از ویژگی های آموزش ذهنی بالا رفتن مهارت در تشخیص ارتباط بین فرمول های ذهنی و رفتار عملی است.
اگر جلسات قبلی چالش من اینو نخوردم را به خوبی دنبال کرده باشید و همچنین سعی کرده باشید به آنچه گفته شده عمل کنید شما توانایی تشخیص فرمول های ذهنی از مشاهده رفتار را کسب کرده اید.
چرا شناسایی فرمول های ذهنی مهم است؟
زمانی که شما مهارت شناسایی فرمول های ذهنی از مشاهده رفتار خود یا دیگران را کسب می کنید به راحتی می توانید دلیل رفتار خود را کشف کنید.
دلیل رفتار شما همان فرمولی است که در ذهن شما ذخیره شده است.
توانایی شما در تشخیص فرمول های ذهنی سبب می شود که به راحی بتوانید با تغییر فرمول های ذهنی، رفتار خود را تغییر دهید.
کسب مهارت تشخیص فرمول های ذهنی برای استمرار در لاغری با ذهن ضرروی است.
آنچه در این قسمت از چالش من اینو نخوردم بعنوان آزمون چالش ارائه شده است مجموعه ای از رفتارهایی است که هر کدام منشاء و فرمولی در ذهن دارد.
با توجه به آنچه شرح داده می شود می توانید فرمول های ذهنی که باعث بروز این واکنش رفتاری شده اند را کشف کنید.
به این صورت شما مهارت خود برای تحلیل واکنش های رفتاری خود را به معرض آزمایش قرار می دهید.
لازم به ذکر است برای بهتر محک زدن خود قبل از خواندن نوشته های دیگران دیدگاه و برداشت خود را ثبت کنید.
منتظر خوندن نظرات شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.36 از 22 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلااام
همیشه فایلای دوره ها پر از شگفتی و خلاقیت هست و چقدر قشنگه که برای انجام کار هاتون از ذهن خدا استفاده میکنید.
من فایل رو دیدم و چیزایی که گفتین رو به ذهن سپردم و الان میخوام برای هر رفتاری که از شما سر زد دلیلی که توی ذهنم شکل گرفته رو بنویسم تا این فرمول ها رو در ذهن خودم هم کشف کنم و با آگاهی داشتن از این فرمولا در مسیر لاغری با ذهن قدم بر دارم.
اول اینکه شما در ذهنتون خارک رو یه ماده ی خیلی خوشمزه تعریف میکنید و همین باعث میشه ذهن ما که عاشق لذت بردنه حتی با فکر کردن بهش هم لذت ببره و این فرمول بیشتر توی افراد چاق پیدا میشه که با یه ماده ی غذایی میرن توی رویا و خودشون رو در حال خوردن و لذتش بردنش ازش تصور میکنن اما آدمای متناسب ممکنه از یه ماده ی غذایی خیلی خوششون بیاد ولی هیچ وقت باهاش خیال پردازی نمیکنن و ازش به عنوان یه ماده ی غذایی سیر کننده که برای رفع نیاز هست استفاده میکنن و من خیلی دیدم که مثلا یه آدم متناسب برای خوردن یه ماده غذایی ذوق داشته باشه اما وقتی شروع به خوردنش میکنه تا جایی ادامه میده که پیام سیری رو دریافت کنه و مثلا داداشم که متناسبه میشینه پای یه چیزی و با لذت میخوره اما هر وقت سیر شد از سرش پا میشه و مامانم بهش میگه پس تو که انقدر ذوقشو داشتی چرا بقیشو نمیخوری؟ داداشمم میگه : دیگه سیر شدم و مامانم بعضی وقتا فکر میکنه اون چیزی که درست کرده خوشمزه نیست اما سپهر میگه نه خیلی خوشمزه بود ولی چون سیر شدم دیگه نمیخوام.
نگاه اونا به مواد غذایی مثله اکسیژنه . ما وقتی اکسیژن میبینیم وسوسه نمیشیم و از قبل برنامه ریزی نمیکنیم چقدر از اکسیژن رو مصرف کنیم یا مثلا ذوق اینو نداریم که بریم یه جای خوش آب و هوا فقط به خاطر اینکه اونجا اکسیژن بیشتری داره یا اگه رسیدیم به اون جایی که هواش پاکه برای کسی عکس نمیگیریم که دلشو آب کنیم بگیم : ببین چه جاییییی اومدمممم پر از هوای تازه و اکسیژنه ولی دقیقا همین کارها رو با غذا انجام میدیم نه فقط استاد برای این مورد خاص هممون تا حالا شده که بریم یه جا به خاطر یه غذای خاص یا منتظر یه فصل خاص باشیم تا میوه یا ماده خوراکی اون فصل رو بخوریم که این رو توی افراد چاق به وفور میشه دید که برای هر ماده ی غذایی یه برنامه ریزی دارن و توی ذهنشون باهاش رویا پردازی کردن. مثلا خود من دیروز به اینکه برم یه چیزی بخورم فکر میکردم چون گرسنم بود و داشتم با چیزی که میخواستم بخورم رویا پردازی میکردم و لذت میبردم از اینکه قراره بخورمش بعد یه لحظه به خودم اومدم و دیدم که توی دام یه فرمول چاق کننده افتادم و این عادی رفتار کردن با مواد غذایی نیست مثلا من وقتی گشنمه سریع میخوام برم یه چیزی بخورم و این نیازمه و هیچ اشکالی نداره و از چرخه ی طبیعت بدنم به دور نیست مثل وقتی که دسشویی دارم و میخوام خیلی سریع جایی رو پیدا کنم و برم دسشویی کنم جون این طبیعته بدنه ولی مشکل از جایی شروع میشه برای من و تمام آدمای با فرمول های اشتباه ، که میایم چطوری برطرف کردن اون نیاز رو مجسم میکنیم و همش براش تصویر سازی میکنیم و این در ما اشتیاق به وجود میاره و ذهن ما معتاد این لذت های کوچولو کوچولویی میشه که به خاطر اون نوع بر طرف کردن نیاز وارد ذهنمون میکنیم و دلش میخواد بازم انجامش بده حتی وقتی بهش نیاز نداریم.
به طور مثال ما درباره ی رنگ و بوی و مزه و شکل و … چیزی که میخوایم بخوریم خیلی فکر میکنیم که این خودش یه فومول مخربه ولی آیا وقتی میخوایم بریم دسشویی به این فکر میکنیم که قراره کجا بریم دسشویی؟ قراره سنگ دسشویی چه رنگی باشه یا مثلا چه قدر قراره اونجا بمونم نه این یه نیازه خیلی سادست که ساده هم بر طرف میشه بدون هیچ تشریفاتی مثل بقیه ی نیاز ها که شامل آب خوردن ، نفس کشیدن ، خوابیدن و… هست ولی این ماییم که بر طرف کردن نیاز گرسنگی رو برای خودمون مثله یه مراسم کردیم و برای قبل و بعدش برنامه داریم همش به این فکر میکنیم که چه ساعتی غذا بخوریم چه قدر بخوریم ، اگه با کی بریم فلان جا غذا بخوریم بیشتر خوش میگذره ، کدوم مکان غذاهای بهتری داره ، مسافرت میریم و حتما باید غذای محلی اون شهرو امتحان کنیم و دنبال بهترین رستوراناش میگردیم و همه این مثالا نشون میده ما با غذا خوردن ساده بر خورد نمیکنیم و بهش به چشم تفریح نگاه میکنیم تا بر طرف کردن نیاز عادی و روزمرمون.
پس به نظر من اولین مشکل در رفتار استاد این بود که به اون ماده ی غذایی به چشم یه نعمت خیلی بزرگ خدا که خیلی نایاب هست و خوردنش بسیار لذت بخشه نگاه کردن و من نمیگم یه نعمت بزرگ نیست ، اتفاقا هست و ما باید سپاس گزارش باشم ولی مشکل ما اینه که فکر میکنیم اگه همون لحظه از اون چیز خوشمزه نخوریم دنیا تموم میشه در صورتی که من توی پاسخ به دیدگاه یکی از دوستانم خوندم که استاد نوشته بودن سال های بعد از این چالش خیلی خارک نخوردن و توجهی بهش نکردن . پس این خیلی مهمه که ما بفهمیم اگه یه ماده ای هر چند خوشمزه و وسوسه کننده باشه ، اگه نخوریمش هم تغییری توی ماهیت ما و زندگیمون به وجود نمیاد و مرگ و زندگی ما به خوردن اون ماده بستگی نداره .
و نتیجه میگیریم که خوراکی ها و کلا هر چیزی که قابلیت سیر کردن ما رو داشته باشه مهم نیست که چی باشه مهم اینه که ما رو سیر کنه و به خوردن یه ماده ی خوراکی نباید به چشم یه اتفاق خیلی بزرگ نگاه کرد که باعث شادی یا ناراحتی لذت یا رنج ما بشه اونا فقط اونجان که مارو سیر کنن و این ما هستیم که تصمیم میگیرم تحت تاثیر بسته بندی های جذابشون ، عطر و بوشون ، شکلشون و حتی نوع تزئینشون قرار بگیریم یا نه. همه بستگی به الویت های ما داره .
پس یه فرمول اشتباه دیگه هم این بوده که استاد در اون لحظه الویت خودشون رو فراموش کردن و تعهدی که به جسمشون دادن رو فراموش کردن البته استاد همون طور که خودشون گفتن خیلی بهتر از سال های پیش عمل کرده بودن ولی به هر حال طبق فرمول های چاقی تصمیم گیری کردن که برای من هم خیلییی تا حالا پیش اومده که بعد از انجام یه رفتار متوجه شدم این طبق الویت های خودم نبود و خب خوبیه لاغری با ذهن همینه که مثل جریان زندگیه ؛ تو اشتباه میکنی ازش درس میگیری و با آگاهی بیشتر در مسیر تکامل و گسترش خودت قدم بر میداری و حتی اگه باز هم اون اشتباه خواست تکرار بشه مهم اینه که تو دیگه اون دفعه با آگاهی ازش عبور میکنی چون قبلا درس گرفتی ازش و این خیلی ارزشمنده. الان هم آزمون لاغری با ذهن رو انجام دادم و فهمیدم که چقدر استمرار داشتن توی این مسیر میتونه یه تعریف درست از موفقیت باشه.
خدایا شکرت به خاطر مسیر های آگاهی که در اختیار ما قرار دادی
ممنونم استاد