0

داستان هدایت من

داستان هدایت من برای رهایی از چاقی
اندازه متن

من و همه افرادی که اضافه وزن دارند به تعداد سال های سن چاقی خود به دنبال روشی برای لاغر شدن بوده ایم.

بارها از رژیم های مختلف استفاده کرده ایم.

در باشگاه های ورزشی ثبت نام کرده ایم و با اشتیاق و انگیزه برای لاغر شدن ورزش کرده ایم.

افشرده ها یا دمنوش های مختلف را به امید لاغر شدن استفاده کرده ایم.

به طب سنتی،‌ اسلامی،‌ سوزنی و حتی روش های چربی سوزی از طریق شوک الکتریکی برای لاغر شدن پناه برده ایم.

حتی برخی از شدت رنج و ناراحتی چاقی حاضر به پذیرفتن ریسک عمل های جراحی مختلف شده ایم بلکه از شر این مهمان خانمان سوز رهایی پیدا کنیم.

هر فردی که اضافه وزن دارد حتی اگر شده یک بار برای لاغری به طریق مختلف اقدام کرده است.

نکته مشترک بین همه ما نتیجه نگرفتن از همه سعی و تلاش مان برای لاغر شدن است.

تا جایی که به حدی از احساس ناامیدی و ناتوانی برای لاغر شدن رسیدیم که به افسردگی دچار شدیم.

گوشه نشین خانه شدیم،‌ عصبانی و پرخاشگر شدیم، گریه و گلایه از وضعیت جاقی همدم تنهایی ما شده بود و شرایط بسیار بدی را تجربه می کردیم.

اما در آن شرایط که احساس ناامیدی از هر روشی برای لاغر شدن را داشتیم آگاهانه و شاید هم ناآگاهانه از خداوند درخواست کمک کردیم.

رسیدن به احساس تسلیم در برابر چاقی و قطع امید کردن از همه روش هایی که سال ها برای لاغر شدن از آنها پیروی می کردیم به منزله تسلیم در برابر پروردگار و درخواست کمک از خداوند برای نشان دادن راهی که ما را به سمت لاغری هدایت کند است.

از او طلب هدایت کردیم راهی جلوی پای ما بگذارد تا از ناامیدی رهایی پیدا کنیم.

تا نور امیدی برای لاغر شدن و رسیدن به خواسته چندین ساله مان در قلب ما روشن کند.

در آن لحظه مقدس درخواست شما پاسخ داده شد و شما از طریقی که خود به دنبال آن نبودید به سمت این سایت هدایت شدید.

با نوشتن داستان هدایت خود علاوه بر اینکه از خداوند سپاسگزاری می کنیم بلکه با ایجاد احساس خوبی که در ما ایجاد می شود اطمینان و انگیزه ما برای موفقیت در مسیر لاغری با ذهن صد چندان می شود.

داستان هدایت خود با سایت تناسب فکری را بنویسید تا به قدرت خداوند در پاسخ به درخواست خود بیشتر اعتماد کنید و در جنبه های مختلف زندگی از این قدرت بی نهایت درخواست هدایت کنیم.

نوشتن داستان خود و خواندن داستان هدایت دیگران باور قدرتمندی درباره طریقه ی هدایت خداوند در قلب ما ایجاد خواهد کرد و برای ما واضح می شود که از بی نهایت طریق خداوند ما را هدایت می کند.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.01 from 154 votes

https://tanasobefekri.net/?p=22571
برچسب ها:
396 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار عطا
      1401/11/11 12:29
      مدت عضویت: 477 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,034 کلمه

      سلام و درود .

      داستان هدایت من .

      من حدودا چند سالی میشه در چاقی جسمی داشتم زندگی می کردم . البته از کودکی با مفاهیم چاقی آشنا شدم ولی حدودا از سن ۱۹ سالگی  من چاقتر و چاقتر میشدم . رفتارهای غذاییم بدتر و بدتر و الان که فکر می کنم کلییییی فرمول نامتناسب کننده در ذهنم داشتم . یکی از همین شب های زندگی در چاقی  که  مهمونی خونه ی عموم دعوت بودیم من مشغول انجام رفتار نامتناسب کننده بودم که سنگینی نگاه دیگران رو حس کردم .  همه به من نگاه تحقیر آمیز داشتن . نگاهی که حس بدی در من ایجاد میکرد . منم با توجه به ویژگیهای چاقی اون رو ربط دادم به پرخوری و  چاقی خودم . البته درست بود . اونا به رفتار من نگاه بدی داشتند . ولی نمیتونستم به رفتار چاق کننده ام ادامه ندم . همه میوه هایی که جلوم بود رو خوردم شیرینی خوردم چای خوردم تنقلات خوردم شام از همه نوع که سر سفره بود خوردم و بعد از شام در حالیکه من داشتم شیرینی و نوشابه و شربت میخوردم  ببخشید عذر میخوام یهو عموم دیگه طاقت نیاورد و به من گفت : عطا چرا مثل گاو داری میخوری . این چه هیکلیه برای خودت درست کردی کمتر بخور . البته این عموی دیگم بود خونه شون نبود وگرنه قطعا اینطوری بهم نمیگفت . خونه خودش همش میگفت بخور نوش جونت . ولی اون شب خونه اون یکی عموم دعوت بودیم . بگذریم ادامه شو بگم . مامانم  همیشه چاقی منو توجیه میکرد . ازم دفاع میکرد ولی این لحظه گمانم جای دیگه بود حرف عموم رو نشنید وگرنه یه چیزی می گفت . اما زنعموم بود و به عموم گفت که چرا اینطور با من حرف میزنه ؟ عموم گفت به خاطر خودش میگم برادر زادمه . پس فردا بهش زن نمیدن . گفتم عمو من زن نمیخوام . گفت الان نمیخوای . چند سال دیگه که بخوای تشکیل خانواده بدی هر جا بری نگاه به هیکلت که کنند قبل از هر حرفی جواب منفی میدن . گفت کمتر بخور خب این چه وضعشه . گفتم نمیتونم عمو دست خودم نیست . میخوام کم بخورم ولی نمیتونم . 

      گفت دست خودته . مگه میشه آدم بخواد کاری انجام بده نتونه . خودت نمیخوای . همش میخوای بخوری . هرچی جلوته درو می کنی . 

      چیزی نداشتم بهش بگم حرفاش درست بود ولی من نمیتونستم کم بخورم . بعد زنعموم شروع کرد به صحبت به عموم گفت آقا این راهش نیست . غذا هیچ کسی  رو چاق  نمی کنه . ایشون  سبک بینش و تفکرش باید تغییر کنه . خب زنعموم چند سال پیشم از این حرفا میزد ولی من خیلی توجهی نداشتم ولی اون شب توجهم به حرفاش جلب شد . گفت فقط سوال نکن . به سوالات پاسخ داده میشه . 

      گفتم یعنی چی تفکرم . تفکرم چه ربطی به چاقی داره ؟ چرا سوال نپرسم ؟ مگه میشه نپرسم ؟ چطور به سوالام پاسخ داده میشه ؟  یکم توضیح داد . البته  اون زمان درست نفهمیدم .فقط گفت برو به سایت تناسب فکری استاد رضا عطار روشن . یه سایتی هست که چاقیتو از سر منشاء ش درست می کنه و به این ترتیب من هدایت شدم به سایت تناسب فکری . 

      اول از دوره صدگام شروع کردم حدودا یک هفته که دوره رو مطالعه و گوش کردم و تمریناتش رو روزانه انجام دادم استاد در فایلی گفتن چالش من اینو نخوردم  هم انجام بدین و من تصمیم گرفتم این چالش رو هم همراه دوره صدگام انجام بدم . کم کم دیدم رفتارهام تغییر کرد . یعنی خودم تغییرش دادم . دیگه نمیتونم و این حرفا توش نبود  . دیدم میتونم  در رفتارهای غذاییم تغییر ایجاد کنم و البته اولش خیلی هیجان زده هم شدم ولی با آموزشهای بعدی دیدم استاد فرمودند اینا فقط انتخابه . انتخابهای چاقی و انتخابهای لاغری هر دو در یک سطحن . نه باید از انتخاب چاقی ناراحت شد نه از انتخاب لاغری خیلی خوشحال . این واکنشها یعنی تو قدرت رو دادی به چاقی و لاغری و دست خودت نیست رفتارهات . در حالیکه قدرت دست توعه و این تویی که داری انتخاب می کنی .

      چقدر این حرفا به دلم مینشست . 

      از همون روز  اول چالش تغییر عادت تا همین امروز که من روز ۲۵ در مسیر لاغری هستم من تونستم علاوه بر فرمولهای ذهنی خودم فرمولهای رفتاری خودم در مواجهه با مواد غذایی و همینطور انجام کارهای شخصی تغییر بدم . 

      اون زمان من واقعا نمیتونستم راه و روش چاقی رو رها کنم ولی در همین مدت کم من یاد گرفتم که چطور با شخصیت متناسبم زندگی کنم . 

      مسیر لاغری با ذهن خیلی راحت و آسون راه صحیح لاغر شدن رو به من نشون داد و من حرفای استاد رو با گوش جان پذیرا شدم . 

      چون خیلی راحت بود .زور و اجبار نبود فشار جسمی نبود . اون و بخور اون و نخور نبود . 

      بلکه شخصیتم رو تغییر داد تا من خودم شخصا عطا بزرگی رفتارهام رو با میل و اشتیاق دارم تغییر میدم . این تغییر خیلی برام ارزش داره . تحقیر نیست بلکه عزت نفسه . من در اینجا به خاطر چاق بودنم تحقیر نشدم بلکه به عزت نفس رسیدم . 

      ( من ) در من فعال شده . قدرت انتخاب پیدا کردم . نخوردن به راحتی در من اتفاق میفته . خوردن هام صحیح و براساس نیاز بدنم شده . 

      دیگه با فرمولهای ذهنی نمیخورم . نگرشم به خودم و زندگیم تغییر کرده و مهمتر از همه حالم خوبه . 

      من این یک ماه نه تنها انتظار چاق شدن از خودم نداشتم بلکه انتظار لاغر شدن در من پدید اومده . انتظاری که هیچ وقت نداشتم . 

      لاغر شدن رو باور کردم . دیگه اون رو آرزوی دست نیافتنی نمیدونم . مطمئنم وقتی شخصیت لاغرم قوی و قویتر بشه و من هر روز  بر اساس شخصیت لاغرم زندگی کنم نتیجه جسمی خیلی راحت میاد سراغم . 

      من تا همینجا خیلی خوب لاغر شدن رو یاد گرفتم  و به جرات میتونم بگم تنها راه لاغر شدن و همیشه لاغر موندن راه لاغری با ذهنه . 

      فقط باید خوب درک کرد و یاد گرفت و بعد خوب به آموزشهای استاد در زندگیمون عمل کرد . این دو روش فکری و عملی رو که داشته باشیم دیگه لاغر شدن یه رویا نیست . 

      لاغری یه واقعیت میشه . 

      من اینگونه هدایت شدم به سایت تناسب فکری . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/01/23 11:37
      مدت عضویت: 477 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,570 کلمه

      سلام و درود .

      من عطاعلی بزرگی دوباره اومدم و داستان هدایتم رو میخوام بنویسم . 

      هدایت شدن فقط یکبار اتفاق نمی افته . به نظر من هدایت الهی بارها و بارها و بارها اتفاق می افته . 

      هر وقت که ما میخواهیم تغییر مدار بدیم و در مدار بالاتر قرار بگیریم این هدایت انجام میشه . 

      ما تا الان مدارهای بی شماری رو ازش عبور کردیم و اکنون دوباره هدایت شدم به این مدار که مدار لاغری با ذهن هست . 

      مدار لاغری با ذهن چیست ؟ 

      لاغر شدن یکی از تجربیاتیست که ما در طی عمر خود به آن میرسیم . خدایا بابت لاغر شدنم سپاسگزارم . 

      ارتعاش لاغری یعنی فرکانس لاغری یعنی در مداری قرار گرفتن که الهامات لاغر شدن رو بی پارازیتهای چاقی شنیدن . 

      وقتی در طی روز هنوزم حس چاقی داریم یعنی باز هم نیازه به مدار بالاتر هدایت بشیم . به مدار لاغرتر . 

      خب من تا الان کلی باورهامو تغییر دادم و میدونم استمرار دادن به آموزش منو در مدارم تثبیت می کنه و آگاهیهام رو در وجودم جاری می کنه . 

      لاغری واقعی یعنی ناخوداگاه لاغر بودنه . یعنی ما اونقدر آگاهانه تکرار و تمرین کرده باشیم که ماشین ناخوداگاه رو در مسیر لاغری حرکت بدیم و ناخوداگاه  در هر ساعت از شبانه روز و در حال انجام هر کاری احساس لاغری داشته باشیم . 

      لاغری با ذهن یعنی فضای ذهن در مسیر لاغری بودن . یعنی  لاغری رو دیدن . یعنی ایمان به لاغر شدن . لاغر شدن در هر لحظه از زندگی داره اتفاق می افته . 

      حتی چاقی یکی از مراحل لاغریه . چاقی ماندگار نیست . چاقی رفتنیه و نشانه اش هم اینه که چربیهایی که به سمت سلولهای چربی میرن اونجا اکسید و تجزیه میشن و میرن . یعنی کار اونها ماندن نیست کار اونها رفتنه و تنفس کردن و عرق کردن و چرب شدن پوست و لایه برداری در حمام و ادرار و مدفوع نشانه های این چربی سوزی هستن . 

      چربی سوزی هر لحظه داره اتفاق می افته . 

      و البته این چربیها فقط از  سوخت و ساز انرژی غذا نیستند . کلا انرژی حیات و انرژی الهی که در ما جاریه و در حال تبدیل شدن دائمی از شکلی به شکل دیگره . 

      انرژی تمام نمیشه همیشه میاد و ما با صلح قرار گرفتن با خودمون و آرامش و عشق بهتر میتونیم روند حرکت این جریان رو مشاهده کنیم . 

      گرچه در مسیر لاغری ما هیچ مانعی نیست و هیچ مانعی قدرت متوقف کردن انرژی حیات لاغری رو نداره اما وقتی ما با لاغری با ذهن آشنا نباشیم این انرژی رو نگه میداریم و در بدنمون حبس می کنیم و نمیفهمیم عامل اصلی چاق شدن و بهتره بگیم مانع اصلی جریان لاغریمون خودمون میشیم . 

      در جایی از نوشته ی دوستان می خوندم 

      میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست 

      تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز .

      اما برخاستن من چگونه است . 

      برخاستن من آگاه شدنه . 

      هرچقدر بیشتر در مدار لاغری زندگی کنم الهامات الهی رو در درونم بیشتر میبینم وقتی لاغر شدن رو همه جا ببینم کارم راحتتر و راحتتر میشه .

       در جایی به نقل از دوستی میخوندم :

      ✅ خواسته هایت رخ میدهد ، تو باید این مسیر را طی کنی و در دل این مسیر آرام آرام خواسته هایت هم بوجود می آید . پس از زندگی ات لذت ببر.✅ وقتی خواسته هایت شکل میگیرد ، آن خواسته ها بوجود می آیند و فقط کافیست مسیرش را  طی کنی.✅ وقتی به خواسته های اولیه و کوچکتر از ذهن خودت میرسی ؛ اگر آنها را به حساب جهان بگذاری و به شانس و… توجهی نکنی ، سرعت رسیدن به خواسته هایت بیشتر میشود و خواسته هایت هم بزرگتر میشوند.

      ✅ هرچقدر در حال احتیاج باشی ، داری از هدفت دور میشی و در فرکانس بی نیازی قرار گیری هدفت زودتر به دستت میرسد . فرکانس بی نیازی به هدف یعنی  صلح کردن  با آنچه امروز در دست توست .

      هرچقدر بیشتر با چاقیم اشتی کنم و حتی از چاقتر شدنم استقبال کنم لاغریم راحتتر اتفاق میفته . 

      به نظر من چاقی امتحان الهیه که من بفهمم در مقابل تضاد بهترین پاسخ و ارتعاش ارسالی چیه که اون تصاد رو تبدیل به خواسته کنم و نمره ۲۰ رو از خداوند بگیرم . 

      من عاشق امتحان دادنم . وقتی هر سوالی که در مسیرم پیش میاد رو با فرکانس الهی پاسخ میدم حس میکنم بهتریم جوابه و باعث میشه از اون مرحله عبور کنم . 

      به نظر من چاقی مجموعه ای از هزاران سوال بی جوابه که در مسیر زندگی من قرار داده شده و من مرحله مرحله دارم قسمتی از اون رو حل می کنم و با عبور از هر مرحله نمره ۲۰ من اینه که  لاغریم بیشتر خودشو بهم نشون میده . 

      گرچه من عاشق خود چاقی فعلیم هم هستم و دوسش دارم و دیگه نمیخوام باهاش بجنگم . بلکه ازش تشکر می کنم که در مسیر زندگی من قرار گرفت که میتونم به واسطه اش به اگاهیهای زیادی برسم . من اگه چاق نبودم به این مسیر هدایت نمیشدم . 

      چاقی رو خودمناخوداگاه ایجاد کردم تا بیام و به مسیر لاغری با ذهن برسم و کیف این مسیر رو تجربه کنم . 

      هرچقدر حسم به چاقیم بهتر میشه انرژیهام رهاتر میشن . انگار که چاقی همون لاغریه . خودشو بزرگ کرده که ببینمش . آره خود خودشه . 

      وای خدا . چاقی همون لاغریه . لاغری که دیده نشده . من اتفاقا باید به همین چاقی عشق بورزم . وای باز رسیدم به بی نهایت شادی . وای عجب چیزی دریافت کردم . من لاغری رو در چاقی دیدم و کاملا هم از نظر منطقم قابل قبوله . 

      خدایا چطور بنویسم که جان مطلب رو ادا کنم . 

      باز از همون لحظه هاست که به وجد اومدم و نمیدونم چطور بنویسم . 

      روزهای پیش این سوال برام پیش اومده بود الان ساعت ۱۱ و ۱۱ دقیقه است و نشون میده الهامی که بهم شد پاسخ سوالات این چند روزه ام بود . خدایا شکرت بابت این امتحانات جانانه ات . عجب حالی می کنم وقتی پاسخ سوالامو بهم میرسونی . . یهو یادم میاد . 

      چاقی من همون لاغریه که من ندیدمش . خودشو بزرگ کرده که ببینمش . حبس شده که ببینمش . من عاشق همین چربیهام که اینا انرزی لاغری هستن . در درسهای قبلی اموختم که انرژی لاغری همیشه جاریه  و ما توسط ترسهامون احتیاجمون تنفرمون و … اون رو حبس کردیم و اجازه ندادیم سلولها جریان طبیعی خودشون رو برن . یاد گرفتم وقتی متنفر نباشم وقتی نجنگم وقتی در صلح با خودم باشم خب بدن من هم از فرکانس جنگ و  نیاز خارج میشه  و انرژیهای حبس شده رو رها می کنه . 

      حالا امروز فهمیدم همه این انرژیهایی که دارم ذخیره میکنم  به خاطر نپذیرفتن چاقیه . 

      چند روز پیش میگفتم بدن چاق من تازمانیکه با منه و من بهش نگاه می کنم ارتعاش چاقی ارسال می کنم . خب با این بدن ارتعاش لاغری ضعیفه . من چطور از بدن چاقم حس لاغری بگیرم و امروز بهم پاسخ داده شد . چاقی همون لاغریه . انرژی دخیره شده در سلولهای چربی همون انرژی لاغریه که داره خودشو بهت نشون میده از بس ندیدیش . ایمان به عیب نداشتی اون خودشو تو سلولها داره بهت نشون میده . بابا چاقی اصلا نیست این همون لاغریه ببینش تا ازاد بشه . بیشتر ببینش . بهش عشق بورز . اون توجع تو رو میخواد . انرژی لاغری توجه تو رو میخواد تا جاری بشه . ازش متنفر نباش . تنفر از چاقی تنفر از لاغریه . چون چاقی همون لاغریه که حبس شده  . لاغری سالها با ما بوده و ما نمیدیدمش و سالها باهاش جنگیدیم و او هی بزرگ و بزرگتر شده تا بفهمیم بابا انقدر نجنگ ببینش . اونی که تو زمین و آسمون دنبالش میگردی همینجا همین لایه لایه های چربی هاته . لاغری همینجاست . همیشه باهات بوده . انقدر بهش محتاج بودی ک بدنت ذخیره اش کرده . انقدر که میخواستیش بدنت جذبش کرده . لاغری رو هر روز بیشتر و بیشتر کرده چون تووهمیشه میخواستیش در هر حالیکه فرد لاغر هیچ وقت نمیخواد لاغر بشه و برای همین انرژی رو جذب نمی کنه . خدای من تمام این چاقیها جذب ارتعاشات لاغری ماست . هرچقدر بیشتر میخواستیمش بیشتر جذبش کردیم . بدنمون بیشتر نگهش داشته . 

      بسه . من دیگه لاغری نمیخوام . نمیخوام دیگه لاغر باشم . همینا کافیه . دیگه نمیخوام در ارتعاش لاغری باشم . با همین لاغریهام دارم حال میکنم . من همیشه در ارتعاش لاغری بودم . تمام این انرژیها همون ارتعاشات لاغری منه که پاسخ داده شده . آره خدا همیشه به من پاسخ ارتعاشاتم رو داده . خدایا ممنونم . من همیشه لاغری رو با خودم حمل میکردم و فکر می کردم ازش دورم .

      بی دلی در همه احوال خدا با او بود .

      او نمیدیدش و از دور خدایا می کرد .

      ما سالها دنبال لاغری گشتیم ولی نفهمیدیم لاغری ما همون چاقی ما بود که با ارتعاش بیشتر لاغری ما بیشتر جذبمون میشد . 

      ما انرژی لاغری خیلی زیاد داریم  و چون این همه جذب رو نمیدیدیم و نمیفهمیدیم پاسخ فرکانسهای ماست هی درخواست و ارتعاش لاغریمون بیشتر میشد . هی درخواست لاغری بیشتر میکردیم هی انرژی لاغری بیشتر میشد هی بیشتر میخواستیم . ما وجودمون سرشار از انرژی لاغریه . دیگه آروم میشم و با همین بدن خودم که فهمیدم چقدررررررررررر لاغره حال می کنم . 

      خدایا شکرت بابت پاسخ سوالاتم . خدایا شکرت بابت این هدایت … 

      هدایت هر لحظه است و من میدونم بازم هدایت شامل حالم میشه . چون هدایت به آگاهیهای بیشتر هرگز متوقف نمیشه و فقط همون بار اول نیست . هر لحظه که باوری تغییر می کنه هدایت انجام شده . خدایا بابت این همه هدایت هر لحظه ات شکر . خدایا سپاسگزارم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/10/19 18:01
      مدت عضویت: 477 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 12 کلمه

      ممنونم نظر لطف شماست بانو . 

      دارم درس پس میدم خدمت شما بزرگواران 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/07/19 12:19
      مدت عضویت: 477 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 15 کلمه

      سلام و درود خدمت شما بانوی محترم .

      ممتون از دیدگاه تایید شما بر متنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/02/05 20:12
      مدت عضویت: 477 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 17 کلمه

      سلام و درود بانو 

      ممنون بابت ابراز لطف شما .

      درس پس میدم خدمت همه ی شما عزیزان .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم