با اینکه در کنار افراد دیگر و از جمله اون خانم بودم اما هیچ کدام از اون رفتارهای ایشون را ندیدم .گفتند تو که اونجا بودی ندیدی ؟ خدا شاهده من ندیدم با اینکه چشمم باز و به ظاهر چشمم میدیده ، اما توجهم بر موارد دیگری بود .برای همینه شاید می گویند نگاه کردن با دیدن فرق داره .درسته چشم من خیلی چیزها را نگاه می کنه ، اما هر چیزی را نباید ببینه .شاید روز جمعه من اتفاقی اون رفتار منفی را ندیدم اما با توجه به فایل امروز من باید چشمم و ذهنم را آموزش بدهم تا گزارشگر موارد دلخواه باشه و این کار ملکه ذهنم شود .