0

افکار + احساس = تصویر ذهنی

اندازه متن

اجساس خوب داشتن مهمترین پارامتر انگیزاننده ی ذهن ناخودآگاه است.

هر موضوعی رو در ذهن خود با احساس خوب دنبال کنید اون موضوع در شرایط  پیرامون شما و در موضوعات فیزیکی به  واقعیت تبدیل شده و تجلی پیدا میکنه و شما میتونید اون رو تجربه کنید.

در واقع افکار ما تبدیل میشن به تصویرهای ذهنی و افکاری که احساس بیشتری رو در ما شکل بده اونها وارد محیط فیزیکی دنیای ما میشن.

نکته مهم اینکه: تفاوتی نمیکنه افکاری که در ذهن خود مرور می کنید احساس بد ایجاد میکنن یا احساس خوب، چون ذهن ناخود آگاه تحت تاثیر احساس قرار می گیرد.

اگر یه فکر داشته باشین و اون رو مرور کنید  که در شما احساس خیلی بدی به وجود بیاره اون موضوع در زندگی فیزیکی شما به وجود میاد و به صورت جسمی  اون رو تجربه میکنید. چون جسم مسئول تجربه کردن هست و فکر مسئول فکر کردن  و به یاد آوردن هست.

ذهن مسئول تصویر سازی و جسم مسئول تجربه کردن. هر چیزی که در فکر شما داره میگذره در ذهن شما تبدیل به تصویر ذهنی میشه و شما چه بخواهید چه نخوایید به تجربه زندگی تبدیل میشه و اون  افکاری که در شما احساس بیشتر به وجود میارن زوردتر تجلی پیدا میکنن.

تصویر ذهنی در شما احساس بد یا خوب به وجود میاره به همین دلیل خیلی مهم هست ما در انتخاب افکار و موضوعاتی که جلب توجه میکنه دقت داشته باشیم چون چه بخواهیم چه نخواهیم هر موضوعی در ما احساسی به وجود میاره به همین دلیل همیشه باید مواظب احساسمون باشیم.

باید حواسمون باشه چه مطلبی میخونیم یا چه کلیپی میبینیم و یا  چه حرفهایی میشنویم و یا چه افکاری داریم و با چه افرادی نشست برخاست داریم. تک تک اینها خیلی تاثیر داره چون ما چه بخواهیم چه نخواهیم حرفها و افکار دیگران در ذهن ما تبدیل  به تصاویر میشه و احساس به وجود میاره چه احساس بد یا احساس خوب بنابراین مسول احساس خوب خودت باش و احساس خودت رو کنترل کن.

مهمترین موضوع زندگیمون  باید کنترل احساسمون باشه چیزی که هر روز باید به اون توجه کنیم و سعی کنیم احساسمون در شرایط خوبی باشه.

شاید هر روز شاد و سرحال و اونجور که باید عالی عالی نباشم اما اجازه نمیدم خیلی پایین بیاد. باید در یه حد معمول باشه جوری که  احساس به ما  لطمه نزنه به همین علت باید مراقبت کنی و باید مهمترین موضوع زندگیت کنترل احساس خودت باشه و  نباید کسی روی تو تاثیر بزاره.

خیلیا میگن من میخوام احساسم رو خوب کنم اما حرفهای بقیه و رفتار و عملکردشون حال من رو بد میکنه باید با اینها چیکار کنم ؟

مهمترین سدی که میشه در مقابل افراد زد لبخند زدن هست شاید فردی حرفی  بزنه که حال شما رو بد کنه مهترین کار و ترفند این هست که شما لبخند بزنید و سکوت کنید خیلی از بحثها رو نمیزاره اتفاق بیفته و این مهترین سپر ما در تقابل حرفها و افکار بقیه هست.

اگر فردی حرفی زد که شما رو ناراحت کرد شما باید لبخند بزنید به همراه سکوت و این طور فرد مقابل نمیتونه دیگه حرفی بزنه این یک قانون هست و دیگع اون فرد نمیتونه حرفش رو ادامه بده  و این خیلی ترکیب مهمی هست و از اون موقعیت خارج میشید و به نفع شما میشه. انتخاب سکوت خیلی تمرین میخواهد  تا شما در هر شرایطی و در هر جایی اون رو به کار بگیرید.

تجربه من از فایل:

در مورد لبخند و سکوت دقیقا یاد خودتون میفتم استاد:

من زمانی که تازه وارد سایت شما شده بودم و در دوره های رایگانتون بودم تمام تمرینها رو در دفتر مینوشتم و در سایت هیچ اثری از خودم نمیزاشتم چون شاید اون اعتماد به نفس لازم رو برای نوشتن نداشتم و روم نمیشد از چاقی خودم بنویسم و راحت نبودم و….  

تا اینکه  یک روز با خبر شدم در یک مهمانی شما  اونجا هستین  و منم دعوت شدم به اونجا، خیلی خوشحال بودم که شما رو از نزدیک میبینم و چون خیلی شیفته ی این آگاهی ها ی شما  بودم و کار شما رو دوست داشتم میخواستم بیام اونجا و   ماجرای چاقی خودم رو از نزدیک برای شما تعریف کنم و شما من رو راهنمایی کنید و کلی راه حل به من بدید.

به هر طریقی بود خودم رو رسوندم و بعد از احوالپرسی با شما سریع وسط جمع  شروع کردم از ماجرای چاقی خودم گفتن که چقدر سختی کشیدم و نتیجه ندیدم وووووو منتظر حرفی از شما بودم که شما دقیقا فقط سکوت کردید و لبخند زدید.

حقیقتا برام یک سخت بود و ناراحت شدم که چرا هیچ حرفی نزدید ولی ته دلم گفتم من این راه رو دوست دارم و ادامه میدم هرچند که با من این رفتار سرد رو داشتین و حتی خیلیا گفتن دیدی جوابت رو نداد بابا  این روش رو ول کن و وووووو

ولی برعکس من همچنان با اشتیاق ادامه دادم و انگار همین کار شما بیشتر من رو تحریک کرد و وادار کرد که روی خودم کار کنم و وارد سایت بشم و حالا که این موضوع رو مطرح کردید دقیقا یاد همون روز افتادم که من تا چند روز به خودم میگفتم  وای دیدی چقدر استاد برخورد خاصی داشت، چرا اینطور بود و هیچ حرفی نزد ولی اصلا برام دلیل نشد که راهم رو ادامه ندم و تازه بر عکس انگار قویتر شدم که ادامه بدم  تا حرفی برای گفتن داشته باشم.

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.15 از 13 رای

https://tanasobefekri.net/?p=18618
14 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/04/20 01:19
      مدت عضویت: 1800 روز
      امتیاز کاربر: 32446 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,262 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و همراهان لاغری با ذهن .

      بایل امروز :

      امیدوارم هر جا که  هستین  در پناه خداوند شاد و  در مسیر تغییر کردن باشین .

      اجساس خوب داشتن مهمترین پارامتر انگیزاننده ی ذهن ناخود اگاه هست یعنی شما در ذهنتون هر موضوعی رو با احساس خوب دنبال کنید اون موضوع در شرایط  پیرامون شما و در موضوعات فیزیکی شما به  وحود میاد و تجلی پیدا میکنه و شما میتونید اون رو تجربه کنید .در واقع افکار ما  تبدیل میشن به تصویرهای ذهنی  و افکاری که احساس بیشتری رو در ما شکل بده اونها وارد  محیط فیزیکی دنیای ما میشن حالا نکته اینجا هست تفاوتی نمیکنه  احساس بد ایجاد میکنن  یا احساس خوب ایجاد میکنن انگیزاننده ی ذهن ناخود آگاه احساس هست اگر شما یه فکر داشته باشین و اون رو مرور کنید  که در شما احساس خیلی بدی به وجود بیاره اون موضوع  در زندگی فیزیکی شما به وجود میاد و به صورت جسمی  اون رو تجربه میکنید چون جسم مسول  تجربه کردن هست و فکر مسول فکر کردن  و به یاد آوردن هست ذهن مسول تصویر سازی و جسم مسول تجربه کردن هست هر چیزی که  در فکر شما داره میگذره  و در ذهن شما تبدیل به تصویر ذهنی میشه و شما چه بخواهید چه نخوایید به تجربه تبدیل میشه و اون  افکاری که در شما احساس بیشتر به وجود میارن زوردتر تجلی پیدا میکنن .

      پس ببین یه تصویر ذهنی در شما احساس بد به وجود میاره  و یا احساس خوب به وجود میاره به همین دلیل  خیلی مهم هست ما در انتخاب افکار و موضوعاتی که جلب توجه میکنه  دقت داشته باشیم چون ما چه بخواهیم چه نخواهیم هر موصوعی در ما احساسی به وجود میاره به همین دلیل همیشه باید مواظب احساسمون باشیم  به همین دلیل که باید حواسمون باشه چه مطلبی میخونیم یا چه کلیپی میبینیم و یا  چه حرفهایی میشنویم و یا چه افکاری داریم و با چه افرادی نشست برخاست داریم و اینها خیلی تاثیر داره چون ما چه بخواهیم چه نخواهیم حرفها و افکار اونها   در ذهن ما تبدیل  به تصاویر میشه و احساس به وجود میاره چه احساس بد یا احساس خوب بنابراین مسول احساس خوب خودت باش و احساس خودت رو کنترل کن و مهمترین موضوع زندگیمون  باید کنترل احساسمون باشه چیزی که هر روز باید به اون توجه کنیم و سعی کنیم احساسمون در شرایط خوبی باشه  شاید هر روز شاد و سرحال و اونجور که باید عالی عالی نباشم اما اجازه نمیدم خیلی پایین بیاد باید در یه حد معمول باشه جوری که  احساس ما به ما  لطمه نزنه به همین علت باید مراقبت کنی و باید مهمترین موضوع زندگیت کنترل احساس خودت باشه و  نباید کسی روی تو تاثیر بزاره خیلیا میگن من میخوام احساسم رو خوب کنم اما حرفهای بقیه و رفتار و عملکردشون حال من رو بد میکنه باید با اینها چیکار کنم ؟؟.ببین مهمترین سدی که میشه در مقابل افراد زد لبخند زدن هست شاید فردی حرفی  بزنه که حال شما رو بد کنه مهترین کار و ترفند این هست که شما لبخند بزنید و سکوت کنید خیلی از بحثها رو نمیزاره اتفاق بیفته و این مهترین سپر ما در نقابل حرفها و افکار بقیه هست اگر فردی حرفی زد که شما رو ناراحت کرد شما باید لبخند بزنید به همراه سکوت و این طور فرد مقابل نمیتونه دیگه حرفی بزنه این یک قانون هست و دیگع اون فرد نمیتونه حرفش رو ادامه بده  و این خیلی ترکیب مهمی هست و از اون موقعیت خارج میشید و به نفع شما میشه  انتخاب سکوت خیلی تمرین میخواهد  تا شما در هر شرایطی و در هر جایی اون رو به کار بگیرید .

      برداشت من از فایل :

      من  هر چیزی رو تصور کنم و به اون احساس بدم به زودی تجربه اش میکنم واقعا این یک قانون هست مثلا  برای بودن خودم در این مسیر های ذهنی و درک قوانین جهان من قبلا  بارهها به خودم و حتی شاید بارها به خواهرم میگفتم ای کاش جایی بود درست زندگی کردن و یه انسان خوب و  کامل و با ارزش بودن و یه شخصیت خوب و جذاب بودن رو و در کل یه انسان موفق بودن رو   و نحوه ی فکر کردن و حرف زدن   رو یاد ما میداد ن و همیشه  این چنین آدمهایی رو  که زیاد در اطرافم بود حتی خود همسرم که  این چنین بود  وقتی  اونها رو میدیدم کلی تحسینشون میکردم که چقدر افراد مثبت و با آگاهی و دانایی هستن و چقدر زیبا زندگی میکنن و زیبا حرف میرنن و زیبا عمل میکنن به اونها  و همیشه با خودم این فکر رو مرور میکردم که ای کاش منم  همچین شخصیت زیبا  و  چنین دیدی به زندگی داشتم و ای کاش میتونستم این قدر انسان تاثیر گدار و مفیدی باشم و خوب زندگی کنم  تا بلخره از یک طریقی وارد این دوره هاشدم و کلی تغیرات عالی دارم پیدا میکنم ولی هنوزم باید عالی و عالیتر بشم و مطمعنم رسیدن به این دوره ها به خاطر بارها مرور کردن این افکار و داشتن این چنین افکاری بوده که خیلی تکاملی من دارم وارد این دوره هامیشدم که یادم میاد قبل از وارد شدن به این دوره های ذهنی من از  چند کانال تلگرام با موضوع انرژی مثبت شروع کردم با دنبال کردن  اونها  خیلی از مطالبشون خوشم میومد و تحسینشون میکردم و خوشحال میشدم از دریافت این اگاهی ها و همیشه میگفتم چقدر خوب راهنمایی  میکنن  که چطور فکر کنی به چه چیزی توجه کنی و برای هر چیزی حالت رو بد نکنی وووووو تا  خیلی جالب وارد سایت استاد عطار روشن شدم به خاطر رفع مشکل چاقی و بعد هم وارد سایت کلی اساتید دیگه و شرکت در دوره ها و … .

      و اما در مورد لبخند و سکوت دقیقا یاد خودتون میفتم استاد من زمانی که تازه وارد سایت شما شده بودم  و در دوره های رایگانتون بودم تمام تمرینها رو در دفتر مینوشتم و در سایت هیچ اثری از خودم نمیزاشتم چون شاید اون اعتماد به نفس لازم رو برای نوشتن نداشتم  و روم نمیشد از چاقی خودم بنویسم و راحت نبودم و….  تا اینکه  یک روز با خبر شدم در یک مهمانی  شما  اونجا هستین  و منم دعوت شدم به اونجا خیلی خوشحال بودم که شما رو از نزدیک میبینم و چون خیلی شیفته ی این آگاهی ها ی شما  بودم و کار شما رو دوست داشتم میخواستم بیام اونجا و   ماجرای چاقی خودم رو از نزدیک برای شما تعریف کنم و شما من رو راهنمایی کنید و کلی راه حل به من بدید و من خلاصه به هر طریقی بود خودم رو رسوندم و بعد از احوالپرسی با شما سریع وسط جمع  شروع کردم از ماجرای چاقی خودم گفتن که چقدر سختی کشیدم و نتیجه ندیدم وووووو منتظر حرفی از شما بودم که شما دقیقا فقط سکوت کردید و لبخند زدید حقیقتا برام یک سخت بود و ناراحت شدم   که  چرا هیچ حرفی نزدید ولی ته دلم گفتم من این راه رو دوست دارم و ادامه میدم هرچند  که با من این رفتار سرد  رو داشتین   و  حتی خیلیا گفتن دیدی جوابت رو نداد بابا  این روش رو ول کن و وووووو ولی برعکس  من همچنان با اشتیاق ا دامه دادم و انگار  همین کار شما  بیشتر من رو تحریک کرد و وادار کرد که روی خودم کار کنم و وارد سایت بشم و حالا که این موضوع رو مطرح کردید دقیقا یاد همون روز افتادم که من تا چند روز به خودم میگفتم  وای دیدی چقدر استاد برخورد خاصی داشت  چرا اینطور بود و هیچ حرفی نزد ولی اصلا برام دلیل نشد که راهم رو ادامه ندم و تازه بر عکس انگار قویتر شدم که ادامه بدم  تا حرفی برای گفتن داشته باشم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم