سلام خیلی ممنون عزیزم،همین یک ساعت پیش با پسرم رفتیم بازار برای خرید،داخل شیشه مغازه ها خودم رو میدیدم وحس کردم لاغر تر شدم به پسرم گفتم حس میکنم وقتی تو شیشه مغازه ها نگاه میکنم لاغر تر شدم،آره؟پسرمم تایید کرد،گفت آره مامان لاغر تر شدیخدایا شکرت کمکم کن روز...
به نامخدای خوب ومهربانم،۱،لاغری حس اعتماد به نفس روبهم میده،حس این رو بهم میده که بالاخره منم تونستم حرف خودم رو ثابت کنم،منم شخصیت مثبتی دارم،آهای آدمهایی که دورو برم هستید،دیدید من سعی خودم رو همیشه میکردم که لاغر بشم ولی نمیشد،؟دیدید تقصیر من نبود که لاغر نمیشدم؟دیدید من بی...
به نام خدای خوب ومهربانروز سوملاغری حس رهایی داره حس پس گرفتن زندگیت رو از چاقی داره ،حس حسرت نکشیدنسوال دو.وقتی میرم جلوی آینه وهیکل قشنگم رو میبینم خیلی خوشحال میشمسوال۳.تمام اونهایی که با تمسخر نگاه میکردن حالا با تعجب وحسادت نگاه میکننسوال ۴.توخوردن مواد غذایی بیشتر دقت میکنم بیشتر...
سلام چقدر قشنگ بود جملتون،حس پرواز عقاب پرقدرت که خودشو ضعیف میدید ولی عقاب بود پر پرواز داشت ولی پرهاش به خاطر باورهای نادرسته به هم چسبیده بود مطلب دیگهای هست که اینکه گفتید به همسرتون نگفتید کار خیلی خوبی کردید که نگفتید همسر من میدونه که من از این...
به نام خدای خوب و نازنینم تمرین روز دوم یک لاغری حس سبکی و سلامتی رو داره حس محتاج نبودن به دیگران حس زرنگ بودن حس کاری بودن حس باعرضه بودن داره ۲ .از اینکه میرم جلوی آینه و یه هوا لاغرتر شدم خیلی لذت میبرم و این رو شروع تغییرات...
به نام خدای خوب و مهربانم سوال ۱ متناسب بودن چه حسی داره قشنگترین حس دنیا رو داره خوش اندام و متناسب باشی صبح که بیدار میشی مثل فرفره کارهای خونت رو سر یک ساعت تمام میکنی چون دیگه پاهات درد نمیکنه که مجبور بشی ۱۰۰ دفعه بین کارهای روزانت بخوای...
به نام خدای خوب ومهربانم یکی از بزرگترین موانع رسیدن به تناسب اندام من منطق ذهن من بود این منطق خیلی محکم بود من شبیه به عمم هستم محکمترین منطق ذهنی من این بودتوکلیها چاقند مخصوصاً که دختر به خانواده پدری میره و من از بچگی محکوم به این بودم...
سلام ولی من برعکس شما شدم دیگه به شوهرم نمیگم شیرینی نمیخرم ،دیگه غر نمیزنم که چرا هی به من میگی برو شیرینی بخر ،دیشب گفت شب تولد حضرت محمده شیرینی نگرفتی؟گفتم نه،گفت میری بگیری؟گفتم پول بده تا برات بگیرم وبراش گرفتم خودم هم دوتا شیرینی خشک خوردم،الانم که دارم...
سلام خیلی ممنون عزیزم،همین یک ساعت پیش با پسرم رفتیم بازار برای خرید،داخل شیشه مغازه ها خودم رو میدیدم وحس کردم لاغر تر شدم به پسرم گفتم حس میکنم وقتی تو شیشه مغازه ها نگاه میکنم لاغر تر شدم،آره؟پسرمم تایید کرد،گفت آره مامان لاغر تر شدیخدایا شکرت کمکم کن روز...
به نامخدای خوب ومهربانم،۱،لاغری حس اعتماد به نفس روبهم میده،حس این رو بهم میده که بالاخره منم تونستم حرف خودم رو ثابت کنم،منم شخصیت مثبتی دارم،آهای آدمهایی که دورو برم هستید،دیدید من سعی خودم رو همیشه میکردم که لاغر بشم ولی نمیشد،؟دیدید تقصیر من نبود که لاغر نمیشدم؟دیدید من بی...
به نام خدای خوب ومهربانروز سوملاغری حس رهایی داره حس پس گرفتن زندگیت رو از چاقی داره ،حس حسرت نکشیدنسوال دو.وقتی میرم جلوی آینه وهیکل قشنگم رو میبینم خیلی خوشحال میشمسوال۳.تمام اونهایی که با تمسخر نگاه میکردن حالا با تعجب وحسادت نگاه میکننسوال ۴.توخوردن مواد غذایی بیشتر دقت میکنم بیشتر...
سلام چقدر قشنگ بود جملتون،حس پرواز عقاب پرقدرت که خودشو ضعیف میدید ولی عقاب بود پر پرواز داشت ولی پرهاش به خاطر باورهای نادرسته به هم چسبیده بود مطلب دیگهای هست که اینکه گفتید به همسرتون نگفتید کار خیلی خوبی کردید که نگفتید همسر من میدونه که من از این...
سلام آسیه جون عالی نوشتی،چقد عالی توصیف کردی به امید روزی که هممون عکسمون توی آلبوم شگفتی سازان بره
به نام خدای خوب و نازنینم تمرین روز دوم یک لاغری حس سبکی و سلامتی رو داره حس محتاج نبودن به دیگران حس زرنگ بودن حس کاری بودن حس باعرضه بودن داره ۲ .از اینکه میرم جلوی آینه و یه هوا لاغرتر شدم خیلی لذت میبرم و این رو شروع تغییرات...
سلام چقد خوب نوشتید جواب سوال دو رو چندین بار خوندم ویه جورایی تمرین جلسه قبل رو اینجا انجام دادم وتجسمش کردم که من هم در آینده اینگونه خواهم شد
به نام خدای خوب و مهربانم سوال ۱ متناسب بودن چه حسی داره قشنگترین حس دنیا رو داره خوش اندام و متناسب باشی صبح که بیدار میشی مثل فرفره کارهای خونت رو سر یک ساعت تمام میکنی چون دیگه پاهات درد نمیکنه که مجبور بشی ۱۰۰ دفعه بین کارهای روزانت بخوای...
به نام خدای خوب ومهربانم یکی از بزرگترین موانع رسیدن به تناسب اندام من منطق ذهن من بود این منطق خیلی محکم بود من شبیه به عمم هستم محکمترین منطق ذهنی من این بودتوکلیها چاقند مخصوصاً که دختر به خانواده پدری میره و من از بچگی محکوم به این بودم...
سلام ولی من برعکس شما شدم دیگه به شوهرم نمیگم شیرینی نمیخرم ،دیگه غر نمیزنم که چرا هی به من میگی برو شیرینی بخر ،دیشب گفت شب تولد حضرت محمده شیرینی نگرفتی؟گفتم نه،گفت میری بگیری؟گفتم پول بده تا برات بگیرم وبراش گرفتم خودم هم دوتا شیرینی خشک خوردم،الانم که دارم...