بسیاری از افراد چاق پس از سالها تلاش بی نتیجه برای کاهش وزن به این نتیجه می رسند که سرنوشت آنها چاقی است و راهی جر پذیرش سرنوشت خود ندارند.
شاید چاقی سرنوشت گذشتگان شما بوده است اما باور نکنید که سرنوشت شما هم چاقی باید باشد. همت کنید و سرنوشت خود را از سر بنویسید.
سرنوشت چیست
سالهای زیادی از عمرم با این فکر گذشت که سرنوشت من را چه کسی تعیین کرده است؟
از والدین و معلم هایم شنیده بودم که خداوند سرنوشت انسان را می نویسد و خداوند هرچه بخواهد همان می شود.
شنیده بودم که امام علی (ع) در شب های قدر سرنوشت انسان برای سال آینده را می نویسد و به تایید خداوند می رساند و زندگی من بر اساس آن نوشته رقم خواهد خورد.
در مراسمات شب های قدر شرکت می کردم و سعی می کردم با گریه کردن و التماس کردن از امامم بخواهم در سال جدید سرنوشت من را زنده بودن بنویسد.
به دنبال پیدا کردن مراسمی بودم که مداح بهتری داشته باشد تا در حالت غم و اندوه بیشتر قرار گرفته و زمان زیادتری را گریه کنم تا از این طریق احساس اطمینان بیشتری پیدا کنم که عزاداری من برای رحلت امام علی مورد توجه ائمه و خداوند قرار گرفته است. تا به این واسطه خداوند سرنوشت بهتری برای من رقم بزند.
البته این افکار به دلیل شنیدن جملاتی در این باره از زبان مداح و سخنران مراسم تشدید می شد.
نکته جالب توجه درباره شرکت کردنم در مراسمان مذهبی این بود که هیچ وقت از خدا یا ائمه درخواست اتفاقات خوب را برای قرار دادن در سرنوشت خودم را نداشتم.
تمام تمرکز من بر این بود که در سرنوشت من در سال جدید، خدا من را نکشند، عذاب بر من وارد نکنند و من را بابت گناهان و اشتباهات سالی که گذشت عفو کرده و ببخشند.
نگرش من درباره سرنوشت
به لطف خدا از زمانی که در مسیر تناسب فکری قرار گرفتم و با قدرت ذهن آشنا شدم و از طرفی درک بهتری نسبت به خداوند و قوانین حاکم بر جهان هستی پیدا کردم به یقین رسیدم که سرنوشت چیزی نیست که از قبل برای من نوشته شده باشد بلکه سرنوشت من بر اساس چگونه فکر کردن و عمل کردن در هر روز از زندگی تعیین می شود.
سرنوشت به صورت سناریوی از قبل نوشته شده نیست که من مجبور به بازی کردنش باشم بلکه نتیجه افکار و رفتار من در هر روز زندگی کردم است.
درک این آگاهی سبب شد که سرنوشت خودم در جنبه های مختلف زندگی را تغییر دهم.
- سال ها تصورم این بود که خداوند برای من سرنوشت چاقی را خواسته است و خواست خدا را نمی توان تغییر داد.
اما با تغییر افکار و سپس رفتارم در هر روز از زندگی سرنوشت لاغری را برای خود رقم زدم و اکنون در سرنوشت جدیدم که لاغری است زندگی می کنم.
- سال ها تصورم این بود که خداوند برای من شرایط سرنوشت سخت مالی را در نظر گرفته است.
این همان امتحان الهی است و من باید با صبر کردن و تحمل رنج و سختی فقر به خواست خدا احترم گذاشته و امیدوار باشم در دنیای ابدی جایگاه من بهشت خواهد بود. اما با درک آگاهی درباره چگونه رقم زدن سرنوشت توانستم با تغییر افکار و رفتارم در هر روز زندگی کردن سرنوشت جدیدی برای خود رقم زده و اکنون در شرایط مالی بسیار متفاوت از چند سال قبل زندگی می کنم.
- سال ها تصورم این بود که خداوند برای من همسری قرار داده تا شرایط زندگی مشترک من در تلاطم باشد.
چرا که بارها شنیده بودم با فردی ازدواج خواهم کرد که قسمتم بوده و از این رو همیشه به خدا گله و شکایت می کردم که چرا باید شرایط زندگی من به این شکل ناراحت کننده باشد.
اما با درک اگاهی درباره سرنوشت توانستم افکار و رفتارم در رابطه با همسرم و زندگی مشترک داشتن را تغییر داده و به لطف خدا بعد از گذشت فقط چند سال در شرایط احساسی بسیار متفاوتی زندگی می کنم.
واقعیت سرنوشت من
مثال های زیادی از زندگی خودم دارم که اثبات می کند من توانسته ام سرنوشت خودم را تغییر داده و آنگونه که دوست دارم آن را خلق کنم.
امروز اطمینان دارم که خداوند برای هیچ بنده ای سرنوشتی را از قبل تعیین نکرده است.
بلکه تمام قوانین حاکم بر جهان هستی را به گونه ای قرار داده تا هر انسانی با هر دین و مذهبی و در هر شرایطی بتواند به تغییر افکار و رفتارش زندگی خود را آنگونه که دوست دارد خلق کند و از آنچه خلق کرده است لذت ببرد.
امروز اطمینان دارم که زندگی کردن بر اساس سرنوشت هیچ لذتی ندارد.
بلکه تجربه کردن سرنوشتی که خودت می سازی بسیار لذتبخش است.
در گذشته عقیده داشتم خوشبختی به معنای داشتن پول، خانه، ماشین و … است و از آنجایی که باور داشتم هیچ انسانی نمی تواند با کار کردن به این امکانات دست پیدا کند پس فقط اگر پدر پول داری داشته باشی می توانی طعم خوشبختی را تجربه کنی.
امروز اطمینان دارم خوشبختی به معنای تجربه کردن خواسته هایی است که دوست داری در زندگی داشته باشی و آنها را در زندگی ات خلق می کنی.
بارها به مادرم گفته بودم ارث من از پدرم، چاقی، کچلی و کوری است و ارث فلانی از پدرش لاغری، ماشین، خونه، پول و … است. و از آنجایی که نمی توانستم ارث خود را تغییر دهم احساس بدبختی می کردم.
اما امروز به لطف خداوند خوشحالم که ارثیه های خودم را تغییر دادم، چاقی را به لاغری و کوری را به بینایی تغییر دادم و آنچه تحت عنوان امکانات از پدرم به من ارث نرسیده بود را خودم با تغییر افکار و رفتارم در زندگی خلق کنم و از آنها لذت ببرم.
امروز با اطمینان می گویم که سرنوشت را باید از سر نوشت.
باید آنچه دیگران برایت نوشته اند را رها کنی و یک بار دیگر سرنوشت خودت را بنویسی.
سرنوشت لاغری ات را بنویس.
سرنوشت مالی ات را بنویس.
سرنوشت روابط ات را بنویس.
سرنوشت ارتیاط و ایمان به خداوند را بنویس.
خداوند برای ما این امکان را قرار داده است تا سرنوشت خود را آنگونه که دوست داریم بنویسیم و از خلق کردن سرنوشت خود لذت ببریم و سپاسگزار باشیم.
نکته مهم در نوشتن دوباره سرنوشت اینکه نباید به شرایط فعلی خود نگاه کرده و درباره سرنوشت دوباره خود بنویسید چون در این صورت احساس یاس و ناامیدی خواهید کرد. باید بدون توجه به شرایط فعلی درباره آنچه می خواهید تجربه کنید بنویسید.
هر زمان به آنجه برای سرنوشت خود نوشته اید فکر میکنید با این نگرش که صد در صد آنچه درخواست کرده اید خلق و تجربه خواهید کرد فکر کنید.
لذت سپاسگزاری خلق کردن سرنوشتی که خودت می نویسی با لذت شکرگذاری برای سرنوشی که خداوند برایت نوشته است از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
تجربه هنرجوی لاغری با ذهن
عنوان این فایل واقعا زیبا و تکان دهنده هست. من در چند سال گذشته فکر میکردم چاقی جز سرنوشت من هست، روابط بسیار بی روح با اطرافیانم جز سرنوشت من هست.
فرزند لجباز و یک دنده جز سرنوشت من هست، داشتن فلان بیماری جز سرنوشت من هست و …. کلی چیز دیگه که هم از اطرافیانم میشنیدم و هم میدیدم که واقعا قبول کرده بودم اونها جز سرنوشت من هستن، اما الان من کلی خواسته های جدید دارم که اصلا داشتن اونها برام چیز محال و نشدنی و عجیبی نیست.
شاید اگر خیلیها بشنون بگن این دیگه داره بلند پروازی میکنه همین الآنم زندگی عالی داری دیگه چی میخوای اما من دوست دارم تا زندم شرایط زندگیم در تمام جنبه ها روز به روز بهتر بشه و من فردی با سرنوشت جدید بشم شاید هنوزم برای خودم اون ته تهای ذهنم کلی ترمز داشته باشم که دیگه نه این یکی رو نمیشه چه خبره ؟؟ و یا نه دیگه این همه چیز با هم برای تو نمیشه و خدا همه چیز با هم رو به هیچ کس نمیده.
اما من میدونم تمام این نجواها شیطانی هستن و از فقر و کمبود و بی ایمانی به خدا می آیند و باید بارها و بارها به خودم زندگی افرادی مثل استاد عطارروشن و نمونه های دیگر اینچنینی که در این مسیر موفق شده اند رو نشونش بدم تا آرام بگیره و حرف نزنه و ببینه که میشه یه فرد در کلی از جنبه های تغییر کنه و زندگی جدیدی رو خلق کنه.
حتی فردی مثل استاد به خاطر اینکه عالی روی خودش کار کرده علاوه بر خودش حتی همسر ایشون به گفته ی خودشون همزمان کلی تغییر کردن و این واقعا جذاب و زیبا و آرامش دهنده هست و واقعا ایمان یکی مثل من رو برای ادامه دادن در مسیر قویتر میکنه که فقط بمونم حتی اگر به مو برسه ولی نزار پاره بشه باید ادامه بدم تا سرنوشت خودم رو از سر بنویسم .
من همیشه در طول زندگیم کلی باورهای غلط در مورد کلی از خواسته هام داشتم و هیچ وقت به اونها نرسیدم و تا قبل از آشنایی با این مسیر فکر میکردم خدا نمیخواد در حالی که حالا آگاهم من مشکل داشتم و هنوزم در بعضی از زمینه ها دارم که به دستشون نیاوردم پس سرنوشتی در کار نیست و این خودم هستم که نمیخوام مسولیت زندگی ام رو به عهده بگیرم.
و اما مثال واضح این حرفم چاقی خودم بود در گذشته که من همیشه میگفتم خدا نمیخواد که من لاغر بشم و یا اینکه من هم اینطور آفریده شدم و این سرنوشت من هست ولی از وقتی وارد این راه شدم و فهمیدم همه چیز رو خودم به وجود آوردم حتی چاقی خودم رو هم همینطور احساس آرامش و توانایی برای خلق خواستم کردم، احساس خوبی داشتم و گفتم حالا که اینطوره پس لاغری رو به وجودش میارم و خیلی پر قدرت وارد این راه شدم.
الان خیلی وقته من دیگه در اون شرایط قبلی نیستم و برام اون خلق لاغری چیز ساده و طبیعی هست و اصلا من دیگه به دنبال خلق بقیه ی رویاهام در بقیه ی جنبه های زندگیم هستم اما یه وقتهایی اینقدر به خواسته هام چسبیدم و عجله کردم که خودم باعث شکست خودم شدم.
من با وجود اینکه در این راه کلی لاغر شدم و کلی نتایج عالی در بقیه ی جنبه های زندگیم داشتم اما چون چشمم به اون نقطه ی پایانی هست و دوست دارم بسیار اندام ایده آلی داشته باشم بعضی وقتها ناراحت میشم اما سریع به یاد گذشته ام میوفتم که کجا بودم و الان کجا هستم و نمیزارم از مسیر خارج بشم.
بارها میگم من یه زمانی آرزو داشتم فقط ثابت بمونم و دیگه اضافه نکنم حالا نه تنها ثابت موندم بلکه به مرور کلی کاهش سایز و وزن داشتم که همه و خودم متوجه این همه لاغری در وجودم شدن و بارها تحسینم میکنن.
اما بازم خیلی وقتها شده برای خرید رفتم مثلا همین چند وقت پیش و فروشنده گفته سایز شما چنده و گفتم فلانه خانم فروشنده خندیده و گفته امکان ندارد و یکی دو سایز بالاتر داده و من حالم بد شده اما ناامید نشدم و گفتم کاری به این سایزها ندارم من کار به تغییرات خودم دارم که چقدر فرق کردم و نزاشتم لیز بخورم و از مسیر خارج بشم.
چند هفته پیش یکی من رو دید گفت انگار کمی چاق شدی و من که از درون احساس لاغری دارم اولش ناراحت شدم و گفتمش نه امکان نداره اشتباه میکنی و طرف هم که محکم حرف زدن من رو دید گفت شاید به خاطر لباست هست که گشاده و من اشتباه میکنم اما بعدش شیطون اومد که بیشتر اذیتم کنه اما من سریع جوابش رو دادم و دیگه نزاشتم حالم بد بشه با مرور تغییراتم جلوی حرفهای شیطانی رو میگیرم .
یا همین چند شب پیشین لباس جدیدی خریده بودم که خیلی دوسش دارم اما زمانی که پوشیدم یکی گفت انگار چاقت کرده و من که از درون احساس تناسب زیادی دارم و سالها هست اصلا همچین حرفی رو نه خودم و نه بقیه بهم نزده بودن تعجب کردم که چی میگه و میخواستم ناراحت بشم نکنه هنوزم چاقم اما گفتم نه بابا این نظر ایشون هست من که خودم اینطور فکر نمیکنم پس نمیزارم خودم از خودم شکست بخورم با عجله کردن و یا نجواهای شیطانی حالم رو بد نمیکنم و از خودم شکست نمیخورم.
من از وقتی در این مسیر هستم هر روز صبح اول صبحم رو با موضاعات عالی که حالم رو خوب میکنه و باعث سپاسگزاری من میشه شروع میکنم و حالم بهتر میشه و لذت میبرم چون دارم به موضاعات خوب فکر میکنم دارم به داشته هام فکر میکنم و اصلا خیلی وقتها متوجه گذر زمان نمیشم اما خیلی وقتها هم هست که نجواهای شیطانی دارم که بابا دیرت شده برو سراغ کارهای خانه و آشپزی و نظافت و یا برو به فلانی زنگ بزن احوالی بگیر چون چند روز هست که زنگ نزدی و ….
اما من به خودم میگم نه من به دنبال حال خوبم پس باید همین کار رو انجام بدم و لذت ببرم چون سرچشمه ی همه موفقیتها حال خوب هست و اصلا مثل آب هست برای زنده ماندن ما، اینقدر حال خوب مایه ی خوشبختی هست وقتی حال من خوب باشه این حال خوب رو در جهان گسترش میدم و باعث خیر و برکت در زندگیم میشه و من عاشق این موضاعات ذهنی هستم که باعث حال خوب بیشتری در من شدن و من رو دگرگون کردن خدا رو شکر بابت هدایتم به این مسیر الهی.
مرسی استاد بابت فایلهای چشم زخم که من خیلی وقته اونها رو گوش کردم و واقعا من رو آگاه کردن و من اصلا اون افکار گذشته رو ندارم و هر وقت هر کس در این مورد با من حرف میزنه من در دلم به اون شخص میخندم و اما براشون ناراحتم میشم که چقدر گمراه هستن که قدرت رو از خدا گرفتن و به بقیه دادن و دوست دارم فریاد بزنم هر آنچه باور کردی براتون اتفاق میفته تو رو خدا از این باورهای اشتباه نداشته باشین.
اما میدونم چون در این مسیر نیستن به این حرفها اعتقادی ندارن و تازه شایدم اونها به حرفهای من بخندن برای همین هیچ چیز نمیگم فقط خوشحالم که فرد آگاه تری و توحیدی تری و متوکل تری شدم هنوزم دوست دارم بهتر و عالیتر بشم.
(نوشته فروغ ریاحی عزیز در بخش نظرات)
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی سرنوشت را از سر بنویس توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
نگرش شما درباره سرنوشت چیست؟ این آگاهی را از چه طریق کسب کرده اید؟
چه مواردی در زندگی شما بوده است که با تصور اینکه سرنوشت شما این است آن شرایط را پذیرفته اید؟
مواردی را شرح دهید که نگرش اطرافیان این بوده که سرنوشت شما این است ولی با اقدام کردن نتیجه متفاوتی کسب کرده اید؟
در مورد چاقی چقدر عقیده داشتید که سرنوشت شما چاقی است؟
نگرش خود درباره امکان از سر نوشتن سرنوشت به شکل دلخواه تان را شرح دهید.
عقیده شما درباره نوشتن دوباره سرنوشت جسمی چیست؟ چگونه سرنوشت خود را به لاغری تغییر میدهید؟ شرح دهید.
از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.16 از 58 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام🙂
کلمه سرنوشت برای اکثر ما یه بار منفی داره که انگار توش کلمه اجبار هم هست و بدبختی و بی پولی و سختی و غم و بیماری و…. رو هم با خودش یدک میکشه
یعنی من تا حالا نشنیدم کسی که خوشبخته سالمه پولداره و…بگه سرنوشتم اینطور بوده ولی کسی که رنج و سختی زیاد کشیده در زندگیش میگن سرنوشتش اینطور بوده
منم مثل خیلی از آدمها فکر میکردم سرنوشتم ناراحتی و غصه و سختی و بی انصافی و بی عدالتی و بدشانسی و….است و حتی یادمه یه بار به کسی گفتم اصلا اینکه میگن آدم اختیار داره کلا دروغه همش سرنوشتی هست که برای تک تک ماها نوشته شده و ما اونو پیش میبریم
الان که مدتهاست که این آگاهی رو پیدا کردم که سرنوشت از قبل نوشته شده ای وجود نداره و هرکسی بسته به انتخابها و استفاده از فرصتهایی که براش پیش میاد سرنوشتهای مختلف رو میتونه داشته باشه
باز هم برگشتیم به موضوع اصلی و مهم باورها همون فرمولهایی که ناشی از ورودیهاییکه به ذهنمون دادیم شکل گرفتن حتی در موضوع سرنوشت بارها و بارها شنیدیم که اطرافیان ما گفتن “خدا کنه کسی اقبالش بلند باشه”
یا این ضرب المثل که “پیشونی منو کجا میشونی” یا بارها شنیدم که وقتی از کسی تعریف میکنن که سختی کشیده و همش مریض بوده و بچه هاش خوب نبودن و….گفتن “این بد بخت هم اقبال نداشت “
همه این جملاتی که ما از دیگران شنیدیم به خاطر این بوده که اونا هم همینها رو از اطرافیانشون شنیدن و باور کردن و به ما هم منتقل کردن چون بیشتر از اون نمیدونستن
در ضمن اینکه آگاهی در مورد خودشون به عنوان انسان و خداوند به عنوان خالق هم نداشتن یا اینقدر چرت و پرت وباورهای اشتباه و غلط در مورد خدا داشتن که انتظاری هم بیشتر از این از زندگی نداشتن
وقتی خدا رو به عنوان خدای عذاب دهنده قهار همیشه عصبانی که هدفش از آفریدن انسان امتحان او بوده و دوتا فرشته هم کنار ادم گذاشته که خوبیها و بدیها رو بنویسن که بعدا بازخواست کنه و همه رو از پل صراط که به باریکی مو هست رد کنه و همه رو بیندازه توی اتیش جهنم که هیزمش آدمها هستن و از گوش و دهان سرب مذاب بریزن توی حلق ادمها و به ازای تک تک موهای سرت که بیرون از روسریه آویزونت کنن و….خلاصه این چرت و پرتها خوب انتظار خوبی و مهربانی و لطف و بخشندگی از این خدا نمیره که🤨🤨🤨
وقتی قران رو برای ما فقط درست خوندن کلمات عربی تعریف کردن یا به عنوان محافظ خودت و خونه ات یا جای اونو لب طاقچه و سر سفره هفت سین و سفره عقد دونستن و حتی یه بار یه نفر نیومده یه آیه رو درست برای ما تفسیر کنه براساس اتفاقات اونروز حجاز خب معلومه که ما هم از دین و قرآن فقط مناسک رو بلدیم ظاهری انجام بدیم اونم نه به خاطر اینکه خاصیتش رو میدونیم و به خاطر اثری که در زندگیمون داره انجام میدیم بلکه به خاطر ترس از خدای عذاب دهنده اونا رو فقط از روی عادت انجام میدیم
به قول شما سرنوشت یعنی از” سر” نوشت
یعنی میشه دوباره اونو نوشت 👌👌😍
یعنی میشه با چیزهایی که در سرت هست اونو نوشت 👌👌😍
یعنی وقتی ورودی درست و آگاهی بهتر به سرت بدی اونو هم برات مینویسه👌👌😍
پس با دادن آگاهی بهتر و با شناخت بهتر از خودت به عنوان انسان و شناخت بهتر از خدا به عنوان خالق مهربان و رحیم و کریم و ستار و تواب و رزاق سرنوشت بهتر و زیباتر برای خودت بنویسی که این هست همون اختیاری که به تو داده شده که انتخاب کنی چه چیزی رو وارد ذهنت کنی و به چه چیزی اجازه ورود ندی چون آگاهی که همین ورودیهاست که محتویات ذهنت رو میسازه و همینها رو در زندگیت تجربه میکنی و جز این هرچی بهت گفتن رو بریز دور😏😏
تو از جنس خدایی هستی که خالقه پس تو هم قدرت خلق کنندگی داری و میتونی هر چیزی میخوای رو در زندگیت خلق کنی و چه خوشبختی بالاتر از این👌👌👌🤩🤩🤩
بیا نپذیر که سرنوشتت این بوده که چاق باشی یا فقیر باشی یا مریض باشی یا همواره در استرس و رنج و سختی باشی بیا قبول کن که این کائنات قوانینی داره و اگه طبق قوانین عمل کنی زندگی در این دنیا برات بهشت میشه و لازم نیست دنبال وعده بهشت در اون دنیا باشی👌👌👌🤗🤗🤗
بیا بپذیر که خالقی داری که از رگ گردن به تو نزدیکتره و لازم نیست برای درخواست ازش سرت رو بالا بگیری و در عمق اسمونها دنبالش بگردی👌👌👌🙂🙂
بیا باور کن که خدای تو خیلی بیشتر از تو مشتاقه که تو به خواسته ات برسی چون وقتی تو به خواسته ات برسی جهان رو گسترده تر میکنی و هدف از خلقت تو هم همین بوده پس نیازی به التماس و خواهش و گریه نیست لازم نیست کسی رو واسطه کنی بین خودت و خدای خودت 👌👌👌🤗🤗🤗
لازم نیست فقط توی شبهای قدر سرنوشت یکسالت رو بنویسی هر شب
، شب قدره و هر لحظه تو میتونی با خدای خودت ارتباط برقرار کنی و خواسته ات رو با احساس خوب بهش بگی و مطمئن باشی که او هم همیشه جوابش بله است 😍😍😍🙏🙏
این خدا رو بپرست این خدا برای تو هست خدای کتابها رو بنداز دور خدای شخصی برای خودت بساز چون سطح زندگی تو با سطح شناخت تو از خدا رابطه مستقیم داره 👌👌👌😍😍😍
سلام🙂
تعریف سرنوشت برای من هم قبلا تقدیری بود که قبل از آفریشنم خدا و فرشتگانش نشسته بودن دور هم و برای من این رو نوشته بودن که مثلا درفلان سال دچار همچین بیماری بشم یا در فلان موقع یه موفقیت کسب کنم و….و فلان تاریخ هم بمیرم
و من تنها وظیفم اینه که این مسیر رو طی کنم
تعریفی که کاملا من رو منفعل و قربانی میکنه و خداوند رو حاکم مطلق بدون هیچ اختیار و اراده ای برای بنده ها در نهایت هم همین خدای قهار جهنمی رو درست کرده که هیزمش آدمها و سنگها هستن و خلاصه داستان پل صراط و….
وقتی شما داشتین توضیح میدادین درباره سرنوشت و میگفتین که همه آدمها از شرایطی که در اون هستن ناراضی اند و اسمش رو میذارن سرنوشت با خودم فکر کردم که چقدر احمقانه است که ما اگه شرایط خوب و عالی در زندگی داشته باشیم اونو سرنوشت نمیدونیم ولی شرایط بد رو سرنوشت میدونیم چون نمیدونیم و نمیخوایم مسئولیتش رو بپذیریم
قبلا وقتی درباره اینکه زندگی جبره یا اختیار سوال میشد نهایتا اختیار جواب بود و من یادمه در کتابهای دینی دبیرستان هم با یه توجیهاتی گفته بود که اختیار هست و جبری نیست و من هیچ وقت با اون دلایلی که مطرح شده بود توجیح نمیشدم ولی خوب صرف نمره گرفتن حفظش میکردم ولی قانع نشده بودم که واقعا زندگی اختیاره
الان که چند سالی هست به قول شما در مسیر تغییر هستم و آگاه شدم تا حدودی از قدرت ذهن و باورها و نحوه شکل گیری اونا و نقش ورودیهای ذهنی با اطمینان و ایمان و یقین میدونم که زندکی فقط اختیاره و تو با توجهت میتونی هر آنچه دوس داری رو خلق کنی و هر شرایطی که دوست نداری و الان در زندگیت حضور داره هم باز حاصل توجهات خودته و خبر خوب اینه که میتونی با تغییر کانون توجهت اونو هم تغییر بدی
حتی چاقی هم حاصل ورودیهای نا آگاهانه ما است و در این سایت یادمیگیریم که اونو هم تغییر بدیم
خدایی چه قدرتی بالاتر از این که همه چی دست خودته کانون توجهت به هر چی باشه اونو خلق میکنی دیگه عدالت بالاتر از این که خدا تمام نعمتها رو در آسمان و زمین رو در اختیار تو قرار داده و از اون طرف ذهنی رو بهت داده که بتونی با آموزش دادنش با توجهت هر انچه دوس داری رو از تمام نعمتها بی اندازه داشته باشی حالا اگه با نا آگاهیت شرایط ناخواسته ای رو بوجود آوردی که دیگه مقصرش فقط خودتی دیگه چه گله و شکایتی از خدا داری …خودت کردی و تا خودت هم نخوای از دست خدا هم کاری برنمیاد…
همه مشکل ما تعریفهای اشتباه ما درباره موصوعات محتلفه بخصوص در مورد خداوند …
اونم با ورودیهای اشتباهی که عمدا یا سهوا در طی نسلها از طریق اطرافیان معلمها کتابها و رسانه ها به ما داده شده و ما هم غافل و ناهشیار هر آنچه به ما گفته شده رو بدون تفکر پذیرفتیم و وقتی حاصل اون دانه های کاشته شده در ذهنمون رو در زندگی دریافت میکنیم تازه شاکی میشیم و غر میزنیم که چرا خدا برای من اینطوری خواسته و این درست نیست که برای یکی خیر و خوشی و سلامتی و لاغری و ثروت خواسته ولی برای یکی دیگه غم و ناراحتی و زجر و فقر و بیماری و چاقی….
آخه مگه خدا خصومت شخصی داره با یکسری آدمها؟؟؟؟
یا یکسریهای دیگه سوگلیهای خدا هستن بقیه نه؟؟؟؟؟
آخه مگه نمگیم که خدا از هزار مادر مهربانتره نسبت به بنده هاش ؟؟؟ مگه برای مادر فرقی هست بین بچه ها؟؟؟
جالبه این غم و بدبختی و بیچارگی و فقر و نداری و بیماری و….رو هم از سرنوشت میدونن بعد ازمون خواستن توی مراسمهای دعا و روضه وشبهای قدر و…شرکت کنیم و با گریه و زاری و خودزنی امامها و پیامبرا رو واسطه کنیم که بلکه شفاعت کنن و خدا رحمی کنه و ما رو بیشتر از این عذاب نکنه یا ما رو ببخشه تا امتحانات الهی کمتر یا آسونتری از ما بگیره
فکرش رو بکنین بعد خدا و فرشتگان و اولیا خدا خنده شون نمیگیره که آخه این چه کاریه
قدرتها دست توعه همه چی دست توعه نعمت و ثروت و فراوانی هم بی انتها در دسترسته ….پس چی میگی؟ ؟؟ چرا التماس میکنی؟؟؟؟؟
فکرت رو عوض کن دنیات تغییر میکنه….دیگه قدرت بالاتر از این……؟؟؟؟
به قول شما سرنوشت رو باید از سر نوشت یعنی از نو و دوباره اونم با تغییر دیدگاه با تغییر افکار با تغییر ورودیها با توجه درست….
وبه قول یکی از اساتید…سرنوشت یعنی از سر نوشت
یعنی همه چی از ذهن ما و فکر ما شروع میکنه که جایگاهش در سر هست وقتی آنچه در سر هست تغییر میکنه در بیرون هم همه چی به مرور تغییر میکنه و اینه قضیه اختیار آدمها و قدرت آدمها …
و خلق آنچه خودت دوست داری در جسمت (سلامتی و تناسب اندام) در زندگیت (ثروت وعشق و روابط عالی )و در روحت(آرامش و شادی و ایمان) بسیار لذت بخشه👌👌👌🙏🙏