رفتارها، واکنش ها و شرایط جسمی ما تحت تاثیر زبان بدن ماست. استفاده از زبان لاغری باعث لاغری و زبان چاقی باعث چاقی جسم خواهد شد.
انسانها چند زبانه هستند
همه ما برای صحبت کردن از زبان گفتاری استفاده می کنیم.
همانگونه که برای صحبت کردن از زبان مادری استفاده می کنیم، جسم ما نیز برای سلامتی و وضعیت چاق و لاغری خود از زبان لاغری یا چاقی استفاده می کند.
فقط افرادی می توانند این متن را بخوانند، که زبان فارسی، زبان مادری آنهاست یا زبان فارسی را بعنوان زبان دیگر آموخته اند.
این خاصیت یادگیری یک زبان است که سبب می شود محتوای ارائه شده به آن زبان را درک کنیم.
همه ما زبان فارسی را بلد هستیم و به راحتی و بدون دردسر آن را یاد گرفته و سالهاست از آن استفاده می کنیم
زبان فارسی بعنوان ابزاری برای ایجاد ارتباط بین انسان هایی است که محل تولد آنها کشور ایران بوده است یا حداقل یکی از والدین آنها فارسی زیان بوده است.
موسیقی هم زبان مخصوص خود را دارد و هرکسی بخواهد در هر شاخه ای از موسیقی فعالیت کند باید ابتدا زبان آن را یاد بگیرد.
نقاشی هم زبان مخصوص به خود را دارد، آشپزی هم زبان مخصوص به خود را دارد و هر موضوعی که قابل یادگیری است زبان مخصوص به خود را دارد.
نکته جالب توجه این است که چاقی هم زبان مخصوص به خود را دارد و همه افرادی که از کودکی یا در سنین بزرگسالی به هر دلیلی زبان چاقی را یاد گرفته اند الان در وضعیت اضافه وزن به سر می برند.
تاثیر زبان چاقی بر زندگی
چاقی مانند زبان مادری است که به سادگی آن را یاد گرفته ایم، و طبیعی است که هر زبانی را یاد بگیریم به راحتی می توانیم به آن زبان صحبت کنیم.
چاقی زبانی است که ما آن را آموخته ایم و به همین دلیل خیلی ساده چاق شده ایم.
تلاش شما برای از یاد بردن زبان فارسی بی نتیجه خواهد بود اما تلاش برای یادگیری زیان دیگری نتیجه خواهد داشت.
رژیم گرفتن، ورزش کردن و هر کاری که برای لاغر شدن انجام می دهیم مانند سعی کردن برای فراموش کردن زبان فارسی است.
کاری بی هوده و خسته کننده است که بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند سال هاست در حال تلاش برای فراموشی زبان چاقی از روش های مختلف هستند.
شما نمی توانید با تلاش فیزیکی زبان چاقی ذهن خود را فراموش کنید اما می توانید با تلاش ذهنی زبان لاغری را بیاموزد.
در این صورت جسم شما به مرور بر اساس زبان جدیدی که یاد گرفته اید تغییر وضعیت خواهد داد.
سعی و تلاش همه افراد چاق برای لاغر شدن دقیقا مانند این است که بخواهید تلاش کنید زبان فارسی را فراموش کنید.
همانطور که تلاش برای از خاطر بردن زبان فارسی و هر موضوعی که یادگرفته ایم بی فایده است، سعی و تلاش برای لاغر شدن از طریق رژیم گرفتن، ورزش کردن، جراحی کردن و هر روش دیگری کار بیهوده ای است.
یادگیری زبان لاغری
برای لاغر شدن راه حل ساده تر آن است که زبان لاغری را یاد بگیریم و از آن استفاده کنیم.
همانطور که یادگیری هر زبان دیگری علاوه بر فارسی برای ما امکانپذیر است و بسیار از افراد علاوه بر فارسی به یک یا چند زبان دیگر مسلط هستند ما هم می توانیم علاوه بر زبان چاقی، زبان لاغری را نیز یاد بگریم.
نتیجه این یادگیری سبب خواهد شد به مرور جسم ما تحت تاثیر این زبان جدید قرار بگیرد و از حالت چاق به حالت متناسب تغییر وضعیت خواهد داد.
مقایسه چاقی و لاغری با زبان فارسی و هر زبان دیگر به دلیل قابل درک بودن بهتر یادگیری بعنوان مثال زبان انگیسی است در صورتی که ما زبان فارسی را بلد هستیم.
در فایل آموزشی زبان لاغری را یاد بگیرید، این موضوع مهم را با دوستانم به اشتراک گذاشته ام و همچنین تاثیر زبان ورزش کردن را بعنوان عاملی در متناسب شدن توضیح داده ام.
اطمینان دارم با استفاده از این محتوای فوق العاده درک و آگاهی بیشتری از موضوع لاغری با ذهن پیدا خواهید کرد و همچنین در تنظیم فرمول های ذهنی شما برای استفاده کردن از ورزش موثر خواهد بود.
تاثیر زبان چاقی و لاغری بر زندگی
با توجه به رفتارهای افراد لاغر و مقایسه آن با رفتارهای افراد چاق می توان به تفاوت زبان لاغری و زبان چاقی و تاثیر آن بر زندگی افراد پی برد.
در واقع توجه کردن به رفتار افراد لاغر باعث واضح شدن اصول زبان لاغری خواهد شد و به ما کمک می کند تا به شکل ساده و کاربردی زبان لاغری را بیاموزیم.
افراد چاق و لاغر از نظر افکاری که در ذهنشان مرور می کنند با هم تفاوت بسیار زیادی دارند و تنها دلیل تفاوت در وضعیت جسمی این دو گروه فقط تفاوت در نوع افکاری است که در ذهنشان مرور می کنند. و نکته جالب اینکه مرور افکار ارتباط مستقیم با نوع زبانی دارد که در استفاده از آن مسلط هستند.
افراد چاق و لاغر از نظر ویژگی های جسمی یا عملکرد های جسمی هیچ تفاوتی با هم ندارند و تنها به دلیل تفاوت در افکاری که در طول روز در ذهنشان مرور می کنند دچار تفاوت در جسم می شوند.
فرد لاغر چون به صورت ناآگاهانه در طول روز از زبان لاغری برای فکر کردن و رفتار کردن استفاده می کند در نتیجه همیشه متناسب باقی می ماند.
فرد چاق به دلیل استفاده ناآگاهانه از زبان چاقی برای فکر و عمل کردن در زندگی روزمره متاسفانه همیشه چاق باقی می ماند.
تاثیر زبان چاقی بر زندگی من
سی و پنج سال از زندگی من با چاقی گذشت و در این ایام تلاش های مختلفی برای لاغری انجام دادم اما هرگز نتیجه خاصی کسب نکردم.
یکی از راهکارهای من برای لاغر شدن رفتن به باشگاه و ورزش کردن بود. راهکاری که گرچه زمان، انرژی و هزینه زیادی صرف آن کردم اما هرگز باعث لاغری من نشدو
اکنون که به لطف خدا با استفاده از روش لاغری با ذهن در شرایط کاملا متفاوتی با گذشته هستم به این درک رسیدم که زبان لاغری و زبان چاقی در عملکرد افرادی که به باشگاه می روند تاثیر مستقیم دارد.
افرادی که در باشگاه حضور دارند دو دسته هستند:
۱- گروهی که برای عضله سازی و تجربه داشتن اندامی زیبا به باشگاه می آیند.
۲- عده ای که برای آب کردن چربی و رهایی از چاقی به باشگاه می آیند.
افرادی که به دنبال عضله سازی و زیبایی اندام هستند با انگیزه و اشتیاق میان باشگاه و با جدیت تمرین می کنند.
افرادی که به دنبال آب کردن چربی های اضافه هستند خیلی بی انگیزه و از سر اجبار میان باشگاه و بدون تمرکز و پراکنده تمرینات را انجام می دهند.
در تمام سال هایی که به دنبال لاغر شدن از طریق ورزش و باشگاه رفتن بودم جز گروه دوم بودم و با بی میلی و از سر اجبار وارد باشگاه می شدم.
هیچوقت انگیزه ورزش کردن منظم و همیشگی را نداشتم و هرگز نتوانستم برای مدت چند ماه باشگاه رفتن را ادامه دهم.
تاثیر زبان چاقی بر لاغر نشدن
افرادی که برای لاغر شدن از هر روشی مخصوصا ورزش و باشگاه رفتن استفاده می کنند عقیده دارند که توان لاغر شدن یا مقابله با چاقی را ندارند بنابراین می خواهند از ورزش، رژيم گرفتن یا هر روشی دیگری به عنوان ابزار کمکی برای غلبه بر چاقی و لاغر شدن استفاده کنند.
به همین دلیل به محض شروع هر برنامه ای برای لاغر شدن بیشتر از اینکه تمرکز آنها بر اجرای صحیح آن روش باشد تمرکزشان بر کاهش وزن و استفاده از ترازو برای اثبات موفقیت آمیز بودن روش لاغریشان است.
- قبل از غذا خوردن خودشان را وزن می کنند.
- موقع وزن کردن لباس های نازک می پوشند تا ترازو وزن کمتری را نشان دهد.
من موقع وزن کردن حتی عینکم را بر می داشتم تا تاثیری بر وزن من نداشته باشد.
- کفش های خود را در می آورند و سعی می کنند به هر شکل ممکن وزن اضافه ای به وزن خود روی ترازو اضافه نکنند.
این طرز عملکرد نشان از پریشانی افکار و تاثیر زبان چاقی بر فکر و عملکرد افراد چاق دارد و به همین دلیل بعد از مدت کوتاهی که از روند کاهش وزن خود رضایت ندارند باشگاه رفتن را ادامه نمی دهند و به بهانه های مختلف برنامه ورزشی خود را رها می کنند.
همه این موارد باعث ایجاد احساس ناتوانی بیشتر در فرد چاق برای لاغر شدن میشود و به همین دلیل همه ما به مرور که برای لاغر شدن تلاش کردیم و نتیجه نگرفتیم احساس بی اراده بودن یا ناتوان بودن برای لاغر شدن کردیم و این احساس باعث تقویت فرمول های چاقی ذهن و در واقع تسلط بیشتر ما بر استفاده از زبان چاقی می شود.
یادگیری زبان لاغری در روش لاغری با ذهن
به لطف خدا از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم احساس امیدواری و اشتیاق من برای لاغر شدن بیشتر و بیشتر شد و هر روز که از بودن من در این مسیر می گذشت احساس می کردم توانایی من برای لاغر شدن بیشتر شده است و من یک قدم دیگر به رویای لاغر شدنم نزدیک تر شده ام.
تنها موضوع مهم در یادگیری زبان لاغری اطمینان داشتن به روش لاغری با ذهن و با اشتیاق و انگیزه دنبال کردم مراحل آموزشی است.
خیلی مهم است که هر روز با شوق ادامه دادن، آموزش ها را استفاده کرده و تمرینات را انجام دهید.
هرچه بیشتر در مسیر لاغری با ذهن ادامه دهید تسلط شما بر زبان لاغری بیشتر خواهد شد. همانطور که هرچه بیشتر در یادگیری هر زبان گفتای استمرار داشته باید کلمات، جملات و دستورالعمل های بیشتری از آن زبان را یاد گرفته و راحت و مسلط تر می توانید به آن زبان گفتاری صحبت کنید.
ادامه دادن در مسیر لاغری با ذهن باعث یادگیری فرمول های صحیح و همسو با لاغری بیشتری خواهد شد.
هرچه فرمول های صحیح بیشتری در ذهن خود ثبت کنید، احساس، نگرش و عملکرد شما بهبود پیدا می کند و این همان رفتار کردن بر اساس زبان لاغری است.
همانگونه که هرچه بیشتر زبان انگلیسی را یاد بگیرید می توانید شبیه تر به فردی که زبان مادریاش انگلیسی است صحبت کنید، هرچه بیشتر در مسیر لاغری با ذهن ادامه دهید افکار و رفتار شما شبیه تر به افراد متناسبی می شود که از بدو تولد متناسب بوده اند و به همین راحتی شما می توانید مانند آنها فکر و رفتار کنید و تا ابد متناسب باقی بمانید.
در مسیر لاغری با ذهن ما اصراری بر پاک کردن یا فراموش کردن زبان چاقی نداریم چون صد در صد کار بی هوده و بسیار خسته کننده ای است که فقط انرژی و توان ما برای یادگیری زبان لاغری را کم می کند.
بنابراین در عین حالی که به زبان چاقی مسلط هستیم سعی میکنیم از طریق آموزشهای لاغری با ذهن زبان لاغری را بیاموزیم. به این ترتیب جسم ما همانطور که بدون اینکه کار خاصی انجام داده یا تصمیم گرفته باشیم چاق شده است اکنون بدون اینکه کار خاص یا تصمیم عجیب و غریبی بگیرید متناسب می شود.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای تغییر فرمول های ذهنی نیاز است که هر روز محتوای مرتبط با موضوع لاغر شدن را وارد ذهن خود کنیم تا به مرور افکار و فرمول های ذهنی لاغری در ذهن ما تثبیت و گسترش پیدا کرده و بر جسم ما تاثیر گذاشته و لاغر شویم.
یادگیری لاغر شدن دقیقا مانند یادگیری زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری نیاز به استمرار، تکرار و تمرین دارد.
برای جلسه امروز ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و سوالات مطرح شده به صورت شرح انشایی در بخش نظرات پاسخ دهید.
- درک و دیدگاه خود درباره شباهت رفتار چاقی با زبان گفتاری چیست، شرح دهید.
- درباره چگونگی یادگیری زبان چاقی شرح دهید که چگونه این زبان را یادگرفته و چه مدت از آن استفاده کرده اید تا به شرایط فعلی رسیدید؟
- درک و نگرش خود درباره زبان لاغری را بنویسید و اینکه چگونه باید این زبان را بیاموزید؟
- تلاش قبلی شما برای لاغر شدن چه تاثیری بر یادگیری زبان لاغری داشته است؟
- تاثیر استفاده از آموزش های لاغری با ذهن بر یادگیری زبان لاغری را شرح دهید.
- به نظر شما پروسه و مسیری لاغری خود از شروع یادگیری زبان لاغری تا یادگیری و به کارگیری آموخته ها و در نهایت لاغرشدن را در قالب یک داستان کوتاه شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.37 از 57 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
بنام خدا سلام گام28:زبان لاغری را یاد بگیرید رفتارها و واکنش ها شرایط جسمی ما تحت تاثیر زبان ماست وزبان لاغری باعث لاغری وزبان چاقی باعث چاقی جسم ما میشود همه ما برای صحبت کردن از زبان گفتاری استفاده میکنیم همان گونه صحبت کردن از زبان مادرمون استفاده میکنیم وجسم ما برای سلامتی چاقی لاغری خود از زبان لاغری چاقی استفاده میکند همه ما زبان فارسی بلد هستیم سالهاست ازآن استفاده می کنیم از هر شاخه از موسیقی فعالیت کنیم باید ابتدا زبان آن را یاد بگیریم وزبان انگلیس هم همین طور باید زبان آن را یاد بگیریم چاق هم زبان مخصوص خود را دارد آشپزی هم همینطور است باید آن را یاد بگیریم همه افراد از کودکی وسنين بزرگسالی به هر دلیل زبان چاقی رو یا گرفته اند. والان در وضعیت اضافه وزن به سر میبرند چاقی زبان مادری است که به سادگی آن را یا گرفته ایم وطبیعی هست هر زبانی رو یاد بگیریم وبه راحتی میتوانیم باآن زبان صحبت کنیم زبان چاقی یاد گرفته ایم به همین دلیل به سادگی چاق شده ایم رژیم گرفتن و ورزش کردن هر کاری برای لاغر شدن انجام میدادیم سعی کردن برای
فراموشی زبان فارسی است وبسیاری ازما اضافه وزن داریم سالهاست در حال تلاش برای فراموشی زبان چاقی از روشها مختلف هستیم ما نمیتوانیم باتلاش فیزیکی زبان چاقی رو فراموش کنیم فقط با تلاش ذهنی میتوانیم زبان لاغر رو یاد بگیریم ورزش کردن جراحی کردن قرص خوردن رژیم گرفتن کار بیهوده است برای لاغری باید زبان لاغری را یاد بگیریم وازآن استفاده کنیم یادگیری هر زبا دیگر برای ما امکانپذیر است علاوه بر زبان چاقی میتوانیم زبان لاغر را نیز یاد بگیریم نتیجه یاد گیری سبب میشود به مرور جسم ما تحت تاثیر این زبان جدید قرار بگیرید افراد چاق لاغر ازنظر افکاری رفتاری در ذهنشان مرور میشود باهم تفاوت دارند دلیل تفاوت در وضعیت جسمی آن دوگروه است فقط در رفتارو نوع افکاری است که درذهن شان مرور میشود افکار ارتباط مستقیم بانوع زبان داردافراد چاق ولاغر از نظرعملکرد های جسمی هیچ تفاوتی ندارندتنهابه دلیل افکاری در طول روز در ذهنشان مرور میشود دوچار تفاوت جسمی میشوند فرد لاغر چون در طول روز به صورت ناآگاهانه زبان لاغری برای فکر کردن ورفتار کردن استفاده میکند نتیجه متناسب شدن است ودر تناسب اندام باقی میماند افراد از هر روش ابزار کمکی ورزش کردن ورژیم گرفتن برای غلبه بر چاقی ولاغر شدن استفاده میکنند به همین دلیل همه ما به مرور که برای لاغر شدن تلاش کردیم نتیجه نگرفتیم احساس بی اراده بودن ناتوان بودن برای لاغری داشتیم وبه لطف خدای مهربان ووقتی در مسیر لاغری باذهن قرار دارم اشتیاقم بیشتر بیشتر شده وباید برای یاد گیری زبان لاغری به روش لاغری باذهن بااشتیاق وانگیزه واستمرار داشتن آن را دنبال کنم هر روز باشور اشتیاق ادامه آموزش هارو استفاده کنیم تمرینات رو انجام دهیم هر چه بیشتر در مسیر لاغری باذهن باشیم وادامه دهیم برزبان لاغری بیشتر خواهد بود در یادگیری هر زبانی استمرار داشته باشیم کلمات جملات بیشتر از آن زبان را یاد میگیریم وراحت تر میتوانیم به زبان گفتاری صحبت کنیم با ادامه دادن فرمولهای صحیح بیشتری در ذهن خودمون ثبت میکنیم واحساس نگرش عملکرد ما بهبود پیدا میکند واین همان رفتار کردن زبان لاغری است هر چه بیشتر زبان لاغری یاد بگیریم افکار رفتار ما شبیه افراد متناسب میشود وزبان چاقی فراموش نمیشود ولی میتونیم زبان لاغر رو یاد بگیریم ممنونم استاد مهربان بابت این آگاهی ارزشمندتون سپاس فراوان.
و خدایی که در این نزدیکیست.
مسیر موفقیت اینه که فرمولها رو عوض کنیم.باید با تغییر دادن فرمولها میشود هرآنچه بخوایم رو به دست بیاریم.خدایا شکرت که توی مسیر درست قرار گرفتم وقتی یادم میاد که موقع رژیم گرفتن چه سختیهایی رو کشیدم حالم بد میشه ولی نه،میخوام که با تغییر فرمولها به وزن ایده آلم برسم.من هرآنچه امروز دارم نتیجه ی افکارم بوده.یادمه از نخوردن سعی میکردم وزنم کم کنم کم میخوردم یا نمیخوردم ولی به محض سوت پایان و هفتگی و درماندگی رژیم و ورزش منم دیگه نا نداشتم،حال و بنیه نداشتم و بیشتر از قبل غذا میخوردم.ولی الان به لطف خدا خیلی راحت غذامو به اندازه ی سیر شدنم میخورم و چه آسون افتادم توی سراشیبی وزن کم کردن.خدابا شکرت
یا حق
سلام تفاوت فرد متناسب چااق در طرز تفکر وباور انهاست که باعث تفاوت جسمشان شده است ما باید افراد متناسب را ببینیم ودر رفتار آنها دقت کنیم تا تفاوتها را بفهمیم وگرنه تلاشهای فیزیکی ورژیمهای سخت تا زمانیکه باور وذهن ما درست نشده باشد محدودیت وآزار بدن است همان طور که زبان چاقی را ماهر یم از همان مسیر برمی گردیم تا در زبان لاغری ماهر شویم ودر این مسیر باید استمرار داشته باشیم تا ملکه ذهن ماشود
سلام روزتون بخیر
زبان چاقی یک نوع زبان رفتاری هست.وقتی فردی می خواهد صحبت کند خیلی راحت وبا سرعت کلمات در ذهنش پیدا می شود و به زبان می آورد.چاقی و لاغری هم زبان رفتاری هست فرد چاق رفتار چاق کننده را به طور راحتی انجام می دهد بدون فکر و همینطور فرد متناسب.
وقتی زبان لاغری را بیاموزیم رفتار صحیح را خیلی راحت و روان انجام می دهیم.
ما باید رفتار افراد متناسب را زیر نظر بگیریم با رفتار افراد چاق مقایسه کنیم و فرمول های ذهنی را تصحیح کنیم و به کار بگیریم.تا نتیجه ی خوب رقم بزنیم.نتیجه ی نهایی را ذهن رقم می زند نه تلاش فیزیکی.
تلاش فیزیکی زمانی کمک کننده است که فرمول های ذهنی صحیح باشد.وقتی فرمول های ذهنی صحیح باشد باشگاه رفتن و پیاده روی و ورزش کردن لذت بخش است و نتیجه را افزایش می دهد.
سلام استاد روزتون بخیر باشه.خسته نباشید و خدا قوت.خیلی ممنونم از فایل عالی امروز.
چندتا نکته برای خودم:
✓افرادی که برای لاغر شدن از هر روشی مخصوصا ورزش و باشگاه رفتن استفاده می کنند عقیده دارند که توان لاغر شدن یا مقابله با چاقی را ندارند بنابراین می خواهند از ورزش، رژيم گرفتن یا هر روشی دیگری به عنوان ابزار کمکی برای غلبه بر چاقی و لاغر شدن استفاده کنند(باورم اینه که توانایی لاغر شدن رو ندارم)
من توانایی لاغر شدن رو دارم
✓احساس بی اراده بودن یا ناتوان بودن برای لاغر شدن کردیم و این احساس باعث تقویت فرمول های چاقی ذهن و در واقع تسلط بیشتر ما بر استفاده از زبان چاقی می شود.
✓هرچه فرمول های صحیح بیشتری در ذهن خود ثبت کنید، احساس، نگرش و عملکرد شما بهبود پیدا می کند و این همان رفتار کردن بر اساس زبان لاغری است.
✓هرچه بیشتر در مسیر لاغری با ذهن ادامه دهید افکار و رفتار شما شبیه تر به افراد متناسبی می شود که از بدو تولد متناسب بوده اند و به همین راحتی شما می توانید مانند آنها فکر و رفتار کنید و تا ابد متناسب باقی بمانید.
✓در عین حالی که به زبان چاقی مسلط هستیم سعی میکنیم از طریق آموزشهای لاغری با ذهن زبان لاغری را بیاموزیم. به این ترتیب جسم ما همانطور که بدون اینکه کار خاصی انجام داده یا تصمیم گرفته باشیم چاق شده است اکنون بدون اینکه کار خاص یا تصمیم عجیب و غریبی بگیرید متناسب می شود
✓افراد چاق و افراد لاغر هیچ تفاوتی در جسمشون باهم ندارن
✓نتیجه نهایی رو ذهن من رقم میزنه نه تلاش های من
✓خیلی مهمه که تمرکزت روی چیه: روی خلاص شدن از چربی اضافه یا ایجاد بدنی جدید
✓شادابی و حال خوب قسمتی از مسیره
✓جسم من توانایی لاغر شدن رو داره چون:
یکسریا هرچی میخورن چاق نمیشن.معلوم نیست جسمشون غذای اضافه رو چیکار میکنه ولی هرکاری هم که میکنه چربی اضافه تولید نمیکنه.
یکسریا با زور میان چند کیلو اضافه میکنند به وزنشون ولی تو مدت کوتاهی دوباره وزنشون میاد پایین.
تاحالا چند بار شنیدم که افرادی که خیلی رژیم سخت داشتن میرن سفر و اینقد بهشون خوش میگذره و حالشون خوبه که از فکر رژیم و چاقی میان بیرون، از سفر بر میگردن میبینن لاغر شدن.
حتی الان تحقیقات و شواهد نشون داده که میشه با افکار و باورها تک تک سلول ها و ژن هارو تغییر داد.
این همه ادم تو سایت تناسب فکری با ذهنشون لاغر شدن.اینا همه ادمای متفاوتی ان با سن های متفاوت و ژنای متفاوت و غذاهای متفاوت و با شغل ها و فعالیتای متفاوت ولی همشون با ذهنشون لاغر شدن. و کسایی هم هستن میگن ذهنمون که تغییر کرد دوباره اضافه وزن پیدا کردیم. پس همش ذهنه. پس مقدار غذا و نوع غذا و میزان تحرک و میزان کالری سوزی اصلا ملاک نیست.
✓مهم اینه کانون توجه ما تغییر کنه. ما حتی وقتی رژیم بودیم یا ورزش کردیم تمرکزمون روی چاقی بوده.
حتی وقتی چیزیو نخوردیم یا غذای سالم خوردیم ذهنمون پر از چاقی و تصویر چاقی بوده.
حتی وقتی متناسب شدیم به چاقی فکر کردیم و ترسیدیم چاق بشیم.
وقتایی که تلاشی کردیم برای لاغریمون تمرکزمون روی چربیای اضافه بدنمون بوده.
با این نگاه که بدن جدید میسازم تلاش نکردیم با نگاه تنفر نسبت به جسممون و وضعیت فعلیمون خواستیم تغییرش بدیم.
✓هرکسی یه چالشی داره تو زندگیش بیا بگیم اینم چالش ماست.بزار حلش کنیم. و فکر نکن چالش تو خیلی فرق داره همینقدر که تو ناراحتی و عصبی هستی بقیه هم به خاطر چالشاشون ناراحت و عصبی ان.
هرچقدر به اضافه وزنت فکر کنی و احساس ناتوانی کنی که باهاش چیکار کنم فقط به ناتوانی بیشتر هدایت میشی فقط چاقیت بیشتر و قوی تر میشه.
رژیم میگیری و فلان غذارو نمیخوری چون ناتوان میبینی خودنو برای لاغر شدن. ورزش میکنی و فشار میاری به خودت چون خودتو ناتوان میبینی. فقط کافیه باور کنی توانایی لاغر شدن تو وجود همه انسان ها توی جسمشون قرار داده شده.مثل یه قطعه ای از بدنه که غیر ممکنه وجود نداشته باشه. همونطور که وقتی تمرکز میکنی رو سرماخوردگی سرمامیخوری چاقیم همینجوریه. همونجوری که کسایی که اطلاعات زیاد میگیرن درمورد بیماری بیمار میشن چاقیم همینه. وگرنه طبیعت بدن همه ما اینه که سالم باشیم. حالا تو اومدی رو چاقی تمرکز کردی بدنت چاق شده. همین. جامعه اومده رو فشار خون تیروئید تمرکز کرده الان هرکیو میبینی فشار خون و تیروئید داره.
خود من از چندین سال پیش با اینکه اضافه وزن داشتم خودمو تجسم میکردم که خیلی لاغرم و وزنم ۴۵ کیلوعه و با اینکه همه اطرافیان و جامعه اینو غیر ممکن میدونستن من بدون اینکه به کسی بگم این رویارو داشتم. بلاخره بعد چند سال من واقعا وزنم به ۴۷ کیلو رسید و هرکی میدیدم میگفت ۴۵ کیلو بهت میخوره. اینقد دقیق دنیا درخواستمو جواب داد.
✓کسی که زبان اصلیش فارسیه و هیچی از انگلیسی نمیدونه اگر بهش بگی از امروز دیگه فارسی صحبت نمیکنی فقط انگلیسی، این ادم مجبوره عملا کل روز رو سکوت کنه. شروع میکنه یاد گیری انگلیسی اولش فقط با کلمات منظورشو میرسونه و جمله بندی درستی در کار نیست تازه همین کلماتم باید زور بزنه یادش بیاد مدام یادش میرن.کلی همین گفتن کلمات ازش انرژی میبیره و خستش میکنه تازه لحجشم عجیبه . این ادم هر چی میگذره و اطلاعاتش از انگلیسی بیشتر میشه و تو عمل بیشتر ازش استفاده میکنه روون میشه و میتونه کارشو با انگلیسی راه بندازه. این ادم اگر اطرافش فقط فارسی زبان باشن فقط زبان فارسیش مرور میشه اگر بره تو جمعی که فقط انگلیسی زبانن کلی مهارت صحبت کردنش رشد میکنه. کلی گوشش عادت میکنه به زبان حدید. متوجه میشه چطور و کجا از جملات و کلمات استفاده کنه. و این ادم بازم حتی اگر صحبت نکنه به فارسی ,فراموشش نمیکنه. مثلا هنوز پیش خودش تو ذهنش به زبان فارسی فکر میکنه .دیگه چقد باید ادامه بده و هیچ فارسی زبانیم پیشش نباشه که حتی گفت و گوی ذهنیش انگلیسی بشه. یاد گیری زبان لاغریم همچین پروسه ای داره.
ما ادما نه از لحاظ رفتاری و عادتی نه از لحاظ احساسی نه از لحاظ فرکانسی نمیتونیم یک شبه تغییر کنیم. اولش کل روز ۹۹ درصد چاقی ذهنتو گرفته ۱ درصد لاغری هفته بعد ۹۰درصد چاقیه ۱۰ درصد لاغری همینطور پیش میری تا اون صدای چاقی کم کم بره پس زمینه ذهنت و زبان لاغری واضح تر و رسا تر بشه.اولش تازه متوجه میشی چقد فکر و احساس و تجسم چاقی داری بعد کم کم اینا کمرنگ تر میشن و بعد یکم جا باز میشه میای لاغری رو مرور میکنی.با ادامه دادن مسیر لاغری خودش قوی تر میشه و راحت تر فضای روز تورو میگیره.اگاهیایی که یادگرفتی بیشتر مرور و تکرار میشن تو ذهنت.
باسلام
خدمت استاد عزیز و همراهان این مسیر زیبا و دوست داشتنی
مطالب و متن این فایل بسیار اموزنده بود و کاربردی و اگاهی های زیادی رو هم همراه خودش داشت و یکی دیگر از اتفاقاتی ک سالیان زیاد برامون اتفاق افتاده بودو نسبت بهش اگاه نبودیم رو روشن کرد و نشونمون داد و شد ی راهنکای جدید راه درست .
بله من هم تجارب این چنینی برای رو وزنه رفتن داشتم
کم کردن لباس ها
غذا نخوردن
روزه بودن
ورزش کردن و….
و بعد وزن کردنو داستانایع رو مخ خودش
و احساس سرخوردگی و اعصاب خوردگیو انگیزه الکی فقط برای تحریک شدن و بعد از مدتیم خسته دشنپ بیخیال همه چی شدن.
منم تمام این ترسارو برا ورزش کزدن داشتم و خیلیم ب اجبار ورزش میکردم و خودمو اذیت میکردم
اما بعد از دوسال ک در دوره ها بودم بلاخره باورهای درست و دیدگاه های درست درمورد ورزش کردن رو پیدا کردم و با عشق ورزش رو استارت زدم
با ابن تفاوت ک دیگ از خودم بدم نمیاد
ب زور نمیرم
با عشق میرم
خسته ممیشم
عاشقشم
با عشق ورزش میکنم
حس بدی نسبت ب خودم ندارم
هرروز بیشتر تلاش میکنم
و لعد از ورزش هم حس خیلییی خوبی دااارم
ورزشیم ک استارت زدم الام دبگ داره تبدیل میشه به حرفم و من نزدیک به ۳ ساله ک فوتسال کار میکنم و از لحظه به لحظش لذت میبرم و اصلا هم باوهای اشتباه قبل را ندارم.
و از ورزشم و تلاشم و حرفم لذت میبرم و با عشق ورزش میکنم و اینم ی دستاورد خیلی مهمه برای منی ک عاشق ورزش کردن و فوتسالم و من موفق شدم این دستاورد رو ب دست بیارم و همچنان هم در تلاش هستم
و روز ب روز اکاهی هام رو افزایش میدم و جالبیش اینه که دقیقا به اگاهی ک نیاز پیدا میکنم فایل بعدی در رابطهبا همون موضوع مورد نیاز منه و مشکلم برطرف میشه.
بانشکر از شما و آگاهی های زیباتون .
به نام خدا
خداوند را شاکرم که من را در مسیر لاغری با ذهن قرار داد تا با یادگیری آن به سمت متناسب شدن دائم گام بردارم
وقتی توی این مسیر گام برداری، اعتماد به نفست بالا میره و سعی می کنی یه سری عادتهای اشتباه رو نه به اجبار بلکه به انتخاب خودت از بین ببری. بعضی عادتهای من واقعا خود به خود از بین رفت. ولی یه سری عادتهای غلط دیگه دارم. اینکه شام دیر میخورم. همیشه شنیدیم حتی در اسلام هم تاکید شده شام زود بخورید.همیشه دوست داشتم برای خواب خوب و برای اینکه صبح ها پر انرژی باشم، شامم رو زود بخورم. نه اینکه نخورم. همون اندازه که نیاز بدنم هست رو بخورم. امروز چون میل به صبحانه نداشتم ساعت دوازده گرسنم شد و ناهارم رو خوردم. بعد گفتم ضرر که نداره هر ساعتی که گرسنت شد شامت رو بخور. مگه همیشه باید با خانواده غذا بخوری. یا حتما باید شام شب رو بخوری. هر چی از ظهر بود رو بخور یا یه چیز ساده. بزار کم کم عادت کنی شامت رو زود بخوری. چندین ساله ساعت ۹ یا ده خوردی. بیا کم کم عادتت رو تغییر بده. اگه گرسنت هم شد واقعا ببین گرسنه شدی یا طبق عادتهای قبل میخوای غذا بخوری…
موضوع دیگه اینکه امروز به اون فکر میکردم، این بود چرا ما کیک و کلوچه یا میوه رو جزء غذا نمیدونیم. فکر کنم همین کلیپ شما هم اشاره ای به اون شد. یهدمه زمانی که متناسب بودم وقتی یک عدد سیب میخوردم، میلی به خوردن شام و ناهار نداشتم. یعنی یک عدد سیب منو سیر میکرد. پس میشه گفت من به مرور زمان عادت کردم حتما یه غذای روی اجاق گاز باید بپزه بعد سفره پهن کنیم و بخوریم. من حتی نون پنیر هندوانه رو هم جز غذا نمی دونم. می خوام کم کم این عادت رو هم از بین ببرم. چون واقعا میوه یا نون و پنیر و هنداونه یا خیار گوجه یا انگور. یا طالبی و هر چیز دیگه ای سالمه و شکم رو سیر می کنه. همیشه عادت کردم برنج و خورشت بخورم یا سرخ کردنی…. به نظرم من عادتهای اشتباه زیادی دارم. یا مثلا همین چای. چه خاصیتی داره. از بچگی نون خرد کردن توی چای دادن به ما. ما از بچگی خوردیم و هنوز داریم میخوریم. به جای چای میتونیم از آب جوش با عسل یا گلاب بخوریم. یا اینکه نخوریم. چرا حتما ما باید هر چیزی رو بخوریم…کلی چراهای دیگه توی ذهنمه امیدوارم به مرور بتونم بنویسم و به جمع بندی برسم. خلاصه کلام اینکه بعد یه مدت تکرار کردن رفتار غذایی درست، رفتار غذایی غلط از بین میره.
سلام استاد عزیز چقدر قشنگ بود صحبتهای شما در این فایل
احساس رضایت داشتن از کاری که انجام میدیم برامون جذاب هست در صورتی که نتیجه هم ببینیم
من در گذشته باور های اشتباه و فرمول های غلط داشتم وهرچی تلاشم بیشتر میکردم کمتر نتیجه میدیدم واین خودش عامل اصلی نارضایتی از خودم بود ورزش بیشتر رژیمهای متفاوت داشتن بیشتر چاقم میکرد و دلیلش همون اشتباهاتی بود که در باور وذهن من شکل گرفته بود انگار تو تاریکی مطلق قرار گرفتی و هیچ نوری نیست تا بتونی حقیقت رو ببینی ولی وقتی وارد سرزمین لاغری وآشنا شدن با ذهن قرار گرفتم ورق برگشت نوری در زندکی من پیدا شد که میتوانستم بااون نور به همه چی دست پیدا کنم تک تک حقیقتها برام بوجود اومد فهمیدم ایراد و اشکال همه اون سالها و نرسیدن من به هدفم چیبود من با ذهن قدرت خودم فهمیدم که میتونم کوه رو جابجا کنم لاغری که خیلی آسون هست وبه ناتوانی خودم در گذشته فکر کردم که همش سرچشمه از ذهن نا آگاهم بود
به لطف خدا آشنایی باشما همون نوری بود که برام روشن شد ومنو هدایت کرد به این مسیر من در مسیر لاغری هستم واز این مسیر تا رسیدن به هدفم لذت میبرم و نهایت استفاده رو میکنم
به نام خدای مهربان 😇
باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همراهم🙋♀️❤🌹
زبان لاغری را باید یاد بگیرم تا لاغر شوم 👌👌👌
من قبلا تحت آموزش زبان فارسی وترکی قرار گرفته وهردوزبان رو یادگرفتم واکنون فهمیدم که زبان لاغری و چاقی هم وجود داشته من قبلا نا خودآگاه زبان لاغری رو بلد بودم ولی در مسیر زندگی زبان چاقی رو یاد گرفتم واز زبان چاقی شروع به استفاده کردم و در ذهنم ورفتارهایم وعادتهای به اجرا گذاشتم و چاق شدم حالا باید آگاهانه شروع کنم به تکرار زبان لاغری که در گذشته بلد بودم واکنون با درک و آگاهی های درست خیلی بهتر از گذشتم از زبان لاغری بهره خواهم برد
من از زمان تقریبا۲۴ سالگی شروع کردم به یادگیری زبان چاقی از طریق جامعه هشدارهای به ظاهر پرسود بمباران افکار چاقی شدم فلان چیز چاق کننده اس یا فلان دکتر پورفسور در باره چاق شدن هشدار داده غذاها سر شار از بیماری هستن بی تحرکی باعث بیماری و چاقی میشه والی آخر واین اطلاعات اشتباه در عرض ۱۸ سال در من چاقی شکمی ایجاد کرد وقتی مهارت در یادگیری چاقی بیشتر شد سرعت چاق شدن شکمم بیشتر شد
ومن حالا تقریبا یک سال وارد کلاس لاغری شدم وبا گرفتن اطلاعات درست در مسیر یاد گیری لاغری هستم هروز باید در این مسیر باشم و ادامه بدم با دریافت آگاهی های درست و باور کردن آنها وخوندن نوشته های دوستانم اون وقت که مهارت!لاغری من در افکار ورفتار و جسمم خودشو نمایان میکنه وبه راحترین شکل لاغر میشم من از همین راه به راحتی چاق شدم و حالا از همین مسیر خیلی زودتر وراحت تر به اصل لاغریم می رسم
تلاشهای قبلی من برای لاغر ی اصلا فایده نداشت چون من با زبان چاقی هرگز نمیتونم جسمم رو تحت تاثیر لاغر شدن قرار بدم جسم من فقط زبان چاقی رو درک کرده وفهمید وچطوربایدخودشو لاغر کنه حالا باید بیام به ذهنم کلاس لاغری بذارم تا زبان لاغری رو یاد بگیره وبه مغز دستور درست عمل کردن جسمم بده
من از زمانی که وارد سایت شدم انتظارم از خودم لاغری شد و امیدم خیلی بیشتر شده و دیگه نگران چاق تر شدن نیستم و حالا دارم روند متناسب شدن رو طی می کنم با آرامش و اطمینان وبا خیال راحت واز خداوندم خواهان سلامتی ومتناسب شدن از جسمم رو دارم با یقین در این مسیر در حال حرکت هستم و سپاس گذار تمام داشته هایم هستم
آنقدر حالم خوبه که هرگز به چاقی فکر نمیکنم وفقط لاغری رو قبول کردم ودر حال یاد گیری سبک زندگی و زبان درست لاغری و کلام وافکار صحیح نسبت به جسم وخودم وخدای خودم رو دارم یاد می گیرم رفتارم داره درست میشه چون ذهنم داره ورودی های درست رو دریافت میکنه ودر حال منطقی کردن و تبدیل کردن به باور قوی در من میشه اون وقت که بدون فشار جسمی من به تناسب اندام میرسم
آموزش های لاغری واقعا در من امید و انتظار لاغر شدن رو ایجاد کرد من لاغر میشم و میتونم لاغر بشم بدون رنج و سختی به آسونی وراحتی همون طور که بی سر صدا چاق شده بودم حالا هم به راحتی لاغر خواهم شد وسپاس گذار پروردگارم هستم که من رو هدایت کرد به راحت ترین راه وآسونی ترین روش ومن فقط با تغییر باورهایم و ردکردن باورهای که در من چاقی ایجاد کرده بودلاغر خواهم شد فقط باید نگرش درست نسبت به وجودم و جسم داشته باشم وبعد نگرش درست درباره غذاها داشته باشم واز همه مهم تر باید نگرش درست درباره عدالت خدا داشته باشم اون وقت که لاغری رو تجربه میکنم
و سپاس فراوان از استاد عزیزم
با سلام ودرود خدمت استاد عزیز وهمراهانگرامی
من هم باید زبان ِاغری با ذهن رو یاد بگیرم همین از وقتی که در این مسیر قرار گرفتم در واقع من در کلاس لاغری با ذهن ویادگیری این زبان ثبت نام کردم مثل کلاس شنا که رفتم مثل کلاس موسیقی که رفتم ..این دوره هنر من ثبت نام کردم که تفاوت افراد ونگرش افراد متناسب رو یاد بگیرم ولی به فرمولهای لاغری هم کار ندارم الان فهمیدم که خدا تفاوتی در جسم وبدن ومکانیسم ما نزاشته بلکه من لین چند سال با تمرکز
بر چاقی که شامل ترس از چاقی..چاقتر نشدن..اضافه وزن..وای چکار کنم وزنم از این بالاتر نره ..وای این غذاها چاق کننده هستن ..وای کیک چاقی میکنه ..وای عید میاد چاق میشم ..وای مادرمون میاد ..وای مسافرت رفتم ..من سوخت وسازم کمه ..من با زایمان چاق شدم ..من مثل مادرم هستم …من با باشگاه لاغر بشم ..ویادم که باشگاه میرفتم
۵۰ درصد دوست داشتم لاغر تر بشم ۵۰ درصد هم به خاطر خوبیهای ورزش میرفتم ولی تا اونجا که یادمه یکی دو کیلو کم میشدم دباره برمیگشتم ..بعد با خودم میگفتم خدا رو شکر حداقل اگه به خاطر اضافه وزن اومدم باشگاه حداقل عضلاتم محکم تر شده ودرد زانو وکار ندارم …
وبهترین روش برای ما آموختن همین زبانه وفقط باید اونقدر بمونیم وتکرار کنیم که دیگه فرمولهامون عوص بشه کمثل دوستم که میشینه قشنگ صبحانه میخوره. بعد میان وعده .بعد شام ویزایی که دوست داره به اندازش میخوره مثل استاد که همه غذاها رو درست میکنه ومیخوره ولی ما ذهنمون متمرکز شده روی چاق کننده بوده عذا
من باید این فرمول رو عوضکنم که غذاها وخوراکیها باعث چاقی من شده ..
این خوراکیها رو همه میخورن برای انرژی ولی من با یه فکر دیگه میخورم ..والا وقتی نگاه میکنم من کلا آدم پرخوراکی نیستم ..چرا یه سری عادتها دارم که اگه ترک کنم خیلی بهتره ..مثل نوک زدن به خوراکیها برای چشیدن مزه ی اونها …والا ما برای ۴ نفر خانواده ۳ تا پیمونه برنج میزارم بازم اضافه میاد
والان متوجه شدم از بیرون نمیشه کاری کنم مثل رژیم وورزش وعمل وفستینگ و…..
من از درون باید یاد بگیرم وتوانم رو بزارن روی خودم
بابا همون طور که به آسانی اینا در ذهنم دانلود شده ..افکار لاغری هم دانلود میشه چون من هوشمند خلق شدم چون ذهن دارم ومیتونم تغیر کنم این خاصیت انسان هست که قابل تغییر هست ..من که درخت نیستم ..
من با بهترین سایت دنیا آشنا شدم .ایمان دارم زندگی با طعم لاغری رو میچشم ..من امیدوارم
انگیزه دارم
اشتیاق دارم
نتیجه هم میگیرم
خدایا شکر
ممنون از استاد عطار روشن
با سلام
چاق ها همدیگر رو درک می کنن.وقتی دوتا چاق به هم می رسند حتی اگه حرفی نزنم یه پیش زمینه ای از هم دارن مثه دو نفر وقتی میفهمم با هم زبان هستند خوشحال میشن و حرف همدیگه رو می فهمن.
فرمولهای چاقی هم درست مثه دستور زبان و نگارش می مونه،همه چاق ها فرمولهای ذهنی شبیه به هم دارن.
پرخوری،ارث ،ازدواج و تمام فرمولهای ذهنی دیگه بین چاق ها مشترک هست و ازین طریق همدیگر رو درک میکنن و با همین فرمولها برای هم همدردی می کنن.
حتی اونا حسرت کشیدن و آه کشیدن و خجالت کشیدن شون هم انگار اشعار و مرثیه های این زبان هست!.
زبان چاقی رو خیلی تکرار کردم تا یاد گرفتم هر چند نسبت بهش ترس و استرس داشتم اما یادش گرفتم،اصن انگار همین ترس و استرس یادگیریمو جلو انداخت.
وقتی زن بالای سی سال چاقی رو میدیدم که اصلا هم به ظاهرش نرسیده نگران میشدم که یعنی من هم چند سال دیگه…؟ و اینجوری یه نکته از زبان چاقی رو یادگرفتم.
من خیلی دوران بارداری رو دوست دارم، خیلی دوران شیرینی هست،اما گاهی وقتا در پس ذهنم این نگرانیه نیومد که اگه بعد از زایمان مثه مامان چاق بشم چی؟
و اینم یه نکته دیگه از زبان چاقی بود که یاد گرفتم.!
کم کم تو یادگیریش حرفه ای شدم و راه و چاهو یاد گرفتم، یه بار آبجیم گفت من وقتی آشپزی میکنم گوجه ای خیاری ریز میکنم همیشه هم زمان یکی هم می خورم،برعکس من که مامانم همیشه یه اصطلاحی داشت به من می گفت :«بنده بی روزی»! 😂
و من با خودم گفتم ااا چه جالب خب چرا من موقع آشپزی نخورم؟
تو یکی از کارمندان قبلا گفتم بعضیا این بی میل بودنم به خوردن رو میذاشتن به حساب خساست🤯!!
خب از یه جایی گفتم نکنه راست میگن ،پس بخورم که فک نکنن خسیسم !
و همه اینها باعث شد زبان چاقی رو خوب بلد بشم و بتونم به راحتی با چاق ها ارتباط برقرار کنم.
خب حالا در مورد زبان لاغری
من زبان لاغری رو بلدم،چون همیشه لاغر بودم
و زبان چاقی زبان دومم هست که هفت هشت سالی میشه جایگزین زبان لاغری شده!
زبان لاغری رو فقط لازمه که برای خودم یادآوری کنم تا دوباره و کم کم زبان غالب ذهنم بشه.
برام آسونه کاری نداره.
من ،مهلا،با پرورد به سرزمین چاق ها ،مجبور شدم چند سال زبان اصلی خودم که زبان لاغری بود رو بذارم کنار به زبان چاقی رفتار کنم.
چند وقته تصمیم گرفتم دوباره به سرزمین لاغرها مهاجرت کنم،اما مشکل اینجاست که چون زبان یه چیز فرّار هست ،من زبان لاغری رو تا حدودی یادم رفته و باید چند جلسه برای یادگیری زبان لاغری وقت بذارم تا زمانی که وقت مهاجرت شد دیگه مشکلی برای برقراری ارتباط نداشته باشم.
نا گفته نمونه که کارم خیلی سخته چون هنوز تو سرزمین چاق ها هستم و اینجا کسی به زبان لاغری صحبت نمی کنه . اما چون قبلا با همین زبان صحبت میکردم میدونم که از عهده ش برمیام.
حالا چند مورد از نکاتی که از زبان لاغری یادم مونده رو میگم؛
صبحانه تا میلم نکشه نمیخورم حتی اگه گرسنه باشم!(تو دوران لاغریم واقعا همینطوری بودم خیلی از صبح ها شکمم غاروغور میکرد اما هیچ میلی به خوردن نون پنیر و کره و اینجور چیزا پیدا نمیکردم و بیشتر وقتا هم غار و غور شکمم همون اول صبح بود و با اینکه صبحانه نمیخوردم کم کم تموم میشد).
موقع آشپزی از غذا مدام می چشیدم ،اما موقع آماده کردن مواد اولیه از سبزیجات و …. نمیخوردم اصلا و ابدا.
تو مهمونیا معمولا میوه نمیخوردم،اما غذا زیاد میخوردم. یا اگر میوه میخوردم با همسرم نصفش میکردم.ینی یه میوه کامل برام زیاد بود.
خیلی وقتا کل یه شبانه روز من فقط همون وعده ناهار رو میخوردم.
وقتی تو جاده بودیم،ازینکه تو ماشین چیزی بخورم بدم میومد، چون دستا و لباسام کثیف میشد و امکان تمیز کردن فوری نبود.( کلا این دلیل اصلی میوه نخوردنم هست،دلیل علمی خاصی پشتش نیست😂).
امیدوارم بتونم زبان لاغری رو درست و حسابی از تو سایت شما و زیر نظر استاد عزیزم بگیرم.
درک و دیدگاه خود درباره شباهت رفتار چاقی با زبان گفتاری چیست، شرح دهید
هر دو شباهت ان در رفتار و ذهن ما است و ما در دو حالت همیشه به چاقی فکر میکنیم و با ان فقط میخواهیم از شر چاقی رها شویم و هیچ وقت فکر ان نبودیم که چاقی را زیاد سخت نگریم و لاغری که به ان میرسیم لذت ببریم و واقعا من قبلا بعضی از ورزش ها را از اجبار انجام میدادم وفقط کهوزن کم کنم و یا سایز
به نام الله کافی و عالی
درود خدا و رحمت و سلامتی و برکت و شادی بر استاد ارجمند و گرامی :
«تعادل خوریزمان گرسنگی واقعی خوردن و قبل سیر شدن دست کشیدندور و دیر از هم غداها رو بخور قاطی پاطی یکجا روهم روهم نخور.
مدام با شجاعت و مرور تصویری ز بیا از خودت و ذهنی جدید و مرور آموزه های ز یان لاغریت با شادی و رها غذاتو نوش جان کن ،
هیچ کار اضافه ای مثل رژیم و ورزش را انجام نده ورز هم میکنی به نیت اندامزیباتر و عضله سازی بیشتر انحامبده و به جز باور درست از ته قلب که مطمئن باش خود بدنت کارشو میدونه و دقیق انجام میده اگر تو لاغری را باور کنی و بدونی همه مواد غذایی خوبن بدن تو هم بلده به اندازه بخوره و بلده لاغر بشه و بمونه،زبان لاغری مثل یادگیری زبان جدید قبلی رو نمیتونی فراموش کنی اما جدیدرو میتونی خیلی خوبتر یادگیری،هزار بار دور و نزدیک و خارج و داخل ا ز مسیر شدی در این راه بمان این همان مسیر آسان خوشبختی ابدی توست،
دست نکش چون سبک اصلی و درست زندگیت تا آخر عمرت تعادل خوری و رها بودن و مرور یادگیری زبان لاغری هست با شادی و لذت ،
در پناه حق ممنونم از خداوند و استاد و همراهی دوستان🙏.
به نام ارام کننده دلها
ردپای من در گام 28 مسیر لاغری من
هر چیز که قابل یادگیری است زبان مخصوص به خود را دارد و رژیم و ورزش کردن به منظور لاغر شدن مثل فراموش کردن زبان فارسی فرد ایرانی است
خدایا توکل به خودت
از زمانی که دوباره ادامه لاغری با ذهن رو از سر گرفتم حدود دو سه هفته طول کشیده و تواین مدت تغییرات زیادی داشتم که خیلی دوست دارم براتون بگم با اینکه مدت زمان زیادی نیست ولی از اینکه اینهمه تغییرات داشتم خداروشکر میکنم اینهاعاداتی بودند که وقتی تو طول زندگیم به وجود اومد نتونستم ترک کنم یا اینکه جور دیگه ای رفتار کنم و زبان چاقی همیشه همراه من بود طوری بود که همیشه توی یخچال رو سرک میکشیدم و شده بود یه عادت اما الان کلا یادمم نمیاد قبلا با یه چایی دوتا ابنبات یا سه تا چهار تا خرما میخوردم اونقدر خرما دوست داشتم که به خاطرش دو سه تا چایی یهجا میخوردم اما الان با اینکه توی یخچال کلی خرما هست ولی هیچ ایده ای درموردشون ندارم و هر موقع گرسنه ام باشه و به عنوان یه مورد مناسب ببینمش میخورم یا اینکه الان تو کمدم ماده خوراکی هست ولی کلا چشم نمیبینم بخورم یعنی حتی کشش ندارم بهش یا یادمه میخواستم کلی عکس از غذاهای خوشگل که تو گالریم هست پاک کنم ولی گفتم این خودش برای تویه چکابه که ببینی تمریناتت رو درست انجام میدی و با تغییر فرمولهای ذهنیت هنوزم اصرار داری بخوری یا مثلا اینکه دلت قیلی ویلی بره و با کمال خوشحالی الان اون حجم از علاقه و ولع دیگه توی ذهنم وجود نداره قبلا فکر میکردم یکی از تفریحات ادم میتونه غذا خوردن باشه یعنی هر موقع میخواد خوش بگذرونه غذا زیاد بخوره اما الان با خودم میگم غذا که برای تامین انرژی بدنه و خیلیا هستن که اونقدر سرشون به تفریحاتشون بنده که اصلا از غذا یادشون نمیاد درست مثل بچه ها که باید به زور بیاریشون سر سفره و اگر یادشون نندازی اصلا از غذا کلا فراموش میکنن (که البته توی پرانتز بگم اصلا به زور غذا دادن به بچه ها درست نیست و ما نباید فرمولهای ذهن بچه ها که پاک هست رو دستکاری کنیم و بزاریم اونجوری که خدا در وجودشون رویه تغذیه کردن ایجاد شده با همون رویه ادامه بدن)قبلا برام مهم نبود چی جلومه هر چی بود میخوردم که فقط سیر بشم حتی یه وقتا از بس میخوردم و سیر نمیشدم از تعجب نمیدونستم واقعا چیکار کنم مثلا یه عالمه برنج و خورشت میخوردم و سیر نمیشدم ولی دیگه میلی ام به غذا نداشتم الان یه جوری شده برام ظرف غذا رو پر میکنن از غذا ولی اینجوری نیست که به اصطلاح چشمم گرسنه باشه و غذا صدام بزنه که منو بخور یا وقتی فعالیت زیاد داشته باشم برام دلیلی نمیشه که غذا بیشتر بخورم با خودم میگم نگا کن خیلی از افراد متناسب کلا از غذا یادشون میره کلی ام ممکنه تحرک داشته باشن ولی دلیل نمیشه بخوان به زور چیزی رو بخورن مثلا یه روز رفتم بیرون کار داشتم و زمان طولانی وقت برد ولی اخرش یه کلوچه و یه ابمیوه شد ناهار من باورتون میشه حتی میلی به غذای رستورانی یا غذایی که عمم برای ناهار درست کرده نداشتم چون من از بچگی خاطره خوبی از غذاهای عمه ام دارم ولی الان خودمم نمیدونم چجوری ها خودمم حتی به خودم تعارف میکنم بازم میلی ندارم اینجوری هی ذهنمو امتحان میکنم ببینم الان چ حسی داره و ایا داره جلوی خودش رو میگیره یا نه؟؟ امروز به مامانم میگم واییییی خیلی گرسنه امه داره معدم سوراخ میشه ناهار کی اماده میشه بعدش وقتی مامانم غذا رو اورده برخلاف گذشته بدون اینکه تلاش خاصی بکنم یا بخوام با زبان چاقی مبارزه کنم غذایی که خوردم خیلی به اندازه بود(هنوزم یه صدای اروم از زبان چاقی گاهی به سراغم میباد که بخواد حساب دو دوتا چهارتا کنه ولی کلا میپیچونم قضیه رو حواسمو به چیزایی دیگه میدم و کلا ذهنم یه مسیر دیگه رو میره)اما مامانم میگه اخه چرا نمیخوری اینقدرم غر زدی که ناهار میخوام ولی خب اینکه ادم گرسنه اش باشه دلیل نمیشه که دو دیس غذا بخوره یکی دیگه که من این اواخر خیلی انجام میدادم خوردن زیاد میوه بود طوری که روزی 5-6 تا یا بیشتر من میوه میخوردم حتی یه زمانی به بالای 10 هم در روز رسیده بود با اینکه فعالیت خاصی ام نداشتم که بگم بدنم به نیرو نیاز داره ولی انگار هر چی میخوردم سیری نداشتم الان یه جوری شده که حتی میوه ها صدام نمیزنن پاشو بیا ما توی یخچالیم و منتظرتیم پاشو بیا و گرنه ما خراب میشیم یا هر چی میدونین با خودم میگم وقتی ما زبان چاقی رو یادگرفتیم پدرم با حساب اینکه خوراک روزانه چقدره لوازم خوراکی میخرید اما خب کم کم رویه عوض بشه خود پدرمم روش جدیدی واسه این کار پیدا میکنه
از فایل امروز یادگرفتم
وقتی میخوایم یه چیز جدید یادبگیریم اولش اهسته و مبتدی پیش میریم و میدونیم که هنوز اول کاریم و باید تلاش کنیم از دیروزمون از تمرین قبلیمون بهتر بشیم زمانی که داریم مهارتی رو یاد میگیریم اگه عشق و علاقه به پاش بزاریم خیلی بهتر جواب میگیریم و خیلی بیشتر توجهمون به نکات مثبتی هست که داریم یادمیگیریم قشنگی مهارت لاغری اسون بودنشه زبانی نیست که بخوایم از تخصصی ترین ابزار استفاده کنیم یا فرمولهای پیچیده ریاضی رو براش بکار ببریم یا مثل دستور زبان هزاران کلمه رو حفظ کنیم وقتی داریم لاغری رو یادمیگیریم حالمون خیلی خوب میشه چون روزنه امیدی رو میبینیم که خیلی ها هم اتفاقا ازش نتایج ماندگار گرفتن و وقتی در مسیرش حرکت میکنیم اونقدر لذتبخشه که دوست داریم بیشتر تمرینش کنیم بیشتر درموردش بدونیم و این فضای عالی سایت باعث میشه بدون اینکه بخوایم زور بزنیم توی فضای لاغری قرار بگیریم و حاله هم رو درک کنیم یادگیری لاغری واقعا لذتبخشه من نمیدونم چجوری رو عزت نفس و اعتماد به نفس اثر میزاره ولی تاثیرش رو واقعا دیدم وقتی میبینم حالم بهتر شده ذهنم اروم مثل یه بچه اس دغدغه هام لذتبخشه و دیگه ن خبری از استرس هست نه خبری از احساس ناتوانی من هر لحظه این حس رو دارم لمس میکنم انگار که دوباره بچه شدم و دارم لذت میبرم اینها واقعا برام ارزشمندن من همیشه دوست داشتم و دارم که زندگیم اگرم لحظاتش به سادگی میگذره احساس درونی من خوب باشه وبه جای کوله بار سنگین افکار منفی که مثل یه چرخه تکرار میشن ذهن ازادی داشته باشم که به جای نادیده گرفتن اونچه که الان دارم بهشون بها بده و برام کمک کننده باشه و حامی من باشه از اینکه به جای یه ناظم بداخلاق توی ذهنم یه حامی متفکر که بیدلیل چیزی رو نمیپذیره و با چیزهایی که به نظر اجبار زندگی هستن کنار نمیاد و سبک خودش رو اونقدر میگرده که پیدا کنه لذت میبرم لذت میبرم از اینکه چاقی من ارثی نبوده لذت میبرم که لاغری در جسمم هر روز و هر لحظه در حال گسترشه اینکه هر لحظه با دم و بازدمم با ضربان قلبم با رشد و باز سازی سلول ها با خوابیدن با بیدار شدن همه و همه من لاغر میشم من به وزن ایده الم میرسم و چیزی که غیر قابل تغییر باشه در من وجود نداره خیلی خوشحالم که غذاها غول نیستن غذاها رو از روی اجبار نباید بخوریم و هر غذایی بخوریم بازم مواد غذایی تموم نمیشه و دنیا به اخر نمیرسه هر سال میوه ها توی فصل های مختلف رشد میکنن و مزارع سرسبزن و حیوانات دوباره تولید مثل میکنن و مواد غذایی تولید میشه و حتی چیزای جدید دیگه ای هم ایجاد میشه و ما هیچ نگرانی ای نخواهیم داشت که نکنه دیگه نباشه مواد غذایی همیشه هستن و ما هر وقت دلمون بخواد میتونیم استفاده کنیم لازم نیست اون چیزی رو که الان هست به این هوا بخوریم که تموم میشه و دیگه قرار نیست بیاد وقتی ما ترس از تموم شدن داشته باشیم بدنمون زور میزنه اون موادی که استفاده کرده رو جمع کنه و براش خیلی سخته این عمل ولی اون ترسی که توی ذهن از یه نگاه اشتباه شکل گرفته عاقبتش میشه چاقی پس خیلی خوبه به بدنمون به انتخاب هامون احترام بزاریم خیلی خوبه که برای یه لقمه غذا خودمونو تو هچل نندازیم و بزاریم بدنمون اون چیزی که لازم داره رو مصرف کنه البته این یه رفتار نسبت به غذاها فقط از طریق باور به کمبود شکل نمیگیره گاهی اوقات یه رفتار از فرمولهای دیگه نشات میگره مثل اگه نخورم اضافه میمونه یا اگه نخورم بهم مزه نمیده یا اینکه حس میکنیم اون ماده غذایی صدا میزنه امون که بریم و استفاده اش کنیم و توی این لحظات ما نمیتونیم ذهنمون رو سرزنش کنیم چون فایده نداره ولی وقتی درمورد زبان لاغری و فرمولهای ذهنمون استمرار داشته باشیم بدون جنگ و جدال اون افکار از ذهنمون جدا میشه یکی از چیزهای که فرمول ذهنم شده بود سن چاقی بود که یکی از دستورالعمل های زبان چاقیه من فکر میکردم به اندازه اون مدتی که زبان چاقی رو یادگرفتم همونقدر باید لاغری رو یاد بگیرم در صورتی که باید به جای سن جسمی چاقیم به سن افکارم نگاه کنم وقتی افکارم تغییر کنه جسمم تغییر میکنه و من نمیدونم دقیقا این روند چقدر زمان بره ولی الان که دارم نتایج و نشونه های رفتاری و احساسیش رو میبینم و چیزهایی در من در حال تغیره که سالها نمیدونستم چجوری تغییرشون بدم و هر چی تلاش میکردم به نتیجه نمی رسیدم واسه همین الان خدا روشکر میکنم که توی این مسیر قرار گرفتم و با یادگیری زبان لاغری لاغر شدن رو به سبک زندگی خودم تغییر بدم خوشبختانه وقتی زبان لاغری رو یاد میگیریم افرادی که مث ما با این زبان اشنا هستن میتونن به درک بهترمون کمک کنن و درست مثل اون اقایی که گفتن از صحبت با زبان دیگه خیلی ذوق زده شدن ما ام با زبان لاغری چیزای جدیدی رو تجربه میکنیم و این تغییرات جدید خیلی برامون دلچسبه خداروشکر بابت هدایت من به مسیری که ازش خبر نداشتم اما الان اینقدر برام کمک کننده اس و میتونم دنیای جدیدی رو تجربه کنم
سلام دوست من….دختری کوچک با افکاری بزرگ و متعالی
آفرین بر تو
دارم ازت یاد میگیرم. تبریک میگم بهت.امیدوارم فقط به آموخته هات عمل کنی که اگه عمل نکنی فایده نداره.یادت باشه قدرت دست توه نه این فایل ها که من در این مورد لیز خوردم.به اونچه باور کردی عمل کن
به نام خداوند ناظرم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات یادگیری زبان لاغری
به نام خدای هستی بخش
گام 28 : زبان لاغری را یاد بگیرید
زبان چاقی بسیار شبیه به زبان گفتاریه همان طور که ما به زبان گفتاری مسلط هستیم و از علائم و کلمات و حروف برای ارتباط گرفتن با دیگران استفاده میکنیم در زبان چاقی با استفاده از افکار و نگرش و رفتار ، با غذا ارتباط برقرار میکنیم . همان طوری که زبان گفتاری قابل یادگیری هست که اگه ما تلاش کنیم و استمرار داشته باشیم که علائم و کلمات و حروف یک زبان رو غیر زبان مادری یادبگیریم ، یادمیگیریم بدون اینکه زبان مادری خودمون رو فراموش کنیم . زبان چاقی هم یادگرفتنی بوده و ما با استفاده گفته و شنیده ها اونو یادگرفتیم و با افکار و نگرش و رفتارمون اونو اجرا کردیم . من در ابتدا متناسب بودم و بعد از ازدواج حدوداً ده سالی میشه که از زبان چاقی استفاده میکنم نمیدونم این فرمول ذهنی از کی در ذهن من ایجاد شده که آدما بعد از ازدواج چاق میشن ولی به محض ازدواج کردن این فرمول در ذهن من فعال شد و باعث شد که به مرور زبان چاقی رو یادگرفتم و با افکار نگرش و رفتارم اونو نشون دادم که باعث چاقی من شد که هرچه مهارت من در زبان چاقی بیشتر میشد اضافه وزن من سریع تر و مقدار اون بیشتر میشد . خوب تا اینجا در مورد زبان چاقی صحبت کردم حالا میخوام در مورد زبان لاغری حرف بزنم درک و نگرش من از زبان لاغری اینکه مانند هر زبان دیگه ای یادگرفتنیه و میشه اونو یاد گرفت بدون اینکه زبان چاقی فراموش بشه . برای یاد گرفتن زبان لاغری باید ابتدا اطلاعات درست رو به مغزمون بدیم تا به زبان لاغری مسلط بشیم و براساس زبان لاغری فکر و رفتار کنیم . خوب حالا از کجا اطلاعات درست به مغز برای یادگیری زبان لاغری بدیم ؟؟؟؟ معلومه سایت تناسب فکری چون جاییه که صاحب اون زبان لاغری رو بلده همان طوری که برای آموزش هرمهارتی به سراغ کسی میریم که اون مهارت رو بلد باشه تو لاغری هم باید به سراغ کاربلدش بریم کسی که خودش زبان لاغری رو یادگرفته با استفاده از اون لاغر شده و حالا داره اونو آموزش میده .
سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه
منم وقتی باشگاه میرفتم سعی میکردم بعد پایان تایمم خودمو وزن کنم و اکثر اوقات مسول باشگاه میگفت یا ترازو خرابه یا بردنش تعمیر .
واینقدر به ترازو بیشتر از جسممون اهمیت میدادیم که ترلزو درست نکرده خراب میشد .
خودمم یادم مباد آخرین بار ۵ یا ۶ جلسه مونده بود که کلاسهای باشگام تموم بشع من دیگه رهاش کردم چون من ماهیانه ثبت نام میکردم و همون جلسه اول هزینه ماه رو می پرداختم که هم ارزانتر باشه و هم من مجبور باشم که برم .
و با شروع بیماری کرونا وتعطیلی باشگاهها من احساس راحتی کردم و بعدش که دوباره باشگاهها اجازه شروع فعالیت داشتند ومربی بارها تو پیج اعلام کرده بود که هرکی از این به بعد کلاس نیاد شهریه اش میسوزه ولی من دیگه نرفتم ..
چه الکی خودمو سالها اذیت میکردم بااینکه همیشه به همه میگفتم که آدم عاقل از یه سوراخ دوبار گزیده نمیشه اما خودم بدتر از همه بارها از روشهای لاغری گزیده میشدم ولی ادامه میدادم .
شاید هم حق داشتم چون از یک طرف عشق لاغری داشتم و از یک طرف راهی دیگه بلد نبودم .
الان وقتی می بینم که استاد چقدر زحمت میکشه برای سایت برام واقعا تحسین برانگیره وقتی میبینم نسبت به یکسال پیش کلی تصاویر در متن قرلرداد که با محتوای متن همخوانی داره وجقدر ماهرانه اونها رو طراحی کرده بهم می قبولونه که جز عشق به کارش وترویج تناسب اندام چیزی نمی تونه باشه و چقدربه من انگیزه میده که با شوق بیشتری محتوای فایل ها رو گوش بدم و لذت ببرم واقعا ازتون ممنونم که دوره رو برامون لذت بخش تر می کنید .
واقعا اگه به دوربرم نگاه کنم متوجه میشم که اخه متناسبها مگه چی کار میکنن که متناسب هستند من همکاری داشتم که صبح تا ظهر بشه علاوه بر وعده صبحانه اش که درشرکت میخورد همراه خودش هم خوراکی میاورد و تا ناهار میخورد وناهارش رو هم کامل میخورد اما متناسب بود اما من نه . صبونه شرکت رو دوست نداشتم ویه کم میخوردم و تا ناهار هیچی نمیخوردم ولی در روند چاقی بودم .
جز محتوای ذهنم چی میتونه باشه . هر دو یک سمت یه کار یه ساعت کاری رو داشتیم اما اون بدون ترس غذا میخورد وراحت به کاراش می رسید .
پس به جای اینکه بیام خودم رو درگیر روشهای رنج آور لاغری بکنم که نتیجه ای نداره بیام روی محتویات ذهنیم کارکنم و نتیجه اش رو ببینم که حتی من کلی الگو تو این سایت دارم که با این روش ذهنی کاملا متناسب شدند . من تو روش قبلی که یک دونه الگو نداشتم که با اون روشها لاغری پایدار داشته باشند . پس چرا عاقل کند کاری که بازآید پشیمانی .
وقتی جایی میخام برم میبینم که اطرافیانم زیر لباسشون گن میپوشن یا خانمهایی که درگیر پیاده روی برای لاغرشدن هستند یا انواع کرم های ضد جوش گران قیمت میخرن ولی من بدون این دردسرها به کارهای روزمره ام می رسم واقعا خدا رو شکر میکنم که به این مسیر هدایت شدم .
اوایل وارد دوره که شدم و کامنت بچه ها رو میخوندم از بس از چاقی متنفر بودم وبجه ها مرتب از رنج های چاقیشون میگفتن کلی عصبی میشدم که کامنت که حال منو بدتر میکنه و توجه ام رو میبره به چاقی .
اما بعد مدتی نه تنها کامنتها رو میخوندم بلکه خودمم کامنتهای طولانی مینوشتم .
چون در کامنت وقتی دوستان میان از رنج های چاقی مینویسن تو ذهن من اهرم رنج ولذت درست میشه چون از طرفی استاد به لذتهای لاغرشدن اشاره میکنه و دوستانی هم به رنج های چاقی واستفاده از روشهایی که من حتی اونها رو انجام ندادم وبلد نبودم.
و به خودم مرتب میگفتم خدایا شکرت که به این سایت هدایت شدم اینهمه افراد اینهمه روشهای دیگه رو امتحان کردن ونتیجه نگرفتند معلوم نبود من تو چه جهنمی بودم اگه با این روش آشنا نمیشدم
و از طرفی ذهنم با این اهرم رنج چاقی و لذت لاغری بهم کمک میکرد که علیرغم نجواهای ذهنی بازم تو این مسیر باشم و ادامه بدم .
چون میدونستم راه دیگه ای یا میان بری نیست .
وواقعا کامنتها خیلی کمک کننده بود برام برای ادامه مسیر .
والان که استاد در مورد چاقی صحبت میکنه دیگه از این کلمه نمی ترسم و راحت گوش میدم .
چقدر نگرشم نسبت به اوایل دوره فرق کرد وچقدر انتظارم بابت لاغر شدن .
بازم مثل همیشه از استاد ممنونم بابت انتشار این گنجینه آموزشی .
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی در سایت تناسب فکری
گام ۲۸، زبان لاغری را یاد بگیرید،
رفتارها، واکنشها و شرایط جسمی من تحت تاثیر زبان بدن منه،استفاده از زبان لاغری باعث لاغری،و زبان چاقی باعث چاقی جسم من میشه.
همونطور که برای صحبت کردن از زبان مادری استفاده میکنم، جسم من هم برای سلامتی و وضعیت چاق و لاغری خودش از زبان لاغری یا چاقی استفاده میکنه.
موسیقی، نقاشی، آشپزی و هر موضوعی که قابل یادگیریه زبان مخصوص به خودشو داره،و هر کسی که بخواد در هر شاخهای فعالیت کنه باید اول زبان اون رو یاد بگیره و چاقی هم زبان مخصوص خودش رو داره که من از کودکی یا در سنین بزرگسالی به هر دلیلی این زبان رو یاد گرفتم که الان در این وضعیت اضافه وزن به سر میبرم.
چاقی مثل زبان مادریه که به سادگی اونو یاد گرفتم و طبیعیه که هر زبانی رو یاد بگیرم به راحتی میتونم با اون زبان صحبت کنم،چاقی هم زبانیه که اونو یادش گرفتم و برای همینه که خیلی ساده چاق شدم،
تلاش من برای از یاد بردن زبان فارسی بینتیجه است،اما تلاشم برای یادگیری زبان دیگه نتیجه خواهد داشت،
رژیم گرفتن، ورزش کردن و هر کاری که برای لاغر شدن انجام میدادم مثل سعی کردن برای فراموش کردن زبان فارسی بود، کاری بیهوده و خسته کننده که سالها داشتم اونو انجامش میدادم برای فراموش کردن زبان چاقی از طریق روشهای مختلف،
باید بدونم که من نمیتونم با تلاش فیزیکی زبان چاقی ذهنم رو فراموش کنم، اما میتونم با تلاش ذهنی زبان لاغری رو یاد بگیرم،در این صورت جسم من به مرور بر اساس زبان جدیدی که یاد گرفتم تغییر وضعیت میده،سعی و تلاش همه افراد چاق برای لاغر شدن مثل اینه که بخوان تلاش کنن زبان فارسی رو فراموش کنن،
همونطور که تلاش برای از یاد بردن زبان فارسی و هر موضوعی که یادش گرفتیم بیفایده است، سعی و تلاشمون برای لاغر شدن از طریق رژیم گرفتن، ورزش کردن، جراحی کردن و هر روش دیگهای کاری بیهوده است.
برای لاغر شدن راه حل ساده اون یادگیری زبان لاغریه،باید زبان لاغری رو یاد بگیرم و ازش استفاده کنم،نتیجه این یادگیری باعث میشه که به مرور جسمم تحت تاثیر این زبان جدید قرار بگیره و از حالت چاق به حالت متناسب تغییر وضعیت بده.
با توجه کردن به رفتارهای افراد لاغر و مقایسه اون با رفتارهای افراد چاق میتونم به تفاوت زبان لاغری و زبان چاقی و تاثیر اون بر زندگی افراد پی ببرم،توجه کردن به رفتار افراد لاغر باعث واضح شدن اصول زبان لاغری میشه و بهم کمک میکنه تا به شکل ساده و کاربردی زبان لاغری رو یاد بگیرم،
افراد چاق و لاغر از نظر فکرهایی که در ذهنشون مرور میکنن با هم تفاوت خیلی زیادی دارن و تنها دلیل تفاوت در وضعیت جسمی این دو گروه فقط تفاوت در نوع افکاریه که توی ذهنشون مرور میکنن،و نکته جالب اینکه مرور افکار ارتباط مستقیم با نوع زبانی داره که در استفاده از اون مسلطن،
افراد چاق و لاغر از نظر ویژگیهای جسمی یا عملکردهای جسمی هیچ تفاوتی با هم ندارن و تنها به دلیل تفاوت در افکاری هست که در طول روز در ذهنشون مرور میکنن ،دچار تفاوت در جسم میشن.
افراد لاغر به صورت ناآگاهانه در طول روز از زبان لاغری برای فکر کردن و رفتار کردن استفاده میکنن در نتیجه همیشه متناسب باقی میمونن،و افراد چاق به دلیل استفاده ناآگاهانه از زبان چاقی برای فکر و عمل کردن در زندگی روزمره همیشه چاق باقی میمونن.
تنها موضوع مهم در یادگیری زبان لاغری اطمینان داشتن به روش لاغری با ذهن و با اشتیاق و انگیزه دنبال کردن مراحل آموزشیه،خیلی مهمه که هر روز با شوق و اشتیاق ادامه بدم،آموزشها رو استفاده کنم و تمرینات رو انجام بدم،هرچه بیشتر در مسیر لاغری با ذهن ادامه بدم تسلطم بر زبان لاغری بیشتر میشه،همونطور که هرچه بیشتر در یادگیری هر زبان گفتاری استمرار داشته باشم کلمات، جملات و دستورالعملهای بیشتری از اون زبان رو یاد میگیرم و راحت و مسلطتر میتونم به اون زبان گفتاری صحبت کنم،
ادامه دادن در مسیر لاغری با ذهن باعث یادگیری فرمولهای صحیح و همسو با لاغری بیشتری میشه و هر چقدر فرمولهای صحیح بیشتری در ذهنم ثبت کنم احساس، نگرش و عملکردم بهبود پیدا میکنه و این همون رفتار کردن بر اساس زبان لاغریه.
هر چقدر بیشتر در مسیر لاغری با ذهن ادامه بدم افکار و رفتارم شبیهتر به افراد متناسبی میشه که از بدو تولد متناسب بودن و بعد میتونم به راحتی مثل اونها فکر و رفتار کنم و تا ابد متناسب باقی بمونم،در مسیر لاغری با ذهن اصلاً اصراری بر پاک کردن یا فراموش کردن زبان چاقی نیست،چون ۱۰۰درصد کار بیهوده و بسیار خسته کنندهایه که فقط انرژی و توانم برای یادگیری زبان لاغری رو کم میکنه،باید در عین حالی که به زبان چاقی مسلط هستم، سعی کنم از طریق آموزشهای لاغری با ذهن زبان لاغری رو یاد بگیرم،به این ترتیب جسمم همونطور که بدون اینکه کار خاصی انجام داده باشم یا تصمیم گرفته باشم چاق شده،الان هم بدون اینکه کار خاص یا تصمیم عجیب و غریبی بگیرم متناسب میشه.
یادگیری لاغر شدن دقیقاً مثل یادگیری زبان انگلیسی یا هر زبان دیگهای نیاز به استمرار، تکرار و تمرین داره.
سعی کنم رفتارهای افراد متناسب و افراد چاق رو تحلیل کنم که این رفتار بر اساس چه فرمول ذهنیه که این فرد داره و این مقایسه بین افرادی که اضافه وزن دارن و افرادی که متناسبن خیلی بهم کمک میکنه که دلیل اضافه وزن اونها رو بهتر متوجه بشم.
تنها چیزی که باعث میشه عدهای اضافه وزن داشته باشن و همیشه در تلاش باشن برای لاغر شدن و موفق نشن و از اونور هم عدهای همیشه متناسبن و هیچ اطلاعی اصلاً از این موضوع ندارن و هیچ تلاشی هم برای متناسب شدنشون انجام نمیدن، اینها فقط در محتوای ذهنی اونهاست،و هیچ تفاوتی از لحاظ جسمی افراد چاق و افراد متناسب با هم ندارن،
فقط افراد چاق به واسطه دلایل مختلفی یه سری افکار و یه سری فرمولهای ذهنی در خودشون ذخیره کردن که به تصمیم خودشون هم نبوده، یعنی انتخاب نکردن که این افکار رو داشته باشن،از جامعه، از خانواده، از اطرافیان و به دلایل مختلفی در اونها این افکار ایجاد شده و شکل گرفته و نتیجه اون هم اضافه وزنی هست که سالها درگیرش هستن و دارن باهاش مبارزه میکنن که اونو برطرف کنن.
و سعی اونها برای متناسب شدن هم نتیجهای نداشته، به خاطر اینکه نتیجه نهایی رو ذهن اون افراده که رقم میزنه نه تلاش فیزیکی و تصمیماتی که میگیرن برای لاغر شدن.
خیلی از افراد به دلایل مختلفی باشگاه میرن،عدهای بدنهای متناسبی دارن و برای اینکه بدنهاشون عضلهای بشه، پرورش اندام کار میکنن وخیلی حرفهای این کارو انجام میدن،
و یه عده دیگه هم اضافه وزن دارن برای اینکه برای خودشون کاری انجام داده باشن، فعالیت بیشتری انجام داده باشن، سوخت و سازشون رو بالا ببرن، چربی سوزی انجام بدن، ترغیب میشن برای ورزش کردن، برای اینکه به لاغری برسن میان ورزش میکنن،
و سبک رفتاری این دو گروه با هم متفاوته،
اونی که برای عضله سازی و پرورش اندام میاد ورزش میکنه خیلی سرحاله، پر انرژیه، با برنامه است، مشخصه که با علاقه داره میاد باشگاه، هدف داره از این کارش، خیلی انگیزه داره، اصلاً کوتاهی نمیکنه در باشگاه اومدن و هر روز دارن یه سری کارها رو برای بدنشون انجام میدن، چون هدفشون اینه که بدنشون رو پرورش بدن، میخوان یه سطح بالاتری از بدن خودشون رو تجربه کنن.
ولی عده دیگهای که برای فرار از چاقی، برای رهایی از اضافه وزن میان خیلی رفتارشون متفاوته،
خیلی با سختی دارن ورزشها رو انجام میدن،
یه جورایی بیانگیزن، دوست دارن که زودتر تایم ورزششون تموم بشه و باشگاه رو ترک کنن،منظم هم نمیان، یه مدت میان بعد یه سری مسائل براشون پیش میاد و دیگه نمیان.
و این خیلی متفاوته که یه نفر بیاد باشگاه بخواد عضله سازی کنه، بخواد شکل جدید و قشنگتری از جسم خودش رو ببینه و یک فرد دیگهای بخواد بیاد باشگاه که از شر چربیهاش خلاص بشه و خیلی با هم متفاوته این دو طرز فکر.
بعضی از افراد وقتی که میرن باشگاه ورزشهای خیلی سختی رو انجام میدن آخرای ورزش وقتی که میخوان برن،میرن روی وزنه و میخوان خودشون رو وزن کنن و تموم لباسها، وسایلی که دارن از کفش، عینک، دستبند، همه رو در میارن تا بخوان خودشون رو وزن کنن،و اینجور افراد چقدر از لحاظ ذهنی خودشون رو ناتوان میبینن در متناسب شدن که به این شکل دارن یه جورایی التماس این ترازو میکنن که یکم وزن کمتری رو نشون بده، که یک کمی انگیزه بگیره برای اینکه بخواد ادامه بده.
و اینجور افراد باید خیلی تحت فشار ذهنی باشن که حتی برای وزن کردن خودشون چند تا دستبند رو هم از دستشون باز کنن.
افرادی که در هر مرحله از ترازو میان پایین و یه سری وسایل از خودشون جدا میکنن و باز دوباره خودشون رو وزن میکنن،این نشون دهنده اون فشار و بار روانی منفی اضافه وزنه که در ذهن این فرد هست که هیچ توانایی رو در خودش نمیبینه برای متناسب شدن و اومده باشگاه،پیش خودش خیلی هم داره تلاش میکنه، خیلی هم سختی رو داره متحمل میشه و به این شکل داره از ترازو درخواست میکنه، التماس ترازو میکنه که یکم وزن رو پایینتر نشون بده،هی داره وسایل رو از خودش جدا میکنه که یه جورایی شاید این وزن یکم متفاوت باشه با وزن دفعه قبلی که خودش رو وزن کرده.
و اینها در این مدت یک ساعتی که دارن ورزش میکنن مگه چه انتظاری دارن از بدنشون،؟؟مگه دوست دارن چقدر کم کنن،؟؟و این پریشانی افکار، این نابسامانی ذهن این افراده که به دنبال یک نشانه از ترازو هستن که متوجه بشن یکم امیدشون بیشتر بشه که اونها دارن یه کاری واسه خودشون انجام میدن،یا این کاری که دارن انجام میدن مفیده،
و وای به حال روزی که این عدد دوباره بخواد بره بالاتر،یعنی مثلاً امروز یه عددی رو نشون بده، این فرد داره چند روز تلاش میکنه،دوباره میخواد بره روی ترازو به هر دلیلی یکم عدد بره بالاتر،تمام آرزوهای این فرد خراب میشه،تمام انرژیش رو از دست میده،تمام اون تلاشی که کرده به نظرش هدر رفته،
چرا ؟؟
چون عدد روی ترازو تایید نمیکنه تلاش اون فرد رو،و این اتفاق زمانی برای افرادی که اضافه وزن دارن رخ میده که تمام توان خودشون برای متناسب شدن رو فراموش کردن،یعنی هیچ انگیزه و هیچ توانایی رو در خودش نمیبینه که بتونه متناسب بشه و داره تمام تلاشش رو میذاره برای استفاده از عوامل بیرونی،مثل ورزش کردن، رژیم گرفتن،
چاقی مثل یک زبان میمونه،مثل زبان فارسی که چقدر از کلماتی که به کار میبریم با هم مشترکه و حتی با اینکه بعضیها لهجه خاصی دارن، ولی اون اصل زبان فارسی، خیلی از کلمات با هم مشترکن و راحت حرف همدیگرو میفهمیم،
چاقی هم یک زبانه که ما اونو یادش گرفتیم،به خاطر همینه که خیلی از ما که اضافه وزن داریم افکارمون مشابه است، عادتهامون، رفتارهامون مشابه است، چون زبان همه ما زبان چاقی بوده برای بدنمون و نتیجهاش هم شده اضافه وزن.
پس الان هم باید خودمون تصمیم بگیریم که زبان لاغری رو یاد بگیریم،نه اینکه بخواهیم با چاقی مبارزه کنیم، این رفتار اشتباهه که فردی بخواد با چاقی خودش مبارزه کنه،دقیقاً مثل این میمونه که بخواهیم سعی کنیم فارسی صحبت کردن رو فراموش کنیم،
این امکان نداره که موفق بشیم،امکان نداره فردی بتونه حتی اگه سالهای طولانی تلاش کنه فارسی صحبت کردن رو فراموش کنه،اما همون فرد خیلی راحتتر میتونه یک زبان دیگه رو یاد بگیره،
پس ذهن ما قابلیت فراموش کردن رو نداره، قابلیت پاک شدن نداره،که بخواهیم یک زبان رو از مغزمون پاک کنیم، از ذهنمون پاک کنیم،اما میتونیم چند زبان دیگه رو یاد بگیریم.
پس ما هم که اضافه وزن داریم، هر چقدر تلاش کنیم نمیتونیم زبان چاقی رو از مغزمون پاک کنیم،اما میتونیم زبان لاغری رو یاد بگیریم.
پس باید سعی کنم قدم به قدم و گام به گام، آروم آروم، زبان لاغری رو یاد بگیرم، که چقدر هم نتایجش عالیه،این تلاش جسمی من نیست که میتونه منو متناسب کنه، این فرمولهای ذهنیه،
افرادی هم که در باشگاهها سخت تلاش میکنن که با چاقی خودشون مبارزه کنن، در نهایت از فرمولهای ذهنی خودشون شکست خواهند خورد،چون وقتی زبان ذهنشون چاقی باشه، تلاششون نتیجهای نمیده،و وقتی فردی به این شکل حساسه برای اینکه وزن ترازو بهش امیدواری بده،یعنی از خودش هیچ امیدی نداره،یعنی هیچ باوری نداره که میتونه متناسب بشه،و فقط میخواد با التماس کردن، با تحمل رنج و سختی بخواد وزنش رو پایین بیاره و تواناییهای خودش رو فراموش کرده و آنچنان تحت فشار چاقی قرار گرفته که هیچ امیدی نداره، هیچ انگیزهای نداره، هیچ توانایی در خودش نمیبینه که مثلاً داره با درآوردن چند تا دستبند و لباس و کفش و عینک یه مقدار وزن ترازو رو بیاره پایینتر که شاید دلش خوش بشه، شاید انگیزه بگیره و بتونه ادامه بده.
اگر هم خواستم ورزش کنم باید با آگاهی درست این کارو انجام بدم،
وقتی فرمول ذهنی رو برای ورزش کردن تنظیم کنم، اون وقت نتایج خیلی زیبا میشه، آرامشم بیشتر میشه، انگیزم بیشتر میشه،استاد میگه وقتی که ذهن رو هماهنگ کنی با جسمت برای انجام یک حرکت،حالا هر حرکتی،اون وقت نتیجه فوق العاده خواهد بود، اینکه میگم هر حرکتی تفاوتی نداره،حتی شما اگر بخوایی کنکور شرکت کنی، وقتی ذهنت رو برای کنکور دادن آماده کنی، وقتی فرمولهاشو درست کنی، وقتی باورها رو درست کنی، وقتی نقشه ذهنی رو ایجاد کنی، اون وقت میبینی رسیدن به موفقیت در کنکور چقدر سادهتر خواهد بود،
اگر بخوایی کسب و کارت رو ایجاد کنی، وقتی ذهنت رو برای کسب و کار آماده کنی، فرمولهای صحیح در رابطه با فعالیت کاری که میخوای انجام بدی در ذهنت ایجاد کنی، نقشه ذهنی مناسب ترسیم کنی، بعد میبینی که چقدر موفق شدن در اون مسیر کسب و کار راحتتر خواهد بود،
دوستانی که از لاغری با ذهن استفاده میکنن و فرمول نویسی ذهنی رو یاد میگیرن، نقشههای ذهنی رو یاد میگیرن، تصویرسازی رو یاد میگیرن،این یک مسیر موفقیته،همین کار رو میشه برای هر جنبه از زندگیتون انجام بدید،برای کسب و کار، برای تحصیلات، برای روابط از همین فرمولها میشه استفاده کرد ،
چرا؟؟چون وقتی ذهن رو هماهنگ با خواسته کنید نتیجه خیلی عالی میشه.
استاد عزیزم ممنونم بابت محصول هماهنگی ذهن برای ورزش کردن،من چند روز پیش این محصول رو به صورت هدیه دریافت کردم،آگاهیهای خیلی عالی توی این محصول بود،من فقط فعلاً دو جلسه اولش رو گوش کردم چون دوست دارم تک تک جملههای شما رو برای خودم توی دفترم بنویسم، استاد عزیز واقعاً شما یک فرشته نجات هستین،بابت این آگاهیهای عالی که توی این محصول قرار دادین از شما ممنونم،این دو جلسهای رو که من گوش کردم خیلی نگرشم در مورد ورزش کردن عوض شده،چون سالها شنیدیم که برای وزن کم کردن باید ورزش کنی و این ناخودآگاه توی ذهنمون رفته که باید واقعاً برای کم کردن وزن ورزشهای سنگین انجام بدیم،
من هم از اون موقع که دوره لاغری با ذهن رو شروع کردم روزی دو سه ساعت راه میرفتم و فایلها رو گوش میدادم، ولی نتیجهای نمیگرفتم برای لاغر شدن و فقط پاهام درد میگرفتن،و توی ذهنم هم این بود که هم راه میرم، هم فایلها رو گوش میکنم، هم وزنم کم میشه،ولی این محصول خیلی بهم کمک کرد که بتونم نگرشم رو عوض کنم،استاد عزیزم واقعاً از شما ممنونم بابت سایت بسیار عالی شما.💖💖ممنونم فرشته نجات🙏🙏🌹
به نام خدا
اینکه به تکرار ایجاد شدن هر دوتاشون.
یه عروس هلندی گرفتیم و میخوایم بهش حرف زدن یاد بدیم. مامان اینا می گفتن ای بابا چرا یاد نمی گیره. با اینکه تازه گرفتیمش. بعد دیدم اصلا تمرین نمی کنن با طفلی. فک کن شاید یکی دو روز یکبار اونم در حد دو سه دقیقه یه کلمه رو براش تکرار می کنن. اونجا بود که با خودم گفتم من وقتی بچه بودم چطور یاد گرفتم؟ اینقدر تمرین شد برام تو فضاش غرق بودم همههه داشتن بدون وقفه جرف میزدن و هیچکس از زبان اشاره یا انگلیسی استفاده نکرد. مدام فقط کلمات فارسی به گوشم می خورد و خیلی وقته عالی یاد گرفتم صحبت کنم.به خودم گفتم چطور میشه انسان این روندو یادش بره؟ با اینکه خود همین پدر و مادر به من یاد دادن حرف زدن. سریع به خودم اومدم گفتن ببین اولا باید تو اهدافت لاغری یا هر چیزی صبر داشته باشی دوما مدام تمرین کنی. تمررکز عین ذره بین نه کار کردن های پراکنده.
دومین شباهتشون اینکه یاد گرفتنی ان.
هر چقدرم سخت و ناشناخته باشن برامون بازم میشه با تمرین و تکرار یادشون گرفت که هیچ…خیلییی مسلط شد بهشون
الان که اینو دارم می نویسم چقدر امیدوار تر شدم به لاغری. یعنی کمک کرد انتظار بی جا و عجله نداشته باشم.
برای یاد گرفتن هر دوتاشون اصلاا سختی نکشیدیم
چون تو فضاشون بودم و مدام اطلاعات تزریق میشده.
هر دو شون ترکیب فرمول ذهنی ان و عمل
برای زبان گفتاری شنیدیم و عملی سعی کردیم تلفظشون کنیم. اگه تلفظ نمی کردیم مثل ادمایی می شدیم مثل یکی از فامیلامون که ترکی میفهمه اما نمی تونه صحبت کنه.
چاقی هم فقط فرمولای ذهنی نیست و اون فرمولا برای اینکه نتیجه شون قطعی بشه یک سری رفتار های کمک کننده در ما ایجاد کردن.
ترتیب یادگیری هر دوشون اول ایجاد فکر و فرمول بوده بعد عمل.
صرفا با عمل ایجاد نشدن. اول گوش اشنا شده اونقدر شنیدیم تا ذهنمون پذیرفته اش قبولش کرده و در ادامه عملی هی تکرارش کردیم.
برای یادگیری هر دو زمان گذاشتیم و یک شبه ایجاد نشدن اما چون خیلی باهوش هستیم این روند سرعتش زیاد بوده.
در معرض اطلاعات قرار گرفتیم و این اطلاعات هی تکرار شد. اینکه چه مدت ازش استفاده کردم که اکه بخوام به سال های اول و کودکی برگردم که یادم نیست اما سال های قبل تا الان رو یادمه که مدامم و بدون وقفه در ذهنم افکار چاقی مرور میشه و رفتارم هم طبقش بوده. چیزی که خوب می دونم هم بچگی هم الان انجامش می دادم استمرار و تعهد برای مرور کردشون بوده.
مثال زبان خیلی مثال خوبیه و همه امتحانش کردیم. چه سر زبان انگلیسی تو مدرسه یاد گرفتن چه کلاااا سر فارسی یاد گرفتن. مرسی از مثالتون خیلی زبان چاقی و نحوه ی لاغر شدن رو بهتر تو ذهنم جا انداخت.
زبان لاغری هم مثل مثل زبان چاقیه. زبان چاقی مثل زبان فارسیه. همه رو از ابتدا بلد نبودیم اما با تمرین و استمرار یادشون گرفتیم. هر سه ابتدا با فرمول های ذهنی یعنی همون شنیدن کلمات و حروف اغاز شدن و در ادامه با عمل ترکیب شدن.
باید تمریناتم رو انجام بدم مدام یه مطلبی از سایت بخونم. یه تمرینی انجام بدم و ادامه دار باشه.
یه نکته که از فایل برای انگیزه داشتن برداشت کردم اینهموقعی که مثال فردی که مچ بندشو اینا رو جدا کرده زدین. اینکه افرادی که سراغ ورزش و اینا میرن بعد یه مدت انگیزه شون کم شده و رهاش می کنن. با خودم گفتم حواسم باشه همین تمرینات تناسب رو با علاقه انجام بدم و شبیه افراد چاق رفتار نگنم. یعنی با فشار و عذاب و با هدف خلاص شدن ازین وضع تمرینات رو پیش نبرم که لیز می خورم.
این نیت رو داشته باشم که همه چیز خیلی خوبه و قراره بهترش کنم. این طرز فکر واقعاااا تعهدو میبره بالا ها امتحانش کردم. یه جوری میشه تمرینا و زمان گذاشتن روی تناسب یا هر چی اعتیاد اور میشه.
خب اووم برای اینکه از شرایط الانم راضی باشم و برای بهتر شدنش تلاش کنم به ذهنم رسید نکات مثبت بدنم رو بنویسم تا بهم ثابت بشه خیلی چیز های زیبایی که بعدا در بدن متناسبم خواهم دید الانم وجود دارن:
مثلا استخوان بندی کشیده ام که الانم دارمش و قشنک از اندامم با اینکه چاقه مشخصه
یدونه دیکه اش پوست زیبا و خوش رنگمه
موهای براق و پرپشتم که بعدا چقدر قراره کنار اندام زیبام قرار بگیره و ظاهرمو خوشگل تر نشون بده
دامغ کوچولوم ابروهای خوش فرمم و فرم لبامممم که خیلی ازشون راضی هستم. پوستم که منفذای ریز داره چشمای کشیده ام که چقدرررر همین الانش بدون ارایش و باارایش خوشگلههه فک کن لاغر بشم چقدر بهترررر میشه. الان که دارم اینا رو مینویسم چقدر حسم خوب شده و میفهمم من همین الان خیلی زیبام. پس چرا حس خوب و رضایت رو بندازم برای بعد از لاغری؟ بدنم بی نهایت زیبایی داره الان و بعد لاغری فقطططط سایزش کوچیکتر شده همین. درسته خیلی تو ظاهر تاثیر داره همین کوچیک شدن بدن اماااا ایا میشه بی نهایت زیبایی که الان دارم رو نادیده و بی تاثیر دونست؟!
هیچ تاثیری نداشت. یاد گرفتم باید از همون راهی که اومدم برگشتم. چی باعث درامد پایینم شده؟ از همون راه درامدمو ببرم بالا. چی باعث چاقیم شده؟ از همون راه متناسب بشم. نه از یک راه دیگه! خنده داره اصلا! اما متاسفانه قبل از اشنایی با تماسب فکری اقدام کردن از یه روش دیکه خنده دار نبود که هیچ خیلی هم منطقی بود طوری که هنوزم الان دارم این منطقا رو با تمرین کمرنگ و بی اعتبار می کنم.
روش های قبلی لاغری مثل این بودن که به موارد غذایی اولیه ی گندیده و فاسد بخوای غذا درست کنی. خب اون روش ها می گفتن برای اینکه بتونی یخه غذای خوشمزه درست کنی شاید شعله رو زیاد کردی شاید نمکشو کم ریختی ادویه ها رو چک کن چمیدونم شاید غذا جا نیوفتاده بیشتر بذار بپزه. ازین چیزا… اونا اصلا نمی گفتن بابا هر چقدرم بخوای تلاش کنی، موادی که فاسده نمییییتونهههه غذای خوشمزه تحویل بده.
اون روشها اصلا از جنسس فرمول ها نبودن. اونا فقططط اقدام های عملی بودن. در صورتی که مسیر برگشت باید از جنس فرمول ها باشه.
اموزش های لاغری با ذهن دقیقاااا همون تغییر فرمولا هستن.
مثال رشد یه گیاه به ذهنم رسید.
ابتدا شرایطو فراهم می کنیم هر انچه که نیاز هست از نور و خاک مناسب اب و… رو اماده می کنیم. این تو تناسب همون مرحله ی فایل گوش کردن و مطالعه ست.
بعد ادامه میدیم و می بینیم هنوز گیاه از خاک سر بیرون نیاورده. اما به این معنی نیست که نتیجه نگرفتیم. نه! اتفاقات داره رخ میده اما هنوز زیر خاک هست. در این مرحله ی تناسب هم تغییری در جسم رخ نداده اما ذهنمون داره به فکرای جدید عادت میکنه مقاومتش کمتر میشه. به این معنی نیست که بد داریم تمرین ها رو انجام میدیم یا نمیتونم و …
کم کم جوانه سرش از حاک بیرون میاد و کم کم اشتهامون کم میشه و سایز هم کوچکتر
در ادامه هم ….
بهترین تمرین همون تمرکز بر نکات مثبتم بود. کمک می کنه برای بهتر شدن تمرین کنم نه برای رفع چاقی
به نام خدای حیرت انگیزم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
آموزش زبان لاغری
همیشه زندگی برای کسب هر مهارتی ابتدا باید آموزش صحیح دید و با استمرار در مسیر آموزش، مهارت کسب کرد حالا این مهارت میتونه یادگیری هنر یا کار یا رانندگی و یا زبان باشه ؛
لاغری و تناسب اندام زبان مخصوص خودش و داره
حالا اصلا زبان یعنی چه؟
زبان یک نظام دارای چهارچوب خاصه که ما برای برقراری ارتباط با دیگران ازش استفاده میکنیم.
همانطور که زبان فارسی یا انگلیسی یا هر زبان گفتگو محوری چهارچوب و ساختار خاص خودش و داره و باید طبق یک الگوی خاصی اون زبان و یاد گرفت و بکار برد ،
زبان لاغری هم دقیقا دارای فرمولها و ساختار خاصیه که برای بهره بردن از اون باید اول اون نظام و یاد بگیریم و بعد از یادگیری خیلی راحت ازش استفاده کنیم .
در زبان فارسی اگر ما کلمات و به هم ریخته و نامرتب کنار هم قرار بدیم قطعا نمیتونیم مفهوم خودمون و انتقال بدیم در زبان تناسب هم همینطوره اگر ما الگوهای رفتاری چاقی و کنار هم بچینیم نمیتونیم انتظار مفهوم تناسب و لاغری و داشته باشیم .
در مقایسه بعدی زبان فارسی میتونم به فحش و ادبیات های بد با معانی زشت اشاره کنم ،که اگر ما از اون کلمات استفاده کنیم ،نشانه بی فرهنگیه و در جامعه پذیرفته نمیشیم، من این رفتارها و کلمات ناسزا رو ،در زبان تناسب فکری ، مثل فرمولهای ذهن چاق مثل(پرخوری،عدم تحرک،ریزه خواری،تند خوری،و…..)رو شبیه همون فحش و کلمات زشت تداعی میکنم تا استفاده از این فرمولها رو در ذهن خودم منفور کنم و کمتر ازشون استفاده کنم همونطور که من تلاش میکنم از ادبیات زشت هنگام صحبت کردن و حتی عصبانیت استفاده نکنم و این برای من الگوی ایده عالی محسوب میشه،در زبان تناسب فکری هم سعی میکنم از فرمولهای ذهن چاق که منفور منه استفاده نکنم و اگر گاهی ناخواسته بروز کردن خودم و سرزنش کنم و یاد بگیرم درست رفتار کنم و ادبیات تناسب و رعایت کنم تا هم پیش خودم هم در جامعه سرزنش نشم .
درباره فراموش نکردن زبانی که یاد میگیریم هم که همگی میدونیم ذهن ما هر چیزی رو با تکرار و تمرین آموزش میبینه، دیگه هرگز اونو فراموش نمیکنه،
ممکنه بسته به شرایط محیطی مدتی از اون آموزش کمتر استفاده بشه، اما فراموش نمیشه ؛
مثلا اگر کسی مدتها رانندگی نکنه ،رانندگی کردن و فراموش نکرده و با چند بار نشستن پشت فرمون بصورت غیر ارادی تمام آموخته ها رو به یاد میاره ،یا کسی که زبان مادری اش فارسیه و در اروپا زندگی میکنه درسته که بخاطر شرایط محیطی اونجا مجبوره به زبان اون کشور برای برقراری ارتباط صحبت کنه و کمتر از فارسی استفاده میکنه ولی زبان فارسی و فراموش نمیکنه .
پس من باید قدم به قدم شروع کنم به یادگیری زبان تناسب و اونو با جون و دلم یاد بگیرم و نگران این نباشم که اگر از سایت و آموزش دور بشم یادم میره آموخته هام ،البته این فاصله گرفتن مال الان نیست؛
باید یه مدت طولانی تحت آموزش بود، نمیشه با چند ماه و چند سال احساس کرد دیگه ملا شدیم نه فعلا زمان فاصله نیست حتی اگر متناسب هم بشیم بازم باید اینقدر آموزشها تکرارو تمرین بشن تا دیگه ملکه ذهن بشن، پس بدون عجله بدون زمانبندی و بدون اندازه گیری، بله بدون اندازه گیری نتیجه جسمی ،باید جلو بریم و تلاش کنیم و تحت آموزش باشیم ؛استمرار در مسیر و یاد گیری مدام و میتونم اینجوری توضیح بدم بچه ها زمانی که به مدرسه میرن و الفبا و ضرب و تقسیم و….رو یاد میگیرن احساس میکنن دیگه همه چیز و بلدن و در برابر آموزش مقاومت میکنن و مدام غر میزنن من که همه اینها رو بلدم چرا باید مدام برم مدرسه و تکرار کنم خوب تصور کنید همین بچه ابتدایی که گمان داره همه چیز و بلده یک شغل مهم و حیاتی مثل پزشکی و بتونه انجام بده ،مگه میشه؟مگه داریم؟
آموزش تناسب فکری هم همینه ما باید دوره های رایگان و بگذرونیم دوره های آموزشی که استاد زحمت کشیدن تهیه کردن بگذرونیم بارها تمرین و تکرار کنیم تا بزرگ بشیم و بالاخره به اون هنر تناسب برسیم و قشنگ یادش بگیریم هیچ کس یه شبه ملا نشده که ما بشیم ،آموزش نیاز به استمرار داره.
ما با سایز کردن و وزن کردن خودمون فقط ذهن چاق و تقویت میکنیم ،چون اون همیشه دنبال نتیجه گیری بوده ،وادارمون میکرد پرخوری کنیم و بعد هر بار پرخوری تهش با عذاب وجدان بهمون میگفت :خوب حالا که چی ؟خاک بر سرت این همه خوردی؟ الان چاق تر میشی !!!
،وقتی رژیم میگرفتیم و سخت ورزش میکردیم و زمان وزن کشی و روی ترازو رفتن بود، از میلی گرم ها هم صرفنظر نمیکردیم و هر چیز اضافه ای و از خودمون جدا میکردیم تا عددی و ببینیم که دلمون میخواست نتیجه ما باشه ولی با هر بار رفتن روی ترازو ذهن چاق حالمون و بد میکرد و میگفت: خاک تو سرت ببین عرضه نداشتی فقط همین قد لاغر کردی ؟بعد این همه سختی رژیم و ورزش؟
و ما رو سرخورده میکرد و نتیجه رو برامون ملاک میکرد و ما نا امید دست از رژیم برمیبرمیداشتیم،یا اینقدر ذهن چاق نتیجه گرا دنبال آزار و اذیت ما بود که حتی زمانهای رژیم که از نیاز بدن هم کمتر میخوردیم باز ما رو سرکوب میکرد که اگه میخوای بهتر نتیجه بگیری از اینم کمتر بخور و بیشتر ورزش کن و اینقدر این کش مکش ها در درون ما بود که ثمره اش شد افسردگی و انزجار از جسم خودمون و سرخوردگی و نفرت از چاقی و ترازو و متر و تنفر از جهان هستی و با کوله باری از غم نالان به درگاه پروردگار برای این ساختار ظلمانی که درش قرار گرفتیم .
اما اما من از وقتی در مسیر صحیح یادگیری هستم احساسم با گذشته بسیار متفاوت شده و همین حس خوب زندگی و آرامش چیزیه که همیشه شیطان سعی داشته از انسان بگیره و قسم یاد کرده که نگذاره آب خوش از گلوی آدمها پایین بره ،من تلاش میکنم آب تو آسیاب شیطان نریزم جسمم و مکان خداوند بدونم و برای زندگی سرشار از نور و شناخت به خداوند روحم و جسمم و صیقل بدم ،زندگی فقط خوردن و……نیست زندگی رو باید زندگی کرد ،ترازو و متر و توجه به جسم مال ذهن چاقه من به ذهن چاقم بها نمیدم من در مسیر زیبای تناسب فکری با عشق زندگی میکنم .
از خداوند سپاسگزارم برای هدایتم و برای استاد بزرگوار و خانواده محترمشون و تمام دوستان همگامم و خودم و عزیزانم بهترینهای پروردگار و خواستارم سرشار از نور الهی ،سلامتی،آرامش و حس شادی و متناسب باشید
الهی به امید تو
سلام خدمت استاد عزیز
اولا خیلی خوشحالم که تا الان توانستم گام 28 را سپری کنم و برای ورود به سرزمین لاغرها مهیا بشوم
استاد خیلی قشنگ درمورد زبان چاقی و زبان لاغری توضیح دادید .
زبان چاقی همیشه اینها را میگه
و خیلی چیزهای دیگه و استاد ممنون که چقدر قشنگ زبان لاغری را توضیح دادید
زبان لاغری : مجموعه افکار ، احساس وواکنش هایی است که نتیجه تکرار و استفاده از آنها در زندگی میشه لاغری
در تمام روش ها سعی می کنند از طریق تغییر رفتار یا واکنش ها فرد را در مسیر لاغر شدن قرار دهند و به همین دلیل همیشه این روش ها شکست می خورهولی در روش لاغری با ذهن از افکار و احساس کار تغییر کردن شروع میشه که برای هیچ کس قابل دسترس نیست و فقط خود شرکت کننده می تونه به افکار و احساسش دسترسی داشته باشه
به نام خداوند مهربان
سلام به همه دوستان عزیز
بله با یادگیری زبان لاغری میتونیم روز ب روز متناسب تربشیم
اتفاقابرعکس استادمن ورزشو خیلی کم پیش میمود بپیچونم چون انرژی میگرفتم ولی خب ورزشی ک میکردم به نفس نفس مینداخت منو طبیعیه چون سخت بود یا خودمو میکشتم همه رو انجام بدم
یه حس قدرت و اعتماد ب نفس میداد بهم
شاید نصف علتی ک باشگاه میرفتم این حس رو در من ارضا میکرد ک دارم کار مثبتی انجام میدم و تحرک دارم کلا روحیه رقابتی داشتم تو باشگاه انگار الکی مثلا میخوان بهم جایزه ای بدن در صورتی ک هیچی نبود جز لذت ، بعضی وقتام به مشکلات فکر میکردم و وقتی عصبی بودم خودمو با ورزش تخلیه میکردم
پس هدف ما یادگیری زبان لاغریه و ما باید باور کنیم و خوب اطرافمون رو با دقت نگاه کنیم و ببینیم که افراد لاغر زیادی هستن ک بدون ورزش هم متناسبن نمونش دوتا از دوستان قدیمم
من نمیفهمم چرا ما باید خودمونو بکشیم تا لاغر شیم ولی اونا با خیال راحت برا خودشون میچرخن هرچی دوس دارن میپوشن بله ساختار بدنی همه ما انسان ها یکیه و نباااااید قبول کنیم افرادی هیچ تحرک خاصی ندارن با ما هیچ فرقی ندارن
بدن همون بدن
لاغری آسون ترین کار دنیاست
من عاشق لاغریم
سلام چند روزیه در دوره صدگام شما از دوره ورزش کردن صحبت می کنید که توجهمو جلب کرده . اگه فرصت کنم اون دوره هم در کنار صدگام و تغییر عادت انجام بدم فکر می کنم بهتر زبان لاغری رو یاد بگیرم .
من تا حالا از زبان لاغری چیا یاد گرفتم ؟
اول اینکه زبان لاغری زبان اصلی جسمه . پس زبان پیچیده ای نیست . با یکم دقت به جسممون میتونیم زبان اصلیش رو برای خودمون یاداوری کنیم .
دوم اینکه زبان لاغری به تلاش رنج آور ما برای کم خوردن و فعالیت بیشتر ربطی نداره .
یعنی با کم خوردن و فعالیت بیشتر نمیتونیم زبان لاغری رو یاد بگیریم .
فقط در صورتی می تونیم این دو حرکت رو انجام بدیم که فرمولهای ذهنی لاغری در جهت زبان بدن ایجاد کنیم .
مثلا نگیم کم خوردم بگیم به اندازه نیاز جسمم خوردم .
نگیم نمیخورم چون میخوام لاغر بشم بگیم نمیخورم چون سیرم .
نگیم میخوام ورزش کنم که لاغر بشم تا از شر چاقی رها بشم ، بگم ورزش می کنم که حالم خوب باشه و به نشاط و سرحالی برسم .
نیت اعمال رو تغییر بدیم .
نیتها رو طوری انتخاب کنیم که به ما انگیزه بده .
کاهش وزن با ترازو به ما انگیزه کاهش وزن نمیده بلکه کاهش وزن از طریق ذهن به ما انگیزه میده جهت حرکت در مسیر لاغری .
من لایق متناسب شدم هستم .
من متناسب شدن رو دوست دارم .
من به لاغر شدن علاقه دارم .
من لاعر شدن رو یه انگیزه درونی میدونم نه یه عامل بیرونی .
من در همه زمانها احساس متناسب بودن دارم به جز زمانهایی که بیش از اندازه میخورم و زمانهایی که توجهم به جای تغییرات کوچک مسیر لاغریم میره سمت بدن چاقم .
نمیتونم بگم دست خودم نیست . چون خودم مسئول این توجهات و رنجها هستم . بعد از پرخوری احساس چاقی می کنم و البته در دوره تغییر عادت دارم تمرین می کنم که با پرخوری به صلح برسم و تا حد زیادی رسیدم و به نسب قبل خب هم احساس من نسبت به پرخوری بهتر شده و هم رفتار پرخوری در من کمتر تکرار شده . انگار هر چی بیشتر ازش رنج می کشی بیشتر بهش توجه می کنی و بیشتر تکرار میشه .
یاد گرفتم فیلتر چاقی رو از روی نگاه ذهنم بردارم . بدون فیلتر چاقی به خودم نگاه کنم .
بدون فیلتر چاقی به این باور میرسم که تمام چربیهای الان من نهایتا تا یک ماه دیگه از بین میرن و چاقی که من نگرانشم رو دارم با این نگرانیها دوباره خلق می کنم و هر چقدر احساس من بهتر باشه . رهاگونه تر باشم . آرامتر باشم . خوشحالتر باشم . مطمئن تر باشم چاقی کمتر و کمتر تولید میشه . طوری که سرعت تولید چاقی من از سرعت رفتن چاقی من بیشتر میشه و در نتیجه من کمتر چاق میشم تا جاییکه این دو سرعت با هم برابر میشن و اگه فرمولهای لاغری هی بیشتر و بیشتر بشن در نتیجه من دیگه کمتر چاقی تولید می کنم و طبیعت اصلی بدن من در بدنم ظاهر میشه و خودشو نشون میده .
به هر میزان که ما کمتر از فرمولهای چاقی استفاده کنیم به همون میزان ما چاقی رو در بدنمون تولید نکردیم و چاقی های قبلی هم که طی طبیعت جسم همه دارن اکسید میشن .
فرمولهای چاقی به غذا قدرت چاق کنندگی میدن .
فرمولهای چاقی علائق ما رو تحت تاثیر قرار میدن .
ما قبلا شاید یه سری از غذاها رو اصلا دوست نداشتیم اما به واسطه ی اینکه ما از فرمول انعطاف در مسیر چاقی استفاده کردیم غذاهایی که وارد لیست علائق خودمون کردیم بیشتر و بیشتر شد و روز به روز رفتار ما در مواجهه با این لیست غذاها چاق کننده تر شد .
یعنی به جای خوردن براساس زبان جسم (گرسنگی و سیری ) بر اساس الگوی چاقی ( ولع و سیری ناپذیری ) غذا خوردیم .
ما همین یه رفتارو که تغییر بدیم همین تغییر کوچیک برای ما نتایج عالی داره و توجه منو از چاقی به لاغری میبره .
اما من باید دایره رفتارهای متناسبمو بیشتر کنم .
مثلا همین نوشتن و گوش دادن و خوندن جزء رفتارهای متناسب کننده است .
احساس خوب داشتن جزء رفتارهای متناسب کننده است .
دوست دارم دوره ورزش رو مرور کنم تا فرمولهای حرکتی رو هم بر اساس زبان بدن پیدا کنم .
البته تا حدودی اونم میدونی . زبان اصلی بدن برای حرکت توسط احساس خوب ما به حرکت خودشو نشون میده و همینطور احساس خوب نسبت به استراحت .
اما احساس تنبلی احساس بدیه که ما نسبت به عدم تحرک در خودمون ایجاد می کنیم .
پس فرمول چاقی برای ورزش احساس تنبلیه و احساس بد داشتن نسبت به عدم تحرک و همینطور احساس بد داشتن نسبت به خود ورزش . همینطور احساس بد داشتن نسبت به نشستن و خوابیدن .
در حالیکه انسانهای متناسب در همه این مواقع حسشون خوبه .
یعنی با زبان بدن میخوابن . بازبان بدن مینشینند و با زبان بدن حرکت می کنند و همیشه هم متناسبن .
زبان لاغری زبانیه که باید بیاموزیم هرچقدر بیشتر ازش استفاده کنیم تمایل ما بیشتر تغییر می کنه و ما رفتار متناسب تر ی از خودمون در مواجهه با مواد غذایی خواهیم داشت .
وقتی بدونیم چرا پرخوری می کنیم ؟ دلایل زیادی میاد توی ذهنمون . چون اعصابم خورده . چون دلم میخواد چون فلان غذا رو دوس دارم . چون خوردن رو دوس دارم . چون لذت میبرم .
خب حالا پرخوری رو تجزیه کنیم . ماده غذایی + خوردن + تکرار بعد از سیری .
میتونیم این سوال رو از خودمون کنیم :
آیا این ماده غذایی رو الانم دوس داری ؟
آیا خوردن این ماده غذایی رو الانم دوست داری ؟
اگه دقت کنیم بعد از سیر شدن پاسخ یکی از اینا منفی میشه .
و ما در هنگام پرخوری نه دیگه از اون ماده خوشمون میاد و نه دیگه از خوردنش خوشمون میاد . یه حالت و احساس بدی پیدا می کنیم نسبت به هردو . دقیقا اینجا نشون میده پرخوری داره اتفاق میفته .
پرخوری هیچ لذتی نداره . دقیقا ما از یه جایی به بعد دیگه از غذا و همینطور خوردن غذا خوشمون نمیاد اینجا دقیقا نشون میده ما سیر شدیم و اکثر زمانهایی که مانقطه سیری رو گم می کنیم چون مدتهاست از این مرحله عبور کردیم . یه ویژگی دیگه که از این نقطه پیدا کردم اینه که تو مطمئنی سیر شدی دیگه شک و تردید نداری که آیا من سیر شدم آیا گرسنمه باید بیشتر بخورم یا نخورم و از این حرفا توی دهن نیست .
یعنی نسبت به بدنت آگاهی و زبان سیری و گرسنگیشو پیدا کردی .
هیچ رفتاری تحمیلی نیست . نه خوردن تحمیلیه نه نخوردن .
البته تمام کلماتی که من از زبان لاغری یاد گرفتم بیشتر مربوط به رفتار غذایی میشه .
چون مابقی کلمات لاغری از درست شدن این فرمول ناخوداگاه درست میشه . یعنی من وقتی رفتار متناسب غذایی دارم ناخوداگاه خودمو دوست دارم . نا خوداگاه خودمو سرزنش نمی کنم . ناخوداگاه به چاقی خودم با نگاه افسوس و ناتوانی نگاه نمی کنم . ناخوداگاه اعتماد به نفس دارم . ناخوداگاه احساس لیاقت دارم . ناخوداگاه بدون فیلتر چاقی خودمو نگاه می کنم و … . یعنی وقتی این فرمول رو درست می کنم ناخوداگاه مابقی فرمولهای غیر مربوط به مواد غذایی در من اصلاح میشه .
و تغییر در این فرمول که اتفاقا شناخت زبان بدن هم هست و طبیعت بدن و بدن آگاهی خیلی می تونه در این راه به من کمک کنه باعث میشه من در ادامه دادن مسیر لاغری و شناخت زبان لاغری علاقه بیشتری پیدا کنم .
به نام رب عرش عظیم سلام به نظرم زبان لاغری زبان توکل افرادی که متناسب هستند متوکل تررهستند چرا که آنها قدرتی به مواد غذایی نمیدند قدرت جسمشون باور دارند و ترسی از مواد غذایی و موقعیت ها و مکان و زمان ندارند آنها ایمان دارند که همین طوری می مانند و در جهت رشد و پیشرفت جسمشون برای شادابی و تندرستی و نشاط جسمشون ورزش میکنند فرد هرچی از لحاظ ذهنی متناسب تر باشه متوکل تر و من به شدت تحسین میکنم این افراد اینها بی نظیر هستند اینها نعمت های رب و فراوانی میبینند و باور دارند و ازش لذت میبرند برای جسمشون ارزش قائل هستند و دوستش دارند منم میخواهم زبان توکل یاد بگیرم زبانی که باعث میشه متناسب بشم و وجه اشتراک افراد متناسب زبانی که برام آرامش و شادی و فراوانی بی انتها به همراه داره زبانی که قدرت من به عنوان اشرف مخلوقات نشان میده میخواهم این زبان یادبگیرم و نتایجی هم که گرفتم الهامات و شوق و انگیزه ای که در این مسیر داشتم به خاطر این که دارم این زبان یادمیگیرم و من هر روز با توکل بیشتر باعشق بیداریم و در این مسیر حرکت میکنم چرا که ربم خودش جبار هست خودش اصلاح کنند و جبران کنند ه مسائل زندگی من و تا این جا زندگیم اصلاح کرده پس ادامه مسیر با توکل بر او پیش میرم خدایا به امید تو
استاد همین الان دوتا از کدهای چاقی پیدا کردم وقتی که گفتید بنده خدا التماس میکرده به ترازو که لاغر تر نشونش بده دیدم این رفتار به شکل دیگه در من هست وقتی که لباس و شلوار مشکی میپوشم یا لباسی که در تنم آزاد تر باشه یا طرحش جوری باشه که من لاغر تر نشون بده یا وقتی تو ایینه به خودم نگاه میکنم و شکمم رو میدم داخل یا وقتی جوری میشینم که شکمم دوطبقه نشه همه این ها نشان از این داره که من هنوز به جسمم و به توانایی هام برای متناسب شدن اعتماد نکردم و نگرانم . و این که گفتید فورمول های ذهن انگار این واژه برام جدید بود یعنی متوجه شدم من به شخصه خیلی به جسمم گیر دادم و تمام توجه ام روی جسمم و باید این توجه بردارم و روی افکارم بزارم تا با توکل بر ربم در این مسیر رشد کنم خدایا شکرت . واقعا درست میگید چاقی یه زبان برای یادگیری زبان جدید ما از زبان خودمون استفاده میکنیم تا درک کنیم و متوجه بشیم کلامت رو پس الان هم با استفاده از زبان چاقی میتوانیم زبان لاغری رو یادبگیریم با فهمیدن این که چه رفتاری برگرفته از فرمول های چاقی یا زبان چاقی هست . من مریم به خودم قول دادم که باید در این مسیری که هستم شگفتی ساز باشم و با همین فایل های رایگان نتیجه بگیرم و امیدو انگیزه ای باشم برای بقیه چرا که اگر من الان از این امکانات عالی که در دست رسم در این سایت هست نتیجه نگیرم چه جوری میخواهم از فایل های دیگه نتیجه بگیرم ؟ من میتوانم این کار انجام بدم و به زودی زود عکس خود را در آلبوم شگفتی سازان میبینم .من باید بیشتر به افرا متناسب اطرافم و رفتارهاشون دقت کنم و با خودم ودیگر افراد چاق مقایسه کنم تا بتوانم بهتر زبان لاغری و درک کنم همین دوسه روز پیش که رفته بودیم صبحانه بیرون بخوریم یه خانم متناسب دیدم که چقدر با ارامش غذاش میخورد و اصلا حرص و ولی برای این که زود تر غذاش رو بخوره نداشت و همبن رفتار و در برادرم هم میبینم خیلی تو دلم تحسینشان میکنم چون آنقدر این غذا رو با لذت و آرامش و خیال آسوده میخوردن که از دیدن خوردنشون بهم احساس خوبی دست میده الان که دقت میکنم این رفتار در پسرخاله و دختر منم هست که متناسب اند اما بقیه خانواده که اضافه وزن دارن نه این طور نیستند یه نکته دیگه که از بین حرفاتون متوجه شدم این که من با چه هدفی این فایل ها رو گوش میکنم و تمرین ها رو انجام میدم و آیا این کار با انگیزه انجام میدم و به طور مداوم یا این که بعضی وقت ها کم کاری میکنم چرا که این مسئله خیلی مهم تفاوتش درست مثل همون افرادی که در باشگاه نتیجه میگرفتند و آنهایی که نتیجه نمیگرفتند نکنه یه وقت فقط برای این باشه که دوره تموم بشه و به خودم بگم مریم اینم فایده نداشت و یه بهانه به بهانه هام اضافه کنم و خودم قربانی چاقی نشون بدم این تلنگری بود برام که با اشتیاق بیشتری فایل هارو دنبال کنم این که فردی که اشتیاق داره فردی که خودش ارزشمند میدونه و به دنبال بهبود خودش به راحتی نشانه هارو میبینه وآنها رو دنبال میکنه اما فردی که از خودش متنفر و میخواهد فقط رها بشه از بخشی از خودش اگه نشانه ای هم باشه نمیبینه اگه هم ببینه نمیتوانه اون نشانه رو موفقیت خودش بدونه و این که وقتی مسیر درست باشه اولین نشانه آن احساس خوب و آرامش هست لذت بردن از مسیر هست اما اگه مسیر اشتباه باشه همش با رنج و سختی هست و انگار که در دورباطل افتادی هر جا هستید شاد و پیروز و در مسیر متناسب بودن باشید .
سلام عصربخیر
امروز ۱۵ بهمن ۱۴۰۱گام ۲۸ بر میدارم
دانستن هر زبانی در جایی به کارادم میاد شمابادونستن یک زبان جدید ادم دیگه میشی یعنی شما به یی نفر دیگه تبدیلمیشه فرهنگش بهترمتوجه میش ارتباط باافراددیگه میگری واز تجربه اون افردااستفاده میکنی من درحجواجببا چهارنفر هم اتاق بودیم ییروز با هم به خانه خدا رفتیم دوستانمبایی فردیی خارجی هم صبحبت شدن منچون انگلیسی بلد نبودم حس بیدی پیدا کرد گفتم ای کاش بلدبودم صبخت دوساتم خیلی زمانبرد .
دو روزدیگه باز مابا هم رفتیم مسجد الحرام این باریی گروه از ترکیه امده بودن من بدون معطی باهشون صبحت کردم
چو من ترک زبان هستم وفتیبه دوستانم نگاه کردم تازه متوجه شدم اون اصلا ترکی بلد نیستن حالامن بودم که ترجمه میکردم پس من یی ادم دیگهام در وجودم هست .وفتی من زبان لاغریی یاد بگیرم واز اون زبان استفاده بکنم به جای مبازه باچاقی وفراموشی فرموله چاقی که امکان نداره برای لاغرشدن اززبان لاغریی کمک بگریم برای متناسب شدن
وهمشگی لاغرشیم
ارام ارام گام به گام زبان لاغریی یاد گرفته ودر راه متناسب شدن ادامه مسیر بدهیم.
مثله ترازو از بدترن شگل شکنجه هستش اکه این بی دین ادم کم نشون بده روح ادم پرواز میکنه ادم حس بهتری داره وای از روزیکه ادم سنگیتر نشون بده حال ادم خراب عصاب به هم ریخته وادم نگران که درست انجام نداده .
ودیگه حس حال ادم خراب میشه خدارو شکر تو دوره شمااین شکنجه تمام شده من یی ماهی است که خودم شکنجه نمیکنم سایز نمی گیرم راحت شدم خدا عزت بده اقایی استاد من از این شکنحه وحس خراب نجات دادی.راحت شدم تویی هر رژیمی که میگرفتم این روز وزن کردن از شب قبل استرس داشتم وای خدایا فردا نکنه وزنم بالا رفته بشه از روز که روی ترازو نمیرم حسم خیلی خوبه ودارم گیف دنیا میکنم که دیگه ترازو میزارم یی جایی وسیله غذاب جمع میشه دیگه شکلشو نمبینم خدایا ممنونم .
رفتن روی ترازو هم باید یی دوره فشرده به خودمون میادیم ثصح ناشتا باشی هزارتا برانامه داشت یی ماهی اصلا فیافه ترازو مشاده نکردم دیگه مشاده نمیکنم افراد خانوادهام میکن مامان دری لاغر میشی انشالله تانتیجه خیلی زیاد تشکر
“به نام خداوند هستی بخش و یکتا”
درود و سلام به همگی ؛
گام بیست و هشتم ؛ یادگیری زبان لاغری ؛
امروز ۹ بهمن ۱۴۰۱ خدا را شکر که توانستم گام بیست و هشتم را بردارم.من کورد هستم و طبیعتا زبان مادری من کوردی است که من آن را از بچگی یاد گرفته ام و از طریق آن با اطرافیان ارتباط برقرار می کنم.تقریبا قبل از ورود به مدرسه من با زبان ملی کشورم ایران که زبان فارسی است آشنا شده ام و آن را به خوبی یاد گرفته ام چون تمامی آموزش های ما به زبان فارسی است و برای ادامه تحصیل و ورود به اجتماع بزرگتر باید زبان فارسی را یاد بگیریم بدون اینکه زبان اصلی خود که همان کوردی است را فراموش کنیم.در دوران راهنمایی کم کم با زبان انگلیسی آشنا شدم و شروع به یاد گیری آن کردم و تا حدودی آن را یاد گرفتم البته بدون فراموش کردن زبان اصلی که همان زبان کوردی و زبان ملی که همان زبان فارسی است.این نشان دهنده ی توانایی ذهنی ما برای یاد گیری و آموزش هر چیزی است که ما می توانیم آن را به راحتی آموزش ببینیم و یاد بگیریم.همه ی ما افراد چاق یک زبان مشترک داریم که همان زبان چاقی است که با یاد گرفتن آن در طول زندگی کم کم زبان واقعی جسم خود که زبان لاغری است را بلا استفاده گذاشته ایم و رها کرده ایم.چون زبان اصلی جسم ما لاغری است نه چاقی و ما اگر زبان جدیدی را یاد بگیریم دلیل بر این نیست که زبان قبلی را فراموش کرده باشیم فقط دیگر از آن استفاده نمی کنیم پس الان با توجه به این موضوع ما افراد چاق دوباره می توانیم با آموزش مجدد زبان لاغری ، به خوبی آن را به یاد بیاوریم و از آن استفاده کنیم تا بتوانیم به حالت طبیعی جسم خود یعنی لاغری دست پیدا کنیم.اوایل که من تازه به این مسیر هدایت شدم و خیلی شوق و اشتیاق فراوانی پیدا کردم از آشنایی با این مسیر و روش ، دوست داشتم به بعضی از اطرافیانم که آنها هم اضافه وزن دارند درباره ی این روش و مسیر توضیح بدهم و این کار را نیز کردم اما آنها توجه آنچنانی نکردند و راه و روش خود را ادامه دادند.بعد از آن متوجه شدم که ابتدا خداوند مرا به این مسیر هدایت کرد و پس از آن هم خود این مسیر هم مرا دعوت به حضور در این مسیر نموده است و خواهان حضور من در مسیر لاغری با ذهن بوده است و خدا را شکر میکنم که با این روش و مسیر زیبا آشنا شدم.با دیدن فایل یاد وقت هایی افتادم که من هم هر چند وقت یکبار خودم را با ترازوی خانگی وزن می کردم و این باور را داشتم که وزن واقعی من صبح ها بعد از رفتن به سرویس بهداشتی و بدون لباس می باشد و حتی گوشواره و زنجیر و گیره ی مو را از خودم جدا می کردم و ترازو را بر روی سرامیک و یک جای تخت قرار می دادم و بعد از آن بر روی ترازو قرار می گرفتم و خودم را وزن می کردم.واقعا این کارها چه معنی داشت؟!جز اینکه نشان از فشار فراوان چاقی و اضافه وزن بر ذهنم و بیشتر از آنکه بر جسم من فشار بیاورد چند برابر بیشتر بر ذهن و روان من فشار وارد می کرد و این دردناک و زجر آور بود.خدا را شکر از زمان شروع دوره من خیلی کمتر بر روی ترازو میروم و سعی می کنم کمتر از این هم این کار را انجام دهم و با احساس و مشاهده ، کار ترازو را انجام دهم و لاغری خود را بسنجم چون من به این روش و مسیر ایمان دارم و مطمئنم که از طریق آن به تناسب اندام و لاغری خواهم رسید و در واقع به توانایی شخص خودم هم باور دارم پس دیگر نیازی به استفاده ی مکرر و وسواس گونه از ترازو برای سنجش کاهش وزن و لاغری خودم ندارم.لاغری و تناسب اندام راحت ترین و آسان ترین کار دنیاست.
سلام✋️ خدمت خانواده عزیز تناسب فکری و استاد عطار روشن بزرگوار🌹
بنده فایل تصویری و صوتی استاد رو دو یا سه بار گوش کردم متن بالای فایل رو خوندم و حتی نسبت به گام های قبلی نظرات بیشتری از دوستان رو مطالعه کردم بله کاملا درسته که باید زبان لاغری رو یاد بگیریم
ولی برای من جای سوال شده که زبان لاغری چیه شاید اگه بخوام به این سوال جواب بدم باید اول بدونم که زبان چاقی چیه ؟
دو روزه ذهنم درگیر این مسئله است که زبان چاقی چیه و زبان لاغری چیه
در نوشته های دوستان بیشتر به این اشاره شده بود که باید زبان لاغری رو یاد بگیریم و من قبلا چه کارهایی می کردم چه سختی هایی به جسم می دادم و تمام مثال هایی که که خود استاد هم زدن .
این مسئله ذهن منو اونقدر درگیر کرد که من تصمیم گرفتم برم دوره را خریداری بکنم و دیگه تو این مسیر رایگان قدم بر ندارم چون احساس کردم دیگه اینجا سوالاتی برام پیش میاد که اطلاعات فایل های رایگان شاید پاسخگوی نیاز من نباشه .
و خیلی جالب اتفاقی افتادکه حالا نمیدونم گفتنش اینجا جایز هست یا نه ولی دیروز همین که اومدم توی سبد خرید و گزینه بانک رو انتخاب کردم که وجه دوره ی عزیزمو🥺 واریز بکنم تو این فاصله گوشیم زنگ خوردو خیلی جالب نمیدونم شاید گاهی اوقات حکمت اتفاقی که برامون میفته از فهم و درک فعلی ما خارج باشه.
واقعیت برادرم به من زنگ زد و گفت به دلیل مشکلی که براش پیش اومده تقاضای یک مقدار بیشتر از هزینه ی دوره پول از من کرد .🤦♀️
من دقیقا اون لحظه توی سایت بودم که ایشون به من زنگ زد و من گفتم که یه چند لحظه بعد باهات تماس بگیرم خیلی ذهنم به هم ریخت
یعنی توی دوراهی موندم که آیا بگم ندارم و دوره ایی که خیلی ذوق شرکت در اون رو داشتم خریداری بکنم یا به داداشم کمک کنم چون تو شرایطی بودش که حتما ضروری بود به من زنگ زد .
به هر حال من تصمیم گرفتم که بهشون کمک کنم نمیدونم واقعا حکمتش چی بود ولی خیلی با ذوق و حال خوب اومده بودم توی سایت برای تهیه دوره خیلی از دیروز حالم گرفته شد ناراحت شدم و احساس کردم که خوب اگه قرار بود پول بدی و بعدش ناراحت باشی چرا این کارو کردی؟
امروز که اومدم تو سایت به یک فایل استاد برخورد کردم که از سفر و اتفاقات اون سفر صحبت کرده بودن بعد گوش دادن به اون فایل ها و نوسان احساسی که استاد در موردش حرف زده بودن حالم بهترشد درسته از دیشب تا امروز ذهنم مشغول بود امروز که این فایل ها رو گوش کردم با یه احساس خوبی مواجه شدم و احساس کردم که نه کار درستی کردم
به خودم قول دادم که تو اولین پولی که دستم میاد بتونم مجدد بسته رو خریداری بکنم چون احساس کردم که دیگه به نقطه ای رسیدم که شاید این اطلاعاتی که توی مسیر لاغری که گفته خیلی خوبه ولی پاسخگوی سوالات من نیست به هر حال بازم خداروشکر می کنم شاید دیروز حالم زیاد خوب نبود ولی امروز تصمیم گرفتم که بپذیرم شرایط رو.
چون من که تصمیم قطعی گرفتم دوره را خریداری کنم حالا یکم دیرتر.
و اگه این مسئله رو اینجا مطرح کردم واقعیش چون احساس می کنم همونطور که اول تمام تمرینات سلام به خانواده بزرگ تناسب فکر می کنم حس کردم که دارم توی جمع خانواده خودم مسئله ای که برام اتفاق افتاده رو بیان میکنم تا در انتها سوالی که برام پیش اومده رو بتونم از استاد بپرسم تا زمانی که بتونم دوره را خریداری بکنم.
به هرحال حقیقتش این تمرین زبان لاغری بیاموزیم را مجدد امروز گوش کردم ولی دوست داشتم از استاد بپرسم استاد اگه زبان چاقی را بلد باشیم هر چیز مخالف اون میشه زبان لاغری ؟؟واصلا زبان لاغری چیه؟؟؟چه افعالی نشان دهنده ی زبان لاغری در افراد متناسبه. آیا عادتها، رفتار ،نوع تفکر ذهنی اونها راجع به غذاخوردن سیری گشنگی و تمام مسائل مربوط به تناسب اندام میشود زبان لاغری؟؟؟
ممنونم که هستید .و خداروشکر میکنم که این سایت این صفحه اونقدر صمیمی و باحالِ خوبه که وقتی با هر مشکلی واردش میشم راه روشن و درست رو بهم نشون میده .واز همه مهمتر حالم خوب میشه .خدایا شکرت 🤲🤲🤲🤲
سلام و درود
زبان لاغری مجموعه افکار، احساس، رفتار و واکنش هایی است که نتیجه تکرار و استفاده از آنها در زندگی می شه لاغری
در تمام روش ها سعی می کنند از طریق تغییر رفتار یا واکنش ها فرد را در مسیر لاغر شدن قرار دهند و به همین دلیل همیشه این روش ها شکست می خوره
ولی در روش لاغری با ذهن از افکار و احساس کار تغییر کردن شروع میشه که برای هیچ کس قابل دسترس نیست و فقط خود شرکت کننده می تونه به افکار و احساسش دسترسی داشته باشه
سپاس استاد بزرگوار
ممنون از پاسخگویی همیشگی تون .
در پناه خدا باشین 🤲
سلام . خوبین ؟
سوالایی که در ذهن شما ایجاد شده بود در ذهن منم قبلا ایجاد شده بود . این که اکثر بچه ها خوب میدونند در مسیر چاقی چه فرمولهایی داشتند و بیشتر از اونا صحبت می کنند . اما خیلی کم در مورد لاغری مینویسن .
چیزی که به ذهنم رسید اینه که من خودم باید زبان لاغریم رو کشف کنم . چون ما زبان لاغری رو بلدیم و در حافظه مون هست و یاد گیری زبان چاقی هیچ وقت نمیتونه زبان لاغری رو از ذهن ما فراموش کنه . تنها چیزی که باعث شده ما زبان لاغری یادمون بره استفاده نکردن از اونه و برعکس استفاده از زبان چاقی .
یادتونه زمانهایی که ما امتحان زبان داشتیم و البته زمانی هم که خیلی میخوندیمش چقدر جالب بود که تا چند روز تمرکز ما روی زبان بیشتر بود و هر عباراتی که گوشه و کنار میخوندیم رو بهتر میتونستیم درک کنیم ولی بعد که دیگه استفاده نمیکردیم دوباره اون حالت دقت و توجه از اون زبان خارج میشد و دوباره کلمات فقط یه سری حروف الفبایی بودن که دیگه حتی نگاهشونم نمیکردیم .
چیزی که فهمیدم اینه که ما اگه به استفاده کردن از هرچیزی لازم پیدا کنیم خیلی خوب اون رو به کار میگیریم . مثلا اگه برای فلان بیماری بد فلان دکتر بگه باید خودتو لاغر کنی ما به دلیل خواستن سلامتی از زبان لاغری لازممون میشه و ازش استفاده می کنیم . ولی در وضعیت عادی چون اون لزوم رو نمیبینیم خیلی ازش استفاده نمی کنیم . . مثلا یه فردی وقتی ایرانه به زور دو تا کلمه انگلیسی یاد می گیره اما همین فرد وقتی میره خارج از کشور زندگی می کنه طوری که به استفاده کردن از زبان انگلیسی نیازمند میشه و لازمش میشه هرطور شده از روی صحبت بقیه خیلی چیزا یاد میگیره و کم کم با استمرار میبینید بدون هیچ کلاسی فقط در اثر تکرار و استمرار زبان انگلیسی رو استفاده می کنه .
زبان لاغری تمام نکاتیه که ما تا الان یاد گرفتیم .
و دو درجه داره . اول اینکه از زبان چاقی استفاده نکنیم و دوم اینکه از زبان لاغری استفاده کنیم .
همین .
مثلا زبان چاقی اینه ما احساس نفرت به خودمون داریم زبان لاغری اینه که اولا ما احساس نفرت به خودمون نداشته باشیم درجه دوم اینه که ما خودمون رو دوست بداریم .
زبان چاقی اینه ما مسئولیت چاقی رو گردن بیرون از خودمون میندازیم مثلا میگیم سوخت و سازمون پایینه ، تیرویید داریم . فلان قرص مارو چاق کرده . کم تحرکیم
زبان لاغری می گه اولا مسئولیت چاق شدن رو گردن عوامل بیرونی ننداز و دوم مسئولیت این کار رو بپذیر و بگو خودم باعث چاقیم هستم پس خودمم مسئول لاغریمم .
یا مثلا وقتی زیاده از حد میخوریم در زبان چاقی ما از خودمون متنفر میشیم و عذاب وجدان داریم و همش میگیم چرا نمیتونم اما در زبان لاغری میگیم نه حتما لذت بردم که خوردم . وگرنه وقتی سیر بشم و لذت نبرم نمیخورم و در درجه اول هیچ عذاب وجدانی نمیگیری و در درجه بعد با رفتارمون به صلح میرسیم .
یازبان چاقی همش حسرت اندام دیگران رو میخوره اما زبان لاغری در درجه اول حسرت نمیخوره و در درجه ی بعدی امید و اطمینان به لاغر شدن داره .
در مجموع میشه گفت زبان چاقی مجموعه گفتگوهایی در ذهن ما هستند که هزاران بار در سرمون تکرار کردیم و در جهت حال بد ما و سرکوب ما هستند و زبان لاغری مجموعه گفتگوهایی هستند که اونها رو هم خودمون در سرمون ایجاد می کنیم و از کلماتی استفاده می کنیم که به جای سرکوب بهمون عزت نفس و اعتماد به نفس عشق و خوددوستی میده .
تغییر گفتگوهای ذهنی و به قول شما تکرار کلماتی بر عکس آنچه که عادت داریم و برای حال بد دادن به خودمون در ذهنمون میگیم عادت کنیم و از کلمات خوبی که حالمون رو خوب می کنه برای صحبت با خودمون استفاده کنیم .
حالا اگه بگردیم بازم خیلی بیشتر پیدا می کنیم . اینا فقط چند نمونه است .
حالا من فقط بیشتر روی یه فرمول دارم کار می کنم . تغییرات کوچک در رفتار غذاییم . همین که این تغییرات کوچک رو روزانه استفاده می کنم ناخوداگاه گفتگوهای ذهنیم در جهت مثبت و انرژی بخش جاری میشه و حالم خوبه .
یعنی هر روز یه حرکت کوچک دلخواه برای خودم انجام میدم و شادم میشم .
دوم استفاده از نقطه سیری و گرسنگی برای نخوردن و خوردن نه استفاده از ولع و سیری ناپذیری .
مثلا در زبان چاقی همیسه حس ولع داریم ولی در زبان لاغری حس گرسنگی جسمی داریم .
در زبان چاقی حس سیری ناپذیری داریم هرچی میخوریم سیر نمیشیم ولی در زبان لاغری ما سیری رو حس می کنیم و میفهمیم که سیریم .
در زبان چاقی ما فقط میخوریم در تمام ساعات بدون توجه به نیاز جسم پرخوری رو به خودمون تحمیل می کنیم . و از طرفی اگه هم بخوایم نخوریم کم خوری رو به خودمون تحمیل می کنیم . خوردن و نخوردن بر اساس زبان بدن و نیاز جسم نیست .
اما در زبان لاغری ما فقط موقع گرسنگی میخوریم و موقع سیری واقعا دیگه هیچی نمیتونیم بخوریم . میلمون به خوردن میره . دیگه علاقه ای به خوردن نداریم . گفتگویی در ذهنمون برای خوردن نداریم و اتفاقا وقتی نمیخوریم حالمون بهتره . خوردن و نخوردن با حال خوب انجام میشه و بر اساس گرسنگی و سیری .
در زبان چاقی ما همش توجه به اندام چاقمون داریم مثلا شکم رو نگاه می کنیم چربیها رو نگاه می کنیم و به حجم اضافه وزنی که باید کم کنیم و ناراحت میشیم و اعصابمون خورده ولی در زبان لاغری در درجه اول ما نگاهمون به چاقی نیست و در درجه بعد به تغییرات کوچکی که در مسیر لاغری داریم انجام میدیم توجه می کنیم . نگاهمون به اینده نیست به زیباییهای مسیر نگاه می کنیم خودمون رو نسبت به روز اول نگاه می کنیم . هر قدم کوچکی که در مسیر برمیداریم برامون ارزشمنده . ما لاعری رو روزانه زندگی می کنیم و سعی می کنیم شخصیت یک انسان متناسب رو بسازیم که حالش خوبه
اینا تقریبا چیزایی بود که به ذهنم رسید و تا الان از این مسیر یاد گرفتم البته خیلی چیزای دیگه هست که دیگه اگه بخوام بنویسم خیلی طولانی میشه . ولی اینا پاسخ سوالاتی بود که دقیقا برای منم پیش اومده بود .
سلام
چه کار خداپسندانه ای انجام دادید که اول به برادرتان کمک کردید و چقدر خداوند و برادرتان از شما راضی هستند انشاالله به زودی این دوره را خریداری خواهی کرد . با تشکر
سلام خدمت استاد عطار روشن گرامی
من مدتها هست در این مسیرم و دارم فرمولهای درست رو جایگزین فرمولهای نادرست میکنم و من با نگاه کردن به رفتار افراد متناسب کلی باور خوب در خودم ایجاد کردم که ما با هم هیچ فرقی نداریم فقط افکار ما هست که با هم فرق داره و باعث شده جسم ما متفاوت بشه.
مثلا اونها باور دارن هر غذایی میخورن جذب بدنشون نمیشه و اما چاقعا فکر میکنن با هر بار خوردن چاقتر میشن .
یا اینکه اونها فکر میکنن هر غذایی هر چقدر چرب و سنگین و اضافه بخورن در بدنشون میسوزه و تبدیل به انرژی و یا … میشه اما چاق ها فکر میکنن با هر غذای سنگین چندین کیلو اضافه وزن سریع پیدا میکنن
یا اینکه اونها خیلی فکرای درست دارن که چاق ها ندارن و یا اینکه ما دقیقا برعکس اونها رو داریم که باعث چاقی جسم میشن پس من هم باید سعی کنم که افکار و باورهای خودم رو تغییر بدم و کاملا شبیه به باورهای اونها کنم .
اما در گذشته که من با این موضوعات آگاهی نداشتم برای اینکه جسمم رو مثل متناسبها کنم سراغ رژیم و ورزش میرفتم و به جسمم فشار میاوردم تا مثل اونها بشم و اضافه وزنم رو از دست بدم یادم میاد من در گذشته بارها به باشگاه میرفتم تا لاغر بشم و همینکه لاغر میشدم دیگه اون رو رها میکردم تا دوباره راحت بشم و اینقدر این کار رو در چاقی می کردم که دیگه برام اثبات شده بود من با رژیم و ورزش لاغر میشم پس هر وقت اضافه وزنم بهم فشار میآورد و نزدیک به مراسم عروسی و یا چیزی بود من سریع باشگاه ثبت نام میکردم و کمی کم خوری میکردم سریع لاغر میشدم ولی به محض اینکه اون مراسم رو رد میکردم دوباره همه چیز رو رها میکردم و سریع چاق میشدم و یادم میاد آخرین بار بعد از بارداری دومم که خیلی چاق شده بودم به شدت از چاقی متنفر بودم و حالم بد بود برای همین چهار ماه بعد از زایمانم رفتم پیش کارشناس تغذیه و به همراه رژیم به باشگاه هم می رفتم اونم با پشتکار. با عشق به لاغری با تعهد و استمرار و اینقدر رفتم و همزمان با اون رژیم سنگین گرفتم که در نهایت سختی و زجر من تونستم لاغر بشم و وزنی رو تجربه کنم که در کل دوران ازدواجم همچین وزنی رو نداشتم اما چه فایده که ماندگار نبود و من بعد از اون موقع همش در حال رفت و آمد بین چاقی ولاغری بودم و من چون خیلی به کارشناس تغذیه از این نوسان وزنم گله کردم اونم گفت باید بری ترازو بخری و بزاری داخل اتاقت و هر هفته خودت رو وزن کنی که این همه بالا و پایین نشی و وزنت رو کنترل کنی و من هم خریدم و بعد هم برای ا انجام این کار کلی با وسواسی خاصی اون رو انجام میدادم مثلا با لباس نازک میرفتم در یک جای مشخصی میرفتم حتما اول صبح میرفتم بعد از اجابت مزاج میرفتم و یا حتما وزنه رو روی سرامیک میزاشتم و ….و در نهایت هم ترازو عدذبالایی رو نشان من میداد که اصلا با تلاشهای من برای لاغری هم خوانی نداشت و در اون لحظه من دیگه همه چیز برام تمام میشد اینقدر حالم بد میشد گریه میکردم و…. .که همه متوجه میشدن و میگفتن بازم چیه نکنه وزنت اضافه شده و من کلی براشون درد و دل میکردم و اونها هم میگفتن آخه چون تو فلان دارو و مشکل رو داری طبیعی که چاقتر بشی قبول کن دیگه تو اینطوری .اما من هر گز نمیتونستم قبول کنم چون میدیدم چقدر محدودیت دارم چقدر زجر و سختی میکشم و اما در نهایت وزنم از خیلیها که چندین برابر من میخورن چاقتر هستم و همیشه دنبال علت میگشتم وکلی سوال در ذهنم داشتم که چرا من که اینطوری با محدودیت میخورم از فلانی اینقدر کمتر میخورم اما اینقدر وزنم بیشتر هست ؟؟ و یا مگر یه دارو چی میکنه که من چاق بشم ؟؟ چون من اعتقاد داشتم آدم با خوردن بیشتر وزنش بیشتر میشه و با کم خوردن وزنش کمتر میشه برای همین نمیتونستم قبول کنم که یک دارو من روچاق میکنه ؟؟
خلاصه اینکه من در دوران رژیمم و ورزشم واقعا ذهن پریشانی داشتم و من همیشه در حال وزن کردن بودم و به محض اینکه میدیدم کمی چاقتر شدم میرفتم دکتر و درخواست رژیم جدید میکردم و دوباره لاغر میشدم اما بازم بعد از مدتی از دستش میدادم .و این رو هم بگم اوایل ازدواجم که هنوز بچه دار نشده بودم و کلی چاقتر شده بودم به اصرار خواهر بزرگم برای رفع این اضافه وزن یادم هست میرفتم یه جایی که کلی وسیله داشت که امواج خاصی رو با برق وارد بدن من میکرد و واقعا حس بد و درد ناکی بود اینقدر زجر آور بود که من چند جلسه با سختی رفتم اما دیگه ادامه ندادم و بعدش همش با رژیم و ورزش خودم رو لاغر کردم تا این اواخر که خیلی خسته و ناامید بودم و میخواستم به سمت قرص لاغری و یا دمنوش برم که دیگه خدا من رو با این راه هدایت کرد و زمانی که وارد این راه شدم اصلا از خود بی خود شدم چون انگار گمشده ی خودم رو پیدا کرده بودم احساسم خوب شد و احساس قدرت. و توانایی کردم که میتونم و امیدوار شدم که میتونم تغییر کنم و با همون تعهد و پشت کار که در ورزش و رژیم داشتم وارد این دوره ها شدم و تمام انرژی و توانم رو وارد این دوره ها کردم و با استمرار در این راه و با عشق و ایمان . توکل در این راه قدم برداشتم و کاری به هیچکس نداشتم که میگفتن نمیشه امکان نداره من رفتم و کلی نتایح ارزنده گرفتم .
من اضافه وزن رو یاد گرفتم مثل خیلی از هنرها که یاد گرفتم مثل خیلی از زبانها که یاد میگیریم اما من میتونم با تلاش خودم زبان لاغری و یا هنر لاغری رو هم یاد بگیریم واصلا چیز سخت و پیچیده ای نیست زبان بدن همه ی افراد چاق زبان چاقی بوده و چون ما این زبان رو خوب یاد گرفتیم باعث شده که چاق بشیم و اما من با بودن در این سایت دارم زبان لاغری رو یاد میگیریم و من خیلی راحت بدون زجر و سختی دارم لاغر میشم
پس من اینقدر این آموزشهای لاغری رو تکرار میکنیم تا ملکه ی ذهن من بشن چون ذهن من قابلیت فراموش کر دن هیچ هنری و زبانی رو نداره و همیشه اونها در ذهنم هستن فقط میتونیم کمرنگ و یا پررنگشون کنیم من دارم زبان لاغری رو خوب یاد میگیرم از کجا میگم ؟ وقتی با خواهر و یا دختر متناسبم برخورد میکنم دقیقا میفهمم چی میگن دقیقا مثل اونها رفتار میکنم خیلی رفتارهام شبیه اونها شده ناخواسته تغییر کردم دیگه پرخوری ندارم حرص و ولع ندارم فقط به دنبال خوردن نیستم در هر شرایطی نمیخورم همیشه گرسنه نیستم هر غذایی رو به هر شکلی نمیخورم و وقتی از این رفتارها دارم که ناخواسته مواد غذایی رو رد میکنم و نمیخورم و میگم سیر هستم و یا نمیخوام در حالی که جلوی من هست اما من نمیخورم واقعا خوشحال میشم واحساس قدرت و توانایی و تناسب میکنم البته بیشتر اوقات همون لحظه متوجه نمیشم بعدا که فکرشو میکنم میبینم وای عجب رفتار شگفت انگیزی داشتم چون من با فلان موقعیت رو به رو شدم اما نخوردم و این اوج خوشخالی وارزشمندی در رفتار غذایی من هست که در گذشته شاید اصلا تجربه نمیکردم و فقط در متناسبها میدیدم و حسرت میخوردم اما حالا خودم به این شکل رفتار میکنم شاید هم بهتر از اونها چون خیلی وقتها خواهرم میگه تو چرا همش میگی سیری خوب بیا بردار بخور میگم من الان نمیتونم در اون ساعتی که گرسنه باشم به راحتی میخورم اما الان گرسنه نیستم پس نمیخورم .
واین واقعا برای من لذت بخش هست و من همچنان ادامه میدم و الان چند سال هست در این شرایط هستم و نه تنها وزنم برنگشته بلکه متناسب تر و جمع و جور تر شدم و در کنارش کلی حال خوب و آرامش و آزادی هم پیدا کردم که حاضر نیستم حتی برای یک لحظه به گذشته برگردم که من سالها التماس دکتر و مربی و ….میکردم که یکم من رو لاغر تر کنن و در نهایت هم لاغر تر نمیشدم چون ذهنم چاق بود. چون من حساس بودم و از چاقی میتر سیدم و تنفر داشتم و امید به لاغری همیشگی نداشتم و میگفتم من نمیتونم برای همیشه لاغر بشم من باید با زجر و سختی کمی خودم رو لاغر تر کنم اما حالا اینطور نیست من سالها هست در آرامش هستم و با حال خوب و راحتی متناسب تر شدم و هرگز دیگه به دنبال رژیم و ورزش نرفتم چون ذهنم رو دارم با جسمم هماهنگ میکنم و اون ذهنم رو پر ازفرمولهای لاغری میکنم و نقشهی ذهنی مناسبی رو ترسیم میکنم پس لاغری بیشتر و زیباتر حق من هست وزن زیبای ۵۹,کیلو حق من هست . جسم سبک و شاداب و لاغر و خوش فرم حق من هست
یادم میاد میرفتم باشگاه بچم تازه ب دنیا اومده بود همه اونجا تعجب میکردن تو چجوری دوماه نشده میلی با تموم وقتی ک نداشتم میرفتم و تو باشگاه ساعتها کار میکردم اما حتی وزنم تکونم نمیخورد میخواستم رژیم نباشم و با ورزش لاغر کنم چن شیر میدادم ادمهایی تو باشگاه میومدن ک خدا شاهده ی تکونم نمیخوردن ولی من نمیدونم چرا میومدن بیشتر براشون ورژن جدید مدرسه بود ک بیان ی تایمی با هم حرف بزنن بگن بخندن برت ولی من از لحظه ای ک میرفتم تلاش میکردم اما هیج نتیجه نگرفتم هی مربی میگف باید غذاهای ابپز بخورید وقتی باشگاه رفتم با عشق و شور ک لاغر میشم اما چنان ناامید تو مسیر بودم ک نگو هر لحظه احساس یاس منو بیشتر میگرف ک چرا لاغر نمیشم هم ب خودم هم ب بچم ظلم کردم خدایا شکرت شکرت ک منو ب این مسیر هدایت کردی تا طعم زندگی بچشم هزاران هزار با شکر میکنم
از ترازو نجات پیدا کردم ترازویی ک پشتش پربود از بغض من
سلام استاد عزیز
من امروز به لطف خدای مهربان گام بیست وهشتم را برداشتم
من موضوع این فایل را با خواندن دیدگاهها درک میکنم همه کسانی که در این مسیر دیدگاه مینویسند زبان چاقی رابلد هستند وهمه کارهایی تقریبا مثل هم انجام میدادیم از رژیمهای مختلف تا ورزشهاوپیاده روی های طولانی ومن وقتی دیدگاهها را میخوانم میگم خدا راشکر فقط من این جوری نیستم بقیه هم این رفتارها را از خودشون نشون میدهند وهمدیگر را درک میکنیم ولی حالا اگه یه فرد متناسب دیدگاهها را بخونه میگه چی میگن اینها چون زبان چاقی را بلد نیست وما را درک نمیکنه
من هم میخواهم زبان زیبای لاغری را یاد بگیریم جز به جز اش را وادامه میدهم تا خداوند من را هدایت کند تا بعد اتمام مسیر صدگام آموزشهای دیگر را هم یاد بگیرم انشالله زبان لاغری را همه ما عالی یاد بگیریم
خدا را شکر بابت وجود استاد که این مسیر را به این سادگی برامون توضیح میدهند واقعا این فایل فوق العاده عالی بود وشور واشتیاق در من ایجاد کرد
دیروز یه مقدار انرژیم پایین بود فکر کنم خودم را برای شناسایی فرمولهای اشتباهم خسته کردم والان به این درک رسیدم همان جور که جسمم نیاز به حمام کردن دارد روحم هم نیاز به شنیدن این فایلها داره ومن همیشه باید مرتب وبا برنامه مثل حمام رفتن الویت زندگیم باشد وخیلی خوشحالم که هر روز مصمم تر از قبل میشم
من به این درک رسیدم باید استمرار در این مسیر داشته باشم وهرروز حداقل با یک فایل وتاییدش در دیگران ونوشتن دیدگاه خودم را تغذیه کنم هرروز هرروز
سپاس فراوان ازشما
خدایا متشکرم دوستت دارم
ورزش کردن همیشه برای من زجرآور بود چون با این بار سنگین باید حرکات طاقت فرسا انجام میدادی.یادمه چند بار که باشگاه میرفتم و اون برنامه مربی را انجام میدادم از شدت خستگی و افت قند بدنم میلرزید و سردردهای بدی داشتم.قهوه میخوردم که انرژیم بیشتر بشه بتونم بیشتر بدوم و لاغر شم .
اگه یه روز ورزش نمیکردم عذاب وجدان داشتم.خب همه اینا به این دلیله که من زبان لاغری را بلد نبودم.
زبان چاقی را نمیتونی فراموش کنی ولی میتونی زبان جدید یاد بگیری و طبق اون رفتار کنی و ازنتایجش لذت ببری همانند وقتی که با یه خارجی داری انگلیسی حرف میزنی کیف میکنی و حتی دلت میخواد ساعتها باهاشون به زبان خودشون حرف بزنی.
مطمئنم وقتی زبان لاغری را یاد بگیری کیف میکنی و همش به اون زبان میخوای حرف بزنی
من هم همیشه صبحا ناشتا میرفتم رو ترازو تازه یه چیز خنده دار بگم همیشه عقربه ترازو را نیم کیلو کمتر میذاشتم که اگه بالا رفته بودم یهو داغون نشم😂😂😂
با ترس میرفتم رو ترازو .اصلا ازش متنفر بودم.از بچگی و هیچ وقت هم جراتش را نداشتم حتی اونموقع که لاغر هم شده بودم جلوی بقیه رو ترازو برم.میترسیدم.
اصلا فوبیای ترازو داشتم و به شکر خدا از وقتی استاد گفت اصلا نباید رو ترازو بریت یه بار سنگینی از رو دوشم برداشته شد و خداوکیلی یه بارهم نرفتم و خوشحال هم هستم
راحت شدم از این همه زجر و استرس
و خلاصه که کلاس به کلاس ما باید بریم بالا تا کاملا به این زبان جدید مسلط بشیم و مثل فرفره بتونیم حرف بزنیم
یه شبه هم امکانپذیر نیست.عحله نکنیم و ترم به ترم نظاره گر پیشرفت خودمون باشیم تا وقتی که به قول استادای زبان مدرک آیلتس بگیریم😂😂
از استاد عزیرم کمال تشکر را دارم
سلام و درود فراوان بر همه دوستان عزیز و سلام و درود فراوان بر استاد گرامی
عجب فایل ارزشمندی بود. انصافا چندروز است که ذهنم درگیر این فایل است . هرچه سعی میکردم بنویسم باز قانع نمیشدم. تا اینکه چند روز را صرف خواندن نظرات دوستان و گوش دادن به فایل کردم و امروز آماده نوشتن شدم.
من اینگونه درک کردم که زبان لاغری الفبایی از جنس آشتی و صلح با وجود انسان دارد. این زبان از جنس احساس و خدمت به خود است.
هر چقدر که فکر کردم سخت گیرتر، غر غروتر، ایرادگیرتر، نامهربانتر، و در مواردی دشمنتر از خود انسان به خود انسان ندیدم.
اگر هر کسی در هر مقامی به من بگوید تو باید چاق و زشت باشی تو باید در حسرت و افسوس زندگی کنی تو محکوم به زندگی در شکل شمایل غیر ایده آل هستی .تو نمیتوانی خوب زندگی کنی و….. من با تمام قوا با حداکثر توان واکنش نشان خواهم داد. فریاد خواهم زد که من انسان شریفی هستم. من آفریده برتر خدای مهربان هستم. من زیبا و باهوش و توانمندم. حق ندارید مرا محدود کنید. حق ندارید مرا از حق طبیعی و خدادایم محروم کنید .من تلاش میکنم به شما ثابت کنم که شما اشتباه میکنیدو من حق خودم را احقاق خواهم کرد.
اما وای به وقتی که خود انسان خودزنی می کند. وای به وقتی که خودم برا اساس باورهای نامناسب خود را به صورت عملی از حقم محروم کرده ام . حالا باید چه کنم.
درود بر استاد که به ما یاد دادند باید زبان لاغری را یاد بگیریم.
زبانی از جنس احساس خوب با خودم. دوست داشتن خودم. مهربان شدن با خودم. فرصت دادن برای اصلاح رفتار و یادگیری رفتار درست.
مثل وقتی که میخواستم حرف بزنم و اوایل احتمالا کج و کوله صحبت میکردم، الان هم صبور باشم از شروع آموزش نترسم.
با بدن خودم آشتی کنم و فرصت بازسازی را از خودم دریغ نکنم.
بر روش عملی تکیه کنم نگاه به رفتار افراد متناسب تحلیل تفاوت های رفتاری، گوش دادن به فایل و خواندن نظرات و تجربیات دوستان را بر خودم شیرین و مستمر کنم.
خودم را تشویق کنم برای هر دستاورد در این مسیر.
اگر بر اساس شنیدن ها و تکرار ان، باورهای نادرست شکل گرفته، پس با گوش دادن و تکرار صحبت های درست، بارورسازی کنم.
حق الهی خودم را برای بهترین جسم ، بهترین زندگی ، شیرین ترین لحظات، قشنگ ترین احساس هر روز به خودم یادآور کنم.
من بهترینم خداوند مهربان بهترین است.
استاد عزیزم سپاسگزارم
خدای مهربانم سپاسگزارم
سلام به همه
داستانتون خیلی شبیه به من بود، یادمه تو باشگاه سعی میکردم چیزی نپوشم که عدد رو ترازو بالاتر بره، حتی وقتی میومدم خونه لباس هایی که موقع وزن کردن تو باشگاه تنم بود رو در میاوردم و وزن میکردم و از وزن تو باشگاه کم میکردم، ای خدا چه کارها که نمیکردیم ما، تو خونه میزاشتم وقتی کسی نیست کامل لباسامو در میاوردم و بعد میرفتم رو ترازو، اخه ای چه فشاری بود که این وزن رو ذهنمون میزاشت و اینجوری ازارمون میداد، و این چه قدرتیه که فرمولهای ذهنمون دارن که با وجود این فشار روانی باز هم پرخوری میکردیم،شگفت انگیزه واقعا، دو ساله از شر ترازو راحت شدم، حتی وقتی همه اصرار میکردن برو ببین چقد کم کردی من هرگز تسلیم نشدم چون ترازو در نهایت استرس رو نصیبم میکرد و تصمیم گرفتم برای همیشه فراموشش کنم
خیلی عالی زبان لاغری رو توضیح دادین، واقعا هم اگه بخوایم پیانو یاد بگیریم هرچی هم به حرفای استاد گوش کنیم ولی تمرین نکنیم آیا فایده داره؟؟؟ خب لاغری هم همینه هرچی هم به فایلهاتون گوش کنیم ولی تمرین نکنیم عمل نکنیم با فردی که هیچ اطلاعی ازین فایلها نداره فرقی نداریم، نتیجه رو عمل کردن مستمر تعیین میکنه، انقد تمرین و تمرین و تمرین تا مهارت، عاشق زبان لاغری شدم، مخصوصا وقتی لیز خوردم و ده کیلو اضافه کردم و دوباره برگشتم به این مسیر، با اشتیاق و علاقه بیشتری فایلهارو گوش میدم، نظرات بچه هارو میخونم، خودم نظر مینویسم و لذت میبرم از بودن توسایت، انقد دوسش دارم مثل خونمه، اصلا خسته نمیشم، صبح تا از خواب بیدار میشم با همون چشمای نیمه بازم میام تو سایت نوشته های استاد و میخونم، میرم اینستا استوری هاشونو میبینم و بعد شروع میکنم به گوش دادن فایلها و نظر نوشتن و خوندن نظرات بچه ها، میخوام شاگرد اول این کلاس باشم و عالی تمرین انجام بدم و به مهارت برسم تو انجام دادنش، با افتخار
سلام
من خیلی این فایل های توی طبیعت رو دوست دارم .
این فایل فوق العاده بود و چقدر متاثر کننده بود. منم همیشه وقتی هیچکس خونه نبود لباسامو در میوردم ، وزنه رو میزاشتم روی سرامیک و کلی حرص میخوردم و به خودم میگفتم نکنه ترازو ، تراز نباشه و به خاطر شیب زمین ، ترازو منو چاق تر نشون بده و همیشه هم عدد روی وزنه ناامید کننده بود تنها باری که رفتم روی ترازو و از دیدن وزنم خوشحال شدم و حس خوب پیدا کردم ، وقتی بود که بعد از عمل آپاندیسم و چند روز چیزی نخوردن و فقط سرم زدن برگشتم خونه و رفتم رو ترازو و دیدم ۷ کیلو لاغر شده بودم ، اون لحظه رو هوا بودم و کلی خوشحال بودم ، رفتم تمام لباسایی که قبل از عملم جدید خریده بودم برای عیدو پوشیدم و با دیدن اون لباسایی که ازم کلی گشاد شده بودن توی تنم ، ذوقم هر لحظه بیشتر میشد ولی اونم دوامی نداشت ، همه به من میگفتم تازه عمل کردی یه چیزی بخور و من همش چیزای اضافه بر نیازم خوردم و خوردم و هر بار میرفتم روی ترازو میدیدم صد گرم صد گرم داره به وزنم اضافه میشه ، این خیلی وحشتناکه ، چی میشه که یه نفر انقدر از خودش ناامید بشه و تمام تلاششو بکنه و التماس یه جسم بی ارزش رو بکنه که وزنش رو کمتر نشون بده ، یادم میاد یه زمانی از بس دلم میخواست لاغرشم ولی هر بار که نوبت غذا خوردنم میشد کلی پر خوری میکردم ، دلم میخواست یه مدت برم توی کما . الان که بهش فکر میکنم میبینم که این فکر خیلی وحشتناکه ، من دلم میخواست سلامتی خودم رو توی خطر بندازم به خاطر اینکه یه سلامتی دیگه ای رو به دست بیارم ، تازه اونم فکر میکردم با این جور لاغر شدن سالم میشم و کمتر زحمت میکشم و بدون مقاومت لاغر میشم ، اما این ترسناک ترین فکری بود که من میتونستم برای لاغر شدن داشته باشم ، من خودمو میبخشم به خاطر این فکر ظالمانه ای که نسبت به خودم داشتم و الان میدونم که در راه درست هستم.
امروز که داشتم فایلو دوباره گوش میدادم یه لحظه به این فکر کردم که بیام افکار این چند وقتمو در قالب همین زبان و یادگیری و این چیزا شبیه سازی کنم . به خودم گفتم بیا از امروز دیگه فارسی حرف نزنیم و همون لحظه دقیقا همون لحظه فهمیدم که چقدر مسخرست که من به خودم بعضی وقتا میگم بیا از امروز دیگه به اندازه بخور و پرخوری نکن. من دیدم حتی فکر کردنم هم فارسیه ، معلومه که نمیتونم از یه روزی به بعد فارسی حرف نزنم چون حتی اگه حرف هم نزنم ،ولی من دارم با این زبان فکر میکنم و نمیشه حذفش کرد ، باید باهاش کنار بیام و اگه میخوام یه زبان جدید یاد بگیرم فقط باید برم و یادش بگیرم بدون توجه به چیزی که الان دارم باهاش حرف میزنم ، چون هر چقدر بیشتر زبان جدیدمو تمرین کنم زبانی که دوسش ندارم برام کمرنگ میشه و منم همینو میخوام.
یه بار یه نفر از من پرسید که چرا بهای دوره ی لاغری با ذهن انقدر زیاده و منم یاد همین حرف شما افتادم که همیشه میگید لاغری یه زبانه که باید یادش گرفت ، منم بهش گفتم شما کلاس زبان میخواید برید پول نمیدید؟ تازه برای کلاس زبان حرفه ای و طولانی مدت هر سال همین مقدار و حتی بیشتر از این پول میدیم، اما در لاغری با ذهن ما یه بار بهای دوره رو دادیم و تا آخر عمرمون میتونیم ازش استفاده کنیم ، پشتیبانی فوق العاده ی دوره و همراهی خود استاد ،آگاهی هایی که توی تمام جنبه های زندگی بهمون کمک میکنه ، اعتماد به نفس ، دوست داشتن خودمون و هزاران چیز دیگه که ما فقط توی همین یه پک خریداری میکنیم ، یعنی ما اگه هیچ دوره ی دیگه ای نخریم ، هیچ کلاسی شرکت نکنیم ، هیچ مطلبی دنبال نکنیم ، هیچ کتابی نخونیم ، این دوره و این سایت میتونه مارو تا آخر عمر تامین کنه ، بدون نیاز به چیز اضافه ای
اتفاقا همین چند روز پیش داشتم خلاصه ی یه کتاب موفقیتو میخوندم و توش در مورد نمودار تی حرف زده بود و وقتی توضیحاتشو خوندم دیدم که این دقیقا همون تنرین تلقینیه دوره ی لاغری با ذهنه تازه استاد گفتن از عکس هم درش استفاده کنیم و اینطوری تاثیرش هزاران برابر میشه چون ما همون موقع که میخونیم نتیجش رو هم به صورت تصویر میبینیم . این خیلی فوق العاده بود و مشخصه که مطالعاتی پشت دوره های لاغری با ذهن وجود داره و استاد این دوره ها رو با چاشنی زندگی خودشون و مطالعاتی که داشتن مخلوط کردن ، برای همین تاثیرات فوق العاده ای داره.
و آیا این درست نیست که این دوره بهای متناسب با محتوای فوق العادش رو داشته باشه؟
استاد راست میگن واقعا ؛ فقط کسایی که شجاعت تغییر کردن رو داشته باشن توی این دوره شرکت میکنن و این بها رو می پردازن ، کسانی که هنوز پشت در موندن و به توانایی خودشون در لاغر شدن ایمان ندارن معلومه که قیمت و ارزش دوره رو بهانه میکنن و تا زمانی که تصمیم قاطع خودشون رو نگیرن هیچ انتظاری برای تغییر زندگی و اندامشون نیست.
خدایا شکرت
ممنونم استاد
باسلام من متاسفانه هرچی نظرات دوستان رو میخونم دوباره یاد اشتباهات خودم میافتم چون همه به قول شما از زبان چاقی استفاده میکنیم، واین نظرات وقتی مفیده ک دیگه اون زبان تکرار نشه،
سلام استاد عزیز و دوستان متعهد و پرانرژی
زبان مشترک افراد چاق چاقی است که برای همه افراد چاق قابل درک است.
زبان فارسی زبان مشترک ماست و یادگرفتیم و هرروز داریم ازش استفاده می کنیم و هرگز نمی تونیم فراموشش کنیم
و وقتی ما رژیم می گرفتیم و ورزش می کردیم داشتیم سعی می کردیم زبان چاقی را فراموش کنیم و امکانپذیر نیست ولی ذهن ما قابلیت اینو داره که زبان مختلف دیگری را هم یادبگیریم و از اونها هم استفاده کنیم و افرادی هم هستند که چند زبان مکالمه مثل انگلیسی و ترکی و چینی را بلد هستند.
چاقی هم بک زبان است زبان چاقی مثل موسیقی که زبان خودشو داره یا نقاشی زبان خودشو داره یا حتی آشپزی
لاغری هم یک زبانه که در وجود ما نهادینه شده و از روز اول بوده چون جز طبیعت ما هست ولی ما به عنوان زبان دوم چاقی را یادگرفتیم از خانواده و جامعه و رسانه و استادچاقی شدیم و سوئیچ لاغری را خاموش کردیم و فقط کافیه بیاییم زبان لاغری رو تکرار کنیم و به قول معروف دوره کنیم یعنی سوئیچ فعال بشه و خودبه خود زبان بدن ما میشه لاغری مثل خیلی از افرادی که لاغر به دنیا اومدند و زندگی کردند و از این دنیا رفتند پس لاغری زبان هست زبانی که دستورات گرامری خودشو داره و وجود داره بیرون من نیست اتفاقا درونه منه و دردسترس فقط کافیه باورش کنم که هست مثل همون مزرعه قشنگ در فایل قبل فقط بدونم یک فیلتر چاقی ناآگاهانه جلوی خروجی ذهن منه حتما این فیلترو میشکونم و خودبه خودی زبان لاغری بدنم شروع به هنرنمایی می کنه و عااالیه
🦋💙🦋💙🦋
هر کاری با احساس خوب و لذت انجام بشه نتیجه را فوق العاده و رضایت بخش می کنه🌟
تمام این فایلها تلنگری آگاهانه هستند برای اینکه سفری در درون ذهن و عقاید خود و باور و بینش هامون داشته باشیم و برای من یک پیام داشت هرکاری که با احساس خوب و لذت انجام دادم پیروز شدم درواقع ما با رژیم گرفتن و یا ورزشهای اجباری داشتیم خودمون را محدود می کردیم و چون جنس خلقت ما آزادی هست نمیتونه منع و محدویت را بپذیره و ذهن سرکش میشه و تمایلات ناسالم از خودش بروز میده پرخاش و خشم و چاقی بیشتر جنس آزادی انتخابه قدرته حال خوبه …..من یادمه وقتی انگیزه داشتم مثلا یک مراسم عروسی داشتیم با شوق و احساس خوب و باور و تصویر سازی خودم تو لباس مجلسی ام روزی دوساعت تردمیل می رفتم و در دو هفته بین ۵تا ۸کیلو هم از اضافه وزنم کم می شد اما متأسفانه بعد از عروسی بر می گشت چون هم مسیرم درست نبود و هم انتظار لاغرماندن از خودم نداشتم و مثلا همین جدول ضرب رو با آهنگ می خوندیم و یا بالا پائین می پریدیم و یک عمره حفظیم ولی خیلی کارها را موفق نبودیم که خانواده هامون هم خیلی تأکید داشتند ولی به زور بوده یا اجبار ….پس اندیشه و طرز فکر و باورهای ماست که احساس ما را نسبت به موضوعات تغییر میده مثلا یک نفر رقص حالشو خوب می کنه حس شادی و ارزشمندی و تناسب اندام بهش میده و همین نتیجه را دریافت می کنه ولی دیگری رقص را گناه میدونه تصور میکنه نگاه بد بهش میشه یا می افته تو جهنم و احساسش بد میشه باعث میشه نوعی سم هورمونی بدنش ترشح کنه این فرد اگر برقصه هم حتما اندامش به هم میریزه و دچار عذاب میشه !….
تمام وقتهایی که برای خلاص شدن از شر چاقی ورزش می کردیم احساسمون بد بوده یعنی انگار این چاقی به ما تحمیل شده یعنی دوسش نداشتیم یعنی انقدر بهمون گفتند که نخور و نشین و نخواب که انگار آزادیمون را گرفته و هربار ما خودمون را در برابر چاقی ضعیف فرض کردیم و چاقی شده بود یک غول دقیقا غول مرحله آخر که نمی شد از شرش خلاص بشی به خاطر همین با حال بد با خشم با تنفر به زور ورزش می کردیم و ذهن و جسم ما هماهنگ نمی شد و توجه همش رو چاقی بیشتر بود و دیگه ضد حالش این بود که بری روی ترازو و دنبال گرم گرم ها باشی که کم شدند و ببینی کم نشده !….من بارها اینکارو می کردم توی خونه قبل از رفتن روی تردمیل و بعد از تردمیل می گفتم جاش باید ثابت باشه دور از آهن باشه بعد از اجابت مزاج باشه صبح زود باشه قبل از حمام باشه چون آب به پوستم نفوذ می کرد و سنگین تر نشونم می داد کش مو یا کلیپس به موهام نباشه عصبانی نباشم که تپش قلب داشته باشم آب نخورده باشم یک هفته بعد از دوران قاعدگی باشه و چقدر یک انسان ناآگاه میتونه خوار بشه و تحقیر بشه و التماااس کنه به ترازو که وزنشو کمتر نشون بده یعنی همیشه حال بد داشت برام خدا خیرتون بده استاد راحت شدم یک ساله خودمو وزن نکردم. خودمو هربار وزن می کردم اگر وزن کم کرده بودم درگیر بودم که چرا انقدر کم ؟!یا چیکار کنم کمتر بشم !؟..اگر هم زیاد بود که انگار سقف آسمون رو سرم خراب می شد احساس عجز و ناتوانی و خشم و خشم و تنفر بدنم را چنگ می زدم خودمو نفرین می کردم و اتفاقا می رفتم انقدر می خوردم تا عقده دلم خالی بشه .چه روند تکراری و مزخرفی بود واقعاا
ولی از وقتی که به لطف خداوند در مسیر شناخت هدایت شدم برام سئوال بود چرا انسانهای موفق ورزش می کنند ؟!چه طور میشه یک نفر سالهاست ورزش می کنه ؟!(اصلا درکی از لذت ورزش نداشتم )تازه این اواخر کارشناس تغذیه برنامه ورزشی هم بهم داده بود که بدنم سفت بشه ….یا الگوی جدید یک ساعت قبل از غروب زمان خوبه ورزشه یا صبح زود قبل تردمیل چیزی نخور بعد تردمیل تا یک ساعت چیزی نخور و بعد از تردمیل شیرینی و چربی مصرف نکن چون سریع جذب میشه سرعت هر سه هفته یکبار بره بالا شیب هم اضافه کن از نیم ساعت شروع کن و برسه یک ساعت و بعد هم رقص اضافه بشه تو مسافرت بیخیال نشی یه طوری برو پیاده روی….این چه مصیبتی بود …
ولی پرسشهای ذهنی من به دنبال جواب بودند بین بدن من و یک فرد متناسب هیچ فرقی نیست فقط دید ما نگرش و باور ما با هم فرق می کنه پس اگر فردی عشق به ورزش داره و لذت میبره براش سرگرمی هست و تفریح یا برای زیبایی اندامش ورزش می کنه چون با شوق و لذت این کار را انجام میده ذهن و جسم هماهنگ می شوند و نتیجه مثبت دریافت می کنه منم چندروزه با باور و نگرش جدیدم دارم ورزش می کنم هیچ برنامه ای نزاشتم هروقت دلم خواست میرم هیچ سرعت و شیب و زمانی هم ندارم فقط میخوام سرحال بشم و پرانرژی بیشتر احساس می کنم برای خودم دارم وقت میزارم و حالم خوب میشه …
در مسیر لاغری با ذهن و البته روش آموزش ذهنی تجربیات قشنگی دریافت می کنم که در تمام حنبه های زندگی مؤثر هستند امروز بعد از تردمیل و دوش گرفتن گرسنه بودم رفتم سر یخچال یک شیر کوچک بسته بندی بود که روش نوشته بود شیر گاومیش با چربی بالا یهو انگار ترسیدم بردارم بخورم یعنی یک کد بود در ذهنم از گاومیش (ماست های خوشمزه و پرچرب که همیشه تو رژیم منع می شدم )به خود اومدم استپ کردم نفس عمیق کشیدم و گفتم این هیچ قدرتی نداره قدرت منم و افکارم هرچی باور از قبل بوده بی اعتبار می کنم و خوردمش ولی موقع خوردن هی منفی باف حرف می زد …یعنی چندفرمول را ترکیب کرده بود می رفت رو مخم ….دستگاه بودی الان جذب میشه ها …چربه این گاو میشه ها….چرا دوباره پرخور شدی!؟…تمایلت رفته به شیرینی ؟!…..خلاصه منم سعی داشتم به قدرت انتخاب خودم فکر کنم بعد با خودم گفتم مثلا ۵روز به طور ناخودآگاه خوب عمل می کنم بعد یک روز انگار باورهای قبل میاد به سطح ذهنم و انگار دارند خروج پیدا می کنند و حتما این زمان که با زبان لاغری پیش میرم بیشتر میشه….راسش منفی بافم خودش معلمه در صلح باشی میتونی درسشو بگیری یعنی داره آلارم میده اینجا مورد داری اصلاحش کن .
من سعی دارم به خودم بگم که فقط دانشجو هستم در حال یادگیری کارم اینه که متعهد به مسیرم و تمریناتم باشم فکر کنم و به وقت گرسنگی غذامصرف کنم ولی در طول روز پیش میاد میبینم ناخودآگاه خوراکی تو دهنم هست آخه خیلی قبلا ریزه خوار بودم و به محض اینکه یادم میاد میندازم سطل زباله و از این رفتار خودم خوشم میاد تازه متوجه میشم که خیلی وقتها من تشنه بودم ولی غذا میخوردم یعنی تشخیص آب و غذا هم فقط خوردن بوده برای ذهن چاقم ولی مسیر لاغری با ذهن آسونه لذت بخشه متنوعه و طبق قانون آزادی و لذت صددرصد نتیجه ماندگار داره من عااشق آزادی هستم🦋😇
خالق تورا شاد آفرید و آزاد آزاد آفرید
خدایا شکرت هزاران بار که از بندهای بسیاری آزادم کردی خدایا شکرت که هم فرکانس انسانهای هدفمندو پرانرژی و عاشقم
خدابا شکرت
خدایا عااااشقتم ❤️
سلام
یادم میاد وقتی باشگاه میرفتم میدم یک دسته افراد هستن ک میرن باشگاه ولی از وقتی ک میان همینطور حرف میزنن بعد من پیش خودم میگفتن اینها ن ب پولشون رحم میکنن ن ب خودشون
مربی باشگاهمون خودش چاق بود شکم داش زیاد چاق نبود ولی اضافه وزن داش
من ک از وقتی ک میرفتم باشگاه ورزش دویدن وزنه اینها اونقدر خسته میشدم ک میگفتم فقط بخوابم
یادمه دوماه هیچ نتیجه ای نگرفتم
بعد مربی گف هی بهت میگم تو خونه میخوری غذاهات باید ابپز باشه ک فلان منم رفتم رژیم از ی مربی گرفتم ک همش پروتئین و سفیده واینها و ۱۹ کیلو کم کردم دیگه تو باشگاه همه منو با انگشت نشون میدادن مربی گف دیدی گفتم نخوری ابپز بخوری لاغر میشی
همیشه تو مغزم سوال بود ک این چجور مربی هس ک شکم ب این گنده ای داره
یادمه حلقه میزدم کل پهلوهام همیشه درد میکرد اخرشم کیست پهلوم خونریزی کردتا چن ماه ممنوع بودن تمام ارزوم این بود،ک تردمیل بگیرم ب مامانم میگفتم ک من میخورم هرچی اضافه خوردم میرم رو تردمیل
چقدر با وزن بالا ورزش کردم و پیاده روی های طولانی مدت داشتم همیشه زانوهام کمرم دردمیکرد
من ناامید تر میشدم
میدی مهمون بودیم اما من خودمو میکشتم ک ورزشمو انجام بدم با استرس و اضطراب ک دیر شد
خلاصه ک پدر خودمو دراوردم
و نمیدونستم ک هرچی هس تو ذهنمه من ورزش دوس دارم ولی ن اینطوری اجباری برای لاغری خوشحال ک روزهای زجر اورم تموم شد
من ایمان دارم ک هرچی هس تو ذهنمه و من باید لاغری یاد بگیرم مثل زبان فارسی مثل آشپزی مثل خیلی چیزهای دیگه ک زمان گذاشتیم برای یادگیریش
خوشحالم ک یکی از دغدغه های ذهنیم کم شه اون ورزش کردنه
الان ب خودم میگم نیلوفر چ ورزشی میکنه ک لاغره میخوره میخوابه با گوشی ور میره
چقدر من بدنمو عذاب دادم چقدر کار داشتم یا خونه تکونی داشتم ولی با اون همه خستگی ورزش کردم
باید فرمولهای ذهن من پاک شن تا من هم جسمم لاغری رو نشون بده
همیشه میگفتم ک بدن من ب ورزش کردن عادت کرده، تا ورزشو قطع میکنم شکمم میاد بیرون
ذهن من مثل فرش میمونه ک کثیف شده سیاه شده و من خیسش کردم ماده شوینده زدم روش و دارم تمیزش میکنم تا یک فرش تمیز ک برق میزنه از تمیزی بشه ومطمئنم ب چنین روز و مرحله ای
ممنون استاد جان ک انقدر مسائل برای ما اسون توضیح میدید
روز ۵۰ تکرار
زبان لاغری را یاد بگیرید، لاغر میشوید
سلام و درود به همران عزیز و استاد گرامی
خدارو سپاسگذارم برای یک آگاهی و بینش جدید
قبل از اینکه مقاله و فایل امروزو شروع کنم خواستم در مورد درک بهتر و شفاف ترم از جلسه قبل بگم ،در مورد عینک های رنگی که دید ما با هر کدوم از اینها یک طیف متفاوت میشه
قبلا هم این فایلو گوش کرده بودم و کاملا فهمیده بودمش ولی از دیروز یجور دیگه ای در موردش فکر میکنم ،مدام در همه جنبه های زندگیم به خودم میگم فریده الان که به این مسئله برخورد کردی و داری در موردش نظر میدی ،چه فیلتری با چه رنگی جلوی مغزته؟
مثلا دیشب که تولدم بود و دخترم سوپرایزم کرده بود و چندین مدل فینگر فود و خوراکی روی میز بود ،وقتی به اونها نگاه میکردم به خودم گفتم فریده داری با چه عینکی به خوراکی ها نگاه میکنی؟
اگر هنوز اعماق افکارت اینه که اگر چیزی بخورم چاق میشم ،بیا این فیلترو کنار بزنیم و بشکونیمش ،بیا بدون اون فیلتر بهشون نگاه کن ،خیالت راحت باشه که خوردنشون اتفاقا به انرژی رسانی بدنت کمک میکنه ،یعنی در مورد غذاها و ترس هامون با خودمون منطقی صحبت کنیم تا حجم نگرانی ها و فرمول های قدیمی کم بشه
و هر چقدر این آگاهی هنگام خوردن در من بیشتر بشه ،ترس های پنهان شده درونم که شاید من از بودنشون با خبر نباشم در من کمرنگ میشن و یواش یواش از بین میرن و من مطمئنم این اتفاق میفته چونکه از دیروز تا حالا که درکم متفاوت شده احساسم آرومتره و احساس هم که جی پی اس بدن ماست و هیچ وقت دروغ نمیگه
امروز که رفته بودم پیاده روی تصمیم گرفتم در مورد چندتا باور در مورد پول و روابط با خودم صحبت کنم و بندازمشون تو این فرمول عینک و متوجه شدم با هر بار باز کردن دیتیل های اون باورها و منطقی کردنشون و شفاف سازیشون ،حسم سبکتر میشه و این کار باید تکرار بشه
و این عینک های تاریک و سیاه روی تمام افکار ما خیمه زده که با درک و آگاهیشون میتونیم بسمت شفاف سازی حرکت کنیم
دقیقا ما زبان چاقی را یاد گرفتیم ،چند روزه که خواهرم اومده ایران با دختر ۵ سالش ،این همون خواهرمه که گفتم مشکلات زیادی با نخوردن های نوه ش داشت و همیشه با یک بشقاب غذا دنبال نوه ش بود و هنوز هم بعد از ۸ سال نوه ش با تهدید و دعوا غذا میخوره ،نوه دلش غذا نمیخواد ولی اینها بهش فشار میارن
امروز که خواهرم داشت به دخترش صبحانه میداد ،اولا که دخترش دائم با آی پد بازی میکنه ،حتی موقع نهار و شام هم ،اون بازی میکنه خواهرم لقمه میذاره دهنش، امروز وقتی دخترش ممانعت میکرد برای لقمه آخر و خواهرم بهش میگفت باید بخوری ،بهش گفتم دلش نمیخواد چرا بهش زور میگی ؟
گفت آخه دیگه لقمشو درست کردم و دستمه چکارش کنم؟ خودشم خندش گرفت ،گفتم چونکه درست کردی باید به زور بدی دخترت بخوره؟ بعد که چاق میشه میگی چرا چاق شد؟
اتفاقا همیشه هم درگیر اینه که مبادا دخترش چاق بشه ،بقول خودش چند ماه پیش که احساس کرده داره شکمش بزرگ میشه تا مهد کودکش پیاده میبردتش که هم اون لاغر بشه هم خودش
با اینکه خواهرم چاق نیست و یکی از مشکلاتش در زمان های گذشته این بود که دلش میخواست ۵ کیلو توپر بشه ،اون وقتا ۵۰ کیلو بود و خیلی دکتر میرفت که چاق بشه و زمانیکه وزنش رفت رو مرز ۶۵ کیلو دیگه ترسید ،حتی یه زمانی تا ۷۴ کیلو هم چاق شده بود که خیلی سرعتی غذاشو کم کرد و وزنشو رو ۶۵ نگه داشت
و یکی از باورهاش اینه که اگر پیاده روی و ورزش کنه بشدت لاغر میشه و چونکه باور داره لاغر هم میشه ،بقول خودش اگر بتونه خوردنه سس مایونزو کنار بذاره لاغر میشه ولی چونکه بیس مغزش بیشتر بسمت لاغر بودنه هیچ وقت ندیدم که چاق بشه
و ما همینجوری زبان چاقیو یاد گرفتیم با همون یک لقمه اضافه ای که مادرمون به زور به ما داد و ما مجبورن خوردیم ،با گفتن و تکرارش در مغز ما مسیرهای عصبی چاقی ساخته شد که فرمان های مغز ما بسمت چاقی صادر میشد
مثال جالبیه ،اینکه ما نمیتونیم زبان فارسی رو فراموش کنیم ،مثل خیلی از افرادی که سالهاست ایران زندگی نمیکنن ولی بلخره زبان فارسیو متوجه میشن و از یاد نبردن
از ۱۸ سالگی تا ۸ سال پیش که ورزش های مختلفیو انجام میدادم که دلیل اصلی ۹۵ درصد همشون بخاطر چاقتر نشدن بود و از روی اجبار هر روز مجبور بودم بلخره یه ورزشیو انجام بدم
مثلا یه مدت طولانی مثلا ۸ سال ،روزهای فرد میرفتم بدن سازی و کار با دستگاه که فکر میکردم خیلی لاغر کننده باید باشه ، البته بدنم یکمی فرم جمع تر میگرفت ولی دلیل رفتن من به باشگاه ترس از چاق شدن بود و روز های زوج ۲ ساعت میرفتم بدمینتون که خودش کلی فشار روی بدنم بود ،۱ ساعت هم بعدش میرفتم چربی سوز ،تمام که میشد ۱ ساعت هم تو محوطه باشگاهمون که تو یه پارک بزرگ که مخصوص بانوان بود و کلی اونجا سرگرم ورزش و پیاده روی بودیم و اون جریان ۸ سال طول کشید ،یعنی من تو اون مجموعه ورزشی ۸ سال بصورت هر روز فعال بودم
البته که لذت هم میبردم چونکه با دوستان و پارتنرهای ورزشی زیادی و مربی ها هم دوست شده بودیم و لحظات شادیو میگذروندیم و انگار برام سختی های اون ورزش ها یا مسیری که هر روز باید طی میکردم مهم نبود
ورزش هاییکه بخاطر ترس از چاقتر نشدن انجام میدادم مثل بدنسازی ،چربی سوز، ایروبیک ووو از روی اجبار بود ولی عاشق بدمینتون بودم و از ته اعماق وجودم بازی میکردم و خوب هم تونسته بودم پیشرفت کنم ولی به دلیل اینکه آسیب های کمر ، پا و زانو دیدم ، نتونستم ورزش مورد علاقمو ادامه بدم و نتونستم مربی بدمینتون بشم
در حال حاضر ورزش خاصی انجام نمیدم ،هفته ای ۱ بار میرم انعطاف و رقص ،انعطافو که به اصرار مربی رقصم میرم که تاکید کرده پیش نیاز یک یک رقصنده داشتن بدن منعطفه که بتونه حرکت های رقصو خوب تو بدنش بنشونه ،گاهی پیاده روی میکنم و حین پیاده روی در مورد باورسازی هام با خودم صحبت میکنم ،چند وقتیه تنیس هم نتونستم برم ولی عاشق تنیس هستم و در اولین فرصت مجدد شروعش خواهم کرد
از خاطرات وزن کشی هم که مثل همه افراد چاق ،هر چیزی که احساس میکردم ممکنه گرمی منو چاقتر نشون بده از خودم جدا میکردم حتی ساعت ،کفش و چندین بار میرفتم رو وزنه که شاید کمتر نشون بده و خوشحال بشم و جالب بود برام یکبار که با یکی از دوستان متناسبم بیرون بودیم و جایی ترازو دیدیم و خواستیم خودمونو وزن کشی کنیم ،دوستم با پالتو ،کفش و کیفش رفت رو ترازو ،بهش گفتم پالتو و کیفت سنگینه بده به من بدون اونها برو ولی ایشون اهمیتی نداد و گفت مهم نیست ،در واقع اون ترسی از وزنش نداشت
مسیر لاغری با ذهن بهترین راهیه که ما میتونیم با تغییر دادن محتویات ذهن و دستورات جدید به بدن ، بسمت لاغر شدن حرکت کنیم و بصورت ریشه ای برای همیشه با آموختن زبان لاغری در سطح تناسب اندام باشیم و لذت زندگی افراد متناسب رو ما هم ببریم
لاغری با ذهن رژیم نداره ،ورزش نداره ،اصلا کاری به عوامل بیرونی نداره چونکه به محض ساخته شدن فرمولها دستوران مغزی بسمت لاغر شدن هدایت خواهد شد و بصورت خودبخود پروسه لاغری انجام میشه
خدارو سپاسگذارم که تصمیم گرفتم زبان لاغریو یاد بگیرم تا بتونم به زبانش زندگی کنم و لذت بیشتری ببرم ،ما زبان ارتباط برقرار کردن با هر چیزیو که یاد گرفتیم قویتر شدیم ،زبان انگلیسی یاد گرفتیم تونستیم راحتر مسافرت کنیم ،موسیقی یاد گرفتیم تونستیم با موسیقی ارتباط بگیریم ،زبان قوانین جهان هستی به ما کمک کرد تا با کیفیتر زندگی کنیم
با یاد گیری هر زبانی قدرت و توانمندی های ما بیشتر شد ،انگار مجهز به ابزارهای بیشتری شدیم که در ادامه مسیر زندگی کمکمون میکنه و الان هم داریم زبان لاغریو یاد میگیریم
زبان لاغری چیه ؟ زبان لاغری یعنی دانش و اطلاعاتی که من از لاغری دارم ،قبلا چجوری به چاقی فکر میکردم ؟ چه تفکراتی به دنیا ، جهان ، خودم و غذاها داشتم ؟
الان که در دوره ها هستم چجوری زندگی میکنم؟ آیا ترس های من کمتر شده؟ بله ،آفرین یعنی الفبای لاغریو یاد گرفتی ،آیا تلاش خودتو میبینی؟ ایا با خودت تونستی به صلح برسی؟ آیا خودتو میپذیری و دوست داری؟ آیا باور کردی که تو هم میتونی لاغر بشی؟ آیا احساس لیاقت میکنی که تو هم انسانی هستی که باید متناسب باشی ،آیا لاغر شدنو کوچیکش کردی و خودتو بزرگ؟
دقیقا من سالها با چاقی خودم جنگیدم ،دلم میخواست لاغر باشم ولی چونکه باور نداشتم که منهم میتونم لاغر بشم با چاقی میجنگیدم ،مدام خودمو تنبیه های رژیمی میکردم ،خودمو سرزنش میکردم ،ورزش های سخت انجام میدادم و در حین ورزش به خودم میگفتم فریده تا زمانیکه نتونی لاغر بشی و لاغر بمونی با ورزش ها و رژیم های سخت اذیتت میکنم و احساس میکردم بدنم دشمن منه و ازش بدم میومد و گاهی به قسمت هایی از بدنم مشت میزدم و بهش نفرت منتقل میکردم و مدام بهش میگفتم تو چرا بدن من شدی یعنی خدا بدن قشنگتری نداشت که به من بده و مدام تو حالت قربانی بودن بودم
باید در مسیر لاغری با ذهن به توانمندی های خودمون آگاه بشیم ،اینکه بدن من با بدن خواهرم هیچ فرقی نداره پس چرا اون لاغره و من چاق بودم ،تفاوت در نوع نگاه هاست نه در عوامل بیرون از ما
وقتی خودمونو بزرگ ببینیم و خواسته هامونو کوچیک ،دیگه انقدر درگیر انجام نشدنشون نخواهیم بود ،وقتی خودمونو لایق متناسب بودن بدونیم که از اول هم حق الهی من تناسب بود که اگر من لاغر نباشم کی لاغر بشه ؟ اگر انقدر محکم قبول میکردیم که ما هم مثل همه افراد باید باید متناسب باشیم ،متناسب میشدیم
متاسفانه الگوها گفته بودن ما توانایی هیچ کاریو مخصوصا لاغر بودنو نداریم ما هم پذیرفته بودیم ، حالا برعکس میخواییم در خودمون عضله های توانمندیو قوی کنیم که دست به هر کاری بزنیم طلا بشه
لاغر شدن و موندن که دیگه چیزی نیست ،این آپشن روی من نصب شده بود ولی به مرور دی اکتیو شده و الان داریم مجدد اکتیوش میکنیم ،منم میخوام به تمام حق های طبیعیم دسترسی داشته باشیم و همین احساس در من غرور مثبت بوجود میاره ، مثل بچه های کوچیکی که جسورانه خواسته هاشونو از پدر و مادرشون میخوان و بلخره بدست میارن
خدارو شکر میکنم که در مسیر صحیح هستم ،خدارو شکر میکنم برای ثبت هزارو یکمین کامنتم ،یعنی من ۱۰۰۱ رد پا از خودم در این سایت بجا گذاشتم
هر سال آذر ماه که تولدم میشه یاد سال ۹۸ میفتم که تصمیم گرفتم کادوی تولدم ۳ دوره لاغری با ذهن باشه و خوشحالم از این کادوی تولد ناب و ارزشمند
این روزها من وارد دومین سال ورودم به این سایت میشم ،به خودم تبریک میگم که قدرتمندانه همچنان در مسیر رشد هستم
سلام و درود بر فریده عزیزم
تولدتون مبارک🎂🎈🎁 (تولدی که زندگی آزادانه جسورانه و عاشقانه به شما بخشید)درود به شما و تعهدتون به مسیرتون و ارزشی که برای رویاتون قائل هستید از خوندن دیدگاه شما بسیار لذت میبرم و آرزوی موفقیت روز افزون براتون دارم
سلام خانم ملکه عشق
ممنونم از تبریکتون ممنونم از انرژی خوبتون
منم از خوندن کامنت شما لذت میبرم و کلی ازشون استفاده میکنم ،امیدوارم شما هم در جاده سرسبز تغییر و رشد بدرخشید و تجربه کنید تمام خواسته هاتونو
در پناه خداوند باشید🌷
همواره در مسیر تغییر کردن شادو سرمست عشق الهی باشید 🌹
ممنونم دوست همراهم 🌷☘
همینطور شما
سلام ودروددوستم موفق باشی افرین
سلام خانم زهرای عزیز
ممنون از شما 🌷
به نام خدا
وقت بخیر عزیزان
من هم مثل همه دوستان خوب زبان چاقی و یاد گرفته بودم چون هر کاری می کردم من فقط چاق تر می شدم یادمه مثلا چند روز که حالم اوکی نبود و حتی اشتها نداشتم که چیزی بخورم چون حوصله ام سر جاش نبود ولی اصلا وزنم کم نمی شد باید آدم زبون لاغری و یاد بگیره دیگه الان متوجه شدم به خوردن و نخوردن و این ساعت آدم بخوره چقدر بخوره نون و برنج نخوره …… این چیزها نیست فقط ذهن و باید آموزش داد خود به خود آدم میلش عوض می شه شام هم می خوره یه موقع ها نمی خوره
همه چی می خوره محدودیت نداره نوشابه و پیتزا و هر چی دلتون بخواد تو این روش هست برای اونایی می گم که هنوز دارن می گردن و اطمینان پیدا نکردن به این روش . ورزش هم نداره .
من همیشه فکر می کردم اگه یه روز ورزش نکنم چاق می شم. و من هم مثل این مثال اقاهه حتما باید صبح قبل از صبحانه و با یه لباس نازک خودم و وزن می کردم . خیلی کارهای عجیب و غریب دیگه .
حالا دیگه خوشبختانه این افکار و باورها جاشون و دادن به باورهای متناسب کننده . هر روز سعی می کنم احساسم خوب باشه و روش کار می کنم بالا و پایین زیاد داره ولی خدا رو شکر که توی این دو سال و نیم همه چی اوکیه و من لذت بردم از اسون بودن این مسیر بدون زجر حالا اگه می خواستم با اون رژیمها و تمرینات سخت انقدر کم می کردم تا حالا اومده بود جاش می دونم که این روش همیشگیه زندگی آدم دیگه اینطوری می شه چقدر همش می گفتم کاش من هم مثل فلانی هر چی می خواستم می خوردم و چاق نمی شدم چرا من نباید شام بخورم چرا من همش باید ورزش کنم و لذتی نبرم …. و چراهای زیاد دیگه الحمدالله توی این روش حسرت چیزی و نمی خوریم .
سلام براستادعزیز ودوستان همراه
من وبرادرام وخواهرام تقریبا با فاصله سنی کمی به دنیا اومدیم و یادم میاد همبازیهای خوبی برای هم بودیم وآنقدر دربچگی حین بازی شلوغ میکردیم که وقت برای ناهارخوردن نداشتیم و موقع خوردن ناهار سریع غذامون رو می خوردیم .
و مادرم برای اینکه سر ظهر ما شلوغ نکنیم و خودش بخوابه بعد ناهار بلافاصله با شکم پر ما رو به زور و با چوب و گزنه ما رو خواب میکرد و موقع شام هم همینطور چون پدرم صب زود بایستی میرفت سرکار. شب ساعت هفت ونیم خاموشی رو میزد و با تهدید ما رو خواب میکرد تا ساکت باشیم .
اون موقع فقط دوشبکه تلویزیونی داشتیم که همش بیخود بود و موبایل وتبلت نبود که خودمان رو سرگرم کنیم که بی سر وصدا بازی کنیم واقعا دلم برای خودمان میسوزه .
کم کم این عادت در ما شکل گرفت وبیشتر وقتها معدمون ترش میکرد و کم کم طوری شد که وقتی بزرگتر شدیم هم این عادت را داشتیم و سریع وتندتند غذا رو میخوردیم و سریع میخوابیدیم اصلا دست خودمون نبود واتوماتیک بعد خوردن شام خوابمون میگرفت .
وهمش تو خونه ما رو تشویق به خوردن بیشتر میکردن واین رو به قوی شدن نسبت میدادن .
مادرم وقتی کلوچه درست میکرد آنقدر خوشمزه بود وآنقدر بوش خوب بود که هر آدم سیری رو وسوسه به خوردن میکرد ومابچه بودیم وغذای خوشمزه دوست داشتیم وحتی سیرهم بودیم نمیتونستیم ازش بگذریم .
تا اینکه کم کم گرایشم به شیرینی وکیک زیاد شد ودرحد دل درد میخوردیم ولذت میبردیم .
فعلن همینا یادم اومد که بنویسم . این بود یادگیری چاقی من .
که بعدها باورهای غلط هم بهش اضافه شد و شدیم چاق وچاق تر .
سلام به همه دوستان همراه! همانطور که همه ما زبان مادری را از بدو تولد و به طور خودکار از اطرافیان آموزش دیده ایم و برای یادگیری آن سختی نکشیده ایم ولی اکنون اگر بخواهیم سایر زبان ها را یاد بگیریم باید در کلاسهای آموزشی ثبت نام کنید و با تمرین و استمرار و تکرار، زبان جدید را یاد بگیریم، برای آموزش زبان لاغری هم باید همین مراحل را طی کنیم.
در حال حاضر زبان چاقی، زبان اصلی بدن ماست و اگر بخواهیم زبان لاغری را به آن آموزش بدهیم به راحتی زبان چاقی که آموزش دیده ایم نیست ولی قطعاً شدنی است. البته اگر در این مسیر ناامید و دلسرد نشویم و تلاش مستمر داشته باشیم. باید توجه داشته باشیم که برای یادگیری هر هنری باید الفبای زبان آن هنر را بیاموزیم ولاغرشدن هم یک هنر است که اگر زبان آن را بدانیم آسان ترین کار دنیاست.
ما نمی توانیم چیزی را که قبلاً یاد گرفته ایم از بین ببریم مثلاً نمی توانیم خود آگاهانه تصمیم بگیریم و زبان فارسی را فراموش کنیم، اما می توانیم آموزش زبان دیگری را در کنار زبان فارسی شروع کنیم. همه روش هایی که برای لاغر شدن تاکنون استفاده کردیم مثل این است که بخواهیم زبان فارسی را فراموش کنیم که قطعاً نتیجه نگرفتیم. فرض کنید ما علاوه بر زبان فارسی زبان انگلیسی را هم آموزش ببینیم، اگر هر وقت میخواهیم صحبت کنیم به جای زبان فارسی به زبان انگلیسی صحبت کنیم، (مثلاً کسانی که مهاجرت کرده اند و جایی که هستند زبانفارسی برایشان کاربرد ندارد)، به مرور، زبان غالب ذهن ما زبان انگلیسی می شود. یعنی بعد اگر بخواهیم فارسی صحبت کنیم به سرعت و سادگی قبل نمیتوانیم و به طور ناخودآگاه اولین کلماتی که از دهانمان خارج میشوند به زبان انگلیسی است. بنابراین به جای مبارزه کردن با چاقی و فراموش کردن زبان چاقی بهتر است زبان لاغری را آموزش ببینیم و آن قدر آن را تکرار کنیم که زبان غالب بدن ما بشود.
برای یادگیری الفبای لاغری می توانیم به رفتار انسان هایی با هیکل متناسب دقت کنیم متوجه خواهیم شد که بسیاری از کارهایی که ما انجام میدهیم را آنها به هیچ وجه انجام نمی دهند.
تفاوتی بین جسم هیچکدام از انسانها وجود ندارد چون خالق همه ما یکی است ولی آنچه نتیجه را متفاوت کرده است ذهن ماست که برای آنها یک سری دستورات و برای ما یک سری دستورات متفاوت دیگر را صادر می کند. حتی ورزش کردن هم برای آن ها متفاوت است و انگیزه آنها برای ورزش کردن دیدن وجهه بهتری از اندام خودشان است، بنابراین بسیار انگیزه بالاتری دارند در حالی که ما صرفاً برای از دست دادن چربی های اضافه و وزن بدن مان ورزش میکنیم. و به دلیل چاق بودنمان فشار زیادی هم به جسم مان وارد میشود که تحمل کردن آن گاهی انقدر برایمان سخت است که درکل قید باشگاه رفتن و ورزش کردن را میزنیم.
همینطور که ما به راحتی زبان فارسی را متوجه میشویم و میتوانیم با هم ارتباط برقرار کنیم افراد چاق هم عادت های یکدیگر را به خوبی میشناسند و به راحتی می توانند با هم ارتباط برقرار کنند چون که زبان مشترک بین همه آنها زبان چاقی است، بنابراین با اینکه نمیتوانیم با هیچ تلاشی زبان چاقی را از بین ببریم ولی می توانیم زبان لاغری را بیاموزیم و زبان بدن مان را به زبان لاغری تغییر دهیم. فقط کافی است برای اینکار آموزش ببینیم و یک نقشه راه درست و صحیح داشته باشیم و در طول مسیر با انگیزه و احساس خوبی حرکت کنیم و این فرمول موفقیت در هر زمینه ای است که اگر ذهنمان یاد بگیرد، نه تنها برای لاغری بلکه در تمام جنبه های زندگی ما جواب می دهد. ان شاء الله
سلام استاد گرامی و دوستان همراهم
چقدر این فایل جالب و آموزنده بود
ما در تمام این مدت که داشتیم با روشهای مختلف اقدام به لاغر شدن میکردیم در اصل داشتیم سعی میکردیم زبان چاقی را فراموش کنیم و برای همین هم موفق نمی شدیم
رسیدن به این آگاهی چقدر امیدبخش است که دست از فراموش کردن زبان چاقی برداریم و به جای آن تمرکز در یاد گرفتن زبان لاغری کنیم
با ورود به این دوره عالی ما برای یاد گرفتن زبان لاغری ثبت نام کردیم
حالا فقط باید هر روز سر کلاس حاضر شده به درسهای داده شده توجه کنیم و تمریناتمان را انجام دهیم
با عمل کردن به آموخته هایمان در یادگیری این زبان هیجان انگیز متبهر تر شده و یک جورهایی به کلاس بالاتر میرویم تا نهایتا بطور کامل این زبان را یاد میگیریم و فارغ التحصیل میشویم
آنوقت است که از استفاده این زبان که همان بودن در مسیر درست و رسیدن به هدف است نهایت لذت را میبریم و به خودمان افتخار میکنیم و از خداوند مهربان مان تشکر میکنیم که ما را به این دوره خارق العاده هدایت کرد
به نام خدا
سلام دوستان عزیزو استادگرامی
واقعا دست مریزاد چه مثال های جالبی میزنید برای این که ما لاغر شدن با ذهن رو یاد بگیریم. واقعا خیلی راحت برای همه قابل درک. ما هر کاری کنیم که زبان فارسی رو فراموش کنیم نمیتونیم این کار خیلی سخت و غیرممکنی، ولی یادگیری زبان دیگه کار راحتتری. اگه مثلاً انگلیسی رو یاد گرفتیم و به یک کشور انگلیسی زبان بریم قطعاً ما دیگه از فارسی خیلی کمتر استفاده می کنیم و بیشتر زبان انگلیسی رو به کار میبریم ولی باز هم زبان فارسی را فراموش نمی کنیم ،ولی دیگه کاربردی هم برای ما نداره .
چاقی برای همه ما مثل یاد گرفتن زبان مادری بوده خیلی راحت و آسون با تاثیر از جامعه و والدین و شرایط اون رو یاد گرفتیم، نمیتونم اون رو از بین ببریم ولی نمیخوایم باهاش مبارزه کنیم فقط می خوایم یه زبان دیگه رو هم یاد بگیریم و انقدر از زبان لاغری استفاده کنیم که دیگه زبان چاقی برای ما کاربردی نداشته باشه.
وقتی گفتین یه سری افراد برای لاغر شدن خیلی کارها رو تحمل میکنن مثل این که به خودشون برق وصل می کنند یا چربی هاشون رو میشکنن خیلی سریع به ذهنم رسید چون خودشون رو باور ندارن چون نمیتونن قبول کنند که خودشون میتونن لاغر بشن و لاغر شدن رو در بیرون از خودشون دنبالش میگردن.
فکر میکنند من نمیتونم لاغر بشم و بایدیک نفر از بیرون بیاد و به من کمک کنه و به دادمن برسه. جریان همه عملها و رژیم گرفتن ها و خوردن دمنوشها همینه،
اینکه یه کس دیگه ای بیاد به ما کمک کنه و ما رو از شر این چاقی نجات بده. چون من که نمی تونم لاغر بشم من هر کاری کردم لاغر نشدم من در خودم توانایی اینو نمی بینم که بتونم خودمو لاغر کنم و به همین طریق دایم دست به دامن همه بودیم تا لاغر بشیم.
دقیقا یادمه که خودم هم همین فکر رو می کردم همش می گفتم من زیر نظریه متخصص نیستم و دکتر تغذیه نرفتم و به همین خاطر لاغر نمیشم .اگه کسی باشه که برای من یه برنامه اصولی و منظمی رو بنویسه من حتما خیلی راحت و عالی لاغر میشم و بالاخره دو بار هم رفتم ولی نتیجه خیلی کم و زودگذربود. همیشه حسرت میخوردم وقتی میدیدم بقیه لاغر میشن میگفتم چقدر با اراده ،چقدر همتشون زیاده چقدر خوب می تونن خودشونو کنترل کنن ولی من نمیتونم من اگه غذا نخورم سردردمیگیرم میگیرنم میگیره ولی الان خیلی کم دقیقاً عین دوران رژیم غذا میخورم ولی احساس سیری دارم هر وقت گرسنه باشم غذا میخورم و هیچ وقت گرسنگی و سردرد نداشتم.
الان دیگه امیدمون به هیچ چیز نیست به هیچ کس نیست باور کردیم خود ما تونستیم بدنمون رو چاق کنیم و حالا خودمون هم میتونیم بدنمون رو لاغر کنیم تنها کسی که میتونه به ما کمک کنه خودمونیم نه هیچ کس دیگه ای نه هیچ روش دیگهای.
ما همه انسانهای با اراده و توانمند و قوی هستیم💪💪💪💪💪
با سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز
گام ۲۸ یادگیری زبان لاغری
خدارا بسیار سپاسگزارم که من رو هدایت کرد تا در مسیر لاغری با ذهن قرار بگیرم این روزها حال دلم خیلی عالیه
چند وقت بود اصلا دوست نداشتم برم جلوی آینه چون در یک سال گذشته ۱۰ کیلو اضافه کرده بودم خیلی ناراحت بودم و همیشه از خدا می خواستم که با یک روش درست و صحیح لاغر بشم و بمونم الان درک می کنم که چرا قرص های لاغری که خواهرم گرفته بود به دست من نمی رسید چون من همیشه از خدا راه درست رو می خواستم
الان خداراشکر اعتماد به نفس من بالا رفته آرامشم بیشتر شده دیگه از خودم بدم نمیاد تازه جلوی آینه هم میرم خودم رو تحسین می کنم
چه تشابه عالی استاد بین یادگیری زبان لاغری با زبان دیگر داشتند واقعا ما زبان لاغری رو یاد نگرفتیم و باورها و ذهن من چاقی بوده و الان که به لطف خدا دارم فرمول ها رو عوض می کنم و در حال یادگیری زبان هستم خیلی لذت می برم
وقتی میرم جایی اگه چیزی نمی خوام نمی خورم نمی گم حیفه همین دفعه است
استاد شما با گفتن خاطره ترازو داغ دل همه ما رو تازه کردید به نظر من همه ما این چنین خاطره ای در ذهن داریم وزن کشی هر روزه دعا قبل از رفتن و خواهش کردن که یک کم کمتر نشون بده تا خوشحال شیم
ولی الان دیگه نمیرم رو ترازو مطمئن هستم راهم درست و نتیجه اش عالی میشه
خدایا شکرت که من رو هدایت کردی و در این مسیر عالی قرار دادی
به نام خدای عشق و مهربانی
روز ۱۴۷: روز ۵۰ تکرار ، دوشنبه ۱۴۰۰/۶/۱۵
سلام ۱۶ روز باقیمانده از تابستان ۱۴۰۰ پر از گامهای استوار به سمت موفقیت
افراد چاق و متناسب تفاوت جسمی با یکدیگر ندارند، بلکه تفاوت در ذهن آنهاست. افراد متناسب از زبان طبیعی بدن که زبان لاغری است استفاده می کنند. در حالیکه افراد چاق از محیط زندگی خود، زبان چاقی را یاد گرفته اند و آن را بکار می برند.
من مدت طولانی با زبان چاقی با بدنم صحبت کردم، در حالیکه بدنم زبان لاغری را بلد بود و من آن را فراموش کرده بودم. خوشبختانه زبان لاغری را همه از آغاز بلد هستیم فقط برخی آن را فراموش کرده و بکار نمی بریم.
هم اکنون به خواست خدای مهربان به این مسیر هدایت شده ام و در حال مرور مجدد زبان لاغری هستم و اشتیاق فراوان جسمم را در بکار بردن زبان لاغری می بینم.
در روزهای اخیر روی تشخیص نقطه سیری حساس شده بودم و چون نمی خواستم بدنم مجدد احساس کندکه در رژیم هستم کمی بیشتر میخوردم، جالب اینکه معده ام کاملا به من میگفت این بار اندازه خوردی منم خوبم یا اینکه این بار زیادخوردی و من دلخورم پس میخوام چند ساعت حالت رو بگیرم.
از اینکه ذهنم با متناسب شدن موافق است و جسمم هم در این راستا با ذهنم هماهنگ شده بسیار خوشحالم.
زبان لاغری با ذهن بسیار جذاب و دلنشین است. پر از کسب آگاهی و حس خوب و حمایت و اعتماد به نفس و اطمینان است.
با شنیدن صحبتهای استاد در مورد شخصی که خودش را وزن می کرد، بسیار خوشحال شدم که حدود ۵ ماه هست که روی ترازو رفتن را برابر روی مین رفتن می دانم و دست از وزن کردن خودم برداشته ام و حتی وسوسه هم نشده ام خودم را وزن کنم. چه زجری در گذشته با وزن کردن بخودم داده ام و هر بار خودم را در لاغر شدن ناتوان تر می دیدم چه سودی داشت کاهش ۲ کیلو وزن وقتی ثابت نبود و با یک شب شام خوردن دوباره ۰/۵ کیلو اضافه می شد. خدایا ممنونم که وسواس وزن کردن و توصیف شخصیت خودم با یک عدد از روی ترازو را کنار گذاشته ام.
از ۱۴۶ روز گذشته خودم در این مسیر بسیار راضی هستم چون با اطمینان شروع کردم. مطمئن بوده و هستم که تنها مسیر موفقیت برای رسیدن به تناسب اندام پایدار فقط و فقط ، یادگیری لاغری با ذهن است. و برگ برنده خودم را اطمینان به آموزشها می دانم به عبارتی حرف گوش کن بودم. وقتی استاد گفتن وزن کردن ممنوع من همان روز ترازو را برداشتم وقتی استاد گفتن به بدنت ایمان داشته باش که قدرت ترمیم ضایعه چاقی تو را دارد، به توانایی بدنم ایمان آوردم و فقط همه تلاشم را می کنم که با یادگیری زبان لاغری سرعت تخریب را در بدنم کم کنم تا بدنم در ترمیم خودش موفق تر عمل کند.
همین که هر روز سعی می کنم زبان لاغری را بیشتر یاد بگیرم و از دیروز بهتر عمل کنم بسیار خوشحالم.
از اینکه بسادگی بدون محدودیت با پذیرش مسئولیت خودم در وضعیت فعلی ام و تلاش برای ایجادباورهای درست و یادگیری زبان لاغری قدم به قدم به سمت متناسب شدن پیش می روم خدا را شاکرم.
خدایا ممنونم که این روزها ورق برگشته و دیروز لباسی را از کمدم خارج کردم که بطور زننده ای برام گشاد بود و دیگه نمی شد آن را پوشید. خدایا خودت میدونی چقدر منتظر این روز بودم. چقدر غم انگیز بود که لباس دیگه ای را از کمد خارج می کردم که برام تنگ شده بود و چقدر خوشایند بود که دیروز فهمیدم پیراهنی که برام تنگ بود و من بزور می پوشیدم، حالاچنان گشاد بود که با تعمیر هم بدرد نمی خورد. این حس عالیه و عالی تر از اون اینکه من برای رسیدن به این نقطه خودم هم نمیدونم چکار کردم، عملا کار خاصی نکردم فقط در مسیر مانده ام و ادامه داده ام.
و آخرین نکته اینکه این روزها وقتی ناراحت میشم خیلی عمیق و ماندگار نیست چون مثل یک مشاور با خودم حرف میزنم خب از شنیدن این حرف چرا باید اینقدر ناراحت بشم و این حرف داره به کدوم باور ذهنی من ضربه میزنه و پاسخ در اغلب موارد برام شگفت انگیز هست و با جنبه دیگری از خودم روبرو میشم. خلاصه اینکه مسیر آشنایی و بکارگیری قدرت ذهن خارق العاده است.
گامهایتان پر اثر دوستان همراه
سلام دوست متناسبم
تبریک میگم به شما بابت موفقیتتون و کسب تناسب فکری و جسمی ،در مسیر تناسب فکری شاد و متناسب باشید
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم
من با نگاه کردن به رفتار چاقها و لاغرها خیلی موضوع اضافه وزن و لاغری برام شفاف میشه و تفاوت رفتار اونها رو بهتر درک میکنم و متوجه میشم که چرا یه عده چاقن و یه عده برای همیشه متناسب هستن و خوب میدونم تفاوت در ذهن اونها هست و اونها هیچ تفاوت دیگه ای با هم ندارن و نتیجه ی نهایی رو ذهن اونها رقم میزنه نه تلاش فیزیکی و سعی اونها .
من همین دیشب مهمان بودم جایی و چند نفر متناسب با من همراه بود و چند نفر چاق هم با من همراه بود و من خیلی در رفتار اونها دقت میکردم اول اینکه تمام بحث اون چاقهای جمع در مورد خوردن بود و به هم ادرس میدادن که برو از کجا فلان چیز رو با بهترین قیمت و کیفیت و مزه بخر و بعد به هم میگفتن پیج فلان شخص آشپز در اینستا رو دنبال میکنم و دیشب از بس عذاهای عالی رو نشون داد مجبور شدم با اسنپ فود ساعت دو شب غدا بخرم و بخورم و خلاصه تمام بحث اونها در مورد خوردن بود که من در یک لحظه با دقت کردن تمام اموزشهای استاد رو در اون جمع میبینم و نکته ی بعدی این بود که اون متناسب جمع خودش دیشب میزبان بود و این شخص خیلی شیرینی دوست داره اما با چایی که برای ما شیرینی قنادی اورد و کاکایو و شکلات اورد خودش به زور یک دونه شیرینی خورد و گفت من این مدل شبرینی رو زیاد دوست ندارم و دیگه لب نزد که من بازم یاد اموزشهای استاد افتادم و گفت من فلان مدل رو دوست دارم که گیرم نیومده و من کاملا حواسم بود که چقدر عالی رفتار کرد و اما یه نفر دیگه داخل اون جمع بود که تقریبا چاق بود یعنی بیشتر شکم بزرگی داره و این شخص بارها به همه میگه که من عاشق شیرینی هستم و من خیلی شیرینی دوست دارم و بدن من گرایش به شیرینی داره و دست خودم نیست و این فرد وقتی شیرینی رو دست میزبان دید فقط میخورد نمیدونم پنج تا یا شایدم شش تا شیرینی قنادی خورد در این حد خورد حتی از شدت هیجان دیدن شیرینی از داخل بشقاب همسرش هم شیرینی برمیداشت و میخورد و نمیتونست خودش رو کنترل کنه و من متوجه شدم رفتار این شخص به خاطر بارها گفتن این جمله هست که من شیرینی دوست دارم و دیگه این شده ملکه ی ذهنش و باورش شده ه و دونفر دیگه هم که چاق بودن و در جمع بودن هم دقت کردم و اونها که هر چی میزبان میورد میخوردن و دست رد به هیچی نمیزدن تا اینکه میزبان گفت آش رشته ی بسیار عالی امروز درست کردم و هر کس میل داره بگه براش بیارم و بازم اون دو نفر چاق جمع مشتاق خوردن بودن و بر روی تمام اون دسرها که خورده بودن از شربت و میوه و تخمه و شیرینی و شکلات و لواشک و …. بازم درخواست دادن و هر دو با هم خوردن و من شگفت زده بودم از این همه تفاوت رفتار چتقها و لاعرها و خودم از بقیه که چقدر من عالی عمل کردم و بار دیگه خودم رو تحسین کردم اول اینکه بگم از خونه شام نخوردم چون میدونستم اگر شام بخورم و به اون حالت سیری برسم هرگز در جمع چیزی برای خوردن انتخاب نخواهم کرد و نمیخورم پس گزاشتم با حالت گرسنه بودن وارد جمع شدم و اونجا خیلی راحت از هر چیزی که دوست داشتم در حد نیازم خوردم دو عدد میوه خوردم و شربت دوست نداشتم و نخوردم و تخمه ی آفتابگردان دوست داشتم یه کاسه ی بسیار کوچیک برداشتم و خوردم و دوبرش کوچک از دو مدل شیرینی قنادی که دو طعم متفاوت داشتن با کارد بریدم و با چایی خوردم و مابقی داخل بشقابم موند و یه دونه لواشک لقمه ای کوچک خوردم همین و دیگه آش رشته نخوردم پفک بود و نخوردم و شکلات و کا کا ییو بودچندین مدل من نخوردم و شربت بود نخوردم چون واقع نمیخواستم و خودم انتخاب کردم و از هر چیزی که دوست داشتم به اندازه نیاز خوردم و بسیار عالی و قشنگ عمل کردم و بسیار از خودم راضی بودم و لذت بردم و من مقایسه کردم رفتار خودم رو با اون چاقهای جمع که اصلا قابل مقایسه نبود من در حد همون متناسب جمع که میزبان و یک نفر دیگه که مهمان بود رفتار کردم شایدم بهتر رفتار کردم .
البته دوباره بگم من واقعا از اون حالت پرخوری و سنگینی و فشار شکمی بدم میاد و حالم بد میشه که به اون حالت برسم و واقعا در ذهن من چیز زننده و زشتی هست و چیزی که من رو از هدف دور میکنه هست و پرخوری برای من یک رفتار زشت هست که در شان یک انسان نیست و کلی تعریفهای دیگه از پرخوری برای همین دیشب شام نخوردم و اصلا از ترس چاقی و لاعری نبود و اگر در وزن دلخواهمم بودم بازم همین رفتار رو انتخاب میکردم که به این حالت نرسم .
من خودم جز افرادی بودم که هر دو مورد رو(هم در تناسب ورزش کردن و هم در چاقی ورزش کردن ) رو در باشگاه تجربه کردم اون اوایل که بعد از زایمان دومم خواستم لاعر بشم و اقدام به لاغری کنم طبق معمول دفعات قبل تنها راه چاره رو در ورزش و رژیم در کنار هم میدونستم نه هیچ راه دیگه ای ،و هر بار هم که اقدام میکردم از این روش بسیار عالی نتیجه میگرفتم اما چه فایده که ماندگار نبود برام و برای همین آخرین بارهم من در کنار رژیمم پیش کارشناس تغذیه در باشگاه ثبت نام کردم و عالی هر ماه وزن کم میکردم و با ذوق و شوق به باشگاه میرفتم و تمام حرکات رو عالی انجام میدام و روز به روز هم لاغر تر میشدم تا تونستم در عرض کمتر از یک سال خودم رو به وزن ۵۹ کیلو برسونم و اون ۳۰ کیلو اضافه وزن خودم رو از دست بدم و بسیار مورد تشویق مربی خودم و مدیریت باشگاه قرار گرفتم و حتی به من به خاطر اون سعی و تلاشم برای لاغر شدن جایزه دادن و من بسیار خوشحال و راضی و هر روز با ذوق و شوق بیشتر سر ساعت مشخص ورزش میکردم اما به محض رسیدن در وزن ایده الم تا یکم رژیم رو ول میکردم کلی اضافه وزن پیدا میکردم و دوباره مراجعه به دکتر و درخواست رژیم و … میکردم و دوباره خودم رو متناسب میکردم و اینقدر این حالت در عرض کمتر از یک سال برای من میفتاد که من رو یکم خسته کرده بود که آخه تا کی باید در محدودیت باشم و ورزش کنم و عذای رژیمی بخورم ؟؟ اما به عشق لاغری همه محدودیتها رو رعایت میکردم کمای اینکه خواهرم که همراه من در باشگاه بود دیگه نیومد و مربی ما که بسیار دوستش داشتم دیگه رفت و نیومد واما بازم من به عشق لاغری باشگاه میرفتم و به زور و سختی خودم رو در تناسب دلخواهم قرار میدادم تا اینکه متوجه شدم دو مشکل برام پیش اومده که هر دو من رو چاق میکنن و دیگه از اونجا لاعری برای من سخت تر شده بود و هر چقدر بیشتر تلاش میکردم لاغری از من دورتر میشد و ورزش سخت تر میکردم و اما هر ماه کلی وزن اضافه میکردم در حای که همون خوردن و فعالیت رو داشتم و اما لاغر نمیشدم هیچ چاقتر هم میشدم چون باورهای غلطم اضافه شده بودن و کلی باور غلط پیدا کرده بودم که تو با وجود این دو مورد هر روز چاقتر میشی و من چون نتایج دلخواهم رو از ورزش نمیگرفتم پس دیگه اون اشتیاق رو نداشتم دیگه ورزش برام خسته کننده شده بود سخت شده بود اما راه دیگه هم نداشتم و برای کسی که متتفر بود از چاقی اون زمان تنها راهش همین بود و میگفتم هر سختی داره تحمل میکنم میرم که حد اقل از این چاقتر نشم و در این وزنی که دارم دیگه بمونم ولی ثابت بودنی در کار نبود و من هر ماه شاهد مقداری اضافه وزن بودم و هی ناامید تر و ناراحت تر میشدم و به دنبال راهی میگشتم که از شر این اضافه وزن خلاص بشم و از خدا کمک میخواستم و میگفتم از دست من هیچ کاری دیگه برنمیاد و نمیدونم چی کنم و خلاصه در اوج تسلیم بودن من با این راه آشنا شدم و اگر الان در این مسیر نبودم خدا میدونه چند کیلو بودم وچه اندامی داشتم .
پس من در اوج اندام متناسب و ایده ال و در اندام چاق و ورزش رو تجربه کردم ولی واقعا در زمان تناسب ورزش کردن لذتی دیگه داره تا برای رفع چاقی بری ورزش و نتیجه نمیبینی و برعکس بیشتر هم چاق بشی اینطور فقط در حال بد وناامیدی و ناتوانی و … هستی .
من هم بارها تجربه ی وزن کردن و التماس به ترازو کردن رو داشتم وقتی یاد اون موقعها میفتم واقعا برای خودم ناراحت میشم که چقدر در مسیر غلط بودم خدا رو شکر که الان در آرامشم و از اون اعداد وارقام خبری ندارم وهنوزم بعد از گدشتها سالها در سایت بودن به تعهدم وفادار هستم و خودم رو وزن نکردم و نخواهم کرد . تمام این ترازو خریدن و وزن کردنها حاصل رفتن پیش کارشناش تغدیه بود برای من ، که وقتی میدیدبعد از رسیدن به تناسب دلخواهم اما وزن من ثابت نمیمونه و همش در خواست رژیم میکنم ایشون از من میخواست برای بالانرفتن وزنم من هر هفته خودم رو وزن کنم و اگر دیدم بالا رفته سریع رژیم رو به مدت یک هفته اجرا کنم تا به وزن دلخواهم برسم و من همون موقع رفتم و ترازو خریدم و خبر نداشتم که این کار خرید ترازو اول حال بد من هست و چقدر من با وسواسی خاصی خودم رو وزن کم میکردم حتما اول صبح باشه شب شام نخورده باشم صبح صبحانه نخورده باشم لباس سبک داشته باشم در یک نقطه ی خاص خانه وزن کنم و روی سرامیک باشه نه قالی و حتی شنیده بودم سرما و گرما هم عدد وزنه رو تغییر میدن و حتما دسشویی رفته باشم و ….. تا شاید ترازو یکم عدد بهتری رو نشون بده که این اواخر من بد طوری التماس ترازو میکردم و اونم با بیرحمی بیشتر عددهای بیشتر رو نشونم میداد و دیگه من اون روز که وزن میکردم همش گریه و ناراحتی میکردم طوری که اطرافیان من میدونستن که چیه ناراحتی ؟؟مگر بازم وزنت بیشتر شده و من میگفتم اره اخه چیکار کنم که اینطور نشم و اونها میگفتن بابا طبیعی چون کم کاری تیرویید داری و فلان دارو رو میخوری طبیعیه که چاق بشی و اما من ته دلم قبول نداشتم یه قرص کوچیک من رو اینطور چاق کنه و به دنبال علت چاقی خودم بودم و خدا رو شکر من سالها هست از اون قضیه فاصله گرفتم شاید سالها هم نباشه حدودا ۲۲ ماه هست ولی انگار خیلی وقته که دیگه در اون مسایل غرق نیستم حتی یادم میاد بلند شدن موهام رو هم ربط میدادم به اضافه وزنم که شاید به خاطر این هست که موهام بلند شده من وزنم بیشتر شده و اما حالا فقط به اون موقعهای خودم تاسف میخورم که چقدر با خودم بد میکردم چون از این مسایل خبر نداشتم و حالا که در این مسیرم امکان نداره دوباره بخوام اون روزها رو تجربه کنم و اون حال رو داشته باشم من عاشق این آرامش و این حال و احوال خوب خودم و این تناسب اندامی که بدون زجر هر روز داره به من هدیه داده میشه و این سبک خوردن و زندگی کردن و ….. هستم و خدا رو بی نهایت سپاسگزارم که در این راه و با این استاد عزیز هم مسیر شدم و دارم عالی قدم برمیدارم .
چقدر من به خاطر همین وزن کردن احساس ناتوانی در مقابل لاغر شدن پیدا میکردم چقدر به خاطر این وزن کردن من احساس بد و ناامیدی میکردم و چقدر احساس متفاوت بودن از لاغررها میکردم و واقعا اون صدمات قابل جبران برای من نبودن.
من به خاطر اینکه از زیر بار این رنج و درد چاقی بیرون بیام بیشتر سختی میکشیدم هم در ورزش و هم در رژیم طوری که کمر درد شدید و زانو درد شدید پیدا کرده بودم و واقعا داشتم سلامتی خودم رو هم از دست میدادم و من از بس رژیمهای سخت می گرفتم که شاید بتوتم از زیر بار فشار چاقی بیام بیرون به جرات میتونم بگم مزه های خیلی از عذاها و دسرها برام دیگه اشنا نبود و نیست و میل به خوردن اونها ندارم و اصلا خیلی از چیزها برام عادت شد .چون بسیار آدم متعهد و با پشتکاری هستم و در هر مسیری وارد بشم باید تا تهش رو انجام بدم که خیالم راحت باشه مثلا من سالها هست که چون گفتن بستنی و نوشابه و شربت و سس سالاد و یا کره و مربا ویا سیب زمینی سرخ شده و …. چاق میکنه و بارها دکتر تغدیه میگفت نخوری ، اینها جز محدودیتهای تو هست و قبل از اونم که خودم بارها رژیم سرخورد گرفته بودم تمام این چیزها رو حذف میکردم دیگه من عادت دارم که نخورم خدا شاهده من طعم بستنی رو شاید جدیدا در این مسیر حس کرده باشم یا طعم کره و مربا و یا حتی شاید در حد یک ذره نوشابه بخورم اونم یه وقتهای خیلی کم اصلا میشه گفت به ندرت میخورم از بس نخوردم دیگه دوس ندارم بخورم و بی میل هستم به خوردن این مواد خوراکی چون برام عادت شده و یا حتی خوردن هر دسر با غذا برای من محدودیت بوده و من هرگز هیچ چیز با عذا ی خودم نمیخورم چون نمیتونم ومیلم نمیکشه و اگر هوس کنم سالاد و یا ماست اونها رو به عنوان میان وعده یا شام میخورم میخوام بگم اینقدر اون احساس ناتوانی به من سالها فشار اورد که من قید خیلی از چیزها رو زده بودم و نمیخوردم و هنوزم همچنان خیلی جز علاقمندیهای من نیستن شاید هر از گاهی بخورم که بیشتر هم در اون زمان اویل اومدنم به سایت بود که این کار رو میکردم برای اینکه بدونم ازادم در محدودیت نیستم و حالا اگر بخورم شاید به خاطر محک زدن خودم که برم در دل ترسهام و ببینم میترسم یا نه ؟؟ ولی واقعا هر وقت خوردم حالا بدم نیومده اما خوشمم نیومده و دیگه ادامه ندادم و یا اینکه شاید خوردم که واقعا مزه اش رو ببینم و در موقع گرسنگی میخورم ولی در حد بسیار کم بسیار کم خوردن اونها من رو راضی میکنه و خوشحالم که ازادم و خوشحالم در راهی هستم که اولیت اولش برای من آزادی بودو بعد حال خوب بود و بعد ارامش و …. بود بازم عاشق تر این مسیر شدم و با امید و ایمان بیشتر ادامه میدم من هم باید بگم واقعا عالی دارم زبان لاغری رو یاد میگیریم مثل سایر هنرهای دیگه که یاد گرفتم مثل سایر زبانهای دیگه که یاد گرفتم در مدرسه من انگلیسی و عربی و فارسی رو یاد گرفتم و از خیلی سال پیش زبان چاقی رو هم یاد گرفتم و اما حالا با بودن در این سایت میخوام زبان لاغری رو یاد بگیرم که چقدر ساده هست و یاد گرفتن هر چیزی و هر زبانی خیلی راحت تر هست از فراموش کردن بقیه ی زبانها هست و پاک کردن بقیه ی زبانها از ذهنمون غیر ممکن هست و این کار شدنی نیست .
من نتیجه یاد گرفتن زبان لاغری رو در جسمم دارم میبینم من عالی متناسب شدم و من عالی رفتار میکنم و عالی میخورم و این نصیب هر کسی نمیشه و فقط به افرادی که عاشق لاعر شدن هستن و در این مسیر متعهد هستن پیدا میشه و چقدر برای ما لذت بخش هست و چقدر آسون هست و چقدر ارام آرام من دارم لاغر میشم و چقدر امید و انگیزه درردل من هر روز بیشتر میشه .
.
سلام استاد گرامی سلام دوستان متعهد
همیشع به ترازو التماس میکردم که من کمتر نشون بوده حتی گاهی کج روش وایمیستادم وقتی میرفتم باشگاه انگار میرفتم زندان و حتی این اواخر کلاس اسپینینگ ثبت نام کرده بودم و خود مربی تعجب کرد که چرا سایز کم نکردم و میرفتم ماساژ استخونهام خورد میشد ولی بی فایده بود
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی
اگر به رفتار و واکنش رفتار غذایی خودمون با افراد متناسب رو مقایسه کنیم متوجه خواهیم شد که بین رفتار افراد چاق و افراد متناسب ها از زمین تا آسمون اختلاف هست
افراد چاق بوی غذا رو از هفت فرسخی تشخیص می دهند و تا قبل از دیدن غذا کلی تصویر سازی می کنند که غذا چه شکلی و چه طعمی شده و وقتی هم غذا رو می بینند کل اعضای بدنشون دارای ذوق و شوق می شوند که قراره غذا حسابی شارژشون کنه و از حرص و وله زیادی با قدرت تمام به سمت غذا هجوم می آورند
اما افراد متناسب در مواجه با غذا هیچ فکری نمی کنند و خیلی عادی غذایی که بهش علاقه دارند رو و به عنوان مواد تامین کننده ی انرژی لازم بدنشون می دونند رو به اندازه نیازشون می خورند.
عاملی که باعث این تفاوت رفتاری شده توی ذهنشون هست
افراد چاق یک سری فرمول ذهنی اشتباه خواسته یا نا خواسته توی مغزشون تحت تاثیر آموزش بزرگتر تشکیل شده که طی سال ها باعث این رفتار اشتباه غذایی شده و نتیجه اش این شده که سالها چاقی نصیبشون شده و هر چقدر هم تلاش کردند که با انواع مختلف رژیم ها و ورزش ها متناسب بشوند هیچ فایده ای نداشته و چاق موندن.
یکی از راه هایی که برای متناسب شدن استفاده کردن ورزش کردن بوده
یکی ورزش میکنه برای آب کردن چربی های شکم و پهلو و یکی برای عضله سازی و پرورش اندام.
توی هر جنبه از زندگی وقتی عشق و علاقه داشته باشیم سرعت کارمون افزایش پیدا میکنه و نتیجه ای عالی نصیبمون می شه و احساس رضایت سراسر وجودمون رو می گیره و حس خیلی خوبی از اون کار پیدا میکنیم .
توی ورزش کردن هم دقیقا همین قانون حکم فرماست
اونی که با عشق و علاقه ورزش می کنه حالا برای المپیک باشه یا پرورش اندام یا یک مسابقه استانی و…احساس شور و شعف سراسر وجودش رو می گیره و با لذت تمام ورزش میکنه و در ورزش کردنش استمرار داره و منظم هست و همیشه هم روحیه شاد داره و در تمام مدت تمرین به اون هدف والایی که داره فکر می کنه و بیشتر روحیه می گیره اگه که ورزش گروهی باشه که کلی با دوست و رفیقاشون تمرین می کنند و به هم روحیه می دهند و حسابی خوش می گذرونند.
اما اونایی که برای چربی آب کردن می آیند اکثرشون از سر اجبار و با بی علاقگی و بی حوصلگی ورزش می کنند و در مدت تمرین هم بیشتر حواسشون به اینه که بیشتر تلاش کنند و فشار جسمی به خودشون بیارند بلکه چند گرم از شر چربی های مزاحمی که سراسر وجودشون گرفته خلاص بشوند و به این فکر می کنند کی ساعت ورزش شون تموم میشه تا نتیجه فعالیت شون رو می بینند و معمولا هم استمرار ندارند و با حال گرفته و با زور ورزش می کنند و همه اش دنبال تعطیلی و نرفتن هستن.
چون گروه اول با ذوق و شوق می آیند نتیجه ی عالی می گیرند ولی گروه دوم از سر اجبار می آیند و در تمام مدت ورزش شون فشار و سختی تحمل میکنند نتیجه ی دلخواه کسب نمی کنند.
البته افراد چاق بیشتر از اینکه فشار چاقی روی جسمشون باشه توی ذهنشون هست و همین فشار روحی و روانی باعث ثبات چاقی شون میشه برای همین نتیجه نمی گیرند و لاغر نمی شوند.
هدف ها دو گروه با هم فرق می کنند و برای همینه افراد چاق چیز جدیدی تجربه نمیکنند ولی افراد پرورش اندام بدنی محکم می سازند و ورزشکارها توی مسابقات مدال های خوش رنگ می گیرند و افتخار آفرین می شوند.
افراد چاق از لحاظ ذهنی خودشون رو نا توان میدونن به قدرت خودشون ایمان ندارند و فکر میکنند نمی تونند به تناسب اندام برسند.
افراد چاق فشار و بار منفی اضافه وزن و سختی ها متحمل میشن تا یکم وزنشون کم بشه .
آدم هایی که با ورزش انتظار بیهوده ای دارند که توی یک ساعت فلان مقدار کم کنند آخه مگه توی یکساعت فلان گرم زیاد کردین و ما چاق شدیم که توی اون ساعت ورزش کردن گرم های چاقی رو از دست بدهیم و به وزن سابقمون برگردیم؟
از بس که روحیه شون ضعیفه با هر بار ورزش کردن خودشون رو وزن می کنند تا شاهد کم شدن گرم های چربی شون بشوند و اگه هم ترازو عدد قابل قبولی نشونشون نده تمام امید و آرزو و انرژی شون از دست می دهند و در وجود خودشون توانایی لاغر شدن رو نمی بینند و قید ورزش کردن رو می زنند دنبال انواع رژیم های مختلفی می روند.
اما لاغری با ذهن افراد به قدرت و توانایی خودشون ایمان دارند و بدون هیچ گونه سختی و تحمل درد و رنجی و با خیال راحت متناسب می شوند و مسیر متناسب شدن پر از آرامش و دل خوش هست.
چاقی مانند زبان مادری است که به سادگی آن را یاد گرفته ایم، و طبیعی است که هر زبانی را یاد بگیریم به راحتی می توانیم به آن زبان صحبت کنیم .
همه ی ما هیچ وقت نمی توانیم زبان فارسی رو فراموش کنیم اما ذهن قدرت یاد گیری انواع مختلف زبان ها رو داریم .
رژیم گرفتن، ورزش کردن و هر کاری که برای لاغر شدن انجام می دهیم مانند سعی کردن برای فراموش کردن زبان فارسی است
چاقی مثل یک زبونه نمیتونیم چاقی رو فراموش کنیم ولی میتونیم لاغری رو یاد بگیریم و رفتارهای صحیح رو جایگزین رفتارهای اشتباه چاقی کنیم
هر چقدر یاد بگیریم و عمل کنیم نتیجه های عالی کسب میکنیم
لاغری زبان بدن هست و افراد چاق چون زبان چاقی یاد گرفتن نحوه ی رفتار و عمل شون مشترک هست.
برای اینکه رفتارها ی افراد لاغر رو تکرار کنیم باید زبان لاغری یاد بگیریم
زبان لاغری نتیجه ی شیرین و لذت بخشه چون میتونیم خیلی راحت مثل افراد لاغر رفتار درست داشته باشیم و عالی عمل کنیم و سال ها با دل خوش زندگی کنیم
لاغری با ذهن شیوه ی دائمی و ماندگار هست
آرام و پیوسته گام برداشتن مطمئنا نتیجه دائمی داره
افراد چاق فرمول ذهنی شونه هست که اونا رو چاق میکنه تا زمانی که باورشون درست نشه همه ی تلاش هاشون بی ثمر میمونه .
هر وقت با آگاهی کامل ورزش شروع کنیم و بدونیم چه تاثیری روی جسممون می گذاره ما به نتیجه عالی می رسیم
وقتی ذهن هماهنگ با خواسته مون کنیم نتیجه فوق العاده می شه .
یکی از نتیجه های عالی که چند روزه من کسب کردم و لذت می برم و احساس سبکی می کنم اینه که مانتویی که چند ماه پیش کیپ تنم برش زده بودم هفته ی پیش دوختمش قشنگ دو سایز برام گشاد هست بدون هیچ رنج و سختی و فقط با آموزش صحیح لاغری و عمل به آموزه ها لاغر شدم .یعنی روحم شاد شد وقتی پوشیدمش .لاغری که خیلی سال بود ، دنبالش بودم و نصیبم نشده بود.
و این حس عالی رو مدیون شما استاد عزیز هستم. ممنون بابت تمام لطف ها و خوبی هاتون.
به نام خدایی که در این نزدیکیست. 💖💖💖
با سلام به همه دوستان هم مسیرم.🙋
مسیر لاغری من : گام بیست و هشتم : زبان لاغری را یاد بگیرید لاغر میشوید .🌷
همه ما فارسی حرف زدن و بلدیم چون زبان مادری ماست و ما از بچگی اونو خیلی خوب و بدون رنج و سختی کشیدن یاد گرفتیم و حالا خیلی آسون بلدیم که با هم فارسی صحبت کنیم .
همون طور که برای صحبت کردن از زبان مادری مون استفاده میکنیم . جسم مون هم برای ابراز سلامتی و بیان وضعیت جسمانی خودش از زبان چاقی، لاغری استفاده میکنه
چاقی هم یک زبانه ، زبان چاقی زبانی که بین همه ما افراد چاق مشترک و ما این زبان و هم مثل همون زبان فارسی بدون هیچ گونه رنج و زحمتی از بچگی در خونواده یاد گرفتیم و ما افراد چاق وقتی که به هم میرسیم بدون هیچ زحمتی شروع میکنیم با هم به این زبان صحبت کردن و خیلی خوب حرف همدیگه رو متوجه میشیم و همدیگه رو درک میکنیم و بخاطر همینه که افکار و رفتار و عادتهای ما چاق ها خیلی بهم شبیه هستند و تقریباً همه مون یک جور فکر می کنیم و این کاملاً طبیعیه چون از بچگی آموزش دیدیم و کاملاً به این زبان مسلط شدیم و در نتیجه چاق شدیم پس مبارزه کردن با چاقی کار بیهودهایه چون ما هر چقدر تلاش کنیم نمیتونیم زبان چاقی رو فراموش کنیم مثل این که ما بخوایم با فارسی صحبت نکردن زبان فارسی رو فراموش کنیم ما میتونیم یک زبان دیگه علاوه بر زبان فارسی یاد بگیریم که و به اون زبان هم صحبت کنیم ولی با یادگیری زبانهای دیگه زبان فارسی رو فراموش نمیکنیم چون ذهن مون قابلیت فراموش کردن و نداره ولی بینهایت قابلیت یادگیری داره پس ما با مبارزه با چاقی یعنی با قرار دادن جسم تحت رنج و فشار و محدودیت (رژیم ، قرص های چربی سوزی ، پودرهای لاغری ، دمنوش ، عرقیات ، ورزش های سنگین ،باشگاه ، پیاده روی ،عمل جراحی ، پیکر تراشی ………) نمیتونیم چاقی رو فراموش کنیم ولی با تلاش برای یادگیری زبان لاغری میتونیم به زبان لاغری صحبت کنیم و نتیجه لذت بخش شو در جسم مون ببینیم .
منم قبلاً که باشگاه میرفتم خیلی بی انگیزه بودم و همیشه آخر صف می ایستادم که دیده نشم چون اصلاً حرکات و دوست نداشتم و خیلی زود رها میکردم یادمه این اواخر حتی پول یک ماه رو جلوتر دادم ولی یکی دو جلسه بیشتر نرفتم ، ولی در مورد ترازو خدا رو شکر من زیاد به ترازو ، و ، وزن کردن خودم وابسته نبودم حالا اگه جایی ترازو بود راستش بدم نمی یومد که بدونم چن کیلو هستم اونم شاید سالی یکی ، دوبار این اتفاق میافتاد و اصلا حساسیت نداشتم که موقع وزن کشی وسایل مو از خودم جدا کنم چون ذهنم درگیر ترازو نبود من بیشتر از روی لباس هام و مانتو هام تشخیص میدم که چاق شدم یا لاغر شدم .من قبل از آشنایی با این مسیر زیاد به افکار و رفتار افراد متناسب دقت نمیکردم ولی الان مدتیه که به رفتارهای اونا خیلی توجه میکنم تو خونه ما همسرم و دخترام متناسبن ولی پسرم که پنج سال شه خیلی تپله وقتی که براشون خوراکی میخرم خیلی به رفتارهاشون دقیق میشم هر کدوم خوراکی هاشون بر میدارن میرن پسرم همون لحظه خوراکی ها شو میخوره و تموم میکنه ولی دخترام یا خیلی باوسواس بتونن یکی از خوراکی های مورد علاقه شونو بخورند یا اگه اون لحظه میل نداشته باشن هم اصلا نمیخورن تازه بعد از چند روز که میرم اتاق هاشونو تمیز کنم میبینم همون خوراکی ها هنوز تو کمداشونو مونده آخرشم اونا رو هم پسرم میخوره قبلاً وقتی از شون میپرسیدم که چرا هنوز خوراکی هاشونو نخوردن و اونا میگفتن که میل مون نکشید یا سیریم دعوا شون میکردم که یعنی چه میل مون نکشید همون چند تا خوراکی چیه که نتونستین بخورین ولی الان فقط لبخند میزنم و به خاطر فرمول های درست شون تحسین شون میکنم و میگم اشکالی ندارد هر وقت که میل تون کشید بخورید .و سعی میکنم که منم از اونا رفتار های متناسب و یاد بگیرم و دیگه الکی اضافه وزن مو گردن شانس و ارث و خدا نندازم .چن روز پیش هم که غذام یکم دیر آماده شده بود. همسرم که از سر کار اومد خونه موقعی که داشت لباسا شو عوض میکرد گفت خیلی گشنمه ،من رفتم تو آشپزخونه و دوتا برش خربزه براش درست کردم و براش بردم و یک برشم برای دختر بزرگم تو اتاقش بردم بعد دخترم گفت خیلی گشنمه ولی هیچی دوست ندارم بخورم منتظر میشم تا غذا آماده بشه خیلی در مورد حرفی که زد فکر کردم بهش گفتم چرا بخور ته دلت و بگیره تا ناهار آماده بشه بعد گفت نه من اگه الان این خربزه رو بخورم دیگه نمیتونم ناهار بخورم و ، وقتی اومدم بیرون دیدم همسرم هم خربزه شو نخورده وقتی از اون پرسیدم که تو چرا نخوردی اونم حرف دختر مو زد گفت اگه بخورم سیر میشم و دیگه نمیتونم غذا بخورم و خیلی برام جالب بود و یاد حرف استاد افتادم که تو فایل میگفتن زبان لاغری رو یاد بگیرید لاغر میشید و من دیدم که زبان افراد متناسب مثل هم دیگه ست ومنم دارم کمکم زبان افراد لاغر رو یاد میگیرم .و همچنین متوجه شدم که زبان افراد چاق هم خیلی شبیه به هم دیگه ست و ما افراد چاق رفتار هامون خیلی شبیه همدیگه ست افراد متناسب قبل غذا شون چیزی نمی خورند ولی ما قبل از غذا اگه گشنمه مون باشه هر چی باشه میخوریم و به قول خودمون یه ته بندی میکنیم تا غذا آماده بشه و این همون ریزه خواری و ناخنک زدن به مواد غذاییه که بین افراد چاق خیلی رواج داره و اگه قبلاً من بود اون برش خربزه رو میخوردم و ناهارمم کامل میخوردم و اصلا فکر نمیکردم که با خوردن یک برش خربزه سیر میشم الان که دقت میکنم میبینم که واقعا رفتار و گفتار و افکار افراد متناسب با افراد چاق زمین تا آسمون با هم فرق میکنه همین تفاوت ها باعث تفاوت در جسم افراد چاق و متناسب میشه
به لطف خدا از زمانی که به این مسیر زیبا هدایت شدم تغیرات زیادی در منم شکل گرفته دیگه روزها برام تکراری نیستن ، هر روز برام یک روز جدید و تازه ست ، هرروز با شکر گزاری از نعمت های بیکران خداوند روز مو شروع میکنیم ، صبورتر شدم ، عاشق همسرم و بچه هام بودم و هستم و همیشه تا زمانی که زنده ام عاشق شونم ،کلی از بیماری هام از بین رفتن ، متناسب شدم ، کمتر غر میزنم ، سعی میکنم اخبار بد و دنبال نکنم ، شادتر شدم ، زیاد به غذاها و خوراکی فکر نمیکنم ،، به اندازه نیاز بدنم غذا میخورم ، میلم به مواد غذایی خیلی کم شده ،، غذاها رو دسته بندی نمیکنم ،،تازگی ها دارم به ورزش کردن فکر میکنم ، به ترازو و ، وزن کردن دیگه فکر نمیکنم که البته قبلاً هم این کا رو زیاد انجام نمیدادم ، پیغام سیری و گرسنگی و دریافت میکنم ، ریزه خواری نمی کنم ….
من ایمان دارم که من توانایی متناسب شدن و دارم و یقین دارم که درست ترین روش برای متناسب شدن و متناسب ماندن روش لاغری با قدرت ذهن خودمه ومن لیاقت داشتن تناسب اندام و دارم و داشتن تناسب اندام و زیبایی حق طبیعی و الهی منه ومن به هدفم میرسم .
با تشکر از زحمات استاد گرامی.🙏🙏🌹
وبا آرزوی بهترین ها برای همه دوستان هم مسرم.🌷
سلام
من خواهرمو ک یک فردی ک از بچگی متناسب بوده اندامش یجوریه انگار رفته چندین سال باشگاه متناسب متناسب این یک فرمول ذهنی ک ماها فک میکنیم اندام متناسب و زیبا فقط تو باشگاه ب وجود میاد درحالی ک من دختر خالم و دختر دایی همشون اندام بسیار زیبا هستن از وقتی تو مسیر قرار گرفتم افراد متنلسب زیر نظر دارم دیروز خواهرم شامو ک خورد اصلا از تنوع غذایی استفاده نکرد با اینک غذایی بود ک اون عاشقش بود فقط از یک نو ع غذا خورد همه غذاشون تموم کردن ولی خواهر من داشت میخورد چرا چن سرعت خوردنش پایینه بعد غذا میوه نخورد و هزاران رفتار دیگه میبینیم ک تفاوت من با اون اینک همیشه و همیشه ارومتر غذا میخوره
منوهم باید زبان لاعری یاد بگیرم با اینک در بک خانواده. بزرگ شدین همه اعضا خانواده چاق هستن فقط خواهر من متناسبه دختر خودم کوچیکه و مدرسه لاغریه خودش یعنی اگه سیر بشه یه ذره هم نمیخوره فرق من با متناسبها فقط تو فرمولهاست ماباید فرمولهای مغزی مونو تغییر بدیم عملکرد و باور تغییر بدیم تا بشه اونی ک میخوایم من راحت چاق شدموخبلی راحتر از اونی ک فک کنم یادم میاد تا رژیم ول میکردم تو یکهفته حداقل سه الی ۵ کیلو میومدم بالا من زبان چاقی حفظم پس باید برای یادگیری ربان لاغری خیلی تلاش کنم استمرار داشته باشم تا یاد بگیرم باید سرزمین چاقی ترک کنم تا کمتر مجبور بشم ب اون زبان حرف بزنم و ترک دیار کنم و ب سرزمین لاغری برم تا با اون زبان حرف بزنم تا پر رنگتر بشه مثل کسی ک از خارج میاد و فارسی و کمتر استفاده میکنه منم از زبان لاغری استفاده کنم
تا اثراتش نمایان بشه
سلام سلام گام ۲۸در مسیر لاغری من
ما افراد چاق سالها تلاش کردیم واسه فرار از چاقی و همواره تلاش میکردیم که با فشار محدودیت حس بد تلاش کنیم که لاغر بشیم نتیجه هم می گرفتیم ولی ماندگار نبود چون چاقی ما در ذهن بود ولی ما میخواستیم چاقی با تلاش فیزیکی فراموش کنیم واسه همین شکست میخوردیم 😊
چاقی یک هنر بوده که ما با باورها و فرمول ها ذهنی این هنر اموختیم این باورها رفتار مارو تغییر داد و جسم ما تغییر کرد ☺😊
هر هنری زبان مخصوص خود را دارد هنر اشپزی زبان اشپزی دارد که یاد میدهد به ذهن چطور اشپزی کردن رو چجوری غذا تند ،شیرین،کنیم چه موادی باهم درست کنیم به چی تبدیل میشه یک هنر بوده که ما از بچگی با نگاه کردن دست مادرمان موقع اشپزی ارام ارام یاد گرفتیم و زبان مخصوص اشپزی خوب یاد گرفتیم با تکرار تمرین
حالا نقاشی،خیاطی،چاقی،لاغری،ثروت ،رقص،دکتری،مربیگری،معلمی هرچیزی که مبینید زبان مخصوص به خود دارد و باید زبان اون هنر بیاموزیم تا بتوانیم ان هنر انجام دهیم 😊
ما هنر چاقی اموختیم با اموزش زبان چاقی و جسم ما از متناسب خارج شد و به چاق تبدیل شد حالا این زبان چاقی چطور اموختیم با حرفهایی که شنیدیم برنج چاق کننده است ،شیرینی چاق کننده است ،ورزش نکردن باعث چاقی میشه،خواب زیاد چاقی میاره،چاقی ارثی است،بعد ازدواج چاق میشی ،اگه فلان قرص میخوری چاق میشی ،زایمان چاقی شکمی میاره،و اینقدر از این حرفها شنیدیم که باورمان شده و ذهن اموزش دیده و فرمول هایی در ذهن ثبت شده باورها چاق کننده که همان زبان چاقی است و رفتار ما براساس زبان چاقی بوده و روز به ردز چاق تر شدیم و این شکل گیری اموزش زبان چاقی بوده است
حالا ما میومدیم واسه فراموش کردن چاقی از بین بردن چاقی تلاش فیزیکی سخت رنج اور همراه محدودیت فشار سرزنش انجام میدادیم و میخواستیم این چاقی از بین ببریم و نمیدونستیم که چاقی ذهنی است اموزشی است زبان چاقی مث زبان فارسی ،انگلیسی یا لهجه ها خودمان از یه زمانی یاد گرفتیم و چیزی که یاد بگیری هر چیزی میخواد باشه چاقی،اشپزی،خیاطی،هرچیزی با فشار تلاش فیزیکی نمیشه فراموش کرد و از بین برد 😉
مثلا من خیاطی یاد گرفتم حالا دیگه خیاطی دوست ندارم با انجام ندادن خیاطی که نمیتونم خیاطی فراموش کنم پس منم نمیتونم با تلاش فیزیکی حتی رفتن به کما چاقی فراموش کنم چون چاقی ذهنی است
برای لاغر شدن باید زبان لاغری یاد بگیرم با اموزش دیدن با تغییر فرمول ها ذهنی تغییر باورها وقتی باورهات تغییر کنه و باورها صحیح به ذهن بدی که همان زبان لاغری است رفتار تغییر میکنه ودر نهایت جسم تغییر میکنه
هرچیزی اموزش دیدی و یاد گرفتی نمیشه فراموش کرد ولی میشه هرچیزی که خواستی یاد بگیری😍😉
من الان چاقی یاد گرفتم حالا چه به صورت دل بخواه چه به صورت نخواسته زبان چاقی یاد گرفتم حالا میخوام لاغر بشم باید زبان لاغری یادیگیرم تا متناسب بشم
زبان لاغری هم مث هر زبان دیگه ای نیاز به تمرین استمرار تکرار دارد
لاغری یک هنر است یک زبان است اینقدر مسیر اشتباهی رفتیم که فک میکنیم لاغری یک چیزعجیب غریب است وسختش کردیم برای خودمان
لاغر شدن هم یک چیز راحت اسان است فقط باید زبان لاغری یاد بگیریم
ما وقتی زبان خیاطی اموزش مبینیم باخیاطی نکردن خیاطی نمیتونیم فراموش کنیم ده سالم خیاطی نکنیم باز بلد هستیم پس وقتی ما زبان چاقی اموزش دیدیم با نخوردن غذا نمیتوانیم جلوی چاق تر شدن خودمان بگیریم چون چاقی ذهنی است چون ما یاد گرفتیم چاقی و چاقی نمیشه از بین برد بلکه میشه در کنار چاقی زبان لاغری یاد بگیریم تا متناسب بشیم 😍☺
ذهن قابلیت فراموشی هنرها و زبان ها یی که اموخته نداره بلکه قابلیت یادگیری چندین زبان رو داره و همان جور که زبان چاقی به ذهن اموزش دادیم الانم میتونیم زبان لاغری یاد بگیریم و راحت اسان بدون هیچ تلاشی متناسب بشیم ☺
اتلاش فیزیکی ما در هر جنبه ای شکست به همراه دارد تلاش فیزیکی ما زندگی ما رو تغییر نمیده در هیچ جنبه ای باید از ذهن شروع کنیم تا به صورت خودکار شرایط ما در هر جنبه ای تغییر کنه😊☺😍
الان ما در حال یادگیری زبان لاغری هستیم و احساس ما رفتار ما جسم ما تغییر کرده من مطمعنم که هرکس تا این گام پیش اومده هم از نظر نگرش هم از نظر رفتار وجسم تغییر کرده اندازه تلاشش در این مسیر 😊☺😍😉
من اشپزی ،زبان ریاضی،زبان حسابداری،زبان گلداری،زبان پته بافی،زبان چاقی و کلی زبان دیگه راحت یاد گرفتم نتیجه اش در زندگیم دیدم پس زبان لاغری رو هم مث بقیه زبان ها اموزش مبینم و جسمم تغییر میکنه 😊☺😍😉
با استمرار اطمینان و تعهدی که گام اول دادم در این مسیر حرکت میکنم من در حال یادگیری زبان لاغری هستم ☺😊
بخندید شاد باشید در پناه خداوند😊
سلام همگی دوستان
گام بیست و هشتم زبان لاغری را یاد بگیرید لاغر میشوید:
افراد چاق و متناسب هیچ تفاوت جسمی با هم ندارن و فقط تفاوت در ذهن اون هاست، افراد چاق به وسیله دلایل مختلفی یه سری افکار و فرمول ها در ذهنشون ذخیره کردن که به تصمیم خودشونم نبوده یعنی انتخاب نکردن که این افکار را داشته باشن از جامعه از خانواده از اطرافیان و به دلایل مختلفی این افکار در اون ها ایجاد شده و شکل گرفته و نتیجه اون متاسفانه اضافه وزنی هست که سالهاست درگیر اون هستند و دارن باهاش مبارزه میکنند که اونو برطرف کنند اما سعی اون ها نتیجه ای در بر نداره بخاطر این که نتیجه نهایی را ذهن اون افراد رقم میزنه نه تلاش فیزیکی و تصمیماتی که میگیرن برای لاغر شدن!
در باشگاه ها یه عده هستن که برای پرورش اندام عضله سازی میرن و یه عده هم که چاق هستن و برای چربی سوزی و سوخت و ساز بالا بردن و لاغر شدن میرن، سبک رفتاری این دو گروه کاملاً متفاوته گروه اول همیشه خیلی سرحال و پرانرژی هستن و با برنامه و علاقه میاد باشگاه و هدف و انگیزه داره و هیچ کوتاهی نمیکنن در باشگاه اومدن اما گروه دوم که برای رهایی از چاقی و فرار از اضافه وزن میان باشگاه خیلی رفتارشون متفاوته و خیلی با سختی ورزش ها رو انجام میدن، یه جورایی بی انگیزه اند یه جورایی میخوان تایم باشگاه تموم بشه و برن منظم هم نمیان!
من کلا فقط ۳ ترم رفتم باشگاه یه ترم آمادگی جسمانی و دو ترم پیلاتس کار کردم ترم اول آمادگی جسمانی را خیلی دوست نداشتم ولی کلا همه را سعی میکردم برم چون هزینه کرده بودم دلم نمیومد از دستش بدم ولی صبح ها یکساعت زودتر باید بیدار میشدم برای صبحانه و واقعاً عذاب ذهنی و جسمی بود و با شوق و اشتیاق همراه نبود ولی چون حرکات پیلاتس را دوست داشتم و مربیش هم مهربون و خوب بود با علاقه بیشتری میرفتم ولی چون همش برای فرار از اضافه وزن بود هیچ سودی برای جسمم نداشت!
دوستی که پس از اتمام ورزش برای وزن کشی رفته بوده و در هر مرحله کفش و پاور بانک و گوشی و هدفون و لباس هاش و دستبند و عینک را درآورده و روی ترازو میرفته و در نهایت هم رضایتی در چهره اش نبوده!! این فرد چقدر خودش را از لحاظ ذهنی ناتوان میدونه برای متناسب شدن و یه جورایی داره التماس ترازو را میکنه که یکم وزن کمتری را نشون بده که یکم انگیزه بگیره برای اینکه بخواد ادامه بده، خیلی باید یک فردی تحت فشار ذهنی باشه که چندتا دستبند چند گرمی را هم از دستش باز کنه!!
من هم همون اوایل که تصمیم به لاغری گرفتم یه بار توی خونه با لباس و بدون لباس وزن کردم که دیدم انگار تاثیری نداره و حتی با گوشی و بدون گوشی موبایل هم وزن کرده بودم چون گاهی عکس میگرفتم میخواستم ببینم یهو بیشتر نشون نده!!!
این کار افراد نشان از پریشانی افکار و نابسامانی ذهنشان هست و به دنبال یک نشانه از روی ترازو اند که یکم امیدشون بیشتر بشه که دارن یکاری برای خودشون انجام میدن یا کارشون مفیده و وای به حال روزی که این عدد بخواد بره بالاتر ، تمام آرزوهای فرد خراب میشه تمام انرژیش از دست میره تمام تلاشی که کرده به نظرش هدر رفته چرا؟ چون عدد ترازو تایید نمیکنه تلاش اون فرد را !
یک فرد همه درد و رنج هایی رو که متحمل میشه برای لاغر شدن یعنی توانایی خودش را نمیدونه و فراموش کرده و هیچ آگاهی نسبت به اون نداره!
اضافه وزن یا چاقی عین یک زبان میمونه!
زبان فارسی مشترکه در ایران شاید گویش و لهجه فرق کنه ولی اصلش مشترک م مثل همه، چاقی هم یک زبانه و همه چاق ها اون را یاد گرفتن و باید سعی کنیم با آموزش زبان لاغری را یاد بگیریم یه چیز پیچیده و ناشناخته نیست، یک زبانه! بخاطر همینه که افراد چاق عادت ها و رفتارهاشون مشابهه!
وقتی زبان چاقی را یاد گرفتی چاق شدی و به همین شکل وقتی که سعی میکنیم زبان لاغری را یاد بگیریم و تصمیم میگیریم لاغر میشویم، چقدر مهمه این تصمیم چقدر اهمیت داره که ما از یک جایی تصمیم بگیریم زبان لاغری را یاد بگیریم نه اینکه بخوایم با چاقی مبارزه کنیم، مبارزه کردن با چاقی مثل این میمونه که از امروز بخوای فارسی صحبت نکنی و سعی کنی فارسی صحبت کردن را فراموش کنی، امکان نداره موفق بشی حتی اگه سالهای طولانی تلاش کنی! اما خیلی راحت میتوان یه زبان دیگه را یاد گرفت مثل انگلیسی فرانسه چینی و …!
پس ذهن ما قابلیت پاک کردن و فراموش کردن را نداره اما میتوان چند زبان دیگر یاد گرفت!
شما هر چقدر تلاش کنی نمیتونی زبان چاقی را از مغزت پاک کنی اما میتونی زبان لاغری را یاد بگیری! یاد گیری زبان جدید خیلی لذت بخشه مثل وقتی که زبان انگلیسی یاد میگیری و با یک فرد انگلیسی زبان، صحبت میکنی و نظرات یک دیگر را متوجه میشین و این خیلی لذت بخشه!
در زمینه لاغری هم همینطوره وقتی زبان لاغری را یاد بگیریم میبینیم که چقدر لذت بخشه و چقدر راحت از شرایط قبلی به شرایط جدید میرسیم!
خدایا شکرت که ما را به این مسیر هدایت کردی و داریم زبان لاغری را یاد میگیریم!
مه تاب متناسب و دانشجوی کلاس لاغری🥰💖
به نام خداوند جان و خرد
سلام درود
زبان لاغری را یاد بگیرید…
تا حالا به این جمله فکر کرده بودیم تا حالا؟؟؟
نه اصلا…
بدن من ولی طبیعی زبان لاغری رو بلد بود…
با زبون بی زبونی میگفت دست از سرم بردار،طبیعت من لاغری هستش،من لاغری رو دوست دارم،چه کاررررررر داری باهام میکنی😣
با دل درد بهم میمیفهموند که بسه دیگه نخورررررررر ولی تا بشقاب رو باید درمیآوردیم…
با حال بد میفهموند که شیرینی کیک و تنقلات بسه ولی ما چند تا چند تا پشت سر هم میخوریم…
با عناوین مریضی قند و فشار و غیره بهمون میفهموند ولی باز به راه خودمون ادامه میدادیم…
ما زبان لاغری رو خیلی خوب و خیلی زود یاد میگیریم…
چون طبیعت بدن ما هستش…
چون بدن ما عاشق لاغری هستش…
اینو همین چند وقته درک کردم…
که وقتی ذهن و بدنم رو همسو کنم چقدرررر بدن من شاداب تر و سرحال تر هستش و چقدررر خوشحاله که ذهن ما داره باهاش همکاری میکنه که لاغر تر و مناسب تر بشه🙂
با صبر و استقامت و ثابت قدم بودن تو کمترین زمان میتونیم زبان لاغری رو یاد بگیریم و تا آخر عمر لاغر بمونیم…
تازه میگن تو هر چیزی جنبه مثبت رو نگاه کنید…ما یه حسنی که داریم اینه که دوتا زبان بلدیم هم زبان چاقی هم زبان لاغری و با ذهن توانمندمون راه لاغری رو پیش میگیریم و تازه کلیییی از لاغری و تناسب خودمون لذت میبریم و حسی رو تجربه میکنیم که شاید یه آدم متناسب هیچ وقت تجربه نکنه…
زبان تناسب اندام هم مثل همه زبان ها میشه یه زبان دیگه رو یاد گرفت و وقتی انقد تمرین و تکرار بشه دیگه هیچ وقت فراموش نمیشه و تا آخر عمر با زبان لاغری زندگی میکنیم و لذت میبریم…
ولی به این منظور نیست که زبان چاقی را فراموش میکنیم نه ما با ذهن توانمند خودمون با اینکه زبان چاقی رو بلدیم ولی میزاریمش کنار و زبان لاغری رو استفاده میکنیم…
ما تو هر جنبه ای باید زبانش رو بفهمیم و درک کنیم…حتی زبان ورزش🏃🏻♂️
ما باید زبان ورزش رو تربیت کنیم برای سلامتی و شادابی و تناسب اندام…
نه اینکه تربیت کنیم برای چربی سوزوندن و چاق نشدن و کلا زوم روی چاقی باشه….
ما باید زبان و ذهن و عملکرد خودمون رو یکی کنیم و تا آخر عمرمون با تناسب اندام و لاغری زندگی کنیم…
و مطمئن هستم به زودی زود به خواستمون به سادگی و به زیبایی و عزتمندانه میرسیم 🌟🌟🌟مثل الان که به راحتی و به سادگی و با لذت سه کیلو کمممم کردم💪🏻💪🏻💪🏻
با سلام خدمت دوستان گرامی واستاد دانا در این فایل ونوشته های اول متن به وصوح مشخص میکنه که من تقریبا از بچگی فقط زبان جسم ما چاقی بوده حتی موقعی که نوزاد وکودک هم بودیم مادرمون با زبان چاقی با ذهنمون صحبت کرده ودر مورد خوردم مادر م زبان ذهن من رو در دوران نوزادی وکودکی چاقی اموزش داده وبعد هم که خودم با تلاش بیشتری این زبان چاقی رو به ذهنم اموزش دادم وهر قواعد وقانونی رو که دیگه مانده بود ومادرم نشان نداده بود من با تحقیقات ووارد کردن اطلاعات به ذهنم نشان دادم وحتی بعصی از قوانین این زبان را ملکه ذهنم کرده ام وحلا بعد از چندین سال متوالی میخواهم زبان دیگری را به ذهنم نشان بدهم ولی این زبان جدید فرقش با زبان قبلی در اینکه ذهنم وجسمم این زبان رو بهتر وراحتر وسریعتر یاد میگیرند اخه به نظر من این زبان مادری ذهن من بوده زبانی رو که در کارخونه به اون نشون دادند این بوده ولی بعد از تولد اومدن دست کاری کردند وزبان جدیدی به اون اموزش دادند پس اون با این زبان لاعری اشنای داره وبه سریعتر یاد میگیره وراحتر کار کزدن با هاش وحتی جسم ما هم با این زبان راحتر کار میکنه وزندگی میکنه وبهتر دستورات این زبان رو میفهمه وقوانین این زبان یک جورایی براش اشناتره و پذیرفته تره چون زبان اصلی بدنمونه وللغاتش وقوانینش برای دهن وجسم راحتره واسانتره وذهن وجسم راحتر در یک مسیر قرار میگیرن ودر هر مورد از زندگیمون اگه ذهن وجسممون در یک مسیر درست وطبیعی ویا به عبترتی در مسیر برنامه کارخونه قرار بگیرند راحتر اون کار انجام میسه طبیعت بدن ما لاعری وتناسب اندم هستش وما باید برای کسب انرژی غذا بخوریم این طبیعت بدنمونه پس دهن وجسممون این رو راحتر میپذیره از اینکه ذهنمون میگه طبق قوانین اشتباه زبان چاقی اش که بخوریم وما به عمد به جسممون میگیم نه نخور یا برو ورزش زیادی کن این لهن وجسم دچار تناقص میشه ودر اخر هم همیشه برنده اون ذهن است چون قدرت اجرایی بیشتری داره وحتما اون موفق میشه موفق شده که ما تا حالا چاق موندیم دیگه این یک چیز مشخص است که ما چاقها هممون میدونیم اخه ما زبان مشترکی داریم مثل زبان فارسی مون که مشترکه وقتی ما میاییم زبان انگلیسی رو یاد میگیریم به هیچ عنوان زبان فارسی که یادمون نمیره بلکه اونم توی لهنمون هست ولی زبان انگلیسی رو هم یاد میگیریم ولی نمیدونم از استاد میخوام کمکم کنه ببینم درست میگم یا نه من توی دوران دبیرستان اخه چون از بچگی کلاس زبان رفتم زبانم خوب بود ولی بعدازدانسگاه واتمام درس دارم کم لعات زبان رو فراموش میکنم یا گرامر مربوط به زبان انگلیسی رو دارم کم کم فراموش میکنم البته بگم اگه یک دور مثلا یک لعت با معنی اش رو بخونم باز بدام یاد اوری میشه ولی درحالت کلی بیشتر لعات وگرامر زبان در دهنم به حالت استند اف یعنی خاموشی دراومدند وفکر میکنم به گوشه از لهنم رفته اند وبدون اجرا شده اند ودرحالت ساکنند وقدرت اجرایی ندارند وحتی فکر میکنم به صفحات اخر اخر دفترچه خاطرات ذهنم رفته اند ودیگر چیزی یادم نمیاد مگه خودم بخواهم به طور عمد فعالشون کنم مثلا خودم مرور کنم لغات رو من استاد فکر میکنم میتونم فرمولهای اشتباه ذهنم را خاموش کنم ویا زبان چاقی رو با کار نکردن اون در ذهنم به حالت خاموشی وبی فعالیتی دربیاورم استاد درسته البته میدونم که باید صبر کنم وادامه بدم وزمان میبره این رو خوب میدونم ولی میگم ارزش داره برای تمام مدت زندگی ام ارزش داره استاد تورو خدا بگید درسته یا نه من اینطوری فک میکنم یا درسته در مورد ورزش خیلی یعنی یک هفته ای است که دهنم درگیره ودوتا دیدگاه قبلی رو نوشتم اخه ورزش برام مهمه چون دوست دارم وبک جورایی عادت دارم من قریب به ده ساله مداوم ورزش میکنم ولی چه بد که همش بوده برای لاعری بوده ودر بعصی مواقعش اصلا لات نبردم وهمش به زور واجبار خودم بوده الان با خودم میگم اگه فرمولها وکد های درستی در مورد ورزش در ذهنم بود چه قدر مثل الان که خورون ونترسیدن از خوردن رو دارم در مورد ورزش هم راحت وبا نساط ورزش میکروم وچه قدر کار برام اسون میشد وراحتر ورزش میکردم وورزش رو به چشم عامل لاعری نمیدیم اخه چرا من با زندگی ام اینطوری کردم هر چیز درست وطبیعی در دنیا رو تبدیل کردم به عامل اینکه من رو لاعر میکنه وبه همین خاطر برای اون مورد هزار فرمول اشتباه کد نویسی کردم خدایا کمکم کن که در مورد ورزش هم اینها رو شناسایی کنم وورزش رو صرفا فقط برای لاعری انجام ندم وبیایم یک دفعه هم که شده من که دام اون ورزش رو انجام میدم بیام فرمولهایم رو درست کنم واون رو هم مسیر تناسب اندامم کنم وجسمم ولهنم رو در مورد ورزش هماهنگ کنم که نتیجه جالب ودرست بگیرم استاد من از فرمولهایی که میخوام در مورد ورزش در اهنم ایجاد کنم ابنکه از این به بعد به ورزش به چشم عامل لا۵ری نگاه نکنم یعنی هی درحین ورزش به شکمم واندم چاقم نگاه نکنم وهرروز نگویم که مدبی بیا سایزم رو بگیر ببین کم کردم یا نه دوما ورزش رو جز لاینکف زندگی ام مثل خوردن نگاه کنم که باید در هر نیاز بخورم باید در د اندازه ورزش کنم وباید ورزش کنم به قصد سلامتی وترشح هورمونهای شادی وباورزش روزم را با شادی شروع کنم واصلا به اینکه ایا تاثییر داره در لاعری من نگاه نکنم ونگاهم به رشد طبیعی بدنم باسه که با ورزش بوجود میاد ومن میگم اگه بخوام ورزش با جسمم هماهنگ بشه به اینصورته که وقتی من دستم ویا پایم را بالا وپایین میکنم این اعصای بدنم دارند از لهنم کمک میگیرند برای حرکت اگه ذهنم فرمولهایش درست باشه در مورد ورزش پس بهتر ودرستر وراحتر واسانتر این کار رو انجام میده من حس میکنم حتی اسیبهای بدنمون هم کمتر میشه میشه وخود دهن هم داره ورزش میکنه انگار نمیدونم منطورم رو خوب فهموندم یا اصلا درسته یا نه باز من فکر میکنم کلا بدنم نیاز داره به حرکت این نیاز طبیعی نه نیازی برای اینکه اگه میخواهی لاعر بشی حتما باید ورزش کنی چون استاد میگن باید به طبیعت فکر کنیم در هرموردی من برای حرکت وفعالیت به جانوران نگاه کروم که چقدر همه در حال حرکت وفعالیتند ومی دوند ومیپرند پس طبیعت همه موجودات حرکت وفعالیت رو دوست داره وهیچ موجودی ثابت دریک جا نبست حتی گلها وگیاهان قد میکشند وساخ وبرگ درمیارند وفعالین دارند نمیدونم استاد درست فکر کردم یا نه فک میکنم ورزش رو باید برای سلامتی وشادابی جسممون انجام بدیم که همیشه سر حال وشاد باشه استاد میسه بگید طرز فکرم درسته یا نه چند روزیه فکرم مسعول ورزشه که فرمولهای درستی وارد بکنم ممنون میسم راهنمایی بفرمایید ممنون
سلام🙂
چاقی یه زبان مشترک بین افراد چاق هست که ناخودآگاه یاد گرفتن
به این جمله فکر کنیم….
چقدر متفاوته با تمام حرفهایی که درباره چاقی شنیدیم👌
چقدر حس خوبی داره که میفهمیم فقط یه زبانه که یاد گرفتیم
پس ربطی به ژنتیک ما نداره
ربطی به بیماریهای ما نداره
ربطی به متابرلیسم جسم ما نداره
ربزی به داروها نداره
ربطی به خوردن نداره
ربطی به نخوردن هم نداره…
یه زبانه اونم یه زبان مشترک یعنی تقریبا همه ما در افکار و فرمولها و عادتها شبیه به هم هستیم
پس اگه یه نفر تونسته اونها رو شناسایی کنه و تغییر بده همه میتونن👌👌
پس اگه چاقی یادگرفتنی هست لاغری رو هم میتونیم یاد بگیریم
و لازم نیست چاقی با چاقی مبارزه کنیم و اونو از ذهنمون پاک کنیم فقط کافیه لاغری رو هم یاد بگیریم و اونقدر تکرارش کنیم تا زبان اصلی ما بشه
مثل بسیاری از افرادی که فارسی زبان هستن ولی با یادگیری زبان های دیگه و تکرار اون الان به راحتی با اون زبان مکالمه میکنن
لازم نبوده که برای یادگیری زبان جدید فارسی رو پاک کنن از ذهنشون 👌👌👌
یادگیری لاغری هم مثل یادگیری بقیه زبانها آموزش ،تمرین و استمرار میخواد
وربطی به استعداد یا هوش آدمها نداره
هرکسی با اشتیاق ادامه بده میتونه یادبگیره
تازه نسبت به بسیاری از علوم یادگیریش راحت تر و لذت بخشتره
چون نیاز نیست براش کلاس بری
حتی نیاز نیست از تخت خوابت بیرون بیای
نیاز نیست ساعتها وقت بذاری
لازم نیست اعصاب خوردی بکشی
اگه چیزی رو یاد نگرفتی لازم نیست ناراحت باشی و گریه کنی وقتی ادامه بدی اینقدر در فایلهای مختلف درباره اش گفته میشه که خیلی آسون یادش میگیری
لازم نیست همه اون رو در زمان کوتاه بیاموزی فقط کافیه هر روز یه درس یادبگیری
هیچ عجله ای در کار نیست
هیچ برتری ای وجود نداره
هیچ مقایسه ای در کار نیست
هیچ تنبیهی در کار نیست
اتفاقا فقط تشویقه ….به ادامه دادن به یادگیری به لذت بردن از آموزش به لذت بردن از خلق کردن جسمت به لذت بردن از نعمتهای خدا به شکر گزار بودن بابت توانایی ذهنت برای یادگیری و بابت مشتاق بودن جسمت به ترمیم و تناسب👌👌👌👌🙂
ماجرای این دوست در باشگاه برای همه ما به جورایی آشناست و یادآور تمام رنجهایی هست که خودمون یا اطرافیانمون تحمل کردیم و اسیر عددها بودیم و التماس ترازو و متر رو میکردیم که پایینتر نشون بده😑😑😑😑
راستی چرا آنقدر برامون عددها مهم بودن ؟؟؟؟؟؟
از کی بهمون گفته بودن مرتب باید خودت رو چک کنی؟ ؟ ؟؟؟؟؟؟
آخه این کار چه سودی داشته؟؟؟؟؟ جز توجه به چاقی 🤨
جز نادیده گرفتن تواناییهای من انسان🤨
جز اسیر گرمها و کیلوها شدن🤨
جز احساس بد اونم به خاطر یه عدد ناقابل🤨
جز احساس شکست🤨
همیشه با وجودیکه شما دلایل مختلف برای وزن کردن عنوان کرده بودین دلم میخواست خودم رو وزن کنم چون هنوز هم اسیر تایید ترازو بودم 😑ولی از اون زمان که شما گفتین اصلا وزن کردن چرا اومد؟ جز اینکه ما بیشتر مواظب جسم و سلامتیمون باشیم و چاق نشیم که از سلامتی فاصله بگیریم ولی چیکار کرد ؟؟؟؟عملا باعث چاقی بیشتر ما شد باعث ناتوانی ما شد باعث شد احساسمون رو به عددها گره بزنیم باعث شد معیار برامون عددها باشن حالا که از عوارض ترازو آگاهیم چرا باید ازش استفاده کنیم؟؟ واین شد که من قانع شدم که ترازو رو کنار بذارم و اونو معیار تناسب خودم ندونم
چون معیار تناسب من احساس خوب منه 👌👌که از ذهن و افکار و باورها ی متناسبم میاد
که باعث میشه انرژی صادر شده از من انرژی بالای تناسب باشه🙂🙂🙂🙂
همین که در مسیر صحیح لاغر شدنم کافیه….
ادامه بدم بالاخره به مقصد میرسم🙂🙂🙂
مهم اینه که لذت دارم میبرم از مسیرم
مهم اینه که علاوه بر جسمم اعتماد به نفسم هم داره ترمیم میشه🙂
مهم اینه که بدون هیچ محدودیت و عرق ریختنی دارم لاغر میشم🙂
مهم اینه که خودم ،خودم رو تایید میکنم و نیازی به تایید دیگران برای احساس خوب یا ادامه دادن ندارم🙂
من دارم زبان لاغری رو یادمیگیرم واز این بابت بسیار خدا رو شاکرم🙏🙏🙏🙏
سلام به استاد و به همه دوستان حاضر در اینجا
گام۲۸ زبان لاغری را یادبگیرید لاغر می شوید.
مطالب و نکات یاد گرفته شده از این گام:
۱ برای صحبت کردن و برقراری ارتباط با دیگران همان طور که از زبان مادری استفاده می کنیم جسم ما نیز برای نشان دادن سلامتی ویا وضعیت چاقی یا لاغری خودش از زبان چاقی و لاغری استفاده می کنه.
۲ خاصیت یادگیری یک زبان آن است که باعث میشه محتوای ارائه شده به اون زبان رو درک کنیم.
۳ همه ما زبان فارسی رو به راحتی و بدون دردسر یادگرفتیم و برای برقراری ارتباط بین آدمهایی که زبان رسمیشون فارسی هست به کار بردیم چون محل تولدمون کشور ایران هست.
۴ به عنوان مثال من خودم کورد زبان هستم و زبان فارسی رو از بچگی به راحتی یادگرفتم چون پدرم فارسی بلد بود وبامن کار می کرد در مدرسه هم همه فارسی حرف میزدن و به ما یاد دادن و ما هم یادش گرفتیم. واین باعث شد راحت تر حرف بزنیم با هم سن وسالهای خودم وبه راحتی با هم دوست بشیم و حرف همدیگرو بفهمیم.
۵ موسیقی هم زبان خاص خودشو داره .خیاطی،آشپزی،رانندگی،نقاشی و کلی از کارهای زیادی که درجهان وجود داره باید اول زبونشو یادبگیریم که بتونیم اونو یاد بگیریم ودر زندگی به کار بگیریم.
۶ نکته جالب توجه این است که چاقی هم زبان مخصوص به خودشو داره و همه آدمهایی که از بچگی یادر سنین بزرگسالی زبان چاقی رو یاد گرفتن به هر دلیلی الان تو وضعیت چاقی واضافه وزن هستن.
۷ چاقی هم مانند زبان مادری است که به سادگی اونو یادگرفتیم و خوب طبیعی هرزبانی رو که یاد بگیری میتونی راحت به اون زبون حرف بزنی و به همین دلیل است که خیلی راحت و در عین سادگی چاق شدیم.
۸ تلاش ما برای از یاد بردن زبان فارسی بی نتیجه و غیرممکنه چون در حافظه و ذهن ما ذخیره شده وهرجای دنیا باشیم هیچ وقت نمیتونیم فراموشش کنیم و سعی و تلاش ما بیهوده و بی نتیجه خواهد بود اما می تونیم یک زبان جدید یاد بگیریم.
۹ رژیم گرفتن ورزش کردن و هر کار سختی که برای لاغری در گذشته انجام دادیم مانند سعی کردن برای فراموش کردن چاقی است که کار خسته کننده و بیهوده ای هست.
۱۰ ما سالهای سال تلاش کردیم که این کار رو انجام بدیم و زبان چاقی رو فراموش کنیم با انجام روشهای سخت و طاقت فرسا.
۱۱ ما نمی توانیم با تلاش فیزیکی زبان چاقی ذهن خودمون رو فراموش کنیم اما با تلاش ذهنی می تونیم زبان لاغری رو یاد بگیریم.
۱۲ در این صورت جسم ما به مرور براساس زبان جدیدی که یاد گرفته تغییر خواهد کرد.
۱۳ همان طور که من و بسیاری از افرادی که علاوه بر زبان فارسی به چند زبان دیگه هم تسلط دارن می تونن علاوه بر زبان چاقی زبان لاغری رو هم یاد بگیرن و این خیلی عالی و هیجان انگیزه .
۱۴ دیدن افراد متناسب و رفتارشون و مقایسه رفتار اونها با خودمون باعث آگاهی و یادگیری رفتار صحیح میشه و برامون واضح و روشن تر میشه که چه رفتاری درسته وچه رفتاری اشتباه.
۱۵ تفاوت رفتار بین افراد متناسب و چاق فقط در محتوای ذهنی آنهاست.
۱۶ من هم قبلا وقتی میرفتم باشگاه می دیدم که افراد چاق بعد تمرین اول می رفتن دستشویی بعد خودشونو وزن می کردند.من هم خودمو خیلی وزن میکردم صبح زود و با داشتن کمترین لباس خودمو وزن می کردم و اولش خیلی آروم میرفتم روش اگه عدد موردنظرمو نشون میداد که خوشحال می شدم واگر نشون نمیداد خیلی عصبی میشدم وچند ساعت بعدش شروع می کردم به خوردن غذا وشکستن رژیم انگار می خواستم انتقام بگیرم از ترازو ولی خدارو شکر الان این عادتم دارم ترک می کنم.
۱۷ بله من البته به این آقا حق میدم چون فشاری که چاقی به آدم وارد میکنه باعث میشه خودتو نبینی انگار اصلا نیستی وفشارش چندین برابر روی ذهن است تا روی جسم تمام تواناییشو فراموش میکنه واین باعث میشه تو هیچ کاری پیشرفت نکنه.
۱۸ اما نمیدونید یادگیری زبان لاغری چقدر شیرین چقدر مزایا داره برای کسی که یاد گرفته وچقدر صحنه سرنوشت سازیه وچقدر لذت بخشه.
۱۹ یادگیری زبان لاغری هم مثل یادگیری سایر زبانهاست اولش یکم آدم کنجکاو بعد یواش یواش و مرحله مرحله پیش میری وبعدش مهارتشو یاد میگیری و درنهایت مدرکشو میگیری که اونم لاغری ذهن و جسم که کلی مزایای شیرین و دلنشین داره که تا آخر عمر تورو خوشحال می کنه.
۲۰ نکته مهم و آخر این که باید تصمیم بگیری که زبان لاغری رو یاد بگیری نه اینکه بخوای مبارزه کنی باچاقی خودت کاری که همه ما قبلا انجام دادیم با آرزوی یادگیری زبان لاغری برای همه آدمهای چاق.
به نام خدا
زبان لاغری رایاد بگیرید .
ما زبان چاقی رو مثل زبان فارسی به راحتی و تحت تاثیر محیط اطراف و خانواده یاد گرفتیم در این آموزش مهارت کسب کردیم.حتی اوایل چاقی لذت بردیم و کیف میکردیم هم از انواع غذاها هم از اندامی که یکم پر شده بود ولباس به تنمون زیبا می نمود .کم کم این پرشدن بدن رو به زشتی رفت .و نجواهای اطرافیان زیاد شد .
حالا ما این زبان رو نمی خواهیم .و میخواهیم به هرقیمتی شده از این زبان فرار کنیم .شروع به رژیم میکنیم و ورزشهای سخت می کنیم .برای اینکه بفهمیم دراین راه موفق بودیم به ترازو متوسل میشویم.آنهم با کمترین لباس و آخر شب و آخرهفته نباشه بلکه اول هفته و صبح شاید خدا خواست وزنمون کمتر نشان داد .
نمی توانیم هنر یا زبانی رو که یادگرفتیم رو از ذهنمون پاک کنیم .باید بدون ناراحتی و استرس زبان لاغری که زبان اصلی بدن ماست رو یادبگیریم البته یاد داریم فقط باید اونی که فراموش کردیم رو دوباره به خاطر بیاوریم .
الفبای زبان لاغری ذهن باور اینکه ذهن ما توانایی این رو داره که به راحتی و آرامش به تناسب برسیم .
امشب برای افطار آش رشته خوشمزه ایی که من عاشقش هستم پختم آشی که به خاطر کالری بالاش یا درست نمی کردم یا میخوردم کلی خودمو سرزنش میکردم .امشب با عشق و علاقه از آشی خوردم که در زبان چاقی پراز کالری بود وحسابی چاق کننده ولی درزبان لاغری این آش پراز ویتامین و غذای کاملی برای بدنی که از سحر روزه بوده و انرژی بدنم رو تامین میکنه.رفتارم به این آش با دو زبان متفاوت بود طبق زبان چاقی دو بشقاب برای خودم کشیدم و ولع زیادی داشتم درصورتی که یک بشقاب برایم کافی بود .درسته زبان لاغری من به من میگفت آش انرژیتو تامین میکنه ولی طبق زبان چاقی رفتار کردم و حالت پری به معده ام دست داده بود .
ولی بازم مثل قبل اصلا خودمو سرزنش نکردم و گفتم ۷۰درصد وعده های دیگه رعایت کردی .پس دیگه ولش کن نگران نباش .
طبق توصیه استاد ، ناخودآگاه روی افراد چاق و متناسب تمرکز میکنم .یک رفتاری که اکثر چاق ها داشتن به سرعت غذا میخوردن انگار که یک کار واجب داشته باشی و باید به سرعت بری .اکثرا از کیک وشیرینی صحبت میکردند و از هم دستور میخواستند .جالبه خودم قبلا خیلی دراین باره علاقه داشتم و زود دستورشیرینی رو یاد میگرفتم .ولی الان خداروشکر علاقه ایی ندارم که یاد بگیرم حتی صدای بچه هامم درآمده که تو کیک نمیپزی .
رفتار متناسب برعکس بود با آرامش و طمانینه میخورد که این آرامش به تو هم میرسید و علاقه ایی به کیک پختن نداشت .امیدوارم منم در یادگیری زبان تناسب شاگرد خوبی باشم و تلاش خودمو بکنم تا بتوانم بیاموزم و به فرزندانم هم یاد بدهم چه اینکه الانم شروع کردم دیگر سر دخترم که بعضی وقتها دو وعده غذا میخوره بعضی وقتها خوب میخوره غر نمیزنم که این بد غذاست این بچه است باید خوب بخوره والا مریض میشه .حتی وقتی میگه مامان نمی تونم بخورم حواسشو پرت نمیکنم که دو قاشق بیشتر بخور .میگم هرچی دوست داری بخور میلت نیست بلندشو .
خدایاا شکرت برای هدایتم ❤
بنام خالق زیبایی. گام 28. زبان لاغری را یاد بگیرید لاغر می شوید…… سلام وصد سلام خدمت شما خوبان. این فایل هم مثل همیشه عالی وبدون نقص بود شباهت زبان با چاقی. همه انسان ها برای ارتباط برقرار کردن با دنیای پیرامون خود از زبان خاصی استفاده می کند. همه ما زبان مادری مخصوص به خودمان را داریم واین زبان را بدون هیچ تلاشی وسختی به صورت ناخودآگاه از والدین واطرافیانمان آموختیم. بعد از آن زبان های دیگری راهم آموختیم مثل زبان فارسی. انگلیسی. ولی آموختن این زبان های جدید باعث نشده ما زبان مادری را فراموش کنیم آموختن یک زبان دلیلی برای نقص وفراموشی زبان دیگر نیست چراکه ذهن چیزی را که آموخته هرگز فراموش نمی کند اما این توانایی را دارد که بی نهایت چیز بیاموزد. چاقی هم زبان مخصوص خود را دارد وشباهت بی اندازه با زبان مادری دارد چون چاقی هم به صورت ناخوداگاه واز دیگران به ما آموزش داده شده. ما سالها از توانایی ذهن خود بی خبر بودیم. به مبارزه باذچاقی پرداختیم سالها رژیم سخت. ورزش سخت انحام دادیم. در واقعه داشتیم خودمان را وادار می کردیم چاقی را که ذهن آموزش دیده فراموش کنیم. مثل اینکه بخواهیم زبان مادری را فراموش کنیم یا دیگر فارسی صحبت نکنیم. ما حتی سالها در خارج از کشور هم زندگی کنیم بدون هیچ زحمتی فارسی را صحبت می کنیم وهرگز از یاد نمی بریم. حالا چطور ممکنه چاقی ذهنی را با تلاش فیزیکی فراموش کنیم. وجای شکر داره که می توانیم با تلاش ذهنی زبان لاغری را بیاموزیم. ودر کنار زبان چاقی زبان لاغری راهم بدانیم. وبه مرور از محتوای آموزشی که به ذهنمان می دهیم استفاده کنیم. جسممان را متناسب کنیم. طبیعی است که وقتی زبانی را یاد بگیری در صحبت کردن به آن زبان مهارت پیدا می کنیم. اضافه وزن ما نشانه از استفاده از زبان چاقی است. وقتی زبان لاغری را هم بیاموزیم با استفاده مکرر از این زبان نتیجه لاغری جسم ما می شود…… ورزش ووزن کردن سالها منم مثل بقیه دوستانم در کنار رژیم ورزش می کردم واینو راهی برای خلاصی از چاقی می دونستم. تا حالا چندتا ترازو خریدم. هر وقت روز وزن کشیم بود شبش تا خود صبح از هیجان بیدار بودم انگار نتیجه زحماتم رو ترازو می خواست بهم بده . من از قدرت وتوانایی ذهنم وسیستم بدنم بی خبر بودم وعوانل بیرونی رو عامل لاغریم می دونستم واین وسط نقش ترازو خیلی پررنگ بود یادمه یه زمان رژیم خیلی سختی داشتم فقط سالاد وماست وخیار می خوزدم هر هفته روزهای جمعه تو به نقطه خاص از خونه اول صبح با کمترین لباس بعد از دستشویی می رفتم رو ترازو آخرین باری که رفتم رو ترازو وانتظار داشتم مثل هفته های قبل کم کرده باشم ودیدم حتی یه گرم کم نشده به حدی عصبی شدم که با صدای بلند گریه می کزدم به زمین وزمان فوش دادم گفتم آخه دیگه از این سخت ترم مگه هست دیگه باید چکار می کردم که نکردم یادمه همون لحظه رفتم وکلی چیز خودم با گریه وتا مدتها کسل وافسرده بودم وجالبه از همون لحظه خودم. چاق می دیدم نا خداگاه لباس هام تنگ شدن برام دنیا به چشمم تیره وتار بود. وقتی الان فکرشو می کنم واقعا چه روزگاری برا خودم ساخته بودم. حالا می فهمم استاد چرا اینقد می گن خودتون رو وزن نکنید. به لطف خدا منم کم کم دارم زبان لاغری رو یاد می گیرم. ومی دونم این راه طولانی ولی لذت بشه. فشاری روم نیست وموفقیتش حتمی یه امید سلامتی وتن درستی همه شما عزیزان
سلام سلام 😍😍زبان لاغری را یاد بگیرید ، لاغر می شوید.چند روز قبل، یک فیلم نگاه میکردم از شخصی که به ۸ زبان صحبت میکرد . میگفت اگر میخواهید زبانی جدید یاد بگیرید باید به سبک خودتون یادش بگیرید یعنی یک روش شخصی که مختص شماست و بوسیله ی اون یادگیری در شما راحت تر صورت میگیره.من فکر می کنم که در لاغری هم این موضوع صدق می کند. لاغری زبانی مشترک بین تمام افراد متناسب اما هرکدام به شیوه ی خودشان این زبان را آموخته اند. همانطور که چاقی هم زبان مشترک بین ماست اما ما به روش های بسیار مختلفی آن را یاد گرفته ایم. عده ای از ما از کودکی یادگیری این زبان را آغاز کرده ایم، عده ای با رسیدن به سن بلوغ،عده ای با کم تحرک شدن ،عده ای با ازدواج کردن،عده ای با بارداری،عده ای با شغل پشت میزی و… خلاصه هرکس به نحوی شروع به یادگیری این زبان کرده است ولی احساس میکنم نقطه ی شروع لاغری برای ما خسته شدن از شرایط چاقی و فهمیدن اینکه یک اشکالی بیرون از جسم و در ذهن وجود دارد، بوده است.یادگیری زبان لاغری یک راه ساده دارد به نام لاغری با ذهن.ولی درست است که راه مشترک است اما باید یک متد شخصی برای خودمان داشته باشیم..مثلا من دوست دارم هرلحظه که چیزی به ذهنم می آید فوری یادداشت کنم یا روش های مختلفی که هرکس برای خودش دارد،خیلی به بهتر یاد گرفتن زبان لاغری کمک می کند.سعی و تلاش برای از یاد بردن زبانی که از ابتدا یاد گرفته ایم بیهوده است اما اگر در کنار آن به زبان دیگری مسلط شوید و بیش ترین استفاده ی شما از زبان جدید باشد، ذهن هم همکاری میکند و هنگام صحبت کردن لغات و کلمات زبان جدید را استفاده می کنید.بنابراین، نسبت به زبان چاقی که آموخته اید بی تفاوت باشید و سعی کنید هرروز بیش ترین استفاده ی شما از آموخته هایی باشد که از لاغری یادگرفته اید.
فایل تصویری💻🎧📖✏:۱.افراد چاق و افراد متناسب هیچ تفاوتی از لحاظ جسمی و فیزیولوژیک باهم ندارند.متابولیسم آنها مانند هم است.تنها چیزی که باعث تفاوت بین جسم افراد متناسب و افراد چاق میشود ،محتویات ذهن آنهاست. ابتدا ذهن آنها چاق شده است و سپس در جسم خودش را نشان داده است.جسم لاغرها و چاق ها ، از چاقی بیزار است من الان به این موضوع ایمان دارم.موضوع جسم نیست بلکه ذهن است که با پر شدن با افکار اشتباه باعث شده است که جسم نتواند مقدار بسیار بسیار ناچیزی از اضافات را دفع کند.با کنترل ذهن، جسم خود به خود لاغر می شود.
۲.هرکاری که برای رفع چاقی انجام شود با بی حوصلگی 🥴،کمبود انرژی 🥱و خستگی😫 همراه است اما کاری که متناسب شدن ،متناسب تر شدن،زیبایی اندام انجام می شود همیشه سرشار از احساس های خوب😄🥰😍،انرژی مثبت😊😚 ،شادی 😂☺🤪😘😉😊😇😆🥳و سلامتی💯 است .
۳.انتخاب های ما هم در چاقی و لاغری متفاوت است .مثلا وقتی چاقی انتخاب میکنی که بری باشگاه ولی از طرف دیگه از رفتن به باشگاه و ورزش کردن خوشت نمیاد🥴 اما وقتی متناسبی از تک تک انتخاب هایت لذت میبری..من هر لحظه بیشتر به این درک میرسم که لاغری از طریق ذهن چه قدر ارزشمند و ناب هستش و مهم اینه که ذهنت رو لاغر کنی ، جسمت که از خداشه و اصلا کارش ترمیم و متناسب کردن و متناسب نگه داشتن تو هستش.
۴.خداروشکر می کنم از کابوسی به نام ترازو رها شدم.جدی میگم ، یادم میاد مادرم میگفت باید صبح زود که چیزی نخوردی با لباس نازک بری روی ترازو اون وزن واقعیت رو نشون میده.و نمیدونم چه توهمی بود که فکر می کردم باید وزن کمتری نشون بده 😄😂 خوب من حدود ۸۸ کیلو بودم اما خدایی انتظار داشتم که ۶۰ نشون بده ترازو منو😂😂 …ولی راحت شدم از عدد و رقم..بازهم دوست دارم بنویسم که من ایمان دارم که لاغری من باید ذهنی باشه ، جسم من متخصص لاغر کردن و لاغر شدن هستش ..اونی که باید آموزش ببینه و من باید روش تمرکز کنم و هرلحظه چشمم بهش باشه👀 ذهن من هستش نه جسمم.بعد از فایل چاقی هیچ چیز نیست وقتی خودم رو در آینه نگاه میکنم انگار بیشتر دوستش دارم کسی رو که میبینم ..یجورایی به خودم افتخار میکنم 😅 به خودم گفتم قهرمان 🥰 گفتم تو در حد تُن کار میکنی کیلو برات پول خورده😂، خیالت راحت من دارم روی ذهنم کار میکنم تا دیگه تو دست و پای تو نباشه..دوستت دارم🥰و احساس خیلی خوبی از این مکالمه با خودم به من دست داد.
۵.چند جمله از زبان لاغری که یاد گرفتم😊👇🏻:💫من لیاقت تناسب اندام را دارم.💫من زیباترین انسان روی زمین هستم.💫من ریشه در تناسب دارم.و سرزمینی که خدا برای من انتخاب کرده ،سرزمین امید و خوشبختی است.💫 من میتوانم تناسب اندام،شادی،سلامتی، آرامش و احساس خوب و ثروت را باهم داشته باشم.💫ارث من از خداوند تناسب اندام من است.💫لاغری ، آسان ترین کار دنیاست.تمام جملات زبان لاغری برای همه ی کسانیکه اقدام می کنند و این زبان را یاد می گیرند نیز صدق میکند.🥰😊
تغییر امروز من😍🥰:وقتی شروع کردم به برداشتن گام ۲۸، دیدم دوستم در گروه پیام داده جوابش رو دادم بعد گفتم من میخوام روی آموزش هایم تمرکز کنم ، الان دیدم که ۱۵۵ پیام در گروه رد و بدل شده و تصمیم گرفتم نخوانم شان و به جای آن چند دقیقه بیشتر در سرزمین لاغرها باشم 🥰.این اگر تغییر نیست، پس چیه؟!🥳
سلام دوست عزیزم. بسسسسییار بسسسسیار عالی تحلیل کردی. از کلمه به کلمه متن شما لذت بردم و ازت ممنونم که این همت رو کردی و تحلیل زیباتو اینجا تایپ کردی که امثال منم از اون بهره مند بشن. موفق و متتاسب و شاد باشید
سلام و درود آفرین بر شما موفق باشید
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام
یادمه وقتی بچه بودم با مادرم میرفتم باشگاه و میدیدم که خانم هایی با اضافه وزن بالا چقدر به سختی تلاش می کنند و در حالی که احساس کلافگی و خستگی می کنند مربی بهشون اجازه خوردن آب رو هم نمیداد .
اون زمان هنوز ثابت نشده بود که حتما باید در حین ورزش آب خورد و میدیدمشون که داشتند هلاک می شدند و خودشونو کنترل می کردند
من خیلی بچه بودم شاید یه دختر 8 ساله که داشتم اون فرمول ها رو راجع به ورزش و ورزش کردن یاد می گرفتم
کلافگی ، خستگی ، نتیجه نگرفتن، رها کردن ورزش، عدم لذت بردن
همینطور هر روز صبح ورزش صبحگاهی در حالی که اصلا حالشو نداشتیم تو مدرسه اجباری بود و اگه ورزش نمی کردیم توبیخ می شدیم
خلاصه که این خاطرات در ذهن من بود تا رسیدم به سنی که شنیدم باید و باید و باید برای کااهش وزن حتما همراه با رژیم ورزش پیاده روی یا یه ورزشی که حسابی عرقمو در بیاره رو داشته باشم
شده بودم مثل دیونه ها
شاید چند ماه دیوانه وار هیچی نمی خوردم و بعد اونقدر پیاده روی می کردم و باشگاه می رفتم تا یه وزنی رو کم کنم ولی بعدش روز از نو و روزی از نو
همون مسیری رو که با زجر طی کرده بودم مثل آب خوردن از دست می دادم و همه چی به روال قبل بر می گشت
و منم مثل کسی که می خواد نفسشو زیر آب نگه داره دوباره به خودم زجر و انگیزه موقتی می دادم و وارد رژیم و ورزش بعدی می شدم و این چرخه معیوب ادامه داشت
هر بار با هر تحرکی این ترازو بود که بهم امید میداد یا ناامیدم می کرد
تمام وقت منم مثل اون دوستی که گفتین به ترازو التماس می کردم
منم می گفتم خب حالا جین پوشیدم خودش میشه 800 گرم و اونو از وزنم کم می کردم و یا خوشحال می شدم یا ناراحت
جدا چه فشارهایی رو تحمل کردم چقدر اذیت شدم
اگه نبود این همت شما نمی دونم تا کی طاقت اون روش ها رو داشتم
وقتی اون خاطر ه رو راجع به اون آقا تو باشگاه گفتین من خنده ی تلخی کردم و فهمیدم که چقدر به اون بنده خداسخت گذشته چون میدونم تمام کسایی که از اون مسیرهایی که می خوان با عوامل بیرونی به لاغری برسن چه حالی دارن
الان یادم میاد که منم وقتی به باشگاه می رفتم چقدر بی حال و خسته و بی انگیزه بودم
و میددیم خانم هایی که اندام خیلی خوبی دارن و البته ذوق بسیار بالایی دارن که زیباتر و خوش اندام تر بشن
ولی من تو ذهنم رسیدن به اون اندام های زیبارو نرسیدنی می دونستم و تمام وجودم حسرت بود
به لطف خدا تو این دوره که تناسب فکری هست من راحت راحت راحتم
خوشحال و سرحال
بدون استرس و ترازو
بدون عجله
بدون مقایسه
میدونم که منحصر به فردم و فقط تسلیم آموزش های این برنامه هستم که هدایتگرم باشه چون اصولی رو بهم آموزش داده که هر جا مثل یک جی پی اس منو راهنمایی می کنه
دیگه حتی سوالاتمو از خودم می پرسم چون میدونم فرشته ی مهربان درونم تمام وقت در اختیارمه و منو راهنمایی می کنه و بهم میگه چیکار کنم
مثلا امروز جایی بودم که یه خانم بسیار متناسب که دو تا پسر کوچیک هم داشت بود. از اون خانم سوالاتی کردم که بتونم به فرمول های ذهن ی لاغری که داره دسترسی پیدا کنم ….همینطور رفتارهاش واقعا با اون فرمول ها مطابقت داشت ….اون خانم به زبان ترکی اردبیل مسلط بود ولی فارس صحبت می کرد و همسرش هم ترک بود ولی ترک قشقایی …….در مورد زبان از ش پرسیدم که آیا با بچه هاش ترکی حرف می زنه یا فارسی…..گفت تمام تلاشش رو می کنه و تمام وقت تو خونه با بچه ها به زبان ترکی حرف می زنه که اونا به خوبی یاد بگیرن…گفت حتی دوست داره زبان ترکی خودش رو صحبت کنند نه زبان ترکی همسرش رو که فارسی هم توش داره….قشنگ متوجه می شدم من زبان چاقی رو چطور آموزش دیدم…در مورد من این آموزش عمدی نبوده و خانوادام بدون اینکه بخوان چون خودشون اینطور آموزش دیده بودن به منم یاد دادن….ولی این پرسه خیلی برام واضح تر می شد….اون خانم گفت پسر بزرگش هم حالا می تونه بفهمه و هم حرفت بزنه ولی پسر کوچیکش فقط متوجه میشه ولی داره یاد میگیره که حرف هم بزنه…..مگه اون مادر کلاس درس برای زبان ترکی این بچه ها ذاشته بود، نه
فقط روزانه باهاشون حرف می زد
کاری که من در چاقی تو آموزش خیلی راحت و طبیعیش قرار گرفته بودم…..خیلی برام جالب بود که فایل امروزم مصادف شد با این مهمانی و صحبتی که با این خانم داشتم…..کسی که شنیدم از فست فود متنفره و برعکس دیدم که همسرش که چاقه عاشق فست فوده…..دیدم که خودش دغدغه غذا رو نداره و برعکسش شوهرش به شدت حواسش به خوراکی ها بود……دوست داشتم این تجربه رو هم بگم که چقدر بعد از این آموزش ها من از هر فرصتی برای تکرار و الگو برداری درست در جهت لاغری استفاده می کنم.
استاد عزیزم هر چقدر از خدا بابت اینکه منو به بنده ای که شما باشید و این همه همت کردین و به صدای قلبتون گوش دادین و این فایل های ارزشمندرو تهیه کردین هدایت کرد، تشکر کنم بازم کمه
خدارو صدهاهزار مرتبه شکر
نشان های دریافت شده
سلام گام ۲۸
زبان لاغری را یاد بگیرید لاغر میشوید .
زبان لاغری زبان طبیعت بدن است . زبانیست که تو سکوت میکنی تا او لب به سخن بگشاید . زبانیست که خداوند در نهاد همه ی ما قرار داده است و پیشفرض برنامه های ماست .
همه ی فرکانسها و آواها را در فکرم خاموش می کنم . به همه ی نجواها ایست میدهم تاصدای بدنم را بشنوم . تا صدای ذهنم را بشنوم . صدای بدن من صدای ذهنم است . بدنم ابزاریست که با آن میتوانم به محتویات ذهنم پی ببرم .
محتویات ذهن من چیست که در بدنم اضافه وزن را مشاهده می کنم .
اولین فرمول اینست که توجه من سمت اضافه وزنم هست . در حالیکه من همین حالا اگر به چشم لاغری به خودم نگاه کنم خیلی هم لاغر و خوش اندام هستم . اماهنوز چند دقیقه ای از این نگرش نگذشته باز هم نگرش چاق کننده توجهم را جلب می کند که اگر توجهت به لاغری باشد خیالت آسوده میشود و می گویی خب من حالا که بد نیستم و باز طبق عادت اجازه ی چاق شدن به خود می دهی .
افکار چاق کننده نشان از ذهن چاق دارد . از او انعکاس می یابد و سازنده ی ذهنیت ما هستیم . من ذهن (ذهنیت) خود را انتخاب کرده و ساخته ام .
شخصیت من مطابق ذهنیت من شکل می گیرد و اگر من بخواهم شخصیت لاغر کننده داشته باشم باید محتویات ذهن خود را سرشار از فرمولهای لاغری کنم .
اما فرمولهای لاغری ذهنم به من چه می گویند ؟
سلام فاطمه . من هستم . من تو هستم و تو من هستی . من با صدای شادی با تو حرف می زنم . با صدای تو با تو حرف میزنم . تو هرطور که مرا ساخته باشی من با همان زبان با تو حرف می زنم . اگر چشمانت را میبندی و صدای غم و ناله و اندوه و درد میشنوی خودت صدای غم و اندوه را به من انعکاس دادی و اگر چشمانت را میبندی و صدای شادی و خبر خوش میشنوی باز هم خودت این صداها را در من ایجاد کرده ای . من چون کوهی هستم که انعکاس صدای تو هستم .
این جهان کوهست و فعل ما صدا
سوی ما آید صداها را ندا
پس اگر زبان من لاغریست تو به من صدای لاغر شدن دادی و من آن را انعکاس دادم
لاغری واکنشیست که در اثر ایمان تو حاصل می شود .
ایمان داشته باش که توانمندی .
آرام باش . تو توانمندی .
همه چیز در حال تعمیر است . تو توانمندی .
تو توانایی لاغر شدن داری .
چون اصلا قرار نیست تو کاری انجام دهی .
مگر برای چاق شدنت تلاش کردی ؟ خیلی ساده چاق شدی و خیلی ساده هم لاغر میشوی . نیاز به هیچ برنامه ای نیست . همه چیز برای لاغر شدن مهیاست . تو به راحتی همه چیز را برای لاغری مهیا می کنی .
تو همواره در حال به روز رسانی خود هستی هستی .
آرام باش تو توانمندی و توانایی تو روز افزون . هر چقدر اگاهتر میشوی توانایی تو روزافزون تر میشود . جهانت رو به گسترش است . احساس لیاقتت رو به گسترش است . موهبتهای الهی بیشتر میشوند . عشق بیشتر میشود . محبت بیشتر میشود . ایمان بیشتر میشود . همه چیز در این جهان رو به گسترش است . خدا بیشتر میشود .لاغری بیشتر میشود .
زبان من زبان مادری است زبانیست که تو با آن متولد شدی . تو وقتی به دنیا آمدی کاملا زبان لاغری را می دانستی . هر وقت که گرسنه میشدی گریه می کردی و وقتی که سیر میشدی رویت را بر می گرداندی . تو کم کم شروع کردی به تکان دادن دست و پاهایت . تو مفصل داری و مفصل برای حرکت است . تو برای حرکت ساخته شدی .
سوخت و سازی که همه از آن صحبت می کنند همان کانون توجه است . همان تبادل انرژی . میسوزد و میسازد . سوخت و ساز تعادل بدن است . هر دو در کنار هم است و همواره به صورت متعادل در بدن وجود دارد و در حال انجام است . هر لحظه هزاران سلول تبدیل به انرژی میشوند و سلولهای جدید از انرژی آنها ساخته میشوند . انرژی دائما در حال تبدیل است .
تو دائما در حال تبدیلی
هر لحظه به شکلی بت عیار برامد دل برد و نهان شد
هر دم به لباس دگر آن یار برآمد گه پیر و جوان شد .
زبان لاغری زبان حرکت است . زبان توجه کردن به حرکت . کانون توجهت را از روی چاقی بردار به حرکت توجه کن . همین الان برای نوشتن دست تو کلی حرکت میکند . تو خلق شدی که حرکت کنی . حرکت خودبخود در حال انجام است . همین حالا که دراز کشیدی خون تو در حرکت است . قلب تو در حال حرکت است . و تمام اندامهای داخلی تو در حال کار هستند . همه چیز آرام است . شهر در امن و امان است . آرام باش . تو توانمندی و توانایی تو هر روز در حال زیادتر شدن است .
تو زبان مرا بلدی و من زبان سلولها را بلدم . من خودم سازنده ی سلولها هستم من زبان آنها را آفریدم . تو خواهان زبان لاغری هستی . من لاغرت می کنم . منتها تو باید اجازه دهی که لاغری در وجودت جاری شود . مانع برای خودت نساز . تحت هر شرایطی لاغر شدن در حال انجام است و تو هرگز نمیتوانی جلوی طبیعت بدن را بگیری . شاید مدتی به خاطر ناآگاهی در فکر خود مانع از حرکت طبیعی بدنت میشوی . اما راهی جز لاغر شدن نداری . راهی جز لاغر شدن با ذهن نداری . طبیعت بدن توسط ذهن ،
مطابق طبیعت ذهن
تنظیم میشود .
طبیعت اصلی ذهن یا همان زبان اصلی ذهن لاغریست . اما ما مدتها در محلی سکنی گزیدیم که زبان مردم آن چاقی بود و ما هم چاقی را یاد گرفتیم و دائما ان را به کار بردیم هنوز هم در آن محل زندگی می کنیم اما میخواهیم سرزمین لاغری خود و مادری خود را دوباره بسازیم . دوباره با الفبای آن آشنا شویم . الفبای آن فرمولها هستند . به کار بردن فرمولها در زندگی روزمره درست مثل جمله سازی با الفبای لاغریست . ما زبان را برای چه می آموزیم برای اینکه بخواهیم محتویات ذهن خود را با دیگران تبادل کنیم . برای اینکه میخواهیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم با افراد لاغر . ولی متاسفانه خیلی اوقات مشاهده می کنیم حتی افراد لاغر هم کار زبان چاقی را یاد گرفته اند و با گویش چاقی با بقیه صحبت می کنند . بنابراین خیلی از افراد لاغر را هم میبینیم از گویش اصلی خود فاصله گرفته اند و رفتار آنها مطابق رفتار چاقیست .
تلاش کردن در زبان لاغری تعریف شده نیست . البته شاید بپرسیم چطور تلاش کردن در زبان لاغری جایی ندارد . چون تلاش کردنی که ما همیشه در ذهن داریم نشان از رنج کشیدن دارد و ذهن من همیشه از تلاش کردن فراری بود . چون طالب رنج نبود . در حالیکه به ما همیشه گفته اند برای انجام هر کاری باید تلاش کرد و رنج کشید تا به گنج یا همان نتیجه رسید . می گفته اند نابرده رنج گنج میسر نمیشود . وای که این جمله دقیقا جمله ی خوش نویسی ما در ایام دبستان بود و ما چند دور باید از روی این عبارت می نوشتیم و به خود تلقین رنج میدادیم .
نابرده رنج گنج میسر نمیشود .
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد .
با محتوای ذهنی ما چه کردند و خیلی ها هنوز هم به این ابیات شدیدا معتقدند .
زبان لاغری به ما می گوید : تلاش کردن نشان رنج است و رنج کشیدن جزء اهداف ذهن نیست . پس کاری که با رنج کشیدن همراه باشد (تلاش کردن) جزء اهداف ذهن نیست . پس کاری که جزء اهداف ذهن نباشد به راحتی آن را حذف میکند . پس هروقت که ما حتی اراده ی تلاش کردن می کردیم ذهن به راحتی آن را باطل می کرد و یا حتی اگر ما با مخالفت ذهنمان آن کار سخت یا رنج اور را انجام دادیم ذهن ما اصلا نمی گذارد ما به نتیجه برسیم . پس این محتویات ذهن نیاز به تغییر دارد . محتویات جدید ذهنی در مورد فرمول تلاش کردن چیست ؟
لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست .
لاغر شدن به سادگی و خودبخود اتفاق می افتد .
برای لاغر شدن فقط کافیست با خود در صلح باشیم .
اصلا نیازی به جنگیدن برای به دست آوردن سلامتی تناسب ثروت و … نیست .
امروز یه نتیجه ی خیلی جالب داشتم . امروز به دو خواهر زاده ی عزیزم عیدی دادم . خواهر زاده ی دیگرم را هم دیدم اما من از قبل عیدی دادن به او را برای روزی دیگر به او گذاشته بودم ولی امروز که او هم آمد من خیلی دلم میخواست به او هم بدهم ولی پولی با خود به همراه نبرده بودم . موقع برگشت به خانه خواهرم گفت میخواهم خرید کنم ولی فکر می کنم مقدار کمی پول همراهم باشد گفتم من فکر میکنم سی چهل تومانی با خود داشته باشم البته پول خورد است . گفت اشکالی ندارد به خانه میروم و از خانه پول بر میدارم و مواد مورد نیازم را میخرم . گفتم بزار ببینم چقدر همراهم است . با کمال تعجب دیدم کلی پول داخل کیفم است و من اصلا نمیدانستم این همه پول در داخل این کیف دارم و توانستم به دو هدف خود برسم . هم عیدی خواهر زاده ام را با جان و دلی سرشار از شادی دادم و هم به خواهرم برای خرید لوازمش اطمینان دادم که پول کافی همراهم است که اگر کم آمد میتواند از من بگیرد که اتفاقا ایشان هم پولش کافی بود و خیلی راحت هر دو به آنچه می خواستیم رسیدیم . این فقط یک نمونه ی کوچکی بود از اینکه آرزوهای ما هرگز با رنج و تلاش به دست نمی آیند بلکه فقط با رها کردن و صلح با خود و لذت بردن به دست می آید .
تلاش کردن تنها و تنها ما را از هدف دور می کند و اصلا کسی که خواستار تلاش است نشاندهنده ی اینست که او در سرزمین چاقیست که میخواهد با تلاش کردن از این ورطه نجات پیدا کند پس هر چقدر بیشتر بر تلاش کردن تاکید کند چاقی در ذهنش بیشتر تثبیت میشود و علت شکست رژیم و ورزش نیز دقیقا همین است .
در حالیکه وقتی ما تلاش کردن (رنج و سختی کشیدن) را متوقف کنیم چه انعکاسی به ذهن می دهیم . ما با کنار گذاشتن تلاش به احساس راحتی می رسیم . به احساس آرامش و آسایش و صلح با خود فعلیمان . وقتی دست از تلاش کردن بر میداریم و متوقف میشویم ذهن هم دست از تلاش برای شکستن ما بر میدارد . او هم با ما به صلح میرسد . و مقاومت در هر دو ما کنار میرود و انرژی الهی که حاوی پیامهای خیر هست در وجود ما جاری میشود . موانع برطرف میشود و تناسب جاری میشود . انرژی جاری میشود . انرژی صرف برطرف کردن مقاومت نمیشود و انرژی هدر نمی رود .
خب این یکی از الفباهای زبان لاغری بود . لاغر شدن ساده ترین کار دنیاست و نیاز به هیچ گونه تلاش و کوششی ندارد وقتی ما این جملات را میگوییم زبان لاغری ذهن فعال میشود . حالا دیگر من و ذهنم به توافق رسیده ایم . وقتی ذهنیت لاغر شدن در وجودمان جاری شود آن وقت هر حرکتی هم چه انجام بدهیم چه انجام ندهیم لاغر میشویم .
من واقعا پیاده روی و یا هر حرکتی رو با عشق انجام میدم اگه عشق نداشته باشم اصلا نمیخوام و نمیتونم انجامش بدم یعنی من الان اگر بخواهم هم دیگر نمیتوانم با خودم مبارزه کنم . انرژی من صرف مبارزه نمیشود . انرژی من صرف صلح با خودم میشود . صرف دوست داشتن خودم . صرف انجام کارهای دلخواه خودم . زبان لاغری این زبان است . وقتی الفبای لاغری را یاد یگیریم هر جمله ای که بخواهیم میتوانیم بنویسیم هر متنی که بخواهیم میتوانیم بنویسیم و میتوانیم محتویات لذتبخش را خلق کنیم .
وزن کردن زبان چاقیست .
وقتی میل ما بر وزن کردن است یعنی داریم از زبان چاقی استفاده می کنیم که میلمان بر وزن کردن است .
عمل وزن کردن یک عمل چاق کننده است . پس از این فرمول در زندگی روزمره استفاده نکنیم تا چاقی را در ذهن تثبیت نکنیم . چاقی چگونه در ذهن توسط وزن کردن تثبیت میشود .
) فشار ذهنی که در اثر تلاش کردن و نتیجه نگرفتن در وجود ما پدید می اید فرمول ناتوان بودن در برابر لاغر شدن را در ما ایجاد می کند . این فرمول ذهنی احساس ناتوانی را در ما زیاد میکند و ما به راحتی به وسیله ی یک عامل بیرونی انرژی و توانایی خود را تبدیل به مقاومت کرده ایم و برای خود مانع ایجاد کرده ایم . در حقیقت ما انرژی خود را به مانع تبدیل می کنیم .
پس بنگریم چگونه میتوانیم انرژی خود را تبدیل به مقاومت نکنیم و از هدر دادن انرژی جلوگیری کنیم . همانطور که وقتی وسیله ای برای گرم کردن خانه استفاده می کنیم برای اینکه انرژی هدر نرود تمام درها و پنجره هارا میبندیم حتی کمترین شکاف و درز بین پنحره ها را هم با چسب می گیریم و درز گیری می کنیم تا انرژی هدر نرود .
یکی از موارد من برای هدر رفتن انرژی ام شبکه های مجازی بود که حذفشان کردم . یکی از هدررفتهای دیگر انرژی ام خانواده هایم هستند . دوست دارم تنهای تنها باشم ولی خب خیلی اوقات نمیتوانم . شاید جمله ای که میخواهم بگویم کمی خودخواهانه باشد ولی من واقعا مغناطیس جذب مهر و دوستی و محبت هستم و هم خانواده ی خودم و هم خانواده ی همسرم واقعا مرا دوست دارند . البته من این مورد را هم بعد از آموزشهای استاد فرا گرفتم و البته خیلی اوقات حقیقتا بدون اینکه کار خاصی انجام دهم مورد لطف و عنایت دیگران قرار می گیرم و این مورد اصلا چیز عجیبی نیست . هر وقت از فرمولهای الهی در زندگی روزمره استفاده کنیم خیلی راحت مغناطیس جدب انرژی های مثبت میشویم . خب تا اینجا الگوی دهنی من درست است اما از اینجا به بعد الگوی ذهنی دارم که شدیدا انرژی مرا کاهش میدهد . دوست داشتن آنها انرژی مرا می گیرد . توجه مرا از انرژی درونم میگیرد و وقتی زیادی با دیگران در ارتباط باشم ذهنم دچار مقاومت میشود و این به این سبب است که من این الگوی ذهنی اشتباه را دارم که فکر میکنم صحبت کردن با دیگران انرژی مرا میگیرد و مرا به انان وابسته میکند و مرا از خود حقیقی ام دور میکند . آن وقت وقتی آنها نباشند من نمیتوانم از تنهایی خودم کسب انرژی کنم و این مورد را در خیلی از انسانهایی که عادت به زندگی در جمع هستند مشاهده می کنیم که آنها از تنهایی خود رنج می کشند و بلد نیستند چطور در تنهایی خود کسب انرژی کنند . در حالیکه تمام افرادی که در این سایت عضو هستند یاد گرفته اند که بتوانند از تنهایی خود بهترین استفاده را ببرند و در جهت برطرف کردن فرمولهای ذهنی خود قدم بردارند . من ایمان دارم دیگران مشکلی ندارند خود من هم مشکلی ندارم فقط تنها چاره ی کار اینست که من بپذیرم همان خدایی که در تنهایی من وجود دارد همان خدا در جمع من و دیگران نیز حضور دارد و همان انرژی جاری و ساریست و اگر اختلاف نظری هم بین من و بقیه ایجاد میشود تنها و تنها به دلیل الگوهای ذهنی ماست و تو تنها در صورتی میتوانی در جمع شاهد الگوهای نادلخواه نباشی که ان الگوها را در درون خود اصلاح کرده باشی . اگر اصلاح نکرده باشی با هر کسی که روبرو شوی آن شخص درست مثل آیینه تمام آنچه در درون توست به تو نشان میدهد . پس بزرگترین هدر رفت انرژی خودم و ذهنم و فرمولهای چاق کننده ی ذهنم هستند که انرژی و توجه مرا می گیرند و برای جلوگیری از هدر رفت انرژی باید بتوانم عملی انجام دهم که این هدر رفت را جبران کنم و بهترین حالت نیز اینست که من بپذیرم اگر انسانی خلاف تو صحبت می کند و باورهای تو را باور ندارد اگر تو آن باورها را باز هم در بیرون از خودت مشاهده می کنی نشان از این دارد که تو نیز در درون خود همان الگوها را داری که در بیرون از خود هم آن را مشاهده می کنی . این مشاهده را به فال نیک بگیر و درس آن را استخراج کن . پس وقتی این گونه بنگرم دیگر نه تنها ناراحت نمیشوم بلکه خوشحال هم میشوم که آن شخص برای کمک به من آمده تا من از رنجی درونی که قادر به شناسایی آن نیستم نجات پیدا کنم . اگر این نگرش را در خود فعال کنم کم کم ترس من از بودن و حضور در جمع کم میشود و این یعنی تغییر کردن و استفاده از هر موقعیتی جهت رسیدن به هدف . زمانهایی که تنها هستیم می توانیم عمل خوب انجام دهیم و یاد میگیریم زمانهایی هم که در جمع هستیم با هدایت خودمان و رسیدن به فرمولهای درست همواره شاهد موارد دلخواه در اطرافمان باشیم .
این هم یکی دیگر از فرمولهای لاغر کننده بود که بتوانم هدف خود را چه در تنهایی و چه در جمع حفظ کنم و در جهت تناسب ذهنی حرکت کنم .
زبان لاغری مثل همه ی زبانها بی نهایت است و کلی محتوا را میتوان با این زبان به همدیگر انتقال داد که این سایت سرشار از زبان تناسب هست و هر فردی داخل آن شود و با این محتواها نشست و برخاست و معاشرت داشته باشد خواه ناخواه لاغر میشود .
سلام فاطمه سادات عزیز . از خواندن نوشته ی شما هم خیلی لذت بردم و هم خیلی آموختم .ممنون از شما عاااالی بود
گام ۲۸
سلام وقت بخیر
تمام اون روزهای طولانی که در رژیم و ورزش های سخت بودم فکر میکردم کار صحیح همینه ،یعنی باور کرده بودم که من با همه فرق دارم پس باید کارهای سنگینی انجام بدم ،در اصل من داشتم به زبانی که آموخته بودم زندگی میکردم ولی اون زبانو دوست نداشتم ، تلاش میکردم ولی نتیجه ای نمیگرفتم ،هر روز صبح زود بیدار میشدم برای زود رسیدن به باشگاه که بتونم ۲ سانس تردمیل برم با اینکه تردمیل و دوچرخه ثابت تو خونه داشتم ولی ۱ ماه میرفتم خسته میشدم دیگه ادامه نمیدادم ولی باشگاهو بخاطر دوستانم و کار گروهی بیشتر، میپذیرفتم ،چندین ساعت تو باشگاه بودم و هر یک روز در میون خودمو وزن میکردم ببینم ۱۰۰ گرم کم شدم یا نه اونم تمام وسایلومو از خودم جدا میکردم،کفشمو در میوردم و بیشتر اوقات که کم نکرده بودم ،با دیدن کم نشدن عقربه ترازو یک تصویر از من شکست خورده دیگه در ذهنم ثبت میشد ،برای همینه که تو وجود من چیزی بعنوان موفقیت کمرنگه ، به تعداد دفعاتی که خودمو تو آینه دیدم و ترسیدم و متنفر تر شدم تصویر منه بی عرضه چاق در من پر رنگتر شد ،به اندازه دیدن عقربه های ترازو و اون استرسش تصویر چاقی در من بیشتر شد و برای تمام اون تصویرها ،الان باید روی ذهنیت هام بیشتر کار کنم که با تفکر و تعمق در مورد زبان جدید لاغریم هر بار اون تصویرهای چاق، شکسته تر میشه ،باید تک تک کلمات لاغری جدید در من دانلود بشه ،و بعد از مدتی میتونم به زبان جدید زندگی و رفتارهای جدیدی خلق کنم ،مثل وقتی که کلاس زبان میرفتم ،معلمم جملاتیو فارسی میگفت و ما همگی براحتی و بسرعت اون جملاتو به زبان انگلیسی ترجمه میکردیم ،روزهای اول باید به اون جملات فکر میکردیم تا بتونیم تکرار کنیم وبعد از مدتی ،هنوز جمله استادم تموم نشده بود ما انگلیسیشو گفته بودیم ،اخبارهای زبان انگلیسی رو خوب متوجه میشدم و این مهارت باعث شده بود اعتماد بنفسم بالاتر بره،،،
،با یادگیری زبان لاغری هم ،اعتمادبنفسم بالاتر رفته و بالاتر هم خواهد رفت
وقتی آگاهی های ذهنیت بالاتر میره میتونی هم خودتو خوب بشناسی هم دیگرانو ،الان از یه عید دیدنی برگشتم و صحبت هاییکه رد وبدل شد، بمن کمک کرد که بیشتر به این متد ایمان بیارم ،اولا که من بعد از نهار رفتم اونجا و کاملا سیر بودم و میلی به خوراکی ها نداشتم بعد از چند ساعت که نشستم که میزبان هم روی میز همه مدل خوراکی چید ،من فقط چای با ۲ تا شیرینی آردی کوچیک با ۲ تا دونه قیصی خوردم ،البته آخرش که داشتم برمیگشتم یه چنگال هم هندونه خوردم ،من اصلا نمیگم خوراکی ها چاق کننده هستن ، رفتارهای من تغییر کرده ،وقتی سیر باشم هیچی نمیتونم بخورم ولی اگر هم پیش بیاد که بخورم دیگه عذاب وجدان و ترس ندارم مثل گذشته،، میدونم نقشه های ذهنی جدیدم در حال ساخته شدن هستن ،،،،میزبان مدام از چاقتر شدنش ابراز نگرانی میکرد و منهم ۱ ماهیه متوجه چاقتر شدنشون شده بودم، خودشون نظرشون اینه که ازدواج کردن و مدام دعوت میشن مهمونی باعث چاقتر شدنشونه و میگفت برای مهمونی هایی که میرم قرص های نعنایی گرفتم که بعد از غذا بخورم که نفخ معده م از بین بره ،منم نفخ معده دارم ولی وقتی میخوام نفخم اذیتم نکنه یکمی حجم غذامو مخصوصا نوشیدنی هامو کمتر میکنم ،هر چند حجم غذایی که من میخورم در مقابل دیگران خنده داره
به رفتار این خانم دقت کردم و دیدم دقیقا بعد از اتمام نهارش ،ظرف شیرینی آردی گذاشت روی پاهاش و شروع کرد با چای، به خوردن ،،،بعد هندونه خورد ،بعد یه خوراکی دیگه ،میخواستم ازش بپرسم الان گرسنه ای که اینهمه چیز میخوری؟ ولی بازم جلوی خودمو گرفتم و گفتم فریده تو به تمرینات خودت توجه کن و درس عبرت بگیر از رفتار دیگران
با دیدن رفتار اشتباه دیگران انگیزه و اشتیاق من بیشتر وبیشتر میشه که به مسیرم محکمتر ادامه بدم ،اینکه من جزء ۱ درصدی های جهان هستم که مسیرم متفاوت و آگاهانه ست ،من دیگه اون اشتباهات عادتی قبلنا انجام نمیدم،جهان به عصر جدیدش وارد شده ،عصر آگاهی ،پس راه من درسته چونکه در حال پردازش آگاهی های جدید هستم و با اشتیاق این راهو ادامه میدم و اجازه میدم این شعور جدید وارد تک تک سلول های بدنم بشه و منو وارد مسیرهای زیباتری کنه
من متوجه شدم که چقدر با دیگران فرق دارم ،من چقدر فکر وعمل و نتایجم متفاوته با اطرافیانم،چقدر به خودم افتخار کردم ،حیطه فکری من با اونها فرق داره،نوع خوردنم متفاوته،نوع نگاهم به قضایا عوض شده ،انگار مال یه دنیای دیگه ای هستم ،چه حس خوبی دارم ،چقدر از خودم راضی م،از خدای خودم راضی م،از کلاسام،دوره هام،اساتیدم که میتونم بگم از بهترین های ایران گلچین شدن ،بسیار خوشحالم
،حس عالیه که بدونی تو خواستی و خداوند دستتو گرفت و گذاشتت تو راه و مسیر راحت و زیبا که فقط از بودنت در این مسیرها لذت ببری ،کوله باری نداری،سبکی ،خوشحالی و میدونی مقصدت دریای زیباییه که اساتیدت منتظرت هستن که تو هم برسی به مقصد و همگی جشن بگیرید
دیگه فکر ترازو نیستم،فکر تنگ شدن لباسام نیستم،ترس از رستوران رفتن ندارم،به یه بلوغ انتخاب کردن رسیدم واز این حق انتخابم و تکاملم لذت میبرم،دیگه حرف های عامیانه نمیزنم،غر نمیزنم،از بیماری هام صحبت نمیکنم،شکایت نمیکنم،مدام از همه راهکار نمیخوام برای چاقتر نشدنم تازه ادم های زیادی میان واز من راهکار میخوان ،ترس از مسافرت رفتن و چاقتر شدن ندارم،۱۳ ماهه هر شب براحتی شام خوردم اونم هر غذایی که دوست داشتم،دیگه از روی ترس ورزش های سخت انجام نمیدم، دیگه تو جمع خجالت نمیکشم ،دیگه خودمو تحقیر نمیکنم وووووو و اگر اینها موفقیت نیست چیه ؟ اینها یعنی در مسیر صحیح بودن یعنی حال خوب اتفاق خوب ،یعنی خداجونم شکرت
خدایا شکرت که زبان لاغری را یاد گرفتم و در حال عمل به اموزه هام هستم
شاید خیلی از دوستانم که در این سایت هستن ،تصور کنن این فایلها رایگانه و راحت ازشون بگذرن ولی منیکه تمام دوره های پولی استاد گذروندم و الان اینجا هستم میدونم و مطمئنم که هیچ فرقی با هم ندارن چونکه وقتی ایده ای به استاد الهام میشه ،حتما اون ایده بشکل فایلی در خواهد آمد و بلخره در قسمتی از سایت یا دوره ها گنجونده میشه ،انقدر در این ۲۸ روز که در این دوره گام به گام هستم ،کد در ذهنم باز شده ،انقدر ذهنم شخم خورده شده ،انقدر باورهای مخرب از من بیرون ریخته شده که خودمم باورم نمیشه ،قبلا فکر میکردم دیگه ۳ دوره رو گذروندم ،همه چیزو میدونم و فکر مخربی دیگه در من وجود نداره ،با اینکه بیشتر فایلهای این دوره رو پارسال گوش دادم و حتی کامنت نوشتم ولی گوش دادن امسالم متفاوت تر از قبله و من درک جدیدیتری همسان با باورهای جدیدم دریافت میکنم
بعد از اتمام این دوره مجدد به دوره مقدماتی میرم با اشتیاق و میدونم مطالب و آگاهی های نابی منتظر من هستن که پارسال ذهنم اجازه شنیدنشونو بمن نداده
سلام دوست عزیز
منم دقیقا مثل شما دردوره تکرار هستم وبه تازگی فهمیدم که انگار هیچ چیزی نه شنیده ام نه تمرین کردم تازه جان گرفتم وبه لطف خدا ی مهربان هر روز اشتیاق وعملکرد وفهم ودرکم از موضوعات بیشتر میشه خوشحالم که شما هم مثل من درک کردین ودارین از رفتارهاتون نتیجه خوبی دریافت میکنید به لطف خدا ودیدن نوشته های شما مشتاق شدم پول هامو جمع کنم ودوره های دیگر تناسب فکری استاد رو بعد از اتمام دوره مقدماتی خریداری کنم وحالا متوجه میشم که هر فایلی اونقدر با ارزش که باید حسابی برای داشتن تک تکشون تلاش کنم ممنونم که اشتیاق من زیاد کردین با آرزوی موفقیت برای شما وخودم
سلام خانم فرشته
دوست عزیز هر کدوم از ما با ذهنیت ها و باورهای متفاوت وارد دوره ها شدیم
۳سال بودن در مسیر آموزش های ذهنی ،بمن این اطمینان را داد که چیزی در ذهن من خطا میره ،بصورت خدای گونه هدایت شدم اینجا ،داشتم پرواز میکردم،ولع شنیدن و آموختن داشتم ولی هر آنچه من شنیدم به اندازه وسعت باورهای اون زمان من بود ،شاید بنظر خودم خیلی میفهمیدم و درک میکردم ،مثل همین الان که فکر میکنم خیلی میفهمم و درک میکنم ولی هر چی بیشتر تکاملمو طی میکنم متوجه میشم ،ذهن من بروی بعضی از آگاهی ها فیلتر میذاره ، با بودنم در مسیر و تکرار این آموزه ها ،فیلتر های ورودی ذهن من آزادتر میشه ،با هر بار فهم بیشتر من ،قفلی از وجود من که سالها پیش زده شد باز میشه ،انگار ذهن من مثل خاکیه که داره شخم میخوره و انواع و اقسام حشرات و کرم های کثیف ازش بیرون ریخته میشه ،حس میکنم تازه راه های تنفس اون زمین در حال باز شدنه ،تازه نتایج وقتی شروع میشه که اون خاک تمیز بشه و بتونه از بذر جدید محافظت کنه
من در این مسیر یاد گرفتم عجله نکنم
من یاد گرفتم با خودم و بدن چاقم در صلح باشم
من یاد گرفتم خوراکی ها چاق کننده نیستن بلکه نوع نگاه من به اونها ،اونها رو برای من مضر یا مفید میکنه
من یاد گرفتم صبور باشم به خودم و بدنم احترام بذادم و اعتماد کنم
من یاد گرفتم خدایی که منو هدایت کرد اینجا منو حمایت هم خواهد کرد
من در حال یاد گیری زبان جدیدی هستم
من در حال ساخت شخصیت جدیدم هستم که هیچ ربطی به گذشته من نداره
من یاد گرفتم خودمو سرزنش نکنم مقایسه نکنم
من یاد گرفتم ،به خودم محبت کنم ،خودمو در آغوش بگیرم و به اندازه ۴۵ سالی که خودمو نادیده گرفتم خودمو ببینم
من یاد گرفتم که از شخصیت قدیمم استفاده نکنم ،یاد گرفتم از آموزه هام در طول زندگی استفاده کنم
این دوره ها درس های زیادی برای من داشت و داره ،من فرد قویتر و با عزت نفس تری شدم
اگر بخوام بنویسم میتونم ساعتها بنویسم همونطور که ۱۳ ماه هر روز نوشتم و خوندم
خدارو شکر همه دوستانی که در دوره ها هستن همگی رشد های عالی درونی و بیرونی داشتن
منکه از دوره ها راضی هستم و هر کدوم از اونها قسمتی از ذهنیت های منو ترمیم کرد و همچنان هم ادامه خواهد داشت
امیدوارم شما هم به بهترین ها هدایت بشید
با سلام . نوشته ی شما خلاصه ای از نتایج من هم بود و خیلی لذت بردم از خواندنش . اینجا برای من یک سرزمین اسرار آمیز هستش که از دید بقیه پنهانه و من وقتی وارد این سرزمین میشم سرشار از احساس های خوب و انرژی مثبت هستم . خداروشکر به اینجا هدایت شدم.
سلام به استاد و دوستان :گام۲۸ زبان لاغری را یاد بگیرید لاغر می شوید
یادگیری هر زبانی احتیاج به تمرین و تکرا دارد از این فایل یاد می گیریم که برای آموختن هر چیزی باید اول زبان آن را یاد بگیریم و برای یادگیری آن نیاز به تمرین و استمرار داریم همین زبان فارسی که زبان مادری ماست بارها و بارها کلمات و جمله ها تکرار شده تا ملکه ذهن ما شده .زبان چاقی را هم از طریق های مختلف مثل والدین —رسانه ها—تبلیغات یاد گرفته ایم و آنقدر تکرار کردیم که نتیجه را در جسم خود مشاهده کردیم و آن موقع فهمیدم که باید چاره ای ببندیشم و اولین نسخه ای که به ذهنم اومد کم خوردن و ورزش بود و این روند هر روز تکرار و تکرار می شد و نتیجه همیشه یکنواخت بود .غافل از اینکه زبان چاقی در ذهن من قوی بود برای همین به نتیجه درست نمی رسیدم و نتیجه را ذهن من رقم می زد که همون چاقی بود و اکنون که با لاغری با ذهن آشنا شدم می فهمم که چقدر فشار روحی و جسمی بر خود وارد می کردم بخاطر تمام فرمولهای اشتباه که در ذهن من نهادینه شد و اکنون با تمرین و تکرار فرمولهای زبان لاغری را جایگزین می کنیم
همانطور که استاد مثال یک نفر را در باشگاه زدند که موقع وزن کردن چقدر اضطراب داشته که تمام وسایلش را از تن بیرون می آورد و بعد وزن می کند .درست به یادم خودم اوفتادم که من هم قبلا دقیقا همون کار را می کردم و همون شرایط در من موجود بود وحتی یکبار قبل از ورزش و سونا و یک دفعه بعد خود را وزن می کردم همش زبان چاقی بود و صبح ها تا بیدار می شدم اول خودم را وزن می کردم فقط با لباس زیر و بعد می رفتم تردتمیل و بعد دوش و دوباره وزن الان که فکر می کنم من چقدر با اعصاب خود بازی می کردم ودر ذهن من نهادینه شده بود که باید هر روز خودم را وزن کنم تا بتونم کنترل بر اوضاع و احوال خود داشته باشم
چه دلیل قانع کننده ای داشته؟
فکر می کردم اگر وزن نکنم ,بی خیال ورزش خواهم شد و معلوم نیست که چقدر اضافه خواهم کرد و چقدر ذهن درگیر این مسله بود اما در حال حاضر خیلی آرامش دارم و فرمولهای ذهنی من برای وزن کردن صد در صد تغییر کرده برای همین با آرامش در مسیر لاغری زندگی می کنم همرا با لذت
و این رفتارها کاملا ثابت می کند که زبان چاقی بوده که ترس از چاقی باعث این همه دلهره و اضطراب و خدا را شکر که زبان لاغری با من هست که در آرامش و بدون دغه دغه زندگی می کنم ممنونم استاد
و هر چه زبان لاغری را بیشتر تمرین کنم همانند زبان مادری که برای من راحت و آسان است لاغر شدن هم آسان و آسانتر می شود ولی هیچوقت زبان چاقی فراموش نخواهد شد می تونیم زبان دیگری را یاد بگیریم حتی تا سطح دکترا برویم یا تحصیلات هر چی یاد بگیریم تا سطح دکترا
بازهم زبان مادری همچنان با ماست و هرگز پاک نخواهد شد
هر هنر دیگری فقط می شه آموخت اما پاک نمیی شه زمانی که زبان لاغری را بیاموزیم جسم ما به مرور بر اساس زبان جدیدی که یاد گرفته ایم تغییر وضعیت می دهد و همانطور تلاش برای از خاطر بردن زبان فارسی و هر موضوعی که یاد گرفته ایم بی فایده آست سعی و تلاش برای لاغر شدن از طریق های مختلف کاری بیهوده ای است پس ساده ترین راه ، آموختن زبان لاغری است تمام رفتارهای چاق کننده و لاغر کننده ذهن بر اساس دستورهای ذهنی صورت می گیرد با توجه به رفتار غذایی لاغرها و چاق ها می توانیم بفهمیم که لاغرها زمانی می خورند که گرسنه هستند و زمان سیر را هم دریافت می کنند ولی چاق ها خوردن را بر اساس تفریح می دانند و زمان سیری و گرسنگی را ندارند و مشکل آنها در خوردن نوع غذایی که می خورند نیست بلکه فرمولها و نحوه رفتار و عملکرد آنها به غذا خوردن است و افراد چاق افکار خیلی متفاوتی با افکار افراد لاغر دارند و برای لاغر شدن خیلی تلاش می کنند ولی نتیجه هم نمی گیرند و ابن افکار را از جامعه و والدین و رسانه ها کسب کردهاند و نتیجه بصورت چاقی در جسم آنها پیدا می شود و دو دسته از افراد تصمیم به رفتن باشگاه برای ورزش می روند
افرادی که قصد دارند زیبایی اندام بشوند و افرادی که قصد دارند چربیهاب اضافی را از بین ببرند ورزش کردن این افراد هم مثل هم نیست یکی از روی اشتیاق به دنبال هدفش و یکی از روی اجبار برای آب شدن چربیها—ومن از آن دستهای بودم که برای لاغری می رفتم—
وقتی زبان لاغری را یاد گرفتیم ورزش کردن برای ما معنی و مفهوم دیگری همراه با لذت بیشتری خواهد داشت 🙏
سلام دوستان واستاد گرامی گام ۲۸چقدر خوبه که بتونیم فرمولهای چاق کننده رو بشناسیم وفرمولهای لاغر کننده رو جایگزین چاقی کنیم اما یکم حواس جمع میخواد باید هواسمون به فکرهامون باشه ببینیم چی میگیم اونها فرمدلهای ذهنی وبتورهای ما هستند اونهاییکه اشتباها شناسایی وبا فرمول صحیح جایگزین میکنیم وبهتره بنویسیمشون و تکرارش کنیم تا ذهنمون فرمولهای جدید بپذیره وهمین طور بهتر رفتارهای افراد متناسب رو هم بشناسیم وبا افکار خودمون مقایسه کنیم وفرمول صحیح بسازیم که اون چیزهاییکه افراد متناسب میگن صحیح وتفاوت ما با لاغرها فقط در فرمولهای ذهنی هامونه نه چیز دیگه ببینیم که چه تفاوتهایی بین ما دو گروه وجود داره یک گروه لاغرها هستند و اصلا نمیدونن چاقی چیه ودرکی از اون ندارن وگروه دوم چاقها هستند وهزاران مشکل ودائم در تلاشن که راه حلی برای متناسب شدن پیدا کنن از ورزش رژیم دارو گیاهای کمر بندهای لاغری و..امتحان کردیم ونشده وبه نتیجه مطلوب نرسیدیم وافراد چاق به دلایلی که حتی خودشونم نمیدونن ودوست نداشتن چاق شدن مثل رسانا خانواده و…واین فرمولها در ذهن ما ذخیره شده و در نهایت ذهنمونکه تصمیم نهایی رو میگیره افرادیکه باشگاه میرن و ورزش میکنن به دو گروه هستند گروه اول برای پرورش اندام میان باشگاه وبرای هدفشون تلاش میکنن وکم کم تغییر رو جسمشون میبینند وامیدوارتر میشن وادامه میدن تا به نتیجه دلخواهشون برسن وگروه دوم چاقها هستند و خسته ودرموتده یک روش دیگه رو برای لاغری انتخاب کردن که بلکن بتونه اونهارو لاغر کنه وی مدت با شوق وذوق ادمه میدن وتغییری در جسمشون نمیبینن و کم کم دلسرد میشن ومنتطر بهانه ای هستن که نرن مثل امروز حال ندارم امروز مهمون دارم امروز سرم درد میکنه وامروزهای دیگه و پس از مدتی خسته میشن ورها میکنن چونکه انگیزه ندارن واونهاییکه پرورش اندام کار میکردند هدف داشتن انگیزه داشتنوادامه دادن ولی افراد چاق فقط میخواستن از شر اضافه وزن خلاص بشن ومن این دوستمون که تو باشگاه استاد بود کاملا درک میکنم چون درد مشترک داشتیم حالا با یکم تفاوت وقتی پیش دکتر تغذیه رفتم ۶۴ کیلو بودم ودر عرض چند ماه ۵۹ کیلو شدم ولی یک دفعه ی ایست شد و من دیگه وزن کم نکردم رفتم رو ترازو دیدم وزنم بازم کم نشده کاپشنمو دراوردم دوباره کیف و کفشمم در اوردم اما اصلا اگار وزن پن با اینها وبدون اینها تغییر انچنانی ندارشت خلاصه دکترمم گفت شاید تئروئید یا کم خونی یا کمبود ویتامین دی داری رفتم ازمایش دادم ومعلوم شد همشو داشتم ودیگه خسته شدمم و ولش کردم واین اوضاع روی ذهنم خیلی اثر گذاشته بود کلی بهم ریخته بودم وتمام انگیزمو از دست دادم ووفکر میکردم دیگه نمیتونم لاغر بشم واین موضوع با موضوع تیروئید قاطی شد و اضافه وزنم بیشتر وبیشتر شد در این هنگام بود که با سایت اشنا شدم وخوشحالم که دیگه اون دوره گذشت ومن وارد ی دنیای جدیدی شدم ومطمئنم که میتونم با این روش به نتیجه دلخواهم میرسم وامید دارم که بازم وارد ی دنیای دیگه هم قرار بشم دنیای لاغرها با تمام تعییرات در تمام جهات زندگی وتو این دنیا از رنج سختی ونخوردن خبری نبود ومن به دوستانیکه تازه وارد گروه ما شدن تبریک میگم ونگران هیچ چیز نباشن چون قدم در مسیر صحیح گذاشتن ومطمئن باشن با این روش میتونن به متیجه دلخواه برسن واگر بتونن دوره تهیه کنن که اصولی تر به نتیجه میرسن فقط باید ادامه بدن واصافه وزنم ی زبان مثل زبانهای دیگه زبان چاقی زبات فارسی زبان لاغری وما ناخواسته زبان چاق رو یاد گرفتیم وباید تصمیم بگیریم وزبان لاغری رو هم یاد بگیریم ولاغر میشیم ما تباید با چاقی مبارزه کنیم چون اینکار باعث چاق شدن ما میشه ما نمیتونیم زبان چاقی رو فراموش کنیم یا از ذهنمون پاک کتیم اما میتونیم به راحتی چند زبان داخواه دیگه رو هم یاد بگیریم چون ذهن ما قابلیت پاک کردن وفراموش کردن نداره ولی تا دلت بخواد قابلیت یاد گرفتن داره وقتی زبان لاغری رو یاد بگیریم ونتیجه شو تو ذهنمون ببینیم میبینیم که چقدر لذت بخشه چقدر شادی اوره چقدر خارق العاده ست وچقدر نشاط اوره وخدارو شکر میکنیم که ما رو به این مسیر هدایت کرده وبرای این دوستمون که تو باشگاه بودم دعا میکنم که خدا انتخابش کنه وهدایتش کنه وبیاد ودر این مسیر قرار بگیره لاغرشدن اسونترین کار دنیاست
(شرح عالی بر اساس محتوا، اشتیاق و تعهد در انجام تمرینات، درک صحیح)
.
گام ۲۸ زبان لاغری را یاد بگیریم لاغر می شویم
کاملا مشخصه که چقدر برای لاغر شدن تلاش کردید که به نکات دقیق وریز تناسب هم توجه داشتید دراین مبحث یاد گرفتم برای موفقیت درهرچیز باید زبان مربوط به ان چیز را یاد بگیریم واموختن زبان هرچیز یعنی دقت به نکاتی که رسیدن به ان را راحت تر می کند .درمسیر لاغری حرکت کردن هم همینطور است توجه به تفاوت نکات فرمولهای ذهنی لاغری وچاقی ومقایسه انها باعث تشخیص علت داشتن اضافه وزن ویا متناسب بودن می شود . نکته قابل ذکر این است که تمام رفتارهای چاق کننده ولاغر شونده ذهنی، وبراساس دستورهای ذهن صورت میگیرد .با توجه به رفتار غذایی لاغرها وچاقها میتوانیم بفهمیم که لاغرها به این علت متناسبند که وقتی گرسنه می شوندیعنی بدنشان به انرژی نیاز دارد غذا می خورند وزمانی که سیر می شوند دست از خوردن برمی دارند وبعد ازان هم در پرخوری وریز خواری ندارند به همین علت متناسبند اما افراد چاق خوردن فکر اصلی واساس زندگیشان است وبه هر بهانه ای شروع به خوردن می کنند .افراد چاق دلیلهای زیادی برای رفتار وافکار چاق کننده خود می اورند تا چاقی خود را توجیه کنند مشکل چاقها در خوردن نوع غذایی که می خورند نیست بلکه درفرمولها وافکار ونحوه رفتار وعملکرد انها نسبت به غذا وخوردن است .افراد چاق درمدت زمان طولانی وارام ارام بدون اینکه متوجه شوند وچاقی را انتخاب کنند، از طریق محیط اطراف و والدین ومحیط بیرونی چاقی را اموزش دیده اند .برای اموزش چاقی باید زبان چاق شدن را بلد با شیم .پرخوری وبیش از اندازه خوردن وریزه خواری واعتیاد به مواد غذایی وهمینطور محدود ومحروم کردن خود از غذا واستفاده از روشهای سخت وزجر اور ورزش ورژیم همه از موانع لاغری ودر واقع زبان یادگیری چاق شدن می باشد چون به ذهن اموزش این رفتارها را داده ایم ودر ذهن این فرمولها ورفتارها را ذخیره کردیم ، ذهن هم فرمان مطالب اموزش دیده وذخیره شد را می دهد ونتیجه ان چاقی واضافه وزن است .علت چاقی ما رژیم و ورزش وفعالیتهای فیزیکی نیست بلکه زبان رفتارهای چاق کننده ذهن است . کسانی که ورزش می کنند اگر برای بدن سازی می ایند پر انرژی وبا هدف وانگیزه وبا نظم وشادی وبا شوق ادامه می دهند ولی اگر برای لاغر شدن ورهایی از چاقی واضافه وزن ورزش می کنند معمولا با انگیزه واشتیاق وشادی ونظم ادامه نمی دهند واز هر بهانه ای برای زیر کار در رفتن و ورزش نکردن استفاده می کنند .هدف بدن سازها از ورزش با چاقها متفاوت است .بدنسازها برای پیدا کردن فرم جدید بدن وزیبا شدن اندام ولذت بردن از تناسب بیشتر ورزش می کنند اما چاقها برای فرار از جسم نا متناسب وچربیهای اضافه وبد شکل بدنشان ورزش می کنند.طرز تفکر این دو برای ورزش کردن بسیار متفاوت است . افراد چاق از وسیله ترازو وسایز بندی مکرر برای تعیین میزان تناسبشان استفاده می کنند ودرهرجلسه در ورزش خود را وزن می کنند فکر می کنند بعد از هر ورزش باید مقداری وزن کم کنند وانتظار از توان بدنی خود دارند که هرجلسه نتیجه بهتر بگیرند وعدم نتیجه گرفتن باعث نا امیدی و ناتوان دیدن خودشان در لاغر شدن می شود .یادم می اید وقتی باشگاه می رفتم از همه بیشتر می دویدم و ورزشها را سخت تر انجام میدادم که عرق بیشتری بریزم وچربی سوزی بیشتری داشته باشم وموقع وزن کردن کفشهایم را در می اوردن و وزنه را تکان میدادن که کمتر نشان دهد واگر وزنم کم نشده بود می گفتم جای وزنه اینجا ناصافه باید جاشو عوض کنیم وجای وزنه را عوض میکردم اما دوباره همان وزن رانشان میداد .جالب بود گفته شما واقعا از هر وسیله ای برای التماس از وزنه که کم نشان بده استفاده می کردم .ویا موقع سایز بندی لباسم را مرتب عوض میکردن وانکه چسبانتر بود می پوشیدم تا با لباسی که جرم کمتر دارد سایز بگیرم و همه اینها زبان چاق شدن ومانع لاغر شدنم بوده که اطلاعی از انها نداشتم .عوامل بیرونی هیچ نقشی در چاقی من نداشته بلکه فرمولهای ذهن من به شدت چاق شونده بوده. بخاطر اگاهی نداشتن از توانمندیمان است که این همه تلاش وسختیها وکارهایی با تحمل رنج وزجر را برای لاغر شدن انجام میدهیم .همه چاقها زبان و کلام ومسائل مشترک چاقی قابل درک همدیگر را می دانند .به همین دلیل با شرکت دردوره وخواندن نوشته های یکدیگر احساس ارامش پیدا می کنند این مسیر برای کسانی که بسیار خسته ونا امید از همه تلاشها ورنجهای کشیده شده برای لاغر شدن راپیمودند باعث کمک به امیدواری وپیدا کردن انگیزه و هم زبان چاقی که ارامش انها را بدنبال دارد می شود.چون چاقی واضافه وزن برای چاقها زبان مشترک همه چاقها است. چاقی همیشه در ذهن چاق ها هست و نمی توان این فرمولها را در ذهن چاقها از بین برد بلکه با یادگیری زبان لاغری به اندازه دقت وتلاش وهمت در یادگیری میتوانیم انرا جایگزین فرمولهای چاق کننده کرد وبه نتیجه رسید 🏵باورها وعادات رفتاری چاق کننده همه چاق ها شبیه همدیگر است چون زبان رفتارهای چاق کننده ذهن وبدن همه چاقها یکی است.امکان ندارد بتوانیم زبان چاق شدن را فراموش کنیم اما می توانیم تصمیم بگیریم وزبان لاغری را یاد بگیریم . برای ذهن یادگیری یک یا چند زبان دیگر راحت است اما ذهن قابلیت فراموشی یا پاک کردن هیچ چیز را ندارد به همین خاطر افراد چاق نمی توانند رفتارها وباورهای چاق کننده را فراموش کنند اما می توانند زبان لاغری را یاد بگیرند.وقتی چاق ها زبان لاغری را یاد بگیرند احساس ارامش وراحتی خوبی پیدا می کنند وهمه چیز برایشان بسیار لذت بخش می شودکه با روش ذهن بصورت اصولی واساسی برای همیشه تناسب را یاد گرفته اند ومتوجه می شوند که مسیر ذهن چقدر راحت وساده است.مثلا وقتی ما خیاطی را یاد یگیریم به هیچ عنوان خیاطی را نمی توانیم از ذهن خود پاک کنیم واگر بخواهیم نقاشی و گلدوزی را هم یاد بگیریم می توانیم و ذهن ما قابلیت یادگیری انها را دارد ونیازی به پاک کردن خیاطی از ذهن نداریم.و وقتی این چند هنر را باهم یاد بگیریم چقدر برایمان دوخت هرچیز وطراحی وتزیین انها با گلدوزی راحت ولذت بخش می شود واگر کسی در رابطه با زبان این هنرها صحبت کند براحتی ما هم زبان انها را می فهمیم واز تبادل نظر وصحبت در باره انها لذت می بریم وبرخود می بالیم .لاغر شدن هم همینطور است اگر ما زبان لاغری را یاد بگیریم از تمام ارامش وراحتی وامکانات لاغرها استفاده می کنیم و حرف انها وحال خوب را می فهمیم وامیدوانگیزه متناسب تر شدن را بیشتر داریم. فردچاقی که امید وانگیزه به توانمندی خودرا برای لاغر شدن از دست داده هرچیزی مثل ضخامت لباس، پوشیدن کفش، الان اب زیاد خوردم ، جای وزنه میزان نیست ، وزنه شما خرابه و…….را برای کم نشان ندادن وزنش روی وزنه را بهانه می کند. ورزش برای سلامتی ونشاط و نرمی عضلات وسفت نشدن استخوانها وگردش بیشتر خون وبهتر شدن تنفس بسیار مفید است اما اگر ازان بعنوان زبان لاغری استفاده کنیم ذهن ما انرا نمی پذیرد ودر اخر نتیجه لاغر شدن را برایمان ندارد.در واقع اگر فرمول ذهن راتنظیم کنیم ورزش ونقش ذهن وجسم را در سلامتی بدانیم ورزش مفید وخوب ونشاط اور است
خدایا بابت تمام نعمتهایت سپاسگزارم واز شما استاد گرامی هم متشکرم🌹
سلام و درود
از زمانیکه بدنم شروع به چاق شدن کرد ذهنم هم با وسیله ای بنام ترازو هم آشنا شد و من با شروع ورزشم برای لاغر شدن هر لحظه و هر دقیقه خودم رو وزن میکردم و اون شخصی رو که استاد در موردش حرف میزد رو کاملا درک میکنم چون من هم برای اینکه یک گرم از وزنم رو کمتر کنم هر چیز اضافی رو از خودم سبک میکردم حتی گیره مو و به قول استاد به وزنه التماس میکردم که وزنم رو کمتر نشون بده الان که دارم به اون حرکات فکر میکنم واقعا خندم میگیره که ای چه کاری بود من میکردم امروز تقریبا یک سال هست که پاهام روی وزنه نرفته و خیلی خوشحالم که این وسواس از من دور شده و تونستم وزنه رو فراموش کنم
با توجه کردن به رفتارهای چاقها و لاغرها من چقدر آگاهی بیشتری پیدا میکنم و فرمولهای ذهنی چاق خودم رو میشناسم و به جاش فرمولهای لاغری رو جایگزین میکنم ( چون خیلی به چاقها و لاِغرها توجه دارم متوجه میشم که یه فرد چاق از خوردن برای بهانه های مختلف داره استفاده میکنه اما یه فرد متناسب فقط زمانی میخوره که واقعا گرسنه باشه و وقتی سیر بشه دست از خوردن میکشه )
تفاوت این افراد متناسب و چاق فقط در محتوای ذهنیشون هست و جسمی هیچ تفاوتی ندارن در واقع چاقها کلی دلایل دارن برای این افکارو رفتارهای خودشون و نتیجه هم جسم چاقی هست که سالها دارن و هر چقدر تلاش میکنن فایده ای نداره چون بارها گفتیم ذهن آدمها نتیجه رو رقم میزنه و نه تلاش فیزیکی اونها .(آخه اگه به تلاش فیزیکی بود که من این ۷ سال آخر رو همیشه سر ساعت ورزش میکردم و اگر به نخوردن بود که این چند سال آخر همش در رژیم بودم و از خیلیا کمتر میخوردم طوری که بقیه مسخره میکردن از بس تو حساسی و هیچی نمیخوری اینطور وزنت بالامیره و واقعا هم همین طور بود من خوردنم و فعالیتم مشکلی نداشته حالا شاید یه جاهایی پرخوری میکردم ولی نه دراون حد که وزنم ماه به ماه بالابره و من دیگه از خوردن وحشت داشتم و هی از ترس چاقی غذاای رژیمی بدمزه تر میخوردم و هی محدودیتهای بیشتر رو در خوردن به وجود میاوردم و جرات خوردن هیچ فست فود و شیرینی و پفک و چیپس و غذاهای سرخ شده و یا حتی غذای معمولی رو هم نداشتم ولی اشکال کار در اینها نبود در ذهن من بوده که سرشار از فرمولهای چاقی بوده )
در باشگاه که بریم دو دسته افراد میبینیم دسته ی اول : کسانی هستن که میرن برای زیبایی اندام و پرورش عضلات که هیچ وقت نشده نرن و باانگیزه و اشتیاق میرن و ورزش منظم میکنن و دسته ی دوم : کسانی هستن که میان برای رهایی از چاقی و چربیهای اضافه و اینها خیلی بی انگیزه هستن و منظم نمیان و یه روز میان چند روز نمیان (من این ۷ سال آخر که میرفتم باشگاه همیشه سر ساعت میرفتم و اما اون اوایل که می رفتم پیش دکتر تغذیه و خوب وزن کم می کردم در کنارش هم رفتم باشگاه و واقعا با اشتیاق می رفتم باشگاه و با مربی خیلی عالی در سطح شهر کار میکردم که بسیار ورزشهای جذاب و شادی میداد و من هم خوشم میومد و حتی در باشگاه جایزه گرفتم به عنوان کسی که بسیار خوب در مدت زمان کمی تونستم وزن خوبی کم کنم و لاغر بشم اما من در ماه آخر رژیمم که دیگه متناسب شده بودم و رژیمم رو یکم کمتر کردم و همزمان هم به خاطر مشکلاتی آزمایش خون دادم و متوجه کم کاری تیرویید و مشکل هورمونی شدم که خیلی از طرف دکترها و بقیه میشنیدیم که این داروها و مشکلات چاقت میکنن در حالی که دیگه رژیم من تموم شد ه بود از پیش دکتر که اومدم بیرون بعد یه مدت دیدیم انگار ثابت نمیمونم در حالی که همیشه ورزش میکنم و کلی ترس و تنفر و وحشت داشتم از چاقی و خوردن که نگو و پیش خودم میگفتم من با رژیم و ورزش میتونم متناسب باشم و اما بعد از یه مدت مربی ورزشی رو که دوست داشتم و خیلی عالی بود از شهرمون رفت و خواهرم که همراهم میومد هم دیگه نیومد و من موندم و یه مربی که کارش رو دوست نداشتم و کلی فرمولهای چاقی و ذهن چاق که شرایط رو واقعا برام سخت کرده بودن و اما من هر روز با تعهد باشگاه میرفتم اما فقط برای لاغری میرفتم و برای اینکه اگه ولش کنم خیلی چاقتر میشم و از چاقی بیشتر میترسیدم … و هیچ وقت هم نتونستم نتیجه بگیریم تا اینکه با این راه آشنا شدم )
خلاصه همون طور که بالا گفتم من هم قبلا خیلی تلاش کردم از طریق ورزش کردن لاغر بشم و خودم انتخاب کرده بودم برم ولی مجبوری میرفتم و اما بگم من همیشه سرساعت میرفتم و لی همش از روی ترس و اجبار بود از روی تنفر از چاقی بود و من میرفتم اما هیچ وقت لاغری رو با ورزش به دست نیاوردم و حتما باید رژیم میگرفتم تا دوباره متناسب میشدم و همیشه مثل یویو در حال رفت و آمد بین چاقی و لاغری بودم و همین خیلی اذیتم میکرد و شنیده بودم هر کس که سالها ورزش کرده اگر اون رو کنار بزاره چاق میشه و من همیشه جرات ول کردن ورزش رو نداشتم و انگار به اجبار میرفتم و ورزش میکردم .(اما خو اهر خودم خلاف همین باورم بود چون بعد از ۸ یا ۹ ماه ورزش کردن که با من اومده بود دیگه نیومد و کلی هم لاغر تر شده بود که همه و من بهش میگفتیم لاغر شدی خوب دیگه بسه رژیم نگیر ولی میگفت آخه من رژیم ندارم و واقعا هم راست میگفت هر چی که دلش میخواست میخورد اما واقعا کم میخورد و همه چیز رو هم اصلا مثل ما چاقها دوست نداره و خیلی از غذا ها ایراد میگیره نه که رژیم بگیره یا ادا در بیاره نه اندازه نیازش میخوره و هیچ وقت ندیدمش پرخوری کنه و یا زیاد بخوره و هنوز که هنوز بسیار از الان من هم متناسبتر و لاغر تره و تکون نخورده پس این باور هم در من از بین رفته )
و من در کنار این ورزشهای مدا وم و از روی اجبار بسیار به ترازو هم وابسته شده بودم که شرایطم رو خیلی سختتر برام کرده بود اما من خبر نداشتم که چقدر ترازو به من ضربه میزنه در حالی که من قبلا اینطور وسواسی در وزن کردن نبودم امابه توصیه دکتر تغذیه رفتم ترازو خریدم و چون دکتر میدید وزن من خیلی نوسان داره و هر از مدتی باید رژیم بگیریم تا متناسب بشم به من گفت باید هر هفته خودت رو وزن کنی تا بتونی وزنت رو کنترل کنی و اگر دیدی وزنت رفته بالا باید سریع فلان رژیم رو بگیری و دوباره محدودیت غذایی داشته باشی تا وزنت نرمال بشه و من هم با وسواس خاصی روی ترازو میرفتم که شاید وزن من رو ترازو کمی کمتر نشون بده و اینقدر تحت فشار بودم که نگو و وای به حال روزی که عدد وزنی من روی ترازو بالا رفته بود اصلا تمام تلاش من رو زیر سوال میبرد و تمام توان من تحلیل میرفت که با خودم میگفتم این همه نخوردن و ورزش کردن چرا باید نتیجه اش چاقی بیشتر باشه ؟؟؟؟؟و من زیر بار درد و رنج بیشتر برای لاغری میرفتم با ورزش،و رژیم سنگینتر و کلی فشارهای روحی بیشتر واینقدر از این کارا میکردم تا خسته شده بودم و دیگه از این وضعیت کلافه بودم و یه جاهایی میگفتم دیگه کاری از دست من بر نمیاد هم نمیخورم هم ورزش میرم دیگه هر چی شد شد ولی ته دلم به دنبال راهی بودم تا اینکه با این سایت آشنا شدم و واقعا با اومدن در این سایت مسیرم راهم و انگیزه ام و امیدم و توانایی من تغییر کرد و چقدر خوشحالم از بودن در این مسیر سرسبز و من دارم با ذوق و شوق هر روز مسیرم رو طی میکنم .
اضافه وزن در ما چاقها مثل یه زبان مشترک هست مثل زبان فارسی که در همه ی ما مشترک هست ولی ما باید زبان لاغری رو یاد بگیریم و عمل کنیم و چیز سختی نیست و ما چاقها کلی رفتارهای مشترک داریم ولی ما باید تصمیم بگیریم زبان لاغری رو یاد بگیریم نه اینکه بخواییم با چاقی مبارزه کنیم مثل این هست ما از امروز بخواییم با فارسی صحبت کردن مبارزه کنیم که اون رو فراموش کنیم و حرف نزنیم اما امکان نداره از ذهن ما پاک بشه .(من هر روز دارم زبان لاغری رو یاد میگیریم مثلا اینکه چه موقع عدا بخورم به چه مقدار بخورم و اصلا چرا میخورم …و به اونها عمل میکنم تا نتیجه رو بگیریم و دیگه هیچ جنگی با چاقی خودم و اضافه وزنم ندارم و از اون متنفر نیستم و تازه عشق به جای اون اومده و عاشقانه خودم و جسمم رو دوست دارم و میخوام هر روز برای خودم در این مسیر یه گام بردارم تا به تناسب دلخواهم بر سم )
ذهن ما قابلیت فراموش کردن و پاک کردن نداره ولی میتونیم چند زبان رو یاد بگیریم ما هر چقدر تلاش کنیم نمیتونیم زبان چاقی رو پاک کنیم ولی میتونیم زبان لاغری رو یاد بگیریم و این خیلی لذت بخش و زیبا هست که یادش گرفتیم (واقعا لذت داره لاغری رو یاد بگیری چون من به صورت اتوما تیک از خیلها که رژیم دارن و به زور دارن تلاش میکنن لاغر بشن و از خیلی از اطرافیانم که متناسبن ولی رفتارهای پرخوری زشت و زننده ای دارن عالیتر و قشنگتر رفتار میکنم و چقدر با یادگیری لاغری دیدمون به این قضیه عوض میشه و از سطح بالاتری به این موضوع نگاه میکنیم و دقیقا مثل یه مشکل که بخواهی از ریشه حلش کنی داریم چاقی رو از ریشه بر طرف میکنیم و این سبک زندگی و خوردن رو خیلی دوست دارم و خوشحالم که یادش گرفتم )
من ۱۷ ماه هست که تصمیم گرفتم زبان لاغری رو یادبگیریم و برای همیشه لاغر بشم و از وقتی وارد این مسیر شدم سرشار از آرامش،و حال خوب شدم .
ومن در هر دیدگاه که مینوسم چون که خاطرات گذشته رو مرور میکنم و یادم میاد چیکار کردم میگم چقدر مسیر الان ساده و راحت هست و چقدر قبلا سخت و زجر آور بوده و خدا رو شکر میکنم و از استاد عزیز هم تشکر میکنم .
و وقتی یاد قبلا میفتم که چقدر با استمرار باشگاه میرفتم که لاغر تر بشم و چقدر التماس ترازو می کردم که من رو کمتر نشون بده و این نشون میداد که هیچ توانابی در خودم نمیدیدیم و هیچ امیدی نداشتم که میتونم لاغر بشم و فقط به دنبال عوامل بیرونی مثل رژیم و ورزش و … بودم .
اما من نگاهم دیگه تغییر کرده و ورزش رو به عنوان یه کار نشاط آور میدونم و به عنوان یه کار لذت آور نگاه میکنم و با این دید نتیجه ی بهتری از ورزش میگیرم پس میتونم یه فعالیت ورزشی داشته باشم ولی نه با فشار و سختی مثل گذشته که ورزش میکردم برای این که لاغر بشم و نتیجه نمیگرفتم .
پس در هر کاری اول باید فرمولهاش رو درست کنی و نقشه ی ذهنی درست ترسیم کنی و بعد میبینی چقدر نتیجه دیدن راحت تر هست .
پس ذهن رو همانگ با خواسته کنید تا نتیجه فوق العاده بشه .(الان من ذهنم رو دارم با خواسته ام که لاغری هست هماهنگ میکنم و نتیجه رو هم دارم هر روز میبینم و برای ذهنم از خوبی های لاغری میگم که چقدر سبک میشم رها میشم آزادی پیدا میکنم جوانتر و شاداب تر میشم و در بهترین حالت روحی و جسمی قرار میگیریم و خوشتیپتر میشم و لباس رنگ شاد میپوشم و …. و بعد هم بهش میگم که چقدر کار راحت و آسانی هست بدون زجر و سختی هست و بدون هیچ گونه گرسنگی و فعالت خاصی هست و هر وقت جسمم نیاز به غدا داشت من میخورم و اصلا نگران نباشم و تمام فرمولهای چاقی رو کشف میکنم و به جاش فرمولهای لاغری رو جایگزین میکنم مثلا قبلا دستور این بود وقتی غذایی دیدی اینقدر بخور تا با فشار شکمی متوجه سیری بشی (فرمول چاقی )ولی الان میگم از هر غذایی به اندازه ای بخور که سیر بشی و بعد از اون خوردن هم سبک باشی و هم احساست خوب باشه بدون اینکه در جسمت احساس فشار و سنگینی باشه (فرمول لاغری )و یا اینکه قبلا میگفتم خوردن اکثر غذا ها ترس داره چون که آدم رو چاق می کنه و من نمیخوردم (فرمول چاقی)اما حالا میگم اینها همه نعمت هستن که خدا آفریده که ما بخوریم و لدت ببریم و هیچ کدوم ترسناک نیست بلکه رفتار خوردن من ترسناک هست که زیاد میخورم پس به اندازه از هر چیزی که دوست دارم میتونم بخورم (فرمول لاغری ) کلی از این جایگزینها باید بکنیم
پس هم افکار و هم رفتارهای خودم رو باید با خواسته ام همسو و هماهنگ کنم )
دوست عزیزخیلی عالی نوشته اید.
سلام…من ک خیلی خوشحالم ک زبان جدیدی یاد گرفتم خیلی لذت میبرم خوشحالم ک این زبان جدید حس و حال و زندگیم رو هم شاد کرده تغییر میده من هم در طول یکماه یکی دو بار روی وزنه میرفتم فقط اون عدد رو ک میدیدم حالم خراب میشد افسرده و ناراحت میشدم ولی الان شکر خدا این چند ماه حتی کمتر ب اندامم توجه میکنم دیکه اون قسمت از بدنم ک هر بار با دیدنش ناراحت میشدم کمتر بهش توجه میکنم با لذت دارم راهم رو همچنان ادامه میدهم
سلام دوستان عزیز و استاد گرامی .
توجه به رفتار افراد متناسب به من که خیلی کمک کرده و خیلی برام جالبه . من حتی زمانی که با این سایتم آشنا نبودم همیشه خانمای متناسب اطرافم و زیر نظر داشتم که چه واکنشی دارن موقع تعارف خوراکی غذا و…. اما چون آگاه نبودم فکر میکردم همشون تو رژیمن و بزور خودشونو کنترل میکنن یا ارثی و شانسی لاغرن دارن قیافه میگیرن و مثلا میخوان کلاس بزارن تازه خودمو سرزنش میکردم نمیدونستم که اونا دارن طبق فرمولاشون رفتار میکنن و من هم طبق فرمول هام. این فایل یه احساس فوق العاده ای بهم داد. خیلی ساده تر میشه وقتی بدونیم فقط میشه با یادگیری تغییر کرد نه با رژیمای سخت ورزشای جورواجور جراحی دمنوش ماساژ طب سوزنی و……. این آگاهیا چاقی رو از حالت پیچیدگی و ترسناک بودنش در میاره . وقتی حرف از آموزش میشه تقریبا همگی این توان و درخودمون میبینیم که میتونیم لاغری و یادبگیریم و انگیزه و اشتیاقمون بیشتر میشه .ولی حرف رژیم و ورزش که میشه آدم احساس ناتوانی میکنه چون تجربه های بدی داریم ازاین روش ها .درمورد ورزش کردن هم از روزیکه دیگه به نیت لاغرشدن و خلاصی از اضافه وزن ورزش نمیکنم همه چی فرق کرده دیگه از پیاده روی و رقص خسته نمیشم و بزور خودمو وادار نمیکنم ،تایمی که بهم احساس خوب و نشاط میده رو انجام میدم نه که بزور بگم دوساعت باید عرق بریزم و آخرشم بی فایده . منکه متعهدم این زبان و مثل زبان فارسی بخوبی یاد بگیرم و مسلط بشم و تا آخر عمر ادامش بدم و از نتایج لذت ببرم . من با رویای تولد دوباره دارم هرلحظه زندگی میکنم . استاد سپاسگزارم چینش فایل ها عالیه قدم به قدم جواب هر سوالی که تو ذهنمه رو دارم میگیرم . برای همه ی شما عزیزان بهترین ها رو آرزو دارم💖