اگر چاق هستید به این دلیل نیست که چاقی شما ارثی است یا سوخت و ساز بدن شما پایین است بلکه شما به این دلیل چاق هستید که فرمول های ذهنی چاق کننده را در خود ایجاد کرده اید و سال هاست از آنها در زندگی روزمره استفاده می کنید.
ما به دلیل ایجاد فرمول های چاق کننده در ذهنمان چاق شده ایم اما هر بار خواستیم لاغر شویم به سراغ تغییر رفتارهای چاق کننده خود رفته ایم.
به ما گفتند چاق هستیم چون از هر غذایی استفاده می کنیم به همین دلیل برای ما برنامه های غذایی نوشتند که اگر می خواهید لاغر شوید باید طبق این برنامه غذایی غذا بخورید.
به ما گفتند چاق هستیم چون فعالیت بدنی پایینی داریم و اگر می خواهیم لاغر شویم باید روزانه به این مقدار پیاده روی یا ورزش کنیم تا لاغر شویم.
هر دلیلی برای چاقی ما عنوان شده است بر اساس واکنش جسمی بوده است و هیچ توجهی به فرمول های ذهنی نشده است.
در سال هایی که چاق بودم هربار که تصمیم می گرفتم با رژیم گرفتن لاغر شوم بهانه چاق شدن را استفاده از فلان ماده غذایی می دانستم و سعی می کردم از آن ماده غذایی کمتر مصرف کنم یا در بهترین حالت هرگز مصرف نکنم.
به عنوان مثال متوجه شده بودم علت چاقی من خوردن برنج است. بنابراین سعی می کردم کمتر برنج بخورم یا اگر هم می خورم به تعداد فقط چند قاشق برنج بخورم و به جای خوردن غذا از سالاد و سبزیجات برای سیر کردن خودم استفاده می کردم.
این تلاش من با تمرکز بر واکنش جسمی (خوردن) بود و به همین دلیل نتیجه ای در لاغر شدن دائمی من نداشت.
درست است که در آن مدتی که برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و دلیل آن را نخوردن برنج می دانستم اما از آنجایی که تا ابد نمی توانستم برنج نخورم و بالاخره خوردن برنج را شروع می کردم با دو سه مرتبه برنج خوردن دوباره چاق می شدم.
در این مثال خوردن برنج واکنش رفتاری من بود که نقشی در چاقی و لاغر شدن من نداشت.
نگاه و تصوری که من درباره مصرف برنج داشتم فرمول اصلی بود که باعث چاق و لاغر شدن من می شد.
من تصور می کردم برنج باعث چاقی می شود به همین دلیل اگر برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و اگر برنج می خوردم دوباره چاق می شدم.
فرمول های مشابه در باره سایر مواد غذایی در ذهن من وجود داشت.
درمورد نان، تخم مرغ، سس مایونز، پیتزا، کلوچه، شکلات و بسیاری از مواد غذایی فرمول هایی در ذهنم ایجاد کرده بودم که سبب شده بود به مرور به شرایطی برسم که عقیده داشتم آب هم می خورم چاق می شوم.
هرچه فرمول های بیشتری درباره تاثیر مواد غذایی بر جسم در ذهن من ایجاد می شد ترس من از خوردن مواد غذایی بیشتر می شد و انتظار چاق تر شدن را داشتم.
در این شرایط اگر می خواستم لاغر شوم باید از آن مواد غذایی که آنها را باعث و بانی چاقی خودم می دانستم مصرف نکنم و به مرور لیست مواد غذایی چاق کننده به حدی زیاد شد که دیگر ماده غذایی باقی نمانده بود که درباره آن تصور چاق کنندگی نداشته باشم.
کار به جای رسید که دیگر نمی دانستم اگر بخواهم چاق نشوم از چه ماده غذایی باید بخورم چون تقریبا همه مواد غذایی را چاق کننده می دانستم.
درک تفاوت بین فرمول های ذهنی چاق کننده و رفتارها و واکنش های چاق کننده به ما کمک می کند تا با آگاهی بیشتری در مسیر لاغری با ذهن قدم برداریم.
در دوران کودکی و زمانی که از خوردن برنج می ترسیدم و آن را چاق کننده می دانستم سریال تلویزیونی در حال پخش بود که آداب و رسوم مردم ژاپن را نشان می داد.
غذای اصلی ژاپنی ها در صبح و ظهر و شب برنج بود.
از تماشای هر روز برنج خوردن آنها و اینکه همگی متناسب بودند تعجب می کردم و با خودم فکر می کردم اگر من هر روز برنج بخورم خدا می دونه چقدر چاق خواهم شد.
در مثالی دیگر بعضی از آشنایان ما بودند که علاقه زیادی به برنج داشتند و به گفته خودشان هر روز برنج می خوردند و بارها از زبان آنها شنیده بودم که تا برنج نخورم سیر نمی شم و حتی برخی از آنها برنج را با نان می خورند.
از دیدن رفتار آنها شگفت زده بودم که چرا آنها چاق نمی شوند ولی من اگر هفته ای به جای یک وعده برنج خوردن دو وعده برنج بخورم حتما مقداری چاق تر می شوم.
آن روزها دلیل این تفاوت در رفتار خودم با دیگران را استعداد چاقی می دانستم که آنها این استعداد را ندارند اما من سرشار از استعداد چاقی هستم.
اما امروز به وضوح می دانم که دلیل تاثیر برنج در چاق تر شدن من و تاثیر نداشتن برنج خوردن در چاقی آن افراد به دلیل تفاوت در فرمول های ذهنی من و آنها بوده است.
در ذهن من برنج عامل چاقی تعریف شده بود اما در ذهن آنها برنج غذایی خوشمزه و مقوی برای سیر شدن تعریف شده بود.
یادم می یاد حتی مادرم درباره نوع برنجی که آنها مصرف می کردند سوال کرده بود پون تصور می کرد شاید برنج هایی که ما مصرف می کنیم چاق کننده باشند اما مثلا برنج های شمالی چاق کننده نباشند.
تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود و همین الان هم دیدگاه مادرم درباره برنج چاق کننده است اما من مدت هاست تقربا هر روز برای وعده ناهار برنج می خورم و به هیچ وجه فرمول های ذهنی قبلی درباره برنج را در ذهنم ندارم.
دقت کنید در جمله بالا گفتم: “تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود”
اگر شما تصور می کنید که چاقی ارثی است به این دلیل نیست که از طریق ژنتیک چاقی به شما منتقل شده باشد بلکه به این دلیل است که عقاید خانواده شما درباره چاقی به ذهن شما منتقل می شود.
خانواده و اطرافیان ما دیدگاه های خود درباره موضوعات مختلف را به ذهن ما منتقل می کنند.
زندگی ما در جنبه های مختلف شبیه خانواده مان است اما توجهی به موضوعات دیگر نداریم به همین دلیل تصور نمی کنیم که میزان موفقیت در شرایط مالی را از خاواده خود به ارث برده باشیم اما یقین داریم که چاقی از خانواده به ما ارث رسیده است.
البته همین عقیده ارثی بودن چاقی نیز از طریق خانواده به ما منتقل شده است.
اگر می خواهید به شکل ساده و آسان لاغر شوید باید مهارت شناسایی فرمول های چاق کننده را کسب کنید.
مهارتی که در دوره ورود به سرزمین لاغرها و سایر دوره های لاغری با ذهن به شکل تخصصی آن را یاد می گیریم.
جهت افزایش مهارت خود در شناسایی فرمول های ذهنی باید به عامل ایجاد کننده هر وضعیتی در خود توجه کنید.
بعنوان مثال هر فرد چاقی از پرخوری کردن خود ناراحت است و هر بار که پرخوری می کند احساس عذاب وجدان دارد و خودش را سرزنش می کند و احساس بد چاق تر شدن در او شکل می گیرد.
شاید همه افراد چاق بارها تصمیم قاطع گرفته اند که پرخوری نکنند اما موفق به انجام ندادن پرخوری نشده اند.
حتی برنامه های رژیمی و لاغری با تاکید بر چگونه خوردن سعی در مهار پرخوری افراد چاق دارد.
اینکه به ما گفته می شد که باید آرام غذا بخوریم و هر لقمه را 20 تا 30 بار بجویم به این دلیل بود که آنها تند غذا خوردن را عامل پرخوری کردن و پرخوری کردن را عامل چاق شدن می دانستند.
از این رو سعی می کردند با دادن برنامه های غذایی و چگونه خوردن غذا پرخوری کردن افراد چاق را مهار کنند.
از آنجایی که پرخوری کردن یک واکنش جسمی است و تحت تاثیر فرمان های مغزی صورت می گیرد به هیچ وجه نمی توان با کنترل کردن میزان خوردن یا چگونگی خوردن افراد فرمول های مغزی آنها را تغییر داد.
به همین دلیل هر فردی که سعی کرده است از طریق آرام جویدن غذا بر رفتار پرخوری یا تند تند غذا خوردن خود غلبه کند نتیجه ای کسب نکرده است چون پرخوری نتیجه فرمول هایی است که در ذهن ما ایجاد شده است.
پس با تغییر فرمول های ذهنی می تواند واکنش های جسمی را تغییر داد نه با فشار آوردن به جسم.
لاغر شدن مهمترین آرزوی من بود. یادم میاد از سنین راهنمایی تلاش می کردم که لاغر بشم ولی همواره از تلاشی که انجام می دادم نتیجه ای نمی گرفتم و هر وقت هم با تلاش زیاد مقداری از وزنم کم می شد طولی نمی کشید که دوباره به وزن قبلی بر می گشنم.
از زمانی که به لطف خدا در مسیر لاغری با ذهن فرای گرفتم، نتیجه بسیار عالی در لاغر شدن کسب کردم و این روش به قدری عالی و آسان بود که تصمیم گرفتم به افرادی که نیاز به لاغر شدن دارند آموزش بدهم که از این طریق به رویای لاغری دست پیدا کنند.
فرمول های ذهنی خود در واکنش های رفتاری نسبت به غذاها را شناسایی کردم و به مرور فرمول های ذهنی متفاوتی برای لاغر شدن را در ذهن خودم ایجاد کردم و به مرور رفتار غذایی من تغییر کرد و جسم من مطابق با رفتار غذایی من شکل جدیدی به خود گرفت.
در دوره لاغری با ذهن همین فرمول ها را جهت لاغر شدن به علاقمندان آموزش میدهم و به لطف خدا نتایج عالی برای بسیاری از شرکت کننده ها شکل گرفته است.
جسم ما همیشه به رفتارهای ما واکنش های متفاوتی میدهد، در بیماری ها واکنش بدن ما به شکل کسل شدن و بی حالی است، واکنش بدن ما در زمان تشنگی، گرسنگی، نیاز به استراحت یا موارد دیگر متفاوت است.
چنانچه به واکنش جسم خود در برابر پرخوری های خود توجه کنید به راحتی می توانید رفتارهای اشتباه خود را شناسایی و سپس با ایجاد فرمول های صحیح رفتار صحیحی از خودتان بروز دهید.
واکنش جسمی فرد چاق نسبت به سیر شدن، با واکنش جسمی افراد متناسب بسیار متفاوت است و توجه به این تفاوت می تواند به ما کمک کند که رفتار مناسبی داشته باشیم.
شناسایی واکنش های جسمی ما نسبت به رفتار غذایی ما می تواند تاثیر فوق العاده ای در توانمند شدن ما در لاغر شدن داشته باشد.
پیشنهاد می کنم فایل آموزشی فرمول های ذهنی چاق کننده را که برای شما دوستان عزیز آماده کرده ام را با دقت گوش داده و به توصیه های گفته شده عمل کنید.
برای لاغری با ذهن آنچه مهم است تغییر فرمول ها و افکاری است که درباره چاقی در ذهن خود داریم، و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما رضا عطارروشن
امتیاز 3.68 از 102 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام
استاد عزیزم شما کاملا درستمی فرمایید که علت تفاوترفتاری ما نسبت به غذاها با متناسبها اینه که بلد نیستیم آگاه نیستیم نمی دونیم که رفتار صحیح کدومه رفتار صحیح رو یاد نداریم
هدایت شدیم به اینجا که یاد بگیریم
ومن یاد گرفتم که غذا فقط و فقط برای تولید انرژی مورد نیازم برای ادامهحیاته خدای مهربون این هنر و این علم رو به بشر آموخت که از مواد اولیه طبیعی غذاهای متنوع و خوش آب و رنگ وخوشمزه بسازه و میل کنهو علاوه به دریافت انرژی مورد نیاز لذت هم ببره و خدارو شکر کنه
ما حق نداریم برای هیچ مورد غیر از این از غذا استفاده کنیم
حق نداریم وقتی عصبی یا افسرده یا غمگین یا تنها یا خسته ایم دست به غذا ببریم اصلا غذا مال اینجور مواقع نیست
گاهی هم پیش می آد که همزمان با صرف وعده غذاییمون کهاتفاقا گرسنه هم هستیم بخاطر موضوعی خشمگین یا غمگین و یا دچارحالات احساسی ناخوشایند میشیم
اینجور مواقع باید از صرف غذا خوددار ی
کنیم تا حدااقل کمی به آرامش برسیم بفهمیم چی داریم می خوریم و پیام سیری رو دریافت کنیم این برای ارزشگذاری برای سلامتی و خودمون خیلی بهتره
ولی خیلی وقتها دچار احساسات ناخوشایند میشیم مثلا اسنرس و می دونیم که سیریم ولی باز برای تسکین استرس دست به غذا میشیم که نتیجه این رفتارا اضافه وزنه
باید متوجه احساسمون باشیم وقتی به سمت مواد غذایی می ریم از خودمون بپرسیم آیا واقعا گرسنه ای ؟ شایدم تشنه ای مغزت داره آلارم اشتباهی می زنه
یک لیوان آب بخوریم …..
عزیزم خانم کوثری سلام …چقدر باید از شما دوست خوبم تشکر کنم برای ثبت نظر خوبتون ، دستت طلا ژحمت کشیدی و نوشتی .باعث شدی یکبار دیگه نظر خودمو بخونم و یادآوری مجدد بهم بشه که هیچ دلیلی برای اضافه خوری و یا پرخوری پذیرفته نیست … ماهایی که مدتهاست در این مسیر هستیم هنوز مبتلاییم به اجرا کردن گاه و بیگاه فرمولهای چاقی ذهن …اگر ده بار درست عمل کنیم یک بار خطا می کنیم …جای شکرش هست که یک به ۱۰ خطا می کنیم و بیشتر داریم در مسیر درست حرکت می کنیم …
سلام الهام جان ،
خوبی خوشی ؟ الهی خوب و خوش باشی
الان دارم از عطاری برمی گردم عرق کامبوجا خریدم محصول کاشان …حالا فهمیدم که این محصول تایید وزارت بهداشت هم داره…از امشب مصرفشو شروع می کنم الهی که شفا باشه برام …ممنون از راهنماییت عزیزم
الهام عزیز ، ممنون از پیامی که فرستادی ، از شرح موفقیتت خوشحال شدم …
اینمحصول کامبوجا که میگی از عطاری بخرم مجوز ساخت از وزارت بهداشت هم داره ؟ شما که میگی چند وقتی هست دیگه چیزی تولید و عرضه نمی کنی …اگر این کامبوجا محصول ساخت خودته پس الان عطاری ها از کجا می آرن می فروشن ؟
عزیزم منم شهرای آذربایجانو خیلی دوست دارم ولی چون زبانشونو بلد نیستم تا حالا به اون شهرها سفر نکردم فقط یکبار چند سال پیش با مامان رفتیم سرعین اردبیل و لذت بردیم از هوای عالی ….
امیدوارم بازم قسمتم بشه برم …
امیدوارم یه روز از نزدیک ببینمت و میزبانت باشم و کلی از لاغری با ذهن با هم حرف بزنیم .و اصلا چند روزی کنار هم باشیم صبحها با هم فایل صبحگاهی گوش کنیم و شادی کنیم بعدم با هممیثاق نامه بخونیم چه کیفی میده یه دوستی اینطوری :))
دوست عزیزم الهام
دیدگاهتو خوندم عالی بود حتما نظرمو برسم خونه برات می نوبسم ..توی مسیر برگشت هستم به تهران …
اگه بدونی چقدر توی این شهر کوهپایه ای خنک به من و مامان خوش گذشت امروز ۱۳ روز شد که توی این شهر بهشتی گذروندم … واقعا نفس کشیدم شبا یخ می کردم توی بهارخواب ، دو تا پتو می کشیدم روم ،زیر پشه بند راحت و آسوده می خوابیدم ….جاتون واقعا خالی ، اینجا یه جای دیدنی داره به نام پارک سر چشمه ..اصلا از نظر منظره بینظیره .
عزیزم امیدوارم یه روز به این شهر بهشتی از توابع اصفهان بیایی و لذت ببری البته اگر بتونی شهریور بیایی که عالیه آفتابش کم جونتر میشه و روزهاش هر از گاه ابری میشه و خنک اما شبهاش بی استثناء واقعا خنک آخر شبا یخ می کنی انگار رفتی تو یخچال نشستی :))
حالا اگه بدونی چطور داخل اتوبوس خودمو تحویل گرفتم که تا مقصدم که پنج ساعت راهه راحت برم برسم …آخه من خودمو خیلی دوست دارم همه اش دنبال راحتی و آسایشم …عشقم بکشه از جون و دل فعالیت هم می کنم اگر نه فقط استراحت ….زیر پام یه صندلی متحرک گذاشتم تکیه گاهم یه بالشتک گذاشتم که حرکت و توقف ماشین ، اذیت نشم …
خلاصه که با راحنی تمام توی مسیرم ….منتظرم ببینم چه وقت سر و صدای شکمم در می آد یه چیزی بخورم یه تخم مرغ آبپز بدون نون برداشتم و یه مقدار انگور همین کافیه صبحانه صبح زود خوردم باز یه تخم مرغ آب پز با کمی نون و یه فنجون چای …..تازگیا کامل متوجهم احساس گر سنگی که بعد از نفخ و سوزش معده سراغم می آد با گرسنگی واقعی که همراه با قار و قور شکم هست فرق داره و دارم کاملا کاذب بودنشو تشخیص می دم اتفاقا جدیدن که به فرمول خوردن بعد از این حالت بها و اهمیت نمی دم و چیزی نمی خورم خیلی راحت ترم و از نخوردن دارم لذت می برم مگر اینکه سر و صدای شکممو حس کنم که یه جایی هست پایینتر از سر معده ….جالبه تا حال متوجه این موضوع نبودم …..امروز صبح ناشتا یه قرص اومپرازول خوردم خیلی بهترم چند دقیقه ای میشه که حس می کنم کمی سر معده ام ناراحته انگار داره میگه چیزی بخور ولی من نمی خورم میگم هنوز قار و قور شکمم که پایینتره درنیومده پس صبر می کنم و از نخوردن لذت می برم …دیگه به ساعت خاص برای خوردن اهمیت نمی دم ..هر وقت شکمم سر و صدا کرد غذا می خورم و سعی می کنم همراه با سیری کامله کاملم نباشه هنوز میل داشته باشم که دست بکشم …..به نظرم به کلید طلایی متناسب شدن دسترسی پیدا کرده باشم . الان مسافرصندلی کناری سیب تعارف کرد گفتم ممنون میل ندارم تشکر ،توی کیف خودم هست ، تشکر
ممنون الهام جون که پای صحبتام نشستی ..حتما از عطاری کامبوجارو تهیه می کنم ، ببینم این محصولو خودت درست می کنی به عطاریا می فروشی ؟
اگر اینطور باشه که خیلی عالیه
موفق باشی در مسیر تغییر کردن ….
سلام دوست بسیار خوب و عزیزم خانم خضرلو
از راهنماییت بی نهایت ممنونم حتما از عطاری تهیه می کنم …من مطمئنم اگر مشگل معده ام برطرف بشه حتما روی لاغرتر شدنم تاثیر مثبت می ذاره ….
اینو تهیه می کنم نتیجه اشو برات گزارش می کنم …
بازم از شما ،عزیز ،تشکر می کنم ..
سلام استاد عزیز،
امروز میرم با دقت دوره کنترل اشتها و پرخوری رو یکبار دیگه با دقت می خونم و نظرمو می نویسم .
اما جدیدن مطمئن شدم که علت عدم موفقیتم در ایجاد فاصله گذاری نسبتا زیاد مثلا ۶ ساعت بین وعده های غذاییم، وجود مشکل در جهاز هاضمه و سیستم گوارش منه … میشه گفت از زمانی که شروع به چاق شدن کردم مشکلات گوارشی و نفخ و سوزش سر دل برام بوجود اومد تا قبل از اون لاغر و متناسب بودم و همچین مشگلی نداشتم …
این ناراحتی گاهی به دلیل استرس یا فشارای عصبی که اینروزا اجتناب ناپذیره به اوج می رسه عصبی ترممی کنه یعنی هر وقت سر معده ام شروع به سوزش می کنه و احساس ورم و سنگینی پیش می آد حالت گرسنگی بهم غالب میشه …یعنی انگار این حالت برام تبدیل به یک فرمول شده و همیشه هم اجرا شده
فرمول : نفخ و سوزش = خوردن
با خوردن بسرعت بهبود پیدا می کنه و علائم حاد از بین میره و اعصابم بهتر میشه چون سوزش معده ام تسکین پیدا می کنه ولی ورم و بزرگی باقی می مونه همراه با بادگلو …. چند سال پیش به دلیل مشگل نفخ و ترش کردن معده ام آندوسکوپی شدم یکسری دارو مصرف کردم دیگه ترش نمی کنم ولی سوزش و نفخ از بین نرفته ….
در حقیقت اگر این بیماری باعث پرخوری شده باشه دلیلش خوردن روی سیری نبوده و نیست من واقعا احساس گرسنگی پیدا می کنم و فرمول ، اجرا میشه تا آروم بشم .
فعلا که شهرستانم از هوای گرم تهران فرار کردم اومدم یه چند روز از هوای کوهستانی و خنک شهر خوانسار استفاده کنم پس فردا برمی گردم تهران و حتما پیش پزشک میرم ببینم چه باید بکنم …
سلام دوست عزیز ومتعهدم
چقدر دیدگاهت عالی بود …جای تبریک داره ….
پرخوری از رفتارهای بسیار زشت افراد چاقه …. خودشونم می دونن که زشته اگر نه اینقدر دنبال یه راه حل یا یه دارو یا حتی عمل جراحی کوچک کردن معده برای کنترل اشتها و برای کم کردنش نبودن …. اما راه کم کردن اشتها و کنار گذاشتن عادت پرخوری ، خوردن یه داروی معجزه آسا و عمل جراحی نیست …. پرخوری اگر لذت نداشت تکرار نمی شد …اگر با اهرم رنج و لذت آشنا باشیم باید از طریق استدلال ومنطق بتونیم پرخوری رو از روی اهرم لذتی زودگذر برداریم و روی اهرم رنج بلند مدت بگذاریم ….
رفتار مقابل پرخوری دوتا کلمه اس یا اندازه خوردن یا کم خوردن …..
ماهایی که عاشق لاغری هستیم و می دونیم که پرخوری اجازه لاغر شدن رو نمی ده می خوایم بدون گذر از مرحله اندازه نیاز خوردن ،به مرحله کم خوری بریم و بدون رنج و مشقت با خوردن یه پیش دستی غذا سیر بشیم و به سرعت لاغر بشیم ..
به نظر من این یک تلاش بیهوده اس …اگر بتونیم از پرخوری به اندازه خوری صعود کنیم و خوردنهای بی اساس رو ازش بگذریم شاهکار کردیم و مدال تناسب اندام رو دریافت خواهیم کرد …اونوقت وقتی در این مرحله استاد شدیم می تونیم به کمتراز نیاز خوردن هم برسیم و عادت کنیم و لاغر بشیم ….
تا می تونیم باید به زشتی پرخوری بیشتر واقف بشیم … مثل همینمثالی که شما زدید حیوانات پرخوری ندارن پس چاق نمیشن اما متاسفانه انسانهای چاق که هر کدومشون اشرف مخلوقاتن با این رفتار بسیار زشت، دور از جون شما از حیوان هم پست تر میشن ….وچقدر تن آدم می لرزه وقتی به این حالت فکر می کنیم ….
خدا نمی خواد موجودی که اشرف مخلوقاته اینجور از مرحله انسانی خودش سقوط کنه و باعث سرافکندگی بشه …
پرخوری از شیطانه و هر گاه به دعوتش برای اضافه خوردن پاسخ مثبت می دیم در حقیقت با شیطان که دشمن ماست هم پیاله میشیم ما باید از پرخوری توبه کنیم چرا که گناهیست بس بزرگ ..
حالا دقیقا به چی میگیم پرخوری ؟
زمانی که سیر هستیم و بدن هیچ نیازی به انرژی نداره اقدام به خوردن کنیم ….
خوردن سر سیری با بهانه های بسیار متنوع از سوی چاقها انجام میشه کهما باید اونارو شناسایی کنیم جوری که هر گاه در چنین موقعیتهایی قرار گرفتیم از خوردن منصرف بشیم و این میشه عمل به رفتار صحیح …که تکرار اونها متناسب شدن رو به دنبال خواهد داشت ……
به نظرم خوردنهای عصبی و احساسی بیشترین سهم رو در پرخوری دارن …مثلا چاقها عادت دارن وقتهای بیکاری و احساس تنهایی میرن سراغ یخچال و کابینت خوراکیها و تنقلات
یا وقتی استرسی میشن ، یا وقتی خشمگینن دیدید در مواقع خشم با حرص غذارو می جون و دندانهارو روی غذایی که می خورن فشار می دن تا حرصشون بخوابه …یا وقتی غمگینن …
ولی اگر ما به رفتار متناسبها دقت کنیم می بینیم در مواقع احساسی راه حلهای دیگری غیر از خوردن دارن چون یادنگرفتن که مثلا خشم خودشونو با خوردن تسکین بدن مثلا یک لیوان آب می خورن و میرن قدم می زنن خوب ما باید یاد بگیریم این رفتارهای صحیح رو ….
باید به آموزش لاغری ادامه بدیم تا فرمولها در ذهن ، عوض بشه
فرمول پرخوری = لذت تبدیل بشه به :
پرخوری = رنج
پرخوری = هم پیاله شدن با شیطان
پرخوری = پایین آمدن عزت نفس
پرخوری = گناه بزرگ
پرخوری = حرام کردن نعمتهای خدا
پرخوری = حماقت
پرخوری = سقوط از مرحله انسانی به مرحله بدتر از حیوانیت
پرخوری = هیکل کج و کوله زشت و بدنما و در آخر
پرخوری = تبدیل شدن بدن به پارکینگ بیماریها
دوست عزیز باز هم از دیدگاه خوبت تشکر می کنم تلنگری شد به افکار لاغری و تبدیل شدن به کلمات لاغر کننده ….
مرسی از شما دوست خوبم