0

گام ۹۸: سرنوشت را از سر بنویس

سرنوشت
اندازه متن

بسیاری از افراد چاق پس از سالها تلاش بی نتیجه برای کاهش وزن به این نتیجه می رسند که سرنوشت آنها چاقی است و راهی جر پذیرش سرنوشت خود ندارند.

شاید چاقی سرنوشت گذشتگان شما بوده است اما باور نکنید که سرنوشت شما هم چاقی باید باشد. همت کنید و سرنوشت خود را از سر بنویسید.

سرنوشت چیست

سالهای زیادی از عمرم با این فکر گذشت که سرنوشت من را چه کسی تعیین کرده است؟

از والدین و معلم هایم شنیده بودم که خداوند سرنوشت انسان را می نویسد و خداوند هرچه بخواهد همان می شود.

سرنوشت

شنیده بودم که امام علی (ع) در شب های قدر سرنوشت انسان برای سال آینده را می نویسد و به تایید خداوند می رساند و زندگی من بر اساس آن نوشته رقم خواهد خورد.

در مراسمات شب های قدر شرکت می کردم و سعی می کردم با گریه کردن و التماس کردن از امامم بخواهم در سال جدید سرنوشت من را زنده بودن بنویسد.

به دنبال پیدا کردن مراسمی بودم که مداح بهتری داشته باشد تا در حالت غم و اندوه بیشتر قرار گرفته و زمان زیادتری را گریه کنم تا از این طریق احساس اطمینان بیشتری پیدا کنم که عزاداری من برای رحلت امام علی مورد توجه ائمه و خداوند قرار گرفته است. تا به این واسطه خداوند سرنوشت بهتری برای من رقم بزند.

البته این افکار به دلیل شنیدن جملاتی در این باره از زبان مداح و سخنران مراسم تشدید می شد.

نکته جالب توجه درباره شرکت کردنم در مراسمان مذهبی این بود که هیچ وقت از خدا یا ائمه درخواست اتفاقات خوب را برای قرار دادن در سرنوشت خودم را نداشتم.

تمام تمرکز من بر این بود که در سرنوشت من در سال جدید، خدا من را نکشند، عذاب بر من وارد نکنند و من را بابت گناهان و اشتباهات سالی که گذشت عفو کرده و ببخشند.

سرنوشت من

نگرش من درباره سرنوشت

به لطف خدا از زمانی که در مسیر تناسب فکری قرار گرفتم و با قدرت ذهن آشنا شدم و از طرفی درک بهتری نسبت به خداوند و قوانین حاکم بر جهان هستی پیدا کردم به یقین رسیدم که سرنوشت چیزی نیست که از قبل برای من نوشته شده باشد بلکه سرنوشت من بر اساس چگونه فکر کردن و عمل کردن در هر روز از زندگی تعیین می شود.

سرنوشت به صورت سناریوی از قبل نوشته شده نیست که من مجبور به بازی کردنش باشم بلکه نتیجه افکار و رفتار من در هر روز زندگی کردم است.

درک این آگاهی سبب شد که سرنوشت خودم در جنبه های مختلف زندگی را تغییر دهم.

  • سال ها تصورم این بود که خداوند برای من سرنوشت چاقی را خواسته است و خواست خدا را نمی توان تغییر داد.

اما با تغییر افکار و سپس رفتارم در هر روز از زندگی سرنوشت لاغری را برای خود رقم زدم و اکنون در سرنوشت جدیدم که لاغری است زندگی می کنم.

  • سال ها تصورم این بود که خداوند برای من شرایط سرنوشت سخت مالی را در نظر گرفته است.

این همان امتحان الهی است و من باید با صبر کردن و تحمل رنج و سختی فقر به خواست خدا احترم گذاشته و امیدوار باشم در دنیای ابدی جایگاه من بهشت خواهد بود. اما با درک آگاهی درباره چگونه رقم زدن سرنوشت توانستم با تغییر افکار و رفتارم در هر روز زندگی کردن سرنوشت جدیدی برای خود رقم زده و اکنون در شرایط مالی بسیار متفاوت از چند سال قبل زندگی می کنم.

  • سال ها تصورم این بود که خداوند برای من همسری قرار داده تا شرایط زندگی مشترک من در تلاطم باشد.

چرا که بارها شنیده بودم با فردی ازدواج خواهم کرد که قسمتم بوده و از این رو همیشه به خدا گله و شکایت می کردم که چرا باید شرایط زندگی من به این شکل ناراحت کننده باشد.

اما با درک اگاهی درباره سرنوشت توانستم افکار و رفتارم در رابطه با همسرم و زندگی مشترک داشتن را تغییر داده و به لطف خدا بعد از گذشت فقط چند سال در شرایط احساسی بسیار متفاوتی زندگی می کنم.

واقعیت سرنوشت من

مثال های زیادی از زندگی خودم دارم که اثبات می کند من توانسته ام سرنوشت خودم را تغییر داده و آنگونه که دوست دارم آن را خلق کنم.

امروز اطمینان دارم که خداوند برای هیچ بنده ای سرنوشتی را از قبل تعیین نکرده است.

بلکه تمام قوانین حاکم بر جهان هستی را به گونه ای قرار داده تا هر انسانی با هر دین و مذهبی و در هر شرایطی بتواند به تغییر افکار و رفتارش زندگی خود را آنگونه که دوست دارد خلق کند و از آنچه خلق کرده است لذت ببرد.

امروز اطمینان دارم که زندگی کردن بر اساس سرنوشت هیچ لذتی ندارد.

بلکه تجربه کردن سرنوشتی که خودت می سازی بسیار لذتبخش است.

در گذشته عقیده داشتم خوشبختی به معنای داشتن پول، خانه، ماشین و … است و از آنجایی که باور داشتم هیچ انسانی نمی تواند با کار کردن به این امکانات دست پیدا کند پس فقط اگر پدر پول داری داشته باشی می توانی طعم خوشبختی را تجربه کنی.

امروز اطمینان دارم خوشبختی به معنای تجربه کردن خواسته هایی است که دوست داری در زندگی داشته باشی و آنها را در زندگی ات خلق می کنی.

لاغری با ذهن رضا عطارروشن

بارها به مادرم گفته بودم ارث من از پدرم، چاقی، کچلی و کوری است و ارث فلانی از پدرش لاغری، ماشین، خونه،‌ پول و … است. و از آنجایی که نمی توانستم ارث خود را تغییر دهم احساس بدبختی می کردم.

اما امروز به لطف خداوند خوشحالم که ارثیه های خودم را تغییر دادم، چاقی را به لاغری و کوری را به بینایی تغییر دادم و آنچه تحت عنوان امکانات از پدرم به من ارث نرسیده بود را خودم با تغییر افکار و رفتارم در زندگی خلق کنم و از آنها لذت ببرم.

امروز با اطمینان می گویم که سرنوشت را باید از سر نوشت.

باید آنچه دیگران برایت نوشته اند را رها کنی و یک بار دیگر سرنوشت خودت را بنویسی.

سرنوشت لاغری ات را بنویس.

سرنوشت مالی ات را بنویس.

سرنوشت روابط ات را بنویس.

سرنوشت ارتیاط و ایمان به خداوند را بنویس.

خداوند برای ما این امکان را قرار داده است تا سرنوشت خود را آنگونه که دوست داریم بنویسیم و از خلق کردن سرنوشت خود لذت ببریم و سپاسگزار باشیم.

نکته مهم در نوشتن دوباره سرنوشت اینکه نباید به شرایط فعلی خود نگاه کرده و درباره سرنوشت دوباره خود بنویسید چون در این صورت احساس یاس و ناامیدی خواهید کرد. باید بدون توجه به شرایط فعلی درباره آنچه می خواهید تجربه کنید بنویسید.

هر زمان به آنجه برای سرنوشت خود نوشته اید فکر میکنید با این نگرش که صد در صد آنچه درخواست کرده اید خلق و تجربه خواهید کرد فکر کنید.

لذت سپاسگزاری خلق کردن سرنوشتی که خودت می نویسی با لذت شکرگذاری برای سرنوشی که خداوند برایت نوشته است از زمین تا آسمان تفاوت دارد.

تجربه هنرجوی لاغری با ذهن

عنوان این فایل واقعا زیبا و تکان دهنده هست. من در چند سال گذشته فکر میکردم چاقی جز سرنوشت من هست، روابط بسیار بی روح با اطرافیانم جز سرنوشت من هست.

فرزند لجباز و یک دنده جز سرنوشت من هست، داشتن فلان بیماری جز سرنوشت من هست و …. کلی چیز دیگه که هم از اطرافیانم می‌شنیدم و هم میدیدم که واقعا قبول کرده بودم اونها جز سرنوشت من هستن، اما الان من کلی خواسته های جدید دارم که اصلا داشتن اونها برام چیز محال و نشدنی و عجیبی نیست.

شاید اگر خیلی‌ها بشنون بگن این دیگه داره بلند پروازی می‌کنه همین الآنم زندگی عالی داری دیگه چی میخوای اما من دوست دارم تا زندم شرایط زندگیم در تمام جنبه ها روز به روز بهتر بشه و من فردی با سرنوشت جدید بشم شاید هنوزم برای خودم اون ته تهای ذهنم کلی ترمز داشته باشم که دیگه نه این یکی رو نمیشه چه خبره ؟؟ و یا نه دیگه این همه چیز با هم برای تو نمیشه و خدا همه چیز با هم رو به هیچ کس نمیده.

اما من می‌دونم تمام این نجواها شیطانی هستن و از فقر و کمبود و بی ایمانی به خدا می آیند و باید بارها و بارها به خودم  زندگی افرادی مثل استاد عطارروشن و نمونه های دیگر اینچنینی که در این مسیر موفق شده اند رو نشونش بدم تا آرام بگیره و حرف نزنه و ببینه که میشه یه فرد در کلی از جنبه های تغییر کنه و زندگی جدیدی رو خلق کنه.

حتی  فردی مثل استاد به خاطر اینکه عالی روی خودش کار کرده علاوه بر خودش حتی همسر ایشون به گفته ی خودشون همزمان کلی تغییر کردن و این واقعا جذاب و زیبا و آرامش دهنده هست و واقعا ایمان یکی مثل من رو برای ادامه دادن در مسیر قویتر می‌کنه که فقط بمونم حتی اگر به مو برسه ولی نزار پاره بشه باید ادامه بدم تا سرنوشت خودم رو از سر بنویسم .

من همیشه در طول زندگیم کلی باورهای غلط در مورد کلی از خواسته هام داشتم و هیچ وقت به اونها نرسیدم و تا قبل از آشنایی با  این مسیر  فکر میکردم خدا نمی‌خواد در حالی که حالا آگاهم من مشکل داشتم و هنوزم در بعضی از زمینه ها دارم که به دستشون نیاوردم پس سرنوشتی در کار نیست و این خودم هستم که نمی‌خوام مسولیت زندگی ام رو به عهده بگیرم.

و اما مثال واضح این حرفم چاقی خودم بود در گذشته که من همیشه میگفتم خدا نمی‌خواد که من لاغر بشم و یا اینکه من هم اینطور آفریده شدم و این سرنوشت من هست ولی از وقتی وارد این راه شدم و فهمیدم همه چیز رو خودم به وجود آوردم حتی چاقی خودم رو هم همینطور احساس آرامش و توانایی برای خلق خواستم کردم، احساس خوبی داشتم و گفتم حالا که اینطوره پس لاغری رو  به وجودش میارم و خیلی پر قدرت وارد این راه شدم.

الان خیلی وقته من دیگه در اون شرایط قبلی نیستم و برام اون خلق لاغری چیز ساده و طبیعی هست و اصلا من دیگه به دنبال خلق بقیه ی رویاهام در بقیه ی جنبه های زندگیم هستم اما یه وقتهایی اینقدر به خواسته هام چسبیدم و عجله کردم که خودم باعث شکست خودم شدم.

من با وجود اینکه در این راه کلی لاغر شدم و کلی نتایج عالی در بقیه ی جنبه های زندگیم داشتم اما چون چشمم به اون نقطه ی پایانی هست و دوست دارم بسیار اندام ایده آلی داشته باشم بعضی وقتها  ناراحت میشم اما سریع به یاد گذشته ام میوفتم که کجا بودم و الان کجا هستم و نمیزارم از مسیر خارج بشم.

بارها میگم من یه زمانی آرزو داشتم فقط ثابت بمونم و دیگه اضافه نکنم حالا نه تنها ثابت موندم بلکه به مرور کلی کاهش سایز و وزن داشتم که همه و خودم متوجه این همه لاغری در وجودم شدن و بارها تحسینم میکنن.

اما بازم خیلی وقتها شده برای خرید رفتم مثلا همین چند وقت پیش و فروشنده گفته سایز شما چنده و گفتم فلانه خانم فروشنده خندیده و گفته امکان ندارد و یکی دو سایز بالاتر داده و من حالم بد شده اما ناامید نشدم و گفتم کاری به این سایزها ندارم من کار به تغییرات خودم دارم که چقدر فرق کردم و نزاشتم لیز بخورم و از مسیر خارج بشم.

چند هفته پیش یکی من رو دید گفت انگار کمی چاق شدی و من که از درون احساس لاغری دارم اولش ناراحت شدم و گفتمش نه امکان نداره اشتباه میکنی و طرف هم که محکم حرف زدن من رو دید گفت شاید به خاطر لباست هست که گشاده و من اشتباه میکنم اما بعدش شیطون اومد که بیشتر اذیتم کنه اما من سریع جوابش رو دادم و دیگه نزاشتم حالم بد بشه با مرور تغییراتم جلوی حرفهای شیطانی رو میگیرم .

 یا همین چند شب پیشین لباس جدیدی  خریده بودم  که خیلی دوسش دارم اما زمانی که پوشیدم یکی گفت انگار چاقت کرده و من که از درون احساس تناسب زیادی دارم و سالها هست اصلا همچین حرفی رو نه خودم و نه بقیه بهم نزده بودن تعجب کردم که چی میگه و میخواستم ناراحت بشم نکنه هنوزم چاقم اما گفتم نه بابا این نظر ایشون هست من که خودم اینطور فکر نمیکنم پس نمیزارم خودم از خودم شکست بخورم با عجله کردن و یا نجواهای شیطانی  حالم رو بد نمیکنم و از خودم شکست نمی‌خورم.

من از وقتی در این مسیر هستم هر روز صبح اول صبحم رو با موضاعات عالی که حالم رو خوب می‌کنه و باعث سپاسگزاری من میشه شروع میکنم و حالم بهتر میشه و لذت میبرم چون دارم به موضاعات خوب فکر میکنم دارم به داشته هام فکر میکنم و اصلا خیلی وقتها متوجه گذر زمان نمیشم اما خیلی وقتها هم هست که نجواهای شیطانی دارم که بابا دیرت شده برو سراغ کارهای خانه و  آشپزی و نظافت و یا برو به فلانی زنگ بزن احوالی بگیر چون چند روز هست که زنگ نزدی و ….

اما من به خودم میگم نه من به دنبال حال خوبم پس باید همین کار رو انجام بدم و لذت ببرم چون سرچشمه ی همه موفقیتها حال خوب هست و اصلا مثل آب هست برای زنده ماندن ما، اینقدر حال خوب مایه ی خوشبختی هست وقتی حال من خوب باشه این حال خوب رو در جهان گسترش میدم و باعث خیر و برکت در زندگیم میشه و من عاشق این موضاعات ذهنی هستم که باعث حال خوب بیشتری در من شدن و من رو دگرگون کردن خدا رو شکر بابت هدایتم به این مسیر الهی.

مرسی استاد بابت فایلهای چشم زخم که من خیلی وقته اونها رو گوش کردم و واقعا من رو آگاه کردن و من اصلا اون افکار گذشته رو ندارم و هر وقت هر کس در این مورد با من حرف میزنه من در دلم به اون شخص میخندم و اما براشون ناراحتم میشم که چقدر گمراه هستن که قدرت رو از خدا گرفتن و به بقیه دادن و دوست دارم فریاد بزنم هر آنچه باور کردی براتون اتفاق میفته تو رو خدا از این باورهای اشتباه نداشته باشین.

اما می‌دونم چون در این مسیر نیستن به  این حرفها اعتقادی ندارن و تازه شایدم اونها به  حرفهای من بخندن برای همین هیچ چیز نمیگم فقط خوشحالم که فرد آگاه تری و توحیدی تری و متوکل تری شدم هنوزم دوست دارم بهتر و عالیتر بشم.

(نوشته فروغ ریاحی عزیز در بخش نظرات)

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی سرنوشت را از سر بنویس توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

نگرش شما درباره سرنوشت چیست؟‌ این آگاهی را از چه طریق کسب کرده اید؟

چه مواردی در زندگی شما بوده است که با تصور اینکه سرنوشت شما این است آن شرایط را پذیرفته اید؟

مواردی را شرح دهید که نگرش اطرافیان این بوده که سرنوشت شما این است ولی با اقدام کردن نتیجه متفاوتی کسب کرده اید؟

در مورد چاقی چقدر عقیده داشتید که سرنوشت شما چاقی است؟

نگرش خود درباره امکان از سر نوشتن سرنوشت به شکل دلخواه تان را شرح دهید.

عقیده شما درباره نوشتن دوباره سرنوشت جسمی چیست؟ چگونه سرنوشت خود را به لاغری تغییر میدهید؟ شرح دهید.

از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.16 از 58 رای

https://tanasobefekri.net/?p=23249
48 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار parham.63@yahoo.com
      1399/11/02 16:25
      مدت عضویت: 1433 روز
      امتیاز کاربر: 10363 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 123 کلمه

      سلام دوستان
      من کلا مثل فصلها هستم همیشه در تغییر و قبلا ناراحت می شدم از خودم و می گفتم چرا من مثل بقیه نرمال نیستم …نگو داشت اتفاقات عالی برام رقم می خورد در مسیر هدایتم به تکامل می رسیدم و در نهایت 😍😅
      این دگر من نیستم من نیستم حیف از ان عمری که با من زیستم !
      من خالق زندگی خود هستم شااد و ازاد و غرق نعمتم الحمدلله و اگر موانع ذهن نباشد! 🍃🌸تناسب فکری خلق می کنم،لاغری ،فرزند اگاه و ارام و پول و ثروت ،محبوبیت و جذابیت ،دوستان متعالی و عاشق و تفریحات عالی ،روزهای ارام و شاد و قدرت و شجاعت و مهربانی و صمیمیت و عشق بلاشرط در اندیشه خدمت به انسانها خدایا شکرت 🙏🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/11/27 21:58
      مدت عضویت: 1433 روز
      امتیاز کاربر: 10363 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,189 کلمه

      سلام و درود استاد و دوستان پرانرژی و سازنده 

      سرنوشت را از سر بنویسید ….

      تناسب فکری پایانی نداره و البته تغییر زندگی برای تجربه کردن بهترینهایی که می شد خلق کنیم هم همیشه ادامه داره .

      .الآن یهو چشمم افتاد دیدم گام ۹۷هستم انقدر ذوق کردم انقدر احساس توانمندی کردم انقدر پرشور شدم 

      فقط به خاطر اینکه به لطف و اراده الله مهربانم توانستم تا اینجا متعهد باشم و ادامه بدهم البته صبحتهای استاد و گوشزدهای استاد هم یاریمان کرد .

      بالغ بر سه ماهه هرروز یک قدم برای بهتر شدنم برداشتم و چقدر تغییر کردم چقدر ذهنم باز تر شده چقدر درک مطلبم بهتر شد خداراشکر.

       یعنی واقعا وقتی از یه چیزی لذت ببری میخوای باز تجربه کنی و من هرروز ساعتی با این سایت لذت بردم ناگفته نمانه چندباری لیز خوردم گاهی انقدر حالم بد بود که حوصله نداشتم بیام ولی تعهد و لطف خداوند جاری می شد همین که شروع به نوشتن می کردم حالم زیرورو می شد .

      اتفاقا من فکر شروع دوباره هستم عمیق تر و اساسی تر چقدر این فایلها در مسیر زندگیم این مدت کمک حالم بود در تمام جنبه های زندگیم سریع تبدیل می شدند و در اختیارم قرار می گرفتند تا راه حلم بشوند .

      منم سالهای سال فقط تو تقویم دنبال تعطیلات می گشتم که بزنم از خونه بیرون برم زادگاه خودم یا همسرم همین که توراه برمی گشتیم ماتم می گرفتیم و قضاوتهامون را می شمردیم !…

      بقیه روزها هم که یا گناه داشت یا عذاب داشت یا ما دل و دماغشو نداشتیم …

      شبهای احیا یا محرم هم فقط یاد گناه هام می افتادم آیا کبیره هستند یا صغیره ؟!فقط عذاب وجدان و باحالتی گردن شکسته در درگاه اولیا خدا میشنستم تا منو عفو کنند و جالبه اصلا باور به رحمانت خدا یا این بزرگواران نداشتم… انقدر که در تمام سالهای زندگیم از شب قبر و برزخ و دروزخ شنیده بودم و جانم با ترس عجین شده بود با خود خدا هم در تضاد بودم و از او شاکی !….فقط به اجبار و از سر ترس می گفتم ببخش اما حس بدی داشتم انگار اجبار بود ….

      بارها شنیدم از مامان بزرگهام خدا رحمتشون کنه پیشونی منو کجا می شونی !…

      تقدیر و سرنوشت …… چقدر از تقدیر چاقی شاکی بودم چقدر تلاش می کردم لاغر بشم و خواسته ام بود اما باور نداشتم که لاغر بمانم چون تقدیرم می دونستم .،،ما یادگرفتیم هرشرایط را نتونیم اصلاح کنیم بگیم تقدیره و سرنوشته و از سر خودمون باز کنیم ….

       اما من نمی تونستم قبول کنم می گفتم اینطوری که من میشم عروسک خیمه شب بازی پس اراده و خلیفه خدا اینا چیه!؟

      بعضی عزیزان هم می گفتند اینها برای بزرگانه نه ماها !؟…اما بر عکس استاد که گفتند من نمی دونستم و خیلی ها هم نمی دونند که چرا جیبشون خالیه روابطشون متشنجه یا بیمارند و حتی چاق !….

      نه !….من خیلی هم می دونستم همه چیز دانم انقدر دلیل داشت برام که همه را منطقی کنه اصلا دوروبر من تمام انسانهای هم فرکانس و هم فکرم بودند انگار تو مرغدونی آرزوی پرواز کنی مگه می شد !؟

      ولی شد همون روز که گفتم آن استاد درس عشقم دادو بس نه درس خوف و ترس و لرز دانی بهترین درسش چه بود؟پرواز پرنده بی پر 🕊

      وقتی گفتم من نمی دونم خدایا خودت جوابمو بده و از اعماق وجودم پرسیدم و گفتم هیچ کس را قبول ندارم هیچکس ..،.اگر خدایی خودت بگو اونوقت راه باز شد و جواب یک به یک پرسشهای ۳۵ سال زندگیم در مسیر آموزشهای ذهنی و شناخت قوانین جهان هستی آشکار شدند .امروز که حدود دوسال است به لطف خداوند انتخاب شده ام تا جلوه اقتدارو عزت عشق و حضورش باشم خیلی بهتر خودمو می شناسم و باور دارم از قبل چیزی بر من تعیین نشده مگر آنکه خود خواسته ام حتی خواسته خدا را همیشه از خواسته خودم جدا می دیدم و چقدر دور بودم ….از این اقیانوس یک قطره نوشیدم و امروز سرمستم که غرق آن باشم تا به دریا بپیوندم .

      همه روزها مقدس هستند برای فردی که زنده است و نفس می کشد تا تجربه کند برای من همه روزها قشنگه و روز یادگیریه گاهی روزهای هفته را گم می کنم حتی تاریخ ها را ….، همه ما خواسته هایی در ذهنمون داشتیم ولی زندگیمون طبق آموزشهای ذهنمون و باورهامون داشت سپری می شد .

      بارها شنیدم دختر بعد ازدواج زن مردُمِه !…دختر گوشتش زیر دندون داماده !…دختر میره و پسر میمونه !….زن بدون اجازه شوهرش نباید آب بخوره !…نباید باکارهای همسرش مخالفت کنه چون ممکنه بره ازدواج کنه !….باید تو زندگی سازگاری کنه و به مرد فشار نیاره !…باید سنگین رنگین باشه …. و تمام این مسائل را تجربه کردم یک زندگی اسیری و عذاب آور که هرروز به خود میپیچیدم مثل مار ….

      اما به لطف خداوند آزاد شدم از حصارهایی که خودم بر خودم بسته بودم !..پوست اندازی کردم و دارم پروانه میشم 🦋

      و زندگی الآنم در تمام جنبه ها رشد چشمگیری داشته البته هر چه سطح آگاهی بالاتر میره خب انتظار تجربه سطح بهتر را داری و این تغییرات عالی پایان نداره ولی منم چندبار از خودم شکست خوردم چون عجله کردم و توجهمون رفت به نقطه پایانی با اینکه نسبت به قبل همه چیز عالی بود ولی من شاکی بودم که کمه باید بیشتر می شد و می خواستم سریع نتیجه بگیرم اون چیزی که خواسته ام بود …

       من قبلا خیلی آدم عجولی بودم بارها همه بهم می گفتند و حتی خیلی تند تند صحبت می کردم هیجانی بودم ولی فقط ناراحت می شدم و خودم را در تنهایی سرزنش می کردم بعد هم قهر می کردم یهو سکوت انگار افراط و تفریط !…بلد نبودم چطور اصلاحش کنم مشاوره هم رفتم هر کلمه حرف می زدم می گفت آرام خانم  آررااااام آراااااااااامتر  😄👌دقیقا مثل رژیم گرفتنم بیرونی می خواستند اصلاح کنند که نشد ولی خدارا هزاران بار شکر در این سایت به طرز چشمگیری صبور شدم خیلی آرامتر صحبت می کنم آرامتر و با اقتدار بیشتری راه می روم اما تا عالی و متعالی بسیار مانده که قدم به قدم پیش میرم …

       تازه استخر که رفته بودم به دیگران هم پند می دادم می گفتم باید استمرار داشته باشین برای هر کاری که نتیجه بگیرید 😄.  

      سعی دارم اول صبح ورودی خوب به ذهنم بدم و به قول معروف ذهنمو بسازم با دیدن زیبایی ها و شکرگزاری یا موسیقی بی کلام یا دلنوشته با خدای عشق و یا نوشته های باورساز خودم و یا شنیدن فایلهای آموزشی و تأثیر بسیار خوبی در طول روزم داره .

      چقدر خوبه آدم هرکاری را برای وجود خودش انجام بده به عشق خودش و دیگه انتظاری از دیگران نداری محتاجشون هم نیستی آزادی …. دیگه تو این مسیر متوجه شدیم که پندو اندرز فایده نداره کلا سلب اختیار طرف میشه شاید باید اون شخص تجربه کنه و مسیرش یه چیز دیگه است !..، از طرفی هم غرور که من می دانم و شخص مخاطب نمی دونه !…

      اما وقتی ظرف وجودت لبریز انرژی وعشقه دوست داری به اشتراک بزاری حال خوبتو چشمه میشی که خودت سیرابی و می خوای دیگران هم بنوشند و دامنه خیر و خوشی شادی و امید را در جهان گسترش بدی و خیروبرکت میشه برای همه 😍

      اما بین این دو حس و طرز فکر از زمین تا آسمون فاصله است که فقط با خرد الهی میشه کنترلش کرد .

      در پناه حق دل و جانمون ایمن☀🍃🌸🍃🌸🍃

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/11/27 20:52
      مدت عضویت: 1433 روز
      امتیاز کاربر: 10363 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 266 کلمه

      سلام و درود دوست نوری عزیزم😍

      دیدگاه پرمحتوایی نوشتید بهتون تبریک می گم به خاطر درک عالی مطالب سایت تناسب فکری  .

      چقدر مثالتون حالمو دگرگون کرد پرنسس باشم یا دله دزد پرخور ؟!یه لحظه حالم بد شد از پرخوری و این حس حتما در ناخودآگاهم اثر کرده و عالیه و یه جای دیگه نوشته بودید من فکر می کردم یخچال ما خالیه وبعد در این مسیر شگفت انگیز متوجه شدین که ممکنه موادغذایی داخل یخچال داخل شکم من باشه! این فکر خیلی عمیقه خیلی عالیه چه تغییر نگرش عالی درود درود درود ♾❤️

      یعنی باور فراوانی و وفور نعمت که همیشه جاریست ما همیشه بیرون خودمون را می دیدیم ولی درونمون را نه !…و این موضوع حتما برای هر کدام از ما یه جوری پیش اومده ولی متوجه نبودیم خود من قبلأ ها بارها بهانه می گرفتم بستنی تو خونه نداریم یا مغزیجات و فلان چیز و فکر نمی کردم چطور انقدر سریع یخچال خالی میشه ؟!بالاخره چیزهایی بوده که من از حرصم بیشتر می خوردمشون و بعد غرغر نبودنش را می کردم و دوست دارم بازم بخونم دیدگاه عالیه شما را.

       اینکه نوشتن حس لاغری میده واقعا همینطوره  من بدنم گرم میشه و ناخودآگاه بدنم و جمع و جور میگیرم حتی قسمتهای برآمده روی بازوهام گاهی مثل کوه های یخی حس می کنم فرو می ریزند!…چقدر خوبه که میتونیم درکی نسبت به صحبتها و تجربه های همدیگه داشته باشیم و چقدر من لذت بردم از خوندن نوشته شما پر از حس قدرت و امید بود خیلی براتون خوشحالم الهی هزاران بار شکر.هرروز قدمهای استوارتری در این مسیر بردارید 🙏

      همواره در مسیر تغییر کردن دل آرام و دریادل باشید☀🦋✨ 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم