نمیتوانید هدفی مقدس تر از تغییر کردن را در زندگی تان جستجو نمایید! و این مسیر از رهایی از افکار منفی آغاز می شود.
اگر تصور می کنید زندگی شما مانند کالایی است که به شما تحویل داده شده و قابل تغییر نیست اشتباه می کنید.
من هم تا ۳۳ سالگی این تصور را داشتم که زندگی را باید سپری کرد و نمی توان زندگی را به شکلی که مورد علاقه ات است تجربه کرد.
افکار منفی
آیا افکار منفی بر زندگی شما سایه انداخته است؟ آیا احساس میکنید که این افکار مانع پیشرفت و خوشبختی شما میشوند؟ اگر پاسخ شما مثبت است، بدانید که تنها نیستید. بسیاری از افراد با این چالش دست و پنجه نرم میکنند. اما خبر خوب این است که رهایی از افکار منفی کاملاً امکانپذیر است.
افکار منفی چیست؟
افکار منفی، الگوهای فکری منفی و خودویرانگری هستند که میتوانند بر احساسات، رفتارها و در نهایت کیفیت زندگی ما تاثیر بگذارند. این افکار اغلب به صورت تعمیمدهی بیش از حد، نگرش ذهنی منفی، برچسبزنی و پیشبینی بدبینانه ظاهر میشوند.
افکار منفی میتوانند به مشکلات روحی و روانی مانند اضطراب، افسردگی و کاهش اعتماد به نفس منجر شوند. همچنین، این افکار میتوانند روابط بین فردی را تحت تاثیر قرار دهند و مانع از دستیابی به اهداف شوند.
افکار منفی چیست و چرا به وجود میآیند؟
افکار منفی، همانند ابرهایی هستند که گاهی اوقات آسمان ذهن ما را میپوشانند. این افکار میتوانند در مورد گذشته، حال یا آینده باشند و اغلب با احساسات منفی مانند اضطراب، غمگینی و خشم همراه هستند.
دلایل مختلفی برای ایجاد افکار منفی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:
استرس و فشارهای روزمره: استرس و فشارهای زندگی روزمره میتوانند بر سلامت روان ما تأثیر گذاشته و افکار منفی را تشدید کنند.
تجربیات گذشته: رویدادهای منفی گذشته میتوانند الگوهای فکری منفی را در ما ایجاد کنند.
باورهای نادرست: باورهایی که درباره خودمان یا دنیای اطرافمان داریم، میتوانند منجر به افکار منفی شوند.
خبر خوب این است که میتوان با استفاده از روشهای مختلف، افکار منفی را مدیریت کرده و بر آنها غلبه کرد.
تغییر شرایط زندگی
به عنوان فردی که توانستهام از شرایطی سخت زندگی خود را تغییر دهم به شما می گویم که نیازی نیست به زندگی خوب دیگران با حسرت نگاه کنید، چون شما هم می توانید زندگی فوق العاده ای را تجربه کنید اگر مهارت رهایی از افکار منفی را کسب کنید.
هیچ فردی آنقدر خوشبخت نیست که شما نتوانید به اندازهی او خوشبخت شوید…
سالهای زیادی از زندگی ام را با ناراحتی و مشکلات زیادی سپری کردم اما همیشه اشتیاقِ فراوان برای تغییر زندگی را داشتم و به دنبالی راهی برای رسیدن به خواسته هایم بودم، در جستجوی مهمترین عامل تغییر زندگی بودم و به لطف خدای مهربان در مسیر یادگیری قوانین جهان هستی برای تغییر زندگی قرار گرفتم.
کتاب های زیادی را مطالعه کردم، از آموزش های اساتید مطرحی بهره بردم و در نهایت به روشی دست یافتم که تغییر زندگی را برایم آسان کرد و توانستم درک کنم چگونه خالق زندگی خود باشم.
دوره رایگان رهایی از افکار منفی، قدم اول برای تغییر شرایط زندگی، حاصلِ نتایج بخشی از این سالها است. برخی از این آگاهی ها در هیچ کتابی یافت نمی شود و شامل تجارب موفقیت آمیز خودم می باشد.
مأموریت این دوره، آموزش چگونه تغییر دادن زندگی به هر فردی است، که تصمیم گرفته و متعهد شده تا نه تنها فردی باشد که تغییر کرده است بلکه قادر باشد شرایط خانواده اش را تغییر دهد.
زیرا همه ما وظیفه داریم که تغییر کنیم و زندگی را آنگونه که خداوند برای ما مقدر کرده است تجربه کنیم.
ما به این جهان فرستاده شدیم تا بتوانیم همهی زیباییهای جهان را تجربه کنیم، تا آزادانه برای خودمان زندگی کنیم، تا تجربه یک زندگی پر از رفاه و آسایش را تجربه کنیم.
زیرا این توانایی و لیاقت به همه ما داده شده است تا بتوانیم تجربه زندگی موفق و سرشار از شادی و احساس خوب و عشق و علاقه به دیگران را داشته باشیم. و مسیر رسیدن به این شرایط رهایی از افکار منفی است.
ما وظیفه داریم از توانایی که خداوند به ما داده است استفاده کنیم تا در لحظه مرگمان، “بدون حسرت آنچه که میتوانستیم انجام دهیم اما ندادیم”، در آرامش و زیبایی این جهان را ترک کنیم.
تا بتوانیم به همه بگوییم، خوب زندگی کردن، نه تنها آسان، بلکه طبیعیترین نوع زندگی است زیرا ما ذاتاٌ و طبیعتاٌ خوشبخت هستیم. چون بنده خدا هستیم.
خدا را شکر میکنم که مرا در این مسیر شگفت انگیز قرار داد.
خدا را شکر می کنم که توانستنم با ارائه آنچه که زندگی خودم را از بدترین شرایط، به شرایطی مطلوبی که هر روز در حال بهتر شدن است رساند، در دوره خدا هرگز دیر نمی کند به شما و افرادی زیادی در سراسر جهان کمک کنم تا با باورکردن خود و توانایی بهتر زندگی کردن تغییرات شگفت انگیزی در جهان پیرامون خود ایجاد کنند.
تغییر نگرش های درونی
اگر بخواهیم تغییری در روند ناخواسته های زندگی ایجاد کنیم، چاره ایی نداریم مگر این که افکار و باورهایی که از گذشته درباره زندگی کردن در وجود خود ذخیره کرده ایم را تغییر دهیم. به همین منظور برای تجربه زندگی بهتر نیاز به آموزش هایی داریم که متاسفانه نه در کتاب های درسی وجود دارند و نه از طریق خانواده به ما منتقل شده اند.
چرا افرادی در جامعه هستند که کاملا از هر نظر احساس خوشبختی ویا حتی بدبختی دارند؟
تمام خوشبختی و یا بدبختی انسان ها بسته به نگرش آنها و باورهایی است که در ذهن خود ذخیره کرده اند.
این باورها میتواند مثبت و یا منفی باشد و در نتیجه این باورها می توانند انسان را به سمت خوشبختی و یا حتی بدبختی ببرد چون ریشه این افکار در ذهن انسان است و برای تغییر آن باورها نیاز به آموزش دیدن دارد تا با جایگزین کردن باورهای صحیح به سمت آرمان خود گام بردارد.
با آموزش درست حتی می تواند شرایط خانواده خود وانسانهای پیرامون خود را تغییر داد.
خداوند جهان هستی را بر طبق قانون زیبایی، سلامتی، خوشحالی، ثروت و خوشبختی بنا کرده و ما هم به عنوان انسان از این قانون نه تنها مستثنی نیستم بلکه هم سو با این قوانین آفریده شده ایم، پس حق طبیعی ما خوشبختی، خوشحالی، سلامتی، ثروت و…. است.
رهایی از افکار منفی
چه موقعی انسان از حق های طبیعی خود محروم می شود؟
زمانی انسان از این حق های طبیعی محروم می شود که افکارش هم سو با جهان هستی نباشد یعنی دچار افکار منفی گردد ودر یاس ونامیدی بسر برد
چه زمانی انسان موفق می شود؟
زمانی که افکارش همسو با قوانین جهان هستی باشد. یعنی دارای افکاری از جمله عشق، امید، شادی و احساس خوب داشته باشد یعنی انسان به لیاقتی که خداوند در او نهادینه کرده پی برده و از طریق کنترل ذهن از آن برای بهبود شرایط زندگی خود و تجربه خوشبختی بهره ببرد.
از این طریق می تواند به لیاقت به توانایی هایی که حق طبیعی اش است دست پیدا کند. در این صورت انسانی موفق در امور زندگی خود می شود.
اولین قدم برای تجربه این شرایط رهایی از افکار منفی است.
ریشههای افکار منفی
افکار منفی از کجا میآیند؟ دلایل مختلفی برای بروز افکار منفی وجود دارد، از جمله:
- تجربیات گذشته: تجربیات تلخ و شکستها میتوانند باعث ایجاد الگوهای فکری منفی شوند.
- تلقینهای اطرافیان: حرفها و قضاوتهای دیگران میتواند بر روی باورهای ما تأثیر بگذارد.
- تکامل ناقص الگوهای فکری: برخی از ما الگوهای فکری منفی را از والدین یا اطرافیان خود یاد گرفتهایم و هنوز نتوانستهایم آنها را تغییر دهیم.
- استرس و فشارهای زندگی: مشکلات و چالشهای زندگی میتوانند باعث ایجاد افکار منفی شوند.
تأثیر رهایی از افکار منفی بر زندگی
رهایی از افکار منفی، تأثیرات شگفتانگیزی بر زندگی ما دارد. برخی از این تأثیرات عبارتند از:
افزایش موفقیت: افکار مثبت، شما را به سمت اهدافتان سوق میدهند و به شما کمک میکنند تا به موفقیتهای بزرگتری دست پیدا کنید.
افزایش اعتماد به نفس: با تغییر افکار منفی به افکار مثبت، میتوانید اعتماد به نفس خود را افزایش دهید و به تواناییهای خود ایمان بیاورید.
بهبود روابط: افکار مثبت باعث میشوند که روابط بهتری با دیگران برقرار کنید و ارتباطات موثرتری داشته باشید.
افزایش خلاقیت: افکار مثبت، ذهن شما را باز میکنند و به شما اجازه میدهند تا ایدههای جدید و خلاقانه تولید کنید.
کاهش استرس و اضطراب: با رهایی از افکار منفی، میتوانید استرس و اضطراب خود را کاهش داده و به آرامش درونی دست پیدا کنید.
نتیجهگیری
اگر انتظار داشته باشیم که شرایط فعلی ما با این افکاری که داریم تغییر کند بسی خیال بیهوده است چون ۸۰٪ آن با افکار منفی است و همش در این شرایط منتظر شانس می مانیم تا به شرایط بهتر و یا طبقه بالاتر برویم و زهی خیال باطل و این راهی ندارد جز رهایی از افکار منفی و جایگزین کردن آنها با افکار مثبت.
رهایی از افکار منفی، یک فرآیند تدریجی است و نیاز به تمرین و پشتکار دارد. با استفاده از روشهای ذکر شده در این مقاله، میتوانید به تدریج بر افکار منفی خود غلبه کرده و به زندگی شادتر و موفقتری دست پیدا کنید. به یاد داشته باشید که شما لایق بهترینها هستید و شایسته آن هستید که زندگیتان را با شادی و آرامش پر کنید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.15 از 151 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام و وقت بخیر به دوستان واستاد عطار روشن
با اینکه کنترل ذهن ۲سال دارم آموزش میبینم ولی هنوزم در مواقع بحرانی حالم جوری بد میشه که تمام بدنم ودست وپاهام درد میگیره ,متاسفانه مخزن ذهنی من ۳۵ساله پر از نفرت وخشم از پدرمه ,که چرا تو ۹سالگی با بیرحمی منو از خودش روند و رفت دنبال زندگی دیگه ای وهنوزم دلش نمیخواد بچه هاشو ببینه ,من سال هاست پر از عصبانیت های سرکوب شده م
شرایط زندگی فعلیمم که مجبورن بخاطر اینکه ۱دونگ از منزلم مال مادرمه باید با هم زندگی کنیم ونتونستم ۲۰ ساله از مادرم مستقل بشم,زندگی با مادرم یعنی چلنج با ۵تا خواهرام ومشکلاتی زیادی که باهاشون دارم ,ومخزن ذهنی من پر از خشم نسبت به مادرم وخواهرام ,متاسفانه چونکه باهاشون زندگی میکنم ومرتب بحث ومشاجره داریم خوب نمیتونم کنترل ذهن داشته باشم,تا میام احساس وحالم خوب نگه دارم یه مسئله ای پیش میاد وبازم جروبحث واعصاب خوردی و مسائل بیشماری که گفتنشم حالم خراب میکنه
با این اوضاع وشرایطم چطور میتونم توجهم بذارم روی چیزاییکه بهم احساس خوب بده استاد؟
میدونم توجه به احساسات بد مساوی اتفاقات بده ولی تو باتلاقی گیر کردم که نمیدونم چطور خلاص بشم,تنها کاری که بفکرم میرسید فروش خونه و جدا شدن ازشون بود که اونم هنوز بفروش نرفته, آیا راهکاری دارید استاد ,خیلی نیاز دارم رها بشم از اینهمه طرد شدن ها ,اینکه بفهمی خانواده ت دوست ندارن حس بسیار بدیه و من دارم تحمل میکنم
روز ۷۵تکرار
سلام استاد عزیز و دوستان همفرکانسیم
این دومین کامنت منه ،البته اولیو اوایل دوره نوشته بودم ،ولی نمیدونم چرا بازم دلم میخواد با دیدگاه جدیدم بازم بنویسم
وقتی فکرشو میکنم که از صبح تا شب چقدر حجم منفی های ذهنم زیاده ودیگه جایی نمیمونه برای ساختن خواسته هام ،وگوش دادن مکرر به فایلها تلنگر مجددیه واسمون وخیلی خوبه که هر روز گوشمونو با این مدل اگاهی ها پر کنیم
از منفی ها نگم که زیادن ،نگرانی های بچه هام،ویروس وعوارضش،مسائل خودم،فروش خونم،خرید منزل جدید،تناسب اندامم،مسائل مالی م،مسائل مادرم وخانواده وووووو
وقتی ذهن همش درگیر اضطراب هاست چطور آرامش وارد بشه؟
وقتی پر از ترس هاست ،پر از نشدهاست،پر از نتوانستن هاست
فنجون پره ،اول باید خالیش کنم که دوباره با موارد دلخواهم پرش کنم
منکه تمام ذهنم تو فروش خونمه که چرا انقد طول کشیده
مدام تو فکر حاشیه خونه هستم
ترس دارم که نکنه نتونم خونه خوبی بخرم
ترس از بیکار شدن بچه هام دارم بخاطر این ویروس
چطور انتظار دارم شرایطم عوض بشه وقتی جایی ندارم برای افکار وتجربیات مورد دلخواهم ،از صبح تا حالا که به این فایل گوش دادم همش تو فکر این هستم که باید خودمو و ذهنمو آروم کنم ومسیرمو تغییر بدم
گام ۴۱ رهایی از افکار منفیسلام وقت بخیرپارسال هم این فایلهارو گوش کردم و حتما کامنت هم نوشتم و امسال میخوام با درک جدیدم مجدد بنویسم و لذت آگاهی های جدید رو ببرم من در قدیم زیاد شنیده بودم که سرنوشت ما از قبل نوشته شده و ما هیچ دخالتی در تعیین کیفیت زندگی خودمون نداریم ،ولی من از بچگی زیاد به رویاهای خودم فکر میکردم ،با اینکه در شرایط استرس زایی زندگی میکردم و اصلا خودمو نزدیک به زندگی مورد دلخواهم نمیدیدم ولی در درون من یک خواسته قدرتمندی وجود داشت که منو خیلی آروم هل میداد بسمت خواسته هام ،با اینکه من دوست داشتم برم بسمتشون ولی در خودم اون توانمندیو نمیدیدم تا اینکه با قدرت ذهن و مسائل روانشناسی آشنا شدم و متوجه شدم که در این زمینه بسیار علاقه دارم چیزی که در گذشته در مورد زندگی بمن گفته بودن ،این بود که ما به این دنیا اومدیم که رنج ببریم ،یه مدتی زندگی کنیم و بمیریم که ما هیچ دخالتی در زندگی خود نداریم و باید این زندگی رو قبول کنیم و منهم باور کرده بودم با ورودم به اگاهی های ذهنی ،متوجه شدم که من خالق زندگی خودم هستم ، اوایل متوجه نمیشدم که من چطوری خالق هستم؟ و با بودنم در مسیر و تمرین و تکرار ،این آگاهی ها در من دانلود شد ،که من میتونم با کانون توجهم ،هر چیزیو که میخوام به زندگیم دعوت کنم ،قبلا ناراحتی دعوت کرده بودم به زندگیم و الان میتونم خواسته هامو دعوت کنمباورهای ریشه ای ما زندگی حال حاضر مارو میسازن ،تمام شنیده ها و دیده هاییکه در کودکی دیدیم و شنیدیم ،زندگی مارو خلق کردند ،باورها آمده اند که خود را به ما ثابت کنند ، من در کودکی و تا الان مدام از الگوهای خودم شنیدم که جهان جای ناامنیه ،آدم های بد زیادن ،همه دزد شدن ،نباید به مردم اعتماد کرد ،همه کلاهبردارن ، تو این جهان یا باید بخوری یا خورده میشی وووووو و منهم چونکه این باورها رو قبول کردم ،در طول زندگی فقط با باورهای خودم مواجهه شدم ،و همیشه غر میزدم و گلایه میکردم که چرا این اتفاق ها رو تجربه میکنم و وقتی که با مباحث ذهنی آشنا شدم ،تازه متوجه شدم دلیل تمام تجربیاتم چی بوده و ما از حق های طبیعی و الهی خود بی اطلاع بودیم ،مثلا ما حق طبیعی خودمون میدونیم که چشم داشته باشیم و ببینیم،بینی و دهان داشته باشیم که نفس بکشیم،دست و پا داشته باشیم که راه بریم و کارهامونو انجام بدیم ولی اگر بخواییم در مورد زندگی مرفه و ثروت ، فکر کنیم ،یه عده ،اجوز مجوز ،در ذهن ما با هم مارو میترسونن،دعوامون میکنن، سرزنشمون میکنن و بهمون میگن ،آخه چجوری میخوایی پولدار بشی؟ مگه پول در اوردن راحته؟ ووووو ما هم با شنیدن اون صداها ،باور میکنیمکه حق ما پولدار بودن نیست ،اگر میخواییم به سلامتی برسیم ،بازم همون صداها از درونمون بهمون یادآوری میکنن که سلامتی حق الهی تو نیست و ما هر خواسته ای داشته باشیم ،اون صداها ،به اندازه ،باورهای ما ،صداشون قویتر یا ضعیفتر خواهد بود، هیچ وقت به این فکر نکردیم که پول در آوردن هم میتونه مثل نفس کشیدن راحت باشه و تمام اینها برای برنامه ریزیه ذهن ناخوداگاه ماست که تا ۱۰ سالگی در ما صورت گرفته و ما اون ۱۰ سال ،برنامه ریزیه ذهنو ،به تکرار ،زندگی کردیم ،یعنی هر روز همون کارهای تکراری،افکار تکراری ،عادت های تکراری و جالبه از خودمون انتظار زندگی متفاوتی رو داشتیم که این زمانی امکانپذیر خواهد بود که بصورت ریشه ای تغییر در باورهارو شروع کرده باشیممقوله مدار و طبقه رو من خوب در این چند سال متوجه شدمتا قبل از آشنایی با مطالب ذهنی و رفع موانع ذهنی،من مدام در کارهایی ،در مسیرهایی و در شرایط و موقعیت هایی قرار میگرفتم که مدام تجربیات ناخوب رو میدیدم ،در شرایطه از دست دادن پول و آسایشم قرار میگرفتم،مدام آدم هایی در کنار من میومدند که منو ضعیف تر میکردند عزت نفس منو تخریب میکردن،پولمو از دست میدادم و شاهد اتفاقات بدی بودم و دقیقا بعد از ۶ ماه که وارد دوره های کنترل ذهن شدم مسیر من تغییر کرد و وارد طبقه راحتی ،آسایش و رفاه رفتم ،با آدم های بهتر ملاقات کردم ،پول بیشتری وارد زندگی من شد ،البته که با طی کردن مراحل تکاملم ،دیگه اون آدم های ناامن وجود نداشتن و ندارن و من در مدار و طبقه ای هستم که شاهد فراوانی های بیشتر هستم و هر چقدر بیشتر باور میکنم ،بیشتر تجربه میکنم ما با کانون توجهمون هر لحظه به جهان هستی اعلام میکنیم که چه طبقه و مداری را میخواهیم ،اگر مراقب ورودی های ذهنمون باشیم ،اخبار منفی نبینیم، نشنویم ،با کسی درد دل نکنیم ،به ذهنمون گوش نکنیم و بر عکس ،گفتگوهای قدرتمند کننده با خودمون داشته باشیم،مثبت تر تفکر کنیم، موانع ذهنی خود را شناسایی کنیم ،میتونیم زندگی با کیفیت تری برای خودمون بسازیم و منهم به اندازه ای که این مطالبو باور کردم و در زندگیم اجراشون کردم تونستم نتیجه بگیرم ،اگر در مواجه شدن با مسائل زندگی ،از همون فکر های قدیمم استفاده کنم یعنی هنوز هم دارم از ذهنیت های گذشتم مصرف میکنم ولی وقتی توی مسئله یا حرفی قرار میگیرم و به اون فکر یا به اون اتفاق تفکر میکنم وبعد عکس العمل نشون میدم ،یعنی از فکرهای اولم یا قدیمم استفاده نمیکنم و با تفکر جدید عمل جدیدی انجام میدم ،اونوقت نتیجه جدیدتر از قبل و بهتر خواهم گرفت و هرچقدر در این مسیر تمرین کنم ،ماهیچه های ایمانم قویتر خواهد شد و من به مکان ها شرایط و موقعیت های بهتر هدایت خواهم شد
گام ۴۱سلام وقت دوستانم بخیر و استاد عزیزمشخصه که این مسیر بسیار راحتر و لذت بخش تر از روش های قبلیه ،آخه اون روش ها که فقط رنج و سختی بود ،دقیقا من همون شخصی هستم که سالهای زیادی در رژیم و سختی بودم، از ۱۰ سالگی رژیم اصلی من شروع شد تا ۲۵ سالگی یعنی ۱۶ سال نان استاپ در رژیم بودم ،از ۲۵ سالگی تا ۳۸ توی رژیم های مقطعی بودم،مثلا ۲ سال رژیم سخت بودم ،۳ ماه رها میکردم ولی همچنان در ورزش و خوردن قرص های لاغری و دم نوش بودم ، و در انتها از ۳۸ سالگی تا ۴۴ سالگی بدون هیچ گونه رژیمی بودم که البته پر از ترس از خوردن بودم ،انگار با خودم لج کرده بودم ،بابا شوخی نیست یه آدم از ۱۰ سالگی تخریب شخصیت بشه هم پیش خودش هم از طرف دیگران ،تازه لذتی هم نبره از زندگیش ،نتونه راحت غذایو مصرف کنه ،همش تو رژیم و محدودیت باشه،رنج ببره ،در آخر به نتیجه درست درمونی هم نرسه ،خسته بودم و ناامید ،آخه مگه من چه گناهی کرده بودم که نمیتونستم مثل مردم عادی زندگی کنم👉 این سئوالی بود که هر لحظه از خودم میپرسیدم،خودمو آدم شکست خورده و قربانی میدیدم و نمیفهمیدم چرا در تمام جنبه های زندگیم بدبیاری داشتم ،حالا متوجه شدم تمام اون سالها که در حال خودتخریبی خودم بودم داشتم این پیغامو هر لحظه با احساساتم به جهان میفرستادم که (من بدبخت هستم و بدبختی بیشتر را میخواهم)معلومه الان دارم کیف میکنم ،انگار عمر دوباره گرفتم۱۵ ماه پیش که متوجه شدم سایزم نزدیک ۴۸ شده ،اونم از پرو پالتویی که میخواستم بخرم متوجه شدم،فهمیده بودم که چاقیم بیش از حد شده ولی به روی خودم نمیوردم ، اون روز اون پالتورو نخریدم و از مغازه با بغز اومدم بیرون ،با خودم میجنگیدم و به بدنم میگفتم ،فریده دوباره میبرمت تو رژیم سخت ،انقدر بهت غذا نمیدم که بمیری ،،اتفاقا چند روز قبلش یکی از دوستانم پیج لاغریو بهم معرفی کرده بود که بر اساس سوخت و ساز بدن بهت رژیم میداد،مرتب هم استادش میخواست تلقین کنه که شماها سوخت وساز بدنتون پایینه ،وارد دوره شون شدم ،وای که چه رژیم سختی بود ،تازه اونجا متوجه شدم من دیگه نمیتونم خودمو در سختی بذارم ،با هر فشاری بود ۱۵ روز رژیمو گرفتم و یکمی مریض حال شدم و بدنم سریع عکس العمل نشون داد ،بدنم بسیار هوشمندانه اون رژیم مزخرفو پس میزد ،در حین انجام همون رژیم و درگیری باهاش ،عاجزانه از خداوند هدایت و کمک خواستم و من هدایت شدم به این سایت و معجزه خداوندو دیدم ،انقدر با ولع وارد دوره ها شدم ،انقدر خوشحال شدم و هیچ وقت هم نه استاد نه به سایتشون شک نکردم و خیلی سریع همه دوره های لاغری خریدم،خدا هرگز دیر نمیکند و الان هم که در دوره ۱۰۰ گام تا لاغری من و خلق آرزوها با قدرت ذهن هستم و خدارو سپاسگذارم که در مسیر صحیح قرار گرفتم ،اتفاقا ماها که همه عمرو در سختی و رژیم و ترس بودیم برامون این دوره جذابتر و دلنشین تره ، چونکه به یک دفعه تمام اون ترسها از بین رفته و به یک آرامش عمیقی رسیدیم ،مثل شخصی که بیماری داشته و دکترا جوابش کردن و اون شخص به شفا میرسه ،چقدر حالش خوبه ،عمر دوباره میگیره و تازه از زندگیش لذت متفاوتی میبره منکه در هر شرایطی فقط به مسیرم ادامه دادم ،منفی باف که همیشه هست و هنرنمایی میکنه ،گاهی حالم خوب بوده یا بد بوده بازم ادامه دادم ،من یه عهدی با خودم بستم از چندین سال پیش که در دوره های ذهنی فعالیت میکنم که من باید در هر شرایطی فایل هامو گوش کنم و تمریناتشو انجام بدم فرقی نمیکنه کجا باشم ،چجوری باشم ،و این تمرینو از چندین ماه پیش که در دوره لاغری شرکت کردم هم اجرا میکنم ،مثلا الان صبح جمعه است ،بعد از صبحانه ،من دارم فایلو گوش میکنم و مینویسم ،با اینکه منزلمون مهمان هم داریم ولی اولویت من تمریناتمه ،یجوری برنامه ریزی میکنم که بتونم به همه کارهام برسم ،با اینکه هر ۳ شنبه و جمعه ها عصر ،کلاس آن لاین دارم ، به خودم قول دادم که تغییرات بزرگیو در زندگیم بوجود بیارم و دارم تلاش خودمو میکنم ،چونکه میخوام جور دیگه ای زندگی کنم اشغال بودن ذهن از عوامل بیرونی ، یکی از موانعیه که حرکت مارو در مسیر کندتر میکنه ،وقتی ذهن درگیر مسائل خونه و بچه ها و اطرافیانه و گاهی هم مردم ،جای زیادی به اون مسائل تعلق میگیره و وقتی احساس پر بودن داشته باشیم ،یعنی ظرفمون پر باشه ،آگاهی های جدید وارد ذهن ما نمیتونه براحتی بشه ،پس بهتره ذهن خودمونو خالیتر کنیم برای مسائل شخصی خودمونفایل های رهایی از افکار منفیو پارسال گوش کردم ولی خوشحالم که مجدد در این مسیر گوش میکنم چونکه میدونم امسال با یک درک بهتری متوجهشون خواهم شد و عمل خواهم کرد که گوش کردن به فایلی که عمل نیاورد کار بی فایده ایه زود رنج بودنمون هم برمیگرده به سرزنش هاییکه از طرف دیگران شدیم و بعد از اون هم خودمون اون مسیر سرزنش گری رو برای خودمون در درونمون ادامه دادیم و منتقد درونیمون مدام ازمون ایراد گرفت ،حالمون بد شد و یه حس ضعف درونی داشتیم ،احساس کم بودن ،ناکافی بودن ،نادرست بودن ،زشت بودن، دوست نداشتنی بودن و تمام این احساسات بد همراه ما بوده و حمل این بار سنگین به ذهن و جسم ما آسیب های زیادی وارد کرده که بصورت خشم ،استرس ،عصبانیت و عزت نفس و اعتمادبنفس پایین خودشونو نشون داده و حالا که در حال یادگیری علوم ذهنی هستیم چه بهتره که در راه آرامش ذهن هم قدم برداریمکامنت در رهایی از افکار منفی رو هم در قسمت کامنت های مخصوص خودش خواهم نوشت ممنونم برای این مسیر زیبا