سال های زیادی از عمرم به امید اینکه اوضاع خانواده، شهر، کشور و جهان تغییر کند تا شاید بتوانم زندگی بهتری داشته باشم سپری کردم اما هیچ اتفاقی رخ نداد.
زمانی که اهمیت تغییر را درک کردم متوجه شدم برای تغییر شرایط زندگی نیاز به تغییر و تحول در دنیای اطراف من نیست و فقط باید من تغییر کنم، این نگرش باعث دگرگونی دنیای من شد.
نگرش منطقی ذهن من
در تمام آن سالها افراد و شرایط زیادی را مقصر ناکامی ها، رنج ها، کمبودها و حتی اضافه وزن خودم می دانستم.
به همین علت باور داشتم اگر قرار باشد زندگی من رنگ بهتری بگیرد و آب خوشی از گلوی من پایین برود باید ابتدا افراد و شرایطی که در ذهنم آنها را مقصر زندگیم می دانستم تغییر کنند تا اتفاقات بهتری در زندگی من رخ دهن و من به احساس خوشبختی برسم.
از آنجایی که ۳۵ سال بود هیچ تغییری در شرایط پیرامون من رخ نداده بود، بنابراین ۳۵ سال از زندگی را در شرایطی سپری کردم که مورد رضایت من نبود.
بهمن ماه سال ۱۳۹۳ بود که به لطف خدا با قدرت ذهن، قانون جذب و بعد از آن خداوند آشنا شدم و در سن ۳۴ سالگی تازه با مفهوم اهمیت تغییر در زندگی آشنا شدم.
البته از خیلی سال قبل آشنایی چندانی با موضوع زندگی و مخصوصا شناخت خداوند داشتم، اما از روزی که به اهمیت تغییر پی بردم، دیدگاه جدید و تعریف های تازهای از خداوند به من آموخت و هرچه زمان می گذشت بیشتر مطمئن میشدم که تمام مشکلات من در زندگی به واسطه نگاه و درک اشتباهی است که از خداوند داشته ام.
همه ما از کودکی بچه مسلمان به دنیا آمده ایم، و تحت تاثیر آموزش ها و دانسته های اطرافیانمان درباره دین و خدا قرار گرفته ایم.
من به یاد ندارم که در تمام ۳۵ سال زندگی درباره مهربانی و بخشندگی خداوند با من صحبتی شده باشد.
هرچه بوده دستورات دینی بوده است. به این شکل که ابتدا بایدها و نبایدها به من گفته می شد و سپس خداوند بعنوان مراقب یا فردی که با نیروی بی نهایت خود در آشکار و پنهان مرا زیر نظر دارد که به دستوراتش عمل کنم، معرفی می شد.
به عبارت ساده و کلی مسیر آموزش درباره خداوند از سمت بایدها و نبایدها و دستورات الهی شروع می شد و به نگهبانی خداوند توسط فرشتگان از ما برای عمل به دستورات و گفته هایش ختم میشد.
به همین دلیل تعریفی که از خداوند در ذهن من شکل گرفته بود با آن خدایی که خود را در قرآن معرفی کرده است تفاوت زیادی داشت و از زمانی که سعی کردم خداوند را به شکلی که در قرآن درباره خودش توضیح داده است درک کنم و روی کمک خداوند حساب کنم، زندگی من دستخوش تغییرات زیادی شد.
به همین دلیل اطمینان دارم تنها راه تغییر شرایط انسان ها در زندگی، اصلاح نگاه آنها نسبت به خداوند است.
چرا که خداوند در قرآن می فرماید: خداوند قائم به ذات خود و همه موجودات قائم به او هستند.
و اگر ما نگاه اشتباهی به خداوند داشته باشیم، همه آنچه در زندگی تجربه میکنیم چون قائم به ذات خداوند هستند، اشتباهی خواهد بود.
اشتباهی به این معنی که مورد رضایت یا خواسته ما نخواهد بود.
اهمیت تغییر کردن
اهمیت تغییر کردن در زندگی: گامی به سوی رشد و پیشرفت
تغییر یکی از اساسیترین عناصر زندگی انسان است. از تغییرات روزمره مانند جابهجایی محل کار گرفته تا تحولات بزرگ مانند تغییر سبک زندگی، تغییرات همواره بخشی جداییناپذیر از تجربه انسانی بودهاند. پذیرش و حتی استقبال از تغییرات میتواند گامی حیاتی در جهت رشد و موفقیت باشد.
تغییر؛ ضرورت زندگی
زندگی بدون تغییر شبیه به آبی است که در برکهای راکد مانده باشد. تغییر نه تنها برای پیشرفت فردی ضروری است، بلکه برای بقا نیز حیاتی است. در دنیای مدرن، جایی که فناوریها به سرعت تغییر میکنند و بازارها به طور مداوم در حال تحولاند، افرادی که نسبت به اهمیت تغییر در زندگی بی توجه هستند، اغلب در معرض خطر عقبماندن از جریان زندگی قرار میگیرند.
رشد شخصی از مسیر تغییر
تغییر اغلب با چالشها همراه است، اما همین چالشها فرصتهایی برای رشد شخصی فراهم میکنند. یادگیری مهارتهای جدید، پذیرش دیدگاههای متفاوت، و غلبه بر موانع از جمله دستاوردهایی هستند که تنها از دل تغییر حاصل میشوند. تغییر، افراد را وادار میکند که از محدوده امن خود خارج شوند و با ترسها و نااطمینانیهای خود روبرو شوند.
اهمیت تغییر در دستیابی به اهداف
هیچ موفقیتی بدون تغییر ممکن نیست. اگر بخواهیم به اهداف بزرگ دست یابیم، باید آماده باشیم تا عادتها، نگرشها و حتی مسیرهای خود را تغییر دهیم. برای مثال، افرادی که به دنبال موفقیت شغلی هستند، ممکن است نیاز داشته باشند مهارتهای جدیدی بیاموزند، نقشهای شغلی جدیدی بپذیرند یا حتی در محیطهای کاملاً جدیدی کار کنند.
در این شرایط فقط افرادی که به اهمیت تغییر پی برده و برای یادگیری مهارت های تغییر کردن اقدام می کنند می توانند شرایط و موقعیت های جدید را در زندگی خود تجربه کنند.
تغییر به عنوان یک فرصت
گرچه تغییر کردن اغلب با احساس ترس یا ناامنی همراه است، اما در واقع فرصتی است برای بهبود و نوآوری. تغییر به افراد این امکان را میدهد که وضعیت موجود را به چالش بکشند و راهحلهای بهتری بیابند. بسیاری از اختراعات و پیشرفتهای بزرگ در نتیجه افرادی حاصل شدهاند که تغییر را نه به عنوان تهدید، بلکه به عنوان فرصتی برای تحول دیدهاند.
چگونه تغییر کنیم
پذیرش تغییر نیازمند نگرش مثبت و ذهنیتی باز است. در اینجا چند نکته برای استقبال از تغییرات آورده شده است:
1. دیدگاه مثبت داشته باشید: به تغییر به عنوان فرصتی برای یادگیری و رشد نگاه کنید.
2. انعطافپذیر باشید: یاد بگیرید که با شرایط جدید سازگار شوید.
3. برای تغییر کردن آماده باشید: برنامهریزی و پیشبینی تغییرات آینده میتواند از فشار روانی بکاهد.
4. به خودتان ایمان داشته باشید: اعتماد به تواناییهای خود برای مدیریت تغییر، از استرس ناشی از آن میکاهد.
نتیجهگیری
تغییر کردن بخشی ضروری و اجتنابناپذیر از زندگی است. مقاومت در برابر تغییر کردن نه تنها موجب محدودیت در پیشرفت شخصی و حرفهای میشود، بلکه باعث از دست دادن فرصتهای ارزشمند نیز خواهد شد. پذیرش تغییر و استفاده از آن به عنوان ابزاری برای رشد، میتواند به ما کمک کند تا زندگی پربارتری داشته باشیم و به اهداف بزرگتری دست یابیم. بنابراین، بیایید تغییر کردن را به عنوان یک نیروی مثبت در زندگی بپذیریم و از آن برای ساختن آیندهای بهتر بهره ببریم.
لازمه تغییر زندگی
به لطف خدا از آن زمان که تصمیم گرفتم درک بهتری از خداوند داشته باشم، زندگی من در تمام جنبه ها تغییر کرد و شرایطی که سالها آروزی تجربه کردنش را داشتم، آرام آرام وارد زندگی من شد.
و امروز در حالی در شرایط کاملا متفاوتی از سال ۹۳ زندگی میکنم که همچنان در کشور، شهر و خانواده خودم قبلی خودم زندگی میکنم.
۳۵ سال از عمرم را در آرزوی تغییر کردن افراد و شرایط پیرامونم زندگی کردم تا بلکه زندگی من تغییر کند، اما در ۴ سال با تغییر افکار و باورهایم درباره خداوند زندگی من در تمام جنبه ها تغییرات فراوان داشته است.
این تجربه به وضوح ثابت می کند که این شرایط محیطی نیست که زندگی ما را رقم می زند بلکه شرایط درونی که شامل افکار و باورها و انتظاری که ما از خداوند در زندگی خود داریم است که شرایط پیرامون ما را رقم می زند.
چرا که من در حالی در شرایط بسیار متفاوت از چند سال قبل زندگی میکنم که تغییری در مکان زندگی خود ایجاد نکردم بلکه با تغییر در افکار و نگرشم به خداوند در همان مکان در جهان بهتری زندگی میکنم.
برخلاف ظاهر جهان هستی که شکل سخت و فیزیکی به خود دارد، اما جهان هستی به تعداد انسانهای حاظر بر روی کره خاکی شکل های متنوعی دارد.
شکل جهان هستی که شامل شرایط، اتفاقات و تجربه های هر فرد در زندگی میشود مطابق با افکار و باورهایی که در ذهن هر انسان وجود دارد تعیین میشود.
به همین دلیل هر انسانی وقتی وارد این جهان مادی می شود با ذهنی پاک و بدون هرگونه اطلاعات تعیین کننده ای متولد میشود، و بعد از تولد به واسطه آگاهی که از جهان پیرامون خود که شامل آموزشها، آگاهی و عادت هایی است که از اطرافیان خود می آموزد شکلی از جهان هستی را برای خود انتخاب میکند و جهان هستی پاسخ او را می دهد و آن فرد را در شرایطی قرار می دهد تا آنچه در ذهن خود ساخته و ذخیره کرده است را تجربه کند.
به همین دلیل است که زندگی من و شما، بیشترین شباهت را به زندگی افرادی دارد که روزهای بیشتری از زندگی خود را با آنها سپری کرده ایم.
مهمترین موضوعی که باعث تغییر کردن گسترده در زندگی من شد، فقط و فقط تغییر شناختم نسبت به خداوند بود.
درک و تغییر این جنبه از زندگی به قدری مهم است که تصمیم گرفتم تجربه های خودم در تغییر زندگیم را با دوستانم به اشتراک بگذارم.
استفاده از این آگاهی و عمل کردن به آنچه گفته شده است به شما کمک میکند تا مسیر تغییر زندگی خود را آسان تر و سریعتر طی کنید
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.63 از 51 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
باسلام و عرض ارادت خدمت استاد و راهنمای عزیزمون و همچنین شما دوستان عزیز
این حرف استاد که میگه مومن واقعی اینه که به خدای ندیده ایمان بیارع خیلی منو به فکر برده.
حقیقتا این جملع رو بارهای بار شنیدم حتی تو فیلم پیامبر یوسف هم.
ولی هیچ وقت اینقدر منو به فکر نبرده بود.
خب ما همش تو این شرایط که هستیم باور میکنیم اساس مشکلمون همینه.
به اینکه پولدار بشیم، خونه بخیریم، ازدواج کنیم ، بچه دار بشیم، سفر بریم اینا مثل یه تفکر هستند فقط
حتی تفکری که زیاد امیدی هم برا واقعیت شدنشون نداریم
چون واقعیت امروزمون که توی شرایط سخت هستیم رو قبول نداریم.
درحالی که خدای یوسف همون خدای منه. خدای زلیخا همون خدای منه،
واقعا من به جمله خدای ندیده خیلی دارم فکر میکنم
خدایی که همیشه درون ماست و اماده کمک به رشد و بزرگ شدن ماست.
سلام بر دوستان عزیز و بزرگوار
یه جایی خواندم یا شنیدم که تغییر یک ضرورته انتخاب نیست
آره واقعا برای تغییر کردن فقط باید خودتغییرو انتخاب کنی گزینه ی دیگه ای نداری
چون اگه تغییر نکنی جهان با بلاهایی که سرت میاره مجبورت میکنه که تغییر کنی چه بخوای چه نخواهی
منم نپذیرفتن تغییرو تجربه کردم واونقدرادامه دادم که چنان سیلی خوردم که هرگز یادم نره که باید تغییر کنم وسعی کنم هرروز حداقل یه ذره تغییر در وجودم ودررفتارهام ایجاد کنم
ممنونم از استاد عزیز بابت این چله ی ارزشمندی که شروع کردن
در پناه خدای هر لحظه دگرگون کننده همواره در حال تغییر به بهترین حال و احساس باشیم
سلام بر همگی
شما تغییر کنید جهان تغییر میکند گام ۱۱ چله
نمونه عینی این دیدن نشانه های خدا در مسیر حرکتش دیروز برای من اتفاق افتاد
دیروز رفتم سوغاتی که برای دوستم از شمال خریده بودم رو بهش بدم و توراه متوجه شدم برق منطقه رفته و مغازه ها و خیابونا تاریک بود تو مسیر برگشت به خونه مون یهویی یه پیرزنی عصا بدست تو پیاده رو نشسته بود رو بمن گفت دخترم میتونی منو از خیابون رد کنی منم با کمال میل و خوشحال ازینکه میتونم کار خیری برای کسی بکنم دستش رو گرفتم و ردش کردم بعد یهو دیدم که پیرزن به سختی راه میره ازش پرسیدم مادر خونه تون کجاست گفت وسطای همین کوچه که سربالایی و تاریک هم بود گفتم من میبرمت کیف سنگینی دستش بود اونو گرفتم و کمکش کردم تا به خونه ش رسید
جلوی خونه ش چراغ قوه گوشی رو درآوردم تا بتونه در رو باز کنه و بعد ازم با شرمساری پرسید که میتونم تا طبقه چهارم ببرمش منم گفتم بله میتونم و کاری ندارم
ازش ابتدا خواستم کمی صبر کند شاید برق بیاید و با آسانسور چهار طبقه رو برود ولی گفت که سردشه و بالاخره با کمک به طبقه سوم رسیدیم و همون موقع برق اومد و یه طبقه آخر رو با آسانسور رفتیم
خیلی منو دعا میکرد و منم گفتم همین دعای خیر شما برای آرامش روح مادرم برای من کافی ست و من خیلی خوشحالم که تونستم بهتون کمک هر چند کوچکی کرده باشم
اومدنی هم کمی ارزن و گندم برای پرنده های تراس خریدم و شادان به خونه برگشتم
این مثال رو زدم که بگم من قبلش خودم از خدا خواسته بودم منو در مسیر خدمت به خلق قرار بده و این یه نشونه از طرف خدا بود
بعضی وقتا واقعا خدا نشونه هاش رو همینطوری بهمون نشون میده فقط باید آگاه باشیم تا دریافتش کنیم
یا بهتون گفته بودم همیشه از خدا میخواستم یه برادر خوب داشته باشم چون برادر تنی خودم خیلی توزندگی اذیتمون کرده بود که یهو خدا یکی از دوستای همسرم رو وارد زندگیمون کرد که جای برادر نداشته ی من رو پر کرد و با اینکه نسبت خونی باهاش ندارم ولی جای برادرم خیلی دوستش دارم و ازش یاد میگیرم
اینها همه نشونه ست یا همون قضیه ویلا خریدن من تو اوج شیمی درمانی که من مطمئن بودم خونه ای رو به دریا و جنگل در دل روستا در کنار مرغ و خروسها و اردکها با مبلغ ناچیزی خواهم خرید و بصورت معجزه وار من بمن خواستم رسیدم
همه ی این مثالها نشانه های ظهور خدا در زندگی منه
باید چشم دل باز باشه و نشانه ها رو دید
مثل همین حضورم در این سایت که استاد روشن هم برادر دوم من در مسیر رشد و آگاهی شد خود استاد و حرفاش همه نشانه های حضور خدا تو زندگی منه
منم با شکر کردن لحظه به لحظه عمیقأ دلی نشانه های بیشتری رو هر روز به زندگیم سرازیر میکنم
و اینجوری شده که طعم خوشبختی و آرامش و سلامتی رو هر لحظه در کنار عشق زندگیم همسرم و پسرم تجربه میکنم
خدایا شکرت
بنام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان
من این فایل را قبلا خیلی گوش دادم و به قول اکبر آقا خیلی امید بخشه فقط باید به گفته های استاد عمل کنیم و از قدرت نوشتن برای رسیدن به هدف هامون استفاده کنیم من خودم گاهی مینویسم ولی خوب گاهی هم فرصت ندارم واقعا اما سعی میکنم که از این نیروی قدرت مند نوشتن استفاده کنم
ب نام پروردگار یکتا
بعضی ازانسانهاو البته ن همه آنها و همچنین خودمان و اطرافیانمان،ی جورایی عادت کردیم ک ک هرجه مسائلی ک ب نظرمان ناخوشایند است را ب خداوند نسبت دهیم و خوب این ب دلیل این هشت ک خداوند را نشناختیم یا درست نشناختیم یا درک نکردیم یا حسش نکردیم.چون بوضوح ک میبینیم اطرافیانمان هر اتفاق بد یا نارضایتی ک برایشان پیش می آید،سریع ب خداوند نسبت می دهند از خداوند گله و شکایت می کنند.
ایا واقعا خداوند عامل ناراحتیهای ما می باشد؟آیا خداوند می خوهد ک ما در زندگی مشگل و گرفتاری داشته باشیم؟ن این طور نیست،خداوند هیچ وقت نمی خواهد ما ناراحت باشیم خداوند هیچ وقت نمی خواهد ما گرفتاری داشته باشیم.
برای زندگی خوب داشتن نیاز ب اینکه اهل ی مکان مشخصی باشیم نیست،برای اینکه زندگی خوبی داشته باشیم نیازی ب این نیست ک حتما در ی کشور فوق العاده ای ک مد نظرمان است ب دنیا آمده باشیم.
من چن نفر از اقوامم ب ی کشورهای دیگر مهاجرت کردند،چقدر هم بعضیهاشون هزینه خیلی زیادی پرداخت کردند تا ب اون کشور مهاجرت کنند،تا ب زندگی رویایی شان برسند.متاسفانه خیلی افراد چنین افکاری در سر خود می پرورانند.انها فکر می کنند در مکان دیگر ب آرزوهایشان می رسند.
من وقتی ب خانواده ام صحبت می کنم می پرسم مثلا فلان فامیل مان ک ب خارج از کشور رفته ایا اللان انهادر آنجا خیلی وضعشان خوب است ایا از زندگیشان خیلی راضی هستند ک اینجا نبوده اند؟
ولی نظر من با خانواده ام یکی است،خانواه ام هم مثل من نظرشان این است ک ب ظاهر ممکن است ادعای خوشی یا راحتی کنند یا اینکه اصلا چون رفته اند مجبورند و چاره ای جز این ندارند ک بگویند راضی هستیم ولی از اعماق دلشان نارضایتی دارند.دختر دایی من ک ب یکی ازین کشورها مهاجرت کرده وقتی با پدرو مادرش تماس می گیره میگه دلم برای روستایمان تنگ شده دلم برای دیوارهای خانه اونجا تنگ شده.دلم برای اون طویله ک اونجا گوسفند نگه می داشتیم تنگ شده.
بله پس برای شاد زندگی کردن نیاز ب تغیر مکان نیست نیاز ب تغییر افکار است نیاز ب این است ک پروردگار خود را درست بشناسیم او را با تمام وجود حسش کنیم.در مورد نوشتن آرزوها هم بله نوشتن خوبه ولی من یکی دو بار نوشتم شاید خیلی مداومت ب این کار نکردم باید مداومت ب نوشتن کنم و ارزوهایم رو بنویسم.البته در سن ۱۸ سالگی ی بار خودم نامه ای ب خداوند نوشتم وهم خیلی اول طلب بخشش کردم وبعد خواسته خودم رو اون موقع از خداوند خواستم خواسته ام برآورده شد البته مقداری برام تعجب آور بود ولی این کاری ک انجام دادم برای خودم جالب بود.
در مورد بت پرستی،بله ب ظاهر ماها خداپرست هستیم و کشورهای بت پرست هستند ولی ی جورایی همه ماها بت پرست هستیم،ممکن در ظاهر بت پرست نباشیم ولی در واقع بت پرست هستیم ما خداوند رو درست نشناختیم و نپرستیدیدیم.ما،در بیشتر مواقع نفسانیات خود را پرستش کردیم.
خوشا ب سعادت افرادی ک خداوند را با وجود ندیدن هم دیدند و هم شناختند وهم درک کردند.این مثال گیاه را استاد آوردند،بله واقعا بدون اذن خداوند هیچ برگی از درخت ب زمین نمی افتد پس همه چیز و همه اتفاقات با اراده خاص خداوند صورت می گیرد.
شاعر بابا طاهر می فرماید:
خوشا آنان ک الله یارشان بی
ب حمدو قل هو الله کارشان بی
خوشا آنان ک دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
این ب آن معنا نیست ک افرادی ک خوشبخت هستند شب و روز در حال نماز و عبادت هستند.یعنی اینکه افرادی ک واقعا خداوند رو با تمام عمق وجود خود درک کرده اند،در واقع بهشت زندگی خودرا مهیا کرده اند.
نشان های دریافت شده
من فرزانه ابوالحسنی هستم هدفم بهتر زندگی کردن و تغییر کردن
سلام خدای مهربون
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
استاد میخواستم قبل از هر چیزی ازتون خواهش کنم اگر براتون مقدور لطفا برای دورها قبلی هم این ویژگی سایت اعمال کنید اینکه علامت مثبت منفی گذاشتید میتونیم اون نوشته ها رو درشت یا ریز کنیم خیلی خوبه وقتی درشت میکنم خیلی راحتر و بهتر میتونم متن بخونم و همین طور میتونم بنویسم و تازه بهتر هم درک میکنم چون کلمه بزرگ میبینم با تشکر فراوان از این ایده ارزشمندتان خیلی عالیه ولی دورهای قبلی این ویژگی اعمال نشده
استاد من به این قدرت خداوند ابرها خیلی فکر میکنم ابرها هر لحظه که نگاشون کنیم یه شکلی دارن گاهی بصورت حیوان گاهی به صورت سر خرس سر تمساح سر قو دیدم بیشتر سر حیوانات کمتر یه حیوان کامل میبینم مثل گوزن
و اینجا هم ابرهای سفید نو زیبایی داره میگم خدا چقدر زحمت کشیدی تا کلی آب از جای جای زمین جمع کردی تبدیل به بخار هوا شدن به آسمان رفتند تا تونستن این ابر زیبا تشکیل بدن و از این قدرت خدا لذت بردم
کرج کنار نداره ولی فصل بهار که میشه یه چرخ دستی هایی وجود داره که میوهای نوبرانه رو میدارن در میون اوم میوه ها که چاقاله بادام گوجه سبز هست کنار هم هست با قسمتی از اون هم فلفل شیرین و تند ریز
و خوشمزه است گفتم قبلا سبز تقریبا مشابه گوجه سبز اما بیضی شکل هسته اونم بیضی و صاف نیست نقطه نقطه برآمده داره ولی ترد ترد و شیرین
اینجا با عناب تازه هم یه سری میاد نوبرانه منکه دوست دارم ولی نوبرانه است قیمتش یکم گرون خیلی نمیخرم
میدونید استاد تا زمانیکه انسان خودش تجربه نکنه نمیتونه باور کنه یا درکش براش سخت میشه که باور کنیم که اگر باور کنیماگر تمرکز کنیم اگر بنویسیم میشه ا نها رو به واقعیت زندگی تبدیل کرد
و برای اینکه این باور در ما ایجاد بشه بهترین راه حلش اینکه بنویسی تمرکز کنی بر خواستهای بعد که وارد زندگیت شد ایمانت قویتر میشه با تمر کز بیشتر با درک بهتر اون تمرین انجام میدی
من مینوشتم یه مدت موضوع یک میلیارد خدا شاهده اون مدت پول بیشتری وارد زندگیم میشد نفهمیدم چی شد که دیگه ننوشتم و تصمیم گرفتم دوباره بنویسم و هنوز شروع نکردم
من چون درک کردم ایمانم بیشتر شده که بنویس تا اتفاق بیافته واقعی بنویسی تجربش میکنی سخت نگیریم فقط تصمیم بگیریم بنویسیم و کم کم مهارت پیدا میکنیم
استاد منم خیلی این فکر دارم که کاش یه طوری بشه منم برم خارج از کشور زندگی کنم خیلی دوست دارم
منم بلد نبودم مسائل ربط بدم به خدا ولی امروز با مثال باد درک خوبی تجربه کردم و یاد گرفتم مسائل ربط بدم بخدا
و سعی میکنم بیشتر از مثال باد استفاده کنم یا مثال باران که بتونم ربطش بدم به خدا
و الان چند تا مثال بیشتر ندارم ولی وقتی تکرار کنم مثالهای بیشتر میشه
خیلی فایل عالی بود من یاد گرفتم خدادند چطور باید درک کنم یا گرفتم به خدا ایمان آوردن یعنی چی قبلا هم شنیده بودم اما درک نکردم
تغییر باید از خودم و درون خودم آغاز شود وقتی درونی تغییر کنم شرایط بیرونی مطابق میلم می شود پذیرفتن همین باور مدت ها طول کشید وقتی فایلی گوش می دادم به حرفای گوینده توجه می کردم ولی بعدش کلی دلیل و توجیه برای خودم می آوردم و دنبال بهانه ای برای فرار بودم که اون حرفا رو رد کنم.
یادمه اولین بار که یه فایل از استاد تو یوتیوپ دیدم و ایشون با کت وشلوار رسمی درمورد روش لاغریشون توضیح دادن گفتم آره تو خارج از کشوری و وضع تغذیه ات متفاوته و… وبعدها که فهمیدم استاد ایران هستن و دوره رایگان لاغری را کامل گوش دادم و بعد دوره لاغری را خریدم و با دوره لاغری ایشون تونستم به تناسب اندام برسم و الان چند ساله که شرایط ایده آلی دارم.
بعد از اون مرتب فایل های تغییر شرایط زندگی را گوش می دادم و شروع به نوشتن کردم برای خودم چندین دفتر خریدم و خواسته هامو نوشتم که به بعضیاشون تونستم برسم و اگه بیشتر روی باورهای خودم کار کنم مطمئنا نتایج بهتری به دست میارم.
مثال باد خیلی عالی بود منم گاهی این باور را دارم که حتما باید ببینم تا باورم بشه اما این مثال کمکم کرد که ایمان قوی تری داشته باشم حتی چیزهایی که توسط ما قابل دیدن نیستن ولی می تونن خیلی تاثیرگدار باشند مثل همین فعل و انفعالاتی که توی ابرها صورت می گیره و باعث بارش برف و بارون میشه.
خداوند را هر روز میشه دیدش و حسش کرد
خدا توی نسیم خنک صبحگاهی هست،توی همین قطره شبنمی که روی برگ گل نشسته،خداوند توگرمای خورشیده،خدا تو قطره های بارونه، خدا کنار ماست همونجا که با خودم میگم شانس اوردم امروز تاکسی گیرم اومد،شانس اوردم کارم درست شد و.. همه ی این لحظه ها خداست که به من برکت میده و کارامو پیش می بره اگر چه من نمی بینمش.
خدایا شکرت که تو لحظه لحظه زندگی من حضور داری🙏🌸🌸
و خدایی که در این نزدیکیست.
نوشتن مهم ترین عامل برای تمرکز کردن بر روی خواسته هاست.این نوشتنه که خواسته ها رو به واقعیت تبدیل میکنه.ایمان دارم به انجام این کار.بارها و بارها با نوشتن تونستم تمرکز عالی داشته باشم به همه چیز از جمله اینکه چه خواسته ای رو دقیقا داشته باشم با جزئیات یا اینکه خواسته ی من چه احساسی بهم میده و … از مزایای نوشتن داشتن آرامش در مسیر رسیدن به خواسته هاست.هر زمانی که فکرم درگیر میشه،حس و حالم بد میشه تلاش میکنم که ی جا چند تا جمله هم شده بنویسم تا بتونم به حس و حال خوب برگردم.بیخود نیست که خداوند قسم خورده به نوشتن.معجزه ها میشه دید .من خودم وقتی که شروع میکنم به نوشتن گاهی از خود بیخود میشم،صدای اطرافم نمیشنوم و این خودکارم روی کاغذ برای خودش سر میخوره و میره و من سرمو میارم بالا و میبینم که چقدر حالم خوشه چه لبخند بزرگی روی صورتم هست و خیلی خوشحالم.چون من با نیروی درونم ارتباط عالی گرفتم چون من با قدرتی که نمیبینم ولی از وجودش آگاه هستم ، باهاش دارم کیف میکنم،این نیرو همان خداونده که به من میگه چی میخوای،چطوری میخوای،کجا میخوای،و در پاسخم همیشه اول از هر چیزی بهم آرامش میده و بهم میگه نترس،نگران نباش من کنارتم.من تورو ترک نمیکنم،من تورو رها نمیکنم.ی خواسته ای دارم که سالهاست دارم بهش فکر میکنم برای رسیدن بهش چند ماه پیش بهم ایده داده شد ک فلان تمرینو انجام بده منم شروع کردم ولی به نظرم چون دو تا خواسته رو با هم داشتم تمرکز میکردم احساس کردم نمیتونم به اون الویت داره برسم پس تمرین رو رها کردم،دیشب بر حسب عادت داشتم توی سایت برای خودم میچرخیدم و گفتم خدایا کدوم تمرینو یا فایلو انجام بدم که بتونم خواسته ی مهم تر خودمو بهش فضا بدم برای رسیدن.ی دفعه یاد تمرین عالی که استاد قبلا یاد داده بودن افتادم،رفتم توی گوگل ی سرچ کردم در رابطه باهاش و بعد از چند دقیقه و خوندن کامنت ها متوجه شدم که من بیخودی اینجا نیومدم.من چراهای زیادی توی ذهنم داشتم از جمله اینکه چرا من چند ساله نتونستم به خواسته م برسم و ی جمله از ی خانم منو زیر و رو کرد،اونم این بود چون تو برای دریافت خواسته ت سالهاست روی پله ی اول ایستادی،تلاش نکردی یا ترسیدی یا هر چیز دیگه که بری پله دوم.گفتم خدایا چ کنم،چیکار کنم تا برم پله دوم من که سالهاست دارم این خواسته مو بهت عرضه میکنم و اونم در جواب بهم گفت تمرین استاد عطار روشن رو انجام بده.استارتش رو زدم و به امید خدا امروز هم انجامش دادم.میخوام در طول انجام تمرینم شوق و ذوقم رو بالا ببرم،نمیدونم چطور حسم رو عالی و عالیتر تر نگه دارم،من این چراها و چطوره رو میسپارم دست خداوندی که من لمسش نمیکنم،نمیبینم ولی ایمان دارم که وجود داره و از رگ گردن ب من نزدیکتره.خدایا ازت ممنونم که به این سایت و به انجام این تمرینها هدایت شدم.قبل از استارت انجام فایلهای صد گام و چله تغییر زندگی خیلی سردر گم بودم ولی الان راه رو میدونم،الان دارم توی مسیر آهسته و پیوسته ادامه میدم نمیدونم کی و چطور اتفاقات دلخواهم قراره برام بیفته ولی من امروز یار گرفتم که نگرشمو نسبت به خدا تغییر بدم و از دستان او خواسته هامو دریافت کنم.ممنونم استاد برای این حرفهای شیرین و دلچسب. خدایا شکرت
یاحق
بنام خدایی که باهمراهی او همیشه پیروز و سربلندم. بادرود فراوان خدمت استاد عزیزو همراهان سایت تناسب فکری. من سالهای پیش خواسته هامو نوشته بودم و اصلا یادم رفته بود که چی نوشتم وبه قولی رها کرده بودم..یه روزداشتم قفسه ها رو مرتب میکردم که چشمم به دفتری افتادو وقتی که برداشتم و خوندم دیدم ای خدا به بیشتر خواسته هام رسیدم وهمونجا بود که وجود خدا رو در نتیجه آرزوهام حس کردم واینو فهمیدم که کار خدا[ کن فیکان] است نه[ موقوف علیه] خدای مهربون من دنبال دلیل نمیگرده که خواسته ی منو بر آورده کنه .رفیق ومونس من کاری رو که بخواد انجام میده. نمپرسه که: تو سرمایه نداری .پول نداری.پارتی وحامی نداری پس خواستت مردوده .او خدای بخشنده ومهربونه . و….اسکار بهترین لحظه هم میرسه به زمانی که خدا محالترین آرزوهامونو بر اورده میکنه .براتون این لحظه طلایی رو آرزومندم.با تشکر از استاد
نشان های دریافت شده
من فرزانه ابوالحسنی هستم هدفم بهتر زندگی کردن و تغییر کردن
سلام خدای مهربون
باعرض سلام خدمت شما استاد عزیزم و دوستان گرامیم
استاد من هم از نوشتن استفاده میکنم و تصمیم گرفتم یعنی یاد داشت هم کردم که یکبار دیگه هر خواستهای که دارم بنویسم هر رویایی هم دارم بنویسم و دلم میخواد همیشه خواستهام بنویسم چون قبلی رو تجربه میکنم میخوام خواسته جدید بنویسم
من به قدرت نوشتن ایمان دارم میدونم مطمئنم که حتما میتونم تجربه کنم چون من سناریو نوشتم و تجربه کردم البته منفی اونو ولی فکر نمیکنه منو به این درک رسوند که بنویسی خدا پاسخ میده و من سعی دارم این دفعه مثبت بنویسم مراقب خواسته هام باشم چی مینویسم
چون میدونم حتما تجربه میکنم من براتون نوشتم که من اول هر تمرینی هدفم مینویسم و الان دارم به فایلهایی هدایت میشم که اون هدف برای من واضح تر میکنه این دفعه به یه فایلی رسیدم که توپ بود بی نظیر بود عالی بود خیلی لذت بردم
من برای تمرین نوشتن هم استفاده کردم اول کل فایل تبدیل به متن میکردم مینوشتم بعد یه فایلی گوش دادم چطور تمرین بنویسم الان سطح بالاتری از اونو یاد گرفتم که هر فایلی گوش میدم بشینم فکر کنم به موضوع اون جلسه و الانم درک کردم و بعد از اون نمونه در زندگی خودم پیدا کنم
و اینکه استاد خیلی دوست دارم بیام اون درخت کنار ببینم از اون میوه بخورم چون من کلا خیلی دوست دارم که میوهای هر شهری تجربه کنم ایشالا وقتی شرایط مهیا شد برای سفر سعی میکنم به دزفول هم بیاییم برم اون درخت ببینم
و واقعا استاد منم همین عقیده رو دارم اگر یه نفر از خارج کشور حرفی بزنه منم باور نمیکنم میگم اون خودش در رفاه زندگی میکنه منو درک نمیکنه
یا الان در ایران خودمون میریم سالن ورزشی اگر ببینم استادش یه خانم که اضافه وزن داره خیلی تمایل ندارم باهاش کار کنم میگم اگر ورزشهاش کارساز بود خودش الان اضافه وزن نداشت من کلا ورزش دوست دارم بخاطر سلامتی خدایی بخاطر سلامتی چون دو هفته رفتم تو اوج بیماریم ولی همه میگفتن روحیه ات خیلی بهتر شده الان همسرم میگه برو برو ولی من نمیرم
و اما موضوع مؤمنان واقعا مؤمنین کسانی هستند که به چیزی که نمیبینن نمیتونن لمسش کنن حسش کن ایمان بیاورن
من هم استاد اون روزا همین چور بودم خدا رو که نمیپرسند هه خدا که ایمان نداشتم به چیزی که شنیده بودم ایمان داشتم اگر از من بپرسید خدای تو کیه یا یه همچین سوالی من فقط فقط درباره چیزهایی که یاد گرفتم کلی میتونم صحبت کنم بنویسم وگرنه خدا ند درک نکردم اما امروز
به بهترین شکل ممکن خداوندم درک کردم حسش کردم چرا چون شنیدم که مومن کیه کسی که به چیزی که نمیبینه و نمیتونه حسش کنه ایمان بیاره و من امروز تونستم این موضوع درک کنم زیاد از شما شنیده بودم مومن کیه اینا
یکم درک کرده بودم امروز درکم کاملتر شد واقعا من هم یه روزی بت پرست بودم شاید یه مجسمه رو نمیپرسیدیم هر وقت ازم میپرسیدن با غرور میگفتم نه شیعه هستم مسلمانم و…
اما امروز تفاوت بت پرست و خدا پرست رو هم درک کردم واقعا به اونا هم هیچ ایرادی وارد نیست نمیشه ایراد بگیرم قضاوتش کنم بگم چرا در صورتیکه پیامبر حی و حاضر بوده بت میپرسیدن
اونا هم مثل من قبلا بت میپرسیدم درکی از خدا نداشتم هر چیزی شنیده بودم میگفتم اون خدا نه ویزگی های خدا
و امروز متوجه شدم که خدا رو نمیشه دید و حسش کرد ولی وجود داره همون طور که باد وجود داره و نمیشه دیدش فقط میشه حسش کرد
امروز اومدم جلوی پنجره دیدم هوای ابری سرده یکم نگاه کردم به کف خیابون که خیس بود گفتم عه باران اومده من متوجه نشدم دفع بعد رفتم جلوی پنجره دیدم برف میاد کلی به برف و روش بارش چگونه باریدن اون چه مراحلی طی کرده تا شده برف فکر کردم جلوی پنجره خیلی لذت بردم و دیدم که مدرسه تعطیل چون خونه ما دقیقا روبه روی یه مدرسه است
استاد من داشتم بعدش میافتم داشتم فکر میکردم به درسم که این بافت منم رد پای خداوند که من این چند حرکت انجام میدم اونها بافته میشن روی هم چیده میشن در نهایت میشن یه بلوز زمستانه
بعد ایده ها به من داده میشه اینو ببافم اونو ببافم اینجوری بباف و بلوز تکمیل میشه
من خدا رو نمیبینم ولی نتیجه رو میبینم که بشکل بلوز تمام شده در میاد پس خداوند وجود داره در زندگی هر کس به شکل اون شخص تجلی پیدا میکنه
من خدارو نمیبینم ولی با فکر کردن من یه چیزی ساخته میشه
سلام بر استاد وهمراهان عزیز
این فایل زیبا مهم وجذاب شما را که یکی از ویدیوهای ماندگار شماست را بارها گوش داده ام ودیده ام
وبسیار امیدبخش و پرازآگاهیست
که چگونه از نیروی نوشتن نتیجه برده ایید
وچه نتایج قابل لمسی برای همه کسب کرده ایید
با توکل وایمان واقعی وباور نیروی خداوند نتایج شگفت انگیزی گرفته ایید واین عامل انگیزشی عالی برای دنبال کنندگانتان هست
ممنون وسپاس دمتان گرم
به نام خدای مهربانم وهر آنچه دارم از آن اوست
سلام به استاد عزیزم و دوستان هم مسیرم
امروز در این مسیر بهم ثابت شد که باید به این مسیر و توانایی خودم و خدای خودم ایمان داشته باشم وباور کنم به چیزی که دیده نمیشه ایمان داشته باشم این همه!سال به دیده ام ایمان داشتم ونتیجه این شده پر از چالش و مسایل حل نشده در زندگیم
ولی الان با اطمینان بیشتر به چیزهای که در زندگی من دیده نمیشه ایمان میارم من همیشه دنبال دیده ها بودم نه ندیده ها پس من الان باور دارم
خداوند در تمام لحظات در کنارم هستش ودر حال دیدن من و ناظر به من هستش ومن چه بخوام چه نخوام او حامی و کمک کننده من هستش ولی وقتی آگاهان بهش توجه کنم قدرت در خلق اون شرایط برام ملموس تر میشه و اون وقته که من توجه ام به نادیدنی های بوده
من باور دارم خداوند من رو آفریده تا به هر بها نه ای بهم خدمت کنه عشق شو بهم ثابت کنه ومن رو سر شار از احساس خوب کنه ومن تجربه های مادی فوق العاده ای داشته باشم
من ایمان وباور دارم خداوند قادر تمام شرایط فعلی من رو به نفع من تغییر بده
خداوند خودش نگهبان و حافظ من هستش
خداوند دهنده و بخشنده خیر و خوبی در زندگی من هستش
خداوند عشق بی پایان هستش و عشق خداوند بین انسانها معجزه رو خلق میکنه
خداوند خلق کنند ی زیبای ها در زندگی من هستش
وهر آنچه خیر و خوبی از آن خداوند وهر آنچه نازیبایی وشر از آن خودم هستش
خداوند قدرت نادیدنی ولی قابل باور هستش چون اون که هر لحظه زندگی رو برای تمام موجودات خودش خلق میکنه چقدر در پس حرکت دادن بادها وآب های دریا ها و رودها وحرکت دادن کشتی ها وحرکت دادن ابرها وحرکت دادن زمین وحرکت دادن خورشیدو پدیدآورنده شب ها در پس روزها و خلق کردن انسان ها در شکم مادر و رشد دادن اون چه چیزی در پس این اتفاقات هستش قدرت نادیدنی هست که چنین نتایج بزرگی خلق میکنه وقتی نتیجه حضور خداوند این قدر فوق العاده وعظیم پس وجود خودش چقدر عظیم هستش وغیر قابل توصیف الله اکبر همون کلمه آشنا وبه ظاهر تکرار شده ولی در همین یک کلمه کل صفات نادیدنی خداوند هستش که من فقط نتیجه اون هم بزرگی خداوند رو در این جهان دارم می بینم در دنیا که گفته شده فانی چقدر سیستم خداوند داره عالی کار خودش رو انجام میده حالا دنیا باقی وابدی اون چه قدر شگفت انگیز وفوق العاده هستش ومن هیچ درک وکلمه ای برای بیانش ندارم فقط تسلیم همچین ربی هستم و تنها و تنها اون رو می پرستم خدا میدونه در همین دیدها هم که برام عادی بود چقدر ندیده ها بود من نفهمیدم وبدون تامل و تفکر داشتم سپری می کردم روزهای زندگیم رو وهر بار که در قرآن خونده بودم که تفکر درباره خداوند و جهانی که خلقش کرده و در آیه های قرآن خیلی سفارش شده بود که یک دقیقه تفکر درباره نشونه های خداوند با ارزش تر از ساعتها عبادت بدون تفکر هستش
خدایا همین لحظه که دارم می نویسم واقعا به آرامش نیاز دارم که تمام وجودم رو فرا بگیره و نگران هیچ چیز و هیچ گس نباشم فقط خودم رو در آغوش تو ببینم وبه آرامش برسم
خدایا چی میشه من رو آسون کنی برای آسونی ها
چی میشه من رو آروم کنی برای آرامش در زندگیم
خدایا چی میشه من راحت بشم برای راحتی ها
چی میشه فراتر از حل مسائل زندگی باشم
چی میشه اصلا در زندگیم مسائل ای برام پیش نیاد که بخوام حل بشه
چی میشه فقط روی شونه ی تو بشیم و ناظر تجربه احساس باتو بودن رو داشته باشم
چی میشه چرخ زندگیم روان تر بچرخه
چی میشه هر آنچه!رو مبینم فقط صلح با خودم ودیگران و اتفاقات خوب باشه چی میشه شادی درون وآرامش از بودن در دنیا و احساس رضایت و سپاس گذاری عمیق قلبی رو هر لحظه تجربه کنم
چی میشه مدارهای بالای فرکانس رو دریافت کنم وهر لحظه بهتر عمل کنم
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم هدایت م کن به راه راست به راه کسانی که نعمت داده ای
سپاس فراوان از استاد عزیزم
نشان های دریافت شده
من فرزانه ابوالحسنی هستم هدفم بهتر زندگی کردن و تغییر کردن
سلام خدای مهربون
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
استاد منم ۴۸ سال از زندگیم طوری زندگی کردم که بگم از زندگیم راضی نبودم یا بیشتر اوقاتش راضی نبودم
و طبیعت هم زیاد نمیرفتم فقط باغ میریم و موقع کار و خیلی به خدای خودم توجهی ندارم یعنی یادم میره که فکر کنم
اینم بگم میوه که میچینم گاهی مثلا در یک سطل یک دونه یا چند تا گیلاس درشت سالم رسیده و کاملا سیاه شده میبینم من اونو میخورم چون عقیده دارم بهترین هر چیزی مال منه
و خدارو شکر میکنم بابت اون گیلاس و همه گیلاسها یا وقتی گردو جمع میکنم برای دونه دونه اونها از خداوندم سپاسگزاری میکنم
ولی امروز خیلی لذت بردم اول صبای لز این فایلی که شما زحمت تهیه کردن اونو کشیدید
اول اینکه خیلی دلم میخواد برم طبیعت اینجا هم هست ولی باغ مردم و یه جای دور و خلوتی من نمیرم
و همیشه تو خونه هستم و امروز این مثالی که زدید خیلی لذت بردم درکش کردم
مومن کسی که به چیزیکه نمیبینه ایمان داشته باشه درسته من باد نمیبینم ولی نتیجه اونو میبینم
لان من دررختخواب خودم هستم تمرین مینویسم چون میخوام سروصدا نشه برق روشن نکنم کسی بیدار بشه
من الان یکم یخ کردم پس میگم اینجا سرما هست من نمیبینم جرا هست چون من دارم نتیجه اونو لمس میکنم احساس میکنم که نتیجه اون میشه سرمایی که تو اتاق هست
پس خداوند هم به همین شکل من نمیبینم ولی هست نتیجه اش میبینم که امروز من چشمامو باز کردم امروز من زنده هستم به روز دیگه فرصت زندگی کردن دارم
پس خداوند هست من رد پای خداوند میبینم که زنده بودن منه انگشت منه که روی این دکمه ها زده میشه اون نوشته ای میبینم که نتیجه این انگشت خوردن من روی دکمه های این کیبورد گوشی منه
پس خدا هست من نمینیمش احساسش هم نمیکنم ولی وحود داره چون نتیجه میبینم رد پای خداوند با وجودم حسش میکنم لمسش میکنم
خدایا شکرت که هستی خدایا شکرت که امروز چشمان منو باز کردی امروز یه روز جدید دیکه رو به من هدیه دادی خدایا شکرت برای هدیه امروزم خدایا شکرت برای لحظه لحظه زندگیم که با طعم تو دارم زندگیش میکنم
خدایا شکر که از الان به بعد تو رو بهتر درک میکنم و خدا رو شکر میکنم منو در این مسير الهی قرار دادی تا تو رو بهتر بشناسم از تو استفاده کنم ایمانم بیشتر کنم لذت ببرم و سپاسگزار خداوندم بشم خدایا شکرت
استاد من شاید هزاران بار حتی وقتی در باغ بودم حالم خوب نبوده برگهای درختان دیدم که تکون میخورن میدونستم باد میاد چون صدای اونو میشنیدم ولی این درک الان نداشتم که مثال از طبعت برای خودم پیدا کنم
که خداوند هم همین اینجاست خداوند به باد دستور داده بیا یه بادی ایجاد کن تا این بنده من که حالش خوب نیست اینجا دراز کشیده از آفتاب زیاد حالش بدتر نشه درک نکردم الان که یکم فکر کردم درکش کردم
استاد میدونید من خدارو شکر میکنم که شما فرشته نجات من و همه انسانهای چاق برای ما فرستاد تا ما هم بتونین خدای خودمونو درک کنیم ایمانمان بهش بیشتر بشه
استاد اگر بهتون بگم من عاشق اینم که خدای خودم بهتر بشناسم باور نمیکنید فکر کنم در تمرینات قبلم نوشته باشم و الان دارم خدای خودم بهتر میشناسن الان میتونم مسائل ربط بدم به خدا
و برام سوال بود که من چطور باید مسائل ربط بدم به خدا بلد نبودم ولی الان درک کردم لذت بردم
خدایا من ممنون متشکر و سپاسگزارم از این آگاهی امروز برای من در نظر داشتی من امروز اومدم این فایل گوش دادم اینو درک کردم خیلی لذت بردم احساس میکنم از الان به بعد زندگی من تغییر میکنه چون من باد گرفتم خداوند هسن همه جا هست در همه چیز هست و مت نمیبینم ولی هست اینم خیای گفتم خداوند در همه جا هست
ولی درک خوبی نسبت به اون نداشتم میگفتم این مبل تجلی خداوند از انرژی ساخته شده ولی خیلی بهش درک نداشتم چون اون اشیا ولی این گیاه موجود زنده است من میتونم حسش کنم لمسش کنم گاهی اوقات هم بو کنم
بازم ازتون تشکر میکنم برای این فایل عالیتون ممنون متشکر و سپاسگزارم
سلام استاد
فایل شما تغییر کنید جهان تغییر میکند خیلی آگاهی زیادی داشت یعنی اینکه تا من و نگرشم نسبت به خداوند و نعمتهای خداوند تغییر نکند هیچ تغییری درزندگی من رخ نخواهد داد حتی اگر محل و شرایط زندگی خود را تغییر بدهم و یا ندهم و برای تثبیت شدن آرزوها بهتر است انها را بنویسیم چون با این کار حواس پنجگانه را بکار میبریم و وارد شدن بیشتر نعمتها به زندگی را بهتر درک میکنیم
خداوند در قران میفرمایند : ایمان آورندگان کسانی هستند که چیزهایی را که نمی بینند و یا حس نمیکنند ایمان میاورند
ما انسانها در زندگی دقیقا برعکس این ایه قران عمل میکنیم و چیزهایی را که با چشم میبینیم و یا با حواس پنجگانه ان را حس میکنیم مثل وزش باد که نمی بینیم ولی ان را لمس و حس میکنیم را باور میکنیم چون نتیجه حرکت اجسام را با چشم می بینیم و به ان ایمان داریم
ما خیلی از مواقع با زبان میگوییم که من به خداوند ایمان دارم وقتی درحقیقت ایمان ما بستگی به دیدن نشانه و دیدن ان نعمت در زندگی ختم میشود چون ان شرایط را دیدیم و درک میکنیم و چیزی را که ندیدیم و حس نکردیم را باور نداریم که من به ان نعمت خواهم رسید و افرادی را که ازاین مسیر به چیزی رسیدند را قضاوت میکنیم که یا (از مال حرام بدست اورده – یا پدر پولداری داشته – یا ارث هنگفتی بهش رسیده – پارتی درجه اول در راه رسیدن به هدفش داشته و به او کمک کرده – شانس داشته – ) و این نگرش غلط را درذهن داریم که افرادی که از راه حلال کسب درامد میکنند هرگز نمیتوانند چیزهایی که خیلی دوست دارند و شرایط خرید انها را ندارند بتوانند انها را بدست بیاورند و درزندگی از انها استفاده کنند ابتدا ما باید این نگرش اشتباه را از ذهن خود پاک کنیم که خداوند نعمتهای زیادی را دراین دنیا خلق کرده است و اگر من هم از انها استفاده کنم چیزی کم نمیشود و همیشه با دید گسترش نعمتهای خداوند ، این افکاررا در ذهنمان مرور کنیم مثلا من ماشین دنا پلاس میخواهم اول فکر کنم ببینم دراین دنیا چقدراین ماشین وجود دارد و روزانه چه تعداد ازاین ماشین تولید میشود بعد به خدا بگویم خدا شکرت که این ماشین هرروز به تعداد زیاد ساخته میشود و خیلی از بندگانت ازان استفاده میکنند برای من هم یکی ازاین ماشینها را فراهم کن تا لذت داشتن و رانندگی با این ماشین را بچشم وچقدر داشتن این نگرش مثبت باعث ایجاد احساس آرامش در وجود ما و سپاسگزاری خداوند میشود چون یکی از صفات خداوند گسترش نعمتها است
ما هرگز دراین دنیا خداوند را نمی بینیم ووقتی درمسیر هدایت قرار گرفتیم و نگرش خود را نسبت به خداوند و در نهایت نگرش خود را نسبت به خودمان تغییر بدهیم کم کم نشانه ها و تغییرات را دراین مسیر درک میکنیم و میتوانیم ان وقت ان را ربط بدهیم به خداوند متعال و با ایمان به خداوند میتوانیم تغییرات بسیار خوبی را درزندگی خود به وجود بیاوریم در تمام جنبه های زندگی ( سلامتی – پول – ثروت – موقعیت شغلی – خرید ماشین -خانه- باغ وروابط عالی و…) فقط باید دراین مسیر به خداوند و چیزهایی که نمی بینیم و حس نمی کنیم ایمان داشته باشیم چون وقتی نگرش ما تغییر کند و با اطمینان و ایمان به خداوند متعال دراین مسیر باشیم جهان افکار مارا به اجسام وواقعیت تبدیل میکند چون
1- ذهن اصل را ازبدل تشخیص نمیده بنابراین با داشتن احساس خوب تصور میکند ما دران شرایط هستیم و مارا به ان سمت میبرد
2- طبق قانون جذب افکار در ذهن کم کم به اجسام تبدیل میشوند و مارا به ان سمت جذب میکنند و ما نعمتهایی که حس نمیکردیم و نیمدیدیم را بعد از مدتی درزندگی هم میبینیم و هم حس میکنیم
پس بی دلیل نیست که خداوند درقران فرموده من انسان را ازاد و با اختیار خلق کردم تا با نگرش و تغییر افکار خودش شرایط زندگی خود را رقم بزند . ابتدا فکر میکنی گفتن اینها یک تئوری است و درعمل جایی ندارد ولی وقتی با ایمان به خداوند این حرفها و چیزهایی که نمیبینیم و حس نمیکنیم توجه کنیم و کم کم نشانه ها را با تغییر احساس خوب دریافت کنیم متوجه میشویم که برای تغییر در مسیر درست زندگی هستیم فقط اگر ایمان به تغییر و خداوند را دروجود خودمان باور کنیم چون تغییرات ابتدا از باور و نگرش شروع میشود و بعدها این افکار درزندگی واقعیت میبابد
خیلی از افراد موفق درجهان هستند که در بدترین شرایط فقر زندگی میکردند و اگر نگرش خود را نسبت به خداوند و خودشان تغییر نداده بودند هنوز دران شرایط زندگی میکردند و همه ی انها دقیقا با ایمان به خداوند و تغییر باورها و نگرشهای خود الان در بالاترین شرایط زندگی که حتی خودشان هم فکر نمیکردند هستند .
من زهرا ازامروز متعهد میشوم که چیزها و شرایطی را که دوست دارم به ان برسم را درذهنم تجسم کنم و با ایمان به خداوند و تغییر باورهایم که من حتما به ان خواهم رسید به انها فکر کنم و فقط نباید افکار منفی را درذهن مرور کنم که من با این شرایط فعلی چطور و چگونه میخواهم انها را داشته باشم من باید با تغییر نگرشم شرایط الانم را تغییر بدهم نه با تغییر شرایط خواسته باشم به ان نعمتها برسم .
استاد ممنون از شما که با مثالهای نعمتها درزندگی خودتان و تغییر نکردن شرایط زندگی اینها را برای ما قابل لمس تر میکنید . بازم ممنون
باسلام خدمت شما استاد عزیز
به نظر من هم نباید ادم ها از تغییر و این که میتونن باور های بهتر داشته باشند بترسند،منم مدت هاست یعنی دوساله که دفتر های دارم که توی این دفتر ها خواسته و سپاسگزاری و ژونال حس خوب و کلی چیزای که دوست دارم مینویسم ،و بیشتر اون خواسته های کوچکی که برای من خودش و بودش اهمیت داشته رو همیشه در حال تجربه کردن هستم ،
من باور دارم به قدرت نوشتن و میدونم خیلی ها شاید مسخره کنند و با خودشون به من بخندن که برو بابا بانوشتن که پول دار نمیشی با نوشتن که خونه و ماشین دار نمیشی ،
ولی من باور هام رو باور دارم و با ایمان و درخواستم از خداوند مینویسم ،وقتی مینویسم انگار سیم اتصال منو با ذهنم به خدا وصل میکنن فرشته ها و میتونم هرچی دوست دارم بدون ترس یا کوچیکی بزرگیش بنویسم،
من باور دارم از این باد های ملایم افکارم که محکم و قوی شده به تکون نمیوفته و میتونم با ارامش از خداوند ارزو هام رو بنویسم ،
خلاصه که میخواستم از قدرت نوشتن بگم و من خیلی به نوشتن باور دارم، اما فکر کردن هم بی تاثیر نیست توی رسیدن به هدف های ما که در طول روز به چه چیزهای فکر میکنیم و مسیر ذهنی مون چه الگو هایی رو دنبال میکنه، حال خوب احساس خوب شادی ارامش ، و مهم ترین اینه که در اینجا دراین مسیر و حال خوب بمونیم و با قدرت جلو بریم و خسته نشیم و جا نزنیم و با اگاهر و باورهامون خالق زندگی خوب و عالی برای خودمون باشیم،
سلام بر خدایی مهربان وبخشنده
سلام براستادعطا روشن
کلمه تغییر رو وفتی که زمان گذشته خودم و این کلمه فکر میکنم تغییر رو نقل مکان از یی منطقه یی خونه به یی منطقه دیگه حساب میکردم جابجایی منزل تو نگاه بود وسایل کنه متزل رو با وسایل جدید جابجا کردن وسایل کنه منزل رو بیروت دادن وسایل جدید روجاگزین اون کردن بود هیچ زمان این تغییر رو خودرن وبجای افکار مرور کردنم گفتار تحلیل کردن وعمل کردن به هیج عنوان حساب نکردم حتی وفتی راهنمایی شد به بخش تغییر زندگی کیج سردرگم داشتم اون مسیر روطی میکرد اصلا متوجه نمیشد این فایلها میخوان من چکار کنم من بایدکل برنامه غذایی منزل رو تغییر بدم یی مدل دیگه غذا روبایدتهیه کنم که خانواده خودم اونمیل کنم که من با این روش لاغر بشم چرا چون من عامل چاقی خودم رو تو همون زمان فقط،غذا خوردن میدستم
تصوراین که که منواینمشکل اول فبول کردم هرحرفی به من زده شد من بی کم کاست فبول کردن اون به فبول کردن تو ذهنم مجزن ذهنم راه دادم وفتی تعداد این صحبتهای زیاد شد بر حجم آگاهی این بخش اضافه شد ازخوردن لذت بردم در نتیجه اون به شکل یی فرمول تو ذهنم قرار کرفت چون ذهنم اول فبول کرد پس اون به شکل زیاد ایجاد کرد از مدل که دوست دارم برام فراهم کرد و چون دوست نداشت هی یی گاری رو تکرار کنه چون ابن کاره انرژی زیادی رواز ذهنم میگرفت اون تبدیل به یی عادت کرد که هر بار خواستم راحت آسون از اون عادت استفاده کنم که ذهنم انرژی کمتری استفاده کنه ودراثر تکرار همین عادت من فردی چاق شدم برا اثر توجه به افردی که هم شکل من بودن مثل من فردی چاق بودن ودقت تو برخود با این گروه که من هم جزوه این و افراد بودم
که من ازآنها چاقترنشم واگه شخصی داخل این توجه بود که از من چاقتر بود که من به شکل اون فردنشم به ذهنم هی تاکید که دوست دارم من هم مثل این افراد چاقتر بشم ذهنم که اصل از بدل تشخیص نمیداد شروع کرد ون چیزی که من بهش توجه داشتم روبی کمکاست به من بده وشد چاقی زیاد حال آمد میخواهم تغییر کنم
متوجه شدن اگه بخواهم فردی متناسب لاغر بشم بابد تغییر بدم خوب چی تغییر بدم خوردن روبایدتغییر بدم که متناسب بشم
اینفکری بودکه اون روز تو ذهنم بود یاد نسیتم این سوال جواب رو توبخش رایگان داشتم فکر کنم تو بخش رایگان این داشتمجون تازه وارد سایت شده بودموداشتم این بخش روکار میکردم چون یادگیری نداشتم درک درستی ازاین تغییر به دست نمیاوردم جس بایستید بدم همه هواسم توبخش خوردن بود پش تو نگاه این بابد تغییر بدمکه فردی متناسب لاغربشم جونکل زندگی برای وزن کمگردن کلی رژیم گرفتم باره گفته شد به من اگه کمبخوری لاغر میشم اگه ورزش کنی این اگه کاره کنی اگه اون کاره کنی اگه کم بخوابی اگه حرکتی زیاد باشه انقدر اگه تو ذهن قرار داشت که جای هیج شکی نبود همه درست کامل بی نقص بود که. باید انجام میدادم که فردی متناسب بشم زمانه همانجام داده بود به تناسب کمی هم رسیده بودم
پس برامبسیار باور پذیر بود که درست هست آخه یی زمان کم من از اون کاره کمی هم وزنم کم شده بود اگه درست نبود که جرا وزن کم شده بود حتما من آنها رو درست انجام نمیدادم که لاغر نمی شدم اگه میشدم بازم بروکشت می گرد من چاقتر می شدم حتی یادهست کلی نگران بود آخه اگه من یی غذایی دیگه درست کنم شاید من اون غذایی جدید رو بخور ولی خانوداه چی اونها شاید دوست نداشته باشم مصرف کنن اون زمان چکارکنم نمیشه که من هرروز برای خودم تا اخر عمر غذایی جدا گانه تهیه کنم
دریافت من ازتغییر تا این بخش این بود انقدر با خودم تحلیل فکر کردم به جای اون روز نرسیدم گفتمشروع کنمکم خوردن با این مسیر انجام بدم چیزی که ۵۷ سال تو ذهنم بود
یی جند روز انجام دادم هم یادگیر داشتم وهم کمتراز حد فبل مصرف میکردم توافکاردارمولاغری با ذهن یادمیگرم یی روزبه خودم گفتم اگه حرفهای که این آقا میزنه کاملا درست هست توفبول کردی پس جرا داری رژیم میگری این که همون کاره فبل هست که هیج زمان ازش نتیجه نگرفتی اگه کرفتی که زمان زیادی اون لاغرری به دست آمده نتواستی نگه داری پس اینکاره غلط هست دیگه دادمه ندادم برکشتم به حالت طبیعی خودم انداره خورم که سبربشم و انقدر نخوردم که حالت انفجار درد معده داشته باشم با این کاری حسم خوب شد که دارم یی کاره دیگه رو انجام میدم نه کاره فبلی رو آین اولین قدم راه تغییر بود که خودم برای خودم انجام دادم تازه متوجه شدم اول باید آگاهی درست رو فقط کسب کنم تا بتوانم ازرش استفاده کنم برای این تغییر
بینم توزندگی شخصی من با شرایط که هستم چطور اون استفاده کنم که بشم یی فرد متناسب نه مثل دیگران مثل خودم نه مثل استاد حتی شکل خودم
مشکل دوستان که تو این مسبر نمیتوان کاری از پیش ببرن وهمین انجام دادن به شکل خودشون هست من والکوی برای توبخش توجه داشتم توبخش چه لباس پوشیدن داشتم ولی توبخشی که بخوام اون مثل خودم انجام بدم فقط،خودم درنظر کرفتم ی مثال می زنم که شاید بهتر بشه من توخونه خودم از یی برنام استفاده ندمیکنمکه هرروز دارم اون انجاممیدم طبق اون صحبانه نهار وشام تهیه میکنم تویی بشقاب کاسه وظیفهای منزام اون میزیزم مصرف میکمممن روی میز اصلا ا راحت نیستم برا میل کردن غذای خودم دوست دارمکتار سفره با همه اعضای خانوداه غذا روبخورم حتی میز ثندلی هم داشتن ولی به شکل دیگران که باشه راحت بودن نبودم جمع کردن کناری گذاشتم خوب تو این شرایط ازیی فردی الگوربرداری دارمکه اصلا این کارمن دو رو انجام نمیده یه تو رومیز غذا میخورد توجندین مدل بشقاب سرو داده بابدکارجنگالش رو کتار بشقاب باشع خیلی حساس هست که قاشق نصفه پر بشه خیلی نازی نازی غذا میخوره اصلا هیج نوع ازمواد که من دوست دارم اون دوست نداده ولی اونم متناسب هست و شاید ازاین روش اون فرد لاغر شده من هیچ زمان نمیتوانم همچینی فردی رو الکو برای خودم درنظر بگیرم جون این طریق مصرف مواد رو به هیج عنوان دوست ندارم تازه از این طریق عمل کردم کاملا غذاب می کشم من تازه جای دررفت آمد هستم که اون فرد اصلا دوست نداره انجام باشه شاید اصلا امکانبودن براش نیست وبرای من هست درست جای امکان برای اون فرد هست برای من نیست پس تو بخس تغییر اول بابد بودنمچی رو میخوام تعییر بدم و طبق روش خودم اون اختصاصی مال خودم اون تغییر بدم نه هیچ فرد دیگه من یادگرفتمکه باید روش وطریقه انجام رو عوض کنمنه غذا مو بینم من به چی توجه دارموان دیگه انجام ندم ازنگاه کردن به افراد که چاق هستن باید پرهیز کنم چون با توجه به اون افراد پپمثل سابق عمل میکنم بعد متوجه شدم باید به جی توجه کنم افردمتناسب که جطور دارن موادغذایی رو اول نگاه وبعد مصرف می کنم بعدبینم چه زمانی مصرف دارا زمانی که گرسنه هست یا زمانی که سیر هستن چون من فبل هیج به ابن توجه دقت نداشتم هرجی میدیدم دستورخوردن می امد من خورده بود تعییر تونگاه آمروز هرکاری کردی که چاق شدی رواول بشناسی برعکس اون انجام بدی تو مسبر برکشت نه وتومسبر رفت این باید اول آموزش بینمکه یاد بیگرم نپ که بعدبشه تغییر برم تا زمانی که کال یاد نگرفتم نتواستم این تغییر رو ایجاد کنم
من تغییراتی دادم ازصبح ازبیدار شدن شروع میشه اولین کاره تو رختخواب خواندن میثاق نامه هست بعد جلوی صورت شویی بازم با نگاه. تو اینه این کاره رو انجام میدم بعد تهیه صحبانه برای خانواد هم ولی فبل این عمل کردم خوردن سریع صحبانه بود شاید اصلا کرسنه نبوم حلا صبر تا زمانی که احساس کرسنکی نداشته باشم مصرف نمی کنم تا اینجا من چند گاری که فبل انجام میدادم نمیدم یی کاره جوب هم به زندگیم اضافه کردن اون اولش خواندمیثاق نامه هست من فبل کی به خودم و تو بیدارشدن این گقتم که من توجه کمتری به مواد غذایی داشتن نگاه به و این مواد ازسر تفریح نیست همیشه خوردن تونگاه تفریح لذتبخشی بود ولی حالانیست اون رفع نیاز میدنمحتی انقدرمُعول کارهی مسر منزل وکلاس زبان سدمگاهی اصلا فراموش کردم که منچیزی میل نکردم تازه صدای شکم درمیادیادمی افته که باید یی جیزی بخورم که این صدا رونداشته باشم همینحالا هم ببخشیدداره صدا میکنه چون منبازم صجبانه نخوردم چون داستم این دیدگاه رو تحلیل داستم یی جیزی کمی خورمکه جای صجبانه رو نگرفنه بابدبرم یی جیزی بخورم بکه ابن صدا قطع بشه بیا ادامه بدم یا تا همبن جا کافی هست احساس ،کردم یدونه موز بخور جون من میوه خورن خیلی کم شده به جای صحبانه میوده موز خوردم ولی شاید شما هیج زمانی موز رو برای صحانه درست نگاه نکنید ولی من تو نگاه به جای صحبانه فبول دارم این یعتی تغییر کردن فبل فقط صحبانه باید تور جای شکر نون پنیر یا املت بود اول صبح حالا میشه همون وباشه تاساعتی که کرسنه هستممیشه موز باشه اون میشه هرجیزی دیگه ولی اول بایدکرسنه باشم. تو زمان سیری هیچ چیزی رو نباید مصرف کنم ولی فبلا اصلا ابن درست و زندگی من نبود از صبح هر چیز یکه میدید چه گرسنه بودیم نبود فقط خوردن بودن تمام شدن
یی موضوع دیگه منکلی وفت تو اخباربد صرف میکردم تو ایستا توجه داشتم به چیری که مفید نبود درد دلم میگردم با دیگران حرف اگه میدیم توبخش چاقی مشکل اون بود ولی این تغییراتی دادم نه اخبار پینم نه درباره چاقی حرف میزنم نه بهش فکرمیکنم پس تغییر فقط توبخش موادم بایدنباشه تو جندین جهت باشه که با هم انجام بشه کل وجودوم تغیبرگنه
خدا پشت وپناهتون یا حق حق نگه دارتنون
با سلام خدمت شما
من هم در زندگی به این معتقد هستم که کسانی که ایمان واقعی دارند دنبال احساس خوب هستند نه دیدن خدای خود او را به این باور رسیدهاند که خدا درون آن هاست و خدا به آنچه که آنها فکر میکنند جواب میده و نتیجه را در زندگی اونها به شکل های مختلف نشون میده وقتی که ایمان واقعی داشته باشی و اعمال حرف زدن خوبی را در زندگی داشته باشی مومن واقعی باشی که دعای من لبخند بر لبانش هست خدا هم بر اساس همین اعمال و رفتار تو جواب خوبی به تو می دهد و واکنش و جذب دفاع ها در زندگی ما بر اساس طرز فکر و ایمان مهتر رابطه با خداوند است،
تجربه احساسات خوب و رفتار خوب از آگاهی شروع می شود آگاهی تغییر کردن زمانی که در من ایجاد شد و تصمیم گرفتم که تغییر کنم در سبک فکری و زندگی خودم نتیجه اون رو در سلامتی جسمانی خودم رفتار با دیگران و آرامش درونی میبینم و نتایج بسیار خوبی برای من هستند شادی درونی دارم و احساس خوبی برای ادامه زندگی در توکل به خداوند دارم،
من به این باور رسیدم که اتفاق های خوب در زندگی میتونه به دست آوردنی باشه با فکر کردن به چیزهای خوبی که میخواهیم داشته باشیم و وقتی که انسانی شاد و آرامی باشیم و با صبر و حوصله در مسیر خود حرکت کنیم و از مسیر ذهنی خود اون شویم نتایج خیلی خوبی را دریافت می کنیم و به این باید باور پیدا کنید که به هر آنچه فکر میکنید جذب شما می شود پس به خوبی ها فکر کنید تا نتایج خوب را در زندگی خود داشته باشید،
اکنون تعبیرات خودم خیلی خوشحالم و احساس سبک بودن و رها بودن از افکار منفی را می کنم خیلی رفتار من بعد گذشته بر اساس احساس خوب است و این چیزا رو انجام میدهند که دلم میخواهد تجربه کنم و حس خوبی رو بهم میده
با تشکر از شما
سلام
استاد در این رابطه
دیروز خواهر شوهرم اومد خونه مادرشوهرم از اونجایی ک ما تو ی خونه ایم وقتی کسی میاد خب من خیلی روند زندگیم تغییر میکنه
خونمون یجوریه ک خب انگار ک ی خونس صداها دقیقا یجوریه تو خونه ما انگار حرف میزنن
دیروز ی لحظه با خودم گفتم تقصیر اون نیس اون اومده خونه مادرش و شاید از نظر مادرش و اطرافیان بهترین کارو میکنه
ولی خب از نظر من بده
بعد با خودم گفتم اون تقصیری نداره خب اونم عین من اومده خونه مامانش حقش اینه
و این منم ک کار اونو خوب نمیدونم چرا چن نمیتونم بخوابم یا راحتتر باشم
گاهی ما خواسته خودمونو تحمیل میکنیم میخوایم همه اون چیزی باشن ک من میخوام
کاری کنن ک من میخوام یعنی همه اینن
ب نظر خودم اگه یکی اینطوری درک کنه هرکسی حق انتخاب داره
و اون خودشه ن من
کافیه
تابرنده این جهان باشه
نمیدونم این نوشته ها چ ربطی داش ب این فایل فقط ب قول شما دلم خواست بنویسیم و من نوشتم
و چقدر حس سبکی دارم
استاد ب قول شما اگه شما اینجانبودید من خودم ذهنم میگف ک استاد ک ایران نیس برنج نمیخوره نون نمیخوره و فلان
ولی الان میدونم ایرانید وب سبک ایرانی غدا میخورید
ما باید خواسته ها مونو باور کنیم باور کنیم ک میتونه مال من باشه اون موقع اس ک ب نظر من خدا اجابت میکنه مشکل اینک ما اون خواسته رو مال خودمون نمیدونیم و ارزو میدونیم رویا میدونیم و وقتی من فرکانسی برای دریافت ارسال نکنم اون مال من نمیشه باید احساس کنم میشه امکان داه مال من باشه
من الان ک ب ماشین شما نگا کردم اصلا ی ذره هم باور نکردم ک میتونم داشته باشمش
ولی خوب با تمرینات با کوچک کردن خواسته میتونم برا خودم طبیعیش کنم
و چقدر لذت بخشه نوشتن
من وقتی اینجا دیدگاه مینویسم اونقدر سبک میشم ک حد نداره حس میکنم ی چیز سنگین مثل سنگ از روم برمیدارن
ارامشی دارم از نوشتن دیدگاه ک قابل بازگویی نیس
ممنون ک در همه جا باز ب یاد هستید
و هر چقدر ک مابا دیدن این فایلها احساسمان خوب میشه صد البته ک ب شما برمیگرده
سپاس برای اگاهی های زیبایی ک ب ما میگید
نوشتن در رسیدن به آرزوها خیلی ماثر هست و تا میتونید بنویسید تا به خواسته هاتون برسید استاد هم بسیار از این روش استفاده کردن و سر رسیدهای زیادی پر کردن پس بسیار تاثیر گدار هست چون با نوشتن روی خواسته ها تمرکز بیشتری می کنیم و اونها رو به واقعیت تبدیل می کنیم .
پس نوشتن در تغییر زندگی استاد عزیز بسیار اثر گذار بوده . من هم خیلی وقتها که نمیدونم این وقتم رو چیکار کنم اگر فایلها رو گو ش داده باشم میرم سراغ نوشتن و اونجا خیلی راحت و بدون حد و مرز و بدون قانون خاصی شروع میکنم به نوشتن آرزوهام و اولین دستاورد این کار حس بسبار خوب و شادی در من به وجود میاد همرا ه با شادی که فقط مینویسیم تا دوباره همین حس رو تجربه کنم و انگار مطمعن میشم که به هر چه نوشتم میرسم و بسیار از نوشتن آرزوها لدت میبرم و این جز تفریحها و لذتهای من در روز هست ولی متاسفانه یه مدت هست که کمتر شده چون درگیریم با مدارس انلاین ولی بازم باید انجام بدم .
من چرا استاد رو انتخاب کردم و الگو قرار دادم دلیل اصلی من این بود که استاد همشهری خودم بود و همین خیلی ذهن من رو آروم میکرد که نگم نمیشه و دوم اینکه چون آشنایی با استاد عزیز داشتم بازم باعث شده بود که من راحتتر بپدیرم چون در شروع این روش به خیلی از افرادی که از دور حرف میزنن نمیتونستم اعتماد کنم ولی استاد عطار روشن رو چون کاملا آشنایی داشتم باهاش ذهنم همراهی بیشتری میکرد و برای ذهنم قابل قبولتر بودن و میگفتم اره راست میگه اینطور بود و اونطور بود و همین باعث اعتماد بیشتر من شده بود و راه رو با ا طمینان بیشتری جلو میرفتم و باهاشون همسو میشدم و ومقاومت ذهنی نداشتم و دوست دارم منم در تمام جنبه های زندگیم تغییر کنم و عالی و عالیتر بشم .
من بارها حرفهای استاد های دیگه رو هم گوش میکردم ولی همیشه قبلا میگفتم حالا از کجا معلوم راست میگه و یا فلانی که ایران نیست و من خیلی کمتر اعتماد میکردم هر چند که مدتها هست که در این مسیر هستم با چند استاد عزیز دیگه هم آشنا شدم و از دیدگاه و سبک زندگی اونها هم اگاهی کسب میکنم و بی نهایت لدت میبرم .
و من همین همشهری بودن و آشنایی داشتن با استاد برای من یه نقطه ی مثبت تلقی شده بود که منم میتونم این راه و مسیر رو ادامه بدم و دوست دارم تغییر کنم چون واقعا متوجه شده بودم و میدیدم که استاد از کجا به کجا رسیدین و حرفهای استاد عین واقعیت بودن و خیلی راحت ذهنم همکاری میکرد و میپذیرفت .
وقتی از مسیر درست حرکت کنی میتونی از هر چیزی که الان هستی صد برابر بهتر بشی و پیشرفت کنی و این پیشرفت همانطور ادامه داره و میتونی زندگیت رو تغییر بدی و هزار برابر بهتر میشی و این راه انتهایی نداره هر چقدر بری جلوتر تو و شرایط تو بهتر میشه .
پس من توانایی تغییر کردن رو دارم و مطمعنم همه چیز برای من عالی و عالیتر میشه و من به تمام خواسته هام میرسم .
تعریف خداوند از مومن در سوره ی بقره این هست : ایمان آورندگان کسانی هستن که به چیزی که نمیبینن و از حس خارج هست ایمان میاورن .
وقتی وارد مسیر خدا بشی از نشانه هایی که وارد زندگیت میشه خدا رو لمسش میکنی همه ی ما میگیم به خدا ایمان داریم ولی به حرفی و تعریفی که دباره ی خدا زدن جامعه و والدین زدن ما ایمان داریم نه به خود خدا ایمان نداشتیم .
چون در گذشته به چیزی که نمیدیدیم ایمان نداشتم و به چیزی که میدیم ایمان داشتم یعنی رفتار همسر رو میدیم میگفتیم که من بدبختم و و ایمان داشتم که من بدبخت هستم و یا گرونی و بی پولی رو میدیدیم میگفتیم چرا وصع مالی من اینطور هست و من پول ندارم و ایمان داشتم که بدبختم و همیشه گله و شکایت داشتم چون به چیزی که داشتم ایمان داشتم و به چیزی که نمیدیدم ایمان نداشتم مثلا بت پرستها ی زمان گذشته هستیم چون بارها میگیم فلانی قدرت داره و ما رو بدبخت میکنه و یا هوای فلانی رو داشته باشم که برام کاری بکنه و یا …و لی به چیزی که نیست ایمان نداریم .
ما باید ایمان داشته باشیم به نیرویی که نمیبینیم و اما نتایجش رو میبینم .
مثال چه چیزی برگ درخت رو تکون میده ؟ همه ی ما باد رو احتمالا میگیم ولی ما باد رو نمیبینیم مگر اینکه چیزی در اطراف ما مثل برگ درخت تکون بخوره و این دلیل چیزی هست که ما اون رو نمیبینیم
ما خیلی از چیزها رو نمیتونیم ربط بدیم به خدا ولی مثل همین باد نیرویی هست که دیده نمیشه اما نتیاج باور کردنش میشه زندگی جدیدت رو خلق کنی .
خداوند مجموعه ای از صفات عالی هست که میشه همه ی اینها رودر زندگیت حس کنی و حالا کسی که زندگیش پر از تنش و مشکل هست نتیجه ی نگاهش به خدا این هست و خدا رو اینجوری میبینه و دیدش اینطور هست نگاهش به خدا اشتباه هست و نتیحه اش هم میشه اتفاقهای بد ولی وقتی نگاهت به خدا تغییر کنه و خدای واقعی رو درک کنید نتیجه اش میشه سعادت و خوشبختی وآرامش و .. . پس همیشه مثال باد رو به یاد داشته باشین
تا ایمانتون رو به خدا بیشتر کنید.
سلام
مثال باد برای ایمان به غیب عالی بود.
متاسفانه فایل قابل دانلود نیست
سپاس
سلام استاد
بله درست شده سپاسگزارم
سلام استادعزیز
همیشه ازتجسم استفاده میکردم توی هرجنبه ای وخیلی مراقب ورودی وخروجیهای خودم بودم واین چندروزاخیرخیلی ناامیدشده بودم که خدایاچرامن که این کارا انجام میدم ولی به خیلی ازخواسته های بزرگم مثل خونه وماشین دلخواهم نمیرسم دیگه گفتم ولش کن دیگه خسته شدم که این فایل راامروزبازکردم پس من بایدروی نوشتن تمرکزبیشتری داشته باشم وازتجسم و…به چیزی نمیرسم ؟چطوربایدبنویسم؟
سلام استاد و خدا قوت خیلی ممنونم از این فایل عالی واقعا تو این شرایط من یکی به چنین فایلی نیاز داشتم مثل شارژ دوباره ذهنم بود واقعا خیلی سنتی عوض شد سیزده بدر از خانه بیرون نرو واقعا هر سال هر طور بود حتی برای ۱۰ دقیقه هم شده بود بیرون می رفتم که ۱۳ به در بشه و بقولی نحسی ۱۳ بدر بشه ولی امسال در خانه بودم وچون من کانادا هستم کلی هم برف آمد و دما -۲۰ بود و خودمو توجیح کردم خوب هنوز بهار نیامده و متاسفانه ۱ هفته قبل از عید عموی من فوت شدن اصلا مراسم کفن و دفن تعطیل خودشون همیشه برای هم تو مراسم شرکت می کرد ولی در مراسم خودش با توجه به شرایط هیچ مسجد و کاری نتونستن انجام بدهن و از طرفی با توجه به این ویروس همسر من در با توجه به شرایط کاری در شهر دیگر مشغول کار بودن والان که همه چیز تعطیل شده از خانه کار می کنن وپیش ما هست وهمگی خوشحالیم که در کنار هم هستیم .مشکل من با دخترم بود که عاشق خواب صبح بود وبیدار کردن ومدرسه رفتن مشکل من بود ودیر بیدار می شدو دقیقه آخر ما به سرویس می رسیدیم والان که مدارس این جا آنلاین از ساعت ۱۰ به مدت ۲ ساعت و کلی من راحت شدم استرس دیر شدن و دیر رسیدن به اتوبوس مدرسه و تو برف دمای -۲۰ درجه رانندگی تو برف راحت شدم و جاش تازگی به دوره کردن دوره رسیدم و باز ممنونم امیدوارم همه در سلامت کامل باشن
سلام. چندشب قبل داشتم کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد رو میخوندم و لحظه ای از ذهنم گذشت که کاش نشانه ای دریافت کنم که بفهمم مسیرم درسته. که امروز این فایل رو دیدم و ایمانم بیشتر شد که نوشتن میتونه چه قدر مؤثر باشه. استاد ممنون از فایل عالی تون ☺️