0

نقش خداوند در قانون جذب (گام ۱۲)

قانون جذب
اندازه متن

قانون جذب، یکی از مفاهیمی است که در سال‌های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است.

این قانون بر این باور استوار است که افکار و احساسات ما، به طور مستقیم بر واقعیت زندگی‌مان تأثیر می‌گذارند. به عبارت دیگر، هر آنچه را که با شدت و جدیت به آن فکر می‌کنیم، به سمت خود جذب می‌کنیم.

داستان آشنای من با قانون جذب

زمانی که با قانون جذب آشنا شدم و کتاب های زیادی درباره آن مطالعه کردم مدت ها به دنبال پیدا کردن ارتباط بین اتفاقات ناخوشایند زندگیم با افکارم بودم.

چرا که شرایط آن روزهای من به شکلی بود که تصور آنکه خودم با افکارم آن را خلق کرده ام غیرممکن بود.

چطور ممکن است خودم، با افکارم این شرایط را در زندگی ایجاد کرده باشم؟

بیشتر از آنکه نمی توانستم باور کنم می شود با استفاده از  قانون جذب، زندگی خود را تغییر داد، نمی توانستم باور کنم که شرایط آن روزهای زندگیم را خودم خلق کرده باشم.

پذیرفتن مسئولیت اوضاع و احوال زندگیم برای سخت و تاحدودی غیرممکن بود.

خیلی سعی کردم این موضوع را درک کنم که چگونه زندگی خود را خلق کرده ام، چون عقیده داشتم:

برای باور کردن اینکه من می توانم با استفاده از قانون جذب زندگی ام را آنگونه که می خواهم خلق کنم باید ابتدا به این باور و اطمینان برسم که شرایط فعلی را خودم خلق کرده ام، و این کار ساده ای نبود.

در تمام نوشته های افراد معتبر درباره قانون جذب صحبت از نیرویی شده بود که مسئولیت تحقق رویاها و آرزوی های ما را به عهده داشت.

قانون جذب

نیروی کائنات در قانون جذب

نیرویی است که احساس ما را دریافت می کند و شرایط و موقعیت هایی همجنس با احساس ما را وارد زندگی مان می کند.

نیرویی است که به آنچه من فکر می کنم واکنش می دهد و مرا به آرزوهایم می رساند.

در بیشتر موارد قانون جذب را “کائنات” نامگذاری می کردند.

و این موضوع بیشتر مرا به خود مشغول کرده بود و سوالاتی در ذهنم ایجاد کرده بود که مشتاق یافتن پاسخ آنها بودم.

چرا کائنات به من پاسخ های را داده که سبب شده در شرایط سخت و ناامید کننده ای زندگی کنم؟

چرا کائنات با من سر سازگاری ندارد؟

چرا افکار من به گونه ایست که پاسخ کائنات به آن همیشه اتفاقات و نتایج ناامیدکننده است؟

چرا هرچه در زندگی تلاش کرده ام نتیجه مناسبی کسب نکرده ام؟

هرچه بیشتر کتاب های قانون جذب را دنبال می کردم بیشتر به عدم شناختم از نیروی کائنات پی می بردم و تصمم گرفتم برای پی بردن به رمز و راز قانون جدب از شناخت کائنات شروع کنم.

با فکر کردن به اینکه کائنات چیست و چگونه عمل می کند، به دانسته هایم درباره کائنات رجوع کردم. اما اطلاعاتی در ذهنم درباره آن نداشتم، هرچه بود درباره خداوند بود.

تا آن زمان کسی از کائنات به من چیزی نگفته بود و همه شنیده های من درباره خداوند بود.

خدایی که سرنوشت مرا رقم زده است.

خدایی که قسمت مرا تعیین می کند.

خدایی که رزق و روزی مرا مشخص می کند.

خدایی که با فرشتگانش همواره در حال تعقیب من است و اعمال مرا ثبت و ضبط می کند تا در روز قیامت به حساب من رسیدگی کند.

کائنات قانون جذب همان خداوند زندگی ما است

هرچه بیشتر به این موضوع فکر می کردم اطمینانم از اینکه، کائنات در قانون جذب همان خداوند زندگی من است بیشتر می شد.

دلیل واضح من، ارتباط دادن شرایط زندگی و سرنوشتم به خداوند بود که از سال ها پیش به آن اعتقاد داشتم و هزاران بار گفته بودم که خدا برای من این شرایط را خواسته و کاری از دست من ساخته نیست و خودم را با این جمله که بارها شنیده بودم ” بنده هایی که در دنیا سختی می کشند در آخرت جایگاهشان بهشت است” تسکین می دادم که اگر در این دنیا روزگارم به سختی می گذرد ولی در روز قیامت در جایگاه عالی در بهشت خواهم بود.

اما فکر کردن به بار گناهانم مرا از وارد بهشت شدن در دنیای ابدی مایوس می کرد.

از آنجایی که عقیده داشتم خداوند تعیین کننده شرایط من در زندگی است و اوست که سرنوشت مرا از قبل مقدر کرده است، پذیرفتن اینکه کائنات و خداوند هر دو یکی هستند برایم ساده تر شد. و قانون جذب را برای خودم به قانون خداوند یا سیستم خداوند تغییر عنوان دادم.

از آن زمان، شور و اشتیاق من برای درک و شناخت خداوندی که همان کائناتی است که شنیده و خوانده بودم به افکار ما پاسخ می دهد بیشتر شد.

از آنجا که منابع قانون جذب کتاب هایی بود که تقریبا همه آنها توسط افراد کشورهای دیگر نوشته شده بود و آن تعداد محدودی که نویسنده آنها ایرانی بودند به شکل گسترده ای محتوای همان کتاب ها را عنوان کرده بودند تصمیم گرفتم برای درک بهتر خدایی که از بچگی درباره آن شنیده بودم به قرآن مراجعه کنم.

و دلیل این تصمیم، واحد بودن و یکی بودن قرآن بود. چرا که کتاب های زیادی درباره قانون جذب وجود دارد اما تنها یک کتاب درباره خداوند وجود دارد و نویسنده های متعددی برای آن نیست گرچه مترجمان و مفسران زیادی برای آن وجود دارد اما با اندکی تحقیق توانستم ترجمه ای که به واقعیت نزدیک تر باشد را پیدا کنم و با اشتیاق برای اولین بار در زندگی ام به دنبال شناختن خداوند باشم.

چگونه خالق زندگی خود باشیم

من توانسته بودم در مسیر آگاهی از قانون جذب خیلی از فرمول های زشت چاق کننده، بدبخت کننده، حسادت ساز، ناتوان کننده و محدود کننده را از ذهنم پاک کنم.

ترس از چاق شدن، ترس از فقر، ترس از شکست، ترس از  هرآنچه دوست ندارم در زندگی ام رخ داده و تجربه کنم.

این ترس ها این نگرانی ها نقاشی زندگی ما را خط خطی خواهند کرد

هر ترس یک خط سیاه و یک لکه ی زشت بر روی این برگه ی سفید که شما زندگیتان را در آن به تصویر می کشید ایجاد خواهد کرد.

این لکه های سیاه آنجا خواهند ماند تا زمانی که خداوند نقاشی اعمالتان را مشاهده می کند، مگر اینکه قلم تان را تغییر دهید.

رنگ زیبایی، رنگ ایمان، رنگ توکل، رنگ شجاعت، رنگ درک و علم خدایی، رنگ تعهد، رنگ عشق، رنگ قربانی کردن ناخواسته ها برای رسیدن به خواسته ها، رنگ تغییر و رنگ خدایی را انتخاب کنید.

البته برای آنان که بخواهند نقاشی زندگی شان را زشت تر کنند  ایمان دارم خداوند به آنها کمک خواهد کرد و برای آنها نیز رنگ هایی مهیا کرده است .

رنگ تنفر و عصبانی شدن از عزیزانشان، رنگ بی ایمانی، رنگ ترس، رنگ وحشت از تغییر، رنگ ناتوانی، رنگ ای کاش ها، رنگ حسرت و حسادت ها، رنگ عجله و شتاب، رنگ عهد شکستن و رنگ بی خدایی.

بر صور دمیده خواهد شد

من ایمان دارم که مالک یوم الدّین روز آخرت را مهیا کرده است.

و البته که ایمان دارم او الرحمن و الرحیم هم هست.

یعنی سفره ی پر برکت حمایت و تشویق هایش شامل حال همه می شود.

همانگونه که من خواستم متناسب شوم و هدایت شدم به استفاده از قدرت ذهن برای متناسب شدن و سپس متناسب شدم.

آنگاه خواستم در موضوع تناسب اندام و لاغری با ذهن در جهان تاثیرگذار باشم و هدایت شدم و دوره های لاغری با ذهن را خلق کردم با اتکا به نیرویی که دیده نمی شود اما ایمان دارم که حضور دارد و می داند و بدون خساست می بخشد آنچه از آگاهی که مرا به تجربه خواسته هایم هدایت می کند.

و در سوی دیگر آنکه خواست اسلحه بهتری بسازد تا از فاصله طولانی تر و دقتی بالاتر انسانی را هدف قرار دهد، خداوند حمایتش می کند و مقدمات و ابزار مناسب را برایش مهیا می کند و او را هدایت می کند آنچه می خواهد را در جهان مادی تجربه کند، و نام میخائل کلاشینکف را جاودانه می کند، فردی که در نامه ی اعمالش ساخت کلاشینکف را اضافه کرد.

آیا احساس افتخار از اینکه سازنده دوره ی تناسب اندام ذهنی تاثیرگذار در جهان باشی و به هزاران انسان کمک کنی براحتی متناسب شوند و آرزوی لاغری خود برسند بهتر است؟ یا احساس افتخار از اینکه سازنده ی تفنگی باشی که میلیون ها انسان با آن کشته شدند؟

شاید احساس افتخار برای هر دو آفرینش در جهان مادی یکسان باشد اما در دنیای ابدی و در عالمی که پرده حجاب فرو می افتد و نتایج آفرینش های خود را و تاثیرش را بر جهانی که مسافر آن بودیم درک می کنیم فضایی به گستردگی بهشت و جهنم در وجود ما شکل می گیرد.

تنها راه رسیدن به خواسته ها چیست؟

بدانید و باور کنید فقط یک راه برای رسیدن به همه خواسته ها وجود دارد.

“راه شناخت صحیح خداوند”

بدانید و باور کنید خدا برای ما آسانی خواسته است.

می خواهم در کنار جستجوی لاغری در تناسب فکری به دنبال درک بهتر خدا باشیم، درک بهتر قوانین جهان هستی، افزایش اعتماد به نفس، تسلط بر احساسات و بودن در احساس خوب پایدار و درک فرمول ثابت خلق کردن آنچه می خواهیم در زندگی ما رخ دهد .

تناسب اندام کوچکترین نتیجه طبیعی درک این فرمول ها است و با قرار گرفتن در مسیر لاغری با ذهن کار شما تازه شروع می شود برای آفرینش لذت های بیشتر در زندگی با استفاده از قانون جذب.

آنوقت تازه کنترل “بما قدمت ایدیهم” هایتان شروع می شود

آنوقت تازه کنترل ارتعاشات و حرکت قلمتان بر روی صفحات نقاشی های جدید زندگیتان شروع می شود .

وقتی به حرکت قلمتان مسلط می شوید

شور و شعف خلق کردن دیگر خواسته هایتان بعد از آفرینش لاغری خواب را از شما خواهد گرفت .

شور و شوق و انرژی بالای لحظه ی رسیدن به تناسب اندام با شما کاری می کند که برای رسیدن و خلق کردن دیگر خواسته هایتان تلاش می کنید.

از زمان هایی که برای کارهای بیهوده صرف می کنید کم کنید و مشغول دادن آگاهی های مثبت و تاثیرگذار درباره قانون جذب به ذهن خود شوید چرا که باور کرده اید شما با قدرت ذهنتان به واسطه وجود نیروی که هست، اما دیده نمی شود می توانید در فرصت زندگی هرآنچه می خواهید را در زندگی دنیایی تجربه کنید

اگر خوابیده اید ترجیح می دهید بنشینید، اگر نشسته اید بهتر می دانید که بایستید و اگر ایستاده اید ترجیح می دهید راه بروید و اگر راه می روید آن انرژی بالا ، آن باور توانستن با شما کاری می کند  بدوید و با تکاپو و شور و شوق بالا برای خلق دیگر خواسته هایتان حرکت کنید.

این قدرت آفرینش اگاهانه با آگاهی از قانون جذب است.

منتظر خواندن نظرات ارزشمند شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.20 از 101 رای

پادکست صوتی

باکس دانلود

https://tanasobefekri.net/?p=20832
37 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Mali
      ۱۴۰۴/۰۱/۱۷ ۱۵:۲۱
      مدت عضویت: 1019 روز
      امتیاز کاربر: 5915 سطح ۵: هنرجوی متوسطه

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      نویسنده ممتاز (بیش از ۱۰۰ دیدگاه)
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 400 کلمه

      و خدایی که در این نزدیکیست. 

      شاید بشه توی چند خط نوشت که مقصود این حرفها چیه ولی در مجموع میشه درباره ش ساعتها حرف زد و فکر کرد و به نتایج خوبی هم رسید.مدتی بود که داشتم روی قدرت جذب کار می‌کردم و الحق هم نتایج عالی هم گرفتم ولی به مرور زمان فهمیدم که برای رسیدن به خواستهام باید در درجه اول خدا رو خوب تر بشناسم مثلا یکی از صفات خوبی که از خدا شنیدم ولی درک درستی ازش نداشتم این بود که خداوند مهربونه،هیچ وقت درک درستی ازش نداشتم مثلا با شنیدن این جمله ایم افکار و مرور میکردم که خدا بنده ش رو بغل میکنه و ی دستی ردی سرش میکشه،چرا آخه اینجوری میدیدم خدا رو ؟؟فکر نمیکردم که مثلا مهربونی خدا توی بخشایشگر بودنشه،مهربونی خدا توی عظیم بودنشه فقط و فقط ی بعد از خدا درونم وجود داشت ولی به لطف خدا از وقتی با قوانین آشنا شدمکم کم درک کردم خداوند مهربونی توی همه چیزه،مثلا توی وجود ی بچه خدا رو میشه دید،توی طبیعت و قشنگی دل طبیعت و رفتار حیوونها با بچه هاشون یا همدیگه میشه مهربونیه خدا رو دید.این چند خط فقط بخشی از دیدگاه ضعیف من از خدا بوده ولی من دارم یاد میگیرم که برای هر چیزی خدا رو صدا کنم،از خود خدا بخوام که توی خوشی هام و ناملایمات نادلخواه زندگیم،کمکم کنه. گاهی به این فکر میکنم که کاش میشد فراموشکار نبودم و هر لحظه با خدای خودم حرف میزدم.نمیدونم چه اصراری دارم که با آدمها درباره ی هرچیزی حرف بزنم؟؟دلم میخواد به جایی برسم که بتونم به جای تلفن دست گرفتها و حرف زدن با ادمهایی که هیچ شناختی از من ندارن،دست به تلفن خدا بشم،وصل بشم به خدایی که هر چه از مهربونی و عظمتش بنویسم و حرف بزنم بازم کمه.دلم میخواد ذهنم از این آشفتگی و سردرگمی دربیاد،دلم میخواد که با خالقی حرف بزنم که منو از خودم بهتر میشناسه.دلم میخواد خدایی رو بیشتر بشناسم که فقط در حال راه درست نشون دادن به منه.خدایی که هرچی ازش بخوام،از خزانه ی داراییش کم نمیشه،خدایی که هر چقدر من باهاش بد رفتاری کنم اون منو رها نمیکنه،خدایی که من در برابر کل مخلوقاتش به اندازه ی دونه گندم هم نیستم،خدایی که قلب و جسم و روح من از اونه.خدایی که منو به این دنیا دعوت کرده تا طعم با خودش بودن رو بچشم.الهی شکر خداجونم.ازت ممنونم که منو به این فایل کشوندی و باهام حرف زدی.الهی شکر

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس عبداللهی
      ۱۴۰۳/۱۱/۰۴ ۱۲:۴۵
      مدت عضویت: 543 روز
      امتیاز کاربر: 12491 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      نویسنده ممتاز (بیش از ۱۰۰ دیدگاه)
      نویسنده حرفه‌ای (بیش از ۱۵۰ دیدگاه)
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 639 کلمه

      بنام خداوند جانم و سلام ودورد برا استاد جانم 

      همه ما میدونیم که همه چیز در جهان دوقطبی هست یعنی خوبش هست بدش هم هست مثل شب و روز خوبی بدی بیماری و سلامتی چاقی و لاغری 

      پس ازهر چیزی در جهان هستی هست که خوبه همه ما بندگان خداوند میتونیم توانایی داشتنش رو داشته باشیم

      فقط باید باور کنیم که میتونیم واین خود ما هستیم که با افکار ورفتارمون میتونیم تغییرش بدیم

      چرا کاعنات به من پاسخ منفی میده 

      چون که خودم افکارم ورفتارم منفی هست 

      چرا کاعنات با من سر ناسازگاری داره 

      چون که من خودم با خودم سر ناسازگاری با خودم دارم تمام انرژی های منفی رو خودم به خودم وزندکیم میدم و بازتاب این انرژی های منفی رو در کیفیت زندگیم مشاهده میکنم 

      کاعنات همون خدای درون من هست کاعنات همون ذهن ناخود آگاه من هست که ما با باورهای اشتباه در مورد خداوند وافکار ناامید کننده زندکی رو برای خودمون رنج آور میکنیم 

      زمانی که فرمول های اشتباه و غلط رو از رهنمون پاک میکنیم ومحدودش میکنیم و موانع ذهنی اشتباه رو برمی‌داریم پارس از هیچی نداشته باشیم میشم خالق زندگی خودمون تغییراتی در ما بوجود میاد که سراسر عشق واحساس خوب میشه درون ما ونتیجه اش رسیدن به آرزوها و خاسته های ما میشود 

      تنها راه رسیدن به خاسته ها خود شناسی و خدا شناسی هست حالا چگونه به این مهم دست پیدا کنم ؟

      اول باور کردن خودم شناختن خودم شناسایی توانایی هام وبعدپذبرفتن مسولیت افکارم و در ادامه رفتارم 

      باور کردن این که خدا سریع جواب میده وبرای من آسانی وراحتی میخاد رضایت داشتن از شرایط فعلی زندگیم شاد بودن و کنترل احساس خودم غیبت نکردن  متنفر نبودن از خودم و از دیگران 

      مهربان بودن شاد بودن ولذت بردن از زندکی الآنم وگله مند نبودن وجذب کردن تمام نیروهای الهی همه این ها می‌تونه منو‌به خاسته هام برسونه 

      حسرت خوردن برای زندگی دیگران چیزی هست که در مورد همه آدمها صدق می‌کنه ولی متاسفانه هرگز فکر نمی‌کنیم که اگر این مدل زندکی در دنیا دور بر ما هست پس ماهم میتونیم بدستش بیاریم یعنی غیر ممکن نیست و امکان داره برای ماهم پیش بیاد 

      ولی چون ذهن ما به ما مدام میگه که تو نمیتونی تو بدبختی ومحال هست برای تو چون اون شرایطش با تو فرق داشته که تونسته بنابراین ناامید میشیم وتا ابد تغییر نمیکنیم متاسفانه 

      من از زمانی که وارد سایت تناسب فکری شدم وبه آگاهی رسیدم بارها به افراد وخانومهای متناسب ولاغر نکاه کردم ولی دیگه نه باحسرت بلکه با این نگاه که مگر من چه فرقی با اینها دارم خدای هردوی ما یک خدا هست خلقت هردوی ما یکسان بوده مگر اینها چه کار خاصی انجام دادن حتی تغذیه ماها هم در یکه کشور و غذاها همه مشترک هست تنها فرق من با اونها نگرش ذهن مون هست که باهم یکی نیست باورهای اونها به چاقی به غذاها با باورهای من یکی نبوده و نتیجه هرکدوم‌از ما متفاوت شده پس دیگه باور میکنم که منم میتونم لاغر باشم و متناسب وبدون هیچ دغدغه ای زندکی کنم 

      وقتی شخصی لاغر هست پس غیر ممکن نیست که من هم بتونم لاغر باشم 

      وقتی کسی ثروتمند هست پس غیر ممکن نیست که من هم بتونم ثروتمند باشم 

      خدایی که من میشناسم را خودم توصیفش میکنم نه از روی کتابی در موردش می‌خوانم ونه از زبان دیگری 

      خدای من بخشنده قادر توانا هست 

      خدای من ثروتمند وزود اجابت کننده هست خدای من درون قلب من وبه من نزدیک هست خدای من نمیزاره آسیبی به من برسه خدای من همیشه منم هدایت می‌کنه خدای من عشق وفراوانی وزندکی خوب رو برای من دوست داره 

      خدای من همیشه پناهم هست مثل یک پدر 

      خدای من عاشق من هست ومن را ارزشمند آفریده  خدای من بهترین دوست رفیق و همراز من هست 

      این خود من هستم که تعیین کننده هستم که چطور زندکی کنم و خالق زندگی خوب یا بد خودم باشم 

      خدایا شکرت برای بودنت وبرای هدایتی که برایم انجام دادی و من امروز اینجا هستم و بیدار شدم و دارم لذت میبرم 

      استاد عزیزم بسیار ازشما سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار خدیجه علیزاده
      ۱۴۰۳/۱۰/۰۱ ۰۸:۰۲
      مدت عضویت: 381 روز
      امتیاز کاربر: 18490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      نویسنده ممتاز (بیش از ۱۰۰ دیدگاه)
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 511 کلمه

      با سلام خدمت استاد گرامی که بدون هیچ منتی مطالبی را برای ما میگذارد که باید چندین کتاب بخوانی تا بتونی همین مطالب را در ان کتابها پیدا کنی بهترین ها را برایتان ارزو میکنم. خیلی متن زیبا و فایل عالی بود مختصر و مفید و هر چی که این چند سال من در مورد قانون جذب و کائنات خونده بودم و در ذهنم درهم بود  را سرو سامان داد. ومن تونستم دقیقا درکش کنم. وخدای هرکس در قلب اون فرد هست خدای من خدای مهربانیست که درختان را در زمستان میمیراند و در زمستان با شکوفه های زیبا به ما هدیه میدهد. من متوجه شدم که به هر چیزی که بطور مداوم فکر کنیم و حس خوبی نسبت بهش داشته باشیم به سمت ما جذب خواهد شد خیلی خیلی از این اتفاق ها برای من افتاده تا زمانی که قانون جذب را درک نکرده بودم نمیدونستم یعنی چی ولی کم کم که باهاش اشنا شدم  ففهمیدم چقدر خدای ما مهربان است که از تمام صفات خودش در وجود ما هم نهاده است وقتی خودش اراده کنه و همه چی براش مهیا خواهد بود پس برای ما انسان ها هم همین و خواسته است   ییادم میاد وقتی که هفت سالم بود و داداش کوچولوی من رو همه ی پزشکان جواب کرده بودن و هیچ امیدی به زنده بودنش نداشتن و مادرم روزهای سختی را میگذراند همه جوابش کرده بودن روز عاشورا بود مادرم  هادی رو تو بغلش گرفت و با هم به کاروان عاشورایی که در روستای ما هر ساله تشکیل میشه رفتیم من نمیدونم تو قلب مادرم چه گذشت اون موقع من مادر نبودم حسش را درک نمیکردم  هادی رو توی گهواره علی اصغر گذاشت و بعد از چند دقیقه صدای گریه هادی بلند شد و ما به خونه برگشتیم و دیگه هادی بالا نیاورد معجزه شد و هادی شفا پیدا کرد تمام پزشک هایی که ردش کرده بودن شگفت زده شدن و میگفتن فقط خدا می تونه هر کاری بخوا  بکنه والان هادی دو تا پسر داره و تنها کسی که اون روز همراه مادرم بود من بودم و من معنی بزرگی خدا رو اینطوری درک کردم که باید از ته قلب چیزی را بخوای بهت میده دستی که تونسته یه کودک را از مرگ نجات بده همون دستی است که می افریند. درکش برایم کمی اسان تر شد تا بزرگ تر شدم و وقتی با فکر کردن به بعضی چیزها خواسته های من برا اورده میشد باز من سمج تر میشدم پس خدای من خدایی است که برای بندگانش خوبی و خیر و شادی میخواد ما اول باید در ذهن ان چیزهایی را که میخوایم پرورش بدیم تا بدستشون بیاریم. گام اول این است که ما باور کنیم اصلا همچین خدایی وجود داره که در وجود ما هست و ما جزئی از وجود خدا هستیم. ذهن را باید در دست بگیریم و اجازه ندهیم به چیزهای منفی فکر کند تا جذب کند هر انچه را ما میخواهیم دستان خدا همیشه اماده کمک کردن به ما هستند ما فقط باید باور کنیم و بخواهیم خدایا شکرت که زندگی من پر از معجزه هست پر از نور خداوند باشید. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرشته مهربانF.s
      ۱۴۰۳/۰۹/۳۰ ۰۸:۲۷
      مدت عضویت: 1911 روز
      امتیاز کاربر: 12306 سطح ۵: هنرجوی متوسطه

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      نویسنده ممتاز (بیش از ۱۰۰ دیدگاه)
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 979 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیزم

      خداوند در ذهن همه ما انسان ها فکر هایی رو میاره محقق شدنیه اگه باورش کنیم دراصل باید به این باور برسیم چطور سخته ولی راه داره

      یادم اومد که قبلا یه فایل ازتون گوش داده بودم استاد که دقیقا به همین موضوع اشاره کرده بودین 

      فرموده بودین 

      مثلا میان به شما میگن کشور انگلستان چطور کشوریه 

      خب مثلا من رفتم دیدم یا درموردش خوندم واطلاعات راجبش دارم مثلا میدونم مثل شمال خودمون آب وهوای شرجی داره خیلی بارون میاد مردمش انگلیسی صحبت میکنن اکثریت مسیحی هستن و… خب این اطلاعات ازش هست من میتونم راجبش صحبت کنم چرا چون واقعا هست همچین کشوری درسته ؟خب حالا میان میگن درمورد کشور پاندا سو دارا کی صحبت کن وبگو چطوریه 

      من نمیتونم چون اصلا وجود خارجی نداره اصلا هیچ ذهنیتی ندارم اصلا ازش چیزی نمیدونم حتی اگه باشه پس برای من تاوقتی نتونم تصوری ازش داشته باشم یا اطلاعاتی راجبش داشته باشم وجود خارجی نداره

      خواسته های ماهم همین وقتی من درذهنم تصور می‌کنم می‌بینم یا از ذهنم عبور میکنه که درآمد ۱۰۰ میلیون دلاری دارم یعنی وجود داره همچین چیزی یعنی میشه بدستش آورد یعنی هست امکان پذیر وقتی پنت هوس بلندترین برج الهیه رو تصور می‌کنم که دارم یعنی هست یعنی من میتونم داشته باشمش حالا چطور نمیدونم مهم اینکه خدا میدونه چطور خدا فکرش انداخته تو ذهن من که بنده من من همونطور که تو خونه نداشتی مستاجر بودی تصور میکردی یه روزی خونه بخری وبرات امکان پذیرش کردم بعد گفتی نه هرجایی نمیخوام تهران باشه حتما دوباره خونه دارت کردم تو تهران الانم تصور میکنی دولت الهیه تهران پنت هوسش ومیخوام

      بازم بهت میدم یعنی خودم میخوام ببینی همچین چیزی هست وهمچنین چیزی روتو لایقشی 

      یه زمانی تصور درآمد ماه به ماه نداشتی تصور سرمایه گذاری مطمئن امنیت مالی الان داری درسته فعلا خیلی کوچیک درحد ۲ ملیون وماهی ۵۰ تومن ولی خب همینطور بزرگ وبزرگ تر میشه 

      تو دلت میخواست که ماه به ماه پول به حسابت بیاد پس اندازم کنی و بتونی طلا وماشین وخونه وویلا هم بخری خب استارت شروع کردم بیا

      حالا بیشتر میخوای بیشترش می‌کنم الان خودم تصور می‌کنم که ماهی ۲۰ ملیون درآمد دارم مثل یه کارمند بعدشم ۵۰ ملیون بعدشم ۱۰۰ ملیون درنهایت ۰۰ ۱ملیون دلار 

      خودم میبینم که کلی طلا دارم به اسمم ماشین دارم 

      به اسمم خونه دارم ویلا وباغ مورد علاقم دارم تو یه شهر خوش آب وهوا بزرگ پراز درخت وگل وحیوون های اهلی با یک خونه بزرگ مجهز مدرن ولی روستایی

      دختر خوشگلم میبینم که داره تو باغ ویلایی که خریدم بدو بدو میکنه وکیف میکنه داره دوچرخه سواری میکنه ومن لذتش میبرم 

      خودم وهمسر ودخترمو میبینم که با هواپیماوکشتی کلی سفر رفتیم ولذت بردیم کلی سوغاتی آوردیم 

      خودمو میبینم که چقدر خوشبخت با سلام خدمت استاد عزیزم

      خداوند در ذهن همه ما انسان ها فکر هایی رو میاره محقق شدنیه اگه باورش کنیم دراصل باید به این باور برسیم چطور سخته ولی راه داره

      یادم اومد که قبلا یه فایل ازتون گوش داده بودم استاد که دقیقا به همین موضوع اشاره کرده بودین

      فرموده بودین

      مثلا میان به شما میگن کشور انگلستان چطور کشوریه

      خب مثلا من رفتم دیدم یا درموردش خوندم واطلاعات راجبش دارم مثلا میدونم مثل شمال خودمون آب وهوای شرجی داره خیلی بارون میاد مردمش انگلیسی صحبت میکنن اکثریت مسیحی هستن و… خب این اطلاعات ازش هست من میتونم راجبش صحبت کنم چرا چون واقعا هست همچین کشوری درسته ؟خب حالا میان میگن درمورد کشور پاندا سو دارا کی صحبت کن وبگو چطوریه

      من نمیتونم چون اصلا وجود خارجی نداره اصلا هیچ ذهنیتی ندارم اصلا ازش چیزی نمیدونم حتی اگه باشه پس برای من تاوقتی نتونم تصوری ازش داشته باشم یا اطلاعاتی راجبش داشته باشم وجود خارجی نداره

      خواسته های ماهم همین وقتی من درذهنم تصور می‌کنم می‌بینم یا از ذهنم عبور میکنه که درآمد ۱۰۰ میلیون دلاری دارم یعنی وجود داره همچین چیزی یعنی میشه بدستش آورد یعنی هست امکان پذیر وقتی پنت هوس بلندترین برج الهیه رو تصور می‌کنم که دارم یعنی هست یعنی من میتونم داشته باشمش حالا چطور نمیدونم مهم اینکه خدا میدونه چطور خدا فکرش انداخته تو ذهن من که بنده من من همونطور که تو خونه نداشتی مستاجر بودی تصور میکردی یه روزی خونه بخری وبرات امکان پذیرش کردم بعد گفتی نه هرجایی نمیخوام تهران باشه حتما دوباره خونه دارت کردم تو تهران الانم تصور میکنی دولت الهیه تهران پنت هوسش ومیخوام

      بازم بهت میدم یعنی خودم میخوام ببینی همچین چیزی هست وهمچنین چیزی روتو لایقشی

      یه زمانی تصور درآمد ماه به ماه نداشتی تصور سرمایه گذاری مطمئن امنیت مالی الان داری درسته فعلا خیلی کوچیک درحد ۲ ملیون وماهی ۵۰ تومن ولی خب همینطور بزرگ وبزرگ تر میشه

      تو دلت میخواست که ماه به ماه پول به حسابت بیاد پس اندازم کنی و بتونی طلا وماشین وخونه وویلا هم بخری خب استارت شروع کردم بیا

      حالا بیشتر میخوای بیشترش می‌کنم الان خودم تصور می‌کنم که ماهی ۲۰ ملیون درآمد دارم مثل یه کارمند بعدشم ۵۰ ملیون بعدشم ۱۰۰ ملیون درنهایت ۰۰ ۱ملیون دلار

      خودم میبینم که کلی طلا دارم به اسمم ماشین دارم

      به اسمم خونه دارم ویلا وباغ مورد علاقم دارم تو یه شهر خوش آب وهوا بزرگ پراز درخت وگل وحیوون های اهلی با یک خونه بزرگ مجهز مدرن ولی روستایی

      دختر خوشگلم میبینم که داره تو باغ ویلایی که خریدم بدو بدو میکنه وکیف میکنه داره دوچرخه سواری میکنه ومن لذتش میبرم

      خودم وهمسر ودخترمو میبینم که با هواپیماوکشتی کلی سفر رفتیم ولذت بردیم کلی سوغاتی آوردیم

      خودمو میبینم که چقدر خوشبخت وخوش هیکل وجوان وبانشاطم کنار دختر وهمسرم وزندگی رویایی وبرادر سلامتی وثروت داریم تازه فامیلمون کمک کردیم که اونا هم زندگی بهتری داشته باشن تازه اونقدر پولدار شدیم که هر سال کلی به دارایی هامون اضافه میشه یعنی تصاعدی

      واین درحالیکه که ما درکشور وسرزمین خودمون زندگی می‌کنیم بدور از هیاهو وجنگ ومسائل دنیا

      وخوش هیکل وجوان وبانشاطم کنار دختر وهمسرم وزندگی رویایی وبرادر سلامتی وثروت داریم تازه فامیلمون کمک کردیم که اونا هم زندگی بهتری داشته باشن تازه اونقدر پولدار شدیم که هر سال کلی به دارایی هامون اضافه میشه یعنی تصاعدی

      واین درحالیکه که ما درکشور وسرزمین خودمون زندگی می‌کنیم بدور از هیاهو وجنگ ومسائل دنیا

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم حیدری
      ۱۴۰۳/۰۹/۲۴ ۱۷:۱۸
      مدت عضویت: 1736 روز
      امتیاز کاربر: 30903 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      نویسنده ممتاز (بیش از ۱۰۰ دیدگاه)
      محتوای دیدگاه: 186 کلمه

      بنام خدا 

      گام ۱۲ نقش خداوند در قانون جذب 

      من تا قبل از ورود به سایت تناسب فکری هیچ اطلاعی از قانون جذب و کائنات نداشتم واز وقتی که وارد سایت تناسب فکری شدم متوجه شدم که کائنات همان خداوند است و اینم متوجه شدم که زندگی فعلی خودم را خودم خلق کردم .

      من از بچگی خداوند را طوری دیگه شناخته بودم توسط بزرگترها و اطرافیان وهمیشه متهم ردیف اول اتفاقات زندگی من خداوند بود که این بلا سرم اومده همیشه میگفتم من درست نماز نمیخونم درست هم روزه نمیگیرم دیگه خدا به چی دلش خوش باشه پس برا همینه که بلا سرم میاره حتی تو جمعها که میخندیدم میگفتم خنده آخرش گریه است همیشه از خداوند میترسیدم تا اینکه با سایت تناسب فکری و کائنات آشنا شدم و تمام اون خرافات را در مورد خداوند کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم که بقیه زندگی خودم را با خدای جديدم سپری کنم و ایمان دارم که وقتی باورش کنم برام همه چی میشه این خدای جديدم بجز خیرو خوبی چیزی برای ما نمیخواد خداوند چیزی نداره که به ما نده اون همه چی میده فقط باید باورش کنیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم