اگر چاق هستید به این دلیل نیست که چاقی شما ارثی است یا سوخت و ساز بدن شما پایین است بلکه شما به این دلیل چاق هستید که فرمول های ذهنی چاق کننده را در خود ایجاد کرده اید و سال هاست از آنها در زندگی روزمره استفاده می کنید.
ما به دلیل ایجاد فرمول های چاق کننده در ذهنمان چاق شده ایم اما هر بار خواستیم لاغر شویم به سراغ تغییر رفتارهای چاق کننده خود رفته ایم.
به ما گفتند چاق هستیم چون از هر غذایی استفاده می کنیم به همین دلیل برای ما برنامه های غذایی نوشتند که اگر می خواهید لاغر شوید باید طبق این برنامه غذایی غذا بخورید.
به ما گفتند چاق هستیم چون فعالیت بدنی پایینی داریم و اگر می خواهیم لاغر شویم باید روزانه به این مقدار پیاده روی یا ورزش کنیم تا لاغر شویم.
هر دلیلی برای چاقی ما عنوان شده است بر اساس واکنش جسمی بوده است و هیچ توجهی به فرمول های ذهنی نشده است.
در سال هایی که چاق بودم هربار که تصمیم می گرفتم با رژیم گرفتن لاغر شوم بهانه چاق شدن را استفاده از فلان ماده غذایی می دانستم و سعی می کردم از آن ماده غذایی کمتر مصرف کنم یا در بهترین حالت هرگز مصرف نکنم.
به عنوان مثال متوجه شده بودم علت چاقی من خوردن برنج است. بنابراین سعی می کردم کمتر برنج بخورم یا اگر هم می خورم به تعداد فقط چند قاشق برنج بخورم و به جای خوردن غذا از سالاد و سبزیجات برای سیر کردن خودم استفاده می کردم.
این تلاش من با تمرکز بر واکنش جسمی (خوردن) بود و به همین دلیل نتیجه ای در لاغر شدن دائمی من نداشت.
درست است که در آن مدتی که برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و دلیل آن را نخوردن برنج می دانستم اما از آنجایی که تا ابد نمی توانستم برنج نخورم و بالاخره خوردن برنج را شروع می کردم با دو سه مرتبه برنج خوردن دوباره چاق می شدم.
در این مثال خوردن برنج واکنش رفتاری من بود که نقشی در چاقی و لاغر شدن من نداشت.
نگاه و تصوری که من درباره مصرف برنج داشتم فرمول اصلی بود که باعث چاق و لاغر شدن من می شد.
من تصور می کردم برنج باعث چاقی می شود به همین دلیل اگر برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و اگر برنج می خوردم دوباره چاق می شدم.
فرمول های مشابه در باره سایر مواد غذایی در ذهن من وجود داشت.
درمورد نان، تخم مرغ، سس مایونز، پیتزا، کلوچه، شکلات و بسیاری از مواد غذایی فرمول هایی در ذهنم ایجاد کرده بودم که سبب شده بود به مرور به شرایطی برسم که عقیده داشتم آب هم می خورم چاق می شوم.
هرچه فرمول های بیشتری درباره تاثیر مواد غذایی بر جسم در ذهن من ایجاد می شد ترس من از خوردن مواد غذایی بیشتر می شد و انتظار چاق تر شدن را داشتم.
در این شرایط اگر می خواستم لاغر شوم باید از آن مواد غذایی که آنها را باعث و بانی چاقی خودم می دانستم مصرف نکنم و به مرور لیست مواد غذایی چاق کننده به حدی زیاد شد که دیگر ماده غذایی باقی نمانده بود که درباره آن تصور چاق کنندگی نداشته باشم.
کار به جای رسید که دیگر نمی دانستم اگر بخواهم چاق نشوم از چه ماده غذایی باید بخورم چون تقریبا همه مواد غذایی را چاق کننده می دانستم.
درک تفاوت بین فرمول های ذهنی چاق کننده و رفتارها و واکنش های چاق کننده به ما کمک می کند تا با آگاهی بیشتری در مسیر لاغری با ذهن قدم برداریم.
در دوران کودکی و زمانی که از خوردن برنج می ترسیدم و آن را چاق کننده می دانستم سریال تلویزیونی در حال پخش بود که آداب و رسوم مردم ژاپن را نشان می داد.
غذای اصلی ژاپنی ها در صبح و ظهر و شب برنج بود.
از تماشای هر روز برنج خوردن آنها و اینکه همگی متناسب بودند تعجب می کردم و با خودم فکر می کردم اگر من هر روز برنج بخورم خدا می دونه چقدر چاق خواهم شد.
در مثالی دیگر بعضی از آشنایان ما بودند که علاقه زیادی به برنج داشتند و به گفته خودشان هر روز برنج می خوردند و بارها از زبان آنها شنیده بودم که تا برنج نخورم سیر نمی شم و حتی برخی از آنها برنج را با نان می خورند.
از دیدن رفتار آنها شگفت زده بودم که چرا آنها چاق نمی شوند ولی من اگر هفته ای به جای یک وعده برنج خوردن دو وعده برنج بخورم حتما مقداری چاق تر می شوم.
آن روزها دلیل این تفاوت در رفتار خودم با دیگران را استعداد چاقی می دانستم که آنها این استعداد را ندارند اما من سرشار از استعداد چاقی هستم.
اما امروز به وضوح می دانم که دلیل تاثیر برنج در چاق تر شدن من و تاثیر نداشتن برنج خوردن در چاقی آن افراد به دلیل تفاوت در فرمول های ذهنی من و آنها بوده است.
در ذهن من برنج عامل چاقی تعریف شده بود اما در ذهن آنها برنج غذایی خوشمزه و مقوی برای سیر شدن تعریف شده بود.
یادم می یاد حتی مادرم درباره نوع برنجی که آنها مصرف می کردند سوال کرده بود پون تصور می کرد شاید برنج هایی که ما مصرف می کنیم چاق کننده باشند اما مثلا برنج های شمالی چاق کننده نباشند.
تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود و همین الان هم دیدگاه مادرم درباره برنج چاق کننده است اما من مدت هاست تقربا هر روز برای وعده ناهار برنج می خورم و به هیچ وجه فرمول های ذهنی قبلی درباره برنج را در ذهنم ندارم.
دقت کنید در جمله بالا گفتم: “تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود”
اگر شما تصور می کنید که چاقی ارثی است به این دلیل نیست که از طریق ژنتیک چاقی به شما منتقل شده باشد بلکه به این دلیل است که عقاید خانواده شما درباره چاقی به ذهن شما منتقل می شود.
خانواده و اطرافیان ما دیدگاه های خود درباره موضوعات مختلف را به ذهن ما منتقل می کنند.
زندگی ما در جنبه های مختلف شبیه خانواده مان است اما توجهی به موضوعات دیگر نداریم به همین دلیل تصور نمی کنیم که میزان موفقیت در شرایط مالی را از خاواده خود به ارث برده باشیم اما یقین داریم که چاقی از خانواده به ما ارث رسیده است.
البته همین عقیده ارثی بودن چاقی نیز از طریق خانواده به ما منتقل شده است.
اگر می خواهید به شکل ساده و آسان لاغر شوید باید مهارت شناسایی فرمول های چاق کننده را کسب کنید.
مهارتی که در دوره ورود به سرزمین لاغرها و سایر دوره های لاغری با ذهن به شکل تخصصی آن را یاد می گیریم.
جهت افزایش مهارت خود در شناسایی فرمول های ذهنی باید به عامل ایجاد کننده هر وضعیتی در خود توجه کنید.
بعنوان مثال هر فرد چاقی از پرخوری کردن خود ناراحت است و هر بار که پرخوری می کند احساس عذاب وجدان دارد و خودش را سرزنش می کند و احساس بد چاق تر شدن در او شکل می گیرد.
شاید همه افراد چاق بارها تصمیم قاطع گرفته اند که پرخوری نکنند اما موفق به انجام ندادن پرخوری نشده اند.
حتی برنامه های رژیمی و لاغری با تاکید بر چگونه خوردن سعی در مهار پرخوری افراد چاق دارد.
اینکه به ما گفته می شد که باید آرام غذا بخوریم و هر لقمه را 20 تا 30 بار بجویم به این دلیل بود که آنها تند غذا خوردن را عامل پرخوری کردن و پرخوری کردن را عامل چاق شدن می دانستند.
از این رو سعی می کردند با دادن برنامه های غذایی و چگونه خوردن غذا پرخوری کردن افراد چاق را مهار کنند.
از آنجایی که پرخوری کردن یک واکنش جسمی است و تحت تاثیر فرمان های مغزی صورت می گیرد به هیچ وجه نمی توان با کنترل کردن میزان خوردن یا چگونگی خوردن افراد فرمول های مغزی آنها را تغییر داد.
به همین دلیل هر فردی که سعی کرده است از طریق آرام جویدن غذا بر رفتار پرخوری یا تند تند غذا خوردن خود غلبه کند نتیجه ای کسب نکرده است چون پرخوری نتیجه فرمول هایی است که در ذهن ما ایجاد شده است.
پس با تغییر فرمول های ذهنی می تواند واکنش های جسمی را تغییر داد نه با فشار آوردن به جسم.
لاغر شدن مهمترین آرزوی من بود. یادم میاد از سنین راهنمایی تلاش می کردم که لاغر بشم ولی همواره از تلاشی که انجام می دادم نتیجه ای نمی گرفتم و هر وقت هم با تلاش زیاد مقداری از وزنم کم می شد طولی نمی کشید که دوباره به وزن قبلی بر می گشنم.
از زمانی که به لطف خدا در مسیر لاغری با ذهن فرای گرفتم، نتیجه بسیار عالی در لاغر شدن کسب کردم و این روش به قدری عالی و آسان بود که تصمیم گرفتم به افرادی که نیاز به لاغر شدن دارند آموزش بدهم که از این طریق به رویای لاغری دست پیدا کنند.
فرمول های ذهنی خود در واکنش های رفتاری نسبت به غذاها را شناسایی کردم و به مرور فرمول های ذهنی متفاوتی برای لاغر شدن را در ذهن خودم ایجاد کردم و به مرور رفتار غذایی من تغییر کرد و جسم من مطابق با رفتار غذایی من شکل جدیدی به خود گرفت.
در دوره لاغری با ذهن همین فرمول ها را جهت لاغر شدن به علاقمندان آموزش میدهم و به لطف خدا نتایج عالی برای بسیاری از شرکت کننده ها شکل گرفته است.
جسم ما همیشه به رفتارهای ما واکنش های متفاوتی میدهد، در بیماری ها واکنش بدن ما به شکل کسل شدن و بی حالی است، واکنش بدن ما در زمان تشنگی، گرسنگی، نیاز به استراحت یا موارد دیگر متفاوت است.
چنانچه به واکنش جسم خود در برابر پرخوری های خود توجه کنید به راحتی می توانید رفتارهای اشتباه خود را شناسایی و سپس با ایجاد فرمول های صحیح رفتار صحیحی از خودتان بروز دهید.
واکنش جسمی فرد چاق نسبت به سیر شدن، با واکنش جسمی افراد متناسب بسیار متفاوت است و توجه به این تفاوت می تواند به ما کمک کند که رفتار مناسبی داشته باشیم.
شناسایی واکنش های جسمی ما نسبت به رفتار غذایی ما می تواند تاثیر فوق العاده ای در توانمند شدن ما در لاغر شدن داشته باشد.
پیشنهاد می کنم فایل آموزشی فرمول های ذهنی چاق کننده را که برای شما دوستان عزیز آماده کرده ام را با دقت گوش داده و به توصیه های گفته شده عمل کنید.
برای لاغری با ذهن آنچه مهم است تغییر فرمول ها و افکاری است که درباره چاقی در ذهن خود داریم، و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما رضا عطارروشن
امتیاز 3.68 از 102 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
من میخوام یه گام دیگه در جهت متناسب شدن بردارم و خوردن خودم رو کنترل و مدیریت کنم .
یکی از مشکلات رفتار ی ما چاقها این هست که مدیریت در خوردن نداریم و در واقع غداها هستن که ما رو مدیریت میکنن یه عده از غذاها رو دوست داریم بیشتر میخورییم یه عده رو دوست نداریم کمتر میخورییم و یه عده رو خیلی بیشتر دوست دارییم و بیشتر میخورییم در واقع این مواد غدایی هستن که ما رو مدیریت میکنن و ما را وادر به خوردن میکنن .
از طرفی هم خیلی از واکنشهای عصبی و روحی رو خوردن ما تاثیر میزار ه مثلا افسرده باشیم یا ناراحت باشیم یا عصبی باشیم یا هیجان زده باشیم یا خوشحال باشیم ما بیشتر پرخوری میکنیم .
ما همیشه باید به دنبال تفاوت رفتارهای متناسبها و چاقها باشیم
تفاوت متناسبها و چاقها در فرمولهای ذهنی متفاوت هست و همین تفاوت در رفتارها باعث تفاوت در جسم ما میشه در صورتی که خیلیها توجیه اصافه وزن رو در ژنتیک و ارثی یا قرص و دارو و ….میدونن .
مغز ما مثل یه کاعذ سفیدی هست که با این فرم لهای چاقی پر شده و همین مغز ما هست که به ما دستور خوردن با این فرمولها رو میده و دیدید که خیلی وقتها ما سیر هستم اما پر خوری میکنیم در عین حالی که میدونیم سیر هستیم و نیازی نداریم پس ما باید ببینم چرا اینطوریم ؟
وما باید این فرمولهای چاقی رو کشف کنیم و به محدود کردن غذا و ورزش و قرص و… نیست ما انسانیم و عقل داریم باید رفتاری رو که به صرر ما هست برطرف کنیم و اگر بلد نیستیم برطرف کنیم از ضعیفی ما نیست چون بلد نیستیم .
شخصی که بارها برای متناسب شدن اقدام کرده ولی موفق نشده صعیف نیست خیلی هم توانمند بوده در واقع ادم صعیف یه بار انجام بده دیگه دنبال نمیکنه ولی منی که بارها به دنبال لاعری بودم و تلاش کردم به خودم افتخار میکنم و میبینم چقدر توانمند بودم من قبلا خودم رو که به یاد میارم این حرفم بیشتر برام واضح میشه که توانمندم چون من در هر شرایطی خاک و آلودگی خوزستان که این چند سال اینجا زیاد بوده من باشگاه رفتم باد و بارون شدید بوده من باشگاه رفتم و یا گرمای شدید خوزستان بوده اما من باشگاه رفتم پسر شیرخوارم رو داشتم که با چه دردسری از ۷ ماهگی پسرم با هر شرایطی بوده ولی آرومش کردم رفتم و دختر کلاس اولی رو هم کنار پسسر شیر خوارم داشتم اما بازم رفته و خسته بودم اما رفتم و …. هیچ وقت بهانه نیاوردم من رفتم غیر از اینه که همه ی این مثالها نشان از توانمندی و تعهد و علاقه و اشتیاق من برای لاعری بوده بماند که چقدر من دکتر تغدیه رفتم انواع رژیم و محدویت ها رو کشیدیم و همیشه داخل جمع و با نخوردنم و یا غذای خاص خودم رو بردم و جدا خوردم مورد تشویق بقیه قرار گرفتم که چه اراده ای داری که تو هیچ وقت غذای سفره رو نمیخوری و منم همیشه گفتم چون مجبورم و من عاشق لاغریم باید اینطور بخورم .
چقدر من این کارها رو تکرار کردم رزیم و ورزش ونتیجه داعمی نمیگرفتم چرا مقطعی میگرفتم ولی من لاعری رو برای همیشه میخواستم نه در یه مقطع خاص اما نااامید نمیشدم .
و زمانی که با این مسیر اشنا شدم به خودم گفتم اگر اون تعهد و انگیزه و لشتیاق خودم رو بیارم داخل این روش ذهنی بزارم صد در صد نتیجه میگیریم .
من خیلی زحمت کشیدیم برای لاعری ولی هیچ وقت نتیجه داعمی نبود نزدیک ۱۸ سال من رزیم و ورزش رو داشتم و ویه زمان کوتاه ولش می کردم اما دوباره رزیم ورزش رو دنبال میکردم تا ۷ سال اخر زندگیم که دیگه پشت سر هم رژیم و ورزش داشتم ولی نتیجه دلخواه رو نمیدیدم و فکر میکردم من یه مشکلی دارم و هیچ وقت به ذهنم نمیرسید که راه من غلط هست و مشکل داره نه خودم در واقع مثل این هست که به قول استاد من بخواهم برم مشهد ولی به جای اینکه در راه رسیدن به مشهد حرکت کنم اشتباهی در راه رسیدن به شیراز حرکت کردم و من به مشهد اصلا نرسیدم نه اینکه مشهد نبوده راه من اشتباه بوده و به جای دیگه رسیدم .پس من خوب راه و مسیرم رو انتخاب نکردم و از راه غلط رفتم .
پس هیچ وقت خودت رو سرزنش نکن و سرکوب نکن چون تو قدر تمندی راهت علط بوده
من با روش لاغری با ذهن اولین چیزی که به دست اوردم آرامش بود بعد احساس خوب و بعد رابطه ی عالی با خودم و بعد اعتماد به نفس و بعد رابطه ی عالی با بقیه و ….. دقیقا برعکس روشهای دیگه لاعری ک همش استرس و درد و ناراحتی بودن .
من توسط خداوند به این راه هدایت شدم و خدا رو شکر که من رو با این روش اشنا کرد پس من حتما نتیجه ی خوب رو میگیریم .
من هم کنجکاوم تفاوت رفتار چاقها و لاعرها رو درک کنم و بیبینم چقدر من رفتار داشتم که به من صربه زده و من رو از تناسب خارج کرده .
من همیشه از چاقی خودم بدم میومد و خجالت میکشیدم در واقع اضافه وزن صدها برابر جسم ما به روح ما ضربه میزنه.
و من وقتی متناسب بشم خیلی شرایط عالی پیدا میکنم از هر لحاط هم جسمی و هم روحی عالی میشم و هستم و بسیار تجربه ی دلپدیری هست ..
چرا چاقها اینقدر باید بخورن که از فشار جسمی متوجه بشن سیر هستن ؟چر ا باید با فشار شکمی یا خفگی یا ضربان قلب شدید یا حالت تهوع و .. بفهمیم و بعدش به دنبال خوردن چیزی بشیم بخوریم تا کمی سبک بشیم .
ولی متناسبها اصلا همچین کاری نمیکنن
متناسبی منطورم هست که رفتارهای صحیح دا شته باشه .
چرا متناسبها این موضوع رو درک میکنن و به اندازه میخورن چرا چاقها درک نمیکنن ؟؟
ما زمانی که در جسممون مشکلی داریمم یه واکنش در جسم ما پیدا میشه مثلا اگر سرما خورده باشیم و یا مریض باشیم ابریزش بینی و گلو درد داریم یا زمانی که چیزی به ما برخورد میکنه ما درد رو در جسممون و اون نقطه احساس میکنیم پس واکنش بدن همواره در برابر مشکلات هست .
پس هر وفت عدا بخوری و جسم ما واکنش نشون بده این مشخصه که ما اشتباه رفتار کردیم اما ما توجه نکردیم .
پس من بارها در حدی خوردم که دلم درد گرفته یا حتی استفراع میکردم و یا به دنبال خوردن یه چیز ترش بودم تا اون غدا رو هضم کنم و یا سنگین شدم طوری که نتونستم تکون بخورم بعد از غدا و خوابیدم و فکر میکردم این سیری هست ..
ادم چاق وقتی عدا میخوره باید یه حالت سنگینی رو احساس کنه که بفهمه سیر ولی متناسب صلا همچین احساسی نداره و خوردنش مثل بقیه کارهای جسمش هست مثل نفس زدن و یا پلک زدن و یا … اصلا فشاری برای انجام این کارها به هیچ شخصی نمیاد و حالا در خوردنم متناسبها بهشون فشار نمیاد و اتوماتیک هست و لی درچاقها خوردن اتوماتیک نیست و با فشار فیزیکی همراه هست .
اگر ما همیشه به حدی بخوریم که اون فشار رو نداشته باشیم موفق میشیم .
و اصلا نباید برای ما مهم باشه چه عذایی داریم میخوریم یا اینکه در چه جایی هستم من باید به غدا به عنوان یه ماده غذایی که نیاز جسم ما رو برطرف میکنه نگاه کنیم و نه اینکه معنای لدت بردن یا جبران کردن یا اینکه پولش رو دادم و …. اینا همه دیدگاه غلط هست که ما داریم
مثلا زمانی که داخل یه هتل هستیم و پولش رو دادیم میخواییم بیشتر بخورییم که جبران پول داده بشه ولی چرا بیشتر نفس نمیکشیم چرا ؟؟؟
چرا ما میخواییم اسراف نشه میخوریم ؟به حاطر اینکه پولش رو دادیم بیشتر میخوریم ؟به خاطر اینکه حالمون خوب بیشتر میخوریم ؟حالمون بد بیشتر میخورم ؟چرا ؟؟؟.
باید به این حس زشت و زننده سنگینی بعد از عدا نرسیم و باید این حس رو برای دهن بد کنیم که اجازه ندیم به اون برسیم
اگر جایی به این حد زننده و زشت خوردیم باید به خودمون چیزی بگیم که خودمون رو تنبیه کنیم و ذهن به این تنبیه نیاز داره و اگر این تنبیه نباشه تکرار میشه .
پس من برای این رفتار باید خودم رو سرزنش کنم چون من انسانم مگر حیوان هستم حتی درنده ترین حیوانات هم وقتی سیر هستن به کسی برای عدا حمله نمیکنن مگر بخوان از خودشون دفاع کنن پس چرا من اینطورم هر چی غدا موند روی سفره من میخورم هر چیزی در اطرافم بود من میخورم ؟؟؟چرا ؟؟
من میخوام این حالت سنگینی بعد از غذا رو از خودم دور کنم و باید الفاطی رو به خودمون بگیم کع تکرار نکنیم و برعکس اگر عالی رفتار کردی هم خودت رو تشویق کن و با این کار انگیزه بگیری برای ادامه دادن .
رفتار من باید انسانی باشه در حد یه انسان و نباید اجازه بدیم عداها برای من حد و مرز خوردن رو تعیین کنن و یا کارخانه ها با بسته بندی خودشون برای من مشخص کنن یا رستورانها برای من مشخص کنن باید چقدر بخورم چرا متناسبها به این چیزا اهمیت نمیدن و کاری به سلف سرویسها و عدای اطراف ندارن و هر چقدر بتونن میخورن ولی چاقها هر چقدر بزرگتر میخورن و هر چقدر سفره رنگینتر بازم میخورن
من باید رفتارم رو تنطیم کنم و رفتار صحیحی رو داشته باشم
من باید به واکنش جسمم بعد از عدا توجه کنم و اگر رفتار بد غذایی داشتم و درد شکم و سنگینی و حالت بدی و ..داشتم بدونم رفتار علط داشتم و باید این درد پرخوری و زیاد خوردن و سنگینی رو برطرف کنم و هیچ دارووی نداره فقط خودم باید برطرفش کنم .
من اینجا یه مثال برای خودم میارم چند شب پیش شب یلدا بود و یه سفره ی رنگین و عالی داشتیم و هم متناسب داخل حمع ما بود هم چاق داخل جمع ما بود ولی من به شخصه انتخاب کردم از چه غدایی به چه مقدار بخورم اگه قبلا بود هر چی در اطرافم بود باید میخوردم تا به این حالت زشت و زننده ی سنگینی برسم اما امسال اگاهانه عمل کردم چطور اگاهانه عمل کردم :
برام مهم نبود امشب فلان شب مثل بقیه شبها اگر گرسنه بودم میخوردم و اگر گرسنه نبودم و میل نداشتم نمیخوردم .
نمیگفتم فلان خوراکی مورد علاقه ی من باید بخورم نه چون اون حس سیری رو گرفته بودم نمیخوردم .و فکر نکردم خوشحالی امشب من با زیاد خوردن برابر هست .خوشحالی خودم رو با پوشیدن یه لباس زیبا که دوست داشتم نشون دادم از بودن در کنار خانوادم لدت بردم و با اهنگهای شاد گوش کردن لدت بردم و با خندیدن بیشتر و عکاسی و …. من بیشتر لدت بردم .
و من حتی طوری شد که از پفک و چیپس گدشتم و نخوردم و گفتم من یه مقدار میبرم فردا بخورم و الان جا ندارم و خیلی جالب بود برای خودم داخل یه پاکت گزاشتم و اوردم خونه و فردا شب چند دونه خوردم و این خیلی برای من نقطه ی خوبی بود چون هنوزم از چیپس و پفک گدشتن یکم سخت هست ولی مشخصه هر چقدر جلو تر میرم داخل این دورهای ذهنی تسلطم بر خودم بیشتر میشه و خودم رو در خوردن مدیریت میکنم و نمیزارم عذاها من رو مدیریت بکنن و سر سفره هم به جای اینکه دو ساندویچ رو کامل بخورم نصف یه ساندویچ رو خوردم پس هر چقدر دقیتر میشم میبینم خودم انتخاب کردم چقدر و چه مقدار از چه عدایی بخورم در این شب عالی با سفره ای پر از خوراکیهای مختلف خودم رو محک زدم و بازم از خودم راضیم و عالی بود
همیشه مواد غدایی هستن که خوردن ما چاقها رو مدیریت میکنن و ما هیچ مسولیتی در مقابل خوردنمون نداریم و این مواد غذایی هستن که مسولیت خوردن ما رو به عهده دارن و ما رو تحریک به خوردن میکنن ( من خودم قبلا هر شیرینی و کیک شکلاتی که با شکلات اضافه روش تزین شده بود و یا کلا کاکاییویی بود من فقط شروع به خوردن میکردم ودیگه هیچی متوجه نمیشدم ولی امشب خونه مادرم از همین مدل کیکهای دبل چاکلت بود و من به زور یه ذره خوردم و گفتم میل ندارم و اصلا دیگه نخوردم چون واقعا هیچ هوسم نشد واین یه تغییر بز رگ در من بود در کنار تمام تغییرات گذشته امدر این مسیر ) بعضیها با هر واکنش عصبی شروع به خوردن میکنن مثلا خستگی و یا سر درد و یا هیجانی شدن و یا ناراحت شدن سریع شروع به خوردن میکنن (منم قبلا با خوشحال بودن زیاد میخوردم ولی حالا خیلی مسلط شدم و وقتی خوشحالم متوجه هستم و به رفتارم نطارت میکنم ببینم میخوام بخورم و اگر دارم میخورم چرا میخورم ؟؟؟گرسنه هستم یا نه ؟؟؟ و همین آگاه بودنم کلی پیشرفت هست برای من و خوشحالم و هر چیزی رو به هر بهانه ای که مثلا خوشحالم وارد بدنم نمیکنم )
و همین رفتار چاقها باعث شده ما در موقعیتهای مختلف واکنش غذایی ما هم مختلف باشه اما این بر خلاف متناسبها هست( مثلا من در سفرها و یا عیدها و یا فضا سبز و پارک و دورهمی و یا رستورانها و یا خونه ی مادرم بیشتر میخورم) و چاقها این رو گردن ارث و ژنتیک میندازن اما تفاوت چاقها و متناسبها در ذهن اونها هست که ذهن چاقها دستور پر خوری رو صادر میکنه وممکنه ما سیر باشیم اما ذهن ما دستور خوردن رو صادر میکنه (منم قبلا اینطور بودم که سیر بودم اما ذهنم دستور پرخوری صادر میکرد ولی الان دیگه ذهنم خیلی فرق کرده خودم باورم نمیشه مثلا ظهر همسرم کباب کوبیده ی عالی خریده بود از جای مورد علاقه ی من و سیخ هاش هم خیلی معمولی هستن شاید بعضیا ام بگن خیلی کوچیک هستن و دوتا سیخش کم باشه و من هم قبلا با دوبرابر اینا شاید سیر میشدم اما امروز با یکی و نصفی من کاملاسیر بودم و دیگه نخواستم بخورم و بقیه اش رو دادم به همسرم و کمی بعد خودم متعجب بودم که چه رفتاری ناخود آگاه از من سر زد همون کبابها که قبلا خیلی دوست داشتم رو تو نستم یه مقدارش رو نخورم چقد عجیب و همینه که میگم ذهنم تغییر کرده .).
ما انسانیم عقل داریم و ار اده داریم خیلی راحت باید موضوعی رو که به ضرر ما هست اون رو بر طرف کنیم و انجامش ندیم و یا ا دامه ندیم و نباید بگیم چون ضعیف هستیم نمیتونم انجامش ندی
م باید بگیم ما راه درست رو بلد نیستیم و انسانهایی که بارها اقدام به لاغری کردن و اما نتیجه نگرفتن چون روش اشتباه بوده این افراد بسیار توانمند هستن و من هم جز این دسته بودم (چون بارها در حد ۲۰ و یاا ۳۰ کیلو و بیشتر لاعر شدم ولی ماندگار نبوده )و خیلی به خودم افتخار میکنم که منم جز این دسته بودم من بارها رفتم ورزش شدید داخل باشگاه در حالی که باد و بارا ن شدید و خاک بوده و دو بچه ی کوچیک داشتم اما هیچ وقت ترکش نکردم فقط مربی یا ورزشم رو عوض میکردم ولی رهاش نمیکردم و هیچ وقتم نتیجه دایمی نداشته و خیلی من تلاش و استمرار داشتم برای لاغری از طریق ورزش و ورژیم و اگر اون تلاشم رو بیارم اینجا صدر صدر موفق میشم و دوباره میگم من خیلی توانمند بودم و پشتکار و تلاش داشتم طوری که اگر یه روز به هر دلیلی باشگاه نمیرفتم از مربی تا مدیریت باشگاه نگرانم بودن که چرا نرفتم چون تحت هر شرایطی ورزشم رو ترک نمیکردم ولی چون مسیر اشتباه بوده من نتیجه نگرفتم ولی من خیلی توانمند بودم (جسم من مشتاق لاغری هست فقط کافیه راه درست رو بهش نشون بدم که اونم آموزش لاِغری هست با صبر و تعهد و استمرا و اشتیاق ) .
من هم زمان با انجام تمرینای ذهنی فقط وزن و سایزم تغییر نکرد بلکه روحیم و آرامشم هم عالی شده و ارتباطم با خودم عالی شد ه ایمانم و توکلم بهتر شده بر خلاف گذشته ام که با ورزش،و رژیم من در زجر و سختی بودم و همیشه حالم بد بود و من افسرده بودم و هیچ وقت نتایج خوبی برای همیشه دریافت نکردم و لی در این مسیر عالی من همیشه دارم نتایج رو میبینم و این هدایت خدای مهربان من هست که با این دورها و سایت آشنا شدم .
من همیشه به دنبال تفاوتهای رفتاری چاقها و متناسبها هستم و متوجه شدم که کجا چه رفتار ی به من ضربه زده و من رو از مسیر درست تناسب اندام خارج کرده .
و من وقتی چاق بودم همیشه چاقی به ذهن من خیلی فشار میورد صدها برابر جسم به ذهن من فشار میورد ( مثلا چاقم چقدر زشتم یا انگار پیر زنم یا اینکه چاقم چقدر بد تیپم و یا چاقم فلان لباس رو نپوشم که مسخرم بکنن) .
و کافیه ما متناسب بشیم جهان ماعالی میشه و همه چیز در ما تغییر میکنه مثلا تمام بیماریها از جسم ما خارج میشه و ما احساس سبکی و آرامش و … میکنیم .
چرا ما که اضافه وزن داریم از فشار جسمی باید متوجه بشیم که سیر هستیم ولی یه فرد متناسب در انبوه غذاها که قرار بگیره بازم رفتارش متناسب هست
چه اختلافی بین من و متناسبها هست ؟؟ومن از فشار شکمی متوجه میشم ولی اونها به اندازه نیاز میخورن و ماباید توجه کنیم و آگاه باشیم که هر وقت در بدن ما مشکلی باشه بدن ما واکنش نشون میده مثلا وقتی سرما خورده باشیم آبریزش بینی و گلو درد داریم یا وقتی که پای ما جایی میخوره پای ما در میگیره و در هر صورت بدن در مقابل مشکلات واکنش نشون میده حالا هر وقت ما غدا بخوریم و احساس خفگی کنیم یا ضربان قلب بره بالا و یا نفس نفس بزنیم و یا شکممون درد بگیره ما داریم به بدن خودمون ضربه میزنیم ولی اشتباه متوجه شدیم که این نقطه ی سیری هست و چاقها حتما باید به حالت سنگینی در بدنمون برسیم که بفهمیم سیریم (چون خوردن ما چاقها اتوماتیک نبوده و دستی به وسیله خودمون انجام میشده و این بلا رو به سر خودمون می آوردیم و من یادم بعضی وقتها درموقعیتهای خاص اینقدر میخوردم تا خیلی ببخشید استفراِغ میکردم در این حد پرخوری میکردم و یا اینکه انقدر سنگین میشدم و معده ام در میگرفت که تنها راهش رو انگشت کردن داخل حلق خودم و بالا آوردن میدونستم در این حد پرخوری میکردم و اذیت میشدم )ولی متناسبها بعد از غذا اصلا احساس سنگینی نمیکنن مثل تنفس کردن اونها و یا پلک زدن اونها خوردن هم اتوماتیک انجام میشه ولی چاقها اشتباه متوجه شدن سیری یعنی فشار آوردن به یه نقطه ی بدن و اگر میخواهیم همیشه به حدی غذا بخوریم که احساس سیری بکنیم و باید به غذا به عنوان یه ماده ی خوراکی نگاه کنیم که میخواد نیاز بدن ما رو برطرف کنه نه برای لذت و یا جبران کردن و یا پولش رو دا دم و یا اینکه اسراف نشه و … هست که این غلط هست مثلا بارها شده رفتیم داخل یه هتل که پولش رو دادیم چرا بیشتر غدا میخوریم چرا ؟؟این چه نگاهی هست ؟؟و ما همیشه برای لذت بردن برای ضربه زدن و برای سود یا منفعت کردن و یا خیلی کارها ی دیگه ما زیاد میخوریم و چرا ما اینطوریم ؟؟ (ما چرا داخل هتل که میریم بیشتر نفس نمیکشیم یا حموم نمیکنیم یا بیشتر نمیخوابیم چرا فقط بیشتر میخوریم )ما باید به این حالت پرخوری حالت زشت و زننده بدیم و هر جا زیاد خوردیم به خودمون الفاظی رو نسبت بدیم که ذهن دیگه تنبیه بشه و تکرار نکنه و اگر نگیم ذهن دوباره تکرار میکنه و من باید برای پرخوری خودم حدی تعیین کنم که اگر بیشتر خوردم به خودم نهیب بزنم در طبیعت حتی درنده ترین حیوانات هم وقتی سیرن دیگه حمله نمیکنن مگر بخوان از خودشون دفاع کنن ولی من انسان چرا اینطورم ؟؟
من باید این حلالت سنگینی رو بعد از غدا رو از خودم دور کنم واگر انجام دادم خودم رو سرزنش کنم و بلعکس اگر رفتارم خوب بود خودم رو تشویق کنم که ذهن انگیزه بگیره و همیشه بگو رفتار من باید انسانی باشه و در شان یه انسان باشه و اجازه ندید شرکتها و بسته بندیها برای تو حد و مرز خوردن تعیین کنن ؟کی گفته دیگران باید برای ما حد و اندازه تعیین کن کی گفته؟؟؟ چرا متناسبها به این حد و اندازه ها توجه ندارن و به اندازه نیازشون مصرف میکنن و متناسبها اصلا کاری به مواد غذایی و زمانها و مکانها ندارن و اما ما هر چقدر پیترا بزرگتر میخوریم سفره رنگینتر ما میخوریم (من قبلا خودم با یه پیتزا اصلا راضی نمیشدم و دوتا رو کامل میخوردم تازه منتطر بودم اگر از بچهام موند یا همسرم اونم بخورم حتی اگر سیر هم بودم ولی میخوردم اما جدیدا من در خواست میکنم از شوهرم یکی بخریم برا دوتامون آخه زیاده و بزرگن مگر من چقدر میخورم و جالبه که میخورم و سیر هم میشم و هم بقیه تعجب میکنن و هم خودم ومن قبلا که با متناسبها میرفتم فست فودی و اونها به این شکل رفتار میکردن و من تعجب میکردم که چرا نمیخورین یعنی چی نمیتونم ولی حالا خودم دقیقا در همون حد میخورم و سیر هم هستم )
هر وقت بعد از غذا احساس سنگینی و شکم درد داشتی بدون رفتارت غیر انسانی بوده و خودت باید برطرفش کنی و هیچ دارویی نداره و این درد شکم و زیاد خوردن و سنگینی رو باید برطرف کنیم (من که موقع غذا به خودم میگم اول اینکه سیر هستی یا گرسنه و اگر گرسنه بودم واقعا شروع به خوردن میکنم و بعد میگم بدون هیچ خاطره ای و ذهنیتی از این غذا بخور و بگو به خودت که این غذا برای ادامه ی حیاط و زندگی من نیاز هست و من در حد رفع این نیاز جسمی خودم باید غذا بخورم مثل اکسیژن که برای بدن من نیازه هست و اگر دیدم دارم لقمه های اضافه بر میدارم سریع به خودم میگم من از اون حالت زشت و زننده ی سنگینی بعد از غذا متنفرم و میخوام سبک باشم و به یاد تعهدم و هدفم میفتم و ادامه نمیدم )
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم
فایل صوتی امروز :
ما باید خوردن خودمون رو کنترل کنیم و ما بابد واکنشهای خودمون به مواد غذایی رو مدیریت کنیم
و این ما هستیم که باید خودمون رو در مقابل مواد غذایی مدیریت کنیم نه اونها ما رو مدیریت کنن و ما رو تحریک به خوردن کنن و در چاقها واکنشهای روحی خیلی تاثیر گذارن در خوردن ، بعضیا فکر میکنن خستگی و یا سر درد و یا ناراحتی و … در خوردن ما تاثیر میزارن .
تنها تفاوت ما با لاغرها در واکنشهای غدایی ما و یا همان رفتار ما هست که تفاوت در جسم ما رو به وجود آورده نه ژنتیک و هورمون و ارث و .. که بعضیا استفاده میکنن برای توجیه چاقی خودشون .
چاقها و لاغرها در فرمولهای ذهنی با هم فرق دارن و اصلا نیازی به تغییر منوی خوردن و فعالیت جسمی نیست چون ما انسانیم و عقل داریم باید مساله ای رو که به ضرر ما هست پاکش کنیم .
فردی که اضافه وزن د اره و از روشهای مختلفی برای لاغری اقدام کرده ولی موفق نشده این فرد نباید خودش رو شکست خورده و ناتوان ببینه نه این فرد یک فرد شجاعی هست که بارها برای لاغری اقدام کرده. و روشهای مختلف رو انجام داده که راه های غلطی بودن این افراد افراد توانمندی هستن همه ی ما جز این افراد هستیم و و وقتی به گذشته ی خودمنگاه میکنم خیلی افتخار میکنم چون واقعا استمرار داشتم و چندین سال من برای لاعری تلاش میکردم و لاغر هم میشدم اما ماندگار نبود .
و منی که اینقدر پشتکار داشتم اگر ده در صد اون رو وارد این راه کنم موفق میشم .
و واقعا از وقتی وارد این دوره شدم کلی نتایج خوب مثل اعتماد به نفس عالی و خود باوری و روابط عالی و .. به وحود اومد که نشون میده این مسیر درسته .
همیشه به دنبال تفاوت رفتار در متناسبها و چاقها باشین و ببین این رفتار های متفاوت چقدر به چاقها ضربه زده و اونها رو از تناسب دور کرد ه
استاد قبلا حتی خجالت میکشیدین که حتی بمیرن چون فکر میکردن اونجا هم باعث دردسر میشه و خیلی زجر میکشن و اضافه وزن بیشتر از جسم به روح ما فشار میاره .
تمام افرادی که در این راه قرار گرفتن دارن در مسیر صحیح به راهشون ادامه میدن .
و اما موضوع مهم این هست که افراد چاق چرا باید اینقدر بخورن که از فشار شکمی بفهمن سیر شدن و چرا باید اینقدر بخورن تا گلو ی اونها پر بشه که دیگه نتونن لقمه ها رو قورت بدن و به زور دیگه لقمه های آخر رو میخوردن و تازه بعدش هم به دنبال خوردن چیزی برای هضم کردن اونها و سبک کردن هستن و چرا این فرد متناسب در هر جایی باشه چرا زیاده روی نمیکنه و به اندازه میخوره .؟؟؟
وقتی به رفتارهای بدنی توجه کنید متوجه میشید هر وقت واکنش جسمی در ما به وجود میاد بدن ما مشکل داره مثلا وقتی در بدن ما دردی هست چون بدن ما ضربه ای خوره و وقتی ما سرما بخوریم بدن ما گلو درد و آبریزش بینی پیدا میکنه و یا وقتی شی برخورد میکنه به بدن ما ما دردمون میاد و یا حتی وقتی یک فرد متناسب صدایی در شکم و یا پیچش صدایی رو احساس میکنن متوجه گرسنگی میشن و غدا میخورن و اما در این مورد هم بدن واکنش نشون داده و متناسب رفعش کرده حالا در نطر بگیر وقتی داری غدا میخوری و بدن واکنش نشون میده مثلا به نفس نفس میوفتی و یا ضربان قلبت میره بالا و یا احساس خفگی و در د شکم داری در اینها بدن داره واکنش نشون میده به این شکل در مقابل پرخوری اما ما توجه نداریم و فکر میکنیم این صحیحش هست .
در چاقها فکر میکنن سیری مساوی هست با فشار شکمی و باید در اون حد بخورن که فشار شکمی احساس کنن و فرد چاق باید اینقدر بخوره که احساس،سنگینی رو حس کنه که متوجه بشه سیر شده اما فرد متناسب به هیچ وجه اینطور نیست و بعد از خوردن سنگین نمیشه و خوردنش مثل سایر اعمال اون هست مثل پلک زدن اون مثل تنفسش و ضربان قلبش … هست و دیدیم ما با تنفس و ضربان قلب و اینا بهمون فشار نمیاد اما چرا از خوردن به ما فشار میاد چون اشتباه فکر میکنیم سیری مساوی هست با تغییر فیزیکی و باید به جایی از بدن فشار بیاد و ما باید قبل از رسیدن به این حالت دست بکشیم و نباید برای ما مهم باشه چه ماده ی غذایی مصرف میکنیم و یا اینکه در چه مهمانی هستیم بلکه باید غدا به عنوان یک ماده که نیاز بدن من رو تامین کنه مفهوم بشه نه به معنای ماده ای برای لذت بردن جبران کردن و یا جبران پولی رو که دادن و .. باشه یا به معنای اسراف نشدن بخوریم و این نگاه باعث میشه ما بیشتر بخوریم چرا وقتی میری هتل همش میگی من باید ببشتر بخورم تا حالشون رو بگیریم چرا همش به فکر خوردن بیشتری که جبران پولت رو بکنه چرا بیشتر نفس نمیکشی این چه دیدگاهی هست که ما داریم ؟؟؟جرا از غدا برای هر عنوان دیگه استفاده میکتیم چرا از غدا برای ضربه زدن سود کردن و برای اینکه به نفع ما باشه و برای اینکه اسراف نشه و برای لذت بیشتر بشه و برای اینکه دور نریزیم و ….. و برای هر چیزی از خوردن استفاده میکنیم و اگر این کار رو نکنیم خود به خود لاغر میشیم .
قبل از رسیدن به اون احساس فشار شکمی باید دست از خوردن بکشیم و اون احساس پرخوری و فشار شکمی اینقدر باید زشت و زننده باشه در ذهن ما که حتی نسبت بدی به خودمون هم بدیم و اینقدر حس بدی در ما ایجاد کنه که نزاره به اون حالت برسیم .
چند وقتی هست یه عناو ینی رو برای خودم در نظر گرفتم و وقتی پرخوری کردم میگم مگر تو فلانی که اینطور میخوری ؟؟
این تنبیه برای ذهن چاق نیاز هست و به خودمون باید نهیب بزنیم و خودمون رو باید سرزنش کنیم برای این رفتار و بگو من مگر انسان نیستم که اینطور رفتار میکنم ؟؟؟ و به خودت بگو کدوم حیوان در طبیعت اینطور هست؟؟؟؟ حتی درنده ترین حیوانات هم اینطور نیستن وقتی سیر هستن به چیزی حمله نمیکنن پس چرا من انسان باید هر بار که عدا میخورم با این حالت از روی میز عدا بلند بشم چرا ؟؟؟؟هر غدایی میمونه من باید بخورم چرا ؟؟؟ هر غدایی روی سفره هست من باید بخورم چرا ؟؟؟؟؟ از امروز سعی کنید اون حالت سنگینی و سیری بعد از غدا رو دور کنید و به خودتون لقب بدید اگر من اینطور شدم باید خودم رو تنبیه کنم و وقتی خوب رفتار کردی خودت رو تشویق کن و اگر بد رفتار کردی خودت رو سرزنش کن.
رفتار ما باید انسانی باید باشه و در شان یک انسان رفتار کنیم و اجازه ندیم غذاها برای ما حد مصرف انتخاب کنن و یا اینکه بسته بندی شرکتها برای ما حد مصرف انتخاب کنن مثلا چون یک نوشابه هست ۵۰۰ میلی لیتر هست من باید همش رو بخورم و یا کی گفته یک پیتزا یک نفره هشت برش باید باشه چرا فرد متناسب به حجم غدای بسته بندی و قابل مصرف یک نفر توجه نداره به میزان نیاز بدنش توجه داره و یا اینکه چرا متناسب به تنوع غدایی اهمیت نمیده و به اندازه نیازش میخوره اما فرد چاق هر چقدر بزرگتر و بیشتر میخوره و هر چقدر سفره متنوع تر باشه میخوره ؟؟
ما باید رفتارمون رو تنظیم کنیم و رفتار صحیح بروز بدیم و به واکنش بدن بعد از خوردن توجه کنید اگر فشار شکمی درد و سنگینی داشتید بدونید بد رفتار کردید و باید اون رو برطرف کنید وهیچ دارویی نداره و فقط خودتی که باید درد پرخوری و فشار شکمی رو برطرف کنید تا بتونید به سمت تناسب حرکت کنید .
درراین مسیر هر روز استمرار داشته باشید .
برداشتمن از فایل :
من دقیقا تمام توجهم و تمام تلاشم برای همین قضیه هست چون خیلی از عادتهای پرخوری رو دیگه ندارم حرص، ولعها رو ندارم تحریک به خوردن غذاها خیلی در من کمتر شده و ریزه خواری تقریبا ندارم با چایی شیرینی خوردن ندارم شاید هر از گاهی باشه چون مصرف چایی ام کم هست شاید یک بار در روز چایی بخورم شاید هم نخورم و هر چیزی رو فرصت برای خوردن نمیبینم مثل تولد و تفریح و سفر و دورهمی و … ولی هنوز باید عالی روی خودم کار کنم که سیری رو درست اجرا کنم و قبل از فشار شکمی غدا رو رها کنم و به اون حد نرسم فارغ از اینکه چه غدایی هست و یا اینکه کجا هستم و یا اینکه پولش رو دادم و یا اینکه اسراف نشه و ….من باید به اندازه بخورم و اگر زیاد بخورم طبق دوره ی کنترل اشتها من خودم رو تنبیه میکنم و اگر خوب خوردم خودم رو طبق جدول تمرنی تشویق میکنم و بارها میگم آفرین بازم عالی بود و خوب از پس انجامش براومدی و واقعا خوب دارم جلو میریم و دقیقا برعکس گدشته ی خودم شدم و اون حالت فشار شکمی برای من بسیار حالت زشت و زننده ای شده که اگر به این حالت برسم بارها به خودم میگم چرا چی شد که اینطور رفتار کردم ؟؟؟ نود درصد اوقات هم دلیلم این بوده که من این غذا رو خیلی دوست دارم اما در فایل قبلی گفتیم باید بدون هیچ خاطره ای و سناریویی عذا بخوریم فقط برای رفع نیاز جسم بخوریم و به غدا به عنوان یک وسیله برای رفع نیاز جسم نگاه کنیم و ما بدون هیچ تغییر فیزیکی در بدنم باید احساس سیری رو درک کنم و غدا رو کنار بزارم که من همیشه این احساس،سیری رو درک میکنم و ۸۰ یا ۹۰ در صد اوقات به موقع رها میکنم و ده درصد اوقات مغلوب ذهن چاقم میشه و علاوه بر سیری چند لقمه اضافه میخورم اما متناسبها به هیچ عنوان اینطور نیستن نمونه ی واضحش دختر خودم و خواهر همسر خودم و یا خواهر خودم به هیچ وجه در هیچ زمانی پرخوری نمیکنن و به اندازه نیاز میخورن و اصلا براشون مهم نیست که چه غدایی جلوی اونها هست و هیچ سناریویی برای هیچ غذایی ندارن و دقیقا به اندازه نیاز جسمشون میخورن و حالا که منم در این مسیرم بیشتر اوقات همینطور میخورم و از خودم راضیم و قبلا که زیاد میخوردم و همیشه هم گرسنه بودم و اینقدر میخوردم تا حالت تهوع میگرفتم و خیلی عذر میخوام بالا میوردم چون سالها در رژیم بودم به قول دکتر و اطرافیان میگفتن معده ی تو کوچیک شده اما ذهن چاق من رو وادار به پرخوری میکرد طوری که از درد شکم به خودم میپیچیدم باید چیز ترشی مثل سرکه ی سیب و اب غوره و یا آب لیمو ترش و یا … میخوردم تا شاید کمی بهتر بشم و یا استفراع میکردم و همیشه علت این کارم رو اشتهای زیادم میزاشتم و میگفتم دست خودم نیست اشتها دارم اما الان که در دوره هستم اصلا اشتها رو قبول ندارم که وجود فیزیکی داشته باشه در بدن من و هر گز به اون حد نخوردم و نمیتونم بخورم و با خوردن نصف اون موقع ها احساس،سیری میکنم و یا حتی فشار شکمی دارم که بازم نشون میده باید کمتر بخورم که بسیار در این مدت روی خودم کار کردم که ذهنم با من همراهی کنه و من بیشتر نخورم . من در ذهنم پرخوری رو قرار دادم با کار شیطانی کار بسیاز زشت و کار ی که بعدش باید تنبیه بشم کاری که از تناسب دلخواهم من رو دورم میکنه کاری که حال روحی و جسمی من رو بد میکنه کاری که هیکل من رو به حالت بسیار زشت و ناجور ی میرسونه .کاری که من رو سنگین میکنه کاری که فشار شکمی و حالت تهوع و دل پیچه دارم کاری که ..
به اندازه خوردن در ذهنم مساوی هست با سبکی و با حال خوب و با بودن در بهترین حالت روحی و جسمی و من رو به سمت تناسب هل میده و من رو در اندام ایده الم قرار میده و من رو به خدای درونم نزدیکتر میکنه کاری که بدون وابسته بودن به هیچ عامل بیرونی من رو به تناسب میرسونه و کاری که بسیار در من احساس توانمندی به وحود میاره .
من باید بتونم وقتی احساس سیری کردم دبگه به غدای در بشقابم کاری نداشته باشم و اون رو رها کنم و این کار و دیدن اون چند لقمه ی نخورده احساس توانمندی و خود باوری در من به وحود میاره که منم میتونم و چقدر حس خوبی هست و من اگر با وجود سیری خوردم اما این لقمه های اضافه روبخورم بایداونها رو مثل غول چاقی بدونم که وارد بدنم میشن و تمام بدنم رو چاق میکنن و لاغری د روجود من هر روز با تکرار این کار کمرنگتر میشه و زورش کم میشه و این چاقی هر روز در بدن من بزرگتر و با زور بیشتر میشه و کل بدنم رو میگیره .
سلام دوست هممسیر من
چقدر عالی نوشتید و توضیح دادید من که لذت بردم واقعا کامنت شما ارزنده و مفید و پر از آگاهی بود برای من .
امیدوارم به اندام رویایی خودتون به همراه سلامتی کامل برسید و لدت ببرید