بسیاری از افراد چاق پس از سالها تلاش بی نتیجه برای کاهش وزن به این نتیجه می رسند که سرنوشت آنها چاقی است و راهی جر پذیرش سرنوشت خود ندارند.
شاید چاقی سرنوشت گذشتگان شما بوده است اما باور نکنید که سرنوشت شما هم چاقی باید باشد. همت کنید و سرنوشت خود را از سر بنویسید.
سرنوشت چیست
سالهای زیادی از عمرم با این فکر گذشت که سرنوشت من را چه کسی تعیین کرده است؟
از والدین و معلم هایم شنیده بودم که خداوند سرنوشت انسان را می نویسد و خداوند هرچه بخواهد همان می شود.
شنیده بودم که امام علی (ع) در شب های قدر سرنوشت انسان برای سال آینده را می نویسد و به تایید خداوند می رساند و زندگی من بر اساس آن نوشته رقم خواهد خورد.
در مراسمات شب های قدر شرکت می کردم و سعی می کردم با گریه کردن و التماس کردن از امامم بخواهم در سال جدید سرنوشت من را زنده بودن بنویسد.
به دنبال پیدا کردن مراسمی بودم که مداح بهتری داشته باشد تا در حالت غم و اندوه بیشتر قرار گرفته و زمان زیادتری را گریه کنم تا از این طریق احساس اطمینان بیشتری پیدا کنم که عزاداری من برای رحلت امام علی مورد توجه ائمه و خداوند قرار گرفته است. تا به این واسطه خداوند سرنوشت بهتری برای من رقم بزند.
البته این افکار به دلیل شنیدن جملاتی در این باره از زبان مداح و سخنران مراسم تشدید می شد.
نکته جالب توجه درباره شرکت کردنم در مراسمان مذهبی این بود که هیچ وقت از خدا یا ائمه درخواست اتفاقات خوب را برای قرار دادن در سرنوشت خودم را نداشتم.
تمام تمرکز من بر این بود که در سرنوشت من در سال جدید، خدا من را نکشند، عذاب بر من وارد نکنند و من را بابت گناهان و اشتباهات سالی که گذشت عفو کرده و ببخشند.
نگرش من درباره سرنوشت
به لطف خدا از زمانی که در مسیر تناسب فکری قرار گرفتم و با قدرت ذهن آشنا شدم و از طرفی درک بهتری نسبت به خداوند و قوانین حاکم بر جهان هستی پیدا کردم به یقین رسیدم که سرنوشت چیزی نیست که از قبل برای من نوشته شده باشد بلکه سرنوشت من بر اساس چگونه فکر کردن و عمل کردن در هر روز از زندگی تعیین می شود.
سرنوشت به صورت سناریوی از قبل نوشته شده نیست که من مجبور به بازی کردنش باشم بلکه نتیجه افکار و رفتار من در هر روز زندگی کردم است.
درک این آگاهی سبب شد که سرنوشت خودم در جنبه های مختلف زندگی را تغییر دهم.
- سال ها تصورم این بود که خداوند برای من سرنوشت چاقی را خواسته است و خواست خدا را نمی توان تغییر داد.
اما با تغییر افکار و سپس رفتارم در هر روز از زندگی سرنوشت لاغری را برای خود رقم زدم و اکنون در سرنوشت جدیدم که لاغری است زندگی می کنم.
- سال ها تصورم این بود که خداوند برای من شرایط سرنوشت سخت مالی را در نظر گرفته است.
این همان امتحان الهی است و من باید با صبر کردن و تحمل رنج و سختی فقر به خواست خدا احترم گذاشته و امیدوار باشم در دنیای ابدی جایگاه من بهشت خواهد بود. اما با درک آگاهی درباره چگونه رقم زدن سرنوشت توانستم با تغییر افکار و رفتارم در هر روز زندگی کردن سرنوشت جدیدی برای خود رقم زده و اکنون در شرایط مالی بسیار متفاوت از چند سال قبل زندگی می کنم.
- سال ها تصورم این بود که خداوند برای من همسری قرار داده تا شرایط زندگی مشترک من در تلاطم باشد.
چرا که بارها شنیده بودم با فردی ازدواج خواهم کرد که قسمتم بوده و از این رو همیشه به خدا گله و شکایت می کردم که چرا باید شرایط زندگی من به این شکل ناراحت کننده باشد.
اما با درک اگاهی درباره سرنوشت توانستم افکار و رفتارم در رابطه با همسرم و زندگی مشترک داشتن را تغییر داده و به لطف خدا بعد از گذشت فقط چند سال در شرایط احساسی بسیار متفاوتی زندگی می کنم.
واقعیت سرنوشت من
مثال های زیادی از زندگی خودم دارم که اثبات می کند من توانسته ام سرنوشت خودم را تغییر داده و آنگونه که دوست دارم آن را خلق کنم.
امروز اطمینان دارم که خداوند برای هیچ بنده ای سرنوشتی را از قبل تعیین نکرده است.
بلکه تمام قوانین حاکم بر جهان هستی را به گونه ای قرار داده تا هر انسانی با هر دین و مذهبی و در هر شرایطی بتواند به تغییر افکار و رفتارش زندگی خود را آنگونه که دوست دارد خلق کند و از آنچه خلق کرده است لذت ببرد.
امروز اطمینان دارم که زندگی کردن بر اساس سرنوشت هیچ لذتی ندارد.
بلکه تجربه کردن سرنوشتی که خودت می سازی بسیار لذتبخش است.
در گذشته عقیده داشتم خوشبختی به معنای داشتن پول، خانه، ماشین و … است و از آنجایی که باور داشتم هیچ انسانی نمی تواند با کار کردن به این امکانات دست پیدا کند پس فقط اگر پدر پول داری داشته باشی می توانی طعم خوشبختی را تجربه کنی.
امروز اطمینان دارم خوشبختی به معنای تجربه کردن خواسته هایی است که دوست داری در زندگی داشته باشی و آنها را در زندگی ات خلق می کنی.
بارها به مادرم گفته بودم ارث من از پدرم، چاقی، کچلی و کوری است و ارث فلانی از پدرش لاغری، ماشین، خونه، پول و … است. و از آنجایی که نمی توانستم ارث خود را تغییر دهم احساس بدبختی می کردم.
اما امروز به لطف خداوند خوشحالم که ارثیه های خودم را تغییر دادم، چاقی را به لاغری و کوری را به بینایی تغییر دادم و آنچه تحت عنوان امکانات از پدرم به من ارث نرسیده بود را خودم با تغییر افکار و رفتارم در زندگی خلق کنم و از آنها لذت ببرم.
امروز با اطمینان می گویم که سرنوشت را باید از سر نوشت.
باید آنچه دیگران برایت نوشته اند را رها کنی و یک بار دیگر سرنوشت خودت را بنویسی.
سرنوشت لاغری ات را بنویس.
سرنوشت مالی ات را بنویس.
سرنوشت روابط ات را بنویس.
سرنوشت ارتیاط و ایمان به خداوند را بنویس.
خداوند برای ما این امکان را قرار داده است تا سرنوشت خود را آنگونه که دوست داریم بنویسیم و از خلق کردن سرنوشت خود لذت ببریم و سپاسگزار باشیم.
نکته مهم در نوشتن دوباره سرنوشت اینکه نباید به شرایط فعلی خود نگاه کرده و درباره سرنوشت دوباره خود بنویسید چون در این صورت احساس یاس و ناامیدی خواهید کرد. باید بدون توجه به شرایط فعلی درباره آنچه می خواهید تجربه کنید بنویسید.
هر زمان به آنجه برای سرنوشت خود نوشته اید فکر میکنید با این نگرش که صد در صد آنچه درخواست کرده اید خلق و تجربه خواهید کرد فکر کنید.
لذت سپاسگزاری خلق کردن سرنوشتی که خودت می نویسی با لذت شکرگذاری برای سرنوشی که خداوند برایت نوشته است از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
تجربه هنرجوی لاغری با ذهن
عنوان این فایل واقعا زیبا و تکان دهنده هست. من در چند سال گذشته فکر میکردم چاقی جز سرنوشت من هست، روابط بسیار بی روح با اطرافیانم جز سرنوشت من هست.
فرزند لجباز و یک دنده جز سرنوشت من هست، داشتن فلان بیماری جز سرنوشت من هست و …. کلی چیز دیگه که هم از اطرافیانم میشنیدم و هم میدیدم که واقعا قبول کرده بودم اونها جز سرنوشت من هستن، اما الان من کلی خواسته های جدید دارم که اصلا داشتن اونها برام چیز محال و نشدنی و عجیبی نیست.
شاید اگر خیلیها بشنون بگن این دیگه داره بلند پروازی میکنه همین الآنم زندگی عالی داری دیگه چی میخوای اما من دوست دارم تا زندم شرایط زندگیم در تمام جنبه ها روز به روز بهتر بشه و من فردی با سرنوشت جدید بشم شاید هنوزم برای خودم اون ته تهای ذهنم کلی ترمز داشته باشم که دیگه نه این یکی رو نمیشه چه خبره ؟؟ و یا نه دیگه این همه چیز با هم برای تو نمیشه و خدا همه چیز با هم رو به هیچ کس نمیده.
اما من میدونم تمام این نجواها شیطانی هستن و از فقر و کمبود و بی ایمانی به خدا می آیند و باید بارها و بارها به خودم زندگی افرادی مثل استاد عطارروشن و نمونه های دیگر اینچنینی که در این مسیر موفق شده اند رو نشونش بدم تا آرام بگیره و حرف نزنه و ببینه که میشه یه فرد در کلی از جنبه های تغییر کنه و زندگی جدیدی رو خلق کنه.
حتی فردی مثل استاد به خاطر اینکه عالی روی خودش کار کرده علاوه بر خودش حتی همسر ایشون به گفته ی خودشون همزمان کلی تغییر کردن و این واقعا جذاب و زیبا و آرامش دهنده هست و واقعا ایمان یکی مثل من رو برای ادامه دادن در مسیر قویتر میکنه که فقط بمونم حتی اگر به مو برسه ولی نزار پاره بشه باید ادامه بدم تا سرنوشت خودم رو از سر بنویسم .
من همیشه در طول زندگیم کلی باورهای غلط در مورد کلی از خواسته هام داشتم و هیچ وقت به اونها نرسیدم و تا قبل از آشنایی با این مسیر فکر میکردم خدا نمیخواد در حالی که حالا آگاهم من مشکل داشتم و هنوزم در بعضی از زمینه ها دارم که به دستشون نیاوردم پس سرنوشتی در کار نیست و این خودم هستم که نمیخوام مسولیت زندگی ام رو به عهده بگیرم.
و اما مثال واضح این حرفم چاقی خودم بود در گذشته که من همیشه میگفتم خدا نمیخواد که من لاغر بشم و یا اینکه من هم اینطور آفریده شدم و این سرنوشت من هست ولی از وقتی وارد این راه شدم و فهمیدم همه چیز رو خودم به وجود آوردم حتی چاقی خودم رو هم همینطور احساس آرامش و توانایی برای خلق خواستم کردم، احساس خوبی داشتم و گفتم حالا که اینطوره پس لاغری رو به وجودش میارم و خیلی پر قدرت وارد این راه شدم.
الان خیلی وقته من دیگه در اون شرایط قبلی نیستم و برام اون خلق لاغری چیز ساده و طبیعی هست و اصلا من دیگه به دنبال خلق بقیه ی رویاهام در بقیه ی جنبه های زندگیم هستم اما یه وقتهایی اینقدر به خواسته هام چسبیدم و عجله کردم که خودم باعث شکست خودم شدم.
من با وجود اینکه در این راه کلی لاغر شدم و کلی نتایج عالی در بقیه ی جنبه های زندگیم داشتم اما چون چشمم به اون نقطه ی پایانی هست و دوست دارم بسیار اندام ایده آلی داشته باشم بعضی وقتها ناراحت میشم اما سریع به یاد گذشته ام میوفتم که کجا بودم و الان کجا هستم و نمیزارم از مسیر خارج بشم.
بارها میگم من یه زمانی آرزو داشتم فقط ثابت بمونم و دیگه اضافه نکنم حالا نه تنها ثابت موندم بلکه به مرور کلی کاهش سایز و وزن داشتم که همه و خودم متوجه این همه لاغری در وجودم شدن و بارها تحسینم میکنن.
اما بازم خیلی وقتها شده برای خرید رفتم مثلا همین چند وقت پیش و فروشنده گفته سایز شما چنده و گفتم فلانه خانم فروشنده خندیده و گفته امکان ندارد و یکی دو سایز بالاتر داده و من حالم بد شده اما ناامید نشدم و گفتم کاری به این سایزها ندارم من کار به تغییرات خودم دارم که چقدر فرق کردم و نزاشتم لیز بخورم و از مسیر خارج بشم.
چند هفته پیش یکی من رو دید گفت انگار کمی چاق شدی و من که از درون احساس لاغری دارم اولش ناراحت شدم و گفتمش نه امکان نداره اشتباه میکنی و طرف هم که محکم حرف زدن من رو دید گفت شاید به خاطر لباست هست که گشاده و من اشتباه میکنم اما بعدش شیطون اومد که بیشتر اذیتم کنه اما من سریع جوابش رو دادم و دیگه نزاشتم حالم بد بشه با مرور تغییراتم جلوی حرفهای شیطانی رو میگیرم .
یا همین چند شب پیشین لباس جدیدی خریده بودم که خیلی دوسش دارم اما زمانی که پوشیدم یکی گفت انگار چاقت کرده و من که از درون احساس تناسب زیادی دارم و سالها هست اصلا همچین حرفی رو نه خودم و نه بقیه بهم نزده بودن تعجب کردم که چی میگه و میخواستم ناراحت بشم نکنه هنوزم چاقم اما گفتم نه بابا این نظر ایشون هست من که خودم اینطور فکر نمیکنم پس نمیزارم خودم از خودم شکست بخورم با عجله کردن و یا نجواهای شیطانی حالم رو بد نمیکنم و از خودم شکست نمیخورم.
من از وقتی در این مسیر هستم هر روز صبح اول صبحم رو با موضاعات عالی که حالم رو خوب میکنه و باعث سپاسگزاری من میشه شروع میکنم و حالم بهتر میشه و لذت میبرم چون دارم به موضاعات خوب فکر میکنم دارم به داشته هام فکر میکنم و اصلا خیلی وقتها متوجه گذر زمان نمیشم اما خیلی وقتها هم هست که نجواهای شیطانی دارم که بابا دیرت شده برو سراغ کارهای خانه و آشپزی و نظافت و یا برو به فلانی زنگ بزن احوالی بگیر چون چند روز هست که زنگ نزدی و ….
اما من به خودم میگم نه من به دنبال حال خوبم پس باید همین کار رو انجام بدم و لذت ببرم چون سرچشمه ی همه موفقیتها حال خوب هست و اصلا مثل آب هست برای زنده ماندن ما، اینقدر حال خوب مایه ی خوشبختی هست وقتی حال من خوب باشه این حال خوب رو در جهان گسترش میدم و باعث خیر و برکت در زندگیم میشه و من عاشق این موضاعات ذهنی هستم که باعث حال خوب بیشتری در من شدن و من رو دگرگون کردن خدا رو شکر بابت هدایتم به این مسیر الهی.
مرسی استاد بابت فایلهای چشم زخم که من خیلی وقته اونها رو گوش کردم و واقعا من رو آگاه کردن و من اصلا اون افکار گذشته رو ندارم و هر وقت هر کس در این مورد با من حرف میزنه من در دلم به اون شخص میخندم و اما براشون ناراحتم میشم که چقدر گمراه هستن که قدرت رو از خدا گرفتن و به بقیه دادن و دوست دارم فریاد بزنم هر آنچه باور کردی براتون اتفاق میفته تو رو خدا از این باورهای اشتباه نداشته باشین.
اما میدونم چون در این مسیر نیستن به این حرفها اعتقادی ندارن و تازه شایدم اونها به حرفهای من بخندن برای همین هیچ چیز نمیگم فقط خوشحالم که فرد آگاه تری و توحیدی تری و متوکل تری شدم هنوزم دوست دارم بهتر و عالیتر بشم.
(نوشته فروغ ریاحی عزیز در بخش نظرات)
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی سرنوشت را از سر بنویس توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
نگرش شما درباره سرنوشت چیست؟ این آگاهی را از چه طریق کسب کرده اید؟
چه مواردی در زندگی شما بوده است که با تصور اینکه سرنوشت شما این است آن شرایط را پذیرفته اید؟
مواردی را شرح دهید که نگرش اطرافیان این بوده که سرنوشت شما این است ولی با اقدام کردن نتیجه متفاوتی کسب کرده اید؟
در مورد چاقی چقدر عقیده داشتید که سرنوشت شما چاقی است؟
نگرش خود درباره امکان از سر نوشتن سرنوشت به شکل دلخواه تان را شرح دهید.
عقیده شما درباره نوشتن دوباره سرنوشت جسمی چیست؟ چگونه سرنوشت خود را به لاغری تغییر میدهید؟ شرح دهید.
از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.16 از 58 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام دوستان واستاد گرامی گام ۹۸ وما نباید به تعطیلات تقویم اینا کاری داشته باشیم باید هر روز دنبال هدفمون باشیم وهر روز یک قدم برداریم برای رسیدن به هدفمون چرا خیلی از افراد فکر میکنند که سرنوشت از قبل تایین شده این به این دلیل نیست که از قبل برای ما مسیری رو مشخص کردن وما مجبوریم در این مسیر باشیم واینجوری زندگی کنیم به این دلیله که ما حرفهائ از گذشتگان مون شنیدیم وداریم با اونها زندگی میکنیم وانتطاریکه از اونها از خودشون از زندگیشون داشتن در ذهنشکل گرفته وما داریم اون چیزیکه در دهن ما شکل دادن تجربه میکنیم وچونکه اون چیزیکه داریم تجربه میکنیم مورد پسند ورصایت ما نیست میگیم سرنوشته سرنوشت ما اینه کاری نمیشه کرد مثلا همه دوست دارن در شرایط مالی خوبی باشن هر چیزی که دوست دارن بخرن هر سفری که دوست دارن برن اما چون در اون شرایط نیستند ونمیدونند که چرا نیستند میگن سرنوشته دیگه ومهم نیست که تو چی دوست داری تو چی میخوای مهم اینکه تو دهنت چه چیزی درباره خواسته هات شکل گرفته ونمیدونی از کجا رقم خورده ومورد رصایت تو نیست میگی سرنوشته درباره چاقیم همین طوره خدامنو چاق افرید سرنوشت من این بوده که چاق باشم وقتی شروع میکنی برای یادگیری زندگی تغییر میکنهدسرنوشت ب چیزیکه دیگران نوشتن بر اساس نطر خودشون بر اساس گفته های خودشون توسط دیگرات ودر شما انتطاری ایجاد میشهدکه دوستشم نداری ومیندازی گردن سرنوشت وخبر نداریم که میتونیم اون چیزیکه دوست دارید برای خودتون در زندگیتون خلق کنید وتمرین امروز سرنوشت خودتو از نو بنویس ومن دارم سرنوشتمو از نو بنویسم وخلاصه ای از اونو براش شما هم مینویسم ودر دفترم مفصل نوشتم اینکه دوست دارم با خدای درونم اشنا بشم باهاش ارتباط داشته باشم باهاش حرف بزنم واونم جوابم بده ومن متوجه بشم که این فکر از طرف خداوندم بوده دوست دارم با خدا مشارکت کنم ودوست دارم گزارشگر خوبی باشم وزیباییهای زندگی ودنیا رو ببینم واصلا هیچ توجهی به بدیها وزشتیها نداشته باشم دوست دارم سالم وسلامت باشم وخدا منو شفا بده دوست دارم که هیچ نیارگزی به دارو نداشته باشم ودیگه از بیماریهام خبری نباشه هیچ کدومشون ودوست دارم ی شعل خوبی داشته باشم با درامد بالا ماهی ۲۰ یا ۳۰ ملیون تومن دوست دارم تو خیاطی پیشرفت کنم تو دارم تو سایت پیشرفت کنم دوست دارم ی ادم ثروتمند باشم که هر چیزی که مییخوامبدون هیچ مشکلی تهیه کنم دوست دارم برای تولد فرزندانم بهترین هدیه ها رو بهشون بدم دوست دارم انقد پول داشته باشم که سفرهای خارجی وداخلی برم دوست دارم ی روابط عتلی با کل خانواده داشته باشم دوست دارم ی خونه بزرگ داشته باشم با تمام امکانات دوست دارم تمام وسایل خونم نو وشیک باشه دوست دارم ی ماشینم بخرم دوست دارم که خوشبخت بشم در دنیا واخرت با تمام اینها عاقبت بخیر میشم