رفتارها، واکنش ها و شرایط جسمی ما تحت تاثیر زبان بدن ماست. استفاده از زبان لاغری باعث لاغری و زبان چاقی باعث چاقی جسم خواهد شد.
انسانها چند زبانه هستند
همه ما برای صحبت کردن از زبان گفتاری استفاده می کنیم.
همانگونه که برای صحبت کردن از زبان مادری استفاده می کنیم، جسم ما نیز برای سلامتی و وضعیت چاق و لاغری خود از زبان لاغری یا چاقی استفاده می کند.
فقط افرادی می توانند این متن را بخوانند، که زبان فارسی، زبان مادری آنهاست یا زبان فارسی را بعنوان زبان دیگر آموخته اند.
این خاصیت یادگیری یک زبان است که سبب می شود محتوای ارائه شده به آن زبان را درک کنیم.
همه ما زبان فارسی را بلد هستیم و به راحتی و بدون دردسر آن را یاد گرفته و سالهاست از آن استفاده می کنیم
زبان فارسی بعنوان ابزاری برای ایجاد ارتباط بین انسان هایی است که محل تولد آنها کشور ایران بوده است یا حداقل یکی از والدین آنها فارسی زیان بوده است.
موسیقی هم زبان مخصوص خود را دارد و هرکسی بخواهد در هر شاخه ای از موسیقی فعالیت کند باید ابتدا زبان آن را یاد بگیرد.
نقاشی هم زبان مخصوص به خود را دارد، آشپزی هم زبان مخصوص به خود را دارد و هر موضوعی که قابل یادگیری است زبان مخصوص به خود را دارد.
نکته جالب توجه این است که چاقی هم زبان مخصوص به خود را دارد و همه افرادی که از کودکی یا در سنین بزرگسالی به هر دلیلی زبان چاقی را یاد گرفته اند الان در وضعیت اضافه وزن به سر می برند.
تاثیر زبان چاقی بر زندگی
چاقی مانند زبان مادری است که به سادگی آن را یاد گرفته ایم، و طبیعی است که هر زبانی را یاد بگیریم به راحتی می توانیم به آن زبان صحبت کنیم.
چاقی زبانی است که ما آن را آموخته ایم و به همین دلیل خیلی ساده چاق شده ایم.
تلاش شما برای از یاد بردن زبان فارسی بی نتیجه خواهد بود اما تلاش برای یادگیری زیان دیگری نتیجه خواهد داشت.
رژیم گرفتن، ورزش کردن و هر کاری که برای لاغر شدن انجام می دهیم مانند سعی کردن برای فراموش کردن زبان فارسی است.
کاری بی هوده و خسته کننده است که بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند سال هاست در حال تلاش برای فراموشی زبان چاقی از روش های مختلف هستند.
شما نمی توانید با تلاش فیزیکی زبان چاقی ذهن خود را فراموش کنید اما می توانید با تلاش ذهنی زبان لاغری را بیاموزد.
در این صورت جسم شما به مرور بر اساس زبان جدیدی که یاد گرفته اید تغییر وضعیت خواهد داد.
سعی و تلاش همه افراد چاق برای لاغر شدن دقیقا مانند این است که بخواهید تلاش کنید زبان فارسی را فراموش کنید.
همانطور که تلاش برای از خاطر بردن زبان فارسی و هر موضوعی که یادگرفته ایم بی فایده است، سعی و تلاش برای لاغر شدن از طریق رژیم گرفتن، ورزش کردن، جراحی کردن و هر روش دیگری کار بیهوده ای است.
یادگیری زبان لاغری
برای لاغر شدن راه حل ساده تر آن است که زبان لاغری را یاد بگیریم و از آن استفاده کنیم.
همانطور که یادگیری هر زبان دیگری علاوه بر فارسی برای ما امکانپذیر است و بسیار از افراد علاوه بر فارسی به یک یا چند زبان دیگر مسلط هستند ما هم می توانیم علاوه بر زبان چاقی، زبان لاغری را نیز یاد بگریم.
نتیجه این یادگیری سبب خواهد شد به مرور جسم ما تحت تاثیر این زبان جدید قرار بگیرد و از حالت چاق به حالت متناسب تغییر وضعیت خواهد داد.
مقایسه چاقی و لاغری با زبان فارسی و هر زبان دیگر به دلیل قابل درک بودن بهتر یادگیری بعنوان مثال زبان انگیسی است در صورتی که ما زبان فارسی را بلد هستیم.
در فایل آموزشی زبان لاغری را یاد بگیرید، این موضوع مهم را با دوستانم به اشتراک گذاشته ام و همچنین تاثیر زبان ورزش کردن را بعنوان عاملی در متناسب شدن توضیح داده ام.
اطمینان دارم با استفاده از این محتوای فوق العاده درک و آگاهی بیشتری از موضوع لاغری با ذهن پیدا خواهید کرد و همچنین در تنظیم فرمول های ذهنی شما برای استفاده کردن از ورزش موثر خواهد بود.
تاثیر زبان چاقی و لاغری بر زندگی
با توجه به رفتارهای افراد لاغر و مقایسه آن با رفتارهای افراد چاق می توان به تفاوت زبان لاغری و زبان چاقی و تاثیر آن بر زندگی افراد پی برد.
در واقع توجه کردن به رفتار افراد لاغر باعث واضح شدن اصول زبان لاغری خواهد شد و به ما کمک می کند تا به شکل ساده و کاربردی زبان لاغری را بیاموزیم.
افراد چاق و لاغر از نظر افکاری که در ذهنشان مرور می کنند با هم تفاوت بسیار زیادی دارند و تنها دلیل تفاوت در وضعیت جسمی این دو گروه فقط تفاوت در نوع افکاری است که در ذهنشان مرور می کنند. و نکته جالب اینکه مرور افکار ارتباط مستقیم با نوع زبانی دارد که در استفاده از آن مسلط هستند.
افراد چاق و لاغر از نظر ویژگی های جسمی یا عملکرد های جسمی هیچ تفاوتی با هم ندارند و تنها به دلیل تفاوت در افکاری که در طول روز در ذهنشان مرور می کنند دچار تفاوت در جسم می شوند.
فرد لاغر چون به صورت ناآگاهانه در طول روز از زبان لاغری برای فکر کردن و رفتار کردن استفاده می کند در نتیجه همیشه متناسب باقی می ماند.
فرد چاق به دلیل استفاده ناآگاهانه از زبان چاقی برای فکر و عمل کردن در زندگی روزمره متاسفانه همیشه چاق باقی می ماند.
تاثیر زبان چاقی بر زندگی من
سی و پنج سال از زندگی من با چاقی گذشت و در این ایام تلاش های مختلفی برای لاغری انجام دادم اما هرگز نتیجه خاصی کسب نکردم.
یکی از راهکارهای من برای لاغر شدن رفتن به باشگاه و ورزش کردن بود. راهکاری که گرچه زمان، انرژی و هزینه زیادی صرف آن کردم اما هرگز باعث لاغری من نشدو
اکنون که به لطف خدا با استفاده از روش لاغری با ذهن در شرایط کاملا متفاوتی با گذشته هستم به این درک رسیدم که زبان لاغری و زبان چاقی در عملکرد افرادی که به باشگاه می روند تاثیر مستقیم دارد.
افرادی که در باشگاه حضور دارند دو دسته هستند:
۱- گروهی که برای عضله سازی و تجربه داشتن اندامی زیبا به باشگاه می آیند.
۲- عده ای که برای آب کردن چربی و رهایی از چاقی به باشگاه می آیند.
افرادی که به دنبال عضله سازی و زیبایی اندام هستند با انگیزه و اشتیاق میان باشگاه و با جدیت تمرین می کنند.
افرادی که به دنبال آب کردن چربی های اضافه هستند خیلی بی انگیزه و از سر اجبار میان باشگاه و بدون تمرکز و پراکنده تمرینات را انجام می دهند.
در تمام سال هایی که به دنبال لاغر شدن از طریق ورزش و باشگاه رفتن بودم جز گروه دوم بودم و با بی میلی و از سر اجبار وارد باشگاه می شدم.
هیچوقت انگیزه ورزش کردن منظم و همیشگی را نداشتم و هرگز نتوانستم برای مدت چند ماه باشگاه رفتن را ادامه دهم.
تاثیر زبان چاقی بر لاغر نشدن
افرادی که برای لاغر شدن از هر روشی مخصوصا ورزش و باشگاه رفتن استفاده می کنند عقیده دارند که توان لاغر شدن یا مقابله با چاقی را ندارند بنابراین می خواهند از ورزش، رژيم گرفتن یا هر روشی دیگری به عنوان ابزار کمکی برای غلبه بر چاقی و لاغر شدن استفاده کنند.
به همین دلیل به محض شروع هر برنامه ای برای لاغر شدن بیشتر از اینکه تمرکز آنها بر اجرای صحیح آن روش باشد تمرکزشان بر کاهش وزن و استفاده از ترازو برای اثبات موفقیت آمیز بودن روش لاغریشان است.
- قبل از غذا خوردن خودشان را وزن می کنند.
- موقع وزن کردن لباس های نازک می پوشند تا ترازو وزن کمتری را نشان دهد.
من موقع وزن کردن حتی عینکم را بر می داشتم تا تاثیری بر وزن من نداشته باشد.
- کفش های خود را در می آورند و سعی می کنند به هر شکل ممکن وزن اضافه ای به وزن خود روی ترازو اضافه نکنند.
این طرز عملکرد نشان از پریشانی افکار و تاثیر زبان چاقی بر فکر و عملکرد افراد چاق دارد و به همین دلیل بعد از مدت کوتاهی که از روند کاهش وزن خود رضایت ندارند باشگاه رفتن را ادامه نمی دهند و به بهانه های مختلف برنامه ورزشی خود را رها می کنند.
همه این موارد باعث ایجاد احساس ناتوانی بیشتر در فرد چاق برای لاغر شدن میشود و به همین دلیل همه ما به مرور که برای لاغر شدن تلاش کردیم و نتیجه نگرفتیم احساس بی اراده بودن یا ناتوان بودن برای لاغر شدن کردیم و این احساس باعث تقویت فرمول های چاقی ذهن و در واقع تسلط بیشتر ما بر استفاده از زبان چاقی می شود.
یادگیری زبان لاغری در روش لاغری با ذهن
به لطف خدا از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم احساس امیدواری و اشتیاق من برای لاغر شدن بیشتر و بیشتر شد و هر روز که از بودن من در این مسیر می گذشت احساس می کردم توانایی من برای لاغر شدن بیشتر شده است و من یک قدم دیگر به رویای لاغر شدنم نزدیک تر شده ام.
تنها موضوع مهم در یادگیری زبان لاغری اطمینان داشتن به روش لاغری با ذهن و با اشتیاق و انگیزه دنبال کردم مراحل آموزشی است.
خیلی مهم است که هر روز با شوق ادامه دادن، آموزش ها را استفاده کرده و تمرینات را انجام دهید.
هرچه بیشتر در مسیر لاغری با ذهن ادامه دهید تسلط شما بر زبان لاغری بیشتر خواهد شد. همانطور که هرچه بیشتر در یادگیری هر زبان گفتای استمرار داشته باید کلمات، جملات و دستورالعمل های بیشتری از آن زبان را یاد گرفته و راحت و مسلط تر می توانید به آن زبان گفتاری صحبت کنید.
ادامه دادن در مسیر لاغری با ذهن باعث یادگیری فرمول های صحیح و همسو با لاغری بیشتری خواهد شد.
هرچه فرمول های صحیح بیشتری در ذهن خود ثبت کنید، احساس، نگرش و عملکرد شما بهبود پیدا می کند و این همان رفتار کردن بر اساس زبان لاغری است.
همانگونه که هرچه بیشتر زبان انگلیسی را یاد بگیرید می توانید شبیه تر به فردی که زبان مادریاش انگلیسی است صحبت کنید، هرچه بیشتر در مسیر لاغری با ذهن ادامه دهید افکار و رفتار شما شبیه تر به افراد متناسبی می شود که از بدو تولد متناسب بوده اند و به همین راحتی شما می توانید مانند آنها فکر و رفتار کنید و تا ابد متناسب باقی بمانید.
در مسیر لاغری با ذهن ما اصراری بر پاک کردن یا فراموش کردن زبان چاقی نداریم چون صد در صد کار بی هوده و بسیار خسته کننده ای است که فقط انرژی و توان ما برای یادگیری زبان لاغری را کم می کند.
بنابراین در عین حالی که به زبان چاقی مسلط هستیم سعی میکنیم از طریق آموزشهای لاغری با ذهن زبان لاغری را بیاموزیم. به این ترتیب جسم ما همانطور که بدون اینکه کار خاصی انجام داده یا تصمیم گرفته باشیم چاق شده است اکنون بدون اینکه کار خاص یا تصمیم عجیب و غریبی بگیرید متناسب می شود.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای تغییر فرمول های ذهنی نیاز است که هر روز محتوای مرتبط با موضوع لاغر شدن را وارد ذهن خود کنیم تا به مرور افکار و فرمول های ذهنی لاغری در ذهن ما تثبیت و گسترش پیدا کرده و بر جسم ما تاثیر گذاشته و لاغر شویم.
یادگیری لاغر شدن دقیقا مانند یادگیری زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری نیاز به استمرار، تکرار و تمرین دارد.
برای جلسه امروز ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و سوالات مطرح شده به صورت شرح انشایی در بخش نظرات پاسخ دهید.
- درک و دیدگاه خود درباره شباهت رفتار چاقی با زبان گفتاری چیست، شرح دهید.
- درباره چگونگی یادگیری زبان چاقی شرح دهید که چگونه این زبان را یادگرفته و چه مدت از آن استفاده کرده اید تا به شرایط فعلی رسیدید؟
- درک و نگرش خود درباره زبان لاغری را بنویسید و اینکه چگونه باید این زبان را بیاموزید؟
- تلاش قبلی شما برای لاغر شدن چه تاثیری بر یادگیری زبان لاغری داشته است؟
- تاثیر استفاده از آموزش های لاغری با ذهن بر یادگیری زبان لاغری را شرح دهید.
- به نظر شما پروسه و مسیری لاغری خود از شروع یادگیری زبان لاغری تا یادگیری و به کارگیری آموخته ها و در نهایت لاغرشدن را در قالب یک داستان کوتاه شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.37 از 57 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
من همیشه رفتار متناسبها و رفتار چاقها رو مد نظر دارم تا فرمولهای چاقی خودم رو بشناسم و به جاش فرمولهای متناسب کننده رو جایگزین کنم و با این کار خیلی رفتارها رو شناختم و افرادی که متناسب هستن دلیل اضافه وزن ما رو خیلی شفاف کردن .
افراد چاق و لاغر خیلی متفاوت فکر میکنن و همین باعث شده چاقها خیلی تلاش کنن ولی نتیجه هم نمیگیرن چون افکارشون و ذهنشون خیلی با هم متفاوت هستن واز لحاظ جسمی هیچ تفاوتی ندارن با هم و این افکار رو از جامعه و اطرافیان کسب کردن و نتیحه هم به صورت چاقی در جسم پیدا کردن و هر چقدر تلاش فیزیکی کنن بی فایده هست باید ذهنشون رو تغییر بدن .
در باشگاه هم اگر نگاه کنید افراد دو دسته هستن بعضی ها برای زیبایی اندام کار میکنن که خیلی با انگیزه کار میکنن و منظم میان و بعضی ها برای رفع چاقی میان اونجا که چاقی رو از دست بدن و از چربی های اضافه خلاص بشن واینها خیلی بی انگیزه هستن و نا منطم میان
و من هم بارها جز دسته ی دوم بودم و برای رفع چاقی میرفتم باشگاه و منتظر بودم که لاعر بشم و دیگه نرم باشگاه و به این دلیل انگیزه ی ورزش منظم و همیشگی رو نداشتم و میرفتم باشگاه که لاعر بشم و این اواخر که در وزنم حساستر شده یودم به خاطر کسب نتیجه ی دلخواهم چندین سال پشت سرهم باشگاه میرفتم ولی من هم همیشه از لحاظ ذهنی خودم رو ناتوان میدیم در لاغر شدن و همیشه تحت فشار ذهنی بودم و برای وزن کردن یه شرایط خاص داشتم که حتما صبح زود باشه صبحانه نخورده باشم و از شب قبل هم چیزی نخورده باشم و یا خیلی شام سبک خورده باشم و لباس نازک تنم باشه و کفش به پام نباشه و جای ترازو همیشه در یه جای خاص خونه باشه و تغییرش ندم و حتما ترازو روی فرش و وموکت نباشه و حتی اگر موهای من کمی بلند تر شده بودن به نسبت قبل میگفتم حتما وزن من بیشتر شده و یا اینکه. ..و اخر هم راضی نمیشدم و این نشان از بار منفی اضافه وزن من بود و پیش خودم میرفتم باشگاه که لاغر تر بشم و از ترارزو خواهش میکردم که کمی من رو لاغر تر نشون بده .
حالا من چه انتطاری از خودم داشتم ؟این نشان از پریشانی افکارم بود و وای به حال روزی که ترازو عدد من رو بالا تر نشون میداد تمام انرژی و آرزوهای من خراب میشد و تمام حال من خراب میشد و هیچ توانی در خودم برای لاغری نمیدیدم و منتظر عوامل بیرونی بودم مثل ورزش شدیدتر و رژیم سختر که من لاغر بشم و حتی اینقدر در خواست ورزش ستگین تر میکردم از باشگاه و مربی که یادم هست این اواخر یه ورزشهای زجر اوری میکردم که تا چندین ماه از درد زانو و کمر فقط پیش دکتر و متخصص بودم و زانوی من بسته بود و به محض بهتر شدن دوباره میرفتم باشگاه ولی بازم همون مشکلات و دردها در زانو و کمر م پیدا میشد .
من اصلا از توانایی خودم برای متناسب شدن اگاه نبودم ولی الان خدا رو شکر میکنم برای این راه جدید و امیدوار بودن و احساس توانمندی در لاعر شدن و من در راه موفق شدن هستم و نزدیک نزدیک هستم اونم با حال خوب و شرایط خوب فقط کافیه ایمان بیاریم و باور کنیم و امید داشته باشیم و انگیزه و اشتیاق و استمرار داشته باشیم .
من این مسیرو با شوق و لذت ادامه میدم و خدا رو شکر میکنم که در این مسیر هستم .
اضافه وزن و چاقی مثل یه زبان مشترک هست در ما مثل زبان فارسی که زبان مشترک بین همه ی ما هست پس ما تمام رفتارهای چاقها برامون آشنا هست چون زبانش در ما مشترک هست .
لاغری یه چیز پیچیده و نا آشنا نیست زبان بدن ما هست و ما اگر یادش بگیریم به اون مسلط میشیم همانطور که زبان چاقی رو یاد گرفتیم پس سعی کنید و تصمیم بگیرین که زبان لاعری رو یاد بگیرید پس با چاقی مبارزه نگنید خیلی اشتباه مثل این هست که ما سعی کنیم با فارسی صحبت کردن مبارزه کنیم که از فردا حرف نزنیم امکان نداره .
ذهن ما قابلیت فراموش کردن و پاک کردن رو نداره ولی میتونیم بی نهایت چیز رو یاد بگیریم ما میتونیم آموزش زبان لاغری رو یاد بگیریم و نتیجه رو در جسممون ببینیم مثل این هست زبان انگلیسی رو شما یاد بگیرید وبا فرد خارجی رو به رو بشین و با اون حرف بزنید چقدر
برای شما لدت بخش هست پس در زمینه ی لاغری هم اگر ما این زبان جدید جسم رو یاد بگیریم میبینیم چقدر لذت بخش هست به لطف خدا .
پس هر کس دوست داره از این شیوه ی اصولی وداعمی اقدام کنه و نتیجه رو ببینه و دیگه ما تبدیل میشیم به یه انسان متفاوت با آرامش با رفتارهای متفاوت و …
پس چقدر این مسیر ساده هست خدا رو شکر که هستم من آرام آرام دارم زبان لاغری رو یاد میگیرم .
من بارها تلا ش کردم اما نتیجه نگرفتم چون با حال بد و تحمل کردن رنج و سختی میخواستم لاعر بشم و خودم رو ناتوان میدیدم و هیچ امید و انگیزه ای نداشتم که میتونم برای همیشه لاغر بشم .
افرادی که تمایل دارن با آگاهی جدید لاغر بشن باید دنبال کنن این مسیر رو و من باید نقش ذهن رو در ورزش کردن بدونم و با ابن اگاهی ها ورزش کنم پس وقتی که میخوام ورزش کنم باید با فرمولهای درست ورزش کنم وقتی ذهن رو هماهنگ کنی با جسم برای هر حرکتی نتیجه فوق العاده میشه مثلا برای کنکور دادن ذهن رو با جسم هماهنگ کنی عالی میشه و یا در کسب و کار باید جسم و ذهن در هماهنگی کامل باشن نتیجه عالی میشه .پس باید ذهن رو هماهنگ با خواسته کنید و شما نتایج فوق العاده ی رو میبینید .
با توجه کردن به رفتارهای چاقها و لاغرها من چقدر آگاهی بیشتری پیدا میکنم و فرمولهای ذهنی چاق خودم رو میشناسم و به جاش فرمولهای لاغری رو جایگزین میکنم ( چون خیلی به چاقها و لاِغرها توجه دارم متوجه میشم که یه فرد چاق از خوردن برای بهانه های مختلف داره استفاده میکنه اما یه فرد متناسب فقط زمانی میخوره که واقعا گرسنه باشه و وقتی سیر بشه دست از خوردن میکشه )
تفاوت این افراد متناسب و چاق فقط در محتوای ذهنیشون هست و جسمی هیچ تفاوتی ندارن در واقع چاقها کلی دلایل دارن برای این افکارو رفتارهای خودشون و نتیجه هم جسم چاقی هست که سالها دارن و هر چقدر تلاش میکنن فایده ای نداره چون بارها گفتیم ذهن آدمها نتیجه رو رقم میزنه و نه تلاش فیزیکی اونها .(آخه اگه به تلاش فیزیکی بود که من این ۷ سال آخر رو همیشه سر ساعت ورزش میکردم و اگر به نخوردن بود که این چند سال آخر همش در رژیم بودم و از خیلیا کمتر میخوردم طوری که بقیه مسخره میکردن از بس تو حساسی و هیچی نمیخوری اینطور وزنت بالامیره و واقعا هم همین طور بود من خوردنم و فعالیتم مشکلی نداشته حالا شاید یه جاهایی پرخوری میکردم ولی نه دراون حد که وزنم ماه به ماه بالابره و من دیگه از خوردن وحشت داشتم و هی از ترس چاقی غذاای رژیمی بدمزه تر میخوردم و هی محدودیتهای بیشتر رو در خوردن به وجود میاوردم و جرات خوردن هیچ فست فود و شیرینی و پفک و چیپس و غذاهای سرخ شده و یا حتی غذای معمولی رو هم نداشتم ولی اشکال کار در اینها نبود در ذهن من بوده که سرشار از فرمولهای چاقی بوده )
در باشگاه که بریم دو دسته افراد میبینیم دسته ی اول : کسانی هستن که میرن برای زیبایی اندام و پرورش عضلات که هیچ وقت نشده نرن و باانگیزه و اشتیاق میرن و ورزش منظم میکنن و دسته ی دوم : کسانی هستن که میان برای رهایی از چاقی و چربیهای اضافه و اینها خیلی بی انگیزه هستن و منظم نمیان و یه روز میان چند روز نمیان (من این ۷ سال آخر که میرفتم باشگاه همیشه سر ساعت میرفتم و اما اون اوایل که می رفتم پیش دکتر تغذیه و خوب وزن کم می کردم در کنارش هم رفتم باشگاه و واقعا با اشتیاق می رفتم باشگاه و با مربی خیلی عالی در سطح شهر کار میکردم که بسیار ورزشهای جذاب و شادی میداد و من هم خوشم میومد و حتی در باشگاه جایزه گرفتم به عنوان کسی که بسیار خوب در مدت زمان کمی تونستم وزن خوبی کم کنم و لاغر بشم اما من در ماه آخر رژیمم که دیگه متناسب شده بودم و رژیمم رو یکم کمتر کردم و همزمان هم به خاطر مشکلاتی آزمایش خون دادم و متوجه کم کاری تیرویید و مشکل هورمونی شدم که خیلی از طرف دکترها و بقیه میشنیدیم که این داروها و مشکلات چاقت میکنن در حالی که دیگه رژیم من تموم شد ه بود از پیش دکتر که اومدم بیرون بعد یه مدت دیدیم انگار ثابت نمیمونم در حالی که همیشه ورزش میکنم و کلی ترس و تنفر و وحشت داشتم از چاقی و خوردن که نگو و پیش خودم میگفتم من با رژیم و ورزش میتونم متناسب باشم و اما بعد از یه مدت مربی ورزشی رو که دوست داشتم و خیلی عالی بود از شهرمون رفت و خواهرم که همراهم میومد هم دیگه نیومد و من موندم و یه مربی که کارش رو دوست نداشتم و کلی فرمولهای چاقی و ذهن چاق که شرایط رو واقعا برام سخت کرده بودن و اما من هر روز با تعهد باشگاه میرفتم اما فقط برای لاغری میرفتم و برای اینکه اگه ولش کنم خیلی چاقتر میشم و از چاقی بیشتر میترسیدم … و هیچ وقت هم نتونستم نتیجه بگیریم تا اینکه با این راه آشنا شدم )
خلاصه همون طور که بالا گفتم من هم قبلا خیلی تلاش کردم از طریق ورزش کردن لاغر بشم و خودم انتخاب کرده بودم برم ولی مجبوری میرفتم و اما بگم من همیشه سرساعت میرفتم و لی همش از روی ترس و اجبار بود از روی تنفر از چاقی بود و من میرفتم اما هیچ وقت لاغری رو با ورزش به دست نیاوردم و حتما باید رژیم میگرفتم تا دوباره متناسب میشدم و همیشه مثل یویو در حال رفت و آمد بین چاقی و لاغری بودم و همین خیلی اذیتم میکرد و شنیده بودم هر کس که سالها ورزش کرده اگر اون رو کنار بزاره چاق میشه و من همیشه جرات ول کردن ورزش رو نداشتم و انگار به اجبار میرفتم و ورزش میکردم .(اما خو اهر خودم خلاف همین باورم بود چون بعد از ۸ یا ۹ ماه ورزش کردن که با من اومده بود دیگه نیومد و کلی هم لاغر تر شده بود که همه و من بهش میگفتیم لاغر شدی خوب دیگه بسه رژیم نگیر ولی میگفت آخه من رژیم ندارم و واقعا هم راست میگفت هر چی که دلش میخواست میخورد اما واقعا کم میخورد و همه چیز رو هم اصلا مثل ما چاقها دوست نداره و خیلی از غذا ها ایراد میگیره نه که رژیم بگیره یا ادا در بیاره نه اندازه نیازش میخوره و هیچ وقت ندیدمش پرخوری کنه و یا زیاد بخوره و هنوز که هنوز بسیار از الان من هم متناسبتر و لاغر تره و تکون نخورده پس این باور هم در من از بین رفته )
و من در کنار این ورزشهای مدا وم و از روی اجبار بسیار به ترازو هم وابسته شده بودم که شرایطم رو خیلی سختتر برام کرده بود اما من خبر نداشتم که چقدر ترازو به من ضربه میزنه در حالی که من قبلا اینطور وسواسی در وزن کردن نبودم امابه توصیه دکتر تغذیه رفتم ترازو خریدم و چون دکتر میدید وزن من خیلی نوسان داره و هر از مدتی باید رژیم بگیریم تا متناسب بشم به من گفت باید هر هفته خودت رو وزن کنی تا بتونی وزنت رو کنترل کنی و اگر دیدی وزنت رفته بالا باید سریع فلان رژیم رو بگیری و دوباره محدودیت غذایی داشته باشی تا وزنت نرمال بشه و من هم با وسواس خاصی روی ترازو میرفتم که شاید وزن من رو ترازو کمی کمتر نشون بده و اینقدر تحت فشار بودم که نگو و وای به حال روزی که عدد وزنی من روی ترازو بالا رفته بود اصلا تمام تلاش من رو زیر سوال میبرد و تمام توان من تحلیل میرفت که با خودم میگفتم این همه نخوردن و ورزش کردن چرا باید نتیجه اش چاقی بیشتر باشه ؟؟؟؟؟و من زیر بار درد و رنج بیشتر برای لاغری میرفتم با ورزش،و رژیم سنگینتر و کلی فشارهای روحی بیشتر واینقدر از این کارا میکردم تا خسته شده بودم و دیگه از این وضعیت کلافه بودم و یه جاهایی میگفتم دیگه کاری از دست من بر نمیاد هم نمیخورم هم ورزش میرم دیگه هر چی شد شد ولی ته دلم به دنبال راهی بودم تا اینکه با این سایت آشنا شدم و واقعا با اومدن در این سایت مسیرم راهم و انگیزه ام و امیدم و توانایی من تغییر کرد و چقدر خوشحالم از بودن در این مسیر سرسبز و من دارم با ذوق و شوق هر روز مسیرم رو طی میکنم .
اضافه وزن در ما چاقها مثل یه زبان مشترک هست مثل زبان فارسی که در همه ی ما مشترک هست ولی ما باید زبان لاغری رو یاد بگیریم و عمل کنیم و چیز سختی نیست و ما چاقها کلی رفتارهای مشترک داریم ولی ما باید تصمیم بگیریم زبان لاغری رو یاد بگیریم نه اینکه بخواییم با چاقی مبارزه کنیم مثل این هست ما از امروز بخواییم با فارسی صحبت کردن مبارزه کنیم که اون رو فراموش کنیم و حرف نزنیم اما امکان نداره از ذهن ما پاک بشه .(من هر روز دارم زبان لاغری رو یاد میگیریم مثلا اینکه چه موقع عدا بخورم به چه مقدار بخورم و اصلا چرا میخورم …و به اونها عمل میکنم تا نتیجه رو بگیریم و دیگه هیچ جنگی با چاقی خودم و اضافه وزنم ندارم و از اون متنفر نیستم و تازه عشق به جای اون اومده و عاشقانه خودم و جسمم رو دوست دارم و میخوام هر روز برای خودم در این مسیر یه گام بردارم تا به تناسب دلخواهم بر سم )
ذهن ما قابلیت فراموش کردن و پاک کردن نداره ولی میتونیم چند زبان رو یاد بگیریم ما هر چقدر تلاش کنیم نمیتونیم زبان چاقی رو پاک کنیم ولی میتونیم زبان لاغری رو یاد بگیریم و این خیلی لذت بخش و زیبا هست که یادش گرفتیم (واقعا لذت داره لاغری رو یاد بگیری چون من به صورت اتوما تیک از خیلها که رژیم دارن و به زور دارن تلاش میکنن لاغر بشن و از خیلی از اطرافیانم که متناسبن ولی رفتارهای پرخوری زشت و زننده ای دارن عالیتر و قشنگتر رفتار میکنم و چقدر با یادگیری لاغری دیدمون به این قضیه عوض میشه و از سطح بالاتری به این موضوع نگاه میکنیم و دقیقا مثل یه مشکل که بخواهی از ریشه حلش کنی داریم چاقی رو از ریشه بر طرف میکنیم و این سبک زندگی و خوردن رو خیلی دوست دارم و خوشحالم که یادش گرفتم )
من ۱۷ ماه هست که تصمیم گرفتم زبان لاغری رو یادبگیریم و برای همیشه لاغر بشم و از وقتی وارد این مسیر شدم سرشار از آرامش،و حال خوب شدم .
ومن در هر دیدگاه که مینوسم چون که خاطرات گذشته رو مرور میکنم و یادم میاد چیکار کردم میگم چقدر مسیر الان ساده و راحت هست و چقدر قبلا سخت و زجر آور بوده و خدا رو شکر میکنم و از استاد عزیز هم تشکر میکنم .
و وقتی یاد قبلا میفتم که چقدر با استمرار باشگاه میرفتم که لاغر تر بشم و چقدر التماس ترازو می کردم که من رو کمتر نشون بده و این نشون میداد که هیچ توانابی در خودم نمیدیدیم و هیچ امیدی نداشتم که میتونم لاغر بشم و فقط به دنبال عوامل بیرونی مثل رژیم و ورزش و … بودم .
اما من نگاهم دیگه تغییر کرده و ورزش رو به عنوان یه کار نشاط آور میدونم و به عنوان یه کار لذت آور نگاه میکنم و با این دید نتیجه ی بهتری از ورزش میگیرم پس میتونم یه فعالیت ورزشی داشته باشم ولی نه با فشار و سختی مثل گذشته که ورزش میکردم برای این که لاغر بشم و نتیجه نمیگرفتم .
پس در هر کاری اول باید فرمولهاش رو درست کنی و نقشه ی ذهنی درست ترسیم کنی و بعد میبینی چقدر نتیجه دیدن راحت تر هست .
پس ذهن رو همانگ با خواسته کنید تا نتیجه فوق العاده بشه .(الان من ذهنم رو دارم با خواسته ام که لاغری هست هماهنگ میکنم و نتیجه رو هم دارم هر روز میبینم و برای ذهنم از خوبی های لاغری میگم که چقدر سبک میشم رها میشم آزادی پیدا میکنم جوانتر و شاداب تر میشم و در بهترین حالت روحی و جسمی قرار میگیریم و خوشتیپتر میشم و لباس رنگ شاد میپوشم و …. و بعد هم بهش میگم که چقدر کار راحت و آسانی هست بدون زجر و سختی هست و بدون هیچ گونه گرسنگی و فعالت خاصی هست و هر وقت جسمم نیاز به غدا داشت من میخورم و اصلا نگران نباشم و تمام فرمولهای چاقی رو کشف میکنم و به جاش فرمولهای لاغری رو جایگزین میکنم مثلا قبلا دستور این بود وقتی غذایی دیدی اینقدر بخور تا با فشار شکمی متوجه سیری بشی (فرمول چاقی )ولی الان میگم از هر غذایی به اندازه ای بخور که سیر بشی و بعد از اون خوردن هم سبک باشی و هم احساست خوب باشه بدون اینکه در جسمت احساس فشار و سنگینی باشه (فرمول لاغری )و یا اینکه قبلا میگفتم خوردن اکثر غذا ها ترس داره چون که آدم رو چاق می کنه و من نمیخوردم (فرمول چاقی)اما حالا میگم اینها همه نعمت هستن که خدا آفریده که ما بخوریم و لدت ببریم و هیچ کدوم ترسناک نیست بلکه رفتار خوردن من ترسناک هست که زیاد میخورم پس به اندازه از هر چیزی که دوست دارم میتونم بخورم (فرمول لاغری ) کلی از این جایگزینها باید بکنیم
پس هم افکار و هم رفتارهای خودم رو باید با خواسته ام همسو و هماهنگ کنم )
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم
من با نگاه کردن به رفتار چاقها و لاغرها خیلی موضوع اضافه وزن و لاغری برام شفاف میشه و تفاوت رفتار اونها رو بهتر درک میکنم و متوجه میشم که چرا یه عده چاقن و یه عده برای همیشه متناسب هستن و خوب میدونم تفاوت در ذهن اونها هست و اونها هیچ تفاوت دیگه ای با هم ندارن و نتیجه ی نهایی رو ذهن اونها رقم میزنه نه تلاش فیزیکی و سعی اونها .
من همین دیشب مهمان بودم جایی و چند نفر متناسب با من همراه بود و چند نفر چاق هم با من همراه بود و من خیلی در رفتار اونها دقت میکردم اول اینکه تمام بحث اون چاقهای جمع در مورد خوردن بود و به هم ادرس میدادن که برو از کجا فلان چیز رو با بهترین قیمت و کیفیت و مزه بخر و بعد به هم میگفتن پیج فلان شخص آشپز در اینستا رو دنبال میکنم و دیشب از بس عذاهای عالی رو نشون داد مجبور شدم با اسنپ فود ساعت دو شب غدا بخرم و بخورم و خلاصه تمام بحث اونها در مورد خوردن بود که من در یک لحظه با دقت کردن تمام اموزشهای استاد رو در اون جمع میبینم و نکته ی بعدی این بود که اون متناسب جمع خودش دیشب میزبان بود و این شخص خیلی شیرینی دوست داره اما با چایی که برای ما شیرینی قنادی اورد و کاکایو و شکلات اورد خودش به زور یک دونه شیرینی خورد و گفت من این مدل شبرینی رو زیاد دوست ندارم و دیگه لب نزد که من بازم یاد اموزشهای استاد افتادم و گفت من فلان مدل رو دوست دارم که گیرم نیومده و من کاملا حواسم بود که چقدر عالی رفتار کرد و اما یه نفر دیگه داخل اون جمع بود که تقریبا چاق بود یعنی بیشتر شکم بزرگی داره و این شخص بارها به همه میگه که من عاشق شیرینی هستم و من خیلی شیرینی دوست دارم و بدن من گرایش به شیرینی داره و دست خودم نیست و این فرد وقتی شیرینی رو دست میزبان دید فقط میخورد نمیدونم پنج تا یا شایدم شش تا شیرینی قنادی خورد در این حد خورد حتی از شدت هیجان دیدن شیرینی از داخل بشقاب همسرش هم شیرینی برمیداشت و میخورد و نمیتونست خودش رو کنترل کنه و من متوجه شدم رفتار این شخص به خاطر بارها گفتن این جمله هست که من شیرینی دوست دارم و دیگه این شده ملکه ی ذهنش و باورش شده ه و دونفر دیگه هم که چاق بودن و در جمع بودن هم دقت کردم و اونها که هر چی میزبان میورد میخوردن و دست رد به هیچی نمیزدن تا اینکه میزبان گفت آش رشته ی بسیار عالی امروز درست کردم و هر کس میل داره بگه براش بیارم و بازم اون دو نفر چاق جمع مشتاق خوردن بودن و بر روی تمام اون دسرها که خورده بودن از شربت و میوه و تخمه و شیرینی و شکلات و لواشک و …. بازم درخواست دادن و هر دو با هم خوردن و من شگفت زده بودم از این همه تفاوت رفتار چتقها و لاعرها و خودم از بقیه که چقدر من عالی عمل کردم و بار دیگه خودم رو تحسین کردم اول اینکه بگم از خونه شام نخوردم چون میدونستم اگر شام بخورم و به اون حالت سیری برسم هرگز در جمع چیزی برای خوردن انتخاب نخواهم کرد و نمیخورم پس گزاشتم با حالت گرسنه بودن وارد جمع شدم و اونجا خیلی راحت از هر چیزی که دوست داشتم در حد نیازم خوردم دو عدد میوه خوردم و شربت دوست نداشتم و نخوردم و تخمه ی آفتابگردان دوست داشتم یه کاسه ی بسیار کوچیک برداشتم و خوردم و دوبرش کوچک از دو مدل شیرینی قنادی که دو طعم متفاوت داشتن با کارد بریدم و با چایی خوردم و مابقی داخل بشقابم موند و یه دونه لواشک لقمه ای کوچک خوردم همین و دیگه آش رشته نخوردم پفک بود و نخوردم و شکلات و کا کا ییو بودچندین مدل من نخوردم و شربت بود نخوردم چون واقع نمیخواستم و خودم انتخاب کردم و از هر چیزی که دوست داشتم به اندازه نیاز خوردم و بسیار عالی و قشنگ عمل کردم و بسیار از خودم راضی بودم و لذت بردم و من مقایسه کردم رفتار خودم رو با اون چاقهای جمع که اصلا قابل مقایسه نبود من در حد همون متناسب جمع که میزبان و یک نفر دیگه که مهمان بود رفتار کردم شایدم بهتر رفتار کردم .
البته دوباره بگم من واقعا از اون حالت پرخوری و سنگینی و فشار شکمی بدم میاد و حالم بد میشه که به اون حالت برسم و واقعا در ذهن من چیز زننده و زشتی هست و چیزی که من رو از هدف دور میکنه هست و پرخوری برای من یک رفتار زشت هست که در شان یک انسان نیست و کلی تعریفهای دیگه از پرخوری برای همین دیشب شام نخوردم و اصلا از ترس چاقی و لاعری نبود و اگر در وزن دلخواهمم بودم بازم همین رفتار رو انتخاب میکردم که به این حالت نرسم .
من خودم جز افرادی بودم که هر دو مورد رو(هم در تناسب ورزش کردن و هم در چاقی ورزش کردن ) رو در باشگاه تجربه کردم اون اوایل که بعد از زایمان دومم خواستم لاعر بشم و اقدام به لاغری کنم طبق معمول دفعات قبل تنها راه چاره رو در ورزش و رژیم در کنار هم میدونستم نه هیچ راه دیگه ای ،و هر بار هم که اقدام میکردم از این روش بسیار عالی نتیجه میگرفتم اما چه فایده که ماندگار نبود برام و برای همین آخرین بارهم من در کنار رژیمم پیش کارشناس تغذیه در باشگاه ثبت نام کردم و عالی هر ماه وزن کم میکردم و با ذوق و شوق به باشگاه میرفتم و تمام حرکات رو عالی انجام میدام و روز به روز هم لاغر تر میشدم تا تونستم در عرض کمتر از یک سال خودم رو به وزن ۵۹ کیلو برسونم و اون ۳۰ کیلو اضافه وزن خودم رو از دست بدم و بسیار مورد تشویق مربی خودم و مدیریت باشگاه قرار گرفتم و حتی به من به خاطر اون سعی و تلاشم برای لاغر شدن جایزه دادن و من بسیار خوشحال و راضی و هر روز با ذوق و شوق بیشتر سر ساعت مشخص ورزش میکردم اما به محض رسیدن در وزن ایده الم تا یکم رژیم رو ول میکردم کلی اضافه وزن پیدا میکردم و دوباره مراجعه به دکتر و درخواست رژیم و … میکردم و دوباره خودم رو متناسب میکردم و اینقدر این حالت در عرض کمتر از یک سال برای من میفتاد که من رو یکم خسته کرده بود که آخه تا کی باید در محدودیت باشم و ورزش کنم و عذای رژیمی بخورم ؟؟ اما به عشق لاغری همه محدودیتها رو رعایت میکردم کمای اینکه خواهرم که همراه من در باشگاه بود دیگه نیومد و مربی ما که بسیار دوستش داشتم دیگه رفت و نیومد واما بازم من به عشق لاغری باشگاه میرفتم و به زور و سختی خودم رو در تناسب دلخواهم قرار میدادم تا اینکه متوجه شدم دو مشکل برام پیش اومده که هر دو من رو چاق میکنن و دیگه از اونجا لاعری برای من سخت تر شده بود و هر چقدر بیشتر تلاش میکردم لاغری از من دورتر میشد و ورزش سخت تر میکردم و اما هر ماه کلی وزن اضافه میکردم در حای که همون خوردن و فعالیت رو داشتم و اما لاغر نمیشدم هیچ چاقتر هم میشدم چون باورهای غلطم اضافه شده بودن و کلی باور غلط پیدا کرده بودم که تو با وجود این دو مورد هر روز چاقتر میشی و من چون نتایج دلخواهم رو از ورزش نمیگرفتم پس دیگه اون اشتیاق رو نداشتم دیگه ورزش برام خسته کننده شده بود سخت شده بود اما راه دیگه هم نداشتم و برای کسی که متتفر بود از چاقی اون زمان تنها راهش همین بود و میگفتم هر سختی داره تحمل میکنم میرم که حد اقل از این چاقتر نشم و در این وزنی که دارم دیگه بمونم ولی ثابت بودنی در کار نبود و من هر ماه شاهد مقداری اضافه وزن بودم و هی ناامید تر و ناراحت تر میشدم و به دنبال راهی میگشتم که از شر این اضافه وزن خلاص بشم و از خدا کمک میخواستم و میگفتم از دست من هیچ کاری دیگه برنمیاد و نمیدونم چی کنم و خلاصه در اوج تسلیم بودن من با این راه آشنا شدم و اگر الان در این مسیر نبودم خدا میدونه چند کیلو بودم وچه اندامی داشتم .
پس من در اوج اندام متناسب و ایده ال و در اندام چاق و ورزش رو تجربه کردم ولی واقعا در زمان تناسب ورزش کردن لذتی دیگه داره تا برای رفع چاقی بری ورزش و نتیجه نمیبینی و برعکس بیشتر هم چاق بشی اینطور فقط در حال بد وناامیدی و ناتوانی و … هستی .
من هم بارها تجربه ی وزن کردن و التماس به ترازو کردن رو داشتم وقتی یاد اون موقعها میفتم واقعا برای خودم ناراحت میشم که چقدر در مسیر غلط بودم خدا رو شکر که الان در آرامشم و از اون اعداد وارقام خبری ندارم وهنوزم بعد از گدشتها سالها در سایت بودن به تعهدم وفادار هستم و خودم رو وزن نکردم و نخواهم کرد . تمام این ترازو خریدن و وزن کردنها حاصل رفتن پیش کارشناش تغدیه بود برای من ، که وقتی میدیدبعد از رسیدن به تناسب دلخواهم اما وزن من ثابت نمیمونه و همش در خواست رژیم میکنم ایشون از من میخواست برای بالانرفتن وزنم من هر هفته خودم رو وزن کنم و اگر دیدم بالا رفته سریع رژیم رو به مدت یک هفته اجرا کنم تا به وزن دلخواهم برسم و من همون موقع رفتم و ترازو خریدم و خبر نداشتم که این کار خرید ترازو اول حال بد من هست و چقدر من با وسواسی خاصی خودم رو وزن کم میکردم حتما اول صبح باشه شب شام نخورده باشم صبح صبحانه نخورده باشم لباس سبک داشته باشم در یک نقطه ی خاص خانه وزن کنم و روی سرامیک باشه نه قالی و حتی شنیده بودم سرما و گرما هم عدد وزنه رو تغییر میدن و حتما دسشویی رفته باشم و ….. تا شاید ترازو یکم عدد بهتری رو نشون بده که این اواخر من بد طوری التماس ترازو میکردم و اونم با بیرحمی بیشتر عددهای بیشتر رو نشونم میداد و دیگه من اون روز که وزن میکردم همش گریه و ناراحتی میکردم طوری که اطرافیان من میدونستن که چیه ناراحتی ؟؟مگر بازم وزنت بیشتر شده و من میگفتم اره اخه چیکار کنم که اینطور نشم و اونها میگفتن بابا طبیعی چون کم کاری تیرویید داری و فلان دارو رو میخوری طبیعیه که چاق بشی و اما من ته دلم قبول نداشتم یه قرص کوچیک من رو اینطور چاق کنه و به دنبال علت چاقی خودم بودم و خدا رو شکر من سالها هست از اون قضیه فاصله گرفتم شاید سالها هم نباشه حدودا ۲۲ ماه هست ولی انگار خیلی وقته که دیگه در اون مسایل غرق نیستم حتی یادم میاد بلند شدن موهام رو هم ربط میدادم به اضافه وزنم که شاید به خاطر این هست که موهام بلند شده من وزنم بیشتر شده و اما حالا فقط به اون موقعهای خودم تاسف میخورم که چقدر با خودم بد میکردم چون از این مسایل خبر نداشتم و حالا که در این مسیرم امکان نداره دوباره بخوام اون روزها رو تجربه کنم و اون حال رو داشته باشم من عاشق این آرامش و این حال و احوال خوب خودم و این تناسب اندامی که بدون زجر هر روز داره به من هدیه داده میشه و این سبک خوردن و زندگی کردن و ….. هستم و خدا رو بی نهایت سپاسگزارم که در این راه و با این استاد عزیز هم مسیر شدم و دارم عالی قدم برمیدارم .
چقدر من به خاطر همین وزن کردن احساس ناتوانی در مقابل لاغر شدن پیدا میکردم چقدر به خاطر این وزن کردن من احساس بد و ناامیدی میکردم و چقدر احساس متفاوت بودن از لاغررها میکردم و واقعا اون صدمات قابل جبران برای من نبودن.
من به خاطر اینکه از زیر بار این رنج و درد چاقی بیرون بیام بیشتر سختی میکشیدم هم در ورزش و هم در رژیم طوری که کمر درد شدید و زانو درد شدید پیدا کرده بودم و واقعا داشتم سلامتی خودم رو هم از دست میدادم و من از بس رژیمهای سخت می گرفتم که شاید بتوتم از زیر بار فشار چاقی بیام بیرون به جرات میتونم بگم مزه های خیلی از عذاها و دسرها برام دیگه اشنا نبود و نیست و میل به خوردن اونها ندارم و اصلا خیلی از چیزها برام عادت شد .چون بسیار آدم متعهد و با پشتکاری هستم و در هر مسیری وارد بشم باید تا تهش رو انجام بدم که خیالم راحت باشه مثلا من سالها هست که چون گفتن بستنی و نوشابه و شربت و سس سالاد و یا کره و مربا ویا سیب زمینی سرخ شده و …. چاق میکنه و بارها دکتر تغدیه میگفت نخوری ، اینها جز محدودیتهای تو هست و قبل از اونم که خودم بارها رژیم سرخورد گرفته بودم تمام این چیزها رو حذف میکردم دیگه من عادت دارم که نخورم خدا شاهده من طعم بستنی رو شاید جدیدا در این مسیر حس کرده باشم یا طعم کره و مربا و یا حتی شاید در حد یک ذره نوشابه بخورم اونم یه وقتهای خیلی کم اصلا میشه گفت به ندرت میخورم از بس نخوردم دیگه دوس ندارم بخورم و بی میل هستم به خوردن این مواد خوراکی چون برام عادت شده و یا حتی خوردن هر دسر با غذا برای من محدودیت بوده و من هرگز هیچ چیز با عذا ی خودم نمیخورم چون نمیتونم ومیلم نمیکشه و اگر هوس کنم سالاد و یا ماست اونها رو به عنوان میان وعده یا شام میخورم میخوام بگم اینقدر اون احساس ناتوانی به من سالها فشار اورد که من قید خیلی از چیزها رو زده بودم و نمیخوردم و هنوزم همچنان خیلی جز علاقمندیهای من نیستن شاید هر از گاهی بخورم که بیشتر هم در اون زمان اویل اومدنم به سایت بود که این کار رو میکردم برای اینکه بدونم ازادم در محدودیت نیستم و حالا اگر بخورم شاید به خاطر محک زدن خودم که برم در دل ترسهام و ببینم میترسم یا نه ؟؟ ولی واقعا هر وقت خوردم حالا بدم نیومده اما خوشمم نیومده و دیگه ادامه ندادم و یا اینکه شاید خوردم که واقعا مزه اش رو ببینم و در موقع گرسنگی میخورم ولی در حد بسیار کم بسیار کم خوردن اونها من رو راضی میکنه و خوشحالم که ازادم و خوشحالم در راهی هستم که اولیت اولش برای من آزادی بودو بعد حال خوب بود و بعد ارامش و …. بود بازم عاشق تر این مسیر شدم و با امید و ایمان بیشتر ادامه میدم من هم باید بگم واقعا عالی دارم زبان لاغری رو یاد میگیریم مثل سایر هنرهای دیگه که یاد گرفتم مثل سایر زبانهای دیگه که یاد گرفتم در مدرسه من انگلیسی و عربی و فارسی رو یاد گرفتم و از خیلی سال پیش زبان چاقی رو هم یاد گرفتم و اما حالا با بودن در این سایت میخوام زبان لاغری رو یاد بگیرم که چقدر ساده هست و یاد گرفتن هر چیزی و هر زبانی خیلی راحت تر هست از فراموش کردن بقیه ی زبانها هست و پاک کردن بقیه ی زبانها از ذهنمون غیر ممکن هست و این کار شدنی نیست .
من نتیجه یاد گرفتن زبان لاغری رو در جسمم دارم میبینم من عالی متناسب شدم و من عالی رفتار میکنم و عالی میخورم و این نصیب هر کسی نمیشه و فقط به افرادی که عاشق لاعر شدن هستن و در این مسیر متعهد هستن پیدا میشه و چقدر برای ما لذت بخش هست و چقدر آسون هست و چقدر ارام آرام من دارم لاغر میشم و چقدر امید و انگیزه درردل من هر روز بیشتر میشه .
.
سلام خدمت استاد عطار روشن گرامی
من مدتها هست در این مسیرم و دارم فرمولهای درست رو جایگزین فرمولهای نادرست میکنم و من با نگاه کردن به رفتار افراد متناسب کلی باور خوب در خودم ایجاد کردم که ما با هم هیچ فرقی نداریم فقط افکار ما هست که با هم فرق داره و باعث شده جسم ما متفاوت بشه.
مثلا اونها باور دارن هر غذایی میخورن جذب بدنشون نمیشه و اما چاقعا فکر میکنن با هر بار خوردن چاقتر میشن .
یا اینکه اونها فکر میکنن هر غذایی هر چقدر چرب و سنگین و اضافه بخورن در بدنشون میسوزه و تبدیل به انرژی و یا … میشه اما چاق ها فکر میکنن با هر غذای سنگین چندین کیلو اضافه وزن سریع پیدا میکنن
یا اینکه اونها خیلی فکرای درست دارن که چاق ها ندارن و یا اینکه ما دقیقا برعکس اونها رو داریم که باعث چاقی جسم میشن پس من هم باید سعی کنم که افکار و باورهای خودم رو تغییر بدم و کاملا شبیه به باورهای اونها کنم .
اما در گذشته که من با این موضوعات آگاهی نداشتم برای اینکه جسمم رو مثل متناسبها کنم سراغ رژیم و ورزش میرفتم و به جسمم فشار میاوردم تا مثل اونها بشم و اضافه وزنم رو از دست بدم یادم میاد من در گذشته بارها به باشگاه میرفتم تا لاغر بشم و همینکه لاغر میشدم دیگه اون رو رها میکردم تا دوباره راحت بشم و اینقدر این کار رو در چاقی می کردم که دیگه برام اثبات شده بود من با رژیم و ورزش لاغر میشم پس هر وقت اضافه وزنم بهم فشار میآورد و نزدیک به مراسم عروسی و یا چیزی بود من سریع باشگاه ثبت نام میکردم و کمی کم خوری میکردم سریع لاغر میشدم ولی به محض اینکه اون مراسم رو رد میکردم دوباره همه چیز رو رها میکردم و سریع چاق میشدم و یادم میاد آخرین بار بعد از بارداری دومم که خیلی چاق شده بودم به شدت از چاقی متنفر بودم و حالم بد بود برای همین چهار ماه بعد از زایمانم رفتم پیش کارشناس تغذیه و به همراه رژیم به باشگاه هم می رفتم اونم با پشتکار. با عشق به لاغری با تعهد و استمرار و اینقدر رفتم و همزمان با اون رژیم سنگین گرفتم که در نهایت سختی و زجر من تونستم لاغر بشم و وزنی رو تجربه کنم که در کل دوران ازدواجم همچین وزنی رو نداشتم اما چه فایده که ماندگار نبود و من بعد از اون موقع همش در حال رفت و آمد بین چاقی ولاغری بودم و من چون خیلی به کارشناس تغذیه از این نوسان وزنم گله کردم اونم گفت باید بری ترازو بخری و بزاری داخل اتاقت و هر هفته خودت رو وزن کنی که این همه بالا و پایین نشی و وزنت رو کنترل کنی و من هم خریدم و بعد هم برای ا انجام این کار کلی با وسواسی خاصی اون رو انجام میدادم مثلا با لباس نازک میرفتم در یک جای مشخصی میرفتم حتما اول صبح میرفتم بعد از اجابت مزاج میرفتم و یا حتما وزنه رو روی سرامیک میزاشتم و ….و در نهایت هم ترازو عدذبالایی رو نشان من میداد که اصلا با تلاشهای من برای لاغری هم خوانی نداشت و در اون لحظه من دیگه همه چیز برام تمام میشد اینقدر حالم بد میشد گریه میکردم و…. .که همه متوجه میشدن و میگفتن بازم چیه نکنه وزنت اضافه شده و من کلی براشون درد و دل میکردم و اونها هم میگفتن آخه چون تو فلان دارو و مشکل رو داری طبیعی که چاقتر بشی قبول کن دیگه تو اینطوری .اما من هر گز نمیتونستم قبول کنم چون میدیدم چقدر محدودیت دارم چقدر زجر و سختی میکشم و اما در نهایت وزنم از خیلیها که چندین برابر من میخورن چاقتر هستم و همیشه دنبال علت میگشتم وکلی سوال در ذهنم داشتم که چرا من که اینطوری با محدودیت میخورم از فلانی اینقدر کمتر میخورم اما اینقدر وزنم بیشتر هست ؟؟ و یا مگر یه دارو چی میکنه که من چاق بشم ؟؟ چون من اعتقاد داشتم آدم با خوردن بیشتر وزنش بیشتر میشه و با کم خوردن وزنش کمتر میشه برای همین نمیتونستم قبول کنم که یک دارو من روچاق میکنه ؟؟
خلاصه اینکه من در دوران رژیمم و ورزشم واقعا ذهن پریشانی داشتم و من همیشه در حال وزن کردن بودم و به محض اینکه میدیدم کمی چاقتر شدم میرفتم دکتر و درخواست رژیم جدید میکردم و دوباره لاغر میشدم اما بازم بعد از مدتی از دستش میدادم .و این رو هم بگم اوایل ازدواجم که هنوز بچه دار نشده بودم و کلی چاقتر شده بودم به اصرار خواهر بزرگم برای رفع این اضافه وزن یادم هست میرفتم یه جایی که کلی وسیله داشت که امواج خاصی رو با برق وارد بدن من میکرد و واقعا حس بد و درد ناکی بود اینقدر زجر آور بود که من چند جلسه با سختی رفتم اما دیگه ادامه ندادم و بعدش همش با رژیم و ورزش خودم رو لاغر کردم تا این اواخر که خیلی خسته و ناامید بودم و میخواستم به سمت قرص لاغری و یا دمنوش برم که دیگه خدا من رو با این راه هدایت کرد و زمانی که وارد این راه شدم اصلا از خود بی خود شدم چون انگار گمشده ی خودم رو پیدا کرده بودم احساسم خوب شد و احساس قدرت. و توانایی کردم که میتونم و امیدوار شدم که میتونم تغییر کنم و با همون تعهد و پشت کار که در ورزش و رژیم داشتم وارد این دوره ها شدم و تمام انرژی و توانم رو وارد این دوره ها کردم و با استمرار در این راه و با عشق و ایمان . توکل در این راه قدم برداشتم و کاری به هیچکس نداشتم که میگفتن نمیشه امکان نداره من رفتم و کلی نتایح ارزنده گرفتم .
من اضافه وزن رو یاد گرفتم مثل خیلی از هنرها که یاد گرفتم مثل خیلی از زبانها که یاد میگیریم اما من میتونم با تلاش خودم زبان لاغری و یا هنر لاغری رو هم یاد بگیریم واصلا چیز سخت و پیچیده ای نیست زبان بدن همه ی افراد چاق زبان چاقی بوده و چون ما این زبان رو خوب یاد گرفتیم باعث شده که چاق بشیم و اما من با بودن در این سایت دارم زبان لاغری رو یاد میگیریم و من خیلی راحت بدون زجر و سختی دارم لاغر میشم
پس من اینقدر این آموزشهای لاغری رو تکرار میکنیم تا ملکه ی ذهن من بشن چون ذهن من قابلیت فراموش کر دن هیچ هنری و زبانی رو نداره و همیشه اونها در ذهنم هستن فقط میتونیم کمرنگ و یا پررنگشون کنیم من دارم زبان لاغری رو خوب یاد میگیرم از کجا میگم ؟ وقتی با خواهر و یا دختر متناسبم برخورد میکنم دقیقا میفهمم چی میگن دقیقا مثل اونها رفتار میکنم خیلی رفتارهام شبیه اونها شده ناخواسته تغییر کردم دیگه پرخوری ندارم حرص و ولع ندارم فقط به دنبال خوردن نیستم در هر شرایطی نمیخورم همیشه گرسنه نیستم هر غذایی رو به هر شکلی نمیخورم و وقتی از این رفتارها دارم که ناخواسته مواد غذایی رو رد میکنم و نمیخورم و میگم سیر هستم و یا نمیخوام در حالی که جلوی من هست اما من نمیخورم واقعا خوشحال میشم واحساس قدرت و توانایی و تناسب میکنم البته بیشتر اوقات همون لحظه متوجه نمیشم بعدا که فکرشو میکنم میبینم وای عجب رفتار شگفت انگیزی داشتم چون من با فلان موقعیت رو به رو شدم اما نخوردم و این اوج خوشخالی وارزشمندی در رفتار غذایی من هست که در گذشته شاید اصلا تجربه نمیکردم و فقط در متناسبها میدیدم و حسرت میخوردم اما حالا خودم به این شکل رفتار میکنم شاید هم بهتر از اونها چون خیلی وقتها خواهرم میگه تو چرا همش میگی سیری خوب بیا بردار بخور میگم من الان نمیتونم در اون ساعتی که گرسنه باشم به راحتی میخورم اما الان گرسنه نیستم پس نمیخورم .
واین واقعا برای من لذت بخش هست و من همچنان ادامه میدم و الان چند سال هست در این شرایط هستم و نه تنها وزنم برنگشته بلکه متناسب تر و جمع و جور تر شدم و در کنارش کلی حال خوب و آرامش و آزادی هم پیدا کردم که حاضر نیستم حتی برای یک لحظه به گذشته برگردم که من سالها التماس دکتر و مربی و ….میکردم که یکم من رو لاغر تر کنن و در نهایت هم لاغر تر نمیشدم چون ذهنم چاق بود. چون من حساس بودم و از چاقی میتر سیدم و تنفر داشتم و امید به لاغری همیشگی نداشتم و میگفتم من نمیتونم برای همیشه لاغر بشم من باید با زجر و سختی کمی خودم رو لاغر تر کنم اما حالا اینطور نیست من سالها هست در آرامش هستم و با حال خوب و راحتی متناسب تر شدم و هرگز دیگه به دنبال رژیم و ورزش نرفتم چون ذهنم رو دارم با جسمم هماهنگ میکنم و اون ذهنم رو پر ازفرمولهای لاغری میکنم و نقشهی ذهنی مناسبی رو ترسیم میکنم پس لاغری بیشتر و زیباتر حق من هست وزن زیبای ۵۹,کیلو حق من هست . جسم سبک و شاداب و لاغر و خوش فرم حق من هست