0

حسرت لاغری مانع لاغری می شود

حسرت لاغری
اندازه متن

سالهای زیادی از زندگیم را با اضافه وزن زیاد زندگی کردم و در همه این سالها علاقه شدیدی به لاغر شدن داشتم. علاقه من به حدی بود که از روش های زیادی را برای رسیدن به رویای خود تلاش می کردم اما نتیجه ای که مطابق با تلاش من باشد کسب نمی کردم.  این عدم نتیجه گیری باعث ایجاد حسرت لاغری در من شده بود.

به لطف خدا وقتی در سن 36 سالگی با موضوع قدرت ذهن آشنا شدم نور امیدی در قلب من روشن شد و احساس کردم با استفاده از قدرت ذهنم میتوانم متناسب شوم و از آن روز همه تمرکز و تلاش من برای یادگیری بهتر و به عمل درآوردن آموزشهای ذهنی به عمل در زندگی است.

باور تاثیرگذار در چاق یا لاغر شدن

یکی از موضوعات مهمی که در این چند سال به وضوح برایم مشخص شد این است که در تمام سالهایی که دوست داشتم لاغر شوم، من حسرت لاغری را داشته ام.

هر بار دیگران درباره چاقی من صحبت می کردند یا توصیه می کردند به فکر خودم باشم احساس حسرت در من برای لاغر شدن شدت می گرفت.

هر بار که فرد متناسبی را می دیدم به راحتی فعالیت می کند، به راحتی لباس مورد علاقه اش رای می پوشد، بدون ترس از چاق شدن غذا می خورد حسرت لاغری در من شدت می گرفت.

علاقه ما برای رسیدن به هر هدفی اگر در مسیر درست به کار گرفته نشود به راحتی تبدیل به حسرت در رسیدن به آن هدف می شود.

بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند با این مشکل مواجه هستند، آنها در ناخودآگاهشان حسرت متناسب شدن را دارند.

این حسرت طی سالهایی که اضافه وزن داشته اند و بارها تلاش کرده اند از هر طریقی متناسب شوند در آنها شکل گرفته است.

هر بار که چاق تر شدن را تجربه می کنیم حسرت لاغری ما بیشتر می شود.

چرا دوست داشتن لاغر شدن باعث لاغری نمی شود

تقریبا همه افرادی که اضافه وزن دارند دوست دارند متناسب باشند، اما این دوست داشتن با تبدیل شدن به حسرت لاغری سبب می شود هرچقدر آنها تلاش کنند که لاغر شوند نتیجه ای کسب نکنند.

دلیل تاثیر حسرت لاغری در شکست افراد برای متناسب شدن این است که سبب توجه به چاقی میشود. هرچه میزان حسرت لاغری در ما بیشتر باشد در مقایل توجه ما به چاقی بیشتر خواهد بود.

توجه کردن به چاقی و ایجاد احساس نگرانی و ناامیدی از وضعیت موجود باعث وضوح بیشتر تصاویر ذهنی ما درباره چاقی می شود و این تصاویر ذهنی هستند که در نهایت وضعیت ما را مشخص می کنند.

به عبارتی مغز از روی تصاویر ذهنی ایجاد شده در ما وضعیت جسمی مارا طراحی میکند.

اگر تصاویر ذهنی شما درباره خودتان از نوع چاق کننده باشد دستورات مغز به سیستم عصبی رفتاری شما سبب ایجاد واکنش هایی رفتاری در شما می شود که نتیجه اش چاقی بیشتر است.

زمانی که شما از آموزش های ذهنی برای لاغر شدن استفاده می کنید به مرور تصاویر ذهنی شما درباره وضعیت خودتان تغییر می کند.

نشانه بارزتغییر وضعیت تصاویر ذهنی شما احساسی است که در شما ایجاد می شود.

به میزانی که احساس بهتر و امید بیشتر برای لاغر شدن داشته باشید نشانگر تغییر تصاویر ذهنی شما می باشد.

تاثیر آموزش در تبدیل حسرت لاغری به اشتیاق

در آموزش های لاغری با ذهن با انجام تمریناتی که اشتیاق ما برای متناسب شدن را بالا می برد و از طرفی خودباوری برای متناسب شدن را در ما شکل می دهد این مانع ذهنی (حسرت لاغری) را به خوبی برطرف می کنیم.

در مسیر لاغر شدن همواره باید مراقب میزان اشتیاق و حسرت خود نسبت به لاغر شدن باشیم، اشتیاق سبب می شود ما امیدوار باشیم و هر روز یک قدم به سوی هدف خود برداریم اما حسرت سبب می شود که مایوس شویم و چاقی را بعنوان سرنوشت خود بپذیریم.

تغییرات عالی در سلامتی، افزایش چشمگیر آرامش درونی، احساس شادی پایدار، بهبود روابط با دیگران، افزایش آرامش در خواب، افزایش اعتماد به نفس تنها بخشی از نتایجی آموزش های لاغری با ذهن است.

این تغییرات که به صورت گام به گام با انجام تمرینات ارائه شده در شما ایجاد می شود به شکل قابل توجهی حسرت لاغری شما را به اشتیاق برای لاغری تبدیل می کند.

اگر این روند تغییر حسرت لاغری به اشتیاق لاغری را ادامه دهید که از طریق استمرار در انجام تمرینان دوره آموزشی این کار امکانپذیر می باشد به مرور تصاویر ذهنی شما درباره وضعیت جسمی خودتان تغییر کرده،‌ سپس مغز بر اساس تصاویر ذهنی جدید ایجاد شده دستورات عصبی رفتاری متفاوت در جهت متناسب شدن شما صادر می کند.

در این شرایط افکار و رفتارهای شما به مرور تغییر می کند.

به میزان کمتری درباره چاقی فکر می کنید و نگران چاق تر شدن خواهید بود.

حرص و ولع شما برای خوردن های بی رویه تغییر می کند و به آرامش درونی برای غذا خوردن دست پیدا می کنید.

در طول روز کمتر به تهیه کردن و خوردن مواد غذایی فکر می کنید.

به مرور ترس شما از غذا خوردن کمتر می شود و ارتباط دوستانه ای با مواد غذایی برقرار می کنید.

این پروسه نیاز به آموزش و تمرین دارد که همه فنون آن در دوره های آموزشی برای علاقمندان آماده شده است.

خواندن نوشته خانم فریبا عزیز در بخش نظرات به گسترش آگاهی در این باره کمک می کند:

“نکته جدید و مهمی ک امروز متوجهه شدم همین موانع لاغری هستن.

با اینکه چند وقتی در مسیر هستم و کلی مدانع هستن ک تو ذهنم پاک نشدن.

شاید من بخام خیلی مقدار کمی وزن کم کنم ولی الان ک میبینم چ باورها و موانع زیادی داشتم تو ذهنم ب وجود میوردم ک باعث شد من چاق بشم یا شاید اگه در این دوره نبودم چاق تر هم میشدم.

حسرت لاغری واقعا من تاحالا به هیچ کی فکد اونحوری نکردم ک بگم کاش من جای این بودم چون جایی که هستم رو دوست دارم.

ولی اگه کسی میدیدم ک اندامش خوبه ی حس بدی بهش داشتم.

خیلی خفیف مثلا سریع عکسشو رد مکردم یا نگاهش نمی کردم.

این همون ترس هست و وقتی فرد چاق تر میدیدم مگفتم خدارشکر لاغر تر اینم.

خب خدا شکر اینا مال گذشته بوده.

وقتی این موانع از ذهن حذف بشه میوفتیم رو ذور لاغری البته ک اینطور هست وقتی تمام قوانین رو ب طور صحیح یاد بگیریم و درسن ازش استفاده کنیم چرا ک نه.

خدارشکر مکنم ک باورم و انتطارم از خودم بهتر شده و باور م شده ک لاغر بشم لاغرس اسونه و استعداد چاقی استخون درشته و ارثی بودن و این چیزا الان برام مزحک و خنده داره.

ی چیزی نظرم رو خیلی بخودش جلب کرده بود ک میخاستم بگم

عشق من امروز مریص بود و هرر کار کردم قرص بخوره نخورد چون باور داشت بدنش میتونه این سرماخوردگی رو حل کنه و خودش دوست داشت روند طبیعی بدنش خوب بشه میگفت اگه قرص بخورم الان شاید زود خوبب بشم ولی ممکنه هفته بعد سرما بخورم چون بدنم میتونه بطور کامل این ویروس رو از بدنم خارج کنه و قرص رو اصلا نخورد….

تعجب کردم واقعا و یچیزی دیگم ک میگف چند رروزی هست باشگا نرفتم الان لاغر میشم بهش گفتم چرا این فکرو میکنی میگفت وقتی باشگا نمیرم ینی تو کار بدنم دخالت نمکنم بدنم بطور طبیعی خودش کار میکنه و منو ب همون وزن اصلیم برمیگردونه

ی لحظه خندیدم گفتم ترموستات ذهنیت اینه خب.

ولی باور قشنگی داشت درسته دوست داره اندامش حجیم باشه و عضله ای ولی اگه باورش این بود ک اگه باشگا نرم چاق میشم شاید قضیه برعکس بود مثل باور من در گذشته.

ولی وقتی بدن رو درحالت طبعیش قرار بدیم خودش انرژی مورد نیازش از غدا رو میگره و بقیش بیرون.

وقتی خودش گشنش بشه الارم میده خب من بودم ک با بی توجهی این قانون رو رعایت نکردم ولی خدارشکر ک یاد گرفتم.

فکر نگهبان من قبلا این بود ک من استخون بندیم درشته و با شک و تردید به موصوع لاغری نگاه مکردم و میگفتم مگه میشه لاغر شد، درصورتی که من فبلا متناسب هم بودم بازم خودم انقد ب این فکر قدرت دادم ک شده بود باور نگهبان.

خب اینجور ک میبنم هنوزم کار دارم ولی باور های اصلیم درست شده لاغری خیلی اسونه و من میتونم به راحتی لاغر بشم.”

ایمان دارم استفاده از آموزش های لاغری با ذهن به شما کمک میکند رویای متناسب شدن خود را خلق کنید.

با آرزوی روزهایی سرشار از شادی و موفقیت برای تک تک شما همراهان

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.58 از 38 رای

https://tanasobefekri.net/?p=15183
94 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار faridehhasani5455
      1399/02/05 11:20
      مدت عضویت: 1823 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 211 کلمه

      روز۶۳ تکرار
      سلام به استاد عطارروشن و دوستانم
      تمام مدت عمرمو که در چاقی گذشت همراه حسرت لاغری بودم
      خوشبحال مربی م که انقدر خوش هیکله،چه لباسایی میپوشه،خوشبحال فلانی هر چی میخواد میخوره منکه همیشه باید تو رژیم باشم و بعدش بد وبیراها شروع میکردم ونثار خودمو وخانواده و خدا میکردم وهمه رو مقصر هیکل ونداشته های خودم میدونستم،ناآگاهانه فرکانس ترس واسترس وناکامی به جهان میفرستادم ،جالبه انتظار داشتم لاغر ومتناسبم باشم
      تو جنبه های دیگه زندگی هم مرتب ارتعاش بد میفرستم وپر از فرمول های مخربم ،اونوقت انتظار دارم ثروتمند وسالم وشاد باشم ،البته ۲سالی میشه دارم آمورش میبینم وخیلی خیلی بهتر عمل میکنم
      من تقریبا ۳۰سال از زندگیمو توی حال وهوای نامتعادل زندگی کردم ،زمان میبره برنامه های جدید مورد دلخواهمو مجدد روی ذهن و جسمم دانلود کنم ولی اطمینان دارم که اون خداییکه منو از قعر چاه در اورد البته به خواست خودم،و منو توی این مسیرهای صحیح ذهنی گذاشت ،حتما کمکم میکنه که به انتهای راه ومقصد برسم ،وقتی راه موفقیت فقط یک جاده داره ومنم مطمئنم الان تو جاده ش هستم دیگه خیالم راحته که با هر سرعتی برم بازم به هدفم میرسم ،تمرین میخواد،تلاش میخواد،اعتماد میخواد،حال خوب میخواد ،توکل میخواد

      من باور دارم ، ایمان دارم به هر آنچه میخوام با تلاش خودم وکمک خدای مهربان خواهم رسید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/02/06 21:03
      مدت عضویت: 1823 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 1,184 کلمه

      گام‌ ۵۳ ،،،  سلام  استاد و دوستان همراه ،،حسرت لاغری مانع لاغری میشود ،،حسرت داشتن هیکل لاغر دیگران یکی از رفتارهای مخرب من بود که فکر میکردم‌ اگر حسرت بخورم ،شاید فرجی بشه و منم شکل افراد متناسب بشم و این در افراد چاق مشهوده که هر زمان متناسب هارو میبینن با حسرت میگن ،خوش بحالشون ،ما چرا انقدر چاق و بی ریختیم ،اونا هر چی میخوان میخورن ،ما باید حسرت خوردن هم داشته باشیم ،چقدر خوش شانس هستن ووووو  یکی از حسرت هایی که قبلا داشتم، وقتی بود که پشت مربی م،تمرینمیکردم و مدام تو ذهنم میگفتم ،ببین مربیت چقدر خوشتیپه،چه خوش اندامه ،،خودتو ببین چه بد هیکل و چاقی و خودمو تو آینه نگاه نمیکردم یا نگاه ناراحت کننده و ناراضی داشتم  و مدام خودمو تحقیر میکردم ،حتی الان هم اگر مراقب رفتارهام نباشم ،گاهی پیش میاد که برم تو حالت ،تنفر از خودم و دلم میخواد شروع  کنم به تعریف از مربی م و سرزنش خودم ،و خیلی سریع مچ خودمو میگیرم و اجازه نمیدم خود تحقیری کنم و میدونم باید خودمو نوازش کنم و خودمو بیشتر دوست داشته باشم ،،،یکی دیگه از حسرت های من ،لباس پوشیدن در مسافرت بود ،وقتی میدیدم که همسفرهام برای هر مکانی که میریم لباس مخصوص همون جارو میپوشن و من فقط لباس سیاه یا سورمه ای اونم بلوز و شلوار یا پیراهن بلند تیره ،،ولی اونا لباس های رنگی رنگی،شلوارک ،دامن کوتاه وووو میپوشیدن ،من دلم‌ میگرفت ،دلم میخواست منم با لذت لباس هامو ست کنم ،،تو آخرین سفرمون ،وقتی یه روز یه پیرهن بلند گشاد پوشیده بودم ،یکی از همسفرام ،گفت ،آخیش بلخره فریده بغیر از بلوز وشلوار چیز دیگه ای هم پوشید ،،انگار اون زمانها ،حسود شده بودم ،همش خدارو مسبب اونهمه ناراحتی هام میدونستم،احساس میکردم دوستم نداره و داره با چاقی با زندگی ناراحتم ،ازم انتقام میگیره ،مدام بهش میگفتم ،خب باشه ،دیگه دست از سر من بردار ،دیگه چیزی برای دلخوشی ندارم ،دیگه برو به بنده های دیگه تم سر بزن ،،، امروز یه باور مخربم که در مورد خدا داشتم ،از لابلای صحبت کردن هام با خودم و خدا ،ریخت بیرون ،،من هر روز مینویسم که خدای قدرتمندم لطفا منو با خودت بیشتر آشنا کن ،میخوام بهتر درکت کنم ،،و امروز صدایی بمن گفت ،ولش کن خدارو ،اگر به خدا نزدیک بشی ،خیلی بدبخت میشی ،آخه خدا به هر کسی  نزدیک بشه یا فقیرش میکنه یا با از بین بردن عزیزانش امتحانش میکنه ،اذیتش میکنه ،،و متوجه شدم من باورهای مخرب زیادی در مورد خدا دارم که اون موانع اجازه جاری بودن جریان رودخانه سالم زندگی رو بمن نمیده ،،در اصل ذهن ناخوداگاه من از خدا وحشت داره ،معلومه اون خدایی که من تو باورهام دارم ،خدای مهربانی نیست و من انتظار خوبی ازش ندارم ،من سراپا ترسم ازش و دلی دوست ندارم بهش نزدیک بشم ،،،با شناسایی این باورها ،حالا میتونم موانعو بردارم تا بتونم بیشتر به خدای خودم نزدیک بشم  ،،، تمام لحظات زیادی که با حسرت به آدم های متناسب نگاه کردم و حالم از خودم بد شده و به دیگران حسودی کردم ،در حال پرداختن به چاقی بیشتر خودم بودم ، در حال توجه کردن بر عوارض چاقی بودم و در خیال خودم داشتم از چاقی فرار میکردم ولی در اصل داشتم محکمتر به چاقی میچسبیدم ،،و بدتر از اون این بود که به اون شخص متناسب میگفتم که خوشبحال شما که خوش اندامید ،منکه داغونم،نمیتونم لاغر بشم،ژنتیکمه،ارثیه ،استخونام درشته،قرص های مولتی میخورم ،زایمان کردم چاق شدم ووووو و مدام خودمو کوچیک میکردم ،خودمو کوچیک میدیدم و دیگرانو بزرگ و زیبا ،معلومه با حس بی لیاقتی که من ارسال میکردم ،نتیجه هم چاقی بیشتر بود ،،و در اون زمان ها تصویر من چاق پررنگتر میشد ،البته برای من همیشه اون تصویر چاق وجود داشت و آزار دهنده بود و هیچ وقت کمرنگ نشد حتی تایم هایی که با رژیم های سخت هم لاغر میشدم ،نگران چاقتر شدنم بودم و از دوران تناسب اندامم لذتی نمیبردم ،چاقی خیلی بمن نزدیک بود ،حس میکردم درو باز کنم چاقی میاد تو ،،،چه مسئله مهمیه ،اینکه مغز از روی تصایر ذهنی ما جسممونو میسازه ،،،با درک این موضوع ،میتونی راز شکست های کل زندگیتو متوجه بشی ،،،تصویر من ناتوان ،باعث میشه در زندگی موفقیت های خاصی بدست نیاریم ،تصویر من نالایق بر همه جنبه های زندگیمون اثر مخرب میذاره ،،اینکه احساس لیاقت تو هیچ زمینه ای نداریم و جایگاه خوبی هم بدست نخواهیم آورد،،اولین نتیجه های تغییر تصاویر ذهنی ،درونیه ،یعنی اول حالت آرومتر میشه،احساس امیدواری داری ،ترسات کمتر میشن،ولعت کمتر میشه ،علایقت تغییر میکنه ،رفتارهات عوض میشه،، در کل دیگه هوس غذاهای خاصو ندارم ،البته که مثل قبل هر چیزو نمیخورم ،، در کل با غذا جنگی ندارم ،،  دقیقا با یه تغییر کوچیک در سایز ،انگیره چند برابر میشه برای ادامه دادن و این در خود منهم بود،وقتی متوجه شدم لاغر شدم و دیگران هم بهم گفتن ، خوشحال شدم ،اینکه خودم با کانون توجهم و تغییر باورهام و رفتارهام دارم سایز کم میکنم حس قدرت بهم میداد ،،دوستم چند روز پیش بهم گفت ،که باباشون بهش گفته که  لاغر  شده ،،دوستم خیلی خوشحال بود،ایشونم در دوره مقدماتیه و اصلا باور نمیکرد که بتونه لاغر بشه ،هر چقدر هم من بهش میگفتم ،میگفت تو میخوایی بمن انگیزه و انرژی بدی و باورش نمیشد ولی وقتی پدرشون که آدم بسیار جدی هستن و اصلا بهشون نمیگن که لاغر شدن و الان بهشون گفتن ،دیگه باورش شده که در حال سایز کم کردنه ،، امروز یکی از دوستان که منو اسفند ۹۹ دیده بود ،دید ،گفت فریده جمعتر شدی 😁،واقعا وقتی به لاغر بودن فکر میکنم حس آزادی ،سبکی،رهایی،شادابی،سلامتی،زیبایی،شجاعت،عشق،محبت  ،اعتماد بنفس،موفقیت و ووو در من بوجود میاد،، فکر نگهبان من بهم میگفت تو هیچ وقت نمیتونی لاغر بشی،تو ارثی چاقی، مدل بدنت چاقیه،استخون بندیت درشته، ازدواج کردی ،زایمان کردی ،سنت بالا رفته ،سوخت و سازت پایینه،تو پر خوری میکنی   وووو،،یکی از باورهای من این بود که خدا منو اینجوری خلق کرده پس دیگه نمیتونم لاغر بشم ،با داشتن این باور قوی ،دیگه نمیتونستم از خدا بخوام که راهی برای لاغر شدن من بهم الهام کنه ،در واقع از کمک گرفتن از خدا ناامید شده بودم و مدام چنگ مینداختم به کمک های بیرونی،دکترها،متخصصین،آدم ها وووو و زمانیکه دستامو بردم بالا و از ته وجودم خسته شدم و متوجه شدم دیگه راهی نیست که امتحان کنم ،وقتیکه تسلیم شدم و بریدم ،راه صحیح بمن گفته شد و منهم به قشنگی وارد این مسیر شدم ،انگار محیا شده بودم که بیام اینجا و سیراب بشم از اینهمه آگاهی که منتظر من بودن سالهاست ، ،،،من خدایی دارم که تواناست ،همین خدایی که تا اینجا منو هدایت کرد ،حمایت هم خواهد کرد ،،خدایی که بدن و سیستم این جهانو انقدر قدرتمند بوجود آورده ،برای تناسب اندام ما که کم نمیاره،تناسب اندام در ما بوده و هست ،ما خودمون با افکارمون خرابش کردیم ،،اصلا قدرت خداوند در وجود ما هم هست ،اگر بتونیم مجدد برنامه ریزیش کنیم اون شکلی که خودمون میخواییم ،با باورهای قدرتمند کننده ،بسازیمش و ازش لذت ببریم،،باید هر روز موفقیت های گذشته تا الان خودمونو مرور کنیم تا به توانایی های وجودمون بیشتر باور کنیم که ما میتوانیم هر آنچه را که میخواهیم خلق کنیم ،با ساختن این باور ،ما در مسیر رسیدن به خواسته ها قرار خواهیم گرفت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/10/11 22:09
      مدت عضویت: 1823 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,499 کلمه

      جلسه ۶۳ تکرار 

      حسرت لاغری مانع لاغری میشود

      سلام و درود به همراهان عزیز و استاد محترم ،خدارو شکر برای دیدن و تجربه کردن یک روز دیگه 

      حسرت لاغر شدن سالهای زیادی با من بود ،میتونم بگم از ۱۰ سالگی تا ۲ سال پیش ،چونکه تصور میکردم من نمیتونم لاغر بشم پس حسرت خوردن چاره ی مشکل منه که ریشه حسرت از حسادت میاد 

      حسرت خوردن چیزییکه  که باور نداشتیم میتونیم داشته باشیم ،حق خودمون نمیدونستیم و هیچ شبکه عصبی براش درست نشده بود ،چیزی که برای ذهنمون نشدنی بود در عمل هم نمیشد که تجربه بشه ،اول باید از شدن و اتفاق افتادن چیزی اطلاع داشته باشیم تا اون چیز رخ بده و متاسفانه در ما هیچ اطلاعاتی وجود نداشت

      و جالبه ما از وجودی که پر از باورهای چاق کننده بود منتظر لاغری بودیم هر چند به اون انتظار باور نداشتیم و مدام توی حرف هامون  اعلام میکردیم که منکه میدونم لاغر نمیشم ،یا منکه مطمئنم مجدد چاق میشم ،منکه میدونم این لاغر شدن موقتیه وووو و همیشه پر از اضطراب چاقی بودیم بجای آرامش تناسب

      حسرت های منهم زمانی بیشتر میشد که من باید ساعتها توی باشگاه رنج و سختی میکشدم  تازه بعدش هم نمیتونستم چیز خاصی بجز خوراکی های رژیمی بخورم یا زمانیکه مهمونی بودم که یا رژیم بودم یا اگر رژیم هم نبودم پر از ترس بودم

      یا در مسافرت هام که از اول اعتراف میکردم تو این مسافرت ۳ کیلو چاق میشم و چاق هم میشدم و یک استرس دائمی در سفر با من بود ،حالا اگر همسفری همراه من بود که راحت و بدون استرس غذا میخورد یا آدم هاییو میدیدم که متناسبن و اصلا استرس ندارن حرصم میگرفت و شروع میکردم به شکایت کردن به خدا و سرزنش کردن شدید خودم و همیشه خودمو مایه دردسر و بدبیاری های خودم میدونستم و در انتها از خودم فاصله زیادی گرفته بودم 

      و حسرت لاغری کاملا توجه مارو میبرد بسمت توجه به چاقتر شدن ،هر بار که داشتیم به چراهای چاق شدنمون فکر میکردیم ناآگاهانه در حال حرص خوردن و حس  ناتوانی به لاغر شدن داشتیم و ۱۰۰ درصد تمرکز روی چاقی بوده و ما تصور میکردیم داریم برای لاغر شدنمون تلاش میکنیم و مرتب به همه میگفتیم *من که دارم سعی میکنم لاغر بشم ولی نمیدونم چرا چاقتر میشم ؟ *

      به دنبال اون حسرت ها و توجهات ،حس نگرانی و دلهره چاقتر شدن در ما بیشتر اوج میگرفت و ما متوجه نبودیم که دشمن داره از ریشه مارو منهدم میکنه ،حس نگرانی ها ،تصاویر چاقتر رو آفرینش میکرده که بر جسم ما اثر ۱۰۰ درصد داشته 

      شخصیت قبلی ما اون شکلی بوده که تا الان نوشتم و حالا شخصیت جدید ما طبق اصولی که در حال آموزش هستیم شکل میگیره ،همونجوری که حسرت خوردن ،توجه مارو میبره بسمت چاقی بیشتر پس توقف این حسرت مسیر مارو از اون جاده قدیمی تغییر میده و خودبخود وارد مسیر تازه ای خواهیم شد که در اونجا خبری از حسرت و حس استرس نیست 

      در لاغری با ذهن ولع خوردن بسیار کم میشه چونکه محدودیتی در کار نیست و میتونیم و آزادیم که هر جوری مایلیم انتخاب کنیم و همین حس خوب باعث آرامش میشه و دیگه نسبت به غذاها ترس نخواهیم داشت چونکه میبینیم که الان داریم براحتی غذا میخوریم ولی چاق نمیشیم ،همین تجربه ها باعث امنیت و احساس توانمندی در ما میشه که ادامه مسیرو زیباتر ادامه بدیم 

      خدارو شکر میکنم‌ ۲ ساله در مسیر لاغری با ذهن زیبا قرار گرفتم که سرشار از خبرهای خوبه ،امروز استاد چندتا استوری از نوشته های دوست عزیزی گذاشته بودن که حکایت از لاغر شدن بود و اندازه شدن مانتوها و لباسها ،چقدر خوشحالم که جهان داره بسمت آگاهی بیشتر میره و مطمئنم به زودی این روش همه گیری میشه و همه آدم ها میتونن با قدرت درونی خودشون راحت و نرمال زندگی کنن و جهان زبباتری به کمک هم داشته باشیم و این کامنت ها نشان از ما انسان های خاص و خارق العاده ای میده که به غیب ایمان آوردیم و در دسته اولی های بودن در این مسیر سبز قرار گرفتیم 

      شناسایی موانع مهمترین تمرینیه که بهتره داشته باشیم ،همین الان اگر از من که ۲ ساله تو این مسیرم ،بپرسن ،فریده تو چرا ۲ سایز دیگه کم نکردی چه جوابی دارم که بدم ؟

      من نتونستم ۲ سایز کم کنم چونکه ممکنه هنوز هم موانعی باشه در درونم که من نتونستم شناساییشون کنم یا شاید هنوز خودمو توانمند در رسیدن به سایز ۳۸ ندونم یا شاید با این سایز الانم راحت شدم یا رسیدن به سایز ۳۸ برای من سخت و دست نیافتنیه 

      شاید چونکه میترسم بدنم شلتر از این بشه یا پوستم چروک بشه ،زشت بشم ، قیافم بد و استخونی بشه یا دیگران لاغر شدنمو مسخره کنن یا احساس کنم بی جون و ضعیف میشم  یا شاید چونکه همش ذهنم درگیر مسائل دیگه ست تمرکزم کم شده باشه هر چند هر روز مینویسم و گوش میکنم یا شاید انتظارم لاغر شدن بیشتر نباشه و تصور میکنم میام اینجا که سرگرم بشم 

      نمیدونم بلخره یکی از اینها یا همشون با هم دلیل لاغرتر نشدنمه، میخوام بهت بگم فریده عزیزم تو توانمندی در همه کارهات و میتونی هر کاریو زیبا انجام بدی پس لاغر شدن هم که بسیار ساده است میتونی بهش برسی 

      و اینکه این سایزی که هستی اصلا جالب نیست و من دوسش ندارم  و پر از دردسره  و رنجه برای من و   بهتره از خر شیطون بیایی پایین و بری بسمت لاغر شدن 

      رسیدن به سایز ۳۸ هیچ کار سختی نیست و بسیار آسونه ،همونجوری که چند سایز کم کردم ،۲ سایز دیگه که چیزی نیست ،این نشون دهنده اینه که من توانایی لاغر شدن رو دارم ،پس بدو که بریم این ۲ سایزم کم کنیم که لذت بیشتری ببریم ،تو توانا تر از اینها هستی دختر خوشگلم 

      بدنت هم شلتر از این نمیشه نترس ،آروم باش ،روش های اشتباه قدیمی باعث شل شدن بدن میشد ،خدارو شکر تو با بدن و ذهنت هماهنگی و جسمت بلده چجوری لاغرت کنه مثل تمام شرکت کننده ها سفت و زیبا و شیک ،افرین دختر عزیزم 

      پوستت چروک نمیشه ،زشت نمیشه ،آویزون نمیشه تازه برعکس زیباتر و شیک تر هم خواهی شد چونکه لاغری تو با رژیم و سختی نیست ،بدنت با ذهنت هماهنگه و نیازی به درد و فشار نیست ،تو داری راحت لاغر میشی و بدن ،صورت و پوستت روز به روز قشنگتر و جوانتر هم میشه 

      هیچ کس تورو مسخره نمیکنه تازه محو تو میشن که چجوری تونستی و میتونی لاغر بشی ،اونها تو رو میبینن که کار سختی انجام نمیدی ولی داری لاغر میشی ،پس تازه الگوی بقیه افراد هم خواهی بود و همه دوست دارن با متد تو لاغر بشن

      با لاغر شدن بی جون و ضعیف نمیشی ،اینهمه افراد لاغر هستن که اتفاقا پرجونتر و قویتر هم هستن و همینطور باید بتونی ذهن و احساستو جمع کنی برای خودت و به مسائل اطرافت کاری نداشته باشی و در آخر باید انتظارت از خودت لاغرتر شدن باشه ،مگه در مسیر نیستی؟ مگه تمریناتتو انجام نمیدی؟ مگه محتویات ذهنتو تغییر نمیدی؟ 

      تغییر میدی ،پس جواب میگیری چونکه در جاده صحیح هستی ،دیگه شک و دودلی نداریم ،فقط رفتن و حس توانمندیه که چراغ راه ماست ،بریم که خدا هم حامی و هدایت گر ماست و کمکمون میکنه تا براحتی به مقصدمون برسیم 

      خلقت خداوند بدون عیب و نقص بوده و هست ،بیس جهان هستی بر گسترش و زیباتر شدنه ،بدن ما هم بر پایه سلامتی و تناسب برنامه ریزی شده و هر چه که تا به حال به ما گفتن که خواست خدا بوده که ما ناهنجار و چاق باشیم ،دروغی بیش نبوده ،ما برای لذت بردن به این دنیا اومدیم و حق ما متناسب بودنه 

      پس خداوند هم دوست داره که ما خوب و سلامت زندگی کنیم و جهان جای زییا و امنی برای ما خلق شده فقط کافیه موانع ذهنی ما برطرف بشن تا جریان خروشان رودخانه وجود ما هم به حرکت در بیاد 

      به اندازه ای که در خودم اطمینان بوجود بیارم که منهم توانمندم در لاغر شدن ،حسرت از بین میره ،من باور دارم میتونم لاغر بشم چونکه منم مثل بقیه مغز دارم ،توانایی دارم ،در دوره هستم و میتونم به بالاترین های خودم برسم 

      همون خدایی که منو هدایت کرد به این مسیر ،برای ادامه راه ،حمایت هم میکنه ،اون قدرتمنده و پادشاهه جهانه ،من اطمینانم به خداست و به خدا اعتماد دارم و میدونم منو به راحترین راهها به مقصد میرسونه

      کی ما برای نفس کشیدن ،قلب ،کلیه وووو دخالتی کردیم ما فقط استفاده کردیم ،تنظیماتش با خدا بوده و هست ،خدایی که اونقدر تواناست ،براش لاغر شدن ما کاری نداره ،اصلا خنده داره ،خدای من قادره ،توانمنده و از هوش برتر در من هم گذاشته و تمام آپشن هاییکه نیازه ،از قبل برای من فراهم کرده

      من به قدرت خودم ایمان دارم ،من به توانایی های خودم ایمان دارم ،این بدن سالهاست کنار منه با تمام صدماتی که بهش زدم ولی باز هم خودشو ترمیم کرده و داره به راهش ادامه میده 

      من لایق داشتن بدن متناسب ،لاغر و زیبا هستم ،اصلا اگر من متناسب نشم کی متناسب بشه ؟ من به این دنیا اومدم که مثل پادشاه جهانم ،زیبا و باشکوه زندگی کنم ،حق من لذت بردن از تمام داده هاییست که ارباب جهان برای من آفریده که فقط من لذت ببرم و تجربه کنم

      خدارو سپاس که بینهایت است 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم