0

خاطرات چاقی مانع لاغری است

خاطرات چاقی
اندازه متن

مغز محل ذخیره اطلاعات است و ذهن واحد پردازش کننده اطلاعات ذخیره شده در مغز است.

اطلاعات زیادی در مغز ما ذخیره شده است اما هر کدام که باعث برانگیخته کردن احساس ما شده باشند را به شکل ساده تری به یاد می آوریم و آن ها را مرور می کنیم.

در زندگی با افراد زیادی روبرو شده و گفتگو کرده اید اما هر کدام که تاثیر بیشتری در برانگیخته کردن احساس شما داشته اند بیشتر در ذهن خود به آن گفتگو یا ملاقات رجوع کرده اید.

نکته جالب توجه اینکه برانگیخته شدن احساس می تواند به شکل شادی و احساس خوب باشد و هم به شکل عصبانیت و احساس غم. بنابراین هر رویدادی در زندگی باعث ایجاد احساس شادی یا ناراحتی در شما شود به شکلی در مغز ذخیره می شود که به راحتی در دسترس ما برای مرور کردن باشد.

با توجه به اینکه توانایی مغز در ذخیره اطلاعات شادی آفرین و ناراحت کننده تفاوتی با هم ندارد اما به شکل قابل توجهی میزان اطلاعاتی که باعث ایجاد ناراحتی و احساس بد در ما می شوند بیشتر از اطلاعاتی است که باعث ایجاد احساس خوب در ما شده اند.

اینکه چرا در مغز تقریبا همه انسانها اطلاعات ناراحت کننده در دسترس تر از اطلاعات شادی آفرین است دلیل علمی سراغ ندارم اما تصور من این است که تمایل انسان به محافظت از خود سبب شده است که بیشتر از آنکه اطلاعات که باعث ایجاد احساس خوب در ما می شوند را در مغز خود ذخیره کنیم اطلاعاتی را ذخیره می کنیم که تصور می کنیم آگاهی از آن می تواند به ما کمک کند تا بهتر از خودمان در برابر رویدادهای زندگی محافظت کنیم.

از ویژگی های ذهن این است که فرمول های ایجاد شده در خود را در تمام جنبه های زندگی به کار می گیرد.

برای مثال شاید فردی عقده داشته باشید توانایی صحبت کردن در جمع را ندارید. این یک فرمول ذهنی است و برخلاف آنکه انتظار می رود فقط در جمع نتواند به خوبی صحبت کند این فرمول ذهنی سبب می شود که در گروه های کوچک و حتی آشنایان توانایی ابراز عقده و نظر به شکل درست را نداشته باشد.

آنچه می شنویم یا می بینیم اگر باعث تحریک احساسی شود در مغز ما ذخیره می شود و این اطلاعات در رفتارها و واکنش های ما تاثیر می گدارد.

شاید این تجربه را داشته باشید که قبل از روبرو شدن با فردی درباره اخلاق یا ویژگی های او از فرد دیگری شنیده باشید. آگاهی ذخیره شده در ذهن شما باعث می شود قبل از ملاقات با آن فرد مجموعه از افکار درباره او در ذهن شما مرور شود.

مرور افکار در ذهن شما بر اساس واقعیت و اطلاعاتی که خودتان کسب می کنید نیست بلکه به خاطر اطلاعاتی است که فرد دیگری بر اساس نظر و عقیده خودش درباره آن فرد به شما منتقل کرده است.

این حالت باعث عدم انطباق اطلاعات ذهن با واقعیت می شود و می تواند باعث بروز واکنشی از سوی شما شود که اگر آن اطلاعات غیرواقعی را نداشتید هرگز آن واکنش از شما سر نمی زد.

تاثیر خاطرات چاق شدن در روند لاغر شدن

اطلاعاتی که بعنوان خاطرات چاقی در ذهن شما ذخیره شده است مشابه حالتی است که قبل از ملاقات با فردی درباره او اطلاعات به شما داده شود.

برخی از اطلاعات ذهن من درباره چاقی به این شرح است:

  • چاقی من ارثی است.
  • سوخت و ساز بدن من پایین است.
  • من بخاطر تحرک نداشتن چاق هستم.
  • شرایط شغلی باعث چاقی شده است.
  • آدم بعد از ازدواج چاق می شود.
  • هرچه سن بالاتر برود چاقی بیشتر می شود.
  • من بخاطر زیاد خوابیدن چاق هستم

اینها بخشی از اطلاعاتی بود که درباره چاقی در ذهن من ذخیره شده بود.

تصور کنید من در مواجه شدن با چاقی چه واکنشی می دادم؟!

ترس از چاقی و چاق تر شدن داشتم.

چرا؟

چون در مواجه شدن با چاقی احساس ناتوانی می کردم.

این احساس سبب می شد که هرچقدر برای لاغر شدن تلاش می کردم نتیجه نمی گرفتم و حتی اگر با زحمت فراوان مقداری از وزن و سایز من کم می شد، طی دو سه هفته به حالت قبل بی می گشتم چون از قبل می دانستم و عقیده داشتم که من توانایی لاغر شدن را ندارم.

این افکار و افکار مشابه سبب می شود که فرمول “من لاغر نمی شوم” در ذهن ما ذخیره شود و این فرمول به تنهایی بای چاق ماندن تا ابد کافی است.

همه افراد چاق قبل از اینکه برای اولین بار جهت لاغر شدن اقدام کنند اطلاعات زیادی درباره چاق شدن در مغز آنها ذخیره شده است. این اطلاعات سبب می شود فرد احساس ناتوانی دربرابر چاقی کند به همین دلیل با اینکه تلاش می کند تا از طرق مختلف لاغر شود اما فکر قدرتمند ذهن او این است که: من نمی توانم لاغر شوم. و این فکر یک مانع بزرگ برای لاغر شدن است.

ذکر این نکته جهت درک بهتر عملکرد ذهن و مغز ضروری است:

مغز محل ذخیره اطلاعات است و ذهن محل شکل گیری عقیده و احساس.

اطلاعات چاقی در مغز ذخیره می شوند اما احساس ناتوانی دربرابر چاقی و این عقیده که من لاغر نمی شوم یک فرمول ذهنی است.

اطلاعاتی که درباره چاقی در ذهن ما ذخیره شده اند باعث شکل گیری عقیده و دیدگاه درباره خودمان در برابر چاقی می شوند. عقیده ای که ما درباره چاقی و خودمان داریم خاطرات چاقی ما هستند و نتیجه نهایی تناسب اندام ما را رقم می زند.

من عقیده داشتم نمی توانم لاغر شوم چون برای چاقی خود دلایل مختلفی داشتم.

من عقیده داشتم حتی اگر با هر زحمتی لاغر شوم دوباره چاق خواهم شد.

من عقیده داشتم در هفته اول و دوم به شکل عالی وزن کم می کنم اما از هفته سوم بدن من در برابر لاغر شدن مقاومت می کند.

من عقیده داشتم که اگر لاغر شدم بدن من ضعیف خواهد شد و احتمال زیاد بیمار خواهم شد.

اینها عقاید من بود، واقعیت من نبود.

عقیده بر واقعیت برتری دارد

برخی افراد به قصد نادرست جلوه دادن قدرت ذهن و قانون جذب این دیدگاه را بیان می کنند: اگر ذهن قدرتمند است و هرچه در ذهن تصور کنیم به واقعیت تبدیل می شود، پس من می خواهم تصور کنم از بالای ساختمان می پرم و صدمه ای به من وارد نمی شود. چطور ممکن است؟!

در صحبت های افرادی که نسبت به قدرت ذهن عقیده ندارند از اینگونه دیدگاه ها شنیده می شود.

قدرت ذهن باعث شکل دهی عقیده می شود و عقیده بر واقعیت وجود فرد موثر است نه بر واقعیت وجود جهان هستی.

اینکه شما عقیده داشته باشید اگر از ارتفاع بپرید آسیب نخواهید دید شما را در برابر صدمات پریدن از ارتفاع مصون نگه نمی دارد. اما اگر شما عقیده داشته باشید انسان توانمندی در یادگیری هر موضوع موردعلاقه ات هستی مطمئنا نتیجه سعی شما برای یادگیری با فردی که این عقیده را ندارد متفاوت خواهد بود.

عقیده شما بر نتیجه زندگی خودتان تاثیر می گذارد نه بر قوانین جهان مادی. اگرچه افرادی را می توان دید که با قدرت ذهن بر قوانین جهان مادی هم غلبه کرده اند مانند “پراهلاد جانی” مرتاض هندی که ادعا می‌کند هفتاد سال است نه چیزی خورده و نه چیزی آشامیده است.

او اولین بار در سال ۲۰۰۳ توسط متخصصان آزمایش شد و اکنون به همان بیمارستان بازگشته تا سری جدید آزمایشات روی او انجام شود.

از ۲۸ آوریل تا ۹ ماه مه (12 روز) این مرد باورنکردنی توسط ۳۰ دوربین فیلمبرداری و تیمی از متخصصان هندی تحت نظر بود.

در این مدت او هیچ چیزی نخورد و از آب فقط برای حمام و تمیز کردن دهانش استفاده می‌کرد. هم چنین در این مدت هیچ ادرار یا مدفوعی نداشت.

بعد از آزمایش‌های قانونی جانی که مثل قبل سرزنده بود به روستایش بازگشت.

شاید توانایی این مرتاض هندی که نمونه مشابه در دنیا ندارد برای همه شگفت انگیز باشد اما برای فردی که اضافه وزن دارد دیدن افراد متناسب که از هر غذایی به هر اندازه ای که میل دارند می خورند اما همیشه متناسب هستند شگفت انگیزتر است مخصوصا اینکه به تعداد زیاد از این افراد در اطراف ما زندگی می کنند.

در ذهن یک فرد چاق نخوردن ساده تر از خوردن و چاق نشدن است چرا که هزاران بار درباره قدرت چاق کنندگی مواد غذایی شنیده است و این فرمول در ذهن او ذخیره شده است که خوردن باعث چاقی می شود.

این فرمول ذهنی به قدری می تواند تاثیرگذار باشد که فرد چاق به هر اندازه که مقدار غذای خود را کاهش دهد باز هم به خاطر خوردن همان مقدار کم هم چاق تر می شود و از آنجا که نمی تواند مانند این مرتاض هندی هرگز غذا نخورد بنابراین چاق تر شدن و چاق ماندن را سرنوشت خود می داند.

واقعیت این است که تمایل جسم شما به چاق شدن که در طول چند سال باعث چاقی شما شده است برنامه ای است که از ذهن

ناخودآگاه شما سرچشمه می گیرد.

تا وقتی ذهن خود را از انبوه اطلاعات چاق کننده پاک نکنید در وضعیت چاقی خود باقی می مانید.

در این شرایط شما تا ابد در معرض انتخاب کردن خواهید بود، هربار که با مواد غذایی روبرو می شوید باید فکر کرده و انتخاب کنید که بخورید یا تخورید، این جنگ تا روزی که زنده هستید به طول می انجامد.

نبردی که هرگز خوشایند نیست و نتیجه ای ندارد.

سال ها در مواجه شدن با مواد غذایی باید ابتدا فکر می کردم و بعد انتخاب می کردم که بخورم یا نخورم.

نکته جالب توجه این بود که هر انتخابی می کردم در نهایت چاق تر می شدم و همیشه به این موضوع فکر می کردم که چرا می خورم چاق می شم ولی نمی خورم لاغر نمیشم؟!

زمانی که در مسیر لاغر با ذهن قرار گرفتم درک کردم که هر دو انتخاب من منتهی به چاقی می شد.

من همیشه به این دو انتخاب فکر می کردم:

1- اگه بخورم چاق تر می شم!

2- اگه نخورم چاق تر نمی شم!

واضح است که نتیجه این دو انتخاب هرگز لاغری نخواهد بود. اگر می خوردم چاق تر می شدم و اگر نمی خوردم در بهترین حالت چاق تر نمی شدم اما هرگز لاغر نمی شدم.

برای لاغر شدن همیشه به ما توصیه شده است که:

اگر اضافه وزن دارید همیشه باید تمایل به خوردن چیزی را با گفتن نه به آن سرکوب کنید.

واضح است که این شیوه در طول زمان مقادیر عظیمی انرژی و پشتکار می طلبد که معمولا افراد چاق فاقد توانایی لازم برای رسیدن به این مرحله هستند.

اگرچه در دراز مدت “نه گفتن” می تواند به عادت جدیدی تبدیل گردد ولی رسیدن به آنجا همچون گذر از جهنم است!

جهنمی که هرگز پایان نخواهد یاقت.

در مدت چاق بودنم به قدری از برنامه های رژیمی مختلف استفاده کرده بودم که تقریبا غذا خوردن من همیشه به شکل یک فرد رژیمی بود اما نتیجه عملکرد که به عادت من تبدیل شده بود باز هم باعث لاغر شدن من نمی شد.

در نوشته های بسیاری از افرادی که عضو سرزمین لاغرها هستند بارها می خوانم که سالهاست مقدار غذا خوردن آنها کمتر از بسیاری از افراد متناسب اطرافش است اما از اینکه چرا لاغر نشده است در تعجب است.

خاطرات چاقی، دلیل لاغر نشدن افرادی است که حتی نه گفتن به خوردن به عادت آنها تبدیل شده است.

افرادی را می شناسم که سال هاست به نیت لاغر شدن گیاهخوار شده اند و هر روز یک تا دوساعت ورزش می کنند اما نتیجه چند سال تلاش و سعی آنها باعث متناسب شدنشان نشده است چون با این روش ها خاطرات چاقی از ذهن آنها حذف نمی گردد.

خاطرات چاقی به وسیله رژیم غذایی یا ورزش کردن از ذهن پاک نمی شود بلکه باید ابتدا آنها را شناسایی کرد و دلایل منطقی برای اشتباه بودن آنها پیدا کرد.

ذهن انسان به شدت منطقی است و اطلاعاتی که از قبل درباره چاقی در ذهن افراد ما ذخیره شده است از طریق منطقی شدن به فرمول های ذهنی قابل اجرا در روند زندگی تبدیل شده اند.

خاطرات منطقی ذهن درباره چاقی را فقط از طریق منطقی کردن اشتباه بودن آنها می توان کمرنگ و بی اعتبار کرد.

با رژیم گرفتن و ورزش کردن نمی توان منطق خاطرات چاق کننده را از بین برد.

تصور کنید من چاق بودم و عقیده داشتم چاقی من ارثی است.

هزار سال ورزش کردن نمی تواند این منطق را از ذهن من پاک کند و من تا آخر عمل چاق باقی خواهم ماند. چون هزاران بار شنیده ایم که چاقی ارثی است ولی یک بار نشندیه ایم که ورزش باعث تغییر ارث یا ژنتیک می شود. بنابراین تلاش فیزیکی ما باعث تغییر منطق خاطرات چاقی ما نخواهد شد.

در دوره 12 جلسه ای لاغری با ذهن درباره برخی از فرمول های ذهن چاق (خاطرات چاقی) توضیح داده شده است. در این روش ابتدا از طریق طرح سوال به افراد کمک شده تا فرمول های چاقی ذهن خود را جستجو و مشخص کنند. سپس از آنها خواسته شد تا نمونه های واضح بر خلاف فرمول های چاقی ذهن خود پیدا کنند.

به عنوان مثال اگر فردی عقیده داشت، کم تجرکی باعث چاقی اش شده است از طریق پیدا کردن افرادی که مانند او یا حتی بیشتر از او کم تحرک هستند اما متناسب اند، نمونه واضح و منطقی بر علیه فرمول چاقی ذهن خود پیدا کنند.

این ساده ترین و قوی ترین طریق تغییر فرمول های چاقی ذهن است که به طور مفصل و تخصصی در گام های اول تا سوم دوره های لاغری با ذهن این کار انجام می شود.

به اندازه ای که فرمول های ذهنی چاق خود را شناسایی و با پیدا کردن نمونه های منطقی آنها را بی اثر کنید، شور و شوق و اطمینان شما برای لاغر شدن بیشتر می شود.

به این شکل خاطرات چاقی در ذهن شما کمرنگ شده و موانع لاغر شدن از بین می رود.

خاطرات چاقی نه تنها می تواند مانع لاغر شدن فرد شود بلکه تنها دلیل دوباره چاق شدن افراد بعد از لاغر شدن نیز وجود برخی دیگر از فرمول های چاقی است. در دوره پاکسازی چاقی ذهن (گام دوم) به طور مفصل درباره این موضوعات توضیح داده شده است.

برای کسب نتیجه عالی از مطالعه این نوشته و افزایش درک خود به عنوان تمرین به سوالات زیر به صورت کامل و شرح انشایی پاسخ دهید.


تمرین:

1- تجربه خود درباره شنیدن درباره دیگران قبل از روبرو شدن با آن فرد و شکل گیری گفتگوی ذهنی درباره آن فرد بنویسید.

2- تجربه خود از تاثیر یک فرمول ذهنی در جنبه های مختلف زندگی را بنویسید.

3- برای درک بهتر یکی از فرمول های چاقی ذهن خود که فکر می کنید بسیار پررنگ است را بیان کرده و درباره آن بنویسید.

4- راهکار خود برای پیدا کردن نمونه منطقی در تضاد با فرمول چاقی ذهن خود را نوشته و سعی کنید به شکل منطقی اشتباه بودن فرمول چاقی ذهن خود را ثابت کنید.

5- برای درک بهتر یکی از فرمول های چاقی ذهن خود که فکر می کنید بعد از لاغر شدن باعث دوباره چاق شدن شما می شود را پیدا کرده و درباره آن بنویسید.

6- راهکار خود برای پیدا کردن نمونه و دلیل منطقی اشتباه بودن فرمول ذهنی دوباره چاق شدن را ارائه دهید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.87 از 15 رای

https://tanasobefekri.net/?p=9087
14 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار 989183774095
      1402/12/27 22:26
      مدت عضویت: 261 روز
      امتیاز کاربر: 9255 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 261 کلمه

      بنام خداوند معجزه‌گر ،باعرض سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوارم ، وبچه های عضو سایت  به همه مان تبریک  میگم برای انتخاب راه بی نظیر،سایت تناسب فکری ،،خدایا بی نهایت بارشکر ،شکر شکر ای ناجی وای کافی وای غنی ،عاشتم خدا جون  معجزات حضور کوتاه مدت من در این مکان ملکوتی ، 

      1 ،فرزندم خونه گرفته در تهران ،

      2,بنده چندین ساله به دلیل ناخوشی های جسمی نمی توانستم روزه بگیرم ولی شکر  خدا   چندروز توانستم روزه باشم ،بدون سختی و ناراحتی ،

      3,به لطف خداوند متعال توانستم برای افطاری 17 نفر آش رشته درست کنم و مورد تحسین همه واقع شد،وبسیار خوشمزه بود به لطف خدا 

      4،دعوت شدنم به یک جشن نوروزی خیلی خوب ،که میدانم عالی خواهد  بود،

      هنوز نرفتم 

      5, رفع معجزه آسای درد های بدنی وجسمی ام ،

      6, خونه  فرزندم به  طبق خواست  بنده خودش  ،نور کافی داره ،تازه رنگ شده ،تروتمیزه  خد را  هزاران بار شکرت،

      7, یخچال ام کمی مشکل داشت وخدارا شکر مشکلش  خود بخود رفع شد ،

      8, معجزه وار رزق روزی ام زیاد شده  ،

      خدایا شکرت ویخچال وکابینت ها پر از مواد خوراکی است،

      9, هم شخصاً  تلفنی با استاد  عزیز حرف زدم ،هم در کامنتی جواب سوالم را فرمودند ،

      10,  درخت باغچه ام فراوان  شکوفه داده  و گلدان  هایم  زیبا تر  شدن ،

      11, یک کار بانکی داشتم برای نصب ،بام بانک دو نفر از کار مندان  محترم و عزیز بانک کلی برام وقت گذاشتند خدا خیر دنیا و آخرت را نصیب شأن کند ،

      در پایان از تنها معبود و فرمانروای عالم سپاس گزاری می کنم که منو لایق حضور در سایت استاد عطار روشن  عزیز  دانست ، خدا حافظ 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار 989183774095
      1402/12/22 08:02
      مدت عضویت: 261 روز
      امتیاز کاربر: 9255 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 267 کلمه

      بنام خداوند بخشنده و مهربان ،

      سلام به استاد عطار روشن دوستان عزیزم،

      استاد جان بنده تازه وارد سایت خدایی شما شدم ،این مطلب نشانه حال خوب من بود،البته من چاق نیستم وتجربه ای ندارم در این مورد،بنویسم ،

      ولی از شما  یا کسی  دیگرشنیدم میشود ،

      تجربه هارا جای گزین کرد ،مثال بنده،

      به تحصیل علاقه زیاد داشتم ،علیرغم مخالفت های همسرم و کارشکنی های او ،هم سرکار معلمی 6روز در هفته می رفتم هم کاردانی و کارشناسی در آزمون تربیت معلم قبول شدم ،وبصورت تحصیل در دانشگاه دولتی درس خواندم ،باکمک خداوند ،وبعد از آن چون مریض بودم درخواست بازنشستگی دادم وبا کمک الله،موفق شدم واین خاطرات برایم خوشایند است زیاد ،وخدا را برای خدمت صادقانه ام شاکر هستم ،همیشه یک زنگ تفریح داشتم ،وچند زنگ بقیه را با کار کردن با بچه های که ضعیف بودن صرف ،میکردم خدارا شکر می‌کنم ، 

      اکنون به دلیل استرس وکتک کاری از طرف نا انسانی به اسم همسر دوبار دچار سکته مغزی شدم و توانایی یاد گیریم کم شده ،ولی درکلاس زبان ثبت نام کردم ،وبه امید خدا برای آموزش رانندگی هم انشاالله  شرکت می‌کنم ،استاد جان یا دوستان گرامی کمکم کنید کار با سایت وتغییر پروفایل را یاد بگیرم و اسم و تاریخ تولدم را اضافه کنم با راهنمایی استاد عزیز از دوره زندگی با کمک خداوند شروع کردم ،ولی نمی دانم فایل ها را پشت سرهم بخوانم وگوش دهم مثلً  مقدمه وقسمت اول ودوم را خواندم ولی قسمت سیزهم وچهار دهم دلیلش را نمیدانم ،با  شمار ه موبایل ثبت نام کردم نمی دانم چون ایمیل ندارم این جور میشه راهنماییم بفرمایید،بی نهایت سپاسگزارم خدایا شکرت که توانستم ای دیدگاه را بنویسم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 26 کلمه

        سلام و درود
        در ناحیه کاربری روی تنظیمات کلیک کنید و در این بخش میتونی نام کاربری و تاریخ تولد و سایر موارد رو تنظیم کنید.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهلا
      1402/11/24 08:56
      مدت عضویت: 446 روز
      امتیاز کاربر: 7790 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 729 کلمه

      با سلام.

      من معمولا وقتی کسی رو که تا بحال ندیدم تصور میکنم،او را یک فرد قد بلند و لاغر در ذهنم تجسم می کنم مگه این که در مورد ظاهر او به من اطلاعات بدهند.

      دو سه سال پیش من شروع کردم به خواندن کتاب شکرگزاری راندا برن، و طبق کتاب ،هر روز تمریناتش رو انجام میدادم در این کتاب اومده که با شکرگزاری انسان به تمام خواسته هایش می رسد ،و شکرگزاری رو جادویی می دونه که در تمام کتابهای مقدس به اون اشاره شده  و اون رو کلید حل مشکلات انسان ها می دونه .

      یه برنامه بیست و شش تا بیست و هشت روزه برای تغییر زندگی و رسیدن به خواسته ها 

      یکی از این برنامه درخواست پول هست به اندازه ای که برای ذهن منطقی باشه،

      .

      من این تمرینش رو هم انجام دادم،برام باورنکردنی بود ،اما در عرض چند ماه سی میلیون از طریقی که اصلااااا گمان نمی‌کردم به من که یه زن خانه دارم رسید!!!!!!!

      و خدا رو ازین بابت هزاران بار شکرگزارم که آنقدر راحت و با یه جادوی ساده ما رو به اهدافمون می‌رسونه !

      خدای مهربونم فقط دنبال یه بهانه ست تا به ما حال خوب و خوشبختی بده!!! 

      این جنبه مثبتی بود از قدرت ذهن در زندگی من،

      و متاسفانه اتفاقات منفی زیادی رو هم ندانسته با قدرت ذهن برای خودم رغم زدم.

      3- برای درک بهتر یکی از فرمول های چاقی ذهن خود که فکر می کنید بسیار پررنگ است را بیان کرده و درباره آن بنویسید.

      فرمول پرخوری که فک میکنم در ذهن تمام افراد پررنگ‌ترین فرمول چاقی در جهان است و از بچگی در ذهن تمام انسانها جا میگیرد،که زیاد خوردن بزرگترین عامل چاقی است ،مخصوصا خوردن چربی و قند ،و حتی داستانهای زیادی هم چگونگی تبدیل شدن این موارد به چاقی های شکمی و غیره داریم ،مثلا اینکه قند و کربوهیدرات چگونه در بدن به چربی تبدیل میشوند و بجای دفع شدن توی بدن جاخوش میکنن.

      همه اینها رو علم با چنان منطقی توضیح میده که هیچ جای سوالی براش باقی نمی مونه!

       و بر عکس یه فرمول قوی منفی در مورد لاغر بودن در ذهن همه ما شکل گرفته که کسانی که لاغرن دل خوش ندارن توی زندگی و حتما مشکلات زیادی رو از سر میگذرونن و جوش و استرس باعث لاغریشون میشه

      حتی زمانهای قدیم این اعتقاد بود که اگه بعد ازدواج چاق نشی یعنی توی زندگی زناشوییت مشکلی داری و دل میسوزوندن که طفلی خوشبخت نشده،

      حتی برای خود من هم پیش اومده بود چند سال پیش که چون نسبت به قبل لاغرتر شده بودم یکی از فامیلامون اصرار داشت به مامانم که مهلا حتما یه مشکلی داره یه استرسی داره که آنقدر لاغر شده و برای من دایه مهربان تر  از مادر شده بود. 😂

      و من با قسم و آیات بهش توضیح میدادم که چون زایمان کردم و بچه شیر میدم لاغر شدم وگرنه مشکلی ندارم توی زندگیم.

      البته همین شیر دادن و لاغر شدن هم یه فرمول لاغری هست وگرنه برعکسش هم هست که خانومای که بعد زایمان و دوران شیر دهی چاق میشن ،

      در هر صورت چون ما آدما همش دنبال دلیل و منطق میگردیم  و این فرمول‌های ذهنی آنقدر قوی هستن که در هر صورت برای چاقی و لاغری دنبال یه دلیل منطقی میگردیم ، دنبال یک توجیه و اگه برعکسش رو ببینیم باز هم حاضر نیستیم اعتقادمون رو خدشه دار کنیم و 

      آخرش میگیم خب بعضیا بعد زایمان چاق میشن،بعضیا لاغر ، 

      بعضیا با استرس چاق میشن بعضیا لاغر . 

      همین کلمه« بعضیا » دلیل خودمون رو نقض می‌کنه اما اینکه ما در مقابلش مقاومت میکنیم چون  مشکل از جای دیگه ای هست ،این که علم به ما گفته پرخوری چاقی میاره و ما سالهاست که به علم اعتماد کردیم و هر چی گفته رو پذیرفتیم.!

      اما با اومدن علم متافیزیک و قدرت ذهن به این رسیدیم که ذهن انسان فراتر از علت و معلول هاست و انسانها خیلی بیشتر از قوانین حاکم بر طبیعت می‌تونه روی خودش توسط و نفوذ داشته باشه .

      بنظر من با فکر نکردن به چاقی یعنی اینکه ما داریم از مسیر چاقی دور میشیم و وقتی از از مسیر چاقی دور بشیم ،ناخودآگاه در مسیر تناسب قرار میگیریم.

      من خودم چند سال پیش که متناسب بودم و حتی لاغر تر هم شده بودم ،اصلا یادم نمیاد به چاقی فکر کرده باشم ،فقط  به لاغری و خوش تیپی فکر میکردم ،شوهرم زیاد بهم میگفت که چاقی و یه کم شکم داری ، و اعتماد بنفسم کم شده بود اما فقط نسبت به همسرم. 

       در تنهایی خودم و ذهنم بدنم هیچ کم و کاستی نداشت .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 18 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار محسن فروغی
      1402/11/20 10:17
      مدت عضویت: 308 روز
      امتیاز کاربر: 144485 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 13 کلمه

      درود بر استا دانا 

      بسیار بسیار عالی و منطقی بود ممنونم از زحمات شما🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار گلستان
      1402/04/10 07:45
      مدت عضویت: 553 روز
      امتیاز کاربر: 1680 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 173 کلمه

      سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم! 

      صبح زیباتون به خیر! 

      در مورد خاطرات ذهنی درباره ی یک فرد قبل از روبرو شدن با خود اون شخص: 

      باید بگم که من  در دوران تحصیلم یه بار یه کار اداری برام پیش اومد و باید به رئیس دانشکده مراجعه می کردم. 

      اون زمان وقتی با چند نفر از دوستانم در مورد رئیس صحبت می کردم ، هر کدام درباره ی ایشان نظری داشت و خاطره خود را از برخوردی که با رئیس داشته و یا مطالبی که درباره ی او شنیده بودند به من می گفتند.

      نتیجه این شد که من قبل از دیدن رئیس کلی در مورد ایشان شنیده بودم که نظر وخاطره دیگران بود ، نه نتیجه ی ملاقات من با فرد رئیس. 

      در حالی که نظر خودم بعد از اولین ملاقات خیلی با بقیه فرق داشت اما شنیدن آن حرفها از دوستانم باعث شده بود من با پیش بینی  قبلی وارد این ملاقات بشم و یه سری انتظار از قبل آماده شده ، در ذهنم داشته باشم راجع به عکس العمل رئیس در برخورد با خواسته ی خودم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1401/01/11 23:04
      مدت عضویت: 1433 روز
      امتیاز کاربر: 10363 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,190 کلمه

      به نام خدایی که انتخابم کرد 

      به زمانبندی خداوند اعتماد دارم🦋

      🍃🍃🍃🍃🍃

      سلام و درود دوستان طالب معرفت و تغییر کردن  

      خاطرات چاقی مانع لاغری است 

      مغز محل ذخیره اطلاعات و ذهن پردازشگر اطلاعات ما از زندگی است.و هر کدام از اطلاعات که در مغز ما حس برانگیخته شدن به ما بدهد در اتاق ذهنیمان با آن محتوا بیشتر ملاقات می کنیم و به گفتگو می پردازیم .ما اطلاعات بسیار زیادی روزانه در مغز خود ذخیره می کنیم ولی برای ذهن ما فرق نمی کند که این حس برانگیخته شدن از شادی و عشق باشد یا تنفر و خشم ؟!و از بین اون اطلاعات آنهایی که احساس ما را بر انگیخته کردند بیشتر در دسترس ما قرار می گیرند.یعنی طی این سالهای زندگی با افراد بسیاری ملاقات داشتیم ولی آنها که احساس ما را بر انگیخته کردند بیشتر و قویتر در خاطر ما هستند!..

      هر فردی اطلاعات مربوط به مغز خودش را دارد وبه یک اندازه اطلاعات شادکننده و ناراحت کننده در مغز ذخیره شدند اما افراد تمایل دارند که بیشتر از افکار منفی خود استفاده کنند چون به صورت ناخودآگاه برای محافظت خود در برابر ورودی اطلاعات مقاومت و محافظه کاری کردند و این محتوا با برانگیخته شدن احساس ترس و نگرانی همیشه در دسترس هستند.

      هر زمانی که با فردی روبرو میشویم یک پرونده اطلاعاتی از آن فرد در مغز ما باز می شود و این به خاطر اطلاعاتی است که از دیگران درباره اون فرد دریافت کردیم نه اطلاعات خودمان ؟!و این اطلاعات باعث بروز واکنشهایی از طرف ما می شود که اگر نداشتیم تفاوت زیادی در رفتار ما به وجود می آمد.

      خاطرات چاقی هم همانند اطلاعاتی هستند که ما قبل از اینکه با چاقی روبرو بشویم نسبت به آن واکنشهایی در احساس و رفتار خود بروز می دهیم .

      🧐خاطرات چاقی ذهن من 

      چاقی ارثی و ژنتیکی است 

      چاقی به دلیل کم تحرکی است 

      چاقی به دلیل خواب زیاد است 

      چاقی به دلیل ازدواج و بارداری و شیردهی است 

      چاقی به دلیل استفاده دارو 

      چاقی به دلیل افسردگی 

      چاقی به دلیل مصرف شیرینیجات و چربیجات 

      چاقی به دلیل حرص خوردن 

      چاقی به دلیل سرنوشت !…

      و این خاطرات چاقی به محض روبرویی با چاقی ترس از چاقی و چاق تر شدن و فرمول من لاغر نمی شوم را در ذهن ما تداعی می کنند.و این عقیده ای است که بر واقعیت موضوع تأثیر گزار است .

      قدرت ذهن باعث عقیده می شود و این عقیده بر واقعیت وجود فرد مؤثر است نه واقعیت مادی جهان هستی ! 

      شاید افراد مرتاضی در جهان باشند که حتی با خوردن یک بادام زندگی کنند و با قدرت ذهن بر جهان مادی هم مسلط شده باشند ولی برای یک فرد چاق اینکه متناسبها هرچیزی را به اندازه ای که میل دارند می خورند و چاق نمی شوند جذاب تر است !..

      تقریبا همه افراد چاق از خوردن مواد غذایی می ترسند چون هزاران بار شنیده اند که موادغذایی چاق کننده هستند و عادت کرده اند که فکر کنند چی بخورند و چقدر بخورند!؟ولی اگر فرمول خوردن چاق می کند در ذهن ما باشد به هر مقدار کمتری هم که بخوریم باز چاق می شویم !

      در ذهن یک فرد چاق خوردن یعنی چاقتر شدن و کم خوردن یعنی چاقتر نشدن در نتیجه در هر دو حالت لاغری وجود ندارد و چون فرد نمی تواند در طولانی مدت با استمرار به خوردن نه بگوید در نتیجه هربار چاق تر می شود .

      یعنی هربار که با اراده و شوق تصمیم به لاغر شدن می گرفتیم عقیده داشتیم اولش خوب اضافه وزن را کم می کنیم ولی بعد بدن استپ می کنه !…

      یا اینکه لاغری ما را ضعیف و بیمار می کنه !…

      یا باعث ریزش مو و زشتی میشه و همین عقیده مانع لاغری ما می شد !..

      رژیم و ورزش و تمام فعالیتهای بیرونی که بارها تجربه کردیم نمی توانستند خاطرات چاقی را در ذهن ما پاک کنند و به همین دلیل بعد از یک نتیجه مقطعی دوباره حالت قبلی خود بر می گشتیم …

      جسم ما نمایشگر آن چیزی است که از ناخودآگاه ما سرچشمه می گیرد .

      در روش لاغری با ذهن ما به شناسایی اطلاعات و خاطرات چاقی می پردازیم و چون ذهن ما بسیار منطقی است دلایل محکم و منطقی می آوریم که آن خاطرات را کمرنگ کنیم یعنی اگر فردی عقیده دارد که خواب زیاد صبح چاقش می کند باید افرادی را پیدا کند که می خوابند و متناسب هستند و به این صورت برای ذهن منطقی می کند که خواب چاق نمی کند .

      از ویژگی مهم آموزه های ذهنی این هست که در تمام جنبه های زندگی مؤپر هستند .

      به فرض مثال اگر فردی فرمول ترس از آینده را در ذهن خودش اصلاح کند نگران خوراک فرداش نیست استرسش کم می شه و مهارت کنترل ذهنش عالی .

      تناسب فکر همان تعادل به تمام بخشهای وجودی و  کالبدی ما هست که جنبه مالی و روابط و سلامتی و واکنشهای رفتاری ما مؤثر هست .

      احساس لیاقت که توجه به توانمندی خود برای لاغری است اگر در ذهن ایجاد می شود می آموزیم که برای ثروتمند شدن یا سلامت بودن هم باید توجه به توانمندی و داشته های خود داشته باشیم 

      ..اگر الآن از خودم بپرسم که چرا هنوز چاق هستم ؟!🤔

      چون هنوز فرمولهایی از قبیل خوردن چاق می کند یا مسافرت چاق می کند و از همه مهمتر نداشتن کنترل ذهن چاق باعث چاقی می شود در ذهنم پررنگ است !…ولی برادرشوهرم چندبرابر خوراکش از من بیشتر هست یا پسر عمه خودم یا یکی از دوستانم اما همیشه لاغرو متناسب هستند من طی سالها عادت رژیم می تونیم بگم بیشتر اوقات به اندازه غذا می خورم ولی تأپیری در لاغری من نداشته چون در ذهنم خوردن چاقی هست و الآن الگویی که در ذهن خودآگاه و ناخودآگاهم باعث ایجاد این شرایط چاقی شده است را رها می کنم و به خدا می سپارم که حل بشه . 

      ایام نوروز هست و ۴روز مسافرت بودم و دقیقا روز سوم پرخوری و روهم خوری من شروع شد البته انصافا نسبت به پارسال خیلی بهتر عمل کردم یعنی به خودم تلنگر می زدم مسافرت قدرتی نداره که بخواهد منو چاق کنه ولی چون خود نوروزدر ذهنم چاقی بوده وقتی برگشتم خونه هم تند تند گرسنه می شدم هرچند اصلا هله هوله نمی خوردم ولی عجیب بود خیلی گرسنه می شدم !؟ولی همسرم و دختر دایی ام یا خواهر شوهرم در مسافرت یا ایام نوروز هم متناسب رفتار می کنند و تا حالا ندیدم بعد از عید چاق بشوند این همه انسان متناسب که به صورت طبیعی و ثابت همیشه متناسب هستند دلیل منطقی برای این فرمول ذهنی هست که رها بشود .

      خیلی از افراد وقتی دچار آشفتگی ذهن می شوند بدون اشتها می شوند یا پرخاشگر شاید هم گوشه گیر !…ولی چرا من در حالت آشفتگی ناخودآگاه تقاضای غذاخوردنم بالا میره واصلا هم لذتی نمی برم حتی شب یادم نیست چی خوردم یعنی در حالت ناآگاهی و وهم کامل مثل فردی مسخ شده من می خورم چون یک فرمول تو ذهنم درد را باخوردن تسکین بده !…

      خدایا این اعتیاد ذهن را به تو می سپارم درماندردم تویی می تونم بنویسم بدوم بالشها را مشت بزنم حتی با خودم تو آینه حرف بزنم ولی هشیارانه حلش کنم خدایا متأسفم 

      لطف منو ببخش 

      خدایا سپاسگزارم 

      خدایا عاااشقتم ❤️

      خدایا من نمی دونم تو می دونی !

      من نمی تونم تو می تونی

      به تو می سپارم و رها می شوم 

      سپاس استاد آگاهی های ارزشمندی بودند درود بر شما 

      دوستان همواره مانا و پایدار باشید    

          

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mohannaf1396@gmail.com
      1400/08/22 20:24
      مدت عضویت: 1112 روز
      امتیاز کاربر: 157 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 647 کلمه

      سلام یادم میاد ک در دوران مدرسه یا دانشگاه کلاس بالایی ها میگفتن ک معلم اینطوریه اخلاقش درس دادنش خوبه بده وما ندیده اون معلم رو دقیقن اونطوری ک اونا میگفتن تصور میکردیم از اونایی ک میگفتن باخلاقه از ورود همون موقعش میترسیدیم 

      تاثیر فرمول چاقی ک در جنبه های مختلف زندگیم اثر کرده همین اینک لاغرشدن سخته

      باعث شده من در رابطه با همسرم یا بقیه اعتماد ب نفس نداشته باشم همش فک کردم بدم این فرمول باعث شده من خودمو ضعیف بدونم در روابطم در زندگیم در خرید در مهمانی حس پوچی و بی ارزشی داشتم

      پررنگترین فرمول در ذهن من خوردن هس ک چن چند سال همش ترسیدم همش گفتم کم بخور تا لاغرشی 

      یا گفتم رعایت نکردی احمقی بی اراده هستی هنوزم هنوزم ک هس خوردن برا پررنگ از بس شنیدم ک میگن کم بخور چ خبرته نزدیک عروس خواهرمه چن بار خیاط مادرم و سوهرم گفته رژیم بگیر ورزش کن لباس خوب وایسه

      از بس ک مواد غذایی و تنقلات ب چسب زدم هنوزم نگرشم تغییر کرده ولی هنوز تصویره هس 

      خودم از مواد غذایی خجالت میکشم از بس ک اونا رو مقصر دونستم من هنیشه وحشت داشتم از اینک ی کاری نکنم بعد بقیه بگن تو این کارو کردی تو مقصری در حالی ک خودم همین کارو میکردم یک عمر از روغن ترسیدم از برنج از خوردن از کیک از مناسبتها از خوشگذرونی ها 

      اول اینک اومدم دیدگاهها خوندم بعد فهمیدم ک باید چیکار کنم اینک در مواجحه با مواد غذایی بگم اینها فقط نعمتی هستن در خدمت من برای من برای نیاز بدن من و فقط برا خدمت کرد ب من وارد بدن من میشن و وظیفشون تامین انرژی بدن من هس 

      بگم ک من برای ادامه حیات و زندگی ب انرژی نیاز دارم و این انرژی از خوردن ب وجود میاد 

      اینک کسایی هستن دورو ورم ک خیلی خیلی میخورن ولی متناسبن 

      باید بدونم ک خوردن چاق نمیکنه بلکه اشتباه خوردن و تعریف ما از خوردنه ک باعث چاقی من میشه 

      سهیلا و اعظم و امید و رضا و زهرا میخورن پس چرا متناسبن

      کل بشیریت میخورن اگه نخورن مگه میشه اینها خدا خلق کرده برای همه ما برای بندش 

      یاد گرفتم هی بگم ک این مواد غذایی قدرتی ندارن و این منم ک دارم بهشون قدرت میدم

      من قبلا میگفتم ورزش نکنم یا شکم نرم دوباره چاق میشم یا اگه باشگاه نرم دوباره چاق میشم یا رژیم بگرم و ول کنم دوباره چاق میشم یا باردار شم دوباره چاق میشم 

      اما از وقتی وارد سایت شدم فهمیدم ک هنینها چرتن خیلی از افراد هستن ک اطراف من ورزش نمیکنن و متناسبن یا دخترخالم بستکبال کار میکرد حرفه ای بعد اسیب دید و نرف چاقم نشد اطرافم پر ادنه رژیم نیستن و لاغرن یا استاد و فریده جون رژیم ول کردن و اومدن ب سایت و متناسب شدن یا افرادی هستن تو شگفتی سازها هم خودم یکی از فامیلهامون بود ک قبلا تو باردارهاش چاق میشد ولی تو بارداری سومش اصلا اون همه چاق نشد و فقط گف ک دکترم قرص داده حتی خاله خودم همین طوربود ک بهش امپول میزدن و چاق نشد اما تو این سایت کسیو نمیشناسم ک بگم بعد لاغری با ذهن باردار شده و لاغر مونده بعدش ولی تو دوره باردای شدی  زیاد باشه

      واینک وقتی من یاد گرفتم ک لاغریو  چاقی و تصاویرش کمرنگ و کمرنگ میشه ا نقدر ک دیده نمیشه و فقط یک خاطره ای میشه ک میمونه ته گنجه میپوسه 

      اگه تو قورمه سبزی بپزی و یاد بگیری ک مثلا لیمو زیاد بریزی ترش میشه دفعات بعد تکرارش نمیکنی چن میدونی ک عاقبتش میشه قورمه تلخ 

      کسیم ک لاغری یاد بگی  لذت سلامتی و سبک وزن بودن و خوش اندامی و خوش پوش و شیک 

      طعم خرید بی دردسر و رنگی و خوشگل و اندامی و زیبا 

      حق انتخاب 

      اعتماد بنفس بالا ول نمیکنه بلکه عاشق و عاشق تر میشه چن اینجا هیچ چیز اجبار نیس همه چی راعشق و بالذت همه چی میخوری محروم نیستی از تموم دقیقه و ثانیه هات و مناسبتهالذت میبری سختی نیس ک بخوای فرار کنی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار علیرضا معینی
      1400/06/24 10:05
      مدت عضویت: 1199 روز
      امتیاز کاربر: 181 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,571 کلمه

      سلام و عرض ادب 

      خاطرات چاقی و مرور آن به صورت کاملا ناخوداگاه در ذهن انسان مانع لاغری میشوند .

      من در چالش اینو نخوردم تا گام ۹ پیش رفته ام . متاسفانه به خاطر گم کردن نام کاربری نمیتوانستم در سایت بنویسم . اما به صورت عملی در حال اجرا بودم . 

      خب من تا حدود زیادی توانستم عادت خود را به واسطه ی صلح با عادت قبلی و نوشتن مزایای آن حس انعطاف پذیری ذهن و تنوع طلبی و حق انتخاب و من اینو نخوردم و حس سیری و در مرحله ی نهم آسان بودن مسیر تناسب فکری به نتایج خوب احساسی برسم .

      اما چیزی که مرا آزار میدهد اینست چرا من با وجودیکه میتوانم به راحتی بگویم من اینو نخوردم اما حسم به این جمله خوب نیست . 

      شاید باور نکنید اما من حدودا یک هفته است حتی برای تنوع و عادت دارم ورزشهای دلخواه هم به عادتهایم اضافه می کنم . اتفاقا با حس خیلی خوب هم انجام میدهم . 

      درست است که یک هفته است که به واسطه ی تاثیری که چالش من اینو نخوردم روی من گذاشته من این عادات جدید را با صلاحدید و انتخاب خودم برای تنوع دادن به زندگی ام در حالت کاملا راحت انتخاب کرده ام اما نمیدانم چرا حس خوب پیدا نمیکردم . 

      الان فهمیدم به این خاطر است که این عادات جدید مرا یاد خاطرات رژیم و ورزشهای سنگین می اندازد که همواره حس مرا بد میکرد . یعنی علی رغم داشتن رژیم و ورزش من هیچ نتیجه ای نمی گرفتم و الان هم دقیقا همان خاطرات دارد در سر من مرور میشود که نکند من که دارم این تغییرات را در عاداتم اعمال میکنم اما باز هم چاق بمانم . 

      خب من چگونه میتوانم این احساسات را پاک کنم که در تغییر عاداتی که واقعا دارم با لذت آنها را انجام میدهم وارد نشوند و این ترس را در من ایجاد نکنند که  با وجود تلاش جسمی و خوب رفتار کردن نتیجه ی دلخواه را به من نرسانند . حتی بعضا ترس از آسیب جسمی نیز در اثر اضافه کردن فعالیتهایی بسیار آسان در من ایجاد میشود . یعنی من از لاغر شدن میترسم . 

      من با خواندن این مطلب دقیقا متوجه شدم این خاطرات نمی گذرانند من عمل لاغر کننده ی دلخواهم را با کمال میل انجام دهم و در نتیجه باعث میشوند با وجود تلاش جسمی نتیجه ی خوبی نگیرم . 

      اما الان میخواهم بنویسم تا برای ذهنم روشن کنم که رفتار اکنون من که کاملا در مسیر لاغریست برای من نتیجه ی لاغر شدن را هم به همراه خواهد داشت . 

      پس باید برگردم به مرور خاطرات و واکاوی اینکه چرا رژیم ها را زود رها می کردم . چرا رژیمها که اتفاقا خیلی از آنها رفتار صحیح غذایی در مسیر لاغری  بود اما بدتر مرا از لاغری متنفرتر میکرد و در من حس بد ایجاد می کرد . 

      رژیم آن زمان برای من محرومیت و محدودیت غذا بود . من خودم را محدود می کردم یا شخصی از بیرون برای من برنامه میریخت بدون اینکه به میل من توجهی کند و من میلم سمت عادات چاق کننده بود ولی رفتارم بر اساس رژیم و ناهمسو با آن میل درونی  و در جهت رفتار لاغر کننده . پس احساس لاغری که در این مسیر با من همراه میشد خیلی حس بدی بود . 

       این ناهمسویی سبب ایجاد جنگ درونی در من میشد . 

      اما الان اگر دارم عادت من اینو نخوردم و حس سیری را به خودم میدهم نمیخواهم خودم را محدود کنم اتفاقا بر عکس دارم به خودم قدرت انتخاب و اختیار می دهم . 

      با اضافه کردن عادات جدید من نه به زور بلکه به دلخواه خودم دارم حرکات آسان ورزشی را به برنامه ی روزانه ام اضافه می کنم که لذت بیشتری ببرم . 

      اما در ذهن من به جای اینکه حس لذت انعکاس داده شود حس ترس و نگرانی ایجاد میشود . 

      ببین من اصلا حس محدودیت ندارم . این حس محدودیتی که در تو ایجاد میشه مربوط به گذشته است من الان دارم با لذت انتخاب می کنم . بزار من در مسیر دلخواهم به آسانی حرکت کنم . 

      باور کن این حرکات آسان ورزشی هیچ آسیبی به تو نمیرسانند . لاغری برای تو بیماری نیست . حست را خوب کن علیرضا . 

      این حس لاغر شدنِ حقیقی  نیست  . تو داری به واسطه ی تاثیرات خاطرات گذشته حس رنج آور لاغری آن زمان را در الان خودت  حسش می کنی . این لاغری یک تصویر اشتباه است . 

      لاغریِ حقیقی  آسان است . این عادات جدید من هم دقیقا در همان مسیر آسانیست . خودت میفهمی من با چه عشقی دارم این حرکات را انجام میدهم . خودت متوجه میشوی که چقدر توجهم به غذا کمتر شده است و بر عکس میل به سوزاندن انرژی به جای دریافت انرژی در من بیشتر شده . ببین من با تو صادق هستم . به تو دروغ نمی گویم من از این وضعیت راضی هستم . حسم خوب است . 

      تو اگر تصویرت را درست کنی و احساس بد به من ندهی می گذاری  این رفتارهای لاغر کننده ی من ادامه دار شود تا به ثمر بنشیند . 

      ببین من دوست دارم رفتار خودم را هم تغییر دهم . تغییر رفتار به من حس قدرت می دهد . 

      اگر تو به من کمک کنی و ترس از نتیجه نگرفتن را در ذهن من نیاوری من با امید بهتری می توانم کارم را انجام دهم . 

      یک فرمول دیگر در ذهن من نیز هست . این فرمول که  

      کم خوردن و ورزش کردن = لاغر نشدن  است یعنی رفتار متناسب کننده  نتیجه ای ندارد . 

      در حالیکه  رفتار لاغر کننده وقتی با میل درونی همراه باشد قطعا نتیجه بخش است . 

      یعنی وقتی انرژی های خروجی  بیشتر از انرژی های ورودیست قطعا نتیجه کاهش وزن است مگر اینکه ذهن ما به واسطه ی فرمولهای غلط خود مثل ترسهای مختلف انرژی را نگه دارد و نگذارد مصرف شود  .

      اگر دقت کرده باشید ما برای اینکه بخواهیم به خود ثابت کنیم انسانهای لاغر بیشتر از ما میخورند اما لاغرند تنها به انرژیهای ورودی آنها توجه می کنیم اما اصلا به انرژی های خروجی توجهی نمی کنیم . 

      مثلا برادر من بسیار لاغر است ‌ . شاید گاهی اوقات بیشتر از من هم بخورد اما وقتی به انرژیهای خروجی او فکر می کنم میبینم او خیلی بیشتر از من فعالیت می کند . او بیشتر از من انرژی میسوزاند . اما من همواره به ورودیهای او توجه می کنم نه به خروحیهای او. 

       البته که قیاس کردن کار درستی نیست اما ما نباید فقط به یک جنبه از رفتار انسانهای متناسب توجه کنیم . باید هم ورودیها و هم خروجیهای انرژی آنان را در نظر بیاوریم . 

      من با تحقیقاتی که در اطرافیانم کرده ام به یک فرمول خیلی خوب رسیده ام و متوجه شده ام که 

      میل یک انسان متناسب  به رها کردن انرژیست . در حالیکه میل یک انسان چاق به دریافت و ذخیره ی انرژیست . 

      یک انسان متناسب میخورد که بتواند بیشتر فعالیت کند راه برود زندگی کند یعنی او توجه و تمرکزش روی قسمت خروجی خود است . با رها کردن انرژی خیلی حال می کند . اصلا انرژی را وارد می کند که رها کند . مثلا یکی از دوستانم که عاشق فوتبالست تمام تمرکز و عشق و علاقه اش روی بازی فوتبال است او خیلی وقتها زیاد میخورد اما این زیاد خوردن را برای این انتخاب می کند که با عشق بیشتری ورزش کند . یعنی به نظر خودش زیاد هم نمیخورد . اصلا توجهش فقط سمت شادی و بازی فوتبال است . عشقش و میلش به بازی و تفریح و شادیست ‌ . 

      عادت دارد هر روز بعد از ظهر بازی کند و انصافا هم در این مدت اصلا هیچ فکر دیگری ندارد . 

      ولی من حتی زمانی هم که دارم ورزش های آرام دلخواهم را انجام میدهم باز هم فکرم نگران چاقی و لاغر نشدن است و نمی گذرم حس رها کردن انرژی به من دست دهد. 

      من از رها کردن انرژی میترسم .

      ذهن من از رها کردن انرژی میترسد . 

      میل به ذخیره کردن در ذهن من زیاد است . ترس از کمبود و اینها تماما به خاطر وجود خاطرات چاقیست که به راحتی مانع تاثیر رفتار لاغر کننده بر جسم و و گرفتن نتیجه ی لاغر شدن است . 

      ذهن من از لاغر شدن می ترسد . 

      از آسیب دیدن میترسد . 

      خدای من با این همه تصویر نادلخواه در ذهن ، من چطور میتوانم روی رفتارم تمرکز کنم و رفتار دلخواهم را با خیال راحت انجام دهم .

      گاهی اوقات فکر می کنم ذهن من بیمار است . و من محکوم به بیماری هستم . حتی همین هم فرمول غلطیست . 

      من صاحب سلامتی هستم . من صاحب ذهنم هستم . چرا فکر می کنم ذهن من از من قدرتمند تر است و اجازه نمیدهد رفتار دلخواه من بر جسمم تاثیر لاغر کننده داشته باشد . 

      من باید این تصاویر را هدایت کنم تا حالم از درون خوب شود . 

      حتی یک فرمول دیگر نیز دارم . من از خوب شدن حالم  میترسم . احساس می کنم همیشه باید در غم و حسرت کاهش وزن بمانم انگار اینطوری احساس آرامش بیشتری می کنم .

      همین که فکر می کنم در جهت تناسب اندام دارم حرکت می کنم و دو روزی حالم خوب است انگار به این حال خوب تناسب و زندگی در وزن دلخواهم عادت ندارم و از آن میترسم و دوباره ذهنم با فرمولهایش مرا به سمت احساس چاقی می کشاند . 

      واقعا که احساس چاقی داشتن هیچ ربطی به رفتار ندارد . 

      بلکه احساس چاقی ناشی از مرور خاطرات چاق کننده است . 

      اما من که حالا واقعا دوست دارم رفتار متناسب کننده را تجربه کنم و دوست دارم اثر آن را ببینم باید بتوانم این خاطرات را به فراموشی بسپرم و حس لاغری را در خودم زنده کنم . 

      احساس لاغری بدون خاطرات چاقی مرا لاغر می کند . 

      ولی وقتی خاطرات چاقی باشند نمی گذارند من از رفتار لاغر کننده احساس خوب لاغری بگیرم . 

      خاطرات چاقی رفتار لاغر کننده ی مرا بی تاثیر میدانند و بی تاثیر هم می کنند و تلاش فیزیکی مرا که البته با انتخاب خودم دارم انجام میدهم چون دوست دارم تجربه کنم را برای من بی نتیجه می کنند . 

      من باید بتوانم در رفتار لاغر کننده ی خودم شیرینی احساس لاغر شدن را حس کنم . 

      چون مسیر لاغر شدن اول فکر و احساس درونی و بعد رفتار بیرونی و عادت به این پروسه است . 

      من دوست دارم روی رفتار متناسب کننده هم تمرکز کنم . چون دوست دارم تجربه اش کنم . شاید یک انسان متناسب هرگز نخواهد رفتار متناسب کننده را تجربه کند چون از نظر او رفتارهای او متناسب کننده است . او رفتارهای خود را باور دارد . 

      اما من رفتار متناسب کننده ی خود را باور ندارم . 

      من میخواهم به عمل کردن ادامه دهم و مانع من در این عمل کردن دقیقا خاطرات چاقیست . 

      من خاطرات چاقی را با دلیل و مدرک پاکسازی می کنم . 

      رفتار دلخواه من در جهت احساس خوب من است . 

      رفتار دلخواهم را خودم انتخاب می کنم . 

      من عادات خودم را آرام آرام تغییر میدهم . چون انعطاف پذیری و تنوع طلبی را دوست دارم . 

      رفتار دلخواه من به هیچ عنوان حس بدی به من نمیدهد . ذهن من سعی نکن این رفتارها را با رژیم و ورزشهای گذشته یکسان سازی کنی و مرا مایوس و ناامید کنی که نتیجه نمی گیری .

      لاغر شدنی که من انتخاب می کنم خیلی راحت و آسان است و رفتارهای جدیدی که من به واسطه ی چالش من اینو نخوردم دارم در خودم شکل میدهم رژیم و ورزش نیست . به من حس بد وارد نکن و اجازه بده من از مسیرم لذت ببرم .اصلا بیا با هم خاطرات جدید لاغری بسازیم . 

      بیا باهم خاطره ی خوب و دلخواه از این زمان بسازیم . 

      به من حس خوب بده . من میدانم تو برای یاری کردن به من حتی خاطرات چاقی را در خوداگاه من میاوری که مرا حفظ کنی . 

      آهاااااااا این یک عادت ذهنیست که باید با ان به صلح برسم . مرور خاطرات چاقی در من مزایای زیادی دارد . 

      اول اینکه مرور این خاطرات مرا از آسیب ها در امان نگه میدارد . میخواهد مرا سالم نگه دارد . میخواهد من در آرامش بیشتر باشم . چون من در چاقی احساس ارامش بیشتری میکردم ولی در تصویر لاغری ذهنی فعلی ام راحتی کمتر است .خاطرات چاقی در حقیقت می آیند تا مرا در سرزمین چاقی نگه دارند . چون سرزمین چاقی نقطه ی امنی برای من محسوب میشود . ذهن من در سرزمین چاقی احساس امنیت می کند . درست است که من خودم میخواهم لاغر شدن را تجربه کنم اما ذهن من به خاطر ویژگی حفظ وضعیت فعلی دوست دارد من در چاقی بمانم که آرامشم بیشتر شود و انرژی ام هدر نرود . من دوست دارم این همه انرژی را که دارم مصرف کنم ولی ذهن من دوست ندارد انرژی را هدر دهد که البته این هم به واسطه ی اینکه همواره به ما می گفتند در مصرف انرژی صرفه جویی کنید در ما شکل گرفته . 

      خدای من چاقی ما به واسطه ی چه فرمولهایی در ما پدیدار شده . 

      فرمولهایی مثل 

      هرگز نشه فراموش لامپ اضافه خاموش 

      جان شما جان آب 

      بخورید و بیاشامید ولی اسراف و زیاده روی نکنید .

      خدای من تمام این فرمولها حس ذخیره و نگه داشتن انرژی را به جای رها سازی در ذهن ما دخیره کرده اند . 

      خدای من چقدر فرمول امروز پیدا کردم . قطعا نوشتن هم نوعی رهاسازیست . خیلی وقتها میل نوشتن هم نداریم چون حس می کنیم انرژیمان دارد مصرف میشود . خدای من این تعمیم دادن فرمولها در تمام جنبه های زندگی ما هست .

      آخ یه فرمول دیگه . چرا دوست ندارم انرژی را مصرف کنم چون باور کمبود دارم و فکر میکنم با مصرف انرژی من خسته میشوم . حس خستگی هم باز به خاطر فرمول غلط دیگریست که از باور محدود کننده  کمبود انرژی در ذهن ایجاد میشود 

      خب برگردم به ادامه ی مرحله ی قبل  داشتم با عاداتم به صلح میرسیدم . 

      مزایای آنرا هم نوشتم . حالا این همه فرمول را که عادت ذهنی من شده است و تصاویری را در دهن من ایجاد کرده که در مجموع میتوان گفت خاطرات چاقی که یک عادت بزرگ ذهنیست را من آرام ارام با روش چالش من اینو نخوردم میخواهم تغییر دهم . 

      خب از خاصیت انعطاف پذیری دهن و حق انتخای استفاده می کنیم . 

      ذهن خوبم از تو ممنونم که این خاطرات را در من زنده می کنی . من به حسن نیت تو پی بردم و مزایای این عادت تو را فهمیدم . حالا میخواهم راههایی رنگی به این عادت مورد علاقه ی تو اضافه کنم وآن هم خلق خاطرات جدید لاغریست . من رفتار متناسب کننده را دوست دارم . اما رفتاری که به من حس لاعری و حس خوبی هم بدهد . باز هم نه حس لاغری کهدر وجود تو برابر با بیماری و آسیب معنا گرفته . 

      ما میخواهیم حس لاغری جدید ایجاد کنیم . حسی عالی همراه با سلامتی رضایت لبخند عشق زیبایی راحتی قدرت و توانایی لذت بردن . ما میخواهیم از رفتار لاعر کننده حسهای زیبا و دوست داشتنی استخراج کنیم و این راههای جدید را به خاطرات قبلی اضافه کنیم . پس باید به رفتار جدیدمان حس اضافه کنیم تا خاطرات دلچسبی را از مسیر لاغری دلخواه در ذهن خود خلق کنیم  . 

      پس پیش بع سوی خلق خاطرات دلخواه لاغری  اضافه کردن احساس دلخواه به رفار برای تنوع و کسب تجربه ی جدید . این مسیر بسیار راحت است . 

      من فعلاقسمت نهم چالش من اینو نخوردم هستم و دیدم آن چالش عالی در اینجا نیز استفاده شد برای اینکه خاطرات لاغری دلخواه را کم کم جایگزین خاطرات چاقی کنم . البته تجربه ی من فعلا تا قسمت نهم است . 

      اما همین تجربه توانست حس مرا خوب کند و مرا به ادامه رفتار متناسب کننده ترغیب کند .

      ما تناسب را هر روز زندگی می کنیم . 

      پیش به سوی خلق خاطرات لذتبخش لاغری . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 949 کلمه

      به نام الله 

      سلام به دوستان مسیر تناسب

      خواندن این نوشته احساسات بسیار عمیقی رو درمن روشن کرد و حس کردم بعد از ۹ ماه بودن در دوره من نیازمند یک بازنگری عمیق در خودم هستم چون دقیقا به چنین چالشی برخوردم هر چند در نوشته آخرم به آن اشاره کردم ولی با خواندن این نوشته واقعا ابعاد وسیع تری از باورهای قدرتمند من برایم مشخص شد

      شاید شما هم این جمله را شنیده باشید که ما ماشین اثبات باورها و عقاید خود هستیم فرقی نمیکند این عقاید و باورها لز کدام منبع سرچشمه می‌گیرند ولی تاریخ پیشینه فرهنگی معلمان والدین کتابها و خیلی چیزها سازنده باورهای ما هستند و ما در تمام زندگی در   حال انعکاس این باورها هستیم چه بسا در بسیاری از موارد بر اساس سطح تحصیلات یا اداهای روشنفکرمابانه سعی در انکار باورهای مانند نژادپرستی یا قضاوت دیگران ب  اساس دین و رنگ پوست و غیره هستیم ولی  ما فقط بر اساس واقعیاتی ‌که خودمان در زندگی خلق کردیم پیش میرویم و شاید تفاوت بین داشته ها و خواسته های منعکس کننده باورها و عقاید ما در زندگی هستند 

      ما بر اساس اموزشهای مدرن یاد گرفتیم که ذهنی مثبت اندیش داشته باشیم ولی ایا تنها مثبت اندیشی منجر به از بین رفتن نکات منفی ذهن ما میشود ذهن ناخوداگاه ما ۹ برابر قوی تر از ذهن خودآگاه عمل میکند به همین دلیل شاید به ظاهر ذهن منطقی و خوداگاه را پر کنیم از حرفهای مثبت در مورد زندگی و حتی لاغری مس چرا نایجه نمیگیریم چرا علیرغم کم خوردن و تحرک بیشتر لاغر نمیشویم چرا علیرغم داشتن ذهنیتی مثبت در مورد کاهش وزن تلاشهای ما بی نتیجه است 

      اینجا باید پی ببریم که همه چیز از خاطرات نهفته در ذهن ناخوداگاه سرچشمه می‌گیرد که موذیانه بدن ما در جهت اهداف خود و عقاید قوی خود شکل می‌دهد

      من دقیقا در دو سه روز اخیر در حال مقایسه خودم با بقیه افراد خانواده بودم که چقدر کمتر غذا میخورم و همیشه به قول استاد درگیر این انتخاب لعنتی هستم که این رو نخورم که حداقل چاقتر از این نشم

      در تمام موارد من دهنم روی چاقتر نشدن قفل شده و وقتی خودم رو با پسر ۱۴ ساله ام مقایسه میکنم که چقدر بیشتر غذا میخورد فقط فهمیدم او هیچ  باوری در مورد چاق شدن ندارد ولی من پرم از خاطرات بد گذشته 

      در مرور خاطرات ذهن ناخوداگاه من هیچوقت سراغ روزهایی که متناسب بودم نمیرود روزهایی که بدون هیچ ورزش یا رزیم حتی بعد از زایمان اول و دوم به تناسب رسیده بودم فقط گیر می‌دهد به شروع کرونا و تعطیلی باشگاه و چاقتر شدن من

      درتمام مدت مثل نواری در حال پخش این تراژدی در ذهنم هست و من هم همگام با او تمام روزهای متناسب گدشته را به باد فراموشی سپردم 

      گاهی اوقات فکر میکنم ادمهای چاق چقدر با اراده و قوی هستند گفتن نه به آنهمه مواد غدایی خوشمزه در عین اینکه گرسنه هستند اراده ای بس فولادین میخواهد که هیچوقت در انسان متناسب ندیدم فقط این افراد بر اساس دهنی غلط خود دوباره در این دور باطل افتاده و دوباره دچار اضافه وزن میشوند تمام مدت در حال محاسبه کالری و چاق کنندگی غذا دسته بندی آنها نه گفتن به آنهایی که دوست دارند حسرت خوردن گرسنگی کشیدن و لطمات روحی و جسمی هستند و تنها اختلاف انها داشتن باورهای غلط،است 

      اعتراف میکنم ذهن خودم پر است از این اشتباهات وگرنه من با این میزان خوردن الان باید به وزن ایده آل و حتی کمتر میرسیدم ولی وزنه ای که به پای ذهنم بسته شده اجازه نمی‌دهد بدنم در مسیر تناسب حرکت کند 

      تمام مدت در حال بررسی اعمال و رفتار خودم هستم و مقصرهای زیادی برای چاق شدنم دارم 

      کم تحرکی

      تعطیلی باشگاه و ترک ورزش

      بالا رفتن سن

      خوردن داروهای خاص 

      زنیکه

      و …

      این مقصرها مثل شیطانک های کوچک در دهنم میرقصند و من همیشه تمام تلاشهایم رو به خاطر وجود آنها بی ثمر میبینم از طرفی وقتی به افراد متناسب اطرافم نگاه میکنم تعجب میکنم چقدر بی خیال و فارغ البال از خوردن لذت می‌برند و نگران نیستند البته مواردی هم هست کا آنها در آن مرا تحسین میکنند و اعتقاد دارند من مثل آنها نیستم و ارزو داشتند می‌توانستند مثل من باشند 

      این اعتقادات با رنگها و طیفهای گوناگون نوع و سبک زندگی ما را تعیین می‌کند و همه انسانها از نوع خاصی از ان در رنج و عذاب هستند و در صدد بر طرف کردن ان

      اما من در خودم میبینم که این فرمولها در حال سوق دادن من به سوی چاقی بیشتر یا چاق ماندن هستند میدانم فقط با گفتن جملات مثبت نمیتوانم آنها را از بین ببرم شاید آنها را در قفسی در ذهن ناخوداگاهم زندانی کنم ولی آنها انجا هستند و تاثیر خود می‌گذارند 

      در دوره ورود به سرزمین لاغره نمونه های زیادی را دیدم که متناسب بودند ولی هیچکدام دغدغه فکری مرا نداشتند و نمونه های زیادی که ناقض تصورات من در مورد توع غذا بودند افرادی که حجم بالایی از نان یا برنج را مصرف می‌کنند ولی همچنان متناسب هستند افرادی که بی تحرک هستند یا فست فود می‌خورند و همچنین متناسب هستند پس مشکل کجاست؟

      همانطور که گفتم پیدا کردن این دلایل و شواهد میتواند به من ثابت کند که من اشتباه میکنم ولی برای جایگزینی آنها با باورهای درست در ذهنم نیازمند تمرین تمرین و تمرین هستم این باورها از سنین کودکی یکی یکی روی هم گذاشته شده شاید در آن اوایل قدرتش کم بود ولی شاید بر اساس اتفاق ها و موقعیت های خاص در زندگی مثل انبار باروت منفجر شد و من قربانی ان شدم ولی باید دوباره بلند شوم آنها انجا هستند ولی میتوانم کم کم درخت مثبت و سبز ذهنم رو آبیاری کنم تا سایه بندازه روی اون افکار منفی شاید ریشه کن نشن ولی دیگه بزرگتر نمیشن باید از رسیدن نور بهشون خودداری کنم تا زرد و پژمرده بشن

      به امید موفقیت همه دوستان عزیزم و خودم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 44 از 9 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/06/22 17:29
      مدت عضویت: 1511 روز
      امتیاز کاربر: 6999 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 793 کلمه

      بنام خدا.

      خاطرات همیشه نقش به سزایی در تمام زندگی داشتن درمورد همه  چیز وهمه ب بخش های زندگی زمان میگذره و این خاطره ها نقششون  در ذهن  تداعی پیدا میکنه .یادمه یه شب تو همین ایام محرم و صفر بودکه شب هفتم محرم بود که من حالم خیلی بدشد وروزبعدش که تنها بودم حالم خراب شد .وام‌های تنها بودم هیچکس کنارم نبود و من بعداز اینکه ازتون حال بد بیدار شدم وبه خودم اومدم به این نتیجه رسیدم که خدا به من یک زندگی جدید داده و باید تا میتونم ازش استفاده کنم  تا میتونم لذت زنده بودنمو ببرم و  زندگی کنم و فکر کردم به این که من درسته هنوز چاقم درسته هنوز بچه ندارم اما من زندم  من دارم نفس میکشم و دیدم به خودم عوض شد اون رو من به خودم اومدم وبعد از اون  به جسمم وشاید باورتون  نشه حتی نسبت به بیمار یم  بیماری من روبه خودم متوجه. کرد من  تونستم دوباره زندگی کنم و ادامه بدم باهمین شکل درسته که گاهی تحت تأثیر حرف دیگران وذهن منفی باف قرار می‌گیرم اما به خودم میام ویکباریاد خاطره ی اون روز می افتم که اون اتفاق افتاد و به خودم میگم درسته من همچین مشکلی مازندشاید اگه سال دیگه ماه محرم بشه من همیشه ازماه محرم و صفر لذت می‌بردم برای دورهم بودن و خندیدن و غذاهای خوشمزه .اما امسال طور دیگه ای بود من درس گرفتم اینکه از بودنم راضی باشم من درموردچاقی می‌نویسم ولی واقعیت اینه که چاقی زندگی تمام ما ادمهای چاق رودربرگرفته  ومن  به این نتیجه رسیدم که مهم نیست که چاقم و پذیرفتم که چاقم اما این روزها بیشتربه خودم وزنده بودنم احساس رضایت میکنم یاد گرفتم چشممو بازکنم و تنها  به خودم اهمیت بدم نه اینکه آدمها مهم نیستند هستن مهمن اما اونیکه باید بیشتر ازهرچیزی بهش اهمیت بدم وجود خودمه. دیگه تصمیم گرفتم که گله و شکایت نکنم به خاطر چاقی و چیزی که علاقه بهش دارم برای داشتنش سعیمو بکنم وازاین سعی ای که میکنم لذت ببرم خاطرات من این بود وقتی صبح بیدار میشدم میرفتم جلوی آینه به زور تماما و کامل می ایستادم اماحالا وقتی میرم جلوی آینه به خودم لبخند میزنم برام مهم نیست ادما چی میگن و دیگه راستشو بخواین وقتمو صرف غیبت کردن نمیکنم شاید گاهی ناخودآگاه شروع کنم به حرف زدن اما دوباره برمی‌گردم به روال جدید که در پیش گرفتم کتاب های در مورد ان ال پی وتغیر زندگی گرفتم و بیشتربه این فکرم که چیکار کنم که از کاری که می خوان لذت ببرم در مورد لاغری کتاب گرفتم و می شینم  میخونم .از بقیه ی آدمها شنیده بودم که واکسن زدن خیلی درد داره تر سناکه  وفلان اما امروز که رفتم واکسن زدم زمین تا آسمون فرق میکرد در مورد چاقی و لاغری هم به همین شکله تازمانی که در موقعیتش قرار نگیرید نمی‌تونید به باوربرسیدو باورسازی کنید . درباره‌ی آدمها هم به همین شکله تا موقعیت و زمانش پیش نیاد نمیتونید  بشناسید شون و باور تون نسبت بهشون شکل بگیره .بالاخره یه روزی میشه که شخصیتشو نو  میشنا سیم.من باورکرده بودم خاطرات بدم رو  وحرفها یی که ادمهادرمورد من  میزنن اینکه  من چاقیم ارثیه من اراده ندارم و خیلی چیزهای دیگه آدمی بودم که نزدیک به دوسال یعنی ازاواخر نودوهشت شروع کردم بالاغری باذهن  کارکردن اما به خاطراینکه اسیرخاطرات چاقی و حرفهای ادمهاوذهن منفی باف بودم بیشتربه  بیرون توجه میکردم تابه درونم  امااین روزها به ندای درونم بیشترگوش میدم نمیگم که خیلی  عالی شدم نه ولی از زنده بودنم پشیمون نیستم و زندگی می کنم و ازهرلحظه  استفاده میکنم چون  میگم ممکنه لحظه ی بعدی نداشته باشم پس  به نحواحسن ازش استفاده میکنم درسته  بع قول استاد زمان میگذره و وقتی که گذشت ازش باخبرمیشیم . من فکرم این بود که چاقی من به خاطر مصرف کردن بیش از حد برنجو کم تحرکیه  امابعد ک توجه کردم دیدم من. عادتهای زیادی دارم که باعث چاقی من  هستن نه فقط کم تحرکی فک میکردم اگر زیاد راه برم لاغر میشم  اما بعدمتوجه شدم دلیلی که من به نشستن های پی درپی. عادت کردم اون هم این بود که من غرق دردیدن کلیپهای موبایل ازصبح تا شب میشدم و بهشون فک میکردم و درنتیجه نه تنها دیگه به لاغری فکرنمیکردم بلکه فقط غصشومیخوردم چون در اینستا کلیپعاوعکسهای زیادی چاپ می‌شد که همه باعث می‌شد من احساس ناتوانی بیشتری کنم و ازمسیر لاغری دورتر ودورترمیشدم  وبه همین خاطر بود که من لاغرنمیشدم  واین همون حرف استادکه می‌گفت به این تبلیغات توجه نبایدکنیدروتایید میکنه  من خواهری دارم که کاملا متناسبه وکم  تحر که  وغذایی که دلش میخواد میخوره به نظر من اینه. که آدمهایی که میشناسم چه کم تحرک و چه پرتحرک به اندازه‌ی نیاز بدنشون میخورن نه بیشترونه کمتر وتعادل. دارن .وبراظون هیچی مهم نیست حتی غذا غذا زمانی. براشون مهم میشه که گرسنه  باشن  نه به عنوان لذت یاعادت . از شما ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/06/22 09:23
      مدت عضویت: 1805 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1 کلمه

      سلام

      در طول شبانه روز ما هزاران هزار اطلاعات رو از چشم و گوشمون به مغز میدیم ولی اون اطلاعاتی به عنوان خاطره ثبت میشه که با یه احساس منفی یا مثبت همراه بوده و جالبه که موقع به یاد آوری اون خاطره تمام اون احساس رو باز هم تجربه میکنیم .درسته همه ما خاطرات منفی بیشتری از خاطرات مثبت داریم و دلیلش هم همون سیستم بقا هست که مغز ما برای زنده موندن ما اون خاطرات رو پر رنگ نگه میداره که ما آگاهتر باشیم و دوباره اونو تکرار کنیم تا بقامون به خطر بیوفته.

      ولی چیزی که هست اینه که خیلی وقتها ما خودمون اون خاطره رو تجربه نکردیم فقط از دیگران درباره اش شنیدیم و در واقع تجربه دیگران با اون احساسی که موقع تجربه اش داشتن برای ما هم خاطره ساخته و در واقع خودمون قبل از تجربه یه عقیده و باوری رو نسبت به اون مکان یا شخص یا موقعیت پیدا کردیم.در صورتیکه در بسیاری از اوقات اون باور با تجربه خودمون همسو نیست و اینجوری میشه که خیلی راحت اون باور تغییر میکنه چون خلافش رو داریم تجربه میکنیم.

      مثلا شخصی طبق تجربه خودش از فلان شهر خاطره ای داره که با احساس بد بوده (مثلا سفر خانوادگی ما به همدان همراه بود با بیماری پسر من در طول مسیر سفر و حتی در شهرهای مختلف بین مسیر بستری شد سرم گرفت و یا شلوغی بیمارستان و صف دکتر اطفال و سونوگرافی …. باعث شده ناخودآگاه در ذهن من اسم همدان با رنج و سختی و مریضی عجین بشه چون خاطرات بد از سفر به همدان دارم ولی آیا همه آدمهایی که به همدان سفر کردن تجربه مشابه من رو دارن؟؟؟؟ با نه اتفاقا برای خیلی از افراد همدان به سفر بسیار لذت بخش بوده؟؟؟؟؟ تجربه من با تجربه اون فرد دو تا خاطره متفاوت ساخته و اتفاقا دو تا باور متفاوت هم نسبت به شهر همدان وجود داره …..حالا اگه دوستی که قصد سفر به همدان رو داره از من بشنوه که چقدر سختی کشیدم و چقدر اذیت شدم و ….نا خودآکاه در ذهنش سفر به همدان لذت بخش تعریف نمیشه ولی اگه بره همدان و خیلی بهش خوش بگذره باور همدان شهر بدیه…‌ کاملا فرو میریزه و اتفاقا همدان براش یه شهر عالی تعریف میشه..

      در ساختار تغییر باور هم همیشه میگن شما نمونه عملی پیدا کن که کاملا برعکس باور تو داره نتیجه میگیره مثلا در بحث باورهای مالی یکی از باورهای اکثر آدمها اینه که پول در آوردن سخته….و بسیاری از ما هنوز در مرحله پول در آوردن نبودیم که اینو بارها از اطرافیانمون شنیدیم یا دیدیم که چقدر سخت پول در می آوردن…این شده باور ما که مسلما احساس بدی هم همراهشه…. برای شکستن این الگوی ذهنی بهترین کار اینه که کسایی رو پیدا کنیم که خیلی راحت پول میسازن مثلا کسی هست که املاکی داره و فقط با دو تا تلفن زدن و جوش دادن دو تا معامله خیلی راحت پول میسازه…یا کسی سرمایه گذاره و به راحتی پولش براش پول میسازه وقتی این نمونه ها رو ببینیم کم کم این باور پول در آوردن سخته ساختارش به هم میریزه  و این یکی از موثرترین راههای تغییر باوره….

      در مورد چاقی هم ما یه عالمه خاطره با احساس بد داریم که باور ما شده مثل اینکه لاغر شدن سخته…یا بقیه باورهایی که شما نام بردین و اکثر ما همه اونها رو داریم ..‌خوب چرا این باور رو داریم چون بارها از بچگی دیدیم اطرافیانمون که هزاران بار این جمله رو گفتن یا دیدیم به چشممون که سختی و رنج و عرق کردنهاشونو برای اینکه مثلا چند کیلو کم کنن ..خوب در ذهن ما این خاطره با احساس بد ذخیره شده و باورشده خودمون هم که چاق شدیم وقتی از روشهای مختلف تلاش کردیم دیدیم چقدر سخت بوده چند کیلو وزن کم کردن…اینجوری اون باور دیگه خیلی محکم شده ولی اگه کسایی رو ببینیم که خیلی راحت لاغر میشن مثلا طرف دو سه روز مریض میشه ۷،۸کیلو کم میکنه یا وارد این سایت که میشی میبینی افراد خیلی زیادی با وزنهای مختلف بدون هیچ ورزش ،رژیم،عمل جراحی،دمنوش یا قرصی لاغر شدن …اینجوری خیلی راحت تر اون باور لاغر شدن سخته …خورد میشه تا اینکه بخوای با گفتن هزار باره جمله تاکیدی باورت رو عوض کنی…برای همینه که همیشه در بحثهای موفقیت بهت میگن الگو پیدا کن…چون ذهن وقتی ببینه خیلی راحت تر تغییر میکنه…

      وقتی بارها و بارها ببینه و بشنوه که همه با این روش لاغر شدن و لاغر موندن خییییلی راحت تر میپذیره که لاغری با ذهن جواب میده….

      دیدن تصاویر و ویدئوهای شگفتی سازان با اون چهره شاداب و لبخند روی لبهاشون و شنیدن حرفهاشون با اون احساسات عالی باعث میشه ما هم همزاد پنداری کنیم و در ذهن ما هم خاطره لاغر شدن با احساس خوب ساخته بشه قبل از اینکه لاغر بشیم برای همینه که شما اینقدر تاکید دارین برای دیدن و شنیدن عکسها و وویسهای شگفتی سازان…چون اینها الگوی لاغری آسون هستن برای ذهن ما و ذهن نمونه های زیادی که ببینه خیلی راحت تر تغییر میکنه

      در ذهن من یه باور در مورد چاقی هست که لاغر شدن موندگار نیست و فقط یه نمونه داشتم که لاغر کردن و لاغر موندن که زنداییم هستن و همیشه در حال کم خوری و سالاد خوری و ورزش و…. هستن و همین ها باعث شده که پوستشون هم به نسبت سنشون افتادگی پیدا کنه و من این سختی و محدودیت و نخوری و لذت نبردن از خوردن رو نمیخواستم و همچنین افتادگی  پوست و پیر شدن  رو هم دوست نداشتم برای همین باورم شده بود که لاغر شدن همیشگی و موندگار با سختی و محدودیت و پیری همراهه در ضمن افراد زیادی رو هم در نزدیکان خودم دیده بودم که بارها رژیم گرفتن ورزش کردن و عددهای بالایی رو از وزنشون به دفعات کم کردن ولی باز هم هنوز چاقن چون نتونستن رژیم و ورزش رو ادامه بدن

      ولی در این سایت خود شما رو دارم میبینم که از همه انواع خوراکیها میل میکنین و به مقدار نیازتون هم میخورین و اتفاقا مرتب دارین متناسبتر میشین و خبری از برکشت وزن نیست و اتفاقا در چهرتون هم شادابی و جوانی وجود داره و خبری از افتادگی پوست و پیری نیست …و این یعنی الگوی خوب دادن به ذهن برای شکستن باور قبلی…🙂

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 35 از 7 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار asmagazban
        1400/06/22 16:31
        مدت عضویت: 1511 روز
        امتیاز کاربر: 6999 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 22 کلمه

        کاملاً عالی بود دوست عزیز وهم مسیرم مثل همیشه ازخوندن نوشتتون لذت بردم و براتون آرزوی تناسب اندام و تناسب فکردارم .

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار saberizahra80
          1400/06/23 20:51
          مدت عضویت: 1805 روز
          امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 5 کلمه

          سلام خیلی ممنونم از لطفتون❤❤

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم