0

از زیر صفر تا بی نهایت (قسمت اول)

از زیر صفر تا بی نهایت
اندازه متن

زندگی پر از فراز و نشیب است. گاه در اوج قله‌های موفقیت قرار می‌گیریم و گاه در اعماق تاریکی و ناامیدی فرو می‌رویم. اما آنچه در این میان اهمیت دارد، مقاومت، تلاش و امید به آینده است.

داستانی که در این ویدیو می‌خواهم برایتان بازگو کنیم، حکایت تغییر شرایط زندگی از زیر صفر تا بی نهایت است.

سفری که با چالش‌ها و سختی‌ها آغاز می‌شود، اما با اراده‌ای پولادین و روحی بلند پروازانه به موفقیت و پیروزی ختم می‌شود.

شروع از زیر صفر:

شاید در نقطه‌ای از زندگی قرار گرفته باشید که احساس کنید هیچ چیز ندارید. شغل، ثروت، عشق، سلامتی؛ همه چیز را از دست داده‌اید و غرق در ناامیدی هستید.

حتی ممکن است در شرایطی باشید که آرزوی شما رسیدن به ثروت و شادی و … نباشد بلکه فقط به این راضی شوید که از شر مسائل و مشکلات رها شده و از زیر صفر به نقطه صفر برسید. اما به یاد داشته باشید که این فقط یک نقطه در مسیر زندگی شماست، نه سرنوشت نهایی‌تان.

مقاومت و تلاش:

در چنین شرایطی، مهم‌ترین چیز تسلیم نشدن است. باید با تمام وجود تلاش کنید و برای بهبود شرایط زندگی‌تان بجنگید. به دنبال راه حل باشید، از افراد موفق و باتجربه مشورت بگیرید و از هیچ تلاشی برای رسیدن به اهدافتان دریغ نکنید.

اما به خاطر داشته باشید برای تغییر شرایط از زیر صفر تا بی نهایت، بیشتر از آنچه به تغییر دنیای پیرامون خود مشغول شوید باید به تغییر افکار و نگرش های درون خود توجه کنید.

تمرکز بر دنیای بیرون برای رهایی از زیر صفر شاید برای مقطع کوتاهی نتیجه بخش باشد اما قطعا ماندگار نخواهد بود چرا که شرایط زندگی ما بر اساس افکار و نگرش های درونی مان توسط خداوند جهان هستی تنظیم می شود.

قدرت باور و امید

باور به خودتان و توانایی‌هایتان گامی اساسی در مسیر تغییر شرایط زندگی است. به یاد داشته باشید که شما لایق بهترین‌ها هستید و می‌توانید به هر آنچه که در ذهن دارید برسید. امیدتان را از دست ندهید و با انگیزه و پشتکار به تلاش ادامه دهید.

برای استفاده از قدرت باور برای تغییر شرایط زندگی حتی از زیر صفر باید نسبت به نیروی نهفته در درون خود آگاهی پیدا کنید.

بهترین منبع برای دریافت اشتیاق و انگیزه برای تغییر از زیر صفر منبع بی نهایت خداوند است. خداوند همواره همراه و پشتیبان انسانهاست و برای تغییر شرایط زندگی خود حتی از زیر صفر باید از کمک خداوند استفاده کنید.

منبع بی نهایتی که خود را موظف کرده است همواره انسان ها را هدایت و حمایت می کند. آنچه در مجموعه آموزشی زندگی با کمک خداوند ارائه شده است مرجعی عالی و تاثیر گذار برای شروع تغییر زندگی حتی از زیر صفر می باشد.

استفاده از فرصت‌ها:

در طول مسیر، فرصت‌های زیادی برای پیشرفت در مسیر زندگی شما قرار خواهد گرفت. باید ذوق و شوق استفاده از این فرصت ها را در خودتان ایجاد کنید.

شاید آن فرصت ها شما را به خواسته نهایی تان نرسانند ولی قطعا باعث ایجاد تغییر در شرایط فعلی تان خواهند شد و این برای افزایش اشتیاق و انگیزه ادامه دادن و تغییر کردن لازم است.

از اشتباهات خود درس بگیرید و از آنها برای رشد و ارتقای خود بهره ببرید.

بسیاری از افراد از اشتباهات خود به ضرر خودشان استفاده می کنند.

آنها با سرزنش کردن خودشان برای مدت طولانی به دلیل اشتباهی که مرتکب شده اند ذوق و شوق زندگی کردن و خلاقیت ذهن شان را نابود می کنند. این درحالی است که اشتباه‌ کردن جزئی از مسیر زندگی است و نمی توان از آن خلاص شوید.

همه انسان ها در طول زندگی خود بارها مرتکب اشتباه شده اند، اشتباهاتی که حتی منجر به بروز حوادثی تلخ و جبران ناپذیر شده است. اما در زندگی کردن راهی جز اشتباه‌ کردن نیست.

بنابراین باید از این ویژگی دنیای انسانی به شکل صحیح استفاده کرد و از اشتباهات خود برای بهبود روند زندگی کمک بگیریم.

اهمیت تغییر نگرش

اهمیت تغییر نگرش

یکی از مهم‌ترین کلیدهای تغییر شرایط زندگی، تغییر نگرش است.

به جای تمرکز بر مشکلات و موانع، بر راه حل‌ها و فرصت‌ها تمرکز کنید. با دیدگاهی مثبت به زندگی نگاه کنید و به دنبال خوبی‌ها و زیبایی‌ها در دنیای اطرافتان باشید.

متاسفانه با گسترش دنیای ارتباطات انسانها بیشتر از قبل در شرایط مشاهده مسائل و مشکلات زندگی دیگران قرار می گیرند و این به مرور باعث ایجاد یاس و ناامیدی برای زندگی کردن خواهد شد.

مسئولیت اینکه در زندگی روزمره به چه چیزی توجه کنید بر عهده شخص شماست. اینکه انتظار داشته باشید جهان در تمام ابعاد به آن شکلی که شما دوست دارید تغییر پیدا کند تا آن وقت شما بتوانید با آرامش خیال زندگی کنید رؤیایی است که قرن هاست در ذهن بشر ایجاد شده است، اما هرگز محقق نخواهد شد.

هر انسانی بنا به افکار و نگرش هایی که درباره خود و شرایط زندگی در ذهنش ایجاد می کند شرایط و موقعیت هایی را در دنیای مادی به سمت خویش جذب می کند و از آنجا که خداوند و جهان مادی قابلیت ایجاد بی نهایت شرایط و موقعیت برای انسانها را دارد بنابراین هرگز در شرایطی قرار نخواهیم گرفت که همه انسانها در صلح و آرامش و در بهترین شرایط زندگی کنند.

چون من، شما و دیگران بر نگرش و افکار یکدیگر تسلط و دسترسی نداریم و نمی توانیم شرایطی را که دوست داریم تجربه کنیم به شکل افکار و نگرش در ذهن یکدیگر ایجاد کنیم.

نتیجه‌گیری

تغییر شرایط زندگی از زیر صفر تا بی نهایت شاید به ظاهر فرایندی دشوار و غیرممکن به نظر برسد، اما قطعا اینگونه نیست.

با عزمی راسخ، روحی بلند پروازانه و اندکی ذوق و شوق برای زندگی کردن می‌توانید به هر آنچه که در ذهن دارید برسید و زندگی شاد و موفقی برای خودتان رقم بزنید.

به یاد داشته باشید که موفقیت یک سفر است، نه یک مقصد، پس از هر بار زمین خوردن ناامید نشوید و با قدرت به مسیرتان ادامه دهید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.48 از 65 رای

https://tanasobefekri.net/?p=43486
25 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار rastegar.moradzadah
      1403/02/24 09:31
      مدت عضویت: 1269 روز
      امتیاز کاربر: 6792 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,129 کلمه

      بنام خداوند بخشنده ومهربان 

      سلام خدمت استاد عزبزم ودوستان هم مسیرم 

      استاد قبل از هر چیزی باید بگم واقعا شما هم در طی این چند سال عضوی از خانواده ما شدین وبا شما یه حس آشنایی داریم که شاید با خیلی از نزدیکان نداریم حتی همسر دخترم به خوبی شما رو می شناسن وهمسرم توی اینستا همیشه پست های شما رو دنبال می کنه از اینکه شما هم این حس رو نسبت به اعضای سایت دارین خوشحالم

      واقعا من به معجزه قدرت ذهن ایمان اطمینان دارم 

      هرجا تونستم به موانع ذهنیم غلبه کنم وروی افکار ونگرش هام کار کنم در کوتاهترین زمان ممکن معجزه اش رو دیدم اطمینان حاصل کزدم با تعقیر افکار وبا رهام ونگرش هام می تونم به هرچیزی برسم واز اون مهم تر اطرافیان نزدیکانم هم بدون اینکه من تذکری بدم یا تلاش خاصی بکنم خودبه خود تعقیر می کنن در راستای اون خواسته من 

      قبل از شروع دوره زندگی با کمک خداوند در شرایط خوبی نبود از لحاظ روابط با دخترم وهمسرم دخترم به شدت وابسته گوشی شده بود وخیلی کم می اومد پیش ما بشینه حتی غذاشو می برد تو اتاق می خورد ومدام حتی موقع درس خوندن گوشی دستش بود حتی می رفت سرویس هم باز گوشی دستش بود من از این موضوع به شدت کلافه بودم عصبی بودم نگران بودم از بس بهش تذکر داده بودم تهدید کرده بودم حتی گریه کرده بودم اما هیچ فایده ای نداشت هرچی من تلاش می کزدم اون منزوی تر وتو دار تر می شد وبیشتر وابسته گوشی می شد به همسرم هم چیزی می گفتم فقط منو مقصرمی کزد ومی گفت تو اخلاقت بده تو درکش نمی کنی بخاطر رفتار تو اینجوری شده واصلا حاضر نمی شد باهام همکاری کنه من اون راجب دخترم اصلا باهم تفاهم نداشتیم هرکدوم ساز خودمون رو می زدیم ومن همیشه باخودم می گفتم این زندگی جهنم واقعی اینجوری بخواد پیش بره من نابود می شم چرا هیچ کس منو درک نمی کنه چرا همسرم متوجه نگرانی من نیست چرا دخترم اصلا گوشش بدهکار حرف من نیست خلاصه اصلا شرایط خوبی نداشتم با شروع دوره زندگی با کمک خداوند هر جلسه که می اومد روی سایت انگار آبی باشه روی آتیش دلم من خیلی حالم بهتر می شد خیلی آرامش گرفتم کم کم تونستم به خودم مسلط بشم اما هنوز اوضاع همون بود این دفعه هربار که می خواستم گله شکایت کنم خودمو کنترل می کزدم

      هربار که از رفتار دخترم عصبی می شدم می گفتم خدایا سپردم دست خودت من از تو می خوام بدون دعوا درگیری دخترم دست از این رفتارش بکشه واین گوشی رو بزاره کنار واز خدا خواستم بدون دخالت من شرایطی پیش بیاد دخترم خودش گوشی رو بیار بزاره رو اپن آشپزخونه وبگه دیگه نمی خوام گوشی دست بگیرم این خواسته قلبی من بود وهرباری که رفتار دخترم رو می دیم فقط به خدا توکل می کزدم وخودمو ناتوان می دیم وقدرت رو دادم دست خدا این موضوع تا هفته قبل ادامه داشت تا اینکه یه روز که دخترم مدرسه بود وهمسرم خونه بود نا خودآگاه رفتم گوشی دخترم رو آوردم و آدم به همسرم وگفتم بیاد گوشیش رو نگاه کن ببین چی تو این گوشی این دختر شب وروز گوشی دستشه تو پدرشی باید ازش خبر داشته باشی من کنار می کشم وقبول دارم رفتارم خوب نیست تو بیا جلو وبهش کمک کن شاید تو بتونی کاری کنی همسرم گوشی رو باز کرد وچندتا برنامه بود گفت اینا مناسب سنش نیست ویه کم جستجو کرد متوجه چندتا پیام شدکه تو گوشی دخترم بود وقتی اونها رو خوند عصبی شد گفت این چه پیام هایی هست ببین با کی چت کرده وما متوجه شدیم دخترم با چندتا از همکلاسی هاش رفتن توی یه بازی آنلاین وهمزمان با چند نفر چت کردن اتفاقا توی یکی از برنامه های ایرانی هم بود ویکی از اون افراد که باهاش چت کرده بود جنس مذکر بود 

      من وقتی اون پیام هارو خوندم به پهنای صورت اشک ریختم انگار دنیا روی سرم خراب شد هزار تا فکر بد اومد توی ذهنم اما همسرم برخوردش بهتر بود وگفت خدارو شکر زود متوجه شدیم ازم خواست خودمو کنترل کنم وگفت وفتی برگشت من میرم بیرون باهاش صحبت کن ببین چی می گه من تا  ظهر خیلی افکار اومد تو ذهنم اما به هیچ کدوم پر وبال ندادم وفقط از خدا کمک خواستم تازه توی ذهنم اومد پس جواب اون خواسته من که داشتن رابطه خوب با دخترم بود پس چی شد 

      وقتی از دخترم پرسبدم جریان چی بود دیدم خیلی پریشان شد وخیلی ترسیده بود اومد گفت مامان حق باشماست من اصلا این پیام هارو حذف نکزدم تا خودم بهت بگم چند روزه همش عذاب وجدان دارم که چرا بهت نگفتم چندتا از دوستان من توی یه بازی آنلاین عضو کزدن خواستن برای سرگرمی بقیه رو بزاریم سرکار وچت کنیم حتی اون حرفای که من نوشتم همه با هماهنگی دوستانم بوده وارم خواستن اون حرفا رو بزنم براشون بفرستم همون لحظه اون برنامه رو حذف کرد وقسم خورد دیگه هرگز این کار رو نکنه وخودش هم به این نتیجه رسیده بود نباید برای سرگرمی هر کاری بکنه وهمون جا بود که خودش گوشی رو آورد گذاشت روی اپن وگفت دیگه نمی خوام گوشی داشته باشم من برای چند لحظه شوک شدم اون دقیقا کاری رو کرد که من خواسته بودم بدون اینکه ازش بخوام یا زوری باشه خودش اومد گوشی رو همون جایی گذاشت که من خواستم  اونجا بود که به معجزه قدرت ذهن بیشتر پی بردم وبا چشم خودم جواب درخواستم رو گرفتم درسته با شکل گیری اون تضاد که خیلی هم برای من سنگین بود شکل گرفت اما باید اونجور می شد تا من به خواستم می رسیدیم این مسعله باعث شد همسرم هم به خودش بیاد وبیشتر به دخترم توجه کنه از اون روز به بعد مدام مراقب دخترم بهش میرسه بهش توجه می کنه چندین بار میره توی اتاق بهش سرمی زنه ازش می خواد در اتاق رو نبنده وبیاد پیش ما دخترم هم خیلی بهتر شده چون گوشی نیست گوشی منو می بره ولی مثل گذشته نیست مدام دستش باشه خوابش بهتر شده دستشویی رفتن هاش کم شده اخلاقش بهتر شده وکلا دیگه با اون چندتا دوستش رابطه نداره این درس بزرگی برای هرسه تای ما بود هم من که یادگرفتم هرچقدر بخوام با زور تهدید وتلاش فیزیکی کاری بکنم بی فایدس وباید قبل از هرچیزی روی خودم وافکار وباوزهام کار کتم وبا توجه به پیرامونم به نتیجه نمی رسم همسرم هم تلنگری خورد تا بیشتر حواسش به دخترم باشه واز همه مهمتر ما باهم راجی رفتارمون با دخترم به توافق رسیدیم حالا راجبش باهم حرف می زنیم همدیگه رو کمک می کنیم همفکری می کنیم دخترم هم متوجه شد چه دوستایی برای دوستی مناسب هستن ونباید برای سرگرمی وکم نیاوردن هرکاری بکنه 

      خدا رو هزاران هزار بار سپاس می گویم که بخاطر چاقی منو به این سایت هدایت کزد تا بتونم راه درست زندگی کزدن رو پیدا کنم 

      استاد عزبزم از شما هم خیلی خیلی ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم