فردی که اضافه وزن دارد مشکلش این نیست که بعضی از غذاها را دوست دارد یا اینکه نمی تواند در خوردن بعضی از غذاها درست رفتار کند، بلکه مشکل اصلی او این است که برای فردی که چاق است، خوردن یک لذت است، لذتی که شاید فراتر از هر لذتی دیگر باشد و همین لذت کافی است تا مانع لاغر شدن فرد شود.
هر انسانی دوست دارد که از زندگی لذت ببرد، یکی از ورزش کردن لذت می برد، یکی از مطالعه کردن، یکی از موزیک گوش دادن و یکی از غذا خوردن
فردی که چاق است برای ذهن خودش غذا خوردن را بعنوان یک تفریح و لذت تعریف کرده است و به همین دلیل فرد چاق وقتی میخواهد ابراز شادی کند بیشتر میخورد، وقتی ناراحت باشد با خوردن بیشتر خودش را آرام میکند، وقتی عصبی باشد خشم خودش را از طریق خوردن فرو می برد
داشتن احساس خوب برای زندگی کردن لازم است و یک فرد چاق برای ذهن خود، خوردن را برابر با احساس خوب تعریف کرده است. بنابراین تمام واکنشهای یک فرد چاق به محیط پیرامون خود همراه با خوردن خواهد بود
خیلی از افراد چاق از ترس اینکه لذت خوردن را از دست بدهند به چاق بودن عادت کرده اند و آن را بر لاغر شدن ترجیح می دهند. به عبارتی دیگر از لاغر شدن ترس دارند، و این ترس کافی است که فرد چاق هر تلاشی انجام می دهد لاغر نمی شود
البته کاملا طبیعی است که ذهن ما تمایلی به از دست دادن موقعیت شادی خود نداشته باشد اما از آنجایی که ذهن ما بر اساس اطلاعاتی که به آن می دهیم عمل می کند، توانایی تشخیص مفید یا مضر بودن اینگونه شادی را ندارد
وقتی برای ذهن خود تعریف کرده باشیم که خوردن برابر با لذت و شادی است بیشتر خاطراتی که در در ذهن ما ذخیره می شوند از موقعیت هایی است که ما در آنها پرخوری کرده ایم و این پرخوری برای لذت بردن بیشتر از آن مراسم بوده است
این خاطرات به مرور زمان باعث ایجاد توقعات ما از موقعیت های مختلف در زندگی می شود
مثلاً نمیتوانیم تصور کنیم که به جشن تولدی برویم که در آن کیک تولد نباشد! مگر میشود؟!
هیچ مهمانی و مجلس شادی، بدون غذاهایی که حال ما را بهتر کند، معنایی نخواهد داشت.
از طرفی غذا خوردن جزئی از برنامهی روزانهی ماست و لذت بردن از غذایی که میخوریم، هیچ اشکالی ندارد.
شکل گیری این فرمول در ذهن یک فرد میتواند تا هر اندازه ای باعث چاقی او شود
فرمولی که برای ذهن ما تعریف میکند، غذا خوردن به معنای لذت بردن و شادی است و ما حق داریم در طول روز بارها احساس خوب و شادی داشته باشیم
ثبت این فرمول در ذهن باعث ترغیب فرد به خوردن های مکرر در طول روز خواهد شد و همچنین باعث پرخوری در وعده هایی که مورد علاقه فرد است می شود
این مساله مهم سبب میشود که انتخاب یک فرد چاق برای لذت بردن از زندگی محدود به خوردن و فعالیت هایی شود که مهمترین بخش آن خوردن است
بنابراین وقتی که تصمیم به کاهش وزن میگیریم، با یک مشکل مهم ولی پیشبینینشده روبهرو میشویم:
کمبود لذت!
اگر دوست دارید لاغر شوید اما از طرفی نگران از بین رفتن لذت خود از زندگی هستید شما موفق به کاهش وزن نخواهید شد.
نکته نگران کننده این موضوع این است که با گذشت زمان و تکرار عمل خوردن برای لذت بردن از زندگی، برای ذهن یک فرد چاق دیگر خوردن غذا لذت بخش نخواهد بود و برای ادامه داشتن لذت بردن از زندگی بیشتر خوردن جایگزین خوردن میشود و فردی که در مسیر چاقی قرار گرفته است به مرور علاقمند به خوردن بیشتر می شود
هنوز هم لذت خوردن غذاهای سالم را تجربه کنید، میتوانید از فهرست بینظیر چاشنیهایی استفاده کنید که بدون بالا بردن کالری غذا آنها را خوشمزه میکنند
بسیاری از افرادی که چاق هستند به اشتباه تصور می کنند که از خوردن زیاد غذا لذت می برند در صورتی که این پرخوری تنها واکنشی است که آنها به درخواست ذهن خود برای لذت بردن از زندگی می دهند، به همین دلیل است که پس از هر بار پرخوری کردن دچار عذاب وجدان می شوند و احساس پشیمانی از عملکرد خود می کنند
لذتی که پشیمانی و عذاب وجدان به همراه داشته باشد لذت واقعی نیست و تنها به دلیل ثبت این فرمول در ذهن خود ناچار به تکرار آن می شویم
اگر تصمیم به لاغر شدن دارید باید به این نکته مهم توجه داشته باشید که علاوه بر غذا خوردن منابع دیگری برای لذت بردن در زندگی وجود دارد، همچنین باید به ذهن خود آموزش دهید که از مقدار غذایی که مورد نیاز بدن شماست لذت ببرید
لذت بردن از مقدار غذای مورد نیاز بدن فرمول صحیحی است که در ذهن افراد متناسب ثبت شده است و سبب شده که این افراد همیشه متناسب باشند
یک فرد متناسب از زیاد خوردن یک غذا لذت نمی برد بلکه از خوردن مقدار مورد نیاز بدن خود لذت می برد
برخلاف این باور عمومی که «آدمهای دارای اضافهوزن از غذا خوردن لذت بیشتری میبرند»، پژوهشهای تصویربرداری مغزی نشان دادهاند که مراکز مربوط به لذت در مغز افراد دارای اضافهوزن و چاق، نسبت به کسانی که وزن متناسبی دارند، کمتر فعال میشود که نشان میدهد آنها موقع غذا خوردن، لذت کمتری را تجربه میکنند.
راهحلهای زیادی میشود برای این موضوع پیشنهاد داد، برای مثال:
دنبال روشهای دیگری برای لذت بردن از زندگی بگردید:
منتظر نباشید تا زندگی به شما روشهای دیگری برای خوشگذرانی پیشنهاد کند، خودتان فعالانه به دنبال روشهایی برای لذت بیشتر باشید.
کارهای هنری، ورزش و بازیهای گروهی و خلاصه خیلی کارهای میتواند برای شما لذتبخش باشد. اگرچه ممکن است پیش خودتان بگویید که «خوب همهی اینها با یک غذای خوشمزه کاملتر میشود». در این صورت باید به شما بگویم که کاملاً حق با شماست و شاید بهتر باشد که برای خودتان دلایل انتخاب یک زندگی سالمتر را جستجو کنید.
سعی کنید، از خوردن غذاهای سالم لذت ببرید:
اگر دوست دارید هنوز هم لذت خوردن غذاهای سالم را تجربه کنید، میتوانید از فهرست بینظیر چاشنیهایی استفاده کنید که بدون بالا بردن میزان چربی غذا آنها را خوشمزه میکنند. شاید باورش برایتان سخت باشد، اما پژوهشها نشان دادهاند که ذائقهی ما، همانند بقیهی جنبههای بینظیر مغزمان، کاملاً انعطافپذیر است و وقتی برای مدتی، خودتان را به خوردن غذاهای سالمتر، مثلاً با چربی یا قند کمتر عادت میدهید، به مرور زمان مغز شما ولع کمتری برای غذاهای پرچرب و بسیار شیرین نشان خواهد داد و در نتیجه دیگر دلتان برای آنها تنگ نخواهد شد.
سرعت غذا خوردنتان را کم کنید:
هر چه غذایی را با آرامش و دقت بیشتری بخورید، از آن لذت بیشتری خواهید برد. ما برای لذت بردن از غذا نیاز به این داریم که آن را با تمام حواس خود، تجربه کنیم. در بسیاری از کسانی که دچار اضافهوزن هستند، سریع و بدون توجه غذا خوردن تبدیل به یک عادت شده است و همین باعث میشود که لذت کمتری از غذا خوردن ببرند.
برای لاغر شدن نیاز داریم تا مراحل آن را آموزش ببینیم و این تمام سعی من در دوره متناسب شدن با قدرت ذهن است تا متناسب شدن را به افرادی که آرزوی لاغری دارند آموزش بدهم و به لطف خدا دوستانی که با عشق و علاقه قدم در این مسیر شگفت انگیز گذاشته اند نتایج بسیار عالی را در تمام جنبه های زندگی خود تجربه کرده اند.
به امید روزی که هر فرد چاقی که آرزوی متناسب شدن دارد به آرزوی خود برسد
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.02 از 42 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
با سلام
ذهن چاق :
من هم به این جمله در ذهنم فکر کرده بودم ، چرا خوردن را دوست دارم . وقتی خسته بودم ، میخورم . وقتی حوصله م سررفته میخورم . وقتی عصبانی ام ،میخورم . وقتی وقت ناهار یا شام میشه و گشنه م نیست میخورم . وقتی میخوام از خودم تشکر کنم ، میخورم و … همین مساله مشکل را درست کرده ، چرا میخورم ؟ و چرا خوردن را دوست دارم ؟
دقیقا! چون اقدام به خوردن = حس خوب شده . من وقتی یک کاری برام مهمه و پیشرفت میکنم ، به من حس خوب میاد ، مثلا پایان نامه م ، من تا حالا کارهای نگارشی و تحقیقی زیاد نکردم و وقتی ابزار هایی را یادگرفتم و بعد از یاد گرفتن به من حس خوب داد ، همین حس خوب که من پیشرفتم خوب بوده ، باعث میشه در کارم تداوم کنم .
چون من عاشق لاغری ام ، پس وقتی اقدام به لاغر شدن میکنم = حس خوب ( اوایل شروع ) ولی در ذهنم فرمولهایی هست که با مسیری که لاغری طی میکنه ، در تضاد است . ذهن عاشق لذت و حس خوبه و چون مسیر لاغری برای ما ذهن چاق ها خلاف لذت = خوردن هست ، من در مسیر لاغری ، به هردلیلی نمیخورم و دقیقا همین فرمول خوردن = حس خوب ، باعث میشود که در مسیر لاغری دچار فرسایش و اخر تسلیم شویم . اما چه چیزی باعث شده که من خوردن را لذت و تفریح بدانم ؟ من خیلی رفتارهای مشابه الگوی خانواده دارم و اندازه ی چاقی من به مادرم شبیه است . پس قطعا از محیط یاد گرفتم ولی برادرم از قوانین دستی پیروی نمیکنه و هر ثانیه به خوردن فکر نمی کنه . او فقط یکبار میخوره ، اون هم زمانی که گرسنه ست و وقتی گرسنه نیست ، نه هوس به خوردن میکنه و نه خوردن = لذت میدونه، اون حتی مقدار هم مشخص نمیکنه و وقتی سیر میشه ، دست از غذا میکشه و به راحتی غذا را دور میریزد .
پس چون در مدت زمان کم ،حس خوب ذهنی به مغزم میدم ، باعث میشم که در مسیر لاغری نباشم و لاغر شدن یک پروسه زمان داره ولی خوردن همان لحظه ارضا میشه . ولی اگر اون حس خوبی که به هر نحوی در پشت ذهن ما برای خوردن قایم شده ، اگر اون فرمول درست بشه ، به نظرم میتونیم ، بودن در مسیر لاغری را حس کنیم . و تغییر فرمولهایی که سالها با زحمت خودمون الان به صورت اتوماتیک درامده و خودش داره بدون فکر انجام میده ، مسئولیت این اشتباه رو که سالها تکرار کردیم ، میپذیریم و تنها راه خلاصی اون حس خوبیه که به اشتباه پشت فکر اقدام به خوردن قایم شده یا چسبیده .
چون ما به حس خوب پشت پرده ی خوردن ، معتاد شدیم و چون معتاد شدیم ، نمیخوایم این لذت لحظه ای را از مغز بگیریم . مغز عوارضی که در طولانی مدت نشون میده را اهمیتی نمیده و همان حس خوب لحظه ای را ترجیح میدهد . و من هم وقتی از خوردن محروم میشدم ، حس بدی داشتم . سیگار به هرنحوی کشیده نشه ، بدن از نبود نیکوتین در بدن عادت میکنه . ولی ذهن هر چیزی که باعث بشه در آن حس لذت تداعی بشه ، ان خاطره را = حس خوب میکنه . پس من خاطره ی خوردن را = حس خوب کردم و همین خطرناکه !
دقیقا همان تحیلیلی که کردم در خط پایینش گفته شد .
مثال های خوبی زده شد. اینکه ما انتظاراتی در هر شرایطی در مغزمون به وجود اوردیم و دقیقا ذهن من هم وقتی مواد غذایی را میبیند ، طبیعی میداند که از این لذت و تفریح در هر شرایطی استفاده کنم و این بخشی از کارهای روزانه شده و چون عادت شده و چون = لذت است ، وقتی رفتار خود را اصلاح میکنم ، حس بدی به وجود می اید ، چون به لحظه ی لذت آنی مغز که شادی او را فراهم میکرد ، نه گفتم و همین امر باعث مقاومت ذهن ما در مسیر میشود .
چون ذهن یک فرد چاق بیشترین تفریحی که برای خود قائل است ، لذت خوردن است و چون همیشه در دسترس است ، ما به هراندازه که لذت میبریم میخوریم . چون راحت به دست می اید ولی شنا کردن ، رفتن به باشگاه یک اقدام فیزیکی میخواد . درسته که برای شروع اگاهانه رفتارهایی در خود به وجود اوردند و بخشی از زندگی روزمره شون شده ولی مطمئنا خوردن هم قبلا این طور بوده .
مادران ما بزرگترین دستاوردشون دادن پاداش به کودک به هرترفندی بودند که مقدار زیادی مواد غذایی در دهن او وارد کنند و وقتی موفق میشدند ، گویی مدال طلا را میدادند ، میتواند یک عامل برای خوردن= حس خوب باشد ، چون وقتی میخوردیم : غذا هدر نمیشد، بزرگ میشدیم ، تپل مپل میشدیم و کودک تپل مپل قشنگه ، پس قطعا روش تربیتی میتونه این اختلال رو به وجود بیاره و وقتی فکر میکنم با دوستام کجا قرار بذارم ، دم دست ترین انتخاب کافی شاپ یا رستورانه . چون تنها جایی هست که آزادی نسبتا نرمالی داره و میتونیم جمع شیم و بخندیم . هر عاملی میتونه دخیل باشه ، مهم اینه که وقتی اگاه شدیم ، نباید مثل یک معتاد به سیگار این اشتباه را مرتکب شویم و به هرمیزانی به خودمون خسارت زدیم ، موظفیم که درستش کنیم . به نظر من چاقی = اختلال پرخوری و عامل اصلی پرخوری = حس خوب پشت هر خوردنه که یاد گرفتیم و این فرمول که الکیه و مارا ترغیب به خوردن میکنه بایستی عوض شه . چون عوارض زیانباری به بدن تحمیل میکنه . هیچکس چاق به دنیا نیامده ، ما چاقی را با ذهنمون به وجود اوردیم . باحس خوب پشت پرده ی هر خوردن که لذت را تداعی میکند . لذت بردن ما از خوردن بیمارگونه ست و چون عادت کردیم ، طبیعی میدانیم گرچه این روند ، طبیعی نیست .
من از این متن برداشتی که میکنم : بایستی دست از وفاداری به خاطره ی لذت از خوردن بردارم . ما هروقت وابسته ی کاری میشیم ، نتایج ان را باید در نظر بگیریم . لاغری= پرخوری نیست . لاغری= خوردن تا زمان سیری است و اگر جای دمنوش و رژیم و معده ناقص کردن و داروهای پرعوارض که مستعد دیابت میکند ، دست به خود تخریبی بیشتر بدن نزنیم : بایستی قبول کنیم که مشکل اصلی ما وفاداری به فرمول لذت = خوردن هست خوردنی که بالاتر از حس سیری میخوریم . این خوردن نیست ، اعتیاده ، اختلاله ، موجب بیماریه . تا وقتی مسئولیت همین جمله را برعهده نگیریم و بخوایم به این فرمول وفادار باشیم ، به هرروشی جسم را لاغر کنیم ، مستعد تخریب بیشتر جسم هستیم . چون اختلال همیشه زنده ست و ما معتادیم و هرکاری میکنیم ، گریه میکنیم ، ناامید میشیم و هر اقدامی جز درمان یا اصلاح خوردن = لذت . درواقع باورنگهبانی است که درسته ما عاشق لاغری هستیم ولی وفاداری ما به این فرمول ، مانع رسیدن ما به لاغری میشود ، چون محروم از لذت دروغین میشیم و چون ذهن اصل رو از بدل تشخیص نمیده و ما با هربار خوردن ، پاداش بیرونی گرفتیم ، شروع کردیم به تداوم در انجام این کار و الان اتومات بدون فکر این سیکل اشتباه را ادامه میدهیم .
پس هرلذتی که اخرش منتهی میشه به احساس پشیمانی و بد و این حس بد هم به خاطر دیدن نتایج این رونده که همان جسم چاقه ، سنگینی بدنه ، ریسک بیماری های مختلف و سکته را بالا میبره و به هر زبانی میگن چاق نباشید ،مضره! ما همچنان نگهدار ووفادار فرمول لذت= خوردن هستیم . همین لذتی که در خوردن هست باید حال مارا بد کنه و این طبیعی نیست . ما عادت کردیم که طبیعی باهاش زندگی کنیم !
فرمول صحیح :
راه حل :
2. خوردن غذاهای سالم لذت
تجربه م : من در گذشته یک برنامه غذایی اصولی که هدف اصلیش تعادل و سلامتی در بدن بود گرفتم . خوردن زیاد داشت ولی شیرینی و قهوه برای تعادل بدن ممنوع بود . من این برنامه ی غذایی را گرفتم و پیاده روی نیم ساعته و تنظیم خواب شب . در عرض یک هفته بدن من نه تنها تحلیل نیاورد ، بلکه به واسطه ی سالم خوری ، گویی اب تو پوستم جمع شده . بعد از هفته ی اول ، بدنم اونقدر حس و حال خوبی داشت که اولین بار بود تجربه ش میکنم . رفتار غذایی ما و اینکه چه ماده ی غذایی به بدن خود وارد میکنیم ، در سلامت عموم بدن موثره ولی همین اصل درسته که تعادل بدن داشت برقرار میشد و اشتهای من هم به واسطه ی مواد غذایی درست مثل قبل ولع نداشت ، منتها خاطره ی حس خوب لذت = خوردن بعد از قطع برنامه ،مرا به جای اولم برد . این برنامه ی غذایی چون اصولی بود در سه هفته یک یا یک ونیم کیلو کم میشدی و بیشترین هدف سلامت و تعادل بدن بود و درسته که به هدف کاهش وزن گرفته بودم ، ولی تاثیراتی که رفتار و نوع مواد غذایی صحیح در بدنم داشت حس خوبی بود . پس ذهن ما براساس تجربیاتمون به یک نوع ماده غذایی که بیشتر از اطرافیانمون الگو برداری میکنیم = حس خوب میکنه . سالم خوری به معنای گیاه خواری نیست . سالم خوری همه چیز هست ،منتها به اندازه و انتخاب کیفیت ارزش غذایی بالاتری هست .
3. سرعت غذا خوردنتان را کم کنید
تجربه م : این رفتار صحیح غذایی است ولی من افراد لاغری هم دیدم که سریع میخورند و میروند و فرمول خوردن = لذت را ندارند . من هم به واسطه ی ولع دوست دارم سریع بخورم و همین تند خوردن باعث میشه که مقدار بیشتری که بدن نیاز نداره وارد کنم و وقتی لحظه ای stop میشیم ، دقیقا عمق فاجعه حس میشه ،چون حس سنگینی، ترکیدن و حال بد عمومی بدن را در پی دارد . منتها چون ما وفادار به لذت= خوردن هستیم به این واکنش خطر بدن هم عادت کردیم و طبیعی میدانیم گرچه اگر یاد میگرفتیم به جای بیتوجهی به الارم بدن ، این بار حس خوب = سیری باشه و به خاطرات لذت خوردن پشت میکردیم و یک روند طبیعی برای بهبود خود میکردیم ، این رفتار به خاطر عدم استفاده ی ما منفعل میشد و کم کم جای همیشه در صحنه بودن ، به گوشه ی ذهن پرتاب میشد و قطعا نتیجه ی ماهم متفاوت بود .