ذهن ما مملو از افکاری است که به دلیل تکرار شدن به الگوهای رفتاری ما تبدیل شده اند.
به همین دلیل است که بسیاری از رفتارهای ما شبیه والدین مان است چون بیشترین افرادی که ما تحت تاثیر آنها قرار می گیریم آنها هستند.
پس از والدین، معلم ها و مربیان آموزشی افراد تاثیرگذار در شکل دادن نگرش ما به زندگی هستند.
آموزش هایی که بدون انتخاب کردن مجبور به پذیرفتن آنها هستیم باعث شکل گیری فرمول هایی در ذهن ما می شوند که در نهایت شخصیت ما را تشکیل می دهند و ما بدون اینکه انتخاب کرده باشیم نسبت به محیط پیرامون خود بر اساس فرمول های ذهن خود واکنش می دهیم.
نکته جالب توجه درباره عملکرد ذهن این است که برای هر فرد به شکل خاص خودش عمل می کند یعنی بر اساس آنچه آن فرد از شنیده ها و دیده های خود باور می کند عمل می کند به همین دلیل است که حتی دو برادر که در یک خانواده زندگی می کنند و در تمام مقاطع تحصیلی کنار هم بوده باشند در نهایت می توانند به دو شکل کاملا متفاوت زندگی کنند.
این نتیجه اثبات می کند که حتی در شرایطی که شرایط خانواده و آموزش های محیطی یکسان باشد باز نتیجه نهایی زندگی افراد بر اساس آنچه خود فرد از شنیده ها و دیده های خود باور کرده باشد رقم می خورد.
از این رو حتما شاهد بوده اید که افرادی از نظر برخی ویژگی ها و عقاید به شما شباهت دارند اما از نظر برخی موضوعات کاملا با شما تفاوت دارند.
نتیجه زندگی ما بر اساس عملکرد ما در زندگی روزمره بر اساس آنچه در ذهن خود ذخیره کرده ایم رقم می خورد و چون عملکردهای روزمره ما تکراری هستند در نهایت نتیجه زندگی ما بر اساس عملکرد ما رقم می خورد.
برخی انسانها عقیده دارند که آدم عصبی مزاجی هستند و توانایی کنترل اعصاب خود را ندارد و به راحتی اعصاب آنها بهم می ریزد. این عقیده به دلیل تکرار بارها عصبانی شدن در فرد ایجاد می شود و این در حالی است که عصبانی بودن فقط یک عادت است نه واقعیت وجود فرد.
مانند فردی که از کشیدن یک نخ سیگار شروع می کند و تا روزی که زنده است هر روز تعداد زیادی سیگار مصرف می کند و عقیده دارد توانایی ترک سیگار را ندارد در حالی که این فرد در مقطعی از زندگی اصلا سیگار مصرف نکرده است و عقیده نداشته است که فرد سیگاری است و توانایی ترک سیگار را ندارد.
شرایط زندگی ما فقط به دلیل تکرار شدن تعدادی فرمول ذهنی شکل می گیرد و از آنجا که سال ها تکرار می شود تصور می کنیم سرنوشت زندگی ما اینگونه است در حالی که این شرایط فقط نتیجه تکرار شدن است نه سرنوشت از قبل نوشته شده.
سیگاری شدن نتیجه تکرار کشیدن فقط یک نخ سیگار و حتی شاید نتیجه تکرار یک دم از سیگار است. وقتی یک دم هزاران بار تکرار می شود و فرد را مبتلا به مصرف سیگار می کند.
عصبانی شدن نتیجه تکرار شدن یک رفتار واکنشی است که هزاران بار تکرار شده است.
زندگی هر انسان تشکیل شده از تعدادی افکار و رفتار اعتیادگونه است که زندگی او را تشکیل می دهد.
بدشانس بودن، ناامید بودن، افسرده بودن، عصبی بودن، هواس پرت بودن و …. فقط یک فکر هستند که هزاران بار در ذهن فرد تکرار شده است و در نتیجه فرد تصور می کند فردی بدشانس، ناامید، افسرده یا … است.
درک این موضوع باعث تغییر نگرش ما نسبت به زندگی می شود. اگر تصور می کنید زندگی یک فرایند از قبل تعیین شده است اکنون این فکر جدید در ذهن شما ایجاد شده است که زندگی از قبل تعیین نشده بلکه بر اثر تکرار چند فرمول ساده ذهنی شکل می گیرد.
در این صورت احساس توانایی برای تغییر زندگی در شما بیشتر می شود و این نقطه شروع پذیرفتن مسئولیت زندگی و تغییر شرایط است.
برای تغییر زندگی تنها کافی است فرمول های جدید منطبق با شرایطی که دوست دارید تجربه کنید را در ذهن خود ایجاد کرده و هزاران بار آنها را مرور کنید به این شکل افکار جدید به الگوهای ذهنی شما تبدیل شده و عملکرد شما بر اساس فرمول های ذهنی جدید تغییر می کند و در نهایت زندگی شما تغییر خواهد کرد.
فرمول های جدید برای تقویت شدن و قوی شدن نیاز به اجرا شدن در زندگی روزمره دارند چون فرمول های قبلی به خاطر استفاده شدن در زندگی روزمره قدرت گرفته اند بنابراین باید از طریق عمل کردن بر اساس فرمول های جدید آنها را قوی و قدرتمند کنیم تا تاثیر بیشتری در تغییر شرایط کلی زندگی ما ایجاد شود.
نکته مهم و جالب توجه درباره ذهن این است که فرمول های ذهنی در تمام جنبه های زندگی ما تاثیر می گذارند. مثال مادی آن مانند افزایش دمای هوا است که افزایش دما بر همه موجودات و وسایل محیطی که دما افزایش پیدا کرده تاثیر می گذارد.
همانطور که تغییر فرمول های ذهنی در تغییر شرایط زندگی شما تاثیر می گذارد در شرایط جسمی شما نیز تاثیرگذار است.
به همین دلیل است افرادی که از دوره ورود به سرزمین لاغرها استفاده می کنند، به واسطه یادگیری فرمول سازی صحیح در ذهنشان از نظر جسمی تغییر می کنند در تمام جنبه های زندگی آنها بهبود حاصل می شود.
این قدرت ذهن است که در اختیار همه انسان ها قرار داده شده است.
مجموعه فایل های آموزشی استفاده از قوانین در عمل به منظور چگونه استفاده کردن از فرمول های جدید ذهنی در زندگی روزمره تهیه و ارائه شده است.
این بخشی از زندگی شخصی من بر اساس استفاده از فرمول های ذهنی جدید است که در نهایت باعث تغییر شرایط زندگی من شده است.
اطمینان دارم آگاهی که در این مستند آموزشی ارائه شد است به من و دوستانم کمک می کند تا نگرش و عملکرد بهتری در زندگی داشته باشیم.
برای استفاده بهتر از این مجموعه آموزشی پیشنهاد می کنم در هر جلسه قوانین ذکر شده را استخراج کرده و درباره آن در بخش نظرات برداشت خود را بنویسید. به این ترتیب علاوه بر کمک به خود برای درک بهتر قوانین به دیگران کمک می کنید تا برداشت بهتر و عمیق تری از نکات آموزشی هر جلسه داشته باشند.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
📻 رادیو لاغری
امتیاز 4.48 از 29 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام
الانا نگرشم درباره ارثی بودن و ژنتیک روز به روز درحال تغییر کردنه .
من کسی بودم از لحاظ جسمی خودم رو کاملا شبیع پدرم میدونستم چون ابروها و موهام شبیه پدرم بود وچاقی و فرم شگمم شبیه پدرم بود و نحوه راه رفتن و… . برام اثبات شد که من ژنتیکی شبیه پدرم هستم .
و هیچ وقت نمیتونم خودمو تغییر بدم .
ویادم میاد استاد تو دوره ۱۲ گام تو یه فایلی گفتن ببینید روند چاقیتون از کی شروع شد وشبیه کی هستید پدرتون یا مادرتون و …. .
من اونجا اصلا اون فایل رو درک نکردم شاید در مدار آگاهیش نبودم .
ولی الانا که یادم میاد علت شبیه شدن چاقی و خصوصا فرم شکمم که شبیه خانم های باردار هست . رفتار غذایی ام کاملا شبیه پدرم بود و من آن رو آموختم .
واون علاقه شدید پدرم به گوشت قرمز هست و آنقدر در محاورات روزانه ازش صحبت شد که در ناخودآگاهمون ثبت شد .
گوشت مقوی هست باعث قوی شدن میشه .
مریضیم گوشت کباب میکردن جون بگیریم .
عروسی میرفتیم میگفتیم برنج کمتر بکشیم تا گوشت بیشتری بخوریم .
عمه هام زیبا هستن چون گوشت میخورن و گوشت به هدم رنگ و رو میده .
اگه شاممون گوشت نباشه خوابمون نمیگیره .
وقتی معده قار وقور میکرد میگفتیم غذامون خوب نبود چرا .چون گوشت نبود تا سیر بشیم .
آخوندا رو فحش میدادن چرا قیمت گوشت اینهمه بالاست .
وقتی عروسی میرفتیم کیفیت و لذت عروسی رو به گوشت میدونن.
وسمت ما اگه طرف داماد بخاد هدیه مالی خوبی بگیره باید گوشت و مشروب بده مردم از عروسی لذت ببرن و سر کیفشون رو شل کنن وهدیه زیادی جمع بشه .
وقتی بیرون میرفتیم بساط کباب توی اولین اولویت بود .
و از این قببل حرفها.
و من هم که دختر زود باور و بدون توجه در ذهنم گوشت برام لذت بخش شد و فرمول جدید در ذهنم شکل گرفت از گوشت .
و بدنم شروع به دپوی ویتامین b12 کرد و ویتامین b12 ام بالا رفت .
واون سری در اینترنت خوندم افزایش این ویتامین باعث بزرگی بی رویه شکم میشه . چون دیرهظم هستن .
اشتباه نشه مصرف گوشت قرمز باعث بزرگی شکم نمیشه .اینکه من اون رو تو ذهنم با این رفتارهای خانوادگی لذت بخش کردم بدنم شروع به ذخیرش کرد تا باورم اثبات بشه .
از اونجا بود فهمیدم شبیه بودن فرم شکم من با پدرم که شبیه خانم های باردار بود به خاطر این فرمول لذت بخش کردن گوشت بود .
و الان که به این آگاهی دست پیدا کردم شکمم داره یه حرکتهایی برای آب شدن نشون میده . و کم کم من دیگه فرم شکمم شبیه پدرم نیست .
و متوجه شدم ژنتیک در فرم بدنم نقشی نداشت . بلکه من یاد گرفتم یه سری باورها و توجهات اشتباه رو .
وقتی تو ذهنم این فرمول جدید گذاشتم که مواد غذایی هیچ فرقی باهم ندارن هر کدوم برای رفع نیاز بدنمون هستن و هیچکدوم نسبت به هم برتری ندارن کم کم احساسم بهتر شد و انگار افسار زندگیمو دست منه .
آخه من تمایلاتم به شیرینی خیلی کم بود ومرتب بچه ها تو کامنتشون از حرص و ولع نسبت به شیرینی میگفتن درحالیکه ما تو خونمون مصرف شیرینی جاتمون خیلی کمه . درحالیکه مصرف گوشت قرمزمون بی رویه هست .
پدرم چاره داشته باشه توی آب هم گوشت میریزه .
آخه تقصیر هم نداره چون در کودکی در یک خانواده ۱۳ نفره بزرگ شدن و غذای خوب نمیتونستن بخورن و ظرف آرزوهاش بابت غذاها خصوصا گوشت پر نشده بود به خاطر همین این کمبودهای کودکی باعث حرص و ولعش در بزرگسالی شد و این طوری داره به آرزوهاش پاسخ میده .
شکمش هر روز درحال بزرگ شدن هست و چون خیلی عاشق گوشت هست و هنوز غذا روی گاز هست نگاه میکنه ببینه غذا گوشتی هست یا غیر گوشتی . واگه غیر گوشتی باشه اون روز حسش خیلی بده .
اشتباه نشه من عاشق پدرم هست ولی میخام بگم خلاهای کودکی این بلاها رو سر آدم میاره .
چون وقتی عکسهای نوجوانیشو میبینم کاملا متناسب هستش .
خدا رو شکر من به این آگاهی دست پیدا کردم و خودم رو از این باورها کشیدم بیرون و نجات پیدا کردم .
من خودم در کودکی خلا لباسهای رنگارنگ رو داشتم والان دارم میبینم که داخل کشوی لباسهام کلی لباسهای دست نخوردست . همین که داخل کشوم هست آرومم .حتی اگه نپوشمش . حالا لباس ایراد نداره اما نمیدونم با خلا کودکی در مورد غذا چی کار باید کرد چون میخام به پدرم کمک کنم ولی نمیتونم .
چون در کودکی اشباع نشده یک خانواده ۱۳ نفره داخل یک ظرف خیلی بزرگ غذا میریختن و همگی دستهاشون رو داخل اون ظرف میزاشتن وغذا میخوردن وچیزی به اسم بشقاب نداشتن .
و خاطره تعریف میکرد اکه کسی دیرتر سر سفره میومد غذا خبری نبود . البته ناگفته نماند مادرم بارها معایب مصرف گوشت رو به پدرم گفته و میگه ولی دستش نیست .
عمه هام و عموهام همشون به غیر یکی از عموهام که تحصیلات بالایی داره و خونه کمتر بود تا الگو بگیره همگی چاق هستن و شکم گنده .
میشه بهم کمکم کنید چطوری با این شرح حال به پدرم کمک کنم تا هم اون به آرزوی کودکیش برسه و هم متناسب باشه؟.
سپاسگزارم از همگی .