0

از زیر صفر تا بی نهایت (قسمت سوم)

از زیر صفر تا بی نهایت
اندازه متن

زندگی گاه مسیر صاف و همواری را طی می‌کند و گاه با چالش‌ها و ناملایمات متعددی روبرو می‌شود. در این میان، برخی افراد با وجود سختی‌ها، قناعت را پیشه می‌کنند و درجا می‌زنند، در حالی که عده‌ای دیگر با شجاعت و پشتکار، از دل تاریکی‌ها عبور کرده و طعم شیرین موفقیت را می‌چشند.

این افراد، قهرمانان زندگی خود هستند که با اراده‌ای پولادین، شرایط زندگی خود را از زیر صفر به بی نهایت ارتقا می‌دهند.

موانع و چالش‌ها

مسیر تحول زندگی، همواره با موانع و چالش‌های متعددی همراه است. فقر، بیماری، تبعیض، فقدان، و ناامیدی، تنها بخشی از این موانع هستند. اما افراد با انگیزه و مصمم، با اتکا به قدرت درونی خود، این موانع را پشت سر می‌گذارند و به سوی اهدافشان گام برمی‌دارند.

نیروهای محرکه

چه چیزی این افراد را به حرکت وا می‌دارد؟ چه نیرویی در وجودشان نهفته است که آنها را از اعماق ناامیدی به قله‌های موفقیت رهنمون می‌شود؟ پاسخ به این سوالات، در نیروهای محرکه نهفته است. عشق به زندگی، میل به پیشرفت، حس مسئولیت، و تعهد به خانواده، از جمله این نیروها هستند.

دگرگونی، سفری است که از اعماق وجودمان آغاز می‌شود. سفری که نیازمند شجاعت، صبر و ایمان است. در این مسیر، با چالش‌ها و موانع متعددی روبرو خواهیم شد، اما نباید ناامید شویم.

نقش باورها و افکار

باورهای ما، نقش تعیین‌کننده‌ای در مسیر دگرگونی ما ایفا می‌کنند. اگر باور داشته باشیم که لایق بهترین‌ها هستیم و می‌توانیم به اهدافمان دست پیدا کنیم، شانس موفقیتمان به طور قابل توجهی افزایش می‌یابد. در مقابل، افکار منفی و محدودکننده، ما را در تاریکی نگه داشته و از پیشرفت باز می‌دارند.

اقدام و عمل

تنها داشتن باور و انگیزه کافی نیست. برای رسیدن به قله‌های موفقیت، اقدام و عمل نیز ضروری است.

افراد موفق، منتظر نمی‌مانند تا فرصت‌ها به سراغشان بیاید، بلکه خود به دنبال فرصت‌ها می‌روند و با تلاش و پشتکار، آنها را به بهترین شکل ممکن تبدیل به موفقیت می‌کنند.

دگرگونی، تنها به تغییر شرایط زندگی ما محدود نمی‌شود، بلکه تحولی عمیق در وجودمان را نیز به دنبال دارد.

با دگرگونی، نگاه ما به زندگی تغییر می‌کند، توانایی‌هایمان شکوفا می‌شود و به انسان‌هایی قوی‌تر، شادتر و موفق‌تر تبدیل می‌شویم.

موفقیت و فراتر از آن

موفقیت، نقطه پایان سفر نیست، بلکه آغازی برای سفرهای بزرگتر است. افراد موفق، پس از رسیدن به یک هدف، به دنبال اهداف جدید و چالش‌های بزرگتر می‌روند. آنها هیچ‌گاه از یادگیری و رشد دست نمی‌کشند و همواره به دنبال ارتقا و بهبود زندگی خود و دیگران هستند.

نتیجه‌گیری

تغییر شرایط زندگی از زیر صفر به بی نهایت، سفری دشوار اما پرفایده است. این سفر، نیازمند اراده پولادین، باورهای قوی، و تلاش بی‌وقفه است. اما پاداش این سفر، زندگی شاد، موفق و پرمعنی خواهد بود.

آگاهی های مجموعه زندگی با کمک خداوند مسیری آسان و موثر برای تغییر کردن و ایجاد دگرگونی در شرایط زندگی است. حتی اگر زیر صفر باشید محتوای‌ این دوره به شما کمک می کند تا قدم به قدم شرایط بهتری را در زندگی خود خلق و تجربه کنید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.34 از 44 رای

https://tanasobefekri.net/?p=43492
16 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      امتیاز کاربر: 33752 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,439 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      استاد اتفاقا من امروز یه نمونه از اون در زندگیم تجربه کردم که امروز قرار بود بریم باغ برای سم پاشی درختان بعد ما نه دستگاه سم داریم نه جون  سم زدن  

      از قرار باید یک کارگر بگیری از کسی هم دستگاه سم امانت بگیری  خلاصه ما رفتیم به سمت باغ تو راه من صبح که از خواب بیدار شدم تمرین اون روز انجام دادم استوری که چگونه باید از زندگی لذت ببریم با خدای درونم صحبت کردم گفتم 

      خدایا من امروز سرشار از آرامش خواهم بود و چند جمله هم خودم اضاف  کردم بعد همون جا گفتم خدایا من میخوام خدا رو امتحان کنم برای قدم اول میگم خدایا من میخوام دو تا اتفاق خوب پشت سر هم امروز تجربه کنم 

      این شد که ما رسیدیم باغ خداشاهده که از سمت چپ یه آقایی اومد در همسرم در ذهنش درخواست دیدن آوند داد همون لحظه  اومد و همسرم باهاش صحبت کرد قبول کرد بیاد برای ما باغ با کمک همسرم سم بزنن 

      از طرف راست هم پسر عمه من اومد که اتفاقا همسرم با ایشون هم صحبت کرد که دستگاه سرشو بده به امانت که ما باغ سمپاشی کنیم اینا شدن دوتا درخواست من پشت سر هم همون دو تا اتفاق خوب که صبح من از خداوند درخواست کردم ظهر به من داده شد و من خدارو بسیار شکر کردم چقدر اون دو نفر دعا کردم که باعث شدن کار من به راحتی آب خوردن حل بشه خدایا شکرت 

      این که گفتم به نظر م مثتاق همین داره که من درونم تغییر میکنم و نتیجه اش در شرایط بیرونی زندگیم تجربه میکنم خدایا شکرت 

      و لیستی از تغییرات من در این تقریبا ۴ سال 

      در شخصیت ام 

      من اصلا اعتماد به نفس نداشتم الان سرشار از اعتماد به نفسم 

      من اصلا بلد نبودم از خودم دفاع کنم الان به راحتی بدون کوچکترین بی احترامی از خودم دفاع میکنم 

      من آرزو داشتم که غذا کم بخورم اما الان به راحتی میتونم به اندازه نیازم غذا بخورم 

      در اتفاقات زندگیم 

      من تونستم  ساعت دیواری که نیاز داشتم وارد زندگیم کنم تخت ال ای دی مبل نو فرش نو  تونستم ماشین لباسشویی درست کنم تونستم گازم درست کنم 

      و خدا رو شکر من میتونم تقریبا تمام مسائل زندگیم خودم حل کنم خودم به تنهایی 

      من تونستم بارها شفا الهی تجربه و زندگی کنم 

      من تونستم خودم از مرگ تدریجی نجات بدم وگرنه طبق گفته دکتر من باید الان یکسال و چهار ماه پیش بهشتی شده باشم 

      خدایا شکرت 

      من تونستم یکم وزنم کمتر بشه اینکه میگم یکم نمیدونم چند کیلو 

      من تونستم اگر مسئله‌ای برام پیش میاد گیر نکنم  هی دربارش فکر نکنم زود ردش کنم من قبلنا روزها هفته ها سالها یه فکر منو اذیت می‌کرد من دربارش فکر میکردم اما الان اون موضوع یکساله دیگه سعی میکنم تا میاد ردش کنم 

      من قبلا آرامش نداشتم اما الان خداروشکر بهتر شدم یعنی کامل نیست ولی از اون روزام خیلی فاصله دارم سعی میکنم در طول روز ساعت‌های بیشتری آرامش داشته باشم 

      من بعضی از مسائل زندگیم که برام خیلی مهم هستند مثلا از یه کسی اصلا انتطار فلان کارو ندارم دقیقا اون میاد با من همون کارو انجام میده همون بی احترامی میکنه در چنین موضوعاتی یکم طول میکشم خودم جمع کنم گیر نکنم ولی در بیشتر مواقع نمونم در اون فکر سریع ردش میکنم 

      اینکه من دارم روی خودم کار میکنم همسرم و دختر کوچکترم تغییر میکنن طوری که همسرم من میگه خدا خدا به خدا توکل کنی نگید نمیشه فکر منفی نداشته باشید خدا شاهده اگر من یک کلمه بهش حرفی زده باشم گفتم فقط مواقعی که خیلی حالش بد بود دو سه جمله گفتم حالش خوب بشه همین 

      یا دخترم از من لاغر تر شده 

      اینکه هزاران رفتار داشتم که کلی براشون زحمت کشیدم بتونم یکم فقط یکم تغییرشون بدم خدا شاهده نتونستم در این ۴ سال من دیگه اون رفتارها رو انجام نمیدم 

      مثلا من هر موضوعی همسرم میگفت زود عصبانی میشدم باهاش بد رفتاری میکنم الان اصلا انگار اون حرفا رو من نمیشنوم همسرم میگه برای من مهم نیست میگم خستهاست یه چیزی گفت سریع هم می‌پذیرم میگم تو درست میگی که موضو ع تموم بشه 

      من خوش اخلاق بودم ولی الان خیلی خوش اخلاقتو شدم 

      من خیلی آرام تر شدم 

      رفتارم به قدری تغیر کرده این دفعه دوستانم به طرف من میان منو بغل میکنه بوس میکنه میگه کجایی کم پیدایی دلم برات تنگ شده باورم نمیشد ولی زندگیش کردم 

      خواهرم که سه سال و نیم با من قهر بود و به مادرم گفته بود حق نداری  فرزانه رو خونت راه بدی خواهر بزرگم غرورش میداره زیر پاش میاد دنبال خونه ما میگرده تا خونه ما رو پیدا کنه بیاد منو ببینه 

      حالا مشکلاتی هم هست ولی من الانم از ۴ سال میشم خیلی فاصله دارم در بیشترین جنبه های زندگیم خدارو شکر و همه همه رو مدیون استاد عزیز و گرامی و عالیقدرم هستم که تجربیات خودشونو در اختیار من قرار دادن تا من هم بتونم زندگیم تغییر بدم 

      حالا کلی تغیر دیگه هم داشتم که الان حضور ذهن ندارم و

      خدایا من از تو ممنون و سپاسگزارم که مرا هدایت و حمایت کردی در این مسير الهی قرار دادی و با استاد فرهیخته ای چون استاد رضا عطار روشن آشنا کردی تا من هم بتونم مثل ایشون و هزاران دوستان دیگم زندگیم دگر گون کنم خدایا برای وجود استادم برای سلامتیشون برای همه چیز از تو خدای مهربانم بینهایت سپاسگزارم 

      استاد منم چند ماه پیش مسئولیت صد در صد زندگیم پذیرفتم برای همین این ایده در من شکل گرفت و خواستم تغییر دادم که دیدی هی میگی دوست دارم سلامتی و تناسب اندام ایدهالم که وزن ۵۰ کیلو سایز ۳۶ قد ۱۶۵ رو خداوند به من هدیه کنه 

      این دفعه گفتم دوست دارم سلامتی گوشم در قدم اول تا به کنم و گفتم دوست دارم روزی ۱۰۰ گرم کاهش وزن تجربه کنم روزی نیم ساعت کاهش سایز و روزی نیم سانت افزایش قد تا  سلامتی و تناست اندام ایداهام تجربه و زندگی کنم الهی آمین 

      من واقعا دارم تغییرات در همسرم و دخترم میبینم  میبینم اونها چقدر مهربان‌تر شدن نسبت به من چقدر بیشتر منو درک میکنن و چقدر بیشتر دوستم دارن و ابراز میکنن به زبون میارن میگن با ها و بارها و حتی از من تشکر و قدر دانی می‌کنن 

      و بارها هم تجربه کردیم که مثلا من آدمی بودم اصلا آرامش نداشتم در به در دنبال چیزی میگشتم کاری انجام بدم که فقط یک ساعت آرامش داشته باشن انرژی درمانی مدیتیشن و …اما نمیشد اما الان خداروشکر سعی میکنم بیشتر اوقات آرامش داشته باشم 

      یا قبلا وقتی همسرم یه چیزی میگفت خیلی زود واکنش نشون می‌دادم اما الان حوصله واکنش نشون ندادنم ندارم میگم ولش کن حالا یه چیزی گفت مثلا منکه اون نمیشم 

      یا کسی چیزی میگفت من سریع ناراحت میشدم کلی درباره اون فکر میکردم کاش اینو گفته بودم کاش اونو گفته بودم اما الان سعی میکنم اصلا بهش فکر نکنم میگم این موضوع  ارزش اینو نداره من فرکانس بد ارسال کنم‌ و خیلی مسائل دیگه 

      مثل من  من اون زمان تا همین یک ماهه پیش وقتی همسرم به دخترم پول می‌داد ناراحت میشدم چرا به من که خانم خونه هستم آنقدر پو ل نمیدم من باید کلی وسیله برای خونه بخرم به دخترم پول میده اون آنقدر پول داره که میره چیزهای غیر ضروری می‌خره 

      ولی الان اصلا برام مهم نیست میبینم دیگه گله و شکایت نمیکنم یکمش برای اینکه من  مسئولیت صد در صد زندگیم پذیرفتم و عقیده دارم پول میخوای باید خودت بدست بیاری کسی وظیفه نداره پولشو به تو بده اون دوست داره پولشو هر جوری که دوست داره مصرف کنه اصلا میخواد بریزه دور به تو اصلا ربطی نداره و خودم آرام میکردم ولی این دفعه واکنش ندادم و دیگه هم بهش فکر نکردم 

      استاد خجالت میکشم ولی میگم که بعد از چهار سال تازه به خودم اطمینان کردم تازه درک کردم توانایی دارم و تازه به همراهی خداوند به خودم ایمان پیدا کردم خیلی سعی میکنم فکرم و باورم نسبت به خداوند همسو باشن  

      واقعا استاد من تجربه اینو دارم تا میخوام بیام دیشم  و همسو کنم با خداوند شیطان یک فکری در ذهن من مرور میکنه من  ناراحت میکنه یه وقت به خودم میایم میبینم عه اولا بیشتر خیلی ادامه داشت الان خداروشکر کمتر میبینم ۱۰ دقیقه است دارم به این موضوع  فکر میکنم الانا کمتر شده سعی میکنم دیگه اون فکر رها کنم بهش فکر نکنم سخته ولی میشه 

      من تجربه به اش کردم وقتی همسرم ال ای دی خرید همش میگفتم حالا این تلوزیون بزرگتر شد که چی میخوای اخبار توش گوش کنی کاش بجای اون ماشین لباسشویی درست میکردی طوریکه همه اینو میگفتن همون چیز که همسرم فکر می‌کرد اگر بزرگتر بشه بهتره همون چیز باعث عذاب وجدانش شده بود طوریکه میگفت اشتباه کردم کاش بجای اون لباسشویی درست میکردم 

      من باورش کردم و تجربش هم میکنم همون طور که تا حالا تجربه کمتر از زیر صفر رسیدم به اینجا ادامه میدم تا بینهایت برسم و تجربه کنم بینهایت سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 35 از 7 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم