وقتی سیرم ولی میشینم سر میز غذا، بیشتر از دیگران می خورم.
اگه درباره اینکه کجا بودم سوال بپرسند و من کافه یا رستوران رفته باشم، آن را مخفی می کنم.
بارها تصمیم گرفتم تا گرسنه نشدم غذا نخورم ولی هربار به دلیلی دوباره غذا می خورم.
خیلی سعی کردم عادت سر یخچال رفتن و یه چیزی خوردن رو ترک کنم ولی موفق نشدم.
اگه از من سوال کنند که فلان چیز رو تو خوردی، با اینکه خوردم ولی می گم نخوردم.
به صورت ماهانه مقدار قابل توجهی پول صرف تهیه غذا از بیرون می شود.
اگه در مهمانی خوراکی ها یا پذیرایی کردن مورد رضایتم نباشه ناراحت می شم و به بقیه هم میگم.
بخاطر چاقی از حضور در جمع ها یا مهمانی ها خودداری میکنم.
هر وقت تصمیم می گیرم از غذایی نخورم اتفاقا بیشتر از همیشه می خورم.
وقتی تصمیم می گیرم دیگه پرخوری نکنم، بیشتر حرص و ولع خوردن دارم.
بارها تصمیم گرفتم دیگه فلان خوراکی رو نمی خرم ولی باز هم خریدم و خوردم.
با اینکه هربار پرخوری میکنم احساس بدی پیدا می کنم ولی باز هم پرخوری می کنم.
بارها تصمیم گرفتم دیگه ناخونک نزنم و ریزه خواری نکنم ولی موفق نشدم.
با اینکه هربار خودم را وزن می کنم حالم بد میشه ولی باز هم می رم روی ترازو.
اگه درباره غذا یا رستورانی تعریف بشنوم به محض اینکه باهاش مواجه بشم امتحانش می کنم.
قبل از مناسبتها مانند عید نوروز یا ماه رمضان می ترسم که چاق تر بشم.
بارها تصمیم گرفتم فلان عادت غذایی رو ترک می کنم ولی بازم انجامش میدم.
ترجیح می دم برای شادی و تفریح یا تنوع به کافه یا رستوران برم.
اگه کسی سهم منو برداره یا همه خوراکی که دوست دارم را بخوره عصبانی می شم.
باشگاه رفتن یا ورزش کردن باعث اعصاب خوردی من می شه.
زمان زیادی از زندگی ام صرف تهیه و تدارک غذا می شود.
دقت کنید مراحل تهیه و تدارک غذا برای خانواده شامل این پرسش نمی شود. تهیه غذای شخصی مورد نظر است.
قبل از اینکه به مهمانی برم خیلی به خوردن و خوراکی ها فکر میکنم.
اگه غذا یا پذیرایی میزبان باب میلم نباشه احساس می کنم بهم بی احترامی شده.
در خانه محلی برای ذخیره خوراکی و هله هوله های مورد علاقم دارم.
از ترس اینکه مبادا چاق تر بشم تمایلی برای مسافرت رفتن ندارم.
علاقه زیادی به تست غذاهای جدید و رفتن به رستوران های تازه تاسیس دارم.
از ترس اینکه مبادا پرخوری کنم ترجیح می دهم در مهمانی یا مراسمات شرکت نکنم.
چاقی بر روی اخلاق و رفتار من با اطرافیانم تاثیر گذاشته است
در مهمانی وقتی میزبان حضور نداره از شیرینی یا شکلات ها می خورم که در حضور او مجبور نباشم دو سه بار بردارم.
وقتی رژیم می گیرم بعد از چند روز عصبانی و پرخاشگر می شم.
وقتی تصمیم می گیرم فقط یک قاشق یا یک عدد بخورم، معمولا بیشتر می خورم.
وقتی با غذایی مواجه بشم که همیشه در دسترس من نیست بیشتر از همیشه می خورم.
زمانی که احساس شادی می کنم تمایلم به خوردن بیشتر می شود.
وقتی به دیگران می گم که نمی تونم همشو بخورم معمولا همشو می خورم.
اگه غذایی که دوست دارم رو بقیه بخورند عصبانی و ناراحت می شم.
مقدار خوردن من از غذاهایی که دوست دارم بیشتر از قبل شده است.
بارها تصمیم گرفتم که دیگه پرخوری نکنم ولی نمی تونم جلوی خودمو بگیرم.
موقع رفتن به پیک نیک یا مسافرت بیشتر به فکر تهیه و تدارک غذا هستم تا به فکر لوازم دیگر.
اینکه چی بخورم یا چی نخورم بخش زیادی از افکار روزمره من را تشکیل می دهد.
وقتی سیرم ولی میشینم سر میز غذا ممکنه حتی بیشتر از دیگران بخورم.
دوست ندارم دیگران متوجه خوردن های من شوند.
زمانی که عصبانی هستم یا استرس دارم بیشتر تمایل به خوردن دارم.
اگر از غذای خودم یا دیگران اضافه باشه اون رو در سطل آشغال می ریزم.
دفعات پرخوری کردن من به مرور افزایش پیدا کرده است.
تست چاقی ذهن
خیلی چاق
چاق
متناسب با ذهن چاق
متناسب