0

گام ۲۸: زبان لاغری را یاد بگیرید

زبان لاغری
اندازه متن

رفتارها، واکنش ها و شرایط جسمی ما تحت تاثیر زبان بدن ماست. استفاده از زبان لاغری باعث لاغری و زبان چاقی باعث چاقی جسم خواهد شد.

انسانها چند زبانه هستند

همه ما برای صحبت کردن از زبان گفتاری استفاده می کنیم.

همانگونه که برای صحبت کردن از زبان مادری استفاده می کنیم،‌ جسم ما نیز برای سلامتی و وضعیت چاق و لاغری خود از زبان لاغری یا چاقی استفاده می کند.

زبان لاغری

فقط افرادی می توانند این متن را بخوانند، که زبان فارسی، زبان مادری آنهاست یا زبان فارسی را بعنوان زبان دیگر آموخته اند.

این خاصیت یادگیری یک زبان است که سبب می شود محتوای ارائه شده به آن زبان را درک کنیم.

همه ما زبان فارسی را بلد هستیم و به راحتی و بدون دردسر آن را یاد گرفته و سالهاست از آن استفاده می کنیم

زبان فارسی بعنوان ابزاری برای ایجاد ارتباط بین انسان هایی است که محل تولد آنها کشور ایران بوده است یا حداقل یکی از والدین آنها فارسی زیان بوده است.

موسیقی هم زبان مخصوص خود را دارد و هرکسی بخواهد در هر شاخه ای از موسیقی فعالیت کند باید ابتدا زبان آن را یاد بگیرد.

نقاشی هم زبان مخصوص به خود را دارد، آشپزی هم زبان مخصوص به خود را دارد و هر موضوعی که قابل یادگیری است زبان مخصوص به خود را دارد.

نکته جالب توجه این است که چاقی هم زبان مخصوص به خود را دارد و همه افرادی که از کودکی یا در سنین بزرگسالی به هر دلیلی زبان چاقی را یاد گرفته اند الان در وضعیت اضافه وزن به سر می برند.

تاثیر زبان چاقی بر زندگی

چاقی مانند زبان مادری است که به سادگی آن را یاد گرفته ایم، و طبیعی است که هر زبانی را یاد بگیریم به راحتی می توانیم به آن زبان صحبت کنیم.

چاقی زبانی است که ما آن را آموخته ایم و به همین دلیل خیلی ساده چاق شده ایم.

تلاش شما برای از یاد بردن زبان فارسی بی نتیجه خواهد بود اما تلاش برای یادگیری زیان دیگری نتیجه خواهد داشت.

رژیم گرفتن، ورزش کردن و هر کاری که برای لاغر شدن انجام می دهیم مانند سعی کردن برای فراموش کردن زبان فارسی است.

کاری بی هوده و خسته کننده است که بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند سال هاست در حال تلاش برای فراموشی زبان چاقی از روش های مختلف هستند.

شما نمی توانید با تلاش فیزیکی زبان چاقی ذهن خود را فراموش کنید اما می توانید با تلاش ذهنی زبان لاغری را بیاموزد.

در این صورت جسم شما به مرور بر اساس زبان جدیدی که یاد گرفته اید تغییر وضعیت خواهد داد.

سعی و تلاش همه افراد چاق برای لاغر شدن دقیقا مانند این است که بخواهید تلاش کنید زبان فارسی را فراموش کنید.

همانطور که تلاش برای از خاطر بردن زبان فارسی و هر موضوعی که یادگرفته ایم بی فایده است، سعی و تلاش برای لاغر شدن از طریق رژیم گرفتن، ورزش کردن، جراحی کردن و هر روش دیگری کار بیهوده ای است.

یادگیری زبان لاغری

برای لاغر شدن راه حل ساده تر آن است که زبان لاغری را یاد بگیریم و از آن استفاده کنیم.

همانطور که یادگیری هر زبان دیگری علاوه بر فارسی برای ما امکانپذیر است و بسیار از افراد علاوه بر فارسی به یک یا چند زبان دیگر مسلط هستند ما هم می توانیم علاوه بر زبان چاقی، زبان لاغری را نیز یاد بگریم.

نتیجه این یادگیری سبب خواهد شد به مرور جسم ما تحت تاثیر این زبان جدید قرار بگیرد و از حالت چاق به حالت متناسب تغییر وضعیت خواهد داد.

مقایسه چاقی و لاغری با زبان فارسی و هر زبان دیگر به دلیل قابل درک بودن بهتر یادگیری بعنوان مثال زبان انگیسی است در صورتی که ما زبان فارسی را بلد هستیم.

در فایل آموزشی زبان لاغری را یاد بگیرید، این موضوع مهم را با دوستانم به اشتراک گذاشته ام و همچنین تاثیر زبان ورزش کردن را بعنوان عاملی در متناسب شدن توضیح داده ام.

اطمینان دارم با استفاده از این محتوای فوق العاده درک و آگاهی بیشتری از موضوع لاغری با ذهن پیدا خواهید کرد و همچنین در تنظیم فرمول های ذهنی شما برای استفاده کردن از ورزش موثر خواهد بود.

تاثیر زبان چاقی و لاغری بر زندگی

با توجه به رفتارهای افراد لاغر و مقایسه آن با رفتارهای افراد چاق می توان به تفاوت زبان لاغری و زبان چاقی و تاثیر آن بر زندگی افراد پی برد.

در واقع توجه کردن به رفتار افراد لاغر باعث واضح شدن اصول زبان لاغری خواهد شد و به ما کمک می کند تا به شکل ساده و کاربردی زبان لاغری را بیاموزیم.

افراد چاق و لاغر از نظر افکاری که در ذهنشان مرور می کنند با هم تفاوت بسیار زیادی دارند و تنها دلیل تفاوت در وضعیت جسمی این دو گروه فقط تفاوت در نوع افکاری است که در ذهنشان مرور می کنند. و نکته جالب اینکه مرور افکار ارتباط مستقیم با نوع زبانی دارد که در استفاده از آن مسلط هستند.

افراد چاق و لاغر از نظر ویژگی های جسمی یا عملکرد های جسمی هیچ تفاوتی با هم ندارند و تنها به دلیل تفاوت در افکاری که در طول روز در ذهنشان مرور می کنند دچار تفاوت در جسم می شوند.

فرد لاغر چون به صورت ناآگاهانه در طول روز از زبان لاغری برای فکر کردن و رفتار کردن استفاده می کند در نتیجه همیشه متناسب باقی می ماند.

فرد چاق به دلیل استفاده ناآگاهانه از زبان چاقی برای فکر و عمل کردن در زندگی روزمره متاسفانه همیشه چاق باقی می ماند.

تاثیر زبان چاقی بر زندگی من

سی و پنج سال از زندگی من با چاقی گذشت و در این ایام تلاش های مختلفی برای لاغری انجام دادم اما هرگز نتیجه خاصی کسب نکردم.

یکی از راهکارهای من برای لاغر شدن رفتن به باشگاه و ورزش کردن بود. راهکاری که گرچه زمان، انرژی و هزینه زیادی صرف آن کردم اما هرگز باعث لاغری من نشدو

اکنون که به لطف خدا با استفاده از روش لاغری با ذهن در شرایط کاملا متفاوتی با گذشته هستم به این درک رسیدم که زبان لاغری و زبان چاقی در عملکرد افرادی که به باشگاه می روند تاثیر مستقیم دارد.

افرادی که در باشگاه حضور دارند دو دسته هستند:

۱- گروهی که برای عضله سازی و تجربه داشتن اندامی زیبا به باشگاه می آیند.

۲- عده ای که برای آب کردن چربی و رهایی از چاقی به باشگاه می آیند.

افرادی که به دنبال عضله سازی و زیبایی اندام هستند با انگیزه و اشتیاق میان باشگاه و با جدیت تمرین می کنند.

افرادی که به دنبال آب کردن چربی های اضافه هستند خیلی بی انگیزه و از سر اجبار میان باشگاه و بدون تمرکز و پراکنده تمرینات را انجام می دهند.

در تمام سال هایی که به دنبال لاغر شدن از طریق ورزش و باشگاه رفتن بودم جز گروه دوم بودم و با بی میلی و از سر اجبار وارد باشگاه می شدم.

هیچوقت انگیزه ورزش کردن منظم و همیشگی را نداشتم و هرگز نتوانستم برای مدت چند ماه باشگاه رفتن را ادامه دهم.

تاثیر زبان چاقی بر لاغر نشدن

افرادی که برای لاغر شدن از هر روشی مخصوصا ورزش و باشگاه رفتن استفاده می کنند عقیده دارند که توان لاغر شدن یا مقابله با چاقی را ندارند بنابراین می خواهند از ورزش، رژيم گرفتن یا هر روشی دیگری به عنوان ابزار کمکی برای غلبه بر چاقی و لاغر شدن استفاده کنند.

به همین دلیل به محض شروع هر برنامه ای برای لاغر شدن بیشتر از اینکه تمرکز آنها بر اجرای صحیح آن روش باشد تمرکزشان بر کاهش وزن و استفاده از ترازو برای اثبات موفقیت آمیز بودن روش لاغریشان است.

  • قبل از غذا خوردن خودشان را وزن می کنند.
  • موقع وزن کردن لباس های نازک می پوشند تا ترازو وزن کمتری را نشان دهد.

من موقع وزن کردن حتی عینکم را بر می داشتم تا تاثیری بر وزن من نداشته باشد.

  • کفش های خود را در می آورند و سعی می کنند به هر شکل ممکن وزن اضافه ای به وزن خود روی ترازو اضافه نکنند.

این طرز عملکرد نشان از پریشانی افکار و تاثیر زبان چاقی بر فکر و عملکرد افراد چاق دارد و به همین دلیل بعد از مدت کوتاهی که از روند کاهش وزن خود رضایت ندارند باشگاه رفتن را ادامه نمی دهند و به بهانه های مختلف برنامه ورزشی خود را رها می کنند.

همه این موارد باعث ایجاد احساس ناتوانی بیشتر در فرد چاق برای لاغر شدن میشود و به همین دلیل همه ما به مرور که برای لاغر شدن تلاش کردیم و نتیجه نگرفتیم احساس بی اراده بودن یا ناتوان بودن برای لاغر شدن کردیم و این احساس باعث تقویت فرمول های چاقی ذهن و در واقع تسلط بیشتر ما بر استفاده از زبان چاقی می شود.

یادگیری زبان لاغری در روش لاغری با ذهن

به لطف خدا از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم احساس امیدواری و اشتیاق من برای لاغر شدن بیشتر و بیشتر شد و هر روز که از بودن من در این مسیر می گذشت احساس می کردم توانایی من برای لاغر شدن بیشتر شده است و من یک قدم دیگر به رویای لاغر شدنم نزدیک تر شده ام.

تنها موضوع مهم در یادگیری زبان لاغری اطمینان داشتن به روش لاغری با ذهن و با اشتیاق و انگیزه دنبال کردم مراحل آموزشی است.

خیلی مهم است که هر روز با شوق ادامه دادن، آموزش ها را استفاده کرده و تمرینات را انجام دهید.

هرچه بیشتر در مسیر لاغری با ذهن ادامه دهید تسلط شما بر زبان لاغری بیشتر خواهد شد. همانطور که هرچه بیشتر در یادگیری هر زبان گفتای استمرار داشته باید کلمات، جملات و دستورالعمل های بیشتری از آن زبان را یاد گرفته و راحت و مسلط تر می توانید به آن زبان گفتاری صحبت کنید.

ادامه دادن در مسیر لاغری با ذهن باعث یادگیری فرمول های صحیح و همسو با لاغری بیشتری خواهد شد.

هرچه فرمول های صحیح بیشتری در ذهن خود ثبت کنید،‌ احساس، نگرش و عملکرد شما بهبود پیدا می کند و این همان رفتار کردن بر اساس زبان لاغری است.

همانگونه که هرچه بیشتر زبان انگلیسی را یاد بگیرید می توانید شبیه تر به فردی که زبان مادری‌اش انگلیسی است صحبت کنید، هرچه بیشتر در مسیر لاغری با ذهن ادامه دهید افکار و رفتار شما شبیه تر به افراد متناسبی می شود که از بدو تولد متناسب بوده اند و به همین راحتی شما می توانید مانند آنها فکر و رفتار کنید و تا ابد متناسب باقی بمانید.

در مسیر لاغری با ذهن ما اصراری بر پاک کردن یا فراموش کردن زبان چاقی نداریم چون صد در صد کار بی هوده و بسیار خسته کننده ای است که فقط انرژی و توان ما برای یادگیری زبان لاغری را کم می کند.

بنابراین در عین حالی که به زبان چاقی مسلط هستیم سعی میکنیم از طریق آموزشهای لاغری با ذهن زبان لاغری را بیاموزیم. به این ترتیب جسم ما همانطور که بدون اینکه کار خاصی انجام داده یا تصمیم گرفته باشیم چاق شده است اکنون بدون اینکه کار خاص یا تصمیم عجیب و غریبی بگیرید متناسب می شود.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای تغییر فرمول های ذهنی نیاز است که هر روز محتوای مرتبط با موضوع لاغر شدن را وارد ذهن خود کنیم تا به مرور افکار و فرمول های ذهنی لاغری در ذهن ما تثبیت و گسترش پیدا کرده و بر جسم ما تاثیر گذاشته و لاغر شویم.

یادگیری لاغر شدن دقیقا مانند یادگیری زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری نیاز به استمرار، تکرار و تمرین دارد.

برای جلسه امروز ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و سوالات مطرح شده به صورت شرح انشایی در بخش نظرات پاسخ دهید.

  • درک و دیدگاه خود درباره شباهت رفتار چاقی با زبان گفتاری چیست، شرح دهید.
  • درباره چگونگی یادگیری زبان چاقی شرح دهید که چگونه این زبان را یادگرفته و چه مدت از آن استفاده کرده اید تا به شرایط فعلی رسیدید؟
  • درک و نگرش خود درباره زبان لاغری را بنویسید و اینکه چگونه باید این زبان را بیاموزید؟
  • تلاش قبلی شما برای لاغر شدن چه تاثیری بر یادگیری زبان لاغری داشته است؟
  • تاثیر استفاده از آموزش های لاغری با ذهن بر یادگیری زبان لاغری را شرح دهید.
  • به نظر شما پروسه و مسیری لاغری خود از شروع یادگیری زبان لاغری تا یادگیری و به کارگیری آموخته ها و در نهایت لاغرشدن را در قالب یک داستان کوتاه شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.31 from 49 votes

https://tanasobefekri.net/?p=14136
برچسب ها:
137 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار مهلا
      1402/12/04 10:06
      مدت عضویت: 248 روز
      امتیاز کاربر: 6525 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 641 کلمه

      با سلام 

      چاق ها همدیگر رو درک می کنن.وقتی دوتا چاق به هم می رسند حتی اگه حرفی نزنم یه پیش زمینه ای از هم دارن مثه دو نفر وقتی میفهمم با هم زبان هستند خوشحال میشن و حرف همدیگه رو می فهمن.

      فرمول‌های چاقی هم درست مثه دستور زبان و نگارش می مونه،همه چاق ها فرمول‌های ذهنی شبیه به هم دارن.

      پرخوری،ارث ،ازدواج و تمام فرمول‌های ذهنی دیگه بین چاق ها مشترک هست و ازین طریق همدیگر رو درک میکنن و با همین فرمولها برای هم همدردی می کنن.

      حتی اونا حسرت کشیدن و آه کشیدن و خجالت کشیدن شون هم انگار اشعار و مرثیه های این زبان هست!.

      زبان چاقی رو خیلی تکرار کردم تا یاد گرفتم هر چند نسبت بهش ترس و استرس داشتم اما یادش گرفتم،اصن انگار همین ترس و استرس یادگیریمو جلو انداخت.

      وقتی زن بالای سی سال چاقی رو می‌دیدم که اصلا هم به ظاهرش نرسیده نگران میشدم که یعنی من هم چند سال دیگه…؟ و اینجوری یه نکته از زبان چاقی رو یادگرفتم.

      من خیلی دوران بارداری رو دوست دارم، خیلی دوران شیرینی هست،اما گاهی وقتا در پس ذهنم این نگرانیه نیومد که اگه بعد از زایمان مثه مامان چاق بشم چی؟

      و اینم یه نکته دیگه از زبان چاقی بود که یاد گرفتم.!

      کم کم تو یادگیریش حرفه ای شدم و راه و چاهو یاد گرفتم، یه بار آبجیم گفت من وقتی آشپزی میکنم گوجه ای خیاری ریز میکنم همیشه هم زمان یکی هم می خورم،برعکس من که مامانم همیشه یه اصطلاحی داشت به من می گفت :«بنده بی روزی»! 😂

      و من با خودم گفتم ااا چه جالب خب چرا من موقع آشپزی نخورم؟

      تو یکی از کارمندان قبلا گفتم بعضیا این بی میل بودنم به خوردن رو میذاشتن به حساب خساست🤯!!

      خب از یه جایی گفتم نکنه راست میگن ،پس بخورم که فک نکنن خسیسم !

      و همه اینها باعث شد زبان چاقی رو خوب بلد بشم و بتونم به راحتی با چاق ها ارتباط برقرار کنم.

      خب حالا در مورد زبان لاغری 

      من زبان لاغری رو بلدم،چون همیشه لاغر بودم 

      و زبان چاقی زبان دومم هست که هفت هشت سالی میشه جایگزین زبان لاغری شده!

      زبان لاغری رو فقط لازمه که برای خودم یادآوری کنم تا دوباره و کم کم زبان غالب ذهنم بشه.

      برام آسونه کاری نداره.

      من ،مهلا،با پرورد به سرزمین چاق ها ،مجبور شدم چند سال زبان اصلی خودم که زبان لاغری بود رو بذارم کنار به زبان چاقی رفتار کنم.

      چند وقته تصمیم گرفتم دوباره به سرزمین لاغرها مهاجرت کنم،اما مشکل اینجاست که چون زبان یه چیز فرّار هست ،من زبان لاغری رو تا حدودی یادم رفته و باید چند جلسه برای یادگیری زبان لاغری وقت بذارم تا زمانی که وقت مهاجرت شد دیگه  مشکلی برای برقراری ارتباط نداشته باشم.

      نا گفته نمونه که کارم خیلی سخته چون هنوز تو سرزمین چاق ها هستم و اینجا کسی به زبان لاغری صحبت نمی کنه . اما چون قبلا با همین زبان صحبت میکردم  میدونم که از عهده ش برمیام.

      حالا چند مورد از نکاتی که از زبان لاغری یادم مونده رو میگم؛

      صبحانه تا میلم نکشه نمی‌خورم حتی اگه گرسنه باشم!(تو دوران لاغریم واقعا همینطوری بودم خیلی از صبح ها شکمم غاروغور میکرد اما هیچ میلی به خوردن نون پنیر و کره و اینجور چیزا پیدا نمی‌کردم و بیشتر وقتا هم غار و غور شکمم همون اول صبح بود و با اینکه صبحانه نمیخوردم کم کم تموم میشد).

      موقع آشپزی از غذا مدام می چشیدم ،اما موقع آماده کردن مواد اولیه از سبزیجات و …. نمیخوردم اصلا و ابدا.

      تو مهمونیا معمولا میوه نمیخوردم،اما غذا زیاد می‌خوردم. یا اگر میوه می‌خوردم با همسرم نصفش میکردم.ینی یه میوه کامل برام زیاد بود.

      خیلی وقتا کل یه شبانه روز من فقط همون وعده ناهار رو می‌خوردم. 

      وقتی تو جاده بودیم،ازینکه تو ماشین چیزی بخورم بدم میومد، چون دستا و لباسام کثیف میشد و امکان تمیز کردن فوری نبود.( کلا این دلیل اصلی میوه نخوردنم هست،دلیل علمی خاصی پشتش نیست😂).

      امیدوارم بتونم زبان لاغری رو درست و حسابی از تو سایت شما و زیر نظر استاد عزیزم بگیرم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا پوراشرف
      1402/08/09 15:32
      مدت عضویت: 456 روز
      امتیاز کاربر: 3140 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,665 کلمه

      به نام ارام کننده دلها

      ردپای من در گام 28 مسیر لاغری من 

      هر چیز که قابل یادگیری است زبان مخصوص به خود را دارد  و رژیم و ورزش کردن به منظور لاغر شدن مثل فراموش کردن زبان فارسی فرد ایرانی است

      خدایا توکل به خودت  

      از زمانی که دوباره ادامه لاغری با ذهن رو از سر گرفتم حدود دو سه هفته طول کشیده و تواین مدت تغییرات زیادی داشتم که خیلی دوست دارم براتون بگم با اینکه مدت زمان زیادی نیست ولی از اینکه اینهمه تغییرات داشتم خداروشکر  میکنم  اینهاعاداتی بودند که وقتی تو طول زندگیم به وجود اومد نتونستم ترک کنم یا اینکه جور دیگه ای رفتار کنم و زبان چاقی همیشه همراه من بود طوری بود که همیشه توی یخچال رو سرک میکشیدم و شده بود یه عادت اما الان کلا یادمم نمیاد  قبلا با یه چایی دوتا ابنبات یا سه تا چهار تا خرما میخوردم اونقدر خرما دوست داشتم که به خاطرش دو سه تا چایی یهجا میخوردم اما الان با اینکه توی یخچال کلی خرما هست ولی هیچ ایده ای درموردشون ندارم و هر موقع گرسنه ام باشه و به عنوان یه مورد مناسب ببینمش میخورم یا اینکه الان تو کمدم ماده خوراکی هست ولی کلا چشم نمیبینم بخورم یعنی حتی کشش ندارم بهش  یا یادمه میخواستم کلی عکس از غذاهای خوشگل که تو گالریم هست پاک کنم ولی گفتم این خودش برای تویه چکابه که ببینی تمریناتت رو درست انجام میدی و با تغییر فرمولهای ذهنیت هنوزم اصرار داری بخوری یا مثلا اینکه دلت قیلی ویلی بره و با کمال خوشحالی الان اون حجم از علاقه و ولع دیگه توی ذهنم وجود نداره قبلا فکر میکردم یکی از تفریحات ادم میتونه غذا خوردن باشه یعنی هر موقع میخواد خوش بگذرونه غذا زیاد بخوره اما الان با خودم میگم غذا که برای تامین انرژی بدنه و خیلیا هستن که اونقدر سرشون به تفریحاتشون بنده که اصلا از غذا یادشون نمیاد درست مثل بچه ها که باید به زور بیاریشون سر سفره و اگر یادشون نندازی اصلا از غذا کلا فراموش میکنن (که البته توی پرانتز بگم اصلا به زور غذا دادن به بچه ها درست نیست و ما نباید فرمولهای ذهن بچه ها که پاک هست رو دستکاری کنیم و بزاریم اونجوری که خدا در وجودشون رویه تغذیه کردن ایجاد شده با همون رویه ادامه بدن)قبلا برام مهم نبود چی جلومه هر چی بود میخوردم که فقط سیر بشم حتی یه وقتا از بس میخوردم و سیر نمیشدم از تعجب نمیدونستم واقعا چیکار کنم مثلا یه عالمه برنج و خورشت میخوردم و سیر نمیشدم ولی دیگه میلی ام به غذا نداشتم الان یه جوری شده برام ظرف غذا رو پر میکنن از غذا ولی اینجوری نیست که به اصطلاح چشمم گرسنه باشه و غذا صدام بزنه که منو بخور  یا وقتی فعالیت زیاد داشته باشم برام دلیلی نمیشه که غذا بیشتر بخورم با خودم میگم نگا کن خیلی از افراد متناسب کلا از غذا یادشون میره کلی ام ممکنه تحرک داشته باشن ولی دلیل نمیشه بخوان به زور چیزی رو بخورن مثلا یه روز رفتم بیرون کار داشتم و زمان طولانی وقت برد ولی اخرش یه کلوچه و یه ابمیوه شد ناهار من   باورتون میشه حتی میلی به غذای رستورانی یا غذایی که عمم برای ناهار درست کرده نداشتم چون من از بچگی خاطره خوبی از غذاهای عمه ام دارم ولی الان خودمم نمیدونم چجوری ها خودمم حتی به خودم تعارف میکنم بازم میلی ندارم اینجوری هی ذهنمو امتحان میکنم ببینم الان چ حسی داره و ایا داره جلوی خودش رو میگیره یا نه؟؟   امروز به مامانم میگم واییییی خیلی گرسنه امه داره معدم سوراخ میشه ناهار کی اماده میشه بعدش وقتی مامانم غذا رو اورده برخلاف گذشته بدون اینکه تلاش خاصی بکنم یا بخوام با زبان چاقی مبارزه کنم غذایی که خوردم خیلی به اندازه بود(هنوزم یه صدای اروم از زبان چاقی گاهی به سراغم میباد که بخواد حساب دو دوتا چهارتا کنه ولی کلا میپیچونم قضیه رو حواسمو به چیزایی دیگه میدم و کلا ذهنم یه مسیر دیگه رو میره)اما مامانم میگه اخه چرا نمیخوری اینقدرم غر زدی که ناهار میخوام ولی خب  اینکه ادم گرسنه اش باشه دلیل نمیشه که دو دیس غذا بخوره  یکی دیگه که من این اواخر خیلی انجام میدادم  خوردن زیاد میوه بود طوری که روزی 5-6 تا یا بیشتر من میوه میخوردم حتی یه زمانی به بالای 10 هم در روز رسیده بود با اینکه فعالیت خاصی ام نداشتم که بگم بدنم به نیرو نیاز داره ولی انگار هر چی میخوردم سیری نداشتم الان یه جوری شده که حتی میوه ها صدام نمیزنن پاشو بیا ما توی یخچالیم و منتظرتیم  پاشو بیا و گرنه ما خراب میشیم یا هر چی میدونین با خودم میگم وقتی ما زبان چاقی رو یادگرفتیم پدرم با حساب اینکه خوراک روزانه چقدره لوازم خوراکی میخرید اما خب کم کم رویه عوض بشه خود پدرمم روش جدیدی واسه این کار پیدا میکنه  

      از فایل امروز یادگرفتم

      وقتی میخوایم یه چیز جدید یادبگیریم اولش اهسته و مبتدی پیش میریم و میدونیم که هنوز اول کاریم و باید تلاش کنیم از دیروزمون از تمرین قبلیمون بهتر بشیم  زمانی که داریم مهارتی رو یاد میگیریم اگه عشق و علاقه به پاش بزاریم خیلی بهتر جواب میگیریم و خیلی بیشتر توجهمون به نکات مثبتی هست که داریم یادمیگیریم  قشنگی مهارت لاغری اسون بودنشه زبانی نیست که بخوایم از تخصصی ترین ابزار استفاده کنیم یا فرمولهای پیچیده ریاضی رو براش بکار ببریم یا مثل دستور زبان هزاران کلمه رو حفظ کنیم وقتی داریم لاغری رو یادمیگیریم حالمون خیلی خوب میشه چون روزنه امیدی رو میبینیم که خیلی ها هم اتفاقا ازش نتایج ماندگار گرفتن و وقتی در مسیرش حرکت میکنیم اونقدر لذتبخشه که دوست داریم بیشتر تمرینش کنیم بیشتر درموردش بدونیم و این فضای عالی سایت باعث میشه بدون اینکه بخوایم زور بزنیم  توی فضای لاغری قرار بگیریم و حاله هم رو درک کنیم  یادگیری لاغری واقعا لذتبخشه من نمیدونم چجوری رو عزت نفس و اعتماد به نفس اثر میزاره ولی تاثیرش رو واقعا دیدم وقتی میبینم حالم بهتر شده ذهنم اروم مثل یه بچه اس دغدغه هام لذتبخشه و دیگه ن خبری از استرس هست نه خبری از احساس ناتوانی  من هر لحظه این حس رو دارم لمس میکنم انگار که دوباره بچه شدم و دارم لذت میبرم اینها واقعا برام ارزشمندن من همیشه دوست داشتم و دارم که زندگیم اگرم لحظاتش به سادگی میگذره احساس درونی من خوب باشه وبه جای کوله بار سنگین افکار منفی که مثل یه چرخه تکرار میشن   ذهن ازادی داشته باشم که به جای نادیده گرفتن اونچه که الان دارم بهشون بها بده و برام کمک کننده باشه و حامی من باشه        از اینکه به جای یه ناظم بداخلاق توی ذهنم یه حامی متفکر که بیدلیل چیزی رو نمیپذیره و با چیزهایی که به نظر اجبار زندگی هستن کنار نمیاد و سبک خودش رو اونقدر میگرده که پیدا کنه لذت میبرم     لذت میبرم از اینکه چاقی من ارثی نبوده لذت میبرم که لاغری در جسمم هر روز و هر لحظه در حال گسترشه اینکه هر لحظه با دم و بازدمم با ضربان قلبم با رشد و باز سازی سلول ها با خوابیدن با بیدار شدن همه و همه من لاغر میشم من به وزن ایده الم میرسم و چیزی که غیر قابل تغییر باشه در من وجود نداره خیلی خوشحالم که غذاها غول نیستن غذاها رو از روی اجبار نباید بخوریم و هر غذایی بخوریم بازم مواد غذایی تموم نمیشه و دنیا به اخر نمیرسه هر سال میوه ها توی فصل های مختلف رشد میکنن و مزارع سرسبزن و حیوانات دوباره تولید مثل میکنن و مواد غذایی تولید میشه و حتی چیزای جدید دیگه ای هم ایجاد میشه و ما هیچ نگرانی ای نخواهیم داشت که نکنه دیگه نباشه    مواد غذایی همیشه هستن و ما هر وقت دلمون بخواد میتونیم استفاده کنیم لازم نیست اون چیزی رو که الان هست به این هوا بخوریم که تموم میشه و دیگه قرار نیست بیاد وقتی ما ترس از تموم شدن داشته باشیم بدنمون زور میزنه اون موادی که استفاده کرده رو جمع کنه و براش خیلی سخته این عمل    ولی اون ترسی که توی ذهن از یه نگاه اشتباه شکل گرفته عاقبتش میشه  چاقی      پس خیلی خوبه به بدنمون به انتخاب هامون احترام بزاریم خیلی خوبه که برای یه لقمه غذا خودمونو تو هچل نندازیم و بزاریم بدنمون اون چیزی که لازم داره رو مصرف کنه     البته این یه رفتار نسبت به غذاها فقط از طریق باور به کمبود شکل نمیگیره گاهی اوقات یه رفتار از فرمولهای دیگه نشات میگره مثل اگه نخورم اضافه میمونه یا اگه نخورم بهم مزه نمیده یا اینکه حس میکنیم اون ماده غذایی صدا میزنه امون که بریم و استفاده اش کنیم و توی این لحظات ما نمیتونیم ذهنمون رو سرزنش کنیم چون فایده نداره ولی وقتی درمورد زبان لاغری و فرمولهای ذهنمون استمرار داشته باشیم بدون جنگ و جدال اون افکار از ذهنمون جدا میشه یکی از چیزهای که فرمول ذهنم شده بود سن چاقی بود که یکی از دستورالعمل های زبان چاقیه  من فکر میکردم به اندازه اون مدتی که زبان چاقی رو یادگرفتم همونقدر باید لاغری رو یاد بگیرم  در صورتی که باید به جای سن جسمی چاقیم به سن افکارم نگاه کنم وقتی افکارم تغییر کنه جسمم تغییر میکنه و من نمیدونم دقیقا این روند چقدر زمان بره ولی الان که دارم نتایج و نشونه های رفتاری و احساسیش رو میبینم و چیزهایی در من در حال تغیره که سالها نمیدونستم چجوری تغییرشون بدم و هر چی تلاش میکردم به نتیجه نمی رسیدم   واسه همین الان خدا روشکر میکنم که توی این مسیر قرار گرفتم و با یادگیری زبان لاغری لاغر شدن رو به سبک زندگی خودم تغییر بدم خوشبختانه وقتی زبان لاغری رو یاد میگیریم افرادی که مث ما با این زبان اشنا هستن میتونن به درک بهترمون کمک کنن و درست مثل اون اقایی که گفتن از صحبت با زبان دیگه خیلی ذوق زده شدن ما ام با زبان لاغری چیزای جدیدی رو تجربه میکنیم و این تغییرات جدید خیلی برامون دلچسبه  خداروشکر  بابت هدایت من به مسیری که ازش خبر نداشتم اما الان اینقدر برام کمک کننده اس و میتونم دنیای جدیدی رو تجربه کنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/08/03 16:26
      مدت عضویت: 337 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 749 کلمه

      به نام خداوند ناظرم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات یادگیری زبان لاغری 

      • درک و دیدگاه خود درباره شباهت رفتار چاقی با زبان گفتاری چیست، شرح دهید.
      • چاقی هم مثل هر مهارت یادگرفتنی نیاز به آموختن دارد همانطور که ما زبان فارسی را بصورت اتوماتیک وار و توسط محیط پیرامونمان یاد گرفته ایم زبان چاقی را هم بر اساس اطلاعات پیرامونمان آموخته ایم 
      • یک شباهت دیگر  زبان چاقی به یادگیری زبان فارسی این است که همانطور که وقتی زبان فارسی را یاد می‌گیریم هرگز نمی‌توانیم آن را فراموش کنیم زبان چاقی را هم هرگز نمی‌توانیم فراموش کنیم 
      • شاید با توجه به یادگیری زبان دوم بتوانیم از زبان فارسی کمتر استفاده کنیم ولی هیچ وقت فراموش ما نمی‌شود 
      • زبان چاقی هم دقیقا همینطور است ما با یادگیری زبان لاغری می‌خواهیم از زبان چاقی کمتر استفاده کنیم یا اصلا استفاده نکنیم .
      • درباره چگونگی یادگیری زبان چاقی شرح دهید که چگونه این زبان را یادگرفته و چه مدت از آن استفاده کرده اید تا به شرایط فعلی رسیدید؟
      • من از بعد ازدواجم زبان چاقی را آرام آرام یاد گرفتم ،زمانی که هیچ درکی از چاقی و چاق شدن نداشتم توسط حجمه های مادر شوهرم ذهنم دچار چاقی شد و بعد از زایمانم این زبان به اوج شکوفایی خودش رسید و مدام به من می‌گفتند تو باید اندازه ۴نفر بخوری تا فرزندان سلامتی داشته باشی و بعد زایمان هم تکرار همین حرفها و اینکه حالا کار و فشارت زیاد است و دست تنها هستی و باید بیشتر از ۴ نفر بخوری تا هم بتوانی شیردهی خوبی داشته باشی هم توان نگهداری از فرزندان و توان پذیرایی از میهمانان ناخوانده ای که به لطفشان تنهایی را نچشیدم و بجای لذت بردن از فرزندانم مدام مثل کوزت مشغول خدمات رسانی به مهمانها بودم .
      •  
      • درک و نگرش خود درباره زبان لاغری را بنویسید و اینکه چگونه باید این زبان را بیاموزید؟
      • زبان لاغری خیلی از نظر یادگیری و استفاده  آسان و راحت و قابل درک است و به ما کمک‌های زیادی می‌کند تا در اوج آرامش به تناسب اندام برسیم 
      • تلاش قبلی شما برای لاغر شدن چه تاثیری بر یادگیری زبان لاغری داشته است؟
      • تلاش‌های گذشته من برای لاغری از طریق روش‌های مختلف لاغری نه تنها تاثیری بر یادگیری زبان لاغری برای من نداشت بلکه این باور را در من بوجود آورده بود که یادگیری و به کار گیریه زبان لاغری کار بسیار سختی است و من از پس آن برنخواهم آمد و کلا لاغری را برایم آرزوی دور و دراز و دست نیافتنی کرده بودند این روش‌های مزخرف لاغری .
      • تاثیر استفاده از آموزش های لاغری با ذهن بر یادگیری زبان لاغری را شرح دهید.
      • لاغری با ذهن با شناساندن فرمولها و موانع ذهنی به ما و جایگزین کردن این فرمول‌های اشتباه ذهن چاق با فرمول‌های صحیح لاغری ما را به راحتی به سمت لاغری هدایت می‌کند 
      •  
      • به نظر شما پروسه و مسیری لاغری خود از شروع یادگیری زبان لاغری تا یادگیری و به کارگیری آموخته ها و در نهایت لاغرشدن را در قالب یک داستان کوتاه شرح دهید.
      • یکی بود یکی نبود یه دختر زیبایی بود که از همه جا رونده و مونده شده بود و طی سالهای طولانی دست به هر کاری زده بود تا به آرزوش برسه ،آرزوی اون دختر رو یه عده آدمهای بد با حرفهاشون ازش دزدیده بودند و اون دختر دیگه ناراحت و غمگین شده بود اصلا حوصله نداشت ،زندگی براش پوچ شده بود ،یه روز که داشت با خدای خودش راز و نیاز می‌کرد از خدا خواست تا کمکش کنه ،خدا هم هدایتش کرد به یک سرزمین زیبا و بهش گفت برو توی این سرزمین و از نعمتهای من به راحتی استفاده کن و سعی کن به شناخت خودت و من و جهانی که برای تو آفریدم برسی اینجا همون جائیه که تو در انتهای مسیرش به آرزوت میرسی و اونو بغل میکنی.
      • دخترک قصه ما با شنیدن حرفهای خداوند خوشحال شد و به هدایتش ایمان داشت شروع کرد به قدم برداشتن توی این سرزمین و هر روز چیز جدیدی یاد میگرفت و یک پله دیگه به آرزوش نزدیک میشد و همینطور با عشق روزها رو می‌گذروند تا بالاخره به آرزوش برسه .خوب حالا اگه گفتید آرزوش چی بود؟آفرین آرزوش این بود لاغری اش و دوباره برگردونه و اونو بغل کنه و دیگه اجازه نده کسی چیزهایی که داره رو ازش بدزده اون تلاش کرد و علاوه بر لاغری گنجهای زیادی در اون سرزمین پیدا کرد که همه اون گنجها باعث خوشبختی بیشترش میشد .
      • این داستان ادامه دارد…….
      • الهی خدای من پروردگار بی همتایم روزی ام کن رسیدن به آرزوهای از دست رفته ام را و آسان کن بر من مسیر رسیدن به آرزوهایم را
      • الهی پروردگارا ،سپاسگزارم برای بودنت 
      • الهی به امید تو 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/06/13 15:44
      مدت عضویت: 1446 روز
      امتیاز کاربر: 6757 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 717 کلمه

      سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه

      منم وقتی باشگاه میرفتم سعی میکردم بعد پایان تایمم خودمو وزن کنم و اکثر اوقات مسول باشگاه میگفت یا ترازو خرابه یا بردنش تعمیر .

      واینقدر به ترازو بیشتر از جسممون اهمیت میدادیم که ترلزو درست نکرده خراب میشد .

      خودمم یادم مباد آخرین بار ۵ یا ۶ جلسه مونده بود که کلاسهای باشگام تموم بشع من دیگه رهاش کردم چون من ماهیانه ثبت نام میکردم و همون جلسه اول هزینه ماه رو می پرداختم که هم ارزانتر باشه و هم من مجبور باشم که برم .

      و با شروع بیماری کرونا وتعطیلی باشگاهها من احساس راحتی کردم و بعدش که دوباره باشگاهها اجازه شروع فعالیت داشتند ومربی بارها تو پیج اعلام کرده بود که هرکی از این به بعد کلاس نیاد شهریه اش میسوزه ولی من دیگه نرفتم ..

      چه الکی خودمو سالها اذیت میکردم بااینکه همیشه به همه میگفتم که آدم عاقل از یه سوراخ دوبار گزیده نمیشه اما خودم بدتر از همه بارها از روشهای لاغری گزیده میشدم ولی ادامه میدادم .

      شاید هم حق داشتم چون از یک طرف عشق لاغری داشتم و از یک طرف راهی دیگه بلد نبودم .

      الان وقتی می بینم که استاد چقدر زحمت میکشه برای سایت برام واقعا تحسین برانگیره وقتی میبینم نسبت به یکسال پیش کلی تصاویر در متن قرلرداد که با محتوای متن همخوانی داره وجقدر ماهرانه اونها رو طراحی کرده بهم می قبولونه که جز عشق به کارش وترویج تناسب اندام چیزی نمی تونه باشه و چقدربه من انگیزه میده که با شوق بیشتری محتوای فایل ها رو گوش بدم و لذت ببرم واقعا ازتون ممنونم که دوره رو برامون لذت بخش تر می کنید .

      واقعا اگه به دوربرم نگاه کنم متوجه میشم که اخه متناسبها مگه چی کار میکنن که متناسب هستند من همکاری داشتم که صبح تا ظهر بشه علاوه بر وعده صبحانه اش که درشرکت میخورد همراه خودش هم خوراکی میاورد و تا ناهار میخورد وناهارش رو هم کامل میخورد اما متناسب بود اما من نه . صبونه شرکت رو دوست نداشتم ویه کم میخوردم و تا ناهار هیچی نمیخوردم ولی در روند چاقی بودم .

      جز محتوای ذهنم چی میتونه باشه . هر دو یک سمت یه کار یه ساعت کاری رو داشتیم اما اون بدون ترس غذا میخورد وراحت به کاراش می رسید .

      پس به جای اینکه بیام خودم رو درگیر روشهای رنج آور لاغری بکنم که نتیجه ای نداره بیام روی محتویات ذهنیم کارکنم و نتیجه اش رو ببینم که حتی من کلی الگو تو این سایت دارم که با این روش ذهنی کاملا متناسب شدند . من تو روش قبلی که یک دونه الگو نداشتم که با اون روشها لاغری پایدار داشته باشند . پس چرا عاقل کند کاری که بازآید پشیمانی .

      وقتی جایی میخام برم میبینم که اطرافیانم زیر لباسشون گن میپوشن یا خانمهایی که درگیر پیاده روی برای لاغرشدن هستند یا انواع کرم های ضد جوش گران قیمت میخرن ولی من بدون این دردسرها به کارهای روزمره ام می رسم واقعا خدا رو شکر میکنم که به این مسیر هدایت شدم .

      اوایل وارد دوره که شدم و کامنت بچه ها رو میخوندم از بس از چاقی متنفر بودم وبجه ها مرتب از رنج های چاقیشون میگفتن کلی عصبی میشدم که کامنت که حال منو بدتر میکنه و توجه ام رو میبره به چاقی . 

      اما بعد مدتی نه تنها کامنتها رو میخوندم بلکه خودمم کامنتهای طولانی مینوشتم .

      چون در کامنت وقتی دوستان میان از رنج های چاقی مینویسن تو ذهن من اهرم رنج ولذت درست میشه چون از طرفی استاد به لذتهای لاغرشدن اشاره میکنه و دوستانی هم به رنج های چاقی واستفاده از روشهایی که من حتی اونها رو انجام ندادم وبلد نبودم.

       و به خودم مرتب میگفتم خدایا شکرت که به این سایت هدایت شدم اینهمه افراد اینهمه روشهای دیگه رو امتحان کردن ونتیجه نگرفتند معلوم نبود من تو چه جهنمی بودم اگه با این روش آشنا نمیشدم

       و از طرفی ذهنم با این اهرم رنج چاقی و لذت لاغری بهم کمک میکرد که علیرغم نجواهای ذهنی بازم تو این مسیر باشم و ادامه بدم .

      چون میدونستم راه دیگه ای یا میان بری نیست .

      وواقعا کامنتها خیلی کمک کننده بود برام برای ادامه مسیر .

      والان که استاد در مورد چاقی صحبت میکنه دیگه از این کلمه نمی ترسم و راحت گوش میدم .

      چقدر نگرشم نسبت به اوایل دوره فرق کرد وچقدر انتظارم بابت لاغر شدن .

      بازم مثل همیشه از استاد ممنونم بابت انتشار این گنجینه آموزشی .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1402/06/13 10:29
      مدت عضویت: 1036 روز
      امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,445 کلمه

       به نام خدای مهربان

       سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی در سایت تناسب فکری

      گام ۲۸، زبان لاغری را یاد بگیرید،

      رفتارها، واکنش‌ها و شرایط جسمی من تحت تاثیر زبان بدن منه،استفاده از زبان لاغری باعث لاغری،و زبان چاقی باعث چاقی جسم من میشه.

      همونطور که برای صحبت کردن از زبان مادری استفاده می‌کنم، جسم من هم برای سلامتی و وضعیت چاق و لاغری خودش از زبان لاغری یا چاقی استفاده میکنه.

      موسیقی، نقاشی، آشپزی و هر موضوعی که قابل یادگیریه زبان مخصوص به خودشو داره،و هر کسی که بخواد در هر شاخه‌ای فعالیت کنه باید اول زبان اون رو یاد بگیره و چاقی هم زبان مخصوص خودش رو داره که من از کودکی یا در سنین بزرگسالی به هر دلیلی این زبان رو یاد گرفتم که الان در این وضعیت اضافه وزن به سر می‌برم.

      چاقی مثل زبان مادریه که به سادگی اونو یاد گرفتم و طبیعیه که هر زبانی رو یاد بگیرم به راحتی می‌تونم با اون زبان صحبت کنم،چاقی هم زبانیه که اونو یادش گرفتم و برای همینه که خیلی ساده چاق شدم، 

      تلاش من برای از یاد بردن زبان فارسی بی‌نتیجه است،اما تلاشم برای یادگیری زبان دیگه نتیجه خواهد داشت،

      رژیم گرفتن، ورزش کردن و هر کاری که برای لاغر شدن انجام میدادم مثل سعی کردن برای فراموش کردن زبان فارسی بود، کاری بیهوده و خسته کننده که سال‌ها داشتم اونو انجامش میدادم برای فراموش کردن زبان چاقی از طریق روش‌های مختلف،

      باید بدونم که من نمی‌تونم با تلاش فیزیکی زبان چاقی ذهنم رو فراموش کنم، اما می‌تونم با تلاش ذهنی زبان لاغری رو یاد بگیرم،در این صورت جسم من به مرور بر اساس زبان جدیدی که یاد گرفتم تغییر وضعیت میده،سعی و تلاش همه افراد چاق برای لاغر شدن مثل اینه که بخوان تلاش کنن زبان فارسی رو فراموش کنن،

      همونطور که تلاش برای از یاد بردن زبان فارسی و هر موضوعی که یادش گرفتیم بی‌فایده است، سعی و تلاشمون برای لاغر شدن از طریق رژیم گرفتن، ورزش کردن، جراحی کردن و هر روش دیگه‌ای کاری بیهوده است.

      برای لاغر شدن راه حل ساده اون یادگیری زبان لاغریه،باید زبان لاغری رو یاد بگیرم و ازش استفاده کنم،نتیجه این یادگیری باعث میشه که به مرور جسمم تحت تاثیر این زبان جدید قرار بگیره و از حالت چاق به حالت متناسب تغییر وضعیت بده.

      با توجه کردن به رفتارهای افراد لاغر و مقایسه اون با رفتارهای افراد چاق میتونم به تفاوت زبان لاغری و زبان چاقی و تاثیر اون بر زندگی افراد پی ببرم،توجه کردن به رفتار افراد لاغر باعث واضح شدن اصول زبان لاغری میشه و بهم کمک میکنه تا به شکل ساده و کاربردی زبان لاغری رو یاد بگیرم،

      افراد چاق و لاغر از نظر فکرهایی که در ذهنشون مرور می‌کنن با هم تفاوت خیلی زیادی دارن و تنها دلیل تفاوت در وضعیت جسمی این دو گروه فقط تفاوت در نوع افکاریه که توی ذهنشون مرور می‌کنن،و نکته جالب اینکه مرور افکار ارتباط مستقیم با نوع زبانی داره که در استفاده از اون مسلطن،

      افراد چاق و لاغر از نظر ویژگی‌های جسمی یا عملکردهای جسمی هیچ تفاوتی با هم ندارن و تنها به دلیل تفاوت در افکاری هست که در طول روز در ذهنشون مرور می‌کنن ،دچار تفاوت در جسم میشن.

      افراد لاغر به صورت ناآگاهانه در طول روز از زبان لاغری برای فکر کردن و رفتار کردن استفاده می‌کنن در نتیجه همیشه متناسب باقی میمونن،و افراد چاق به دلیل استفاده ناآگاهانه از زبان چاقی برای فکر و عمل کردن در زندگی روزمره همیشه چاق باقی میمونن.

      تنها موضوع مهم در یادگیری زبان لاغری اطمینان داشتن به روش لاغری با ذهن و با اشتیاق و انگیزه دنبال کردن مراحل آموزشیه،خیلی مهمه که هر روز با شوق و اشتیاق ادامه بدم،آموزش‌ها رو استفاده کنم و تمرینات رو انجام بدم،هرچه بیشتر در مسیر لاغری با ذهن ادامه بدم تسلطم بر زبان لاغری بیشتر میشه،همونطور که هرچه بیشتر در یادگیری هر زبان گفتاری استمرار داشته باشم کلمات، جملات و دستورالعمل‌های بیشتری از اون زبان رو یاد می‌گیرم و راحت و مسلط‌تر می‌تونم به اون زبان گفتاری صحبت کنم، 

      ادامه دادن در مسیر لاغری با ذهن باعث یادگیری فرمول‌های صحیح و همسو با لاغری بیشتری میشه و هر چقدر فرمول‌های صحیح بیشتری در ذهنم ثبت کنم احساس، نگرش و عملکردم بهبود پیدا می‌کنه و این همون رفتار کردن بر اساس زبان لاغریه.

      هر چقدر بیشتر در مسیر لاغری با ذهن ادامه بدم افکار و رفتارم شبیه‌تر به افراد متناسبی میشه که از بدو تولد متناسب بودن و بعد می‌تونم به راحتی مثل اون‌ها فکر و رفتار کنم و تا ابد متناسب باقی بمونم،در مسیر لاغری با ذهن اصلاً اصراری بر پاک کردن یا فراموش کردن زبان چاقی نیست،چون ۱۰۰درصد کار بیهوده و بسیار خسته کننده‌ایه که فقط انرژی و توانم برای یادگیری زبان لاغری رو کم میکنه،باید در عین حالی که به زبان چاقی مسلط هستم، سعی کنم از طریق آموزش‌های لاغری با ذهن زبان لاغری رو یاد بگیرم،به این ترتیب جسمم همونطور که بدون اینکه کار خاصی انجام داده باشم یا تصمیم گرفته باشم چاق شده،الان هم بدون اینکه کار خاص یا تصمیم عجیب و غریبی بگیرم متناسب میشه.

      یادگیری لاغر شدن دقیقاً مثل یادگیری زبان انگلیسی یا هر زبان دیگه‌ای نیاز به استمرار، تکرار و تمرین داره.

      سعی کنم رفتارهای افراد متناسب و افراد چاق رو تحلیل کنم که این رفتار بر اساس چه فرمول ذهنیه که این فرد داره و این مقایسه بین افرادی که اضافه وزن دارن و افرادی که متناسبن خیلی بهم کمک میکنه که دلیل اضافه وزن اون‌ها رو بهتر متوجه بشم.

      تنها چیزی که باعث میشه عده‌ای اضافه وزن داشته باشن و همیشه در تلاش باشن برای لاغر شدن و موفق نشن و از اونور هم عده‌ای همیشه متناسبن و هیچ اطلاعی اصلاً از این موضوع ندارن و هیچ تلاشی هم برای متناسب شدنشون انجام نمیدن، این‌ها فقط در محتوای ذهنی اون‌هاست،و هیچ تفاوتی از لحاظ جسمی افراد چاق و افراد متناسب با هم ندارن،

      فقط افراد چاق به واسطه دلایل مختلفی یه سری افکار و یه سری فرمول‌های ذهنی در خودشون ذخیره کردن که به تصمیم خودشون هم نبوده، یعنی انتخاب نکردن که این افکار رو داشته باشن،از جامعه، از خانواده، از اطرافیان و به دلایل مختلفی در اون‌ها این افکار ایجاد شده و شکل گرفته و نتیجه اون هم اضافه وزنی هست که سال‌ها درگیرش هستن و دارن باهاش مبارزه می‌کنن که اونو برطرف کنن.

      و سعی اون‌ها برای متناسب شدن هم نتیجه‌ای نداشته، به خاطر اینکه نتیجه نهایی رو ذهن اون افراده که رقم میزنه نه تلاش فیزیکی و تصمیماتی که می‌گیرن برای لاغر شدن.

      خیلی از افراد به دلایل مختلفی باشگاه میرن،عده‌ای بدن‌های متناسبی دارن و برای اینکه بدن‌هاشون عضله‌ای بشه، پرورش اندام کار می‌کنن وخیلی حرفه‌ای این کارو انجام میدن،

      و یه عده دیگه هم اضافه وزن دارن برای اینکه برای خودشون کاری انجام داده باشن، فعالیت بیشتری انجام داده باشن، سوخت و سازشون رو بالا ببرن، چربی سوزی انجام بدن، ترغیب میشن برای ورزش کردن، برای اینکه به لاغری برسن میان ورزش می‌کنن،

      و سبک رفتاری این دو گروه با هم متفاوته،

      اونی که برای عضله سازی و پرورش اندام میاد ورزش میکنه خیلی سرحاله، پر انرژیه، با برنامه است، مشخصه که با علاقه داره میاد باشگاه، هدف داره از این کارش، خیلی انگیزه داره، اصلاً کوتاهی نمیکنه در باشگاه اومدن و هر روز دارن یه سری کارها رو برای بدنشون انجام میدن، چون هدفشون اینه که بدنشون رو پرورش بدن، میخوان یه سطح بالاتری از بدن خودشون رو تجربه کنن.

      ولی عده دیگه‌ای که برای فرار از چاقی، برای رهایی از اضافه وزن میان خیلی رفتارشون متفاوته، 

      خیلی با سختی دارن ورزش‌ها رو انجام میدن،

       یه جورایی بی‌انگیزن، دوست دارن که زودتر تایم ورزششون تموم بشه و باشگاه رو ترک کنن،منظم هم نمیان، یه مدت میان بعد یه سری مسائل براشون پیش میاد و دیگه نمیان.

      و این خیلی متفاوته که یه نفر بیاد باشگاه بخواد عضله سازی کنه، بخواد شکل جدید و قشنگ‌تری از جسم خودش رو ببینه و یک فرد دیگه‌ای بخواد بیاد باشگاه که از شر چربی‌هاش خلاص بشه و خیلی با هم متفاوته این دو طرز فکر.

      بعضی از افراد وقتی که میرن باشگاه ورزش‌های خیلی سختی رو انجام میدن آخرای ورزش وقتی که میخوان برن،میرن روی وزنه و میخوان خودشون رو وزن کنن و تموم لباس‌ها، وسایلی که دارن از کفش، عینک، دستبند، همه رو در میارن تا بخوان خودشون رو وزن کنن،و اینجور افراد چقدر از لحاظ ذهنی خودشون رو ناتوان می‌بینن در متناسب شدن که به این شکل دارن یه جورایی التماس این ترازو می‌کنن که یکم وزن کمتری رو نشون بده، که یک کمی انگیزه بگیره برای اینکه بخواد ادامه بده.

      و اینجور افراد باید خیلی تحت فشار ذهنی باشن که حتی برای وزن کردن خودشون چند تا دستبند رو هم از دستشون باز کنن.

      افرادی که در هر مرحله از ترازو میان پایین و یه سری وسایل از خودشون جدا می‌کنن و باز دوباره خودشون رو وزن می‌کنن،این نشون دهنده اون فشار و بار روانی منفی اضافه وزنه که در ذهن این فرد هست که هیچ توانایی رو در خودش نمی‌بینه برای متناسب شدن و اومده باشگاه،پیش خودش خیلی هم داره تلاش می‌کنه، خیلی هم سختی رو داره متحمل میشه و به این شکل داره از ترازو درخواست میکنه، التماس ترازو میکنه که یکم وزن رو پایین‌تر نشون بده،هی داره وسایل رو از خودش جدا میکنه که یه جورایی شاید این وزن یکم متفاوت باشه با وزن دفعه قبلی که خودش رو وزن کرده.

      و این‌ها در این مدت یک ساعتی که دارن ورزش می‌کنن مگه چه انتظاری دارن از بدنشون،؟؟مگه دوست دارن چقدر کم کنن،؟؟و این پریشانی افکار، این نابسامانی ذهن این افراده که به دنبال یک نشانه از ترازو هستن که متوجه بشن یکم امیدشون بیشتر بشه که اون‌ها دارن یه کاری واسه خودشون انجام میدن،یا این کاری که دارن انجام میدن مفیده،

      و وای به حال روزی که این عدد دوباره بخواد بره بالاتر،یعنی مثلاً امروز یه عددی رو نشون بده، این فرد داره چند روز تلاش میکنه،دوباره میخواد بره روی ترازو به هر دلیلی یکم عدد بره بالاتر،تمام آرزوهای این فرد خراب میشه،تمام انرژیش رو از دست میده،تمام اون تلاشی که کرده به نظرش هدر رفته،

      چرا ؟؟

      چون عدد روی ترازو تایید نمیکنه تلاش اون فرد رو،و این اتفاق زمانی برای افرادی که اضافه وزن دارن رخ میده که تمام توان خودشون برای متناسب شدن رو فراموش کردن،یعنی هیچ انگیزه و هیچ توانایی رو در خودش نمیبینه که بتونه متناسب بشه و داره تمام تلاشش رو میذاره برای استفاده از عوامل بیرونی،مثل ورزش کردن، رژیم گرفتن،

      چاقی مثل یک زبان میمونه،مثل زبان فارسی که چقدر از کلماتی که به کار می‌بریم با هم مشترکه و حتی با اینکه بعضی‌ها لهجه خاصی دارن، ولی اون اصل زبان فارسی، خیلی از کلمات با هم مشترکن و راحت حرف همدیگرو می‌فهمیم،

      چاقی هم یک زبانه که ما اونو یادش گرفتیم،به خاطر همینه که خیلی از ما که اضافه وزن داریم افکارمون مشابه است، عادت‌هامون، رفتارهامون مشابه است، چون زبان همه ما زبان چاقی بوده برای بدنمون و نتیجه‌اش هم شده اضافه وزن.

      پس الان هم باید خودمون  تصمیم بگیریم که زبان لاغری رو یاد بگیریم،نه اینکه بخواهیم با چاقی مبارزه کنیم، این رفتار اشتباهه که فردی بخواد با چاقی خودش مبارزه کنه،دقیقاً مثل این میمونه که بخواهیم سعی کنیم فارسی صحبت کردن رو فراموش کنیم،

       این امکان نداره که موفق بشیم،امکان نداره فردی بتونه حتی اگه سال‌های طولانی تلاش کنه فارسی صحبت کردن رو فراموش کنه،اما همون فرد خیلی راحت‌تر میتونه یک زبان دیگه رو یاد بگیره،

      پس ذهن ما قابلیت فراموش کردن رو نداره، قابلیت پاک شدن نداره،که بخواهیم یک زبان رو از مغزمون پاک کنیم، از ذهنمون پاک کنیم،اما می‌تونیم چند زبان دیگه رو یاد بگیریم.

      پس ما هم که اضافه وزن داریم، هر چقدر تلاش کنیم نمی‌تونیم زبان چاقی رو از مغزمون پاک کنیم،اما می‌تونیم زبان لاغری رو یاد بگیریم.

      پس باید سعی کنم قدم به قدم و گام به گام، آروم آروم، زبان لاغری رو یاد بگیرم، که چقدر هم نتایجش عالیه،این تلاش جسمی من نیست که میتونه منو متناسب کنه، این فرمول‌های ذهنیه،

      افرادی هم که در باشگاه‌ها سخت تلاش می‌کنن که با چاقی خودشون مبارزه کنن، در نهایت از فرمول‌های ذهنی خودشون شکست خواهند خورد،چون وقتی زبان ذهنشون چاقی باشه، تلاششون نتیجه‌ای نمیده،و وقتی فردی به این شکل حساسه برای اینکه وزن ترازو بهش امیدواری بده،یعنی از خودش هیچ امیدی نداره،یعنی هیچ باوری نداره که میتونه متناسب بشه،و فقط میخواد با التماس کردن، با تحمل رنج و سختی بخواد وزنش رو پایین بیاره و توانایی‌های خودش رو فراموش کرده و آنچنان تحت فشار چاقی قرار گرفته که هیچ امیدی نداره، هیچ انگیزه‌ای نداره، هیچ توانایی در خودش نمی‌بینه که مثلاً داره با درآوردن چند تا دستبند و لباس و کفش و عینک یه مقدار وزن ترازو رو بیاره پایین‌تر که شاید دلش خوش بشه، شاید انگیزه بگیره و بتونه ادامه بده.

      اگر هم خواستم ورزش کنم باید با آگاهی درست این کارو انجام بدم، 

      وقتی فرمول ذهنی رو برای ورزش کردن تنظیم کنم، اون وقت نتایج خیلی زیبا میشه، آرامشم بیشتر میشه، انگیزم بیشتر میشه،استاد میگه وقتی که ذهن رو هماهنگ کنی با جسمت برای انجام یک حرکت،حالا هر حرکتی،اون وقت نتیجه فوق العاده خواهد بود، اینکه میگم هر حرکتی تفاوتی نداره،حتی شما اگر بخوایی کنکور شرکت کنی، وقتی ذهنت رو برای کنکور دادن آماده کنی، وقتی فرمول‌هاشو درست کنی، وقتی باورها رو درست کنی، وقتی نقشه ذهنی رو ایجاد کنی، اون وقت می‌بینی رسیدن به موفقیت در کنکور چقدر ساده‌تر خواهد بود،

      اگر بخوایی کسب و کارت رو ایجاد کنی، وقتی ذهنت رو برای کسب و کار آماده کنی، فرمول‌های صحیح در رابطه با فعالیت کاری که می‌خوای انجام بدی در ذهنت ایجاد کنی، نقشه ذهنی مناسب ترسیم کنی، بعد می‌بینی که چقدر موفق شدن در اون مسیر کسب و کار راحت‌تر خواهد بود،

      دوستانی که از لاغری با ذهن استفاده می‌کنن و فرمول نویسی ذهنی رو یاد می‌گیرن، نقشه‌های ذهنی رو یاد می‌گیرن، تصویرسازی رو یاد می‌گیرن،این یک مسیر موفقیته،همین کار رو میشه برای هر جنبه از زندگیتون انجام بدید،برای کسب و کار، برای تحصیلات، برای روابط از همین فرمول‌ها میشه استفاده کرد ،

      چرا؟؟چون وقتی ذهن رو هماهنگ با خواسته کنید نتیجه خیلی عالی میشه.

      استاد عزیزم ممنونم بابت محصول هماهنگی ذهن برای ورزش کردن،من چند روز پیش این محصول رو به صورت هدیه دریافت کردم،آگاهی‌های خیلی عالی توی این محصول بود،من فقط فعلاً دو جلسه اولش رو گوش کردم چون دوست دارم تک تک جمله‌های شما رو برای خودم توی دفترم بنویسم، استاد عزیز واقعاً شما یک فرشته نجات هستین،بابت این آگاهی‌های عالی که توی این محصول قرار دادین از شما ممنونم،این دو جلسه‌ای رو که من گوش کردم خیلی نگرشم در مورد ورزش کردن عوض شده،چون سال‌ها شنیدیم که برای وزن کم کردن باید ورزش کنی و این ناخودآگاه توی ذهنمون رفته که باید واقعاً برای کم کردن وزن ورزش‌های سنگین انجام بدیم،

       من هم از اون موقع که دوره لاغری با ذهن رو شروع کردم روزی دو سه ساعت راه میرفتم و فایل‌ها رو گوش می‌دادم، ولی نتیجه‌ای نمی‌گرفتم برای لاغر شدن و فقط پاهام درد میگرفتن،و توی ذهنم هم این بود که هم راه میرم، هم فایل‌ها رو گوش می‌کنم، هم وزنم کم میشه،ولی این محصول خیلی بهم کمک کرد که بتونم نگرشم رو عوض کنم،استاد عزیزم واقعاً از شما ممنونم بابت سایت بسیار عالی شما.💖💖ممنونم فرشته نجات🙏🙏🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار tala.kh25@yahoo.com
      1402/06/07 11:51
      مدت عضویت: 1230 روز
      امتیاز کاربر: 4291 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,278 کلمه

      به نام خدا 

      • درک و دیدگاه خود درباره شباهت رفتار چاقی با زبان گفتاری چیست، شرح دهید.

      اینکه به تکرار ایجاد شدن هر دوتاشون.

      یه عروس هلندی گرفتیم و میخوایم بهش حرف زدن یاد بدیم. مامان اینا می گفتن ای بابا چرا یاد نمی گیره. با اینکه تازه گرفتیمش. بعد دیدم اصلا تمرین نمی کنن با طفلی. فک کن شاید یکی دو روز یکبار اونم در حد دو سه دقیقه یه کلمه رو براش تکرار می کنن. اونجا بود که با خودم گفتم من وقتی بچه بودم چطور یاد گرفتم؟ اینقدر تمرین شد برام تو فضاش غرق بودم همههه داشتن بدون وقفه جرف میزدن و هیچکس از زبان اشاره یا انگلیسی استفاده نکرد. مدام فقط کلمات فارسی به گوشم می خورد و خیلی وقته عالی یاد گرفتم صحبت کنم.به خودم گفتم چطور میشه انسان این روندو یادش بره؟ با اینکه خود همین پدر و مادر به من یاد دادن حرف زدن. سریع به خودم اومدم گفتن ببین اولا باید تو اهدافت لاغری یا هر چیزی صبر داشته باشی دوما مدام تمرین کنی. تمررکز عین ذره بین نه کار کردن های پراکنده.

      دومین شباهتشون اینکه یاد گرفتنی ان.

      هر چقدرم سخت و ناشناخته باشن برامون بازم میشه با تمرین و تکرار یادشون گرفت که هیچ…خیلییی مسلط شد بهشون

      الان که اینو دارم می نویسم چقدر امیدوار تر شدم به لاغری. یعنی کمک کرد انتظار بی جا و عجله نداشته باشم.

      برای یاد گرفتن هر دوتاشون اصلاا سختی نکشیدیم 

      چون تو فضاشون بودم و مدام اطلاعات تزریق میشده.

      هر دو شون ترکیب فرمول ذهنی ان و عمل

      برای زبان گفتاری شنیدیم و عملی سعی کردیم تلفظشون کنیم. اگه تلفظ نمی کردیم مثل ادمایی می شدیم مثل یکی از فامیلامون که ترکی میفهمه اما نمی تونه صحبت کنه.

      چاقی هم فقط فرمولای ذهنی نیست و اون فرمولا برای اینکه نتیجه شون قطعی بشه یک سری رفتار های کمک کننده در ما ایجاد کردن.

      ترتیب یادگیری هر دوشون اول ایجاد فکر و فرمول بوده بعد عمل.

      صرفا با عمل ایجاد نشدن. اول گوش اشنا شده اونقدر شنیدیم تا ذهنمون پذیرفته اش قبولش کرده و در ادامه عملی هی تکرارش کردیم.

      برای یادگیری هر دو زمان گذاشتیم و یک شبه ایجاد نشدن اما چون خیلی باهوش هستیم این روند سرعتش زیاد بوده.

      • درباره چگونگی یادگیری زبان چاقی شرح دهید که چگونه این زبان را یادگرفته و چه مدت از آن استفاده کرده اید تا به شرایط فعلی رسیدید؟

      در معرض اطلاعات قرار گرفتیم و این اطلاعات هی تکرار شد. اینکه چه مدت ازش استفاده کردم که اکه بخوام به سال های اول و کودکی برگردم که یادم نیست اما سال های قبل تا الان رو یادمه که مدامم و بدون وقفه در ذهنم افکار چاقی مرور میشه و رفتارم هم طبقش بوده. چیزی که خوب می دونم هم بچگی هم الان انجامش می دادم استمرار و تعهد برای مرور کردشون بوده.

      • درک و نگرش خود درباره زبان لاغری را بنویسید و اینکه چگونه باید این زبان را بیاموزید؟

      مثال زبان خیلی مثال خوبیه و همه امتحانش کردیم. چه سر زبان انگلیسی تو مدرسه یاد گرفتن چه کلاااا سر فارسی یاد گرفتن. مرسی از مثالتون خیلی زبان چاقی و نحوه ی لاغر شدن رو بهتر تو ذهنم جا انداخت.

      زبان لاغری هم مثل مثل زبان چاقیه. زبان چاقی مثل زبان فارسیه. همه رو از ابتدا بلد نبودیم اما با تمرین و استمرار یادشون گرفتیم. هر سه ابتدا با فرمول های ذهنی یعنی همون شنیدن کلمات و حروف اغاز شدن و در ادامه با عمل ترکیب شدن. 

      باید تمریناتم رو انجام بدم مدام یه مطلبی از سایت بخونم. یه تمرینی انجام بدم و ادامه دار باشه. 

      یه نکته که از فایل برای انگیزه داشتن برداشت کردم اینهموقعی که مثال فردی که مچ بندشو اینا رو جدا کرده زدین. اینکه افرادی که سراغ ورزش و اینا میرن بعد یه مدت انگیزه شون کم شده و رهاش می کنن. با خودم گفتم حواسم باشه همین تمرینات تناسب رو با علاقه انجام بدم و شبیه افراد چاق رفتار نگنم. یعنی با فشار و عذاب و با هدف خلاص شدن ازین وضع تمرینات رو پیش نبرم که لیز می خورم.

      این نیت رو داشته باشم که همه چیز خیلی خوبه و قراره بهترش کنم. این طرز فکر واقعاااا تعهدو میبره بالا ها امتحانش کردم. یه جوری میشه تمرینا و زمان گذاشتن روی تناسب یا هر چی اعتیاد اور میشه.

      خب اووم برای اینکه از شرایط الانم راضی باشم و برای بهتر شدنش تلاش کنم به ذهنم رسید نکات مثبت بدنم رو بنویسم تا بهم ثابت بشه خیلی چیز های زیبایی که بعدا در بدن متناسبم خواهم دید الانم وجود دارن:

      مثلا استخوان بندی کشیده ام که الانم دارمش و قشنک از اندامم با اینکه چاقه مشخصه

      یدونه دیکه اش پوست زیبا و خوش رنگمه

      موهای براق و پرپشتم که بعدا چقدر قراره کنار اندام زیبام قرار بگیره و ظاهرمو خوشگل تر نشون بده 

      دامغ کوچولوم ابروهای خوش فرمم و فرم لبامممم که خیلی ازشون راضی هستم. پوستم که منفذای ریز داره چشمای کشیده ام که چقدرررر همین الانش بدون ارایش و باارایش خوشگلههه فک کن لاغر بشم چقدر بهترررر میشه. الان که دارم اینا رو مینویسم چقدر حسم خوب شده و میفهمم من همین الان خیلی زیبام. پس چرا حس خوب و رضایت رو بندازم برای بعد از لاغری؟ بدنم بی نهایت زیبایی داره الان و بعد لاغری فقطططط سایزش کوچیکتر شده همین. درسته خیلی تو ظاهر تاثیر داره همین کوچیک شدن بدن اماااا ایا میشه بی نهایت زیبایی که الان دارم رو نادیده و بی تاثیر دونست؟!

      • تلاش قبلی شما برای لاغر شدن چه تاثیری بر یادگیری زبان لاغری داشته است؟

      هیچ تاثیری نداشت. یاد گرفتم باید از همون راهی که اومدم برگشتم. چی باعث درامد پایینم شده؟ از همون راه درامدمو ببرم بالا. چی باعث چاقیم شده؟ از همون راه متناسب بشم. نه از یک راه دیگه! خنده داره اصلا! اما متاسفانه قبل از اشنایی با تماسب فکری اقدام کردن از یه روش دیکه خنده دار نبود که هیچ خیلی هم منطقی بود طوری که هنوزم الان دارم این منطقا رو با تمرین کمرنگ و بی اعتبار می کنم.

      روش های قبلی لاغری مثل این بودن که به موارد غذایی اولیه ی گندیده و فاسد بخوای غذا درست کنی. خب اون روش ها می گفتن برای اینکه بتونی یخه غذای خوشمزه درست کنی شاید شعله رو زیاد کردی شاید نمکشو کم ریختی ادویه ها رو چک کن چمیدونم شاید غذا جا نیوفتاده بیشتر بذار بپزه. ازین چیزا… اونا اصلا نمی گفتن بابا هر چقدرم بخوای تلاش کنی، موادی که فاسده نمییییتونهههه غذای خوشمزه تحویل بده. 

      اون روشها اصلا از جنسس فرمول ها نبودن. اونا فقططط اقدام های عملی بودن. در صورتی که مسیر برگشت باید از جنس فرمول ها باشه.

      • تاثیر استفاده از آموزش های لاغری با ذهن بر یادگیری زبان لاغری را شرح دهید.

      اموزش های لاغری با ذهن دقیقاااا همون تغییر فرمولا هستن. 

      • به نظر شما پروسه و مسیری لاغری خود از شروع یادگیری زبان لاغری تا یادگیری و به کارگیری آموخته ها و در نهایت لاغرشدن را در قالب یک داستان کوتاه شرح دهید.

      مثال رشد یه گیاه به ذهنم رسید.

      ابتدا شرایطو فراهم می کنیم هر انچه که نیاز هست از نور و خاک مناسب اب و… رو اماده می کنیم. این تو تناسب همون مرحله ی فایل گوش کردن و مطالعه ست.

      بعد ادامه میدیم و می بینیم هنوز گیاه از خاک سر بیرون نیاورده. اما به این معنی نیست که نتیجه نگرفتیم. نه! اتفاقات داره رخ میده اما هنوز زیر خاک هست. در این مرحله ی تناسب هم تغییری در جسم رخ نداده اما ذهنمون داره به فکرای جدید عادت میکنه مقاومتش کمتر میشه. به این معنی نیست که بد داریم تمرین ها رو انجام میدیم یا نمیتونم و …

      کم کم جوانه سرش از حاک بیرون میاد و کم کم اشتهامون کم میشه و سایز هم کوچکتر

      در ادامه هم ….

      • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

      بهترین تمرین همون تمرکز بر نکات مثبتم بود. کمک می کنه برای بهتر شدن تمرین کنم نه برای رفع چاقی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/05/22 19:25
      مدت عضویت: 337 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,071 کلمه

      به نام خدای حیرت انگیزم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      آموزش زبان لاغری 

      همیشه زندگی برای کسب هر مهارتی ابتدا باید آموزش صحیح دید و با استمرار در مسیر آموزش، مهارت کسب کرد حالا این مهارت میتونه یادگیری هنر یا کار یا رانندگی و یا زبان باشه ؛

      لاغری و تناسب اندام زبان مخصوص خودش و داره 

      حالا اصلا زبان یعنی چه؟

      زبان یک نظام دارای چهارچوب خاصه که ما برای برقراری ارتباط با دیگران ازش استفاده می‌کنیم. 

      همانطور که زبان فارسی یا انگلیسی یا هر زبان گفتگو محوری چهارچوب و ساختار خاص خودش و داره و باید طبق یک الگوی خاصی اون زبان و یاد گرفت و بکار برد ،

      زبان لاغری هم دقیقا دارای فرمولها و ساختار خاصیه که برای بهره بردن از اون باید اول اون نظام و یاد بگیریم و بعد از یادگیری خیلی راحت ازش استفاده کنیم .

      در زبان فارسی اگر ما کلمات و به هم ریخته و نامرتب کنار هم قرار بدیم قطعا نمیتونیم مفهوم خودمون و انتقال بدیم در زبان تناسب هم همینطوره اگر ما الگوهای رفتاری چاقی و کنار هم بچینیم نمیتونیم انتظار مفهوم تناسب و لاغری و داشته باشیم .

      در مقایسه بعدی زبان فارسی میتونم به فحش و ادبیات های بد با معانی زشت اشاره کنم ،که اگر ما از اون کلمات استفاده کنیم ،نشانه بی فرهنگیه و در جامعه پذیرفته نمیشیم، من این رفتارها و کلمات ناسزا رو ،در زبان تناسب فکری ، مثل  فرمول‌های ذهن چاق مثل(پرخوری،عدم تحرک،ریزه خواری،تند خوری،و…..)رو شبیه همون فحش و کلمات زشت تداعی میکنم تا استفاده از این فرمولها رو در ذهن خودم منفور کنم و کمتر ازشون استفاده کنم همونطور که من تلاش می‌کنم از ادبیات زشت هنگام صحبت کردن و حتی عصبانیت استفاده نکنم و این برای من الگوی ایده عالی محسوب میشه،در زبان تناسب فکری هم سعی میکنم از فرمول‌های ذهن چاق که منفور منه استفاده نکنم و اگر گاهی ناخواسته بروز کردن خودم و سرزنش کنم و یاد بگیرم درست رفتار کنم و ادبیات تناسب و رعایت کنم تا هم پیش خودم هم در جامعه سرزنش نشم .

      درباره فراموش نکردن زبانی که یاد می‌گیریم هم که همگی میدونیم ذهن ما هر چیزی رو با تکرار  و تمرین آموزش میبینه، دیگه هرگز اونو فراموش نمیکنه،

       ممکنه بسته به شرایط محیطی مدتی از اون آموزش کمتر استفاده بشه، اما فراموش نمیشه ؛

      مثلا اگر کسی مدتها رانندگی نکنه ،رانندگی کردن و فراموش نکرده و با چند بار نشستن پشت فرمون بصورت غیر ارادی تمام آموخته ها رو به یاد میاره ،یا کسی که زبان مادری اش فارسیه و در اروپا زندگی میکنه درسته که بخاطر شرایط محیطی اونجا مجبوره به زبان اون کشور برای برقراری ارتباط صحبت کنه و کمتر از فارسی استفاده میکنه ولی زبان فارسی و فراموش نمیکنه .

      پس من باید قدم به قدم شروع کنم به یادگیری زبان تناسب و اونو با جون و دلم یاد بگیرم و نگران این نباشم که اگر از سایت و آموزش دور بشم یادم میره آموخته هام ،البته این فاصله گرفتن مال الان نیست؛

       باید یه مدت طولانی تحت آموزش بود، نمیشه با چند ماه و چند سال احساس کرد دیگه ملا شدیم نه فعلا زمان فاصله نیست حتی اگر متناسب هم بشیم بازم باید اینقدر آموزش‌ها تکرارو تمرین بشن تا دیگه ملکه ذهن بشن، پس بدون عجله بدون زمانبندی و بدون اندازه گیری، بله بدون اندازه گیری نتیجه جسمی ،باید جلو بریم و تلاش کنیم و تحت آموزش باشیم ؛استمرار در مسیر و یاد گیری مدام و میتونم اینجوری توضیح بدم بچه ها زمانی که به مدرسه میرن و الفبا و ضرب و تقسیم و….رو یاد میگیرن احساس میکنن دیگه همه چیز و بلدن و در برابر آموزش مقاومت میکنن و مدام غر میزنن من که همه اینها رو بلدم چرا باید مدام برم مدرسه و تکرار کنم خوب تصور کنید همین بچه ابتدایی که گمان داره همه چیز و بلده یک شغل مهم و حیاتی مثل پزشکی و بتونه انجام بده ،مگه میشه؟مگه داریم؟

      آموزش تناسب فکری هم همینه ما باید دوره های رایگان و بگذرونیم دوره های آموزشی که استاد زحمت کشیدن تهیه کردن بگذرونیم بارها تمرین و تکرار کنیم تا بزرگ بشیم و بالاخره به اون هنر تناسب برسیم و قشنگ یادش بگیریم هیچ کس یه شبه ملا نشده که ما بشیم ،آموزش نیاز به استمرار داره.

      ما با سایز کردن و وزن کردن خودمون فقط ذهن چاق و تقویت میکنیم ،چون اون همیشه دنبال نتیجه گیری بوده ،وادارمون می‌کرد پرخوری کنیم و بعد هر بار پرخوری تهش با عذاب وجدان بهمون میگفت :خوب حالا که چی ؟خاک بر سرت این همه خوردی؟  الان چاق تر میشی !!!

      ،وقتی رژیم می‌گرفتیم و سخت ورزش میکردیم و زمان وزن کشی و روی ترازو رفتن بود، از میلی گرم ها هم صرفنظر نمی‌کردیم و هر چیز اضافه ای و از خودمون جدا میکردیم تا عددی و ببینیم که دلمون میخواست نتیجه ما باشه ولی با هر بار رفتن روی ترازو ذهن چاق حالمون و بد میکرد و می‌گفت: خاک تو سرت ببین عرضه نداشتی فقط همین قد لاغر کردی ؟بعد این همه سختی رژیم و ورزش؟

      و ما رو سرخورده می‌کرد و نتیجه رو برامون ملاک می‌کرد و ما نا امید دست از رژیم برمی‌برمیداشتیم،یا اینقدر ذهن چاق نتیجه گرا دنبال آزار و اذیت ما بود که حتی زمانهای رژیم که از نیاز بدن هم کمتر می‌خوردیم باز ما رو سرکوب می‌کرد که اگه میخوای بهتر نتیجه بگیری از اینم کمتر بخور و بیشتر ورزش کن و اینقدر این کش مکش ها در درون ما بود که ثمره اش شد افسردگی و انزجار از جسم خودمون و سرخوردگی و نفرت از چاقی و ترازو و متر و تنفر از جهان هستی و با کوله باری از غم نالان به درگاه پروردگار برای این ساختار ظلمانی که درش قرار گرفتیم .

      اما اما من از وقتی در مسیر صحیح یادگیری هستم احساسم با گذشته بسیار متفاوت شده و همین حس خوب زندگی و آرامش چیزیه که همیشه شیطان سعی داشته از انسان بگیره و قسم یاد کرده که نگذاره آب خوش از گلوی آدمها پایین بره ،من تلاش می‌کنم آب تو آسیاب شیطان نریزم جسمم و مکان خداوند بدونم و برای زندگی سرشار از نور و شناخت به خداوند روحم و جسمم و صیقل بدم ،زندگی فقط خوردن و……نیست زندگی رو باید زندگی کرد ،ترازو و متر و توجه به جسم مال ذهن چاقه من به ذهن چاقم بها نمیدم من در مسیر زیبای تناسب فکری با عشق زندگی میکنم .

      از خداوند سپاسگزارم برای هدایتم و برای استاد بزرگوار و خانواده محترمشون و تمام دوستان همگامم و خودم و عزیزانم بهترین‌های پروردگار و خواستارم سرشار از نور الهی ،سلامتی،آرامش و حس شادی و متناسب باشید

       الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/20 17:11
      مدت عضویت: 488 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,221 کلمه

      سلام چند روزیه در دوره صدگام  شما از دوره ورزش کردن صحبت می کنید که توجهمو جلب کرده . اگه فرصت کنم اون دوره هم در کنار صدگام و تغییر عادت انجام بدم فکر می کنم بهتر زبان لاغری رو یاد بگیرم .

      من تا حالا از زبان لاغری چیا یاد گرفتم ؟ 

      اول اینکه  زبان لاغری زبان اصلی جسمه . پس زبان پیچیده ای نیست . با یکم دقت به جسممون میتونیم زبان اصلیش رو برای خودمون یاداوری کنیم . 

      دوم اینکه زبان لاغری به تلاش رنج آور ما برای کم خوردن  و فعالیت بیشتر ربطی نداره . 

      یعنی با کم خوردن و فعالیت بیشتر نمیتونیم زبان لاغری رو یاد بگیریم . 

      فقط در صورتی می تونیم این دو حرکت رو انجام بدیم که فرمولهای ذهنی لاغری در جهت زبان بدن ایجاد کنیم .

      مثلا نگیم کم خوردم بگیم به اندازه نیاز جسمم خوردم . 

      نگیم نمیخورم چون میخوام لاغر بشم بگیم نمیخورم چون سیرم . 

      نگیم میخوام ورزش کنم که لاغر بشم تا از شر چاقی رها بشم ، بگم ورزش می کنم که حالم خوب باشه و به نشاط و سرحالی برسم . 

      نیت اعمال رو تغییر بدیم . 

      نیتها رو طوری انتخاب کنیم که به ما انگیزه بده .

      کاهش وزن  با ترازو  به ما انگیزه کاهش وزن نمیده بلکه کاهش وزن از طریق ذهن به ما انگیزه میده جهت حرکت در مسیر لاغری . 

      من لایق متناسب شدم هستم .

      من متناسب شدن رو دوست دارم .

      من به لاغر شدن علاقه دارم . 

      من لاعر شدن رو یه انگیزه درونی میدونم نه یه عامل بیرونی . 

      من در همه زمانها احساس متناسب بودن دارم به جز زمانهایی که بیش از اندازه میخورم و زمانهایی که توجهم به جای تغییرات کوچک مسیر لاغریم   میره سمت بدن چاقم . 

      نمیتونم بگم دست خودم نیست . چون خودم مسئول این توجهات و رنجها هستم .  بعد از پرخوری احساس چاقی می کنم و البته در دوره تغییر عادت دارم تمرین می کنم که با پرخوری به صلح برسم و تا حد زیادی رسیدم و به نسب قبل خب هم احساس من نسبت به پرخوری بهتر شده و هم رفتار پرخوری در من کمتر تکرار شده . انگار هر چی بیشتر ازش رنج می کشی بیشتر بهش توجه می کنی و بیشتر تکرار میشه . 

      یاد گرفتم فیلتر چاقی رو از روی نگاه ذهنم بردارم . بدون فیلتر چاقی به خودم نگاه کنم . 

      بدون فیلتر چاقی به این باور میرسم که تمام چربیهای الان من نهایتا تا یک ماه دیگه از بین میرن و چاقی که من نگرانشم رو دارم با این نگرانیها دوباره خلق می کنم و هر چقدر احساس من بهتر باشه . رهاگونه تر باشم . آرامتر باشم . خوشحالتر باشم . مطمئن تر باشم  چاقی کمتر و کمتر تولید میشه . طوری که سرعت تولید چاقی من از سرعت رفتن چاقی من بیشتر میشه و در نتیجه من کمتر چاق میشم  تا جاییکه این دو سرعت با هم برابر میشن و اگه فرمولهای لاغری هی بیشتر و بیشتر بشن در نتیجه من دیگه کمتر چاقی تولید می کنم و طبیعت اصلی بدن من در بدنم ظاهر میشه و خودشو نشون میده .

      به هر میزان که ما کمتر از فرمولهای چاقی استفاده کنیم به همون میزان ما چاقی رو در بدنمون تولید نکردیم و چاقی های قبلی هم که طی طبیعت جسم همه دارن اکسید میشن . 

      فرمولهای چاقی به غذا قدرت چاق کنندگی میدن .

      فرمولهای چاقی علائق ما رو تحت تاثیر قرار میدن . 

      ما قبلا شاید یه سری از غذاها رو اصلا دوست نداشتیم اما به واسطه ی اینکه ما از فرمول انعطاف در مسیر چاقی استفاده کردیم غذاهایی که وارد لیست علائق خودمون کردیم بیشتر و بیشتر شد و روز به روز رفتار ما در مواجهه با این لیست غذاها چاق کننده تر شد .

      یعنی به جای خوردن براساس زبان جسم (گرسنگی و سیری ) بر اساس الگوی چاقی ( ولع و سیری ناپذیری ) غذا خوردیم . 

      ما همین یه رفتارو که تغییر بدیم همین تغییر کوچیک برای ما نتایج عالی داره و توجه منو از چاقی به لاغری میبره . 

      اما من باید دایره رفتارهای متناسبمو بیشتر کنم . 

      مثلا  همین نوشتن و گوش دادن و خوندن جزء رفتارهای متناسب کننده است . 

      احساس خوب داشتن جزء رفتارهای متناسب کننده است . 

      دوست دارم دوره ورزش رو مرور کنم تا فرمولهای حرکتی رو هم بر اساس زبان بدن پیدا کنم ‌ . 

      البته تا حدودی اونم میدونی . زبان اصلی بدن برای حرکت توسط  احساس خوب ما به حرکت خودشو نشون میده و همینطور احساس خوب نسبت به استراحت . 

      اما احساس تنبلی احساس بدیه که ما نسبت به عدم تحرک در خودمون ایجاد می کنیم . 

      پس فرمول چاقی برای ورزش احساس تنبلیه و احساس بد داشتن نسبت به عدم تحرک و همینطور احساس بد داشتن نسبت به خود ورزش . همینطور احساس بد داشتن نسبت به نشستن و خوابیدن . 

      در حالیکه انسانهای متناسب در همه این مواقع حسشون خوبه . 

      یعنی با زبان بدن میخوابن . بازبان بدن مینشینند و با زبان بدن حرکت می کنند و همیشه هم متناسبن  .

      زبان لاغری زبانیه که باید بیاموزیم هرچقدر بیشتر ازش استفاده کنیم تمایل ما بیشتر تغییر می کنه و ما رفتار متناسب تر ی از خودمون در مواجهه با ‌ مواد غذایی خواهیم داشت . 

      وقتی بدونیم چرا پرخوری می کنیم ؟ دلایل زیادی میاد توی ذهنمون . چون اعصابم خورده . چون دلم میخواد چون فلان غذا رو دوس دارم . چون خوردن رو دوس دارم . چون لذت میبرم .

      خب حالا پرخوری رو تجزیه کنیم . ماده غذایی + خوردن + تکرار بعد از سیری . 

      میتونیم این سوال رو از خودمون کنیم : 

      آیا این ماده غذایی رو الانم دوس داری ؟ 

      آیا خوردن این ماده غذایی رو الانم  دوست داری ؟ 

      اگه دقت کنیم بعد از سیر شدن پاسخ یکی از اینا  منفی میشه . 

      و ما در هنگام پرخوری نه دیگه  از اون ماده خوشمون میاد و نه دیگه از خوردنش خوشمون میاد . یه حالت و احساس بدی پیدا می کنیم نسبت به هردو . دقیقا اینجا نشون میده پرخوری داره اتفاق میفته . 

      پرخوری هیچ لذتی نداره . دقیقا ما از یه جایی به بعد دیگه از غذا و همینطور خوردن غذا خوشمون نمیاد اینجا دقیقا نشون میده ما سیر شدیم و اکثر زمانهایی که مانقطه سیری رو گم می کنیم چون  مدتهاست از این مرحله عبور کردیم . یه ویژگی دیگه که از این نقطه پیدا کردم اینه که تو مطمئنی سیر شدی دیگه شک و تردید نداری که آیا من سیر شدم آیا گرسنمه باید بیشتر بخورم یا نخورم و از این حرفا توی دهن نیست . 

      یعنی نسبت به بدنت آگاهی و زبان سیری و گرسنگیشو پیدا کردی . 

      هیچ رفتاری تحمیلی نیست . نه خوردن تحمیلیه نه نخوردن . 

      البته تمام کلماتی که من از زبان لاغری یاد گرفتم بیشتر مربوط به رفتار غذایی میشه . 

      چون مابقی کلمات لاغری از درست شدن  این فرمول ناخوداگاه درست میشه . یعنی من وقتی رفتار متناسب غذایی دارم ناخوداگاه خودمو دوست دارم . نا خوداگاه خودمو سرزنش نمی کنم . ناخوداگاه به چاقی خودم با نگاه افسوس و ناتوانی نگاه نمی کنم . ناخوداگاه اعتماد به نفس دارم . ناخوداگاه احساس لیاقت دارم . ناخوداگاه بدون فیلتر چاقی خودمو نگاه می کنم و … . یعنی وقتی این فرمول رو درست می کنم ناخوداگاه مابقی فرمولهای غیر مربوط به مواد غذایی در من اصلاح میشه . 

      و تغییر در این فرمول که اتفاقا شناخت زبان بدن هم هست و طبیعت بدن و بدن آگاهی  خیلی می تونه در این راه به من کمک کنه باعث میشه من در ادامه دادن مسیر لاغری و شناخت زبان لاغری علاقه بیشتری پیدا کنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 852 کلمه

      به نام رب عرش عظیم سلام به نظرم زبان لاغری زبان توکل افرادی که متناسب هستند متوکل تررهستند چرا که آنها قدرتی به مواد غذایی نمیدند قدرت جسمشون باور دارند و ترسی از مواد غذایی و موقعیت ها و مکان و زمان ندارند آنها ایمان دارند که همین طوری می مانند و در جهت رشد و پیشرفت جسمشون برای شادابی و تندرستی و نشاط جسمشون ورزش می‌کنند فرد هرچی از لحاظ ذهنی متناسب تر باشه متوکل تر و من به شدت تحسین میکنم این افراد اینها بی نظیر هستند اینها نعمت های رب  و فراوانی می‌بینند و باور دارند و ازش لذت می‌برند  برای جسمشون ارزش قائل هستند و دوستش دارند منم میخواهم زبان توکل یاد بگیرم زبانی که باعث میشه متناسب بشم و وجه اشتراک افراد متناسب زبانی که برام آرامش و شادی و فراوانی بی انتها به همراه داره زبانی که قدرت من به عنوان اشرف مخلوقات نشان میده میخواهم این زبان یادبگیرم و نتایجی هم که گرفتم الهامات و شوق و انگیزه ای که در این مسیر داشتم به خاطر این که دارم این زبان یادمیگیرم و من هر روز با توکل بیشتر باعشق بیداریم و در این مسیر حرکت میکنم چرا که ربم خودش جبار هست خودش اصلاح کنند و جبران کنند ه مسائل زندگی من و تا این جا زندگیم اصلاح کرده پس ادامه مسیر با توکل بر او پیش میرم خدایا به امید تو

      استاد همین الان دوتا از کدهای چاقی پیدا کردم وقتی که گفتید بنده خدا التماس میکرده به ترازو که لاغر تر نشونش بده دیدم این رفتار به شکل دیگه در من هست وقتی که لباس و شلوار مشکی میپوشم یا لباسی که در تنم آزاد تر باشه یا طرحش جوری باشه که من لاغر تر نشون بده یا وقتی تو ایینه به خودم نگاه میکنم و شکمم رو میدم داخل یا وقتی جوری میشینم که شکمم دوطبقه نشه همه این ها نشان از این داره که من هنوز به جسمم و به توانایی هام برای متناسب شدن اعتماد نکردم و نگرانم . و این که گفتید فورمول های ذهن انگار این واژه برام جدید بود یعنی متوجه شدم من به شخصه خیلی به جسمم گیر دادم و تمام توجه ام روی جسمم و باید این توجه بردارم و روی افکارم بزارم تا با توکل بر ربم در این مسیر رشد کنم خدایا شکرت . واقعا درست میگید چاقی یه زبان برای یادگیری زبان جدید ما از زبان خودمون استفاده می‌کنیم تا درک کنیم و متوجه بشیم کلامت رو پس الان هم با استفاده از زبان چاقی می‌توانیم زبان لاغری رو یادبگیریم با فهمیدن این که چه رفتاری برگرفته از فرمول های چاقی یا زبان چاقی هست . من مریم به خودم قول دادم که باید در این مسیری که هستم شگفتی ساز باشم و با همین فایل های رایگان نتیجه بگیرم و امیدو انگیزه ای باشم برای بقیه چرا که اگر من الان از این امکانات عالی که در دست رسم در این سایت هست نتیجه نگیرم چه جوری میخواهم از فایل های دیگه نتیجه بگیرم ؟  من میتوانم این کار انجام بدم و به زودی زود عکس خود را در آلبوم شگفتی سازان میبینم .من باید بیشتر به افرا متناسب اطرافم و رفتارهاشون دقت کنم و با خودم ودیگر افراد چاق مقایسه کنم تا بتوانم بهتر زبان لاغری و درک کنم همین دوسه روز پیش که رفته بودیم صبحانه بیرون بخوریم یه خانم متناسب دیدم که چقدر با ارامش غذاش می‌خورد و اصلا حرص و ولی برای این که زود تر غذاش رو بخوره نداشت و همبن رفتار و در برادرم هم میبینم خیلی تو دلم تحسینشان میکنم چون آنقدر این غذا رو با لذت و آرامش ‌و خیال آسوده میخوردن که از دیدن خوردنشون بهم احساس خوبی دست میده الان که دقت میکنم این رفتار در پسرخاله و دختر منم هست که متناسب اند اما بقیه خانواده که اضافه وزن دارن نه این طور نیستند یه نکته دیگه که از بین حرفاتون متوجه شدم این که من با چه هدفی این فایل ها رو گوش می‌کنم و تمرین ها رو انجام میدم و آیا این کار با انگیزه انجام میدم و به طور مداوم یا این که بعضی وقت ها کم کاری میکنم چرا که این مسئله خیلی مهم تفاوتش درست مثل همون افرادی که در باشگاه نتیجه می‌گرفتند و آنهایی که نتیجه نمی‌گرفتند نکنه یه وقت فقط برای این باشه که دوره تموم بشه و به خودم بگم مریم اینم فایده نداشت و یه بهانه به بهانه هام اضافه کنم و خودم قربانی چاقی نشون بدم این تلنگری بود برام که با اشتیاق بیشتری فایل هارو دنبال کنم این که فردی که اشتیاق داره فردی که خودش ارزشمند میدونه و به دنبال بهبود خودش به راحتی نشانه هارو میبینه وآنها رو دنبال میکنه اما فردی که از خودش متنفر و می‌خواهد فقط رها بشه از بخشی از خودش اگه نشانه ای هم باشه نمیبینه اگه هم ببینه نمیتوانه اون نشانه رو موفقیت خودش بدونه و این که وقتی مسیر درست باشه اولین نشانه آن احساس خوب و آرامش هست لذت بردن از مسیر هست اما اگه مسیر اشتباه باشه همش با رنج و سختی هست و انگار که در دورباطل افتادی هر جا هستید شاد و پیروز و در مسیر متناسب بودن باشید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1401/11/16 18:25
      مدت عضویت: 469 روز
      امتیاز کاربر: 51050 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 343 کلمه

      سلام عصربخیر 

      امروز ۱۵ بهمن ۱۴۰۱گام ۲۸ بر میدارم 

      دانستن هر زبانی در جایی به کارادم میاد شمابادونستن یک زبان جدید ادم دیگه میشی یعنی شما به یی نفر دیگه تبدیلمیشه فرهنگش بهترمتوجه میش ارتباط باافراددیگه میگری واز تجربه اون افردااستفاده میکنی من درحجواجببا چهارنفر هم اتاق بودیم ییروز با هم به خانه خدا رفتیم دوستانمبایی فردیی خارجی هم صبحبت شدن منچون انگلیسی بلد نبودم حس بیدی پیدا کرد گفتم ای کاش بلدبودم صبخت دوساتم خیلی زمانبرد .

      دو روزدیگه باز مابا هم رفتیم مسجد الحرام این باریی گروه از ترکیه امده بودن من بدون معطی باهشون صبحت کردم 

      چو من ترک زبان هستم وفتیبه دوستانم نگاه کردم تازه متوجه شدم اون اصلا ترکی بلد نیستن حالامن بودم که ترجمه میکردم پس من یی ادم دیگهام در وجودم هست .وفتی من زبان لاغریی یاد بگیرم واز اون زبان استفاده بکنم به جای مبازه باچاقی وفراموشی فرموله چاقی که امکان نداره  برای لاغرشدن اززبان لاغریی کمک بگریم برای متناسب شدن

      وهمشگی لاغرشیم 

      ارام ارام گام به گام زبان لاغریی یاد گرفته ودر راه متناسب شدن ادامه مسیر بدهیم.

      مثله ترازو از بدترن شگل شکنجه هستش اکه این بی دین ادم کم نشون بده روح ادم پرواز میکنه ادم حس بهتری داره وای  از روزیکه ادم سنگیتر نشون بده حال ادم  خراب عصاب به هم ریخته  وادم نگران که درست انجام نداده .

      ودیگه حس حال ادم خراب میشه خدارو شکر تو دوره شمااین شکنجه تمام شده من یی ماهی است که خودم شکنجه نمیکنم سایز نمی گیرم راحت شدم خدا عزت بده اقایی استاد من از این شکنحه وحس خراب نجات دادی.راحت شدم تویی هر رژیمی که میگرفتم این روز وزن کردن از شب قبل استرس داشتم وای خدایا فردا نکنه وزنم بالا رفته بشه از روز که روی ترازو نمیرم حسم خیلی خوبه ودارم گیف دنیا میکنم که دیگه ترازو میزارم یی جایی وسیله غذاب جمع میشه دیگه شکلشو نمبینم خدایا ممنونم .

      رفتن روی ترازو هم باید یی دوره فشرده به خودمون میادیم ثصح ناشتا باشی هزارتا برانامه داشت یی ماهی اصلا فیافه ترازو مشاده نکردم  دیگه مشاده نمیکنم افراد خانوادهام میکن مامان دری لاغر میشی انشالله تانتیجه خیلی زیاد  تشکر 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1401/11/09 12:19
      مدت عضویت: 544 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 668 کلمه

                  “به نام خداوند هستی بخش و یکتا”

      درود و سلام به همگی ؛

      گام بیست و هشتم ؛ یادگیری زبان لاغری ؛

      امروز ۹ بهمن ۱۴۰۱ خدا را شکر که توانستم گام بیست و هشتم را بردارم.من کورد هستم و طبیعتا زبان مادری من کوردی است که من آن را از بچگی یاد گرفته ام و از طریق آن با اطرافیان ارتباط برقرار می کنم.تقریبا قبل از ورود به مدرسه من با زبان ملی کشورم ایران که زبان فارسی است آشنا شده ام و آن را به خوبی یاد گرفته ام چون تمامی آموزش های ما به زبان فارسی است و برای ادامه تحصیل و ورود به اجتماع بزرگتر باید زبان فارسی را یاد بگیریم بدون اینکه زبان اصلی خود که همان کوردی است را فراموش کنیم.در دوران راهنمایی کم کم با زبان انگلیسی آشنا شدم و شروع به یاد گیری آن کردم و تا حدودی آن را یاد گرفتم البته بدون فراموش کردن زبان اصلی که همان زبان کوردی و زبان ملی که همان زبان فارسی است.این نشان دهنده ی توانایی ذهنی ما برای یاد گیری و آموزش هر چیزی است که ما می توانیم آن را به راحتی آموزش ببینیم و یاد بگیریم.همه ی ما افراد چاق یک زبان مشترک داریم که همان زبان چاقی است که با یاد گرفتن آن در طول زندگی کم کم زبان واقعی جسم خود که زبان لاغری است را بلا استفاده گذاشته ایم و رها کرده ایم.چون زبان اصلی جسم ما لاغری است نه چاقی و ما اگر زبان جدیدی را یاد بگیریم دلیل بر این نیست که زبان قبلی را فراموش کرده باشیم فقط دیگر از آن استفاده نمی کنیم پس الان با توجه به این موضوع ما افراد چاق دوباره می توانیم با آموزش مجدد زبان لاغری ، به خوبی آن را به یاد بیاوریم و از آن استفاده کنیم تا بتوانیم به حالت طبیعی جسم خود یعنی لاغری دست پیدا کنیم.اوایل که من تازه به این مسیر هدایت شدم و خیلی شوق و اشتیاق فراوانی پیدا کردم از آشنایی با این مسیر و روش ، دوست داشتم به بعضی از اطرافیانم که آنها هم اضافه وزن دارند درباره ی این روش و مسیر توضیح بدهم و این کار را نیز کردم اما آنها توجه آنچنانی نکردند و راه و روش خود را ادامه دادند.بعد از آن متوجه شدم که ابتدا خداوند مرا به این مسیر هدایت کرد و پس از آن هم خود این مسیر هم مرا دعوت به حضور در این مسیر نموده است و خواهان حضور من در مسیر لاغری با ذهن بوده است و خدا را شکر میکنم که با این روش و مسیر زیبا آشنا شدم.با دیدن فایل یاد وقت هایی افتادم که من هم هر چند وقت یکبار خودم را با ترازوی خانگی وزن می کردم و این باور را داشتم که وزن واقعی من صبح ها بعد از رفتن به سرویس بهداشتی و بدون لباس می باشد و  حتی گوشواره و زنجیر و گیره ی مو را از خودم جدا می کردم و ترازو را بر روی سرامیک و یک جای تخت قرار می دادم و بعد از آن بر روی ترازو قرار می گرفتم و خودم را وزن می کردم.واقعا این کارها چه معنی داشت؟!جز اینکه نشان از فشار فراوان چاقی و اضافه وزن بر ذهنم و بیشتر از آنکه بر جسم من فشار بیاورد چند برابر بیشتر بر ذهن و روان من فشار وارد می کرد و این دردناک و زجر آور بود.خدا را شکر از زمان شروع دوره من خیلی کمتر بر روی ترازو میروم و سعی می کنم کمتر از این هم این کار را انجام دهم و با احساس و مشاهده ، کار ترازو را انجام دهم و لاغری خود را بسنجم چون من به این روش و مسیر ایمان دارم و مطمئنم که از طریق آن به تناسب اندام و لاغری خواهم رسید و در واقع به توانایی شخص خودم هم باور دارم پس دیگر نیازی به استفاده ی مکرر و وسواس گونه از ترازو برای سنجش کاهش وزن و لاغری خودم ندارم.لاغری و تناسب اندام راحت ترین و آسان ترین کار دنیاست.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/03/30 18:48
      مدت عضویت: 1657 روز
      امتیاز کاربر: 28241 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,484 کلمه

      سلام خدمت استاد عطار روشن گرامی 

      من مدتها هست در این مسیرم و دارم فرمول‌های درست رو جایگزین فرمول‌های نادرست میکنم و من با نگاه کردن به رفتار  افراد متناسب کلی باور خوب در خودم ایجاد کردم که ما با هم هیچ فرقی نداریم فقط افکار ما هست که با هم فرق داره و باعث شده جسم ما متفاوت بشه.

      مثلا اونها باور دارن هر غذایی میخورن جذب بدنشون نمیشه و اما چاقعا فکر میکنن با هر بار خوردن چاقتر میشن .

      یا اینکه اونها فکر میکنن هر غذایی هر چقدر چرب و سنگین و اضافه بخورن در بدنشون میسوزه و تبدیل به انرژی و یا … میشه اما چاق ها فکر میکنن با هر غذای سنگین چندین کیلو اضافه وزن سریع پیدا میکنن

      یا اینکه اونها خیلی فکرای درست دارن که  چاق ها ندارن و یا اینکه ما دقیقا برعکس اونها رو داریم که باعث چاقی  جسم میشن  پس من هم باید سعی  کنم که افکار و باورهای خودم رو تغییر بدم و کاملا شبیه به باورهای اونها کنم .

      اما در گذشته که من با این موضوعات آگاهی نداشتم برای اینکه جسمم رو مثل متناسبها کنم سراغ رژیم و ورزش میرفتم و به جسمم فشار میاوردم تا مثل اونها  بشم و اضافه وزنم رو از دست بدم یادم میاد من در گذشته بارها  به باشگاه میرفتم تا لاغر بشم و همینکه لاغر میشدم  دیگه اون رو رها میکردم تا دوباره راحت بشم و اینقدر این کار رو  در چاقی می کردم که دیگه برام اثبات شده بود من با رژیم و ورزش لاغر میشم پس هر وقت  اضافه وزنم بهم فشار می‌آورد و نزدیک به مراسم عروسی و یا چیزی بود من سریع باشگاه ثبت نام میکردم و کمی کم خوری میکردم  سریع لاغر میشدم ولی  به محض اینکه اون مراسم رو رد میکردم دوباره همه چیز رو رها میکردم و سریع چاق میشدم و یادم میاد آخرین بار بعد از بارداری  دومم که خیلی چاق شده بودم به شدت از چاقی متنفر بودم و حالم بد بود برای همین چهار ماه بعد از زایمانم  رفتم پیش  کارشناس  تغذیه و به همراه رژیم به باشگاه هم  می رفتم اونم با پشتکار. با عشق به لاغری  با تعهد و استمرار  و اینقدر رفتم  و همزمان با اون رژیم سنگین گرفتم که در نهایت سختی و زجر من تونستم لاغر بشم و وزنی رو تجربه کنم که در کل دوران ازدواجم همچین وزنی رو نداشتم اما چه فایده که ماندگار نبود و من بعد از اون موقع همش در حال رفت و آمد بین چاقی ولاغری بودم و من چون خیلی  به کارشناس تغذیه از این نوسان وزنم  گله کردم اونم گفت باید بری ترازو  بخری  و بزاری داخل اتاقت و هر هفته خودت رو وزن کنی که این همه بالا و پایین نشی و وزنت رو کنترل کنی و من هم خریدم و بعد هم  برای ا انجام این کار کلی با وسواسی خاصی اون رو انجام میدادم مثلا با لباس نازک میرفتم در یک جای مشخصی میرفتم  حتما اول صبح میرفتم بعد از اجابت مزاج میرفتم و یا حتما  وزنه رو روی سرامیک میزاشتم و ….و در نهایت هم  ترازو عدذبالایی رو نشان من میداد  که اصلا با تلاشهای من  برای لاغری هم خوانی نداشت  و در اون لحظه  من دیگه  همه چیز برام تمام  میشد اینقدر حالم بد میشد گریه میکردم و…. .‌‌‌‌‌که همه متوجه میشدن و میگفتن بازم چیه نکنه وزنت اضافه شده  و من کلی براشون درد و دل میکردم و اونها هم میگفتن آخه چون تو فلان دارو و مشکل رو داری طبیعی که چاقتر بشی قبول کن دیگه تو اینطوری .اما من هر گز نمیتونستم قبول کنم چون می‌دیدم چقدر محدودیت دارم چقدر زجر و سختی میکشم و اما در نهایت وزنم از خیلی‌ها که چندین برابر من میخورن چاقتر هستم و همیشه دنبال علت می‌گشتم وکلی  سوال در ذهنم داشتم که چرا من که اینطوری  با محدودیت میخورم از فلانی اینقدر کمتر میخورم اما اینقدر وزنم بیشتر هست ؟؟ و یا مگر یه دارو چی می‌کنه که من چاق بشم ؟؟ چون من اعتقاد داشتم آدم با خوردن بیشتر وزنش بیشتر میشه و با کم خوردن وزنش  کمتر میشه برای همین نمیتونستم  قبول کنم که یک دارو من روچاق می‌کنه ؟؟

      خلاصه اینکه من در دوران رژیمم  و ورزشم واقعا ذهن پریشانی داشتم و من همیشه در حال وزن کردن بودم و به محض اینکه می‌دیدم کمی چاقتر شدم میرفتم دکتر و درخواست رژیم جدید میکردم و دوباره لاغر میشدم اما بازم بعد از مدتی از دستش میدادم .و این رو هم بگم اوایل ازدواجم که هنوز بچه دار نشده بودم و کلی چاقتر شده بودم به اصرار خواهر بزرگم برای رفع این اضافه وزن یادم هست میرفتم یه جایی که کلی وسیله داشت که  امواج خاصی رو با برق وارد بدن من میکرد و واقعا حس بد و درد ناکی بود اینقدر زجر آور بود که من چند جلسه با سختی رفتم اما دیگه ادامه ندادم و بعدش همش با رژیم و ورزش خودم رو لاغر کردم تا این اواخر که خیلی خسته و ناامید  بودم و   میخواستم به سمت قرص لاغری و یا دمنوش برم که دیگه خدا من رو با این راه  هدایت کرد و زمانی که وارد این راه شدم اصلا از خود بی خود شدم چون انگار گمشده ی خودم رو پیدا کرده بودم احساسم خوب شد و احساس  قدرت. و توانایی کردم که میتونم و امیدوار شدم که میتونم تغییر کنم  و با همون  تعهد و پشت کار که در ورزش  و رژیم داشتم وارد این دوره ها شدم و تمام انرژی و توانم  رو وارد این دوره ها کردم و با استمرار در این راه  و با عشق و ایمان . توکل در این راه قدم برداشتم  و کاری به هیچکس نداشتم  که میگفتن نمیشه امکان نداره من رفتم و کلی  نتایح ارزنده گرفتم .

       من اضافه وزن  رو یاد گرفتم  مثل خیلی از  هنرها که یاد گرفتم مثل خیلی  از زبانها که یاد میگیریم  اما من میتونم با تلاش خودم زبان لاغری و یا هنر لاغری رو هم یاد بگیریم واصلا چیز سخت و پیچیده ای نیست زبان بدن  همه ی افراد چاق زبان  چاقی  بوده  و چون ما این زبان رو خوب یاد گرفتیم   باعث شده که چاق  بشیم و اما من با بودن در این سایت دارم زبان لاغری رو یاد میگیریم و من خیلی راحت بدون زجر و سختی  دارم لاغر میشم  

      پس من اینقدر این آموزشهای لاغری رو تکرار میکنیم تا ملکه ی ذهن من بشن چون ذهن من قابلیت فراموش کر دن هیچ هنری و زبانی رو نداره و همیشه اونها در ذهنم هستن فقط میتونیم کمرنگ و یا پررنگشون کنیم  من دارم زبان لاغری رو خوب یاد میگیرم از کجا میگم ؟ وقتی با خواهر و یا دختر متناسبم برخورد میکنم دقیقا میفهمم چی میگن دقیقا مثل اونها رفتار میکنم خیلی رفتارهام شبیه اونها شده ناخواسته تغییر کردم  دیگه پرخوری ندارم حرص و ولع ندارم فقط به دنبال خوردن نیستم در هر شرایطی نمی‌خورم همیشه گرسنه نیستم هر غذایی رو به هر شکلی نمی‌خورم  و وقتی از این رفتارها   دارم که ناخواسته مواد غذایی رو رد میکنم و نمی‌خورم  و میگم سیر هستم و یا نمی‌خوام  در حالی که جلوی من هست اما من نمی‌خورم واقعا خوشحال میشم واحساس قدرت و توانایی و  تناسب میکنم البته بیشتر اوقات همون لحظه متوجه نمیشم بعدا که فکرشو میکنم میبینم وای عجب رفتار شگفت انگیزی داشتم چون  من با فلان موقعیت رو به رو شدم اما نخوردم و این اوج خوشخالی وارزشمندی در رفتار غذایی  من هست که در گذشته شاید اصلا تجربه نمی‌کردم و فقط در متناسبها می‌دیدم و حسرت می‌خوردم اما حالا خودم به این شکل رفتار میکنم شاید هم بهتر از اونها چون خیلی وقتها خواهرم میگه تو چرا همش  میگی سیری خوب بیا بردار بخور میگم من الان نمیتونم در اون ساعتی که گرسنه باشم به راحتی میخورم اما الان گرسنه نیستم پس نمی‌خورم .

      واین واقعا برای من لذت بخش هست و من همچنان ادامه میدم و الان چند سال  هست در این شرایط هستم و نه تنها وزنم برنگشته بلکه متناسب تر و جمع و جور تر شدم و در کنارش کلی حال خوب و آرامش و آزادی هم پیدا کردم که حاضر نیستم حتی برای یک لحظه به گذشته برگردم که من سالها التماس دکتر و مربی و  ….میکردم که یکم من رو لاغر تر کنن و در نهایت هم لاغر تر  نمی‌شدم چون ذهنم چاق بود. چون من حساس  بودم  و از چاقی  میتر سیدم  و  تنفر داشتم  و امید به لاغری همیشگی نداشتم و میگفتم من نمیتونم برای همیشه لاغر بشم  من باید با زجر و سختی کمی خودم رو لاغر تر کنم  اما حالا اینطور نیست من سالها هست در آرامش هستم و با حال خوب و راحتی متناسب تر شدم و هرگز دیگه به دنبال رژیم و ورزش نرفتم چون ذهنم رو دارم با جسمم هماهنگ میکنم و اون ذهنم رو پر ازفرمولهای لاغری میکنم و نقشه‌ی ذهنی مناسبی رو  ترسیم میکنم پس لاغری بیشتر و زیباتر حق من هست وزن زیبای ۵۹,کیلو حق من هست . جسم سبک و شاداب و لاغر و خوش فرم حق من هست 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبا
      1400/09/08 21:25
      مدت عضویت: 1329 روز
      امتیاز کاربر: 12736 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 869 کلمه

      سلام

      من خیلی این فایل های توی طبیعت رو دوست دارم .

      این فایل فوق العاده بود و چقدر متاثر کننده بود. منم همیشه وقتی هیچکس خونه نبود لباسامو در میوردم ، وزنه رو میزاشتم روی سرامیک و کلی حرص میخوردم و به خودم میگفتم نکنه ترازو ، تراز نباشه و به خاطر شیب زمین ، ترازو منو چاق تر نشون بده و همیشه هم عدد روی وزنه ناامید کننده بود تنها باری که رفتم روی ترازو و از دیدن وزنم خوشحال شدم و حس خوب پیدا کردم ، وقتی بود که بعد از عمل آپاندیسم و چند روز چیزی نخوردن و فقط سرم زدن  برگشتم خونه و رفتم رو ترازو و دیدم ۷ کیلو لاغر شده بودم ، اون لحظه رو هوا بودم و کلی خوشحال بودم ، رفتم تمام لباسایی که قبل از عملم جدید خریده بودم برای عیدو پوشیدم و با دیدن اون لباسایی که ازم کلی گشاد شده بودن توی تنم ، ذوقم هر لحظه بیشتر میشد ولی اونم دوامی نداشت ، همه به من میگفتم تازه عمل کردی یه چیزی بخور و من‌ همش چیزای اضافه بر نیازم خوردم و خوردم و هر بار میرفتم روی ترازو میدیدم صد گرم صد گرم داره به وزنم اضافه میشه ، این خیلی وحشتناکه ، چی میشه که یه نفر انقدر از خودش ناامید بشه و تمام تلاششو بکنه و التماس یه جسم بی ارزش رو بکنه که وزنش رو کمتر نشون بده ، یادم میاد یه زمانی از بس دلم میخواست لاغرشم ولی هر بار که نوبت غذا خوردنم میشد کلی پر خوری میکردم ، دلم میخواست یه مدت برم توی کما . الان که بهش فکر میکنم میبینم که این فکر خیلی وحشتناکه ، من دلم میخواست سلامتی خودم رو توی خطر بندازم به خاطر اینکه یه سلامتی دیگه ای رو به دست بیارم ، تازه اونم فکر میکردم با این جور لاغر شدن سالم میشم و کمتر زحمت میکشم و بدون مقاومت لاغر میشم ، اما این ترسناک ترین فکری بود که من میتونستم برای لاغر شدن داشته باشم ، من خودمو میبخشم به خاطر این فکر ظالمانه ای که نسبت به خودم داشتم و الان میدونم که در راه درست هستم.

      امروز که داشتم فایلو دوباره گوش میدادم یه لحظه به این فکر کردم که بیام افکار این چند وقتمو در قالب همین زبان و یادگیری و این چیزا شبیه سازی کنم . به خودم گفتم بیا از امروز دیگه فارسی حرف نزنیم و همون لحظه دقیقا همون لحظه فهمیدم که چقدر مسخرست که من به خودم بعضی وقتا میگم بیا از امروز دیگه به اندازه بخور و پرخوری نکن. من دیدم حتی فکر کردنم هم فارسیه ، معلومه که نمیتونم از یه روزی به بعد فارسی حرف نزنم چون حتی اگه حرف هم نزنم ،ولی من دارم با این زبان فکر میکنم و نمیشه حذفش کرد ، باید باهاش کنار بیام و اگه میخوام یه زبان جدید یاد بگیرم فقط باید برم و یادش بگیرم بدون توجه به چیزی که الان دارم باهاش حرف میزنم ، چون هر چقدر بیشتر زبان جدیدمو تمرین کنم زبانی که دوسش ندارم برام کمرنگ میشه و منم همینو میخوام.

      یه بار یه نفر از من پرسید که چرا بهای دوره ی لاغری با ذهن انقدر زیاده و منم یاد همین حرف شما افتادم که همیشه میگید لاغری یه زبانه که باید یادش گرفت ، منم بهش گفتم شما کلاس زبان میخواید برید پول نمیدید؟ تازه برای کلاس زبان حرفه ای و طولانی مدت هر سال همین مقدار و حتی بیشتر از این پول میدیم، اما در لاغری با ذهن ما یه بار بهای دوره رو دادیم و تا آخر عمرمون میتونیم ازش استفاده کنیم ، پشتیبانی فوق العاده ی دوره و همراهی خود استاد ،آگاهی هایی که توی تمام جنبه های زندگی بهمون کمک میکنه ، اعتماد به نفس ، دوست داشتن خودمون و هزاران چیز دیگه که ما فقط توی همین یه پک خریداری میکنیم ، یعنی ما اگه هیچ دوره ی دیگه ای نخریم ، هیچ کلاسی شرکت نکنیم ، هیچ مطلبی دنبال نکنیم ، هیچ کتابی نخونیم ، این دوره و این سایت میتونه مارو تا آخر عمر تامین کنه ، بدون نیاز به چیز اضافه ای 

      اتفاقا همین چند روز پیش داشتم خلاصه ی یه کتاب موفقیتو میخوندم و توش در مورد نمودار تی حرف زده بود و وقتی توضیحاتشو خوندم دیدم که این دقیقا همون تنرین تلقینیه دوره ی لاغری با ذهنه تازه استاد گفتن از عکس هم درش استفاده کنیم و اینطوری تاثیرش هزاران برابر میشه چون ما همون موقع که میخونیم نتیجش رو هم به صورت تصویر میبینیم . این خیلی فوق العاده بود و مشخصه که مطالعاتی پشت دوره های لاغری با ذهن وجود داره و استاد این دوره ها رو با چاشنی زندگی خودشون و مطالعاتی که داشتن مخلوط کردن ، برای همین تاثیرات فوق العاده ای داره.

      و آیا این درست نیست که این دوره بهای متناسب با محتوای فوق العادش رو داشته باشه؟

       استاد راست میگن واقعا ؛ فقط کسایی که شجاعت تغییر کردن رو داشته باشن توی این دوره شرکت میکنن و این بها رو می پردازن ، کسانی که هنوز پشت در موندن و به توانایی خودشون در لاغر شدن ایمان ندارن معلومه که قیمت و ارزش دوره رو بهانه میکنن و تا زمانی که تصمیم قاطع خودشون رو نگیرن هیچ انتظاری برای تغییر زندگی و اندامشون نیست.

      خدایا شکرت

      ممنونم استاد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/09/06 21:19
      مدت عضویت: 1236 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,464 کلمه

      سلام استاد عزیز و دوستان متعهد و پرانرژی

      زبان مشترک افراد چاق چاقی است که برای همه افراد چاق قابل درک است. 

      زبان فارسی زبان مشترک ماست و یادگرفتیم و هرروز داریم ازش استفاده می کنیم و هرگز نمی تونیم فراموشش کنیم

      و وقتی ما رژیم می گرفتیم و ورزش می کردیم داشتیم سعی می کردیم زبان چاقی را فراموش کنیم و امکانپذیر نیست  ولی ذهن ما قابلیت اینو داره که زبان مختلف دیگری را هم یادبگیریم و از اونها هم استفاده کنیم و افرادی هم هستند که چند زبان مکالمه مثل انگلیسی و ترکی و چینی را بلد هستند.

      چاقی هم بک زبان است زبان چاقی مثل موسیقی که زبان خودشو داره یا نقاشی زبان خودشو داره یا حتی  آشپزی 

      لاغری هم یک زبانه که در وجود ما نهادینه شده و از روز اول بوده چون جز  طبیعت ما هست ولی ما به عنوان زبان دوم چاقی را یادگرفتیم از خانواده و جامعه و رسانه و استادچاقی شدیم و سوئیچ لاغری را خاموش کردیم و فقط کافیه بیاییم زبان لاغری رو تکرار کنیم و به قول معروف دوره کنیم یعنی سوئیچ فعال بشه و خودبه خود زبان بدن ما میشه لاغری مثل خیلی از افرادی که لاغر به دنیا اومدند و زندگی کردند و از این دنیا رفتند پس لاغری زبان هست زبانی که دستورات گرامری خودشو داره و وجود داره بیرون من نیست اتفاقا درونه منه و دردسترس فقط کافیه باورش کنم که هست مثل همون مزرعه قشنگ در فایل قبل فقط بدونم یک فیلتر چاقی ناآگاهانه جلوی خروجی ذهن منه حتما این فیلترو میشکونم و خودبه خودی زبان لاغری بدنم شروع به هنرنمایی می کنه و عااالیه   

      🦋💙🦋💙🦋

      هر کاری با احساس خوب و لذت انجام بشه نتیجه را فوق العاده و رضایت بخش می کنه🌟

      تمام این فایلها تلنگری آگاهانه هستند برای اینکه سفری در درون ذهن و عقاید خود و باور و بینش هامون داشته باشیم و برای من یک پیام داشت هرکاری که با احساس خوب و لذت انجام دادم پیروز شدم درواقع ما با رژیم گرفتن و یا ورزشهای اجباری داشتیم خودمون را محدود می کردیم و چون جنس خلقت ما آزادی هست نمیتونه منع و محدویت را بپذیره و ذهن سرکش میشه و تمایلات ناسالم از خودش بروز میده پرخاش و خشم و چاقی بیشتر  جنس آزادی انتخابه قدرته حال خوبه …..من یادمه وقتی انگیزه داشتم مثلا یک مراسم عروسی داشتیم با شوق و احساس خوب و باور و تصویر سازی خودم تو لباس مجلسی ام روزی دوساعت تردمیل می رفتم  و در دو هفته بین ۵تا ۸کیلو هم از اضافه وزنم کم می شد اما متأسفانه بعد از عروسی بر می گشت چون هم مسیرم درست نبود و هم انتظار لاغرماندن از خودم نداشتم و مثلا همین جدول ضرب رو با آهنگ می خوندیم و یا بالا پائین می پریدیم و یک عمره حفظیم ولی خیلی کارها را موفق نبودیم که خانواده هامون هم خیلی  تأکید داشتند ولی به زور بوده یا اجبار ….پس اندیشه و طرز فکر و باورهای ماست که احساس ما را نسبت به موضوعات تغییر میده مثلا یک نفر رقص حالشو خوب می کنه حس شادی و ارزشمندی و تناسب اندام بهش میده و همین نتیجه را دریافت می کنه ولی دیگری رقص را گناه میدونه تصور میکنه نگاه بد بهش میشه یا می افته تو جهنم و احساسش بد میشه باعث میشه نوعی سم هورمونی بدنش ترشح کنه این فرد اگر برقصه هم حتما اندامش به هم میریزه و دچار عذاب میشه !….

      تمام وقتهایی که برای خلاص شدن از شر چاقی ورزش می کردیم احساسمون بد بوده یعنی انگار این چاقی به ما تحمیل شده یعنی دوسش نداشتیم یعنی انقدر بهمون گفتند که نخور و نشین و نخواب که انگار آزادیمون را گرفته و هربار ما خودمون را در برابر چاقی ضعیف فرض کردیم و چاقی شده بود یک غول دقیقا غول مرحله آخر که نمی شد از شرش خلاص بشی به خاطر همین با حال بد با خشم با تنفر به زور ورزش می کردیم و ذهن و جسم ما هماهنگ نمی شد و توجه همش رو چاقی بیشتر بود و دیگه ضد حالش این بود که بری روی ترازو و دنبال گرم گرم ها باشی که کم شدند و ببینی کم نشده !….من بارها اینکارو می کردم توی خونه قبل از رفتن روی تردمیل و بعد از تردمیل می گفتم جاش باید ثابت باشه دور از آهن باشه بعد از اجابت مزاج باشه صبح زود باشه قبل از حمام باشه چون آب به پوستم نفوذ می کرد و سنگین تر نشونم می داد کش مو یا کلیپس به موهام نباشه عصبانی نباشم که تپش قلب داشته باشم آب نخورده باشم یک هفته بعد از دوران قاعدگی  باشه و چقدر یک انسان ناآگاه میتونه خوار بشه و تحقیر بشه و التماااس کنه به ترازو که وزنشو کمتر نشون بده یعنی همیشه حال بد داشت برام  خدا خیرتون بده استاد راحت شدم یک ساله خودمو وزن نکردم. خودمو هربار وزن می کردم اگر وزن کم کرده بودم درگیر بودم که چرا انقدر کم ؟!یا چیکار کنم کمتر بشم !؟..اگر هم زیاد بود که انگار سقف آسمون رو سرم خراب می شد احساس عجز و ناتوانی و خشم و خشم و تنفر بدنم را چنگ می زدم خودمو نفرین می کردم و اتفاقا می رفتم انقدر می خوردم تا عقده دلم خالی بشه .چه روند تکراری و مزخرفی بود واقعاا 

      ولی از وقتی که به لطف خداوند در مسیر شناخت هدایت شدم برام سئوال بود چرا انسانهای موفق ورزش می کنند ؟!چه طور میشه یک نفر سالهاست ورزش می کنه ؟!(اصلا درکی از لذت ورزش نداشتم )تازه این اواخر کارشناس تغذیه برنامه ورزشی هم بهم داده بود که بدنم سفت بشه ….یا الگوی جدید یک ساعت قبل از غروب زمان خوبه ورزشه یا صبح زود قبل تردمیل چیزی نخور بعد تردمیل تا یک ساعت چیزی نخور و بعد از تردمیل شیرینی و چربی مصرف نکن چون سریع جذب میشه سرعت هر سه هفته یکبار بره بالا شیب هم اضافه کن از نیم ساعت شروع کن و برسه یک ساعت و بعد هم رقص اضافه بشه تو مسافرت بیخیال نشی یه طوری برو پیاده روی….این چه مصیبتی بود …

      ولی پرسشهای ذهنی من به دنبال جواب بودند بین بدن من و یک فرد متناسب هیچ فرقی نیست فقط دید ما نگرش و باور ما با هم فرق می کنه پس اگر فردی عشق به ورزش داره و لذت میبره براش سرگرمی هست و تفریح یا برای زیبایی اندامش ورزش می کنه چون با شوق و لذت این کار را انجام میده ذهن  و جسم هماهنگ می شوند و نتیجه مثبت دریافت می کنه منم چندروزه با باور و نگرش جدیدم دارم ورزش می کنم هیچ برنامه ای نزاشتم هروقت دلم خواست میرم هیچ سرعت و شیب و زمانی هم ندارم فقط میخوام سرحال بشم و پرانرژی بیشتر احساس می کنم برای خودم دارم وقت میزارم و حالم خوب میشه …

      در مسیر لاغری با ذهن و البته روش آموزش ذهنی تجربیات قشنگی دریافت می کنم که در تمام حنبه های زندگی مؤثر هستند امروز بعد از تردمیل و دوش گرفتن گرسنه بودم رفتم سر یخچال یک شیر کوچک بسته بندی بود که روش نوشته بود شیر گاومیش با چربی بالا یهو انگار ترسیدم بردارم بخورم یعنی یک کد بود در ذهنم از گاومیش (ماست های خوشمزه و پرچرب که همیشه تو رژیم منع می شدم )به خود اومدم استپ کردم نفس عمیق کشیدم و  گفتم این هیچ قدرتی نداره قدرت منم و افکارم هرچی باور از قبل بوده بی اعتبار می کنم و خوردمش ولی موقع خوردن هی منفی باف حرف می زد …یعنی چندفرمول را ترکیب کرده بود می رفت رو مخم ….دستگاه بودی الان جذب میشه ها …چربه این گاو میشه ها….چرا دوباره پرخور شدی!؟…تمایلت رفته به شیرینی ؟!…..خلاصه منم سعی داشتم به قدرت انتخاب خودم فکر کنم بعد با خودم گفتم مثلا ۵روز به طور ناخودآگاه خوب عمل می کنم بعد یک روز انگار باورهای قبل میاد به سطح ذهنم و انگار دارند خروج پیدا می کنند و حتما این زمان که با زبان لاغری پیش میرم بیشتر میشه….راسش منفی بافم خودش معلمه در صلح باشی میتونی درسشو بگیری یعنی داره آلارم میده اینجا مورد داری اصلاحش کن .

      من سعی دارم به خودم بگم که فقط دانشجو هستم در حال یادگیری کارم اینه که متعهد به مسیرم و تمریناتم باشم فکر کنم و به وقت گرسنگی غذامصرف کنم ولی در طول روز پیش میاد میبینم ناخودآگاه خوراکی تو دهنم هست آخه خیلی قبلا ریزه خوار بودم و به محض اینکه یادم میاد میندازم سطل زباله و از این رفتار خودم خوشم میاد تازه متوجه میشم که خیلی وقتها من تشنه بودم ولی غذا میخوردم یعنی تشخیص آب و غذا هم فقط خوردن بوده برای ذهن چاقم ولی مسیر لاغری با ذهن آسونه لذت بخشه متنوعه و طبق قانون آزادی و لذت صددرصد نتیجه ماندگار داره من عااشق آزادی هستم🦋😇 

      خالق تورا شاد آفرید و آزاد آزاد آفرید 

      خدایا شکرت هزاران بار که از بندهای بسیاری آزادم کردی خدایا شکرت که هم فرکانس انسانهای هدفمندو پرانرژی  و عاشقم 

      خدابا شکرت 

      خدایا عااااشقتم ❤️  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/09/05 23:03
      مدت عضویت: 1623 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,781 کلمه

      روز ۵۰ تکرار 

      زبان لاغری را یاد بگیرید، لاغر میشوید

      سلام و درود به همران عزیز و استاد گرامی

      خدارو سپاسگذارم برای یک آگاهی و بینش جدید 

      قبل از اینکه مقاله و فایل امروزو شروع کنم خواستم در مورد درک بهتر و شفاف ترم از جلسه قبل بگم ،در مورد عینک های رنگی که دید ما با هر کدوم از اینها یک طیف متفاوت میشه 

      قبلا هم این فایلو گوش کرده بودم و کاملا فهمیده بودمش ولی از دیروز یجور دیگه ای در موردش فکر میکنم ،مدام در همه جنبه های زندگیم به خودم میگم فریده الان که به این مسئله برخورد کردی و داری در موردش نظر میدی ،چه فیلتری با چه رنگی جلوی مغزته؟

      مثلا دیشب که تولدم بود و دخترم سوپرایزم کرده بود و چندین مدل فینگر فود و خوراکی روی میز بود ،وقتی به اونها نگاه میکردم به خودم گفتم فریده داری با چه عینکی به خوراکی ها نگاه میکنی؟

      اگر هنوز اعماق افکارت اینه که اگر چیزی بخورم چاق میشم ،بیا این فیلترو کنار بزنیم‌ و بشکونیمش ،بیا بدون اون فیلتر بهشون نگاه کن ،خیالت راحت باشه که خوردنشون اتفاقا به انرژی رسانی بدنت کمک میکنه ،یعنی در مورد غذاها و ترس هامون با خودمون منطقی صحبت کنیم تا حجم نگرانی ها و فرمول های قدیمی کم بشه

      و هر چقدر این آگاهی هنگام خوردن در من بیشتر بشه ،ترس های پنهان شده درونم که شاید من از بودنشون با خبر نباشم در من کمرنگ میشن و یواش یواش از بین میرن و من مطمئنم این‌ اتفاق میفته چونکه از دیروز تا حالا که درکم متفاوت شده احساسم آرومتره و احساس هم که جی پی اس بدن ماست و هیچ وقت دروغ نمیگه

      امروز که رفته بودم پیاده روی تصمیم گرفتم در مورد چندتا باور در مورد پول و روابط با خودم صحبت کنم و بندازمشون تو این فرمول عینک  و متوجه شدم با هر بار باز کردن دیتیل های اون باورها و منطقی کردنشون و شفاف سازیشون ،حسم سبکتر میشه و این کار باید تکرار بشه

      و این عینک های تاریک و سیاه روی تمام افکار ما خیمه زده که با درک  و آگاهیشون میتونیم بسمت شفاف سازی حرکت کنیم 

      دقیقا ما زبان چاقی را یاد گرفتیم ،چند روزه که خواهرم اومده ایران با دختر ۵ سالش ،این همون خواهرمه که گفتم مشکلات زیادی با نخوردن های نوه ش داشت و همیشه با یک بشقاب غذا دنبال نوه ش بود و هنوز هم بعد از ۸ سال نوه ش با تهدید و دعوا غذا میخوره ،نوه دلش غذا نمیخواد ولی اینها بهش فشار میارن

      امروز که خواهرم داشت به دخترش صبحانه میداد ،اولا که دخترش دائم با آی پد بازی میکنه ،حتی موقع نهار و شام هم ،اون‌ بازی میکنه خواهرم لقمه میذاره دهنش، امروز وقتی دخترش ممانعت میکرد برای لقمه آخر و خواهرم بهش میگفت باید بخوری ،بهش گفتم دلش نمیخواد چرا بهش زور میگی ؟

      گفت آخه دیگه لقمشو درست کردم و دستمه  چکارش کنم؟ خودشم خندش گرفت ،گفتم چونکه درست کردی باید به زور بدی دخترت بخوره؟ بعد که چاق میشه میگی چرا چاق شد؟

      اتفاقا همیشه هم درگیر اینه که مبادا دخترش چاق بشه ،بقول خودش چند ماه پیش که  احساس کرده  داره شکمش بزرگ میشه تا مهد کودکش پیاده میبردتش  که هم اون لاغر بشه هم خودش 

      با اینکه خواهرم چاق نیست و یکی از مشکلاتش در زمان های گذشته این بود که دلش میخواست ۵ کیلو توپر بشه ،اون وقتا ۵۰ کیلو بود و خیلی دکتر میرفت که چاق بشه و زمانیکه وزنش رفت رو مرز ۶۵ کیلو  دیگه ترسید ،حتی یه زمانی تا ۷۴ کیلو هم چاق شده بود که خیلی سرعتی غذاشو کم کرد و وزنشو رو ۶۵ نگه داشت

      و یکی از باورهاش اینه که اگر پیاده روی و ورزش کنه بشدت لاغر میشه و چونکه باور داره لاغر هم میشه ،بقول خودش اگر بتونه خوردنه سس مایونزو کنار بذاره لاغر میشه ولی چونکه بیس مغزش  بیشتر بسمت لاغر بودنه هیچ وقت ندیدم که چاق بشه 

      و ما همینجوری زبان چاقیو یاد گرفتیم با همون یک لقمه اضافه ای که مادرمون به زور به ما داد و ما مجبورن خوردیم ،با گفتن و تکرارش در مغز ما مسیرهای عصبی چاقی ساخته شد که فرمان های مغز ما بسمت چاقی صادر میشد 

      مثال جالبیه ،اینکه ما نمیتونیم زبان فارسی رو فراموش کنیم ،مثل خیلی از افرادی که سالهاست ایران زندگی نمیکنن ولی بلخره زبان فارسیو متوجه میشن و از یاد نبردن 

      از ۱۸ سالگی تا ۸ سال پیش که ورزش های مختلفیو انجام میدادم که دلیل اصلی ۹۵ درصد همشون بخاطر چاقتر نشدن بود و از روی اجبار هر روز مجبور بودم بلخره یه ورزشیو انجام بدم

      مثلا یه مدت طولانی مثلا ۸ سال  ،روزهای فرد میرفتم بدن سازی و کار با دستگاه که فکر میکردم خیلی لاغر کننده  باید باشه ، البته بدنم یکمی فرم جمع تر میگرفت ولی دلیل  رفتن من به باشگاه ترس از چاق شدن بود و روز های زوج ۲ ساعت میرفتم بدمینتون که خودش کلی فشار روی بدنم بود ،۱ ساعت هم بعدش میرفتم چربی سوز ،تمام که میشد ۱ ساعت هم تو محوطه باشگاهمون که تو یه پارک بزرگ  که مخصوص بانوان بود و کلی اونجا سرگرم ورزش و پیاده روی بودیم و اون جریان ۸ سال طول کشید ،یعنی من تو اون مجموعه ورزشی ۸ سال بصورت هر روز فعال بودم

      البته که لذت هم میبردم چونکه با دوستان و پارتنرهای ورزشی زیادی و مربی ها هم دوست شده بودیم و لحظات شادیو میگذروندیم و انگار برام سختی های اون ورزش ها یا مسیری که هر روز باید طی میکردم مهم نبود 

      ورزش هاییکه بخاطر ترس از چاقتر نشدن انجام میدادم مثل بدنسازی ،چربی سوز، ایروبیک ووو از روی اجبار بود ولی عاشق بدمینتون بودم و از ته اعماق وجودم بازی میکردم و خوب هم تونسته بودم پیشرفت کنم ولی به دلیل اینکه آسیب های کمر ، پا و زانو دیدم ، نتونستم ورزش مورد علاقمو ادامه بدم و نتونستم مربی بدمینتون بشم 

      در حال حاضر ورزش خاصی انجام نمیدم ،هفته ای ۱ بار میرم انعطاف و رقص ،انعطافو که به اصرار مربی رقصم میرم که تاکید کرده پیش نیاز یک یک رقصنده داشتن بدن منعطفه که بتونه حرکت های رقصو خوب تو بدنش بنشونه ،گاهی پیاده روی میکنم و حین پیاده روی در مورد باورسازی هام با خودم صحبت میکنم ،چند وقتیه تنیس هم نتونستم برم ولی عاشق تنیس هستم و در اولین فرصت مجدد شروعش خواهم کرد

      از خاطرات وزن کشی هم که مثل همه افراد چاق ،هر چیزی که احساس میکردم ممکنه گرمی منو چاقتر نشون بده از خودم جدا میکردم حتی ساعت ،کفش و چندین بار میرفتم رو وزنه که شاید کمتر نشون بده و خوشحال بشم و جالب بود برام یکبار که با یکی از دوستان متناسبم بیرون بودیم و جایی ترازو دیدیم و خواستیم خودمونو وزن کشی کنیم ،دوستم با پالتو ،کفش و کیفش رفت رو ترازو ،بهش گفتم پالتو و کیفت سنگینه بده  به من بدون اونها برو ولی ایشون اهمیتی نداد و گفت مهم نیست ،در واقع اون ترسی از وزنش نداشت 

      مسیر لاغری با ذهن بهترین راهیه که ما میتونیم با تغییر دادن محتویات ذهن و دستورات جدید به بدن ، بسمت لاغر شدن حرکت کنیم و بصورت ریشه ای برای همیشه با آموختن زبان لاغری در سطح تناسب اندام باشیم و لذت زندگی افراد متناسب رو ما هم ببریم 

      لاغری با ذهن رژیم نداره ،ورزش نداره ،اصلا کاری به عوامل بیرونی نداره چونکه به محض ساخته شدن فرمولها  دستوران مغزی بسمت لاغر شدن هدایت خواهد شد و بصورت خودبخود پروسه لاغری انجام میشه

      خدارو سپاسگذارم که تصمیم گرفتم زبان لاغریو یاد بگیرم تا بتونم به زبانش زندگی کنم و لذت بیشتری ببرم ،ما زبان ارتباط برقرار کردن با هر چیزیو که یاد گرفتیم قویتر شدیم ،زبان انگلیسی یاد گرفتیم تونستیم راحتر مسافرت کنیم ،موسیقی یاد گرفتیم تونستیم با موسیقی ارتباط بگیریم ،زبان قوانین جهان هستی به ما کمک کرد تا با کیفیتر زندگی کنیم

      با یاد گیری هر زبانی قدرت و توانمندی های ما بیشتر شد ،انگار مجهز به ابزارهای بیشتری شدیم که در ادامه مسیر زندگی کمکمون میکنه و الان هم داریم زبان لاغریو یاد میگیریم 

      زبان لاغری چیه ؟ زبان لاغری یعنی دانش و اطلاعاتی  که من از لاغری دارم ،قبلا چجوری به چاقی فکر میکردم ؟ چه تفکراتی به دنیا ، جهان ، خودم و غذاها داشتم ؟

      الان که در دوره ها هستم  چجوری زندگی میکنم؟ آیا ترس های من کمتر شده؟ بله ،آفرین یعنی الفبای لاغریو یاد گرفتی ،آیا تلاش خودتو میبینی؟ ایا با خودت تونستی به صلح برسی؟ آیا خودتو میپذیری و دوست داری؟ آیا باور کردی که تو هم میتونی لاغر بشی؟ آیا احساس لیاقت میکنی که تو هم انسانی هستی که باید متناسب باشی ،آیا لاغر شدنو کوچیکش کردی و خودتو بزرگ؟

      دقیقا من سالها با چاقی خودم جنگیدم ،دلم میخواست لاغر باشم ولی چونکه باور نداشتم که منهم میتونم لاغر بشم با چاقی میجنگیدم ،مدام خودمو تنبیه های رژیمی میکردم ،خودمو سرزنش میکردم ،ورزش های سخت انجام میدادم و در حین ورزش به خودم میگفتم فریده تا زمانیکه نتونی لاغر بشی و لاغر بمونی با ورزش ها و رژیم های سخت اذیتت میکنم و احساس میکردم بدنم دشمن منه و ازش بدم میومد و گاهی به قسمت هایی از بدنم مشت میزدم و بهش نفرت منتقل میکردم و مدام بهش میگفتم تو چرا بدن من شدی یعنی خدا بدن قشنگتری نداشت که به من بده و مدام تو حالت قربانی بودن بودم

      باید در مسیر لاغری با ذهن به توانمندی های خودمون آگاه بشیم ،اینکه بدن من با بدن خواهرم هیچ فرقی نداره پس چرا اون لاغره و من چاق بودم ،تفاوت در نوع نگاه هاست نه در عوامل بیرون از ما

      وقتی خودمونو بزرگ ببینیم و خواسته هامونو کوچیک ،دیگه انقدر درگیر انجام نشدنشون نخواهیم بود ،وقتی خودمونو لایق متناسب بودن بدونیم که از اول هم حق الهی من تناسب بود که اگر من لاغر نباشم کی لاغر بشه ؟ اگر انقدر محکم قبول میکردیم که ما هم مثل همه افراد باید باید متناسب باشیم ،متناسب میشدیم 

      متاسفانه الگوها گفته بودن ما توانایی هیچ کاریو مخصوصا لاغر بودنو نداریم ما هم پذیرفته بودیم ، حالا برعکس میخواییم در خودمون عضله های توانمندیو قوی کنیم که دست به هر کاری بزنیم طلا بشه 

      لاغر شدن و موندن که دیگه چیزی نیست ،این آپشن روی من نصب شده بود ولی به مرور دی اکتیو  شده و الان داریم مجدد اکتیوش میکنیم ،منم میخوام به تمام حق های طبیعیم دسترسی داشته باشیم و همین احساس در من غرور مثبت بوجود میاره ، مثل  بچه های کوچیکی که جسورانه خواسته هاشونو از پدر و مادرشون میخوان و بلخره بدست میارن 

      خدارو شکر میکنم که در مسیر صحیح هستم ،خدارو شکر میکنم برای ثبت هزارو یکمین کامنتم ،یعنی من ۱۰۰۱ رد پا از خودم در این سایت بجا گذاشتم 

      هر سال آذر ماه که تولدم میشه یاد سال ۹۸ میفتم که تصمیم‌ گرفتم کادوی تولدم ۳ دوره لاغری با ذهن باشه و خوشحالم از این کادوی تولد ناب و ارزشمند

      این روزها من وارد دومین سال ورودم به این سایت میشم ،به خودم تبریک میگم که قدرتمندانه همچنان در مسیر رشد هستم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار marzieh753@gmail.com
      1400/07/12 11:29
      مدت عضویت: 1026 روز
      امتیاز کاربر: 6412 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 605 کلمه

      سلام به همه دوستان همراه! همانطور که همه ما زبان مادری را از بدو تولد و به طور خودکار از اطرافیان آموزش دیده ایم و برای یادگیری آن سختی نکشیده ایم ولی اکنون اگر بخواهیم سایر زبان ها را یاد بگیریم باید در کلاسهای آموزشی ثبت نام کنید و با تمرین و استمرار و تکرار، زبان جدید را یاد بگیریم، برای آموزش زبان لاغری هم باید همین مراحل را طی کنیم. 

      در حال حاضر زبان چاقی، زبان اصلی بدن ماست و اگر بخواهیم زبان لاغری را به آن آموزش بدهیم به راحتی زبان چاقی که آموزش دیده ایم نیست ولی قطعاً شدنی است. البته اگر در این مسیر ناامید و دلسرد نشویم و تلاش مستمر داشته باشیم. باید توجه داشته باشیم که برای یادگیری هر هنری باید الفبای زبان آن هنر را بیاموزیم ولاغرشدن هم یک هنر است که اگر زبان آن را بدانیم آسان ترین کار دنیاست. 

      ما نمی توانیم چیزی را که قبلاً یاد گرفته ایم از بین ببریم مثلاً نمی توانیم خود آگاهانه تصمیم بگیریم و زبان فارسی را فراموش کنیم، اما می توانیم آموزش زبان دیگری را در کنار زبان فارسی شروع کنیم. همه روش هایی که برای لاغر شدن تاکنون استفاده کردیم مثل این است که بخواهیم زبان فارسی را فراموش کنیم که قطعاً نتیجه نگرفتیم. فرض کنید ما علاوه بر زبان فارسی زبان انگلیسی را هم آموزش ببینیم، اگر هر وقت می‌خواهیم صحبت کنیم به جای زبان فارسی به زبان انگلیسی صحبت کنیم، (مثلاً کسانی که مهاجرت کرده اند و جایی که هستند زبان‌فارسی برایشان کاربرد ندارد)، به مرور، زبان غالب ذهن ما زبان انگلیسی می شود. یعنی بعد اگر بخواهیم فارسی صحبت کنیم به سرعت و سادگی قبل نمی‌توانیم و به طور ناخودآگاه اولین کلماتی که از دهانمان خارج می‌شوند به زبان انگلیسی است. بنابراین به جای مبارزه کردن با چاقی و فراموش کردن زبان چاقی بهتر است زبان لاغری را آموزش ببینیم و آن قدر آن را تکرار کنیم که زبان غالب بدن ما بشود. 

      برای یادگیری الفبای لاغری می توانیم به رفتار انسان هایی با هیکل متناسب دقت کنیم متوجه خواهیم شد که بسیاری از کارهایی که ما انجام می‌دهیم را آنها به هیچ وجه انجام نمی دهند. 

      تفاوتی بین جسم هیچ‌کدام از انسانها وجود ندارد چون خالق همه ما یکی است ولی آنچه نتیجه را متفاوت کرده است ذهن ماست که برای آنها یک سری دستورات و برای ما یک سری دستورات متفاوت دیگر را صادر می کند. حتی ورزش کردن هم برای آن ها متفاوت است و انگیزه آنها برای ورزش کردن دیدن وجهه بهتری از اندام خودشان است، بنابراین بسیار انگیزه‌ بالاتری دارند در حالی که ما صرفاً برای از دست دادن چربی های اضافه و وزن بدن مان ورزش میکنیم. و به دلیل چاق بودنمان فشار زیادی هم به جسم مان وارد می‌شود که تحمل کردن آن گاهی انقدر برایمان سخت است که درکل قید باشگاه رفتن و ورزش کردن را میزنیم. 

      همینطور که ما به راحتی زبان فارسی را متوجه می‌شویم و می‌توانیم با هم ارتباط برقرار کنیم افراد چاق هم عادت های یکدیگر را به خوبی می‌شناسند و به راحتی می توانند با هم ارتباط برقرار کنند چون که زبان مشترک بین همه آنها زبان چاقی است، بنابراین با اینکه نمی‌توانیم با هیچ تلاشی زبان چاقی را از بین ببریم ولی می توانیم زبان لاغری را بیاموزیم و زبان بدن مان را به زبان لاغری تغییر دهیم. فقط کافی است برای اینکار آموزش ببینیم و یک نقشه راه درست و صحیح داشته باشیم و در طول مسیر با انگیزه و احساس خوبی حرکت کنیم و این فرمول موفقیت در هر زمینه ای است که اگر ذهنمان یاد بگیرد، نه تنها برای لاغری بلکه در تمام جنبه های زندگی ما جواب می دهد. ان شاء الله 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/06/11 16:30
      مدت عضویت: 1657 روز
      امتیاز کاربر: 28241 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,601 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم 

       من با نگاه کردن به رفتار چاقها و لاغرها خیلی موضوع اضافه وزن و لاغری برام شفاف  میشه و تفاوت رفتار اونها رو بهتر درک میکنم  و متوجه میشم که چرا یه عده چاقن و یه عده برای همیشه متناسب هستن و خوب میدونم تفاوت در ذهن اونها هست و اونها هیچ تفاوت دیگه ای  با هم ندارن و نتیجه ی نهایی رو ذهن اونها رقم میزنه نه تلاش فیزیکی و سعی اونها .

      من همین دیشب مهمان بودم جایی و چند نفر متناسب  با من همراه بود و چند نفر چاق هم با من همراه بود و من خیلی در رفتار اونها دقت میکردم اول اینکه  تمام بحث اون چاقهای جمع در مورد خوردن بود و به هم ادرس میدادن که برو از کجا فلان چیز رو با بهترین قیمت و کیفیت و مزه بخر و بعد  به هم میگفتن پیج فلان شخص آشپز  در اینستا رو دنبال میکنم و دیشب از بس عذاهای عالی رو نشون داد مجبور شدم با اسنپ فود ساعت دو شب غدا بخرم و بخورم و خلاصه تمام بحث اونها در مورد خوردن بود که من در یک لحظه  با دقت کردن تمام اموزشهای استاد رو در اون جمع میبینم و نکته ی بعدی این بود که اون متناسب جمع خودش دیشب  میزبان بود و این شخص خیلی  شیرینی دوست داره اما با چایی که برای ما  شیرینی قنادی  اورد و کاکایو و شکلات اورد خودش به زور یک دونه شیرینی  خورد و گفت من این مدل شبرینی  رو زیاد دوست ندارم و دیگه لب نزد که من بازم یاد اموزشهای استاد افتادم و گفت من فلان مدل رو دوست دارم  که  گیرم نیومده  و  من کاملا حواسم بود که چقدر عالی رفتار کرد و اما یه نفر دیگه داخل اون جمع بود که تقریبا چاق بود یعنی بیشتر  شکم بزرگی داره و این شخص بارها  به همه میگه  که  من عاشق شیرینی هستم و من خیلی شیرینی دوست دارم و بدن من گرایش به شیرینی داره و دست خودم نیست و این فرد وقتی شیرینی رو دست میزبان  دید فقط میخورد نمیدونم پنج تا  یا  شایدم شش تا شیرینی قنادی خورد در این حد  خورد حتی از شدت هیجان دیدن شیرینی از داخل بشقاب همسرش هم شیرینی برمیداشت و میخورد و نمیتونست خودش رو کنترل کنه و من متوجه شدم رفتار این شخص به خاطر بارها گفتن این جمله هست که من شیرینی دوست دارم  و دیگه این شده ملکه ی ذهنش  و باورش شده ه و دونفر دیگه هم که  چاق  بودن و در جمع بودن هم دقت کردم و اونها  که هر چی میزبان میورد میخوردن و دست رد به هیچی نمیزدن تا اینکه میزبان گفت آش رشته ی بسیار عالی امروز درست کردم و هر کس میل داره بگه براش بیارم و بازم اون دو نفر چاق جمع مشتاق خوردن بودن و بر روی تمام اون دسرها که خورده بودن از شربت و  میوه و تخمه و شیرینی و شکلات و لواشک و …. بازم درخواست دادن و هر دو با هم خوردن و من شگفت زده بودم از  این همه تفاوت رفتار چتقها و لاعرها و خودم از بقیه که چقدر من عالی عمل کردم  و بار دیگه خودم رو تحسین کردم اول اینکه بگم  از خونه شام نخوردم چون میدونستم اگر شام بخورم و به اون حالت سیری برسم هرگز در جمع چیزی برای خوردن انتخاب نخواهم کرد و نمیخورم پس گزاشتم با حالت  گرسنه بودن  وارد جمع شدم و اونجا خیلی راحت از هر چیزی که دوست داشتم در حد نیازم خوردم دو عدد میوه خوردم و شربت دوست نداشتم  و نخوردم و تخمه ی آفتابگردان  دوست داشتم یه کاسه ی بسیار کوچیک برداشتم و خوردم و دوبرش کوچک از دو مدل شیرینی قنادی که دو طعم متفاوت داشتن با کارد بریدم و  با چایی خوردم و مابقی داخل بشقابم موند و یه دونه لواشک لقمه ای کوچک خوردم  همین و دیگه آش رشته نخوردم پفک بود و نخوردم و شکلات  و کا کا ییو بودچندین مدل من  نخوردم و شربت بود نخوردم چون واقع نمیخواستم و خودم انتخاب کردم و از هر چیزی که دوست داشتم به اندازه نیاز خوردم و بسیار عالی و قشنگ عمل کردم و بسیار از خودم راضی بودم و لذت بردم و من مقایسه کردم رفتار خودم رو با اون چاقهای جمع که اصلا قابل مقایسه نبود من در حد همون متناسب جمع که میزبان و یک نفر دیگه  که  مهمان بود   رفتار کردم شایدم بهتر  رفتار کردم .

       البته دوباره بگم من واقعا از اون حالت پرخوری و سنگینی و فشار شکمی بدم میاد و حالم بد میشه که به اون حالت برسم و واقعا در ذهن من چیز زننده و زشتی هست و  چیزی که من رو از هدف دور میکنه هست و  پرخوری برای من یک رفتار زشت هست که در شان یک انسان نیست   و کلی تعریفهای دیگه از پرخوری برای همین دیشب شام نخوردم  و اصلا از ترس چاقی و لاعری نبود و اگر در وزن دلخواهمم بودم بازم همین رفتار رو انتخاب میکردم که به این حالت نرسم .

      من خودم جز افرادی بودم که هر دو مورد رو(هم در تناسب ورزش کردن و هم در چاقی ورزش کردن ) رو  در باشگاه تجربه کردم اون اوایل که بعد از زایمان دومم  خواستم لاعر بشم و اقدام به لاغری کنم طبق معمول دفعات قبل  تنها راه چاره رو در ورزش و رژیم در کنار هم میدونستم نه هیچ راه دیگه ای ،و هر بار هم که اقدام میکردم از این روش  بسیار عالی نتیجه میگرفتم اما  چه فایده که ماندگار نبود برام و برای همین  آخرین بارهم من در کنار رژیمم پیش کارشناس تغذیه در باشگاه ثبت نام کردم و عالی هر ماه  وزن کم میکردم و با ذوق و شوق به باشگاه میرفتم و تمام حرکات رو عالی انجام میدام و روز به روز هم لاغر تر میشدم تا تونستم در عرض کمتر از یک سال خودم رو به وزن ۵۹ کیلو برسونم و اون ۳۰ کیلو اضافه وزن خودم رو از دست بدم و بسیار مورد تشویق مربی خودم و مدیریت باشگاه قرار گرفتم و حتی به من  به خاطر  اون سعی و تلاشم برای لاغر شدن   جایزه دادن و من بسیار خوشحال و راضی و هر روز با ذوق و شوق  بیشتر سر ساعت  مشخص ورزش میکردم اما به محض رسیدن در وزن ایده الم تا یکم رژیم رو ول میکردم کلی اضافه وزن پیدا میکردم و دوباره مراجعه به دکتر و درخواست رژیم و … میکردم و دوباره خودم رو متناسب میکردم و اینقدر این حالت در عرض  کمتر از یک سال برای من میفتاد که من رو یکم خسته کرده بود که آخه تا کی باید در محدودیت باشم و ورزش کنم و عذای رژیمی بخورم  ؟؟  اما به عشق لاغری همه  محدودیتها رو رعایت میکردم کمای اینکه خواهرم که همراه من در باشگاه  بود دیگه نیومد و مربی ما که بسیار دوستش داشتم دیگه رفت و نیومد واما بازم  من به عشق لاغری باشگاه میرفتم و به زور  و سختی خودم رو در تناسب دلخواهم قرار میدادم   تا اینکه متوجه شدم دو مشکل برام پیش اومده که هر دو من رو چاق میکنن و دیگه  از اونجا  لاعری برای من سخت  تر شده بود و هر چقدر بیشتر تلاش میکردم لاغری از من دورتر میشد  و ورزش سخت تر میکردم  و  اما هر ماه کلی وزن اضافه میکردم در حای که همون خوردن و فعالیت  رو داشتم و اما   لاغر نمیشدم هیچ چاقتر هم میشدم چون باورهای غلطم اضافه شده بودن و کلی باور غلط پیدا کرده بودم که تو با وجود این دو مورد هر روز چاقتر میشی و من چون نتایج دلخواهم رو از ورزش نمیگرفتم پس  دیگه اون اشتیاق رو نداشتم دیگه ورزش برام خسته کننده شده بود  سخت شده بود اما راه دیگه هم  نداشتم و  برای کسی که متتفر بود از چاقی اون زمان تنها راهش همین بود و میگفتم هر سختی داره تحمل میکنم میرم که حد اقل از این چاقتر نشم و در این وزنی که دارم دیگه بمونم ولی ثابت بودنی در کار نبود و من هر ماه شاهد مقداری اضافه وزن بودم و هی ناامید تر و ناراحت تر میشدم و به دنبال راهی میگشتم که از شر این اضافه وزن خلاص بشم و از خدا کمک میخواستم و میگفتم از دست من هیچ کاری دیگه  برنمیاد  و نمیدونم چی کنم و خلاصه در اوج تسلیم بودن من با این راه آشنا شدم و اگر الان در این مسیر نبودم خدا میدونه چند کیلو بودم وچه اندامی داشتم .

      پس من در اوج اندام متناسب  و ایده ال  و در  اندام چاق و  ورزش رو تجربه کردم ولی واقعا در زمان تناسب ورزش کردن لذتی دیگه داره تا برای رفع چاقی بری ورزش و نتیجه نمیبینی  و برعکس بیشتر هم چاق بشی اینطور فقط در حال بد وناامیدی و ناتوانی و  … هستی .

      من هم بارها تجربه ی وزن کردن و التماس به ترازو کردن رو داشتم وقتی یاد اون موقعها میفتم واقعا برای خودم ناراحت میشم که چقدر در مسیر غلط بودم خدا رو شکر که الان در آرامشم و از اون اعداد وارقام خبری ندارم وهنوزم بعد از گدشتها سالها در سایت بودن  به تعهدم وفادار هستم و خودم رو وزن نکردم و نخواهم کرد . تمام این ترازو خریدن  و  وزن کردنها حاصل رفتن پیش کارشناش تغدیه بود برای من ،  که وقتی میدیدبعد از رسیدن به تناسب دلخواهم اما  وزن من  ثابت نمیمونه و همش در خواست رژیم میکنم  ایشون  از من میخواست برای بالانرفتن وزنم من هر  هفته خودم رو وزن کنم و اگر دیدم بالا رفته سریع رژیم رو به مدت یک هفته  اجرا کنم تا به وزن دلخواهم برسم و من همون موقع رفتم و ترازو خریدم و  خبر نداشتم که این کار  خرید ترازو  اول حال بد من هست و چقدر من با وسواسی خاصی خودم رو وزن کم میکردم حتما اول صبح باشه شب شام نخورده باشم صبح صبحانه نخورده باشم لباس سبک داشته باشم در یک نقطه ی خاص خانه وزن کنم و  روی سرامیک باشه نه قالی و حتی شنیده بودم سرما و گرما هم عدد وزنه رو تغییر میدن و حتما دسشویی رفته باشم و ….. تا شاید ترازو یکم عدد بهتری رو نشون بده که این اواخر من بد طوری التماس ترازو میکردم و اونم با بیرحمی بیشتر عددهای بیشتر رو نشونم میداد و دیگه من اون روز که وزن میکردم همش گریه و ناراحتی میکردم  طوری که اطرافیان من میدونستن که چیه ناراحتی ؟؟مگر بازم وزنت بیشتر شده و من میگفتم اره اخه چیکار کنم که اینطور نشم و اونها میگفتن بابا طبیعی چون کم کاری تیرویید داری و فلان دارو رو میخوری طبیعیه که چاق بشی و  اما من ته دلم قبول نداشتم یه قرص کوچیک من رو اینطور چاق کنه و به دنبال علت چاقی خودم بودم و خدا رو شکر من سالها هست از اون قضیه فاصله گرفتم شاید سالها هم نباشه  حدودا ۲۲ ماه هست ولی انگار خیلی وقته که دیگه در اون مسایل غرق نیستم حتی یادم میاد بلند شدن موهام رو هم ربط میدادم به اضافه وزنم که شاید به خاطر این هست که موهام بلند شده من وزنم بیشتر شده و اما حالا فقط به اون موقعهای خودم تاسف میخورم که چقدر با خودم بد میکردم چون از این مسایل خبر نداشتم و حالا که در این مسیرم امکان نداره دوباره بخوام اون روزها رو تجربه کنم و اون حال رو داشته باشم  من عاشق این آرامش و این حال و احوال خوب خودم و این تناسب اندامی که بدون زجر هر روز داره به من هدیه داده میشه و این سبک خوردن و زندگی کردن و ….. هستم و خدا رو بی نهایت سپاسگزارم که در این راه و با این  استاد عزیز هم مسیر شدم و دارم عالی قدم برمیدارم .

      چقدر من به خاطر همین وزن کردن احساس ناتوانی در مقابل لاغر شدن پیدا میکردم چقدر به خاطر این وزن کردن من احساس بد و ناامیدی میکردم و چقدر احساس متفاوت بودن از لاغررها میکردم و واقعا اون صدمات  قابل جبران برای من نبودن.

      من به خاطر اینکه از زیر بار این رنج  و درد چاقی بیرون بیام بیشتر سختی میکشیدم هم در ورزش و هم در رژیم طوری که کمر درد شدید و زانو درد شدید پیدا کرده بودم و واقعا داشتم سلامتی خودم رو هم از دست میدادم و من از بس رژیمهای سخت می  گرفتم  که شاید بتوتم از زیر بار فشار چاقی بیام بیرون به جرات میتونم بگم مزه های خیلی از عذاها و دسرها برام  دیگه اشنا نبود و نیست و میل به خوردن اونها ندارم و اصلا خیلی از چیزها برام عادت شد .چون بسیار آدم متعهد و با پشتکاری هستم و در هر مسیری وارد بشم باید تا تهش رو انجام بدم که خیالم راحت باشه مثلا من سالها هست که چون گفتن بستنی و نوشابه و  شربت و سس سالاد و یا کره و مربا ویا سیب زمینی سرخ شده و  …. چاق میکنه و بارها دکتر تغدیه میگفت نخوری ، اینها جز محدودیتهای تو هست و قبل از اونم که خودم بارها رژیم سرخورد  گرفته بودم تمام این چیزها رو حذف میکردم دیگه من عادت دارم که نخورم خدا شاهده من طعم بستنی رو شاید جدیدا در این مسیر  حس کرده باشم یا طعم کره و مربا و یا حتی شاید در حد یک ذره نوشابه  بخورم  اونم یه وقتهای خیلی کم اصلا میشه گفت به ندرت میخورم از بس نخوردم دیگه دوس ندارم بخورم  و  بی میل هستم  به خوردن این مواد خوراکی چون برام عادت شده و یا حتی خوردن هر دسر با غذا برای من محدودیت بوده و من هرگز هیچ چیز با عذا ی خودم نمیخورم چون نمیتونم ومیلم نمیکشه  و اگر هوس کنم سالاد و یا ماست  اونها رو به عنوان میان وعده یا شام میخورم میخوام بگم اینقدر اون احساس ناتوانی به من  سالها فشار اورد که من قید خیلی از چیزها رو زده بودم و  نمیخوردم و هنوزم  همچنان خیلی  جز علاقمندیهای من نیستن شاید هر از گاهی بخورم که بیشتر هم  در اون زمان اویل اومدنم به سایت بود که این کار رو میکردم    برای اینکه بدونم ازادم در محدودیت نیستم و  حالا اگر بخورم  شاید به خاطر محک زدن خودم  که برم در دل ترسهام و ببینم میترسم یا نه ؟؟ ولی واقعا هر وقت خوردم حالا بدم نیومده اما خوشمم نیومده و دیگه ادامه ندادم  و یا اینکه  شاید خوردم که  واقعا  مزه اش رو ببینم و  در موقع گرسنگی میخورم  ولی در حد بسیار کم بسیار کم خوردن اونها من رو راضی میکنه و خوشحالم که ازادم و خوشحالم در راهی هستم که اولیت اولش  برای من آزادی بودو بعد  حال خوب بود و بعد ارامش و …. بود بازم عاشق تر این مسیر شدم و با امید و ایمان بیشتر ادامه میدم  من هم باید بگم واقعا عالی دارم زبان لاغری رو یاد میگیریم  مثل سایر هنرهای دیگه که یاد گرفتم مثل سایر زبانهای دیگه که یاد گرفتم در مدرسه من انگلیسی و عربی و فارسی رو یاد گرفتم و از خیلی سال پیش زبان چاقی رو هم یاد گرفتم و اما حالا  با بودن در این سایت میخوام زبان لاغری رو یاد بگیرم که چقدر ساده هست و یاد گرفتن هر چیزی و هر زبانی خیلی راحت تر هست از فراموش کردن  بقیه ی زبانها هست و پاک کردن بقیه ی زبانها  از ذهنمون  غیر ممکن  هست و  این کار شدنی نیست .

      من نتیجه یاد گرفتن زبان لاغری رو در جسمم دارم میبینم من عالی متناسب شدم و من عالی رفتار میکنم و عالی میخورم و این نصیب هر کسی نمیشه و فقط به افرادی که عاشق لاعر شدن هستن و در این مسیر متعهد هستن  پیدا میشه و چقدر برای ما لذت بخش هست و چقدر آسون هست و چقدر ارام آرام من دارم لاغر میشم و چقدر امید و انگیزه درردل من هر روز بیشتر میشه .

       .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار darya.69.ft
      1400/06/05 22:41
      مدت عضویت: 1525 روز
      امتیاز کاربر: 713 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,126 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی

      اگر به رفتار و واکنش رفتار غذایی خودمون با افراد متناسب رو مقایسه کنیم متوجه  خواهیم شد که بین  رفتار افراد چاق و افراد متناسب ها از زمین تا آسمون اختلاف هست

      افراد چاق بوی غذا رو از هفت فرسخی تشخیص می دهند و تا قبل از دیدن غذا کلی تصویر سازی می کنند که غذا چه شکلی و چه طعمی‌ شده و وقتی هم غذا رو‌ می بینند کل اعضای بدنشون  دارای ذوق و شوق می شوند که قراره غذا حسابی شارژشون کنه و از حرص و وله زیادی با قدرت تمام به سمت غذا هجوم می آورند

      اما افراد متناسب در مواجه با غذا هیچ فکری  نمی کنند و خیلی عادی غذایی که بهش علاقه دارند رو و به عنوان مواد تامین کننده ی انرژی لازم بدنشون می دونند رو به اندازه نیازشون می خورند.

      عاملی که باعث این تفاوت رفتاری شده  توی ذهنشون هست

      افراد چاق  یک سری فرمول ذهنی  اشتباه خواسته یا نا خواسته  توی مغزشون  تحت تاثیر آموزش بزرگتر تشکیل شده که طی سال ها باعث این رفتار اشتباه غذایی شده و نتیجه اش این شده که سالها چاقی نصیبشون شده و هر چقدر هم  تلاش کردند که با انواع مختلف رژیم ها و ورزش ها متناسب بشوند  هیچ فایده ای نداشته و چاق موندن.

      یکی از راه هایی که برای متناسب شدن استفاده کردن ورزش کردن بوده

      یکی ورزش میکنه برای آب کردن چربی های شکم و پهلو و یکی برای عضله سازی و پرورش اندام.

      توی هر جنبه از زندگی وقتی عشق و علاقه داشته باشیم سرعت کارمون افزایش پیدا میکنه و نتیجه ای عالی نصیبمون می شه و احساس رضایت سراسر وجودمون رو می گیره و حس خیلی خوبی از اون کار پیدا میکنیم .

      توی ورزش کردن هم دقیقا همین قانون حکم فرماست  

      اونی که با عشق و علاقه ورزش می کنه حالا برای المپیک باشه یا پرورش اندام یا یک مسابقه استانی و…احساس شور و شعف سراسر وجودش رو می گیره و با لذت تمام ورزش میکنه و در ورزش کردنش استمرار داره و منظم هست و همیشه هم روحیه شاد داره و در تمام مدت تمرین به اون هدف والایی که داره فکر می کنه و بیشتر روحیه می گیره اگه‌ که ورزش گروهی باشه که کلی با دوست و رفیقاشون تمرین می کنند و به هم روحیه می دهند و حسابی خوش‌ می گذرونند.

      اما اونایی که برای چربی آب کردن می آیند اکثرشون  از سر اجبار و‌ با بی علاقگی و بی حوصلگی ورزش می کنند و در مدت تمرین هم بیشتر حواسشون به اینه که بیشتر تلاش کنند و فشار‌ جسمی به خودشون بیارند بلکه  چند گرم  از شر چربی های مزاحمی‌ که سراسر وجودشون گرفته خلاص بشوند و به این فکر می کنند کی ساعت ورزش شون‌  تموم میشه تا نتیجه فعالیت شون ‌رو می بینند و معمولا هم استمرار ندارند و با حال گرفته و با زور ورزش می کنند و همه اش دنبال تعطیلی و نرفتن هستن.

      چون گروه اول با ذوق و شوق می آیند  نتیجه ی عالی  می‌ گیرند ولی  گروه دوم از سر اجبار می آیند و در تمام مدت ورزش شون فشار و سختی تحمل میکنند نتیجه ی دلخواه کسب نمی کنند.

      البته افراد‌ چاق بیشتر از اینکه فشار چاقی روی جسمشون باشه توی ذهنشون هست و همین فشار روحی و روانی باعث ثبات چاقی شون ‌میشه برای همین نتیجه نمی گیرند و لاغر نمی شوند.

      هدف ها دو گروه با هم فرق می کنند و برای همینه افراد چاق چیز جدیدی تجربه نمیکنند ولی افراد پرورش اندام بدنی محکم می سازند و ورزشکارها توی مسابقات مدال های خوش رنگ می گیرند و ‌افتخار آفرین می شوند.

      افراد چاق از لحاظ ذهنی خودشون رو نا توان میدونن به قدرت خودشون ایمان ندارند و فکر میکنند  نمی تونند به تناسب اندام برسند.

      افراد چاق فشار و بار منفی اضافه وزن  و سختی ها متحمل میشن تا یکم وزنشون کم بشه .

      آدم هایی که با ورزش انتظار بیهوده ای  دارند که توی یک ساعت فلان مقدار کم کنند آخه مگه  توی یکساعت فلان گرم زیاد کردین و ما چاق شدیم که توی اون ساعت ورزش کردن گرم های چاقی رو از دست بدهیم و به وزن سابقمون برگردیم؟

      از بس که روحیه شون ضعیفه با هر بار ورزش کردن خودشون رو وزن می کنند تا شاهد کم شدن گرم های چربی شون بشوند و اگه هم ترازو عدد قابل قبولی نشونشون نده تمام امید و آرزو ‌و انرژی شون از دست می دهند و در وجود خودشون توانایی  لاغر شدن رو نمی بینند و قید  ورزش کردن رو می زنند دنبال انواع رژیم های مختلفی می روند.

      اما لاغری با ذهن  افراد به قدرت و توانایی خودشون ایمان دارند و بدون هیچ گونه سختی و تحمل درد و رنجی و با خیال راحت متناسب می شوند  و مسیر متناسب شدن  پر از آرامش و دل خوش‌ هست.

      چاقی مانند زبان مادری است که به سادگی آن را یاد گرفته ایم، و طبیعی است که هر زبانی را یاد بگیریم به راحتی می توانیم به آن زبان صحبت کنیم .

      همه ی ما هیچ وقت نمی توانیم زبان فارسی رو فراموش کنیم‌ اما ذهن قدرت یاد گیری انواع مختلف زبان ها رو داریم .

      رژیم گرفتن، ورزش کردن و هر کاری که برای لاغر شدن انجام می دهیم مانند سعی کردن برای فراموش کردن زبان فارسی است

      چاقی مثل یک زبونه نمیتونیم چاقی رو فراموش کنیم ولی میتونیم لاغری رو یاد بگیریم و رفتارهای صحیح رو  جایگزین رفتارهای اشتباه چاقی کنیم

      هر‌ چقدر یاد بگیریم و عمل کنیم نتیجه های عالی کسب میکنیم

      لاغری زبان بدن هست و افراد چاق چون زبان چاقی یاد ‌گرفتن نحوه ی رفتار و عمل شون  مشترک هست.

      برای اینکه رفتارها ی افراد لاغر رو تکرار کنیم باید زبان لاغری یاد بگیریم  

      زبان لاغری نتیجه ی شیرین و لذت بخشه چون میتونیم خیلی  راحت مثل افراد لاغر رفتار درست داشته باشیم و عالی عمل کنیم و سال ها با دل خوش زندگی کنیم

      لاغری با ذهن شیوه ی دائمی و ماندگار هست

      آرام و پیوسته گام برداشتن مطمئنا نتیجه دائمی  داره

      افراد چاق فرمول ذهنی شونه  هست  که اونا رو چاق میکنه تا زمانی که باورشون درست نشه همه ی  تلاش هاشون  بی ثمر میمونه .

      هر وقت با آگاهی کامل ورزش شروع کنیم و بدونیم چه تاثیری روی جسممون می گذاره ما به نتیجه عالی می رسیم

      وقتی ذهن هماهنگ با خواسته مون  کنیم نتیجه فوق العاده می شه .

      یکی از نتیجه های عالی که چند روزه من کسب کردم  و لذت می برم‌ و احساس سبکی می ‌کنم اینه که مانتویی که چند ماه پیش کیپ تنم برش زده بودم هفته ی پیش دوختمش قشنگ‌ دو سایز برام گشاد هست بدون هیچ رنج و سختی و فقط با آموزش صحیح لاغری و عمل به آموزه ها لاغر شدم .یعنی روحم شاد شد وقتی پوشیدمش .لاغری که خیلی سال بود ، دنبالش بودم و نصیبم نشده بود.

      و این حس عالی رو مدیون شما استاد عزیز هستم. ممنون بابت تمام لطف ها و خوبی هاتون.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مه تاب
      1400/04/23 00:09
      مدت عضویت: 1070 روز
      امتیاز کاربر: 354 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 867 کلمه

      سلام همگی دوستان

      گام بیست و هشتم زبان لاغری را یاد بگیرید لاغر می‌شوید:

      افراد چاق و متناسب هیچ تفاوت جسمی با هم ندارن و فقط تفاوت در ذهن اون هاست، افراد چاق به وسیله دلایل مختلفی یه سری افکار و فرمول ها در ذهنشون ذخیره کردن که به تصمیم خودشونم نبوده یعنی انتخاب نکردن که این افکار را داشته باشن از جامعه از خانواده از اطرافیان و به دلایل مختلفی این افکار در اون ها ایجاد شده و شکل گرفته و نتیجه اون متاسفانه اضافه وزنی هست که سالهاست درگیر اون هستند و دارن باهاش مبارزه میکنند که اونو برطرف کنند اما سعی اون ها نتیجه ای در بر نداره بخاطر این که نتیجه نهایی را ذهن اون افراد رقم میزنه نه تلاش فیزیکی و تصمیماتی که میگیرن برای لاغر شدن!

      در باشگاه ها یه عده هستن که برای پرورش اندام عضله سازی میرن و یه عده هم که چاق هستن و برای چربی سوزی و سوخت و ساز بالا بردن و لاغر شدن میرن، سبک رفتاری این دو گروه کاملاً متفاوته گروه اول همیشه خیلی سرحال و پرانرژی هستن و با برنامه و علاقه میاد باشگاه و هدف و انگیزه داره و هیچ کوتاهی نمیکنن در باشگاه اومدن اما گروه دوم که برای رهایی از چاقی و فرار از اضافه وزن میان باشگاه خیلی رفتارشون متفاوته و خیلی با سختی ورزش ها رو انجام میدن، یه جورایی بی انگیزه اند یه جورایی میخوان تایم باشگاه تموم بشه و برن منظم هم نمیان!

      من کلا فقط ۳ ترم رفتم باشگاه یه ترم آمادگی جسمانی و دو ترم پیلاتس کار کردم ترم اول آمادگی جسمانی را خیلی دوست نداشتم ولی کلا همه را سعی میکردم برم چون هزینه کرده بودم دلم نمیومد از دستش بدم ولی صبح ها یکساعت زودتر باید بیدار میشدم برای صبحانه و واقعاً عذاب ذهنی و جسمی بود و با شوق و اشتیاق همراه نبود ولی چون حرکات پیلاتس را دوست داشتم و مربیش هم مهربون و خوب بود با علاقه بیشتری میرفتم ولی چون همش برای فرار از اضافه وزن بود هیچ سودی برای جسمم نداشت!

      دوستی که پس از اتمام ورزش برای وزن کشی رفته بوده و در هر مرحله کفش و پاور بانک و گوشی و هدفون و لباس هاش و دستبند و عینک را درآورده و روی ترازو میرفته و در نهایت هم رضایتی در چهره اش نبوده!! این فرد چقدر خودش را از لحاظ ذهنی ناتوان میدونه برای متناسب شدن و یه جورایی داره التماس ترازو را میکنه که یکم وزن کمتری را نشون بده که یکم انگیزه بگیره برای اینکه بخواد ادامه بده، خیلی باید یک فردی تحت فشار ذهنی باشه که چندتا دستبند چند گرمی را هم از دستش باز کنه!!

      من هم همون اوایل که تصمیم به لاغری گرفتم یه بار توی خونه با لباس و بدون لباس وزن کردم که دیدم انگار تاثیری نداره و حتی با گوشی و بدون گوشی موبایل هم وزن کرده بودم چون گاهی عکس میگرفتم میخواستم ببینم یهو بیشتر نشون نده!!!

      این کار افراد نشان از پریشانی افکار و نابسامانی ذهنشان هست و به دنبال یک نشانه از روی ترازو اند که یکم امیدشون بیشتر بشه که دارن یکاری برای خودشون انجام میدن یا کارشون مفیده و وای به حال روزی که این عدد بخواد بره بالاتر ، تمام آرزوهای فرد خراب میشه تمام انرژیش از دست میره تمام تلاشی که کرده به نظرش هدر رفته چرا؟ چون عدد ترازو تایید نمیکنه تلاش اون فرد را !

      یک فرد همه درد و رنج هایی رو که متحمل میشه برای لاغر شدن یعنی توانایی خودش را نمیدونه و فراموش کرده و هیچ آگاهی نسبت به اون نداره!

      اضافه وزن یا چاقی عین یک زبان میمونه!

      زبان فارسی مشترکه در ایران شاید گویش و لهجه فرق کنه ولی اصلش مشترک م مثل همه، چاقی هم یک زبانه و همه چاق ها اون را یاد گرفتن و باید سعی کنیم با آموزش زبان لاغری را یاد بگیریم یه چیز پیچیده و ناشناخته نیست، یک زبانه! بخاطر همینه که افراد چاق عادت ها و رفتارهاشون مشابهه! 

      وقتی زبان چاقی را یاد گرفتی چاق شدی و به همین شکل وقتی که سعی میکنیم زبان لاغری را یاد بگیریم و تصمیم میگیریم لاغر می‌شویم، چقدر مهمه این تصمیم چقدر اهمیت داره که ما از یک جایی تصمیم بگیریم زبان لاغری را یاد بگیریم نه اینکه بخوایم با چاقی مبارزه کنیم، مبارزه کردن با چاقی مثل این میمونه که از امروز بخوای فارسی صحبت نکنی و سعی کنی فارسی صحبت کردن را فراموش کنی، امکان نداره موفق بشی حتی اگه سال‌های طولانی تلاش کنی! اما خیلی راحت میتوان یه زبان دیگه را یاد گرفت مثل انگلیسی فرانسه چینی و …!

      پس ذهن ما قابلیت پاک کردن و فراموش کردن را نداره اما میتوان چند زبان دیگر یاد گرفت!

      شما هر چقدر تلاش کنی نمیتونی زبان چاقی را از مغزت پاک کنی اما میتونی زبان لاغری را یاد بگیری! یاد گیری زبان جدید خیلی لذت بخشه مثل وقتی که زبان انگلیسی یاد میگیری و با یک فرد انگلیسی زبان، صحبت میکنی و نظرات یک دیگر را متوجه میشین و این خیلی لذت بخشه! 

      در زمینه لاغری هم همینطوره وقتی زبان لاغری را یاد بگیریم میبینیم که چقدر لذت بخشه و چقدر راحت از شرایط قبلی به شرایط جدید میرسیم!

      خدایا شکرت که ما را به این مسیر هدایت کردی و داریم زبان لاغری را یاد میگیریم!

      مه تاب متناسب و دانشجوی کلاس لاغری🥰💖

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتوانم
      1400/01/28 02:54
      مدت عضویت: 1544 روز
      امتیاز کاربر: 9088 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 870 کلمه

      سلام سلام 😍😍زبان لاغری را یاد بگیرید ، لاغر می شوید.چند روز قبل، یک فیلم نگاه میکردم از شخصی که به ۸ زبان صحبت میکرد . میگفت اگر میخواهید زبانی جدید یاد بگیرید باید به سبک خودتون یادش بگیرید یعنی یک روش شخصی که مختص شماست و بوسیله ی اون یادگیری در شما راحت تر صورت میگیره.من فکر می کنم که در لاغری هم این موضوع صدق می کند. لاغری زبانی مشترک بین تمام افراد متناسب اما هرکدام به شیوه ی خودشان این زبان را آموخته اند. همانطور که چاقی هم زبان مشترک بین ماست اما ما به روش های بسیار مختلفی آن را یاد گرفته ایم. عده ای از ما از کودکی یادگیری این زبان را آغاز کرده ایم، عده ای با رسیدن به سن بلوغ،عده ای با کم تحرک شدن ،عده ای با ازدواج کردن،عده ای با بارداری،عده ای با شغل پشت میزی و… خلاصه هرکس به نحوی شروع به یادگیری این زبان کرده است ولی احساس میکنم نقطه ی شروع لاغری برای ما خسته شدن از شرایط چاقی و فهمیدن اینکه یک اشکالی بیرون از جسم و در ذهن وجود دارد، بوده است.یادگیری زبان لاغری یک راه ساده دارد به نام لاغری با ذهن.ولی درست است که راه مشترک است اما باید یک متد شخصی برای خودمان داشته باشیم..مثلا من دوست دارم هرلحظه که چیزی به ذهنم می آید فوری یادداشت کنم یا روش های مختلفی که هرکس برای خودش دارد،خیلی به بهتر یاد گرفتن زبان لاغری کمک می کند.سعی و تلاش برای از یاد بردن زبانی که از ابتدا یاد گرفته ایم بیهوده است اما اگر در کنار آن به زبان دیگری مسلط شوید و بیش ترین استفاده ی شما از زبان جدید باشد، ذهن هم همکاری میکند و هنگام صحبت کردن لغات و کلمات زبان جدید را استفاده می کنید.بنابراین، نسبت به زبان چاقی که آموخته اید بی تفاوت باشید و سعی کنید هرروز بیش ترین استفاده ی شما از آموخته هایی باشد که از لاغری یادگرفته اید.

      فایل تصویری💻🎧📖✏:۱.افراد چاق و افراد متناسب هیچ تفاوتی از لحاظ جسمی و فیزیولوژیک باهم ندارند.متابولیسم آنها مانند هم است.تنها چیزی که باعث تفاوت بین جسم افراد متناسب و افراد چاق میشود ،محتویات ذهن آنهاست. ابتدا ذهن آنها چاق شده است و سپس در جسم خودش را نشان داده است.جسم لاغرها و چاق ها ، از چاقی بیزار است من الان به این موضوع ایمان دارم.موضوع جسم نیست بلکه ذهن است که با پر شدن با افکار اشتباه باعث شده است که جسم نتواند مقدار بسیار بسیار ناچیزی از اضافات را دفع کند.با کنترل ذهن، جسم خود به خود لاغر می شود.

      ۲.هرکاری که برای رفع چاقی انجام شود با بی حوصلگی 🥴،کمبود انرژی 🥱و خستگی😫 همراه است اما کاری که متناسب شدن ،متناسب تر شدن،زیبایی اندام انجام می شود همیشه سرشار از احساس های خوب😄🥰😍،انرژی مثبت😊😚 ،شادی 😂☺🤪😘😉😊😇😆🥳و سلامتی💯 است .

      ۳.انتخاب های ما هم در چاقی و لاغری متفاوت است .مثلا وقتی چاقی انتخاب میکنی که بری باشگاه ولی از طرف دیگه از رفتن به باشگاه و ورزش کردن خوشت نمیاد🥴 اما وقتی متناسبی از تک تک انتخاب هایت لذت میبری..من هر لحظه بیشتر به این درک میرسم که لاغری از طریق ذهن چه قدر ارزشمند و ناب هستش و مهم اینه که ذهنت رو لاغر کنی ، جسمت که از خداشه و اصلا کارش ترمیم و متناسب کردن و متناسب نگه داشتن تو هستش‌.

      ۴.خداروشکر می کنم از کابوسی به نام ترازو رها شدم.جدی میگم ، یادم میاد مادرم میگفت باید صبح زود که چیزی نخوردی با لباس نازک بری روی ترازو اون وزن واقعیت رو نشون میده.و نمیدونم چه توهمی بود که فکر می کردم باید وزن کمتری نشون بده 😄😂 خوب من حدود ۸۸ کیلو بودم اما خدایی انتظار داشتم که ۶۰ نشون بده ترازو منو‌😂😂 …ولی راحت شدم از عدد و رقم..بازهم دوست دارم بنویسم که من ایمان دارم که لاغری من باید ذهنی باشه ، جسم من متخصص لاغر کردن و لاغر شدن هستش ..اونی که باید آموزش ببینه و من باید روش تمرکز کنم و هرلحظه چشمم بهش باشه👀 ذهن من هستش نه جسمم.بعد از فایل چاقی هیچ چیز نیست وقتی خودم رو در آینه نگاه میکنم انگار بیشتر دوستش دارم کسی رو  که میبینم  ..یجورایی به خودم افتخار میکنم 😅 به خودم گفتم قهرمان 🥰 گفتم تو در حد تُن کار میکنی کیلو برات پول خورده😂، خیالت راحت من دارم روی ذهنم کار میکنم تا دیگه تو دست و پای تو نباشه..دوستت دارم🥰و احساس خیلی خوبی از این مکالمه با خودم به من دست داد.

      ۵.چند جمله از زبان لاغری که یاد گرفتم😊👇🏻:💫من لیاقت تناسب اندام را دارم.💫من زیباترین انسان روی زمین هستم.💫من ریشه در تناسب دارم.و سرزمینی که خدا برای من انتخاب کرده ،سرزمین امید و خوشبختی است.💫 من میتوانم تناسب اندام،شادی،سلامتی، آرامش و احساس خوب و ثروت را باهم داشته باشم.💫ارث من از خداوند تناسب اندام من است.💫لاغری ، آسان ترین کار دنیاست.تمام جملات زبان لاغری برای همه ی کسانیکه اقدام می کنند و این زبان را یاد می گیرند نیز صدق میکند.🥰😊

      تغییر امروز من😍🥰:وقتی شروع کردم به برداشتن گام ۲۸، دیدم دوستم در گروه پیام داده جوابش رو دادم بعد گفتم من میخوام روی آموزش هایم تمرکز کنم ، الان دیدم که ۱۵۵ پیام در گروه رد و بدل شده و تصمیم گرفتم نخوانم‌ شان و به جای آن چند دقیقه بیشتر در سرزمین لاغرها باشم 🥰.این اگر تغییر نیست، پس چیه؟!🥳

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/01/07 22:20
      مدت عضویت: 1704 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,974 کلمه

      سلام گام ۲۸
      زبان لاغری را یاد بگیرید لاغر میشوید .
      زبان لاغری زبان طبیعت بدن است . زبانیست که تو سکوت میکنی تا او لب به سخن بگشاید . زبانیست که خداوند در نهاد همه ی ما قرار داده است و پیشفرض برنامه های ماست .

      همه ی فرکانسها و آواها را در فکرم خاموش می کنم . به همه ی نجواها ایست میدهم تاصدای بدنم را بشنوم . تا صدای ذهنم را بشنوم . صدای بدن من صدای ذهنم است . بدنم ابزاریست که با آن میتوانم به محتویات ذهنم پی ببرم .

      محتویات ذهن من چیست که در بدنم اضافه وزن را مشاهده می کنم .
      اولین فرمول اینست که توجه من سمت اضافه وزنم هست . در حالیکه من همین حالا اگر به چشم لاغری به خودم نگاه کنم خیلی هم لاغر و خوش اندام هستم . اماهنوز چند دقیقه ای از این نگرش نگذشته باز هم نگرش چاق کننده توجهم را جلب می کند که اگر توجهت به لاغری باشد خیالت آسوده میشود و می گویی خب من حالا که بد نیستم و باز طبق عادت اجازه ی چاق شدن به خود می دهی .

      افکار چاق کننده نشان از ذهن چاق دارد . از او انعکاس می یابد و سازنده ی ذهنیت ما هستیم . من ذهن (ذهنیت) خود را انتخاب کرده و ساخته ام .
      شخصیت من مطابق ذهنیت من شکل می گیرد و اگر من بخواهم شخصیت لاغر کننده داشته باشم باید محتویات ذهن خود را سرشار از فرمولهای لاغری کنم .
      اما فرمولهای لاغری ذهنم به من چه می گویند ؟
      سلام فاطمه . من هستم . من تو هستم و تو من هستی . من با صدای شادی با تو حرف می زنم . با صدای تو با تو حرف میزنم . تو هرطور که مرا ساخته باشی من با همان زبان با تو حرف می زنم . اگر چشمانت را میبندی و صدای غم و ناله و اندوه و درد میشنوی خودت صدای غم و اندوه را به من انعکاس دادی و اگر چشمانت را میبندی و صدای شادی و خبر خوش میشنوی باز هم خودت این صداها را در من ایجاد کرده ای . من چون کوهی هستم که انعکاس صدای تو هستم .

      این جهان کوهست و فعل ما صدا

      سوی ما آید صداها را ندا

      پس اگر زبان من لاغریست تو به من صدای لاغر شدن دادی و من آن را انعکاس دادم
      لاغری واکنشیست که در اثر ایمان تو حاصل می شود .

      ایمان داشته باش که توانمندی .

      آرام باش . تو توانمندی .

      همه چیز در حال تعمیر است . تو توانمندی .
      تو توانایی لاغر شدن داری .
      چون اصلا قرار نیست تو کاری انجام دهی .
      مگر برای چاق شدنت تلاش کردی ؟ خیلی ساده چاق شدی و خیلی ساده هم لاغر میشوی . نیاز به هیچ برنامه ای نیست . همه چیز برای لاغر شدن مهیاست . تو به راحتی همه چیز را برای لاغری مهیا می کنی .

      تو همواره در حال به روز رسانی خود هستی هستی .

      آرام باش تو توانمندی و توانایی تو روز افزون . هر چقدر اگاهتر میشوی توانایی تو روزافزون تر میشود . جهانت رو به گسترش است . احساس لیاقتت رو به گسترش است . موهبتهای الهی بیشتر میشوند . عشق بیشتر میشود . محبت بیشتر میشود . ایمان بیشتر میشود . همه چیز در این جهان رو به گسترش است . خدا بیشتر میشود .لاغری بیشتر میشود .

      زبان من زبان مادری است زبانیست که تو با آن متولد شدی . تو وقتی به دنیا آمدی کاملا زبان لاغری را می دانستی . هر وقت که گرسنه میشدی گریه می کردی و وقتی که سیر میشدی رویت را بر می گرداندی . تو کم کم شروع کردی به تکان دادن دست و پاهایت . تو مفصل داری و مفصل برای حرکت است . تو برای حرکت ساخته شدی .
      سوخت و سازی که همه از آن صحبت می کنند همان کانون توجه است . همان تبادل انرژی . میسوزد و میسازد . سوخت و ساز تعادل بدن است . هر دو در کنار هم است و همواره به صورت متعادل در بدن وجود دارد و در حال انجام است . هر لحظه هزاران سلول تبدیل به انرژی میشوند و سلولهای جدید از انرژی آنها ساخته میشوند . انرژی دائما در حال تبدیل است .

      تو دائما در حال تبدیلی

      هر لحظه به شکلی بت عیار برامد دل برد و نهان شد

      هر دم به لباس دگر آن یار برآمد گه پیر و جوان شد .

      زبان لاغری زبان حرکت است . زبان توجه کردن به حرکت . کانون توجهت را از روی چاقی بردار به حرکت توجه کن . همین الان برای نوشتن دست تو کلی حرکت میکند . تو خلق شدی که حرکت کنی . حرکت خودبخود در حال انجام است . همین حالا که دراز کشیدی خون تو در حرکت است . قلب تو در حال حرکت است . و تمام اندامهای داخلی تو در حال کار هستند . همه چیز آرام است . شهر در امن و امان است . آرام باش . تو توانمندی و توانایی تو هر روز در حال زیادتر شدن است .
      تو زبان مرا بلدی و من زبان سلولها را بلدم . من خودم سازنده ی سلولها هستم من زبان آنها را آفریدم . تو خواهان زبان لاغری هستی . من لاغرت می کنم . منتها تو باید اجازه دهی که لاغری در وجودت جاری شود . مانع برای خودت نساز . تحت هر شرایطی لاغر شدن در حال انجام است و تو هرگز نمیتوانی جلوی طبیعت بدن را بگیری . شاید مدتی به خاطر ناآگاهی در فکر خود مانع از حرکت طبیعی بدنت میشوی . اما راهی جز لاغر شدن نداری . راهی جز لاغر شدن با ذهن نداری . طبیعت بدن توسط ذهن ،
      مطابق طبیعت ذهن
      تنظیم میشود .
      طبیعت اصلی ذهن یا همان زبان اصلی ذهن لاغریست . اما ما مدتها در محلی سکنی گزیدیم که زبان مردم آن چاقی بود و ما هم چاقی را یاد گرفتیم و دائما ان را به کار بردیم هنوز هم در آن محل زندگی می کنیم اما میخواهیم سرزمین لاغری خود و مادری خود را دوباره بسازیم . دوباره با الفبای آن آشنا شویم . الفبای آن فرمولها هستند . به کار بردن فرمولها در زندگی روزمره درست مثل جمله سازی با الفبای لاغریست . ما زبان را برای چه می آموزیم برای اینکه بخواهیم محتویات ذهن خود را با دیگران تبادل کنیم . برای اینکه میخواهیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم با افراد لاغر . ولی متاسفانه خیلی اوقات مشاهده می کنیم حتی افراد لاغر هم کار زبان چاقی را یاد گرفته اند و با گویش چاقی با بقیه صحبت می کنند . بنابراین خیلی از افراد لاغر را هم میبینیم از گویش اصلی خود فاصله گرفته اند و رفتار آنها مطابق رفتار چاقیست .
      تلاش کردن در زبان لاغری تعریف شده نیست . البته شاید بپرسیم چطور تلاش کردن در زبان لاغری جایی ندارد . چون تلاش کردنی که ما همیشه در ذهن داریم نشان از رنج کشیدن دارد و ذهن من همیشه از تلاش کردن فراری بود . چون طالب رنج نبود . در حالیکه به ما همیشه گفته اند برای انجام هر کاری باید تلاش کرد و رنج کشید تا به گنج یا همان نتیجه رسید . می گفته اند نابرده رنج گنج میسر نمیشود . وای که این جمله دقیقا جمله ی خوش نویسی ما در ایام دبستان بود و ما چند دور باید از روی این عبارت می نوشتیم و به خود تلقین رنج میدادیم .
      نابرده رنج گنج میسر نمیشود .
      مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد .

      با محتوای ذهنی ما چه کردند و خیلی ها هنوز هم به این ابیات شدیدا معتقدند .

      زبان لاغری به ما می گوید : تلاش کردن نشان رنج است و رنج کشیدن جزء اهداف ذهن نیست . پس کاری که با رنج کشیدن همراه باشد (تلاش کردن) جزء اهداف ذهن نیست . پس کاری که جزء اهداف ذهن نباشد به راحتی آن را حذف میکند . پس هروقت که ما حتی اراده ی تلاش کردن می کردیم ذهن به راحتی آن را باطل می کرد و یا حتی اگر ما با مخالفت ذهنمان آن کار سخت یا رنج اور را انجام دادیم ذهن ما اصلا نمی گذارد ما به نتیجه برسیم . پس این محتویات ذهن نیاز به تغییر دارد . محتویات جدید ذهنی در مورد فرمول تلاش کردن چیست ؟
      لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست .
      لاغر شدن به سادگی و خودبخود اتفاق می افتد .
      برای لاغر شدن فقط کافیست با خود در صلح باشیم .
      اصلا نیازی به جنگیدن برای به دست آوردن سلامتی تناسب ثروت و … نیست .
      امروز یه نتیجه ی خیلی جالب داشتم . امروز به دو خواهر زاده ی عزیزم عیدی دادم . خواهر زاده ی دیگرم را هم دیدم اما من از قبل عیدی دادن به او را برای روزی دیگر به او گذاشته بودم ولی امروز که او هم آمد من خیلی دلم میخواست به او هم بدهم ولی پولی با خود به همراه نبرده بودم . موقع برگشت به خانه خواهرم گفت میخواهم خرید کنم ولی فکر می کنم مقدار کمی پول همراهم باشد گفتم من فکر میکنم سی چهل تومانی با خود داشته باشم البته پول خورد است . گفت اشکالی ندارد به خانه میروم و از خانه پول بر میدارم و مواد مورد نیازم را میخرم . گفتم بزار ببینم چقدر همراهم است . با کمال تعجب دیدم کلی پول داخل کیفم است و من اصلا نمیدانستم این همه پول در داخل این کیف دارم و توانستم به دو هدف خود برسم . هم عیدی خواهر زاده ام را با جان و دلی سرشار از شادی دادم و هم به خواهرم برای خرید لوازمش اطمینان دادم که پول کافی همراهم است که اگر کم آمد میتواند از من بگیرد که اتفاقا ایشان هم پولش کافی بود و خیلی راحت هر دو به آنچه می خواستیم رسیدیم . این فقط یک نمونه ی کوچکی بود از اینکه آرزوهای ما هرگز با رنج و تلاش به دست نمی آیند بلکه فقط با رها کردن و صلح با خود و لذت بردن به دست می آید .
      تلاش کردن تنها و تنها ما را از هدف دور می کند و اصلا کسی که خواستار تلاش است نشاندهنده ی اینست که او در سرزمین چاقیست که میخواهد با تلاش کردن از این ورطه نجات پیدا کند پس هر چقدر بیشتر بر تلاش کردن تاکید کند چاقی در ذهنش بیشتر تثبیت میشود و علت شکست رژیم و ورزش نیز دقیقا همین است .
      در حالیکه وقتی ما تلاش کردن (رنج و سختی کشیدن) را متوقف کنیم چه انعکاسی به ذهن می دهیم . ما با کنار گذاشتن تلاش به احساس راحتی می رسیم . به احساس آرامش و آسایش و صلح با خود فعلیمان . وقتی دست از تلاش کردن بر میداریم و متوقف میشویم ذهن هم دست از تلاش برای شکستن ما بر میدارد . او هم با ما به صلح میرسد . و مقاومت در هر دو ما کنار میرود و انرژی الهی که حاوی پیامهای خیر هست در وجود ما جاری میشود . موانع برطرف میشود و تناسب جاری میشود . انرژی جاری میشود . انرژی صرف برطرف کردن مقاومت نمیشود و انرژی هدر نمی رود .
      خب این یکی از الفباهای زبان لاغری بود . لاغر شدن ساده ترین کار دنیاست و نیاز به هیچ گونه تلاش و کوششی ندارد وقتی ما این جملات را میگوییم زبان لاغری ذهن فعال میشود . حالا دیگر من و ذهنم به توافق رسیده ایم . وقتی ذهنیت لاغر شدن در وجودمان جاری شود آن وقت هر حرکتی هم چه انجام بدهیم چه انجام ندهیم لاغر میشویم .
      من واقعا پیاده روی و یا هر حرکتی رو با عشق انجام میدم اگه عشق نداشته باشم اصلا نمیخوام و نمیتونم انجامش بدم یعنی من الان اگر بخواهم هم دیگر نمیتوانم با خودم مبارزه کنم . انرژی من صرف مبارزه نمیشود . انرژی من صرف صلح با خودم میشود . صرف دوست داشتن خودم . صرف انجام کارهای دلخواه خودم . زبان لاغری این زبان است . وقتی الفبای لاغری را یاد یگیریم هر جمله ای که بخواهیم میتوانیم بنویسیم هر متنی که بخواهیم میتوانیم بنویسیم و میتوانیم محتویات لذتبخش را خلق کنیم .

      وزن کردن زبان چاقیست .
      وقتی میل ما بر وزن کردن است یعنی داریم از زبان چاقی استفاده می کنیم که میلمان بر وزن کردن است .

      عمل وزن کردن یک عمل چاق کننده است . پس از این فرمول در زندگی روزمره استفاده نکنیم تا چاقی را در ذهن تثبیت نکنیم . چاقی چگونه در ذهن توسط وزن کردن تثبیت میشود .
      ) فشار ذهنی که در اثر تلاش کردن و نتیجه نگرفتن در وجود ما پدید می اید فرمول ناتوان بودن در برابر لاغر شدن را در ما ایجاد می کند . این فرمول ذهنی احساس ناتوانی را در ما زیاد میکند و ما به راحتی به وسیله ی یک عامل بیرونی انرژی و توانایی خود را تبدیل به مقاومت کرده ایم و برای خود مانع ایجاد کرده ایم . در حقیقت ما انرژی خود را به مانع تبدیل می کنیم .
      پس بنگریم چگونه میتوانیم انرژی خود را تبدیل به مقاومت نکنیم و از هدر دادن انرژی جلوگیری کنیم . همانطور که وقتی وسیله ای برای گرم کردن خانه استفاده می کنیم برای اینکه انرژی هدر نرود تمام درها و پنجره هارا میبندیم حتی کمترین شکاف و درز بین پنحره ها را هم با چسب می گیریم و درز گیری می کنیم تا انرژی هدر نرود‌ .
      یکی از موارد من برای هدر رفتن انرژی ام شبکه های مجازی بود که حذفشان کردم . یکی از هدررفتهای دیگر انرژی ام خانواده هایم هستند . دوست دارم تنهای تنها باشم ولی خب خیلی اوقات نمیتوانم . شاید جمله ای که میخواهم بگویم کمی خودخواهانه باشد ولی من واقعا مغناطیس جذب مهر و دوستی و محبت هستم و هم خانواده ی خودم و هم خانواده ی همسرم واقعا مرا دوست دارند . البته من این مورد را هم بعد از آموزشهای استاد فرا گرفتم و البته خیلی اوقات حقیقتا بدون اینکه کار خاصی انجام دهم مورد لطف و عنایت دیگران قرار می گیرم و این مورد اصلا چیز عجیبی نیست . هر وقت از فرمولهای الهی در زندگی روزمره استفاده کنیم خیلی راحت مغناطیس جدب انرژی های مثبت میشویم . خب تا اینجا الگوی دهنی من درست است اما از اینجا به بعد الگوی ذهنی دارم که شدیدا انرژی مرا کاهش میدهد . دوست داشتن آنها انرژی مرا می گیرد . توجه مرا از انرژی درونم میگیرد و وقتی زیادی با دیگران در ارتباط باشم ذهنم دچار مقاومت میشود و این به این سبب است که من این الگوی ذهنی اشتباه را دارم که فکر میکنم صحبت کردن با دیگران انرژی مرا میگیرد و مرا به انان وابسته میکند و مرا از خود حقیقی ام دور میکند . آن وقت وقتی آنها نباشند من نمیتوانم از تنهایی خودم کسب انرژی کنم و این مورد را در خیلی از انسانهایی که عادت به زندگی در جمع هستند مشاهده می کنیم که آنها از تنهایی خود رنج می کشند و بلد نیستند چطور در تنهایی خود کسب انرژی کنند . در حالیکه تمام افرادی که در این سایت عضو هستند یاد گرفته اند که بتوانند از تنهایی خود بهترین استفاده را ببرند و در جهت برطرف کردن فرمولهای ذهنی خود قدم بردارند . من ایمان دارم دیگران مشکلی ندارند خود من هم مشکلی ندارم فقط تنها چاره ی کار اینست که من بپذیرم همان خدایی که در تنهایی من وجود دارد همان خدا در جمع من و دیگران نیز حضور دارد و همان انرژی جاری و ساریست و اگر اختلاف نظری هم بین من و بقیه ایجاد میشود تنها و تنها به دلیل الگوهای ذهنی ماست و تو تنها در صورتی میتوانی در جمع شاهد الگوهای نادلخواه نباشی که ان الگوها را در درون خود اصلاح کرده باشی . اگر اصلاح نکرده باشی با هر کسی که روبرو شوی آن شخص درست مثل آیینه تمام آنچه در درون توست به تو نشان میدهد . پس بزرگترین هدر رفت انرژی خودم و ذهنم و فرمولهای چاق کننده ی ذهنم هستند که انرژی و توجه مرا می گیرند و برای جلوگیری از هدر رفت انرژی باید بتوانم عملی انجام دهم که این هدر رفت را جبران کنم و بهترین حالت نیز اینست که من بپذیرم اگر انسانی خلاف تو صحبت می کند و باورهای تو را باور ندارد اگر تو آن باورها را باز هم در بیرون از خودت مشاهده می کنی نشان از این دارد که تو نیز در درون خود همان الگوها را داری که در بیرون از خود هم آن را مشاهده می کنی . این مشاهده را به فال نیک بگیر و درس آن را استخراج کن . پس وقتی این گونه بنگرم دیگر نه تنها ناراحت نمیشوم بلکه خوشحال هم میشوم که آن شخص برای کمک به من آمده تا من از رنجی درونی که قادر به شناسایی آن نیستم نجات پیدا کنم . اگر این نگرش را در خود فعال کنم کم کم ترس من از بودن و حضور در جمع کم میشود و این یعنی تغییر کردن و استفاده از هر موقعیتی جهت رسیدن به هدف . زمانهایی که تنها هستیم می توانیم عمل خوب انجام دهیم و یاد میگیریم زمانهایی هم که در جمع هستیم با هدایت خودمان و رسیدن به فرمولهای درست همواره شاهد موارد دلخواه در اطرافمان باشیم .
      این هم یکی دیگر از فرمولهای لاغر کننده بود که بتوانم هدف خود را چه در تنهایی و چه در جمع حفظ کنم و در جهت تناسب ذهنی حرکت کنم .
      زبان لاغری مثل همه ی زبانها بی نهایت است و کلی محتوا را میتوان با این زبان به همدیگر انتقال داد که این سایت سرشار از زبان تناسب هست و هر فردی داخل آن شود و با این محتواها نشست و برخاست و معاشرت داشته باشد خواه ناخواه لاغر میشود ‌.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/01/07 18:33
      مدت عضویت: 1623 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,135 کلمه

      گام‌ ۲۸

      سلام وقت بخیر

      تمام‌ اون روزهای طولانی که در رژیم‌ و ورزش های سخت بودم‌ فکر میکردم کار صحیح همینه ،یعنی باور کرده بودم که من با همه فرق دارم پس باید کارهای سنگینی انجام بدم‌ ،در اصل من داشتم به زبانی که آموخته بودم زندگی میکردم ولی اون‌ زبانو دوست نداشتم ، تلاش میکردم ولی نتیجه ای نمیگرفتم ،هر روز صبح زود بیدار میشدم برای زود رسیدن به باشگاه که بتونم ۲ سانس تردمیل برم با اینکه تردمیل و دوچرخه ثابت تو خونه داشتم ولی ۱ ماه میرفتم خسته میشدم دیگه ادامه نمیدادم ولی باشگاهو بخاطر دوستانم و کار گروهی بیشتر، میپذیرفتم‌ ،چندین ساعت تو باشگاه بودم و هر یک روز در میون خودمو وزن میکردم ببینم ۱۰۰ گرم کم شدم یا نه اونم تمام وسایلومو از خودم جدا میکردم،کفشمو در میوردم و بیشتر اوقات که کم نکرده بودم ،با دیدن کم نشدن عقربه ترازو یک تصویر از من شکست خورده دیگه در ذهنم ثبت میشد ،برای همینه که تو وجود من چیزی بعنوان موفقیت کمرنگه ، به تعداد دفعاتی که خودمو تو آینه دیدم و ترسیدم و متنفر تر شدم تصویر منه بی عرضه چاق در من پر رنگتر شد ،به اندازه دیدن عقربه های ترازو و اون استرسش تصویر چاقی در من بیشتر شد و برای تمام اون تصویرها ،الان باید روی ذهنیت هام بیشتر کار کنم که با تفکر و تعمق در مورد زبان‌ جدید لاغریم هر بار اون تصویرهای چاق، شکسته تر میشه ،باید تک تک کلمات لاغری جدید در من دانلود بشه ،و بعد از مدتی میتونم به زبان جدید زندگی و رفتارهای جدیدی خلق کنم ،مثل وقتی که کلاس زبان میرفتم ،معلمم جملاتیو فارسی میگفت و ما همگی براحتی و بسرعت اون جملاتو به زبان انگلیسی ترجمه میکردیم ،روزهای اول باید به اون جملات فکر میکردیم تا بتونیم تکرار کنیم وبعد از مدتی ،هنوز جمله استادم تموم نشده بود ما انگلیسیشو گفته بودیم ،اخبارهای زبان انگلیسی رو خوب متوجه میشدم و این مهارت باعث شده بود اعتماد بنفسم بالاتر بره،،،

      ،با یادگیری زبان لاغری هم ،اعتمادبنفسم بالاتر رفته و بالاتر هم خواهد رفت

      وقتی آگاهی های ذهنیت بالاتر میره میتونی هم خودتو خوب بشناسی هم دیگرانو ،الان از یه عید دیدنی برگشتم و صحبت هاییکه رد وبدل شد، بمن کمک کرد که بیشتر به این متد ایمان بیارم ،اولا که من بعد از نهار رفتم اونجا و کاملا سیر بودم و میلی به خوراکی ها نداشتم بعد از چند ساعت که نشستم که میزبان هم روی میز همه مدل خوراکی چید ،من فقط چای با ۲ تا شیرینی آردی کوچیک با ۲ تا دونه قیصی خوردم ،البته آخرش که داشتم برمیگشتم یه چنگال هم هندونه خوردم ،من اصلا نمیگم خوراکی ها چاق کننده هستن ، رفتارهای من تغییر کرده ،وقتی سیر باشم هیچی نمیتونم بخورم ولی اگر هم پیش بیاد که بخورم دیگه عذاب وجدان و ترس ندارم مثل گذشته،، میدونم نقشه های ذهنی جدیدم در حال ساخته شدن هستن ،،،،میزبان مدام از چاقتر شدنش ابراز نگرانی میکرد و منهم ۱ ماهیه متوجه چاقتر شدنشون شده بودم، خودشون نظرشون اینه که ازدواج کردن و مدام دعوت‌ میشن مهمونی باعث چاقتر شدنشونه و میگفت برای مهمونی هایی که میرم قرص های نعنایی گرفتم که بعد از غذا بخورم که نفخ معده م از بین بره ،منم نفخ معده دارم ولی وقتی میخوام نفخم اذیتم نکنه یکمی حجم غذامو مخصوصا نوشیدنی هامو کمتر میکنم ،هر چند حجم غذایی که من میخورم در مقابل دیگران خنده داره

      به رفتار این خانم دقت کردم و دیدم دقیقا بعد از اتمام نهارش ،ظرف شیرینی آردی گذاشت روی پاهاش و شروع کرد با چای، به خوردن ،،،بعد هندونه خورد ،بعد یه خوراکی دیگه ،میخواستم ازش بپرسم الان گرسنه ای که اینهمه چیز میخوری؟ ولی بازم جلوی خودمو گرفتم و گفتم فریده تو به تمرینات خودت توجه کن و درس عبرت بگیر از رفتار دیگران

      با دیدن رفتار اشتباه دیگران انگیزه و اشتیاق من بیشتر وبیشتر میشه که به مسیرم محکمتر ادامه بدم ،اینکه من جزء ۱ درصدی های جهان هستم که مسیرم متفاوت و آگاهانه ست ،من دیگه اون اشتباهات عادتی قبلنا انجام نمیدم،جهان به عصر جدیدش وارد شده ،عصر آگاهی ،پس راه من درسته چونکه در حال پردازش آگاهی های جدید هستم و با اشتیاق این راهو ادامه میدم و اجازه میدم این شعور جدید وارد تک تک سلول های بدنم بشه و منو وارد مسیرهای زیباتری کنه

      من متوجه شدم که چقدر با دیگران فرق دارم ،من چقدر فکر وعمل و نتایجم متفاوته با اطرافیانم،چقدر به خودم افتخار کردم ،حیطه فکری من با اونها فرق داره،نوع خوردنم متفاوته،نوع نگاهم به قضایا عوض شده ،انگار مال یه دنیای دیگه ای هستم ،چه حس خوبی دارم ،چقدر از خودم راضی م،از خدای خودم راضی م،از کلاسام،دوره هام،اساتیدم که میتونم بگم از بهترین های ایران گلچین شدن ،بسیار خوشحالم

      ،حس عالیه که بدونی تو خواستی و خداوند دستتو گرفت و گذاشتت تو راه و مسیر راحت و زیبا که فقط از بودنت در این مسیرها لذت ببری ،کوله باری نداری،سبکی ،خوشحالی و میدونی مقصدت دریای زیباییه که اساتیدت منتظرت هستن که تو هم برسی به مقصد و همگی جشن بگیرید

      دیگه فکر ترازو نیستم،فکر تنگ شدن لباسام نیستم،ترس از رستوران رفتن ندارم،به یه بلوغ انتخاب کردن رسیدم واز این حق انتخابم و تکاملم لذت میبرم،دیگه حرف های عامیانه نمیزنم،غر نمیزنم،از بیماری هام صحبت نمیکنم،شکایت نمیکنم،مدام از همه راهکار نمیخوام برای چاقتر نشدنم تازه ادم های زیادی میان واز من راهکار میخوان ،ترس از مسافرت رفتن و چاقتر شدن ندارم،۱۳ ماهه هر شب براحتی شام خوردم اونم هر غذایی که دوست داشتم،دیگه از روی ترس ورزش های سخت انجام نمیدم، دیگه تو جمع خجالت نمیکشم ،دیگه خودمو تحقیر نمیکنم وووووو و اگر اینها موفقیت نیست چیه ؟ اینها یعنی در مسیر صحیح بودن یعنی حال خوب اتفاق خوب ،یعنی خداجونم شکرت

      خدایا شکرت که زبان لاغری را یاد گرفتم و در حال عمل به اموزه هام هستم

      شاید خیلی از دوستانم که در این سایت هستن ،تصور کنن این فایلها رایگانه و راحت ازشون بگذرن ولی منیکه تمام دوره های پولی استاد گذروندم و الان اینجا هستم میدونم و مطمئنم که هیچ فرقی با هم ندارن چونکه وقتی ایده ای به استاد الهام میشه ،حتما اون ایده بشکل فایلی در خواهد آمد و بلخره در قسمتی از سایت یا دوره ها گنجونده میشه ،انقدر در این ۲۸ روز که در این دوره گام به گام‌ هستم ،کد در ذهنم باز شده ،انقدر ذهنم شخم خورده شده ،انقدر باورهای مخرب از من بیرون ریخته شده که خودمم باورم نمیشه ،قبلا فکر میکردم دیگه ۳ دوره رو گذروندم ،همه چیزو میدونم و فکر مخربی دیگه در من وجود نداره ،با اینکه بیشتر فایلهای این دوره رو پارسال گوش دادم و حتی کامنت نوشتم ولی گوش دادن امسالم متفاوت تر از قبله و من درک جدیدیتری همسان با باورهای جدیدم دریافت میکنم

      بعد از اتمام این دوره مجدد به دوره مقدماتی میرم با اشتیاق و میدونم مطالب و آگاهی های نابی منتظر من هستن که پارسال ذهنم اجازه شنیدنشونو بمن نداده 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/12/04 00:30
      مدت عضویت: 1657 روز
      امتیاز کاربر: 28241 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,186 کلمه

      با توجه کردن به رفتارهای چاقها و لاغرها من چقدر آگاهی بیشتری پیدا میکنم و فرمولهای ذهنی چاق خودم رو میشناسم و به جاش فرمولهای لاغری رو جایگزین میکنم ( چون خیلی به چاقها و لاِغرها توجه دارم متوجه میشم که یه فرد چاق از خوردن برای بهانه های مختلف داره استفاده میکنه اما یه فرد متناسب فقط زمانی میخوره که واقعا گرسنه باشه و وقتی سیر بشه دست از خوردن میکشه )

      تفاوت این افراد متناسب و چاق فقط در محتوای ذهنیشون هست و جسمی هیچ تفاوتی ندارن در واقع چاقها کلی دلایل دارن برای این افکارو رفتارهای خودشون و نتیجه هم جسم چاقی هست که سالها دارن و هر چقدر تلاش میکنن فایده ای نداره چون بارها گفتیم ذهن آدمها نتیجه رو رقم میزنه و نه تلاش فیزیکی اونها .(آخه اگه به تلاش فیزیکی بود که من این ۷ سال آخر رو همیشه سر ساعت ورزش میکردم و اگر به نخوردن بود که این چند سال آخر همش در رژیم بودم و از خیلیا کمتر میخوردم طوری که بقیه مسخره میکردن از بس تو حساسی و هیچی نمیخوری اینطور وزنت بالامیره و واقعا هم همین طور بود من خوردنم و فعالیتم مشکلی نداشته حالا شاید یه جاهایی پرخوری میکردم ولی نه دراون حد که وزنم ماه به ماه بالابره و من دیگه از خوردن وحشت داشتم و هی از ترس چاقی غذاای رژیمی بدمزه تر میخوردم و هی محدودیتهای بیشتر رو در خوردن به وجود میاوردم و جرات خوردن هیچ فست فود و شیرینی و پفک و چیپس و غذاهای سرخ شده و یا حتی غذای معمولی رو هم نداشتم ولی اشکال کار در اینها نبود در ذهن من بوده که سرشار از فرمولهای چاقی بوده )

      در باشگاه که بریم دو دسته افراد میبینیم دسته ی اول : کسانی هستن که میرن برای زیبایی اندام و پرورش عضلات که هیچ وقت نشده نرن و باانگیزه و اشتیاق میرن و ورزش منظم میکنن و دسته ی دوم : کسانی هستن که میان برای رهایی از چاقی و چربیهای اضافه و اینها خیلی بی انگیزه هستن و منظم نمیان و یه روز میان چند روز نمیان (من این ۷ سال آخر که میرفتم باشگاه همیشه سر ساعت میرفتم و اما اون اوایل که می رفتم پیش دکتر تغذیه و خوب وزن کم می کردم در کنارش هم رفتم باشگاه و واقعا با اشتیاق می رفتم باشگاه و با مربی خیلی عالی در سطح شهر کار میکردم که بسیار ورزشهای جذاب و شادی میداد و من هم خوشم میومد و حتی در باشگاه جایزه گرفتم به عنوان کسی که بسیار خوب در مدت زمان کمی تونستم وزن خوبی کم کنم و لاغر بشم اما من در ماه آخر رژیمم که دیگه متناسب شده بودم و رژیمم رو یکم کمتر کردم و همزمان هم به خاطر مشکلاتی آزمایش خون دادم و متوجه کم کاری تیرویید و مشکل هورمونی شدم که خیلی از طرف دکترها و بقیه میشنیدیم که این داروها و مشکلات چاقت میکنن در حالی که دیگه رژیم من تموم شد ه بود از پیش دکتر که اومدم بیرون بعد یه مدت دیدیم انگار ثابت نمیمونم در حالی که همیشه ورزش میکنم و کلی ترس و تنفر و وحشت داشتم از چاقی و خوردن که نگو و پیش خودم میگفتم من با رژیم و ورزش میتونم متناسب باشم و اما بعد از یه مدت مربی ورزشی رو که دوست داشتم و خیلی عالی بود از شهرمون رفت و خواهرم که همراهم میومد هم دیگه نیومد و من موندم و یه مربی که کارش رو دوست نداشتم و کلی فرمولهای چاقی و ذهن چاق که شرایط رو واقعا برام سخت کرده بودن و اما من هر روز با تعهد باشگاه میرفتم اما فقط برای لاغری میرفتم و برای اینکه اگه ولش کنم خیلی چاقتر میشم و از چاقی بیشتر میترسیدم … و هیچ وقت هم نتونستم نتیجه بگیریم تا اینکه با این راه آشنا شدم )

      خلاصه همون طور که بالا گفتم من هم قبلا خیلی تلاش کردم از طریق ورزش کردن لاغر بشم و خودم انتخاب کرده بودم برم ولی مجبوری میرفتم و اما بگم من همیشه سرساعت میرفتم و لی همش از روی ترس و اجبار بود از روی تنفر از چاقی بود و من میرفتم اما هیچ وقت لاغری رو با ورزش به دست نیاوردم و حتما باید رژیم میگرفتم تا دوباره متناسب میشدم و همیشه مثل یویو در حال رفت و آمد بین چاقی و لاغری بودم و همین خیلی اذیتم میکرد و شنیده بودم هر کس که سالها ورزش کرده اگر اون رو کنار بزاره چاق میشه و من همیشه جرات ول کردن ورزش رو نداشتم و انگار به اجبار میرفتم و ورزش میکردم .(اما خو اهر خودم خلاف همین باورم بود چون بعد از ۸ یا ۹ ماه ورزش کردن که با من اومده بود دیگه نیومد و کلی هم لاغر تر شده بود که همه و من بهش میگفتیم لاغر شدی خوب دیگه بسه رژیم نگیر ولی میگفت آخه من رژیم ندارم و واقعا هم راست میگفت هر چی که دلش میخواست میخورد اما واقعا کم میخورد و همه چیز رو هم اصلا مثل ما چاقها دوست نداره و خیلی از غذا ها ایراد میگیره نه که رژیم بگیره یا ادا در بیاره نه اندازه نیازش میخوره و هیچ وقت ندیدمش پرخوری کنه و یا زیاد بخوره و هنوز که هنوز بسیار از الان من هم متناسبتر و لاغر تره و تکون نخورده پس این باور هم در من از بین رفته )

      و من در کنار این ورزشهای مدا وم و از روی اجبار بسیار به ترازو هم وابسته شده بودم که شرایطم رو خیلی سختتر برام کرده بود اما من خبر نداشتم که چقدر ترازو به من ضربه میزنه در حالی که من قبلا اینطور وسواسی در وزن کردن نبودم امابه توصیه دکتر تغذیه رفتم ترازو خریدم و چون دکتر میدید وزن من خیلی نوسان داره و هر از مدتی باید رژیم بگیریم تا متناسب بشم به من گفت باید هر هفته خودت رو وزن کنی تا بتونی وزنت رو کنترل کنی و اگر دیدی وزنت رفته بالا باید سریع فلان رژیم رو بگیری و دوباره محدودیت غذایی داشته باشی تا وزنت نرمال بشه و من هم با وسواس خاصی روی ترازو میرفتم که شاید وزن من رو ترازو کمی کمتر نشون بده و اینقدر تحت فشار بودم که نگو و وای به حال روزی که عدد وزنی من روی ترازو بالا رفته بود اصلا تمام تلاش من رو زیر سوال میبرد و تمام توان من تحلیل میرفت که با خودم میگفتم این همه نخوردن و ورزش کردن چرا باید نتیجه اش چاقی بیشتر باشه ؟؟؟؟؟و من زیر بار درد و رنج بیشتر برای لاغری میرفتم با ورزش،و رژیم سنگینتر و کلی فشارهای روحی بیشتر واینقدر از این کارا میکردم تا خسته شده بودم و دیگه از این وضعیت کلافه بودم و یه جاهایی میگفتم دیگه کاری از دست من بر نمیاد هم نمیخورم هم ورزش میرم دیگه هر چی شد شد ولی ته دلم به دنبال راهی بودم تا اینکه با این سایت آشنا شدم و واقعا با اومدن در این سایت مسیرم راهم و انگیزه ام و امیدم و توانایی من تغییر کرد و چقدر خوشحالم از بودن در این مسیر سرسبز و من دارم با ذوق و شوق هر روز مسیرم رو طی میکنم .

      اضافه وزن در ما چاقها مثل یه زبان مشترک هست مثل زبان فارسی که در همه ی ما مشترک هست ولی ما باید زبان لاغری رو یاد بگیریم و عمل کنیم و چیز سختی نیست و ما چاقها کلی رفتارهای مشترک داریم ولی ما باید تصمیم بگیریم زبان لاغری رو یاد بگیریم نه اینکه بخواییم با چاقی مبارزه کنیم مثل این هست ما از امروز بخواییم با فارسی صحبت کردن مبارزه کنیم که اون رو فراموش کنیم و حرف نزنیم اما امکان نداره از ذهن ما پاک بشه .(من هر روز دارم زبان لاغری رو یاد میگیریم مثلا اینکه چه موقع عدا بخورم به چه مقدار بخورم و اصلا چرا میخورم …و به اونها عمل میکنم تا نتیجه رو بگیریم و دیگه هیچ جنگی با چاقی خودم و اضافه وزنم ندارم و از اون متنفر نیستم و تازه عشق به جای اون اومده و عاشقانه خودم و جسمم رو دوست دارم و میخوام هر روز برای خودم در این مسیر یه گام بردارم تا به تناسب دلخواهم بر سم )

      ذهن ما قابلیت فراموش کردن و پاک کردن نداره ولی میتونیم چند زبان رو یاد بگیریم ما هر چقدر تلاش کنیم نمیتونیم زبان چاقی رو پاک کنیم ولی میتونیم زبان لاغری رو یاد بگیریم و این خیلی لذت بخش و زیبا هست که یادش گرفتیم (واقعا لذت داره لاغری رو یاد بگیری چون من به صورت اتوما تیک از خیلها که رژیم دارن و به زور دارن تلاش میکنن لاغر بشن و از خیلی از اطرافیانم که متناسبن ولی رفتارهای پرخوری زشت و زننده ای دارن عالیتر و قشنگتر رفتار میکنم و چقدر با یادگیری لاغری دیدمون به این قضیه عوض میشه و از سطح بالاتری به این موضوع نگاه میکنیم و دقیقا مثل یه مشکل که بخواهی از ریشه حلش کنی داریم چاقی رو از ریشه بر طرف میکنیم و این سبک زندگی و خوردن رو خیلی دوست دارم و خوشحالم که یادش گرفتم )

      من ۱۷ ماه هست که تصمیم گرفتم زبان لاغری رو یادبگیریم و برای همیشه لاغر بشم و از وقتی وارد این مسیر شدم سرشار از آرامش،و حال خوب شدم .
      ومن در هر دیدگاه که مینوسم چون که خاطرات گذشته رو مرور میکنم و یادم میاد چیکار کردم میگم چقدر مسیر الان ساده و راحت هست و چقدر قبلا سخت و زجر آور بوده و خدا رو شکر میکنم و از استاد عزیز هم تشکر میکنم .
      و وقتی یاد قبلا میفتم که چقدر با استمرار باشگاه میرفتم که لاغر تر بشم و چقدر التماس ترازو می کردم که من رو کمتر نشون بده و این نشون میداد که هیچ توانابی در خودم نمیدیدیم و هیچ امیدی نداشتم که میتونم لاغر بشم و فقط به دنبال عوامل بیرونی مثل رژیم و ورزش و … بودم .
      اما من نگاهم دیگه تغییر کرده و ورزش رو به عنوان یه کار نشاط آور میدونم و به عنوان یه کار لذت آور نگاه میکنم و با این دید نتیجه ی بهتری از ورزش میگیرم پس میتونم یه فعالیت ورزشی داشته باشم ولی نه با فشار و سختی مثل گذشته که ورزش میکردم برای این که لاغر بشم و نتیجه نمیگرفتم .
      پس در هر کاری اول باید فرمولهاش رو درست کنی و نقشه ی ذهنی درست ترسیم کنی و بعد میبینی چقدر نتیجه دیدن راحت تر هست .
      پس ذهن رو همانگ با خواسته کنید تا نتیجه فوق العاده بشه .(الان من ذهنم رو دارم با خواسته ام که لاغری هست هماهنگ میکنم و نتیجه رو هم دارم هر روز میبینم و برای ذهنم از خوبی های لاغری میگم که چقدر سبک میشم رها میشم آزادی پیدا میکنم جوانتر و شاداب تر میشم و در بهترین حالت روحی و جسمی قرار میگیریم و خوشتیپتر میشم و لباس رنگ شاد میپوشم و …. و بعد هم بهش میگم که چقدر کار راحت و آسانی هست بدون زجر و سختی هست و بدون هیچ گونه گرسنگی و فعالت خاصی هست و هر وقت جسمم نیاز به غدا داشت من میخورم و اصلا نگران نباشم و تمام فرمولهای چاقی رو کشف میکنم و به جاش فرمولهای لاغری رو جایگزین میکنم مثلا قبلا دستور این بود وقتی غذایی دیدی اینقدر بخور تا با فشار شکمی متوجه سیری بشی (فرمول چاقی )ولی الان میگم از هر غذایی به اندازه ای بخور که سیر بشی و بعد از اون خوردن هم سبک باشی و هم احساست خوب باشه بدون اینکه در جسمت احساس فشار و سنگینی باشه (فرمول لاغری )و یا اینکه قبلا میگفتم خوردن اکثر غذا ها ترس داره چون که آدم رو چاق می کنه و من نمیخوردم (فرمول چاقی)اما حالا میگم اینها همه نعمت هستن که خدا آفریده که ما بخوریم و لدت ببریم و هیچ کدوم ترسناک نیست بلکه رفتار خوردن من ترسناک هست که زیاد میخورم پس به اندازه از هر چیزی که دوست دارم میتونم بخورم (فرمول لاغری ) کلی از این جایگزینها باید بکنیم
      پس هم افکار و هم رفتارهای خودم رو باید با خواسته ام همسو و هماهنگ کنم )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم