0

شما تغییر کنید، جهان تغییر می‌کند!

اندازه متن

سال های زیادی از عمرم به امید اینکه اوضاع خانواده، شهر، کشور و جهان تغییر کند تا شاید بتوانم زندگی بهتری داشته باشم سپری کردم اما هیچ اتفاقی رخ نداد.

از زمانی که درک کردم برای تغییر شرایط زندگی نیاز به تغییر و تحول در دنیای اطراف من نیست و فقط باید من تغییر کنم، دنیای من دگرگون شد.

نگرش منطقی ذهن من

در تمام آن سالها افراد و شرایط زیادی را مقصر ناکامی ها، رنج ها، کمبودها و حتی اضافه وزن خودم می دانستم.

به همین علت باور داشتم اگر قرار باشد زندگی من رنگ بهتری بگیرد و آب خوشی از گلوی من پایین برود باید ابتدا افراد و شرایطی که در ذهنم آنها را مقصر زندگیم می دانستم تغییر کنند تا اتفاقات بهتری در زندگی من رخ دهن و من به احساس خوشبختی برسم.

از آنجایی که ۳۵ سال بود هیچ تغییری در شرایط پیرامون من رخ نداده بود، بنابراین ۳۵ سال از زندگی را در شرایطی سپری کردم که مورد رضایت من نبود.

ماه بهمن سال ۱۳۹۳ بود که به لطف خدا با قدرت ذهن، قانون جذب و بعد از آن خداوند آشنا شدم.

البته از خیلی سال قبل آشنایی قبلی با خداوند داشتم، اما از آن روز در مسیری قرار گرفتم که دیدگاه جدید و تعریف های تازه‌ای از خداوند به من آموخت و هرچه زمان می گذشت بیشتر مطمئن می‌شدم که تمام مشکلات من در زندگی به واسطه نگاه و درک اشتباهی است که از خداوند داشته ام.

همه ما از کودکی بچه مسلمان به دنیا آمده ایم، و تحت تاثیر آموزش ها و دانسته های اطرافیانمان درباره دین و خدا قرار گرفته ایم.

من به یاد ندارم که در تمام ۳۵ سال زندگی درباره مهربانی و بخشندگی خداوند با من صحبتی شده باشد.

هرچه بوده دستورات دینی بوده است. به این شکل که ابتدا بایدها و نبایدها به من گفته می شد و سپس خداوند بعنوان مراقب یا فردی که با نیروی بی نهایت خود در آشکار و پنهان مرا زیر نظر دارد که به دستوراتش عمل کنم، معرفی می شد.

به عبارت ساده و کلی مسیر آموزش درباره خداوند از سمت بایدها و نبایدها و دستورات الهی شروع  می شد و به نگهبانی خداوند توسط فرشتگان از ما برای عمل به دستورات و گفته هایش ختم میشد.

به همین دلیل تعریفی که از خداوند در ذهن من شکل گرفته بود با آن خدایی که خود را در قرآن معرفی کرده است تفاوت زیادی داشت و از زمانی که سعی کردم خداوند را به شکلی که در قرآن درباره خودش توضیح داده است درک کنم، زندگی من دستخوش تغییرات زیادی شد.

به همین دلیل اطمینان دارم تنها راه تغییر شرایط انسان ها در زندگی، اصلاح نگاه آنها نسبت به خداوند است.

چرا که خداوند در قرآت می فرماید: خداوند قائم به ذات خود و همه موجودات قائم به او هستند.

و اگر ما نگاه اشتباهی به خداوند داشته باشیم، همه آنچه در زندگی تجربه میکنیم چون قائم به ذات خداوند هستند، اشتباهی خواهد بود.

اشتباهی به این معنی که مورد رضایت یا خواسته ما نخواهد بود.

لازمه تغییر زندگی

به لطف خدا از آن زمان که تصمیم گرفتم درک بهتری از خداوند داشته باشم، زندگی من در تمام جنبه ها تغییر کرد و شرایطی که سالها آروزی تجربه کردنش را داشتم، آرام آرام وارد زندگی من شد.

و امروز در حالی در شرایط کاملا متفاوتی از سال ۹۳ زندگی میکنم که همچنان در کشور، شهر و خانواده خودم قبلی خودم زندگی میکنم.

۳۵ سال از عمرم را در آرزوی تغییر کردن افراد و شرایط پیرامونم زندگی کردم تا بلکه زندگی من تغییر کند، اما در ۴ سال با تغییر افکار و باورهایم درباره خداوند زندگی من در تمام جنبه ها تغییرات فراوان داشته است.

این تجربه به وضوح ثابت می کند که این شرایط محیطی نیست که زندگی ما را رقم می زند بلکه شرایط درونی که شامل افکار و باورها و انتظاری که ما از خداوند در زندگی خود داریم است که شرایط پیرامون ما را رقم می زند.

چرا که من در حالی در شرایط بسیار متفاوت از چند سال قبل زندگی میکنم که تغییری در مکان زندگی خود ایجاد نکردم بلکه با تغییر در افکار و نگرشم به خداوند در همان مکان در جهان بهتری زندگی میکنم.

برخلاف ظاهر جهان هستی که شکل سخت و فیزیکی به خود دارد، اما جهان هستی به تعداد انسانهای حاظر بر روی کره خاکی شکل های متنوعی دارد.

شکل جهان هستی که شامل شرایط، اتفاقات و تجربه های هر فرد در زندگی میشود مطابق با افکار و باورهایی که در ذهن هر انسان وجود دارد تعیین میشود.

به همین دلیل هر انسانی وقتی وارد این جهان مادی می شود با ذهنی پاک و بدون هرگونه اطلاعات تعیین کننده ای متولد می‌شود، و بعد از تولد به واسطه آگاهی که از جهان پیرامون خود که شامل آموزشها، آگاهی و عادت هایی است که از اطرافیان خود می آموزد شکلی از جهان هستی را برای خود انتخاب می‌کند و جهان هستی پاسخ او را می دهد و آن فرد را در شرایطی قرار می دهد تا آنچه در ذهن خود ساخته و ذخیره کرده است را تجربه کند.

به همین دلیل است که زندگی من و شما، بیشترین شباهت را به زندگی افرادی دارد که روزهای بیشتری از زندگی خود را با آنها سپری کرده ایم.

مهمترین موضوعی که باعث تغییرات گسترده در زندگی من شد، فقط و فقط تغییر شناختم نسبت به خداوند بود.

درک و تغییر این جنبه از زندگی به قدری مهم است که تصمیم گرفتم تجربه های خودم در تغییر زندگیم را با دوستانم به اشتراک بگذارم.

استفاده از این آگاهی و عمل کردن به آنچه گفته شده است به شما کمک میکند تا مسیر تغییر زندگی خود را آسان تر و سریع‌تر طی کنید

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.73 از 11 رای

https://tanasobefekri.net/?p=20636
10 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صالحه
      1402/11/22 12:31
      مدت عضویت: 612 روز
      امتیاز کاربر: 44086 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,579 کلمه

      سلام بر خدایی مهربان وبخشنده 

      سلام براستادعطا روشن 

      کلمه تغییر رو وفتی که  زمان‌ گذشته خودم و این‌ کلمه فکر میکنم‌ تغییر رو نقل مکان از یی منطقه یی خونه به یی منطقه دیگه  حساب میکردم جابجایی منزل تو نگاه بود وسایل کنه  متزل رو با  وسایل جدید  جابجا کردن وسایل کنه منزل رو بیروت دادن وسایل جدید روجاگزین اون کردن بود هیچ زمان این  تغییر رو خودرن  وبجای افکار مرور کردنم گفتار تحلیل کردن وعمل کردن به هیج عنوان حساب نکردم حتی وفتی راهنمایی شد به بخش تغییر زندگی کیج سردرگم داشتم اون مسیر روطی میکرد اصلا متوجه نمیشد این فایلها میخوان من چکار کنم من بایدکل برنامه غذایی منزل رو تغییر بدم یی مدل دیگه غذا روبایدتهیه کنم که خانواده خودم اون‌میل کنم که من با این روش لاغر بشم چرا چون من عامل چاقی خودم رو تو همون زمان فقط،غذا خوردن میدستم‌

      تصوراین که که منواین‌مشکل اول فبول کردم هرحرفی به من زده شد من بی کم‌ کاست فبول کردن اون به فبول کردن تو ذهنم مجزن ذهنم راه  دادم  وفتی تعداد  این  صحبت‌های زیاد شد بر حجم  آگاهی این بخش اضافه شد ازخوردن لذت بردم در  نتیجه  اون به  شکل  یی فرمول تو ذهنم  قرار کرفت چون ذهنم‌  اول فبول کرد پس اون به شکل زیاد ایجاد کرد از مدل که دوست دارم‌ برام فراهم‌ کرد و چون دوست نداشت هی یی گاری رو تکرار کنه چون ابن کاره انرژی زیادی رواز ذهنم میگرفت اون تبدیل به یی عادت کرد که هر بار  خواستم  راحت آسون از اون عادت استفاده کنم‌ که ذهنم‌ انرژی کمتری  استفاده کنه ودراثر تکرار همین عادت من فردی چاق شدم برا اثر توجه به افردی که هم شکل من‌ بودن مثل من فردی چاق بودن ودقت تو برخود با این گروه که من‌ هم جزوه این و افراد بودم 

      که من ازآنها چاقترنشم واگه شخصی داخل این توجه بود که از من چاقتر بود که من به شکل اون فردنشم‌ به ذهنم  هی تاکید که دوست دارم‌ من هم مثل این افراد چاقتر بشم ذهنم‌ که اصل از بدل تشخیص نمی‌داد شروع کرد ون چیزی که من بهش توجه داشتم روبی کم‌کاست به من بده وشد چاقی زیاد حال آمد میخواهم‌ تغییر کنم‌

      متوجه شدن اگه بخواهم فردی متناسب لاغر بشم بابد  تغییر بدم خوب چی تغییر بدم خوردن روبایدتغییر بدم‌ که متناسب بشم‌

      این‌فکری بودکه اون روز تو ذهنم‌ بود یاد نسیتم این سوال جواب رو توبخش رایگان داشتم‌ فکر کنم‌ تو بخش رایگان این داشتم‌جون تازه وارد سایت شده بودم‌وداشتم این بخش روکار میکردم چون  یادگیری نداشتم درک درستی ازاین تغییر به دست نمیاوردم جس بایستید بدم همه هواسم‌ توبخش خوردن بود پش تو نگاه این بابد تغییر بدم‌که فردی متناسب لاغربشم جون‌کل زندگی برای وزن کم‌گردن کلی رژیم‌ گرفتم  باره گفته شد به من اگه کم‌بخوری لاغر میشم  اگه ورزش کنی  این  اگه کاره کنی اگه اون کاره کنی اگه کم‌ بخوابی اگه حرکتی زیاد باشه انقدر اگه  تو ذهن قرار داشت که جای هیج شکی نبود همه درست کامل بی نقص بود که. باید انجام‌ میدادم‌ که فردی متناسب بشم  زمانه هم‌انجام داده بود به تناسب کمی هم رسیده بودم‌ 

      پس برام‌بسیار باور پذیر بود که درست هست آخه یی زمان کم‌ من از اون کاره کمی هم‌ وزنم‌ کم  شده بود اگه درست نبود که جرا وزن کم شده بود حتما من  آنها رو درست انجام نمیدادم‌ که لاغر نمی شدم‌ اگه میشدم بازم بروکشت می گرد من چاقتر می شدم  حتی یادهست کلی نگران بود آخه اگه من یی غذایی دیگه درست کنم شاید من اون غذایی جدید رو بخور ولی خانوداه چی اونها شاید دوست نداشته باشم‌ مصرف کنن اون زمان چکارکنم نمیشه که من هرروز برای خودم‌ تا اخر عمر غذایی جدا گانه تهیه کنم 

      دریافت من ازتغییر تا این بخش این بود انقدر با خودم‌ تحلیل  فکر کردم به جای اون روز نرسیدم  گفتم‌شروع کنم‌کم خوردن با این مسیر انجام بدم چیزی که ۵۷ سال تو ذهنم‌ بود 

      یی جند روز انجام دادم هم یادگیر داشتم وهم کمتراز حد فبل مصرف میکردم توافکاردارمولاغری با ذهن یادمیگرم یی روزبه خودم گفتم اگه حرفهای که این آقا میزنه کاملا درست هست توفبول کردی پس جرا داری رژیم‌  میگری این‌ که همون کاره فبل هست که هیج زمان ازش نتیجه نگرفتی اگه کرفتی که زمان زیادی اون لاغرری به دست آمده نتواستی نگه داری پس این‌کاره غلط هست دیگه دادمه ندادم برکشتم به حالت طبیعی  خودم انداره‌ خورم که سبربشم و انقدر نخوردم که حالت انفجار درد  معده داشته باشم با این‌ کاری حسم خوب شد که دارم‌ یی کاره دیگه رو انجام میدم نه کاره فبلی رو آین اولین قدم راه تغییر بود که خودم برای خودم انجام دادم تازه متوجه شدم‌ اول باید آگاهی درست رو فقط کسب کنم‌ تا بتوانم ازرش  استفاده کنم‌ برای این تغییر 

      بینم توزندگی شخصی من با شرایط که هستم‌ چطور اون استفاده کنم‌  که بشم یی فرد متناسب  نه مثل دیگران مثل خودم نه مثل استاد حتی  شکل خودم 

      مشکل دوستان که تو این مسبر نمیتوان کاری از پیش ببرن وهمین انجام دادن به شکل خودشون هست  من والکوی برای توبخش توجه داشتم توبخش چه لباس پوشیدن داشتم  ولی توبخشی که بخوام اون مثل خودم انجام بدم فقط،خودم درنظر کرفتم  ی مثال می زنم که شاید بهتر  بشه من‌ توخونه خودم از یی برنام استفاده ندمیکنم‌که هرروز دارم اون انجام‌میدم طبق اون صحبانه نهار  وشام تهیه میکنم تویی  بشقاب کاسه وظیفه‌ای منزام‌ اون میزیزم‌ مصرف میکمم‌من روی میز اصلا ا راحت نیستم برا میل کردن غذای خودم دوست دارم‌کتار سفره با همه اعضای  خانوداه غذا روبخورم حتی میز ثندلی هم داشتن  ولی به شکل دیگران که باشه راحت بودن نبودم جمع کردن کناری گذاشتم  خوب تو این شرایط ازیی فردی الگوربرداری دارم‌که اصلا این کارمن دو رو انجام‌ نمیده  یه تو رومیز غذا می‌خورد توجندین مدل بشقاب سرو داده بابدکارجنگالش رو کتار بشقاب باشع  خیلی  حساس هست که قاشق نصفه پر بشه  خیلی نازی نازی غذا میخوره اصلا هیج نوع ازمواد که من دوست دارم اون دوست نداده ولی اونم‌ متناسب هست و شاید ازاین روش اون فرد لاغر شده من‌ هیچ زمان نمیتوانم‌ همچینی فردی رو الکو برای خودم درنظر بگیرم جون این طریق مصرف مواد رو به هیج عنوان دوست ندارم تازه از این  طریق  عمل کردم کاملا غذاب می کشم  من  تازه جای دررفت آمد هستم  که اون فرد اصلا دوست نداره انجام باشه شاید اصلا امکان‌بودن براش نیست وبرای  من هست درست جای امکان برای اون فرد هست برای من نیست پس تو بخس تغییر اول بابد بودنم‌چی رو میخوام تعییر بدم و طبق روش خودم‌ اون اختصاصی مال خودم اون تغییر بدم نه هیچ فرد دیگه من یادگرفتم‌که باید روش وطریقه انجام  رو عوض کنم‌نه غذا مو بینم من به چی توجه دارموان دیگه انجام ندم ازنگاه کردن به افراد که چاق هستن باید پرهیز کنم‌ چون با توجه به اون افراد پپمثل سابق عمل میکنم‌  بعد متوجه شدم باید به جی توجه کنم‌ افردمتناسب که جطور  دارن موادغذایی رو اول نگاه وبعد مصرف می کنم‌ بعدبینم چه زمانی مصرف دارا زمانی که گرسنه هست یا زمانی که سیر  هستن چون من فبل هیج به ابن‌ توجه دقت نداشتم هرجی میدیدم دستورخوردن می امد من خورده بود  تعییر تونگاه آمروز هرکاری کردی که چاق شدی رواول بشناسی برعکس اون انجام بدی تو مسبر برکشت نه وتومسبر رفت  این باید اول آموزش بینم‌که یاد بیگرم نپ که بعدبشه تغییر برم تا زمانی که کال یاد نگرفتم‌  نتواستم این تغییر رو ایجاد کنم 

      من‌ تغییراتی دادم ازصبح ازبیدار شدن شروع میشه اولین کاره تو رختخواب خواندن میثاق نامه هست بعد جلوی صورت شویی بازم با نگاه. تو  اینه این کاره رو انجام‌ میدم بعد تهیه صحبانه برای خانواد هم ولی فبل این عمل کردم خوردن سریع صحبانه بود شاید اصلا کرسنه نبوم حلا صبر تا زمانی که احساس کرسنکی نداشته باشم‌ مصرف نمی کنم‌ تا اینجا من‌ چند گاری که فبل انجام‌ میدادم‌ نمیدم یی کاره جوب هم به زندگیم اضافه کردن اون اولش خواندمیثاق نامه هست من فبل کی به خودم و تو بیدارشدن این گقتم که  من‌ توجه کمتری به مواد غذایی داشتن نگاه به و این‌ مواد ازسر تفریح نیست همیشه خوردن تونگاه تفریح لذت‌بخشی بود ولی حالانیست اون رفع نیاز میدنم‌حتی انقدرمُعول کارهی مسر منزل وکلاس زبان سدم‌گاهی اصلا فراموش کردم‌ که من‌چیزی میل نکردم تازه صدای شکم درمیادیادمی افته که باید یی جیزی بخورم که این صدا رونداشته باشم همین‌حالا هم ببخشیدداره صدا میکنه چون من‌بازم صجبانه نخوردم   چون داستم این دیدگاه رو تحلیل داستم یی جیزی کمی خورم‌که جای صجبانه رو نگرفنه بابدبرم یی جیزی بخورم  بکه ابن صدا قطع بشه بیا ادامه بدم یا تا همبن جا کافی هست  احساس ،کردم‌ یدونه موز بخور جون من میوه خورن خیلی  کم شده  به جای صحبانه میوده موز  خوردم  ولی شاید شما هیج زمانی موز رو برای صحانه درست نگاه نکنید  ولی من تو نگاه به جای صحبانه فبول دارم‌ این  یعتی  تغییر کردن  فبل فقط صحبانه باید تور جای شکر نون پنیر یا املت بود اول صبح حالا میشه همون وباشه  تاساعتی که کرسنه هستم‌میشه موز باشه  اون میشه هرجیزی دیگه  ولی اول بایدکرسنه  باشم. تو زمان سیری هیچ چیزی رو نباید مصرف کنم‌ ولی فبلا اصلا ابن درست و زندگی من‌ نبود از صبح هر چیز یکه میدید چه گرسنه بودیم نبود فقط  خوردن بودن  تمام شدن 

      یی موضوع دیگه من‌کلی وفت تو اخباربد صرف میکردم‌ تو ایستا توجه داشتم به چیری که مفید نبود درد دلم میگردم با دیگران حرف اگه میدیم  توبخش چاقی مشکل اون بود ولی این تغییراتی دادم نه اخبار پینم نه درباره چاقی حرف میزنم  نه بهش فکرمیکنم پس تغییر فقط توبخش موادم بایدنباشه تو جندین جهت باشه که با هم‌  انجام بشه کل وجودوم‌ تغیبرگنه

      خدا پشت وپناهتون یا حق حق نگه دارتنون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم