آسان ترین راه لاغر شدن روشی است که کاملا منطبق با زندگی روزمره شما و هم جهت با روشی باشد که از آن طریق چاق شده اید.
شاید در نگاه اول این عبارت که آسان ترین راه لاغر شدن استفاده از همان راهی است که چاق شده اید، عجیب و غیرمنطقی باشد اما برگشتن از همان راهی که رفته اید آسان تر از پیدا کردن راه جدید است.
علاقه مغز به انجام کارهای آسان
ما در زندگی روزمره بارها از خانه به قصد انجام کار یا تفریح و … خارج می شویم و به سمت مقصد حرکت می کنیم. اگر بخواهیم از مقصد به سمت خانه برگردیم به صورت ناخودآگاه از همان مسیری که آمده ایم به سمت خانه بر می گردیم.
این ویژگی مغز است که دوست دارد کارها را به ساده ترین شکل ممکن انجام دهد بنابراین برای برگشتن از مقصد به خانه اولین پیشنهاد مغز استفاده از همان مسیری است که از خانه تا مقصد طی کرده ایم.
سیستم عصبی مغز به این شکل است که برای ساده تر کردن تصمیمات فرمول های ذهنی را در جنبه های مختلف زندگی به کار می گیرد به همین دلیل استفاده از مسیرهای طی شده به دلیل در دسترس بودن اطلاعات و آشنایی که نسبت به آن مسیر دارم نسبت به انتخاب مسیرهای جدید همیشه برای مغز در اولویت قرار دارد.
از خانه تا محل کار و برگشتن از محل کار تا خانه برای مغز تفاوتی با رفتن از محل کار به پارک و برگشتن از پارک به محل کار ندارد.
مغز کاری به مبدا یا مقصدهای مختلف ندارد بلکه فرمول ذهنی درباره طی کردن مسیر بین مبدا و مقصد و بالعکس عمل می کند. به همین دلیل از هر مبدایی به سمت هر مقصدی حرکت کنید هنگام برگشتن پیشنهاد اول مغز برگشتن از همان مسیری است که طی کرده ایم.
چاقی و لاغری برای مغز تفاوتی ندارد و این شما هستید که باید تصمیم بگیرید تا چه زمانی می خواهید به مسیر حرکت خود به سمت چاقی ادامه دهید.
هر زمان تصمیم به لاغر شدن بگیرید برای مغز بهترین و آسان ترین راه لاغر شدن برگشتن از همان مسیری است که برای چاقی طی کرده ایم.
چرا چاق ها لاغر نمیشن
اولین قدم برای لاغر شدن تصمیم گرفتن برای توقف حرکت به سمت چاقی و برگشتن به سمت لاغری است.
هر فردی که اضافه وزن دارد خیلی وقت است به این نتیجه رسیده که باید لاغر شود. پس قدم اول را همه افراد چاق به خوبی بر می دارند اما دلیل اینکه چرا لاغر نمی شوند این است که برای برگشتن به سمت لاغری از آسانترین راه لاغر شدن حرکت نمی کنند. آنها از مسیر هایی برای لاغر شدن اقدام می کنند که برای چاق شدن از آن مسیرها حرکت نکرده اند.
وقتی از مسیری که برای چاق شدن رفته اید به سمت لاغری برنگردید طی کردن مسیر برای مغزتان سخت و دشوار به نظر می رسد و به همین دلیل خیلی زود از ادامه حرکت در مسیر اشتباه خسته شده و رها می کنید و دوباره به حرکت در مسیر چاقی که برای مغزتان آشناست بر می گردید.
بررسی مسیرهای اشتباه
برای درک بهتر موضوع مسیر چاقی و همسو بودن آن با مسیر لاغری برخی از روش های لاغری که قبلا استفاده کرده بودم را بررسی می کنیم.
در سی و پنج سال چاقی بارها تصمیم می گرفتم از برنامه های رژیمی برای لاغر شدن استفاده کنم.
انتخاب برنامه های رژیمی برای لاغر شدن به این دلیل پرمخاطب است که در دسترس ترین و منطقی ترین روش برای لاغر شدن است و از هرکسی درباره لاغر شدن سوال کنید اولین پیشنهاد او رژیم گرفتن خواهد بود.
هربار که به دلایل مختلف از چاق بودنم کلافه می شدم تصمیم قاطع می گرفتم که هرطور شده باید لاغر بشم.
با کمی تحقیق برنامه رژیمی که تنوع غذایی خوبی داشت و به نظرم اجرا کردن اون خیلی سخت نبود را پیدا کرده و شروع به رژیم گرفتن می کردم. در آن زمان آسان ترین راه لاغر شدن به نظر من رژیم گرفتن بود چون بارها از دیگران شنیده بودم که اتگه می خوای لاغر بشی باید رژیم بگیری.
روزهای اول به خاطر رنج چاقی و ذوق و شوق لاغر شدن به خوبی اصول برنامه رژیمی از نظر نوع مواد غذایی و مقدار تعیین شده را رعایت می کردم و احساس خوبی نسبت به لاغر شدن داشتم.
اما از آنجا که من برای چاق شدن از برنامه رژیمی استفاده نکرده بودم و طبق زمان بندی یا تعیین مقدار و نوع مشخصی از مواد غذایی چاق نشده بودم بنابراین روش رژیم گرفتن مسیر برگشت به سمت لاغری نبود چون هیچ مطابقتی با روش چاقی من نداشت.
من برای چاق شدن هیچ برنامه غذایی استفاده نکرده بودم. برای چاق شدن غذای خودم رو اندازه گیری نمی کردم و ترازو و قاشق و ابزار اندازه گیری غذا نداشتم.
بنابراین بعد از چند روز که از اجرای دقیق برنامه رژیمی می گذشت انتظار لاغر شدن به دلیل رژیم گرفتن در ذهنم ایجاد می شد و به مرور ذوق و شوق و هیجان روزهای اول فروکش می کرد و این شروع سخت شدن مسیر لاغری از طریق رژیم غذایی بود.
به محض اینکه ذوق و شوق اجرای رژیم کم می شد حرف و حدیث ها و گفتگوهای ذهنی درباره سخت بودن رژیم و کلافه شدن از محدودیت و … شروع می شد. از آنجا که من برای چاق شدن رژیم نگرفته بودم بنابراین نمی توانستم برای مدت طولانی رژیم بگیرم و بالاخره بعد از چند روز یا هفته رژیم را رها می کردم و به مسیر چاقی که از قبل بلد بودم و بودن در این مسیر برام راحت بود بر می گشتم و خیلی زود همه چیز مثل روز اول می شد.
به این نکته توجه کنید دلیل رها کردن برنامه رژیمی این است که در ذهن ما مسیر چاقی به دلیل اینکه مدت طولانی مورد استفاده قرار گرفته است مسیر راحت و آسانی می باشد بنابراین رژیم گرفتن به دلیل جدید بودن مسیر حرکت برای ذهن جدید و سخت می باشد و به دلیل عدم هماهنگی بین مسیر چاق شدن و لاغر شدن تحت فشار ذهن قرار گرفته و رژیم را رها می کنیم.
در مورد استفاده از ورزش کردن برای لاغر شدن نیز دقیقا همون شرایط رژیم گرفتن در ذهن من رخ می داد و به همین دلیل هیچ وقت نتوانستم برای مدت بیش از یک ماه ورزش کنم و به هر بهانه ای بود ورزش کردن را رها می کردم.
در مورد افرادی که سالهاست برای لاغری تلاش می کنند ولی لاغر نمی شوند موضوع به این شکل است که در مغز آنها ورزش کردن به عنوان یک مسیر جدید پذیرفته شده است چون مدت هاست این فعالیت تکرار شده است اما به این دلیل که ورزش کردن مسیر برگشت چاق شدن نیست این افراد عادت کرده اند که هر روز یا هفته ای چند روز ورزش کنند اما لاغر نمی شوند.
شاید این افراد برای لاغر شدن یا چاق نشدن ورزش می کنند ولی در ذهن آنها ورزش کردن هیچ ارتباطی با لاغر شدن ندارد چون آنها با ورزش کردن چاق نشده اند که اکنون با ورزش کردن لاغر شوند. بنابراین سالها ورزش می کنند اما لاغر نمی شوند.
از هر روشی برای لاغر شدن اقدام کنید تفاوتی ندارد فقط به این دلیل که از آن روش برای چاق شدن استفاده نکرده اید هرگز نمی توانید با استفاده از آن روش لاغر شوید.
آسان ترین راه لاغر شدن
بعد از ۳۵ سال چاق بودن و استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن به لطف خدا در سال ۱۳۹۳ ایده استفاده از قدرت ذهن برای لاغر شدن در ذهن من شکل گرفت.
هرچه بیشتر در مسیر یادگیری لاغری با ذهن ادامه دادم برخلاف تلاش های قبلی ام برای لاغر شدن مشتاق تر می شدم.
هفته ها و ماه ها می گذشت و من تغییر خاصی در اندام و شرایط جسمی ام مشاهده نمی کردم اما از نظر ذهنی بسیار به این روش علاقمند شده بودم و مقاومت ذهنی برای ادامه دادن روش لاغری با ذهن نداشتم.
هر روز مثل گذشته از غذاهایی که همه می خوردند استفاده می کردم و تغییری در ساعت غذا خوردن، مقدار یا نوع غذایی که می خوردم ایجاد نشده بود و تمرینات ذهنی که برای لاغر شدن انجام میدادم هیچ تداخلی با مسیر زندگی عادی من نداشت.
به همین دلیل ذوق و شوق من برای یادگیری و درک استفاده از قدرت ذهن برای لاغر شدن بیشتر می شد و هر روز زمان زیادی برای انجام تمرینات صرف می کردم.
مدت ها گذشت و به لطف خدای مهربان نشانه های تغییر جسم در من ظاهر شد و علاوه بر ذوق و شوق قبلی اینبار اطمینان از نتیجه گرفتن هم به انگیزه قبلی من اضافه شد.
زمانی که به شکل واضح لاغر شده بودم درک کردم که تنها دلیل اینکه من این روش را ماه هاست دارم دنبال می کنم و لاغر شدن این است که تداخلی با زندگی روزمره من نداشته است و دقیقا روشی بوده که همسو با مسیر چاقی می باشد.
مسیر چاقی هم تداخلی با زندگی روزمره من نداشت و به راحتی از هر غذایی به هر اندازه ای که دوست داشتم می خوردم و در مسیر لاغری با ذهن هم دقیقا همین شرایط برقرار بود.
بنابراین به این نتیجه رسیدم که آسان ترین راه لاغر شدن استفاده از روش لاغری با ذهن است چون تنها روشی است که همسو با مسیر چاق شدن است و دقیقا من به همان روشی که در این دوره در تلاش برای لاغر شدن هستم چاق شده بودم.
آسان ترین راه چاق شدن
همه افراد چاق به یک شکل چاق شده اند و آن از طریق برنامه ریزی ذهن برای چاق شدن بوده است.
بخش یادگیرنده مغز در بدو تولد مانند لوح سفیدی است که آماده یادگیری است.
هر اطلاعاتی از طریق حواس پنجگانه به مغز برسد ذخیره شده و مورد پردازش قرار میگیرد و به مرور نمای داخلی مغز از دنیای پیرامون ایجاد می شود.
شنیده ها و دیده های ما بخشی از اطلاعات وارد شده به مغز هستند.
قرار گرفتن در معرض شنیده های اطرافیان درباره چاقی سبب ورود اطلاعات درباره چاقی و ایجاد فرمول های ذهنی چاقی در ذهن می شود.
دیدن رفتارهای اطرافیان و واکنش های آنها نسبت به مواد غذایی و صحبت هایی که قبل از خوردن و بعد از خوردن درباره غذاها و چاق شدن و تاثیر غذا در چاق شدن و … باعث شکل گیری عادت ها در ما می شوند.
به این ترتیب ما نه تنها عادت های رفتاری اطرافیان خود را می آموزیم بلکه عادت های افکاری و گفتاری آنها را نیز یاد می گیریم و ترکیب عادت های رفتاری با عادت های فکری و گفتاری نتیجه زندگی ما را رقم می زند.
بر اثر تکرار و زیاد شدن به مرور افکار چاق کننده نمای داخلی مغز از وضعیت چاق جسمی تشکیل می شود. این در حالی است که هنوز جسم وارد مرحله اضافه وزن نشده است. فقط بخاطر ایجاد فرمول های چاق کننده در ذهن و شکل گیری انتظار چاقی تصاویر چاق از وضعیت جسمانی در مغز ایجاد میشود.
مغز بر اساس تصویری که ایجاد شده است شروع به شکل دادن به جسم می کند و بعد از مدت مشخصی جسم فرد مبتلا به چاقی می شود.
این روند خلاصه شده و ساده چاقی با ذهن است.
چرا لاغر نمیشم؟!
اگر رویای لاغر شدن دارید و بارها برای لاغر شدن تلاش کرده اید اما نتیجه نگرفته اید باید بدانید که لاغر شدن با حذف موانع ذهنی امکانپذیر می شود.
در همه سال هایی که برای لاغر شدن تلاش می کردم به هر چیزی که مانع لاغر شدن من می شود فکر می کردم الا قدرت ذهن خودم.
- بارها با خودم می گفتم چون تابستان است و مدرسه ها تعطیله و بیشتر در خانه هستم نمی تونم لاغر بشم.
- یا فکر میکردم بخاطر فلان دوستم هست که هر روز باهاش میرم بیرون و حتما یه چیزی باید بخوریم.
- یه وقتهایی هم مهمانی رفتن یا مهمان دعوت کردن های مادرم را مانع لاغری خودم می دانستم.
و در تمام آن سالها در خواب هم نمی دیدم که ذهن خودم مانع لاغر شدن من است.
خیلی عجیب اما جالب است که من برای لاغر شدن تلاش می کردم و در عین حال خودم مانع لاغری خودم شده بودم.
وقتی با موضوع لاغری با ذهن آشنا شدم واقعا نمی دانستم چه مسیری را باید طی کنم.
تمرکز بر لاغر شدن و انجام تمرینات مختلف سبب شد که در این مسیر برای رسیدن به خواسته ام که لاغری بود هدایت شوم و ایده های عالی به من داده می شود.
بعد از مدتی که سعی می کردم لاغری با ذهن را یاد گرفته و رویای خودم را خلق کنم، موضوع موانع لاغری با ذهن برایم جلب توجه کرد.
رفع موانع ذهنی لاغر شدن
بعد از ۳۵ سال چاقی و سالها تلاش کردن بی نتیجه برای لاغر شدن اکنون که به لطف خداوند چند سال است در شرایط جسمی و سلامتی متفاوت هستم با اطمینان اعلام می کنم که آسان ترین راه لاغر شدن روش لاغری با ذهن است.
در روش لاغری با ذهن هم مهم ترین موضوع برای کسب نتیجه عالی شناسایی و برطرف کردن موانع ذهنی لاغر شدن است.
از آنجایی که خیلی علاقه به درک قوانین جهان هستی از طریق طبیعت پیرامون خود دارم، جریان آب برایم جلب توجه کرد.
با خودم گفتم که آب بدون هیچ نیرویی در حال حرکت است، برای به جریان انداختن آب هیچ کاری لازم نیست انجام دهیم اما اگر بخواهیم جریان آب را متوقف یا منحرف کنیم باید انرژی صرف کنیم و با ایجاد موانع این کار را انجام دهیم.
این روند را در سیستم بدنم جستجو کردم و به این درک رسیدم که جسم من همواره در حالا تلاش برای بهبود وضعیت جسمانی من است.
بارها شده که با بی احتیاطی به خودم آسیب رسانده ام اما جسم من بدون هیچ تلاشی از طرف من عملیات ترمیم را انجام داده است.
به این باور رسیدم که جهان هستی و جسم من همواره در حال بهبود شرایط و اصلاح مشکلاتی است که من برای خودم بوجود می آورم.
باور کردم که چاقی مشکلی است که من برای خودم بوجودش آورده ام و جسم من همواره در تلاش است تا این مشکل را برطرف کند.
اما استمرار من در تمدید و تشدید پایداری چاقی سبب شده است که جسمم قادر به رفع این مشکل نباشد.
این موضوع به طور مفصل و عالی در فایل سرعت ترمیم و تخریب در دوره ورود به سرزمین لاغرها توضیح داده شده است.
بنابراین به این نتیجه رسیدم آسان ترین راه لاغر شدن استفاده از روش لاغری با ذهن و یادگیری کشف و رفع موانع ذهنی لاغر شدن است، در این صورت روند لاغر شدن خودبخود در جسم من صورت میگیرد و برای متناسب شدن نیاز به تلاش خاصی نیست بلکه لاغر شدن با حذف موانع ذهنی آسان می شود.
به همین دلیل بیشتر از اینکه به دنبال راهکاری لاغری با ذهن باشم به دنبال درک و رفع موانع ذهنی لاغر شدن هستم.
اصلاح تصاویر ذهنی چاقی
تصاویر ذهنی متشابه یکی از موانع مهم لاغر شدن در ذهن افراد چاق است. در روش لاغری با ذهن رفع موانع ذهنی مهمترین هدف ما می باشد.
هر فرد چاقی در ذهن خود تصاویری از اطرافیان خود دارد که خود را شبیه آنها می داند.
مثلا باور دارد که من از لحاظ جسمی مانند عمویم هستم، شبیه فلان خاله ام هستم، من به پدربزرگم شبیه هستم
داشتن دلیل و منطق برای چاق بودن بر اساس ایجاد شباهت با افرادی دیگر یکی از مهمترین موانع لاغری است.
این مانع سبب میشود شما همواره در ذهنتان خودتان را شبیه فرد دیگر ببینید و در حالت خیلی بدتر خود را مغلوب ژنتیکی بدانید که از آن فرد به شما منتقل شده است.
همین یک باور کافی است که مانع لاغر شدن شما شود چون هر چقدر که شما برای لاغر شدن تلاش کنید سبب تغییر تصویر ذهنی شما از خودتان و شباهت شما به فرد دیگری نمی شود.
در تمام سال هایی که چاق بودم بارها من را شبیه سایر اعضای خانواده ام می دانستند و این برخورد والدین سبب شده بود که باور کنم من از نظر ژنیکی شبیه فلان عمویم هستم و چون عمویم در بسیار چاق بود نه تنها باور کرده بودم که نمی توانم لاغر شدم بلکه برای من طبیعی بود که بسیار بیشتر از مقداری که چاق بودم چاق تر شوم.
از آنجایی که ذهن ما بر اساس تصاویر و الگوهای ذهنی کار می کند بنابراین اهمیتی ندارد شما چقدر دوست دارید یا تلاش می کنید لاغر شوید یا از چه روش هایی برای لاغر شدن استفاده کرده اید.
مغز شما بر اساس تصاویری که در آن ذخیره کرده اید عمل می کند و شما را در وضعیتی که فکر می کنید باید باشید و طبیعی است که باشید نگه میدارد.
بنابراین به همین شکل باید موانع ذهنی لاغر شدن را شناسایی کنید و با منطق برای خودتان اثبات کنید که این نگرش که از گذشته در مغز شما ذخیره شده است کاملا اشتباه بوده است.
در روش لاغری با ذهن به شکل مختلف با استفاده از تمرینات مختلف به شناسایی موانع ذهنی لاغری با ذهن و برطرف کردن آنها پرداخته می شود. به همین دلیل است که هنرجویان لاغری با ذهن با شرکت در دوره های آموزشی خیلی زود به این اطمینان می رسند که لاغری با ذهن آسان ترین راه لاغر شدن است.
✍️ تمرین آموزشی 📖
همه ما سالها برای لاغر شدن از طریق مختلف تلاش کرده ایم و نتیجه قابل قبول کسب نکردیم. اکنون که به لطف خداوند آسانترین راه لاغر شدن پیش پای ما قرار گرفته است باید تمام تلاش های قبلی خود برای لاغر شدن را بر یادگیری روش لاغری با ذهن متمرکز کنیم.
به این شکل نتیجه فراتر از انتظار کسب خواهید کرد و تصویر شما در آلبوم شگفتی سازان قرار خواهد گرفت.
همه ما تجربه استفاده از سخت ترین روش های لاغر شدن را داریم و در آن زمان چون تصور می کردیم که این روش منجر به لاغری ما خواهد شد با تحمل رنج و سختی مسیر خود را ادامه می دادیم بنابراین اکنون که در مسیر آسان ترین راه لاغر شدن حرکت خود را شروع کرده ایم باید با اشتیاق و انگیزه صدها برابر گذشته به حرکت خود ادامه دهیم.
برای یادگیری زبان لاغری با ذهن باید هر روز مقداری از زمان خود را صرف یادگیری، تمرین کردن و به کارگیری آموزش ها در زندگی روزمره خود کنید.
به این ترتیب در مدت کوتاهی همزمان با یادگیری لاغری با ذهن نتایج این روش را به شکل های مختلف در زندگی خود مشاهده خواهید کرد و هرچه بیشتر ادامه دهید و نتیجه کسب کنید مطمئن تر خواهید شد که این روش آسان ترین راه لاغر شدن است.
برای انجام عالی این جلسه ابتدا محتوایی نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را مشاهده کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده به صورت شرح انشایی در بخش نظرات همین جلسه پاسخ دهید.
اطمینان داشتن به مسیر لاغری با ذهن بعنوان آسان ترین راه لاغر شدن در کسب نتیجه عالی بسیار موثر است بنابراین:
- چرا به روش لاغری با ذهن اطمینان کرده اید؟ چه چیزی در این روش مشاهده کردید که در روش های دیگر نبوده است؟
- به نظر شما چرا لاغری با ذهن آسان ترین راه لاغر شدن است؟
یکی از موانع مهم لاغر نشدن توجه کردن به شرایط فعلی است که می تواند باعث ایجاد احساس بد شود بنابراین باید نسبت به این موضوع آگاه باشید.
- چه احساسی از چاق بودن دارید؟ شرح دهید.
- توجه کردن به چاقی به چه شکل باعث ایجاد احساس تنفر و ناامیدی در شما شده است؟
- نظر شما درباره اهمیت بی توجه بودن به شرایط فعلی برای ادامه دادن در مسیر لاغری با ذهن چیست؟ شرح دهید تا اهمیت این موضوع برای شما واضح شود.
- نظر شما درباره اینکه افراد چاق در ذهنشان خودشان را شبیه فردی از اعضای خانواده می دانند چیست؟ تجربه خود را شرح دهید.
- چگونه می توانید اثبات کنید چاقی شما ارتباطی به دیگران ندارد و ارثی نیست؟ شرح دهید
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.10 از 61 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
روز ۶۱تکرار
سلام دوستان واستاد عطارروشن
من میتونم لاغر بشم ولاغر بمونم واینو باور کردم چونکه قدرت ذهنو باور دارم ومیدونم که منم مثل دیگران که لاغر شدن لاغر میشم اصلا ذات وطبیعت بدن من لاغریه
از بچگی بهم میگفتن سوری ،سوری دختر عمه بابام بود که یه دختر سیاه خیلی چاق قد بلند استخون درشت زشتی بود
خجالت میکشیدم وقتی بهم میگفتن سوری،من بچه سال بودم واون چند سال از من بزرگتر بود ،همیشه ناراحت میشدم و از اون جمع فرار میکردم ،اتفاقا وقتی سوری خانمم منو میدید بهم میگفت چطوری همزاد?احساس زشتی وسیاهی وگنده بودن داشتم ،سوری همیشه موقع رقصیدن صورتش پر عرق میشد واین تصویراییکه تو ذهنم مونده و متاسفانه منم الان صورتم خیلی عرق میکنه واینو همین الان متوجه شدم ،الان که تمرین رقص میکنم صورتم خیس عرق میشه،نمیدونم شاید این مسئله هم که خیلی باهاش مشکل دارم برمیگرده به همون شباهتم به سوری خانم
همیشه گفتن شکل پاهات که مثل گلابیه ،به عمه ت رفته،بازوهات که شل وگنده است به عمه ت رفته و واقعا هم شبیه هست
منم دلم میخواد شکل خودم باشم
خدارو شکر در مسیری هستیم که داریم با موانع ذهنیمون آشنا میشیم ومیتونیم رفعشون کنیم ومتناسب وسلامتر زندگی کنیم
انقدر توی خانواده میگفتن ما خانوادگی چاق هستیم ،ما مدل بدنیمون چاقه ،معلومه که الگوی ذهنی وتصویرش چاقه ،بذر چاقی کاشتیم محصول لاغری میخواییم
منم دلم میخواست لاغر بشم که قسمتیش بخاطر اطرافیانم بود که الان دارم کار میکنم که فقط واسه خودم باشه ،اتفاقا امروز خواهرم گفت داری چکار میکنی که هی لاغرتر میشی،بازوهات نصف شده،بخاطر تمرین رقصه که میکنی؟ منم فقط خندیدم ،تو دلم گفتم تازه هنوز ۱سایز ریختم منتظر باشید با یه فریده شگفت انگیز به زودی روبرو خواهید شد ،واقعا این روزا میخوام برای دل خودم لاغر بشم،وقتی دارم تمرین رقص میکنم که چقدر حرکات رقصم روی بدنم نمایان تر میشه ،لباسام توی تنم قشنگتر میشه،خودم خیلی لذت میبرم ،حالا دیگران هم دلشون میخواد میتونن لذت ببرن به من ربطی نداره اونا چه احساسی دارن مهم خودم هستم
ودر جواب دوستمون که پاسخ دادید ما داریم لاغریو یاد میگیریم بنابراین فراموشمون نمیشه وبرای ابد یادمون میمونه وباید اینو باور کنیم که داریم زبان لاغریو یاد میگیریم پس تا آخر عمر میتونیم اجراش کنیم چقدر عالی بود
چقدر حس خوبیه که مطمئن هستم تو مسیر صحیح هستم
وبه پشت سرم نگاه نمیکنم،و فقط راهمو میرم با آرامش
فردی که منتظره لاغر بشه یعنی باور نداره که لاغر میشه
منم میخوام باور کنم شبیه خودم هستم نه شبیه عمه وبقیه آدم ها ،معلومه من خیلی مواردم شبیه عمه م نیست،آکاهی های من،دانسته های من،رفتار وبرخورد من،سن من،صورت من ،قد من،هیکل من ،شخصیت من،لهجه من وخیلی چیزای دیگه من شبیه عمه م نیست پس من شکل خودم هستم
منم قبلا انجام هر کاری واسم سخت بود،مسائلو تو ذهنم بزرگ میدیدم وخودمو ناتوان ،از زمانیکه یاد گرفتم که اگر کاری واسم سخت بنظر برسه ،ذهن انجامش نمیده،،تمام کارهاییکه میخوام انجامشون بدم هی به خودم میقبولونم که راحته ،آسونه ومیبینم راحتر انجامشون میدم ،مثلا این روزا که فروش خونم وپیدا کردن منزل جدیدو تو ذهنم سخت میبینم ،و همش گفتگوی ذهنی منفی دارم که من نمیتونم خونمو بفروشم واگرم بفروشم نمیتونم توی محل خودمون خونه خوبی بخرم ،این مسئله واسم بغزرنج شده و۹ماهه باهاش درگیرم وباید خرید وفروش منزلمو تو ذهنم کوچیک وساده جلوه بدم وخودمو بزرگ وقدرتمند
اولویت من تو زندگیم اول خودمم وکارا های خودم وتمرینات لاغری م وکنترل ذهن
لاغر شدن آسانترین کار دنیاست نوشتم وچسبوندم روبروی تختم
خدارو شکر از ترازو این مین جنگی هم خوشم نمیاد
گام ۴۹ ، سلام وقت بخیر ،لاغر شدن با حذف موانع ذهنی آسان میشود،،از وقتی به یاد دارم ،در دوران چاقی یا توپری بسر بردم ،تا مدتها فکر میکردم عوامل بیرونی مقصر چاقی من هستند مثل خوردن،ارث،ژنتیک،استخون بندی درشت،خواست خدا وووو ولی بعد از طی کردن اونهمه راهکار برای لاغر شدن و لاغر موندن ، با خودم فکر میکردم چی در من خوب کار نمیکنه ؟ و بعد از یه مدتی مطمئن شدم چیزی بغیر از اون عوامل، دخیل هستند که نمیتونستم متوجه بشم و چند سال پیش که با موارد ذهنی آشنا شدم ،فهمیدم ذهن من برنامه نویس وجوده منه ،چندین بار هم اقدام به خریدن دوره هایی کردم که مرتبط بود با ذهن ،مثل هیپنوتراپی ،ان ال پی ،آلفا ،ولی اون چیزی که میخواستم نبودن و جوابی هم نگرفتم ،تا اینکه با این متد آشنا شدم،، قبلا باور داشتم که برای بدست آوردن پول باید صبح تا شب ،سالها زحمت کشید ،تا در سنین پیری ،به پولی برسی ،نمیدونستم میزان پول من مرتبط با باورهای منه ،پس در خودم نمیدیدم که پولدار بشم ،اولا که فکر میکردم خانم ها نمیتونن پولدار بشن و فقط مردها باید پول در بیارن بدن به خانم ها ،یعنی این باورو در میارم ،وصله به یه باوره دیگه 😁 با داشتن اون حجم فرمول های منفی ،خودمو از ثروت بزرگ دور میدیدم ،گاهی فکر میکنم که من با داشتن اونهمه باورهای منفی ، بازم خوبه که خونه و ماشین و وسایل رفاهی خودمو دارم ،یعنی مسیر حرکت جهان بسمت رشده حتی زمانیکه ما داده های منفی هم داشته باشیم بازم بسمت خواسته هامون برده میشیم ،پس وقتیکه ذهنیت های آلوده رو پاک کنیم راحتر به مسیر فراوانی برده میشیم،البته من یه باوری در درونم داشتم ،که ،من باید راحت به خواسته هام برسم و دقت میکنم راحت به خواسته هام هم میرسم ،شاید دیر برسم ولی من براش تلاش خاصی نمیکنم،،در اصل وظیفه باورها ثابت کردن خودشون به ما هستند،،ولی ما تنها چیزی که یاد نگرفتیم آشنایی با ذهن و عملکردهاش بود،الان هم که بعضی چیزارو به مادرم توضیح میدم ،یجوری بمن نگاه میکنه انگار من دارم به زبان آلمانی صحبت میکنم و متوجه نمیشه ،اونا هنوزم به سبک خودشون زندگی میکنن،یعنی من اگر خودم نخواسته بودم و هدایت نمیشدم به این مسیر ،هنوزم باید با عقاید پدر ومادر و الگوهام زندگی اسفناکیو دنبال میکردم ،خدارو شکر برای این اگاهی ها ،الان فهمیدم به هر آنچه میخواهم برسم اول آلودگی های اون قسمتو پاک کنم تا خود حقیقی و فطرتم بیاد به کمکم،،مثل امروز که مسئله ایو میخواستم برای خودم حل کنم ،بعد از صبحانه رفتم توی تراس نشستم و نیم ساعت خوب و جامع اون باورو شناسایش کردم و منطقی نقضش کردم ،وقتی خوب در موردش با خودم صحبت کردم برگشتم تو خونه ،،در مورد لاغری هم هر روز با خودم صحبت میکنم ،مثلا دیشب که دخترم از سرکارش اومد خونه و یه نایلون دستش بود ،گفت مامان بیا از این کیکا بخور ،خریدم،توش نوتلا داره ،منم بدون ابنکه بهش فکر کنم ،یدونه خوردم ،بعدش هی منفی بافم دعوام میکرد که چرا اول از خودت نپرسیدی آیا میل داری یا نداری؟ ،،چرا کیکو خوردی ؟ دیدم داره منو از اونور بوم میندازه و میخواد حال منو خراب کنه ،گفتم اتفاقا خوب کاری کردم دلم خواست خوردم ،نوش جونم ،اتفاقا دیروز درهای منزلمو تعویض میکردیم و از صبح نصاب داشتم و مشغول تمیز کاری بودم ،اونهمه انرژی مصرف کرده بودم ،خوردن یه کیک شکلاتی خوشمزه ،حق طبیعیه منه و کلی هم لذتشو بردم ،ولی قبلا با خودم دیالوگ های تخریب گرانه و سرزنش گرانه داشتم و تا میتونستم خودمو اذیت میکردم ،عمل به دانسته همینه ،که به موقع از آموزه ها استفاده کنیم و از زندگیمون لذت ببریم،،در دوران کودکی بمن گفته بودن که من شبیه نوه عمه پدرم هستم و مدام منو به اون اسم صدا میزدن ،اون دختر خانم ،یک شخص سیاه چهره و نازیبای چاقی بود که به نماد گنده بودن معروف بود و من بسیار عذاب میکشیدم که شبیه ایشون بودم و خجالت میکشیدم ،در عوض به خواهر بزرگتر من لقب دختر آمریکایی داده بودن ،چونکه خواهرم سفید پوست و بلوند بود ، و دقیقا من خودمو شکل اون دختر خانم میدیدم و سالهای سال اطرافیان من منو به همون لقب صدا میزدن و من هر چقدر مخالفت میکردم هیچ تاثیری نداشت ،،خدارو شکر میکنم که با ادامه دادنم در این مسیر ،به اطمینان قلبی بیشتر و محکمتری میرسم و هر چقدر این ایمان قویتر بشه و من خودمو لایق بدونم ،لاغر بودن رو طبیعی بدونم،حق خودم بدونم ،به هدفم نزدیکتر میشم ،،،،من علاقه زیادی دارم برای لاغر شدن اول بخاطر خودم و ترمیم احساساتم ،بخاطر سلامتی و آرامشم ،برای لذت بردن بیشتر از خودم،برای بالاتر رفتن اعتماد بنفسم ،بخاطر خرید آسانتر لباس هام،برای زیباتر شدن جسمم و دوست دارم یک خانم متناسب باشم چونکه فرزندانم در کنار مادر خوش اندام لذت بیشتری میبرن، نه اینکه فقط بخاطر بچه هام بخوام لاغر بشم ولی بچه هام هم لذت میبرن ،دوست دارم لاغر بشم چونکه در جمع آدم ها راحتر ارتباط بگیرم و اینها دلایل درجه دوم و سوم من هستن ولی برای خودم لذت بخشه که بتونم در مهمانی دوستم خوش تیپ وارد بشم بجای اینکه فقط بلوز شلوارهای سیاه بپوشم که چاقیمو قایم کنم ،دوست دارم لاغر باشم در کلاس رقصم و رها و شادتر باشم و مربی م هم لذت بیشتری ببره وووووقبلا هم بخاطر خودم دوست داشتم لاغر بشم هم بخاطر اطرافیانم که نشون بدم من اراده م قویه ،من پشتکار دارم و خودی نشون بدم یا دوست داشتم بواسطه هیکلم مورد محبت دیگران قرار بگیرم ولی در این دوره ها متوجه شدم که اولویت اول و آخر باید خودم و لذت های خودم باشه و الان دیگران و نظراتشون مثل قبل برام مهم نیست ،هر چند هنوزم دوست دارم که در جمع ها با خیال راحت وارد بشم ولی متفاوت تر از قبل فکر و عمل میکنم،،،وظیفه باورهای ما ثابت کردن خودشون در زندگی ما هستند ،اگر من باور کنم حق منه لاغر باشم، اون باور منو در مسیرهای متناسب شدن خواهد گذاشت تا خودشو بمن ثابت کنه ،همونجوری که سالهای سال ،باوره * من مثل آب خوردن چاق میشم* رو بمن ثابت کرد بدون اینکه من کار سختی انجام بدم ،،،ما تایم های زیادیو برای لاغری صرف کردیم که در انتها هم جواب خاصی نگرفتیم ،حالا داریم تغییراتیو بوجود میاریم که اتفاقا لذت بخش هم هست ،بلخره برای رسیدن به هر خواسته ای ،بهایی باید پرداخت بشه،مثلا شخصی که میخواد دکتر بشه باید چندین سال دانشگاه بره بغیر از دوران دبستان تا دیپلمش ،حدودا بیست و چند سال درس میخونه ،پس زمان و وقت و پول و انرژی گذاشته ،حالا ما هم زمان،انرژی،پول،عشق و حال خوبمونو هزینه این هدف ارزشمند میکنیم و یه عمر لذتشو میبریم ،لذت هاش که بیشتر از رنج هاشه ،اصلا رنجی نداره ،،،،من از بدنیا اومدنم تپل بودم و از ۱۰ سالگی تا ۴۴ سالگی رنج بینهایت از چاق بودنم و پروسه رژیم هام، بردم ،حالا ۲ سال هم که در راه لاغر شدنم باشم چیز خاصی نیست ،تازه تو این مسیر حالم خوبه ۲سایز هم کم کردم ،تو اون مسیر فقط درد و رنج بود و در انتها شکست پشت شکست ،،،اینجا ما ماهیگیری یاد میگیریم ،،،انقدر از دوران کودکی شنیدم که پاها و بازوی من و خواهرم به عمه م رفته که الان هر چی میخوام بپذیرم که اون تفکرات اشتباه بوده ،هنوز نتونستم موفق بشم ،من باور کردم بعضی از قسمت های بدنم شبیه عمه م است ،حالا باید وقت صرف کنم و اونهارو نقض کنم تا بتونم به مسیرهای جدید هدایت بشم ،،،منم میخوام فقط شبیه خودم باشم ،،،،من دختر سوم خانواده بودم که بعد از ۲ تا خواهر بسیار لاغر بقول مادرم ۸۰۰ گرم بودن ،بدنیا اومدم و مادرم فکر میکرده خواهرام از لاغری زنده نمیمونن و وقتی من ۴کیلو نیم بدنیا اومدم ،یه عالمه حال پدر و مادرم خوب شده و احساس غرور کردن که من تپل بودم و سالها خواهرامو سرزنش میکردن که فریده رو ببینید چقدر حرف گوش کنه و هر چی ما بهش میدیم میخوره،همیشه هم سالمه و اصلا هم دفترچه بیمه ش پر نشده ، و من از همون موقع ها تشویق شدم برای چاقی و احساس قدرت میکردم ،و یکی از مواردی که الان یادم اومد ،اینکه من تا ۴ سالگیم شیر مادرمو میخوردم و پدرم اجازه نمیداده منو از شیر بگیرن ،انگار منم خیلی وابسته بودم به شیر مادرم،یادمه کودکستانمون نزدیک منزلمون بود با خواهرم میرفتیم،زنگ تفریح میرفتم خونمون یکمی شیر مادرمو میخوردم و دوباره میرفتم و یکی از دلایل درشت بودن استخون بندی و قوی بودن منو ،زیاد شیر مادر خوردن میدونستن ،هر چند من از ۱۴ یا ۱۵ سالگی متوجه شدم قوای بدنی قوی ندارم و بدنم تو ورزش ها ،زود خسته میشد و بعد از ورزش بدنم به استراحت نیاز داشت و الان هم که ورزش میکنم بعدش به استراحت نیاز دارم ،البته قبلا دیرتر کم انرژی میشدم و انگار بدنم به ورزش های سخت عادت داشت و مجبور بود انجام بده ،،،عبارت تاکیدی که با باورهای ما مغایرت داشته باشه،گفتنش هیچ فایده ای نداره ولی ولی برای ما که در دوره ها هستیم و داریم یاد میگیریم،باورسازی های جدید داریم و موانعو شناسایی میکنیم ،گفتن جمله( لاغر شدن آسانترین کار دنیاست )بسیار مفیده ،چرا ؟ چون زمانیکه در دوره نباشیم و این جمله رو تکرار کنیم ،باورهای ریشه ای ما ،یک صدا با هم با ما مخالفت میکنن و میگن اگر آسان است چرا تو چاقی؟ و ما جوابی نداریم که بدیم ،پس جواب معکوس میگیریم و بعد از یه مدت سرخورده میشیم، ولی زمانیکه در دوره هستیم و میگیم لاغر شدن آسونترین کار دنیاست براش دلیل میاریم ،میگیم آسونه چونکه من در حال ساختن فرمول های لاغر کننده هستم ،چونکه من موانع ذهنیمو شناسایی کردم ،چونکه من موانعو نقض کردم ،چونکه من به توانایی های خودم آگاه شدم ،چونکه من به قدرت های پنهانم اگاه شدم ،برای اینکه من لایق لاغر شدن هستم ،چونکه خداوند منو متناسب آفرید من با افکارم خرابش کردم ،چونکه من اشرف مخلوقاتم و میتونم انتخاب کنم که چجوری زندگی کنم وووووو و گفتن این دلایل ذهن منطقی منو قانع میکنه که آره لاغر شدن آسونترین کار دنیاست و این در جملات تاکیدی ثروت ،سلامتی و همه جنبه میتونه اثر گذار باشه ،به نحوی که توضیح دادم ،،پس صرفا گفتن ۱۰۰۰بار تکرار یک جمله ی بدون منطق و آگاهی هیچ اثری نداره و من یکی از افرادی بودم که بشدت جملات تاکیدی تکرار کردم و جوابی نگرفتم ،حالا بعضی از اساتید مطرح ایرانو میبینم که توی تمریناتشون مرتب به گفتن جملات تاکیدی اصرار دارن ولی راه درستشو نمیگن ،،،جریان این جملات تاکیدیو پارسال یکی از اساتیدم برام توضیح داد و بهم گفت اگر میخوایی جمله ایو بگی با آگاهی و دلیل به خودت بگو که حس خوب بهت بده و باورسازیتو قوی کنه و من دیگه ۱۰۰۰بار جمله ایو تکرار نکردم ،،، ممنونم برای این باورسازی های قوی و خوشحالم که من جزء هدایت شدگان هستم
جلسه ۶۱ تکرار
سلام وقت بخیر
لاغر شدن آسان میشود اگر …..
چقدر این جمله خوبه و خیال منو راحت میکنه که * اگر رویای لاغر شدن دارید باید بدانید که لاغر شدن با حذف موانع ذهنی امکانپذیر میباشد* یعنی نرو سراغ روش های نخ نمای سابق ،به حرف و پیشنهاد آدم ها کاری نداشته باش ،راهتو برو ،اینجا جاییکه تورو به مقصد میرسونه ،بدون محدودیت ،بدون رنج و درد ،بدون چی بخورم چی نخورم
مثلا الان که از کلاس انعطاف و رقص اومدم و ساعت ۲ ظهر بود و نهار من ۱۰ دقیقه ای زمان میبرد تا آماده بشه و خودمم میخواستم دوش بگیرم ،ترجیح دادم یه دونه شیرینی بخورم که بتونم گرسنگی بیش از حدمو کنترل کنم ،یه دونه شیرینی خوردم و ۲۰ دقیقه بعدش نهارمو خوردم ،این یعنی من آزادم و حق انتخاب دارم
قبلا که باشگاه میرفتم یه ظرف با خودم هویج ،سیب و کرفس میبردم که مصرف کنم ولی در طول انجام ورزش و خوردن اون خوراکی های به قول خودن کالری صفر، حالم بد بود و به خودم فحش میدادم ،هر چند الان گاهی دلم میخواد اون خوراکی هارو استفاده کنم و با کمال میل ازشون استقبال میکنم چونکه الان آزادی و حق انتخاب دارم و این حس ارزشمندی به من میده
حالا موانع ذهنی که انقدر ازش صحبت میکنیم چی هستن و چجوری شناسایی و رفع میشن ؟ مثلا برای تجربه امروز من ،شیرینی خوردن اونم شیرینی خامه ای ،مطرح میشه ،من قبلا باور داشتم که شیرینی ها بسیار بسیار چاق کننده هستن و هرگز نباید استفاده شون کنم و خوردن هر یه دونه شیرینی یا حتی یه حبه قند برابر ۳ هزار متر راه رفتنه یعنی من برای خوردن یک خوراکی شیرین باید ساعتها پیاده یا ورزش میکردم
خب در طول زندگی برای من میلیون ها بار پیش اومده که من با شیرینی ها روبرو شدم که به محض برخوردم باهاش ،مانع ذهنیم فعال شده ، فیلترهای چاق کننده کار گذاشته شده مغزم آماده به کار شدن ،حالا من ۲ تا انتخاب داشتم یا بخورم یا نخورم
اگر میخوردم که عذاب وجدان منو داغون میکرد و تا ماه ها خودمو سرزنش میکردم و با ورزش های سخت از خودم انتقام میگرفتم که در این صورت هم فیلترهای چاق کننده روشنم فعالتر میشدن و هم اون یک ماهی که درگیر عذاب وجدان و گفتگوهای درونیم بودم باز هم فیلترهای چاق کننده خاموش نبودند و همچنان برای من به حالت اضطرار مواد شیمیایی ترس و چاقیو ترشح میکردن
اگر هم اون شیرینی خورده نمیشد که میرفتم تو حالت غم،ناراحتی،حس عدم لیاقت،احساس بی ارزشی ،حس کمبود ،جنگ درونی و بیرونی و ولع و اینکه انقدر خوردن اون شیرینیو تو ذهنم مرور میکردم و دل و قلبم پیش اون شیرینیه میموند که بدن و مغزم تصور میکردند من در حال خوردن اون شیرینی هستم و باز هم فیلتر چاق کننده و مواد شیمایی ترس ها در من بیدار و شروع به کار میکردند
در هر دو صورت فیلترهای ذهنی چاق کننده فعال میشدند، مهمترین کاری که باید انجام بدیم اینه که شناسایی کنیم ما از خوردن چه خوراکی هایی میترسیم یا چه باورهای مخربی داریم ،حالا من متوجه شدم از خوردن شیرینی ها میترسیدم ،مانع شناسایی شد ،اولین قدم برداشته شد
حالا باید با خودم صحبت کنم که شیرینی ها چاق کننده نیستن افکار من مسموم هستند که شیرینی هارو چاق کننده میبینن ،من نوع نگاه آلوده ای دارم ،وگرنه خیلی ها شیرینی مصرف میکنن ولی متناسبن
من از زاویه ای به شیرینی ها نگاه کردم که چاق کننده دیدمشون ،تغییر نوع نگاه به خوراکی ها باعث میشه ،قدرت چاق کنندگی غذاها ازشون گرفته بشه و قدرت برگرده به خودمون ، من چی میبینم ؟ چجوری میبینم ؟ من مهم هستم
حالا داریم این مانعو برمیداریم با بودن در دوره ها ،با حرف زدن با خودمون ،با خوندن کامنت ها و نوشتن ،الان که در معرض شیرینی خوردن قرار گرفتم ،یه صدای آرومی بهم میگه میخوایی بعد از ورزش شیرینی بخوری؟ ( چون این باورو داشتم که تا ۲ ساعت بعد از ورزش نباید چیزی خورد)
و یه صدای بلندتری بهم میگه یه ته بندی کن برو دوشتو بگیر و بیا برو نهارتو بخور ،برای این صدای جدید فرقی نمیکنه تو شیرینی بخوری یا یه دونه سیب بخوری ،تو باید یه چیزی بخوری که بتونی خودتو برسونی به غذا
حالا اون درون ما چی میگذره ،چه گفتگوهایی ایجاد میشه بستگی داره به تمرین کردن هامون ،بمن که گفت شیرینی بخور و برو حمام ،دیگه نجوایی نیومد که منو از شیرینیه بترسونه ،این یعنی شناسایی موانع و رفع کردنشون
یعنی در حین خوردن شیرینی نباید گفتگوهای درونی ترسناکی داشته باشیم یا حداقل کم جون باشن که با ۲ کلمه حرف حسابی ،بی خیال بشن و برن و اینجوری یواش یواش صدای منفی درونمون کمرنگ میشه و آرامش به درونمون وارد میشه و هر جاییکه آرامش باشه یعنی فرکانس صحیحه و راه درسته
این یکی از راه های شناسایی موانع ذهنیه که باید برای هر بار که به موضوعی برخورد میکنیم بتونیم درست و صحیح از آموزش ها استفاده کنیم و آرام آرام درونمون پاک و ذلال بشه
یکی از موانع بزرگی که من کاملا باهاش آشنا هستم و همیشه ازش رنج بردم این بود که بمن میگفتن تو شبیه دختر عمه پدرت هستی و حتی اسم اون خانمو بمن نسبت میدادن و تا ۱۵ سال پیش هم خانواده پدریم منو به اون اسم صدا میزدن با اینکه خیلی باهاشون کلنجار میرفتم که بهم نگن ولی میگفتن، مخصوصا ۲ تا از عموهام که خیلی روی مخم بودن و توی جمع به مسخره منو به اون اسم صدا میزدن
که اتفاقا اون خانم بسیار چاق ، گنده ،بی ریخت و سبزه بود و هر زمان ناراحت میشدم با مسخره میگفتن فلانی که خوشگله چرا ناراحت میشی و حالا متوجه میشم من از بچگی با اون خانم همزادپندری میکردم حتی اگر خوشم نمیومده ولی تصویر ایشون در مغزم ثبت شده بوده
منم قبلا دوست داشتم بخاطر حرف دیگران لاغر بشم یا بخاطر اون افرادی که منو سالها مسخره کرده بودن و دلم میخواست توانمندیمو نشونشون بدم یا افراد خانواده خودم که سالها منو باور نداشتن و مطمئن بودن که به نتیجه نمیرسم و خودم ،تنها دلیل برای لاغر شدنم نبودم که در این دوره ها شناسایی شدن و در حال رفع کردنشون هستم که هر چقدر عزت نفس و حس ارزشمندیم بیشتر بشه حرف و نظر دیگران برام کمرنگتر خواهد شد
مثلا سالها به من و خواهرم میگفتن پاهاتون و بازوهاتون شبیه به عمه تونه ،گوشتون شبیه فلانیه وووو و خبر نداشتیم که ما در حال تغییر شکل دادن به سمت همون آدم ها میشدیم چونکه فرمانی که به سلول ها داده میشد همون ها بود و جالبه الان که عمه خودمو نگاه میکنم که سرتاپاشو عمل جراحی کرده و دیگه خبری از پاهای چاق و بازوهاش نیست به خودم میگم فریده دست بردار از سر عمه ت ،ببین دیگه چاق نیست ،تو هم مسیر خودتو برو
یا سالها به ما گفتن خانم ها از ۳۵ سالگی دردهاشون شروع میشه ،دیگه میفتن تو سرپایینی ،موها سفید و پوست چروک میشه وزن بالا میره و هر چقدر که به این سنین نزدیکتر میشدیم با باورهای خودمون برخورد میکردیم
تقریبا ۱ ساله دارم با خودم صحبت میکنم مگه نه اینکه سلول های بدن ما هر روز ،هر هفته ،هر ماه و هر سال از بین میرن و مجدد تولید میشن ،این سلول ها که نو و تازه نفس و جوان هستن ولی چرا در بدن یک فرد ۶۰ ساله ،نقش یک سلول جوان رو ایفا نمیکنه ؟
چونکه بدن و سلول های من دقیقا به باورهای درونی من وصل هستن ، من چه چیزهایی در مورد پیری شنیدم ؟ همونها برای سلول ها اجرا میشه ،اگر بچه ایی که تازه به دنیا اومده رو ببرن تو یه جزیره ای بذارن که هیچ آدمی اونجا نباشه که باورهای محدود کننده به اون بچه بده ،در حافظه سلولیش خیلی کمتر باورهای پیری ،بیماری ووو بوجود میاد
در بدن ما اتم و زیر اتم وجود داره که درونشون خالیه و فقط انرژی وجود داره که اون انرژی با نگاه ناظر ما شکل و فرم میگیره ،اگر به اون انرژی بخندیم اونها هم میخندن اگر اخم کنیم اخم میکنن
خب حالا انرژی های سلول های مارو چجوری پر کردن ؟ با چه نگاهی ؟ نتایج زندگی و بدن ما نشانگر کیفیت درونی اون زیر اتم هارو نشون میده
حالا اگر میخواییم اون انرژی های درون اتم ها تغییر کنن باید نگاه خودمونو تغییر بدیم و آرام آرام سلول های قبلی پاک میشن از حافظه قدیمی خودشون و این پروسه به درک بیشتری نیاز داره
پس سن و عوارضشو ما خودمون تعریف کردیم و الان شاهد نتیجش هستیم اگر نتایج بهتر میخواییم اول بپذیریم که سلول های ما نو و سالم هستن ،نگاه ما بهشون جهت داده و میده ،یه سرکی به نوع نگاهمون بندازیم ،ما قرار نیست در هر سال کمی پیرتر بشیم با وجودیکه سلول هامون تازه نفس هستن
مراقب باشیم که ۸۰ درصد از باور های ما همون باورهای پدر و مادر و الگوهامون هستن که دارن در جسم و فکر ما هنوز زندگی میکنن ،تلاش کنیم خودمون باشیم یونیک و بی همتا ،اگر نیاز بود از عمه من ۲ تا آفریده بشه خداوند ایشونو ۲ قلو می افرید ،من باید خودم باشم با تفکرات مجزای خودم
که باورهای جدید من ،میتونن مسیر منو عوض کنن و منو ببرن به مسیر سلامتی ،جوانی ،عشق ،تناسب و ثروت
وقتی به این موضوعی که استاد در مورد اون ثروتمند روسی گفتن ، فکر میکنم ،اینکه تو ذهن هر کدوم از ما بعضی کارها سختره ،مثلا برای اون فرد روس ،بدست آوردن پول راحت و داشتن رابطه سخت بوده ،در صورتیکه اگر باور کنیم که همه واقعیت های زندگی ما در دست عقاید و درونیاتمونه،که میتونیم با تغییر باورها به هر آنچه میخواهیم برسیم ،دیگه برامون مهم نیست رابطه عاشقانه میخواییم یا پول یا سلامتی
شاید بعضی ها فکر کنن که نمیتونن بیماری های خودشونو درمان کنن چونکه در ذهن ما بیماری جور دیگه ای تعریف شده که مثلا بعضی بیماری ها لاعلاج هستن ولی کافیه ما بپذیریم که میتونیم با ساختن باورهای سالم به بدن سالم هم برسیم اونوقت دیگه نیازی نیست ما کار خاصی انجام بدیم ،بدن خودبخود وارد دنیای سلامتی خواهد شد ،همونجوری که با توجه بر ناخواسته ها به دنیای بیماری ها ورود میکنیم میتونیم از دنیاشون خارج هم بشیم
حالا مهمه که ما باور کنیم میتونیم با عوض کردن محتویات ذهن ،لاغر بشیم ،دیگه بقیه مسیر کار خود ذهنه و ما فقط باید در مسیر باشیم و حمایت کنیم
چیزی که ما یاد میگیریم محاله که یادمون بره ،پارسال که دوره هام تموم شد و میخواستم مجدد تکرارشون کنم ذهنم بهم میگفت دیگه دوره هات تموم شد و تو دوباره چاق میشی ،یه مدتی با خودم کلنجار میرفتم بعد به این نتیجه رسیدم که مگه من رژیم گرفتم که رژیمم تموم بشه مجدد چاق بشم و متوجه شدم این باور از رفتارهای گذشته و رژیم ها نشاء گرفته ،به خودم گفتم فریده تازه کار تو شروع شده هنوز اول راهی و داری نت های موسیقی لاغریو یاد میگیری بعد از این با نت هاییکه یاد گرفتی باید آهنگ لاغریو بنوازی
من بعد از اتمام رژیم ها ،میترسیدم که دوباره چاق بشم و چاق هم میشدم و پارسال هم تصور میکردم با اتمام دوره هام روند چاقی من شروع میشه و وقتی این باورو تو خودم شناسایی کردم ،ترس هام ریخت و براحتی به ادامه دوره هام پرداختم
و دقیقا همینطوره ،مگه ما فارسی حرف زدن رو فراموش کردیم ،عموی من سی و چند ساله ژاپن زندگی میکنه و خیلی به ندرت میاد ایران ،با توجه به اینکه همسرش هم ژاپنی بوده و با پسرهاشم ژاپنی صحبت میکنه و اینکه در ژاپن ایرانی وجود نداره ولی عموم میتونه فارسی صحبت کنه،هر چند به سر هم کردن جملات فکر میکنه ولی میتونه شکسته صحبت کنه
ما هم داریم لاغریو آموزش میبینیم و هیچ وقت فراموشمون نمیشه چونکه داریم ازش استفاده میکنیم ،مثلا وقتی ترس از خوردن در من از بین بره ، ۵ سال دیگه که خودمو عمدا تو ترس قرار نمیدم البته اگر اگاهانه زیستنو یاد بگیرم و دلم نخواد مجدد نورون های چاقیو بر اثر توجه کردن بهشون در خودم فعال کنم
خدارو سپاسگذارم برای بودن در مسیر تغییر
سلام دوست عزیز
خدارو شکر که کامنتم براتون مفید بوده
بله رفتارهای تضعیف کننده خانواده ها باعث شکل گیری حس های ناتوانی و بی اعتمادی به خود و توانمندی های ما شد که اونم بر اثر ناآگاهی اونها بوده و همین الان هم اونها تغییری نکردن و همون رفتارهارو دارن این مهمه که ما آگاهانه تو مسیر برخوردهاشون قرار نگیریم یا بتونیم خودمونو ببریم تو راه های بهتر
منم خدارو شکر سالهاست در مسیر یادگیری هستم و در کل روحیه اموزش پذیری بالایی دارم و خیلی خوب هم میتونم مطالبمو ارائه بدم
تحقیق و مطالعه من فقط با یک رفنس خاصی نبوده از ۸ سال پیش بصورت جدی تر مطالب روان درمانی ،ان ال پی،گذروندن دوره های زیاد ،خوندن کتاب های مرتبط ذهنی ووو انجام دادم و میتونم بگم هر کدوم از دانسته هام مال قسمتی از این مسیره
ولی کتابی که خودم خوندم و به نویسنده ش ایمان دارم کتاب های دکتر جو دیسپانزاست ،مخصوصا کتاب شکستن عادت های کهنه که تمام این مطالبی که داریم در مورد افکار و باورها آموزش میبینیم رو در کتابش بصورت علمی توضیح داده ،البته کتاب ماوراءطبیعی شدن هم ازش خوبه
و همینطور هنوز هم در حال یادگیری هستم ،امیدوارم بتونیم اینهمه دانسته رو به عمل تبدیل کنیم و ازشون استفاده کنیم
براتون بهترین هارو ارزو دارم🌷
بودن ما در این سایت بی دلیل نیست ، محاله جهان هستی افراد غیر همفرکانسو به مدت طولانی در کنار همدیگه قرار بده ،وجه اشتراک و علایق ما تقریبا در یک مدار و مسیره
منم خوشحالم با دوستان متفاوتی هم قدم هستم و به این راه افتخار میکنم ،ما دقیقا ۱درصدی های جهان هستیم که خواستیم مثل قبل زندگی نکنیم و تصمیم گرفتیم ورژن با ایمانمون رو فعال کنیم بجای اینکه نق بزنیم و شکایت کنیم ،ما خواستیم و جهان دست به کار شد برای رسوندنمون به هدف هامون
ما یک قدم برداشتیم جهان ۱۰۰ قدم برداشت ،فقط کافیه به جهان اعتماد کنیم از بهترین مسیرها مارو میرسونه البته که اول باید اعتقادشو بسازیم بعد هدایت میشیم
براتون هر لحظه هدایت های خداوندو آرزومندم
سلام دوست عزیز
خوشحالم از انتقال انرژی دوستانم ،واقعا ما دوستانیکه اینجا هستیم و با هم تعامل داریم از معدود انسان های ۱ درصدی جهان هستیم که دلمون خواسته متفاوت فکر ،عمل و نتیجه بگیریم ،به خودمون افتخار میکنم و لذت میبرم از بودن در کنار همسفرهای خاص
موفقتر باشی دوست همراهم 🌹
سلام دوست عزیز
خدارو شکر میکنم که با خوندن کامنت های دوستان ،باورهای قویتری در ما شکل میگیره ،منم از خوندن نظرات شما و دوستانم لذت میبرم و استفاده میکنم در جهت بهبودسازی درونیم ، سپاسگذار این همه انرژی عالی از دوستانم هستم 🥰 من مطمئنم اومدن من تو اون لایو ،یجور هدایت خداوند بود ،اون انرژی که در من تو شرایط نامناسب ایجاد شد که اجازه نداد حتی فکر کنم ،فقط انگشتم رفت روی کلید رکوئیست و استاد هم بسرعت جواب دادن و ارتباط برقرار شد ،من فکر میکردم یه چند دقیقه ای طول میکشه که وصل بشم و من فرصت خواهم داشت ،موقعیتمو استیبل کنم ولی نشد 😊 و انگار اون جملاتی که ادا میکردم یک نوار ضبط شده ای بود که بدون دخالت من در من روشن شد ،وقتی ارتباطم قطع شد با لایو ،تازه به خودم اومدم و انگار چیز زیادی یادم نبود از گفته هام ،بعدا نگاه کردم ،دیدم چقدر حرف زدم 😊 ولی همشون از حسم و درونم بود ،من هر روز ساعتها به همون شکل با خودم صحبت میکنم و از آگاهی های درونم لذت میبرم و خدارو شکر میکنم که اون صحبتها ،به دل دوستان همراهم نشسته
ممنونم عزیزم برای انرژی خوبت ،منم خوشحالم در کنار شما خوبان ،هم قدم هستم 🥰
براتون بهترین های خداوندو آرزو دارم 🌹