0

گام ۹۸: سرنوشت را از سر بنویس

سرنوشت
اندازه متن

بسیاری از افراد چاق پس از سالها تلاش بی نتیجه برای کاهش وزن به این نتیجه می رسند که سرنوشت آنها چاقی است و راهی جر پذیرش سرنوشت خود ندارند.

شاید چاقی سرنوشت گذشتگان شما بوده است اما باور نکنید که سرنوشت شما هم چاقی باید باشد. همت کنید و سرنوشت خود را از سر بنویسید.

سرنوشت چیست

سالهای زیادی از عمرم با این فکر گذشت که سرنوشت من را چه کسی تعیین کرده است؟

از والدین و معلم هایم شنیده بودم که خداوند سرنوشت انسان را می نویسد و خداوند هرچه بخواهد همان می شود.

سرنوشت

شنیده بودم که امام علی (ع) در شب های قدر سرنوشت انسان برای سال آینده را می نویسد و به تایید خداوند می رساند و زندگی من بر اساس آن نوشته رقم خواهد خورد.

در مراسمات شب های قدر شرکت می کردم و سعی می کردم با گریه کردن و التماس کردن از امامم بخواهم در سال جدید سرنوشت من را زنده بودن بنویسد.

به دنبال پیدا کردن مراسمی بودم که مداح بهتری داشته باشد تا در حالت غم و اندوه بیشتر قرار گرفته و زمان زیادتری را گریه کنم تا از این طریق احساس اطمینان بیشتری پیدا کنم که عزاداری من برای رحلت امام علی مورد توجه ائمه و خداوند قرار گرفته است. تا به این واسطه خداوند سرنوشت بهتری برای من رقم بزند.

البته این افکار به دلیل شنیدن جملاتی در این باره از زبان مداح و سخنران مراسم تشدید می شد.

نکته جالب توجه درباره شرکت کردنم در مراسمان مذهبی این بود که هیچ وقت از خدا یا ائمه درخواست اتفاقات خوب را برای قرار دادن در سرنوشت خودم را نداشتم.

تمام تمرکز من بر این بود که در سرنوشت من در سال جدید، خدا من را نکشند، عذاب بر من وارد نکنند و من را بابت گناهان و اشتباهات سالی که گذشت عفو کرده و ببخشند.

سرنوشت من

نگرش من درباره سرنوشت

به لطف خدا از زمانی که در مسیر تناسب فکری قرار گرفتم و با قدرت ذهن آشنا شدم و از طرفی درک بهتری نسبت به خداوند و قوانین حاکم بر جهان هستی پیدا کردم به یقین رسیدم که سرنوشت چیزی نیست که از قبل برای من نوشته شده باشد بلکه سرنوشت من بر اساس چگونه فکر کردن و عمل کردن در هر روز از زندگی تعیین می شود.

سرنوشت به صورت سناریوی از قبل نوشته شده نیست که من مجبور به بازی کردنش باشم بلکه نتیجه افکار و رفتار من در هر روز زندگی کردم است.

درک این آگاهی سبب شد که سرنوشت خودم در جنبه های مختلف زندگی را تغییر دهم.

  • سال ها تصورم این بود که خداوند برای من سرنوشت چاقی را خواسته است و خواست خدا را نمی توان تغییر داد.

اما با تغییر افکار و سپس رفتارم در هر روز از زندگی سرنوشت لاغری را برای خود رقم زدم و اکنون در سرنوشت جدیدم که لاغری است زندگی می کنم.

  • سال ها تصورم این بود که خداوند برای من شرایط سرنوشت سخت مالی را در نظر گرفته است.

این همان امتحان الهی است و من باید با صبر کردن و تحمل رنج و سختی فقر به خواست خدا احترم گذاشته و امیدوار باشم در دنیای ابدی جایگاه من بهشت خواهد بود. اما با درک آگاهی درباره چگونه رقم زدن سرنوشت توانستم با تغییر افکار و رفتارم در هر روز زندگی کردن سرنوشت جدیدی برای خود رقم زده و اکنون در شرایط مالی بسیار متفاوت از چند سال قبل زندگی می کنم.

  • سال ها تصورم این بود که خداوند برای من همسری قرار داده تا شرایط زندگی مشترک من در تلاطم باشد.

چرا که بارها شنیده بودم با فردی ازدواج خواهم کرد که قسمتم بوده و از این رو همیشه به خدا گله و شکایت می کردم که چرا باید شرایط زندگی من به این شکل ناراحت کننده باشد.

اما با درک اگاهی درباره سرنوشت توانستم افکار و رفتارم در رابطه با همسرم و زندگی مشترک داشتن را تغییر داده و به لطف خدا بعد از گذشت فقط چند سال در شرایط احساسی بسیار متفاوتی زندگی می کنم.

واقعیت سرنوشت من

مثال های زیادی از زندگی خودم دارم که اثبات می کند من توانسته ام سرنوشت خودم را تغییر داده و آنگونه که دوست دارم آن را خلق کنم.

امروز اطمینان دارم که خداوند برای هیچ بنده ای سرنوشتی را از قبل تعیین نکرده است.

بلکه تمام قوانین حاکم بر جهان هستی را به گونه ای قرار داده تا هر انسانی با هر دین و مذهبی و در هر شرایطی بتواند به تغییر افکار و رفتارش زندگی خود را آنگونه که دوست دارد خلق کند و از آنچه خلق کرده است لذت ببرد.

امروز اطمینان دارم که زندگی کردن بر اساس سرنوشت هیچ لذتی ندارد.

بلکه تجربه کردن سرنوشتی که خودت می سازی بسیار لذتبخش است.

در گذشته عقیده داشتم خوشبختی به معنای داشتن پول، خانه، ماشین و … است و از آنجایی که باور داشتم هیچ انسانی نمی تواند با کار کردن به این امکانات دست پیدا کند پس فقط اگر پدر پول داری داشته باشی می توانی طعم خوشبختی را تجربه کنی.

امروز اطمینان دارم خوشبختی به معنای تجربه کردن خواسته هایی است که دوست داری در زندگی داشته باشی و آنها را در زندگی ات خلق می کنی.

لاغری با ذهن رضا عطارروشن

بارها به مادرم گفته بودم ارث من از پدرم، چاقی، کچلی و کوری است و ارث فلانی از پدرش لاغری، ماشین، خونه،‌ پول و … است. و از آنجایی که نمی توانستم ارث خود را تغییر دهم احساس بدبختی می کردم.

اما امروز به لطف خداوند خوشحالم که ارثیه های خودم را تغییر دادم، چاقی را به لاغری و کوری را به بینایی تغییر دادم و آنچه تحت عنوان امکانات از پدرم به من ارث نرسیده بود را خودم با تغییر افکار و رفتارم در زندگی خلق کنم و از آنها لذت ببرم.

امروز با اطمینان می گویم که سرنوشت را باید از سر نوشت.

باید آنچه دیگران برایت نوشته اند را رها کنی و یک بار دیگر سرنوشت خودت را بنویسی.

سرنوشت لاغری ات را بنویس.

سرنوشت مالی ات را بنویس.

سرنوشت روابط ات را بنویس.

سرنوشت ارتیاط و ایمان به خداوند را بنویس.

خداوند برای ما این امکان را قرار داده است تا سرنوشت خود را آنگونه که دوست داریم بنویسیم و از خلق کردن سرنوشت خود لذت ببریم و سپاسگزار باشیم.

نکته مهم در نوشتن دوباره سرنوشت اینکه نباید به شرایط فعلی خود نگاه کرده و درباره سرنوشت دوباره خود بنویسید چون در این صورت احساس یاس و ناامیدی خواهید کرد. باید بدون توجه به شرایط فعلی درباره آنچه می خواهید تجربه کنید بنویسید.

هر زمان به آنجه برای سرنوشت خود نوشته اید فکر میکنید با این نگرش که صد در صد آنچه درخواست کرده اید خلق و تجربه خواهید کرد فکر کنید.

لذت سپاسگزاری خلق کردن سرنوشتی که خودت می نویسی با لذت شکرگذاری برای سرنوشی که خداوند برایت نوشته است از زمین تا آسمان تفاوت دارد.

تجربه هنرجوی لاغری با ذهن

عنوان این فایل واقعا زیبا و تکان دهنده هست. من در چند سال گذشته فکر میکردم چاقی جز سرنوشت من هست، روابط بسیار بی روح با اطرافیانم جز سرنوشت من هست.

فرزند لجباز و یک دنده جز سرنوشت من هست، داشتن فلان بیماری جز سرنوشت من هست و …. کلی چیز دیگه که هم از اطرافیانم می‌شنیدم و هم میدیدم که واقعا قبول کرده بودم اونها جز سرنوشت من هستن، اما الان من کلی خواسته های جدید دارم که اصلا داشتن اونها برام چیز محال و نشدنی و عجیبی نیست.

شاید اگر خیلی‌ها بشنون بگن این دیگه داره بلند پروازی می‌کنه همین الآنم زندگی عالی داری دیگه چی میخوای اما من دوست دارم تا زندم شرایط زندگیم در تمام جنبه ها روز به روز بهتر بشه و من فردی با سرنوشت جدید بشم شاید هنوزم برای خودم اون ته تهای ذهنم کلی ترمز داشته باشم که دیگه نه این یکی رو نمیشه چه خبره ؟؟ و یا نه دیگه این همه چیز با هم برای تو نمیشه و خدا همه چیز با هم رو به هیچ کس نمیده.

اما من می‌دونم تمام این نجواها شیطانی هستن و از فقر و کمبود و بی ایمانی به خدا می آیند و باید بارها و بارها به خودم  زندگی افرادی مثل استاد عطارروشن و نمونه های دیگر اینچنینی که در این مسیر موفق شده اند رو نشونش بدم تا آرام بگیره و حرف نزنه و ببینه که میشه یه فرد در کلی از جنبه های تغییر کنه و زندگی جدیدی رو خلق کنه.

حتی  فردی مثل استاد به خاطر اینکه عالی روی خودش کار کرده علاوه بر خودش حتی همسر ایشون به گفته ی خودشون همزمان کلی تغییر کردن و این واقعا جذاب و زیبا و آرامش دهنده هست و واقعا ایمان یکی مثل من رو برای ادامه دادن در مسیر قویتر می‌کنه که فقط بمونم حتی اگر به مو برسه ولی نزار پاره بشه باید ادامه بدم تا سرنوشت خودم رو از سر بنویسم .

من همیشه در طول زندگیم کلی باورهای غلط در مورد کلی از خواسته هام داشتم و هیچ وقت به اونها نرسیدم و تا قبل از آشنایی با  این مسیر  فکر میکردم خدا نمی‌خواد در حالی که حالا آگاهم من مشکل داشتم و هنوزم در بعضی از زمینه ها دارم که به دستشون نیاوردم پس سرنوشتی در کار نیست و این خودم هستم که نمی‌خوام مسولیت زندگی ام رو به عهده بگیرم.

و اما مثال واضح این حرفم چاقی خودم بود در گذشته که من همیشه میگفتم خدا نمی‌خواد که من لاغر بشم و یا اینکه من هم اینطور آفریده شدم و این سرنوشت من هست ولی از وقتی وارد این راه شدم و فهمیدم همه چیز رو خودم به وجود آوردم حتی چاقی خودم رو هم همینطور احساس آرامش و توانایی برای خلق خواستم کردم، احساس خوبی داشتم و گفتم حالا که اینطوره پس لاغری رو  به وجودش میارم و خیلی پر قدرت وارد این راه شدم.

الان خیلی وقته من دیگه در اون شرایط قبلی نیستم و برام اون خلق لاغری چیز ساده و طبیعی هست و اصلا من دیگه به دنبال خلق بقیه ی رویاهام در بقیه ی جنبه های زندگیم هستم اما یه وقتهایی اینقدر به خواسته هام چسبیدم و عجله کردم که خودم باعث شکست خودم شدم.

من با وجود اینکه در این راه کلی لاغر شدم و کلی نتایج عالی در بقیه ی جنبه های زندگیم داشتم اما چون چشمم به اون نقطه ی پایانی هست و دوست دارم بسیار اندام ایده آلی داشته باشم بعضی وقتها  ناراحت میشم اما سریع به یاد گذشته ام میوفتم که کجا بودم و الان کجا هستم و نمیزارم از مسیر خارج بشم.

بارها میگم من یه زمانی آرزو داشتم فقط ثابت بمونم و دیگه اضافه نکنم حالا نه تنها ثابت موندم بلکه به مرور کلی کاهش سایز و وزن داشتم که همه و خودم متوجه این همه لاغری در وجودم شدن و بارها تحسینم میکنن.

اما بازم خیلی وقتها شده برای خرید رفتم مثلا همین چند وقت پیش و فروشنده گفته سایز شما چنده و گفتم فلانه خانم فروشنده خندیده و گفته امکان ندارد و یکی دو سایز بالاتر داده و من حالم بد شده اما ناامید نشدم و گفتم کاری به این سایزها ندارم من کار به تغییرات خودم دارم که چقدر فرق کردم و نزاشتم لیز بخورم و از مسیر خارج بشم.

چند هفته پیش یکی من رو دید گفت انگار کمی چاق شدی و من که از درون احساس لاغری دارم اولش ناراحت شدم و گفتمش نه امکان نداره اشتباه میکنی و طرف هم که محکم حرف زدن من رو دید گفت شاید به خاطر لباست هست که گشاده و من اشتباه میکنم اما بعدش شیطون اومد که بیشتر اذیتم کنه اما من سریع جوابش رو دادم و دیگه نزاشتم حالم بد بشه با مرور تغییراتم جلوی حرفهای شیطانی رو میگیرم .

 یا همین چند شب پیشین لباس جدیدی  خریده بودم  که خیلی دوسش دارم اما زمانی که پوشیدم یکی گفت انگار چاقت کرده و من که از درون احساس تناسب زیادی دارم و سالها هست اصلا همچین حرفی رو نه خودم و نه بقیه بهم نزده بودن تعجب کردم که چی میگه و میخواستم ناراحت بشم نکنه هنوزم چاقم اما گفتم نه بابا این نظر ایشون هست من که خودم اینطور فکر نمیکنم پس نمیزارم خودم از خودم شکست بخورم با عجله کردن و یا نجواهای شیطانی  حالم رو بد نمیکنم و از خودم شکست نمی‌خورم.

من از وقتی در این مسیر هستم هر روز صبح اول صبحم رو با موضاعات عالی که حالم رو خوب می‌کنه و باعث سپاسگزاری من میشه شروع میکنم و حالم بهتر میشه و لذت میبرم چون دارم به موضاعات خوب فکر میکنم دارم به داشته هام فکر میکنم و اصلا خیلی وقتها متوجه گذر زمان نمیشم اما خیلی وقتها هم هست که نجواهای شیطانی دارم که بابا دیرت شده برو سراغ کارهای خانه و  آشپزی و نظافت و یا برو به فلانی زنگ بزن احوالی بگیر چون چند روز هست که زنگ نزدی و ….

اما من به خودم میگم نه من به دنبال حال خوبم پس باید همین کار رو انجام بدم و لذت ببرم چون سرچشمه ی همه موفقیتها حال خوب هست و اصلا مثل آب هست برای زنده ماندن ما، اینقدر حال خوب مایه ی خوشبختی هست وقتی حال من خوب باشه این حال خوب رو در جهان گسترش میدم و باعث خیر و برکت در زندگیم میشه و من عاشق این موضاعات ذهنی هستم که باعث حال خوب بیشتری در من شدن و من رو دگرگون کردن خدا رو شکر بابت هدایتم به این مسیر الهی.

مرسی استاد بابت فایلهای چشم زخم که من خیلی وقته اونها رو گوش کردم و واقعا من رو آگاه کردن و من اصلا اون افکار گذشته رو ندارم و هر وقت هر کس در این مورد با من حرف میزنه من در دلم به اون شخص میخندم و اما براشون ناراحتم میشم که چقدر گمراه هستن که قدرت رو از خدا گرفتن و به بقیه دادن و دوست دارم فریاد بزنم هر آنچه باور کردی براتون اتفاق میفته تو رو خدا از این باورهای اشتباه نداشته باشین.

اما می‌دونم چون در این مسیر نیستن به  این حرفها اعتقادی ندارن و تازه شایدم اونها به  حرفهای من بخندن برای همین هیچ چیز نمیگم فقط خوشحالم که فرد آگاه تری و توحیدی تری و متوکل تری شدم هنوزم دوست دارم بهتر و عالیتر بشم.

(نوشته فروغ ریاحی عزیز در بخش نظرات)

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی سرنوشت را از سر بنویس توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

نگرش شما درباره سرنوشت چیست؟‌ این آگاهی را از چه طریق کسب کرده اید؟

چه مواردی در زندگی شما بوده است که با تصور اینکه سرنوشت شما این است آن شرایط را پذیرفته اید؟

مواردی را شرح دهید که نگرش اطرافیان این بوده که سرنوشت شما این است ولی با اقدام کردن نتیجه متفاوتی کسب کرده اید؟

در مورد چاقی چقدر عقیده داشتید که سرنوشت شما چاقی است؟

نگرش خود درباره امکان از سر نوشتن سرنوشت به شکل دلخواه تان را شرح دهید.

عقیده شما درباره نوشتن دوباره سرنوشت جسمی چیست؟ چگونه سرنوشت خود را به لاغری تغییر میدهید؟ شرح دهید.

از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.08 from 53 votes

https://tanasobefekri.net/?p=23249
برچسب ها:
48 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صالحه
      1402/01/17 08:44
      مدت عضویت: 467 روز
      امتیاز کاربر: 50815 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,044 کلمه

      سلام بر استاد وهمسیران سرنوشت سازه زندگی دوباره 

      با توجه به خودم از وفتی یاد دارم بخاطر چاقی خودم کناهکار میدونستم به جهت خودرن زیاد موادغذایی شایید میلیونها بار در طی این همه سال که خوردن رو عامل چاقی میدونستم 

      هر بار از خدا دارخواستداشتم اکه دوباره به دنیا میامد دیگه استباهات این زندگی رو تکرار نمیکردم چرا ؟

      مگه خدا رفتگان به دیار باقی رو برگشت به دنیا داده که من ابن تصور داشتم 

      جون این سرنوشت خودم میدونستم که باید طی بشه وهیچ گونه جای گله وشکایت نداره باید فقط تحمل کنی ودم نزنی تا عمرت به پایان برسه این یی باوره اشتباه دیگه از  باورهای غلط بود که من داشتم دیگاه دبگرا ن ونظر دیگران افکار دیکران رو برای خودم سرنوشت میدوستم ولی حالاقبولش ندارم این من هستم که باید سرنوشتم رقم بزنم نه دیگران 

      من هستم که جواب گویی این گونه زندگی کردن در محضر خداوند مهرابان باید پاسخ بدم چطور از عمریی که خداوند عزیز در اختیارم فرا داه استفاده کردم خوب اون زمان خواهم گفت دیگران سرنوشتم رقم زدن خودم من چی پس من چکاره بودم اونها که خودشون  سرنوشته خود شون  گذرندن من دوباره متو لد سدم وتوی این تولد نمیخوام همرام گلی افکاروباور اندیشه مشکل دا داشته  باشه  میخوام ازاد رها فکر درک درست واندشیه کامل  فهم بالا باقی مونده عمر عطا شدم با خودم طی کنم این سالهای که خداوند به من عطا کرده شاید نمدونم چندین سال هیت رو بهشکلی زندگی کنم که دوست داشتم باشه حالا خودم اون می سارمش اخه چه حیه خوبی خودم می سازمش تو تغییر باید اگاهنه هم فکر وهم عمل کنی حای اشتباه خیلی کم کنی اگه قبول داری اگاهی کسب کردی باید با اونسرنوشتی که دیگران برات ساختن فرق کلب داشته باشه 

      با شروع این مسیر کم کم اگاهی در باره زندگی وچگونگی تغییر توهر  جنبه رو یاد گرفتم شاید تو این بخشی که هستم به نظرم کامل باشه ولی در اینده با گذشتن از دورها نتیجه پخته تر میشه ولی حالا درنظرم درست درک کردم فهمیدم نه اره نه این من هستم که سرنوشتم رقم میزنم خداوند خداوند حق انتخاب داده این ماهستیم که چگونگی شو تعیین میگنیم که خوب ویا بد زندگی کنیم بسته به درک وفهم هر نفر تاثیر محیط   که در نظر دیگران بسیار با اهمیت هست من قبول ندارم چون توی این سالهای افرادی رو دیدیم که بسیار موفق عمل کردن تولید کننده شدن افرادزیادی رو در شرکت وکارخانه هایشان مشغول به کار کردن

       در کشورهای دیگه د حال رفت وامد هستن دائم به کسترش فعالیتوش اضافه میکنن از دید دیگران که این افراد رو نمی شناسن انها در شهرهای بزگ به این موفقیت رسیدن ولی نه من چند نفر رو از اقوام داریم که تو روستا بودن وابن همه موفقیت رو بدست اوردن وهمین مسلئه برعکس هم داشته افردی از همین اقوام اطرف خودم توشهر بودن تو محیط خوبی بودن ولی اصلا هیچ گونه موفقیتی نداشتن چه مال وهر جنبه دیگه وحی ناله حی اه گه چرا نمیتونن موفق بشن میحط تو هر زمینه حواب گو نیست تا طرف خودش نخواد از بودن تواون محیط کمال استفاده کنه چرا 

      چون اگاهی فکردی ودرک درستی نداره از چگونی تغییر زندگی خودش فقز عامل بیرونی رودخیل میدونه نه عامل درونی رو تو درک کردن ودرست فکر کردن 

      باید حواسم باشه تو مسیر تغییر کردن خودم از خودم شکست نخورم این مسلئه عجله رو تو خودم کم رنکش کنم که بتونم تغییر خوب رو تجربه کنم 

      چیزی که بر ای من دیگران نوشتن من کامل قبول نکردم اونم چاقی بود که تا اخرین لحظه عمرم همراه باشه این قبول نکردم اگه کرده بودم که این همه سال تلاش نمیکردم که خودم نجات بدم تو ۳ سال گذشته من واقعا بدون کوچکترین اقراق داشتم با خودم خودم بی صدا روزی هزار بارمی جنگیدم به ظاهر داشتم زندگی میکردم ولی مخفیا نه میجنگیدم وباز پیروز این میدان وسربلندش چاقی بود نه من بارها ا زخداوند  خواستم کمکم کنه چرا خدا تو همون روزهاز اول من تواین مسبر قرارنداد.

       اویل وردم به این سایت چندین بار این از خودم پرسیدم وخودم با این حواب قاتع کردم خودم  که اگه همین سال هم تو رو به این سمت هدایت نمیکرد تو چکار میتونستی بکنی ولی روز گذشت با اتفاقی که توضیحش دادم فهنیدم زمانش نبوده من باید تسلیم میشدم بعد وارد داشتم به این سمت تا بتونم یادبگیرم  ودرک درستی داشته باسم  حتی فابل توجه هست خود شما بارها این نتکه تاکید کردید  که دیگران حرف ما رو متوجه نمشه بعضی خنده وبعضیکه ما جواب کامل بهسون نمدیم یی چیزی رو ازانها مخفی میکنیم  واین هم روز گذشته به عینه دیدم وشنیدم پس خود من اماده  دریافت این مسیرنبودم خداوند چون خواسته منو میشناخت زمانشو بهتر میدونست کی وکجا وچه زمانی من به این سو هدایت کنه چون میخواستم سرنوشتم عوض کنم کاری که شاید از دید دیگران هم اشتباه وهم غیر ممکن هست رو انجام بدم خوب اول خودم باید اماده می بودم تا درست یا دگیری ودرست و عمل کرده درست  داشته باشم روز گذشته یی مثال با مزه به فکرم رسید کسی که مریضی دکتربهش  امپول تجویز میکنه که زدوتر خوب بشه این فرو وفتی که میره همین دارو رو برای سلامتب خودش تزریق کنه دو ندل نیتونه رفتا  کنه من خودم دیدم افرادی بودن که فریاد میزد دونفر باید پاهشو بگیر باداد وفریاد حتی سفت کردن عضله باسن جوگیر ی میکرد از تزریق همین داروی که اون فمی خواد خوب کنه چون ترس داشت  به این شکل رفتار کرد ولی دیگران با ارامش وتسلیم خیلی اسون تزیق انجام  میدن بدون هیچ مشکلی دلرو همین دارو وتزیف کننده همین یی فرد هست برخورد ماست که تعیین کننده هست 

      برای تغییر گردن  سر نوشت اول تسلیم شدن بعد اگاهی یاد گرفتن درست یاد گیری داشتن درست رفتارگردن ودرست عمل گردن کم کاری نکردن تو سرنوشت جدید اون وفت کا گل سرنوشتت بوی داره که عطرششش مشام همه رو میگیره مهو داشته های تو میشن  منظورم فهم درک ودانش اون فرده 

      افای  عطار روشن من دارم روز شماریی میکنم که این شنبه بیاد تا دروه ام شروع کنم حی شما اخر این مسیر منه بیچاره رو بیچاره تر میکنین که کی شنبه بشه من شروع کنم دل تو دلم نیست دره لحظه شماریی میکنم که زودتر این دو روز بگذره قند تودلم داره اب میشه رحم کنید انقدر من تشنه یاد گیری اذیت نکنید اشتیاق  دبگه نگو همه لحظه شماریی برای یادگیری درست 

      خداوند پشت وپناهتون یا حق حق نگهدارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم